93 نتیجه برای بیمار
معصومه ذاکریمقدم، اسماعیل شریعت، احمد علی اسدی نوقابی، عباس مهران، وحید سقراطی،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: درد بعد از عمل جراحی میتواند باعث بروز عوارض متعدد و عدم رضایت بیمار گردد. کنترل درد بعد از عمل جراحی، به طور قابل توجهی در روند بهبودی بعد از عمل جراحی، طول مدت بستری و میزان رضایت بیماران عمل شده مؤثر است. یکی از عوامل مؤثر در کنترل درد، میزان آگاهی پرستاران در مورد درد و روشهای تسکین آن میباشد. با توجه به این که درد پس از عمل جراحی CABG یک معضل برای بیماران میباشد، مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین آگاهی پرستاران از درد و میزان رضایت بیماران تحت CABG از تسکین درد، انجام یافته است.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مقطعی توصیفی - تحلیلی است که در سال 1386 انجام یافته است. نمونههای مورد مطالعه شامل 100 نفر از پرستاران شاغل در بخشهای ICU قلب بیمارستانهای منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران و 200 نفر از بیماران تحت CABG در 24 ساعت اول پس از عمل و پس از خارج شدن لوله تراشه بود که به روش نمونهگیری آسان انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون کایدو، همبستگی پیرسون) در نرمافزار SPSS v.11.5 استفاده گردید.
یافتهها: بین میزان آگاهی پرستاران از کنترل درد پس از عمل و میزان رضایت بیماران از تسکین درد ارتباط معناداری وجود داشت، اما بین میزان آگاهی پرستاران از ماهیت درد و میزان رضایت بیماران از تسکین درد ارتباط معناداری مشاهده نشد. همچنین آزمونهای آماری نشان داد که بین مشخصات پرستاران از جمله سن، جنس، بیمارستان محل خدمت و سابقه خدمت، با میزان آگاهی آنها در مورد ماهیت و تسکین درد ارتباط معناداری وجود دارد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد پرستاران توانستهاند دانش نظری خود در زمینه کنترل درد را در مراقبت از بیماران به کار گیرند. همچنین میتوان استنباط نمود که آگاهی پرستاران در مورد ماهیت درد ممکن است در تسکین درد بیماران تأثیری نداشته باشد.
محمد اسماعیل حاجینژاد، پرویز عضدی، فروغ رفیعی، نادر رمضانیان، مرجان طریقت،
دوره 17، شماره 4 - ( 11-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبت، مفهومی پیچیده و کاملاً ذهنی است و با وجود تعاریف زیادی که از آن صورت گرفته، توافقی بین محققان در مورد این تعاریف وجود ندارد. در امر مراقبت، رضایت بیماران زمانی حاصل میشود که توافق و مجانست بین انتظارات بیماران از یک سو و مراقبتهای دریافت شده از سوی دیگر موجود باشد. همچنین بیماران دریافتکننده مراقبت هستند و نظر آنها در مورد مراقبتهای ارایه شده مهم است. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف مقایسه دیدگاههای پرستاران و بیماران در مورد رفتارهای مراقبتی کارکنان پرستاری انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی از نوع توصیفی- مقایسهای است. 150 بیمار بستری و 50 پرستار شاغل در بیمارستانهای شهر بوشهر به روش نمونهگیری آسان انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه رفتارهای مراقبتی (CBI) بود. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمارهای توصیفی و آزمون تیمستقل در نرمافزار SPSS v.15 استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که تفاوت معناداری در دیدگاههای بیماران و پرستاران نسبت به زیرمقیاسهای رفتارهای مراقبتی شامل «اطمینان از حضور انسانی» و «توجه به تجارب دیگری» وجود دارد. همچنین، یافتهها نشاندهنده تفاوت معناداری در دیدگاه بیماران و پرستاران نسبت به کل مقیاس رفتارهای مراقبتی بود (01/0p<).
نتیجهگیری: تفاوت معنادار در دیدگاههای بیماران و پرستاران در مورد رفتارهای مراقبتی کارکنان پرستاری گویای آن است که هر چند دیدگاه پرستاران این است که مراقبت را به خوبی انجام میدهند، اما از دیدگاه بیماران، پرستاران نتوانستهاند انتظارات و نیازهای آنها را برآورده سازند. توجه بیشتر پرستاران به مراقبت انسانی و آگاهی یافتن بیماران از مراقبت حقیقی، میتواند این شکاف را کم کند.
طاهره نجفی قزلجه، آغافاطمه حسینی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: علیرغم پیشرفتهای حاصل در زمینه کاهش درد سرطان، هنوز بسیاری از بیماران به طور غیر ضروری درد را تجربه میکنند. در میان عوامل مختلف، احتمالاً انواعی از نگرش بیمار در مورد درد، از موانع کنترل مؤثر درد است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط نحوه نگرش نسبت به تسکین درد با دریافت مسکن و شدت درد در بیماران مبتلا به سرطان صورت گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی-تحلیلی در مورد 200 بیمار مبتلا به سرطان مراجعهکننده به مراکز سرطان بیمارستان امام خمینی در سال 1387 صورت گرفت. مشخصات زمینهای و نحوه نگرش نسبت به تسکین درد با استفاده از پرسشنامه ترجمه شده و شدت درد با استفاده از مقیاس دیداری تعیین شد. نتایج حاصل توسط آزمونهای t مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافتهها: حدود 70% از نمونهها مسکن مصرف میکردند و از این تعداد 70% مسکن مخدر نیز دریافت میکردند. 4/34% بیماران یک بار، 1/29% دو بار و بقیه سه بار در روز مسکن دریافت میکردند. شدت درد در 24 ساعت گذشته در 5/43% بیماران خفیف و در 32% آنان متوسط بود. نگرشهای تمایل به تحمل درد و کنترل درک شده بر درد، با دفعات مصرف مسکن و شدت درد در 24 ساعت گذشته و همچنین نگرش اعتیادآور بودن مسکن با نوع داروی مصرفی ارتباط داشت (03/0=p). علاوه بر این، مصرف مسکن با نگرش ترس از تزریق دارو ارتباط داشت (001/0p<).
