Research Article

 

 

Effect of prophylactic drugs on vestibular evoked myogenic potential in migraine patients

 

 

Marziyeh Moallemi1, Fahimeh Hajiabolhassan1, Jamileh Fatahi1, Mansoureh Togha2, Roya Abolfazli3, Shohre Jalaie4, Fatemeh Khamseh5

 

1- Department of Audiology, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran

2- Department of Neurology, Sina Hospital, School of Medicine, Tehran University of Medical Sciences, Iran

3- Department of Neurology, Amir Alam Hospital, School of Medicine, Tehran University of Medical Sciences, Iran

4- Department of Statistics, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran

5- Department of Neurology, Faculty of Medicine, Islamic Azad University, Medical Sciences Branch of Tehran, Iran

 

 

Received: 24 December 2011, accepted: 29 May 2012

 

Abstract

Background and Aim: In many migraine patients prophylactic drugs are effective in reducing attacks and symptoms such as vestibular complaints. Therefore, related neural pathways are probably also affected. This study aimed to compare vestibular evoked myogenic potential in migraine patients under treatment with prophylactic drugs and those without any treatment.

Methods: Subjects included 46 patients with migraine. They were evaluated in two groups; those under treatment with prophylactic drugs (21 subjects) and those without treatment (25 subjects). The age range of patients was 20-60 years. The vestibular evoked myogenic potential were recorded with 500 Hz tone bursts at 95 dB nHL.

Results: Mean of amplitude ratio (p=0.02), and interpeak latency values in the right ear (p=0.03) and left ear (p=0.001) were higher in patients with prophylactic therapy than the group without therapy; this difference was statistically significant. There was no statistical difference between the two groups in terms of mean of latency of p13 and n23 peaks, and absolute amplitude (p>0.05).

Conclusion: Prophylactic drugs probably improve mean of main response parameters of vestibular evoked myogenic potential in migraine patients with prophylactic therapy.

Keywords: Vestibular evoked myogenic potential, prophylactic drugs, vestibular system, migraine

 


مقاله پژوهشی

 

اثر درمان با داروهای پیشگیری‏کننده بر پتانسیل عضلانی برانگیختۀ دهلیزی در مبتلایان به میگرن

 

مرضیه معلمی1، فهیمه حاجی ابوالحسن1، جمیله فتاحی1، منصوره تقاء2، رویا ابوالفضلی3، شهره جلایی4، فاطمه خمسه5

1ـ گروه شنوایی‏شناسی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران

2ـ گروه داخلی مغز و اعصاب، بیمارستان سینا، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران

3ـ گروه داخلی مغز و اعصاب، بیمارستان امیراعلم، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران

4ـ گروه آمار زیستی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران

5ـ گروه داخلی مغز و اعصاب، دانشکده پزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد پزشکی تهران، ایران

 

چکیده

زمینه و هدف: در بسیاری از مبتلایان به میگرن، مصرف داروهای پیشگیری‏کننده در کاهش حملات و علائم بیماری از جمله شکایات دهليزي مؤثر است. با توجه به بهبود شکایات، احتمال تأثیر‏پذیری ساختارهای عصبی مسئول، به دنبال مصرف داروها وجود دارد. بنابراین هدف مطالعۀ حاضر، مقایسۀ پتانسیل عضلانی برانگیختۀ دهلیزی در مبتلایان به میگرن با و بدون درمان با داروهای پیشگیری‏کننده بود.

روش بررسی: افراد مطالعه شامل 46 فرد مبتلا به میگرن در دو گروه بیماران تحت درمان با داروهای پیشگیری‏کننده 21 نفر و گروه بدون درمان 25 نفر بودند. محدودۀ سنی بیماران ‏60‏‏-‏‏‏20 سال بود. پتانسیل عضلانی برانگیختۀ دهلیزی با ارائۀ محرک تن‏برست 500 هرتز با شدت 95 دسی‏بل nHL ثبت شد.

یافته‏ها: میانگین نسبت دامنه‏ای با 02/0 p=و زمان نهفتگی بین قله‏ای در گوش راست با 03/0p= و در گوش چپ با 001/0p= در گروه تحت درمان بیشتر از گروه بدون درمان به‏دست آمد که این تفاوت از لحاظ آماری معنی‏دار بود. تفاوتی بین میانگین زمان نهفتگی قله p13، n23 و دامنۀ مطلق در دو گروه مشاهده نشد(05/0p>).

نتیجه‏گیری: داروهای پیشگیری‏کنندۀ میگرن، احتمالاً در بهبود میانگین پارامترهای اصلی پاسخ در گروه بیماران تحت درمان نقش دارند.

