Review Article

 

 

Effect of somatosensory impairments on balance control

 

 

Nastaran Ghotbi, Alireza Hassanpour

 

Department of Physiotherapy, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran

 

 

Received: 13 May 2012, accepted: 10 September 2012

 

Abstract

Background and Aim: The somatosensory system is one of the most effective systems in balance control. It consists of peripheral and central components. Knowing the role of these components in balance control assists the developing of effective rehabilitation protocols. In some diseases peripheral components and in others central components are impaired. This paper reviews the effect of impairment of peripheral and central components of the somatosensory system on balance control.

Methods: In this study publication about somatosensory impairments from 1983 through 2011 in PubMed, Scopus, ProQuest, Google Scholar, Iran Medex, Iran Doc and Magiran were reviewed. Medical subject headings terms and keywords related to balance, somatosensory, somatosensory loss, and sensory integration/processing were used to perform the searches.

Conclusion: Somatosensory impairments either with peripheral or central origin, can cause problems in balance control. However, these problems are not considered in some patients. In these impairments, balance training is recommended to be used alongside other routine treatments in the patients' rehabilitation programs.

Keywords: Balance disorder/balance impairment, somatosensory loss, sensory processing

 


مقاله مروری

 

تأثیر اختلالات سیستم حسی پیکری بر کنترل تعادل

 

نسترن قطبی، علیرضا حسن‏پور

گروه فیزیوتراپی، دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران

 

چکیده

زمینه و هدف: سیستم حسی پیکری یکی از مهم‏ترین دستگاه‏های مؤثر در حفظ تعادل است. این سیستم از اجزاء محیطی و مرکزی تشکیل شده است. دانستن نقش هر یک از این اجزاء در کنترل تعادل، به طراحی پروتکل‏های توانبخشی مؤثر کمک می‏کند. در برخی بیماری‏ها اجزاء محیطی و در برخی دیگر اجزاء مرکزی، دچار اختلال می‏شود. این مقاله تأثیر اختلال عملکرد اجزاء محیطی سیستم حسی پیکری را در کنار اختلال عملکرد اجزاء مرکزی آن بر تعادل مرور می‏کند.

روش بررسی: در این مطالعه به بررسی مقالات مختلفی که از سال 1983 تا سال 2011 پیرامون اختلالات حس پیکری نوشته شده است، پرداخته می‏شود. از بانک‏های اطلاعاتی pubmed، Scopus ProQuest، Magiran، Iran Doc، Iran Medex وGoogle Scholar استفاده شد. از واژه‏های Medical Subject Heading و کلمات کلیدی مرتبط با اختلال تعادل، حسی پیکری، فقدان حس پیکری و پردازش حسی در ترکیبات مختلف برای انجام جستجو استفاده شد.

نتیجه‏گیری: اختلالات سیستم حسی پیکری خواه با منشأ محیطی و یا مرکزی، سبب بروز مشکل در حفظ تعادل می‏شوند. با این وجود در برخی موارد این مسئله مورد توجه قرار نمی‏گیرد. توصیه می‏شود در این اختلالات؛ در کنار سایر درمان‏های رایج استفاده از تمرینات تعادلی نیز حتماً در برنامه‏های توانبخشی بیماران گنجانده شود.

واژگان کلیدی: اختلال تعادل، فقدان حس پیکری، پردازش حسی

 

(دریافت مقاله: 24/2/91، پذیرش: 20/6/91)

 

مقدمه


تعادل (balance) عبارت است از توانایی کنترل مرکز جرم بدن روی سطح تکیه‏گاه در محدوده‏ای که بدن دارای ثبات است. به عبارت دیگر، تعادل فرایند پیچیده‏ای است که به هماهنگی چندین جزء حسی، حرکتی و بیومکانیکی وابسته است(1). بنابراین، تعادل یک فعالیت چندحسی است. حس تعادل ما از زمان رشد جنینی تا بزرگسالی، نتیجۀ عملکرد درست سیستم حسی پیکری (somatosensory)، دهلیزی (vestibular) و بینایی است(5-2).

