|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
12 نتیجه برای رشد
مهرناز کریمی، دوره 3، شماره 1 - ( 1-1375 )
چکیده
بروز کمبود شنوایی و ناشنوایی در کودکان اثرات شدیدی را بر توسعه مهارتهای زبانی و کلامی کودک خواهد داشت، که با اقدامات به موقع میتوان این اثرات را کاهش داد. در درجۀ اول، جهت استفادۀ مفید از توانایی شنیداری باقی مانده، از سمعکهای موجود استفاده میشود. در رابطه با کودکانی که باقی مانده شنوایی ندارند ویا این باقی مانده آنقدر ناچیز است که حتی با استفاده از پر قدرتترین سمعکها هم نمیتوان کمکی به آنها کرد، با استفاده از کاشت الکترود در حلزون (Cochlear Implant) توانایی شنیداری جهت این دسته از کودکان فراهم میگردد. کاشت الکترود در حلزون نتیجۀ بررسیها و تحقیقات فراوان مراکز متعدد طی دو دهۀ اخیر است، اگرچه تلاش بهمنظور ایجاد شنوایی توسط تحریک الکتریکی سیستم شنیداری تاریخچهای بس طولانی دارد. در حال حاضر، کاربرد کاشت حلزون در کودکان از تحقیقات صرف خارج شده و جنبۀ بالینی وسیعی پیدا کرده است بهطوری که در حدود 1000 کودک در سراسر جهان انواع کاشت حلزون را که شامل تک کاناله وچند کاناله میشود، دریافت میکنند. البته در ابتدا کاربرد کاشتهای حلزون بهدلیل عوارض ناشناخته و طولانی مدت تحریک الکتریکی و قراردادن الکترودها در حلزون سؤال برانگیز بود، ولی اثرات منفی که بروز سریع ناشنوایی در سنین پایین بر توسعۀ درک گفتار، تولید آن و توانش زبانی دارد، ضرورت استفاده از کاشت حلزون را کاملاً ایجاب میکند. در بخثی که پیش رو خواهید داشت، در مورد تیم کاشت حلزون، معیار انتخاب بیمار، ارزیابیهای پیش عمل جراحی و در نهایت برنامهریزی یا فیتینگ این وسیله در کودکان مطلبی ارائه میگردد.
زهرا جعفری، دوره 9، شماره 1 - ( 2-1380 )
چکیده
گاهی در افرادی که انتظار داریم به واسطه میزان کم شنواییشان استفاده مفید از سمعک داشته باشند، پس از یک دوره، شکایت عمده آنها رشد نامناسب بلندی صدای سمعک در سطوح مختلف ورودی است. در حال حاضر از جالبترین و مقبولترین شیوههای کاربردی فیتینگ سمعک، تنظیم آن مطابق با الگوی رشد بلندی آسیب دیده است. باید بدانیم در صورت افت عملکرد سلولهای مویی خارجی و داخلی، رشد بلندی چگونه خواهد بود و با استفاده از چه مدارهایی میتوان تا حد امکان الگوی رشد بلندی آسیب دیده را به الگوی رشد بلندی طبیعی نزدیک ساخت؟
فرانک سخدری، دوره 12، شماره 1 - ( 2-1382 )
چکیده
در پژوهش طولی حاضر، 20 کودک ناشنوا و 20 کودک شنوا در مقاطع سنی 22 ماهگی و 2 سالگی در طول بازی آزاد با مادرانشان مورد مشاهده قرار گرفتند. کودکان ناشنوا در مقایسه با کودکان شنوا دارای تأخیر شدیدی در زبان بودند بهطوری که ناشنوایان 3 ساله کمتر از کودکان شنوای 22 ماهه از زبان (گفتار یا اشاره) استفاده میکردند. مهمترین کانال ارتباطی کودکان ناشنوا صداسازی غیرزبانی بود و استفاده از اشاره از سن 22 ماهگی به سمت 3 سالگی افزایش مییافت. با وجود اینکه مادران کودکان ناشنوا نسبت به مادران کودکان شنوا از ارتباط بینایی بیشتری استفاده میکردند اما بیشترین ارتباط آنها از طریق گفتار بود، علاوه بر این کودکان ناشنوا توجه زیادی از طریق بینایی برای دریافت ارتباط مادرانشان نشان نمیدادند، بنابراین کودکان ناشنوا نسبت به افراد شنوا ارتباط بسیار کمتری داشتند.
