Cognitive status, lexical learning and memory in deaf adults using sign language
Zahra Jafari1,2, Asma Rezaei3
1- Department of Basic Sciences in Rehabilitation, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran
2- Rehabilitation Research Center, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran
3- Department of Audiology, School of Rehabilitation, Tehran University of Medical Sciences, Iran
Received: 2 March 2012, accepted: 8 September 2012
Abstract
Background and Aim: Learning and memory are two high level cognitive performances in human that hearing loss influences them. In our study, mini-mental state examination (MMSE) and Ray auditory-verbal learning test (RAVLT) was conducted to study cognitive status and lexical learning and memory in deaf adults using sign language.
Methods: This cross-sectional comparative study was conducted on 30 available congenitally deaf adults using sign language in Persian and 46 normal adults aged 19 to 27 years for both sexes, with a minimum of diploma level of education. After mini-mental state examination, Rey auditory-verbal learning test was run through computers to evaluate lexical learning and memory with visual presentation.
Results: Mean scores of mini-mental state examination and Rey auditory-verbal learning test in congenitally deaf adults were significantly lower than normal individuals in all scores (p=0.018) except in the two parts of the Rey test. Significant correlation was found between results of two tests just in the normal group (p=0.043). Gender had no effect on test results.
Conclusion: Cognitive status and lexical memory and learning in congenitally deaf individuals is weaker than in normal subjects. It seems that using sign language as the main way of communication in deaf people causes poor lexical memory and learning.
Keywords: Cognitive status, learning, memory, congenital deaf, Ray auditory-verbal learning test, sign language
مقاله پژوهشی
بررسي وضعیت شناختی، یادگیری و حافظه واژگانی در ناشنوایان بزرگسال استفادهکننده از زبان اشاره
زهرا جعفري1و2، اسما رضائی3
1ـ گروه علوم پایه توانبخشی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران
2ـ مرکز تحقیقات توانبخشی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران
3ـ گروه شنواييشناسي، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران
چکیده
زمینه و هدف: یادگیری و حافظه، دو کارکرد شناختی سطح بالا در انسان هستند که کمشنوایی بر آنها تأثیرگذار است. در بررسی حاضر، دو آزمون معاینۀ مختصر وضعیت شناختی و آزمون یادگیری شنواییـکلامی ری، برای بررسی وضعیت شناختی و یادگیری و حافظۀ واژگانی در بزرگسالان ناشنوای استفادهکننده از زبان اشاره، اجرا شد.
روش بررسی: مطالعۀ مقطعیـمقایسهای حاضر روی 30 ناشنوای مادرزاد بزرگسال استفادهکننده از زبان اشاره فارسی و 46 بزرگسال هنجار در محدودۀ سنی 19 تا 27 سال در دسترس از دو جنس، با حداقل سطح سواد در حد دیپلم، انجام شد. بعد از انجام آزمون معاینۀ مختصر وضعیت شناختی، آزمون یادگیری شنواییـکلامی ری برای بررسی یادگیری و حافظۀ واژگانی، با ارائۀ دیداری از طریق رایانه اجرا شد.
یافتهها: میانگین امتیاز آزمون معاینۀ مختصر شناختی و میانگین امتیازهای مراحل مختلف آزمون ری، در افراد ناشنوای مادرزاد نسبت به گروه هنجار، پایینتر بود و اختلاف مشاهده شده بهجز دو بخش از مراحل آزمون ری، در کلیه موارد معنیدار بود(018/0p=). بین امتیاز دو آزمون تنها در افراد هنجار، ارتباط معنیداری مشاهده شد(043/0p=). جنسیت بر نتایج آزمونها تأثیری نداشت.
نتیجهگیری: وضعیت شناختی، یادگیری و حافظۀ واژگانی در افراد ناشنوای مادرزاد نسبت به افراد هنجار، ضعیفتر است. بهنظر میرسد استفاده از زبان اشاره بهعنوان شیوۀ اصلی برقراری ارتباط در افراد ناشنوا، ضعف در یادگیری و حافظۀ واژگانی را باعث میشود.
