جستجو در مقالات منتشر شده


158 نتیجه برای SS

مهدی شهرابی، فاطمه مهندس، بهمن سراج،
دوره 19، شماره 4 - ( 11-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: در خصوص پیشگیری از بروز بیماریهای دهان و دندان ناشنوایان و مشکلات بهداشت و درمان آنها تحقیقات و بررسیهای بالینی نسبتاً محدودی انجام گرفته است. درمانهای محافظه‌کارانه دندانپزشکی بخش مهمی از برنامه‌های بهداشتی برای همه افراد و از جمله ناشنوایان می‌باشد و برنامه‌ریزی برای این مهم مستلزم داشتن آگاهی از وضعیت DMFT (دندانهای پوسیده، کشیده شده و پر شده) موجود در آنان می‌باشد. این مطالعه با هدف ارزیابی میزان DMFT در دانش‌آموزان ناشنوای 12 ساله مدارس ناشنوایان تهران بزرگ انجام شد. همچنین ارتباط بین جنس، وضعیت بهداشت دهانی و درجه ناشنوایی با DMFT مورد ارزیابی قرار گرفت.

روش‌ بررسی: در این مطالعه توصیفی مقطعی، کلیه دانش‌آموزان 12 ساله (± 6 ماه) ناشنوای مراکز آموزشی تهران بزرگ که شامل 117 نفر بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. روش انجام کار به صورت معاینه و تکمیل پرسشنامه‌ای برای هر دانش‌آموز بود. تعداد دندانهای کشیده شده، پوسیده و پر شده هر فرد ثبت شد و میانگین DMFT گزارش گردید. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمونهای t،chi-square  و کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: این تحقیق، میانگین DMFT 07/3 را در کل این کودکان نشان داد. در 109 نفر که ضعف شنوایی شدید (بین 71-90 دسی‌بل) داشتند، میانگین DMFT، 99/2 بود. میانگین رتبه‌ای DMFT در پسران و دختران با یکدیگر تفاوت چندانی نداشت (در پسران 09/56 و در دختران96/61)، همچنین میانگین رتبه‌ای DMFT در کسانی که از نخ دندان استفاده نمی‌کردند (40/60) بالاتر از کسانی بود که از نخ دندان استفاده می‌کردند (71/46). میانگین رتبه‌ای در گروهی که گاهی اوقات مسواک می‌زدند از سایر گروه‌ها بالاتر (82/72) و در گروهی که یک بار در شبانه روز مسواک می‌زدند از سایر گروه‌ها پایینتر بود (26/51).

نتیجه‌گیری: مقدار DMFT در ناشنوایان مورد مطالعه 07/3 بود. جنسیت در این مورد نقشی نداشت. توصیه به مسواک زدن مرتب و استفاده از نخ دندان می‌تواند در کاهش DMFT این افراد مؤثر باشد.

 


محمد سعید شیخ‌رضایی، فرزانه حسینی،
دوره 19، شماره 4 - ( 11-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: ایجاد یک شکل مخروطی ایده‌آل در کانالهای دارای انحنا و یا در دندانهایی که سیستم کانال ریشه پیچیده دارند، به آسانی امکان‌پذیر نیست. در این حالت، پیچیدگی مورد به طور قابل توجهی افزایش یافته و ممکن است تکنیک‌های آماده‌سازی که در موارد ساده‌تر نتایج مطلوبی داشتند، موفقیت آمیز نباشند. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تأثیر پنج تکنیک مختلف آماده‌سازی کانال بر آناتومی اولیه کانالهای شبیه‌سازی شده دارای انحنای شدید، انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی، ١٠٠ بلوک از جنس پلی‌استر ساخته شد که همه دارای کانالی با زاویه انحنای º۴۵، شعاع انحنای حدود ۵۵/۲ میلیمتر و طول قسمت مستقیم ۸ میلیمتر بودند، سپس نمونه‌ها به ۵ گروه آزمایشی تقسیم شدند (۲۰ کانال در هر گروه) و آماده‌سازی کانالها با تکنیک‌های Step-back،Balanced force, Passive step-back  با استفاده از فایل‌های Flex-R و  Ni-Tiدستی و hybrid (Step-down-Step-back) با استفاده از فایل‌های  Ni-Tiچرخشی XtremRace  صورت گرفت. پس از آن تصاویری که قبل و بعد از آماده‌سازی با استفاده از دوربین دیجیتالی تهیه شده بودند روی هم قرار داده شد و با استفاده از برنامه کامپیوتری آنالیز تصویر، عرضهای قبل و بعد از اینسترومنتیشن در ۵ نقطه اندازه‌گیری و مقایسه شدند: ١- ناحیه مدخل کانال (O) 2- نقطه مابین نقطه شروع انحنا تا مدخل کانال (HO) ۳- نقطه شروع انحنا (BC) ۴- نقطه قله انحنا (AC) ۵- نقطه پایانی آماده‌سازی کانال (EP). زمان آماده‌سازی، تغییرات طول کارکرد و شکستگی و تغییر شکل اینسترومنت‌ها نیز در هر گروه بررسی شد و داده‌های به دست آمده با استفاده از آزمونهای آماری ANOVA و کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. 05/0P< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: در نقطهEP ، جابه‌جایی کانال در تمامی گروه‌ها به سمت خارج از انحنا بود، ولی از این نظر اختلاف معنی‌داری بین گروه‌های مختلف وجود نداشت (05/0P>). در نقطه BC، جهت جابه‌جایی تمام کانالها به سمت داخل انحنا بود. در این نقطه، هم از نظر جهت و هم مقدار جابه‌جایی بین گروه‌های مختلف، تفاوت آماری معنی‌داری وجود داشت، به طوری که متوسط مقدار جابه‌جایی در گروه Passive step-back، بیشترین و در گروه hybrid، کمترین مقدار بود. تنها اینسترومنت‌های شکسته و تغییر شکل یافته، فایل‌های Flex-R بودند. کمترین مدت زمان آماده‌سازی مربوط به گروهXtremRace  و بیشترین در گروه Passive step-back بود (001/0P<).

