Research Article
Employment status of the members of Tehran deaf community
Guita movallali1, Seyyed Majid mirkhani2, Shahrooz nemati3, Maryam mellali1
1- Department of Psychology and Education of Exceptional Children, University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences, Tehran, Iran
2- Department of Rehabilitation Management, University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences, Tehran, Iran
3- Department of Psychology and Education of Exceptional Children, University of Tehran, Iran
Received: 29 November 2010, accepted: 4 April 2011
Abstract
Background and Aim: Regarding the importance of employment in social and emotional status of individuals, it would be important for the deaf. The purpose of the present study was to assess the employment status of the members of Tehran deaf community.
Methods: This descriptive study was performed on all members of Tehran deaf community. A researchers-made questionnaire which had three parts (demographic information, employment status of the deaf members and their attitudes regarding employment) was used in this study. The obtained data were analyzed using descriptive methods.
Results: Majority of deaf community members were adult (ages ranging between 18 and 30). Sixty-eight of them (52.5%) were female and 53 (47.5%) were male, from our participants, 56.2% were unemployed and 43.8% were employed. Main problems were: having no access to facilities regarding their disability (14.5%), communication problems (9.4%), lower salaries because of their disability (12.4%), being far from the working place (15.4%), disproportion of working environment to their disability (11.4%), maltreatment of their coworkers (13.2%), maltreatment of their employer (12.5%) and discrimination because of their disability (11.2%), the attitudes of the deaf members were positive regarding the employment in all areas: 90% of them considered it as an essential part of life versus 10% of them mentioned not very important issue.
Conclusion: Our findings showed that most of the deaf were supported by their family members, but not by the social facilities or their past education. The social policies should be reformed to support employment of the deaf.
Keywords: Employment, deaf, deaf community
مقاله پژوهشي
بررسي وضعيت اشتغال اعضاي کانون ناشنوايان شهر تهران
گيتا موللي1، سيد مجيد ميرخاني2، شهروز نعمتي3، مريم مللي1
1ـ گروه روانشناسي و آموزش کودکان استثنايي، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي، تهران، ایران
2ـ گروه مدیریت توانبخشی، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي، تهران، ایران
3ـ گروه روانشناسي و آموزش کودکان استثنايي، دانشگاه تهران، ایران
چکيده
زمينه و هدف: شغل نقش مهم و ارزشمندي در امنيت رواني، فردي، اجتماعي و اقتصادي انسان دارد. وضعيت شغلي ناشنوايان ميتواند در ايجاد بهداشت فردي و اجتماعي اين گروه مفيد باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسي وضعيت اشتغال به کار ناشنوايان عضو کانون ناشنوايان انجام شد.
روش بررسي: پژوهش حاضر روي اعضاي کانون ناشنوايان شهر تهران با استفاده از پرسشنامه محققساخته در سه قسمت مجزا شامل دادههاي اوليه، ارزيابي وضعيت اشتغال و ارزيابي نگرش ناشنوايان مورد بررسي قرار گرفت. بهمنظور تحليل دادهها از روشهاي آمار توصيفي استفاده شد.
يافتهها: نتايج در سه بخش مجزا حاکي از آن است که بخش عمدهاي از جامعه کانون ناشنوايان را جوانان تشکيل ميدهند که 68 نفر از آنها زن (5/52%) و 53 نفر از آنها مرد (5/47%) بودند؛ 2/56 درصد افراد بيکار و 8/43 درصد شاغل بودند و داراي مشکلاتي اعم از عدم ارائه تسهيلات مرتبط با معلوليت (5/14%)، مشکل در برقراري ارتباط در محيط کار (4/9%)، دستمزد کمتر از سايرين (افراد عادي) بهدليل معلوليت (4/12%)، دوري مسافت (4/15)، تناسب محيط کار با ناشنوايي (4/11%)، رفتار نامناسب همکاران (2/13%)، رفتار نامناسب مدير (5/12%) و تبعيض بهعلت معلوليت (2/11%) بودهاند؛ نگرش ناشنوايان در تمام موارد مثبت و 90 درصد آنها شغل را یکی از ضروریات زندگی و در مقابل 10 درصد آن را غيرضروري دانستهاند.
نتيجهگيري: تعداد بسيار زيادي از ناشنوايان بيکار بودند، و لازم است در سياستهاي موجود براي تسهيل اشتغال به کار اين گروه بزرگ از معلولين تجديد نظري صورت گيرد.
