Research Article

 

 

The effect of frequency of knowledge of results on the learning of children with hearing impairment

 

 

Jafar Mohammadi1, Maryam Lotfi2, Mahdi Sohrabi1, Rasool Hemayattalab2

 

1- Faculty of Physical Education and Sport Sciences, University of Mashhad, Mashhad, Iran

2- Department of Motor Behavior, Faculty of Physical Education and Sport Sciences, University of Tehran, Iran

 

 

Received: 1 May 2012, accepted: 31 October 2012

 

Abstract

Background and Aim: About 1.5 percent of exceptional children suffer from impaired hearing and this factor affects the teaching and learning process. The aim of this study was to investigate the effect of frequency of knowledge of results (KR) on the learning of children with hearing impairment.

Methods: Twenty-four individuals with hearing impairment with the mean age of 10.56 with SD 2.53 years (range: 7-14 years) were divided into three homogenous groups according to their records after pre-test. They practiced for eight sessions according to mentioned ways (feedback of 0%, 50% and 100%). The acquisition, learning and translation tests were run. MANOVA with repeated measures and ANOVA were used to analyze the data from the acquisition, retention and transition tests.

Results: All groups progressed during training and at various stages (acquisition, retention and transition). However, the results of the comparison between means of the three training groups showed significant differences in the acquisition process (p=0.008), learning (p=0.001) and transition (p=0.035). This means that feedback training groups (100%) had better performance in acquisition process, and also in retention and transition (50%).

Conclusion: According to the results of this study, too much feedback interferes with learning of tasks in individuals with hearing impairment and feedback (50%) had better learning. This finding shows that rules regarding feedback also affect the people with hearing impairment.

Keywords: Feedback, hearing impairment, acquisition, retention, transfer, dart throwing

 


مقاله پژوهشی

 

تأثير بسامد بازخورد آگاهي از نتيجه بر يادگيري حركتي كودكان کم‏شنوا

 

جعفر محمدي1، مريم لطفي2، مهدی سهرابی1، رسول حمایت طلب2

1ـ دانشكده تربيت بدني و علوم ورزشی، دانشگاه فردوسي مشهد، مشهد، ایران

2ـ گروه رفتار حركتي، دانشكده تربيت بدني و علوم ورزشی، دانشگاه تهران، ایران

 

چكيده

زمينه و هدف: یک‏ونیم درصد از كودكان استثنايي مبتلا به اختلال شنوايي هستند و اين خود عاملي است كه روند آموزش و يادگيري را تحت تأثير قرار مي‏دهد. هدف در این مطالعه بررسی اثر بازخورد آگاهی از نتیجه با بسامد مختلف بر يادگيري حركتي کودکان دچار اختلال شنوایی بود.

روش بررسي: در این مطالعه 24 نفر از پسران و دختران 7 تا 14 ساله (محدودۀ سنی 56/10 با انحراف معیار 53/2) با اختلال شنوايي براساس امتیازهای به‏دست آمده در پيش‏آزمون به‏طور تصادفی در سه گروه هشت نفری همسان قرار گرفتند و به‏مدت هشت جلسه به شيوۀ مورد نظر، بازخورد صفر، 50 و 100 درصد تمرين كردند. آزمون‏هاي اکتساب، یادداري و انتقال اجرا شد و تحلیل داده‏ها از روش‏های تحلیل واریانس یک‏طرفه و آزمون تعقیبی توکی و همچنین تحلیل واریانس دوطرفه با اندازه‏گیری مکرر انجام گرفت.

يافته‏ها: نتايج تحقيق نشان داد كه تمام گروه‏ها در طي جلسات تمريني و در مراحل مختلف پيشرفت داشته‏اند. با اين حال نتايج بين سه گروه تمريني حاكي از اختلاف معني‏دار در مراحل اكتساب(008/0p=)، يادداری(001/0p=) و انتقال(035/0p=) بود. به اين معني كه در مرحلۀ اكتساب گروه تمريني بازخورد 100درصد و در مراحل يادداری و انتقال گروه تمريني بازخورد 50 درصد عملكرد بهتري داشتند.