واژگان کلیدی: یادگیری، حافظه، وضعیت شناختی، ناشنوای مادرزاد، آزمون یادگیری شنواییـکلامی ری، زبان اشاره
(دریافت مقاله: 12/12/90، پذیرش: 18/6/91)
مقدمه
شناخت به هر عملي گفته میشود كه موجود زنده به واسطۀ آن اطلاعات بهدست ميآورد يا دربارۀ موضوعي آگاهي مييابد(1). یادگیری و حافظه از مهمترین قابلیتهای شناختی هستند. یادگیری فرايندي است که از طريق آن دانش فرا گرفته میشود(2). در تعریف دیگر، یادگیری به فرایند کسب اطلاعات جدید از طریق دستگاه اعصاب گفته میشود که با تغییر در رفتار نمود مییابد و مستلزم تلاش و توجه فعال یادگیرنده است(3). طبق تعریف Kandel و همکاران (2000) حافظه به دوام يا پايداري يادگيري، بهصورتي که پس از مدتي قابل فراخواني باشد، اطلاق میشود. یا بهعبارت دیگر، حافظه فرایندی است که از طریق آن دانش، رمزگشایی، ذخیره و بازیابی میشود(2).
یکی از ابزارهای شناختهشده برای بررسی عملکرد شناختی در افراد بزرگسال، آزمون معاينۀ مختصر وضعيت شناختي (Mini-mental state examination: MMSE) است كه در سال 1975 طراحي و تدوين شد و نسخۀ فارسی هنجار آن نیز موجود است(4). این آزمون از متداولترين ابزارهای غربالگري اختلالات شناختي در سطح جهان است و به زبانهاي گوناگون ترجمه و در فرهنگهاي گوناگون استاندارد شده است. MMSE، كاركردهاي گوناگون شناختي را اندازهگيري میکند و برآوردي كلي از وضعيت شناختي آزمودنی در اختیار میگذارد(5).
یکی از روشهای رایج در بررسی توانایی یادگیری و حافظه، استفاده از آزمونهای رفتاری عصبروانشناختی (نوروسایکولوژیک) است. تاکنون از آزمونهای بسیاری از جمله آزمون یادگیری شنوایی-کلامی ری (Ray Auditory-Verbal Learning Test: RAVLT)، آزمون یادگیری کلامی Hapkinz و آزمون یادگیری کلامی کالیفرنیا برای ارزیابی حافظۀ کلامی استفاده شده است(3و6). آزمون یادگیری شنوایی- کلامی ری که برای نخستین بار توسط Andre Ray فرانسوی در دهۀ 1960 معرفی شد(3)، یکی از رایجترین آزمونهای عصبروانشناختی در ارزیابی حافظه و یادگیری شنوایی-کلامی است. این آزمون تاکنون به بیش از 10 زبان زندۀ دنیا برگردانده شده و مشخصات روانسنجی آن مورد بررسی قرار گرفته است(7). این آزمون که مواد آن را واژههای یک یا چندهجایی تشکیل میدهند، از دو فهرست 15تایی واژهها تشکیل شده است که در آن هر واژه یک امتیاز دارد (در کل 15 امتیاز)، و امکان اجرای آن هم از طریق ارائۀ کلامی (تکرار کلمات توسط آزمونگر) و هم از طریق ارائۀ بینایی (مشاهدۀ کلمات روی صفحۀ نمایش رایانه) وجود دارد. تاکنون از این آزمون در مطالعات گوناگونی برای بررسی اثر عوامل جمعیتشناختی (مانند سن، جنس و سطح تحصیلات) یا اختلالات شناختی (مانند آلزایمر، ضربۀ مغزی، مصرف داروهای اعصاب و روانگردان، شیزوفرنی و غیره) بر توانایی یادگیری و حافظه استفاده شده است(3و4). در آزمون ری، توانایی افراد در رمزگشایی، تثبیت، ذخیره و بازیابی اطلاعات کلامی در مراحل گوناگون حافظۀ آنی، اثر محرکهای مداخلهکننده، حافظۀ تأخیری و بازشناسی بررسی میشود(3).
زبان از عاليترين مهارتهای شناختي است كه در طول سالهای رشد انسان، با دريافت محركهاي گفتاري در شرايط محيطي گوناگون و تجارب متنوع، رشد و تكامل مييابد و در توسعۀ مغز و شكلگيري ساير مهارتهاي شناختي از جمله حافظه، تفكر، انديشه، استدلال، منطق و غيره نقش بسيار مهمي دارد. در آن دسته از افراد كمشنواي عميق مادرزاد كه بهدليل كمشنوايي زياد، نبود امكانات توانبخشي شنوايي مناسب و يا بنابه تمايل خود از روش ارتباطي دستي (زبان اشاره) استفاده ميكنند، احتمال درگيري مهارتهاي عالي شناختي از جمله حافظه وجود دارد(8و9).