واژگان کلیدی: پتانسیل عضلانی برانگیختۀ دهلیزی، داروهای پیشگیری‏کننده، سیستم دهلیزی، میگرن

 

(دریافت مقاله: 3/10/90، پذیرش: 9/3/91)

 

مقدمه


سردرد و اختلالات ناشی از آن، از شایع‏ترین شکایات و پرهزینه‏ترین بیماری‏ها در جهان است که یکی از انواع آن سردرد میگرني است. میگرن، سندرمی است نورولوژیک و خوش‏خیم، و شامل سردرد‏های مکرر و ناتوان‏کننده که با تغییراتی در حالات بدن از جمله تهوع، استفراغ و تظاهرات نورواتولوژیک مانند حساسیت بیش از حد به نور و صدا، سرگیجه، عدم ثبات و وزوز گوش همراه است(1). انواع گوناگون اختلالات تعادلی و سرگیجه در طول حملۀ سردرد در بیماران میگرنی گزارش شده است. ممکن است شکایات دهليزي حتی در فواصل بین حملات سردرد رخ دهد. بنابراین، کنترل شکایات و استفاده از درمان‏های پیشگیری‏کننده در بیماری میگرن از اهمیت زیادی برخوردار است(2و3).

استفاده از داروهای پیشگیری‏کننده، بخشی مهم در درمان و کنترل میگرن است. اگر بیماری شدید و مکرر باشد، به‏طور مثال برای بیماری که روزهای کاری زیادی را به علت سردرد از دست می‏دهد و یا سردردهای شدیدی دارد که گاهی روزهای متوالی ادامه می‏یابد، لازم است داروهای پیشگیری‏کننده تجویز شود(2و4).

مطالعات مختلف نشان می‏دهند ناهنجاری‏های نورواتولوژیک، در اکثر بیماران میگرنی در هر دو شکل شایع آن (میگرن با و بی­اورا) در آزمون‏های دهليزي بروز می‏یابند(5). بنابراین، لزوم ارزیابی‏های تحت بالینی مختلف در این بیماران برای ردیابی اثر بیماری بر بخش‏های مختلف، به‏ویژه سیستم عصبی احساس می‏شود. پتانسیل عضلانی برانگیختۀ دهلیزی (Vestibular Evoked Myogenic Potential: VEMP) عنوان یکی از آزمون‏های سیستم دهليزي است که بخشی از این سیستم را مورد ارزیابی قرار می‏دهد. VEMP پتانسیلی مهاری است که از عضلۀ جناغی‏ـ‏چنبري‏ـ‏پستاني ((Sternocleidomastoid: SCM در پاسخ به اصوات بلند، ثبت می‏شود. با ثبت VEMP آزمایشگر قادر به ارزیابی ارگان‏های اوتولیتیک سیستم دهلیزی، به ویژه ساکول و عصب دهلیزی تحتانی، خواهد بود. این پاسخ شامل یک جزء اصلی دو فازی اولیۀ مثبت‏‏ـ‏منفی است که تحت عنوان p13-n23 شناخته می‏شود(6).

تحقیقاتی که به بررسی ویژگی‏های VEMP در بیماری میگرن پرداخته‏اند بسیار محدود هستند. Liao و Young در سال 2004 به تغییرات VEMP در میگرن بازیلار پرداخته، و مکانیزم‏های عروقی این بیماری و نقش VEMP در پایش درمانی این نوع خاص از میگرن را مورد توجه قرار دادند(7). Roceanu و همکاران (2008) نیز به ترتیب عادت‏پذیری VEMP و توجه به وجود سرگیجه در بیماران مبتلا به میگرن را مورد بررسی قرار دادند(8). همچنین Baier و همکاران (2009) مطالعه‏ای را با هدف ارزیابی VEMP در بیماران مبتلا به میگرن دهلیزی انجام دادند. این محققان بیان کردند که هر دو ساختار دهليزي محیطی (مانند ساکول) و مرکزی می‏توانند تحت تأثیر بیماری میگرن قرار گیرند(9). معلمی و همکاران (2010) آسیب مسیر دهلیزی نخاعی در ساقۀ مغز را برای توضیح یافته‏های ناهنجار VEMP در گروه بیماران مبتلا به ميگرن عنوان کردند(10).

