Research Article
Smooth pursuit in migraine patients
Sara Momtaz1, Fahimeh Hajiabolhassan1, Saied Farahani1, Mansoureh Togha2, Shohre Jalaie3
1- Department of Audiology, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran
2- Department of Neurology, Sina Hospital, School of Medicine, Tehran University of Medical Sciences, Iran
3- Department of Statistics, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran
Received: 15 November 2011, accepted: 15 May 2012
Abstract
Background and Aim: Neurotologic signs and symptoms, especially vestibular symptoms, are common in migraine patients. The goal of this study was to investigate some parts of the central vestibular system using some subtests of videonystagmographic evaluation, including spontaneous nystagmus, gaze-evoked nystagmus, and smooth pursuit between their attacks of migraine.
Methods: Thirty patients with migraine and 38 healthy volunteers of 18-48 years of age were included in this study. Spontaneous nystagmus, gaze-evoked nystagmus toward the right, left and upward, and also smooth pursuit using three different velocities were performed in both groups.
Results: Five normal subjects and five migraine patients had spontaneous nystagmus, which was less than three degrees; there was no statistically significant difference between the two groups. No gaze-evoked nystagmus was seen in both groups. In one velocity of smooth pursuit evaluation, gain and phase were significantly different. The statistical difference in gain and phase was not clinically important as it was in normal range of the device. Another statistically significant parameter was saccadic morphology of smooth pursuit which was seen in migraine patients.
Conclusion: These results suggest the presence of subtle otoneurological abnormalities in migraine patients that is probably due to deficiency of oculomotor function with vestibulocerebellar origin.
Keywords: Migraine, videonystagmography, occulomotor, smooth pursuit, spontaneous nystagmus, gaze-evoked nystagmus
مقاله پژوهشی
آزمایش تعقیبآرام در افراد مبتلا به میگرن
سارا ممتاز1، فهیمه حاجی ابوالحسن1، سعید فراهانی1، منصوره تقاء2، شهره جلایی3
1ـ گروه شنواییشناسی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران
2ـ گروه داخلی مغز و اعصاب، بیمارستان سینا، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران
3ـ گروه آمار زیستی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران
چکیده
زمینه و هدف: در بیماران مبتلا به میگرن وقوع علائم و نشانههای نورواتولوژیک بهویژه علائم دهلیزی از موارد شایع است. در این مطالعه نیز هدف اصلی از پژوهش، بررسي بخشی از سيستم دهلیزی مركزي افراد مبتلا به ميگرن با استفاده از آزمونهای نیستاگموس خودبهخودی، نگاه خیره و آزمایش تعقیبآرام در فاز بین حملهای این بیماران بود.
روش بررسی: این مطالعه روی 30 بیمار مبتلا به میگرن و 38 فرد هنجار در محدودۀ سنی 18 تا 48 سال انجام شد. آزمایش نیستاگموس خودبهخودی، نیستاگموس نگاه خیره در جهتهای راست، چپ و بالا و نیز آزمایش تعقیبآرام در سه سرعت 1/0، 2/0 و 4/0 هرتز در این دو گروه مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: پنج نفر از افراد گروه مورد و پنج نفر از افراد گروه شاهد، نیستاگموس کمتر از سه درجه را نشان دادند که از نظر آماری تفاوتی بین این دو گروه مشاهده نشد. در هر دو گروه مورد و شاهد هیچگونه نیستاگموس نگاه خیره در جهتهای نگاه به روبهرو، راست، چپ و بالا در زاویه 20 درجه دیده نشد.
یافتههای این مطالعه معنیداری آماری بهره و فاز تعقیبآرام را فقط در یکی از فرکانسهای مورد بررسی نشان میدهد اما این معنیداری از لحاظ بالینی در محدوۀ طبیعی قرار گرفته است. بهعلاوه ساکادیک بودن تعقیبآرام در افراد گروه مورد، از دیگر یافتههای مطالعه حاضر است.
نتیجهگیری: این نتایج پیشنهادکننده وجود نقایص نورواتولوژیک جزئی در میگرن است که به احتمال زیاد ناشی از وجود نقص در عملکرد سیستم چشمیـحرکتی با منشأ دهلیزیـمخچهای است.
واژگان کلیدی: میگرن، ویدئونیستاگموگرافی، چشمیـحرکتی، تعقیبآرام، نیستاگموس خودبهخودی، نیستاگموس نگاه خیره
(دریافت مقاله: 24/8/90، پذیرش: 26/2/91)
مقدمه
ميگرن سندرمی راجعه و خوشخیم از سردردهای ضربانی یکطرفه به همراه حالت تهوع، استفراغ و ترس از نور(Photophobia) ، صدا(Phonophobia) و بو (Osmophobia) است. زنها 5/2 تا سه برابر بیشتر از مردان به آن مبتلا میشوند. در بررسی انجام شده در سازمان جهاني بهداشت نشان داده شده است که ميگرن جزء 20 بيماري اول است که بیشترین ناتوانی را در فرد ایجاد میکنند. تا به امروز فرضیات زیادی دربارۀ پاتوفیزیولوژی ميگرن ارائه شده است، ولي هنوز در تعيين دقيق محل ضايعه و مكانيسم ايجاد آن اختلاف نظر وجود دارد(1).
براساس مطالعه Celebisoy و همکاران (2008) محققان بسیاری جنبههای نورواتولوژیک میگرن را که شامل سرگیجه، عدم تعادل، وزوز، اعوجاج زیروبمی، ترس از صدا و کمشنوایی است مورد بررسی قرار دادهاند. انواع گوناگون اختلالات تعادلی در طی حملۀ سردرد در بیماران میگرنی گزارش شده است که از جمله میتوان به سرگیجۀ چرخشی، سرگیجۀ وضعیتی، گیجی، عدم تحمل نسبت به حرکت سر و دیگر یافتهها با شیوع کمتر اشاره نمود. در واقع ناهنجاریهای نورواتولوژیک در بیشتر بیماران مبتلا به میگرن در آزمایشهای دهلیزی بروز مییابد(2).
