مقاله پژوهشی
مقایسه حافظۀ کاریـدیداری در دانشآموزان ناشنوا و کمشنوا با همتایان عادی: پژوهشی در افراد بدون زبان اشاره
فریده تنگستانیزاده، عزتاله احمدی
گروه روانشناسی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران
چکیده
زمینه و هدف: نقص شنوایی در افراد ناشنوا و کمشنوا علاوه بر مهارتهای ارتباطی، بسیاری از تواناییهای شناختی آنها از جمله حافظه را تحت تأثیر قرار میدهد. از این رو هدف پژوهش حاضر، مقایسۀ حافظۀ کاریـدیداری در دانشآموزان ناشنوا، کمشنوا با همتایان عادی بود.
روش بررسی: در پژوهش حاضر که از نوع علّیـمقایسهای بود، با استفاده از آزمون Andre Rey، 60 دانشآموز آسیبدیدۀ شنوایی (30 ناشنوا و 30 کمشنوا) با 30 دانشآموز عادی بهعنوان گروه بهنجار که براساس جنس، هوش، پایۀ تحصیلی و وضعیت اجتماعیـاقتصادی همتا شده بودند، مورد مقایسه قرار گرفتند.
یافتهها: یافتهها نشان داد، بین گروه عادی با دو گروه ناشنوا و کمشنوا تفاوت معنیدار وجود دارد(05/0p<)، که میانگین گروه عادی از دو گروه دیگر بیشتر بود. اما تفاوت بین دو گروه آسیبدیده معنیدار نبود(05/0p>).
نتیجهگیری: نتایح نشان داد که کارکرد دانشآموزان ناشنوا و کمشنوا در تکلیف حافظۀ کاریـدیداری نسبت به همتایان عادی خود، ضعیفتر است اما دو گروه ناشنوا و کمشنوا عملکرد یکسانی داشتند. بنابراین با شناسایی و درک بهتر عوامل تأثیرگذار بر پیشرفت این توانایی شناختی، میتوان با ارائه راهکارهای جدید آموزشی، بسیاری از عقبافتادگیهای این گروه از افراد، در زمینههای مختلف شناختی را بهبود بخشید.
واژگان کلیدی: حافظۀ کاریـدیداری، دانشآموزان ناشنوا، دانشآموزان کمشنوا
(دریافت مقاله: 21/9/93، پذیرش: 14/11/93)
مقدمه
افراد ناشنوا و کمشنوایی که در پردازش شنیداری دچار مشکلاند، نه تنها در تولید زبان، بلکه در دیگر جنبههای رشد شناختی، تأخیر قابل توجهی را نشان میدهند؛ از این رو فرضیههایی مبنی بر اینکه نقص درونداد شنوایی، اثرات متعددی بر شناخت میگذارد، وجود دارد(1). هرچند فرایندهای شناختی به وضوح به خاطر نقص شنوایی، در کودکان ناشنوایی که به تحریکات اجتماعی و مهارتهای زبانی معمول (آشنایی با زبان اشاره از کودکی به واسطه داشتن والدین ناشنوا) در دوران کودکی دسترسی داشتهاند، مختل نیست با این حال، این امکان باقی میماند که فرایندهای شناختی مورد نیاز برای پشتیبانی از زبان گفتاری، بهطور منفی از فقدان تحریک شنوایی تأثیر بپذیرند(2).
فرضیهای تحت عنوان فرضیۀ جبران حسی (sensory compensation) پیشنهاد میکند که از دست دادن یکی از ابزارهای حسی، منجر به جبران خسارت توسط سایر ابزارهای حسی دستنخورده میشود. احتمالاً براساس این فرضیۀ کاربردی، افراد آسیبدیدۀ شنوایی عملکرد دیداری توسعه یافتهای برای جبران فقدان ورودی شنوایی داشته باشند(3). مطالعات نشان دادهاند که محرومیت شنوایی اولیه، بهطور خاص منجر به یک سری تغییرات جبرانی در پردازش دیداری میشود. حافظۀ کاریـدیداری میتواند یکی از عملکردهای بینایی افزایشیافته در این افراد باشد(4و5).