نتیجهگیری: بسیاری از بیماران مورد مطالعه دارای نگرشهایی نسبت به تسکین درد و دریافت مسکن بودند که مانع تسکین درد آنان میشد.
فریده باستانی، الهام قاسمی، رضا نگارنده، حمید حقانی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبان سالمندان مبتلا به آلزایمر و به ویژه زنان مراقب با تنشها و چالشهای متعددی در زندگی مواجه هستند و ارایه مراقبت به موازات ایفای سایر نقشها، این گروه از مراقبان را در معرض خطر مشکلات جسمی و روانی قرار میدهد. این در حالی است که خودکارآمدی در توانمندی افراد در سازش با موقعیتهای تنشزا و وظایف پرچالش، نقش به سزایی ایفا میکند. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان خودکارآمدی عمومی زنان مراقب عضو خانواده سالمند مبتلا به آلزایمر صورت گرفته است.
روش بررسی: این پژوهش مقطعی و از نوع توصیفی-تحلیلی است که در آن 112 نفر از زنان مراقب عضو خانواده سالمند مبتلا به آلزایمر مراجعهکننده به انجمن آلزایمر ایران با روش نمونهگیری در دسترس جهت شرکت در مطالعه انتخاب شدند. دادهها با استفاده از فرم مشخصات فردی و مقیاس خودکارآمدی عمومی (GSE-10) جمعآوری شد و از روشهای آماری توصیفی و استنباطی (شامل آزمونهای تیمستقل، آنالیز واریانس، شفه) جهت تحلیل دادهها استفاده گردید.
یافتهها: میانگین خودکارآمدی عمومی زنان مراقب 24/28 با انحراف معیار 34/6 بود و خودکارآمدی عمومی درصد قابل توجهی از آنان کمتر از حد مطلوب بود (2/65%). خودکارآمدی عمومی ارتباط معنادار با سطح تحصیلات و وضعیت اقتصادی داشت (05/0p<)، در حالی که ارتباط معناداری بین خودکارآمدی عمومی و سایر متغیرهای فردی شامل سن، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال و طول مدت مراقبت از بیمار مشاهده نشد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای به دست آمده، خودکارآمدی عمومی درصد قابل توجهی از زنان مورد مطالعه کمتر از حد مطلوب میباشد. ارتقای خودکارآمدی عمومی میتواند منجر به سازگاری بهتر مراقبان با چالشهای در پیش روی زندگی و کاهش پیامدهای منفی ناشی از مراقبت گردد از این رو نتایج این مطالعه میتواند مبنایی جهت طراحی و اجرای مداخلات آموزشی و حمایتی با هدف ارتقای خودکارآمدی عمومی به ویژه در گروه مراقبان با تحصیلات و وضعیت اقتصادی پایینتر قرار گیرد.
مینا حسینزاده، پروانه عزت آقاجری، نادر مهدوی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: دارو رایجترین کالای درمانی مصرفی در واحدهای ارایهدهنده خدمات بهداشتی و درمانی است. اجرای دستورات دارویی بخش مهمی از فرآیند درمان و مراقبت بیمار بوده و از عملکردهای اصلی پرستاران محسوب میشود. بروز اشتباهات دارویی میتواند باعث مشکلات جدی در سیستمهای سلامت شود. هدف این مطالعه تعیین علل اشتباهات دارویی پرستاران و عوامل مؤثر بر عدم گزارشدهی آن از دیدگاه کارکنان پرستاری بوده است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی - تحلیلی است. جامعه مورد مطالعه پرستاران شاغل در بیمارستانهای دولتی شهرهای تبریز و مراغه در سال 1390 بوده است. حجم نمونه 200 نفر و نمونهگیری به صورت تصادفی خوشهای انجام یافته است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بوده و تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمارهای توصیفی و استنباطی (منویتنییو) در نرمافزار SPSS v.15 انجام گرفته است.
یافتهها: مهمترین علل اشتباهات دارویی خستگی ناشی از کار اضافی (5/95%)، کمبود تعداد پرستار (85%) و تراکم زیاد کارها در بخش (5/82%) و همچنین مهمترین عوامل مؤثر بر عدم گزارشدهی اشتباهات دارویی ایجاد مسایل قضایی (5/73%)، تمرکز مسؤولان تنها به شخص اشتباهکننده بدون توجه به سایر عوامل دخیل در بروز اشتباه (76%) و واضح نبودن تعریف اشتباه دارویی (5/44%) ذکر شده است.
نتیجهگیری: این مطالعه لزوم توجه به افزایش تعداد پرستار، تعدیل بارکاری پرستاران در بخشها، استفاده از فرمهای خاص برای گزارشدهی اشتباهات دارویی و ایجاد رابطه مثبت بین مدیران و کارکنان پرستاری و تأمین فضای همکاری صمیمی را پیشنهاد مینماید.
رضا نگارنده، سپیده محمدی، سهیلا زابلیپور، تاج محمد آرازی قجق،
دوره 18، شماره 3 - ( 5-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت مراقبتهای پرستاری از دغدغههای اصلی مدیران پرستاری است. دانشجویان پرستاری در دوره کارآموزی در عرصه آماده میشوند تا مسؤولیتهای پرستار دانشآموخته را به طور مستقل انجام دهند. یکی از شاخصهای ارزیابی کیفیت، تعیین میزان رضایت بیماران از کیفیت مراقبتهای پرستاری است. مطالعه حاضر با هدف تعیین همبستگی بین کیفیت رفتارهای مراقبتی دانشجویان در کارآموزی در عرصه از دیدگاه بیماران با رضایت آنان از مراقبتهای ارایه شده توسط دانشجویان، صورت گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مقطعی توصیفی-تحلیلی است. 200 بیمار بستری در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1390 به روش در دسترس انتخاب شدند. دادهها با استفاده از ابزار کیفیت رفتار مراقبتی و رضایت بیمار از کیفیت مراقبت پرستاری جمعآوری و با نرمافزار SPSS v.13 در دو قسمت توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: در مورد کیفیت رفتارهای مراقبتی، زیرمقیاس آگاهی و مهارت در سطح خوب و آموزش به بیمار در سطح ضعیف بوده و زیرمقیاسهای ارتباط با بیمار و اخلاق پرستاری در سطح متوسط بودند. درباره رضایت بیمار نیز بیشترین سطح رضایت مربوط به زیرمقیاس آگاهی و مهارت پرستاری و کمترین سطح رضایت مربوط به آموزش به بیمار بوده است. همبستگی مثبت و معناداری بین کیفیت رفتارهای مراقبتی کل و رضایت کل بیمار و همچنین هر یک از زیرمقیاسهای این دو زمینه مشاهده شد (001/0>p).