در بحث محرومیت حسی، مطالعات اخیر مانند بررسی Hotting و Roder (2009) مؤید یافتههای مطالعات قبلی است، مبنی بر اینکه فقدان یا نقص شدید یک حس بهویژه در صورت عدم دریافت محرکهای تقویت شده در سنین رشد، بر توسعه و امکان استفادۀ مفید از آن حس، اثر منفی چشمگیری دارد(10). در برخی منابع نیز به احتمال وقوع مکانیزمهای جبرانی و مشاهدۀ عملکرد قویتر در حس دیگر اشاره شده است. برای مثال، در مطالعۀ الکتروفیزیولوژیک Rettenbach و همکاران (1999) در ثبت پاسخهای برانگیختۀ شنوایی در افراد نابینای مادرزاد، زمان تأخیر کوتاهتر برخی امواج گزارش شده است(11). اگرچه در زمینۀ اثر محرومیت حس شنوایی در افراد ناشنوای مادرزاد، مطالعات محدودی صورت گرفته است، در معدود بررسیهای انجام شده روی افراد استفادهکننده از زبان اشاره از سالهای آغازین تولد، به عملکرد بهتر افراد در تمرینات بینایی مستلزم توجه و تصور بینایی اشاره شدهاست، در حالیکه دربارۀ استفاده از حروف و کلمات بهعنوان محرک بینایی، چنین تأثیری گزارش نشده است(12و13).
در زمینۀ ارزیابیهای عصبروانشناختی افراد ناشنوای بزرگسال، منابع بسیار محدودی در دست است و بیشتر مطالعات به کودکان و افراد ناشنوای جوان اختصاص دارد. ضمن اینکه در این مطالعات، مانند بررسی Bosworth و Dobkins (1999)، غالباً بهصورت بسیار اجمالی به حیطههای شناختی مانند حافظه و یادگیری، یادآوری آزاد (free recall)، یادآوری با نشانه (cued recall)، و حافظۀ بینایی پرداخته شده است(12). در ایران مطالعهای در دست نیست که توانایی یادگیری و حافظۀ کلامی را در افراد ناشنواي مادرزاد بزرگسال مورد بررسی قرار داده باشد. در بررسی حاضر از نسخۀ فارسی هنجار آزمونهای MMSE و RAVLT برای بررسی وضعیت شناختی و همچنین توانایی یادگیری و حافظۀ واژگانی در افراد ناشنوای مادرزاد بزرگسال استفاده شد.
روش بررسی
مطالعۀ مقطعی مقایسهای حاضر بهروش نمونهگیری در دسترس روی 30 ناشنوای مادرزاد بزرگسال و 46 فرد هنجار بهعنوان گروه هنجار، در محدودۀ سنی 19 تا 27 سال انجام شد. افراد ناشنوا از بین اعضای انجمن ناشنوایان ایران و فدراسیون ناشنوایان ایران و گروه هنجار از بین دانشجویان دانشکدۀ توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی تهران برای شرکت در مطالعه دعوت شدند. در گروه افراد ناشنوا، معیارهای ورود به مطالعه شامل این موارد بود حداقل سطح سواد در حد دیپلم، کمشنوایی مادرزاد حسیعصبی شدید تا عمیق در دو گوش به استناد ادیوگرام و پروندۀ عضویت، استفاده از زبان اشارۀ فارسی بهعنوان شیوۀ اصلی برقراری ارتباط، عدم سابقۀ ضربه به سر، ابتلا به بیماریها و اختلالات عصبی، عدم سابقۀ جراحی سر و گردن، نداشتن صرع، تب و تشنج شدید، عدم استفاده از داروهای اعصاب و روان، برتری دست راست در نوشتن و برقراری ارتباط دستی، و توانایی خواندن کلمات از فاصلۀ یکمتری صفحۀ نمایش رایانه با اندازۀ مورد نظر. در گروه هنجار نیز همین معیارها به جز شرط برخورداری از شنوایی هنجار و تکزبانۀ فارسیزبان رعایت شد. کلیۀ افراد نمونه با اخذ رضایتنامۀ کتبی وارد مطالعه شدند، و بررسی حاضر از جنبۀ رعایت ملاحظات اخلاقی به تأیید معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی تهران رسید.
