مقاله پژوهشی
بررسی تأثیر مددکاری اجتماعی بر سازگاری اجتماعی در والدین افراد کمشنوا
عباس مهوش ورنوسفادرانی، مجتبي ابراهيمي
گروه روانشناسي و آموزش كودكان استثنايي، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي، تهران، ايران
چکیده
زمینه و هدف: کمشنوایی پراسترسترین معلولیت است و مراقبت از كودكان کمشنوا، والدین را در معرض خطر سلامت رواني قرار ميدهد. از این رو حمايت و مداخلههاي تخصصي براي اين خانوادهها بسيار ارزشمند است و آنها را در پرورش فرزندشان بسيار كمک ميكند. هدف از اين مطالعه، بررسی تأثیر مددکاری اجتماعی بر سازگاری اجتماعی در والدين کودکان کمشنوای شهر اراک بود.
روش بررسی: در اين پژوهش، تعداد 37 خانوادۀ کودکان کمشنوا 4 تا 16 سال شهر اراک، بهصورت نمونهگیری مبتنی بر هدف از جامعه انتخاب شدند. برای تعيين دریافت یا عدم دریافت خدمات مددکاری از مصاحبه و بررسی پرونده و بهمنظور تعيين سازگاری اجتماعی از پرسشنامه 54 پرسشی سازگاری اجتماعی استفاده شد. برای تجزيه و تحليل دادهها و اطلاعات بهدست آمده از والدین، از تحلیل واریانس استفاده شد.
يافتهها: تحلیل دادهها نشان داد بين والدين افراد کمشنوایی كه خدمات مددکاری اجتماعی دریافت کرده بودند و والدينی كه این خدمات را دریافت نکرده بودند از نظر سازگاری اجتماعی و مقياسهاي آن تفاوت معنیداري وجود دارد(001/0p<).
نتيجهگيري: با توجه به نتایج بهدست آمده میتوان گفت والدين افراد کمشنوایی كه خدمات مددکاری اجتماعی دریافت کرده بودند سازگاری اجتماعی کلی بالاتری داشتند. بنابراین ارائۀ خدمات مددکاری به والدين افراد کمشنوا باعث ارتقای سازگاری اجتماعی آنان ميشود.
واژگان كليدي: سازگاری اجتماعی، مددکاری اجتماعی، کمشنوایی
(دریافت مقاله: 14/8/92، پذیرش: 19/1/93)
مقدمه
از نظر تاريخي، خدمات مددكاري اجتماعي اوليه با دستگيري از افرادي كه به نوعي اختلالات جسمي يا ذهني داشتند شروع شد. به بيان ديگر، خدمات توانبخشي، اولين خدمترساني مددكاران اجتماعي بوده كه در قالب سازگاري اجتماعي مطرح شده است.خدمات مددكاري اجتماعي شامل برنامههای حمایتی و برنامههای توانبخشی برای افراد و گروهها است تا به مسایل و مشکلات افراد سالم و توانیاب پاسخ دهد(1). Geraldo و همکاران (2010)، معتقدند سلامت روانشناختی خانواده بهعنوان کوچکترین واحد اجتماعی، وابسته به سلامت تک تک اعضاي خانواده است(2). موللی و همکاران (2013) نیز معتقدند در صورت وجود کودك معلول در خانواده، خسارات و آسیبهاي مادي و روانی مضاعفی بر خانواده تحمیل میشود. در چنین شرایطی، والدین ممکن است از داشتن چنین فرزندانی دچار شوك شده و پیآمدهایی همچون افسردگی، اضطراب، پرخاشگري، ترس، خجالت، انکار و احساس گناه براي آ نها در پی داشته باشد(3).