واژگان کليدي: اشتغال، ناشنوايان، کانون ناشنوايان
(دریافت مقاله: 8/9/89، پذیرش: 15/1/90)
مقدمه
براساس آمار جهاني ميزان شيوع ناشنوايي مادرزادي، یک تا سه مورد در هر هزار نوزاد است(1). اگر بروز کمشنوايي اکتسابي در سالهاي پس از تولد را هم در نظر بگيريم، اين آمار افزایش مییابد(2). با توجه به اين که ناشنوايي در درجۀ نخست قدرت ارتباطي فرد ناشنوا را متأثر ميکند، اشتغال به کار و جستجوي کار را براي ناشنوايان بسيار مشکل ميسازد(3).
موضوع اشتغال همواره بهعنوان يکي از مهمترين شاخصهاي توسعۀ اقتصادي ملتها بوده است(4و5)، بهويژه در کشور ما که گروه عظيمي از جمعيت را جوانان تشکيل ميدهند، گسترش فرصتهاي شغلي از حساسيت و اهمیت خاصي برخوردار است. بهدلیل محدودیت توانمندیهای معلولان، مسئله بیکاری آنها بهصورت حادتری مطرح است(6)، بهطوری که حتي در پيشرفتهترين کشورها معلوليت همواره بهعنوان سدي جدي در برابر اشتغال خودنمايي ميکند. از سوی دیگر، اهمیت موضوع اشتغال تا آن حد است که از شاخصهای کیفیت زندگی به شمار میرود(7و8)
برنامۀ جهاني سازمان ملل متحد براي هماهنگي برنامههاي مربوط به ناتواني سه هدف اصلي را تعيين کرده است:
پيشگيري از ناتواني، توانبخشي، و مشارکت کامل افراد ناتوان در زندگي و فرايند رشد و توسعۀ کشور همانند ساير افراد جامعه(8).
ناگفته پيداست که برابرسازي فرصتها از طريق هماهنگي برنامهريزان کشور ممکن خواهد بود، تا به این طریق امکانات عمومي جامعه، مانند محيط فيزيکي و فرهنگي، وسايل حمل و نقل، خدمات بهداشتي، فرهنگي و آموزشي براي همۀ افراد قابل دسترس باشد(9).
با توجه به نقش بسيار مهمی که حرفه يا شغل در امنيت رواني، فردي، اجتماعي، و اقتصادي انسان دارد، ميتوان پي برد داشتن اطلاعات دقيق علمي در زمینۀ وضعيت شغلي ناشنوايان و استفاده از آن اطلاعات در برنامهریزی برای بهبود وضعیت اشتغال آنان تا چه حد ميتواند در ايجاد بهداشت فردي و اجتماعي اين گروه از معلولان مفید باشد(9).
اشتغال معلولان باعث ميشود که
آنها بهتر مورد پذيرش جامعه قرار گیرند و از جايگاه بهتری در جامعه
برخوردار باشند و بتوانند ارتباطات خود را گستردهتر کنند(10). ذکر این نکته
لازم است که افراد ناشنوايي که به خوبي قادر به برقراري ارتباط باشند ميتوانند
براي احراز تعداد نامحدودي از حرفهها، البته بهجز آن حرفههايي که به دلايل ايمني
مستلزم داشتن قدرت شنوايي عادي است، درنظر گرفته شوند. ناشنوايان ديگر را که قادر
به ایجاد ارتباط در سطح مطلوب نیستند ميتوان براي اشتغال در حرفههايي
در نظر گرفت که مستلزم ايجاد ارتباط مکرر با ديگران نباشد(11). اگرچه اين موضوع از
اهميت زيادي برخوردار است، با این حال متأسفانه با وجود جستجوي بسيار هيچگونه
مقاله يا پژوهشي که در ايران صرفاً به موضوع اشتغال پرداخته باشد یافت نشد، و
دسترسي محققان به مقالات خارجي نيز در اين زمينه بسيار محدود بوده است. با توجه به
اهميت اشتغال ناشنوايان و نبود گزارشي کامل دربارۀ وضعيت اشتغال اين گروه،
در اين پژوهش به بررسي توصيفي وضعيت اشتغال به کار اعضاي کانون ناشنوايان
شهر تهران، بهعنوان نمونهاي قابل دسترس از اين گروه پرداختيم.