حمید دالوند، لیلا دهقان، حسین باقری، دوره 18، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه: هدف از این مطالعه بررسی تأثیر تحریکات دهلیزیـ حس عمقی تئوری یکپارچگی حسی در رشد مراحل حرکتی درشت، ظریف، زبان و مهارتهای فردیـ اجتماعی افراد مبتلا به آژنزیس جسم پینهای بود.
مورد: این تحقیق بهصورت مطالعه موردی، روی پسر 5/10 ماهه با تشخیص آژنزیس جسم پینهای انجام شد. برای ارزیابی اولیه و تعیین میزان پیشرفت مهارتهای کودک در هر ماه از آزمون غربالگری رشدی دنورـII و پایههای رشدی استفاده شد. درمان براساس اصول تئوری یکپارچگی حسی، در مدت 20 جلسه، هفتهای یک جلسه و هر جلسه یک ساعت انجام شد. این تمرینات مشتمل بر تمرینات حس عمقی، تمرینات دهلیزی خطی و ادامهدار روی توپ مخصوص فلج مغزی و تاب بود. پس از انجام مداخله درمانی، سن عملکرد حرکتی درشت، حرکت تطابقی ظریف، زبان و مهارتهای فردیـ اجتماعی افزایش یافت. همچنین براساس پایههای رشدی، حفظ وضعیت مهارتهای حرکتی درشت مثل نشستن و چهار دست و پا افزایش یافت، غلتیدن کامل به چپ و راست و رها کردن ارادی اشیاء را انجام داد و مدت زمان واکنش کودک به تحریکات شنوایی به کمتر از 2 ثانیه رسید.
نتیجهگیری: تحریکات دهلیزیـ حس عمقی تئوری یکپارچگی حسی با بهرهگیری از قابلیت انعطافپذیری سامانه عصبی تأثیر مثبتی در تسهیل مراحل رشد حرکتی درشت و ظریف، زبان و فردیـ اجتماعی دارند و میتوان از این تمرینات در اختلالات آژنزیس جسم پینهای استفاده کرد.
مرضیه پورجواد، دوره 20، شماره 2 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه: سندرم تریچرکولینز یک عارضه جمجمهایـصورتی مادرزادی با ناهنجاریهای متعدد و پیچیده است. بخشهای درگیر در این سندرم شامل فک فوقانی و تحتانی، چشمها، گوش خارجی و میانی، و نرمکام است و کمشنوایی انتقالی دوطرفه ناشی از بدشکلیهای گوش میانی و خارجی، رایج است. ویژگیهای این سندرم، خطرات ویژهای را برای رشد ارتباطی کودکان مبتلا به همراه دارد. در مطالعه حاضر، ویژگیهای زبانی و گفتاری یک کودک فارسیزبان مبتلا به این سندرم ارائه میگردد.
مورد: بیمار، دختری هشت ساله مبتلا به سندرم تریچرکولینز همراه با افت شنوایی انتقالی متوسط دوطرفه ناشی از آترزی مجرای خارجی گوش بود. طی ارزیابیهای گفتار و زبان، پرخیشومی متوسط، خطاهای جبرانی تولید، و نقایص صرفیـنحوی متعدد در گفتار او مشاهده شد. تولید 13 واج، حداقل در یک موقعیت دچار اختلال بود. همچنین کودک در گفتار خود از 22 نوع فرآیند واجی استفاده مینمود که بسیاری از آنها در زمره فرآیندهای طبیعی قرار نداشتند و برخی نیز فرآیندهایی بودند که در کودکان هنجار فارسیزبان تا قبل از سه سالگی از بین میروند.