 با توجه به اینکه بسیاری از بیماران مبتلا به میگرن تحت درمان با داروهای پیشگیری‏کنندۀ میگرن هستند و اغلب پس از مدتی با مصرف این داروها شدت علائم بیماری آنها از جمله شکایات مربوط به سیستم دهليزي مانند سرگیجه به میزان مطلوبی کنترل می‏شود(11)، احتمال اثرگذاری داروهای پیشگیری‏کننده بر مسیرهای عصبی و روندهای سیستم دهليزي نیز وجود خواهد داشت. از این رو، هدف پژوهش حاضر بررسی اثر داروهای پیشگیری‏کننده بر VEMP به عنوان یک پاسخ از سيستم دهليزي بوده است. برای این منظور، مقایسۀ VEMP در دو گروه از بیماران مبتلا به میگرن با و بدون مصرف داروی پیشگیری‏کننده انجام شد.

 

روش بررسی

تحقیق حاضر از نوع مقطعي است. گروه بیماران بدون درمان دارویی شامل 25 فرد مبتلا به میگرن (22 زن و 3 مرد) بودند. در این گروه، میانگین مدت زمان ابتلا به بیماری 44/10 سال، و متوسط تعداد حملات میگرنی در ماه 9/4 بار و میانگین شدت سردرد 0/7 بود. در گروه تحت درمان نیز 21 نفر ( 15 زن و 6 مرد) حضور داشتند. در این گروه، میانگین مدت زمان ابتلا به بیماری 61/12 سال، و متوسط تعداد حملات میگرنی در ماه 3/6 بار و میانگین شدت سردرد 6/7 بود. در گروه تحت درمان 11 نفر و در گروه بدون درمان 12 نفر از سرگیجه و مشکلات تعادلی شکایت داشتند.17 بیمار از 25 بیمار در گروه بدون درمان و 15 بیمار از 21 بیمار در گروه تحت درمان اغلب سردرد یک‏طرفه داشتند. مطالعۀ حاضر بدون هیچ تقسیم‏بندی خاصی بیماران مبتلا به میگرن را در دو گروه با و بدون درمان با داروهای پیشگیری‏کننده مورد مقایسه قرار داد. ابتلای قطعی بیماران شرکت‏کننده در پژوهش به میگرن مطابق با ملاك‏هاي پروتكل انجمن بین‏المللی سردرد سال 1988 (International Headeache Society1988: HIS-1988) و توسط پزشک متخصص مغز و اعصاب مشخص شده بود. با توجه به اثر سن بر پاسخ، دو گروه از لحاظ سنی همسان‏سازی شدند و میانگین سنی دو گروه اختلاف معنی‏داری نداشت. میانگین سن افراد مبتلا به میگرن بدون مصرف دارو 42/37 سال با انحراف معیار 56/8 سال و در افراد تحت درمان، میانگین سن 79/35 سال با انحراف معیار 19/10 سال بود.

در گروه بیماران تحت درمان می‏بایست حداقل به مدت یک ماه از شروع درمان می‏گذشت. نوع داروهای مصرفی در گروه تحت درمان و تعداد بیمارانی که از هر کدام از آنها استفاده می‏کردند به این شرح بود بتا بلاکرها (پروپرانولول و آتنولول) شش نفر، بلاکرهای کانال کلسیم (لورازپام، کلردیازپوکساید، کلونازپام، لوکساپین، سیناریزین و آلپرازولام) نه نفر، ضد افسردگی‏های سه حلقه‏ای (آمی تریپتیلین، نروتریپتیلین، داکسپین و تریمیپرامین) یازده نفر، مهار‏کننده‏های انتخابی بازجذب سروتونین (فلوکسیتین و سیتالوپرام) سه نفر، داروهای ضد صرع (توپیرامات، دپاکین، سدیم والپروات و کاربامازپین) هفت نفر، آگونیست گیرندۀ سروتونین (سوماتریپتین و سیپروهپتادین) چهار نفر.