تعدادی از پژوهشها، برتری کودکان و بزرگسالان ناشنوا در تکالیف غیرکلامی فراخوانی دیداریـفضایی بهویژه آزمون Corsi، را نسبت به افراد شنوا ثابت کردهاند(6و7). در یک کار مشابه، در آزمون مکعب ناکس (Knox cube test)، کودکان ناشنوا برتری خود در فراخوانی پیدرپی یک مجموعۀ دیداریـفضایی، نسبت به کودکان شنوا، نشان دادند(8). همچنین Tomlinson-Keasey و Smith-Winberry (1990) در مطالعۀ خود با استفاده از بازی Simon، عملکرد یکسان کودکان ناشنوا و شنوا را در فراخوانی متوالی یک مجموعۀ دیداریـفضایی، نشان دادند(9). Hauser و همکاران (2007)، ناشنوایان با زبان اشاره را، با آزمون مجموعه اشکال پیچیدۀ Rey-Osterrieth مورد بررسی قرار دادند و تفاوت معنیداری بین افراد شنوا و ناشنوا در یادآوری اشکال هندسی ساده و پیچیده نیافتند(10). از طرفی Parasnis و همکاران (1996)، نشان دادند که حافظۀ کاری کودکان ناشنوا نسبت به گروه شاهد ضعیفتر است(11). همچنین نتایج مشابهی در مطالعات Harris و Moreno (2004)؛ Campbell و Wright (1999)، یافت شد(12و13). Lopez-Crespo و همکاران (2012)، نیز کودکان ناشنوایی که شیوۀ ارتباطی آنها، زبان اسپانیایی، زبان اشاره اسپانیایی (Spanish Sign Languag: SSL) و یا هر دو زبان (اسپانیایی و SSL) بهطور همزمان بود را مورد آزمون قرار دادند. گروه ناشنوا در هر دو حالت ارتباطی زبان اسپانیایی و یا زبان اشارۀ اسپانیایی، تکلیف را با دقت کمتری از گروه شاهد کودکان شنوا و یا کودکانی که از هر دو حالت ارتباطی بهطور همزمان استفاده میکردند، به اتمام رساندند(14).
همانطور که مشاهده شد، اگرچه مطرح شده است که کارکردهای دیداری در افراد ناشنوا افزایش مییابد، هنوز براساس مطالعات تجربی شواهد روشنی در مورد این موضوع بهدست نیامده است(14). مشخص نیست ضعف گزارش شده در حافظۀ کاری افراد ناشنوا در برخی از پژوهشها، بهدلیل ضعف در ابزارهای اندازهگیری است یا نقص شنوایی؛ که هر دو نظریه در افراد ناشنوا صادق است. لازم است پژوهشهای بیشتری در این حیطه صورت گیرد؛ از این رو هدف از پژوهش حاضر این بود که آیا بین دانشآموزان ناشنوا، کمشنوا در مقایسه با همتایان عادی در حافظۀ کاریـدیداری، تفاوت وجود دارد؟
روش بررسی
پژوهش حاضر از نوع علّیـمقایسهای بود. جامعۀ آماری این مطالعه، تمامی دانشآموزان ناشنوا و کمشنوای مشغول به تحصیل در مدارس مخصوص آسیبدیدگان شنوایی در سطح شهر تبریز که در دامنۀ سنی 14-7 سال قرار دارند، بود. با استفاده از روش نمونهگیری هدفدار، تعداد 30 آزمودنی برای گروه ناشنوا (میانگین افت شنوایی بدون سمعک بالای 75 دسیبل HL) و 30 آزمودنی برای گروه کمشنوا (میانگین افت شنوایی بدون سمعک در دامنۀ 75-20 دسیبل HL)، انتخاب شدند. میانگین افت شنوایی با همکاری شنواییشناس مدرسه و براساس آخرین ادیوگرام دانشآموز، تعیین شد. همچنین برای مقایسۀ دانشآموزان آسیبدیدۀ شنوایی با دانشآموزان عادی، 30 نفر دانشآموز عادی که از نظر جنس، هوش، پایۀ تحصیلی و وضعیت اجتماعیـاقتصادی با گروه آسیبدیدۀ شنوایی همتا بودند و در مدارس نزدیک به مدارسی که نمونۀ آسیبدیده از آن مرکز انتخاب شده بود، در نظر گرفته شدند. پرسشنامۀ ویژگیهای دموگرافیک به وسیلۀ پژوهشگر و بهمنظور تعیین مشخصات جمعیتشناختی از قبیل جنس، پایۀ تحصیلی، وضعیت تحصیلی و شغلی والدین و غیره بهمنظور انتخاب سه گروه حتیالامکان همسان و همچنین تعیین میزان و شدت نقص و سن شروع آسیب، در گروه آسیبدیدۀ شنوایی تهیه شده بود. معیارهای ورود و خروج در این پژوهش نقص شنوایی پیشزبانی، دامنۀ سنی 14-7 سال، عدم ابتلا به بیماریهایی مانند صرع، تشنج، غش، ضربۀ مغزی، نداشتن هر نوع اختلال همراه چون فلج مغزی، نقص بینایی یا حرکتی آشکار، بودند. بهمنظور رعایت ملاحظات اخلاقی، اهداف و نحوۀ انجام تحقیق برای آزمودنیها، اولیای مدرسه و والدین توضیح و به آنها اطمینان داده شد که تمام اطلاعات اخذ شده، محرمانه باقی خواهد ماند.