روش بررسي
پژوهش حاضر از نوع توصيفي است و جامعۀ آماري آن را اعضاي کانون ناشنوايان شهر تهران تشکيل ميدهند. از آنجا که در نمونهگيري تمام اعضاي کانون ناشنوايان مورد بررسي قرار گرفتند، نمونهگيري صورت نگرفت و کل جامعۀ آماري بهصورت تمام شماري مورد مطالعه قرار گرفت که شامل 200 نفر اعضاي کانون ناشنوايان شهر تهران بودند. 21 نفر آنها مايل به شرکت در پژوهش نبودند، 58 نفر پرسشنامه را خالي يا ناقص تحويل دادند. از اين رو تجزيه و تحليل دادهها روي 121 نفر از اعضا صورت گرفت.
در اين پژوهش برای ارزيابي افراد ناشنوا و گردآوري دادهها از يک پرسشنامۀ ساختۀ محقق استفاده شد که شامل سه قسمت مجزا بهترتیب زير بود:
1ـ دادههاي اوليه (شامل سن، ميزان تحصيلات، ميزان کمشنوايي و غیره)؛
2ـ دادههايي برای ارزيابي وضعيت اشتغال؛
3ـ دادههايي برای ارزيابي نگرش ناشنوايان نسبت به اشتغال؛
برای اطمینان از روایی، پرسشنامه مورد بررسی شش نفر از متخصصان و استادان حيطه معلوليت و اشتغال قرار گرفت و مشخص شد که از روایی مناسبی (89/0) برخوردار است. پايايي پرسشنامه از طريق آزمون مجدد 88/0 و پايايي سؤالات از 45/0 تا 95/0 به دست آمد. اعتبار پرسشنامه با استفاده از يک نمونه (پايلوت 15 فوتي) و ضريب آلفاي کرونباخ محاسبه گرديد و 70/0 بهدست آمد. سپس پرسشنامه روي تمام اعضاي کانون اجرا شد. برای تحليل دادهها و بررسي آماري از نرمافزار آماري SPSS نسخۀ 5/11 استفاده شد.
يافتهها
با
توجه به اين که در اين پژوهش برای ارزيابي وضعيت
اشتغال ناشنوايان و گردآوري دادهها از يک پرسشنامه محققساختۀ سه بخشي
استفاده شد، يافتهها نيز در سه بخش مجزا ارائه ميشود.
در بررسي بخش اول که شامل دادههای اولیه بود جمعاً 121 نفر از اعضاي کانون مورد بررسي قرار گرفتند. ترکيب سني و جنسيت نشان داد که 68 نفر از زنان (5/52%) و 53 نفر از مردان (5/47%) در 7 گروه سني از 18 سال تا 60 سال و بيشتر در اين بررسي شرکت کردهاند. از این بین 65 درصد متأهل و 32 درصد مجرد بودند. بيهمسران بر اثر فوت همسر و یا طلاق نيز جمعاً 3 درصد را تشکيل ميدادند.
بررسی وضعيت تحصيلي جامعۀ آماری حاکي از آن بود که 3/98 درصد افراد باسواد، 5 درصد بيسواد و 7/5 درصد نيز وضعيت تحصيليشان را اظهار نکردهاند. از بین باسوادان 1/42 درصد داراي ديپلم، 4/7 درصد فوق ديپلم، 6/11 درصد کارشناسي و 8/0 درصد کارشناسي ارشد بودند و وضعيت تحصيلي 1/38 درصد باقیمانده نيز سيکل يا دورۀ ابتدايي بود. همچنين، 6/74 درصد ناشنوايان از مدارس استثنايي و 4/25 درصد از مدارس عادي فارغالتحصيل شده بودند.
بررسي وضعيت شنوايي حاکي از آن بود که 43 درصد اعضا خود را نيمهشنوا (کمشنوايي شديد و کمتر) و 57 درصد خود را ناشنوا (کمشنواي عميق) ميدانند، و 7/54 درصد نیز علت ناشنوايي خود را مادرزادي يا ژنتيکي، 8/38 درصد بيماري و 5/6 درصد حوادث مختلف اعلام کردند. 7/75 درصد افراد از سمعک استفاده ميکردند و 3/24 درصد نيز عدم استفاده از سمعک را اظهار نمودند.
بررسي وضعيت اشتغال که بخش دوم پرسشنامه را تشکیل میداد، نشان داد که ميزان بيکاران جوياي کار 4/12 درصد بيش از افراد شاغل است. 2/56 درصد افراد بيکار و 8/43 درصد شاغل بودند. براي آنکه از وضعيت بيکاران جوياي کار مطلع شويم، آنان را در سه گروه مورد مطالعه به این شرح قرار داديم: زنان خانهدار 7/62 درصد، در حال تحصیل 7/13، و افراد دارای درآمد بدون کار 6/23 درصد.