نتيجه‏گيري: براساس نتایج تحقیق، بازخورد بیش از حد باعث بهبود عملکرد در مرحلۀ اکتساب و ایجاد اختلال در مرحلۀ یادداری می‏شود و بازخورد 50 درصد می‏تواند باعث بهبود یادگیری یک مهارت حرکتی شود که اصول مربوط به بازخورد در این کودکان نیز مورد تأييد قرار مي‏گيرد.

واژگان كليدي: بازخورد، اختلال شنوايي، اكتساب، يادداري، انتقال، پرتاب دارت

 

(دریافت مقاله: 12/2/91، پذیرش: 10/8/91)

 

مقدمه


یادگیری حرکتی تغيير در قابليت‏هاي حركتي است که با تمرین و تجربه به‏دست می‏آید(1). متغیرهای زیادی بر یادگیری تأثیر می‏گذارند که يكي از آنها بازخورد است. عبارت بازخورد (feedback) می‏تواند به دو دستۀ وسیع، بازخورد ذاتی (درونی) و افزوده (بیرونی)، تقسیم شود. معمولاً افراد اطلاعاتی را در خصوص جنبه‏های مختلف حرکت از طریق حواس مختلف خود دریافت می‏کنند. این نوع اطلاعات که در حین یا پس از اجرای حرکت در دسترس اجراکننده قرار می‏گیرند، بازخورد ذاتی هستند. برخلاف بازخورد ذاتی، بازخورد افزوده اطلاعاتی در رابطه با حرکت است که مکمل یا اضافه‏تر از بازخورد ذاتی است. ابعاد مختلف بازخورد افزوده شامل بازخورد آگاهی از نتیجه (Knowledge of Result: KR) و بازخورد آگاهی از اجرا (Knowledge of Performance: KP) است(2). KR کاربردهای زیادی دارد و تا حدود زیادی در یادگیری و اجرا ضروری به نظر می‏رسد(3). این نوع بازخورد، اثر راهنما بر فرد دارد و وی را از این موضوع آگاه می‏سازد که در اجرای بعدی خود چه اصلاحاتی انجام دهد، هرچند ممکن است وابستگی نیز ایجاد کند(4). درمانگرها برای کمک به بیمار در یادگیری یک مهارت، ابتدا به وی بازخورد مربوط به نتیجه ارائه می‏دهند، اما در نهایت، هدف این است که بازخورد درونی بیمار رشد کند(5). آگاهی از عملکرد به نوع اجرای حرکت بستگی دارد، و با اینکه این اطلاعات ممکن است به‏صورت درونی موجود باشد، اما بازخورد افزوده به افراد کمک می‏کند تا سریع‏تر و آسان‏تر به هدف برسند و اجرای خود را با هدف مورد نظر مقایسه کنند. لازم به ذکر است که این نوع اطلاعات اضافی به شکل KR می‏تواند به فرایندهایی که متضمن هماهنگی ادراک هستند کمک کند(6).

با اینکه پژوهش‏های فراوانی دربارۀ بازخوردها و تأثیر آن بر یادگیری انجام گرفته است، تمرکز این مطالعات بیشتر بر افراد سالم بوده است. برای اینکه بتوان شيوۀ مؤثری برای افراد گوناگون تجویز كرد، آگاهی از این موضوع که فرضیۀ یادگیری حرکتی در افراد خاص مانند کودکان با اختلال شنوایی، افراد مبتلا به تأخیر رشدی، فلج مغزی به چه نحو عمل می‏کند ضروری است. در كشور ما طبق بررسي‏ها و تحقيقات صاحب‏نظران و كارشناسان آموزش و پرورش استثنايي به‏طور متوسط 12 درصد از كودكان و دانش‏آموزان مدارس را دانش‏آموزان استثنايي تشكيل مي‏دهند. از اين تعداد، آمار ناشنوايان و سخت‏شنوايان، با میزان افت شنوایی 70 دسی‏بل و بیشتر، حدود 5/1 درصد است.

Butki و Hoffman (2003) در تحقيق خود روي كودكان دريافتند که گروه بازخورد 100 درصد در آزمون اكتساب و گروه بازخورد 50 درصد در آزمون يادداري عملكرد بهتري دارند(7).

