Research Article

 

 

Cognitive status, lexical learning and memory in deaf adults using sign language

 

 

Zahra Jafari1,2, Asma Rezaei3

 

1- Department of Basic Sciences in Rehabilitation, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran

2- Rehabilitation Research Center, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran

3- Department of Audiology, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran

 

 

Received: 2 March 2012, accepted: 8 September 2012

 

Abstract

Background and Aim: Learning and memory are two high level cognitive performances in human that hearing loss influences them. In our study, mini-mental state examination (MMSE) and Ray auditory-verbal learning test (RAVLT) was conducted to study cognitive status and lexical learning and memory in deaf adults using sign language.

Methods: This cross-sectional comparative study was conducted on 30 available congenitally deaf adults using sign language in Persian and 46 normal adults aged 19 to 27 years for both sexes, with a minimum of diploma level of education. After mini-mental state examination, Rey auditory-verbal learning test was run through computers to evaluate lexical learning and memory with visual presentation.

Results: Mean scores of mini-mental state examination and Rey auditory-verbal learning test in congenitally deaf adults were significantly lower than normal individuals in all scores (p=0.018) except in the two parts of the Rey test. Significant correlation was found between results of two tests just in the normal group (p=0.043). Gender had no effect on test results.

Conclusion: Cognitive status and lexical memory and learning in congenitally deaf individuals is weaker than in normal subjects. It seems that using sign language as the main way of communication in deaf people causes poor lexical memory and learning.

Keywords: Cognitive status, learning, memory, congenital deaf, Ray auditory-verbal learning test, sign language

 


مقاله پژوهشی

 

بررسي وضعیت شناختی، یادگیری و حافظه واژگانی در ناشنوایان بزرگسال استفاده‏کننده از زبان اشاره

 

زهرا جعفري1و2، اسما رضائی3

1ـ گروه علوم پایه توانبخشی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران

2ـ مرکز تحقیقات توانبخشی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران

3ـ گروه شنوايي‏شناسي، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران

 

چکیده

زمینه و هدف: یادگیری و حافظه، دو کارکرد شناختی سطح بالا در انسان هستند که کم‏شنوایی بر آنها تأثیرگذار است. در بررسی حاضر، دو آزمون معاینۀ مختصر وضعیت شناختی و آزمون یادگیری شنوایی‏ـ‏کلامی ری، برای بررسی وضعیت شناختی و یادگیری و حافظۀ واژگانی در بزرگسالان ناشنوای استفاده‏کننده از زبان اشاره، اجرا شد.

روش بررسی: مطالعۀ مقطعی‏ـ‏مقایسه‏ای حاضر روی 30 ناشنوای مادرزاد بزرگسال استفاده‏کننده از زبان اشاره فارسی و 46 بزرگسال هنجار در محدودۀ سنی 19 تا 27 سال در دسترس از دو جنس، با حداقل سطح سواد در حد دیپلم، انجام شد. بعد از انجام آزمون معاینۀ مختصر وضعیت شناختی، آزمون یادگیری شنوایی‏ـ‏کلامی ری برای بررسی یادگیری و حافظۀ واژگانی، با ارائۀ دیداری از طریق رایانه اجرا شد.

یافته‏ها: میانگین امتیاز آزمون معاینۀ مختصر شناختی و میانگین امتیازهای مراحل مختلف آزمون ری، در افراد ناشنوای مادرزاد نسبت به گروه هنجار، پایین‏تر بود و اختلاف مشاهده شده به‏جز دو بخش از مراحل آزمون ری، در کلیه موارد معنی‏دار بود(018/0p=). بین امتیاز دو آزمون تنها در افراد هنجار، ارتباط معنی‏داری مشاهده شد(043/0p=). جنسیت بر نتایج آزمون‏ها تأثیری نداشت.

نتیجه‏گیری: وضعیت شناختی، یادگیری و حافظۀ واژگانی در افراد ناشنوای مادرزاد نسبت به افراد هنجار، ضعیف‏تر است. به‏نظر می‏رسد استفاده از زبان اشاره به‏عنوان شیوۀ اصلی برقراری ارتباط در افراد ناشنوا، ضعف در یادگیری و حافظۀ واژگانی را باعث می‏شود.

واژگان کلیدی: یادگیری، حافظه، وضعیت شناختی، ناشنوای مادرزاد، آزمون یادگیری شنوایی‏ـ‏کلامی ری، زبان اشاره

 

(دریافت مقاله: 12/12/90، پذیرش: 18/6/91)

 

مقدمه


شناخت به هر عملي گفته می‏شود كه موجود زنده به واسطۀ آن اطلاعات به‏دست مي‏آورد يا دربارۀ موضوعي آگاهي مييابد‏(1). یادگیری و حافظه از مهم‏ترین قابلیت‏های شناختی هستند. یادگیری فرايندي است که از طريق آن دانش فرا گرفته می‏شود‏(2). در تعریف دیگر، یادگیری به فرایند کسب اطلاعات جدید از طریق دستگاه اعصاب گفته می‏شود که با تغییر در رفتار نمود می‏یابد و مستلزم تلاش و توجه فعال یادگیرنده است‏(3). طبق تعریف Kandel و همکاران ‏(2000) حافظه به دوام يا پايداري يادگيري، به‏صورتي که پس از مدتي قابل فراخواني باشد، اطلاق میشود. یا بهعبارت دیگر، حافظه فرایندی است که از طریق آن دانش، رمزگشایی، ذخیره و بازیابی می‏شود(2).

