29 نتیجه برای سرطان
طاهره نجفی قزلجه، آغافاطمه حسینی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: علیرغم پیشرفتهای حاصل در زمینه کاهش درد سرطان، هنوز بسیاری از بیماران به طور غیر ضروری درد را تجربه میکنند. در میان عوامل مختلف، احتمالاً انواعی از نگرش بیمار در مورد درد، از موانع کنترل مؤثر درد است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط نحوه نگرش نسبت به تسکین درد با دریافت مسکن و شدت درد در بیماران مبتلا به سرطان صورت گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی-تحلیلی در مورد 200 بیمار مبتلا به سرطان مراجعهکننده به مراکز سرطان بیمارستان امام خمینی در سال 1387 صورت گرفت. مشخصات زمینهای و نحوه نگرش نسبت به تسکین درد با استفاده از پرسشنامه ترجمه شده و شدت درد با استفاده از مقیاس دیداری تعیین شد. نتایج حاصل توسط آزمونهای t مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافتهها: حدود 70% از نمونهها مسکن مصرف میکردند و از این تعداد 70% مسکن مخدر نیز دریافت میکردند. 4/34% بیماران یک بار، 1/29% دو بار و بقیه سه بار در روز مسکن دریافت میکردند. شدت درد در 24 ساعت گذشته در 5/43% بیماران خفیف و در 32% آنان متوسط بود. نگرشهای تمایل به تحمل درد و کنترل درک شده بر درد، با دفعات مصرف مسکن و شدت درد در 24 ساعت گذشته و همچنین نگرش اعتیادآور بودن مسکن با نوع داروی مصرفی ارتباط داشت (03/0=p). علاوه بر این، مصرف مسکن با نگرش ترس از تزریق دارو ارتباط داشت (001/0p<).
نتیجهگیری: بسیاری از بیماران مورد مطالعه دارای نگرشهایی نسبت به تسکین درد و دریافت مسکن بودند که مانع تسکین درد آنان میشد.
شیوا سادات بصامپور، فاطمه بهرامنژاد، عیسی محمدی، محمدحسن لاریزاده، شادان پدرامرازی، حمید حقانی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: استوماتیت دهانی در بیماران با پرتودرمانی سر و گردن شایع است. مراقبت دهان و استفاده از دهانشویه در پیشگیری و درمان این عارضه مؤثر است. لذا این مطالعه با هدف تعیین تأثیر دهانشویه قطره بابونه در پیشگیری و کاهش شدت استوماتیت ناشی از پرتودرمانی سر و گردن انجام شده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی یک سوکور است. نمونه مورد مطالعه 80 نفر از بیماران با پرتودرمانی سر و گردن مراجعهکننده به بخش پرتودرمانی بیمارستان شفای کرمان در سال 1389 بود. بیماران با روش نمونهگیری آسان و مستمر انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه شاهد و آزمون تقسیم شدند. گروه آزمون 3 سیسی قطره بابونه را پس از مسواک زدن غرغره میکردند گروه شاهد از آب به عنوان دهانشویه استفاده میکردند. در روزهای اول، هفتم و چهاردهم (مدت مداخله 14 روز بود) با کمک چک لیست استاندارد کنترل استوماتیت سازمان جهانی بهداشت، دهان بیماران از نظر استوماتیت بررسی میشد. با کمک آزمونهای آماری تست دقیق فیشر، آزمون منویتنییو، تجزیه و تحلیل دادهها انجام گرفت.
یافتهها: بروز و شدت استوماتیت در روز اول مطالعه در گروه آزمون و شاهد اختلاف معناداری نداشت (371/0=p). اما در روز هفتم و چهاردهم اختلاف معناداری بین دو گروه از این لحاظ مشاهده شد (001/0p<). به این معنی که بروز و شدت استوماتیت در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد کمتر بود.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای پژوهش حاضر توصیه میشود از دهانشویه بابونه در بخشهای پرتودرمانی جهت پیشگیری از استوماتیت و همچنین کاهش شدت آن استفاده شود
روانبخش اسمعیلی، فضلالله احمدی، عیسی محمدی، عبدالحکیم تیرگری سراج،
دوره 18، شماره 5 - ( 11-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: روند رو به تزاید بیماری سرطان و ترس شدید ناشی از ابتلا به این بیماری، لزوم درک نگرانیهای بیماران از مواجهه با تشخیص این بیماری را ضرورتی انکارناپذیر مینماید. چرا که مشخص شدن دغدغههای بیماران، به کارکنان درمانی در برنامهریزی مراقبتهای مبتنی بر شواهد کمک میکند. این مطالعه با هدف درک دغدغه اصلی بیماران در مواجهه با تشخیص سرطان طراحی و اجرا شده است.
روش بررسی: این یک مطالعه کیفی با رویکرد تحلیل محتوا میباشد. مشارکتکنندگان شامل 15 بیمار سرطانی بودند که از اردیبهشت 1390 تا خرداد 1391 از یکی از بیمارستانهای فوق تخصصی ساری، کلینیک فوق تخصصی اونکولوژی و مرکز امداد بیماران سرطانی شهرستان ساری انتخاب شدند. نمونهگیری به صورت هدفمند شروع و تا اشباع دادهها ادامه یافت. برای جمعآوری دادهها از مصاحبه استفاده شد. تمامی مصاحبهها ضبط و در اولین فرصت دستنویس شدند. دادهها با استفاده از تحلیل محتوای کیفی توصیفی و به روش Graneheim و Lundman تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: سه طبقه از دادهها به دست آمد که شامل «آشفتگی شدید فردی و خانوادگی»، «احساس عجز و ناامیدی» و «تصور آینده نامشخص بیماری» بود و طبقه اصلی یا درونمایه مرکزی آنها تهدید حیات بود که به عنوان دغدغه اصلی بیماران از مواجهه با تشخیص سرطان استخراج شد.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه مبین این مسأله است که تهدید حیات دغدغه اصلی بیماران در مواجهه با تشخیص سرطان میباشد. کارکنان بالینی و پرستاران لازم است به این دغدغه در مواجهه با بیماران سرطانی توجه نموده و مراقبتهای خود را بر مبنای این تجربه برنامهریزی نمایند.