در مرحلۀ بعد، پس از ارائه توضیحاتی در مورد هدف آزمون، از تست هوش Rayven، بهمنظور یکسانسازی بهرۀ هوشی، در هر سه گروه استفاده شد. این آزمون از آزمونهای معتبر هوش است که بهمنظور سنجش و اندازهگیری هوش کلی از پایایی و روایی قابل قبولی برخوردار است. در هر پرسش از آزمودنی خواسته میشود یک تصویر جاافتاده از یک سری تصویرها را، در میان گزینههای پیشنهادی بیابد. آزمون Rayven دارای دو نسخۀ کودکان و بزرگسالان بهصورت جداگانه است. نمرۀ فرد در نسخۀ استاندارد مخصوص کودکان، پس از پاسخگویی به 36 پرسش ارائه شده و در نسخۀ مخصوص بزرگسالان پس از پاسخگویی به 60 پرسش ارائه شده، در صدک مربوطه قرار گرفته؛ که بهصورت ضریب هوشی، معرفی میشود(15). در نهایت، آزمودنیها بهصورت انفرادی توسط آزمون تصاویر پیچیدۀ هندسی Andre Rey، مورد ارزیابی قرار گرفتند. ابزار این پژوهش کارت A آزمون تصاویر پیچیدۀ Andre Rey، بود. این آزمون یکی از آزمونهای مداد کاغذی است که توانایی دیداریـترسیمی، توانایی دیداریـادراکی، کارکردهای اجرایی، برنامهریزی، سازماندهی، حافظۀ دیداریـفضایی، تحریف ادراکی و هماهنگی ترسیمیـحرکتی افراد چهار سال به بالا را ارزیابی میکند. این آزمون دارای 18 جزء ادراکی بوده و در دو مرحله اجرا میشود. مرحلۀ اول، کپی از شکل است. تحلیل الگوی ترسیم آزمودنی در این مرحله، چگونگی فعالیت ادراکی وی را نشان میدهد. مرحلۀ دوم، تولید حفظی است که براساس نتایج آن میتوان، گسترۀ حافظۀ کاری را آشکار کرد. حداکثر و حداقل نمره در هر مرحله، بهترتیب 36 و صفر امتیاز است. همچنین نمرۀ کل آزمون در دامنۀ صفر تا 72 قرار دارد. بنابر گزارش Nazeribadie (2003)، روایی ملاکی این آزمون 59/0 و ضریب اعتبار بازآزمایی آن، 60/0 گزارش شده است(16).
برای بررسی همبستگی نمرات دو مرحله آزمون Rey از همبستگی پیرسون استفاده شد. همسانی سه گروه در متغیر زمینههای هوش با تحلیل واریانس یکطرفه و در متغیرهای جنس، میزان تحصیلات و وضعیت اجتماعیـاقتصادی با کایدو ارزیابی شد. میانگین نمرات آزمون Andre Rey در سه گروه با تحلیل واریانس یکطرفه مقایسه شد. دادهها با نرمافزار SPSS نسخۀ 21 تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها
همانطور که اشاره شد تعداد 90 نفر از دانشآموزان ناشنوا، کمشنوا و عادی دختر و پسر مقطع ابتدایی از مدارس شهر تبریز انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. آمارههای توصیفی مربوط به ویژگیهای سن و جنس افراد مورد مطالعه در جدول 1 آمده است.
نتایج حاکی از عدم تفاوت معنیدار بین سه گروه در متغیرهای یاد شده بود و این امر دلالت بر همسانی سه گروه مورد مطالعه دارد(05/0<p).
در جدول 2، همبستگی بین نمرات دو مرحلۀ آزمون Andre Rey بهتفکیک گروهها گزارش شده است. تنها در گروه کمشنوا همبستگی بین نمرۀ دو آزمون معنیدار نبود(05/0<p).