عدم مصرف داروی پیشگیری‏کننده از میگرن حداقل به مدت سه ماه در گروه بدون درمان(3) و عدم مصرف داروهای اثرگذار بر سیستم شنوایی و دهليزي در دو گروه، از شرایط ورود به مطالعه بود. از دیگر شرایط لازم برای ورود به مطالعه عدم ابتلا به مشکلات گردنی از جمله آرتروز، هر گونه کم‏شنوایی و بیماری‏های سیستم دهلیزی گوش در هر دو گروه بود. اطلاعات لازم از طریق تاریخچه‏گیری کسب شد. همچنین معاینۀ اتوسکپی، ادیومتری تن خالص (راه هوایی و استخوانی) در فرکانس‏های 250 تا 8000 هرتز، ادیومتری ایمیتانس (به‏ویژه رفلکس صوتی) برای حصول اطمینان از سلامت سیستم شنوایی افراد انجام شد. آزمون VEMP در فواصل بین حملات سردرد انجام شد و می‏بایست حداقل 24 ساعت از آخرین حمله سردرد بیمار می‏گذشت. برای انجام آزمون، فرد روي صندلي مورد نظر نشسته و الکترود فعال روی قسمت مياني عضلۀ SCM، الکترود مرجع روي انتهاي بالايي استخوان جناغ و الکترود زمين روی پیشانی قرار مي‏گرفت. با توجه به لزوم انقباض عضلۀ SCM در هنگام ثبت برای ایجاد انقباض کامل این عضله، فرد باید سر خود را 30 درجه به سمت پايين و 80 درجه به سمت مخالف عضلۀ مورد آزمایش می‏چرخاند(3). برای کنترل فعالیت عضلۀ SCM در طول زمان آزمایش (میزان انقباض عضله باید در طول آزمایش ثابت می‏بود) و ایجاد انقباض برابر در هر دو عضلۀ SCM سمت راست و چپ، از روش فیدبک استفاده شد(10).

آزمون VEMP با استفاده از دستگاه ثبت پتانسیل‏های برانگیخته مدل EP ICS CHARTR مجهز به پری آمپلی فایر PA-800 ساخت شركت GN otometrics آمريكا انجام شد. محرک تن برست 500 هرتز با شدت 95 دسی‏بل nHL، زمان فراز و فرود دو و پلاتو صفر میلی ثانیه، پلاريتۀ انبساطي و تعداد 1/5  تحریک در ثانیه از طریق گوشی داخلي ER-3A به گوش ارائه شد. دامنۀ مطلق پاسخ که برابر با بزرگی ولتاژ بین دو انتهای مثبت و منفی مجموعۀ p13-n23 است، و نسبت دامنه‏ای که از تقسیم تفاضل دامنۀ مطلق در دو گوش بر مجموع آنها به‏دست می‏آید، همچنین زمان نهفتگی p13 و n23 و زمان نهفتگی بین قله‏ای مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. برای رعايت ملاحظات اخلاقي، قبل از انجام آزمون رضايت‏نامه‏اي از افراد شركت‏كننده مبنی بر استفاده از نتایج به‏دست آمده در پژوهش، گرفته شد. داده‏ها با نرم‏افزار SPSS نسخه 5/11 مورد پردازش قرار گرفتند. در این پژوهش از آزمون آماری t مستقل، که از جمله آزمون‏های پارامتری در آمار هستند، برای مقایسۀ نتایج دو گروه و تحلیل داده‏ها بهره گرفته شده است.

 

یافته‏ها

در پژوهش حاضر زمان نهفتگی قله p13 وn23 ، زمان نهفتگی بین قله‏ای، دامنۀ مطلق و نسبت دامنه‏ای VEMP در افراد مبتلا به ميگرن با و بدون مصرف دارو مورد مقایسه قرار گرفت.  VEMPدر همۀ افراد مورد مطالعه و در هر دو گروه تحت درمان و بدون مصرف دارو ثبت شد. در واقع از همۀ افراد تحت درمان و از هر دو گوش راست و چپ آنها موج VEMP به‏دست آمد.



میانگین زمان نهفتگی p13 در گروه بیماران تحت درمان در گوش راست 03/16 میلی ثانیه با انحراف معیار 24/1 و در گوش چپ 38/16 میلی ثانیه با انحراف معیار 15/2 به‏دست آمد. در مورد زمان نهفتگی n23 در گروه تحت درمان، میانگین این پارامتر در گوش راست 62/24 با انحراف معیار 30/1 و در گوش چپ 49/24 با انحراف معیار 33/2 بود. در گروه بدون مصرف دارو نیز میانگین زمان نهفتگی p13 در گوش راست 70/16 میلی ثانیه با انحراف معیار 86/1 و در گوش چپ 07/17 میلی ثانیه با انحراف معیار 41/2 بود. همچنین میانگین و انحراف معیار زمان نهفتگی n23 در گوش راست به ترتیب 14/24 و 79/1 و در گوش چپ به ترتیب 94/23 و 14/2 به‏دست آمد. بین میانگین زمان نهفتگی قله p13 و n23 و دامنۀ مطلق دو گروه مبتلا به میگرن با و بدون مصرف دارو در هر دو گوش راست و چپ تفاوت معنی‏دار آماری وجود نداشت(05/0<p).