در زمینۀ ارتباط شغل فعلي ناشنوایان شاغل با آموزش دریافتی آنها قبل از احراز شغل، قبل از احراز شغل، نتايج نشان داد که 3/28 درصد شغل فعلي خود را مرتبط با آموزشهاي قبل، 7/34 درصد آن را دارای ارتباط کم، و 37 درصد بیارتباط میدانند.
نود درصد ناشنوایان شاغل شغل خود را به طریقی غیر از سازمان بهزیستی و وزارت کار (خود، خانواده، دوستان، و آشنایان) پیدا کردهاند و فقط در 10 درصد این شاغلان شغلیابی از طریق سازمان بهزیستی و وزارت کار بوده است.
بررسي ميزان درآمد ناشي از شغل نشان داد که میزان درآمد نزديک به يک چهارم افراد داراي شغل (5/24%) از حداقل دستمزد مصوب (120هزار تومان) کمتر بوده است؛ 66 درصد درآمدي متوسط (121 تا 200 هزار تومان) داشتهاند؛ و 7/5 درصد دارای درآمد مکفي (201 تا 280 هزار تومان) و 8/3 درصد دارای درآمد زياد (بيش از 280 هزار تومان) بودهاند. در مورد مکفي بودن يا نبودن درآمد، 68 درصد درآمد ناشي از شغلشان را غيرمکفي و 32 درصد درآمدشان را مکفي اعلام کردند. آنهایی که درآمدشان را غيرمکفي اعلام کردند برای گذران امور زندگي خود از منابع کمکي مختلفي استفاده ميکردند، بهعنوان مثال 2/13 درصد از منابع کمکي خانواده، 9/0 درصد دوستان، 1/4 درصد مؤسسات دولتي، 6/1 درصد مؤسسات خيريه استفاده ميکردند، و 2/80 درصد نيز از هيچ کمکي استفاده نميکردند. موارد عمدۀ هزينۀ درآمد ناشی از کار عبارت بودند از: مسکن، خوراک، پوشاک، تفريح و امور فرهنگي، امور بهداشتي و درماني و آموزش. ترتیب سهم این هزينههای عمده از بیشترین به کمترین عبارت است از: خوراک (7/39%)، مسکن (6/24%)، آموزش (1/17%)، پوشاک (1/11%)، بهداشت و درمان (5%)، و تفريح و سرگرمي (5/2%).
وضعيت پسانداز ناشنوايان نشان داد فقط 7/18 درصد داراي پسانداز و 3/81 درصد بدون پسانداز هستند.
در بین ناشنوايان 8/29 درصد داراي خانه شخصي بودند. 7/28 درصد نيز در مسکن همسر يا والدين خود و 5/41 درصد در منازل اجارهاي يا رهني زندگي ميکردند.
در مورد مدت حضور در شغل، 6/44 درصد کمتر از شش ماه، 8/5 درصد بين شش ماه تا يک سال و 6/49 درصد بيش از يک سال سابقۀ حضور در يک شغل داشتند. مدت انتظار جهت شروع مجدد کار براي آنهايي که بيکار ميشدند به این ترتیب بود: 7/20 درصد بلافاصله يا در کمتر از شش ماه شغل ديگري مييافتند، براي 5/22 درصد آنها اين مدت بين شش ماه تا يک سال بود، و 8/56 درصد بيش از يک سال بيکار و جوياي کار بودند.
دربارۀ وضعيت پايداري در مشاغل 3/5 درصد دو بار، 1/4 درصد از افراد بيش از دوبار و 1/17 درصد نيز تنها يک بار تغيير شغل داده بودند و البته 5/73 درصد چيزي اظهار ننمودهاند. از ديگر مقولههاي مربوط به اشتغال نزد ناشنوايان وضعيت بيمه آنهاست. 5/73 درصد ناشنوايان شاغل تحت پوشش يکي از دو بيمۀ تامين اجتماعي یا خدمات درماني قرار داشتند. 5/24 درصد تحت هيچگونه بيمهاي نبودند و تنها 7/1 درصد آنان تحت پوشش بيمۀ بيکاري قرار داشتند.
همچنين، جامعۀ ناشنواي عضو کانون به تعدادي از مشکلات در زمینۀ اشتغال اشاره داشتند که در نمودار 1 آمده و به قرار زير است: عدم ارائۀ تسهيلات مرتبط با معلوليت (5/14%)، مشکل در برقراري ارتباط در محيط کار (4/9%)، دستمزد کمتر از افراد عادي بهدليل معلوليت (4/12%)، دوري مسافت (4/15%)، عدم تناسب محيط کار با شنوايي (4/11%)، رفتار نامناسب همکاران (2/13%)، رفتار نامناسب مدير (5/12%) و تبعيض به علت معلوليت (2/11%).
