Review Article
Cued speech: full access to spoken language for the hearing impaired
Guita Movallali1, Mahdi Abdollahzadeh Rafi2
1- Pediatric Neurorehabilitation Research Center, University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences, Tehran, Iran
2- Department of Psychology and Education of Exceptional Children, University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences, Tehran, Iran
Received: 26 December 2011, accepted: 25 April 2012
Abstract
Background and Aim: A system that could make speech visible to deaf people has been dreamt of for long time. Several systems have been developed during recent decades; with the most popular being cued speech invented 50 years ago by Cornett (1967). The aim of this article is to review researches about cued speech and its efficacy on different language skills of hearing impaired children.
Methods: In this article we reviewed researches on cued peech and its impacts on speech and literacy of hearing impaired children. We searched Medline, Proquest and Scopus search engines with the “cued speech” keyword and read all textbooks and thesis published between 1972 and 2011. Cued speech is an oral system which makes the sounds visible and accessible. It makes speech perception much simpler and improves lip-reading skills and ability of using residual hearing in hearing impaired children.
Conclusion: Cued speech enhances children’s communication and speech perception and discrimination from early ages. It improves speech and ability to benefit from cochlear implantation. The original impetus behind cued speech was to improve literacy levels of hearing impaired children and it has been found to be uniquely successful.
Keywords: Cued speech, lip-reading, speech-reading, hearing impaired, spoken language
مقاله مروري
گفتار نشانهای: دسترسی کامل به زبان گفتاری براي افراد كمشنوا
گيتا موللي1، مهدی عبدالهزادهرافی2
1ـ مرکز تحقیقات توانبخشی اعصاب اطفال، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران، ایران
2ـ گروه روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران، ایران
چکیده
زمينه و هدف: مدتها مربیان بهدنبال روشی بودند که بتواند گفتار را برای افراد كمشنوا قابل رؤیت کند. در دهههای اخیر روشهای چندی ابداع شد که مهمترین آن گفتار نشانهای است که حدود 50 سال پیش توسط کورنت در سال 1967 ابداع شد. هدف مقالۀ حاضر، بررسی نتایج پژوهشهای انجام شده پیرامون گفتار نشانهای و اثربخشی آن بر مهارتهای زبانی کودکان کمشنوا بود.
روش بررسي: در این مقاله، پژوهشهایی که به بررسی گفتار نشانهای و تأثیر آن بر جنبههای مختلف گفتار و خواندن و نوشتن کودکان كمشنوا پرداخته بودند، مرور شدند. این مطالعات با کلید واژه cued speech از بانکهای اطلاعاتی Proquest، Medlineو Scopus و نیز پایاننامهها و کتابهای معتبر از سال 1972 تا 2011 استخراج شدهاند.
نتیجهگیری: گفتار نشانهای از جمله روشهای شفاهی است که همه صداها را قابل دیدن و قابل دسترس میکند. این روش ادراک گفتار را بسیار ساده میسازد؛ همچنین مهارتهای لبخوانی و توانایی استفاده از باقیمانده شنوایی را در کودکان کمشنوا بهبود میبخشد. گفتار نشانهای توانایی برقراری ارتباط و درک و تمایز گفتار را از سنین کودکی افزایش میدهد و گفتار و توانایی بهرهگیری از کاشت حلزون را بهبود میبخشد. هدف اصلی از ابداع گفتار نشانهای ارتقاء سطح خواندن و نوشتن کودکان کمشنوا بوده است که در این حیطه به نظر کاملاً موفق میرسد.
واژگان کليدي: گفتار نشانهای، لبخوانی، گفتارخوانی، كمشنوا، زبان گفتاري
(دریافت مقاله: 5/10/90، پذیرش: 6/2/91)
مقدمه
مدتها مربیان بهدنبال روشی بودند که بتواند گفتار را برای افراد كمشنوا قابل رؤیت کند. در دهههای اخیر روشهای چندی ابداع شد که مهمترین آن گفتار نشانهای است. اگرچه سابقاً درک گفتار را تقریباً بهطور کامل محدود به استفاده از شنوایی میدانستند، اما برخی پژوهشها از جمله بررسی McGurk و McDonald (1976) نشان داده است که این تصور درست نیست، زیرا بینایی نه تنها به درک گفتار کمک میکند بلکه حتی میتواند چگونگی درک گفتار را تغییر دهد بیآنکه فرد قادر به خنثی کردن اثر آن باشد(1). بر این اساس، برای رفع ابهام از گفتار افراد کمشنوا و ناشنوا، روشهایی ابداع شده است که یکی از نتیجهبخشترین آنها روش گفتار نشانهای است. گفتار نشانهای سیستم سادهای مبتنی بر اصوات است که شامل بهرهگیری از الگوهای لبی در گفتار طبیعی و یک سری حرکات تکمیلی دست است. این دو جزء به همراه هم نمادهای بینایی کاملاً واضح و غیرمبهمی برای درک زبان شفاهی ایجاد میکنند. حرکات تکمیلی دست در گفتار نشانهای، ترکیب همزمانی از محل، شکل دست و حرکت آن است که به خودی خود حاوی هیچگونه معنای زبانشناختی نیست و تنها برای از بین بردن ابهامات در لبخوانی بهکار میرود و گفتار را کاملاً قابل رؤیت میکند(2).
گفتار
نشانهای تاکنون به بسیاری از زبانهای دنیا
برگردانده شده و در مورد اثربخشی آن نیز پژوهشهای
گستردهای صورت گرفته است. نتایج پژوهشها حاکی از آناند که
استفاده از گفتار نشانهای بر درک(3) و بیان گفتار(4)،
تواناییهای واجشناختی، خواندن و نوشتن(5) و گسترش
گنجینۀ واژگان کودک كمشنوا مؤثر است(6). هدف پژوهش حاضر، بررسی
نتایج پژوهشهای انجام شده در حوزۀ گفتار نشانهای و
بررسی اثربخشی آن بر حوزههای مختلف زبانی کودکان کمشنوا
و ناشنوا است.
روشهای شفاهی به دو دسته تکحسی و چندحسی تقسیم میشوند. در روشهای شفاهی تکحسی، تنها بر حس شنوایی کودک تأکید میشود(8). چون بیشتر كودكان كمشنوا مقداري باقيماندۀ شنوايي دارند(9)، هدف روشهای شفاهی تکحسی، استفاده از باقیمانده شنوایی است. با توجه به این که تقريباً تمامي کودکان كمشنوا بهجز كودكان ناشنواـنابينا، داراي بينايي معمولي هستند، در روشهای شفاهی چندحسی از حواس دیگر بهویژه بینایی و لامسه نیز استفاده میکنند. بهعنوان مثال از لبخوانی (بینایی) و یا دستگاههای کمک لامسه در آموزشها بهره میبرند(9).
بهطور کلی، طرفداران روشهای شفاهی، زبان شفاهي را محور قرار ميدهند و با استفاده از باقيماندۀ شنوايي و گفتارخواني، تلاش ميكنند دريافت و توليد گفتار كودك در برقراري ارتباط تقويت شود. البته لبخوانی محدودیتهایی هم دارد. پژوهشها نشان داده است كه با لبخواني ميتوان كمتر از نيم و گاه كمتر از يك سوم گفتار را درك كرد. گروه اصواتي نظير /ب/، /پ/ و /م/ يا /ف/ و /و/ يا /ت/ و /د/ روي لبها شبيه به هماند. برخي اصوات نيز نظير /ك/، /گ/ و /ي/ كاملاً غيرقابل ديدن هستند. بنابراین، لبخواني با ميزان زيادي حدس همراه است. در عين حال لبخواني بسيار خستهكننده است. بهعنوان مثال، اگر كلمه «مار» بدون هيچ نشانهاي بيان شود، ميتوان آن را با 71 كلمۀ ديگر (با تركيبي از اصوات) كه درست همينطور روي لبها ادا ميشوند، اشتباه گرفت. فردي كه لبخواني ميكند بايد حدس بزند كدام درست است و همين حالت دربارۀ كلمات بعدي هم وجود دارد. اين امر استرسزا و بسيار خستهكننده است. لبخواني با شرايط محيطي (نور اتاق، فاصله، جنسيت گوينده، سن، زاويۀ گوينده نسبت به شنونده و غیره) در ارتباط است. همچنين حدت بينايي فرد بايد كامل باشد. در برخي زبانها لبخواني بسيار مشكلتر است و در كل نميتوان همواره استفادۀ كامل از آن را مد نظر داشت(2و10-8).