نتیجه‌گیری: به طور کلی در مطالعه حاضر، تکنیک‌هایی که در آنها از فایل‌های نیکل تیتانیوم استفاده شده بود، انحنای کانال را به میزان کمتری تغییر داده بودند. سریعترین تکنیک که کمترین تغییر را در انحنای کانال ایجاد نموده بود، اینسترومنتیشن با فایل‌های چرخشی XtremRace بود.


بهجت الملوک عجمی، مرجانه قوام نصیری، فریناز نوربخش،
دوره 19، شماره 4 - ( 11-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: روکش استنلس استیل با دوامترین و مورد اعتمادترین ترمیم دندانهای شیری با پوسیدگی وسیع محسوب می‌شود که اغلب ظاهر فلزی آن مسئله‌ساز می‌باشد. با پیشرفت مواد ترمیمی و فرآیند باند به فلز،‌ می‌توان از ونیر کامپوزیت جهت بهبود زیبایی این روکش در کلینیک استفاده کرد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر سه روش آماده‌سازی سطح روکش استنلس استیل و سه نوع ادهزیو در استحکام باند برشی ونیر کامپوزیت رزین مستقیم انجام شد.

روش‌ بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی، تعداد ‌90 روکش استنلس استیل انتخاب شد. پس از مانت روکشها درون مولد، نمونه‌ها به سه گروه 30 تایی (F-E-S) تقسیم شدند. در گروه S (سندبلاست) سطح نمونه‌ها با دستگاه سندبلاست داخل دهانی به مدت 5 ثانیه سائیده شدند. در گروه E (اچ) از ژل اسیدی جهت اچ‌کردن سطح باکال نمونه‌ها به مدت 5 دقیقه استفاده شد و در گروه F (فرز) سطح نمونه‌ها با فرز فیشورالماسی خشن گردید. پس از آماده‌سازی نمونه‌ها، هر گروه بر مبنای نوع ماده ادهزیو به کار رفته، به سه زیر گروه 10 تایی (P-AB-SB) تقسیم شد. در زیر گروه SB از ماده Single Bond در زیر گروه AB از ماده All Bond2 و در زیر گروه P از ماده Panavia طبق دستور کارخانه سازنده استفاده شد. پس از باند کامپوزیت، نمونه‌ها در رطوبت 100% در درجه حرارت 37 درجه سانتیگراد در انکوباتور قرار گرفتند. سپس میزان استحکام باند برشی کامپوزیت هرکدام از گروه‌ها با استفاده از آزمون Shear در دستگاه Zwick‌ با سرعت کراس‌هد 5/0 میلیمتر در دقیقه محاسبه گردید. برای تحلیل داده‌ها از آنالیز واریانس دو عاملی ANOVA یک متغیره با ضریب اطمینان 95% استفاده و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: تأثیر متقابل آماری بین دو عامل روش آماده‌سازی سطح روکش و ماده ادهزیو مشاهده نشد (05/0P>)، بنابراین هر عامل به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفت. بین میانگین استحکام باند برشی کامپوزیت در استفاده از سه نوع ادهزیو، همچنین بین میانگین استحکام باند برشی کامپوزیت با  استفاده از سه نوع روش آماده‌سازی اختلاف معنی‌داری مشاهده نشد (05/0P>).

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر، به دلیل این که کاربرد ماده ادهزیو Single Bond ‌آسان است و استفاده از روش آماده‌سازی فرز احتیاج به تجهیزات نداشته و مقرون به صرفه نیز می‌باشد، این ماده ادهزیو و روش آماده‌سازی می‌تواند در ونیر کردن کامپوزیت به روکش استنلس استیل در دندانپزشکی کودکان به عنوان انتخاب اول محسوب گردد.


فرحناز نجاتی دانش، امید صوابی، بابک صراف‎پور، داریوش میرابی،
دوره 20، شماره 1 - ( 2-1386 )
چکیده

 زمینه و هدف: طراحی پروتزهای پارسیل متحرک وظیفه دندانپزشک می‌باشد، با این حال بسیاری از دندانپزشکان به علت عدم تجربه کافی و یا کمبود وقت، این وظیفه را به تکنیسین واگذار می‌کنند. جهت طراحی این پروتزها، برای سهولت و تسریع در ارائه طرح درمان و نیز آموزش دانشجویان دندانپزشکی می‌توان از رایانه استفاده کرد. مطالعه حاضر به عنوان گام اول برای یافتن قوانین مورد توافق متخصصین پروتز صورت پذیرفت تا در مرحله بعدی مطالعه یک نرم‎افزار جهت ارائه طرح درمان پروتزهای پارسیل متحرک طراحی ‌شود.
روش بررسی: برای 41 نفر از اعضای هیئت علمی متخصص پروتزهای دندانی هفت دانشکده دندانپزشکی در سطح ایران، پرسشنامه‏ای مشتمل بر 121 قانون طراحی پروتز پارسیل ارسال شد. برای تجزیه و تحلیل آماری اطلاعات به دست آمده از نسبت درصد استفاده شد.
یافته‏ها: از میان 120 قانون مطرح شده، 92 قانون (2/76%) مورد توافق بیش از 60% دندانپزشکان بود که این قوانین به تفکیک شامل، قوانین سدل 80%، قوانین رست 2/76%، قوانین کلاسپ 4/78%، قوانین اتصال دهنده اصلی فک بالا و پایین به ترتیب 6/63% و 9/80% بود.
نتیجه‌گیری: متخصصین پروتز عضو هیئت علمی در ایران در مورد 2/76% از قوانین مورد پرسش موافق بودند. کمترین توافق در قوانین مربوط به اتصال دهنده‎های اصلی فک بالا بود که می‌تواند مربوط به تفاوت کتب مرجع و ایده‌های طراحی متخصصین ‌باشد.