میانگین و انحراف معیار دامنۀ مطلق VEMP نیز در گروه بیماران تحت درمان در گوش راست 42/166 و 47/76 میکروولت و در گوش چپ 25/168 و 87/81 میکروولت ثبت شد. در گروه بدون درمان، در گوش راست میانگین دامنۀ مطلق 98/133 میکروولت با انحراف معیار 42/79 و در گوش چپ 57/143 میکرو ولت با انحراف معیار 29/75 به‏دست آمد. میانگین دامنۀ مطلق پاسخ بین دو گروه و در هر دو گوش راست و چپ تفاوت معنی‏دار آماری نداشت (05/0<p).

Text Box: جدول 1ـ مقایسه میانگین و انحراف معيار زمان نهفتگی بین قله‏ای و نسبت دامنه‏ای VEMP در دو گروه مورد بررسي

		گروه	
پارامترهای VEMP	گوش	تحت درمان (21n=)	بدون مصرف دارو (25n=)	p
زمان نهفتگی بین‏قله‏ای (ms)	راست	(57/1) 49/8	(65/1) 43/7	03/0
	چپ	(22/1) 10/8	(00/1) 86/6	001/0
نسبت دامنه (µV)	ـ	(21/0) 24/0	(10/0) 12/0	02/0

با توجه به داده‏های جدول 1 بین میانگین زمان نهفتگی
بین قله‏ای دو گروه در هر دو گوش راست و چپ  و بین میانگین نسبت دامنه‏ای تفاوت معنی‏دار مشاهده شد(05/0
p<). زمان نهفتگی بین قله‏ای در گروه بدون درمان در هر دو گوش راست و چپ کمتر از گروه بدون درمان بود. میانگین نسبت دامنه‏ای در گروه تحت درمان بیش از گروه بدون درمان به‏دست آمد.

 

بحث

وجود پیوند نورولوژیک بین مسیرهای مربوط به میگرن و مسیرهای دهليزي، شیوع بالای بیماران مبتلا به میگرن که تحت درمان با داروهای پیشگیری‏کننده هستند و اثربخش بودن دارو در جهت کاهش شکایات و علائم دهليزي در اکثر این بیماران، منجر به شکل‏گیری فرضیات این تحقیق شد. در این مطالعه، مقایسۀ میانگین زمان نهفتگی بین قله‏ای و نسبت دامنه‏ای VEMP بین دو گروه مبتلایان به میگرن تحت درمان با داروهای پیشگیری‏کننده و بدون درمان به صورت معنی‏داری متفاوت بود. در حالی که تفاوت آماری معنی‏دار در میانگین زمان نهفتگی p13، n23 و دامنۀ مطلق پاسخ دو گروه دیده نشد.

اگرچه میانگین زمان نهفتگی p13 در دو گروه تفاوت معنی‏داری نداشت، اما مقدار آن در گروه بدون درمان بیش از گروه دیگر بود. زمان نهفتگی بین قله‏ای نیز در بیماران بدون درمان کمتر از گروه تحت درمان بود. احتمالاً با توجه به دو قله‏ای بودن مجموعۀ موجی p13-n23 کاهش زمان نهفتگی بین قله‏ای در گروه بدون درمان تحت تأثیر افزایش زمان نهفتگی p13 در این گروه است. با توجه به اینکه زمان نهفتگی قله، شاخص معتبرتری نسبت به دامنه برای آنالیز ضایعات ساقۀ مغز است، زمان نهفتگی بین قله‏ای هم به موجب آن احتمالاً شاخصی از زمان انتقال ساقۀ مغز خواهد بود(12). اما عدم تفاوت معنی‏دار زمان نهفتگی قلۀ p13 و n23 در دو گروه و معنی‏دار شدن زمان نهفتگی بین قله‏ای تفسیر را پیچیده کرده است. این موضوع احتمالاً مربوط به انحراف معیار زمان نهفتگی بین قله‏ای است و از لحاظ بالینی توجیه‏پذیر نیست. زمان نهفتگی‏های طولانی شده اغلب به دنبال ضایعات ورالابیرنتی، به ویژه ضایعات مسیرهای عصبی درون ساقۀ مغز، ایجاد می‏شوند. بنابراین، احتمالاً در مورد VEMP ضایعات در نوار دهلیزی نخاعی در افزایش p13 نقش دارند(13). در بیماران تحت درمان شاید مصرف دارو مانع از افزایش زمان نهفتگی مطلق p13 و به تبع آن کاهش زمان نهفتگی بین قله‏ای در آنها شده است. هیچ یک از مطالعات مشابه قبلی زمان نهفتگی بین قله‏ای را مورد تجزیه و تحلیل قرار نداده‏اند و اغلب به بررسی زمان نهفتگی مطلق p13 پرداخته‏اند(3و10-7).