گفتار نشانهای یکی از روشهای شفاهی چندحسی است(9و11)، زیرا اهداف و فلسفۀ ایجاد آن دسترسی کامل به زبان گفتاری است و زبان گفتاری بخش مهمی از آن را تشکیل میدهد. گرچه بهدلیل بهکار بردن دستها گاه آن را روشی حد واسط روشهای شفاهی و دستی نیز ذکر کردهاند(12). این روش در حقیقت، لبخوانی (گفتارخوانی) فرد را به حداکثر میرساند و از چند حرکت سادۀ دست در جایگاههای مختلف چهره برای تکمیل لبخوانی استفاده میکند. پيشينۀ گفتار نشانهای به سال 1966 بر ميگردد. در حدود 40 سال پيش Cornett از دانشگاه Gallaudet دانشگاه ويژۀ افراد كمشنوا در امريكا، اين سيستم را طراحي كرد(13). وی علاقمند بود بداند چگونه ميتوان خواندن و نوشتن دانشآموزان كمشنوا را بهبود بخشید. او در عين حال متوجه شد بيشتر دانشجويان كمشنوا عليرغم برخورداري از سطح هوشي بالا و سالها استفاده از زبان انگليسي، تسلط كافي بر زبان ندارند. Cornett بر اين باور بود كه اگر افراد كمشنوا، پايههاي زباني محكمي داشته باشند، ميتوانند مهارتهاي خواندن و نوشتن و ارتباطات خود، همچنين رواني كلام و تسلط زباني خود را بهبود بخشند. هدف او ايجاد سيستم آموزشي سادهاي بود كه در آن بتوان براي همۀ اصوات گفتاري، ظاهر خاص خود ايجاد كرد؛ درست همانطور كه براي افراد شنوا هر صدايي از نظر شنوايي، صداي خاص خود را دارد. او براساس زمينهاي كه از رياضيات داشت، گفتار نشانهاي را ابداع كرد كه در آن از هشت شكل دست در چهار محل نزديك دهان براي تكميل صداهاي گفتاري با اشكال لبي آن استفاده شد و به اين ترتيب همۀ اصوات گفتاري را قابل مشاهده کرد(14).
هم اکنون گفتار نشانهای به بيش از 60 زبان و لهجۀ مختلف برگردانده شده است. نخستين بار در سال 1969 به زبان ايتاليايي و پس از آن در 1970 به زبانهاي اسپانيولي، كرواتيـصربي، هندي، سوئدي و زبان Telgo برگردانده شد. از ميان زبانهاي مختلفي كه اكنون در دسترس است ميتوان به زبان عربي، اردو، عبري، چيني، سواحيلي و Navaho اشاره كرد. گفتار نشانهای امروزه تقريباً در بیست كشور جهان به كار ميرود و در سال 2009 به زبان فارسی نیز در آمد(12).
حرکات دستی در گفتار نشانهای به هر زباني كه باشد توسط يك دست، بهطوري كه كف دست به سمت گوينده باشد، انجام میشود. این نشانهها حاوي دو گونه اطلاعاتاند: 1ـ شكل دست كه در حقيقت شكل خاصي از انگشتان باز يا بسته است و اطلاعاتي در مورد همخوان در هجاي همخوانـواكه ميدهد؛ و 2ـ محل قرار گرفتن دست در مقابل صورت که دقيقاً از طريق تماس يكي از انگشتان با بخشي از صورت تعريف ميشود و از اين طريق اطلاعاتي در مورد واكه در هجاي همخوانـواكه ارائه ميشود(2،9و12).
براي كودكان كمشنوا راه اصلي تحول زبان، دیداری است. زبانهاي گفتاري، بهطور مثال انگليسي يا فرانسوي، كاملاً از طريق دیداری قابل دستيابياند(13). پژوهشگران بسياري نشان دادهاند كه ميزان درك با استفاده از گفتار نشانهای بيش از ميزان درك با لبخواني تنهاست. در زبان انگليسي، Ling و Nicholls (1982) نشان دادند درك كلمات و هجاهاي انگليسي با لبخواني تنها، 25 و 35 درصد و با گفتار نشانهای 80 و 95 درصد است. آنها براي اين بررسي به 18 كودك كمشنوای عميق هجاهاي واکهـهمخوان و همخوانـواکه شامل 28 همخوان زبان انگليسي همراه با واكههاي /e/، /α/، /u/ را در هفت حالت تركيبي از شنوايي، لبخواني و نشانههاي دستي ارائه كردند و به نتایجی که در بالا ذکر شد، دست یافتند(5). در برخي مطالعات درک هجاها با گفتار نشانهای به حدود 100 در صد رسيد(15و16).
كارايي گفتار نشانهای در زبانهای دیگر نیز مورد بررسی قرار گرفته است. Santana (1999) آن را در زبان اسپانيولي بررسي كرد. او هشت كودك اسپانيولي كمشنوا را براساس سيستم ارتباطيشان در چهار گروه متفاوت قرار داد. اين سيستمها عبارت بودند از گفتار نشانهای، زبان شفاهي، زبان اشاره و الفباي انگشتي و اسپانيولي. او از واژههاي فركانس زير استفاده كرد. در شرايط آزمايش لبخواني + شنوايي، نتايج عبارت بودند از گفتار نشانهای 8/28 درصد، زبان شفاهي 70 درصد، زبان اشاره 66 درصد و الفباي انگشتي 28 درصد. زماني كه گروه آموزشديده به روش گفتار نشانهای، همان تكليف را با كمک گفتار نشانهای انجام دادند، ميزان موفقيت به 92 درصد رسيد(16). در زبان فرانسوی نیز Charlier و Paulissen (1986) میزان تأثیر استفاده از گفتار نشانهای در بهبود درک زبان گفتاری را ارزیابی کردهاند. توانایی درک جملات، با و بیاستفاده از گفتار نشانهای، برای 24 کودک فرانسوی كمشنوا پیش از زبانآموزی مورد بررسی قرار گرفت. این کودکان گفتار نشانهای را در مدرسه آموخته بودند(2). نتایج بررسی حاکی از آن بود که استفاده از گفتار نشانهای توانایی درک کودک را تقریباً دو برابر کرده است و هرچه آموزشها بیشتر میشد نتایج بهتری بهدست میآمد. در زبان فارسی نیز Movallali و همکاران (2010) نشان دادند که آموزش گفتار نشانهای به کودکان کمشنوای عمیق ایرانی باعث بهبود تمایز گفتار این کودکان میشود(12).
گفتار نشانهای تشخیص مواد گفتاری مختلف را بسیار ساده میسازد. بررسیهایی در این زمینه صورت گرفته است، از جمله Uchanski و همكاران (1994) كارايي گفتار نشانهای را براي تشخيص مواد گفتاري مختلف (جملاتي با قابليت پيشبيني كم يا زياد) ثابت كردند(16). كودكاني كه آموزش زيادي با گفتار نشانهای ديده بودند ميانگين امتيازهایشان از 78 درصد تا 97 درصد بود؛ در حالی که، کودکانی که با لبخواني آموزش دیده بودند، امتيازهایی بين 21 درصد تا 62 درصد بهدست آوردند(16). Leybaert و D'Hondt(2003) نیز نشان دادند استفاده از گفتار نشانهای سبب افزايش درک جملات ميشود(19-17).
گفتار نشانهای بهدلیل تأثیر عمدهای که در درک مواد گفتاری دارد، تحول زبانی کودک را افزایش میدهد. در این زمینه، تحول زبان يك كودك اسپانيولي كمشنوا كه در یک سال و شش ماهگي تحت عمل كاشت حلزون قرار گرفته بود مورد بررسي قرار گرفت. هدف بررسي شناسايي مزاياي بالقوۀ كاشت حلزون و گفتار نشانهای در ارتباط با تحول زباني كودك كمشنوا بود. Torres و همکاران (2006) در این بررسی جلسات 30 دقيقهاي هفتگي را بهمدت يك سال فيلمبرداري ويدئويي کردند و تحول واجشناسي، قابليت فهم، واژگانشناسي و گرامر كودك را مورد ارزيابي قرار دادند و با دادههاي مربوط به دو كودك شنوا با همان ميانگين طول گفتار مقايسه کردند(20). براي اثبات بخشي از مشاهدات در طي دوازده ماه، دادهها بهمدت سه ماه ديگر هم ثبت شدند. نتايج دوازده ماه نخست (13 تا 24 ماه پس از كاشت حلزون) نشاندهندۀ تفاوتهايي در رشد زباني كودك كمشنوا با كودكان شنوا بود. رشد واجشناسي و واژگانشناسي با سرعت برابر و گاه بيشتر از كودكان شنوا بود. اما اشكالاتي در گرامر كودك دیده ميشد. اطلاعات حاصل از سه ماه بعدي (25 تا 27 ماه پس از كاشت حلزون) اين مطالب را اثبات كرد. در اين ميان، استفاده از گفتار نشانهای براي كودك بسیار مفيد بود. درک همخوانها در اثر استفاده از گفتار نشانهای بهبود چشمگیری داشت(1و20). این امر توسط Reamy و Brackett (1999) و در زبان فرانسوی نیز توسط Charlier (1992) گزارش شده است(21و22).
