Research Article

 

 

Evaluation of cognitive disorders in multiple sclerosis patients by auditory event related potential

 

 

Parisa Rasoulifard1, Ghasem Mohammadkhani1, Saeed Farahani1, Mohammadali Sahraiyan2, Shohreh Jalaie3

 

1- Department of Audiology, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran

2- Department of Neurology, School of Medicine, Tehran University of Medical Sciences, Iran

3- Department of Biostatistics, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran

 

 

Received: 6 January 2012, accepted: 1 August 2012

 

Abstract

Bachground and Aim: The involvement of central auditory nervous system is relatively prevalent in patients suffering from multiple sclerosis (MS). To understand cortex function and to investigate cognitive impairment, event related potential is considered as a valuable tool. This study was aimed to compare the amplitude and latency of the event related potentials of P300 in MS patients and normal individuals.

Methods: This cross sectional study was conducted on 21 MS patients and 27 normal cases aged 18-50 years. Auditory P300 was recorded with oddball paradigm, using two tone burst stimuli (1000 and 2000).

Results: In MS patients, mean latencies were significantly longer (p<0.001) and mean amplitude were significantly lower (p<0.001), in both males and females. Sex did not affect P300 latencies and amplitudes significantly.

Conclusion: MS patients show some degree of event related potential abnormalities. Combination of auditory P300 and neuropsychological tests may be useful to investigate cognitive impairment in MS patients.

Keywords: Multiple sclerosis, event related potential, tone burst stimulation

 


مقاله پژوهشی

 

بررسی اختلالات شناختی در افراد مبتلا به اسکلروز متعدد با استفاده از پتانسیل‏های وابسته به رخداد شنوایی

 

پریسا رسولی فرد1،  قاسم محمدخانی1، سعید فراهانی1، محمدعلی صحراییان2، شهره جلایی3

1ـ گروه شنوایی‏شناسی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران

2ـ گروه نورولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران

3ـ گروه آمار زیستی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران

 

چکیده

زمینه و هدف: درگيري سيستم عصبي مركزي شنوايي و اختلالات شناختی در افراد مبتلا به بيماري اسکلروز متعدد نسبتاً شايع است. برای آگاهی از فرایند عملکرد قشری، پتانسیل‏های وابسته به رخداد بسیار مناسب است. پژوهش حاضر به‏منظور مقایسۀ پتانسیل وابسته به رخداد P300 شنوایی در افراد مبتلا به اسکلروز متعدد و افراد هنجار انجام گرفته است.

روش بررسی: در اين پژوهش مقطعي P300 شنوایی به روش تحریک متفاوت با استفاده از دو محرک تن‏برست 1000 هرتز و 2000 هرتز از 21 فرد مبتلا به اسکلروز متعدد شامل 10 زن و 11 مرد با میانگین سنی 8/27 سال و 27 فرد هنجار 15 مرد و 12 زن با میانگین سنی 2/23 ثبت شد.

یافته‏ها: میانگین دامنه در افراد مبتلا به اسکلروز متعدد به‏طور معنی‏داری کوچک‏تر و میانگین زمان نهفتگی موج P300 آنها به‏طور معنی‏داری طولانی‏تر بود. جنیست در دامنه و زمان نهفتگی موج P300 تأثیر نداشت.

نتیجه‏گیری: بیماران مبتلا به اسکلروز متعدد درجاتی از ناهنجاری در پتانسیل‏های وابسته به رخداد دارند و می‏توان از P300 به‏عنوان یک ابزار ارزشمند در کنار آزمون نوروسایکولوژیک در بررسی اختلالات شناختی مثل کاهش توجه در اسکلروز متعدد بهره گرفت.

واژگان کلیدی: اسکلروز متعدد، پتانسیل وابسته به رخداد، محرک تن‏برست

 

(دریافت مقاله: 16/10/90، پذیرش: 11/5/91)

 

مقدمه


اسكلروز متعدد (Multiple Sclerosis: MS)، با ويژگي‏هاي سه‏گانۀ التهاب، ميلين‏زدايي، و گليوز (اسكارگذاري) مشخص مي‏شود. فرایند میلین‏زدایی منجر به ايجاد پلاك‏هاي اسكلروتيك در مناطق ميلنيزۀ سيستم عصبي مركزي(Central Nervous System: CNS)  مي‏شود. اين نواحي پلاك ناميده مي‏شوند و در هر قسمتي از CNS ممكن است بروز کنند. علت بيماري مشخص نيست و در مورد بیماری‏زایی آن اختلاف نظر زيادی وجود دارد. این بیماری زیرگروه‏های گوناگونی دارد که یکی از آنها نوع عودکنندۀ بهبودیابنده (relapsing-remitting) است. در این نوع، بیماری دوره‏هاي حمله‏اي حادي دارد كه در طی آن، نشانه‏ها تشديد مي‏شوند و پس از اتمام دوره معمولاً  از شدت آن کاسته می‏شود. این بیماری در زنان شایع‏تر از مردان است و در حال حاضر MRI بهترين راه تشخيص این بیماری است(1).