در مباحث عمدۀ توانبخشي همواره ضروري است تا رفتارها و رخدادها از منظر نوع نگرش فرد داراي محدوديت مورد بررسي قرار گيرد. به همين منظور نوع نگرش ناشنوايان نسبت به اشتغال نيز بهعنوان بخش سوم پرسشنامه مورد بررسي قرار گرفت.
نود درصد ناشنوايان اشتغال را يک ضرورت، و 10 درصد آن را غيرضروري میدانستند. 8/91 درصد آن را با اهميت تلقي کردهاند، و 2/8 درصد نيز براي آن اهميت قايل نبودند.
در مورد اهميت درآمد (ناشي از کار و شغل) در گذران زندگي 1/95 درصد اين مقوله را بااهميت و 9/4 درصد آن را حائز اهميت ذکر نکردهاند. پاسخ ناشنوايان در مورد ارتباط شغل با عدم وابستگي به خانواده و ديگران گوياي آن است که 93 درصد آن را مرتبط و تنها 7 درصد آن را بيارتباط دانستهاند.
بررسي رابطۀ بين شغل با افزايش مشارکت اجتماعي نشان داد ناشنوايان جامعۀ مورد پژوهش با ميزان 1/85 درصد اين رابطه را تأييد، و فقط 7/1 درصد آن را نفی کردهاند و 2/13 درصد نظري ارائه ندادهاند.
رابطۀ شغل با علاقۀ فرد نيز نشان داد که ناشنوايان با ميزان 3/60 درصد اين بستگي را تأييد و 8/5 درصد آنان آن را تأييد نکردهاند، و 9/33 درصد نیز از اظهار نظر خودداري کردهاند.
در خصوص ارتباط بين اشتغال و حس بهتر فرد ناشنوا 2/95 درصد از ناشنوايان اين حس بهتر را تأييد و 8/4 درصد آن را تأييد نکردهاند.
در ادامه با اتکا به نظريههاي توانبخشي مبتني بر جامعه، نگرش فرد ناشنوا در مورد تغيير رفتار خانواده و دوستان و اطرافيان و اعضای جامعه، در صورت شاغل شدن فرد ناشنوا جويا شديم. بيش از نيمي از ناشنوايان جامعۀ مورد پژوهش (3/70%) اظهار کردهاند که رفتار اعضای خانواده با آنها پس از آن که شغلي يافتهاند بهتر شده است، 7/29 درصد از آنها اظهار کردهاند نشانهای از تغيير رفتار مثبت اعضای خانواده را احساس نکردهاند. نتايج همين مقوله در ارتباط با دوستان و اطرافيان نشان داد 9/83 درصد رفتار بهتري را مشاهده کردهاند و 1/16 درصد تغييري در رفتار دوستان مشاهده نکردهاند. در مورد رفتار اعضای جامعه نيز 9/77 درصد رفتار بهتري مشاهده کردهاند، در حالي که 1/22 درصد تغيير رفتار بهتري مشاهده نکردهاند. ارتباط وضعيت اشتغال ناشنوايان و رفتار خانواده، دوستان و اعضاي جامعه در جدول 1 ارائه شده است.
در اين بررسي، از اعضاي کانون ناشنوايان پرسیدیم:
«به نظر شما مسئولان چه کارهايي بايد انجام دهند تا وضعيت اشتغال و زندگي ناشنوايان بهتر شود؟»
برخي از ناشنوايان نظر خاصي ابراز نکردند و تعدادي نيز از يک تا پنج پيشنهاد ابراز داشتند. نظرات و پيشنهادها دستهبندي شد و در يک فهرست با يازده عنوان بهترتيب فراواني تدوين شد که بهترتيب زير است:
1ـ ايجاد شرايط براي استخدام 46 مورد؛ 2ـ ارائۀ تسهيلات بانکي 23 مورد؛ 3ـ ارائۀ تسهيلات مسکن 21 مورد؛ 4ـ ارائۀ تسهيلات فرهنگي و اجتماعي 21 مورد؛ 5ـ فراهم آوردن مکانيزمهاي ارتباط با جامعه 21 مورد؛ 6ـ کمک به ايجاد امکانات و تسهيلات آموزشي 13 مورد؛ 7ـ ايجاد تسهيلات براي ازدواج 13 مورد؛ 8ـ برقراري زيرنويس براي فيلمهاي تلويزيوني 12 مورد؛ 9ـ استفاده از مشاورۀ حقوقي و خانوادگي 7 مورد؛ 10ـ ايجاد امکان استفاده از رابط ناشنوايان 4 مورد؛ 11ـ تسهيلات براي ارائۀ کمک 3 مورد.