نتیجهگیری: افت شنوایی متوسط، اختلال نرمکامیـحلقی، نقایص فکیـدندانی، نقص توجه/بیشفعالی، و همچنین عوامل محیطی منجر به اختلالات شدید زبانی و گفتاری شده بود و بر عملکرد تحصیلی کودک نیز مؤثر بود. پرخیشومی متوسط، خطاهای جبرانی متعدد و کاربرد بیش ازحد و غیرطبیعی فرآیندهای واجی که قابلیت وضوح گفتار کودک را تحت تأثیر قرار داده بود، یافتههایی هستند که در منابع مختلف بهعنوان ویژگیهای گفتاری و زبانی رایج مرتبط با سندرم تریچرکولینز مطرح نشدهاند.
تکتم مالکی شاه محمود، زهرا سلیمانی، سقراط فقیهزاده، دوره 20، شماره 2 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: آسیب ویژۀ زبانی یکی از شایعترین اختلالات زبانی دوران رشد کودکان است که در مطالعات زبان فارسی کمتر به آن پرداخته شده است. هدف این پژوهش بررسی تفاوت برخی ویژگیهای صرفیـنحوی گفتار و دیگر مهارتهای زبانی کودکان فارسی زبان مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی با کودکان هنجار هم سن بود. علاوه بر آن، قابلیت کاربرد نسخۀ فارسی آزمون رشد زبانـ3 بهعنوان ابزاری برای شناسایی کودکان فارسی زبان مبتلا به این اختلال مورد بررسی قرار گرفت. روش بررسی: در این مطالعۀ مقطعی، نتایج حاصل از آزمون رشد زبانـ3 و تحلیل نمونههای گفتاری توصیفی 13 کودک 5 تا 7 ساله مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی با 13 کودک هنجار مورد مقایسه قرار گرفتند. یافتهها: یافتهها نشان میدهد که بین امتیازهای گروه مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی و گروه شاهد در تمامی جنبههای زبانی مورد بررسی آزمون رشد زبانـ3 تفاوت معنیداری وجود داشت(p<0/001)؛ کودکان مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی میانگین طول گفتۀ پایینتری داشتند(p<0/001) و نسبت به همتایان سنی خود، به میزان کمتر از واژگان دستوری گفتار استفاده میکردند(p=0/002). نتیجهگیری: همانند کودکان مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی در دیگر زبانها، تمامی عملکردهای زبانی کودکان فارسی زبان مبتلا به این اختلال، پایینتر از عملکرد مورد انتظار برای سن آنها است. بهعلاوه، به نظر میرسد که بتوان از نسخۀ فارسی آزمون رشد زبانـ3، برای شناسایی کودکان مبتلا به آسیب ویژۀ زبانی در زبان فارسی به نحوی که قابل مقایسه با کودکان مبتلا در دیگر زبانها باشند استفاده کرد.
زکیه فلاحزاده، سید علیاکبر طاهایی، فهیمه حاجی ابوالحسن، شهره جلایی، محمدرحیم شاهبداغی، نعمتاله روحبخش، دوره 22، شماره 3 - ( 7-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: آزمون واژههای اسپوندی تناوبی، توانایی بررسی دستگاه عصبی مرکزی شنوایی را دارد. تحقیقات نشان میدهد که افراد لکنتی، فعالیت بیشتری در سیستم حرکتی با غلبۀ نیمکرۀ راست مغز و مخچه دارند. فعالیت در سمت برتر (معمولاً سمت چپ) کاهش مییابد. به نظر میرسد نقایص شنوایی از جمله نقص پردازش شنوایی، در افراد لکنتی وجود داشته باشد. این مطالعه با هدف مقایسۀ نتایج آزمون واژههای اسپوندی تناوبی فارسی در افراد لکنتی رشدی پایدار و هنجار انجام شد. روش بررسی: مطالعۀ مقطعی حاضر روی افراد ۱۱ تا ۴۰ سال با لکنت رشدی پایدار، که شامل ۸ زن و ۲۲ مرد بودند، انجام گرفت. گروه هنجار از نظر جنس و تعداد با گروه لکنت منطبق شد. آزمونهای پایۀ شنوایی و واژههای اسپوندی تناوبی برای افراد لکنتی و هنجار انجام شد و نتایج امتیاز آزمون واژههای اسپوندی تناوبی تصحیح شده و شاخصهای کیفی دو گروه با یکدیگر مقایسه شد. یافتهها: افراد لکنتی در امتیاز آزمون واژههای اسپوندی تناوبی تصحیح شده در طبقه هنجار قرار گرفتند. بین میانگین درصد خطای رقابتی راست، رقابتی چپ، گوش راست، گوش چپ و مجموع، بین گروه لکنتی و هنجار در امتیاز آزمون واژههای اسپوندی تناوبی تصحیح شده تفاوت معنیداری وجود داشت(p<۰/۰۵). همچنین بین وجود لکنت و وجود اثر ترتیب رابطۀ معنیدار وجود داشت(p<۰/۰۵). نتیجهگیری: براساس نتایج این پژوهش افراد لکنتی ممکن است در فعالیتهای قشری و زیرقشری مغز متفاوت با افراد هنجار باشند و احتمالأ توانایی پردازش شنوایی ضعیفتری نسبت به افراد هنجار داشته باشند.