یکی از ابزارهای شناختهشده برای بررسی عملکرد شناختی در افراد بزرگسال، آزمون معاينۀ مختصر وضعيت شناختي (Mini-mental state examination: MMSE) است كه در سال 1975 طراحي و تدوين شد و نسخۀ فارسی هنجار آن نیز موجود است‏(4). این آزمون از متداول‏ترين ابزارهای غربالگري اختلالات شناختي در سطح جهان است و به زبانهاي گوناگون ترجمه و در فرهنگ‏هاي گوناگون استاندارد شده است. ‏MMSE، كاركردهاي گوناگون شناختي را اندازه‏گيري می‏کند و برآوردي كلي از وضعيت شناختي آزمودنی در اختیار میگذارد‏(5).

یکی از روش‏های رایج در بررسی توانایی یادگیری و حافظه، استفاده از آزمون‏های رفتاری عصبروانشناختی (نوروسایکولوژیک) است. تاکنون از آزمون‏های بسیاری از جمله آزمون یادگیری شنوایی-کلامی ری (Ray Auditory-Verbal Learning Test: RAVLT)، آزمون یادگیری کلامی Hapkinz و آزمون یادگیری کلامی کالیفرنیا برای ارزیابی حافظۀ کلامی استفاده شده است‏(3‏و6). آزمون یادگیری شنوایی- کلامی ری که برای نخستین ‏بار توسط Andre Ray فرانسوی در دهۀ 1960 معرفی شد‏(3)، یکی از رایج‏ترین آزمون‏های عصب‏روانشناختی در ارزیابی حافظه و یادگیری شنوایی-کلامی است. این آزمون تاکنون به بیش از 10 زبان زندۀ دنیا برگردانده شده و مشخصات روان‏سنجی آن مورد بررسی قرار گرفته است‏(7). این آزمون که مواد آن را واژه‏های یک یا چندهجایی تشکیل می‏دهند، از دو فهرست 15‏تایی واژه‏ها تشکیل شده است که در آن هر واژه یک امتیاز دارد (در کل 15 امتیاز)، و امکان اجرای آن هم از طریق ارائۀ کلامی (تکرار کلمات توسط آزمونگر) و هم از طریق ارائۀ بینایی (مشاهدۀ کلمات روی صفحۀ نمایش رایانه) وجود دارد. تا‏کنون از این آزمون در مطالعات گوناگونی برای بررسی اثر عوامل جمعیت‏شناختی (مانند سن، جنس و سطح تحصیلات) یا اختلالات شناختی (مانند آلزایمر، ضربۀ مغزی، مصرف داروهای اعصاب و روان‏گردان، شیزوفرنی و غیره) بر توانایی یادگیری و حافظه استفاده شده‏ است‏(3و4). در آزمون ری، توانایی افراد در رمزگشایی، تثبیت، ذخیره و بازیابی اطلاعات کلامی در مراحل گوناگون حافظۀ آنی، اثر محرک‏های مداخله‏کننده، حافظۀ تأخیری و بازشناسی بررسی می‏شود‏(3).

زبان از عالي‏ترين مهارت‏های شناختي است كه در طول سال‏های رشد انسان، با دريافت محرك‏هاي گفتاري در شرايط محيطي گوناگون و تجارب متنوع، رشد و تكامل مي‏يابد و در توسعۀ مغز و شكل‏گيري ساير مهارت‏هاي شناختي از جمله حافظه، تفكر، انديشه، استدلال، منطق و غيره نقش بسيار مهمي دارد. در آن ‏دسته از افراد كم‏شنواي عميق مادرزاد كه به‏دليل كم‏شنوايي زياد، نبود امكانات توانبخشي شنوايي مناسب و يا بنا‏به تمايل خود از روش ارتباطي دستي ‏(زبان اشاره) استفاده مي‏كنند، احتمال درگيري مهارت‏هاي عالي شناختي از‏ جمله حافظه وجود دارد‏(8‏و‏9).