فرحناز نجاتی دانش، امید صوابی، بابک صراف پور، داریوش میرابی،
دوره 20، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

یکی از مشکلات اصلی درمان با پروتزهای پارسیل متحرک طرح درمان می‎باشد. جهت سرعت، سهولت و دقت بیشتر در طراحی پروتزهای پارسیل متحرک می‌توان از رایانه استفاده کرد. مطالعه حاضر با هدف تهیه یک نرم‏افزار جهت طراحی پروتزهای پارسیل متحرک انجام شد. جهت تهیه این نرم‎افزار از نتایج پرسشنامه (بخش اول) و کتب مرجع پروتزهای پارسیل متحرک، نرم‏‎افزار Visual C++ و برنامه‏ فارسی نویس مریم استفاده شد. جهت استفاده از این نرم افزار با مشخص کردن دندان‌های غایب و اطلاعاتی در مورد دندان‌های پایه، طرح درمان نهایی به صورت نوشتاری و تصاویر گرافیکی توسط رایانه و به صورت هوشمند ارائه می‎شود. نرم‏افزار فوق هوشمند و کم حجم است. از این سیستم قدم به قدم در آموزش طراحی پروتزهای پارسیل متحرک می‌توان سود جست، ضمن این که به عنوان کمک به کلینیسین در تصمیم‌گیری در طراحی پروتز پارسیل مفید است. به علاوه این سیستم قابلیت تبدیل به نرم‏افزاری کاملتر را دارد.


عباس ابوالقاسمی، محمود حجاران، آذر کیامرثی،
دوره 20، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: ترس از محیط دندانپزشکی از جمله اضطراب‌ها و ترس‌های کودکان است که به شکل رفتارهای منفی مانند ترس، اضطراب و خشم بروز می‌کند. این رفتارهای منفی در واقع ناشی از اضطراب جدایی، مواجهه با وسایل دندانپزشکی و نیز تجربه درمان‌های گوناگون پزشکی است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر بخشی مداخلات شناختی- رفتاری و پلاسیبو در کاهش آشفتگی ناشی از شیوه‌های دندانپزشکی کودکان انجام شد.

روش‌ بررسی: در این کارآزمایی بالینی از تکنیک مداخلات شناختی- رفتاری استفاده شد. آزمودنی‌های این پژوهش شامل 42 کودک مراجعه کننده به مطب دندانپزشکی بودند که دارای ترس از محیط دندانپزشکی بودند و به طور تصادفی به گروه‌های آزمایشی، پلاسیبو و کنترل تقسیم شدند (هر گروه 14 آزمودنی). مقیاس ترس، مقیاس چهره‌ای خشم، مقیاس چهره ای درد و شاخص فیزیولوژیک ضربان نبض مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‌ها توسط آنالیز واریانس یک طرفه و مقایسه چندگانه Tukey تحلیل و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که گروه‌های شناختی- رفتاری، پلاسیبو و کنترل تفاوت معنی‌داری از نظر ترس، خشم، درد و ضربان نبض داشتند. همچنین آزمون چند مقایسه‌ای توکی نشان داد که روش مداخلات شناختی- رفتاری در مقایسه با پلاسیبو، ترس، خشم، درد و ضربان نبض کودکان را هنگام درمان‌های دندانپزشکی به طور معنی‌داری کاهش می‌دهد.

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج حاصله می‌توان از مداخلات شناختی- رفتاری برای کاهش آشفتگی‌های ناشی از درمان‌های دندانپزشکی در کودکان استفاده نمود.


سید محسن هاشم نیا، صادق نوروزی نسب،
دوره 20، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: در درمان ریشه دندان باید میکروارگانیسم‌های داخل کانال تا حد زیادی حذف ‌شوند. به این منظور استفاده از داروهای داخل کانال به عنوان یکی از مهمترین مراحل قبل از پرکردن کانال مورد توجه می‌باشد. خمیر هیدروکسید کلسیم به علت خاصیت آنتی‌باکتریال و حلالیت بافتی یکی از متداول‌ترین داروهایی است که امروزه استفاده می‌شود. این پودر با مواد مختلفی ترکیب می‌گردد تا به خمیری قابل استفاده در داخل کانال ریشه تبدیل شود. زمانی که این ترکیب در مجاورت عاج دیواره کانال قرار می‌گیرد، تغییرات سطحی در عاج ریشه ایجاد می‌کند. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تغییرات میکروهاردنس عاج در مجاورت ترکیب هیدروکسید کلسیم با گلیسیرین، نرمال سالین و آب مقطر در مدت زمان 7 و 14 روز انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه آزمایشگاهی، 15 دندان تازه کشیده شده سانترال و کانین ماگزیلا انتخاب شدند. بعد از قطع تاج و پاکسازی کانال ریشه دندانها، نمونه‌های دندانی به صورت عرضی و از 3/1 میانی برش داده شد و در پایان 30 نمونه جهت انجام مطالعه فراهم گردید. نمونه‌های مورد مطالعه به صورت تصادفی به 3 گروه 10 تایی تقسیم و سپس در مجاورت ترکیب هیدروکسید کلسیم با سه حامل گلیسیرین، نرمال سالین و آب مقطر برای مدت زمان 7 و 14 روز قرار داده شدند. میکروهاردنس نمونه‌های مورد مطالعه با شرایط کاملاً یکسان و در مدت زمان 7 و 14 روز با استفاده از دستگاه ویکرز و با وارد ساختن نیروی 200 گرم به مدت 15 ثانیه اندازه‌گیری شد. داده‌ها توسط آنالیز واریانس داده‌های مکرر، T زوج، آنالیز واریانس یک طرفه و LSD بررسی و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: آنالیز آماری نشان داد که هر سه ترکیب باعث کاهش میکروهاردنس عاج می‌شوند. در مدت زمان 7 روز، میزان کاهش میکروهاردنس عاج متعاقب استفاده از ترکیب هیدروکسید کلسیم و گلیسیرین بیشتر از دو ترکیب دیگر بود، ولی در 14 روز میزان کاهش در میکروهاردنس عاج متعاقب استفاده از ترکیب هیدروکسید کلسیم و آب مقطر به طور قابل ملاحظه‌ای بیشتر بود.