شعله رحیمی، کلثوم فداکار سوقه، رسول تبری، احسان کاظم نژاد لیلی،
دوره 19، شماره 2 - ( 8-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : ابتلای کودک به سرطان، خانواده خصوصا مادر را با چالشهای زیادی روبرو میکند و سبب میشود که والدین، انرژی و هزینه زیادی صرف نگهداری از کودک نمایند. در بسیاری از موارد به نظر میرسد فشارهای ناشی از مراقبت کودک بیمار به حدی افزایش مییابد که سلامت روانی والدین را دستخوش تغییرات مخربی نموده و در نتیجه بر نحوه مراقبت از این کودکان و همچنین کیفیت زندگی آنان تاثیر میگذارد. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط سلامت عمومی مادر با کیفیت زندگی کودکان 14-6 سال مبتلا به سرطان میباشد.
روش بررسی : این پژوهش یک مطالعه مقطعی از نوع توصیفی تحلیلی میباشد که در آن 124 کودک 14_6 ساله مبتلا به سرطان شرکت داشتند که طی 4 ماه(از اوایل آبان تا آواخر بهمن سال1391) به درمانگاه امام رضا (ع) و بیمارستان امیر شهر شیراز مراجعه نمودهاند. دادهها در این پژوهش، با استفاده از پرسشنامهای مشتمل بر چهار بخش: 1- عوامل مرتبط با کیفیت زندگی کودکان مبتلا به سرطان، 2- سلامت عمومی مادر، 3- کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و 4-کیفیت زندگی اختصاصی کودکان مبتلا به سرطان از طریق مصاحبه با مادر و مشاهده پرونده کودک گردآوری شد. دادهها پس از جمعآوری وارد نرم افزار SPSS نسخه 19 گردید. نتایج با استفاده از آزمونهای ضریب همبستگی اسپیرمن، من ویتنی، کروسکال والیس و آنالیز رگرسیون لوجستیک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها : نتایج نشان داد با توجه به نمره کلی پرسشنامه سلامت عمومی مادران، 3/7 % سلامت عمومی مطلوب، 6/55 % تا حدی مطلوب و 1/37 % سلامت عمومی نامطلوبی داشتند. همچنین میانگین نمره کیفیت زندگی مرتبط با سلامت کودکان 05/10±45/78 میباشد که 8/71 % از کودکان نمرات پایینتر از میانگین داشتند و میانگین نمره کیفیت زندگی اختصاصی54/17±51/65 بود که 2/45% از کودکان نمرات پایینتر از میانگین کسب کردند.رگرسیون لوجستیک چندگانه نشان داد عوامل فردی_اجتماعی از قبیل سن کودک و عوامل بالینی از قبیل تعداد دورههای پرتودرمانی و مدت ابتلا به بیماری نسبت به سلامت عمومی مادر ارتباط بیشتری با کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و اختصاصی کودکان مبتلا به سرطان دارند .
نتیجه گیری : نتایج این مطالعه پیشنهاد میدهد که علاوه بر تقویت حمایت ابزاری و اطلاعاتی از قبیل تامین هزینه درمان و آموزش، حمایت عاطفی نیز در این گروه تقویت شود و با شناسایی خانوادههای در معرض مشکلات روانی، کیفیت زندگی این گروه از بیماران و خانوادههای آنان ارتقا یابد .
افسانه صحرایی، آزیتا نوروزی، رحیم طهماسبی،
دوره 19، شماره 2 - ( 8-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : اگرچه خودآزمایی پستان به عنوان روشی برای غربالگری سرطان پستان چندان توصیه نمی شود، اما آموزش و اجرای آن راهی برای ارتقای سلامت بوده است، زیرا که آگاهی و نگرش لازم جهت اجرای روشهای غربالگری مناسب از جمله ماموگرافی و معاینه بالینی پستان را مهیا می نماید. هدف مطالعه حاضر تعیین عوامل پیشگوییکننده خودآزمایی پستان بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی و محور کنترل سلامت در زنان 20تا 50 سال می باشد .
روش بررسی : در این مطالعه مقطعی تعداد 400 زن به روش نمونهگیری در دسترس از مراکز بهداشتی- درمانی منتخب شهر بوشهر در سال 1391 انتخاب شدند. برای جمعآوری داده ها از 4 پرسشنامه Champion ، محورکنترل سلامت، پرسشنامه ویژگیهای فردی و سنجش عملکرد استفاده شد. تحلیل دادهها در نرمافزار SPSS و با استفاده از آزمونهای آماری تی مستقل، کای دو، تحلیل رگرسیون لجستیک و خطی صورت گرفت.
یافته ها : نتایج نشان داد که تنها 9/10% از زنان به طور منظم اقدام به انجام خودآزمایی مینمایند. سازه خودکارآمدی درک شده پیشگوییکننده قوی بود (863/1= Exp(B) ) که به صورت مستقیم با رفتار خودآزمایی پستان در ارتباط بود. متغیر آگاهی به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر رفتار خودآزمایی تاثیر میگذاشت و محور کنترل سلامت پیشگوییکننده رفتار خودآزمایی پستان نبود.