کوثر اسفنده، علی قربانی، هاشم فرهنگدوست، محمد علی نظری، شهره جلایی، دوره 23، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: توجه نقش علّی در پردازش گفتار و زبان دارد و مطالعات در زمینۀ ارتباط توجه با تحول و رشد گفتار و زبان محدود است. به این خاطر هدف این مطالعه، بررسی تفاوت بین کارکرد توجه انتقالی در کودکان مبتلا به لکنت دوران رشد و همتایان غیرلکنتی بود. روش بررسی: در این مطالعه کارکرد توجه انتقالی ۳۰ کودک لکنتی و ۳۰ کودک غیرلکنتی شامل ۲۱ پسر، ۹ دختر با استفاده از آزمون مرتب کردن کارتهای ویسکانسین بررسی شد. دادههای بهدست آمده از طریق آزمونهای منویتنی و t مستقل تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: تحلیل بین دو گروه تفاوتهای معنیداری را در همه شاخصهای مربوط به آزمون ویسکانسین نشان داد. در گروه کودکان لکنتی تعداد طبقات تکمیل شده، بهشکل معنیداری نسبت به گروه غیرلکنتی کمتر بود(p<۰/۰۵). ولی خطاهای درجاماندگی، پاسخهای نادرست، کل کوششها، مدت زمان اجرای آزمون و تعداد تلاش برای تکمیل الگوی اول نسبت به گروه غیرلکنتی بیشتر بود و تفاوت دادهها در همه شاخصها در گروه لکنتی و کودکان غیرلکنتی معنیدار بود(p<۰/۰۵). نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نشان داد کودکان لکنتی و غیرلکنتی از نظر کارکرد توجه انتقالی با هم تفاوت دارند و کودکان لکنتی عملکرد ضعیفتری در انتقال توجه داشتند. و این یافتهها همسو با چارچوبهای نظری رشد لکنت است که بر نقش ممکن فرایندهای توجه در لکنت رشدی اشاره میکند.