حس پیکری، سیستمی است که از پوست، عضلات و مفاصل منشأ می‏گیرد. این سیستم اطلاعات مکانی داخل و خارج بدن را برای مغز برای حفظ تعادل تأمین می‏کند. گفته می‏شود که در افراد سالم سیستم پیکری حسی 70 درصد، سیستم دهلیزی 20 درصد و سیستم بینایی 10 درصد اطلاعات حسی لازم برای حفظ تعادل روی سطح باثبات را بر عهده دارند(6و7). در موارد حفظ تعادل روی سطوح ناپایدار، درصد مشارکت سیستم پیکری حسی کاهش و دو سیستم دیگر افزایش می‏یابد. یکپارچه‏سازی (integration) اطلاعات محیطی گیرنده‏های حسی بر عهدۀ سیستم عصبی مرکزی (Central Nervous System: CNS) است و به آن پردازش حسی (sensory processing) می‏گویند(8و9). از آنجایی که هر یک از سیستم‏های فوق به تنهایی قادر به تأمین اطلاعات کامل در خصوص وضعیت و حرکت بدن برای CNS به‏منظور کنترل پوسچر (posture) نیستند، یکپارچگی اطلاعات این سیستم‏هاست که مانع از زمین خوردن می‏شود. بعد از یکپارچگی، ارزیابی و انتخاب اطلاعات حسی مناسب، CNS تاکتیک‏های (strategy) حرکتی مناسبی (تاکتیک مفصل مچ پا، مفصل ران و گام برداشتن) را تولید می‏کند. در نتیجه، توانایی حفظ تعادل به تولید تاکتیک‏های حرکتی مناسب نیز بستگی دارد.

از آنجایی که اجزای مختلف سیستم مذکور نقش گسترده‏ای در کنترل تعادل بر عهده دارند، اختلالات سیستم حسی پیکری طیف بسیار وسیعی را شامل می‏شود و شاید بتوان آنها را در دو دستۀ نورولوژیک و ارتوپدیک قرار داد. از این میان، برخی اختلالات نظیر سکتۀ مغزی و اسکلروز متعدد منشأ مرکزی و برخی دیگر نظیر نوروپاتی‏ها، وجود دردهای مفصلی و سالمندی منشأ محیطی دارند. افراد دارای ضایعۀ CNS (سکتۀ مغزی و MS) به علت نقص در پردازش حسی و یا برنامه‏ریزی حرکتی، اختلال تعادل یا راه رفتن دارند(10) و در نتیجه خطر افتادن در آنها زیاد است. در افرادی با اختلالات بینایی، دهلیزی و یا حسی پیکری که اساساً ضایعه‏ای در CNS ندارند، ناتوانی گیرنده‏های حسی برای کسب اطلاعات محیطی سبب ناتوانی در کنترل مناسب پوسچر می‏شود. بنابراین، می‏توان گفت که اختلال تعادل می‏تواند به علت ضایعۀ هر یک از ساختارهای درگیر در پردازش اطلاعات، اعم از ورودی‏های حسی پیکری، بینایی، دهلیزی، یکپارچگی حسی و یا تولید پاسخ‏های حرکتی، ایجاد شود.

این مطالعه با هدف مرور مقالاتی که به بررسی تأثیر اختلال سیستم حسی پیکری بر تعادل می‏پردازند انجام شد. مقالات یافت شده، هر یک از بیماری‏ها را به تفکیک مورد مطالعه قرار داده بودند. در این مطالعه، مقالاتی که اختلال تعادل را در بیماران مبتلا به سکتۀ مغزی، اسکلروز متعدد، نوروپاتی دیابتی و سالمندان بررسی کرده بودند، در کنار هم مرور شدند تا دیدگاه جامع‏تری از تأثیر اختلالات حسی پیکری (خواه با منشأ محیطی و یا مرکزی) بر تعادل به‏طور هم‏زمان در یک مقاله واحد فراهم آید.