آنچه که اين فهرست را قابل توجه ميسازد اين است که:
1ـ يک سوم اعضاي کانون داراي عقيده و نظر بودند و آن را ابراز کردند؛
2ـ 46 مورد (38%) پيشنهادها و نظرها حول محور اشتغال و فراهم کردن تسهيلاتي از جانب مسئولان ابراز شد. اين مقوله نشان ميدهد که اشتغال بهعنوان محوريترين مسئلهاي است که ذهن ناشنوايان را به خود معطوف داشته و به زبان ساده کار و اشتغال مسئلۀ اول ناشنوايان است؛
3ـ 23 مورد (19%) پيشنهادها و نظرها در ارتباط با کوشش مسئولان جهت ايجاد و ارائۀ تسهيلات بانکي براي اشتغال بهتر و مفيدتر يا زندگي بهتر بوده است؛
4ـ 21 مورد (18%) پيشنهادها و نظرها به سه موضوع تسهيلات مسکن، تسهيلات فرهنگي و اجتماعي، و فراهم آوردن مکانيزمهايي براي ارتباط با جامعه اختصاص يافته است؛
5ـ 13 مورد (17%) پيشنهادها دربارۀ فراهم کردن و ايجاد تسهيلات براي دو موضوع کمک به ايجاد امکانات و تسهيلات آموزشي و همچنين ازدواج بوده است؛
6ـ 12 مورد (5/16%) پيشنهادها ناظر به برقراري زيرنويس براي فيلمها و برنامههاي تلويزيوني بوده است؛
7ـ از 7 مورد تا 3 مورد نيز ناظر به اقدام مسئولان براي ايجاد و فراهم کردن تسهيلات در مقولههاي مشاورۀ حقوقي و خانوادگي، برقراري رابط ناشنوايان و تسهيلات براي ارائه کمک بوده است.
بحث
متأسفانه در زمینۀ اشتغال معلولان، بهویژه ناشنوایان، پژوهشهای بسیار اندکی صورت گرفته است. از این رو ما تنها به بحث پیرامون یافتههای حاضر میپردازیم. اين پژوهش نشان داد گروههاي سني اعضاي کانون را گروههاي جوان تشکيل ميدهند، بهطوري که 75 درصد اعضا را 18 تا 45 سالهها و 25 درصد اعضا را 46 تا بيش از 60 سالهها تشکیل میدهند.
بنابراين نتايج پژوهش حاکي از اين است که:
الفـ جمعيت داراي کار و عضو کانون بيشتر در سنين جواني قرار دارند؛
بـ زنان به اندازه مردان به عضويت کانون درآمدهاند و علاقه به مشارکت و همبستگي دارند؛
جـ ناشنوايان عضو کانون در سنين 50 سالگي به بعد کمتر داراي شغل و علاقه به ادامۀ اشتغال هستند، يا حداقل ميزان مشارکت آنان در اين جمـع و محيط اجتماعي رو به کاهش مينهد.
وضعيت سطح سواد حاکي از آن است که این مقوله میتواند گرايش مثبتي در ناشنوايان برای مشارکت در يک مجموعۀ متعلق به خود فراهم کند و بهعنوان يک عامل مثبت در گردهمآيي آنان در يک مجموعۀ تشکيلاتي که مسائل خاص ناشنوايان را پيگيري ميکنند عمل کند. بنابراين ميتوان اميد داشت که هر چه وضعيت تحصيلي ناشنوايان بالاتر رود و بيسوادي کاهش يابد، مشارکت آنان در حل مسائل مربوط به خود بيشتر شود، و با توجه به علاقمندي ناشنوايان ميتوان اميدوار بود که اگر شرايط مثبت براي ادامۀ تحصيل آنان، چه به لحاظ روش تحصيل و چه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، فراهم شود آنان ميل بيشتري به ادامۀ تحصيل خواهند يافت. نبايد فراموش کرد که ناشنوايان همچنان با شرايط احراز عادي به ميدان تحصيلات عالي وارد ميشوند و اين براي آنان با دشواريهايي همراه است.
همچنين، افراد عضو کانون ناشنوايان از وضعيت شنوايي خود اطلاع دارند و با آگاهي به دستهبندي شنوايي خود پاسخ دادند. اين آگاهي نشاندهندۀ آن است که سرمايهگذاري طي چهار دهه در جامعه بر روي مدلهاي بالینی پاسخ داده و از اين لحاظ افراد ناشنوا به وضعيت ناشنوايي خويش آگاه شدهاند.
