مقاله پژوهشی

 

تصریف افعال در دوزبانه‏های دچار آسیب ویژۀ زبانی

 

حوریه احدی1، رضا نیلی‏پور2، بلقیس روشن1، حسن عشایری3، شهره جلایی4

1ـ گروه زبان‏شناسي و زبان‏های خارجی، دانشگاه پيا‏م نور، تهران، ایران

2ـ گروه گفتاردرمانی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران، ایران

3ـ گروه تحصیلات تکمیلی، دانشکده علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران

4ـ گروه آمار زیستی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران

 

چکیده

زمینه و هدف: با توجه به نتایج اکثر تحقیقات که نشان‏دهندۀ اختلالات صرفی در کودکان دچار آسیب ویژۀ زبانی هستند و توجه ویژه‏ای در تحقیقات به رابطۀ میان دوزبانگی و آسیب ویژۀ زبانی شده است، از این رو پژوهش حاضر تکواژهای صرفی افعال زبان فارسی در افراد دوزبانۀ مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی و مقایسۀ آنها با کودکان دوزبانۀ بهنجار را مورد بررسی قرار داد.

روش بررسی: در این پژوهش شش کودک 5 تا 10 ساله، دوزبانۀ آذری‏ـ‏فارسی و شش کودک همتای سنی و شش کودک همتای زبانی از لحاظ صرف فعل مورد بررسی قرار گرفتند و داشتن تأخیر زبانی، نداشتن مشکلات شنوایی، بینایی و هوشی از معیارهای ورود به این پژوهش بود. ابزار سنجش، آزمون آسیب ویژۀ زبانی و نمونۀ گفتار پیوستۀ کودکان بود و براي مقايسۀ نتايج از آزمون غيرپارامتريک من‏ويتني استفاده شد.

یافته‏ها: نتایج نشان داد که این کودکان در مهارت‏های درک و بیان تطابق فعل و فاعل و بیان زمان افعال (گذشته، حال، آینده) نسبت به همتایان سنی خود تأخیر دارند و تفاوت موجود از لحاظ آماری معنی‏دار بود (019/0p=، 020/0p=) و حتی در مورد توانایی بیان زمان افعال از همتایان زبانی خود نیز عقب‏تر هستند و بین آنها تفاوت معنی‏داری مشاهده شد(029/0p=).

نتیجه‏گیری: نتایج نشان می‏دهد ضعف در توانمندی‏های صرفی افعال می‏تواند نشانۀ بالینی ارزشمندی در تشخیص و درمان کودکان دوزبانۀ دچار آسیب ویژۀ زبانی باشد.

واژگان کلیدی: آسیب ویژۀ زبانی، دوزبانگی، صرف افعال

 

(دریافت مقاله: 25/7/91، پذیرش: 13/12/91)

 

مقدمه


آسیب ويژۀ زباني يکي از انواع اختلالات زباني است که حدود هفت درصد از کل جمعیت را متأثر میسازد و علت شناخته شدهاي ندارد. کودکان مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی، در مقایسه با همتایان سنی خود، تواناییهای زبانی پایینتر از سطح مورد انتظار نشان میدهند، اما تواناییهای هوشی و شنوایی آنها در حد هنجار است و به هیچ یک از اختلالات نافذ رشد از جمله اوتیسم، مشکلات حرکتی در تولید گفتار یا آسیبهای نورولوژیک اکتسابی مبتلا نیستند(1).

دوزبانگی نیز یکی از فراوان‏ترین مسائل زبانی است که بهعلت وفور، بیشتر حالتی معمول در رشد زبانی است تا یک حالت و موقعیت استثنا. بنابراین بررسي جنبههاي زباني مختلف در کودکان دوزبانۀ دچار آسیب ویژۀ زبانی هم از لحاظ نظری و هم کاربردی، بسیار مهم و ضروری است(1).