گفتار نشانهای نه تنها مختصات زنجیری گفتار، بلکه مختصات زبرزنجیری را نیز متأثر میکند. این امر در برخی پژوهشها نشان داده شده است(22)؛ از جمله Tammasaeng (1985) تأثير گفتار نشانهای را بر درك آهنگ گفتار در كودكان تايلندي كمشنوا مورد بررسي قرار داد. وی 36 دانشآموز در مقطع پنجم دبستان را که دچار كمشنوایی عميق بودند و در مدرسه كمشنوايان بانكوك ثبت نام كرده بودند مورد بررسی قرار داد. مهارتهاي لبخواني و گفتار نشانهای بهمدت شش ماه (يك ترم) به آنها آموزش داده شد. سپس آزمون درك آهنگ گفتار از آنها گرفته شد كه شامل 25 جفتواژه با آهنگهاي مختلف بود. اين واژهها بدون صدا و بهصورت گفتاري و گفتار همراه با نشانه براي آنها ارائه شد. برخي از كودكان آموزشهاي عادي مدارس و گروهي آموزشهاي شفاهي دريافت ميكردند. نتايج نشان داد زماني كه تنها از گفتار استفاده ميشد 5/49 درصد امتياز درك بهدست ميآمد و زماني كه از گفتار همراه با نشانه استفاده ميشد ميانگين امتيازها 2/86 درصد بود. كودكاني كه آموزشهاي شفاهي دریافت ميكردند، امتيازهای بالاتر (9/96%) از كودكاني داشتند كه از آموزشهاي عادي مدارس برخوردار بودند (2/86%). فقط امتياز لبخواني در هر دو گروه حدود 50 درصد بود. بنابراين گفتار نشانهای كمك ميكرد مشخصات آهنگين زبان تايلندي براي كودكان كمشنوا واضح باشد(23).
گفتار نشانهای علاوه بر درک همخوانها، درک واکهها را نیز متأثر میکند و این امر بهویژه برای آموزش زبان خارجی به افراد شنوا اهمیت دارد. Reed و همکاران (1992) درک واکههای زبان انگلیسی را در افراد نابیناـناشنوا با استفاده از گفتار نشانهای و روش Tadoma بررسی کردند. افراد مورد مطالعه توانستند واکهها و همخوانها را به سادگی با این روش شناسایی کنند(24). Uchanski و همکاران (1994) نیز بهبود درک واکه را با استفاده از گفتار نشانهای گزارش کردند(17).
بهبود درک کلی گفتار هدف نهایی همۀ برنامههای آموزش افراد كمشنوا است و گفتار نشانهای رسیدن به این هدف را بسیار ساده میکند(22و23). گفتار نشانهای تواناييهاي زباني، بياني و دريافتي کودکان كمشنوا را افزایش میدهد(24). Descourtieux و همكاران (1999) تأثير آموزش گفتار نشانهای بر توانايي ارتباطي كودكان در سالهاي نخست (زير سه سال) را بررسي کردند. آنها نتايج را در سه كودك كمشنوای عميق گزارش كردند كه كاشت حلزون دريافت و در يك برنامۀ آموزش شفاهي شركت كرده بودند. نتايج نشان داد كودكاني كه پيش از عمل كاشت حلزون از طريق دیداری دركي از واژگان داشتند، پس از شش ماه استفاده از كاشت حلزون، اين واژهها را تنها از راه شنیداری درك ميكردند(5). استفاده از گفتار نشانهای حداقل بهمدت يك سال درك گفتاري كودك را تكميل ميكرد. هرچه سن كودك به هنگام آموزش كمتر بود، پس از دريافت كاشت حلزون اجزاي زباني و واجي را سريعتر از طريق شنیداری دريافت ميكرد. بنابراين گفتار نشانهای ابزاري مفيد در برنامههاي توانبخشي پس از كاشت حلزون است كه دريافت گفتار را از راه شنیداری تسهيل ميكند(25). Vieu و همكاران (1998) توليد گفتار 12 كودك كمشنوای عميق فرانسوي زبان را مورد بررسي قرار دادند. آنها قابليت فهم واژهها، عناصر نحوي جملات و الگوی جملات بهکار رفته را با مقايسۀ بين مهارتهاي توليد گفتار و نوع روش ارتباطي در اين كودكان ارزيابي كردند. به اين ترتيب كه با طرح اندازههاي مکرر قابليت فهم گفتار و عناصر نحوي جملات هر فرد را با خودش مقايسه كردند. آزمودنيها بهطور متوسط هفت سال و دو ماه از كاشت حلزون استفاده كرده بودند. نتايج نشان ميداد امتيازهای قابليت فهم واژهها ارتباط مستقيمي با ميزان تجربۀ استفاده از كاشت دارد و با بيشتر شدن اين تجربه، بهبود مييابد. بالاترين امتيازهای قابليت فهم گفتار در گروهي بود كه از گفتار نشانهای استفاده كرده بودند كه ميانگين امتيازهای 8/66 درصد در 36 ماه پس از كاشت حلزون بهدست آوردند و از كودكان ديگري كه از آموزشهاي شفاهيـشنيداري يا زبان اشاره استفاده كرده بودند امتيازهای بالاتري داشتند. سطح زباني (الگوی جملات بهکاررفته) با افزايش سالهاي استفاده از كاشت حلزون بهبود يافته بود. سه سال پس از كاشت، كودكاني كه آموزش شفاهيـشنيداري يا گفتاري نشانهای ديده بودند قادر به توليد جملات بودند اما گروه زبان اشاره از توانايي كمتري برخوردار بودند. مهارتهاي توليد گفتار در گروه آموزشديده به روش گفتار نشانهای از هر دو گروه بهتر بود(26).
برخی پژوهشها از جمله Brentari و Wolk (1986) به مقایسۀ روشهای مختلف آموزشی افراد كمشنوا پرداختهاند. در بررسی دانشگاه Gallaudet، کارایی نسبی سه روش بیانی (گفتار بهتنهایی، گفتار همراه با اشاره و گفتار همراه با گفتار نشانهای) در قابلیت فهم گفتار در طول یک دورۀ نهماهه مطالعه شد. پنج بزرگسال كمشنوای عمیق که تحت گفتاردرمانی پیوسته بودند در این بررسی شرکت کردند. آنها فهرست واژههایی را در هریک از این سه شرایط بیانی میخواندند. شنوندگان باید واژۀ بیان شده را تنها از طریق شنیدن از یک آزمون چندگزینهای شناسایی میکردند. بررسی نخست نشان داد گفتار همراه با گفتار نشانهای بیشترین قابلیت فهم و گفتار همراه با زبان اشاره کمترین قابلیت فهم را ایجاد میکند(27). Wheeler و همکاران (2009) نیز نتایج مشابهی در نمونۀ کودکان با کاشت حلزون گزارش کردند(6).
در یک بررسی دیگر، Santana Hernández و همکاران (2003) نقش گفتار نشانهای را در تحول حرف اضافه در زبان اسپانيولي بررسي کردند. هدف بررسي آنها مطالعۀ تحول زبانشناختي دانشآموزان كمشنوای عميق پيش از زبانآموزي، بهويژه در اكتساب و استفاده از حروف اضافۀ زبان اسپانيولي بود، زيرا حروف اضافه مقولهای واژگانیاند كه نقش مهمي در درك كلامي دارند. پژوهشگران ميزان تسلط دانشآموزان كمشنوا را در به كارگیری حرف اضافه و همبستگي آن با سيستم ارتباطي مورد استفادۀ آنها شامل روش شفاهي، گفتار نشانهای يا زبان اشاره، مطالعه كردند. نتايج حاكي از آن بود كه روشهاي ارتباطی مختلف به درجات متفاوتي به اكتساب حروف اضافۀ اسپانيولي كمك ميكنند. بهترين نتايج بهدست آمده مربوط به گفتار نشانهای بود(18).