نتیجه‌گیری: استفاده از ترکیبات هیدروکسید کلسیم به عنوان داروی داخل کانال باعث نرم شدن عاج دیواره کانال می‌شود. براساس نتایج مطالعه حاضر، استفاده از ترکیب هیدروکسید کلسیم با گلیسیرین در مدت زمان 7 روز و همچنین ترکیب هیدروکسید کلسیم با آب مقطر در مدت زمان 14 روز بیشترین تأثیر را در کاهش میکروهاردنس عاج نشان می‌دهد.


حمید کرمانشاه، شهرام فرزین‌ ابراهیمی،
دوره 20، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: بریج‌های‌ تمام سرامیکی با نگهدارنده‌های اینله، به دلیل تراش کم دندان، محافظه کارانه‌ترند. بیشترین شکست این بریج‌ها در ناحیه کانکتور میان پونتیک و نگهدارنده‌ها است. تقویت سرامیک کور مورد استفاده در این بریج‌ها باعث افزایش دوام کلینیکی آنها می‌شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر زیرکونیا بر استحکام خمشی کور سرامیک IPS Empress 2 انجام شد.
روش‌ بررسی: در این مطالعه تجربی آزمایشگاهی، 28 نمونه سرامیکی به شکل مکعب مستطیل به ابعاد 3× 17 میلی‌متر در چهار گروه به ترتیب زیر تهیه شد:
(1): کور سرامیک اینسرام آلومینا (به روش Slip casting) به عنوان گروه کنترل
(2): کور سرامیک لیتیوم دی‌سیلیکات (به روش Hot press) (IPS Empress 2)
(3): کور سرامیک‌لیتیوم‌دی‌سیلیکات همراه با Cosmopost (پست ‌زیرکونیا) به صورت طولی در مرکز نمونه
(4): کور سرامیک‌لیتیوم‌دی‌سیلیکات همراه با Cosmopost (پست زیرکونیا) به صورت طولی در زیر نمونه
نمونه‌ها تحت آزمایش خمش سه نقطه‌ای با طول 15 میلی‌متر و با سرعت 5/0 میلی‌متر در دقیقه قرار گرفتند. نیروهای شکست ثبت شدند و داده‌ها با استفاده از آزمون آماری یک طرفه ANOVA و post- hoc(Tomhane) با سطح‌معنی‌داری 05/0p< مورد تجزیه و تحلیل‌آماری قرار گرفت. سپس سطح شکست نمونه‌ها با میکروسکوپ الکترونی (SEM) بررسی شد. در ضمن چهار نمونه اضافی مشابه گروه 3 ساخته و برش داده شد تا ناحیه حد فاصل میان پست زیرکونیا و سرامیک IPS Empress 2 قبل از شکست تحت ارزیابی SEM قرار گیرد.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار استحکام خمشی سه نقطه‌ای (بر حسب مگاپاسکال) برای گروه‌ها به این شرح بود: گروه 1: 6/44 ± 4/378،
گروه 2: 5/27 ± 6/258، گروه 3: 7/51 ± 3/144، گروه 4: 3/22 ± 230. استحکام خمشی گروه‌های 2 و 3 و 4 به طور معنی‌داری از گروه 1 کمتر بود. در میان تمام نمونه‌ها، استحکام خمشی گروه 3 کمترین بود. ارزیابیSEM نشان داد که ترک بعد از شروع در حد فاصل پست زیرکونیا و IPS Empress 2 پخش می‌شود.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، پست زیرکونیا (Cosmopost) باعث تقویت سرامیک IPS Empress 2 نمی‌گردد.


حسن درریز، رز افضلی‌فر، بهروز افضلی‌فر،
دوره 20، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده

 زمینه و هدف: از آنجاییکه دندان‌های سانترال به خصوص از بعد زیبایی اهمیت و نقش بسزایی دارند، تبعیت از آناتومی طبیعی دندان و رعایت پلن مناسب همواره مورد توجه می‌باشد. هدف از مطالعه حاضر تعیین تعداد پلن‌ها در سطح باکال دندان سانترال ماگزیلا با استفاده از پردازش تصاویر و آنالیز ریاضی است.
روش بررسی: این مطالعه به صورت پیش‌آزمایی (Pilot) بر روی 32 دندان سانترال سالم ماگزیلای دانشجویان دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. از این دندان‌ها فتوگرافی‌هایی بوسیله دوربین عکاسی در نمای پروفایل تهیه شد. سپس با استفاده از برنامه رایانه‌ایSigmaScan Pro. version 5.00 و برنامه‌نویسی انجام شده، پردازش تصاویر انجام شد و تعداد پلن‌ها به دست آمد. اطلاعات بدست آمده با آزمون آماری t زوج و محاسبۀ ضریب همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: در این مطالعه 9/96% دندان‌ها دارای سه پلن و 1/3% دارای 2 پلن در سطح لبیال بودند. مقایسه زاویه بین پلن میانی و سرویکال و زاویه بین پلن میانی وانسیزال نشانگر اختلاف معنی‌داری از نظر آماری بود (01/0(P<.
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های مطالعه حاضر، درصد کمتری از دندان‌های سانترال فک بالا دارای 2 پلن و بیشتر آنها دارای سه پلن می‌باشند. بنابراین در نظر گرفتن سه پلن برای بازسازی دندان‌های قدامی فک بالا به اصول زیبایی و تراش نزدیک‌تر است.