 

روش بررسی

در این مطالعه، مقالاتی که از سال 1983 تا سال 2011 میلادی دربارۀ اختلالات حسی پیکری چاپ شده بود، مورد بررسی قرار گرفت. همۀ مقالات با کلیدواژه‏های تعادل (balance)، اختلالات حسی پیکری (somatosensory/sensory, disturbances/loss)، اختلالات تعادل (impairments/balance disorders)، کاهش حس پیکری reduced/loss somatosensation و پردازش حسی در ترکیب‏های مختلف در Scholar Google، Pubmed، ProQuest، Scopus، Magiran، Iran Doc و Iran Medex به‏دست آمدند. مقالاتی که این اختلالات را از دید بالینی در سکتۀ مغزی، نوروپاتی دیابتی،  MSو سالمندان بررسی کرده بودند، انتخاب شدند.

 

اختلالات تعادل در بیماران سکتۀ مغزی

73 درصد بیماران سکتۀ مغزی در شش ماه اول بعد از ترخیص از بیمارستان، به‏علت مشکلات ناشی از اختلالات حسی، حرکتی، شناختی، بینایی و پردازش حسی زمین می‏خورند(11و12). از این رو، ارزیابی تعادل این بیماران قبل از طراحی برنامۀ توانبخشی ضروری است. در ارزیابی تعادل در موارد سخت‏ بودن سطح اتکا باید تاکتیک مچ پا (ankle strategy) مورد استفاده قرار گیرد. این تاکتیک برای کنترل تغییرات حرکات نوسانی کوچک به‏ کار می‏رود. با نزدیک کردن پاها به یکدیگر و افزایش سرعت یا دامنۀ نوسان‏ها، تاکتیک حرکتی مفصل ران آغاز می‏شود. افراد باید در این وضعیت قادر به حفظ تعادل خود با تاکتیک مچ پا و اندکی تاکتیک ران باشند. استفاده نکردن از تاکتیک مچ پا یا استفاده از تاکتیک حرکتی گام برداشتن در این وضعیت دلالت بر اختلال در توانایی تولید پاسخ‏های پوسچرال خودکار دارد. نداشتن کنترل تنه به همراه اختلال عملکرد اندام فوقانی و نیز تعادل لگن خاصره سبب ناتوانی در نگهداری وزن بدن می‏شود.

سکته‏های شریان مغزی میانی سبب اختلال آگاهی حس عمقی در سطح قشری (cortical) می‏شود. گرچه تمام حس‏ها می‏توانند درگیر شوند، اما حس عمقی و تشخیص دو نقطۀ مجزا معمولاً بیشتر از درک درد و حرارت در اندام‏های سمت مقابل ضایعه، مختل می‏شوند. در این نوع از سکتۀ مغزی، اختلال در راه رفتن رایج است(13). فقدان حس عمقی به مقدار زیادی مانع از بهبود حرکتی بعد از سکته می‏شود. فقدان حس همچنین می‏تواند به‏صورت انکار (neglect) سمت مبتلا وجود داشته باشد. اختلالات حسی با تعادل و استقلال عملکردی فرد رابطه دارد(14و15). بیمارانی که اختلالات حسی و حرکتی دارند در یک دورۀ زمانی مشخص، در مقایسه با بیمارانی که فقط اختلالات حرکتی دارند، کمتر نتایج درمانی مطلوب را کسب می‏کنند(14). ضعف عضلانی (hemiparesis) هم در طرف مقابل ضایعه و هم در سمت ضایعه(16) وجود دارد. خود ضایعۀ وارد بر مناطق قشری به‏دلیل اختلال و کندی زمان پردازش اطلاعات حسی می‏تواند سبب افزایش تعداد دفعات افتادن بیماران شود(11). تمام این عوامل شامل ناکفایتی در پردازش اطلاعات حسی، ضعف یا کوتاهی عضلات، تون عضلانی غیرطبیعی و یا مشکلات شناختی، در اختلالات راه رفتن و تعادل مشارکت دارند(12،17و18) و سبب می‏شوند تا این بیماران بیشتر از منابع توجهی ((attention resources خود برای حفظ تعادل استفاده کنند. در کل، اختلال در وزن‏اندازی مجدد و یکپارچگی اطلاعات آوران‏ها به‏همراه ضعف عضلانی، در بی‏ثباتی پوسچرال و افزایش تعداد زمین خوردن این بیماران مشارکت دارند. در بیماران سالمند کاهش حس پیکری ناشی از افزایش سن(19و20)، حفظ تعادل را با چالش بیشتری مواجه می‏کند.