نتیجه گیری : با توجه به نتایج مطالعه توصیه میشود جهت ارتقای رفتار خودآزمایی پستان، افزایش خودکارآمدی به ویژه برای زنان جوان مد نظر قرار گرفته و آگاهی در مورد سرطان نیز افزایش داده شود.
زهره خاکبازان، رباب لطیفنژاد رودسری، علی تقیپور، عیسی محمدی،
دوره 20، شماره 3 - ( 8-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پستان شایعترین سرطان زنان در کشورهای توسعه یافته و کمتر توسعه یافته است. پیش آگهی سرطان پستان، قویاً بستگی به مرحله بیماری در زمان تشخیص دارد. در حدود 45-25% از زنان ایرانی پس از شناسایی علامت سه ماه یا بیشتر در مراجعه به پزشک تأخیر میکنند . درک افراد از علایم تهدیدکننده حیات و پاسخ متعاقب آن، متأثر از شبکه تعاملات اجتماعی و ساختار اجتماعی فرهنگی به شیوهای متفاوت شکل میگیرد. این مطالعه با هدف تبیین نقش تعاملات اجتماعی بر رفتارهای سلامت جویی زنان ایرانی با نشانههای سرطان پستان صورت گرفته است .
روش بررسی: مطالعه به روش تحلیل محتوای کیفی با استفاده از نمونهگیری هدفمند صورت گرفت. مشارکتکنندگان شامل 20 زن با نشانههای سرطان پستان بودند که از خرداد 1391 تا مرداد ماه 1392 به مؤسسه سرطان بیمارستان امام خمینی دانشگاه علوم پزشکی تهران مراجعه نمودند. دادهها با انجام مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته جمعآوری و با استفاده از تحلیل محتوای قراردادی ( Graneheim و Lundman ) و نرمافزار MAXqda مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها : براساس نتایج این مطالعه سه درون مایه اصلی شامل 1- اثربخشی آموزههای اجتماعی 2- تعامل با رویکرد حمایت جویانه 3- بازخورد با رویکرد حمایت گرایانه و هفت طبقه شامل: 1- آگاهی بخشی آموزههای اجتماعی 2- اعتمادبخشی آموزههای اجتماعی 3- بازگویی انتخابی علامت 4- جستجوی اطلاعات 5- جلب حمایت روانی 6- اطمینان بخشی و 7- حمایت در تصمیمگیری آشکار شد .
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه بیانگر آن است که آموزههای اثربخش، در کنار تعاملات اجتماعی حمایتکننده نقش تأثیرگذاری بر رفتارهای جستجوی سلامت دارند. از اینرو لازم است ارتقای آگاهی عمومی و اصلاح باورهای بهداشتی مرتبط با سرطان پستان به ویژه در طراحی برنامههای آموزشی رسانهای به منظور کاهش تأخیر بیماران مدنظر قرار گیرد .
محمد اقبالی، شکوه ورعی، سیده فاطمه جلالینیا، مژگان اعلم صمیمی، کیارش ساعتچی، میرسعید یکانینژاد،
دوره 21، شماره 2 - ( 6-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از گزینههای اصلی درمان سرطان پستان، شیمی درمانی است. این رویه درمانی در حدود 75% موارد سبب بروز عارضه تهوع و استفراغ به صورت حاد (24 ساعت پس از شیمی درمانی) در بیماران تحت درمان میشود. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر استفاده از طب فشاری گوش، به منظور کنترل تهوع و استفراغ فاز حاد در زنان مبتلا به سرطان پستان، تحت درمان با شیمی درمانی بوده است .
روش بررسی: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده از نوع تنها بعد است که در مورد 48 زن مبتلا به سرطان پستان که به صورت سرپایی جهت شیمی درمانی به مراکز شیمی درمانی بیمارستان امام خمینی (ره) و رسول اکرم (ص) مراجعه میکردند، انجام یافته است. قبل از انجام شیمی درمانی و پس از کسب رضایتنامه کتبی با روش نمونهگیری تصادفی بلوکی بیماران به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. در گروه مداخله علاوه بر داروهایی که به صورت معمول برای کنترل تهوع و استفراغ داده میشد، از طب فشاری گوش استفاده شد. دادهها به وسیله پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی و پرسشنامه استاندارد Morrow که اطلاعات مربوط به شدت و تعداد دفعات تهوع و استفراغ فاز حاد را مورد بررسی قرار میدهد، جمعآوری شد. دادهها با استفاده از آمارهای توصیفی و استنباطی در نرمافزار SPSS v.21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .
یافتهها : نتایج نشان داد استفاده از طب فشاری گوش منجر به کاهش شدت و تعداد دفعات تهوع در فاز حاد شده است که این کاهش از نظر آماری معنادار بود (05/0 p< ). همچنین اعمال طب فشاری گوش منجر به کاهش در شدت و تعداد دفعات استفراغ شد و این کاهش هم از نظر آماری معنادار بود (05/0 p< ). علاوه بر این استفاده از طب فشاری منجر به هیچ گونه عارضهای در بیماران نشد .
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش نشان داد که استفاده از طب فشاری گوش در نقاط شن من، قلب، معده، سیستم اعصاب مرکزی و مبدا، در کنار رژیم دارویی ضد تهوع و استفراغ میتواند منجر به تخفیف تهوع و استفراغ فاز حاد شود. لذا پیشنهاد میشود که پرستاران از این تکنیک به عنوان روشی مکمل برای تخفیف حالت تهوع و استفراغ ناشی از شیمی درمانی استفاده نمایند .