بنابر نظر Kricos (2000)، از ديدگاه خانوادگي، كمشنوايي پيچيدهترين ضايعۀ حسي است و والدين را با استرسي دائمي روبهرو ميسازد و آنها را در معرض خطر سلامت رواني قرار ميدهد(3). گسترۀ وسيعي از ادبيات پژوهشي، حكايت از اين واقعيت دارد كه والدين داراي كودكان كمشنوا نسبت به ساير والدين، استرس بيشتري را تحمل ميكنند. علی اکبری دهکردی و همکاران (2011)، در پژوهشی به مقایسۀ میزان استرس در مادران کودکان هنجار ،کمشنوا و سایر کودکان استثنایی پرداختند. نتایج نشان داد میزان استرس در مادران کودکان کمشنوا نسبت به مادران کودکان هنجار و سایر کودکان استثنایی تفاوت معنیداری دارد(4). Ryde-Brandt (2006)، معتقد است اين استرس، ممكن است ناشي از نگراني دربارۀ چگونگي كنار آمدن كودك با مشكلات آينده، تغيير در روابط خانوادگي، هزينههاي اقتصادي سنگين، رؤياهاي بر باد رفته، رفتارهاي ترحمآميز ديگران، نگرش منفي جامعه، كمبود اطلاعات، محدوديت دسترسي به خدمات و امكانات باشد. مجموعۀ اين عوامل با هم، فشار رواني مضاعفي را بر والدين اين كودكان وارد ميآورد كه زندگي شخصي و خانوادگي آنها را تحت تأثير قرار ميدهد(5).
خدمات مددکاری اجتماعی برای کودکان ناشنوا و خانوادههای آنان، دامنۀ گستردهای را شامل میشود. حمایت مؤثر از خانوادهها شامل راهبردهایی است که علاوه بر افزایش شناخت خانواده در مورد علل ناشنوایی، باعث افزایش حس کنترل آنها نسبت به اتفاقات ناگوار زندگی و تقویت حس اعتماد به نفس در زمینۀ داشتن فرزند کمشنوا میشود. در ابتدا ارائۀ خدمات مشاورهای برای کاهش فشار روانی والدین بسیار کمککننده است. ارائۀ مشاورههای ژنتیک برای پیشگیری، تسهیل ارتباط خانواده با مراکز آموزشیـتوانبخشی ، ارائۀ خدمات توانبخشی شنوایی، حمایتهای اقتصادی و خدمات شغلی از جمله فعالیتهای مددکاری اجتماعی برای این گروه از افراد جامعه است.
مطالعات متعددي در مورد اثرات حمایت و مداخلههاي تخصصي در سلامت روانی والدین کودکان کمشنوا انجام شده است. مطالعه در ادبيات تحقيق نشان ميدهدكه اینگونه مداخلهها تأثیر مثبتی بر کمشنوا و والدین آنها داشته است. Meinzen-Derr و همکاران (2008) در پژوهشی نشان دادند حمایت اجتماعی والدین کودکان ناشنوا در کاهش استرس آنها بسیار مؤثر است(6). در تحقيق ديگري Gerich و Fellinger (2011) براي بررسي تأثير مددکاری اجتماعي در كيفيت زندگي مربوط به سلامت ناشنوايان ميانسال و سالخورده به اين نتيجه رسيدند كه سطح حمایت اجتماعي بهطور معنیدار، با كيفيت زندگي بهتر در اين گروه همبسته است(7). از نظر Harrigan و Nikolopoulos (2002) حمايت و مداخلههاي تخصصي براي اين خانوادهها بسيار ارزشمند است. مداخلۀ بههنگام و مددکاریهاي اجتماعي و تخصصي مناسب سبب كاهش استرس، اضطراب و افسردگي و ديگر اختلالات روانشناختي در والدين کودکان كمشنوا ميشود و آنها را در پرورش فرزندشان بسيار كمك ميكند(8). در این رابطه Weisel و همکاران (2007) در پژوهش خود عنوان کردهاند حمايتهاي اجتماعي تأثير بهسزايي بر كاهش استرس خانوادههاي داراي فرزند كمشنوا دارد. والدینی كه از حمايت اجتماعي بيشتري برخوردارند، انعطافپذيرتر بوده، رفتارها و هيجانات با ثباتتري دارند و فرزندان كمشنواي موفقتري هم دارند(9). فروغان و همکاران (2007)، نیز در پژوهشی تأثیر مشاوره بر سلامت روانی والدین کودکان کمشنوا را مورد بررسی قرار دادند. نتایج حاکی از وجود اختلالات روانی در والدین کودکان کمشنوا و مؤثر بودن مداخله در بهبود آنان بود(10).
