Research Article
Comparison of general health status in mothers of hearing and hearing-impaired children
Guita Movallali1, Mahdi Abdollahzadeh Rafi1, Shahrooz Nemati2
1- Pediatric Neurorehabilitation Research Center, University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences, Tehran, Iran
2- Department of Education and Psychology of Exceptional Children, Faculty of Psychology and Education Sciences, University of Tehran, Iran
Received: 4 February 2012, accepted: 14 August 2012
Abstract
Background and Aim: The birth of a hearing-impaired child and raising him/her often brings special psychological feelings for parents, especially mothers who spend more time with the child. This study aimed to compare the general health status in mothers of hearing-impaired and hearing children.
Methods: This was a descriptive-analytic study. General Health Questionnaire was used to identify general health status; and data were analyzed with independent-t test.
Results: The general health level of mothers of hearing-impaired children was lower than mothers of normal hearing children (p=0.01). The average scores of anxiety (p=0.01), depression (p= 0.01) and physical (p=0.02) symptoms and social function (p=0.01) of mothers of hearing-impaired children was higher than mothers of normal hearing ones (p=0.01).
Conclusion: Having a child with hearing impairment affects mothers’ general health status. Our findings show that it’s necessary to provide psychological and social support for mothers of hearing-impaired children.
Keywords: General health, mothers, hearing impaired children
مقاله پژوهشی
مقايسۀ سلامت عمومی مادران كودكان کمشنوا و شنوا
گيتا موللي1، مهدی عبدالهزادهرافی1، شهروز نعمتي2
1ـ مركز توانبخشي اعصاب اطفال، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران، ایران
2ـ گروه روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تهران، ایران
زمينه و هدف: تولد و پرورش کودکان کمشنوا، غالباً مشکلات و احساسات روانشناختي ویژهای را براي والدين بهویژه مادران که وقت بيشتري را صرف پرورش فرزندان خود ميکنند به بار ميآورد. هدف مطالعۀ حاضر، مقايسۀ سلامت عمومی مادران کودکان کمشنوا و مادران کودکان شنواست.
روش بررسي: اين مطالعه که از نوع توصيفي تحلیلی بود روی 88 مادر (44 مادر کودک کمشنوا و 44 مادر کودک شنوا) تهرانی که بهصورت تصادفی خوشهای انتخاب شدند، صورت گرفت. بهمنظور بررسی وضعيت سلامت عمومي از پرسشنامه 28 سؤالی سلامت عمومي استفاده شد. دادههای گردآوری شده با استفاده از آزمون آماری t مستقل تحلیل شد.
يافتهها: تحلیل دادهها نشان داد سلامت عمومی مادران کودکان کمشنوا پایینتر از مادران کودکان شنواست(01/0p=). همچنین، میانگین امتیازهای علائم اضطراب(01/0p=)، علائم افسردگی(01/0p=)، علائم جسمانی(02/0p=) و کارکرد اجتماعی(01/0p=) مادران کودکان کمشنوا بالاتر از مادران کودکان شنواست.
نتيجهگيري: با توجه به نتايج بهدست آمده ميتوان گفت وجود کودک کمشنوا بر سلامت عمومی مادر اثرگذار است. این یافته لزوم توجه هر چه بیشتر متخصصان امر و ایجاد زمینههای حمایت روانشناختی و اجتماعی مادران کودکان شنوا را بیش از پیش روشن میسازد.