از آنجا كه اين بيماري نوعي اختلال نورولوژيك دژنراتيو محسوب مي‏شود، ممكن است به سيستم شنوايي نيز آسيب برساند. ناهنجاری‏های شنوایی متنوعی در افراد مبتلا به MS دیده می‏شود. مطالعات نشان مي‏دهد كه درگيري سيستم عصبي مركزي شنوايي (Central Auditory Nervous System: CANS) در اين افراد نسبتاً شايع است، كه اين درگيري را مي‏توان با استفاده از آزمون‏هاي شنوايي مناسب تشخيص داد(2). برای کسب آگاهی از فرایند عملکرد قشری و بررسی اختلالات شناختی، پتانسیل‏های وابسته به رخداد (Event Related Potential: ERPs) بسیار مناسب است. ERPs شنوایی، اجزای دیررس شنوایی هستند که، بر خلاف پاسخ‏های زودرس شنوایی، وابسته به پردازش‏های پیچیده مانند تمایز شنوایی هستند و با هر نوع محرک شنوایی، از محرک تونال ساده گرفته تا محرک گفتاری پیچیده، ثبت می‏شوند. موج P300 یا P3 از ERPs شنوایی است که اعتبار و پایایی بالایی دارد. روش معمول ثبت این پاسخ، روش تحریک متفاوت (Oddball) است که با ارائۀ دو نوع تحریک متفاوت انجام می­شود: یک محرک غالب یا استاندارد (frequent)، که پاسخ دیررس شنوایی (P3a) را به‏صورت انفعالی با زمان نهفتۀ حدود 250 میلی‏ثانیه تولید می‏کند و دیگری محرک نادر یا هدف (target) که به‏طور تصادفی ارائه می‏شود و موج مثبت (P3b) با زمان نهفتگی در محدوده 300 میلی‏ثانیه تولید می‏کند و نیازمند توجه فرد به این محرک است. موج P3b به‏طور معمول P300 یا P3 نامیده می‏شود.

مجموعه‏ای از پاسخ‏های شناختی ممکن است در تولید P300 شرکت کنند که از میان آنها می‏توان تمایز خصوصیات صدا، پردازش زمانی، توجه و حافظه را نام برد. در تولید این پاسخ، مناطق مختلفی از مغز، شامل ساختارهای تحت قشری (برای مثال هیپوکامپوس، سیستم لیمبیک و تالاموس) و نواحی قشری شنوایی و لوب پیشانی، شرکت می‏کنند(3). P300 به علت عینی بودن و عدم وابستگی ثبت آن به فعالیت حرکتی و در نتیجه امکان انجام آن در افراد دچار مشکلات جسمی، شاخصی قابل اعتماد در بررسی اختلالات شناختی همچون کاهش سرعت پردازش اطلاعات و کاهش توجه و اختلالات حافظه به‏ویژه در مراحل اولیۀ بیماری است، چون در مراحل اولیۀ بیماری اختلالات کمتر آشکار است. با توجه به ماهيت غيرتهاجمي و دامنۀ زیاد این آزمون، سرعت و
دقت بالای آن در ارزيابي ساختارهای قشری شنوایی و همچنین عینی بودن آن، پژوهشگران دربارۀ جنبه‏های گوناگون آن به تحقیق پرداخته‏اند. در سال‏های اخیر مطالعات بسیاری دربارۀ P300 در زمینۀ اختلالات شناختی و MS صورت گرفته است. از جمله، مطالعۀ Comi (1999) و همچنین مطالعۀ Adamaszek و همكاران (2006) نشان می‏دهد اختلالات شناختي در بيماران مبتلا به MS شایع است(4و5). در مطالعۀ Magnano و همکاران (2006) Ellger و همکاران (2002) و Polich و همکاران (1992) و Yevtushenko و همکاران (2008) تفاوت در پارامترهای موج در MS و گروه هنجار از نظر آماری معنی‏دار بود(9-6). با توجه به این كه در کنار آزمون‏های نوروسایکولوژیک مي‏توان با استفاده از ERPs نظیر P300 اختلالات شناختی را تشخيص داد، هدف از اين مطالعه مقایسۀ دامنه و زمان نهفتگی پتانسیل وابسته به رخداد P300 شنوایی در افراد MS و هنجار بود.