نخست برای بررسی وضعیت شناختی افراد مورد مطالعه، MMSE انجام شد. این مقیاس، آزمون ساده، متداول و کوتاهی شامل 11 پرسش برای غربالگری وضعیت شناختی بزرگسالان در پنج حیطۀ جهتیابی، ثبت اطلاعات، توجه و محاسبه، یادآوری و زبان بود و در کل 30 امتیاز داشت. روایی نسخۀ فارسی این آزمون معادل 78/0=α بود و در نقطۀ برش 21 از حساسیت 90 درصد و ویژگی 84 درصد در سالمندان فارسیزبان برخوردار بود(4). در اجرای آزمون، ناشنوایان علاوه بر مشاهدۀ پرسشها، از توضیحات رابط مسلط به زبان اشاره نیز برخوردار بودند. برای بررسی حافظۀ کلامی از نسخۀ فارسی هنجار RAVLT استفاده شد. روایی نسخۀ فارسی این آزمون 49/0=α، پایایی آن برابر 73 درصد و در نقطۀ برش 5/6 از حساسیت 89 درصد و ویژگی 81 درصد در سالمندان فارسیزبان برخوردار بود(6و7). این آزمون از سه فهرستواژۀ تکهجایی زبان فارسی شامل 1) یک فهرستواژۀ 15 تایی یا فهرست الف، 2) یک فهرستواژۀ 15 تایی دیگر به نام فهرست مداخلهکننده یا فهرست ب، و3) یک فهرست بازشناسی واژههای 50 تایی متشکل از واژههای دو فهرست الف و ب بهاضافۀ 20 واژۀ جدید دیگر تشکیل شده است. اجرای کامل این آزمون شامل هشت مرحله بود که به دو شیوۀ ارائۀ صوتی و بصری محرکهای آزمون قابل اجرا است. در بررسی حاضر با توجه به کمشنوایی عمیق افراد گروه مورد، از ارائۀ بینایی محرکهای آزمون استفاده شد. بهاینمنظور، هر یک از کلمات آزمون با استفاده از رایانه و بهصورت نوشتاری با حروف درشت با قلم نازنین و با اندازۀ 200 با رنگ سیاه در زمینۀ سفید در وسط صفحه بهمدت یکثانیه در هر واژه ارائه میشد.
برای انجام مراحل یک تا پنج آزمون یا مرحلۀ یادآوری کلمات، این توضیحات با زبان اشاره توسط فرد رابط به افراد ناشنوا، و بهصورت شفاهی به افراد گروه هنجار داده میشد. توضیحات به این صورت بود: شما تعدادی واژه را در صفحۀ نمایشگر رایانه مشاهده خواهید کرد. لطفاً به واژهها توجه کنید و در پایان، هر تعداد واژه را که بهیاد میآورید بیان کنید. ترتیب بیان واژهها و تکرار آنها در امتیاز شما تأثیری ندارد. در این مرحله، که فهرستواژههای الف ارائه میشد، هر زمان که فرد اعلام میکرد دیگر واژهای را به یاد نمیآورد، همان فهرست با شرایط مشابه دور اول دوباره ارائه میشد، و هر بار تعداد کلمات درست ذکر شده، در برگۀ ثبت نتایج درج میشد. در طی این پنج مرحلۀ تکرار فهرست الف، ضمن بررسی حافظۀ کلامی، توان یادگیری فرد نیز بررسی میشد. در نهایت، میانگین امتیازهای کسب شده در پنج مرحلۀ یادآوری، بهعنوان متوسط امتیاز یادآوری کلمات در نظر گرفته میشد. سپس واژههای فهرست ب یا فهرست مداخلهکننده بههمان شیوۀ قبل ارائه و پاسخ فرد ثبت میشد. بلافاصله پس از این مرحله از فرد خواسته میشد هر تعداد از کلمات فهرست الف را که بهخاطر میآورد بازگو کند (یادآوری بلافاصله). در ادامه، با در نظر گرفتن 20 دقیقه استراحت، دوباره از افراد خواسته میشد هر تعداد از کلمات فهرست الف را که به یاد میآورند بیان کنند (یادآوری تأخیری). در مرحلۀ آخر یا مرحلۀ بازشناسی، افراد میبایست واژههای فهرست الف را از بین واژههای فهرست ب و 20 واژۀ دیگر (در کل 50 واژه) شناسایی کرده و زیر آنها خط میکشیدند.
در بخش تحلیل دادهها، برای بررسی توزیع هنجار دادهها از آزمون آماری کولموگروف-اسمیرنوف و برای مقایسۀ میانگین دادهها در دو گروه و بین دو جنس، از آزمون آماری t مستقل استفاده شد. برای بررسی ارتباط بین امتیازهای MMSE و RAVLT در هریک از دو گروه، از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخۀ 17 در سطح معنیداری 05/ 0=α انجام شد.