عدهای از محققان برای تعیین علت آسیب ویژۀ زبان، به بررسی مکانیسم‌های شناختی این اختلال پرداختهاند. فرضیههایی که در این راستا مطرح شده از مطالعات تجربی به‏دست آمده و با انجام پژوهشهای متعدد حمایت‏هایی نسبی نیز از هر یک از آنها صورت گرفته است(2). عمده‏ترین نظریه‏های مطرح در زمینۀ آسیب ویژۀ زبان شامل موارد زیر است:

الف‏ـ ظرفیت محدود پردازش (Limited processing capacity: LPC) که در LPC این طور فرض می‎شود که رشد زبانی طولانی در کودکان دچار آسیب ویژۀ زبانی نتیجۀ نقص در حوزۀ عمومی شناخت و مکانیسم درکی مورد استفاده برای یادگیری زبان است. محققان دریافته‏اند که کودکان دچار آسیب ویژۀ زبانی در مقایسه با همتایان طبیعی خود نقایصی در حافظۀ فعال، سرعت پردازش و عکسالعمل به محرکهای شنیداری و دیداری دارند(2). نظریه‏های LPC در بیشتر موارد برای درک آسیب ایجاد شده، به‏ویژه آسیب تک‏واژی‏ـ‏واج‏شناختی، کارایی ندارد. با اینحال، Leonard و همکاران (2007) سعی کردند براساس دیدگاه پردازشی توضیحی برای آسیب تک‏واژی‏ـ‏واج‏شناختی بیابند. برای مثال، فرضیۀ سطحی Leonard و Eyer (1996) براساس یافتههایی است که نشان می‏دهد کودکان دچار آسیب ویژۀ زبانی مشکلاتی در پردازش شنیداری تکواژهای بیتکیه و ضعیف (از لحاظ شنیداری) دارند. چون بیشتر تکواژهای دستوری زبان انگلیسی از نوع همخوانهای غیرهجایی یا هجاهای بی‏تکیه و غیر برجسته هستند، حذف همخوان‏های پایانی ضعیف در روند رشد طبیعی گفتار شایع است.

فرضیۀ کلیدی موجود در نظریۀ LPC در مورد فراگیری تکواژشناختی این است که کودکان دچار آسیب ویژۀ زبانی نیاز بیشتری به تماس با ویژگیهای زبان مورد نظر دارند (دفعات بیشتر در هر تکلیف) تا الگوهای صرفی از لحاظ تکواژشناختی بهطور کامل فراگرفته شوند(3). Gutierrez-Clellen و Simon-Cereijido (2009) صحت تولید صرف افعال انگلیسی را در گفتار روایتی دوزبانههای اسپانیایی‏ـ‏انگلیسی با آسیب ویژۀ زبانی، دوزبانۀ طبیعی، تکزبانۀ انگلیسی با آسیب ویژۀ زبانی و تک‏زبانۀ انگلیسی طبیعی با متوسط سنی 5/5 سال بررسی کردند و به نتایجی در تأیید این نظریه دست یافتند(4).

ب‏ـ مصدر اختیاری بسط یافته (Extended optional infinitive: EOI) که فرضيۀ EOI نشان داده است که کودکان هنجار درصد بالاتري از فعل‏های خودايستا (finite verbs) را در بافت‏هاي ضروري نشان ميدهند، در حاليکه آنها هنوز در سطحي هستند که در آن استفاده از مصدر اختياري (optional infinitive: OI) رایج است. برای مثال، استفاده از پسوند s (نشانۀ صرفی علامت جمع در زبان انگلیسی) در افعال کودکان طبيعي 59 درصد است، در حالیکه در کودکان مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی 39 درصد است(3).

یکی از مستندترین ویژگیهای واجی‏ـ‏تکواژشناختی آسیب ویژۀ زبانی در زبان انگلیسی این است که این کودکان در کسب صرف درست افعال یعنی دستهای از تکواژها که مشخصۀ زمانی دستور زبان را میسازند و همچنین در برخی موارد در تطابق فعل و فاعل نیز دچار مشکل هستند. Kohnert و همکاران (2009) نشان دادند که تکواژهای زمان مانند ed زمان گذشته و افعال کمکی، در مقایسه با تکواژهای دیگر، در کودکان دارای رشد طبیعی زبان نیز دیرتر کسب میشوند. اما در کودکان با آسیب ویژۀ زبانی کسب تکواژهای زمانی دیرتر از کودکان طبیعی اتفاق میافتد؛ یعنی تأخیر کودکان دچار آسیب ویژۀ زبانی در این تکواژها بیشتر از تأخیری است که در زبان کودکان طبیعی دیده می‏شود(5). Rice و همکاران (1995) در تحقیق دیگری نشان دادهاند که کودکان بهنجار در حال رشد تا سن چهار سالگی به مهارت در کاربرد این تکواژها دست می‏یابند، درحالیکه کودکان مبتلا به آسیب ویژۀ زبان حتی در سن هشت سالگی نیز در این زمینه عقبترند.