 

روش بررسی

در مطالعۀ حاضر که از نوع غیرمداخله‏ای و مقطعي بود، 21 فرد مبتلا به MS قطعي از نوع عودکنندۀ‏ـ‏بهبودیابنده و 27 فرد هنجار در محدودۀ سنی 50-18 سال بررسی شدند. افراد مبتلا به MS شامل 11 مرد و 10 زن دارای شنوايي هنجار بودند که از انجمن MS انتخاب شدند. میانگین سنی آنها 8/27 با انحراف معیار 1/7 بود. همۀ آنها راست‏دست بودند. معيار قطعي بودن MS براساس نظر نورولوژيست بود. در گروه بیمار، طول مدت بیماری از 5/1 سال تا 20 سال با میانگین شش سال و سه ماه بود. نمونۀ آماری هنجار شامل 15 مرد و 12 زن داراي شرايط سني و جنسيتي مشابه، با ميانگين سني 2/23 با انحراف معیار 8/3 و از دانشجویان و کارمندان دانشکدۀ توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند و هيچ سابقۀ مشکلات نورولوژیکی یا ادیولوژیکی نداشتند. افراد مورد مطالعه به‏صورت تصادفی انتخاب شدند.

جمع‏آوری اطلاعات و اندازه‏گیری‏های مورد نیاز، با بررسی پروندۀ پزشکی موجود در انجمن MS، تاريخچه‌گيري و پر كردن پرسشنامه انجام شد. سپس، معاينۀ اتوسكپي، ارزيابي آستانه‌هاي صوت خالص، ادیومتری گفتاری و ايميتانس، اندازه‏گیری دامنه و زمان نهفتگی پتانسیل وابسته به رخداد P300 شنوایی انجام شد. پس از تأييد سلامت شنوايي محيطي، آزمایش انجام می‏شد و نتایج در فرم‏هاي مخصوص درج می‏شد. در مرحلۀ تاريخچه‌گيري، که در روند اجرای پژوهش انجام شد، ضمن پرسش دربارۀ سن فرد مراجعه‏كننده برای تعيين احراز شرايط سني ورود به مطالعه، دربارۀ سابقۀ عمل جراحي گوش، درد، ترشح گوش، بيماري‏هايي مانند مخملك، سرخجه، مننژيت، سرخك، سيفليس، اوريون، استفاده از داروهاي اتوتوكسيك، سابقۀ تشنج، ضربه به سر، وجود افراد ناشنوا يا كم‏شنوا در خانواده، مدت ابتلا به بیماری و همچنین عدم استفاده از داروهای مؤثر بر CNS در 48 ساعت قبل پرسیده شد.

سپس فرد مورد معاينۀ اتوسكوپي قرار می‏گرفت. در صورت نداشتن جسم خارجي در مجرا و داشتن پردة تيمپان هنجار، آزمون تمپانومتری و رفلکس آکوستیک در هر دو گوش با استفاده از دستگاه اديومتر ايميتانس مدل Zodiac 901 ساخت شركت Madsen دانمارک انجام می‏شد. سپس با استفاده از دستگاه اديومتر دو كاناله مدل AC 40 ساخت شركت Interaucostic دانمارک آستانه‌هاي هوايي در فركانس‌هاي 250 تا 8000 هرتز تعيين می‏شد. ملاك شنوايي هنجار آستانۀ شنوايي كمتر يا مساوي 20 دسی‏بل HL در محدودۀ فركانسي 8000-250 و برخورداري از تمپانوگرام طبيعي (cc6/1-3/0 SC: و فشار گوش مياني 100- تا 100 داپا) و رفلکس آکوستیک هنجار بود. در صورت وجود شنوایی هنجار در هر دو گوش، فرد آزمایش شونده با چگونگی روند آزمون و نحوۀ همکاری آشنا می‏شد. سپس محل‏های الکترودها با مادۀ پاک‏کننده تمیز می‏شد و الکترودها در مواضع سر و ماستویید قرار می‏گرفت؛ به این صورت که دو الکترود فعال در ناحیۀ Fz (پیشانی) و ( Czورتکس) و دو الکترود معکوس در ناحیۀ ماستویید دو گوش به‏صورت متصل شده (linked) و یک الکترود مشترک در ناحیۀ Fpz (پایین پیشانی، بین دو ابرو) قرار می‏گرفت. با توجه به محدودیت تعداد الکترود برای حذف ارتی‏فکت‏های چشمی مثل پلک زدن، و حذف توجه دیداری از فرد خواسته می‏شد که چشم‏هایش را ببندد. از آنجایی که نور موجب حرکت چشم می‏شد برای حذف نور از چشم‏بند استفاده شد و از فرد خواسته شد که در طول آزمایش نقطۀ دید خود را در یک نقطه ثابت نگه دارد. پس از این مراحل الکترودها به سیستم اندازه‏گیری‏کننده وصل و گوشی داخلی در گوش‏ها قرار می‏گرفت.