یافتهها
افراد ناشنوا را 10 مرد (3/33%) و 20 زن (7/66%) و در کل 30 نفر در محدودۀ سنی 20 تا 27 سال با میانگین 23/22 و انحراف معیار 20/2 سال تشکیل میدادند که سطح تحصیلات 12 نفر (40%) آنها در حد دیپلم و 18 نفر (60%) در حد فوقدیپلم بود. در گروه هنجار نیز 15 مرد (6/32%) و 31 زن (4/67%) و در کل 46 نفر در محدودۀ سنی 19 تا 27 سال با میانگین سن 83/21 و انحرافمعیار 56/1 سال در مقطع کارشناسی قرار داشتند. با توجه به توزیع هنجار دادهها در متغیرهای مورد بررسی، در تحلیل دادهها از روشهای آماری پارامتریک استفاده شد.
در تحلیل آماری، بین میانگین آزمون MMSE در افراد ناشنوا 62/26 با انحرافمعیار 57/2 و گروه هنجار 26/29 با انحرافمعیار 16/1 تفاوت معنیداری وجود داشت(0001/0=p). همانطور که در جدول 1 مشاهده میشود، بین دو گروه در مراحل مختلف RAVLT نیز بهجز مرحلۀ اول تکرار کلمات فهرست الف و مرحلۀ آخر بازشناسی، در سایر مراحل، تفاوت معنیداری وجود داشت(018/0>p). در نمودار 1، روند تغییر امتیازهای RAVLT در پنج مرحلۀ یادآوری و سه مرحلۀ یادآوری بلافاصله، یادآوری تأخیری و مرحلۀ بازشناسی واژهها در دو گروه نشان داده شده است.
در بررسی ارتباط بین نتایج MMSE و مراحل آزمون ری، در گروه افراد ناشنوا بین امتیاز MMSE با امتیاز پنج مرحلۀ اصلی آزمون ری یعنی یادآوری اول، میانگین پنج یادآوری، حافظۀ بلافاصله، حافظۀ تأخیری و حافظۀ بازشناسی، ارتباط معنیداری مشاهده نشد. اما در گروه هنجار، بین امتیاز MMSE با سه مرحلۀ یادآوری اول، میانگین پنج یادآوری و حافظۀ بلافاصله، ارتباط معنیداری(05/0>p) وجود داشت (جدول 2).
بین زنان و مردان در امتیاز MMSE و در کلیۀ مراحل RAVLT هم در گروه افراد ناشنوا(265/0<p) و هم در گروه هنجار(202/0<p) تفاوت معنیداری وجود نداشت.
بحث
در بین کارکردهای عالی ذهن و قابلیتهای شناختی در انسان، یادگیری و حافظه از جمله موضوعات پژوهشی بسیار مورد توجه هستند که علیرغم سیر تاریخی و پیشینۀ قوی تحقیقاتی در انواع مطالعات بنیادی و کاربردی و در گروههای با مشخصات جمعیتشناختی و بالینی متفاوت، همچنان در زمرۀ مورد توجهترین عناوین مطالعاتی محسوب میشوند. آزمونهای MMSE و RAVLT از جمله شناختهشدهترین آزمونهای عصبروانشناختی در دنیا محسوب میشوند و تاکنون در بسیاری از زبانها در اختلالات و بیماریهای مختلف مورد استفاده قرار گرفتهاند. در مطالعۀ حاضر توانایی شناختی، حافظه و یادگیری کلامی افراد بزرگسال ناشنوا با گروه هنجار مورد مقایسه قرار گرفت.
در این بررسی، سنجش
وضعیت شناختی افراد مورد
مطاالعه با MMSE امتیاز پایینتری را در افراد ناشنوا نسبت به گروه هنجار نشان داد. بهجز مطالعۀ Dean و همکاران در سال 2009 که در آن مشخصات روانسنجی MMSE در بزرگسالان ناشنوای استفادهکننده از زبان اشاره مورد بررسی قرار گرفته است(5)، مطالعۀ دیگری در دست نیست که از این آزمون در افراد ناشنوای مادرزاد استفاده کرده باشد. در 10 پرسش از 11 پرسش ساده و کوتاه MMSE توانایی زبانی، جهتیابی، ثبت اطلاعات، توجه و محاسبه، و یادآوری، از طریق محرکهای زبان کلامی مورد بررسی قرار میگیرد. با توجه به این که در مطالعۀ حاضر برای ممانعت از تأثیر نقص شنوایی در برقراری ارتباط شفاهی، از ارائۀ نوشتاری و دیداری پرسشهای آزمون و اطمینان از درک و تفهیم آنها از طریق رابط مسلط به زبان اشارۀ فارسی استفاده شد، بهنظر میرسد افراد ناشنوای مادرزاد استفادهکننده از زبان اشاره در قابلیتهای شناختی متضمن مهارتهای زبانی، بهمیزان قابل توجهی ضعیفتر از گروه همتای هنجار خود عمل میکنند. این یافته مؤید نتایج مطالعه Dean و همکاران(2009) است(5).