مقایسۀ میانگین، نمرۀ کل آزمودنیهای سه گروه در آزمون Andre Rey فرضیۀ پژوهش مبنی بر وجود تفاوت معنیدار در حافظۀ کاریـدیداری بین سه گروه را تأیید کرد (34/5=(87و2)F؛ 006/0p=). مقایسههای تعقیبی با استفاده از آزمون توکی، حاکی از آن بود که میانگین نمرهها در گروه عادی نسبت به دو گروه دیگر بیشتر است (مقایسه با گروه کمشنوا 046/0p= و با گروه ناشنوا 007/0p=). اما بین دو گروه آسیبدیدۀ شنوایی، تفاوت معنیدار مشاهده نشد(768/0p=). نتایج بیانگر این است که دانشآموزان عادی از حافظۀ کاریـدیداری بهتری نسبت به دو گروه آسیبدیدۀ شنوایی برخوردارند اما گروه ناشنوا و کمشنوا، عملکرد یکسانی دارند.
بحث
با توجه به اینکه مشکلات شنوایی در افراد آسیبدیدۀ شنوایی، علاوه بر مهارتهای ارتباطی بر مهارتهای شناختی آنها نیز تأثیر میگذارد، هدف کلی این پژوهش ارزیابی حافظۀ کاریـدیداری، در دانشآموزان ناشنوا، کمشنوا در مقایسه با همتایان عادی بود. یافتهها حاکی از آن بود که بین توانایی حافظۀ کاریـدیداری در سه گروه دانشآموزان ناشنوا، کمشنوا و عادی، تفاوت معنیدار وجود دارد. در واقع دو گروه ناشنوا و کمشنوا در تکلیف حافظۀ کاریـدیداری، نمرۀ کمتری از همتایان عادی خود کسب کردند. اما بین دو گروه ناشنوا و کمشنوا در این توانش شناختی تفاوتی وجود نداشت.
نتایج پژوهش حاضر با یافتههای Campbell و Wright، Parasnis و همکاران، Harris و Moreno و Lo´pez-Crespo و همکاران(14-11)، همخوان بود. در تبیین این یافته قابل ذکر است که ادعاهایی مبنی بر اینکه، حالت ارتباطی میتواند موجب گسترش حافظۀ کاری در کودکان ناشنوا شود، وجود دارد(14و17). در تأیید این گفته میتوان از پژوهش Hauser و همکاران، نام برد که در آن ناشنوایان دارای زبان اشاره را، با آزمون مجموعه اشکال پیچیدۀ Rey- Osterrieth مورد بررسی قرار دادند و تفاوت معنیداری بین افراد شنوا و ناشنوا در یادآوری اشکال هندسی ساده و پیچیده نیافتند(10).
منطق زیربنایی این نتایج مبتنی بر ویژگیهای زبان اشاره است. زبان اشاره، معمولاً زبان طبیعی جوامع ناشنوایان، است و دارای سیستمهای واجی، ریختشناختی و قوانین نحوی است و در سیستمهای پیچیدۀ دستوری، عمل میکند(18). در زبان اشاره نشانهها تنها در یک فضای سه بعدی تولید نمیشوند بلکه در عوض مخاطب زبان اشاره، به انجام چیزی شبیه به یک تغییر و تحول فضایی (بهعنوان مثال، چرخش ذهنی) برای درک آنچه که زبان اشاره برای برقراری ارتباط نشان میدهد، وادار میشود(17).
شرکتکنندگان پژوهش حاضر همگی دچار نقص شنوایی پیشزبانی بودند و از زبان اشاره، استفاده نمیکردند؛ در واقع گروهی از جمعیت متنوع ناشنوایان، تحت عنوان ناشنوایان بدون زبان اشاره را تشکیل میدادند. علاوه بر این، کلیۀ شرکتکنندگان با رویکرد آموزشی شنیداریـکلامی (بخشی از روش کلی آموزش گفتاری)، تحت آموزش، تعلیم و تربیت بودند. در این رویکرد از زبان شفاهی برای انتقال اطلاعات استفاده میشود. معلمان بر مهارتهای گفتارخوانی و استفاده از باقیماندۀ شنوایی تأکید دارند همچنین دانشآموزان تشویق میشوند تا برای ایجاد ارتباط، از صدای خود استفاده کنند.