با توجه به آنچه بیان شد والدین كودك كمشنوا با چالشها و محرکهای تنشزای ویژهای روبرو هستند. كمك به والدين در جهت سازگاري با شرايط از وظايف مهم مراكز آموزشي، پژوهشي، درماني و توانبخشي و نهادهاي اجتماعي است. مددکاران اجتماعی بهعنوان افراد حرفهاي در تيم درمان نقش مهمي برای مراقبت، توانبخشي و ايجاد قبول سازگاري با موقعيت جديد و كاهش فشارهاي روحي افراد دارند و میتوانند در فراهم ساختن درمانهای روانیـاجتماعی برای این گروه از افراد جامعه نقش مؤثری ایفا کنند. با توجه به اینکه کار با این گروه از افراد جامعه در ادبیات مددکاری اجتماعی ما، چندان مورد توجه قرار نگرفته است و همچنین با توجه به اینکه در کشور ما در زمینۀ ارائۀ خدمات مددکاری اجتماعی به والدين کودکان کمشنوا و تأثیر آن بر سازگاری اجتماعی آنان پژوهشی انجام نشده است، از اینرو پرداختن به تأثیر مددکاری اجتماعی در سازگاری اجتماعی والدین داراي کودکان کمشنوا حائز اهمیت است. هدف از اين پژوهش، بررسی تأثیر دریافت خدمات مددکاری اجتماعی مبتنی بر دریافت خدمات توانبخشی، مشاورهای، آموزشی و حمایتهای اقتصادی بر سازگاری اجتماعی والدين کودکان کمشنوا بود تا در موقع تدوین برنامههای آموزشی و خدماتی به نیازهای این قشر از افراد جامعه هم توجه شود.
روش بررسی
این پژوهش علّیـمقایسهاي (پسرویدادي) بود که خدمات مددکاری اجتماعی بهعنوان متغیر مستقل و سازگاری اجتماعی در والدين افراد کمشنوا بهعنوان متغیر وابسته درنظر گرفته شده است. در پژوهشهای علّیـمقایسهاي محقق کنترل مستقیم بر متغیر مستقل ندارد.
جامعة آماري اين پژوهش،کلية والدين کودکان کمشنوا شهر اراک در سال ١٣91 بود. بهدليل محدود بودن جمعيت آماري در اين پژوهش حجم نمونه برابر با جامعه آماري درنظر گرفته شد. برای انجام پژوهش، ابتدا به ادارۀ آموزش و پرورش استثنايي و ادارۀ بهزیستی شهر اراک مراجعه و پس از دريافت مشخصات و اسامي تمامي افراد کمشنواي شهر اراک و مشخص کردن مدارس و مهدهای کودک، براي ورود و استفاده از امکانات و نمونهها مجوز دريافت شد. نمونهها، شامل مادراني بود كه کودک کمشنوا را به فرزندخواندگي قبول نكرده باشند، فرزند کمشنوای آنان در محدودۀ سنی زیر 16 سال باشد و هیچ نوع معلولیت همبودی نداشته باشند. همچنین رضایت کامل خود را برای شرکت در پژوهش اعلام کنند. از ميان 44 خانوادۀ جامعۀ آماري، 37 خانواده که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، بهعنوان نمونۀ پژوهش انتخاب شدند. در ادامه پس از اجرای مصاحبه و بررسی پروندۀ خدمات دریافتی آنان، شرکتکنندگان در دو گروه الف (والدینی که خدمات مددکاری دریافت نکردهاند) و گروه ب (والدینی که خدمات مددکاری دریافت کردهاند) جای گرفتند. برای ارزیابی سازگاري اجتماعي شرکتکنندگان از هر دو گروه خواسته شد پرسشنامۀ سازگاري اجتماعي (Social Adjustment Scale: SAS) را تکميل کنند.