حمایت طلب و رشیدی رستمی (2010) در مطالعه‏ای تحت عنوان بررسی اثر میزان فراوانی بازخورد KR در یادگیری یک مهارت حرکتی در افراد مبتلا به فلج مغزی دریافتند آزمودنی‏هایی که بازخورد 50 درصد دریافت کرده بودند، عملکرد بهتری در مرحلۀ یادداری دارند(8). Rice و Hernandez (2006) در تحقیقی به بررسی اثر میزان فراوانی بازخورد KR در یادگیری یک مهارت حرکتی در افراد مبتلا به تأخیر رشدی پرداختند و دريافتند آزمودنی‏هایی که بازخورد 50 درصد دریافت کرده بودند عملکرد بهتری در مرحلۀ یادداری دارند. نتایج این تحقیق حاکی از آن بود که فراوانی بیش از حد بازخورد می‏تواند در یادگیری افراد مبتلا به ناتوانی رشدی تداخل ایجاد کند(9). در تحقیقی که توسط Guadagnoli و همکاران (2002) انجام گرفت، تأثیر بسامد بازخورد بر یادگیری یک حرکت ساده در مبتلایان به عارضه پارکینسون بررسی شد و نتیجه به‏دست آمده نشان داد که افرادی که بازخورد KR با بسامد 20 درصد دریافت کرده بودند، در مقایسه با گروهی که در تمامی کوشش‏ها بازخورد گرفته بودند، در مرحلۀ یادداری عملکرد ضعیف‏تری داشتند(10).

با توجه به اینکه افراد دچار مشکل حسی اطلاعات حسی را به خوبی دریافت نمی‏کنند، در فرایند پردازش اطلاعات با مشکل مواجه می‏شوند. افراد مبتلا به اختلال شنوایی عمدتاً در دریافت بازخورد مشکل دارند و این عامل بر فرایند پردازش اطلاعات تأثیرگذار است(2). با توجه به اينكه افراد مبتلا به اختلال شنوايي همانند افراد سالم حق یادگیری دارند، اهميت اين پژوهش آشكار كردن تفاوت‏ها و شباهت‏های اين کودکان با کودکان هنجار، بهره‏مندي كودكان با اختلال شنوايي از انواع شيوه‏هاي يادگيري، شناسايي نيازمندي‏هاي اين افراد و تعيين شيوۀ مطلوب در يادگيري مهارت‏هاي حركتي، افرايش دقت، افزايش يادگيري، افزايش تمركز و خدمت به جامعۀ ناشنوایان و سخت‏شنوایان است. از این رو در این پژوهش سعي شده است تأثیر فراوانی بازخورد بر یادگیری مهارت حرکتی در افراد مبتلا به اختلال شنوايي مورد بررسي قرار گيرد.

 

روش بررسي

پژوهش حاضر از نوع نیمه‏تجربی است. نمونه‏ها شامل 24 کودک با اختلال شنوایی، مشتمل بر شش دختر و 18 پسر در محدودۀ سنی 7 الی 14 سال با میانگین سنی 56/10 و انحراف معیار 53/2 بود. معيارهاي انتخاب نمونه‏های مورد بررسي عبارت بود از 1) ميزان كمشنوايي در حد شديد (آستانۀ شنوايي 71 تا 90 دسي‏بل HL) و از نوع حسی عصبی مادرزادی ، 2) سن در محدودۀ سنی 14-7 سال. ارزیابی شنوایی کودکان با دستگاه ادیومتر 622 Midimate ساخت شرکت Madsen دانمارک انجام


شد و میانگین آن در گوش راست و چپ به‏ترتیب 37/89 و 54/83 دسی‏بل HL گزارش شد. كودكان به‏صورت تصادفي ساده از دبستان كم‏شنوايان شهرستان نيشابور انتخاب شدند و همۀ آنها راست‏دست بودند (شناسایی از طریق سیاهۀ نیبس انجام گرفت). كودكان دچار اختلالات بينايي و حركتي از جامعۀ مورد مطالعه خارج شدند و همۀ افراد در مهارت ملاک (پرتاب دارت) مبتدی بودند. از تمامی آزمودنی‏ها و والدین آنها رضایت‏نامۀ شرکت در تحقیق گرفته شد. کلیۀ مراحل آزمون در محیطی ساکت و آرام و صبح‏هنگام انجام شد.