ناهید جلیلهوند، محمد کمالی، مهدیه توکلی، زهره محمودی، منصور امیری، شهرام هادوی، مهنا جوانبخت، دوره 23، شماره 3 - ( 5-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: طی رشد گفتار، کاهش خوشه یکی از فرآیندهای واجی معمول در گفتار کودکان است. کودکان توانایی تولید برخی از خوشهها را از دو سالگی شروع میکنند اما توانایی در تولید انواع خوشهها تا نه سالگی ادامه مییابد. هدف این مطالعه بررسی توانایی کودکان فارسیزبان در تولید خوشه در کلمات تکهجایی با ساختار CVCC است. روش بررسی: در این مطالعه مقطعیـمقایسه ای ، ۲۰۰ کودک طبیعی سه تا شش ساله فارسیزبان از مهدهای کودک شهر تهران برای تولید ۱۹ خوشۀ حاوی همخوانهای سایشی، سایشیـانسدادی، انسدادی، روان و خیشومی در ۳۸ کلمه تکهجایی با ساختار CVCC مورد ارزیابی قرار گرفتند. شاخص روایی محتوایی کلمات بالاتر از ۸۰/۰ و ضریب آلفای کرونباخ برای دو نیمه ۹۱/۰ بود. یافتهها: بیش از ۷۵ درصد از کودکان سه ساله توانایی تولید خوشههای /rs/ ،/xm/ ،/xl/ و /bz/ را داشتند. متغیر سن با متغیر امتیاز تولید درست کلمات همبستگی مثبت داشت(p=۰/۰۰۱) و با متغیر تعداد کلمات دارای فرایند کاهش خوشه همبستگی منفی داشت(p=۰/۰۰۱). نتیجهگیری: کودکان طبیعی سه ساله فارسیزبان در تولید کلمات دارای خوشۀ دو همخوانی، ممکن است فرآیند کاهش خوشه بهکار ببرند اما این فرایند با افزایش سن کاهش مییابد بهطوری که اغلب کودکان شش ساله توانایی تولید خوشههای دو همخوان را دارا هستند. جایگاه تولید همخوانها، بیش از شیوۀ تولید آنها در تولید درست خوشۀ دو همخوانی نقش دارد.
مریم ملکیان، طاهرهسیما شیرازی، طلیعه ظریفیان، پوریا رضاسلطانی، دوره 23، شماره 4 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: تعریف واژه یکی از مهارتهای پیچیدۀ زبانی است که آگاهی فرازبانی و سواد، نقش مهمی در آن دارند. این پژوهش با هدف بررسی و مقایسۀ رشد جنبۀ محتوایی تعریف واژه در کودکان ۵/۴ تا ۵/۷ ساله انجام شد. روش بررسی: این پژوهش از نوع مقطعی و توصیفیـتحلیلی بود. آزمودنیها شامل ۱۰۷ دختر و پسر بودند که در ردههای سنی اول (۶۵-۵۴ ماه)، دوم (۷۷-۶۶ ماه) و سوم (۹۰-۷۸ ماه) به شیوۀ نمونهگیری چند مرحلهای، از مهدکودکها و مدارس مناطق ۱، ۷ و ۱۷ تهران انتخاب شدند. تکلیف تعریف واژه روی آنها انجام شد. پایایی تکلیف تعریف واژه به روش همبستگی نمرات دو ارزشیاب مستقل و روایی آن بهصورت محتوایی بررسی شده است. برای تحلیل از روشهای آماری کروسکال والیس و منویتنی یو استفاده شد. یافتهها: با افزایش سن، میانگین نمرۀ جنبۀ محتوایی تعریف واژه افزایش معنیداری پیدا کرد(p=۰/۰۰۱). البته افزایش میانگین نمرۀ جنبۀ محتوایی در گروه سنی دوم و سوم، اختلاف معنیداری نداشت. بیشترین پاسخ مورد استفاده در همۀ سنین، پاسخ عملکردی بود. همچنین با افزایش سن، میزان استفاده از پاسخ خطا(p=۰/۰۰۲) و عینی(p=۰/۰۰۳) بهطور معنیداری کاهش یافت و در مقابل، درصد استفاده از پاسخ ترکیبی نوع دوم افزایش معنیداری داشت(p<۰/۰۰۱). نتیجهگیری: با افزایش سن، کیفیت تعریفها از نظر محتوایی بهبود مییابد و تعریفها از پاسخهای عینی و عملکردی به سمت تعریفهای ترکیبی نوع دوم پیش میروند.