در بحث محرومیت حسی، مطالعات اخیر مانند بررسی Hotting و Roder (2009) مؤید یافته‏های مطالعات قبلی است، مبنی بر‏ این‏که فقدان یا نقص شدید یک حس بهویژه در صورت عدم دریافت محرک‏های تقویت شده در سنین رشد، بر توسعه و امکان استفادۀ مفید از آن حس، اثر منفی چشمگیری دارد‏(10). در برخی منابع نیز به احتمال وقوع مکانیزم‏های جبرانی و مشاهدۀ عملکرد قوی‏تر در حس دیگر اشاره شده ‏است. برای مثال، در مطالعۀ الکتروفیزیولوژیک Rettenbach و همکاران (1999) در ثبت پاسخ‏های برانگیختۀ شنوایی در افراد نابینای مادرزاد، زمان تأخیر کوتاه‏تر برخی امواج گزارش شده است(11). اگرچه در زمینۀ اثر محرومیت حس شنوایی در افراد ناشنوای مادرزاد، مطالعات محدودی صورت گرفته‏ است، در معدود بررسی‏های انجام شده روی افراد استفاده‏کننده از زبان اشاره از سال‏های آغازین تولد، به عملکرد بهتر افراد در تمرینات بینایی مستلزم توجه و تصور بینایی اشاره شده‏است، در حالی‏که دربارۀ استفاده از حروف و کلمات به‏عنوان محرک بینایی، چنین تأثیری گزارش نشده‏ است‏(12و13).

در زمینۀ ارزیابی‏های عصب‏روانشناختی افراد ناشنوای بزرگسال، منابع بسیار محدودی در‏ دست است و بیشتر مطالعات به کودکان و افراد ناشنوای جوان اختصاص دارد. ضمن این‏که در این مطالعات، مانند بررسی Bosworth و Dobkins (1999)، غالباً به‏صورت بسیار اجمالی به حیطه‏های شناختی مانند حافظه و یادگیری، یادآوری آزاد (free recall)، یادآوری با نشانه (cued recall)، و حافظۀ بینایی پرداخته شده ‏است(12). در ایران مطالعه‏ای در دست نیست که توانایی یادگیری و حافظۀ کلامی را در افراد ناشنواي مادرزاد بزرگسال مورد بررسی قرار داده‏ باشد. در بررسی حاضر از نسخۀ فارسی هنجار آزمونهای MMSE و RAVLT برای بررسی وضعیت شناختی و همچنین توانایی یادگیری و حافظۀ واژگانی در افراد ناشنوای مادرزاد بزرگسال استفاده شد.

 

روش بررسی

مطالعۀ مقطعی مقایسه‏ای حاضر به‏روش نمونه‏گیری در دسترس روی 30 ناشنوای مادرزاد بزرگسال و 46 فرد هنجار به‏عنوان گروه هنجار، در محدودۀ سنی 19 تا 27 سال انجام شد. افراد ناشنوا از بین اعضای انجمن ناشنوایان ایران و فدراسیون ناشنوایان ایران و گروه هنجار از بین دانشجویان دانشکدۀ توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی تهران برای شرکت در مطالعه دعوت شدند. در گروه افراد ناشنوا، معیارهای ورود به مطالعه شامل این موارد بود حداقل سطح سواد در حد دیپلم، کم‏شنوایی مادرزاد حسی‏عصبی شدید تا عمیق در دو گوش به استناد ادیوگرام و پروندۀ عضویت، استفاده از زبان اشارۀ فارسی به‏عنوان شیوۀ اصلی برقراری ارتباط، عدم سابقۀ ضربه به سر، ابتلا به بیماری‏ها و اختلالات عصبی، عدم سابقۀ جراحی سر و گردن، نداشتن صرع، تب و تشنج شدید، عدم استفاده از داروهای اعصاب و روان، برتری دست راست در نوشتن و برقراری ارتباط دستی، و توانایی خواندن کلمات از فاصلۀ یک‏متری صفحۀ نمایش رایانه با اندازۀ مورد نظر. در گروه هنجار نیز همین معیارها به جز شرط برخورداری از شنوایی هنجار و تکزبانۀ فارسی‏زبان رعایت شد. کلیۀ افراد نمونه با اخذ رضایت‏نامۀ کتبی وارد مطالعه شدند، و بررسی حاضر از جنبۀ رعایت ملاحظات اخلاقی به تأیید معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی تهران رسید.

نخست برای بررسی وضعیت شناختی افراد مورد مطالعه، MMSE انجام شد. این مقیاس، آزمون ساده، متداول و کوتاهی شامل 11 پرسش برای غربالگری وضعیت شناختی بزرگسالان در پنج حیطۀ جهت‏یابی، ثبت اطلاعات، توجه و محاسبه، یادآوری و زبان بود و در کل 30 امتیاز داشت. روایی نسخۀ فارسی این آزمون معادل 78/0 بود و در نقطۀ برش 21 از حساسیت 90 درصد و ویژگی 84 درصد در سالمندان فارسی‏زبان برخوردار بود(4). در اجرای آزمون، ناشنوایان علاوه بر مشاهدۀ پرسش‏ها، از توضیحات رابط مسلط به زبان اشاره نیز برخوردار بودند. برای بررسی حافظۀ کلامی از نسخۀ فارسی هنجار RAVLT استفاده شد. روایی نسخۀ فارسی این آزمون 49/0، پایایی آن برابر 73 درصد و در نقطۀ برش 5/6 از حساسیت 89 درصد و ویژگی 81 درصد در سالمندان فارسی‏زبان برخوردار بود(6و7). این آزمون از سه فهرست‏واژۀ تک‏هجایی زبان فارسی شامل 1) یک فهرست‏واژۀ 15 تایی یا فهرست الف، 2) یک فهرست‏واژۀ 15 تایی دیگر به نام فهرست مداخلهکننده یا فهرست ب، و3) یک فهرست بازشناسی واژه‏های 50 تایی متشکل از واژه‏های دو فهرست الف و ب به‏اضافۀ 20 واژۀ جدید دیگر تشکیل شده ‏است. اجرای کامل این آزمون شامل هشت مرحله بود که به دو شیوۀ ارائۀ صوتی و بصری محرک‏های آزمون قابل اجرا است. در بررسی حاضر با توجه به کم‏شنوایی عمیق افراد گروه مورد، از ارائۀ بینایی محرک‏های آزمون استفاده شد. به‏این‏منظور، هر یک از کلمات آزمون با استفاده از رایانه و به‏صورت نوشتاری با حروف درشت با قلم نازنین و با اندازۀ 200 با رنگ سیاه در زمینۀ سفید در وسط صفحه به‏مدت یک‏ثانیه در هر واژه ارائه می‏شد.