ویدئونیستاگموگرافی (Videonystagmography: VNG) یکی از آزمونهاي بررسی عملکرد سیستم دهلیزی است و نيز يكي از آزمونهاي مفيد آزمايشگاهي در ارزیابی بیماران با شکایت عدم تعادل یا اختلالات تعادل است که در صورت کاربرد مناسب و در نظر گرفتن شکایات و یافتههای بالینی، نقش مهمی در تشخیص و درمان ایفا میکند. این آزمون عینی، غیرتهاجمی و ارزان بوده و برای اکثر افراد با حداقل همکاری قابل اجراست. VNG داراي زيرمجموعهاي از آزمونهاست؛ شامل نیستاگموس خودبهخودی، آزمایش چشمیـحرکتی(Oculomotor) که خود شامل آزمایشهای نگاه خیره، تعقیبآرام، ساکاد، و اپتوکینتیک است، وضعیتی(Positional) ، وضعیتدهی (Positioning)و كالريك كه محل ضايعه را معيّن و تشخيص باليني را ميسر ميسازد(3). تجارب بالینی و آزمونهای دهلیزی ناهنجار، حاکی از همراهی میگرن و اختلالات دهلیزی است. بهعلاوه، آزمون VNG قادر به بررسي فيزيولوژيك هر دو قسمت محيطي و مركزي سيستم تعادل بهویژه مجاری نیمدایره و عصب دهلیزی فوقانی است. مطالعات بسیاری در زمینۀ آزمایش VNG یا ENG در بیماران مبتلا به میگرن صورت گرفته است که از جملۀ آنها میتوان به بررسی Akdal و همکاران (2009) که روی افراد مبتلا به میگرن انجام شد اشاره نمود(4). در مطالعۀ وی مشخص شد که در افراد مبتلا به میگرن سیستم دهلیزی مرکزی درگیر میشود، ولی محققان دیگری از جمله Celebisoy و همکاران (2008) نتیجه گرفتند که در افراد مبتلا به میگرن، سیستم دهلیزی محیطی درگیر میشود(2). Cuomo-Granston و همکاران (2010) در مطالعۀ خود آوردهاند که ساقۀ مغز، پیامهای مربوط به درد و سایر اطلاعات حسی در مناطق بالاتر مغز را تنظیم میکند و بر میزان کلی تحریکپذیری این مناطق اثر میگذارد. بنابراین، توقف پردازش ساقۀ مغز ممکن است طیف پیچیدهای از نشانههای ناخوشایند و اختلالات عصبیـعروقی را برای فرد بهوجود آورد که ممکن است در نهایت سبب ایجاد حملات میگرن شود. نشانههایی مثل حالت تهوع و عدم تعادل و سردرد و بیماری حرکت از جمله نشانههای شایع در میگرن هستند. وی نتیجه میگیرد که نشانههایی که در فواصل بدون درد ایجاد میشود، وجود اختلال در مسیرهای ساقۀ مغز را نشان میدهد که میتواند دلیلی بر تکرار حملات میگرنی باشد(5).
در میگرن ممکن است ناهنجاریهای چشمیـحرکتیای تظاهر یابند که میتواند ناشی از نقایص نورولوژیک مرکزی و یا نقایص دهلیزی محیطی باشد. شکی نیست که مخچه نقش عمدهای در کنترل چشمیـحرکتی ایفا میکند، زیرا تحقیقاتی که در زمینۀ تصویربرداری و ژنتیک در این بیماران انجام شده است تأیید میکند که مخچه در این بیماری درگیر میشود(6). با این حال کمبود مطالعات انجامشده در زمینۀ بررسی حرکات چشم در افراد مبتلا به میگرن تعجبآور است. مطالعات ژنتیکی انجامشده روی گونۀ نادری از میگرن به نام میگرن همیپلژی فامیلی (familial hemiplegic migraine)، حاکی از آسیب کانال کلسیمی بهویژه متأثر شدن کانال کلسیمی Voltage-gated P/Q است. توزیع این نوع کانال کلسیمی در سیستم اعصاب مرکزی بیشتر در سلولهای Purkinjeاست که این سلولها نیز عمدتاً در مخچه، کورتکس مغزی، تالاموس و نواحی ساقۀ مغز واقع شدهاند. این سلولها نقش عمدهای در آزمایش تعقیبآرام ایفا میکنند. علاوه بر این، تکنیکهای تصویربرداری نیز اهمیت ساقۀ مغز در تولید حملات میگرن را نشان داده است. در این مطالعات فعالیت دائمی ساقۀ مغز که همراه با حملات حاد و خودبهخودی میگرن ایجاد میشود نیز گزارش شده است. همچنین در توموگرافی گسیل پوزیترون (Positron Emission Tomography: PET) نشان دادهاند که foci بیشترین افزایش میزان جریان خون در مغز را داراست که تأییدکنندۀ ساختار آناتومیکی هسته رافه و locus coeruleus نزدیک به تشکیلات شبکهایِ اطراف پل (pontine paramedian reticular formation: PPRF) است(7). این نواحی در کنار مناطق مخچهای (قشر شکمیـخارجی و هستۀ سقفی دمی) که حاوی تعداد زیادی از سلولهای Purkinje هستند، در حین تعقیبآرام شلیک عصبی میکنند و مقدار فعالیت آنها وابسته به سرعت حرکت چشم است(8). در واقع آنها از جمله مراکز پرهموتور مهمی محسوب میشوند که مسئول ایجاد حرکات چشمی ساکاد و تعقیبآرام هستند. علاوه بر این یافتهها که نشاندهندۀ وجود نقایص ساقۀ مغز در میگرن است، مطالعۀ Wieser(2004) شواهد بالینیای را فراهم میکند که نشاندهندۀ اختلال تعقیبآرام در زمانی است که فرد هیچگونه حملۀ سردردی ندارد. اما همۀ افراد مبتلا به میگرن چنین اختلالاتی را نشان نمیدهند و حدود دو سوم از آنها نتایج الکترواکولوگرافیکیای را نشان میدهند که کاملاً در محدودۀ هنجار است. با توجه به اینکه آزمایش تعقیبآرام از مهمترین و حساسترین بخشهای آزمایش چشمیـحرکتی محسوب میشود(9)، در این مطالعه نیز با فرض احتمال درگیری آزمایش تعقیبآرام بهدلیل آسیب احتمالی مخچه و ساقۀ مغز در بیماران مبتلا به میگرن، بررسي این افراد با استفاده از آزمایش تعقیبآرام در فاز بین حملهای، هدف اصلی پژوهش بود. اما بهمنظور اطمینان از نبود نیستاگموس خودبهخودی و نیستاگموس نگاه خیره در بیماران و تأثیر احتمالی آنها بر پاسخ تعقیبآرام، قبل از انجام این آزمایش، وجود نیستاگموس خودبهخودی و نگاه خیره نیز مورد ارزیابی قرار گرفت.