واژگان کليدي: سلامت عمومی، مادران، كودكان كمشنوا
(دریافت مقاله: 15/11/90، پذیرش: 24/5/91)
مقدمه
Naerde و همکاران (2000) معتقدند که مادر شدن ممکن است اثرات منفي روي شاخصهاي سلامت رواني از جمله افسردگي، اضطراب و استرس داشته باشد. آنها بیان کردهاند که پرورش نوزادان و خردسالان براي مادران تحصيلكردۀ طبقۀ متوسط داراي فرزند سالم و هنجار، وظيفهاي مشكل به شمار ميرود و برای آنها چالشهایی ایجاد میکند که ممکن است بر شاخصهای سلامت عمومی آنها اثر بگذارد(1). حال در برخی از جنبهها، وضعیت مادران کودکان کمشنوا، با مادران کودکان شنوا متفاوت است. مشخص شده است که بيش از 90 درصد کودکان کمشنوا، از والدين شنوا متولد ميشوند و در بيشتر موارد هيچگونه سابقهای از کمشنوايي در خانواده نيست و خانواده اصلاً با چنين موقعيتي آشنايي ندارد. در چنین وضعیتی والدين متوجه ميشوند كه بايد آگاهيهاي بسياري كسب کرده، به سرعت تصميم بگیرند، و بهترين راه حل را براي فرزندشان انتخاب کنند، خدمات مورد نياز آنان را تأمين کنند و حامي وی باشند. رویارویی با همۀ این مسائل میتواند سلامت روانی خانواده و بهویژه مادر را دچار مخاطره کند(2).
مادران کودکان کمشنوا با مشکلات دیگری نیز روبرو هستند. نتایج پژوهشها حاکی از آن است که کودکان کمشنوا در برخی از دیگر زمینهها نیز عقبتر از کودکان شنوا هستند. همچنین بیش از 40 درصد موارد کمشنوایی با معلولیتهای دیگر همراه است(3). برای مثال Dammeyer (2010) متوجه شد که کودکان ناشنوا در زمینۀ روانی اجتماعی عقبتر از کودکان شنوا هستند(4). بنابراین رابطۀ مادر-فرزندی در بسیاری موارد با اختلال روبروست و مادر در قبال زحمات و استرسهای خود بازخورد مناسبی دریافت نمیکند. در عین حال، بهدلیل معلولیتهای اضافی کودک، غالباً آموزش وی با موانع بسیار روبرو شده و مشکلات مضاعف میشود. نکتۀ امیدوارکننده آن است که پژوهشها نشان دادهاند مداخلۀ زودهنگام (early intervention) به کاهش دامنۀ مشکلات این کودکان کمک شایانی میکند و به مادر نیز کمک میکند تا بهتر بتواند با مشکلات سازگار شود. پژوهش Wallis و همکاران (2004) نشان داد که کودکان کمشنوایی که زودهنگام در معرض استفادۀ پیوستۀ زبان گفتاری یا گفتار نشانهدار از سوی والدین قرار داشتند، در مقایسه با آنهایی که چنین وضعیتی را تجربه نکرده بودند، از سلامت روان بهتری در بزرگسالی برخوردار بودند و خانوادههای راضیتر و شادابتری داشتند(5).
مداخلات زودهنگام، قبل از دورۀ دبستان آغاز میشود و والدین نقش مهمی در ارائۀ این خدمات دارند. از طرفی، در فرهنگ ما نقش اصلی تربیت در سالهای نخست به عهدۀ مادر است. بنابراین، برای ارائۀ خدمات اولیه یا همان مداخلات زودهنگام، لازم است مادر آمادگی جسمانی و روانی کافی داشته باشد. در پژوهش Nowakowski و همکاران (2009) مشخص شده است که سلامت روان مادر بر رفتارهای کودکان کمشنوا و میزان سازگاری آنها و پیشرفت در همۀ برنامههای توانبخشی مؤثر است. بنابراین، بررسی سلامت عمومی مادران کودکان کمشنوا از اهمیت ویژهای برخوردار است(6).
برخی از پژوهشها میزان سلامت روان مادران کودکان استثنایی (از جمله مادران کودکان کمشنوا) را پایینتر از مادران کودکان عادی گزارش کردهاند. از آن جمله، Chu و Richdale (2009) دریافتند مادران کودکان استثنایی کیفیت خواب مناسبی ندارند و دچار افسردگی، اضطراب و استرس هستند(7). علیاکبری دهکردی و همکاران (2011) دریافتند مادران کودکان استثنایی در مقایسه با مادران کودکان عادی استرس بیشتری را تجربه میکنند(8). نریمانی و همکاران (2007) دریافتند که بهطور کلي سلامت روان مادران کودکان استثنايي پایینتر از مادران کودکان عادی است و آنها در معرض افسردگي، اضطراب، روانپريشي، پرخاشگري و ترس مرضي بیشتری در مقایسه با مادران دیگر کودکان قرار دارند(9). یزدخواستی و یارمحمدیان (2010) افسردگی مادران کودکان کمشنوا را بیشتر از مادران کودکان شنوا گزارش کردهاند(10).
پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که وضعیت سلامت عمومی مادران کودکان کمشنوا که علاوه بر مادر شدن، در بيشتر موارد (90%) هيچگونه سابقهای از کمشنوايي در خانواده نداشتهاند و اصلاً با چنين موقعيتي آشنايي ندارند(2) چگونه است و آیا با سلامت عمومی مادران کودکان شنوا متفاوت است؟
روش بررسی
پژوهش
حاضر از نوع
مقطعی بوده و
جامعۀ مورد
بررسی آن را
کلیۀ مادران
کودکان
کمشنوا و
کودکان شنوای
پیشدبستانی
که در سال 1388 در
مراکز
پیشدبستانی
شهر تهران ثبتنام
کرده بودند،
تشکیل میداد.
از این جامعه،
نمونهها
بهصورت
تصادفی
خوشهای انتخاب
شدند؛ به این
صورت که دو
مرکز (یکی برای
کودکان
کمشنوا و
دیگری برای
کودکان شنوا) انتخاب
شد و از این دو
مرکز، 88 مادر (44
مادر کودک ناشنوا
و 44 مادر کودک
شنوا) که به
لحاظ متغيرهايي
چون میزان
تحصيلات،
وضعيت
اقتصاديـاجتماعي،
و اشتغال
همسان شده
بودند انتخاب
شدند. برای
بررسی سلامت
عمومی مادران
از پرسشنامۀ
سلامت عمومی (General
Health Questionnaire: GHQ) 28 پرسشی Goldberg (1972) استفاده
شد. این
پرسشنامه
دارای چهار
خردهمقیاس
علائم
جسماني،
علائم
اضطرابي،
كاركرد
اجتماعي و
علائم
افسردگي است.
از جمع این خردهمقیاسها
امتیاز کلی
سلامت عمومی
بهدست میآید
که هرقدر این
امتیاز بیشتر
باشد به معنای
سلامتی کمتر
است. امتیاز
بین صفر تا 27
سلامتی مطلوب،
بین 28 تا 55
سلامتی تا حدی
مطلوب، و
بالاتر از 56
سلامتی
نامطلوب
ارزیابی
میشود.
پرسشنامۀ
سلامت عمومی
از شناخته
شدهترین
ابزار غربالگری
در
روانشناسی و
روانپزشکی
است و در
ایران بارها مورد استفاده قرار گرفته است. پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ 85/0 و با استفاده از فرم موازی 82/0 گزارش شده است(11).
پس از آن که همۀ مادران رضايت خود را براي شركت در پژوهش اعلام كردند، پرسشنامۀ 28 پرسشی سلامت عمومي براي مادران توضيح داده شد و از آنان خواسته شد بهدقت پرسشها را مطالعه و گزينۀ مناسب با وضعيت آنها در يك ماه گذشته را انتخاب کنند. از مجموع پرسشنامههاي توزيع شده، هشت پرسشنامه بهدليل نقصهای اساسي در پاسخگويي به پرسشها حذف شد و شش پرسشنامه هم از طرف آزمودنيها عودت نشد. در نهايت، 66 پرسشنامه كه در هر گروه تعداد 33 آزمودني قرار داشت با روش آماری t مستقل مورد تحليل قرار گرفت.
یافتهها
مادرانی که در این پژوهش شرکت داشتند در دامنۀ سنی 18 تا 37 قرار داشتند. بيشترين فراواني مربوط به آزمودنيهاي با سن 27-23 سال بود. كودكان مادران شرکتکننده همه در سنين پيشدبستان (5-2 سال) بودند و بيشترين فراواني بهترتيب مربوط به فرزندان سه و چهار ساله بود. تحصيلات مادران بيشتر در سطح ديپلم (5/51%) و پس از آن زير ديپلم (3/27% ) بود. همچنين اكثر مادران (8/78%) شاغل بودند.