 

اختلالات تعادل در بیماران مبتلا به اسکلروز متعدد

تقریباً 75 درصد بیماران اسکلروز متعدد درجاتی از مشکلات تعادلی را در دورۀ بیماری خود گزارش می‏کنند(21). این اختلال تعادل عملکرد بیمار را تحت تأثیر قرار می‏دهد. در این بیماری نقاط مختلفی از CNS شامل نخاع، سیستم حسی، مخچه، سیستم حرکتی، سیستم بینایی و دهلیزی می‏تواند درگیر شود(22). از این رو، هرچه تعداد این سیستم‏ها بیشتر باشد، اختلال بیشتری در تعادل ایجاد شده و جبران آن نیز مشکل‏تر می‏شود. پاسخ‏های پوسچرال غیرطبیعی که ناشی از هدایت عصبی آهسته‏تر از حد طبیعی در سیستم حسی پیکری و میلین‏زدایی (demylination) در ستون خلفی طناب نخاعی است، در این بیماران مشاهده می‏شود(22). وجود پتانسیل‏های عمل چندفازی و با دامنۀ کم و تأخیر در هدایت عصب حرکتی (ناشی از میلین‏زدایی اکسون)، اختلال در مادۀ سفید مناطق اطراف بطنی و جسم پینه‏ای (corpus callosum) نیز از دیگر مواردی است که در بیماران MS گزارش می‏شود(23).

یکی از علل کاهش تعادل در افراد مبتلا بهMS  کاهش حس کف پا است. اختلال در فیبرهای عصبی صعودی ناشی از کاهش حس‏های لمس فشاری ملایم، عمقی (proprioception) و ارتعاش (vibration) از عوامل مهم اختلال تعادل این بیماران به‏ویژه در وضعیت ایستاده است(24و25). در بیمارانی که حس عمقی ندارند، انرژی بیشتری برای حفظ تعادل ایستاده صرف می‏شود(26). نبود تعادل در حالت نشسته ناشی از نقص در پردازش مرکزی علاوه بر تأخیر در هدایت عصبی اندام تحتانی است(27). با توجه به این موارد منطقی به‏ نظر می‏رسد که شیوع زمین خوردن در این بیماران 52 درصد گزارش شده است(28). بسیاری از نشانه‏های بیماری با افزایش خطر زمین خوردن همراه هستند. در این بیماران به‏دلیل مصرف استروئیدها و کمی فعالیت فیزیکی، بروز پوکی استخوان بالاست و افتادن می‏تواند سبب بروز ضایعه شود. این مسئله اهمیت تمرینات تعادلی را پررنگ‏تر می‏کند.

 

اختلالات تعادل در بیماران مبتلا به نوروپاتی دیابتی

یکی از مشکلات شایع در بیماران دیابتی، نوروپاتی اعصاب محیطی است که به‏صورت درد یا بی‏حسی یا تحریک‏پذیری بروز می‏کند. اختلال حس پیکری به‏صورت فقدان حس وضعیت، ارتعاش و لمس وجود دارد(29). در این بیماران در مقایسه با افراد سالم آستانۀ درک حرکت غیرفعال (passive) مفصل افزایش می‏یابد(30). همچنین کنترل پوسچر در حالت ایستاده ساکن در دو وضعیت چشم باز و چشم بسته ضعیف‏تر از افراد عادی است. انحراف تنۀ بیماران دیابتی حتی در موارد باز بودن چشم‏ها بیشتر از افراد سالم است که این مسئله نشان می‏دهد حس بینایی نمی‏تواند به‏طور کامل کمبود حس پیکری را جبران کند.