روش بررسی
مطالعۀ مقطعیـمقایسهای حاضر روی افراد دو گروه مورد و شاهد در فاصلۀ زمانی فروردین تا آذر 1389 در کلینیک شنواییشناسی دانشکدۀ توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. گروه مورد شامل 30 فرد مبتلا به میگرن (متشکل از 22 زن و 8 مرد) بودند که به روش نمونهگیری آسان انتخاب شدند. میانگین سنی افراد مورد مطالعه در گروه مورد 8/35 با انحراف معیار 09/7 سال بود. ملاکهای ورود این گروه در مطالعه براساس ابتلای قطعی به بیماری میگرن مطابق با ملاکهای پروتکل انجمن بینالمللی سردرد 1988 (International Headache Society 1988: IHS-1988) با تشخیص پزشک متخصص داخلی اعصاب، محدودۀ سنی 18 تا 48 سال، عدم استفاده از دارو حداقل 48 ساعت قبل از انجام آزمایش، گذشت حداقل یک روز از آخرین حملۀ سردرد، نداشتن سابقۀ اختلالات اتولوژیک و ادیولوژیک، عدم ابتلا به مشکلات گردنی از جمله آرتروز، عدم ابتلا به دیگر بیماریهای نورولوژیک، متابولیک و قلبی بود.
در گروه شاهد نیز 38 نفر (متشکل از 31 زن و 7 مرد) در مطالعه شرکت کردند. افراد گروه شاهد، به روش نمونهگیری سهمیهای انتخاب شدند. میانگین سنی افراد مورد مطالعه در گروه افراد شاهد 15/30 با انحراف معیار 51/7 سال بود. معیارهای ورود گروه شاهد در مطالعه، وجود شنوایی هنجار در دو گوش (آستانههای برابر و بهتر از 20 دسیبل HL در راه هوایی و استخوانی)، دارا بودن محدودۀ سني 18 تا 48 سال، نداشتن سابقۀ اختلالات اتولوژیک، عدم سابقۀ خانوادگی یا شخصی ابتلا به میگرن یا هر نوع سردرد مکرر، عدم سابقۀ سرگیجه یا هرگونه اختلال تعادل و دارا بودن وضعیت تعادل هنجار بود.
برای انجام آزمایش، پس از توضیح کامل شیوۀ اجرای آزمایش در هر مرحله و کسب رضایتنامۀ کتبی از افراد شرکتکننده در مطالعه، پرسشنامهای برای هر فرد کامل شد که در آن اطلاعات مربوط به سن، جنس، سابقۀ خانوادگی ابتلا به میگرن، مدت زمان ابتلا به میگرن، تعداد حملات در ماه، سن بروز اولین حمله، یکطرفه یا دوطرفه بودن سردرد، علائم همراه سردرد مانند تهوع، استفراغ، حساسیت زیاد به نور، صدا و بو، وجود سرگیجه و اورا، طول مدت سردرد، عوامل برانگیزاننده یا تشدیدکننده، سابقۀ مصرف دارو و زمان قطع دارو، سابقۀ وجود هرگونه بیماری از قبیل بیماریهای قلبی و متابولیک، دیابت، چربی خون، فشار خون، هیپوگلیسمی، تیروئید، نورولوژیک، تعادلی و اتولوژیک، سینوزیت، و نیز سابقۀ مشکلات گردنی مانند آرتروز مورد بررسی قرار گرفت.
به دنبال آن، معاینۀ اتوسکپی، ادیومتری تن خالص (راه هوایی و استخوانی) در فرکانسهای250 تا 8000 هرتز، ایمیتانس و آزمون رفلکس صوتی انجام شد. پس از اطمینان از هنجار بودن وضعیت شنوایی و سیستم انتقال گوش میانی، آزمونهای نیستاگموس خودبهخودی، نگاه خیره و آزمایش تعقیبآرام اجرا شد که نحوۀ انجام آن به این طریق بود.
با توجه به اینکه آزمایش در مراحل مختلفی انجام میشد، قبل و حین انجام آزمایش در هر مرحله، توضیحات و راهنماییهای لازم به فرد ارائه میشد و در صورت نیاز به صورت مکرر یادآوری میشد. آزمایشها با استفاده از دستگاه ویدئونیستاگموگرافی مدل Video ENG کمپانی Eye Dynamics ساخت کشور کانادا انجام شد. در اولین مرحله با استفاده از goggle که عینکی مجهز به دوربینهای مادون قرمز است، برای ثبت حرکات چشمی فرد بدون تثبیت بینایی، از فرد خواسته میشد در حالی که چشمهایش باز است و به روبهرو نگاه میکند، به انجام کاری فکری بپردازد، که عمدتاً شمردن اعداد با توالی سه در میان (مثلاً ...-9-6-3-1) بود. در صورتی که انجام این کار برای فرد مورد آزمایش دشوار بود، از فعالیتهای دیگری نظیر نام بردن اسامی دخترانه که با حرف خاصی آغاز میشوند، استفاده میشد. این مرحله تا یک دقیقه ادامه مییافت و حرکات چشمی فرد ثبت میشد. همچنین با استفاده از دوربینهای موجود در goggle که به مانیتور نمایشدهندۀ حرکات چشم وصل شده بود، چشمهای فرد مشاهده میشد. طبق مطالعۀ Von Brevern و همکاران (2005)، وجود نیستاگموس با سرعت فاز کند (Slow Phase Velocity: SPV) بیش از سه درجه غیرطبیعی در نظر گرفته میشد(10). پس از این مرحله، goggle از روی چشمهای فرد مورد آزمایش برداشته شده و از وی خواسته میشد تا برای انجام مراحل بعدی آزمایش، سر خود را پشت دستگاه چشمیـحرکتی (Oculomotor module: OMM) قرار دهد.