فریده حقیقتی، آزاده نصری،
دوره 20، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده

 زمینه و هدف:رابطه بین استئوپروز و بیماری‌های پریودنتال هنوز به درستی شناخته نشده است. این دو بیماری در سنین بزرگسالی بسیار شایع بوده و تعداد زیادی از جمعیت را به خصوص در ایران به خود اختصاص می‌دهد. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثر استئوپروز بر بیماری‌های پریودنتال و نقش بهداشت دهانی بر جلوگیری از این روند بود.
روش بررسی: در این مـطالعه historical cohort از بین 111 نفر که از آنها (bone mineral density) BMD استخوان‌های کمری و ران توسط روش DXA (dual-energy X-ray absorptiometry) تهیه شده بود، ایندکس پلاک به روش Silness and Loe به دست آمد. از این میان 68 نمونه برحسب استئوپروتیک یا نرمال بودن و داشتن بهداشت دهانی بالا یا پایین در 4 گروه به طور مساوی قرار گرفتند. بر روی هریک از آنها معاینات کلینیکی پریودنتال شامل خونریزی حین پروب کردن (BOP)، تحلیل لثه (GR)، عمق پاکت (PPD) و از دست رفتن دندان (TL) انجام شد. از آزمون آنالیز واریانس 4 طرفه و 2 طرفه جهت پردازش داده‌ها با 05/0>P به عنوان سطح‌ معنی‌داری استفاده شد.
یافته‌ها: آنالیز داده‌ها ارتباط معنی‌دار TL(P= 0.050) و GR (P= 0.045) را با استئوپروز به طور مستقل از بهداشت دهانی تایید نمود. درحالیکه درمورد BOP و PPD ارتباط معنی‌داری دیده نشد. در ضمن وجود ارتباط معنی‌دار بهداشت دهانی با کل شاخص‌های پریودنتال تایید شد.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر استئوپروز با ایجاد تغییر و کاهش ساختار استخوانی، استعداد افراد را به پیشرفت و شدت بیماری‌های پریودنتال افزایش می‌دهد و در کاهش ارتفاع لثه و تعداد دندان‌های باقی مانده موثر است.


صغری یاسائی، حسین عقیلی، داوود رازقی،
دوره 20، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده

 زمینه و هدف: دستگاه‌ فانکشنال به تعدادی از دستگاه‌های متحرک یا ثابت گفته می‌شود که موقعیت مندیبل را در ابعاد ساژیتالی و ورتیکالی تغییر داده و باعث تغییرات ارتوپدیک و ارتودنتیک می‌شود. علیرغم تاریخچه طولانی دستگاه‌های فانکشنال هنوز اثرات و عملکرد این دستگاه‌ها مورد اختلاف نظر می‌باشد. هدف از این تحقیق ارزیابی اثرات اسکلتی و دندانی دستگاه Fa II در بیماران دارای مال‌اکلوژن class II همراه با کمبود رشد مندیبل بود.
روش‌بررسی: در این کارآزمایی بالینی قبل و بعد، 35 بیمار دارای مال‌اکلوژن class II div I مورد بررسی قرار گرفتند. این بیماران حداقل 11 ماه تحت درمان با دستگاه Fa II بودند. محدوده سنی دختران 10-13 سال و پسران 11-14 سال بود. از آنالیز ترکیبی برای تعیین اثرات دندانی و اسکلتی استفاده شد. از آنالیز Paired T برای مقایسه میانگین قبل و بعد از درمان استفاده و 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: در این مطالعه تفاوت معنی‌داری در ارتفاع قدام و خلف صورت، رویش دندان‌های خلفی بالا و پایین و انسیزورهای بالا، طول بدنه مندیبل، زاویه ANB، IMPA و 1 to SNقبل و بعد از درمان مشاهده شد. در الگوی رشد صورتی بیماران تغییر معنی‌داری مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: دستگاه فانکشنال Fa II باعث تاثیرات درمانی قابل ملاحظه‌ای بر روی اجزا دندانی و اسکلتی مجموعه صورتی جمجمه‌ای و بهبود روابط فکین و دندان‌ها می‌شود.


احمدرضا طلائی‌پور، مهرداد پنج نوش، رزا زرگرپور،
دوره 20، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده

 زمینه و هدف:برای جایگزینی دندان‌های از دست رفته بیماران، استفاده از ایمپلنت‌های دندانی در سراسر جهان رواج روز افزونی یافته است. بنابراین اندازه‌گیری دقیق ارتفاع و پهنای استخوان، قبل از جایگذاری ایمپلنت‌های دندانی ضروری است. روش جراحی، نوع و اندازه ایمپلنت‌ها با توجه به ابعاد استخوان باقی‌مانده تعیین می‌شود. هدف از این مطالعه، ارزیابی دقت توموگرافی خطی در تعیین محل کف حفره بینی و کف سینوس ماگزیلاری و تعیین پهنای استخوان ماگزیلا در محل مورد نظر برای جایگذاری ایمپلنت می‌باشد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع بررسی روش‌ها می‌باشد. در این مطالعه، فاصله عمودی بین کرست آلوئل تا کف حفره بینی و کف سینوس ماگزیلاری در مقاطع توموگرافیک تهیه شده از 12 ناحیه از استخوان ماگزیلای 3 جمجمه خشک انسان اندازه‌گیری شد. همچنین پهنای استخوان ماگزیلا نیز در این مقاطع مورد اندازه‌گیری قرار گرفت؛ سپس جمجمه‌‌ها در محل‌های مشخص شده برش داده شدند. اندازه‌های واقعی فواصل مورد نظر بر روی مقاطع استخوانی با مقادیر حاصل از مقاطع توموگرافیک مقایسه شد.
یافته‌ها: با اصلاح مقادیر به‌ دست آمده روی مقاطع توموگرافیک توسط ضریب بزرگنمایی عنوان شده توسط کارخانه سازنده دستگاه (4/1)، میانگین مطلق خطا در مورد اندازه‌گیری ارتفاع استخوان در ناحیه حفره بینی و سینوس ماگزیلا به ترتیب 28/0میلی‌متر (24/0 SD=) و 1/1 میلی‌متر (68/0 SD=) به دست آمد. میانگین مطلق خطا در مورد اندازه‌گیری پهنای استخوان ماگزیلا در ناحیه حفره بینی و سینوس ماگزیلا نیز به ترتیب 65/0 میلی‌متر (50/0 SD=) و
55/0 میلی‌متر (45/0 SD=) محاسبه شد. در مورد اندازه‌گیری ارتفاع استخوان در ناحیه حفره بینی 100% مقادیر به دست آمده و در ناحیه سینوس ماگزیلا 50% مقادیر در محدوده دقت 1± میلی‌متر قرار گرفت. در مورد اندازه‌گیری پهنای استخوان نیز در ناحیه حفره بینی 50% مقادیر و در ناحیه سینوس ماگزیلا 3/83% مقادیر به دست آمده در محدوده دقت 1± میلی‌متر قرار داشتند.
نتیجه‌گیری: توموگرافی خطی در تعیین ارتفاع استخوان ماگزیلا در ناحیه حفره بینی و در تعیین پهنای استخوان در ناحیه سینوس ماگزیلا نسبت به نواحی دیگر دارای دقت بالاتری است. دقت توموگرافی خطی در اندازه‌گیری ارتفاع و پهنای استخوان در هر دو ناحیه حفره بینی و سینوس ماگزیلا قابل قبول است.


آرش دباغی، محمد جواد  طهماسبی، نغمه کرباسی، حامد تابش،
دوره 20، شماره 4 - ( 11-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: خصوصیات سنسیتومتریک فیلم‌های گروه F تحت تأثیر شرایط ظهور و ثبوت قرار می‌گیرد، در نتیجه با توجه به عرضه فیلم‌های  Fو E در بازار ایران، این مطالعه با هدف ارزیابی خصوصیات سنسیتومتریک فیلم کداک InSight در شرایط ظهور و ثبوت مطب‌های دندانپزشکی و مقایسه آن با فیلمEktaspeed Plus  انجام شد.

روش بررسی: در این بررسی تجربی آزمایشگاهی به کمک یک استپ وج 14 پله ای از فیلم‌های (EP) Ektaspeed Plus و (IP) InSight در شرایط یکسان رادیوگرافی به عمل آمد. فیلم‌ها طی شش روز متوالی به دو طریق دستی و اتوماتیک در محلول چامپیون (محصول شرکت ایکس ری ایران تحت نظارت چامپیون انگلستان) ظاهر و ثابت گردیدند. هم‌زمان با ظهور و ثبوت فیلم‌های اکسپوز شده، از فیلم‌های اکسپوز نشده EP و IP جهت ثبت میزان دانسیته (Base plus Fog density) B+F استفاده شد. سرعت و کنتراست فیلم‌ها پس از رسم منحنی مشخصه آنها و براساس تعاریف ISO اندازه‌گیری شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری ANOVA یک طرفه و T با 05/0P< مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: فیلم IP بین 20 تا 22% سریعتر از فیلم EP بود (20% در شرایط ظهور و ثبوت دستی و 22% در شرایط اتوماتیک). فیلم IP در شرایط اتوماتیک همیشه در محدوده سرعت F قرار داشت ولی در شرایط ظهور و ثبوت دستی در روزهای نخست (محلول نو) در محدوده F و درروزهای پایانی (محلول کهنه) در محدوده E قرار گرفت. کنتراست هر دو نوع فیلم در سیستم اتوماتیک مشابه هم ولی در سیستم دستی درفیلم EP بیشتر بود. میزان دانسیته B+F در هر دونوع فیلم در محدوده استاندارد (کمتر از35/0) بود و با افزایش عمر محلول کاهش ‌یافت.

نتیجه‌گیری: فیلم InSight یک فیلم F است که سرعت آن حداقل 20% بیشتر از فیلم Ektaspeed Plus می‌باشد و ظهور و ثبوت آن در شرایط عادی مطب در محلول تازه منجر به کاهش تابش اشعه به بیمار می‌شود. کهنگی محلول تا 6 روز سرعت آن را کاهش می‌دهد ولی کیفیت تصویر آسیبی نمی‌بیند و استفاده از آن سبب کاهش اکسپوژر بیمار می‌گردد.


حکیمه سیادت، علی میرفضائلیان، مرضیه علی خاصی، محسن محمد علیزاده،
دوره 20، شماره 4 - ( 11-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از فاکتورهای مهم در موفقیت ایمپلنت‌های دندانی تطابق لبه‌ای casting و اباتمنت در ایمپلنت‌های سمان شونده می‌باشد. overhang و gap در مارجین ایمپلنت می‌تواند سبب لقی، تحلیل استخوان کرستال، peri-implantitis و از دست رفتن اسئواینتگریشن شود. علیرغم دقت در مراحل واکس آپ، سیلندرگذاری و ریختگی، عدم تطابق لبه‌ای اجتناب ناپذیر است. هدف از این تحقیق تعیین میزان gap و overhang در ناحیه finish line کوپینگ‌های فلزی می‌باشد که با سه روش casting با دو نوع آلیاژ بر روی ایمپلنت‌های ITI تهیه شده‌اند.