در صورتی که امپدانس الکترودها کمتر از پنج کیلو اهم و تفاوت امپدانس بین الکترودی کمتر از دو کیلو اهم بود، آزمون P300 با استفاده از دو محرک تن برست استاندارد 1000 و محرک هدف 2000 هرتز با استفاده از الگوی تحریک متفاوت و با تعداد 200 محرک (160 محرک استاندارد و 40 محرک هدف) و با احتمال وقوع محرک استاندارد 80 درصد و محرک هدف 20 درصد و از طریق دوگوشی با شدت 70 دسی‏بل nHL با دستگاه پتانسیل برانگیخته مدل ICS Chartr EP ساخت شركت GN Otometric آمريكا انجام می‏شد. ملاک تعیین پاسخ P300، حداقل دو بار تکرار پاسخ بود و در صورت پایایی آن، به‏عنوان پاسخ در نظر گرفته می‏شد. كليۀ آزمايش‏ها در بخش شنوايي‏شناسي دانشكدۀ توانبخشي دانشگاه علوم پزشكي تهران و در محدودۀ زمانی 90-1389 انجام شد.

با توجه به اين كه در پژوهش حاضر از روش‏هاي آزمايشي غيرتهاجمي استفاده می‏شد، هيچ‏گونه آسيبي به فرد آزمايش شونده وارد نمی‏شد. با اين حال، پيش از انجام آزمون‏ها توضيحات لازم دربارۀ روند انجام آزمايش و اهداف آن براي هر يك از مراجعه‏كنندگان داده می‏شد. افراد پس از دریافت توضیحات کامل دربارۀ آزمایش، به‏طور داوطلبانه و با امضای رضایت‏نامۀ كتبي در پژوهش شركت می‏كردند. براي تحليل داده‏ها و بررسي فرضيات به‏دلیل وجود توزيع هنجار و کافی بودن نمونه‏ها از روش t مستقل استفاده شد. برای بررسی تأثیر جایگاه الکترودی از t زوجی استفاده شد. کلیۀ داده‏ها با استفاده از نرم‏افزار SPSS نسخۀ 16 محاسبه شد و 05/0p< سطح معنی‏داری در نظر گرفته شد.

 

یافته‏ها



Text Box: جدول 1ـ مقایسه دامنه و زمان نهفتگی موج P3 بر حسب دو جایگاه الکترودی در افراد هنجار (27n=) و در افراد مبتلا به اسکلروز متعدد (21n=)

	میانگین)انحراف معیار) دامنه و زمان نهفتگی	
	هنجار	MS	p
تعداد (نفر)	27	21	
دامنه در Cz	(05/5) 64/11	(24/2) 51/3	0001/0>
دامنه در Fz	(67/4) 23/6	(97/1) 97/1	0001/0>
زمان‏ نهفتگی Cz	(39/5) 66/319	(52/20) 10/351	0001/0>
زمان نهفتگیFz	(68/13) 78/330	(53/21) 90/351	0001/0>


دامنه و زمان نهفتگی P3 در افراد هنجار و بیماران مبتلا به MS به‏طور مجزا مورد ارزیابی قرار گرفت. در این بررسی‏ها، ميانگين دامنه در افراد هنجار برای جایگاه الکترودی Cz، 64/11 و در جایگاه الکترودی Fz 23/6 به‏دست آمد و ميانگين دامنه در افراد بیمار برای جایگاه الکترودی Cz، 51/3 و در جایگاه الکترودی Fz 38/2 به‏دست آمد. دامنه در گروه بیماران مبتلا به MS از گروه هنجار کمتر بود و این اختلاف از نظر آماری معنی‏دار(0001/0p<) بود (جدول 1).