مقياس سازگاري اجتماعي توسط weissman و paykel در سال 1999 ساخته شد. این مقیاس شامل 54 پرسش کلی است كه عملکرد کلی سازگاری اجتماعی را میسنجد .پاسخدهندگان بنابر شرايط خود به 42 پرسش آن پاسخ ميدهند. در حال حاضر از اين مقياس براي سنجش سازگاري بيماران و افراد سالم بهطور گستردهاي استفاده ميشود. اين مقياس، سازگاري اجتماعي را در هفت نقش يا حوزۀ اصلي بررسي ميكند. اين نقشها شامل سازگاري در شغل (used work)، فعاليتهاي اجتماعي و فوق برنامه (social and leisure activities)، روابط خويشاوندي (extended family relations)، روابط زناشويي (marital relations) ، نقش والديني (parental role)، وضعيت اقتصادي (economic position) و روابط خانوادگي (family relations) ميشوند. weissman و paykel (1999) پايايي مقياس را روي 18 زن افسرده گزارش دادند. آنها دو شاخص توافق بهكار بردند شامل 1ـ تعداد نمرهگذاريهايي كه توافق را نشان ميدهد و 2ـ ضريب همبستگي پيرسون بين نمرهگذاران. در 67 درصد از پرسشها توافق كامل بهدست آمد و در 29 درصد ديگر يك نمره اختلاف بود كه حاكي از اين است كه نمرهگذاري داراي پايايي قابل قبولي است. ميرزماني (2001) در پژوهشي اين پرسشنامه را مورد استفاده قرار داد و توافق دو ارزياب براي بخشهاي مختلف با استفاده از محاسبۀ ضريب كاپا براي همه پرسشهای مصاحبه را محاسبه كرد. ميانگين ضريب كاپا 92 /. بود. ریاحینیا (2002)، نیز در پژوهش خود برای محاسبۀ اعتبار و پایایی آزمون از روش همبستگی و آلفای کرونباخ استفاده کرده بود که ميانگين همبستگي تمام پرسشها بهترتیب 81/0 و 79/0 بهدست آمد(11). در این مقیاس کسب نمرۀ كمتر نشاندهندۀ سازگاري بهتر است. در پژوهش حاضر، برای تجزيه و تحليل نمرات زير آزمونها از روش آماری تحلیل واریانس یکطرفه و برای بررسی سازگاری اجتماعی كلی از آزمون آماری t مستقل استفاده شد.
یافتهها
میانگین سنی نمونههای گروه الف، 43 سال با انحراف معیار 06/8 و میانگین سنی نمونهها درگروه ب، 41 سال با انحراف معیار 85/7 بود. از لحاظ سطح تحصیلات، نمونهها بیشتر در سطح دیپلم بودند و فرزندان کمشنوای آنها، در مدارس ابتدایی و راهنمایی مشغول به تحصیل بودند. بیشتر خدمات ارائه شده به گروه مورد مطالعه شامل حمایتهای اقتصادی برای تأمین هزینههای پزشکی، خدمات بیمهای، تأمین سمعک، کاشت حلزون و کمکهزینۀ تحصیلی بوده است همچنین ارائۀ خدمات و مداخلههاي تخصصي مانند تربیت شنوایی و گفتار درمانی نیز شایع بود. علاوه بر این، اکثر خانوادهها از برنامههای بازدید از منزل، خدمات مشاورهای و آموزشی با اهداف افزایش اعتماد بهنفس، کاهش فشار روانی و آموزش مهارتهای زندگی برخوردار شده بودند.