سپس آزمایش نگاه خیره در جهت نگاه به راست و چپ و بالا (افقی و عمودی) انجام میشد که در آن، فرد آزمایششونده به ترتیب به LED (چراغ کوچکی که برای انجام آزمایشهای چشمیـحرکتی در محیط تاریک OMM روشن میشود) چپ و راست و بالا نگاه میکرد و حرکات چشمی او که بدون هرگونه حرکت دادن سر، انجام میشد، حداقل 30 ثانیه مورد ارزیابی قرار میگرفت. در صورت وجود هر نوع نیستاگموس، ثبت حرکات چشمی تا 60 ثانیه ادامه مییافت. در این آزمایش وجود هر مقدار نیستاگموس غیرطبیعی در نظر گرفته میشد. برای بررسی حرکات چشمی فرد در حین نگاه به پایین، پلکها نیز به سمت پایین حرکت میکنند و دوربینهای تعبیه شده در دستگاه قادر به ثبت حرکات چشم در این حالت نیستند، این امر یکی از محدودیتهای استفاده از آزمون VNG است.
بهدلیل لزوم بررسی مقادیر نیستاگموس خودبهخودی و نیستاگموس ناشی از نگاه در جهتهای بالا، راست و چپ قبل از انجام آزمایش، این موارد بهصورت پیشنیاز برای آزمایش تعقیبآرام انجام شد. سپس بهره، فاز و مورفولوژی تعقیبآرام، با ثبت کامپیوتری بهدست آمد و در فرم مخصوص ثبت نتایج که برای هر فرد اختصاصی بود، وارد شد.
در دستگاه Eye Dynamics ثبت پاسخها در آزمایش تعقیبآرام بهصورت تکچشمی است. در این آزمایش از فرد خواسته میشد که حرکت رفت و برگشتی محرک را فقط با استفاده از چشمهایش و بدون حرکتدادن سر تعقیب کند. برای حفظ توجه فرد در حین انجام تعقیبآرام، دائماً توصیههای لازم مبنی بر حفظ نگاه بر محرک و تعقیب هر چه بهتر آن ارائه میشد. این آزمایش در فرکانسهای 1/0، 2/0 و 4/0 هرتز افقی انجام شد. محدودۀ هنجار برای بهرۀ تعقیبآرام مقادیر 70 تا 140 درصد و برای فاز تعقیبآرام مقادیر کمتر از 20 درجه بود. مورفولوژی تعقیبآرام نیز در صورت ساکادیک بودن غیرطبیعی در نظر گرفته میشد.
در آزمایش نیستاگموس
خودبهخودی و نگاه خیره میزان نیستاگموس ایجاد شده،
و در آزمون تعقیبآرام بهره و فاز و مورفولوژی ارزیابی
شد. بررسیهای انجام شده مورد تأیید کمیتۀ
اخلاق دانشگاه بود. در این پژوهش برای تحلیل دادهها و
مقایسۀ نتایج کمّی بهدست آمده، از آزمونهای
آماری t مستقل و منویتنییو استفاده شد. از آزمون آماری t مستقل که
از جمله آزمونهای پارامتری در آمار است، برای
مقایسۀ نتایج دو گروه بهره گرفته شده است. شرط لازم برای
استفاده از آزمونهای پارامتری، هنجار بودن توزیع دادهها در هر
یک از زیرگروههای
آزمایشی است. علاوه بر نتایج اصلی، در این پژوهش چند یافتۀ جانبی نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از آنجایی که تعداد نمونهها در برخی از زیر گروههایی که برای بررسی نتایج جانبی مورد مقایسه قرار میگرفتند کم بود، از آزمون ناپارامتری منویتنی برای مقایسۀ نتایج این زیرگروهها بهره گرفتیم. برای متغیر کیفی مورفولوژی نیز از آزمون خیدو استفاده شد. دادهها با نرمافزار SPSS نسخۀ 5/11 مورد پردازش قرار گرفت.
یافتهها
در مطالعۀ حاضر 38 فرد هنجار با میانگین سنی 15/30 با انحراف معیار 51/7 که هیچگونه سابقۀ ابتلا به سرگیجه یا سردرد تکرار شونده نداشتند در گروه شاهد قرار گرفتند. میانگین سنی گروه مورد 8/35 با انحراف معیار 09/7 بود. دو گروه مورد بررسی از لحاظ سنی همسانسازی شدند و میانگین سنی آنها از لحاظ آماری اختلاف معنیداری نداشت (05/0<p). در گروه افراد شاهد 6/81 درصد و در گروه مورد 3/73 درصد جمعیت را زنان تشکیل دادند. با بررسی اثر جنسیت در گروه شاهد و مورد نیز اختلاف آماری معنیداری مشاهده نشد (05/0<p).
سابقۀ ابتلا به میگرن از 36-1 سال بود (میانگین 11/12 سال). تعداد حملات در ماه از یک روز تا همۀ روزهای یک ماه گزارش شد (میانگین 55/9 بار در ماه).
22 نفر ترس از صدا، 22 نفر حالت تهوع، 20 نفر ترس از نور، 15 نفر ترس از بو، 13 نفر خستگی، 11 نفر استفراغ، 11 نفر سرگیجۀ وضعیتی، 9 نفر بیماری حرکت و 4 نفر نیز دوبینی را گزارش کردند.
تاریخچۀ فامیلی میگرن در 3/73 درصد از بیماران وجود داشت. در 3/63 درصد از بیماران سردرد در تمام سر و در7/36 درصد از افراد یکطرفه گزارش شد.