Koo (2008) ميزان درونيشدن و توليد واجشناسي زبان گفتاري را در افراد كمشنوا كه از گفتار نشانهای استفاده ميكردند مورد بررسي قرار داد. نتايج حاكي از آن بود كه پردازش واجشناختي در استفادهكنندگان از گفتار نشانهای منحصر به فرد و مبتني بر حركات دست است(28).
آگاهي واجي و كدشكني آن نیز در كودكان كمشنوا كه از گفتار نشانهای استفاده ميكردند، توسط Alegria و Mattys (1999) ارزيابي شده است (نقل از 2). در این بررسی ارتباط بين عملكرد در يك تكليف آگاهي واجي، تكليف كدشكني، توانايي خواندن با مدت زمان آموزش گفتار نشانهای در ده كودك پيشدبستاني كمشنوا مورد ملاحظه قرار گرفته است. يافتهها حاكي از آن بود كه كودكان كمشنوا ميتوانستند از اطلاعات واجشناسي خود براي قضاوت دربارۀ قافيه و كدشكني استفاده كنند اما ارتباطي بين عملكرد خواندن و مدت زمان آموزش گفتار نشانهای گزارش نشد(2و14).
Leybaert و LaSasso (2010) درک گفتار را در کودکان کاشت حلزون شده در محیطهای با نویز زیاد بررسی کردند و دریافتند امتيازهای گروه آموزشديده با گفتار نشانهای تفاوت معنیداري با گروه شنوا ندارد(29)
خلاصه مطالعات فوق در جدول 1 آمده است.
کودکانی که بهطور مادرزاد کمشنوای عمیق به دنیا میآیند، حتی اگر هوشبهر و پتانسیلهای یادگیری در حد طبیعی داشته باشند، معمولاً در فعالیتهایی همچون درک گفتار، تولید گفتار، رشد و تحول زبان شفاهی، تواناییهای فراواجشناختی، حافظۀ آنی برای محرکهای زبانشناختی، خواندن و هجی کردن که مستلزم استفاده از جنبههای واجشناختی گفتار است، مشکل دارند. علاوه بر این، الگوی جانبی شدن نیمکرههای مغزی آنها برای پردازش گفتار، عموماً غیراختصاصی است. محتملترین توضیحی که میتوان در این خصوص بیان کرد، دسترسی کمتر کودکان کمشنوا به زبان شفاهی از طریق لبخوانی است(30).
اکنون پژوهشهای گوناگون به روشنی نشان دادهاند که افراد شنوا در شرایط طبیعی گوشدادن به گفتار بهطور غیرارادی و ناخودآگاه، حرکات لبی را که به هنگام تولید گفتار ایجاد میشود، پردازش میکنند. این واقعیت که اطلاعات دیداری گفتار پردازش اطلاعات شنیداری را بهطور غیرارادی متاثر میکند، توسط McGurk و McDonald (1976) نشان داده شد. این اثر که اثر مک گورک McGurk effect نامیده میشود نشان میدهد که لبخوانی میتواند درک گفتار را تغییر دهد بیآنکه شرکتکنندگان در آزمایش بتوانند اثر آن را خنثی کنند. دادههای بهدست آمده از بررسیهای McGurk و McDonald نکات مهمی برای افراد كمشنوا در برداشت. پژوهشهای دیگر نیز نشان داد اطلاعات دیداری گفتار مربوط در همان قسمتهایی از مغز پردازش میشود که مربوط به اطلاعات شنیداری گفتارند(1). بنابراین، افراد كمشنوا باید نمادهای واجشناختی را نه تنها از طریق باقیماندۀ شنوایی خود بلکه از طریق اطلاعات دیداری که از لبخوانی کسب میکنند، بهدست آورند(1). گفتار نشانهای از این طریق کمک بسیاری ارائه میکند. Alegria و Lechat (2005) نشان دادند ناهمخوانی بین لبها و حرکات دستی گفتار نشانهای، سبب مبهم شدن گفتار و کم شدن میزان درک فرد میشود. زمانی که حرکات دستی با لبها همخوانی داشته باشد، درک فرد افزایش میيابد. این امر در مورد کودکانی که زودهنگام آموزشهای گفتار نشانهای را آغاز کردهاند، بیشتر است. زمانی که حرکات دستی گفتار نشانهای و لبها ناهمخوانی داشته باشند، عملکرد درک گفتار فرد ضعیفتر از لبخوانی تنهاست(14). این نتایج مشابه نتایج پدیدۀ McGurk است.
گفتار
نشانهای تأثیر مستقیمی بر توانایی
لبخوانی دارد. در
زبان انگلیسی Charlier و Leybaert (2000) و Duchnowski و همکاران (2000) و در زبان اسپانیولی Torres و همکاران (2006) بهبود لبخوانی را در اثر استفاده از گفتار نشانهای گزارش کردند(20،31و32). در حقیقت مهمترین هدف گفتار نشانهای تکمیل لبخوانی است. افزایش توانایی لبخوانی در حقیقت درک گفتار کودک كمشنوا را افزایش میدهد. بعضي از پژوهشگران نشان دادنـد که میـزان درک گفتـاری بـا گفتـار نشانهای بیـش از میـزان درک بـا لبخـوانـی اسـت و گفتـار نشانهای، لبخـوانـی را بهبـود مـیبخشــد. درک واژههـا و هجــاهــای انگلیسی با لبخوانی تنها بهترتیب 25 درصد و 35 درصد و با گفتار نشانهای 80 درصد و 90 درصد است. گفتار نشانهای سبب بهبود چشمگیر عملکرد لبخوانی کودکان میشود و ابهامات موجود در لبخوانی را از بین میبرد(2). Alegria و Lechat (2005) در یک بررسی کودکان كمشنوا را که زودهنگام (پیش از دو سالگی) و دیرهنگام (دیرتر و در مدرسه) تحت آموزش گفتار نشانهای قرار گرفته بودند مورد مطالعه قرار دادند و واژههایی با و بدون استفاده از گفتار نشانهای به آنها ارائه کردند. تأثیر گفتار نشانهای در گروهی که زودهنگام آموزش دیده بودند بهویژه در مورد واژهنماها بهطور معنیداری بالاتر از گروهی بود که دیرهنگام آموزش دیده بودند(14). Cornett(1988) نیز کارایی گفتار نشانهای در بهبود توانایی لبخوانی واژههای گفتاری را گزارش کرد(13).
مطالعاتی که به بهبود توانایی لبخوانی (گفتارخوانی) پرداختهاند در جدول 2 خلاصه شدهاند.
در طول تاريخ همواره يك رابطه علت و معلولي بين کمشنوایی و تحول شناختي ضعيف مطرح بوده است. Vernon (2005) نشان داد که اين ارتباط وجود دارد، ولي معمولاً ناشي از مسائل اجتماعي، آموزشي يا باليني و نه خود آسیب شنوایی است(33). اما اكنون نيز در قرن بیست و یکم بسياري از كودكان كمشنوا دو نقص اساسي را در روند تحول خود نشان ميدهند که عبارتند از اكتساب كند و ناكامل زبان شفاهي(36-34) و بهدنبال آن توانايي خواندن ضعيف(1). خواندن قويترين ابزار شناختي براي يادگيري است. رفع نقص خواندن در افراد كمشنوا همواره محور همه تلاشهاي آموزشي بوده است و هيچگاه بهطور كامل رفع نشده است و علت آن نبود تسلط كافي كودك كمشنوا بر زبان شفاهي، و بهطور اختصاصيتر نبود برخي از جنبههاي آن بهويژه آگاهي واجي است. در حقیقت آموزش كودكي كه كمشنوا به دنيا ميآيد مبارزهای بر عليه فقر شناختي اوست. گام اساسي در اين مبارزه اين است كه گفتار را براي كودك كم شنوا قابل فهم نماییم(1،36و37). مهارتهاي خواندن كودكان كمشنوا معمولاً با تأخير همراه است و اين تأخير با بالاتر رفتن سن افزايش مييابد(38). ميزان دانش كودك كمشنوا در مورد زبان گفتاري پيشگوييكنندۀ مهمي در مورد توانايي خواندن اوست(39).