رحیم طهماسبی، فاطمه حسینی، آزیتا نوروزی،
دوره 21، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: آزمایش پاپاسمیر روش غربالگری مؤثری جهت تشخیص زودرس سرطان دهانه رحم است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر آموزش مبتنی بر الگوی اعتقاد بهداشتی بر باور و عملکرد زنان در زمینه انجام پاپاسمیر انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی 100 نفر از زنان تحت پوشش مراکز بهداشتی- درمانی شهر بوشهر در سال 94-1393 شرکت کردند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامههای اطلاعات جمعیتشناختی، سؤالات آگاهی و سازههای الگوی اعتقاد بهداشتی در زمینه پاپاسمیر بود. برنامه آموزشی طی دو جلسه به صورت گروهی اجرا شد. انجام پاپاسمیر در دو گروه سه ماه بعد از مداخله بررسی شد. بعد از جمعآوری اطلاعات، دادهها با استفاده از آمارهای توصیفی و آزمونهای آنالیز واریانس دادههای تکراری، تیمستقل و کایدو در نرمافزار SPSS v.20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: قبل از مطالعه دو گروه از نظر کلیه متغیرها و سازهها تفاوت معناداری نداشتند. بعد از مداخله بین دو گروه از نظر آگاهی (001/0p<)، شدت (015/0=p) و موانع درک شده (001/0p<) تفاوت معنادار مشاهده شد. سه ماه پس از مداخله در گروه آموزش 42 نفر (7/85%) و در گروه شاهد 4 نفر (2/8%) آزمایش پاپاسمیر را انجام داده بودند (001/0p<).
نتیجهگیری: طراحی و اجرای برنامه آموزشی مبتنی بر الگوی اعتقاد بهداشتی میتواند علاوه بر ارتقای آگاهی و کاهش موانع درک شده، موجب افزایش عملکرد زنان در خصوص انجام تست پاپاسمیر شود.
مجید براتی، سعید بشیریان، محمدعلی امیرزرگر، امیرعباس موسعلی، محمدحسن ساعتی عصر،
دوره 23، شماره 4 - ( 10-1396 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پروستات شایعترین نوع سرطان در بین مردان و دومین سرطان مرگآور میباشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین وضعیت انجام رفتارهای غربالگری سرطان پروستات و عوامل روانی- شناختی مرتبط با آن، در بین مردان بالای 50 سال با بهرهگیری از مدل اعتقاد بهداشتی انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در مورد 300 نفر از مردان بالای 50 سال شهر همدان انجام گرفته است. روش نمونهگیری خوشهای و ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی، رفتارهای غربالگری سرطان پروستات و سازههای مدل اعتقاد بهداشتی بود. دادهها با استفاده از آزمون مجذور کای، آزمون دقیق فیشر و رگرسیون لجستیک در نرمافزار SPSS نسخه 18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که به ترتیب 12 و 9% از شرکتکنندگان در پژوهش سابقه انجام معاینه انگشتی رکتوم (DRE) و آزمایش آنتی ژن اختصاصی پروستات (PSA) را گزارش کردهاند. سازههای منافع و موانع درک شده عوامل پیشگوییکننده انجام رفتارهای غربالگری سرطان پروستات بودند (05/0p<). همچنین انجام رفتارهای غربالگری سرطان پروستات با متغیرهای سن و سابقه وجود مشکلات پروستات رابطه معناداری داشت (05/0p<).
نتیجهگیری: با توجه به مؤثر بودن مدل اعتقاد بهداشتی در پیشبینی انجام رفتارهای غربالگری سرطان پروستات، استفاده از این یافتهها در برنامهریزی مداخلات آموزشی در بین افراد بالای 50 سال پیشنهاد میشود.
علی محمد مختاری، شیرین ریاحی، محمد فتحعلیپور، حامد دلام، مریم هاشمنژاد، سهیل حسنیپور،
دوره 24، شماره 3 - ( 8-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطانهای دستگاه تناسلی زنان، سومین گروه شایع از بدخیمیها در زنان محسوب میشود. با توجه به اهمیت این سرطانها، مطالعه حاضر با هدف محاسبه میزان بروز استاندارد شده سنی سرطانهای دستگاه تناسلی زنان در ایران انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مرور سیستماتیک در سال 2017 شش پایگاه بین المللی Medline/PubMed، ProQuest، Scopus، Embase، ScienceDirect، Google Scholar و چهار پایگاه ایرانی SID، MagIran، IranMedex و IranDoc مورد بررسی قرار گرفت. مقالات فارسی و انگلیسی که به شکل واضح به بروز استاندارد شده سنی سرطانهای دستگاه تناسلی زنان در ایران اشاره کرده بودند، وارد مطالعه شدند. به منظور بررسی و کنترل کیفیت مقالات از چک لیستی که به وسیله انیستیتوی Joanna Briggs تهیه شده است، استفاده شد. اطلاعات مربوط به مقالات توسط دو نفر به شکل مجزا استخراج شد.
یافتهها: پس از جستجوی کلیه پایگاههای بینالمللی و داخلی، 264 مقاله یافت شد و تعداد 27 مقاله وارد تحلیل نهایی شد. براساس مدل اثرات تصادفی میزان بروز استاندارد شده سنی (31/2-83/1CI, 95%) 07/2 برای سرطان دهانه رحم، (54/3-75/2 CI, 95%) 15/3 برای سرطان تخمدان و (73/1-32/1CI, 95%) 52/1 در 100،000 نفر برای سرطان جسم رحم به دست آمد.