بین مقادیر نسبت دامنه‏ای بین دو گروه مورد بررسی، تفاوت معنی‏داری مشاهده شد. میانگین نسبت دامنه‏ای در گروه تحت درمان بیش از گروه بدون درمان بود. یکی از اهداف آنالیز VEMP ارزیابی تقارن دهلیزی، به‏ویژه بخش ساکولی آن، با مقایسۀ پاسخ‏های سمت راست و چپ است. با توجه به اینکه دامنۀ مطلق VEMP در بین افراد خیلی متغیر است، برای بررسی اختلال عملکرد دهلیزی مقایسۀ نسبت دامنه‏ای افراد با یکدیگر منطقی‏تر به نظر می‏رسد. عدم تقارن ناهنجار در دامنۀ VEMP، یافتۀ بالینی مشخص در اختلال عملکرد دهلیزی است(6). در میگرن، اسپاسم شاخۀ دهليزي شریان شنوایی داخلی ممکن است منجر به آسیب ایسکمیک به لابیرنت شده و باعث ایجاد پاسخ کالریک نامتقارن (کانال پارزی و یا برتری جهتی) شود(7). بنابراین، به دنبال اسپاسم این شریان، احتمال درگیری ساکول و در نتیجه تحت تأثیر قرار گرفتن VEMP وجود دارد. همچنین، مطالعات تصویربرداری پیشرفته نشان داده‏اند که طرفی‏شدگی فعالیت پونتین(در رابطه با پل مغزی) مطابق با طرف درد است. نتایج این مطالعات نشان می‏دهد که جهت درد در میگرن ناشی از اختلال عملکرد مغزی در سمت درگیر است. در واقع درد یک‏طرفه، که یکی از نشانه‏های میگرن است، از اختلال عملکرد ساقۀ مغز غیرقرینه ناشی می‏شود(14). در نتیجه آسیب وارده بیشتر به یک سمت می‏تواند در نتایج نسبت دامنه‏ای خود را بروز دهد.

با توجه به یک‏طرفه بودن سردرد در اکثر بیماران تحت درمان، به دنبال حملات مکرر سردرد در آن‏ها، احتمال آسیب بیشتر به سمت سردرد و در نتیجه افزایش نسبت دامنه‏ای VEMP وجود داشت. موضوع احتمالی دیگر می‏تواند شدت بیماری در بیماران مبتلا به میگرن تحت درمان باشد و همین شدت بیماری باعث شروع درمان در آنها شده است. برای مثال، میانگین تعداد حملات در یک ماه در گروه بدون دارو 9/4، گروه تحت درمان 3/6 و میانگین شدت سردرد به ترتیب 0/7 و 6/7 در گروه بدون دارو و گروه تحت درمان بود. احتمالاً بیماری اثر خود را گذاشته و این اثر در نتایج نسبت دامنه‏ای منعکس شده و مصرف دارو کمکی به بهبود این پارامتر نکرده است. نکتۀ قابل تأمل دیگر این است که مقایسۀ بین دو گروه با و بدون درمان این اختلاف معنی‏دار را در نسبت دامنه‏ای نشان داده است. اما طبق یافته‏های موجود در متون علمی مقادیر نسبت دامنه‏ای بیش از 3/0 ناهنجار قلمداد می‏شود. بنابراین میانگین نسبت دامنه‏ای در گروه تحت درمان که 24/0 بود در محدودۀ طبیعی قرار می‏گیرد(6) و شاید اگر تعداد بیشتری از افراد تحت درمان مورد بررسی قرار می‏گرفتند، این اختلاف معنی‏دار مشاهده نمی‏شد.

میانگین دامنۀ مطلق در دو گروه بیماران تفاوت نشان نداد. اگرچه تفاوت معنی‏داری بین میانگین دامنۀ مطلق بین دو گروه وجود نداشت، اما مقدار آن در گروه بدون مصرف دارو کمتر از گروه تحت درمان به‏دست آمد. در مورد کاهش دامنۀ VEMP در بیماران مبتلا به میگرن، هم به علل عروقی و هم به‏دلیل اختلالات سروتونین و نقص کانال‏های کلسیم در سلول‏های مویی ساکول می‏توان اشاره کرد(3و9).