مطالعات نشان داده است بین شدت نوروپاتی ناشی از دیابت و بی‏ثباتی پوسچرال ارتباط خطی وجود دارد. فیبرهای گروه نه تنها عصب‏دهی گیرنده‏های پوستی ]شامل گیرنده‏های تماسی با نوک پهن (Merkel discs)، گیرنده‏های پاچینی (Pacinian) و مایسنر (Meissner) و پایانه‏های رافینی (Ruffini end organs)[، بلکه همچنین عصب‏دهی دوک‏های عضلانی، گیرنده‏های مفصلی رافینی و گیرنده‏های مفصلی پاچینی را بر عهده دارند. به‏عبارتی، فیبرهای عهده‏دار حس لمس و همچنین حس عمقی هستند. گفته می‏شود در حفظ تعادل ایستادۀ ساکن، گیرنده‏های کندسازش (گیرنده‏های تماسی نوک‏پهن و پایانه‏های رافینی) نقش کلیدی‏تری از گیرنده‏های تندسازش (گیرنده‏های پاچینی و مایسنر) دارند. بنابراین بیماران دیابتی که درگیری هر دو فیبر و را دارند بر خلاف بیماری‏های نوروپاتی نظیر شارکوماری توث نوع A1 که فقط درگیری فیبرهای α را دارند، ثبات پوسچرال خوبی ندارند.(31)

 

اختلالات تعادل در سالمندان

30 درصد افراد بالای 65 سال، سالی یک‏بار زمین می‏خورند. پنج درصد این زمین خوردن‏ها منجر به شکستگی می‏شود. مشکل فقط شکستگی استخوان‏ها نیست بلکه اعتماد به نفس بیماران برای راه رفتن کاهش می‏یابد(32). با افزایش سن سیستم تعادلی دستخوش تغییرات خاصی می‏شود، برای مثال حس ارتعاش پوستی و حس وضعیت مفصل در سالمندان کاهش می‏یابد. مطالعات نشان داده‏ است که بین سنین 30 تا 80 سالگی، حجم عضلانی 30 تا 50 درصد کاهش می‏یابد. این مسئله باعث کاهش قدرت عضلانی شده و در اندام تحتانی باعث کاهش تعادل می‏شود(33).

کاهش قدرت عضلات دورسی فلکسور مچ پا، کاهش حس‏های لمس، وضعیت مفصل و حس عمقی، میزان نوسانات ((sway بدن را افزایش می‏دهد و این عوامل از اصلی‏ترین دلایل کاهش تعادل افراد مسن هستند. همچنین کاهش سرعت انتقال پیام عصبی و افزایش زمان عکس‏العمل، با کاهش کنترل عصبی عضلانی در این افراد بر تعادل آنان اثر می‏گذارد(34و35). برخی مطالعات نشان داده‏اند که اختلال تعادل این افراد می‏تواند به‏علت تغییر در فراخوانی فضایی و زمانی عضلاتی باشد که مسئول حفظ تعادل هستند(36). از دیگر عواملی که می‏تواند بر تعادل اثر بگذارد، مشکلات سیستم عضلانی اسکلتی است. برای مثال، تخریب مفصل زانو (knee osteoarthritis) می‏تواند از طریق چندین مکانیسم شامل درد، ضعف عضلانی، کوتاهی مفصل در وضعیت خم‏ شده (flexion contracture) و کاهش حس عمقی سبب اختلال تعادل سالمندان شود(37). ناهنجاری‏های پا نظیر بیرون‏زدگی مفصل انگشت شست پا (bunion) که منجر به راه رفتن غیرطبیعی می‏شود نیز با کاهش حس عمقی می‏تواند حفظ تعادل را با مشکل مواجه کند(38).

گفته می‏شود که در سیستم حسی پیکری سالمندان، تغییرات آناتومیکی و فیزیولوژیکی صورت می‏گیرد(39). برای مثال در دوک‏های عضلانی افزایش ضخامت کپسول، کاهش تعداد فیبرهای داخل دوکی و کاهش قطر دوک دیده شده است. همچنین صفحات حرکتی انتهایی (motor end plate) وسیع‏تر می‏شوند. این تغییرات به از دست دادن عصب (denervation) نسبت داده می‏شود. البته تغییرات مورفولوژیک دوک‏ها فقط در برخی عضلات (دلتوئید و اکستانسور دیژیتروم برویس) و در سنین خیلی بالا (80 سال به بالا) گزارش شده است. از سویی تعداد گیرنده‏های پاچینی و مایسنر هم کاهش می‏یابد. در مجموع این تغییرات منجر به کاهش عملکرد فیزیولوژیک افراد در سنین بالا می‏شود.