نظریه EOI متکی بر الگوی رشد طبیعی زبان در کودکان است. مطابق این فرضیه، کودکان خردسال در حال رشد نشاندار بودن زمان فعل و مطابقت فعل و فاعل را یک خاصیت انتخابی یا دلبخواه قلمداد میکنند. این امر منجر به حذف آن دسته از تکواژهای دستوری میشود که محدودکنندۀ مصدر مانند s سوم شخص یا ed زمان گذشته و فعل کمکی"be" و"do" است. مطابق این نظریه، در کودکان سنین سه سال و شش ماه تا چهار سال و شش ماه، بازنمایی این تکواژها و قواعد کاربردشان به‌طور کامل شکل میگیرد، اما کودکان مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی تا مدتها بعد از این سن زمان را اختیاری یا دلبخواه قلمداد میکنند(6).

بررسی آسیب ویژۀ زبان در زبان‏های مختلف، به‏ویژه در افراد دوزبانه، میتواند به تأیید یا رد این دیدگاهها و در نهایت به مشخص شدن علت اختلال کمک کند. علاوه‏ بر این، میتواند به کشف ویژگیهای این اختلال در دوزبانه‏ها و تفاوت آن با زبانآموزان طبیعی دو زبان بپردازد. Paradis (2005) به بررسی تکواژ‏های زمانی و غیرزمانی در تولید گفتار خود‏بهخودی و تعاملی در کودکان دوزبانۀ انگلیسی پرداخت. آزمودنی‏ها دارای میانگین سنی 7/5 سال بودند و به‎طور میانگین 5/9 ماه در تماس با زبان انگلیسی بودند. نتایج نشان داد کودکان دوزبانه در تکواژهای زمانی نسبت به تکواژهای غیرزمانی صحت کمتری دارند و اکثر خطاها از نوع حذفی است(7). هدف این تحقیق بررسی مهارتهای درک و بیان تطابق فعل و فاعل و تصریف‏های مربوط به زمان فعل در کودکان دوزبانۀ (فارسی‏ـ‏آذری) مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی و مقایسۀ آنها با کودکان دو زبانۀ (فارسی‏ـ‏آذری) طبیعی بود.

 

روش بررسی

ابتدا از كودكاني كه توسط گفتاردرمانگر (آسيبشناسان گفتار و زبان) مشكوك به آسیب ويژۀ زباني تشخيص داده شده بودند آزمون هوش وکسلر (بخش غیرکلامی) و آزمون ارزيابي عملکرد دهاني گرفته شد و بررسی عملکرد شنوایی و بینایی در مورد آنها انجام شد، زیرا نداشتن نقص هوشی، عصبشناختی، حرکتی، دیداری و شنیداری از معیارهای اولیۀ تشخیص آسیب ویژۀ زبانی بود.

در مرحلۀ بعد آزمون آسیب ویژۀ زبانی، آزمون رشد زبان و نمونۀ گفتار پیوسته از طریق توصیف تصاویر گرفته شد تا میزان تأخیر زبانی آنها مشخص شود، زیرا یکی دیگر از معیارهای تشخیصی آسیب ویژۀ زبانی داشتن بیش از یکسال تأخیر نسبت به همتایان سنی بود که این مورد از طریق بررسی گفتار پیوسته قابل ارزیابی است.