در اجرای آزمون RAVLT با ارائۀ دیداری محرکهای
تکهجایی آزمون نیز بین افراد ناشنوای مادرزاد
بزرگسال استفادهکننده از زبان اشاره با افراد هنجار همسن، در کلیۀ
مراحل آزمون شامل پنجبار تکرار فهرست الف با هدف بررسی توانایی
حافظۀ واژگانی و تأثیر تکرار محرکها و سرعت
یادگیری، یکبار ارائۀ فهرست ب در نقش مخدوشکننده،
درخواست از افراد برای یادآوری بلافاصلۀ کلمات فهرست الف
و سپس یادآوری تأخیری آنها پس از گذشت 20 دقیقه، و
در نهایت بازشناسی 15 کلمۀ فهرست الف در یک فهرست 50
تایی از کلمات، امتیاز افراد ناشنوا نسبت به افراد هنجار،
پایینتر بود و این اختلاف بهجز در مرحلۀ اول
یادآوری و مرحلۀ آخر بازشناسی، در سایر مراحل در
سطح قابل ملاحظهای قرار داشت. بنابر
برخی مطالعات، بزرگسالان ناشنوایی که از ابتدا برای
برقراری ارتباط از زبانهای مبتنی بر کاربرد سمبلها یا
علامتها استفاده کرده باشند ممکن است در تمرینهای
بینایی مستلزم توجه بینایی(11)، تصور
بینایی(13)، و جستجوی بینایی(3) از
عملکرد بهتری برخوردار باشند. مطالعات
بعدی نشان داد
که احتمالاً افراد ناشنوا میدان دید محیطی و تحتانی
قویتری دارند و صرف نظر از وضعیت شنواییشان
نوعی برتری میدان دید چپ در حساسیت به حرکت را نشان
میدهند(13). با اینحال،
زمانی که محرک بینایی مورد استفاده، حروف یا علائم
باشد، افراد ناشنوا با علائم نسبت به حروف، امتیاز بهتری کسب میکنند.
برای
مثال، در مطالعۀ Clark (1985) با استفاده از تمرینات درکی، عملکرد افراد
ناشنوای بزرگسال با محرک آزمون حروف نسبت به علائم، ضعیفتر بود،
درحالی که نسبت به گروه هنجار، در ارائۀ علائم بهعنوان محرک آزمون
بینایی، عملکرد نسبتاً برابر نشان دادند(13). در مرور منابع،
مطالعۀ مشابهی که از RAVLT در افراد ناشنوا استفاده کرده باشد در دسترس نبود تا
یافتههای آن با بررسی حاضر مقایسه شود. اما به استناد
برخی مطالعات قبلی در زمینۀ عملکرد بهتر افراد ناشنوا در
بهخاطرسپاری علائم یا سمبلها نسبت به حروف و کلمات، در کنار
یافتههای مطالعۀ حاضر، میتوان عملکرد ضعیفتر
افراد ناشنوای مادرزاد نسبت به افراد هنجار در حافظۀ کلامی را نتیجه
گرفت.
مطالعات نشان دادهاند که افراد ناشنوای استفادهکننده از زبان اشاره نسبت
به گروه هنجار، در تمرینهای پردازش کلامی متوالی (verbal sequential processing
tasks)
مانند تمرینهای گنجایش ارقام و کلمات، صرف نظر از
شیوۀ ارائۀ محرک اعم از گفتاری، نوشتاری یا
علامتی، ضعیفتر عمل میکنند، اما در تمرینهای
گنجایش فضایی عملکرد معادل یا حتی بهتری
دارند(14). از سوی دیگر، شیوۀ برقراری ارتباط در
طی دوران رشد نیز بر پردازشهای شناختی اثر
میگذارد، بهطوریکه افراد ناشنوای مادرزادی که از
طریق گفتار نشاندار (cued speech) ارتباط برقرار میکنند در مقایسه با افرادی که
از بدو تولد با زبان اشاره ارتباط برقرار کردهاند، در یادآوری
متوالی کلمات، مهارتهای واجشناختی، رعایت قافیه و
خواندن از عملکرد بهتری برخوردارند. در گفتار نشاندار برای
آواشناسی از نمادهای کلامیـزبانی استفاده میشود،
در حالی که افراد ناشنوایی که از کلام در برقراری ارتباط
استفاده میکنند از رمزهای واجی گفتارخوانی استفاده
میکنند، و افراد ناشنوای با زبان مادری اشاره
از نوعی راهبردهای
رمزگشایی استفاده میکنند که متفاوت از افراد شنوای
بزرگسال است(13).