Leybaert (2000)، پژوهشگر بلژیکی، در بررسی خود دربارۀ اکتساب واجشناسی از طریق دیداری و توانایی هجی کردن در کودکان کمشنوا، نشان داد که تواناییهای واجشناختی به حس مورد استفاده (شنوایی یا بینایی) برای دریافت زبان گفتاری بستگی ندارد و هرچه بیشتر این پایهها در کودک ایجاد شود، توانایی هجی کردن در سالهای بعد بیشتر میشود(37). مهارتهای گفتارخوانی بهترین شاخصهای پیشگوییکننده برای تحول خواندن و نوشتن در سالهای نخست دبستان است(40). اما حتی ماهرترین گفتارخوانها معمولاً بیش از یک سوم واژههای گفتاری را نمیتوانند تشخیص دهند. ابهام موجود در گفتارخوانی به دلیل شباهت در شکل ظاهری اجزای گفتاری است که جایگاه تولید یکسانی دارند، مانند /p/، /b/ و /m/(41و42). از این رو، تحول پایههای واجشناسی کودکان كمشنوا از طریق دادههای گفتارخوانی کامل، درست و دقیق نیست. گفتار نشانهاي از طریق تکمیل گفتارخوانی، این پایههای زبانشناختی را تقویت میکند(3).
خواندن كودكان كمشنوا پس از كاشت حلزون با استفادۀ بيشتر آنها از راهبردهاي كدشكني واجشناختي و تواناييهاي زباني آنها همبستگي دارد. بررسي تواناييهاي خواندن كودكان كمشنوا پس از كاشت حلزون نشان ميدهد كودكان كمشنوا كه پيش از 42 ماهگي كاشت حلزون دريافت ميكنند، تواناييهاي خواندن مشابه همسالان شنواي خود دارند(43). كودكان كمشنوا به طور متوسط قادرند تواناييهاي خواندن را تا سطح كلاس سوم تا چهارم دبستان كسب كنند. آگاهي واجشناختي با ميزان توانايي خواندن دانشآموزان شنوا و کمشنوا همبستگي دارد. مهارتهاي خواندن كودكاني كه از ابتدا از طريق گفتار نشانهای ارتباط برقرار ميكنند با همسالان شنواي آنها قابل مقايسه است(44و45). Colin و همکاران (2007) به بررسی عملکرد کودکان كمشنوا در شناسایی واژهها و ارتباط آن با مهارتهای واجشناختی آنان پرداختند. هدف مطالعۀ آنها این بود که روشن کنند 1ـ آیا مهارتهای واجشناختی کودکان كمشنوای پیشدبستانی میتواند مهارتهای آتی آنان را در خواندن و واجشناسی پس از یک سال آموزش خواندن رقم بزند (درست مانند کودکان شنوا)، 2ـ آیا سن آموزش دیدن به روش گفتار نشانهای میتواند توجیهکنندۀ تفاوت بینفردی مشاهده شده در سطوح شناسایی واژهها و مهارتهای واجشناختی کودکان كمشنوا باشد. آنها 21 کودک پیشدبستانی كمشنوای ششساله و 21 کودک شنوای همسن آنها را آزمودند و دو تکلیف واجشناختی به آنها دادند. سپس، 12 ماه بعد دو تکلیف واجشناختی دیگر و یک آزمون نوشتنی انتخاب واژه به آنها دادند. نتایج حاکی از آن بود که مهارتهای واجشناختی ارزیابی شده پیش از آموزش خواندن میتواند امتیازهای شناسایی واژههای نوشتاری را در سال بعد هم برای کودکان شنوا و هم کودکان كمشنوا پیشبینی کند. سن شروع آموزش گفتار نشانهای نیز پیشبینیکنندهای قوی در رابطه با امتیازهای شناسایی واژههای نوشتاری بود(36). Hanson و همکاران (1983) تواناييهاي نوشتن (هجي كردن) را در بزرگسالان شنوا و کمشنوا بررسي كردند. آنها دو گروه شنوا و کمشنوا را از نظر نوشتن ارزيابي و نوع اشتباههای آنها را در ديكته مطالعه كردند. نتايج حاكي از آن بود كه گروه كمشنوا كمتر از گروه شنوا نشانههاي دقيق ساختار واجشناسي واژهها را راهنماي خود در نوشتن قرار ميدهند و تكيه بر نشانههاي گفتاري غيردقيقي دارند كه عمدتاً از لبخواني بهدست ميآورند(43).
Algeria و همکاران (1999) نقش گفتار نشانهاي در شناسایی واژههای نوشتنی که کودک كمشنوا برای اولین بار با آن روبهرو میشود را بررسی کردند و نشان دادند از آنجا که گفتار نشانهای سیستمی واجی است سبب میشود کودکان كمشنوا از سیستمهای مشابه کودکان شنوا در خواندن استفاده کنند (به نقل از 2). در بررسی دیگری دانشآموزان شنوا و کمشنوای شش سال و هشت ماهه تا چهارده سال و چهار ماهه که از نظر سطح کلی هجی کردن همتاسازی شده بودند مورد ارزیابی قرار گرفتند و از آنها خواسته شد فهرستی از واژههای رایج و غیررایج را هجی کنند. آزمودنیها عبارت بودند از: الف) دانشآموزان شنوا، ب) دانشآموزان كمشنوا که در سنین پایین بهصورت خیلی فشرده در خانه آموزش دیده بودند و ج) دانشآموزان كمشنوا که در سنین بالاتر و تنها در مدرسه آموزش دیده بودند. یافتههای پژوهش حاکی از این بود که هرچه دانشآموز در سن كمتري تحت آموزشهاي گفتار نشانهای قرار گيرد و هرچه اين آموزشها بهصورت فشردهتري بوده باشد (هم در مدرسه و هم در منزل تحت آموزش بوده باشد) عملكرد بهتري دارد(2و33).
خلاصه مطالعات فوق در جدول 3 آمده است.
استفاده از گفتار نشانهای در خانواده
هرچه
گفتار نشانهاي زودتر مورد استفاده قرار گیرد بهتر است(4). براي كودكان
هيچگاه آموزشهاي رسمي و ويژۀ گفتار نشانهاي به كار نميرود.
استفادۀ پيوسته و دائمي گفتار نشانهاي توسط والدین و خانواده به كودك
ناشنوا توانايي ميدهد درك زباني خود را درست همانند كودك شنوا توسعه بخشد.
هيچگاه براي شروع استفاده از گفتار نشانهاي براي يك خردسال ناشنوا دير
نيست و كودكان بزرگتر را نيز مستقيماً ميتوان آموزش داد. كودكاني كه از گفتار نشانهاي استفاده ميكنند در صورتي كه داراي مختصری باقيماندۀ شنوايي باشند و از سمعك يا كاشت حلزون هم استفاده مناسب داشته باشند از طريق گفتار ارتباط برقرار ميكنند و نشانهها را براي بيان و برقراری ارتباط به كار نميبرند (هرچند در مراحل نخست و در خردسالي ممكن است بيان ضعيفي داشته باشند). برخي از كودكان، بهويژه آن گروه كه شنوايي قابل استفادهاي ندارند، ممکن است گفتار نشانهاي را بهعنوان روش ارتباطي خود به كار برند. كودكاني كه در خردسالي گفتار نشانهاي را بهعنوان روش ارتباطي اصلي خود به كار ميبرند ممكن است بعدها روش خود را به زبان گفتاري تغيير دهند(11). پس از چندی، دیگر نیاز به استفاده از گفتار نشانهای نخواهد بود. اين زمان در كودكان مختلف متفاوت است، اما بيشتر خانوادهها بهتدريج متوجه ميشوند كودك برای بهدست آوردن كامل زبان گفتاري نياز دارد در سالهاي نخست بهطور مداوم از گفتار نشانهاي استفاده كند. در سالهاي بعد بيشتر كودكان بدون كمك گرفتن از گفتار نشانهاي، زبان گفتاري را تا حدي ميفهمند. در اين حالت خانوادهها اغلب استفاده از گفتار نشانهاي را کاهش میدهند. بسياري از كودكان كاشت حلزون شده پـس از آن كه آموختند با كاشت حلزون خود میتوانند بشنوند، كمتر از گفتار نشانهاي استفاده ميكنند(45). اما اگر كودكي نتواند همۀ اصوات گفتاري را بشنود، خانواده بايد به استفاده از گفتار نشانهاي ادامه دهند تا كودك بتواند الگوي كامل زبان گفتاري را كاملاً ببيند. زماني كه كودك تسلط كامل به زبان پيدا كند، استفاده دائمي از نشانهها را كنار ميگذارد، اما براي فراگيري واژههاي جديد، تصحيح تلفظهاي اشتباه و هنگامي كه لبخواني با مشكل روبهروست، گفتار نشانهاي هميشه مفيد است(12).