در این پژوهش ميانگين زمان نهفتگی P3 در هر دو گروه بررسی شد. ميانگين زمان نهفتگی در افراد هنجار برای جایگاه الکترودی Cz، 66/319 و در جایگاه الکترودی Fz 78/330 به‏دست آمد و ميانگين زمان نهفتگی در افراد بیمار برای جایگاه الکترودی Cz، 09/351 و در جایگاه الکترودی Fz 90/351 به‏دست آمد. زمان نهفتگی گروه MS از گروه هنجار به‏طور معنی‏داری(0001/0p<) طولانی‏تر بود (جدول 1).

در این مطالعه اثر جنسیت بر پارامترهای P3 هم بررسی شد. میانگین دامنۀ P3 در زنان هنجار بیشتر از مردان بود، ولی این اختلاف از لحاظ آماری معنی‏دار نبود(05/0<p). همچنین میانگین دامنۀ P3 در زنان بیمار بیشتر از مردان بیمار بود، اما اختلاف
معنی‏داری مشاهده نشد
(05/0<p).

میانگین زمان نهفتگی موج P3 در هر دو جایگاه الکترودی در مردان بیمار طولانی‏تر از زنان بیماران MS بود، ولی این اختلاف از لحاظ آماری معنی‏دار نبود(05/0<p). بین میانگین زمان نهفتگی موج P3 در مردان و زنان هنجار اختلاف جزئی وجود داشت که از لحاظ آماری معنی‏دار نبود. در شکل 1 نمونۀ P3 فرد هنجار و بیمار مبتلا به MS آورده شده است.

 

بحث

در مطالعۀ حاضر اختلاف دامنه در گروه هنجار و بیماران مبتلا به MS از نظر آماری معنی‏دار بود. به عبارت دیگر، بیماران MS دامنه‏های کوچکتری نسبت به گروه هنجار به‏دست آورده‏اند که این می‏تواند نشان‏دهندۀ اختلال در عملکرد مولدهای P3 نسبت به افراد هنجار باشد. فعالیت هم‏زمان عصبی و جهت‏گیری فضایی نورون‏ها تعیین‏کنندۀ میزان دامنه است. هرچه فیبرهای بیشتری به‏صورت هم‏زمان فعال شوند، دامنه بزرگ‏تر خواهد شد و چون در MS به‏دلیل از دست رفتن میلین، هم‏زمانی کمتری وجود دارد، دامنه کوچک‏تر می‏شود(11).

این یافته کاملاً با مطالعۀ Magnano و همکاران (2006)،



Ellger و همکاران (2002)، Polich و همکاران (1992)، و Yevtushenko و همکاران (2008) مطابقت دارد(9-6). در این مطالعات هم تفاوت دامنه در گروه مبتلا به MS و گروه هنجار از نظر آماری معنی‏دار بود. همچنین در تحقيقي كه در سال 2006 توسط Adamaszek و همكاران روي 11 بيمار مبتلا به MS و 11 فرد طبیعی به‏عنوان گروه شاهد صورت گرفت، كاهش بارزي در دامنۀ P300 در افراد مبتلا به MS گزارش شد. نتایج تحقيق آنها نشان داد كه اختلالات عصبي‏ـ‏رواني و عملكرد شناختي در بيماران مبتلا به MS تا حدي به علت نقص پردازش قشری است(5). ولی این یافته با مطالعۀ Dragan و همکاران (2009) همخوانی ندارد(12). در مطالعۀ آنها اختلاف دامنه در افراد هنجار و افراد مبتلا به  MSاز نظر آماری معنی‏دار نبود و به نظر می‏رسد علت این عدم همخوانی تفاوت در طول مدت بیماری و تفاوت در پارامترهای ثبت باشد. طول مدت بیماری در مطالعه Dragan نسبت به مطالعۀ حاضر کمتر بود.

در مطالعۀ حاضر زمان نهفتگی گروه بیمار از گروه هنجار بیشتر بود و این اختلاف از نظر آماری معنی‏دار بود. به عبارت دیگر، افراد بیمار زمان نهفتگی طولانی‏تری نسبت به گروه هنجار به‏دست آورده‏اند که می‏تواند نشان‏دهندۀ کاهش سرعت پردازش
اطلاعات و کاهش توجه نسبت به افراد هنجار باشد.