در این پژوهش از روش نمونۀ در دسترس استفاده شد و در آن شش کودک 8-7 سالۀ دوزبانۀ (فارسی‏ـ‏آذری) با آسیب ویژۀ زبانی و شش کودک 8-7 ساله دوزبانۀ (فارسی‏ـ‏آذری) هنجار به‏عنوان همتای سنی و شش کودک دوزبانۀ طبیعی به‏عنوان همتای زبانی بررسی شدند. براي ارزيابي درک صرف زمانی افعال (گذشته، حال، آینده) از خرده‏آزمون درک دستوری (آزمون رشد زبانی) و برای بیان صرف زمانی افعال (گذشته، حال، آینده) از خرده‏آزمون تکمیل دستوری (آزمون رشد زبانی) که توسط حسن‏زاده و مینایی (2001) به نقل از مالکی شاه محمود و همکاران (2011) هنجاریابی شده بود و براي بررسي درک و بیان تطابق فعل و فاعل از آزمون تهیه شده توسط مالکی شاه محمود و همکاران (2011) استفاده شد(8)

در مورد کودکان مبتلا به آسیب ويژۀ زباني، نمرات خام حاصل از خرده‏آزمونها يکبار با توجه به سن تقويمي تحليل شد و بهره‏هاي به‎دست آمده با بهرههاي به‎دست آمده در گروه همتای سني مقايسه شد و بار ديگر با توجه به سن زباني تحليل شدند (سن همتاي زباني که براساس شاخص ميانگين طول گفتار به‏دست آمده بود معيار قرار گرفت) و بهرههاي به‎دست آمده با بهره‏هاي حاصله در گروه همتاي زباني مقايسه شد.

داده‏هاي آزمودني‏ها با استفاده از نرم‏افزار SPSS نسخۀ 17 تجزيه و تحليل آماري شد. براي مقایسۀ نتايج حاصل از خرده‏آزمونها (تصريفات مربوط به زمان فعل و تطابق فعل و فاعل) بين گروه مبتلا به آسیب ويژۀ زباني با گروه‏های هنجار از آزمون غير پارامتريک من‏ويتني استفاده شد. نتایج حاصل از بررسی تکواژهای تصریفی شش کودک با آسیب ویژۀ زبانی با نتایج حاصل از ویژگی‏های صرفی شش کودک دوزبانۀ طبیعی به‏عنوان همتای سنی و شش کودک همتای زبانی براساس میانگین طول گفته (Mean of Language Utterance: MLU) مقایسه شد.

 

یافتهها

همان‏طور که در جدول 1 مشاهده می‏شود حداکثر امتیاز در تمام تکالیف مربوط به گروه همتای سنی است و حداقل امتیاز
Text Box: جدول 1ـ آمار توصیفی امتیاز توانايي درک و کاربرد درست زمان فعل و درک و بیان تطابق در هر سه گروه، شهر تهران، (12n=)

	گروه مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی		گروه همتای سنی		گروه همتای زبانی
تکلیف	حداقل	حداکثر	نما		حداقل	حداکثر	نما		حداقل	حداکثر	نما
درک زمان فعل	16	18	16		24	31	25		14	16	16
بیان زمان فعل	2	7	5		14	23	15		4	7	6
درک تطابق	7	10	7		16	18	18		9	10	9
بیان تطابق	5	11	7		15	18	17		8	10	9



در تکالیف بیان زمان فعل و درک و بیان تطابق مربوط به گروه مبتلا است.

تفاوت بين دو گروه مبتلا به آسیب ويژۀ زباني و گروه هنجار همتاي سني، در توانايي درک تطابق فعل و فاعل و همچنین در توانايي کاربرد درست شناسۀ فعل در تطابق با فاعل معنی‏دار(01/0=p)، (02/0p=) بود. یعنی توانایی درک و بیان تطابق فعل و فاعل در گروه کودکان دچار آسیب ویژۀ زبانی نسبت به همتایان سنی ضعیف‏تر بود (جدول 2).

جدول 3 نشان ميدهد که تفاوت بين دو گروه مبتلا به آسیب ويژۀ زباني و گروه هنجار همتاي سني در درک تصريفهاي مربوط به زمان (گذشته، حال و آینده) و بیان و کاربرد درست این تصریفات (گذشته، حال و آینده) معنی‏‏دار (01/0p=) و (02/0p=) است. یعنی توانایی درک و کاربرد درست زمان افعال در گروه کودکان با آسیب ویژۀ زبانی نسبت به همتایان سنی ضعیفتر است.