در این پژوهش نتایج آزمایش نیستاگموس خودبهخودی در گروه مورد و شاهد بررسی شد. در کل، پنج نفر از گروه مورد دارای نیستاگموس خودبهخودی بودند، که سه نفر از آنها دارای نیستاگموس خودبهخودی افقی یک درجهای بودند و یک نفر از آنها دارای نیستاگموس خودبهخودی عمودی یک درجهای بود. در یکی از افراد گروه مورد نیز دو درجه نیستاگموس خودبهخودی عمودی وجود داشت. در گروه شاهد دو نفر دارای یک درجه نیستاگموس خودبهخودی افقی و دو نفر نیز دارای یک درجه نیستاگموس خودبهخودی عمودی بودند. در یکی از افراد گروه شاهد نیز یک درجه نیستاگموس هم در کانال افقی و هم در کانال عمودی ثبت شد. در نهایت، پنج نفر از افراد گروه مورد و پنج نفر از افراد گروه شاهد، درجات کمی از نیستاگموس را نشان دادند که از نظر آماری تفاوتی بین این دو گروه مشاهده نشد(05/0<p).
بررسی لازم برای یافتن هر گونه نیستاگموس ناشی از نگاه خیره در مطالعۀ حاضر انجام شد، که هم در گروه مورد و هم در گروه شاهد هیچگونه نیستاگموسی در جهتهای نگاه به روبهرو، راست، چپ و بالا در زاویۀ 20 درجه دیده نشد.
موارد معنیدار در بهرۀ تعقیبآرام در مقایسۀ دو گروه مورد و شاهد، فقط در بهرۀ تعقیبآرام در سرعت 2/0 هرتز چشم چپ دیده شد(009/0=p).
در مورد فاز تعقیبآرام نیز موارد معنیدار آماری در مقایسۀ دو گروه فقط در فاز تعقیبآرام در سرعت 4/0 هرتز چشم چپ دیده شد(017/0=p).
دربارۀ مورفولوژی تعقیبآرام نیز در چهار نفر از افراد گروه مورد، پاسخ بهصورت ساکادیک بود، اما در افراد گروه شاهد تعقیبآرام ساکادیک مشاهده نشد. همین امر سبب شد که تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه بهوجود آید(031/0=p).
مقادیر کمّی هر دو گروه مورد و شاهد در جدول 1 آورده شده و موارد معنی دار آماری در آنها نیز با ستاره مشخص گردیده است.
بحث
در این مطالعه نیستاگموس خودبهخودی و نگاه خیره در دو گروه مورد و شاهد، تفاوت آماری معنیداری نشان نداد، اما در پارامترهای گوناگون تعقیبآرام، تفاوتهایی بین دو گروه مشاهده شد.
نبود نیستاگموس خودبهخودی بیش از سه درجه بر ثانیه در افراد گروه مورد در این مطالعه بیانگر این است که ارزیابی بیماران مبتلا به میگرن در فاز بدون نشانه، لزوماً تفاوت چندانی با گروه شاهد نشان نمیدهد. بنابراین به نظر میرسد در بیماران مبتلا به میگرن، نیستاگموس خودبهخودی در فاز بدون نشانه وجود نداشته باشد. اما درصورت مشاهدۀ این یافتۀ غیرطبیعی در بیمار مبتلا به میگرن در فاز بدون نشانه، میتوان با احتمال بیشتری دربارۀ وجود نقایص دائمی دهلیزی در این بیماران اظهار نظر کرد. با این وجود در صورتی که بتوان این گروه از بیماران را در فاز حاد حمله مورد ارزیابی قرار داد، احتمال مشاهدۀ نیستاگموس پاتولوژیک بیشتر میشود. مطالعهای که توسط Von Brevern و همکاران (2005) انجام شد، میتواند مرجع مناسبی برای تعیین محدودۀ نیستاگموس پاتولوژیک محسوب شود(10)، چراکه تجزیه و تحلیل حرکات چشمی در این مطالعه هم در فاز حاد حمله و هم در فواصل بدون نشانه انجام شده است و مقایسۀ این دو وضعیت میتواند روش دقیقتری برای شناسایی نیستاگموس پاتولوژیک باشد. در مطالعۀ آنها، حرکات چشمی کمتر از سه درجه بر ثانیه از اهمیت زیادی برخوردار نیست و بنابراین مورد تجزیه و تحلیل قرار نمیگیرد. با توجه به این امر، در این مطالعه نیز طبق معیار Von Brevern و همکاران (2005)، نیستاگموسی که بیش از سه درجه بر ثانیه باشد، در هیچیک از دو گروه شاهد و مورد مشاهده نشد(10). با توجه به مطالعات، نتایج نیستاگموس خودبهخودی در مطالعۀ حاضر با نتایج مطالعۀ Celebisoyو همکاران (2008)، Von Brevern و همکاران (2005)، Vitcovik و همکاران (2008)، همخوانی دارد (2، 10و 11). در مطالعۀ Von Brevern و همکاران (2005)، افراد گروه مورد، هم در فاز حاد و هم در فاز بدون نشانه مورد ارزیابی قرار گرفتند که در هر دو مطالعه افراد در فاز حاد بیماری نیستاگموس خودبهخودی را (که در اکثر بیماران تأییدکنندۀ ضایعه مرکزی و در برخی نیز تأییدکنندۀ ضایعۀ محیطی بود) نشان دادند، اما در همان افراد در فاز بدون نشانه، نیستاگموس خودبهخودی یا از بین رفته بود یا شدت آن در حد ناچیزی بود(10). مطالعۀ Dieterich و همکاران (1999) نیز به همین شکل انجام شد که نتایج مشابهی بهدست آمد (12). اما مطالعۀ Celebisoy و همکاران (2008) و Vitkovic و همکاران (2008) فقط در فاز بین حملهای بیماران انجام شد که در این مطالعه نیز نیستاگموس خودبهخودی در افراد مورد مطالعه در فاز بین حملهای دیده نشد که تأییدکنندۀ نتیجۀ مطالعۀ حاضر است (2 و 11). تفاوت مشاهده شده در مطالعۀ حاضر با مطالعات دیگر، ناشی از تفاوت نمونهها (از نظر منشأ و ویژگیهای میگرن آنها)، زمان ارزیابی آنها (بهویژه مسألۀ ارزیابی در فاز حمله یا فاز بدون نشانه) افراد مورد مطالعه (برای مثال، حداقل تعداد دفعات ابتلا به میگرن در ماه برای وارد شدن به مطالعه در افراد مبتلا به میگرن)، تکنیک و دستگاه مورد استفاده (برای مثال، استفاده از ENG ، VNG، EOG و یا VOG) و تعاریف متفاوت از محدودۀ پاتولوژیک برای غیرطبیعی در نظر گرفتن دادهها است.