نتیجهگیری: میزان بروز استاندارد شده سرطانهای دستگاه تناسلی زنان در ایران نسبت به سایر کشورهای دنیا در حد پایینتری قرار دارد. باید توجه داشت که به دلیل ناهمگونی بالای مطالعات، با نتایج این فراتحلیل باید با احتیاط برخورد شود.
فهیمه صحتی شفائی، مژگان میرغفوروند، مینا حسینزاده،
دوره 24، شماره 3 - ( 8-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: زنان مبتلا به سرطان با استرسهای متعددی مواجه هستند. حمایت اجتماعی مهارتهای سازگاری را تسهیل کرده و راهبردهای سازگاری فعال را ارتقا میدهد. هدف از این مطالعه تعیین استرس درک شده و ارتباط آن با حمایت اجتماعی درک شده در زنان مبتلا به سرطانهای دستگاه تناسلی تحت شیمی درمانی بوده است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی همبستگی از اردیبهشت تا اسفند ماه سال 1395 در مورد 151 نفر از زنان مبتلا به سرطانهای دستگاه تناسلی مراجعهکننده به بیمارستانهای الزهرا و شهید قاضی طباطبایی شهر تبریز جهت شیمی درمانی انجام یافته است. پرسشنامههای استرس درک شده (PSS) و حمایت اجتماعی درک شده (PRQ-85-part2) از طریق مصاحبه با بیماران تکمیل شد. از آزمونهای همبستگی پیرسون، آنالیز واریانس یکطرفه و تیمستقل برای تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره کلی استرس درک شده 97/3±26/42 از محدوده نمره قابل کسب 56-0 بود. میانگین و انحراف معیار نمره کلی حمایت اجتماعی درک شده 64/16±55/127 از محدوده نمره قابل کسب 175-25 بود. براساس آزمون همبستگی پیرسون بین استرس درک شده و حمایت اجتماعی درک شده همبستگی معنادار آماری مشاهده نشد (324/0=p، 08/0=r).
نتیجهگیری: یافتهها نشاندهنده این است که نمره استرس درک شده در زنان مبتلا به سرطانهای دستگاه تناسلی بالا بوده است. اما در مطالعه حاضر بین استرس درک شده و حمایت اجتماعی درک شده ارتباطی دیده نشد. لذا انجام تحقیقات بیشتر در این زمینه ضرورت مییابد.
سمیرا مرادیپور، محمد علی سلیمانی، مریم مافی، محمد رضا شیخی،
دوره 24، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان سینه یکی از شایعترین سرطانهای زنان بوده و به عنوان یک بیماری مزمن دارای عوارض روانشناختی مختلف از جمله اضطراب مرگ است. هدف مطالعه حاضر تعیین تأثیر تکنیک آرامسازی بنسون بر اضطراب مرگ زنان مبتلا به سرطان سینه بوده است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده، تعداد 100 بیمار مبتلا به سرطان سینه مراجعهکننده به بیمارستان ولایت قزوین در سال 1396 با روش نمونهگیری مستمر انتخاب شدند و با تخصیص تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. پرسشنامههای اطلاعات جمعیتشناختی و اضطراب مرگ تمپلر قبل از مداخله توسط هر دو گروه تکمیل شد. تکنیک آرامسازی بنسون به بیماران گروه مداخله آموزش داده شد، و از آن هاخواسته شد تا آن را را به مدت 3 ماه انجام دهند و انجام آرامسازی هر ماه توسط چک لیست کنترل شد. مجدداً پرسشنامهها توسط هر دو گروه تکمیل شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی در نرمافزار SPSS نسخه 23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین دو گروه از نظر توزیع متغیرهای جمعیتشناختی اختلاف معناداری وجود ندارد (05/0<p). قبل از مداخله بین میانگین نمرات اضطراب مرگ بیماران دو گروه مداخله (3/10±4/46) و کنترل (07/10±6/49) نیز تفاوت آماری معناداری مشاهده نشد (05/0<p). اما پس از مداخله بین میانگین نمرات گروه مداخله (2/10±5/44) و کنترل (2/11±9/48) تفاوت معناداری مشاهده شد (05/0>p).
نتیجهگیری: براساس نتایج این مطالعه میتوان نتیجه گرفت که تکنیک آرامسازی بنسون در کاهش اضطراب مرگ بیماران مبتلا به سرطان سینه مؤثر است.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20170610034435N8
فرشته ملایی، فریبا برهانی، عباس عباسزاده، مهدی خبازخوب،
دوره 24، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان به عنوان یکی از شایعترین بیماریها در سطح جهان با مشکلات روانی، جسمی، اجتماعی و مالی همراه است. این مسایل نه تنها بیمار، بلکه خانواده بیمار را نیز تحتالشعاع قرار میدهد و باعث ایجاد بار مراقبتی میشود. برخی مطالعات نشان داده که سلامت معنوی در کاهش بار مراقبتی مؤثر است. از این رو تحقیق حاضر با هدف تعیین ارتباط بین سلامت معنوی و بار مراقبتی در مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی- همبستگی 150 مراقب خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان مراجعهکننده به بیمارستانهای آیت الله طالقانی، شهدای تجریش، مسیح دانشوری و امام حسین (ع) شهر تهران از مرداد تا آبان ماه 1396 به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود و دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای آماری همبستگی پیرسون، اسپیرمن، تیمستقل، تحلیل واریانس و رگرسیون چندگانه در سطح معناداری 05/0 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره سلامت معنوی و بار مراقبتی مراقبان خانوادگی مورد مطالعه به ترتیب 70/17±36/90 و 79/11±54/25 بود. بین سلامت معنوی و اجزایش (سلامت مذهبی و وجودی) و بار مراقبتی ارتباط معنادار مشاهده شد (001/0p< ، 421/0-=r). نتیجه آزمون رگرسیون نشان داد که متغیر سلامت معنوی به طور معناداری بار مراقبتی را پیشبینی میکند.