يکي از مهمترين عوامل اشتغال ناشنوایان که در بسیاری از جوامع وجود دارد وجود سازمانهايي است که واسطۀ ايجاد شغل براي ناشنوايان ميشوند، زيرا جامعه کمتر ميتواند مستقیماً با افراد ناشنوا ارتباط برقرار کند و ناشنوايان نيز در اين زمينه مشکلات بسيار دارند. گرچه انجام يک کار را عمدتاً سازمانها يا نهادهايي به عهده ميگيرند و براي شغليابي تسهيلاتي را فراهم ميکنند. آخرين مرحلهاي که در برنامۀ توانبخشي انجام ميگيرد و از حساسيت ويژهاي نيز برخوردار است، توانبخشي حرفهاي است که در آن با ارائۀ آموزش حرفهاي مناسب، ارزشيابي حرفهاي، راهنمايي حرفهاي و کاريابي و اشتغال براي معلولان سعي میشود به جامعه بازگردانده شوند(4). يکي از مقولههاي اساسي در توانبخشي حرفهاي که بايد مورد توجه قرار گيرد آگاهسازي جامعه از تواناييهاي معلولان است، زيرا جامعهاي که در آن این باور وجود دارد که فرد معلول اساساً قادر به انجام کاری نیست هيچگاه برنامۀ توانبخشي حرفهاي اجرا نخواهد شد(12). متأسفانه بسيار ديده ميشود که افرادي عادي به معلولان موفق بهعنوان موجودي خارقالعاده نگاه ميکنند. مبناي اين قضاوتها، تصوير عمومي جامعه از معلولان است که آنها را افرادي مفلوک، درمانده و قابل ترحم مجسم ميکند(9). در اين رابطه افزايش دانش تخصصي در آموزش حرفهاي، همراه با ارايۀ آموزشهايي که توان افراد معلول را در مديريت تجاري براي امکان رقابت در بازار کار افزايش ميدهد، همچنين تقويت اعتماد به نفس، ايجاد حس مسئوليت، انگيزۀ کاري و آگاهسازي جامعه در جهت تغيير نگرش و باور آنان در مورد افراد معلول، از مواردي است که ميتواند موانع اشتغال را کاهش دهد(13).
یک مقولۀ مهم ديگر در امر اشتغال افراد معلول، از جمله ناشنوايان، ميزان تسهيلاتي است که فرد در شروع و ادامۀ کار لازم دارد و این که حمایتهای اصلی برای اشتغال به کار فرد ناشنوا از سوی چه مرجعی فراهم میشود و چه افراد یا سازمانهایی برای ادامۀ کار از او حمایت میکنند. از آنجا که بنگاههاي عمومي، اعم از دولتي يا بخش خصوصي، عموماً با ناشنوايان متعدد جوياي کار بیگانهاند، محمل تسهيلات به امری بسيار جدي تبديل میشود. وقتي همين موضوع را در تحقيق حاضر مورد توجه قرار دهيم درمييابيم که چرا و چگونه اين مقولۀ مهم در جامعۀ ما بيپايگاه است و همچنان تسهيلات خانواده براي شروع کار معلولان يک عنصر مهم تلقي ميشود. اکثر افراد ناشنوا با کمک و همراهی خانواده وارد بازار کار میشوند و جايگاه نهادهاي عمومي و اجتماعي، بهويژه سازمانهاي مسئول و حمايتگر افراد معلول، به میزانی نزديک به يک چهارم تنزل مييابد. حال آن که این موضوع در همۀ انواع معلولیتها از اهمیت بسیاری برخوردار است(13و14). ضروری است توجه به امر اشتغال ناشنوایان امری جدی تلقی شود و ارگانهای مسئول با اندیشیدن تدبیر این گروه از معلولان خاموش را تحت حمایتهای خود قرار دهند و تسهیلاتی جهت کاریابی آنان فراهم آورند.
ميزان درآمدها نيز حاکي از رابطه بيروني در فضاي اقتصاد کار و مرتبط با فضاي دروني مشاغل حاکم در جامعه به تناسب دستمزدهاي اتصال شده است. اين ميزانها نشان داد که احتمالاً کمبود درآمد ناشي از شغل با کاهش ضريب پسانداز رابطه دارد. اين مفهوم در جامعۀ مورد بررسي اين احتمال را نيز به ذهن متبادر ميسازد که ناشنوايان در مقابل هزينههاي اجتنابناپذيري که متحمل ميشوند تا چه حد بدون حامي هستند و نسبت پايداريشان در مقابل حوادث عملاً سبب کاهش اعتماد به نفس آنان ميشود.