در بررسی حاضر ارتباط بین امتیاز MMSE با امتیاز پنج مرحلۀ اصلی از RAVLT یعنی یادآوری اول، میانگین پنج یادآوری، حافظۀ بلافاصله، حافظۀ تأخیری و حافظۀ بازشناسی بررسی شد. در گروه افراد هنجار بین امتیاز MMSE با امتیاز مراحل ذکرشده بهجز دو مرحلۀ آخر RAVLT ارتباط چشمگیری وجود داشت. اما در افراد ناشنوا بین امتیاز MMSE با هیچیک از امتیازهای RAVLT، ارتباطی دیده نشد. به استناد مطالعات قبلی، در بررسی ارتباط امتیاز آن دسته از آزمونهای شناختی که از لحاظ محتوا و ساختار بهیکدیگر نزدیکند، درصورت نبود اختلال خاصی، غالباً انتظار میرود بین نتایج آنها ارتباط وجود داشته باشد(3و7). در گروه افراد هنجار بررسی حاضر، بهجز مراحل حافظۀ تأخیری و بازشناسی که از لحاظ ساختار و محتوا به MMSE چندان نزدیک نیستند، در سه مرحلۀ دیگر، ارتباط زیادی بین نتایج آزمونها وجود داشت که با یافتههای مطالعات قبلی همخوانی دارد(4،6و7). عدم مشاهدۀ ارتباط بین نتایج این دو آزمون در گروه افراد ناشنوای مادرزاد بهاین معناست که در این گروه، امتیاز یک آزمون نمیتواند حدود امتیاز آزمون دیگر را پیشبینی کند. این امر احتمالاً از ساختار کاملاً کلامی RAVLT ناشی میشود که عملکرد افراد ناشنوای مادرزاد در آن ضعیفتر است. انجام مطالعات وسیعتر روی ابعاد مختلف شناخت کلامی در ناشنوایان مادرزاد در آینده میتواند اطلاعات بیشتری را در این زمینه در اختیار گذارد.
برایناساس، علیرغم محدودیت منابع در این زمینه و تفاوتهایی که در اهداف و روش تحقیق مطالعات مشاهده میشود، درصورت استفادۀ افراد ناشنوا از زبان اشاره بهعنوان زبان مادری، بهدلیل توانایی بیشتر افراد در پردازش نمادهای دستی بهجای حروف، میتوان عملکرد ضعیفتر آنها در آزمونهای عصبروانشناختی زبانی را انتظار داشت.
در مطالعۀ حاضر در هر دو گروه مورد بررسی در طی پنج بار تکرار متوالی فهرست الف، افزایش و رشد امتیازها مشاهده شد. این پدیده که به آن "اثر تمرین" گفته میشود، توانایی فرد در یادگیری را نشان میدهد(3،6و7). یعنی درصورت تکرار یک فهرست یکسان از کلمات میتوان در هر بار ارائه، امتیاز بهتری را از فرد انتظار داشت. همچنین اگرچه افراد ناشنوای مادرزاد استفادهکننده از زبان اشاره، در کلیۀ مراحل RAVLT در مقایسه با افراد هنجار، ضعیفتر عمل میکنند، اما از جنبۀ یادگیری محرکهای آزمون، همان الگوی افراد هنجار را دنبال میکنند.
در بررسی حاضر، جنس بر نتایج MMSE و RAVLT در دو گروه تأثیری نداشت، و در کلیۀ ارزیابیها نتایج دو جنس به یکدیگر بسیار نزدیک بود. در برخی مطالعات قبلی با RAVLT به عملکرد بهتر زنان در برخی مراحل آزمون اشاره شده است. با این حال، در زمینۀ تأثیر جنس بر نتایج آزمونهای عصبروانشناختی، اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. برای مثال، در مطالعۀ فراتحلیل بزرگ Sommer و همکاران در سال 2008 برای بررسی تأثیر جنس بر نتایج مطالعات زبانی در ارزیابیهای عصبروانشناختی، بین دو جنس در آزمونهای کلامی اختلاف قابل توجهی مشاهده نشد. در کل، در این مطالعه نتیجهگیری شد که جنسیت بر ناقرینگی planum temporale و نتایج ارزیابیهای کلامی و یافتههای تصویربرداری عملکردی مغز در تکالیف زبانی تأثیری ندارد(15).