برای انجام مراحل یک تا پنج آزمون یا مرحلۀ یادآوری کلمات، این توضیحات با زبان اشاره توسط فرد رابط به افراد ناشنوا، و به‏صورت شفاهی به افراد گروه هنجار داده می‏شد. توضیحات به این صورت بود: شما تعدادی واژه را در صفحۀ نمایشگر رایانه مشاهده خواهید کرد. لطفاً به واژه‏ها توجه کنید و در پایان، هر تعداد واژه را که بهیاد می‏آورید بیان کنید. ترتیب بیان واژه‏ها و تکرار آنها در امتیاز شما تأثیری ندارد. در این مرحله، که فهرست‏واژه‏های الف ارائه میشد، هر زمان که فرد اعلام می‏کرد دیگر واژه‏ای را به یاد نمی‏آورد، همان فهرست با شرایط مشابه دور اول دوباره ارائه می‏شد، و هر بار تعداد کلمات درست ذکر شده، در برگۀ ثبت نتایج درج می‏شد. در طی این پنج مرحلۀ تکرار فهرست الف، ضمن بررسی حافظۀ کلامی، توان یادگیری فرد نیز بررسی میشد. در نهایت، میانگین امتیازهای کسب شده در پنج مرحلۀ یادآوری، به‏عنوان متوسط امتیاز یادآوری کلمات در نظر گرفته می‏شد. سپس واژه‏های فهرست ب یا فهرست مداخله‏کننده به‏همان شیوۀ قبل ارائه و پاسخ فرد ثبت میشد. بلافاصله پس از این مرحله از فرد خواسته می‏شد هر تعداد از کلمات فهرست الف را که به‏خاطر می‏آورد بازگو کند (یادآوری بلافاصله). در ادامه، با در ‏نظر گرفتن 20 دقیقه استراحت، دوباره از افراد خواسته می‏شد هر تعداد از کلمات فهرست الف را که به‏ یاد میآورند بیان کنند (یادآوری تأخیری). در مرحلۀ آخر یا مرحلۀ بازشناسی، افراد می‏بایست واژه‏های فهرست الف را از بین واژه‏های فهرست ب و 20 واژۀ دیگر (در کل 50 واژه) شناسایی کرده و زیر آنها خط می‏کشیدند.

در بخش تحلیل داده‏ها، برای بررسی توزیع هنجار داده‏ها از آزمون آماری کولموگروف-‏اسمیرنوف و برای مقایسۀ میانگین داده‏ها در دو گروه و بین دو جنس، از آزمون آماری t مستقل استفاده شد. برای بررسی ارتباط بین امتیازهای MMSE و RAVLT در هریک از دو گروه، از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. تحلیل داده‏ها با استفاده از نرم‏افزار آماری SPSS نسخۀ 17 در سطح معنی‏داری 05/ 0 انجام شد.

 

یافته‏ها

افراد ناشنوا را 10 مرد (3/33%) و 20 زن (7/66%) و در کل 30 نفر در محدودۀ سنی 20 تا 27 سال با میانگین 23/22 و انحراف ‏معیار 20/2 سال تشکیل می‏دادند که سطح تحصیلات 12 نفر (40%) آنها در حد دیپلم و 18 نفر (60%) در حد فوق‏دیپلم بود. در گروه هنجار نیز 15 مرد (6/32%) و 31 زن (4/67%) و در کل 46 نفر در محدودۀ سنی 19 تا 27 سال با میانگین سن 83/21 و انحراف‏معیار 56/1 سال در مقطع کارشناسی قرار داشتند. با توجه به توزیع هنجار داده‏ها در متغیرهای مورد بررسی، در تحلیل داده‏ها از روش‏های آماری پارامتریک استفاده شد.