استفاده از گفتار نشانهای در افرادی که کمشنوا نیستند
گفتاردرمانگران نخسین کسانی بودند که گفتار نشانهای را برای دانشآموزان با شنوایی طبیعی بهکار بردند. بهدنبال آنها مربیان و والدین نیز این امر را گسترش دادند(23) علت توجه به گفتار نشانهای در دیگر گروهها این بود که مربیان متوجه شدند دانشآموزان کمشنوایی که از گفتار نشانهای استفاده میکنند خیلی واضحتر صحبت میکنند و در حقیقت گفتار نشانهای ابزاری ساده برای شناسایی واجها از یکدیگر است. گفتار نشانهای در گروههای دچار اختلالات پردازش شنیداری، اختلال یادگیری و ناتوانی خواندن، طیف اختلالات اوتیسم، آپراکسی، دیسپراکسی، رشدی، نابیناییـناشنوایی، و همچنین آموزش زبان دوم برای کودکان عادی/دوزبانه نیز استفاده میشود. در صورت نیاز به استفاده از گفتار نشانهای، این سیستم میتواند تسهیلات بسیاری، از جمله تشخیص صداهای گفتاری (واجها) و افتراق آنها از یکدیگر را که برای یادگیری اصوات و خواندن ضروری است در اختیار کودک قرار دهد(13). گفتار نشانهای همچنین در آموزش کودک برای تولید صداهای گفتاری (واجها) مؤثر است. زیرا در گفتار نشانهای، تمرکز بر جایگاه و حرکات لبها، دندانها و زبان است و الگویی منحصر به فرد برای کودکان فراهم میکند تا بتوانند تولید و تشخیص صداها را تقلید کنند. در عین حال، نشانهها روشهای شنیداریـشفاهیـدیداری را تقویت میکنند و آموزش توالی واجها در گفتار و زبان با گفتار نشانهای میسر است. از بعد دریافتی، کودک توالی صداهای گفتاری را هم میشنود و هم میبیند. بنابراین واجهای متوالی در گفتار و زبان را دریافت میکند(10و23). از بعد بیانی، همانطور که کودک بهکارگیری نشانهها را همراه با تولید گفتار (توالی واجها) الگوبرداری میکند، این الگوهای حرکتی دستها سبب تقویت الگوهای حرکتی گفتار و الگوهایی شنیداریـکلامی میشود. همچنین، الگوهای عصبشناختی در مغز ایجاد میشود که پایههایی برای اکتساب زبان است(5و14).
در سندرم داون و اختلالات تکاملی، از توانایی و علاقۀ کودک به تماشای افراد و تقلید از آنها استفاده میشود. در آموزشها هر بار یک یا دو صدا استفاده میشود و آموزش در قالب بازیها یا فعالیتهای معنیدار بهکار میرود. بهتر است انتخاب کلمات براساس علائق کودک باشد و از صداهایی استفاده شود که در بازیهای گفتاری بهکار میرود.
در اختلال پردازش شنیداری، دریافت اصوات گفتاری بهصورت دیداری، برای مثال نگاه با دقت به لبها در یک اتاق پر سر و صدا، ما را قادر میسازد تا صداها را پردازش کنیم و متوجه معنای آنها شویم. همچنین، در گفتار نشانهای میزان دیرش اصوات گفتاری بیشتر میشود و این امر به مغز اجازه میدهد واجها را پردازش کند، تمایز دهد، و درک کند. زیرا زمانی که از گفتار نشانهای استفاده میکنیم، واجها تا زمانی که ادا میشوند میتوانند دیده و شنیده شوند(40).
گفتار نشانهای میتواند دریافت گفتار بدون صدا را نیز فراهم کند. بنابراین، اگر کودک حساسیت بیش از حد نسبت به صدا داشته باشد یا هیچگونه دسترسی به صدا نداشته باشد میتوان از آن استفاده کرد. گفتار نشانهای همراه با شکل لبها در کنار هم سبب میشوند صداها برای کودک متفاوت از هم دیده شوند، درست به همان صورت که دیگران آنها را متفاوت میشنوند. بنابراین زبان گفتاری و تلفظها به لحاظ دیداری کاملاً برای کودک واضح و قابل تشخیصاند، و میتوان در همه گفتگوها، تمرینات و محاورات، گفتار نشانهای را بدون صدا بهکار برد و سپس، بهتدریج در تعاملات خود صداهای آرامی را اضافه کرد(30).
گفتار نشانهای در اختلالات طیف اوتیسم برای افزایش توجه دیداری (تماس چشمی با دیگران، تعامل با دیگران و حساسیت نسبت به دیگران) و افزایش توجه شنیداری (توجه به صداهای گفتاری و غیرگفتاری، تمایز بین صداها و ارتباط دادن صداها و واژهها به معانی آنها) بهکار میرود. توجه کودک به نشانهها جلب میشود، زیرا حرکات دست در گفتار نشانهای باعث میشود کودک بهصورت گوینده توجه کند.
در آپرکسی، دیسپراکسی، و آفازیا، کنترل عصبشناختی عضلاتی که در تولید گفتار دخالت دارند دچار اختلال است. در نتیجه باید هم آرام صحبت کنیم و هم آرام نشانهها را همراه آن بهکار بریم تا کودک فرصت پیدا کند اطلاعات را به خوبی پردازش کند و هر زمان امکان داشت بهتر است شیء مورد بحث را نشان دهیم. مثلاً زمانی که در مورد کلاه صحبت میکنیم، آن را نشان هم دهيم. گفتار نشانهاي و گفتار آرام توجه كودك را به حرکات گفتاري جلب ميكند. انجام نشانهها توسط كودك همچنین سبب تحريك و بهكارگيري عضلات صورت او ميشود(23).
اگر بینایی کودک خیلی کم باشد و یا قادر به دیدن نباشد، باید یک دست وی را روي صورت خود (Tadoma) و دست دیگرش را دور دستی که با آن نشانهها را انجام ميدهيم قرار دهیم. تحقیقات نشان دادهاند که Tadoma + گفتار نشانهاي در دریافت همخوانها و واكهها كارايي بسياري دارد و تشخيص جفتهاي همخوانـواكه را تقريباً بهطور كامل ميسر ميسازد. گفتار نشانهای همچنین یک فعالیت آگاهکننده و تحريككننده براي انگشتان كودك فراهم میکند(10،12و23). گفتار نشانهای برای آموزش زبان دوم برای افراد شنوا یا کمشنوا نیز کارایی بالایی دارد(14).
گفتار نشانهای در مدرسه و جامعه
اگر در مدرسه از گفتار نشانهاي استفاده شود، زبان گفتاري براي كودك واضحتر ميشود. مهمترين فايدۀ آن بهبود توانايي خواندن و نوشتن كودك است. ميتوان برحسب نياز گفتار نشانهای را به روشهاي مختلفی بهكار برد. گاه مربي كودك، گفتار نشانهاي را بهكار ميبرد، گاه معلم يا مربي كمكي در مدرسه/كلاس تلفيقي براي بيان گفتار ديگران براي كودك، از گفتار نشانهاي استفاده ميكند. ميتوان همیشه از گفتار نشانهاي استفاده كرد يا گهگاه براي بيان و تأكيد بر اصوات مختلف يا كمك به اصلاح تلفظ كودك از آن بهره جست. استفاده از گفتار نشانهاي در مدارس تلفيقي بسيار موفقيتآميز است و سبب ميشود كودك کمشنوا دسترسي كاملي به زبان گفتاري اطرافيان پيدا كند(44). نیازی نیست در مدرسه همۀ افراد از اين روش استفاده کنند. گفتار نشانهاي به كودكان بزرگتر و بزرگسالان كمك ميكند مهارتهاي زباني خود را بهبود بخشند. همچنين مربيان رابط ميتوانند با استفاده از گفتار نشانهاي به فرد كمك كنند تا در كلاس درس، سالن سخنراني يا هر جاي ديگري بتواند دسترسي كامل به زبان گفتاري داشته باشد. درون خانواده، گفتار نشانهاي معمولاً همراه با گفتار معمول و بهمنظور افزايش وضوح آن بهكار ميرود. اما اگر فردي داراي مهارت كافي باشد ميتواند گفتار نشانهای را همراه با گفتار بيصدا استفاده كند و سخنان نفر سوم را با اين روش براي فرد کمشنوا بيان كند. اين كار درست شبيه به كاري است كه رابطين زبان اشاره انجام ميدهند. در این حالت، يك زبان به زبان ديگر برگردانده نمیشود، بلكه همان زبان بهصورت صدا به صدا توسط يك نـفر واسطـه كه رابـط نــام دارد براي فرد کمشنوا بيان ميشود. گاه افراد خانواده ميتوانند بهصورت غيررسمي نقش رابط را براي فرد بازي كنند. از رابطين گفتار نشانهاي ميتوان در امر آموزش، در كلاسهاي درس، جلسات، معاينات پزشكي، تئاتر و غیره كمك گرفت. آنان بايد دقيقاً همۀ آنچه گفته ميشود را با استفاده از الگوهاي لبي واضح و با سرعت گفتار معمول بهكار برند(10و43).