برای مقايسۀ ميانگين نمرات سازگاري اجتماعي کلی و آزمون تفاوت معنیدار بین میانگینهای مؤلفههای سازگاری اجتماعی در دو گروه والدین کودکان کمشنوا، از آزمون آماری (F) نرماليته در نمرات زيرآزمونها و t مستقل در نمرۀ كل استفاده شد. نتایج آزمونها در جدول 1 آمده است. چنانچه در جدول مشاهده میشود، بین والدین کودکان کمشنوایی که خدمات مددکاری دریافت کردهاند و والدین کودکان کمشنوایی که خدمات مددکاری دریافت نکردهاند از نظر سازگاری در فعالیتهای روزمره، تفاوت معنیداری وجود داشت(001/0p<). بهعبارت دیگر، والدین کودکان کمشنوایی که خدمات مددکاری دریافت نکردهاند در مقایسه با والدین کودکان کمشنوایی که خدمات مددکاری دریافت کردهاند از سازگاری پایینتری در فعالیتهای روزمره برخوردارند. همچنین چنانچه در جدول ملاحظه میشود، مقایسه بین این دو گروه در مؤلفههای فعاليتهاي اجتماعي و فراغت، روابط خويشاوندي، روابط زناشويي، نقش والديني و روابط خانوادگي، تفاوت معنیداری وجود دارد که حاکی از پایینتر بودن همۀ این مؤلفهها در والدین کودکان کمشنوایی که خدمات مددکاری دریافت نکردهاند، است. مقایسۀ بین نمرات دو گروه در مؤلفه وضعیت اقتصادی تفاوت معنیداری نداشت(243/0p<). بهعبارت دیگر والدین کودکان کمشنوایی که خدمات مددکاری دریافت نکردهاند در مقایسه با والدین کودکان کمشنوایی که خدمات مددکاری دریافت کردهاند از وضعیت اقتصادی مشابهی برخوردارند.
همانطور که در جدول 1 مشاهده میشود، مقايسۀ ميانگين نمرات سازگاري اجتماعي در دو گروه والدین کودکان کمشنوا نشان داد با هم اختلاف دارند. همچنین نتایج آزمون بیانگر این است که سطح معنیداري بهدست آمده برابر 001/0 بود از اینرو بين سازگاري اجتماعي والدینی که خدمات مددکاری اجتماعی دریافت کردهاند و والدینی که خدمات مددکاری اجتماعی دریافت نکردهاند، تفاوت معنيداري وجود داشت(001/0p<).
بحث
هدف از اين پژوهش، بررسی تأثیر دریافت خدمات مددکاری اجتماعی (مبتنی بر دریافت خدمات توانبخشی، مشاورهای، آموزشی و حمایتهای اقتصادی) بر سازگاری اجتماعی والدين کودکان کمشنوا بود. نتایجی که از این پژوهش حاصل شد نشاندهندۀ تفاوت بين دو گروه شرکتکننده در پژوهش بود. به این ترتیب كه بين سازگاري اجتماعي والدینی که خدمات مددکاری دریافت کردهاند و والدینی که خدمات مددکاری دریافت نکردهاند، تفاوت معنيداري وجود داشت. همچنین شواهد تجربی مختلف نشان میدهد، مددکاری اجتماعی به مثابه یک منبع مقابله در سازگاری والدین در مواجهه با رخدادهاي تنیدگیزای زندگی، نقش بسیار مهمی ایفا میکند. و نیز یافتههاي این پژوهش با یافتههاي Asberg (2008)، Gerich و Fellinger (2011)، Hare و همکاران (2004) و فروغان و همکاران (2007)، که نقش عوامل حمایتی را براي والدین کودکان دچار معلولیت، ارزشمند نشان داده بودند، همخوانی داشت(7،10و12).