این یافته کاملاً با نتایج مطالعۀ Dragan و همکاران (2009)، Magnano و همکاران (2006 و Ellger و همکاران (2002) همسویی دارد(6،11و12). در این مطالعات هم تفاوت زمان نهفتگی در گروه بیمار و گروه هنجار از نظر آماری معنی‏دار بود. Polich و همکاران در مطالعه‏ای در سال 1992 پتانسیل وابسته به رخداد شنوایي و بینایی را روی 16 بیمار مبتلا به MS و 16 فرد هنجار بررسي کردند که در آن در افراد مبتلا به MS زمان نهفتگی P300 به‏طور معنی‏داری طولانی‏تر، و دامنه کوتاه‏تر بود. این مطالعه با مطالعۀ حاضر همخوانی داشت.

در تحقيقي دیگر كه در سال 1999 در ايتاليا توسط Comi صورت گرفت، گزارش شد كه زوال شناخت در همة بيماران مبتلا به MS يكسان نيست و توانایي استدلال، حافظه، توجه، و شخصيت را در همۀ افراد به‏صورت یکسان تحت تأثير قرار نمي‏دهد. در بيماران MS دامنۀ P300 شنوایي به‏طور معني‏داري كاهش يافته بود و زمان نهفتگي در مقايسه با گروه كنترل به طور معني‏داري افزايش نشان داد. اين تغييرات به‏طور معني‏داري مرتبط با آتروفي جسم پينه‏اي و وسعت ضايعات جسم سفيد مغز بود. نتايج اين مطالعه حاكي از آن بود كه نقايص شناختي در MS تركيبی از ازهم‏گسيختگي قشری‏ـ‏قشری و قشری‏ـ‏زیرقشری است(4). این مطالعه با مطالعۀ حاضر همخوانی دارد.

در پژوهش ديگري در سال 1992 Van DijK و همکاران پاسخ‏هاي برانگیختۀ ديررس، پتانسیل‏های وابسته به رخداد، الكتروميوگرافي و آزمون‏های روان‏شناختی را روی 30 فرد مبتلا به MS و 19 فرد به‏عنوان گروه شاهد بررسي كردند. در این مطالعه نتايج الكتروميوگرافي در افراد مبتلا به MS غیرطبيعي بود. زمان نهفتگی N2 و P3 در دو گروه تفاوتی نداشت و چنین نتیجه‏گیری شد که عملکرد آهستۀ افراد MS به‏دلیل کاهش سرعت پردازش اطلاعات نیست، بلکه به‏دلیل نقایص حرکتی است(13). این نتیجه با یافتۀ مطالعۀ حاضر همخوانی نداشت که گمان می‏رود به علت تفاوت در پارامترهای ثبت و همچنین تفاوت در زیرگروه بیماران MS در این دو مطالعه باشد.

الگوی ناهنجاری در MS احتمالاً به اصلی‏ترین ویژگی این بیماری یعنی التهاب برمی‏گردد که به‏طور مستقیم روی فعالیت عصبی اثر می‏گذارد و از آنجایی که EPRs ناشی از تعاملات بین چرخه‏های عصبی قشری و زیرقشری است، میلین‏زدایی و تخریب آکسونی در MS موجب ازهم‏گسیختگی ارتباطات عصبی بین نواحی قشری و زیرقشری می‏شود. ازهم‏گسیختگی ارتباطات عصبی باعث کندی هدایت عصبی و در نتیجه باعث قطع ارتباطات عملکردی بین نواحی قشری و زیرقشری می‏شود(11).

از آنجا كه ‏P300‏ پتانسیلی درون‏زا و از مدت زمان طولانی برخوردار است، معمولاً آن را به فرایند شناخت ربط می‌دهند. فرایند شناخت شامل مراحلی از قبیل تطابق با سیگنال، بازشناسی آن، تصمیم‏گیری، توجه، و به روزرسانی حافظه است. تحقیقات بسیاری روی ماهیت ‏P300‏ انجام شده است و در اكثر آنها، طولانی شدن زمان نهفتگی P3 را به اختلالات شناختی نسبت می‏دهند.

از دیگر یافته‏های این پژوهش بررسی اثر جنسیت بر دامنه و زمان نهفتگی در افراد هنجار و بیمار بود. نتایج نشان می‏دهد که میانگین دامنۀ P300 در زنان بزرگ‏تر از مردان و ميانگين زمان نهفتگی در زنان کمتر از مردان است. اما تفاوت این مقادیر در دو گروه از نظر آماری معنی‏دار نبود. افزایش دامنه و کاهش زمان نهفتگی در زنان ممکن است نشانۀ سرعت پردازش بیشتر و توانایی آنها در توجه بیشتر باشد.