براي بررسی اثر بازخورد KR با بسامدهای مختلف بر اكتساب و يادگيري از یک دارت استاندارد دو رویۀ مسابقات رسمی و از رویۀ تقسیم‏بندی مرکزی‏ـ‏پیرامونی استفاده شد. فاصلۀ آزمودنی از دارت 37/2 متر تنظیم شد. در این حالت، هدف آزمودنی دستیابی به مرکز دارت است و هرچه از مرکز صفحه دورتر شود، امتیاز کمتری دریافت می‏کند. با استفاده از حسگر و مدار جریان برق مربوط به محل دارت، صفحۀ دارت به‏طور کنترل شده توسط آزمونگر روشن و خاموش می‏شد تا بازخورد KR به‏طور معین به آزمودنی‏ها ارائه شود.

این ابزار به این ترتیب عمل می‏کرد که در مواقعی که آزمونگر نمی‏خواست بازخورد آگاهی از نتیجه (درونی‏ـ‏بینایی) فراهم شود، حسگر چراغ که تقریباً در انتهای مسیر حرکت دست پرتاب‏کننده واقع شده بود، هم‏زمان با عبور دست پرتاب‏کننده از آن، عمل كرده و باعث خاموش شدن چراغ مربوط به صفحۀ دارت می‏شد و به این ترتیب آزمودنی‏ها نمی‏توانستند امتیاز را مشاهده کنند. به این ترتیب، روال کار شامل پیش‏آزمون، جلسات تمرین و ارائۀ بازخورد مربوط به هر گروه (اعمال متغیر مستقل) و آزمون‏های اکتساب (بلافاصله پس از آخرین جلسه تمرین)، یادداری (سه روز پس از آخرین جلسه تمرین) و انتقال (بعد از آزمون یادگيري و از فاصله 5/2 متر) بود.

پس از انتخاب آزمودنی‏ها، ابتدا یک جلسه به آموزش و تمرین مهارت پرتاب دارت اختصاص داده شد که در آن پس از توجیه کلی دربارۀ نحوۀ اجرای مهارت و نمایش و الگوسازی، آزمودنی‏ها به تمرین پرداختند و مربی متخصص این رشته در خلال تمرین به اصلاح و بهبود مهارت آنها پرداخت. در انتهای این جلسه، پیش‏آزمون که شامل 10 پرتاب دارت بود، به‏عمل آمد که آزمودنی‏ها به‏طور تصادفی براساس امتیازهای پیش‏آزمون به‏طور همسان در سه گروه تمرین با بازخورد آگاهي از نتيجه 100 درصد، 50 درصد و صفر درصد قرار داده شدند. سپس به‏مدت هشت جلسه و در هر جلسه 30 پرتاب را طوری تمرین کردند که گروه اول هیچ‏گونه بازخوردی در خلال تمرین دریافت نکرد؛ گروه دوم فقط در 50 درصد کوشش‏ها (تکرارهای زوج) بازخورد KR دریافت کرد و گروه سوم در همۀ کوشش‏ها بازخورد KR دریافت کرد.

برای تجزیه و تحلیل داده‏ها از نرم‏افزار SPSS نسخۀ 14 استفاده شد. برای ارزیابی چگونگي توزیع داده‏ها از آزمون کولموگروف‏ـ‏اسمیرنوف استفاده شد. با توجه به سطح معنی‏داري به‏دست آمده پيش‏آزمون 68/0، جلسات تمرینی 90/0، آزمون‏هاي اكتساب 98/0، يادگيري 78/0 و انتقال 72/0 هنجار بودن داده‏ها تأیيد شد. برای همۀ نمونه‏های مورد مطالعه ابتدا پیش‏آزمون انجام شد تا افراد در گروه‏های همسان قرار گیرند، سپس جلسات تمرینی و بعد از آنها آزمون‏های اكتساب، یادداری و انتقال انجام شد. برای ارزیابی تغييرات بین گروهی از آزمون تحلیل واریانس يك‏طرفه و آزمون تعقیبی توکی و براي مشخص كردن پیشرفت در جلسات تمرین از تحلیل واریانس دوطرفه با اندازه‏گیری مکرر استفاده شد.