همانطور که در جدول 1 نشان داده شده است، میانگین امتیازهای سلامت عمومی مادران کودکان کمشنوا برابر با 82/29 بود. این میانگین حکایت از آن دارد که سلامت عمومی مادران کودکان کمشنوا تا حدودی مطلوب است. میانگین امتیازهای سلامت عمومی مادران کودکان شنوا برابر با 24/20 است که نشان دهندۀ مطلوب بودن سلامت عمومی مادران کودکان شنواست.
مقایسۀ میانگین امتیازهای سلامت عمومی دو گروه مادران کودکان کمشنوا و شنوا نشان میدهد که میانگین امتیازهای سلامت عمومی مادران کودکان کمشنوا بهطور معنیداری بیشتر از مادران کودکان شنواست(01/0p=). علاوه بر این، مادران کودکان کمشنوا بهطور معنیداری امتیازهای بیشتری در علائم جسمانی(02/0p=) و کارکرد اجتماعی(01/0p=) نسبت به مادران کودکان شنوا کسب کردهاند. همچنین میانگین امتیازهای اضطراب(01/0p=) و افسردگی(01/0p=) مادران کودکان کمشنوا از مادران کودکان شنوا بیشتر بوده است.
بحث
هدف اصلی این پژوهش مقایسۀ سلامت عمومی مادران کودکان کمشنوا و شنوا بود. نتایج پژوهش مشخص کرد که مادران کودکان کمشنوا مشکلات بیشتری در علائم جسمانی نسبت به مادران کودکان شنوا تجربه میکنند. مشابه همین نتایج در پژوهش Chu و Richdale (2009) نیز بهدست آمده است. آنها 46 مادر را که فرزندانشان دچار ناتوانیهای رشدی بودند بررسی کردند و دریافتند که این مادران کیفیت خواب مناسبی ندارند(7). بیشتر بودن میزان مشکلات مادران کودکان کمشنوا در حیطۀ جسمانی میتواند به دلیل پیچیدگی معلوليت فرزندان و غير قابل درمان بودن آن باشد و این مسأله میتواند منجر به ایجاد سطوح بالایی از استرس در این مادران شود که ممکن است تا سالها پس از شناسايي كمشنوايي فرزندشان همچنان ادامه یابد(12). از دیگر یافتههای این پژوهش آن بود که مادران کودکان کمشنوا نسبت به مادران کودکان شنوا میزان اضطراب بیشتری تجربه میکنند. مشابه همین نتایج در پژوهشهای گذشته نیز بهدست آمده است(8و9). علیاکبری دهکردی و همکاران (2011) استرس مادران کودکان استثنایی را بیشتر از مادران کودکان عادی گزارش کردهاند. نریمانی و همکاران (2007) نیز دریافتند که سطوح اضطراب مادران کودکان استثنایی بیشتر از مادران کودکان عادی است. مادران همۀ كودكان معلول درجات متفاوتي از اضطراب و استرس را تجربه ميكنند كه در ارتباط با انتظاراتي است كه از آنها به عنوان والد ميرود(7). در پژوهش حاضر معلوم شد که مادران کودکان کمشنوا در مقایسه با مادران کودکان شنوا دچار افسردگی بیشتری هستند. مشابه همین نتیجه در پژوهش یزدخواستی و یارمحمدیان (2010) نیز بهدست آمده است. آنها در یک بررسی 30 مادر دارای فرزند کمشنوا را با 30 مادر دارای فرزند شنوا از نظر میزان افسردگی مقایسه کردند و دریافتند میانگین افسردگی مادران کودکان کمشنوا بیشتر از مادران کودکان شنواست(10).