داده‏هاي جدول 4 نشان مي‏دهد در توانايي درک تطابق فعل و فاعل و توانايي کاربرد درست شناسۀ فعل در تطابق با فاعل بين دو گروه کودکان با آسیب ویژۀ زبانی و گروه همتای زبانی تفاوت معنی‏داري وجود نداشت(21/0=p) و (28/0p=) یعنی تقریباٌ در یک سطح قرار دارند.

تفاوت بين دو گروه مبتلا به آسیب ويژۀ زباني و گروه هنجار همتاي زبانی در درک تصريفهاي مربوط به زمان معنیدار نبود(58/0p=)، ولی در بیان و کاربرد این تصریفات معنی‏‏دار بود(02/0p=) که در جدول 5 نشان داده شده است.

از این رو می‏توان گفت کودکان مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی در بیان و کاربرد تصریفات زمانی افعال از همتایان زبانی خود نیز ضعیفتر هستند.

 

بحث

با توجه به اهمیت مشکلات تکواژشناختی و صرفی در دوزبانههای با آسیب ویژۀ زبانی در این پژوهش نیز به بررسی صرف افعال یعنی تطابق فعل با فاعل و تطابق زمانی افعال (هر سه زمان گذشته، حال و آینده) پرداخته شده و این دو مهارت از جنبۀ درکی و بیانی در کودکان دوزبانۀ با آسیب ویژۀ زبانی با کودکان هنجار دوزبانه مقایسه شده است.

در مطالعۀ حاضر مقايسۀ توانايي درک تطابق فعل و فاعل، که با استفاده از آزمون قضاوت بررسي شده است، بين گروه مبتلا به آسيب ويژۀ زباني با دو گروه هنجار نشان ميدهد که عملکرد کودکان مبتلا به آسیب ويژۀ زباني در اين آزمون بهطور قابل توجهي ضعيفتر از کودکان همتاي سني آنهاست، ولي بين عملکرد کودکان مبتلا به آسیب ويژۀ زباني و گروه هنجار همتاي زباني آنها تفاوتي ديده نمي‏شود.

مقايسۀ توانايي توليد فعل در تطابق با فاعل در آزمون تکميل جمله، بين گروه مبتلا به آسیب ويژۀ زباني با دو گروه هنجار همتاي سني و زباني آنها نشان مي‏دهد که همانگونه که انتظار ميرود کودکان مبتلا به آسیب ويژۀ زباني در اين آزمون، عملکردي ضعيفتر از عملکرد گروه هنجار همتاي سنيشان داشتند. بهعلاوه، نتايج نشان مي‏دهد که عملکرد کودکان مبتلا به آسیب ويژۀ زباني در اين تکليف حتي از همتايان زبانيشان ضعيفتر هستند.

بنابراین، نتایج این پژوهش با نتایج مطالعات Hansson و Nettelbaladt (2002) که بیان می‌کنند گروه کودکان مبتلا به آسیب ويژۀ زباني نسبت به همسالان خود حدود دو سال در توليد دستور زبان و حدود یک سال در درک زبان تأخير دارند، همخوان است(9).

مشکلات بیانی کودکان دچار آسیب ویژۀ زبانی در بیان تصریفات بیشتر از درک آنها است، تاحدی که حتی بهطور قابل ملاحظهای از همتایان زبانی خود در ارزيابي‌هاي مربوط به توليد تصریفات افعال متمايزند(9). همچنین، اين یافته در تطابق با نتايج مطالعۀ Dromi و همکاران (1999) است که بيان مي‏کنند کودکان عبريزبان مبتلا به آسیب ويژۀ زباني در استفاده از صورت‏هاي صرفي مربوط به تطابق افعال گذشته محدويتهاي بيشتري نسبت به گروه هنجار همتاي MLU نشان ميدهند. اين درحالي است که مطالعات اوليۀ انجامشده در زمينۀ تکواژشناسي فعلي مورد استفاده در کودکان عبريزبان مبتلا به آسیب ويژۀ زباني پيشنهاد ميکنند اين کودکان تطابق فعل با فاعل را با دقتي مشابه گروه هنجار همتاي MLU توليد ميکنند(10).