بررسی لازم برای یافتن هرگونه نیستاگموس ناشی از نگاه خیره در مطالعۀ حاضر انجام شد و در هر دو گروه مورد و شاهد هیچگونه نیستاگموسی در جهتهای نگاه به روبهرو، راست، چپ و بالا در زاویۀ 20 درجه دیده نشد. این امر نیز میتواند تأییدکنندۀ وجود علائم ناچیز در فاز بین حملهای در بیماران مبتلا به میگرن باشد و لزوم ارزیابی این بیماران در حین حمله را قوت میبخشد.
در مطالعۀ Harno و همکاران (2003) نیستاگموس غیرطبیعیِ ناشی از نگاه خیره در 25 درصد بیماران، با گزارشهای قبلی دربارۀ وجود نیستاگموس ناشی از نگاه خیره در میگرن همیپلژیک فامیلیال همخوانی دارد. در مطالعهای که وی انجام داد نیستاگموس ناشی از نگاه خیره در فاز حمله در دو فرد دیده شد که یکی از آنها مبتلا به میگرن نوع بازیلار و دیگری مبتلا به میگرن همیپلژی فامیلی بود. بنابراین هر دوی این بیماران مبتلا به میگرن با اورا بودند(13). در مطالعۀ Von Brevern و همکاران (2005) نیز، دو بیمار نیستاگموس ناشی از نگاه خیرۀ یکطرفه نشان دادند که هم در فاز حاد و هم در فاز بدون نشانه بیماری وجود دارد(10). همانطور که ملاحظه میشود مطالعه Von Brevern و همکاران (2005) و مطالعۀ Harno و همکاران (2003) نیز در فاز حمله انجام شده است. فقط در مطالعۀ Von Brevern و همکاران (2005) نیستاگموس علاوه بر فاز حاد در فاز بدون نشانه نیز مشاهده شده است(10و13).
نیستاگموس ناشی از نگاه خیره در اثر ناتوانی فرد در ثابت نگهداشتن وضعیت سیگنالی است که از انتگراتور عصبی منشأ گرفته است. این نوع از نیستاگموس معمولاً ناشی از بیماریهای مخچهای است که بخش دهلیزیـمخچهای (شامل لوب flocconodular) و ارتباطات مربوط به آن را درگیر میکند و ضایعات ساقۀ مغز نیز به نوبۀ خود، nucleus prepositus hypoglossi و هستۀ دهلیزی داخلی را تحت تأثیر قرار میدهد که در ایجاد این نوع نیستاگموس مؤثر است(14).
اما در مطالعاتی مثل Celebisoy و همکاران (2008) که در فاز بین حملهای در افراد مبتلا به میگرن انجام شده است، در هیچیک از افراد مورد مطالعه نیستاگموس ناشی از نگاه خیره دیده نشد که مشابه نتایج مطالعۀ حاضر است(2). مواردی که بهنظر میرسد در بهدست آمدن چنین نتیجهای دخیل باشند، عبارتند از نوع میگرنی که این افراد در مطالعۀ خود مورد بررسی قرار دادند، که احتمال اینکه در انواعی از میگرن با اورا مثل میگرن همیپلژی فامیلی چنین نیستاگموسی دیده شود، بیشتر از افرادی است که مبتلا به میگرن بدون اورا هستند. همچنین مواردی مثل تعداد افراد مورد مطالعه (که میگرن با اورا داشتند)، دستگاه مورد استفاده، مدتزمان ابتلای فرد به بیماری، انجام ارزیابی در فاز حاد حمله یا فاز بدون نشانه نیز از جمله مواردی است که میتوانند در این بررسی تأثیرگذار باشند.
همانطور که در قسمت نتایج ذکر شد، در آزمایش تعقیبآرام مطالعۀ حاضر، پارامترهایی از هر سه متغیر بهره، فاز و مورفولوژی از نظر آماری معنیدار شدهاند، اما آنچه که لازم است مورد توجه قرار گیرد این است که تمامی پارامترهای کمّی در محدودۀ دادههای هنجار دستگاه قرار دارند. این امر به مفهوم آن است که اگرچه تفاوت آماری معنیداری در گروههای مختلف مورد بررسی مشاهده شده است، اما نمیتواند بیانگر وجود آسیب بارز بالینی در افراد مورد مطالعه باشد. با این وجود، مشاهدۀ تعقیبآرام ساکادیک در چهار نفر از افراد گروه مورد و معنیداری آماری حاصل شده میتواند نشان دهندۀ احتمال متأثر شدن تعقیبآرام در افراد مبتلا به میگرن باشد. همچنین نتیجهای که از بررسی مطالعات مختلف میتوان گرفت این است که در صورتی که ارزیابیهای تعقیبآرام در مرحلۀ حاد بیماری انجام شده باشد، احتمال متأثر شدن نتایج بیش از حالتی است که ارزیابی در فاز بدون نشانه صورت گرفته است. این یافتهها در مطالعۀ Von Brevern و همکاران (2005)، Dieterich و همکاران (1999) گزارش شده است(10و 12). اما این امر به معنی متأثر نشدن نتایج آزمایش تعقیبآرام در فاز بدون نشانه نیست، چرا که در مطالعاتی که در بالا ذکر شد، با وجود معنیدار نشدن اکثر مطالعات در فاز بدون نشانه، برخی از افراد مورد مطالعه نتایج غیرطبیعی در آزمایش تعقیبآرام نشان دادند. چنین نتایجی را میتوان در مطالعۀ Celebisoy و همکاران (2008)، Von Brevern و همکاران (2005) مشاهده کرد(2و10).