اگرچه در کودکان کمشنوا سعی در استفاده از باقيماندۀ شنوايی و تلاش در جهت ورود آنان به جامعۀ شنوايان است اما اشخاص معدودی از آنهایی که بهعنوان کمشنوا طبقهبندی میشوند، دارای چنان توانایی در شنیدناند که آنها را به راحتی قادر به ارتباط با جامعۀ شنوایان کند. به همین دلیل روشهایی که، کودک کمشنوا را علاوه بر استفاده از باقیماندۀ شنوایی، با رمزی برای ارتباطگیری با دیگر افراد ناشنوا و معلمان خود تجهیز کند، پیشنهاد شده است. مطالعۀ حاضر نیز در تأیید این گفته نشان داد که در کارکرد حافظۀ کاریـدیداری، بین دو گروه آسیبدیدۀ شنوایی تفاوتی وجود ندارد و هر دو گروه از افراد عادی عملکرد ضعیفتری دارند.
از طرفی یافتههای این پژوهش با نتایج حاصل از پژوهش Tomlinson-Keasey و Smith-Winberry، Logan، Wilson و همکاران، همسو نبود(6،7و9). در تبیین این ناهمخوانی میتوان به نوع آزمون مورد استفاده در این مطالعات اشاره کرد. آزمونهای مورد استفاده توسط این پژوهشگران، همگی حالت بازی داشتند و به همین دلیل عینیتر بودند. اما آزمون Andre Rey از پیچیدگی شناختی بیشتری نسبت به آزمونهای مورد استفاده توسط این پژوهشگران، برخوردار بود. در واقع این نتیجه بیانگر این است که هرچه تکلیف از پیچیدگی شناختی بیشتری برخوردار باشد، ضعف عملکرد افراد آسیبدیدۀ شنوایی در تکلیف حافظۀ کاریـدیداری، بیشتر آشکار میشود.
در این مطالعه هرچند اطلاعی از دانشآموزان ناشنوا و کمشنوایی که از روش آموزشی زبان اشاره بهره بردهاند، برای مقایسه وجود نداشت که این امر میتواند بیانگر اهمیت مطالعۀ بیشتر دانشآموزان ناشنوا و کمشنوا با شیوههای آموزشی مختلف و آزمون نقش برنامۀ آموزشی در رشد حافظۀ کاریـدیداری آنها باشد؛ اما بر مبنای آنچه گفته شد، نتیجهگیری در مورد ظرفیت پایینتر حافظۀ کاریـدیداری در افراد آسیبدیدۀ شنوایی باید با احتیاط صورت گیرد.
نتیجهگیری
در پایان میتوان گفت، ناشنوایی لزوماً منجر به افزایش در حافظۀ دیداری نمیشود، با اشاره به اینکه باید بهدقت پسزمینۀ زبان و مهارت کودکان آسیبدیدۀ شنوایی در هر دو روش زبان اشاره، زبان شفاهی یا ترکیبی از آن دو در نظر گرفته شود همچنین میتوان نتیجه گرفت که عدم کاربرد زبان اشاره چه در آموزش و چه در روابط معمول دانشآموزان آسیبدیدۀ شنوایی با یکدیگر، به این منظور که آنها وادار به استفاده از باقیماندۀ شنوایی خود شوند، نه تنها کمک چندانی به رشد و توسعۀ توانایی کلامی آنها نمیکند بلکه خود منجر به تضعیف مهارتها و پردازشهای پیشرفتۀ دیداری، حاصل از عدم کاربرد زبان اشاره نیز میشود. باید به مربیانی که تنها از شیوۀ گفتاری برای آموزش استفاده میکنند، یادآور شد که این نقص حسی، دانشآموزان را به اطلاعاتی بیش از آنچه از طریق تحریک شنیداری بهدست میآورند، نیازمند میکند.
سپاسگزاری
از راهنماییهای ارزشمند استاد فرهیخته سرکار خانم دکتر فخرالسادات قریشی راد، همکاری و مساعدت جناب آقای خانمحمدی رئیس محترم آموزش و پرورش استثنایی استان آذربایجان شرقی، مدیران محترم مدارس، همچنین خانمها پرنیان خوی، نزهت، عیوضی و همه خانوادههایی که در انجام این پژوهش نهایت همکاری را داشتهاند، تقدیر و تشکر میگردد.
REFERENCES
1. Quittner AL, Leibach P, Marciel K. The impact of cochlear implants on young deaf children: new methods to assess cognitive and behavioral development. Arch Otolaryngol Head Neck Surg. 2004;130(5):547-54.