نتیجهگیری: مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان در طول مراقبت متحمل بار مراقبتی میشوند که این بار مراقبتی با سلامت معنوی آنها مرتبط است. از این رو توجه به سلامت معنوی در این مراقبان تأکید میشود.
وحید خسروی، مجید براتی، بابک معینی، یونس محمدی،
دوره 24، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پروستات یکی از شایعترین علل مرگ ناشی از سرطانها در مردان بهحساب میآید. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر نظریه انگیزش محافظت در انجام رفتارهای پیشگریکننده از سرطان پروستات در مردان 50 تا 75 سال انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک کارآزمایی تصادفی شده با گروه کنترل است که در سال 1396 در مورد 100 نفر از مردان عضو کانونهای بازنشستگی شهر همدان انجام یافته است. شرکتکنندگان به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی ساده به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. پرسشنامه محقق ساخته اطلاعات جمعیتشناختی و سازههای نظریه انگیزش محافظت توسط آنان تکمیل شد. مداخله آموزشی طی 4 جلسه در بین شرکتکنندگان گروه مداخله اجرا شد. دو ماه بعد از مداخله آموزشی پرسشنامهها در هر دو گروه تکمیل گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 16 و آزمونهای تیمستقل، آزمون کایدو و کوواریانس تحلیل شد.
یافتهها: دو گروه قبل از مداخله از نظر مشخصات فردی، سازههای پاداش درک شده، هزینههای پاسخ درک شده، ترس، خودکارآمدی درک شده و انگیزش محافظت و رفتار غربالگری سرطان همگن بودند. مداخله توانست همه سازههای نظریه انگیزش محافظت را در گروه مداخله نسبت به گروه آزمون بهبود بخشد. همچنین انجام رفتار غربالگری PSA در گروه مداخله (76)38 و در گروه کنترل (32)16 بوده است (001/0p<).
نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشان داد که میتوان از نظریه انگیزش محافظت به عنوان چارچوبی در طراحی برنامههای آموزشی به منظور انجام رفتارهای غربالگری سرطان پروستات استفاده کرد.
نادر آقاخانی، افشین حضرتی مرنگلو، داوود وهابزاده، فراز طیار،
دوره 25، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: تشخیص سرطان موجب بروز مشکلات عاطفی همچون استرس، اضطراب و افسردگی در بیمار و خانواده وی و عدم سازگاری با بیماری میشود که میتواند منجر به پیامدهای ناخوشایندی در روند بهبود یا افزایش عوارض بیماری گردد. با توجه به اهمیت موضوع، این مطالعه با هدف بررسی تأثیر بهکارگیری برنامه مراقبتی براساس الگوی سازگاری «روی» بر شدت افسردگی، اضطراب و استرس بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال بستری در مراکز آموزشی درمانی شهر ارومیه انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تعداد 36 نفر از بیماران مبتلا به سرطان کولورکتال بستری (مرحله سوم یا چهارم بیماری) در مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه در سال 1395 به صورت در دسترس انتخاب در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزار جمعآوری دادهها فرم بررسی و شناخت الگوی سازگاری «روی» و مقیاس اضطراب، افسردگی و استرس DASS-21 بود. برنامه مراقبتی براساس الگوی «روی» برای گروه مداخله اجرا شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 18 و آزمونهای کایدو و تیمستقل انجام یافت.
یافتهها:
نتایج مطالعه نشان داد که در مرحله قبل از مداخله میانگین نمرات متغیرهای افسردگی، اضطراب و استرس در دو گروه کنترل (به ترتیب 5/4±7/12، 8/4±9/13، 7/4±4/16) و مداخله (به ترتیب 2/4±6/12، 6/4±0/13، 5/4±7/15) اختلاف آماری معناداری نداشت (05/0<p). ولی در مرحله بعد از مداخله میانگین نمرات متغیرهای یاد شده در گروه کنترل (به ترتیب 8/4±7/13، 9/4±93/13، 4/4±16/17) افزایش و در گروه مداخله (به ترتیب 1/3±46/10، 4/3±0/11، 2/5±8/13) کاهش یافته بود و اختلاف آماری معناداری بین دو گروه مشاهده شد (05/0>p).
نتیجهگیری: با توجه به شدت افسردگی، اضطراب و استرس در بین بیماران سرطانی، میتوان از روشهای غیردارویی و کم هزینهتر مانند الگوی سازگاری «روی» برای کنترل این عوارض و ایجاد محیطی با تنش کمتر برای این بیماران استفاده کرد.
ثبت کارآزمایی بالینی:IRCT20160220026662N5
حکیمه اسکندری سبزی، اعظم شیرین آبادی فراهانی، مریم رسولی، لیلا خانعلی مجن، راضیه بیکمیرزا، مریم حیدری،
دوره 27، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: ابتلا به سرطان در دوره نوجوانی باعث ناتوانی شده و دستیابی به وظایف مهم این دوران را دچار اختلال میکند. با توجه این که مسایل معنوی پیچیدهای پیش روی نوجوانان قرار دارد، با تأکید بر آنها میتوان چارچوب منحصر به فردی را برای درک و مقابله با بیماری فراهم کرد. این مطالعه با هدف تعیین عوامل مرتبط با مقابله معنوی نوجوانان مبتلا به سرطان براساس الگوی «تعالی نفس Reed» انجام گرفته است.