بیشتر داروهای پیشگیری‏کننده از میگرن بر مسیرهای سروتونرژیک اثر می‏گذارند و با توجه به اینکه یکی از علل کاهش دامنه‏ها در گروه بدون دارو را می‏توان به نقص‏های سیستم سروتونرژیک نسبت داد (با توجه به اینکه اتصالات دو‏سویه بین هسته‏های دهليزي دخیل در VEMP و نورون‏ها در هسته رافۀ پشتی که محل ترشح سروتونین است، وجود دارد) می‏توان این‏گونه اظهار کرد که داروها با برطرف کردن این نقص، موجب افزایش دامنه در بیماران تحت درمان شده‏اند(3). اما گاهی داروهای پیشگیری‏کننده از میگرن مانع افزایش سروتونین شده و از این طریق به بهبود علائم بیمار کمک می‏کنند. همان‏طور که اشاره شد، به طور کلی سطح سروتونین در افراد مبتلا به میگرن کمتر از افراد عادی است، اما در آغاز حملۀ سردرد، ساخت آن اندکی افزایش می‏یابد و به دنبال این افزایش ناگهانی، مکانیزم‏های مربوط به درد که به واسطۀ سروتونین عمل می‏کنند فعال می‏شوند. احتمالاً به همین دلیل برخی داروهای پیشگیری‏کننده از میگرن هم به گونه‏ای عمل می‏کنند که این افزایش ناگهانی سروتونین ایجاد نشود تا عوارض بعدی، از جمله التهاب عروقی، به دنبال این افزایش ناگهانی رخ ندهد(3،4و15).

مطالعات به نقص کانال‏های کلسیم در مغز و گوش داخلی در بیماران مبتلا به میگرن اشاره کرده‏اند(2و4). بنابراین احتمال درگیری کانال‏های کلسیم سلول‏های مویی ساکول نیز در این بیماران وجود خواهد داشت که می‏تواند منجر به کاهش دامنۀ VEMP در این بیماران شود. بنابراین مصرف داروهای بلاکر کانال کلسیم از جمله لورازپام، کلونازپام، لوکساپین، آلپرازولام، سیناریزین و کلردیازپوکساید می‏تواند با اثر بر کانال‏های کلسیم سلول‏های مویی ساکول در بیماران تحت درمان از کاهش دامنۀ پاسخ جلوگیری و یا آن را برطرف کرده باشند. همان‏طور که اشاره شد زمان نهفتگی، اغلب تحت تأثیر اختلالات مسیرهای مرکزی، از جمله نوار دهلیزی نخاعی، دچار افزایش می‏شود. اگر فرض شود که زمان نهفتگی تحت تأثیر ایسکمی‏های مکرر عروق اطراف مسیرهای مرکزی VEMP زیاد شده است، استفاده از داروهای وازواکتیو، از جمله بتابلاکرها و بلاکرهای کانال کلسیم که از وازواسپاسم شریان‏های گوش داخلی جلوگیری می‏کنند، یا سوماتریپتین که الگوهای خون­رسانی در میگرن را تحت تأثیر قرار داده و التهاب عروقی را کاهش می‏دهد، می‏تواند آسیب وارده به مسیرهای عصبی را نیز که متعاقب این التهابات عروقی مکرر در میگرن رخ می‏دهد برطرف کند و موجب نزدیک شدن مقادیر زمان نهفتگی VEMP در بیماران تحت درمان به مقادیر هنجار شود(2،4و7). اما نکتۀ مهم دربارۀ همۀ داروهای پیشگیری‏کننده از میگرن این است که این داروها با کاهش تعداد و شدت حملات سردرد، عوارض بالینی ناشی از آن را نیز بهبود می‏بخشند، اگرچه همواره مسئلۀ مقاومت به درمان در برخی بیماران مطرح خواهد بود که علی‏رغم مصرف دارو تغییری در تعداد و یا شدت حملات سردردشان رخ نمی‏دهد. در مطالعۀ حاضر نیز اگرچه به طور کلی بیشتر بیماران تحت درمان، کاهش تعداد حملات سردرد پس از شروع درمان را گزارش کردند، اما همچنان در گروه تحت درمان تعداد حملات در ماه بیش از گروه بدون درمان بود و ما چندان نمی‏توانیم بر اساس اثر داروها در کاهش تعداد حملات به تفسیر یافته‏هایمان بپردازیم. به هر حال نوع اثر داروها بسیار پیچیده‏تر از بحث‏های ارائه شده در این مقاله است و این نیز به ذات پیچیدۀ بیماری میگرن و مکانیزم های بعضاً متناقض یافت شده در این بیماری مربوط است که گاه کاهش، و گاه افزایش سروتونین را مطرح می‏کند.