سحر محمداسماعیلزاده، شهلا شریفی، سید محسن اصغری نکاح، حمید طیرانی نیک نژاد، دوره 23، شماره 5 - ( 9-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: رشد و ارتقای سطح مهارتهای دستوری کودکان کمشنوای کاربر سمعک مستلزم بهکارگیری برنامههای آموزشی و توانبخشی مناسب است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر بازیهای زبانشناختی بر رشد مهارتهای دستوری کودکان کمشنوای استفادهکننده از سمعک انجام شد. روش بررسی: ده کودک کمشنوای پنج تا هفت ساله که همگی از سمعک استفاده میکردند به صورت تصادفی به دو گروه پنج نفرۀ شاهد و مورد تقسیم شدند. پژوهش از نوع مداخلهای، بهصورت پیشآزمونـپسآزمون انجام شد و مداخله در ۱۲ جلسه با استفاده از بازی های زبانشناختی اجرا شد. بهمنظور بررسی میزان هوش این کودکان از آزمون هوش Raven و برای بررسی میزان مهارتهای دستوری این کودکان در پیش و پس از مداخله از آزمون رشد زبانـ۳ استفاده شد. یافتهها: با مقایسۀ میانگین مهارتهای نحوی در گروه شاهد و مورد مشخص شد تفاوت میانگین گروهی که بازیهای زبانشناختی را دریافت کردهاند در مهارتهای نحوی(p=۰/۰۰۱) و در هر سه خردهمهارت درک دستوری(p=۰/۰۱۳)، تقلید جمله(p=۰/۰۰۶) و تکمیل دستوری(p<۰/۰۰۱) بهلحاظ آماری معنیدار است. به این معنی که آموزش بازیهای زبانشناختی بر بهبود مهارتهای نحوی و در خردهمهارتهای درک دستوری، تقلید جمله و تکمیل دستوری کودکان کم شنوا که مداخله را دریافت کرده بودند، اثربخش بود. نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که آموزش مهارتهای دستوری به روش بازی درمانی با رویکرد بازیهای زبانشناختی میتواند مشکلات نحوی شامل درک و فهم جملات و ساختارهای نحوی و همچنین فهمیدن و بهکارگیری اشکال تکواژشناختی را در کودکان کمشنوای کاربر سمعک بهبود بخشد.
گیتا موللی، معصومه ایمانی، دوره 23، شماره 6 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات مختلف نشان میدهد که کودکان کم شنوا در مقایسه با کودکان عادی مشکلاتی را در کلیۀ ابعاد رشد هیجانی شامل بیان چهرهای، بازشناسی هیجانی، قواعد تظاهری، فهم هیجانات آمیخته و متضاد و نظریۀ ذهنخوانی نشان میدهند. هدف مقاله حاضر مروری بر پژوهشهای انجام گرفته در زمینۀ بررسی مشکلات رشد هیجانی در کودکان کمشنوا بود. یافتههای اخیر: برخی یافتهها نشان میدهند در سنین پایین عملکرد کودکان کم شنوا مشابه عملکرد کودکان شنواست. در بررسی قواعد تظاهری در کودکان کمشنوا میتوان اذعان کرد الگوی پاسخدهی کودکان کمشنوا ممکن است نشاندهندۀ مشکلات آنان در درک حالات ذهنی نباشد، بلکه ناشی از ناتوانی آنان از بیان کردن دلایل خود در این موقعیتها باشد. بهطور کلی یافتههای تحقیقاتی نشان میدهد که فهم و درک هیجانی در جنبهها و ابعاد مختلف با توانایی های ارتباط زبانی کودک مرتبط است. نتیجه گیری: الگوی نتایج بهدست آمده بر مبنای فرضیۀ مکالمات، مبین این است که کودکان ناشنوا در بیشتر ابعاد رشد هیجانی مانند تفسیر و تشخیص هیجانات چهرهای، عملکردی مشابه همسالان شنوا دارند اما این کودکان در فهم قواعد تظاهری و نظریۀ ذهنخوانی که در آن تجربه مکالمات نقش اساسی دارد عملکرد ضعیفتری داشتند. یافتههای اخیر بهطور کلی نشان میدهد که زبان نقشی اساسی در رشد هیجانی کودکان دارد و بنابراین کودکان ناشنوا در مقایسه با کودکان شنوا عملکرد ضعیفتری دارند.
|
|
|
|
| This work is licensed under a Creative Commons Attribution-NonCommercial 3.0 Unported License which allows users to read, copy, distribute and make derivative works for non-commercial purposes from the material, as long as the author of the original work is cited properly. |
|
|
|