روش بررسی: در این پژوهش توصیفی- همبستگی، تعداد 270 نوجوان مبتلا به سرطان مراجعهکننده به بیمارستانهای تابع دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی شهر تهران در سال 98-1397، به صورت در دسترس، انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامههای «ویژگیهای جمعیتشناختی و بالینی»، «مقابله معنوی نوجوانان»، «امیدواری نوجوانان»، «تعالینفس- نسخه نوجوانان» و «مقابله نوجوانان» جمعآوری شد. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 19 و روشهای آماری توصیفی و آزمونهای کروسکال-والیس، کولموگروف–اسمیرنوف، ضریب همبستگی اسپیرمن و تحلیل مسیر انجام یافت.
یافتهها: براساس ضریب همبستگی اسپیرمن، ارتباط امیدواری (440/0=rs و 001/0>p)، مقابله (149/0=rs و 015/0=p) و تعالی نفس (143/0=rs و 019/0=p) با مقابله معنوی نوجوانان مثبت و معنادار بود. همچنین نتایج تحلیل مسیر برازش الگوی تعالی نفس Reed نشان میدهد متغیرهای امیدواری و تعالی نفس به صورت مستقیم و متغیر مقابله به صورت غیرمستقیم و از طریق متغیر واسطه تعالی نفس، بر مقابله معنوی در نوجوانان تأثیرگذار بوده است.
نتیجهگیری: متغیرهای امیدواری، مقابله و تعالی نفس از عوامل مرتبط با مقابله معنوی در نوجوانان مبتلا به سرطان بوده است و الگوی تعالی نفس Reed در نوجوانان ایرانی مبتلا به سرطان برازش دارد. بنابراین پرستاران به عنوان اولین ارایهدهندگان مراقبت، میتوانند با تمرکز بر این الگو و با دستکاری در متغیرهای مختلف آن، مقابله معنوی را در نوجوانان افزایش دهند.
شیما کهنسال، فریبا تباری، شهرزاد غیاثوندیان، شیما حقانی، کامران رودینی،
دوره 27، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: اضطراب یکی از عوارض شایع در بیماران سرطانی است که میتواند بر سلامت جسم و روان بیماران اثر بگذارد و در روند درمان اختلال ایجاد کند. به همین دلیل بیماران مبتلا به سرطان که تحت شیمی درمانی هستند، نیازمند آموزش درباره بیماری و راهکارهای مقابله با عوارض و مشکلات آن هستند. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تأثیر دو روش آموزش ویدیویی و نوشتاری بر اضطراب بیماران مبتلا به سرطان معده و مری که تحت شیمی درمانی سرپایی هستند، انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده است که در مورد 58 بیمار مبتلا به سرطان معده و مری که تحت شیمی درمانی سرپایی در بیمارستانهای شریعتی و امام خمینی تهران بودند، انجام گرفته است. شرکتکنندگان به صورت تصادفی در گروه آموزش ویدیویی (28 نفر) و گروه آموزش نوشتاری (30 نفر) قرار گرفتند. دادهها با استفاده از پرسشنامه اضطراب حالت اشپیلبرگر (STAI) در ابتدای مطالعه و به صورت هفتگی در طی 12 هفته جمعآوری و در نرمافزار SPSS نسخه 20 تحلیل شد.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که میزان اضطراب در هر دو گروه نسبت به قبل از مداخله به طور معناداری کاهش داشته است (05/0p<). در بررسی میانگین نمره اضطراب بین گروه ویدیو (85/9±07/56) و گروه نوشتاری (13/8±40/56 ) بعد از انجام مداخله تفاوت آماری معناداری مشاهده نشد (89/0=p).
نتیجهگیری: به طور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که آموزش خودمراقبتی در روش ویدیویی و نوشتاری، اضطراب بیماران سرطانی تحت شیمی درمانی را کاهش میدهد و هر دو روش میتوانند در کاهش اضطراب بیماران مؤثر باشند.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20181115041669N1
هادی حسنخانی، جواد دهقاننژاد، آزاد رحمانی، منصور غفوریفرد، فریبا ولیزاده،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان بیماریی است که کیفیت زندگی بیمار را تحت تأثیر قرار میدهد و مراقبت تسکینی راهکاری است که میتواند آن را بهبود بخشد. با این حال مراقبت تسکینی در منزل در اکثر کشورهای جهان توسعه نیافته است بنابراین هدف این مطالعه ارتقای برنامه مراقبت تسکینی در منزل برای بیماران مبتلا به سرطان است.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه اقدام پژوهی است که روش چرخهای چهار مرحلهای اولری با رویکردهای کمی و کیفی در سه مرکز مراقبت در منزل شهر تبریز در سال 1399-1397 انجام گرفته است. با 18 پرستار مراقبت در منزل که به صورت هدفمند انتخاب شدند جهت شناسایی نیازهای مراقبتی بیماران سرطانی و موانع مراقبت تسکینی در منزل مصاحبه انجام یافت و همچنین پرسشنامه تعیین نگرش و دانش بهصورت قبل و بعد مرحله اقدام در میان 60 پرستار مراقبت در منزل توزیع شد. دادههای کیفی از طرق تحلیل محتوا و دادههای کمی با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 14 تحلیل شد.