روش بررسی: در این بررسی تجربی آزمایشگاهی چهل و هشت آنالوگ اباتمنت به صورت تصادفی به شش گروه تقسیم شدند. گروه اول: burn-out cap که با آلیاژ قیمتی بگوستار ریخته شد. گروه دوم: impression cap که با آلیاژ قیمتی بگوستار ریخته شد. گروه سوم: wax-up مستقیم بر روی آنالوگ اباتمنت که با آلیاژ قیمتی بگوستار ریخته شد. گروه چهارم: burn-out cap که با آلیاژ غیرقیمتی Verabond 2 ریخته ‌شد. گروه پنجم: impression cap که با آلیاژ غیرقیمتیVerabond 2 ریخته ‌شد. گروه ششم: wax-up مستقیم بر روی آنالوگ اباتمنت که با آلیاژ غیرقیمتی Verabond 2 ریخته شد. جهت یکسان‌سازی نمونه‌ها واکس آپ به ضخامت 7/0 میلی‌متر انجام شد، سپس یک ایندکس پوتی تهیه گردید. از ریمر جهت تصحیح finish line تمام گروه‌ها استفاده شد. کلیه فریم‌ها بر روی آنالوگ اباتمنت قرار داده شدند. سپس نمونه‌ها در آکریل شفاف قرار داده و توسط دستگاه ایزومت برش داده شدند. کلیه گروه‌ها توسط دستگاه پالیش پرداخت و با اولتراسونیک تمیز شدند. سپس نمونه‌ها در حدفاصل casting وanalogue در مارجین مزیالی و دیستالی نمونه‌های برش خورده توسط SEM از نظر اندازه گپ و Overhang با بزرگنمایی 200 مورد ارزیابی قرار گرفتند. متوسط میزان gap و overhang مارجین‌ها برای هر گروه محاسبه شد. داده ها توسط تست آماری Multivariate و تست post-hoc Bonferroni با α=0.05 آنالیز شد.

یافته‌ها: میزان gap در سه روش کستینگ burn out cap و impression cap وwax up و با دو نوع آلیاژ (BegoStar, Verabond 2) با هم اختلاف آماری معنی‌داری نداشتند (056/0p=). میزان gap در سه روش کستینگ burn out cap و impression cap وwax up صرف نظر از نوع آلیاژ با هم اختلاف آماری معنی‌داری نداشتند (092/0p=). میزان gap در نمونه‌های ساخته شده از آلیاژ طلا به طور معنی‌داری کمتر از نمونه‌های ساخته شده با آلیاژ بیس متال بود )001/0(p<. میزان overhang در سه روش کستینگ و با دو نوع آلیاژ با هم اختلاف آماری معنی‌داری نداشتند (093/0p>). میزان overhang گروه‌های ساخته شده با آلیاژ بیس متال به طور معنی‌داری کمتر از نمونه‌های ساخته شده با آلیاژ طلا بود (001/0p<). میزان overhang در نمونه‌های basemetal که با روش impression cap ریخته شده بودند بیش از دو روش کستینگ دیگر بود (001/0p<).

نتیجه‌گیری: با توجه به محدودیت‌های این مطالعه میزان gap در نمونه‌های ریخته شده با آلیاژ طلا کمتر از نمونه‌های ساخته شده با آلیاژ بیس متال بود. میزان overhang گروه‌های ساخته شده با آلیاژ بیس متال کمتر از نمونه‌های ساخته شده از آلیاژ طلا بود. میزان overhang در نمونه‌هایی که با روش ایمپرشن کپ ریخته شده‌اند بیش از دو روش casting دیگر بود.


گلپر راد افشار، معصومه خوشحال،
دوره 21، شماره 1 - ( 7-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: بازسازی نسوج پریودنتال در ضایعات فورکیشن، پروگنوز دراز مدت دندان‌های درگیر را بهبود می‌بخشد. در این راستا تا به امروز شیوه‌های متعددی بکار رفته و نتایج آنها مورد مقایسه کلینیکی و هیستولوژیک قرار گرفته است. هدف از این مطالعه مقایسه اثرات کلینیکی کاربرد ماده پیوندی استخوان Bio-Oss +10% کلاژن در همراهی بافلپ کرونالی (BO/CF) یا به همراه استفاده از غشای قابل جذب کلاژن (BO/GTR) در درمان ضایعات فورکیشن درجه II مولرهای مندیبل می‌باشد.

روش بررسی: این تحقیق از نوع کارآزمایی بالینی مداخله‌ای یکسو کور (Single blind interventional clinical trial) بود که بشکل Split mouth طراحی و اجرا گردید. در این مطالعه 10 بیمار شامل 6 زن و 4 مرد با میانگین سنی 42 سال، با 10 جفت (20عدد) ضایعه فورکیشن چپ و راست مندیبل از مراجعین به دانشکده دندانپزشکی گیلان شرکت نمودند. برای کلیه بیماران پس از انجام فاز I درمان، اندازه گیری‌های نسج نرم شامل عمق پاکت (PPD)، سطح چسبندگی کلینیکی (CAL)، عمق افقی بسته فورکیشن (CHPD)، فاصله مارجین لثه تا CEJ (CEJ-GM) به همراه ایندکس‌های پلاک و لثه ای ثبت گردیدند. سپس هر یک از دو ضایعه سمت چپ و راست مندیبل به یکی از دو روش درمان شدند. در زمان جراحی اندازه گیری‌های نسج سخت شامل عمق افقی و عمودی بازفورکا (OHPD/OVPD) و فاصله کرست تا CEJ (CEJ-AC )ثبت گردید. کلیه متغیرها 6 ماه پس از درمان، طی جراحی re-entry تکرار و مقایسه شدند. داده‌ها به کمک آزمون‌ها آماری Wilcoxon (مقایسه نتایج در هر گروه) و Mann-Whitney (مقایسه نتایج بین دو گروه) با 05/0 p< بعنوان سطح معنی‌داری مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.