از جمله محدودیت‏های این پژوهش میتوان به زمان شروع درمان دارویی در بیماران تحت درمان اشاره کرد. اگر چه حداقل یک ماه از مصرف داروی پیشگیری‏کننده از میگرن در همۀ بیماران مورد مطالعه می‏گذشت، اما به هر حال تفاوت‏هایی بین آنها در این باره وجود داشت. مثلاً در برخی یک سال، برخی چهار سال و برخی یک ماه از شروع درمان می‏گذشت. بیماران در گروه تحت درمان داروهای گوناگونی را مصرف می‏کردند که با توجه به اینکه هر دارو مکانیزم اثر تقریباً منحصر به فردی با توجه به پاتوفیزیولوژی میگرن دارد، استفاده از بیماران با داروهای مصرفی یکسان ارزشمند‏تر خواهد بود.

 

نتیجه‏گیری

داروهای پیشگیری‏کننده از میگرن، احتمالاً در بهبود میانگین دامنۀ مطلق و زمان نهفتگی p13 که پارامترهای اصلی VEMP هستند در گروه بیماران تحت درمان نقش دارند. به‏طور کلی به ‏نظر می‏رسد هنگام انجام آزمون VEMP در بیماران مبتلا به میگرن، برای بررسی اثر بیماری بر این پاسخ دهليزي لازم است همواره مصرف دارو در بيماران را مد نظر داشته باشيم.

 

سپاسگزاری

از رئیس محترم مرکز فوریت‏های دکتر حمیدیه (درمانگاه مخابرات)، جناب آقای دکتر رضی، منشی درمانگاه داخلی مغز و اعصاب بیمارستان امیراعلم، سرکار خانم عموچی، مسئول پذیرش کلینیک شنوایی‏شناسی دانشکدۀ توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی تهران، جناب آقای حسین نوفرستی، سرکار خانم‏ها  فریده جباری و سارا ممتاز‏بخارائی به دلیل همکاری صمیمانه‏شان در روند اجرای کار تشکر و قدردانی می‏شود.

 

REFERENCES


1.              Dash AK, Panda N, Khandelwal G, Lal V, Mann SS. Migraine and audiovestibular dysfunction: is there a correlation? Am J Otolaryngol. 2008;29(5):295-9.

2.              Baloh RW. Neurotology of Migraine.Headache. 1997;37(10):615-21.

3.              Allena M, Magis D, De Pasqua V, Schoenen J.Bisdorff AR. The vestibulo-collic reflex is abnormal in migraine. Cephalalgia. 2007;27(10):1150-5.

4.              Galletti F, Cupini LM, Corbelli I, Calabresi P, Sarchielli P. Pathophysiological basis of migraine prophylaxis. Prog Neurobiol. 2009;89 (2):176-92.

5.              Harno H, Hirvonen T, Kaunisto MA, Aalto H, Levo H, Isotalo E, et al. Subclinical vestibulocerebellar dysfunction in migraine with and without aura. Neurology. 2003;61(12):1748-52.

6.              Hall JW. New handbook of auditory evoked responses. 2nd ed. Boston: Pearson education Inc; 2007.

7.              Liao L, Young YH. Vestibular evoked myogenic potentials in basilar artery migraine. Laryngoscope. 2004;114(7):1305-9.

8.              Roceanu A, Allena M, De Pasqua V, Bisdorff A, Schoenen J. Abnormalities of the vestibulo-collic reflex are similar in migraineurs with and without vertigo. Cephalalgia. 2008;28(9):988-90.

9.              Baier B, Stieber N, Dieterich M. Vestibular-evoked myogenic potentials in vestibular migraine. J Neurol. 2009;256(9):1447-54.

10.          Moallemi M, Hajiabolhassan F, Fatahi J, Abolfazli R, Jalaie Sh, Khamseh F. Vestibular evoked myogenic potentials in migraine patients. Audiol. 2011;20(1):16-25. Persian.

11.          Baier B, Winkenwerder E, Dieterich M. "Vestibular migraine": effects of prophylactic therapy with various drugs. J Neurol. 2009;256(3):436-42.

12.          Wang SJ, Yeh TH, Chang CH, Young YH. Consistent latencies of vestibular evoked myogenic potentials. Ear Hear. 2008;29(6);923-9.

13.          Murofushi T, Ozeki H, Inoue A, Sakata A. Does migraine-associated vertigo share a common pathophysiology with Meniere's disease? Study with vestibular-evoked myogenic potential. Cephalalgia. 2009;29(12):1259-66.

14.          Afridi SK, Matharu MS, Lee L, Kaube H, Friston KJ, Frackowiak RS, et al. A PET study exploring the laterality of brainstem activation in migraine using glyceryl trinitrate. Brain. 2005;128(4):932-9.

15.          Hamel E. Serotonin and migraine: biology and clinical implications. Cephalalgia. 2007;27(11):1293-300.