Text Box: جدول 3ـ مقايسۀ توانايي درک و کاربرد درست زمان فعل گروه مبتلا به آسیب ويژۀ زباني با گروه هنجار همتاي سني، شهر تهران، (12=n)

توانایی	من‏ویتنی	ویلکاکسون	z	p
درک تطابق	50/0	00/10	30/2-	0190/0
بیان تطابق	50/0	00/10	32/2-	020/0

Text Box: جدول 2ـ مقايسۀ توانايي درک و کاربرد درست تطابق فعل و فاعل بين گروه مبتلا به آسیب ويژۀ زباني با گروه هنجار همتاي سني، شهر تهران، (12=n)

توانایی	من‏ویتنی	ویلکاکسون	z	p
درک تطابق	0/0	00/10	33/2-	019/0
بیان تطابق	0/0	00/10	32/2-	020/0

Paradis (2005) نیز همانند مطالعۀ حاضر در پژوهش
خود نشان داده بود که کودکان دوزبانه در تکواژهای زمانی نسبت به تکواژهای غیرزمانی صحت کمتری دارند(7)
.

نتایج Gutierrez-Clellen و Simon-Cereijido نیز نشان داد که دوزبانهها و تکزبانههای دچار آسیب ویژۀ زبانی سطح پایینتری از صحت تولید در صرف افعال انگلیسی دارند. البته این کودکان دو سال کوچکتر از کودکان مورد مطالعۀ Paradis بودند که در پژوهش حاضر نیز به این مطلب دست یافتیم کاربرد تکواژهای صرفی زمان افعال نسبت به درک آنها در سطح پایینتری قرار دارد(4و7).

مقايسۀ توانايي توليد تصريف‏هاي مربوط به زمان افعال بين گروه مبتلا به آسیب ويژۀ زباني و گروه هنجار همتاي سني نشاندهندۀ وجود تفاوتهاي قابل ملاحظه بين عملکرد دو گروه در تصريفهاي فعلي مربوط به زمان است. عملکرد کودکان مبتلا به آسیب ويژۀ زباني در اين تکاليف پايينتر از کودکان طبيعي همتاي سني آنهاست، ولي بين عملکرد بیانی اين گروه با کودکان خردسالتر همتاي زبانيشان نیز تفاوت ديده ميشود. يافته‏هاي مطالعۀ Polite و Leonard (2006) نیز نشان داده است که کودکان مبتلا به آسیب ويژۀ زباني نسبت به همتايان زباني خردسالتر از خود در استفاده از تکواژشناسي مرتبط با زمان محدوديت‏هاي بيشتري دارند(11).

مقايسۀ توانايي درک با توانايي توليد تصريفهاي مربوط به زمان نشان ميدهد که در گروه مبتلا به آسیب ويژۀ زباني توانايي درک تصريف‏هاي مربوط به زمان به‏طور قابل ملاحظه‏ای بالاتر از توانايي توليد درست اين تصريفهاست. درحاليکه در
گروه هنجار همتاي سني توانايي درک و بيان تصريف
هاي مربوط به زمان در سطح مشابهي قرار دارد. در گروه هنجار همتاي زباني هم بين توانايي درک و توانايي توليد تصريفهاي مربوط به زمان طبق امتیازهای به‎دست آمده از آزمونهای درک و بیان تفاوتي ديده نميشود. اين نتايج نشان ميدهد که کودکان فارسي‏زبان مبتلا به آسیب ويژۀ زباني نيز همانند کودکان مبتلا به آسیب ويژۀ زباني ديگر زبانها در نشان‏دارسازي زمان فعل و ايجاد تطابق فعل‏ـ‏فاعل مشکل دارند. اگرچه اين کودکان نسبت به همتايان سني خود هم در درک و هم بيان اين موارد مشکل دارند، ولي مشکل آنها در درک به مراتب کمتر از توليد است. نتايج مطالعۀ Hakansson و Hansson (2000) در زمينۀ ارتباط بين درک و توليد زبان در کودکان سوئدي‏زبان مبتلا به آسیب ويژۀ زباني و مقايسۀ آن با کودکان همتاي زبانيشان نشان داده بود در اين کودکان امتيازهاي مربوط به درک بهطور قابل ملاحظهاي بالاتر از امتيازهاي مربوط به بيان است. يافته‌ي ديگر مطالعۀ آنها اين بود که ارتباط بين درک و توليد زبان در سطوح رشدي مختلف متفاوت است(12).