نتیجهگیری: براساس یافتهها دانشجویانی که حین مراقبت، علاوه بر توجه به مهارتهای تکنیکی، به جنبههای ارتباط با بیمار، اخلاق پرستاری و خصوصاً آموزش به بیمار اهمیت میدهند، موجب رضایت بیشتر بیماران میشوند. لذا توجه نظام آموزش پرستاری کشور به جنبههای یاد شده توصیه میشود.
معصومه ایمانیپور، زهرا حیدری، نعیمه سیدفاطمی، حمید حقانی،
دوره 18، شماره 3 - ( 5-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: بستری شدن بیماران در بخش آی سی یو جراحی قلب باز اغلب با بروز اضطراب در خانواده این بیماران همراه است. براساس مطالعات قبلی بیشترین علت اضطراب خانواده بیماران، کمبود اطلاعات و عدم آشنایی با محیط آی سی یو است. این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی حمایت اطلاعاتی مراقبان خانوادگی بیماران تحت جراحی قلب باز بر اضطراب آنان انجام یافته است.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی تصادفی دو گروهی، 64 عضو مراقب بیمار در خانواده بیماران تحت عمل جراحی قلب باز به روش نمونهگیری آسان انتخاب و به طور تصادفی در یکی از دو گروه آزمون یا شاهد توزیع شدند. حمایت اطلاعاتی در گروه آزمون به صورت سه روش تور آشناسازی با آی سی یو، جلسات آموزشی حضوری و ارایه کتابچه آموزشی انجام گرفت. در گروه شاهد تنها اطلاعات معمول بیمارستان ارایه گردید. اضطراب عضو مراقب بیمار در خانواده در دو گروه قبل از عمل و روز ترخیص بیمار از آی سی یو با استفاده از پرسشنامه اضطراب آشکار اشپیلبرگر بررسی شد. برای تحلیل دادهها از آزمون تیمستقل و زوج استفاده گردید.
یافتهها: براساس یافتهها دو گروه از نظر مشخصات فردی همگون بودند. میانگین نمره اضطراب گروه شاهد و آزمون قبل از عمل به ترتیب 5/12±9/47 و 5/11±2/49 بود که روز ترخیص از آی سی یو در هر دو گروه به طور معناداری کاهش پیدا کرده بود. البته میزان این کاهش بین دو گروه از نظر آماری تفاوت معنادار نداشت (18/0=p).
نتیجهگیری: هر چند که یافتههای مطالعه حاضر حاکی از اثربخشی معنادار حمایت اطلاعاتی از مراقبان خانوادگی بیماران تحت عمل جراحی قلب باز بر اضطراب آنان نبود، ولی با توجه به محدودیتهای این مطالعه بررسی بیشتر این موضوع با رفع محدودیتها توصیه میشود.
نورالدین محمدی، منا تیزهوش، مهناز سیدالشهدایی، حمید حقانی،
دوره 18، شماره 3 - ( 5-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: کمبود آگاهی از روش انجام آنژیوگرافی عروق کرونر موجب بروز اضطراب و تنش در بیماران میگردد. بهکارگیری شیوه آموزشی مناسب میتواند در تعدیل اضطراب این بیماران مؤثر باشد. بر همین اساس مطالعه حاضر با هدف بررسی و مقایسه تأثیر دو شیوه آموزش گروهی و آموزش انفرادی بر آگاهی و اضطراب بیماران بستری برای آنژیوگرافی عروق کرونر انجام گرفته است.روش بررسی: مطالعه حاضر به صورت نیمه تجربی در مرکز قلب و عروق شهید رجایی تهران، در سال 91-1390 انجام گرفته است. تعداد نمونههای مورد پژوهش 84 بیمار بوده است. در این پژوهش آموزش انفرادی به عنوان اولین روش مداخله آموزشی به صورت تصادفی تعیین شد. سپس در هر یک از گروههای آموزش انفرادی و گروهی، 42 بیمار بستری برای آنژیوگرافی عروق کرونر، با استفاده از روش نمونهگیری مستمر انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها شامل فرم مشخصات جمعیت شناختی، پرسشنامه اندازهگیری اضطراب موقعیتی- خصلتی اشپیلبرگر و پرسشنامه سنجش آگاهی بوده است. محتوای آموزشی یکسان در مورد روش انجام آنژیوگرافی عروق کرونر و مراقبتهای لازم مرتبط با آن به صورت انفرادی و یا گروهی ارایه گردید. میزان آگاهی و اضطراب بیماران قبل و بعد از آموزش در دو گروه اندازهگیری و مقایسه شد. دادهها با آمار توصیفی و آزمونهای آماری تیمستقل و تیزوج مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد تأثیر دو شیوه آموزش انفرادی و گروهی، بر میزان آگاهی بیماران مشابه بوده و میانگین نمره آگاهی آنان تفاوت آماری معنادار نداشته است. اما آموزش گروهی در کاهش اضطراب موقعیتی بیماران در مقایسه با شیوه آموزش انفرادی مؤثرتر بوده است (049/0=p).