گفتار نشانهای مانند هر روش دیگر با محدودیتهایی روبهروست. هرچند اصوات شبیه به هم دارای اشکال دستی متفاوتی هستند و در نتیجه بهطور کامل از یکدیگر قابل تشخیصاند، با اینحال حرکات لب بخش اصلی و پر اهمیت این سیستم را تشکیل میدهد و لبهای گوینده باید همواره قابل مشاهده باشند. از این رو، فاصلۀ گوینده و شنونده نباید بیش از 20 فوت (سه متر) باشد و نور کافی بر بالاتنه و چهرۀ گوینده بتابد و گوینده در تاریکی قرار نگیرد. همۀ عواملی که میتوانند لبخوانی را محدود کنند، گفتار نشانهای را نیز با مشکل روبهرو میکنند(10-8).
با آن که گفتار نشانهای به بسیاری از زبانها و لهجهها برگردانده شده و در کشورهای بسیاری به کار میرود، اما در همه جا وجود ندارد. در نتیجه، والدین کودکانی که گفتار نشانهای بهکار میبرند، گاه با مقاومت مدارسی روبهرو میشوند که این سیستم ارتباطی را ندارند. کودکی که از گفتار نشانهای استفاده میکند، معمولاً قادر است در مدارس عادی ثبت نام کند. در این صورت نیاز به یک رابط دارد که سخنان معلم را با گفتار نشانهای برایش بازگو کند. تعداد رابطین گفتار نشانهای بسیار کم و دسترسی به آنها گاه مشکل است.
با وجود آن که کودکانی که گفتار نشانهای میآموزند میتوانند از زبان اشاره بهعنوان زبان دوم خود استفاده کنند، اما غالباً قادر به برقراری ارتباط با اجتماع كمشنوایان بزرگسال نیستند. دیگر محدودیتها عبارتند از: الف) کودکانی که از چشمهای خود برای «شنیدن» استفاده میکنند، دچار خستگی چشم میشوند و بیش از کودکان شنوا نیاز به استراحت بین صحبتها دارند. البته این کار از لبخوانی تنها بسیار سادهتر است(33)؛ ب) اگر کودک از یک رابط استفاده کند برقراری ارتباط فردی وی با دیگران محدود میشود، بنابراین بهتر است به او اجازه دهیم گاه خودش با دیگران ارتباط برقرار کند(2)؛ ج) به علت این که گفتار نشانهای گفتار را کاملاً قابل فهم میکند، ممکن است کودک تمایل نداشته باشد دیگر از باقیماندۀ شنواییاش استفاده کند. از این رو، مربیان باید به این مسأله توجه کامل داشته باشند که همراه با آموزشهای گفتار نشانهای، کودک از آموزشهای دیگر بهویژه تربیت شنوایی و گفتاردرمانی نیز استفاده کند. زیرا کودک در هر حال برای شنیدن اصوات گفتاری و بهویژه غیرگفتاری و محیطی میتواند از باقیماندۀ شنواییاش بسیار بهره ببرد(2)؛ د) یکی دیگر از مشکلهای عمدۀ گفتار نشانهای این است که این روش بهدلیل بهکارگیری حرکات دستی، با زبان اشاره اشتباه میشود. در نتیجه، بسیاری از طرفداران روشهای شفاهی آن را با زبان اشاره یکی در نظر میگیرند و گاه در مجامع عمومی از بهکارگیری آن اکراه دارند. از سوی دیگر، چون طرفداران زبان اشاره گفتار نشانهای را جزء روشهای شفاهی میدانند با آن مخالفت میکنند، زیرا آن را متعلق به جامعۀ شنوایان ـ و نه خود ـ قلمداد میکنند؛ ه) مشکل دیگر این است که برای آموزش کودک كمشنوا، لازم است خانواده و مربی گفتار نشانهای را بهکار برند، و در واقع، آموزشها برای والدین و مربیان است. بنابراین، آنها باید کاملاً با بهکارگیری این روش موافق بوده و به یادگیری و استفادۀ دائمی از آن بپردازند(2).
با توجه به پیشینۀ مورد بررسی میتوان چنین نتیجه گرفت که گفتار نشانهای از جمله روشهای آموزش شفاهی کودکان كمشنوا است(2) که اثربخشی آن بر حیطههای مختلف ارتباطی در پژوهشهای بسیاری گزارش شده است و اکنون بهعنوان یکی از روشهای آموزشی کودکان كمشنوا در بسیاری از کشورها و زبانها کاربرد وسیع دارد. هدف اصلی گفتار نشانهای در بهبود توانایی لبخوانی واجها (واکهها و همخوانها)، هجاهای گفتاری، تکواژهها، جملات و گفتار پیوسته مشخص شده است(10و11). این روش در عین حال درک ارتباط گفتاری کودک كمشنوا را نیز افزایش میدهد. ادراک شنیداری کودک كمشنوا با استفاده از گفتار نشانهای بهبود مییابد. این تأثیر در درک شنیداری واجهای گفتاری، هجاها، واژهها، جملات و گفتار پیوسته مشخص شده است. گفتار نشانهای درک شنیداری را در ارتباطات هم بهبود میبخشد. با توجه به این که درک و بیان دو جزء غیرقابل جدا شدن گفتار هستند، با افزایش درک، بهتدریج بیان نیز افزایش مییابد و این امر در بسیاری از پژوهشها گزارش شده است(13،24و42). گفتار نشانهای سبب بهبود توانایی بیانی کودک كمشنوا میشود و پایههای زبانشناسی وی را بهبود میبخشد. گنجینۀ واژگان کودکی که از گفتار نشانهای استفاده میکند به سرعت افزایش مییابد و در مقایسه با دیگر روشهای ارتباطی، گنجینۀ واژگان کودکانی که از گفتار نشانهای استفاده میکنند بیشتر و کاملتر است(10و12).
خواندن و نوشتن که هدف اصلی آموزش و پرورش کودکان كمشنوا است، با استفاده از گفتار نشانهای بهبود قابل توجهی پیدا میکند. هرچه گفتار نشانهاي در سن کمتری آغاز شود و هرچه آموزشها فشردهتر باشد (هم در مدرسه و هم در منزل) اثربخشی آن بیشتر خواهد بود(26).
با استفاده از گفتار نشانهای، آموزش دیگر زبانها (زبانهای خارجی) نیز بسیار آسان میشود. این روش به غیر از کودکان كمشنوا برای دیگر کودکان استثنایی نیز کاربرد دارد و البته مانند هر روش ديگري محدوديتهايي هم دارد(12).
با وجود همۀ مزایایی که این سیستم ارتباطی برای کودکان کمشنوا در بر دارد، جای تأسف است که پس از گذشت چند دهه از تدوین آن هنوز به کشور ما معرفی نشده است. اکنون که برگردان فارسی گفتار نشانهای در دسترس همۀ کودکان و بزرگسالان فارسیزبان قرار دارد، لازم است بهعنوان یکی از روشهای موفق ارتباطی در کنار دیگر روشها در اختیار کودکان کمشنوای فارسیزبان در ایران و سراسر جهان قرار گیرد. خانوادۀ کودک کمشنوا آزاد است خود تصمیم بگیرد که از چه روشی استفاده کند، اما بر ماست که دید روشنی از همۀ روشهای موجود به او بدهیم. زیرا هر کودک کمشنوا با توجه به ظرفیتها، تواناییها و علایق خود و خانوادهاش میتواند روش ارتباطی و رویکرد آموزشی خود را داشته باشد. امروزه با همهگیر شدن برنامههای شناسایی و مداخلۀ بههنگام، وظیفۀ کارشناسان و متخصصان کشور خطیر شده، بار مسئولیت بیشتری برای ارائۀ خدمات بهتر برای کودکان کمشنوا بر دوش ایشان است. خوشبختانه گفتار نشانهای زبان فارسی از سادهترین نسخههای تهیه شده بین زبانهای مختلف دنیاست، و یادگیری آن در یک تعطیلات پایان هفته میسر است و کارایی آن بر لبخوانی، تمایز و ادراک گفتار (از واکه و همخوان تا گفتار پیوسته) مورد بررسی و تأیید قرار گرفته است. این روش گرچه برای کودکان کاشت حلزون شده و مدارس تلفیقی میتواند بسیار مفید باشد، اما بهویژه برای آن دسته از کودکان کمشنوایی که دسترسی به امکانات و فناوری ندارند وکودکان نقاط محروم میتواند بسیار راهگشا باشد.