این یافته با نتیجۀ مطالعۀ Polich (1986) همخوانی دارد(14). اما Hoffman و همکاران (1999) پتانسیل بزرگ‏تر P300 را در زنان در مقایسه با مردان گزارش کردند(15). این تفاوت نیز در دو گروه معنی‏دار بود. احتمالاً تناقض نتیجۀ این مطالعه با پژوهش حاضر می‏تواند این نکته باشد که آنها در حالت استراحت مقادیر P300 را در دو جنس اندازه‏گیری نکرده‏اند، زیرا هدف آنها بررسی اثر ورزش بر مقادیر P300 بوده است. این پژوهش در حالت استراحت انجام شده و مقایسۀ نتایج این دو مطالعه منطقی به نظر نمی‏رسد.

در این پژوهش تأثیر دو جایگاه الکترودی فعال بر دامنه و زمان نهفتگی موج بررسی شد. در جایگاه الکترودی Cz مقادیر دامنۀ بیشتر و مقادیر زمان نهفتگی کوتاه‏تر نسبت به جایگاه الکترودی Fz به‏دست آمد که احتمالاً به این علت است که بيشترين دامنۀ پاسخ P300 را از جايگاه الكترود مركزي يا جايگاه پیشانی/آهیانه‏ای (Pz) مي‏توان ثبت كرد. هرگاه الكترود غيرمعكوس را در جايگاهي قدامي‏تر یعنی Fz قرار دهيم، دامنۀ پاسخ كمتر مي‏شود. بهترين پاسخ P3a در جايگاه الكترود پیشانی مركزي (مثل Fz) به‏دست مي‏آيد و برای ثبت P3b یا همان P300 بهتر است از جایگاه خلفی‏تر از Fz استفاده شود. این یافته با مطالعۀ Dragan (2009) مطابقت دارد که در جايگاه الكترودی Cz دامنۀ بلندتری نسبت به Fz، هم در افراد هنجار و هم در بیماران مبتلا به MS، به‏دست آورده‏اند. علت به‏دست آمدن پاسخ با دامنۀ بلندتر در جايگاه الكترودی Cz این است که این جايگاه به منابع تولید P3 نزدیک‏تر است.

برای این که یک فعالیت تجمعی در جمجمه تحت عنوان موج کشف شود به هم‏زمانی نورون‏ها و علاوه بر آن به جریان یونی نیاز است که در آن یون‏های مثبت به سمت ولتاژ منفی حرکت کنند. در جریانات یونی، هر دو یونی که در جهت مخالف حرکت می‏کنند ممکن است یکدیگر را از بین ببرند. بنابراین برای تولید جریانات ولتاژی تجمعی قابل کشف که پتانسیل‏های میدان دور را تولید کند، بیشتر جریانات نورون‏ها باید در جهت فضایی مشابهی حرکت کنند. پس فقط ساختارهایی که تراز فضایی نورون‏های آنها در جهت مشابه است می‏توانند پتانسیل‏های میدان دور را تولید کنند.

پتانسیل‏های عمل در آکسون تولید می‏شوند. اگر همه آکسون‏های یک گروه از سلول‏ها در جهت موازی هم آرایش داده شوند یک عصب را تولید می‏کنند و این آرایش فضایی آکسون‏ها می‏تواند باعث تولید پتانسیل‏های میدان دور شود. با ارائۀ صدا پتانسیل‏های عمل در سطح جمجمه قابل ثبت است. هرچه الکترودهای ثبات به منابع مولد موج نزدیک‏تر باشد، پتانسیل قابل ثبت بزرگ‏تر است. در بخش شنیداری تالاموس دندریت‏ها به‏صورت تصادفی چینش شده‏اند و این شکل فضایی اجازۀ تولید پتانسیل‏های میدان دور خیلی بزرگ را نمی‏دهد. ولی در قشر شنوایی، اکثر سلول‏ها از نوع هرمی هستند و بدنۀ سلولی بزرگی دارند که دندریت رأسی بزرگی از آن بیرون زده است. دندریت‏های همۀ سلول‏های هرمی موازی هستند و این مسئله  چینش منظمی را فراهم می‏کند و باعث تولید پتانسیل‏های میدان دور می‏شود. هرچه الکترودهای ثبات به منابع مولد موج نزدیک‏تر باشد، پتانسیل قابل ثبت بزرگ‏تر است(11).