در مورد رتبۀ هزينههاي ذکر شده هزينههاي مربوط به مسکن از عمده مشکلات افراد جامعه از جمله ناشنوايان است.
با توجه به اين که در شرايط کنوني از جمله مسائلي که بهطور کلي در حوزۀ اشتغال، و بهطور اخص در مورد ناشنوايان داراي اهميت است عبارت است از پايداري و مقيم بودن در شغل و تکرار موارد در تغيير شغل، چون اقامت در شغل نشانَدهنده تثبيت وضعيت اشتغال در جامعه است.
در مورد اهميت درآمد از نظر ناشنوايان اين مقوله حاکي از نگرش واقع بينانهاي است که ناشنوايان از عنصر استقلال در زندگي دارند و درآمد را به مثابه زيربناي آن تلقي کردهاند. همچنين ناشنوايان شغل را در عدم وابستگي به ديگران حائز اهميت دانسته و آن را عاملي در عدم وابستگي و استقلال فردي و اجتماعي دانستهاند، ولی متأسفانه ناشنوايان بهدلیل مشکل ارتباطي غالباً مجبور ميشوند که شغلي را بدون ارتباط با علاقۀ خود انتخاب کنند.
نتيجهگيري
نتايج پژوهش نشان داد که مؤسسات دولتي يا نهادها کمتر توانستهاند محمل يا ميانجي باشند، به گونهاي که بيشترين ميزان شغليابي را خود ناشنوايان به عهده داشتهاند و کمتر از 10 درصد اين بار را سازمان بهزيستي بهعنوان حامي و يا ميانجي عهدهدار بوده است. اين مقوله حاکي از عدم توجه سازمانهاي مسئول در مقولۀ اشتغال معلولان از جمله ناشنوايان است.
سپاسگزاري
از آقاي دکتر احمد فتوحي، جامعهشناس و عضو هيأت علمي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي، که با نظرات کارشناسي خود ما را در قسمت بحث ياري نمودند، و همچنين، از سرکار خانم مهشيد فروغان و خانم آذر پترامي، آزيتا پارسانژاد، محبوبه خورشيدي، اعضای گروه ناشنوايان و گروه مديريت توانبخشي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي، کمال تشکر را داريم.
REFERENCES
1. Kozak AT, Grundfast KM. Hearing loss. Otolaryngol Clin North Am. 2009;42(1):79-85.
2. Smith RJH, Bale JF, White KR. Sensorineural hearing loss in children. Lancet. 2005;365(9462):879-90.
3. McConkey R, Mezza F. Employment aspirations of people with learning disabilities attending day centres. J Intellect Disabil. 2001;5(4):309-18.
4. Lindsay S. Employment status and work characteristics among adolescents with disabilities. Disabil Rehabil. 2011;33(10):843-54.
5. Robinson JE. Access to employment for people with disabilities: findings of a consumer-led project. Disabil Rehabil. 2000;22(5):246-53.
6. Arora S. Department of International Economic and Social Affairs. Disability: Situation, Strategies and policies: United nations decade of disabled persons, part 64. New York: Department of International Economic and Social Affairs. 1986.
7. Garci LJ, Laroche C, Barrette J. Work integration issues go beyond the nature of the communication disorder. J Commun Disord. 2002;35(2):187-211.
8. Loprest P, Maag E. Issues in job search and work accommodations for adults with disabilities. RES SOC SCI DISABI. 2003;3:87-108.
9. Woodhams C, Corby S. Then and now: disability legislation and employers' practices in the UK. Br J Ind Relat. 2007;45(3):556-80.
10. Feldman DC. The role of physical disabilities in early career: vocational choice, the school-to-work transition and becoming established. HUM RESOUR MANAGE R. 2004;14(3):247-74.
11. Duff A, Ferguson J, Gilmore K. Issues concerning the employment and employability of disabled people in UK accounting firms: An analysis of the views of human resource managers as employment gatekeepers. BRIT ACCOUNT REV. 2007;39(1):15-38.
12. Kramer SE. Hearing impairment, work, and vocational enablement. Int J Audiol. 2008;47 Suppl 2:124-30.
13. Bonds BG. School-to-work experiences: curriculum as a bridge. Am Ann Deaf. 2003;148(1):38-48.
14. Castellanos P, Septeowski D. Career development for persons with learning disabilities. Adv Spec Educ. 2005;16:157-81.