آنچه که در مطالعۀ حاضر دیده شد کمی با مطالعات دیگر متفاوت بهنظر میرسد. در این مطالعه، بهجز فاز تعقیبآرام در سرعت 1/0 هرتز که در هر دو چشم راست و چپ بین افراد گروه شاهد و مورد نتیجۀ آماری معنیداری را نشان میدهد، در بقیۀ موارد در فاز و بهرۀ تعقیبآرام، فقط نتایج مربوط به چشم چپ معنیدار است. برای توجیه نتایج بهدست آمده بررسیهای بسیاری انجام شد. در مطالعات مختلف که در رابطه با VNG انجام شده است، غالباً نتایج بهصورت کیفی گزارش شده است و در مورد نتایج دادههای کمّی، معمولاً دادههای یکی از چشمها و یا میانگین هر دو چشم مورد بررسی قرار گرفته است. برای دستیابی به علت این امر، دادههای مربوط به افراد گروه شاهد و مورد به تفکیک مورد بررسی قرار گرفت، و نتایج بهرۀ تعقیبآرام بین چشم راست و چپ در هر دو گروه افراد شاهد و مورد معنیدار بود، اما نتایج فاز تعقیبآرام بین دو چشم اختلاف معنیداری نشان نداد. جالبتر اینکه نتایج بهرۀ چشم راست، در هر سه سرعت مورد بررسی، بیشتر از نتایج چشم چپ بود که همین امر سبب معنیداری نتایج دو چشم شد. از آنجایی که نتایج آزمایش تعقیبآرام در دستگاه Eye-dynamics، بهصورت تکچشمی گزارش میشود، بحث روال انجام آزمایش مطرح میشود. در مطالعۀ حاضر انجام آزمایش تعقیبآرام ابتدا در چشم چپ و سپس در چشم راست صورت گرفت. بنابراین این احتمال وجود داشت که فرد در انجام فرایند تعقیبی در چشم چپ هنوز از نحوۀ انجام آزمایش آگاهی کافی نیافته باشد و در نتیجه، همین امر سبب بهبود نتایج چشم راست شده باشد. به همین دلیل، پس از انجام مطالعۀ حاضر، یک مطالعۀ پایلوت انجام شد تا به این ترتیب اثر آشنایی فرد با انجام آزمایش در تعدادی از افراد هنجار بررسی شود. نتیجهای که در این افراد هنجار بهدست آمد نیز در خور توجه است. در این افراد، انجام آزمایش برای بار اول نتایجی مشابه مطالعۀ انجامشده را نشان داد، که در آن چشم راست و چپ اختلاف معنیداری با یکدیگر نشان دادند. اما پس از انجام مرحلۀ دوم آزمایش، یعنی تکرار آزمایش تعقیبی روی همان افراد پس از گذشت پنج دقیقه، نتایج بین دو چشم از لحاظ آماری معنیدار نشد. با این وجود اعدادی که در چشم راست بهدست آمد همچنان بیش از نتایج بهدست آمده در چشم چپ بود. فرضیۀ محتمل دیگر، بحث ترتیب چشمی در انجام آزمایش تعقیبآرام بود. در مرحلۀ سوم، در همان گروه از افراد هنجار ابتدا آزمایش در چشم راست و سپس در چشم چپ انجام شد که در این مرحله نیز نتایج معنیدار شد. این امر ظاهراً نشاندهندۀ این بود که اثر ترتیب چشم راست و چپ نیز در آزمایش تأثیرگذار بوده است، اما زمانیکه نتایج مرحلۀ دوم (یعنی تکرار تعقیبآرام ابتدا در چشم چپ و سپس راست) و مرحلۀ سوم (یعنی انجام آزمایش ابتدا در چشم راست و سپس در چشم چپ) مورد مقایسه قرار گرفت، نتایج تفاوت آماری معنیداری نشان ندادند. این امر نشاندهندۀ آن است که احتمالاً اثر تکرار آزمایش بیش از اثر ترتیب چشمی بوده است. فرضیۀ محتمل دیگر بحث غلبۀ چشمی بود که در این رابطه مطرح شد، چراکه با وجود معنیدار نشدن نتایج چشم راست و چپ در تکرار مجدد، همچنان مقادیر عددی چشم راست بیش از چشم چپ بود. در رابطه با برتری چشمی، در منابع اشاره شده است که در دو سوم افراد غلبۀ چشم راست وجود دارد(15). با توجه به این امر و اینکه ناهنجاریهای مشاهده شده عمدتاً در چشم چپ بوده است، به نظر میرسد شدت ناهنجاری به اندازهای نبوده است که بتواند تأثیرات پاتولوژیک بیماری را در چشم غالب فرد نمایان سازد، و تنها توانسته است این تأثیرات را در چشم مغلوب روشن نماید.
مورد دیگری که میتوان مدنظر قرار داد، در رابطه با حرکات چشمی کنژوگه است. این حرکات چشمی در واقع بیانگر هماهنگی حرکتی در چشمهاست که به فرد این امکان را میدهد که با هر دو چشم روی یک شیء واحد نگاه کند. مراکز مختلفی در ساقۀ مغز عهدهدار انجام این کار هستند. نگاه کنژوگۀ افقی توسط اعصاب مغزی سوم و چهارم، PPRF، هستۀ prepositus hypoglossi و هستۀ دهلیزی داخلی کنترل میشوند. نگاه کنژوگۀ عمودی نیز توسط اعصاب مغزی سوم و چهارم، هسته بینابینیـسری (rostral interstitial nucleus of medial longitudinal fasciculus: riMLF) و هستۀ بینابینی کاخال (interstitial nucleus of Cajal) عصبدهی میشوند(16). از آنجایی که احتمال درگیری ساختارهای مختلف ساقۀ مغز در افراد مبتلا به میگرن وجود دارد، میتوان این فرضیه را ارائه کرد که چون تغییرات ساختاری در چشم مغلوب فرد نمود بیشتری دارند، در برخی از پارامترهای آزمایش چشمیـحرکتی معنیدار شدن نتایج چشم چپ را شاهد هستیم.