اين مطالعه اولين مورد در ايران در اين حوزه است. از محدودیت‏های علمی تحقیق می‏توان به کمبود تعداد الکترودها و فقدان نقشۀ توپوگرافیک اشاره کرد. در رابطه با به‏كارگيري يافته‏هاي پژوهش می‏توان به طراحي برنامۀ توانبخشي شنوايي براي بيماران MS و پايش تأثير اقدامات توانبخشي اشاره کرد. در پایان، انجام EPRS با استفاده از سیستم چندالکترودی و همچنین انجام توأم آزمون‏های عملکردی مانند fMRI و ERPs در افراد مبتلا به MS پیشنهاد می‏شود.

 

نتیجه‏گیری

افزایش زمان نهفتگی و کاهش دامنۀ موج P300 در بیماران مبتلا به MS نشان‏دهندۀ اختلال در فعالیت هم‏زمان عصبی و همچنین کندی هدایت عصبی و در نتیجه کاهش سرعت پردازش اطلاعات و طبقه‏بندی آنها نسبت به افراد هنجار است. با توجه به این که بیماران مبتلا به MS درجاتی از ناهنجاری درEPRS  دارند، می‏توان از P300 به‏عنوان ابزاری ارزشمند در کنار آزمون‏های نوروسایکولوژیک در بررسی اختلالات شناختی در MS بهره گرفت.

 

سپاسگزاری

این مقاله برگرفته از پایان‏نامۀ کارشناسی ارشد است. از مسئولین محترم دانشکده توانبخشی و بیماران محترم انجمن MS سپاسگزاری می‏شود.

 


REFERENCES


1.             Kuhlmann T, Lingfeld G, Bitsch A, Schuchardt J, Brück W. Acute axonal damage in multiple sclerosis is most extensive in early disease stages and decreases over time. Brain. 2002;125(Pt 10):2202-12.

2.             Chermak GD, Musiek FE. Central auditory processing disorders. Singular publishing group. 2006.

3.             Hall J. New Handbook of auditory evoked responses. 1st ed. Boston: Allyn & Bacon Education; 2007.

4.             Comi G. Electrophysiological correlates of
cognitive dysfunction in multiple sclerosis. Electroencephalogr Clin Neurophysiol. 1997;103(1):53.

5.             Adamaszek M, Krüger S, Dressel A, Kessler C, Hamm A. Affective impairments in multiple sclerosis proved by event-related potentials and neuropsychology. Clinical Neurophysiology. 2006;117 suppl 1:184-5.

6.             Magnano I, Aiello I, Piras MR. Cognitive impairment and neurophysiological correlates in MS. J Neurol Sci. 2006;245(1-2):117-22.

7.             Yevtushenko S, Morozova T, Tribrat A, Moskalenko M, Morozova A. The late cognitive evoked potentials latency of children with multiple sclerosis. Int J Psychophysiol. 2008;69(3):247-48.

8.             Polich J, Romine JS, Sipe JC, Aung M, Dalessio DJ. P300 in multiple sclerosis. a preliminary report. Int J Psychophysiol. 1992;12(2):155-63.

9.             Ellger T, Bethke F, Frese A, Luettmann RJ, Buchheister A, Ringelstein EB, Evers S. Event-related potentials in different subtypes of multiple sclerosis--a cross-sectional study. J Neurol Sci. 2002;205(1):35-40.

10.         Margolis RH, Hunter LL. Aucoustic immitance measurments. In: Rosser RJ, Valente M, Hosford-Dunn H, editors. Audiology diagnosis. 2nd ed. New York: Thieme; 2007. p. 381-424.

11.         Burkard RF. Electric and magnetic fields of synchronous neural activity. 1st ed. Philadelphia: Williams & Wilkins; 2007.

12.         Pokryszko-Dragan A, Zagrajek M, Slotwinski K, Gruszka E, Bilinska M, Podemski R. Neuropsychological testing and event-related potentials in the assessment of cognitive performance in the patients with multiple sclerosis--a pilot study. Clin Neurol Neurosurg. 2009;111(6):503-6.

13.         Van Dijk JG, Jennekens-Schinkel A, Caekebeke JF, Zwinderman AH. Are event-related potentials in multiple sclerosis indicative of cognitive impairment? Evoked and event-related potentials, psychometric testing and response speed: a controlled study. J Neurol Sci. 1992;109(1):18-24.

14.         Polish J. Normal variation of P300 from auditory stimuli. Electroencephalogr Clin Neurophysiol. 1986;65(3):236-40.

15.        Hoffman LD, Polich J. P300, handedness, and corpus callosal size: gender, modality, and task. Int J Psychophysiol. 1999;31(2):163-74.