 

يافته‏ها

همان‏طور که در نمودار 1 ملاحظه می‏شود، صرف ‏نظر از میزان بازخورد ارائه شده، تمام گروه‏های مورد مطالعه پیشرفت قابل توجهی را به نمایش گذاشتند. به عبارت ديگر، یک دوره تمرین تحت سه نوع بازخورد صفر، 50 و 100 درصد تأثیر معنی‏داری بر اکتساب، یادداری و انتقال مهارت پرتاب دارت داشت. نتایج تحلیل واریانس دوطرفه با اندازه‏گیری مکرر نیز نشان داد کودکان در هر سه گروه در جلسات تمرینی پیشرفت کردند(001/0p=).


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


میانگین پرتاب‏ها در هر جلسه نشان‏دهندۀ بهتر شدن عملکرد در جلسات بعدی است (جدول 1). بین جلسۀ اول و هشتم تفاوت قابل توجهی مشاهده شد(001/0p=). در تحلیل آماری بین میانگین سه گروه در آزمون‏های اکتساب(008/0p=)، یادداری(001/0p=) و در انتقال (035/0p=) تفاوت معنی‏داری مشاهده شد. برای مشخص کردن اختلاف‏های بین گروهی از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. گروه بازخورد 100 درصد در مرحلۀ اکتساب نسبت به گروه صفر درصد عملکرد بهتری داشتند(006/0p=). در مرحلۀ یادداری بين دو گروه 50 درصد و 100 درصد تفاوت معني‏داري مشاهده شد(001/0p=)؛ در صورتي كه گروه‏هاي صفر درصد با 50 درصد و صفر درصد با 100 درصد تفاوت معني‏داري نداشتند.

قابل ذکر است همان‏طور که در نمودار 1 ملاحظه مي‏شود، منحنی پيشرفت گروهی که بازخورد 100 درصد دریافت کرده است، در مراحل تمرین داراي شيب بيشتري نسبت به گروه‏هاي ديگر بود و این گروه ظاهراً امتیازهای خود را بیشتر از دو گروه دیگر بهبود داده‏اند، اما در آزمون یادداری عكس اين حالت اتفاق افتاده است. به‏طوري كه اين گروه همانند گروه بازخورد صفر درصد عملكرد ضعیف‏تري نسبت به گروه بازخورد 50 درصد داشته
است. در آزمون انتقال نیز گروه بازخورد 50 درصد عملكرد بهتري نسبت به گروه 100 درصد داشت(034/0
p=). میزان تغییرات در سه گروه با به‏دست آوردن اختلاف آزمون‏های اکتساب، یادداری و انتقال مقایسه شد و همان‏گونه که قبلاً نیز گفتیم، مشخص شد گروه بازخورد 100 درصد در مرحلۀ اکتساب و گروه بازخورد 50 درصد در مراحل یادداری و انتقال عملکرد بهتری داشته‏اند.

 

بحث

با توجه به مبانی نظری این نتیجه مورد انتظار است که در شرایط بازخورد 100 درصد افراد در مرحلۀ اکتساب بهتر عمل کنند. هنگامی که در هر کوشش KR ارئه می‏شود، به دلیل تأثیر عوامل موقتی (مانند راهنمایی، انگیزش و افزایش انرژی) اجرا بهبود می‏یابد. با این حال در این روش یادگیرنده شدیداً به اطلاعات بازخوردی وابسته شده و در واقع پردازش این‏گونه اطلاعات ضروری با مشکل مواجه می‏شود(2).

بررسی نتایج این پژوهش نشان می‏دهد که تفاوت معنی‏داری بين شرايط تمرین با بسامدهای بازخوردي صفر، 50 و 100 درصد در مرحلۀ اکتساب و يادداری و انتقال وجود دارد؛ به طوری که گروه بازخورد 100 درصد در آزمون اکتساب عملکرد


Text Box: جدول 1ـ میانگین و انحراف معیار پرتاب‏های انجام شده در هر جلسه در هر گروه