Text Box: جدول 5ـ مقايسۀ توانايي درک و کاربرد درست زمان فعل گروه مبتلا به آسیب ويژۀ زباني با گروه هنجار همتاي زبانی، شهر تهران، (12=n)

توانایی	من ویتنی	ویلکاکسون	z	p
درک زمان	50/4	50/14	540/0-	589/0
بیان زمان	00/0	00/6	18/2-	029/0

Text Box: جدول 4ـ مقايسۀ توانايي درک و کاربرد درست تطابق فعل و فاعل بين گروه مبتلا به آسیب ويژۀ زباني با گروه هنجار همتاي زبانی، شهر تهران، (12=n)

توانایی	من‏ویتنی	ویلکاکسون	z	p
درک زمان	50/2	50/8	24/1-	212/0
بیان زمان	00/3	00/13	07/1-	285/0

با توجه به محدود بودن تک‏زبانههای آذری در تهران و عدم تشخیص آنها در مراکز، یافتن نمونۀ تکزبانۀ آذری بسیار مشکل بود. به همین دلیل، این پژوهش به دوزبانهها محدود شد. با این حال، امید است پژوهش حاضر گامی مؤثر و مفید برای انجام پژوهش‌های بیشتر در زبان فارسی و دوزبانههای مختلف زبان فارسی، به‏ویژه در پژوهشهای گستردۀ دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، شود تا بتوان تعداد بیشتری از افراد دچار آسیب ویژۀ
زبانی را در گروه‌های مختلف تک
زبانه و دوزبانه در شهرهای مختلف کشور بررسی کرد و به این ترتیب گامهای مؤثری برای تشخیص و درمان این کودکان برداشت. با انجام این پژوهش در تکزبانههای آذری در شهرهایی مانند تبریز و مقایسۀ نتایج با پژوهش حاضر میتوان به نتایج بهتر و کاملتری دست یافت؛ چرا که مطالعۀ تک‏زبانهها و دوزبانههای طبیعی و دچار آسیب ویژۀ زبانی در چهار گروه مجزا میتواند بهطور همزمان به تبیین هر دو نظریۀ مطرح شده بیانجامد و در عین حال نتایج برای گروههای گستردهتری تعمیم داده شود.

 

نتیجه‏گیری

نتایج نشان داد که کودکان دوزبانۀ آذری- فارسی با آسیب ویژۀ زبانی در مهارتها و تطابق درک و بیان زمان افعال نسبت به همتایان سنی خود تأخیر دارند و همچنین این کودکان با وجود اینکه در مورد درک و بیان زمان و درک و بیان تطابق از همتایان زبانی خود عقب‏تر هستند ولی این تفاوت تنها در مورد توانایی بیان زمان افعال معنی‏دار است.

ضعیفتر بودن تواناییهای صرفی در کودکان دچار اختلال ویژۀ دوزبانه نسبت کودکان دوزبانۀ طبیعی تأییدی بر مدل EOI است و همچون تکزبانهها در دوزبانههای فارسی‏ـ‏آذری نیز ضعف در توانمندیهای صرفی افعال میتواند نشانۀ بالینی ارزشمندی در تشخیص و درمان کودکان دچار آسیب ویژۀ زبانی باشد.

 

سپاسگزاری

از مسئولان و گفتاردرمانگران کلینیکهای شهر تهران، به‏ویژه سرکار خانم‏ها اصفهانی، زندی و منصوری، که در انجام این پژوهش همکاری فراوان داشتند نهایت تشکر و قدردانی خود را اعلام میداریم.


 

REFERENCES


1.             Leonard L. Grammatical morphology on the role of weak syllables in the speech of Italian speaking children with specific language impairment. JSLHR. 1998;41(6):1363-74.