نتیجهگیری: در شیوه آموزش گروهی بیماران احساس امنیت بیشتری مینمایند و میتوانند از تجارب یکدیگر استفاده کرده و همچنین یکدیگر را حمایت نمایند، لذا سطح اضطراب در بیمارانی که آموزش گروهی داشتهاند، نسبت به بیماران گروه آموزش انفرادی کمتر بوده است. با توجه به اثرات مثبت آموزش گروهی در کاهش سطح اضطراب بیماران و اهمیت این مسأله در امر مراقبت از بیماران قلبی، پیشنهاد میشود پرستاران بالینی آموزش گروهی را به عنوان یک شیوه مطلوب در آموزش این دسته از بیماران به کار گیرند.
احمدعلی اسدی نوقابی، محمد قلیزاده گردرودباری، میترا ذوالفقاری، عباس مهران،
دوره 18، شماره 3 - ( 5-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: درد پدیدهای شایع در بیماران با کاهش سطح هوشیاری است و از طرفی بررسی درد در این بیماران به علت ناتوانی در بیان آن کاری مشکل است. لذا از شاخصهای رفتاری قابل مشاهده برای بررسی درد در این بیماران استفاده میشود. هدف این مطالعه تعیین میزان تأثیر بهکارگیری ابزار مشاهدهای بررسی درد در بیماران با کاهش سطح هوشیاری بر عملکرد پرستاران در ثبت درد و بررسی مجدد درد پس از اقدامات تسکینی میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی با طراحی قبل و بعد، 106 پرستار شاغل در بخشهای مراقبتهای ویژه عمومی بیمارستانهای منتخب وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1390 به روش نمونهگیری آسان انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابتدا عملکرد پرستاران در زمینه ثبت وجود درد در پرونده، ثبت اقدامات تسکینی و میزان بررسی مجدد درد بیماران با کاهش سطح هوشیاری سه بار با استفاده از چک لیست پژوهشگر ساخته به دنبال رویه ساکشن و تغییر حالت، مورد بررسی قرار گرفت. سپس نحوه بهکارگیری ابزار مشاهدهای درد به صورت انفرادی در یک جلسه یک ساعته به پرستاران آموزش داده شد. یک هفته پس از مداخله، عملکرد پرستاران آموزش دیده مجدداً در همان زمینهها ارزیابی شد. در نهایت اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمون ویلکاکسون در نرمافزار SPSS v.16 مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد که بهکارگیری ابزار مشاهدهای بررسی درد منجر به بهبود عملکرد پرستاران در زمینههای ثبت وجود درد در بیمار (209/0=p) و ثبت اقدامات تسکینی انجام شده مربوط به درد (117/0=p) در پرونده نشد. اما عملکرد پرستاران در مورد ارزیابی مجدد درد بیماران پس از انجام اقدامات تسکینی قبل و بعد از مداخله اختلاف آماری معناداری (001/0p<) نشان داد. به این معنی که عملکرد پرستاران بعد از مداخله در این زمینه بهتر شد.
نتیجهگیری: ابزار مشاهدهای بررسی درد میتواند حساسیت پرستاران را نسبت به وجود درد در بیماران غیر هوشیار افزایش دهد و پرستار را وادار به بررسی مجدد درد پس از انجام اقدامات تسکینی کند. اما این ابزار رغبتی را در پرستاران جهت مستندسازی فرایند تسکین درد به وجود نیاورد. پیشنهاد میشود که در مطالعات بعدی، تأثیر این ابزار روی جنبههای دیگر مدیریت درد همچون تشخیص درد و انجام اقدامات دارویی و غیردارویی مورد مطالعه قرار گیرد.
علی فخرموحدی، رضا نگارنده، مهوش صلصالی،
دوره 18، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: پرستاران توسط برقراری ارتباط مؤثر از نیازهای بیماران مطلع شده و به آنها پاسخ میدهند. با توجه به اهمیت فرایند ارتباط پرستار- بیمار، ضرورت پرداختن به این پدیده به صورت عمیق در هر جامعهای ضروری میباشد. لذا این مطالعه با هدف تبیین راهبردهای برقراری ارتباط بین پرستار و بیمار انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوای کیفی انجام یافته است. مشارکتکنندگان مشتمل بر 23 نفر از پرستاران، بیماران و همراهان آنان در بخشهای داخلی و جراحی بیمارستان امام خمینی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند. روش جمعآوری دادهها عبارت از مصاحبه و مشاهده بود. مصاحبهها در ابتدا به صورت بدون ساختار بود که بعد از مصاحبههای اول و دوم با توجه به مفاهیم استخراج شده از تحلیل دادهها به صورت نیمه ساختارمند اجرا گردید. به منظور کسب درکی عمیقتر و تأیید دادههای حاصل از مصاحبهها، از روش مشاهده نیز استفاده گردید. مشاهدات بر تعاملات بین پرستار و بیمار در حین برقراری ارتباط متمرکز بودند.
یافتهها: تجزیه و تحلیل دادهها به پیدایش درونمایه نهایی تحت عنوان «تطبیق نگرش و عمل پرستار» منجر گردید. این درونمایه از مفهومپردازی سه طبقه اصلی «مراقبت مبتنی بر نیاز حاد بیمار»، «ایجاد قلمروی حرفهای» و «مشارکت دادن» مشتق شده است. مراقبت مبتنی بر نیاز حاد بیمار شامل زیر طبقاتی نظیر شناسایی نیازهای حاد بیمار و رفتار ارتباطی پرستار است. ایجاد قلمروی حرفهای بر واضح سازی نقش و حفظ حریم ارتباط دلالت دارد. مشارکت دادن نیز با توجه به مخاطب مشارکت و محتوای مشارکت تعریف میشود.
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که پرستاران در راستای پاسخ به شرایط زمینهای حاکم بر مراقبت پرستاری، در پی همگون سازی نگرش و عملکرد خود هستند، تا قادر به رفع حداکثر نیازهای حرفهای خود و بیماران باشند. در واقع خصوصیت اصلی فرایند برقراری ارتباط با نقش فعال پرستار و نقش انفعالی بیمار تعریف میگردد.