همچنین، از آنجایی که افرادی که در تحقیق حاضر مورد بررسی قرار گرفتند، دارای طیف گستردهای از انواع میگرن بودهاند، این احتمال وجود دارد که در صورتی که مطالعه روی نوع خاصی از میگرن انجام میشد، میتوانست تأثیرات پاتولوژیک را حتی در چشم غالب فرد نشان دهد. بنابراین بررسی نوع خاصی از میگرن و حتی گروههای بزرگتر در مطالعات آینده میتواند در تعیین رابطۀ علت و معلولی مؤثر واقع شود.
در مورد فاز تعقیبآرام انتظار میرود که تغییرات فازی وابسته به تغییر زمان نهفتگی باشد. اکثر اعصاب آورانی که مربوط به فاز تعقیبآرام هستند، نواحی خارجی حفرۀ خلفی جمجمه، شامل striate، retina و قشرextrastriate را درگیر میکنند. تغییر در فاز تعقیبآرام، میتواند ناشی از تأخیر در پردازش بینایی هدف متحرک باشد. نمیتوان بهطور قطعی نتیجه گرفت که نقایص دیده شده در تعقیبآرام بیانگر اختلال در حفرۀ خلفی است، اما در این مطالعه احتمال وجود چنین فرضیهای وجود دارد.
در کل میتوان دربارۀ بررسیهای انجامشده در بیماران مبتلا به میگرن اینگونه گفت که نیستاگموسی که در فاز حاد بیماری میگرن دیده میشود، در فازی که بیمار فاقد نشانههای بیماری باشد مشاهده نمیشود. بنابراین نداشتن نیستاگموس خودبهخودی بیش از سه درجه بر ثانیه و نبود نیستاگموس نگاه خیره و قرار گرفتن بهرۀ بیماران مبتلا به میگرن در محدودۀ هنجار در این مطالعه گواه این یافته است. اما در مجموع، در بیماران بدون نشانه نیز یافتههای چشمیـحرکتی مرکزی خفیفی مثل ساکادیک بودن خفیف تعقیبآرام، نیستاگموس خودبهخودی و نیستاگموس ناشی از نگاه خیره، نیستاگموس وضعیتی مرکزی با شدت متوسط وجود دارد. با این وجود نمیتوان گفت که نیستاگموس در این بیماران هیچگاه بهبود نمییابد، بلکه دادههای مطالعات نشان میدهد که در فاز بدون نشانه ممکن است شدت نیستاگموس کاهش یابد یا از بین برود(12). هرچند در این مطالعه نیز نیستاگموس خودبهخودی بیش از سه درجه بر ثانیه در افراد گروه مورد مشاهده نشد، ولی بررسی همین گروه در فاز حاد حملۀ میگرن ممکن است سبب بروز نیستاگموس شود.
نتیجهگیری
یافتههای این مطالعه در زمینۀ بهره و فاز تعقیبآرام در محدودۀ هنجار قرار داشت. با وجود تفاوتهای معنیدار آماری در برخی از پارامترهای این دو عامل، بهنظر نمیرسد این بیماران دارای ناهنجاری بالینی خاصی باشند. اما با توجه به معنیدار شدن مورفولوژی و ساکادیک بودن چهار نفر از افراد گروه مورد و تفاوتهایی که در چشم راست و چپ در برخی از پارامترهای بهره و فاز تعقیبآرام، احتمال وجود نقایص نورواتولوژیک زمینهای در میگرن مطرح است که به احتمال زیاد ناشی از وجود نقص در عملکرد سیستم چشمیـحرکتی با منشأ دهلیزیـمخچهای است. بررسی این بیماران در گروههای اختصاصیتر و در فاز حاد بیماری و همچنین استفاده از مجموعه روشهای تشخیصی میتواند در تشخیص محل ضایعه مؤثر واقع شود.
سپاسگزاری
این مقاله حاصل طرح پژوهشی مصوب دانشگاه علوم پزشکی تهران به شماره قرارداد 10924-32-03-89 است.
REFERENCES
1. Dash AK, Panda N, Khandelwal G, Lal V, Mann SS. Migraine and audiovestibular dysfunction: is there a correlation? Am J Otolaryngol. 2008;29(5):295-9.
2. Celebisoy N, Gökçay F, Sirin H, Bıçak N. Migrainous vertigo: clinical, oculographic and posturographic findings. Cephalalgia. 2008;28(1):72-7.
5. Cuomo-Granston A, Drummond PD. Migraine and motion sickness: What is the link? Prog Neurobiol. 2010;91(4):300-12.
7. Weiller C, May A, Limmroth V. Jüptner M, Kaube H, Schayck RV, et al. Brain stem activation in spontaneous human migraine attacks. Nat Med. 1995;1(7):658-60.
8. Lisberger SG, Fuchs AF. Role of primate flocculus during rapid behavioral modification of vestibuloocular reflex. I. Purkinje cell activity during visually guided horizontal smooth-pursuit eye movements and passive head rotation. J Neurophysiol. 1978;41(3):733-63.
9. Wieser T, Wolff R, Hoffmann K, Schulte-Mattler W, Zierz S. Persistent ocular motor disturbances in migraine without aura. Neurol Sci. 2004;25(1):8-12.
14. Jen JC, Kim GW, Dudding KA, Baloh RW. No mutations in CACNA1A and ATP1A2 in probands with common types of migraine. Arch Neurol. 2004;61(6):926-8.
15. Eser I, Durrie DS, Schwendeman F, Stahl JE. Association between ocular dominance and refraction. J Refract Surg. 2008;24(7):685-9.
16. Bianchi R, Gioia M. Fine structure of the interstitial nucleus of Cajal of the cat. J Anat. 1995;187(Pt 1):141-50.