در تحلیل آماری، بین میانگین آزمون MMSE در افراد ناشنوا 62/26 با انحراف‏معیار 57/2 و گروه هنجار 26/29 با انحراف‏معیار 16/1 تفاوت معنی‏داری وجود داشت‏(0001/0=p). همان‏طور که در جدول 1 مشاهده می‏شود، بین دو گروه در مراحل مختلف RAVLT نیز به‏جز مرحلۀ اول تکرار کلمات فهرست الف و مرحلۀ آخر بازشناسی، در سایر مراحل، تفاوت معنی‏داری وجود داشت‏(018/0>p). در نمودار 1، روند تغییر امتیازهای RAVLT در پنج مرحلۀ یادآوری و سه مرحلۀ یادآوری بلافاصله، یادآوری تأخیری و مرحلۀ بازشناسی واژه‏ها در دو گروه نشان داده شده‏ است.

در بررسی ارتباط بین نتایج MMSE و مراحل آزمون ری، در گروه افراد ناشنوا بین امتیاز MMSE با امتیاز پنج مرحلۀ اصلی آزمون ری یعنی یادآوری اول، میانگین پنج یادآوری، حافظۀ بلافاصله، حافظۀ تأخیری و حافظۀ بازشناسی، ارتباط معنی‏داری مشاهده نشد. اما در گروه هنجار، بین امتیاز MMSE با سه مرحلۀ یادآوری اول، میانگین پنج یادآوری و حافظۀ بلافاصله، ارتباط معنی‏داری‏(05/0>p) وجود داشت (جدول 2).

بین زنان و مردان در امتیاز MMSE و در کلیۀ مراحل RAVLT هم در گروه افراد ناشنوا‏(265/0<p) و هم در گروه هنجار‏(202/0<p) تفاوت معنی‏داری وجود نداشت.

 

بحث

در بین کارکردهای عالی ذهن و قابلیت‏های شناختی در انسان، یادگیری و حافظه از جمله موضوعات پژوهشی بسیار مورد توجه هستند که علی‏رغم سیر تاریخی و پیشینۀ قوی تحقیقاتی در انواع مطالعات بنیادی و کاربردی و در گروه‏های با مشخصات جمعیت‏شناختی و بالینی متفاوت، همچنان در زمرۀ مورد توجه‏ترین عناوین مطالعاتی محسوب می‏شوند. آزمون‏های MMSE و RAVLT از جمله شناخته‏شدهترین آزمون‏های عصب‏روانشناختی در دنیا محسوب میشوند و تا‏کنون در بسیاری از زبان‏ها در اختلالات و بیماری‏های مختلف مورد استفاده قرار گرفته‏اند. در مطالعۀ حاضر توانایی شناختی، حافظه و یادگیری کلامی افراد بزرگسال ناشنوا با گروه هنجار مورد مقایسه قرار گرفت.

در این بررسی، سنجش وضعیت شناختی افراد مورد


Text Box: جدول 1ـ مقایسه امتیاز گروه ناشنوا و هنجار در مراحل مختلف آزمون یادگیری شنوایی کلامی ری

	میانگین (انحراف معیار) امتیازها	
مراحل آزمون ری	گروه ناشنوا (30=n)	گروه هنجار (46=n)	p
یادآوری یک	(40/2) 23/7	(04/2) 04/8	119/0
یادآوری دو	(91/1) 30/8	(24/2) 93/10	000/0
یادآوری سه	(04/2) 47/10	(92/1) 33/12	000/0
یادآوری چهار	(97/1) 03/11	(58/1) 13/13	000/0
یادآوری پنج	(07/2) 67/11	(53/1) 48/13	000/0
میانگین پنج یادآوری	(02/3) 7/9	(48/1) 63/11	000/0
فهرست ب	(16/2) 83/5	(51/2) 54/7	003/0
یادآوری بلافاصله	(0/2) 83/10	(0/2) 98/11	017/0
یادآوری تأخیری	(20/2) 23/11	(21/2) 50/12	018/0
بازشناسی	(31/1) 0/14	(87/0) 33/14	196/0


مطاالعه با MMSE امتیاز پایین‏تری را در افراد ناشنوا نسبت به گروه هنجار نشان ‏داد. به‏جز مطالعۀ Dean و همکاران در سال 2009 که در آن مشخصات روانسنجی MMSE در بزرگسالان ناشنوای استفاده‏کننده از زبان اشاره مورد بررسی قرار گرفته‏ است‏(5)، مطالعۀ دیگری در دست نیست که از این آزمون در افراد ناشنوای مادرزاد استفاده کرده باشد. در 10 پرسش از 11 پرسش ساده و کوتاه MMSE توانایی زبانی، جهت‏یابی، ثبت اطلاعات، توجه و محاسبه، و یادآوری، از طریق محرک‏های زبان کلامی مورد بررسی قرار میگیرد. با توجه به این که در مطالعۀ حاضر برای ممانعت از تأثیر نقص شنوایی در برقراری ارتباط شفاهی، از ارائۀ نوشتاری و دیداری پرسش‏های آزمون و اطمینان از درک و تفهیم آنها از طریق رابط مسلط به زبان اشارۀ فارسی استفاده شد، به‏نظر می‏رسد افراد ناشنوای مادرزاد استفاده‏کننده از زبان اشاره در قابلیت‏های شناختی متضمن مهارت‏های زبانی، بهمیزان قابل توجهی ضعیفتر از گروه همتای هنجار خود عمل می‏کنند. این یافته مؤید نتایج مطالعه Dean و همکاران(2009) است(5).‏