افسانه محمدی، زهره ونکی، اشرف محمدی،
دوره 18، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: جهت ارتقای رفتار و عملکرد حرفهای پرستاران ضرورت دارد که برنامههای انگیزشدهی توسط مدیران پرستاری به کار گرفته شود، تا از این طریق پرستاران بتوانند مراقبتهای بهتری ارایه دهند و در نهایت، رضایت بیماران افزایش یابد. این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر بهکارگیری برنامه انگیزشی طراحی شده مبتنی بر «نظریه انتظار» توسط سرپرستاران بر رضایت بیماران انجام یافته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک تحقیق نیمه تجربی است که در بخشهای داخلی و جراحی در دو گروه، در دو بیمارستان آموزشی استان زنجان و در دو مرحله قبل و بعد از مداخله در سال 1390 انجام یافته است. دادهها از طریق پرسشنامه رضایت بیماران گردآوری شد. روش نمونهگیری بیماران غیرتصادفی (40=n) بوده و بیماران دارای ویژگیهای مشابه در هر دو گروه و در دو مرحله زمانی بودند. مداخله، برنامه طراحی شده مبتنی بر نظریه انگیزشی انتظار بود که به مدت 5 ماه در گروه آزمون طی مراحل ذیل اجرا شد: 1- تعیین انتظارات مدیران پرستاری از پرستاران، تعیین پاداشهای با ارزش از دیدگاه پرستاران، تشکیل کمیته مدیریت پاداش و کمیته بهسازی مدیران پرستاری، تهیه چک لیستهای ارزشیابی عملکرد پرستاران، بهسازی پرستاران طبق انتظارات مدیران. 2- اجرای برنامه: اجرای استانداردهای مراقبت پرستاری و آموزش به بیمار توسط پرستاران، ارزشیابی عملکرد ماهانه پرستاران توسط سرپرستاران و با مشارکت سایر اعضای کمیته مدیریت پاداش، تعیین میزان پاداشها براساس نتایج حاصل از ارزشیابی عملکرد، پاداشدهی به پرستاران دارای عملکرد مطلوب در پایان هر ماه در طی برگزاری مراسم اعطای پاداش. دادهها با استفاده از برنامه SPSS v.16 و آزمونهای توان دوم کای، تیمستقل و منویتنی تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: بیماران در دو گروه و در قبل و بعد از مداخله از نظر ویژگیهای فردی با یگدیگر همسان بودند (05/0p>). آزمون تیمستقل تفاوت معناداری را بین رضایت بیماران دو گروه در مرحله بعد از مداخله نشان داد (05/0p<). در حالی که این تفاوت در قبل از مداخله در دو گروه، دیده نشد (05/0p>).
نتیجهگیری: برنامه طراحی شده مبتنی بر نظریه انگیزشی انتظار دارای گامهای اجرایی بسیار روشن برای بهکارگیری این نظریه است که میتواند راهنمای عملی برای مدیران پرستاری باشد. استفاده از آن برای بهبود رضایت بیماران پیشنهاد میشود.
زینب جوکار، فرحناز محمدی، حمیدرضا خانکه، سعید فلاح تفتی،
دوره 18، شماره 5 - ( 11-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: خستگی یکی از علایم شایع و زودرس در بیماران مبتلا به بیماری انسدادی مزمن ریه میباشد. این پژوهش با هدف تعیین تأثیر توانبخشی ریوی مبتنی بر منزل بر خستگی بیماران COPD انجام یافته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی است. شرکتکنندگان این مطالعه شامل 40 بیمار واجد معیارهای ورود بودند که از میان 100 بیمار مبتلا به COPD بستری در بخشهای داخلی بیمارستان دکتر مسیح دانشوری انتخاب شدند و به روش بلوکبندی تصادفی در دو گروه مداخله و شاهد قرار گرفتند. برای هر یک از نمونههای گروه مداخله، 3 جلسه 1 ساعته آموزشی طی 3 روز متوالی انجام گرفت. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه مشخصات جمعیتشناختی و مقیاس شدت خستگی (Fatigue severity Scale: FSS) بود. میزان خستگی قبل و 7 هفته پس از ترخیص در هر دو گروه مقایسه شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمارهای توصیفی و تحلیلی (تیمستقل، تیزوجی، آنالیز کوواریانس) صورت گرفت.
یافتهها: میانگین خستگی قبل از مداخله در گروه آزمون 11/47 و گروه شاهد 50/47 بود که تفاوتی را نشان نمیداد (902/0=p). پس از مداخله میانگین خستگی در گروه آزمون 94/21 و در گروه شاهد 64/54 محاسبه شد که مؤید تفاوت معنادار (001/0p<) بود.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل از پژوهش حاضر، اجرای برنامه توانبخشی ریوی مبتنی بر منزل توسط پرستاران به عنوان مداخلهای ارزان، در دسترس و قابل اجرا در منزل میتواند گام مؤثری در جهت کاهش خستگی بیماران مبتلا به COPD محسوب گردد.
رضا نگارنده، شادان پدرام رازی، محمد خسروینژاد،
دوره 19، شماره 1 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: مسأله مهمی که همواره در ارایه مراقبتها مورد توجه قرار میگیرد، دستیابی به کیفیت مطلوب ارایه مراقبتها میباشد. بررسی ایمنی و رضایتمندی بیماران یکی از روشهای سنجش و ارزشیابی کیفیت مراقبتی محسوب میشود. از طرفی، شایستگی پرستاران عاملی مؤثر در تضمین کیفیت مراقبتها معرفی شده است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر استفاده از خدمات پرستاران دارای شایستگی بالینی بر ایمنی و رضایتمندی بیماران بستری در اورژانس از خدمات پرستاری انجام گرفته است .