بهطور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد که سلامت عمومی مادران کودکان کمشنوا کمتر از کودکان عادی است. نریمانی و همکاران (2007) نیز به چنین نتایجی دست یافتهاند. آنها سلامت روان 78 نفر از مادران کودکان استثنايي (25 نفر کمتوان ذهني تربيتپذير، 27 نفر کمشنوا و 26 نفر نابينا) و 29 نفر از مادران کودکان عادی را مقایسه کردند و دریافتند که بهطور کلي سلامت روان مادران کودکان استثنايي پایینتر از مادران کودکان عادی است و آنها در مقایسه با مادران کودکان شنوا دچار افسردگي، اضطراب، روانپريشي، پرخاشگري و ترس مرضي بیشتری هستند(9). اینکه چرا سلامت عمومی مادران کمشنوا کمتر از مادران کودکان عادی است چند دلیل میتواند داشته باشد اول اینکه بيش از 90 درصد از فرزندان کمشنوا از والدينی شنوا متولد ميشوند که در بيشتر موارد با چنين موقعيتي کاملاً ناآشنا هستند و هيچگونه سابقهای از کمشنوايي در خانواده نداشتهاند. اين واقعيت سبب ميشود والدين احساس تنهايي كنند و بهدنبال پناهي براي دردهاي خود باشند. در عين حال والدين متوجه ميشوند كه بايد آگاهيهاي بسياري كسب كنند و بهسرعت تصميم بگيرند و بهترين راه حل را براي فرزندشان انتخاب و خدمات مورد نياز آنان را تأمين كنند و حامي او در اين آموزشها باشند. بهعلاوه، کودکان کمشنوا بهدلیل نقص رشد زبانی و بهتبع آن مشکلات مهارتهای ارتباطی، مادران خود را با مشکل مواجه میسازند(2). در سالهاي نخست، معمولاً كمك به خانواده، در حيطۀ كار پزشكان نيست و دسترسي به مربيان کودکان کمشنوا و متخصصان آگاه، بسيار مشكل و گاه ناممكن است(7). در واقع بيشترين دغدغۀ والدين کودکان كمشنوا، ابتدا دست و پنجه نرم كردن با خود موضوع كمشنوايي فرزند و سپس بهبود مهارتهاي گفتاري آنان است(7). پيچيدگي اين معلوليت، غير قابل درمان بودن آن و مشكلات ارتباطي كه به همراه ميآورد همه در زندگي روزمرۀ خانواده اختلال ايجاد ميكند. والدين غالباً اضطراب و استرس زیادی را حتی سالها پس از شناسايي كمشنوايي فرزندشان تجربه ميكنند(12). مشكلات ارتباطي كودك کمشنوا مزید بر علت ميشود و خانوادهها زمان زيادي از زندگي را صرف غلبه بر موانع موجود بر سر راه تلفيق كامل اجتماعي ميكنند. والدین کودک کمشنوا ترديد دارند كه به کودکشان اجازه دهند به جامعۀ ناشنوايان بپيوندد يا از آنان فاصله بگيرد. دوم اینکه با ورود یک کودک مبتلا به مشکلات شنوایی (به ویژه کمشنوای عمیق) به محیط خانواده، والدین وی شبکۀ اجتماعی خود را محدود میکنند و از میزان حمایتهای اجتماعی از آنها کاسته میشود. این در صورتی است که در پژوهشهای گذشته، حمایتهای اجتماعی بهعنوان عاملی اثرگذار بر سلامت عمومی مادران کودکان کمشنوا شناخته شده است(12). سوم اینکه پژوهشها نشان دادهاند که کودکان کمشنوا در مقایسه با کودکان عادی از سلامت روان کمتری برخوردارند(15-13). بنابراین والدین این کودکان علاوه بر مشکل کنار آمدن با کمشنوایی آنها، باید به فکر کاستن از مشکلات روانشناختی کودکانشان نیز باشند. همۀ این دغدغهها و بیش از همه مشکلات ارتباطی فرزند کمشنوا باعث میشود که مادران این کودکان در مقایسه با مادران کودکان شنوا با مشکلات بیشتری دست و پنجه نرم کنند و بهتبع آن از سلامت عمومی کمتری برخوردار باشند.