در اجرای آزمون RAVLT با ارائۀ دیداری محرک‏های تک‏هجایی آزمون نیز بین افراد ناشنوای مادرزاد بزرگسال استفاده‏کننده از زبان اشاره با افراد هنجار هم‏سن، در کلیۀ مراحل آزمون شامل پنج‏بار تکرار فهرست الف با هدف بررسی توانایی حافظۀ واژگانی و تأثیر تکرار محرک‏ها و سرعت یادگیری، یک‏بار ارائۀ فهرست ب در نقش مخدوش‏کننده، درخواست از افراد برای یادآوری بلافاصلۀ کلمات فهرست الف و سپس یادآوری تأخیری آنها پس از گذشت 20 دقیقه، و در نهایت بازشناسی 15 کلمۀ فهرست الف در یک فهرست 50 تایی از کلمات، امتیاز افراد ناشنوا نسبت به افراد هنجار، پایین‏تر بود و این اختلاف به‏جز در مرحلۀ اول یادآوری و مرحلۀ آخر بازشناسی، در سایر مراحل در سطح قابل ملاحظه‏ای قرار داشت. بنابر برخی مطالعات، بزرگسالان ناشنوایی که از ابتدا برای برقراری ارتباط از زبان‏های مبتنی بر کاربرد سمبل‏ها یا علامت‏ها استفاده کرده باشند ممکن ‏است در تمرینهای بینایی مستلزم توجه بینایی‏(11)، تصور بینایی‏(13)، و جستجوی بینایی‏(3) از عملکرد بهتری برخوردار باشند. مطالعات



بعدی نشان داد که احتمالاً افراد ناشنوا میدان دید محیطی و تحتانی قوی‏تری دارند و صرف نظر از وضعیت شنواییشان نوعی برتری میدان دید چپ در حساسیت به حرکت را نشان میدهند(13). با اینحال، زمانی که محرک بینایی مورد استفاده، حروف یا علائم باشد، افراد ناشنوا با علائم نسبت به حروف، امتیاز بهتری کسب میکنند. برای مثال، در مطالعۀ Clark (1985) با استفاده از تمرینات درکی، عملکرد افراد ناشنوای بزرگسال با محرک آزمون حروف نسبت به علائم، ضعیف‏تر بود، در‏حالی که نسبت به گروه هنجار، در ارائۀ علائم به‏عنوان محرک آزمون بینایی، عملکرد نسبتاً برابر نشان ‏دادند‏(13). در مرور منابع، مطالعۀ مشابهی که از RAVLT در افراد ناشنوا استفاده کرده باشد در دسترس نبود تا یافته‏های آن با بررسی حاضر مقایسه شود. اما به استناد برخی مطالعات قبلی در زمینۀ عملکرد بهتر افراد ناشنوا در به‏خاطرسپاری علائم یا سمبل‏ها نسبت به حروف و کلمات، در کنار یافته‏های مطالعۀ حاضر، می‏توان عملکرد ضعیف‏تر افراد ناشنوای مادرزاد نسبت به افراد هنجار در حافظۀ کلامی را نتیجه گرفت. مطالعات نشان داده‏اند که افراد ناشنوای استفاده‏کننده از زبان اشاره نسبت به گروه هنجار، در تمرین‏های پردازش کلامی متوالی (verbal sequential processing tasks) مانند تمرین‏های گنجایش ارقام و کلمات، صرف نظر از شیوۀ ارائۀ محرک اعم از گفتاری، نوشتاری یا علامتی، ضعیف‏تر عمل می‏کنند، اما در تمرینهای گنجایش فضایی عملکرد معادل یا حتی بهتری دارند‏(14). از سوی دیگر، شیوۀ برقراری ارتباط در طی دوران رشد نیز بر پردازش‏های شناختی اثر می‏گذارد، به‏طوری‏که افراد ناشنوای مادرزادی که از طریق گفتار نشان‏دار (cued speech) ارتباط برقرار می‏کنند در مقایسه با افرادی که از بدو تولد با زبان اشاره ارتباط برقرار کرده‏اند، در یادآوری متوالی کلمات، مهارت‏های واج‏شناختی، رعایت قافیه و خواندن از عملکرد بهتری برخوردارند. در گفتار نشان‏دار برای آواشناسی از نمادهای کلامی‏ـ‏زبانی استفاده می‏شود، در حالی که افراد ناشنوایی که از کلام در برقراری ارتباط استفاده می‏کنند از رمزهای واجی گفتارخوانی استفاده می‏کنند، و افراد ناشنوای با زبان مادری اشاره
از نوعی
Text Box: جدول 2ـ ارتباط امتیاز آزمون معاینه مختصر وضعیت شناختی با امتیازهای مراحل اصلی آزمون یادگیری شنوایی کلامی ری در دو گروه مورد بررسی

	گروه ناشنوا			گروه هنجار
ارتباط نتایج آزمون‏ها	ضریب همبستگی	p		ضریب همبستگی	p
MMSE و یادآوری اول	023/0-	921/0		304/0	04/0
MMSE و میانگین 5 یادآوری	003/0	989/0		40/0	006/0
MMSE و یادآوری بلافاصله	064/0	784/0		302/0	043/0
MMSE و یادآوری تأخیری	129/0-	577/0		224/0	135/0
MMSE و بازشناسی	105/0	650/0		655/0	068/0

راهبردهای رمزگشایی استفاده می‏کنند که متفاوت از افراد شنوای بزرگسال است‏(13).