 

نتیجه‏گیری

در اختلالات تعادلی، از دیدگاه توانبخشی مهم‏ترین عامل، تعیین علت اختلال است. برهم‏خوردگی تعادل می‏تواند ناشی از مشکلات حسی پیکری، بینایی، دهلیزی، عضلانی اسکلتی یا شناختی ( ترس از افتادن) باشد. از این میان، اختلالات سیستم حسی پیکری طیف وسیعی را دربرمی‏گیرد؛ از بیماری‏های با منشأ مرکزی نظیر سکته مغزی و اسکلروز متعدد گرفته تا بیماری‏های با منشأ محیطی نظیر نوروپاتی‏های دیابتی. این اختلالات در سالمندان در بیشتر موارد منشأ محیطی دارد، هر چند در برخی سالمندان ترکیبی از عوامل محیطی و مرکزی وجود دارند که سبب افزایش دفعات زمین خوردن آنان می‏شود. این مرور نشان داد که اختلالات حسی پیکری در هر یک از بیماری‏های گفته شده در بالا به نوعی سبب برهم‏خوردن تعادل می‏شوند. در سکتۀ مغزی ضایعۀ وارد بر مناطق قشری با کند کردن پردازش مرکزی اطلاعات و بروز تون عضلانی غیرطبیعی، تعادل بیماران را مختل می‏کند(11). از سویی اختلال حس عمقی و نیز انکار سمت مبتلا، حفظ تعادل را با چالش بیشتری مواجه می‏کند، به‏گونه‏ای که بیماران مبتلا به اختلالات حسی و حرکتی در یک دورۀ زمانی مشخص نسبت به بیمارانی که فقط اختلالات حرکتی دارند، کمتر نتایج درمانی مطلوب را کسب می‏کنند(14). به این ترتیب می‏توان گفت که برهم‏خوردگی تعادل بیماران مبتلا به سکته مغزی، ناشی از اختلال در هر سه عامل مؤثر در حفظ پوسچر یعنی اطلاعات آوران‏ها، پردازش مرکزی و تاکتیک‏های حرکتی است. در بیماران MS درگیری مناطق مختلف CNS سبب بروز مشکلات حسی متعدد، ضعف یا اسپاستیسیته عضلانی و تاری دید می‏شود(22و24). با توجه به مصرف داروهای استروئیدی متعدد که بروز پوکی استخوان را افزایش می‏دهد، پیشگیری از زمین خوردن این بیماران مورد تأکید است. در نوروپاتی‏های دیابتی از سویی فقدان حس وضعیت، ارتعاش و لمس و از سوی دیگر مشکلات بینایی می‏تواند تعادل را مختل کند(29). در سالمندان کاهش حس ارتعاش پوستی و حس وضعیت مفصل از سویی و کاهش قدرت عضلات و توان بینایی از سوی دیگر در حفظ تعادل اختلال ایجاد می‏کند(34و35). علاوه بر این افرادی که تخریب مفصلی دردناک دارند، به‏دلیل تغییرات مفصلی و عضلانی ناشی از آن مشکلات تعادلی بیشتری را تجربه می‏کنند(37). در برخی از سالمندان علاوه بر این موارد به‏علت وجود مشکلات شناختی یا سکتۀ مغزی، اختلال تعادل زیاد سبب افزایش دفعات زمین خوردن می‏شود. این امر به نوبۀ خود با توجه به شیوع بالای پوکی استخوان در افراد مسن، با ایجاد شکستگی‏های متعدد، اعتماد به نفس آن‏ها برای راه رفتن را متزلزل می‏کند(32) و با ترغیب بیمار به بی‏تحرکی چرخۀ معیوبی در حفظ تعادل سالمندان ایجاد می‏کند.