	میانگین (انحراف معیار) پرتاب‏ها در هر گروه
جلسه	تعداد	بازخورد 100 درصد	بازخورد 50 درصد	بازخورد صفر درصد
اول	8	(61/10) 125/32	(81/6) 75/33	(44/6) 87/31
دوم	8	(89/8) 25/34	(59/5) 12/35	(3/6) 62/32
سوم	8	(31/8) 37/36	(05/5) 12/37	(97/5) 75/34
چهارم	8	(79/7) 87/41	(78/6) 37/40	(97/2) 62/37
پنجم	8	(43/6) 46	(26/10) 75/45	(67/5) 75/39
ششم	8	(40/5) 8/51	(24/4) 50	(72/4) 44
هفتم	8	(65/4) 5/55	(54/4) 87/53	(74/4) 37/48
هشتم	8	(32/4) 75/57	(8/7) 5/55	(75/5) 62/50


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


بهتری داشت، اما در آزمون یادداری و انتقال گروه بازخورد 50 درصد عملکرد بهتری داشتند. مطابق با تحقیق انجام شده توسط Shea و Wulf (2005) و مبانی نظری یادگیری حرکتی، بررسی‏ها قویاً بر این نکته تأکید دارند که بازخورد KR نقش مهمی در اکتساب یک مهارت حرکتی ایفا می‏کند(3و6). اما اگر KR به‏طور مداوم ارائه شود، در این حالت یادگیرنده به شدت به ویژگی راهنمایی آن وابسته می‏شود. این حالت اجرا را در طول تمرین بهبود می‏بخشد، اما همان‏طور که آزمون‏های یادداری و انتقال بدون KR نشان می‏دهند، به احتمال زیاد یادگیری را مختل می‏کند. به نظر می‏رسد که ارائۀ کمتر KR یادگیری را به میزان قابل توجهی بهبود می‏بخشد(2). اکثر تحقیقاتي كه در این زمینه انجام شده است، در رابطه با افراد عادي بوده است. تحقیقات روی افراد خاص (افراد با اختلال شنوایی، فلج مغزی و غیره)، ممکن است نتایج متفاوتی دربرداشته باشد. برخی از این تحقیقات به درک این نکته که آیا افرادی که در بخش گيرنده‏هاي شنوايي مشکل دارند، به بازخوردها همانند افراد عادی پاسخ می‏دهند یا خیر، کمک می‏کند. نتایج مطالعۀ حاضر فرضیه‏های موجود در زمینۀ اثر بازخورد و به‏ویژه بسامد بازخورد بر یادگیری را تا حد
زیادی تأیید می‏کند.

نتایج این پژوهش تا حدود زیادی با یافته‏های تحقیقات Chen و همکاران (2001)، Gillespie (2003)، Guadagnoli و Kohl (2001)، Rice و Hernandez (2006)، Butki و Hoffman (2003) و حمایت‏طلب و رشیدی رستمی (2010) همسو است. نتایج این تحقیقات بیانگر این موضوع است که هرچه تناوب بازخوردها کمتر باشد، برای یادگیری مهارت حرکتی مفیدتر خواهد بود(3،9-7،11و12). یک تفسیر برای این نتایج این است که هر چه بازخورد در هنگام تمرین کمتر باشد، فرد سعی می‏کند که تمرکز خود را بیشتر کرده و برای ارتقاء عملکرد خود به سازوکارهای درونی پایبند باشد. این روند باعث می‏شود که کارایی يادگيرنده در فرایند رمزگشایی افزایش یابد و عملکرد وي در مرحلۀ یادگيري بهتر شود(13).