2. Peterson CC, Siegal M. Insights into theory of mind from deafness and autism. Mind & Language. 2000;15(1):123-45.
3. Bavelier B, Dye MW, Hauser PC. Do deaf individuals see better? Trends Cogn Sci. 2006;10(11):512-8.
4. Chen Q, Zhang M, Zhou X. Effects of spatial distribution of attention during inhibition of return (IOR) on flanker interference in hearing and congenitally deaf people. Brain Res. 2006;1109(1):117-27.
5. Nava E, Bottari D, Zampini M, Pavani F. Visual temporal order judgment in profoundly deaf individuals. Exp Brain Res. 2008;190(2):179-88.
6. Logan GD. The CODE theory of visual attention: An integration of space-based and object-based attention. Psychol Rev. 1996;103(4):603-49.
7. Wilson M, Bettger J, Niculae L, Klima E. Modality of language shapes working memory: evidence from digit span and spatial span in ASL signers. J Deaf Stud Deaf Educ. 1997;2(3):150-60.
8. Hamilton H. Memory skills of deaf learners: implications and applications. Am Ann Deaf. 2011;156(4):402-23.
9. Tomlinson-Keasey C, Smith-Winberry C. Cognitive consequences of congenital deafness. J Genet Psychol. 1990;151(1):103-15.
10. Hauser P, Dye MW, Cohen J, Bavelier D. Visual constructive and visual-motor skills in deaf native signers. J Deaf Stud Deaf Educ. 2007;12(2):148-57.
11. Parasnis I, Samar V, Bettger J, Sathe K. Does deafness lead to enhancementof visual-spatial cognition in children? Negative evidence from deaf non signers. J Deaf Stud Deaf Educ. 1996;1(2):145-52.
12. Harris M, Moreno C. Deaf children’s use of phonological coding: evidence from reading, spelling and working memory. J Deaf Stud Deaf Educ. 2004;9(3):253-68.
13. Campbell R, Wright H. Deafness and immediate memory for pictures: dissociations between "inner speech" and the "inner ear"? J Exp Child Psychol. 1990;50(2):259-86.
14. López-Crespo G, Daza MT, Méndez-López M. Visual working memory in deaf children with diverse communication modes: Improvement by differential outcomes. Res Dev Disabil. 2012;33(2):362-8.
15. Rahmani J. The reliability and validity of raven's progressive matrics test among the students of Azad Khorasgan University. Knowl Res Appl Psychol. 2008;9(34):61-74. Persian.
16. Nazaribadie M, Asgari K, Amini M, Abedi A. An investigation of the cognitive performances in patients with type 2 Diabetes in comparison to pre-diabetic patients. Advances in Cognitive Science. 2011;13(3):33-40. Persian.
17. Keehner M, Atkinson J. Working memory and deafness: Implications for cognitive development and functioning. In: Pickering SJ, editor. Working memory and education. San Diego: Academic Press; 2006. p. 189-218.
18. Sandler W, Lillo-Martin D. Sign language and linguistic universals. 1st ed. Cambridge University Press: Cambridge; 2006.
Research Article
Comparison of visual working memory in deaf and hearing-impaired students with normal counterparts: A research in people without sign language
Farideh Tangestani Zadeh, Ezzatollah Ahmadi
Department of Psychology, Faculty of Education and Psychology, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran
Received: 12 December 2014, accepted: 3 February 2015
Abstract
Background and Aim: The hearing defects in deaf and hearing-impaired students also affect their cognitive skills such as memory in addition to communication skills. Hence, the aim of this study was to compare visual working memory in deaf and hearing-impaired students with that in normal counterparts.
Method: In the present study, which was a causal-comparative study using the André Rey test, 30 deaf and 30 hearing-impaired students were compared with 30 students in a normal group, and they were matched based on gender, intelligence, educational grade, and socioeconomic status.
Findings: Findings show that there is significant difference between the three groups’ subjects (p<0.05). The average of the normal group was more than that of the other two groups. However, the difference between the two auditory impaired groups was not significant (p>0.05).
Conclusion: Function of deaf or hard-of-hearing students in the visual working memory task was weaker in comparison with the normal counterparts, while the two deaf and hard-of-hearing groups have similar functions. With a better identification and understanding of the factors that affect the development of this cognitive ability, we can offer new methods of teaching and reduce many of the disadvantages of this group of people in the different fields of cognitive science.
Keywords: Visual working memory, deaf students, hearing-impaired students
Please cite this paper as: Tangestani Zadeh F, Ahmadi E. Comparison of visual working memory in deaf and hearing-impaired students with normal counterparts: A research in people without sign language. Audiol. 2015;23(6):92-8. Persian.