نتیجهگیری
سلامت عمومی مادران کودکان کمشنوا پایینتر از مادران کودکان شنواست. این مادران از اضطراب و افسردگی بیشتری در مقایسه با مادران کودکان شنوا رنج میبرند و همچنین در نشانههای جسمانی و کارکرد اجتماعی مشکلات بیشتری را تجربه میکنند. لازم است در برنامههای توانبخشی در کنار خدمات معمول برای کودکان کمشنوا، به ابعاد هیجانی و احساسی خانواده و وضعیت روانشناختی مادران نیز پرداخته شود.
سپاسگزاری
نويسندگان مقاله بر خود لازم ميدانند سپاس و تشكر خود را تقديم همۀ مادراني كنند كه در پژوهش حاضر شركت داشتهاند. از همكاري صميمانه مديريت مركز نيوشا، جناب آقای دکتر سعید ملایری و سرکار خانم دکتر زهرا جعفری، كاركنان آن مركز، همچنين سركار خانمها زينب صالحي، آزيتا پارسانژاد و آذر پت رامي كمال تشكر را داريم. پژوهش حاضر بخشي از طرح پژوهشي است كه با حمايت مالي معاونت پژوهشی دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي انجام شده است.
REFERENCES
1. Naerde A, Tambs K, Mathiesen K, Dalgard O, Samuelsen S. Symptoms of anxiety and depression among mothers of pre-school children: effect of chronic strain related to children and child-care taking. J Affect Disord. 2000;58(3):181-99.
2. Hintermair M. Parental resources, parental stress, and socioemotional development of deaf and hard of hearing children. J Deaf Stud Deaf Educ. 2006;11(4):493-513.
3. Marschark M , Spencer PE, Nathan PE. The oxford handbook of deaf studies, language, and education. Oxford: University Press; 2011.
4. Dammeyer J. Psychosocial development in a danish population of children with cochlear implants and deaf and hard-of-hearing children. J Deaf Stud Deaf Educ. 2010;15(1):50-9.
5. Wallis D, Musselman C, MacKay S. Hearing mothers and their deaf children: the relationship between early, ongoing mode match and subsequent mental health functioning in adolescence. J Deaf Stud Deaf Educ. 2004;9(1):2-14.
6. Nowakowski ME, Tasker SL, Schmidt LA. Establishment of joint attention in dyads involving hearing mothers of deaf and hearing children, and its relation to adaptive social behavior. Am Ann Deaf. 2009;154(1):15-29.
7. Chu J, Richdale AL. Sleep quality and psychological wellbeing in mothers of children with developmental disabilities. Res Dev Disabil. 2009;30(6):1512-22.
8.
Aliakbari
Dehkordi M, Kakojoibari AA, Mohtashami T, Yektakhah S. Stress in mothers of
hearing impaired children compared to mothers of normal and other
disabled children. Audiol. 2011;20(1):128-36.
9. Narimani M, Aghamohammadian HR, Rajabi S. A comparison between the mental health of mothers of exceptional children and mothers of normal children. Q J Fundam Ment Health. 2007;9(33-34):15-24.
10. Yazdkhasti F, Yarmohammadian A. Comparing correlation between mother's depression and their deaf and hearing adolescent daughter's emotional intelligenc. J Res Behav Sci. 2010;8(1):75-80.
11. Malakouti SK, Fatollahi P, Mirabzadeh A, Zandi T. Reliability, validity and factor structure of the GHQ-28 used among elderly Iranians. Int Psychogeriatr. 2007;19(4):623-34.
12. Pipp-Siegel S, Sedey AL, Yoshinga-Itano C. Predictors of parental stress in mothers of young children with hearing loss. J Deaf Stud Deaf Educ. 2002;7(1):1-17.
13. Fellinger J, Holzinger D, Sattel H, Laucht M. Mental health and quality of life in deaf pupils. Eur Child Adolesc Psychiatry. 2008;17(7):414-23.
14. Mejstad L, Heiling K, Svedin CG. Mental health and self-image among deaf and hard of hearing children. Am Ann Deaf. 2009;153(5):504-15.
15. Fellinger J, Holzinger D, Sattel H, Laucht M, Goldberg D. Correlates of mental health disorders among children with hearing impairments. Dev Med Child Neurol. 2009;51(8):635-41.