Meinzen-Derr و همکاران (2008) نیز در پژوهشی نشان دادند حمایت اجتماعی والدین کودکان ناشنوا در کاهش استرس آنها بسیار مؤثر است(6). در تحقيق ديگري Gerich و Fellinger (2011) براي بررسي تأثير مددکاری اجتماعي در كيفيت زندگي مربوط به سلامت ناشنوايان ميانسال و سالخورده به اين نتيجه رسيدند كه سطح حمایت اجتماعي بهطور معنیدار، با كيفيت زندگي بهتر در اين گروه همبسته است(7). Hare و همکاران (2004) نیز در پژوهشی بهزیستی روانی والدین را با میزان حمایت اجتماعی، مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد رابطۀ مستقیمی بین سطوح استرس و نیازهاي والدین وجود دارد. بدین معنی که با افزایش حمایت اجتماعی و برطرف ساختن نیازهاي والدین، سطح استرس و افسردگی آنها کاهش و بهزیستی روانی و سازگاری اجتماعی آنان، افزایش پیدا میکرد(12). فروغان و همکاران (2007)، در پژوهشی تأثیر مشاوره بر سلامت روانی والدین کودکان کمشنوا را مورد بررسی قرار دادند. نتایج حاکی از وجود اختلالات روانی در والدین کودکان کمشنوا و مؤثر بودن مداخله در بهبود آنان بود(10).
در تبيين يافتههاي فوق، ميتوان دو مدل حمايت اجتماعي اثر مستقيم و سپر مانند را مطرح کرد. پژوهشها، تأثير اين دو مدل را بر سلامت روانشناختي و جسمي، بررسي و تأیید کردهاند. مدل اثر مستقيم، فرض ميكند كه حمايتهای اجتماعي، وضعيت سلامت و سازگاري روانشناختي فرد را مستقل از حضور وقايع منفي افزايش ميدهد. مدل سپر مانند هم، استدلال ميكند كه حمايتهای اجتماعي در حضور وقايع منفي، محافظت از افراد در برابر آثار تنيدگيزاي وقايع منفي را دو چندان ميكند. از طرفی حمايتهای اجتماعي سبب ميشود فرد احساس مراقبت، دوست داشته شدن، عزت نفس و ارزشمند بودن كرده و احساس کند كه در بخشي از شبكۀ وسيع ارتباطي قرار دارد و بتواند در برابر عوامل تنيدگيزا بهخوبي مقابله کند(13). همچنين، خدمات مشاورهای و آموزش حمايتي ميتواند به والدين كمك كند که احساسات منفي خود را در مسير درست قرار داده، تا موجب تعاملات سازنده شوند. به اين ترتيب آنان قادر ميشوند بياموزند كه چگونه منابعي را كه براي كمك به كودك کمشنوای خود نياز دارند بهدست آورده و نيز به راههاي ابراز احساسات خود به شيوۀ مؤثرتري دست يابند. همچنین هنگامي كه اين نوع حمايتها در جامعه وجود داشته باشد، از يك طرف موجب رشد كودك معلول در جنبههاي مختلف شده و از طرف ديگر بهدليل كم شدن وابستگي كودك معلول به خانواده، ميزان استرس خانواده كمتر ميشود كه اين امر خود موجب سازگاري بيشتر در آنان ميشود. بنابراین، بهنظر میرسد که والدین داراي کودک کمشنوا با توجه به شرایط و محدودیتهاي فرزندان و نیز فشارهاي اقتصادي مختلف اجتماعی و روانشناختی که با تولد فرزندان معلول بر آنها وارد آمده است، رضایت از زندگی مناسبی ندارند و از این رو سازگاری اجتماعی مناسبی را تجربه نمیکنند. يكي از دلايل مشكل سازگاري والدين در جامعه، ناكافي بودن اين نوع حمايت از طرف آن جامعه است که به این ترتیب مددکاری و مداخلههاي تخصصي براي خانوادهها بسيار ارزشمند است(14). مداخلۀ بههنگام و مددکاریهای اجتماعي و تخصصي مناسب سبب كاهش استرس، اضطراب و افسردگي و ديگر اختلالات روانشناختي در والدين پس از شناسايي كمشنوايي فرزندشان ميشود و آنها را در پرورش فرزندانشان بسيار كمك ميكند(15). بنابراین میتوان بیان کرد که والدین داراي فرزند کمشنوا با توجه به شرایط و محدودیتهاي فرزندان بیشتر نیازمند حمایت از سوي خانواده، دوستان و سایر نهادها و سازمانهاي اجتماعی هستند و چنانچه حمایت اجتماعی مناسبی در زمینههاي آموزشی، توانبخشی و پزشکی، به این خانوادهها ارائه شود، در وضعیت بهزیستی روانی آنان نقش بسیار مهمی ایفا میکند و پذیرش این شرایط دشوار براي آنها تسهیل میشود. با توجه به وضعیت بهزیستی روانی والدین کودکان کمشنوا، پیشنهاد میشود که نهادهاي مسئول، شرایط مددکاری اجتماعی و مداخلههاي روانشناختی رایگان، همراه با حمایتهاي اقتصادي، آموزشی و فرهنگی مناسب را براي این خانوادهها فراهم آورند تا والدین داراي کودك کمشنوا، سازگاری اجتماعی مثبتی داشته باشند.