در بررسی حاضر ارتباط بین امتیاز MMSE با امتیاز پنج مرحلۀ اصلی از RAVLT یعنی یادآوری اول، میانگین پنج یادآوری، حافظۀ بلافاصله، حافظۀ تأخیری و حافظۀ بازشناسی بررسی شد. در گروه افراد هنجار بین امتیاز MMSE با امتیاز مراحل ذکر‏شده به‏جز دو مرحلۀ آخر RAVLT ارتباط چشمگیری وجود داشت. اما در افراد ناشنوا بین امتیاز MMSE با هیچ‏یک از امتیازهای RAVLT، ارتباطی دیده نشد. به استناد مطالعات قبلی، در بررسی ارتباط امتیاز آن دسته از آزمون‏های شناختی که از لحاظ محتوا و ساختار به‏یکدیگر نزدیکند، درصورت نبود اختلال خاصی، غالباً انتظار می‏رود بین نتایج آنها ارتباط وجود داشته باشد‏(3و7). در گروه افراد هنجار بررسی حاضر، بهجز مراحل حافظۀ تأخیری و بازشناسی که از لحاظ ساختار و محتوا به MMSE چندان نزدیک نیستند، در سه مرحلۀ دیگر، ارتباط زیادی بین نتایج آزمون‏ها وجود داشت که با یافته‏های مطالعات قبلی هم‏خوانی دارد(4،6و7). عدم مشاهدۀ ارتباط بین نتایج این دو آزمون در گروه افراد ناشنوای مادرزاد بهاین معناست که در این گروه، امتیاز یک آزمون نمی‏تواند حدود امتیاز آزمون دیگر را پیش‏بینی کند. این امر احتمالاً از ساختار کاملاً کلامی RAVLT ناشی می‏شود که عملکرد افراد ناشنوای مادرزاد در آن ضعیف‏تر است. انجام مطالعات وسیع‏تر روی ابعاد مختلف شناخت کلامی در ناشنوایان مادرزاد در آینده می‏تواند اطلاعات بیشتری را در این زمینه در اختیار گذارد.

برایناساس، علی‏رغم محدودیت منابع در این زمینه و تفاوتهایی که در اهداف و روش تحقیق مطالعات مشاهده می‏شود، در‏صورت استفادۀ افراد ناشنوا از زبان اشاره به‏عنوان زبان مادری، به‏دلیل توانایی بیشتر افراد در پردازش نمادهای دستی به‏جای حروف، می‏توان عملکرد ضعیف‏تر آنها در آزمونهای عصب‏روانشناختی زبانی را انتظار داشت.

در مطالعۀ حاضر در هر دو گروه مورد بررسی در طی پنج بار تکرار متوالی فهرست الف، افزایش و رشد امتیازها مشاهده شد. این پدیده که به آن "اثر تمرین" گفته می‏شود، توانایی فرد در یادگیری را نشان می‏دهد‏(3،6و7). یعنی در‏صورت تکرار یک فهرست یکسان از کلمات میتوان در هر بار ارائه، امتیاز بهتری را از فرد انتظار داشت. همچنین اگرچه افراد ناشنوای مادرزاد استفاده‏کننده از زبان اشاره، در کلیۀ مراحل RAVLT در مقایسه با افراد هنجار، ضعیف‏تر عمل می‏کنند، اما از جنبۀ یادگیری محرک‏های آزمون، همان الگوی افراد هنجار را دنبال می‏کنند.

در بررسی حاضر، جنس بر نتایج MMSE و RAVLT در دو گروه تأثیری نداشت، و در کلیۀ ارزیابی‏ها نتایج دو جنس به یکدیگر بسیار نزدیک بود. در برخی مطالعات قبلی با RAVLT به عملکرد بهتر زنان در برخی مراحل آزمون اشاره شده است. با این حال، در زمینۀ تأثیر جنس بر نتایج آزمون‏های عصب‏روانشناختی، اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. برای مثال، در مطالعۀ فراتحلیل بزرگ Sommer و همکاران در سال 2008 برای بررسی تأثیر جنس بر نتایج مطالعات زبانی در ارزیابی‏های عصب‏روانشناختی، بین دو جنس در آزمون‏های کلامی اختلاف قابل توجهی مشاهده نشد. در کل، در این مطالعه نتیجه‏گیری شد که جنسیت بر ناقرینگی planum temporale و نتایج ارزیابی‏های کلامی و یافته‏های تصویربرداری عملکردی مغز در تکالیف زبانی تأثیری ندارد‏(15).