روش بررسی: این مطالعه از نوع مداخلهای با گروه شاهد غیر هم ارز میباشد. 120 بیمار بستری در بخش اورژانس بیمارستان امام خمینی (ره) شهر خمین در سال 1391 به روش در دسترس انتخاب شدند. گروه آزمون (40 نفر) مراقبت مورد نیاز خود را از پرستاران دارای شایستگی بالا دریافت کردند و گروه شاهد (80 نفر) توسط ترکیب معمول پرستاران بخش اورژانس مراقبت شدند. دادهها با استفاده از ابزار محقق ساخته سنجش ایمنی بیماران اورژانس و پرسشنامه رضایت بیماران از کیفیت مراقبتهای پرستاری ( PSNCQ ) جمعآوری گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی در نرمافزار SPSS v.16 انجام یافت. سطح معناداری در کلیه آزمونهای آماری 05/0 p< در نظر گرفته شد .
یافتهها : میانگین و انحراف معیار سن گروه آزمون 5/12 ± 1/48 و گروه شاهد 7/16 ± 5/40 بود (018/0= p ). همچنین دو گروه از نظر نوع اشتغال نیز اختلاف معنادار داشتند (009/0= p ). اما دو گروه از نظر بقیه متغیرها نظیر جنس، وضعیت تأهل، تحصیلات، برخورداری از بیمه، سابقه بستری و علت مراجعه همگن بودند. نتایج پژوهش نشان داد سطح ایمنی و رضایتمندی از خدمات پرستاری در دو گروه آزمون و شاهد تفاوت معناداری داشته است (001/0 p< ). آزمون رگرسیون نیز برای حذف اثر متغیرهای سن و شغل به کار رفت که نتایج حاکی از تأثیر مداخله بر رضایت و ایمنی بود.
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نشان میدهد که استفاده از خدمات پرستاران شایسته، ایمنی و رضایتمندی بیماران از خدمات پرستاری را ارتقا میدهد، بنابراین تربیت پرستاران شایسته و توجه به سطح شایستگی پرستاران در طراحی تیمهای مراقبت پرستاری و چینش آنان در بخشها و نوبتهای کاری مختلف برای افزایش ایمنی و رضایتمندی بیماران و به تبع آن کیفیت مراقبتها ضروری است .
عزت جعفرجلال، حسین جعفرپور، ناهید دهقاننیری، حمید حقانی،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: ایمنی بیماران یکی از اهداف مهم ارتقای کیفیت مراقبتهای پرستاری است. پرستاران در مراکزی فعالیت میکنند که فرهنگهای سازمانی متفاوتی دارد، از آن جا که عملکرد پرستاران در زمینه ایمنی بیمار امکان دارد تحت تأثیر فرهنگ سازمانی قرار گیرد، این پژوهش با هدف تعیین ارتباط بین درک پرستاران از فرهنگ سازمانی و عملکرد آنان در زمینه ایمنی بیماران یافته است .
روش بررسی: در این پژوهش مقطعی که از نوع توصیفی- همبستگی است، تعداد 250 نفر از پرستاران و بهیارانی که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند، به روش نمونهگیری طبقه نسبتی از میان کارکنان پرستاری شاغل که در بخشهای عمومی و اورژانس بیمارستانهای غیرتخصصی دانشگاه علوم پزشکی بابل در سال 1392 انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی شامل آزمون پیرسون، آزمون آنووا و آزمون تیمستقل در نرمافزار SPSS v.19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .
یافتهها : درک پرستاران از فرهنگ سازمانی با میانگین 41/11 ± 16/79 و 5/54% از کل نمره، سطح نسبتاً مطلوب را به خود اختصاص داد. در حالی که عملکرد پرستاران در زمینه ایمنی بیماران با میانگین 5/14 ± 49/202 و 88% از کل نمره، در سطح مطلوب قرار داشت . نتایج آزمون پیرسون نشان داد که بین درک پرستاران از فرهنگ سازمانی و عملکرد آنان در زمینه ایمنی بیماران همبستگی مثبت و معنادار (01/0> p ) وجود دارد .
نتیجهگیری: با توجه به ارتباط بین عملکرد ایمن پرستاران و درک آنان از فرهنگ سازمانی، به نظر میرسد بهینهسازی فرهنگ سازمانی از سوی مدیران و مسؤولان در بیمارستانها، میتواند موجب ارتقای عملکرد پرستاران در زمینه ایمنی بیماران شود .
خدایار عشوندی، خداداد کشمیری، محسن صلواتی، زهرا امکان جو، سعید موسوی،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به این که عمدهترین علل مرگ و میر و کاهش توان خودمراقبتی بیماران دارای ICD ، ریشه در رفتار خودمراقبتی نادرست دارد، لذا این مطالعه با هدف بررسی تأثیر بهکارگیری الگوی خودمراقبتی اورم بر توان خودمراقبتی این بیماران انجام شد .
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی با شرکت 66 بیمار دارای ICD انجام شد. 4 جلسه آموزش براساس نیازهای آموزشی بیماران و مبتنی بر الگوی اورم در طول یک ماه اجرا گردید. توان خودمراقبتی بیماران گروه آزمون و کنترل قبل و بعد از اجرای برنامه توسط چک لیستهای خودگزارشدهی ارزیابی شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری استنباطی (کایدو، تی، تیزوجی) تجزیه و تحلیل شدند .
یافتهها : بین نمرات شرکتکنندگان دو گروه قبل از مداخله در زمینه آگاهی از خودمراقبتی، تمایل به خودمراقبتی، مهارت خودمراقبتی و توان خودمراقبتی تفاوت آماری معناداری وجود نداشت (05/0 p> ). اما بعد از مداخله در میانگین آگاهی از خودمراقبتی 26/3 ± 06/22 در گروه کنترل و 51/1 ± 69/28 در گروه آزمون (000/0= p )، میانگین تمایل به خودمراقبتی 31/3 ± 25 در گروه کنترل و 33/1 ± 9/28 در گروه آزمون (000/0= p )، میانگین مهارت خودمراقبتی 06/3 ± 9/14 در گروه کنترل و 15/1 ± 03/29 در گروه آزمون (000/0= p )، و میانگین توان خودمراقبتی 06/8 ± 96/61 در گروه کنترل و 93/2 ± 63/86 در گروه آزمون (000/0= p ) تفاوت آماری معناداری بین دو گروه مشاهده گردید .