یافتهها: نیازهای مراقبتی بیماران سرطانی در 5 طبقه و موانع مراقبت تسکینی در 3 طبقه مشخص گردید. بیماران مبتلا به سرطان دارای نیازهای جسمی، روانی، آموزشی، مالی و معنوی هستند و موانع مراقبتهای تسکینی شامل نقصان دستورالعملها، استیصال خانوادهها و حرفهای نبودن مراقبان است. در مرحله کمی پرستاران دانش متوسط و نگرش منفی نسبت به مراقبت تسکینی داشتند. آموزش از طریق فضای مجازی دانش و نگرش پرستاران را بهبود بخشید و آزمون تی جفت شده میانگین نمره دانش پرستاران را بعد از مرحله اقدام، معنادار نشان داد.
نتیجهگیری: براساس نتایج، جهت ارتقای مراقبتهای تسکینی در منزل برای بیماران سرطانی توجه به نیازهای جسمی، روانی، آموزشی، مالی و معنوی آنان و رفع موانع از جمله تدوین دستورالعملهای مراقبت تسکینی در منزل، حمایت از خانوادههای بیماران مبتلا به سرطان و تخصصی کردن پرستاران ویژه مراقبت تسکینی در منزل و آموزش آنها میتواند مراقبت در این بیماران را ارتقا دهد.
طاهره عبدیان، فاطمه ابراهیمی، ساره قربانی، نجمه عابدیشرق،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پستان شایعترین نوع سرطان در جهان است که مشکلات جسمانی و بار روانی زیادی برای مبتلایان به وجود میآورد. آموزش یکی از روشهای کاهش مشکلات روانشناختی این بیماران بهشمار میرود. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش پذیرش و تعهد و روانشناسی مثبت در سلامت روان و تابآوری زنان مبتلا به سرطان پستان انجام گرفته است.
روش بررسی: این پژوهش یک طرح شبه آزمایشی دوگروهی با طرح پیشآزمون- پسآزمون است که در مورد 60 زن مبتلا به سرطان پستان در مرکز سرطان خاتم الانبیا (ع) شهر جهرم در سال 1399-1400 انجام گرفته است. بیماران از طریق روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و بهطور تصادفی در گروههای آموزش پذیرش و تعهد (پذیرش آن چه خارج از کنترل است و تعهد جهت غنی ساختن زندگی) و روانشناسی مثبت (با تأکید بر توانمندیهای فردی و احساسات مثبت) قرار گرفتند. از آنها خواسته شد قبل از جلسات و یک هفته پس از پایان جلسات به پرسشنامههای ارزیابی تابآوری و سلامت روان پاسخ دهند. دادهها با استفاده از آنالیز کوواریانس چندمتغیره در سطح معناداری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج آنالیز کوواریانس چندمتغیره نشان داد که هیچ تفاوت معناداری در تابآوری و سلامت روان (318/2=F، 110/0=p) پس از تعدیل نمرات پیشآزمون بین دو گروه مداخله وجود ندارد. تغییرات در سلامت روان و تابآوری از نظر بالینی به ترتیب در 75% و 42% از اعضای گروه پذیرش و تعهد و 65% و 46% از گروه روانشناسی مثبت معنادار بود.
نتیجهگیری: با توجه به یافتهها، هر دو روش آموزش گروهی «پذیرش و تعهد» و «روانشناسی مثبت» در افزایش تابآوری و سلامت روان بیماران مبتلا به سرطان پستان مؤثر هستند. این یافته فرصتهای بیشتری را برای مراقبان سلامت فراهم میکند تا رویکرد متناسب با ویژگیهای مراقب و ویژگیهای شخصیتی مراجعان اتخاذ نمایند.
زهرا فتوکیان، سبحان رحیمی اسبو، زهرا جنت علیپور، علی پورحبیب، فاطمه غفاری، مجتبی قنبری قلعهسری، شهربانو کیهانیان، محسن وکیلی صادقی،
دوره 30، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبتهای پیگیرانه پس از درمان سرطان پستان، بر کاهش مرگومیر و هزینههای درمان و ارتقای کیفیت زندگی بیماران تأثیر زیادی دارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین عوامل روانشناختی مؤثر بر مراقبتهای پیگیرانه بعد از درمان سرطان پستان انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، 180 بیمار مبتلا به سرطان پستان شهرستانهای بابل و غرب استان مازندران به روش تصادفی ساده در طی سالهای 1401-1400 انتخاب شدند. دادهها از طریق پرسشنامههای اطلاعات فردی، اضطراب و افسردگی بیمارستانی Zigmond، ترمومتر درماندگی روانشناختی، ترس از عود سرطان و چکلیست مراقبتهای پیگیرانه بعد از درمان سرطان پستان جمعآوری شد. بهمنظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرمافزار SPSS نسخه 18 و آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار سنی افراد مورد مطالعه 01/12±49/51 سال بود. میانگین و انحراف معیار نمرات افسردگی، اضطراب و ترمومتر درماندگی روانشناختی به ترتیب 71/2±16/6، 13/4±7۰/10 و 54/2±98/5 بود. نتایج نشان داد که افراد دارای اضطراب، افسردگی، درماندگی روانشناختی و ترس از عود بیشتر، برخی رفتارهای پیگیرانه را کمتر انجام میدهند و برخی را کمتر (05/0p<).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج توصیه میشود سیاستگذاران بهداشتی به چالشهای روانشناختی این بیماران توجه داشته باشند. در مورد فراهم کردن تسهیلات پوشش بیمه، جهت غربالگری و درمان مشکلات روحی روانی بیماران میتواند با بهبود سلامت روان، به مشارکت افراد در رفتارهای خود مراقبتی و ارتقای سلامت افراد کمک نماید.