پژوهش حاضر در نوع خود اولین مطالعه در بررسی قابلیت‏های شناختی و توانایی یادگیری و حافظه در افراد بزرگسال ناشنوا با استفاده از ابزار هنجار در زبان فارسی محسوب میشود که امید است پژوهش‏های مرتبط بعدی در این زمینه را به‏دنبال داشته‏ باشد. یافته‏های این تحقیق برای افراد و سازمان‏های فعال در فرایند آموزش و پرورش افراد ناشنوا، و همچنین پژوهشگران حوزۀ زبان و علوم ارتباطی قابل توجه است، و با توجه به‏ محدودیت شدید منابع در این زمینه، بهویژه در زبان فارسی، می تواند حیطۀ تحقیقاتی جالب و وسیعی پیش روی علاقمندان قرار دهد.

 

نتیجه‏گیری

براساس یافته‏های مطالعۀ حاضر مهارت‏های شناختی و عملکرد یادگیری و حافظۀ مبتنی بر زبان کلامی، حتی درصورت ارائۀ دیداری، در ناشنوایان مادرزاد استفادهکننده از زبان اشاره، نسبت به افراد هنجار، در سطح پایینتری قرار دارد. این یافته مؤید نقش زبان کلامی در توسعۀ مهارتهای عالی شناختی از جمله حافظه و یادگیری است.

 

سپاسگزاری

از جناب آقای علیرضا علیمردانی مدیر‏عامل محترم انجمن خانوادۀ ناشنوایان ایران و جناب آقای سید باقر فاطمی‏نسب، سرپرست فدراسیون ناشنوایان ایران، و کلیۀ افراد شرکت‏کننده در مطالعه، و نیز جناب آقای دکتر مسعود صالحی برای نظارت بر تحلیل داده‏ها سپاسگزاریم. همچنین از مرکز تحقیقات توانبخشی برای کمک در اجرای طرح قدردانی می‏شود.


 

REFERENCES


1.             Shaaerinejad AA. Dictionary of Behavioral Sciences. 2nd ed. Tehran: Institute of Amir Kabir Publication. 1998.

2.             Kandel ER, Schwartz JH, Thomas MJ. Principles of Neural Sciences. 4th ed. New York: McGraw-Hill Medical. 2000.

3.             Lezak MD, Howieson DB, Loring DW. Neuropsychological assessment. 4th ed. New York: Oxford University Press; 2004.

4.             Foroughan M, Jafari Z, Shirinbayan P, Ghaemmagham Farahani Z, Rahgozar M. Validation of mini-mental state examination (MMSE) in the elderly population of Tehran. Advances in Cognitive Sciences. 2008;10(2):27-39. Persian.

5.             Dean PM, Feldman DM, Morere D, Morton D. Clinical evaluation of the mini-mental state exam with culturally deaf senior citizens. Arch Clin Neuropsychol. 2009; 24 (8): 753-60.

6.             Jafari Z, Moritz PS, Zandi T, Aliakbari Kamrani A, Malayeri S. Iranian version of the Rey auditory verbal learning test: a validation study. Payesh Journal. 2010;9(3):307-16. Persian.

7.             Jafari Z, Moritz PS, Zandi T, Aliakbari Kamrani A, Malayeri S. Psychometric properties of Persian version of the Rey auditory-verbal learning test (RAVLT) among the elderly. IJPCP. 2010;16(1):56-64. Persian.

8.             Hill-Briggs F, Dial JG, Morere DA, Joyce A. Neuropsychological assessment of persons with physical disability, visual impairment or blindness, and hearing impairment or deafness. Arch Clin Neuropsychol. 2007 22 (3): 389-404.

9.             Gazzaniga MS, Iury RB, Mangun GR. Cognitive neuroscience, the biology of the mind. New York: WW Norton & Company; 2002.

10.         Hotting K, Roder B. Auditory and auditory-tactile processing in congenitally blind humans. Hear Res. 2009; 258 (1-2): 165-74.

11.         Rettenbach R, Diller G, Sireteanu R. Do deaf people see better? Texture segmentation and visual search compensate in adult but not juvenile subjects. J Cogn Neurosci. 1999; 11(5): 560-83.

12.         Bosworth RG, Dobkins KR. Left-hemisphere dominance for motion processing in deaf signers. Psychol Sci. 1999;10(3):256-62.

13.         Tekin M, Arnos KS, Pandya A. Advances in hereditary deafness. Lancet. 2001;29(358):1082-90.

14.         Wilson M, Emmorey K. Working memory for sign language: a window into the architecture of the working memory system. J Deaf Stud Deaf Edu. 1997;2(3):121-30.

15.         Sommer IE, Aleman A, Somers M, Boks MP, Kahn RS. Sex differences in handedness, asymmetry of the planum temporale and functional language lateralization. Brain Res. 2008;24(2):76-88.