پژوهش حاضر در نوع خود اولین مطالعه در بررسی قابلیتهای شناختی و توانایی یادگیری و حافظه در افراد بزرگسال ناشنوا با استفاده از ابزار هنجار در زبان فارسی محسوب میشود که امید است پژوهشهای مرتبط بعدی در این زمینه را بهدنبال داشته باشد. یافتههای این تحقیق برای افراد و سازمانهای فعال در فرایند آموزش و پرورش افراد ناشنوا، و همچنین پژوهشگران حوزۀ زبان و علوم ارتباطی قابل توجه است، و با توجه به محدودیت شدید منابع در این زمینه، بهویژه در زبان فارسی، می تواند حیطۀ تحقیقاتی جالب و وسیعی پیش روی علاقمندان قرار دهد.
نتیجهگیری
براساس یافتههای مطالعۀ حاضر مهارتهای شناختی و عملکرد یادگیری و حافظۀ مبتنی بر زبان کلامی، حتی درصورت ارائۀ دیداری، در ناشنوایان مادرزاد استفادهکننده از زبان اشاره، نسبت به افراد هنجار، در سطح پایینتری قرار دارد. این یافته مؤید نقش زبان کلامی در توسعۀ مهارتهای عالی شناختی از جمله حافظه و یادگیری است.
سپاسگزاری
از جناب آقای علیرضا علیمردانی مدیرعامل محترم انجمن خانوادۀ ناشنوایان ایران و جناب آقای سید باقر فاطمینسب، سرپرست فدراسیون ناشنوایان ایران، و کلیۀ افراد شرکتکننده در مطالعه، و نیز جناب آقای دکتر مسعود صالحی برای نظارت بر تحلیل دادهها سپاسگزاریم. همچنین از مرکز تحقیقات توانبخشی برای کمک در اجرای طرح قدردانی میشود.
REFERENCES
1. Shaaerinejad AA. Dictionary of Behavioral Sciences. 2nd ed. Tehran: Institute of Amir Kabir Publication. 1998.
2. Kandel ER, Schwartz JH, Thomas MJ. Principles of Neural Sciences. 4th ed. New York: McGraw-Hill Medical. 2000.
3. Lezak MD, Howieson DB, Loring DW. Neuropsychological assessment. 4th ed. New York: Oxford University Press; 2004.
4. Foroughan M, Jafari Z, Shirinbayan P, Ghaemmagham Farahani Z, Rahgozar M. Validation of mini-mental state examination (MMSE) in the elderly population of Tehran. Advances in Cognitive Sciences. 2008;10(2):27-39. Persian.
5. Dean PM, Feldman DM, Morere D, Morton D. Clinical evaluation of the mini-mental state exam with culturally deaf senior citizens. Arch Clin Neuropsychol. 2009; 24 (8): 753-60.
6. Jafari Z, Moritz PS, Zandi T, Aliakbari Kamrani A, Malayeri S. Iranian version of the Rey auditory verbal learning test: a validation study. Payesh Journal. 2010;9(3):307-16. Persian.
7. Jafari Z, Moritz PS, Zandi T, Aliakbari Kamrani A, Malayeri S. Psychometric properties of Persian version of the Rey auditory-verbal learning test (RAVLT) among the elderly. IJPCP. 2010;16(1):56-64. Persian.
8. Hill-Briggs F, Dial JG, Morere DA, Joyce A. Neuropsychological assessment of persons with physical disability, visual impairment or blindness, and hearing impairment or deafness. Arch Clin Neuropsychol. 2007 22 (3): 389-404.
9. Gazzaniga MS, Iury RB, Mangun GR. Cognitive neuroscience, the biology of the mind. New York: WW Norton & Company; 2002.
10. Hotting K, Roder B. Auditory and auditory-tactile processing in congenitally blind humans. Hear Res. 2009; 258 (1-2): 165-74.
11. Rettenbach R, Diller G, Sireteanu R. Do deaf people see better? Texture segmentation and visual search compensate in adult but not juvenile subjects. J Cogn Neurosci. 1999; 11(5): 560-83.
12. Bosworth RG, Dobkins KR. Left-hemisphere dominance for motion processing in deaf signers. Psychol Sci. 1999;10(3):256-62.
13. Tekin M, Arnos KS, Pandya A. Advances in hereditary deafness. Lancet. 2001;29(358):1082-90.
14. Wilson M, Emmorey K. Working memory for sign language: a window into the architecture of the working memory system. J Deaf Stud Deaf Edu. 1997;2(3):121-30.
15. Sommer IE, Aleman A, Somers M, Boks MP, Kahn RS. Sex differences in handedness, asymmetry of the planum temporale and functional language lateralization. Brain Res. 2008;24(2):76-88.