با توجه به نقش سیستم حسی پیکری در حفظ تعادل بیماران مبتلا به سکتۀ مغزی، MS، نوروپاتی دیابتی و سالمندان، لازم است در این بیماران پس از ارزیابی تعادل، تمرینات تعادلی مناسب در برنامه‏های توانبخشی بیمار گنجانده شود.


 

REFERENCES


1.             Nashner LM. Practical biomechanics and physiology of balance. In: Jacobson GP, Newman CW, Kartush JM, editors. Handbook of balance function and testing. 1st. Louis: Mosby Year Book; 1993. p. 261-79.

2.             Hijmans JM, Geertzen JH, Dijkstra PU, Postema K. A systematic review of the effects of shoes and other ankle or foot appliances on balance in older people and people with peripheral nervous system disorders. Gait Posture. 2007;25(2):316-23.

3.             Maurer C, Mergner T, Bolha B, Hlavacka F. Human balance control during cutaneous stimulation of the plantar soles. Neurosci Lett. 2001;302(1):45-8.

4.             Guskiewicz Km, Perrin DH. Research and clinical applications of assessing balance. J Sport Rehabil. 1996;5(1):45-63.

5.             Schiffman HR. Sensation and perception: an integrated approach. 5th ed. New York: John Wiley & Sons; 2001.

6.             Kars HJ, Hijmans JM, Geertzen JH, Zijlstra W. The effect of reduced somatosensation on standing balance: a systematic review. J Diabetes Sci Technol. 2009;3(4):931-43.

7.             Peterka RJ. Sensorimotor integration in human postural control. J Neurophysiol. 2002;88(3):1097-118.

8.             Bray JJ, Cragg PA, Macknight ADC, Mills RG. Lecture notes on human physiology. 4th ed. Oxford: Blackwell Science; 1999.

9.             Kavounoudias A, Roll R, Roll JP. The plantar sole is a ‘dynamometric map’ for human balance control. Neuroreport. 1998;9(14):3247-52.

10.         Bohannon RW. Evaluation and treatment of sensory and perceptual impairments following stroke. Top Geriatr Rehabil. 2003;19(2):87-97.

11.         Marigold DS, Eng JJ, Tokuno CD, Donnelly CA. Contribution of muscle strength and integration of afferent input to postural instability in persons with stroke. Neurorehabil Neural Repair. 2004;18(4):222-9.

12.         Oliveira CB, Medeiros IR, Greters MG, Frota NA, Lucato LT, Scaff M, et al. Abnormal sensory integration affects balance control in hemiparetic patients within the first year after stroke. Clinics (Sao Paulo). 2011;66(12):2043-8.

13.         Gillen G, Burkhardt A. Stroke rehabilitation: a function-based approach. 2nd ed. St. Louis Mosby; 2004.

14.         Smith DL, Akhtar AJ, Garraway WM. Proprioception and spatial neglect after stroke. Age Ageing. 1983;12(1):63-9.

15.         Nogaki H, Ohba Y, Matsumoto K, Morimatsu M, Fukuoka Y. Statistical analysis of post-stroke patients in a rehabilitation institution. Nihon Ronen Igakkai Zasshi. 1991;28(5):678-82. Japanese.

16.         Adams RW, Gandevia SC, Skuse NF. The distribution of muscle weakness in upper motoneuron lesions affecting the lower limb. Brain. 1990;113(Pt 5):1459-76.

17.         Ghotbi N, Olyaei GR, Hadian MR, Ansari NN, Bagheri H. Is there any relationship between the Modified Ashworth Scale scores and alpha motoneuron excitability indicators? Electromyogr Clin Neurophysiol. 2006;46(5):279-84.

18.         Ghotbi N, Hadian MR, Olyaei GR, Bagheri H, Talebian S, Nakhostin-Ansari N, Nafissi S. The investigation of criterion validity of the Modified Ashworth Scale using the alpha motoneuron excitability indicators. Acta Medica Iranica. 2007;45(4):290-4.

19.         Desrosiers J, Hébert R, Bravo G, Dutil E. Hand sensibility of healthy older people. J Am Geriatr Soc. 1996;44(8):974-8.