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد، بهکارگیری الگوی خودمراقبتی اورم باعث افزایش توان خودمراقبتی بیماران دارای ICD میگردد. لذا پیشنهاد میشود از برنامههای خودمراقبتی مبتنی بر الگوی اورم برای افزایش توان خودمراقبتی این بیماران به عنوان یک مداخله پرستاری در سایر مراکز جهت ارتقاء سطح سلامت بیماران استفاده گردد .
سیدمحمد میرکمالی، ماندانا جوانک لیاولی، محمدرضا یگانه،
دوره 20، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت در ارایه خدمات بالینی یکی از مهمترین نگرانیها در سراسر جهان است. حاکمیت بالینی به عنوان رویکردی جدید به بهبود کیفیت در نظام سلامت، نقش اساسی را در استقرار راهبردهای اصلی مراکز درمانی در جهت کیفیت بالاتر خدمات درمانی ایفا میکند. از سوی دیگر با توجه به اهمیت فرهنگ سازمانی به عنوان اهرمی قدرتمند برای تقویت رفتار سازمانی، موفقیت سازمانها در اجرای هر راهبرد تا حد زیادی به حمایت و پشتیبانی فرهنگ سازمانی بستگی دارد و میتوان انتظار داشت که فرهنگ سازمانی حاکم بر بیمارستان، بر اجرای مناسب حاکمیت بالینی نیز تأثیرگذار باشد. بر این اساس این پژوهش با هدف بررسی همبستگی بین فرهنگ سازمانی و استقرار حاکمیت بالینی از دیدگاه پرستاران در بیمارستانهای آموزشی شهر رشت انجام گرفته است .
روش بررسی: روش پژوهش مقطعی و از نوع همبستگی و با استفاده از مدلهای معادلات ساختاری است. به شیوه سرشماری 152 نفر از پرستاران شاغل در پستهای مدیریتی در تحقیق شرکت کردند. جهت گردآوری دادهها از پرسشنامه فرهنگ سازمانی Denison (2001) و پرسشنامه محقق ساخته حاکمیت بالینی استفاده شد. دادهها به وسیله نرمافزار SPSS و نیز LISREL تحلیل و از آزمونهای ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل عاملی تأییدی جهت سنجش مدل تحقیق استفاده گردید .
یافتهها : یافته های پژوهش نشان داد بین حاکمیت بالینی با تمام مؤلفههای فرهنگ سازمانی رابطه مثبت و معنادار (01/0> p ) برقرار است. تأیید مدل پژوهش مشخص نمود که فرهنگ سازمانی بر استقرار موفق حاکمیت بالینی اثرگذار است .
نتیجهگیری: بهبود فرهنگ سازمانی سبب استقرار پایدار حاکمیت بالینی و به تبع آن ارتقای کیفیت خدمات درمانی خواهد شد. بنابراین مدیران بیمارستانها بایستی به نهادینه ساختن فرهنگ سازمانی مناسب در راستای استقرار حاکمیت بالینی توجه کافی داشته باشند .
حجت حبیبی، علیرضا موغلی، کامران باقری لنکرانی، فروزان حبیبی،
دوره 20، شماره 3 - ( 8-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به این که بیماران اغلب کیفیت خدمات ارایه شده از بیمارستان را بر پایه درک خود از مراقبت پرستاری بنا میکنند و چون خدمات پرستاری نقش بسیار مهمی در رضایت بیماران دارد، میتوان انتظار داشت ک ه متغیرهای رضایت شغلی و فرسودگی شغلی پرستاران بر رضایت بیماران تأثیرگذار باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر رضایت و فرسودگی شغلی پرستاران بر رضایت بیماران در بیمارستانهای شهر شیراز انجام یافته است .
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی است . در این مطالعه با استفاده از روش نمونهگیری چند مرحلهای 280 نفر از پرستاران شاغل و 560 نفر از بیماران بستری در بیمارستانهای شهر شیراز به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت گردآوری دادهها از پرسشنامهها ی رضایت شغلی Spector (1996) و فرسودگی شغلی Maslach (1996) و پرسشنامه محقق ساخته رضایت بیماران استفاده شد. دادهها به وسیله نرمافزارهای SPSS و AMOS تحلیل و از مدلهای معادلات ساختاری و تحلیل عاملی تأییدی جهت سنجش مدل تحقیق استفاده گردید .
یافتهها : نتایج این مطالعه نشان داد دو متغیر رضایت شغلی و فرسودگی شغلی پرستاران بر رضایتمندی بیماران اثرگذار است. همچنین بین رضایت شغلی و فرسودگی شغلی پرستاران رابطه منفی و معنادار برقرار است (001/0 p< ) .
نتیجهگیری: پیشنهاد میشود که با تمرکز روی عوامل مؤثر بر رضایت شغلی و فرسودگی شغلی پرستاران و رفع کمبودها و سازماندهی حرفه پرستاری و بهبود سیستم پرداخت و عادلانه کردن آن، زمینه برای بالا بردن سطح کیفیت مراقبت و رضایتمندی هرچه بیشتر بیماران فراهم شود .
ناهید دهقاننیری، منا محمدی فیروزه، خاطره سیلانی،
دوره 20، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: با افزایش حجم اطلاعات و با توجه به عملکرد سازمان پیچیدهای مانند بیمارستان، استفاده از ابزارهای پیشرفته و رایانهای ضروری است. در توسعه سیستمهای اطلاعات، کارکنان عناصر اصلی هستند، زیرا ضمن اداره سیستمها، نقش مهمی در توسعه، اجرا و ارزیابی این سیستمها دارند . از آنجا که ارزیابی سیستم اطلاعات بدون تحلیل تجربیات و دیدگاه کاربران آن میسر نیست، لذا این مطالعه با هدف تبیین تجربیات پرستاران از سیستم اطلاعات بیمارستانی انجام یافته است .