در این پژوهش محدود بودن تعداد نمونهها و عدم تفکیک متغیر جنسیت در والدین و فرزندانشان در تحلیلها، از محدودیتهاي پژوهش حاضر بود. لازم به ذکر است که برخی دیگر از مشکلات روششناختی پژوهش حاضر، تعمیمپذیري نتایج آن را با محدودیت مواجه میکند. استفاده از ابزارهاي خودگزارشدهی بهجاي بررسی رفتار واقعی، ممکن است مشارکتکنندگان را به استفاده از شیوههاي مبتنی بر کسب تأیید اجتماعی و اجتناب از منفینگری ترغیب کند. از این رو پیشنهاد میشود در پژوهشهاي آینده متغیر جنسیت در والدین و فرزندانشان مورد مطالعه قرار گیرد. همچنين بهتر است از طريق يك مطالعۀ طولي مقياس سازگاري اجتماعي در چنین خانوادههايي اجرا شود و تأثير حمایتها و مداخلهها بر سازگاري يا ناسازگاري والدين در طول سالهاي بيشتری مورد بررسي قرار گیرد. با توجه به اینکه در نوع خدمات مددکاری اجتماعی ارائه شده به افراد مورد مطالعه، تفاوتهایی وجود داشته و همچنین میزان بهرهمندی افراد مورد مطالعه از این خدمات یکسان نبوده است، پیشنهاد میشود در مطالعات آتی این موارد نیز مورد بررسی قرار گیرند. همچنین تأثیر سایر ویژگیهای جمعیتشناختی در نوع و میزان استفاده از خدمات مددکاری اجتماعی مشخص شود.
نتیجهگیری
نتایج این پژوهش نشان داد والدین کودکان کمشنوا نیازمند حمایت از سوي خانواده، دوستان و سایر نهادها و سازمانهاي اجتماعی هستند و چنانچه حمایت اجتماعی مناسبی در زمینههاي آموزشی، توانبخشی و پزشکی، به این خانوادهها ارائه شده باشد وضعیت سازگاری اجتماعی و روانی بهتری خواهند داشت.
سپاسگزاری
نویسندگان مقاله برخود لازم میدانند سپاس و تشکر خود را تقدیم همۀ خانوادههایی کنند که در پژوهش شرکت داشتهاند. همچنین از همکاری صمیمانۀ کارکنان مرکز نازدانه نیز سرکار خانم فروزان اسدی، سرکار خانم فاطمه انصاری و مسئولان آموزش و پرورش، مدیران مدارس و مراکز بهزیستی کمال تشکر را داریم.
REFERENCES
1. Allahyari T. Social work services for families of mental disable children to have better social adjustment. Social Development & Welfare Planing. 2011;3(8):190-208. Persian.
2. Fiamenghi GA, Vedovato AG, Meirelles MC, Shimoda ME. Mothers' interaction with their disabled infants: two case studies. J Reprod Infant Psychol. 2010;28(2):191-9.
3. Movallali G, Abdollahzadeh Rafi M, Nemati S. Comparison of general health status in mothers of hearing and hearing-impaired children. Audiol. 2013;22(2):33-9. Persian.