2.             Nation K, Snowling MJ, Clarke P. Production of English past tense by children with language comprehension impairment. J Child Lang. 2005;32(1)117-37.

3.             Leonard LB, Ellis Weismer S, Miller CA, Francis DJ, Tomblin JB, Kail RV. Speed of processing, working memory and language impairment in children. J Speech Lang Hear Res. 2007;50(2):408-28.

4.             Gutierrez-Clellen VF, Simon-Cereijido G. A cross- linguistic and bilingual evaluation of interdependence between  lexical and grammatical domain. Appl Psycholinguistics. 2009;30(2):315-37.

5.             Kohnert K, Windsor J, Ebert KD. Primary or "specific" language impairment and children learning a second language. Brain Lang. 2009;109(2-3):101-11.

6.             Rice ML, Wexler K, Cleave PL. Specific language impairment as a period of extended optional infinitive. J Speech Hear Res. 1995;38(4):850-63.

7.             Paradis J. Grammatical morphology in children learning English as a second language: implication and similarities with specific language impairment. Lang Speech Hear Serv Sch. 2005;36(3):172-87.

8.             Maleki shahmahmood T, Soleimani Z, Faghihzade S. The study of language performances of Persian children with special language impairment. Audiol. 2011;20(2):11-21. Persian.

9.             Hansson K, Nettelbaladt U. Assessment of specific language impairment in Swedish. Logoped Phoniatr Vocol. 2002;27(4):146-54.

10.         Dromi E, Leonard LB, Adam G, Zadunaisky-Ehrlich S. Verb agreement morphology in Hebrew-speaking children with specific language impairment. J Speech Lang Hear Res. 1999;42(6):1414-31.

11.         Polite EJ, Leonard LB. Finite verb morphology and phonological length in the speech of children with specific language impairment. Clin Linguist Phon. 2006;20(10):751-60.

12.         Hakansson G, Hansson K. Comprehension and production of relative clauses: a comparison between Swedish impaired and unimpaired children. J Child Lang. 2000;27(2):313-33.


 

 


Research Article

 

 

The perception and expression of verb morphology in bilinguals with specific language impairment

 

 

Hourieh Ahadi1, Reza Nilipour2, Belghis Rovshan1, Hassan Ashayeri3, Shohreh Jalaie4

 

1- Department of Linguistics and Foreign Languages, Payame Noor University, Tehran, Iran

2- Department of Speech therapy, University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences, Tehran, Iran

3- Department of Postgraduate, Faculty of Rehabilitation Sciences, Iran University of Medical Sciences, Tehran, Iran

4- Department of Biostatistics, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran

 

 

Received: 16 October 2012, accepted: 3 March 2013

 

Abstract

Background and Aim: Most of the researches are about bilingual children with specific language impairment and importance of it in recognition and treatment. This study aimed to assess verb morphology in bilinguals with specific language impairment (SLI) and compare them with normal bilinguals.

Methods: Six bilingual (Azeri and Persian) children with specific language impairment at the age of 7-8 years were collected from clinics of Tehran, Iran. They were evaluated about verb morphology using narrative speech and specific language impairment test and then, compared with six age-matched and six other language-matched children as control group. Children with specific language impairment were diagnosed by exhibiting a significant delay (more than one year) in language that can not be explained by intelligence deficits, hearing loss or visual impairment. We used Man-Whitney test for comparing the groups.

Results: Bilingual children with specific language impairment had delay in comparison with their age-matched group in subject-verb agreement (p=0.020) and articulating tense morphemes (p=0.019). They also had meaningful delay in using proper tense of verbs (past, present, and future) in comparison with language-matched control group (p=0.029).

Conclusion: Comparison of typical development of bilingual children and bilinguals with specific language impairment shows that verb morphology is a good clinical marker for diagnosing and treatment of these children.

Keywords: Specific language impairment, bilingualism, verb morphology

 

Please cite this paper as: Ahadi H, Nilipour R, Rovshan B, Ashayeri H, Jalaie S. The perception and expression of verb morphology in bilinguals with specific language impairment. Audiol. 2014;23(1):62-9. Persian.