همان‏طور که پیشتر اشاره شد، Guadagnoli و Kohl (2001) به این نتیجه رسیدند که بازخورد بیش از حد می‏تواند به‏عنوان یک متغیر مداخله‏گر عمل کرده و در یادگیری مهارت اختلال ایجاد کند(3). در اين تحقيق نيز اين فرضيه بار ديگر تأیید شد. نتیجۀ این مطالعه می‏تواند به ایجاد ساختاری برای چگونگی انجام تمرینات حرکتی به افراد مبتلا به اختلال شنوايي کمک کند. بسیاری اوقات ممکن است که درمانگرها ترجیح دهند راهنمایی‏های زیادی برای این افراد فراهم کنند و طبق نظر Guadagnoli و Kohl (2001) این راهنمایی‏ها را به‏صورت بخشی از تکلیف درآورند. آنها بر این باورند که افراد ممکن است تاحدی به کسانی که به آنها بازخورد ارائه می‏دهند، وابستگی پیدا کنند که باعث می‏شود آنها از سازوکارهای درونی خود غافل شوند(3). در نتیجه، فعالیت‏های مهم فرایند بین کوشش‏ها مسدود می‏شود، یا به عبارت دیگر، پیشرفت درونی و استقلال در اجرای مهارت کندتر می‏شود. برای اینکه فرد بتواند در موقعیت‏های مختلف به‏طور مستقل عمل کرده و اطلاعات را تعمیم دهد، باید بیاموزد که بازخورد درونی ایجاد کند و به آن پاسخ دهد. در صورتی که فرد کاملاً به راهنمایی‏های مربی یا درمانگر خود وابسته باشد، این امر مهم رخ نمی‏دهد. در این رابطه موضوع مهمی که وجود دارد این است که وقتی نسبت کوشش‏هایی که بازخورد دریافت می‏کنند کاهش می‏یابد میزان خطا افزایش می‏یابد. در شرایط بسامد نسبی پایین اجرای آزمودنی تحت تأثیر KR قرار نمی‏گیرد و به همین دلیل مجبور می‏شود در مرحلۀ اکتساب در فرایندهای دیگری درگیر شود. این فرایندها منجر به یادگیری موارد اساسی از قبیل شناسایی خطاها توسط خود فرد می‏شود. احتمالاً کاهش بسامد نسبی فرد را تشویق به مقایسۀ بین اجراها می‏کند که این حالت تفکیک ویژگی‏های رایج حرکت را تسهیل می‏کند. این‏گونه یادگیری در مرحلۀ اکتساب بارز نیست، زیرا KR بعد از هر کوشش اجرا را تحت‏الشعاع خود قرار می‏دهد. براساس این فرضیه، KR زیاد در مرحلۀ اکتساب زیان‏بخش خواهد بود، زیرا هدف مورد نظر که رسیدن به توانایی اجرای حرکت در شرایط طبیعی است و در آن بازخورد ارائه نمی‏شود، محقق نخواهد شد. با توجه به این که یادداری مهارت مهمی است و عملکرد فرد در این حالت تغییرات نسبتاً پایداری دارد، بازخورد 50 درصد برای یادگیری مهارت‏های حرکتی بهتر و مناسب‏تر است(2).

یکی از نتایج جالب این تحقیق پیشرفت قابل توجه گروه بازخورد صفر درصد بود. همان‏طور که ملاحظه شد، این گروه بی‏آنکه هرگونه بازخورد بیرونی یا درونی (با تاريك كردن صفحه دارت) دریافت کنند، به نتایج و پیشرفت قابل ملاحظه‏ای در آزمون‏های اکتساب و یادداری و انتقال دست یافتند. این موضوع تا حدودی با دیدگاه Magill (2006) مطابقت دارد(14). براساس اين دیدگاه، گاهی اوقات بود یا نبود بازخورد افزوده ضرورتی در یادگیری مهارت‏ها ندارد، اما این موضوع زمانی منطقی به نظر می‏رسد که بازخورد درونی در اختیار یادگیرنده باشد. با توجه به اینکه در این مطالعه بازخورد درونی نیز مسدود شده بود (توسط حسگر مربوط به چراغ روشن‏كننده صفحۀ دارت)، تناقض به‏وجود آمده را می‏توان به نقش پررنگ تمرین تعمدی نسبت داد تا تأثیر بازخورد افزوده. بحث تمرین عمدی یا ارادی جایگاه ویژه‏ای در پژوهش‏های مربوط به یادگیری دارد. براساس دیدگاه Schmidt و Lee (2005) مهم‏ترین شرط یادگیری میزان تمرین (صرفاً تعداد جلسات تمرینی یک مهارت بدون در نظر گرفتن شیوۀ تمرینی) است و عوامل اثرگذار دیگر عوامل ملاحظاتی تمرین محسوب می‏شوند(1).