روش بررسی: این مطالعه یک پژوهش کیفی است که در آن تجربیات پرستاران در زمینه کاربرد سیستم اطلاعات بیمارستانی جهت شناخت غنی و عمیق پدیده، مورد کاوش قرار گرفته است. از روش تحلیل محتوای قراردادی جهت جمعآوری و تحلیل دادهها استفاده شد. مصاحبههای رودررو و نیمه ساختارمند با مشارکتکنندگان تا رسیدن به اشباع کامل اطلاعات صورت گرفت. جمعاً 18 مصاحبه انجام گرفت .
یافتهها : تجربیات پرستاران با طبقات تکامل تدریجی سیستم، مسؤولیت و حسابرسی، امنیت، اثربخشی و دسترسی توضیح داده شدند .
نتیجهگیری: تجربیات مثبت پرستاران حاکی از اثربخشی نسبی این سیستم نسبت به ثبتهای دستی است. یافتههای این مطالعه نشان داد تجربیات منفی آنها صرفاً منحصر به طرز کاربرد و یا دوباره کاریهایی است که ناشی از مشکلات ساختاری بیمارستانها است نه خود سیستم. با توجه به نیاز مشارکتکنندگان توصیه میشود این سیستم به مواردی از جمله گزارشنویسی به عنوان یکی از امور مهم و غیرمستقیم مراقبتی تعمیم یابد تا استفاده مؤثرتری از سیستم، جهت ارتقای مراقبت شود .
مریم حیدری، صدیقه فیاضی، حمید برسی، خدیجه مرادبیگی، ندا اکبری نساجی،
دوره 20، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: در بیماران مبتلا به بیماری مزمن انسدادی ریه تشدید وضعیت، یک چهره برجسته از سیر طبیعی بیماری است و علیرغم وجود درمانها، بیماران همچنان با تجربه تنگینفس زندگی میکنند. به منظور ارتقای سطح سلامت آنان، علاوه بر درمانهای دارویی، مداخلاتی از جمله برنامه خودمدیریتی وجود دارد. لذا این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی یک برنامه خودمدیریتی بر شدت خستگی و تنگینفس بیماران مبتلا به بیماری مزمن انسدادی ریه انجام یافته است .
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی در مورد 50 بیمار مبتلا به COPD مراجعهکننده به کلینیک آپادانا در شهر اهواز در سال 1392 انجام یافت. بیماران برحسب روز مراجعه (فرد یا زوج) به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. گروه مداخله تحت اجرای برنامه خودمدیریتی براساس روش 5A قرار گرفتند و گروه کنترل برنامهای دریافت نکردند. تمامی بیماران در ابتدا و پایان 3 ماه از طریق مقیاس شدت خستگی FSS و مقیاس تنگینفس بورگ بررسی شدند. از آزمون کایاسکوئر و تیزوجی در نرمافزار SPSS جهت آنالیز دادهها استفاده شد .
یافتهها : از نظر میانگین شدت خستگی، در ابتدای مطالعه اختلاف معناداری بین گروهها دیده نشد. اما در پایان 3 ماه اختلاف معناداری بین دو گروه وجود داشت (004 / 0= p ). همچنین، کاهش آماری معناداری در میزان تنگینفس بیماران گروه مداخله نسبت به گروه شاهد در پایان 3 ماه دیده شد (۰/۰۰۱ p< ) .
نتیجهگیری: با توجه به اثربخشی برنامه خودمدیریتی مبتنی بر مدل 5A بر کاهش شدت خستگی و تنگینفس بیماران مبتلا به بیماری مزمن انسدادی ریه، میتوان از آن به عنوان روشی بهینه بهره برد و ضمن کاهش هزینه مراجعات مکرر به مراکز درمانی، مشکلات عمده ناشی از بیماری را نیز در این بیماران کاهش داد
لادن باقربیک تبریزی، الهام نواب، پویا فرخنژاد افشار، احمدعلی اسدی نوقابی، حمید حقانی،
دوره 21، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبان بیماران مبتلا به آلزایمر نقش مهمی در مراقبت از این بیماران دارند، اما بار مراقبتی، آنان را در معرض مشکلات مختلف از جمله مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی- اقتصادی قرار میدهد. هدف تحقیق حاضر تعیین تأثیر آموزش مداخلات رفتاری- شناختی بر بار مراقبتی مراقبان خانوادگی سالمندان مبتلا به آلزایمر بوده است .
روش بررسی: تحقیق حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی کنترل شده از نوع غیرتصادفی است که در مورد 70 نفر از مراقبان خانوادگی سالمندان مبتلا به آلزایمر (35 نفر گروه شاهد و 35 نفر گروه آزمون) انجام یافته است. در ابتدا بار مراقبتی مراقبان از طریق پرسشنامه بار مراقبتی ZARIT اندازهگیری شد. 6 هفته پس از مداخله بار مراقبتی دوباره در هر دو گروه اندازهگیری شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها، از آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمونهای تیزوجی، تیمستقل، مجذور کای) استفاده گردید .
یافتهها : نمره بار مراقبتی در گروه شاهد و آزمون قبل از مداخله به ترتیب 98/5 ± 57/42 و 77/6 ± 54/44 بود (20/0= p ). پس از مداخله، بار مراقبتی گروه شاهد 87/5 ± 86/44 و گروه آزمون 88/5 ± 54/39 شد که نشاندهنده کاهش معنادار بار مراقبتی در گروه آزمون بود (001/0> p ) .
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه حاضر نشاندهنده کاهش معنادار میانگین بار مراقبتی در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد، بعد از انجام آموزش مداخلات رفتاری- شناختی، بود. بنابراین آموزش مداخلات رفتاری- شناختی میتواند به عنوان راهکاری مؤثر جهت کاهش بار مراقبتی مراقبان سالمندان مبتلا به آلزایمر پیشنهاد شود .