REFERENCES
1. McGurk H, MacDonald J. Hearing lips and seeing voices. Nature. 1976;264(5588):746-8.
2. LaSasso CJ, Crain KL, Leybaert J. Cued speech and cued language for deaf and hard of hearing children. 1st ed. San Diego: Plural Publishing, Inc; 2010.
3. Leybaert J, Lechat J. Variability in deaf children's spelling: The effect of language experience. J Educ Psychol. 2001;93(3):554-62.
4. LaSasso C, Crain K, Leybaert J. Rhyme generation in deaf students: the effect of exposure to cued speech. J Deaf Stud Deaf Educ. 2003;8(3):250-70.
5. Descourtieux C, Groh V, Rusterholtz A, Simoulin I, Busquet D. Cued speech in the stimulation of communication: an advantage in cochlear implantation. Int J Pediatr Otorhinolaryngol. 1999;47(2):205-7.
6. Wheeler A, Archbold SM, Hardie T, Watson LM. Children with cochlear implants: the communication journey. Cochlear Implants Int. 2009;10(1):41-62.
7. Marschark M, Spencer PE, Nathan PE. The Oxford handbook of deaf studies, language, and education. 2nd ed. New York: Oxford University Press; 2011.
8. Movallali G. Sara lip-reading test; Development, standardization and evaluation in a group with acquired hearing impairment. J Rehab. 2001;3(1):32-37. Persian.
9. Movallali G. Teaching lipreading (speechreading) skills. Audiol. 2004:13(1):45-50. Persian.
10. Movallali G, Moussavi A. Review of 50 years research about speech reading. Audiol. 2003;11(1-2):65-76. Persian.
11. Krause JC, Pelley-Lopez KA, Tessler MP. A method for transcribing the manual components of cued speech. Speech Commun. 2011;53(3):379-89.
12. Movallali G, Afrooz GhA, Hassan-Zadeh S, Malakooti B. Evaluation of the effects of Persian cued speech practice upon speech discrimination scores of hearing impaired children. Audiol. 2010;19(2):39-46. Persian.
13. Cornett RO. Cued speech, manual complement to lipreading, for visual reception of spoken language. Principles, practice and prospects for automation. Acta Otorhinolaryngol Belg. 1988;42(3):375-84.
14. Alegria J, Lechat J. Phonological processing in deaf children: when lipreading and cues are incongruent. J Deaf Stu Deaf Educ. 2005;10(2):122-3.
15. Nicholls GH, Ling D. Cued Speech and the reception of spoken language. J Speech Hear Res. 1982;25(2):262-9.
16. Santana R. Papel de la palabra complementada en el desarrollo yuso de las representaciones fonologicas en el sordo [Cued speech role on the development and use of deaf's phonological representations]. [Unpublished Ph.D. Dissertation]. Las Palmas de Gran Canaria, Spain: University of Las Palmas de Gran Canaria; 1999.
17. Uchanski RM, Delhorne LA, Dix AK, Braida LD, Reed CM, Durlach NI. Automatic speech recognition to aid the hearing impaired: prospects for the automatic generation of cued speech. J Rehabil Res Dev. 1994;31(1):20-41.
18. Santana Hernández R, Torres Monreal S, García Orza J. The role of cued speech in the development of Spanish prepositions. Am Ann Deaf. 2003;148(4):323-32.
19. Leybaert J, D'Hondt M. Neurolinguistic development in deaf children: the effect of early language experience. Int J Audiol. 2003;42 Suppl 1:S34-40.
20. Torres S, Moreno-Torres I, Santana R. Quantitative and qualitative evaluation of linguistic input support to a prelingually deaf child with cued speech: a case study. J Deaf Stu Deaf Educ. 2006;11(4):438-48.
21. Reamy CE, Brackett D. Communication methodologies: options for families. Otolaryngol Clin North Am. 1999;32(6):1103-16.
22. Charlier BL. Complete signed and cued French. An original signed language-cued speech combination. Am Ann Deaf. 1992;137(4):331-7.
23. Tammasaeng MC. The effects of cued speech upon tonal perception of the Thai language by hearing-impaired children. In: Taylor IG, editor. The education of the deaf-current perspectives, Vol. 1, 1985 international congress on the education of the deaf. Beckenham, Kent, UK: Croom Helm Ltd; 1987.
24. Reed CM, Rabinowitz WM, Durlach NI, Delhorne LA, Braida LD, Pemberton JC, et al. Analytic study of the Tadoma method: improving performance through the use of supplementary tactual displays. J Speech Hear Res. 1992;35(2):450-65.
25. Cornett RO, Daisey ME. The cued speech resource book for parents of deaf children. 2nd ed. Cleveland, OH: National Cued Speech Association; 2000.
26. Vieu A, Mondain M, Blanchard K, Sillon M, Reuillard-Artieres F, Tobey E, et al. Influence of communication mode on speech intelligibility and syntactic structure of sentences in profoundly hearing impaired French children implanted between 5 and 9 years of age. Int J Pediatr Otorhinolaryngol. 1998;44(1):15-22.
27. Brentari D, Wolk S. The relative effects of three expressive methods upon the speech intelligibility of profoundly deaf speakers. J Commun Disord. 1986;19(3):209-18.
28. Koo D, Crain K, LaSasso C, Eden GF. Phonological awareness and short-term memory in hearing and deaf individuals of different communication backgrounds. Ann N Y Acad Sci. 2008;1145:83-99.
29. Leybaert J, LaSasso CJ. Cued speech for enhancing speech perception and first language development of children with cochlear implants. Trends Amplif. 2010;14(2):96-112.
30. Marschark M, Spenser PE. Oxford handbook of deaf studies, language, and education. 1st ed. New York: Oxford University Press; 2003.
31. Charlier BL, Leybaert J. The rhyming skills of deaf children educated with phonetically augmented speechreading. Q J Exp Psychol A. 2000;53(2):349-75.
32. Duchnowski P, Lum DS, Krause JC, Sexton MG, Bratakos MS, Braida LD. Development of speechreading supplements based on automatic speech recognition. IEEE Trans Biomed Eng. 2000;47(4):487-96.
33. Vernon M. Fifty years of research on the intelligence of deaf and hard-of-hearing children: a review of literature and discussion of implications. J Deaf Stud Deaf Educ. 2005;10(3):225-31.
34. Marschark M, Sapere P, Convertino CM, Mayer C, Wauters L, Sarchet T. Are deaf students' reading challenges really about reading? Am Ann Deaf. 2009;154(4):357-70.
35. Harris M, Terlektsi E. Reading and spelling abilities of deaf adolescents with cochlear implants and hearing AIDS. J Deaf Stud Deaf Educ. 2011;16(1):24-34.
36. Colin S, Magnan A, Ecalle J, Leybaert J. Relation between deaf children's phonological skills in kindergarten and word recognition performance in first grade. J Child Psychol Psychiatry. 2007;48(2):139-46.
37. Leybaert J. Phonology acquired through the eyes and spelling in deaf children. J Exp Child Psychol. 2000;75(4):291-318.
38. Woodhouse L, Hickson L, Dodd B. Review of visual speech perception by hearing and hearing-impaired people: clinical implications. Int J Lang Commun Disord. 2009;44(3):253-70.
39. Movallali G, Biglariyan A. Designing Sara Lipreading test (No.2) and implementing it in hearing adults. J Rehab. 2003;4(2):53-8. Persian
40. Wang Y, Trezek BJ, Luckner JL, Paul PV. The role of phonology and phonologically related skills in reading instruction for students who are deaf or hard of hearing. Am Ann Deaf. 2008;153(4):396-407.
41. Moreno-Torres I, Torres S. From 1-word to 2-words with cochlear implant and cued speech: a case study. Clin Linguist Phon. 2008;22(7):491-508.
42. Harris M, Marschark M. Literacy in the classroom and beyond. J Deaf Stud Deaf Educ. 2011;16 (1):1.
43. Hanson VL, Shankweiler D, Fischer FW. Determinants of spelling ability in deaf and hearing adults: access to linguistic structure. Cognition. 1983;14(3):323-44.
44. Marschark M, Johnson HA. From research to practice. J Deaf Stud Deaf Educ. 2008;13(1):1-2.
45. Jones MC. Cued speech. ASHA. 1992;34(1):74.