لازم به ذکر است که تکلیف ارائه شده به افراد این مطالعه، در حوزۀ تفریحات و سرگرمی‏ها بوده و جزء فعالیت‏های روزمره نیست. بنابراین بازخورد باید تا زمانی که يادگيرنده بتواند تکلیف را به خوبی درک کند ارائه شود. اما وی باید به قضاوت خود در مورد عملکرد نیز مراجعه کند.

 

نتيجه‏گيري

همان‏طور که در نتایج تحقیق حاضر مشاهده شد، افرادی که بازخورد کامل دریافت کرده بودند در زمان يادگيري عملکردی همانند گروهی که هیچ‏گونه بازخوردی نگرفته بودند داشتند. افرادی که کمتر به فرد ارائه‏دهندۀ بازخورد تکیه کرده بودند، نتایج قابل قبول‏تری از خود نشان دادند. به‏طور كلي مي‏توان گفت كه اصول مربوط به بسامد بازخورد و نقش آن در تمرين مهارت‏هاي حركتي در افراد مبتلا به اختلال شنوايي كه دچار اختلالات شناختي و گفتاري و متناسب با آن اختلال حركتي هستند، صادق است. براساس نتایج به‏دست آمده، بازخورد 50 درصد می‏تواند در یادگیری یک مهارت حرکتی باعث بهبود یادگیری ‏شود.

 

سپاسگزاري

از مساعدت بي‏دريغ مسئولان دبستان كرامت به‏ويژه مدیر محترم سركار خانم طلازاده، معلمان محترم و کارشناس شنوایی‏شناسی جناب آقای مهدی حسامی قدرداني می‏شود. همچنین، از تمامي كودكان تحت آزمون و خانواده‏هاي آنان قدرداني ويژه مي‏شود.


 

REFERENCES


1.             Schmidt RA, Lee TD. Motor control and learning: a behavioral emphasis. 3rd ed. Champaign, IL: Human Kinetics Publishers; 2005.

2.             Schmidt R, Lee T. Motor control and learning: a behavioral emphasis. 5th ed. Champaign, IL: Human Kinetics Publishers; 2011.

3.             Guadagnoli MA, Kohl RM. Knowledge of results for motor learning: relationship between error estimation and knowledge of results frequency. J Mot Behav. 2001;33(2):217-24.

4.             Flinn NA, Radomski MV. Learning. In: Radomski MV, Trombly Latham CA, editors. Occupational therapy for physical dysfunction. 6th ed. United States of America: Lippincott Williams & Wilkins; 2008. p. 383-97.

5.             Williams LR, Jasiewicz JM. Knowledge of results, movement type, and sex in coincidence timing. Percept Mot Skills. 2001;92(3 Pt 2):1057-68.

6.             Shea CH, Wulf G. Schema theory: a critical appraisal and reevaluation. J Mot Behav. 2005;37(2):85-101.

7.             Butki BD, Hoffman SJ. Effects of reducing frequency of intrinsic knowledge of results on the learning of a motor skill. Percept Mot
Skills. 2003;97(2):569-80.

8.             Hemayattalab R, Rostami LR. Effects of frequency of feedback on the learning of motor skill in individuals with cerebral palsy. Res Dev Disabil. 2010;31(1):212–7.

9.             Rice MS, Hernandez HG. Frequency of knowledge of results and motor learning in persons with developmental delay. Occup Ther Int. 2006;13(1):35-48.

10.         Guadagnoli MA, Leis B, Van Gemmert AW, Stelmach GE. The relationship between knowledge of results and motor learning in Parkinsonian patients. Parkinsonism Relat Disord. 2002;9(2):89-95.

11.         Chen DD, Kaufman D, Chung MW. Emergent patterns of feedback strategies in performing a closed motor skill. Percept Mot Skills. 2001;93(1):197-204.

12.         Gillespie M. Summary versus every-trial knowledge of results for individuals with intellectual disabilities. Adapt Phys Activ Q. 2003;20(1):46-56.

13.         Sabari JS, Kane L, Flanagan SR, Steinberg A. Constraint-induced motor relearning after stroke: a naturalistic case report. Arch Phys Med Rehabil. 2001;82(4):524-8.

14.         Magill RA. Motor learning and control: concepts and applications. 8th ed. New York: Mcgraw-Hill College. 2006.