4. Aliakbari Dehkordi M, Kakojoibari AA, Mohtashami T, Yektakhah S. Stress in mothers of hearing impaired children compared to mothers of normal and other disabled children. Audiol. 2011;20(1):128-36. Persian.
5. Ryde-Brandt B. Defence strategies and anxiety in mothers of disabled children. Eur J Pers. 1991;5(5):367-77.
6. Meinzen-Derr J, Lim LH, Choo DI, Buyniski S, Wiley S. Pediatric hearing impairment caregiver experience: impact of duration of hearing loss on parental stress. Int J Pediatr Otorhinolaryngol. 2008;72(11):1693-703.
7. Gerich J, Fellinger J. Effects of social networks on the quality of life in an elder and middle-aged deaf community sample. J Deaf Stud Deaf Educ. 2012;17(1):102-15.
8. Harrigan S, Nikolopoulos TP. Parent interaction course in order to enhance communication skills between parents and children following pediatric cochlear implantation. Int J Pediatr Otorhinolaryngol. 2002;66(2):161-6.
9. Weisel A, Most T, Michael R. Mothers' stress and expectations as a function of time since child's cochlear implantation. J Deaf Stud Deaf Educ. 2007;12(1):55-64.
10. Foroughan M, Movallali G, Salimi M, Asad-Malayeri S. The effectiveness of a group counseling program on the mental health of parents of hearing impaired children. Audiol. 2006;15(2):53-60. Persian.
11. Koohsali M, Mirzamani SM, Karimlo M, Mirzamani M. Comparison of social adjustment in mothers with and without of educable mentally retarded daughter. Journal of Behavioral Sciences. 2008;2(2):165-72.
12. Hare DJ, Pratt C, Burton M, Bromley J, Emerson E. The health and social care needs of family carers supporting adults with autistic spectrum disorders. Autism. 2004;8(4):425-44.
13. Zare Shahabadi A, Hajizade Meimandi M, Ebrahimi Sadrabadi F. Influence of social support on treatment of type II diabetes in Yazd. Journal of Shahid Sadoughi University of Medical Sciences and Health Services. 2010;18(3):277-83. Persian.
14. Anagnostou F, Graham J, Crocker S. A preliminary study looking at parental emotions following cochlear implantation. Cochlear Implants Int. 2007;8(2):68-86.
15. Barker DH, Quittner AL, Fink NE, Eisenberg LS, Tobey EA, Niparko JK, et al Predicting behavior problems in deaf and hearing children: the influences of language, attention, and parent-child communication. Dev Psychopathol. 2009;21(2):373-92.
Research Article
The effectiveness of social work services on the social adjustment of parents of children with hearing impairment
Abas Mahvash Wernoosfaderani, Mojtaba Ebrahimi
Department of Education and Psychology of Exceptional Children, University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences, Tehran, Iran
Received: 5 November 2013, accepted: 8 April 2014
Abstract
Background and Aim: Hearing impairment is one of the most stressful disabilities. The mental health of parents caring for children with hearing impairment is at risk. Therefore, technical support and intervention are very valuable for these families. These services are also useful for children’s development. The aim of this study was to assess the effectiveness of social work services on the social adjustment of parents of children with hearing impairment.
Methods: In this study, 37 parents of children with hearing impairment were selected as the sample population. Interviews and case studies were conducted to determine whether the parents were receiving social work services. The social adjustment scale was used to assess parents’ social adjustment. Analysis of variance (F) was used to analyze the data and information obtained from parents.
Results: Data analysis showed that there is a significant difference between parents who had received social work services and parents who had not received social work services (p<0.001).
Conclusion: According to the obtained results, parents who had received social work services experienced higher social adjustment. It can be said that providing assistance to parents of children with hearing impairment can improve their social integration.
Keywords: Social adjustment, social work, hearing impairment
Please cite this paper as: Mahvash Wernoosfaderani A, Ebrahimi M. The effectiveness of social work services on the social adjustment of parents of children with hearing impairment. Audiol. 2014;23(5):60-7. Persian.