20.         Kaplan FS, Nixon JE, Reitz M, Rindfleish L, Tucker J. Age-related changes in proprioception and sensation of joint position. Acta Orthop Scand. 1985;56(1):72-4.

21.         www.msaustralia.org.au/documents/MS-Practice/balance for people with multiple sclerosis, June 2009.

22.         Cameron MH, Horak FB, Herndon RR, Bourdette D. Imbalance in multiple sclerosis: a result of slowed spinal somatosensory conduction. Somatosens Mot Res. 2008;25(2):113-22.

23.         Schmierer K, Niehaus L, Röricht S, Meyer BU. Conduction deficits of callosal fibres in early multiple sclerosis. J Neurol Neurosurg Psychiatry. 2000;68(5):633-8.

24.         Citaker S, Gunduz AG, Guclu MB, Nazliel B, Irkec C, Kaya D. Relationship between foot sensation and standing balance in patients with multiple sclerosis. Gait Posture. 2011;34(2):275-8.

25.         Frzovic D, Morris ME, Vowels L. Clinical tests of standing balance: performance of persons with multiple sclerosis. Arch Phys Med Rehabil. 2000;81(2):215-21.

26.         Rougier P, Faucher M, Cantalloube S, Lamotte D, Vinti M, Thoumie P. How proprioceptive impairments affect quiet standing in patients with multiple sclerosis.
Somatosens Mot Res. 2007;24(1-2):41-51.

27.          Cameron MH, Lord S. Postural control in multiple sclerosis: implications for fall prevention. Curr Neurol Neurosci Rep. 2010;10(5):407-12.

28.         Finlayson ML, Peterson EW, Cho CC. Risk factors for falling among people aged 45 to 90 years with multiple sclerosis. Arch Phys Med Rehabil. 2006;87(9):1274-9.

29.         Kars HJ, Hijmans JM, Geertzen JH, Zijlstra W. The effect of reduced somatosensation on standing balance: a systematic review. J Diabetes Sci Technol. 2009;3(4):931-43.

30.         Simoneau GG, Ulbrecht JS, Derr JA, Becker MB, Cavanagh PR. Postural instability in patients with diabetic sensory neuropathy. Diabetes Care. 1994;17(12):1411-21.

31.         Nardone A, Tarantola J, Miscio G, Pisano F, Schenone A, Schieppati M. Loss of large-diameter spindle afferent fibres is not detrimental to the control of body sway during upright stance: evidence from neuropathy. Exp Brain Res. 2000;135(2):155-62.

32.         Runge M, Rehfeld G, Resnicek E. Balance training and exercise in geriatric patients. J Musculoskeletal Neuronal Interact. 2000;1(1):61-5.

33.         Carter ND, Kannus P, Khan KM. Exercise in the prevention of falls in older people: a systematic literature review examining the rationale and the evidence. Sports Med. 2001;31(6):427-38.

34.         Perrin PP, Gauchard GC, Perrot C, Jeandel C. Effects of physical and sporting activities on balance control in elderly people. Br J Sports Med. 1997;33(2):121-6.

35.         Lord SR, Clark RD, Webster IW. Postural stability and associated physiological factors in a population of aged persons. J Gerontol. 1991;46(3):M69-76.

36.         Shumway-Cook A, Gruber W, Baldwin M, Liao S. The effect of multidimensional exercises on balance, mobility and fall risk in community-dwelling older adults. Phys Ther. 1997;77(1):46-57.

37.         Hinman RS, Bennell KL, Metcalf BR, Crossley KM. Balance impairments in individuals with symptomatic knee osteoarthritis: a comparison with matched controls using clinical tests. Rheumatology (Oxford). 2002;41(12):1388-94.

38.         Soriano TA, DeCherrie LV, Thomas DC. Falls in the community-dwelling older adult: a review for primary-care providers. Clin Interv Aging. 2007;2(4):545-53.

39.         Shaffer SW, Harrison AL. Aging of the somatosensory system: a translational perspective. Phys Ther. 2007;87(2):193-207.