یافته‌ها: هیچگونه تفاوت معنی‌دار آماری در متغیرهای تحت بررسی بین دو گروه مشاهده نشد .(p>0.05) از طرف دیگر در تمام شاخص‌های تحت بررسی به غیر از فاصله CEJ-GM در گروه BO/GTR که بدون تغییر باقی ماند و نیز فاصله CEJ-AC که تغییرات آن در هر دو گروه نسبت به قبل از عمل معنی‌دار نبود، نتایج قبل و 6 ماه پس از عمل تفاوت معنی‌داری داشته و نشان‌دهنده اثرات مثبت هر دو روش درمانی بود (p<0.05).

نتیجه‌گیری: نتایج این بررسی حاکی از مؤثر بودن هر دو روش درمانی در بازسازی ضایعات فورکیشن می‌باشد. بااین حال و با توجه به بهبود موقعیت نسج نرم (کاهش فاصله CEJ-GM) در گروه BO/CF، بنظر می‌رسد استفاده از اتصالات تاجی (براکت‌های ارتدنسی، کامپوزیت و غیره) می‌تواند در بهبود شرایط نسج نرم یعنی کاهش تحلیل لثه مؤثر باشد و چنانچه از غشاء استفاده شود نیز سبب ثبات موقعیت لثه و بهبود نتایج حاصله گردد.


جلال پورهاشمی، فاطمه مهندس، احمدرضا طلایی‌پور،
دوره 21، شماره 1 - ( 7-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: تشخیص پوسیدگی‌های شیارهای اکلوزال در مراحل ابتدایی بسیار دشوارتر از سایر پوسیدگی‌ها بوده و نیاز به مهارت و دقت دندانپزشکان و کاربرد ابزارهای پیشرفته و روش‌های جدید دارد. هدف از این مطالعه ارزیابی میزان تنوع تشخیص پوسیدگی‌های اکلوزال به وسیله دندانپزشکان عمومی بود.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی-مقطعی در سال 1385 با معاینه دندان‌های کودکان 10-8 ساله مراجعه‌کننده به بخش کودکان تعداد 6 دندان مولر اول دایمی با پوسیدگی شیارهای اکلوزال در درجات 1 و 2 و 3 (طبق روش Espelid) که به تائید پنج دندانپزشک متخصص رسیده بود انتخاب شد. فتوگرافی رنگی سطح اکلوزال و رادیوگرافی بایت‌وینگ این دندان‌ها از طریق رایانه بر روی مانیتور به نمایش درآمد و از 157 دندانپزشک عمومی که به طور تصادفی سیستماتیک انتخاب شده بودند خواسته شد پس از مشاهده تصاویر مربوطه با تکمیل پرسشنامه‌ تشخیص خود را مبنی بر وجود یا عدم پوسیدگی و میزان پیشرفت آن در مینا و عاج اعلام نمایند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری chi-square تجزیه و تحلیل شد. 05/0>p به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: تشخیص دندانپزشکان در مورد پوسیدگی‌های اکلوزال به ترتیب زیر بود: در پوسیدگی‌های درجه 1، 3/94% از دندانپزشکان هیچگونه پوسیدگی‌ای تشخیص ندادند و 8/3% پوسیدگی در مینا (تشخیص صحیح) و 9/1% پوسیدگی در حد عاج تشخیص دادند. پوسیدگی‌های درجه 2، 7/15% از دندانپزشکان هیچگونه پوسیدگی‌ای تشخیص ندادند و 7/60% پوسیدگی در حد مینا (تشخیص صحیح)، 31/22% در حد عاج و 3/1%  نیز درگیری پالپ را گزارش نمودند. در پوسیدگی‌های درجه 3، 7% از دندانپزشکان هیچگونه پوسیدگی تشخیص ندادند. در حالیکه 2/27% پوسیدگی در حد مینا و 9/58% پوسیدگی در حد عاج (تشخیص صحیح) و 1/6% درگیری پالپ را گزارش نمودند و 3/0% پاسخی ندادند. موارد تشخیص صحیح به وسیله دندانپزشکان زن در مقایسه با مردان به صورت معنی‌داری بیشتر بود (013/0=p)

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر اگرچه تشخیص صحیح پوسیدگی اکلوزال به وسیله دندانپزشکان در حد قابل قبولی است ولی پراکندگی زیادی که در تشخیص این پوسیدگی‌ها بین دندانپزشکان وجود دارد نشان دهنده نیاز آنها به آموزش روشهای جدید تشخیص و کاربرد ابزارهای پیشرفته در این زمینه می باشد.


حسین افشار، ژاله محمودیان، پوریا مطهری، آیدا خانلرپور،
دوره 21، شماره 2 - ( 8-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از روش‌های مؤثر در پیشگیری از پوسیدگی‌های اکلوزالی، سیلانت‌تراپی است. از طرفی مهم‌ترین عامل شکست در این روش، آلودگی با بزاق می‌باشد. هدف از این مطالعه، ارزیابی تاثیر آلودگی بزاق بر روی میزان ریزنشت فیشورسیلانت در مرحله بعد از قرار دادن سیلانت و قبل از کیور کردن آن، می‌باشد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی آزمایشگاهی 21 دندان پرمولر سالم انسان که به منظور درمان ارتودنسی کشیده شده بودند، انتخاب و یک شیار استاندارد V شکل در سطوح باکال و لینگوال دندان‌ها ایجاد گردید. سطوح باکال و لینگوال به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. در گروه کنترل، سیلانت بدون هیچگونه آلودگی بزاق کیور گردید. در گروه آزمایش، قبل از کیور کردن سیلانت دندان به مدت 10 ثانیه درون بزاق مصنوعی، غوطه‌ور و سپس کیور شد. نمونه‌ها بعد از ترموسایکلینگ، درون محلول فوشین 2% به مدت 24 ساعت غوطه‌ور شدند. تمامی دندان‌ها به وسیله یک دیسک الماسی در جهت باکو - لینگوالی برش داده شدند و در زیر استریومیکروسکوپ، به ‌منظور تعیین میزان ریزنشت و نفوذ دای، بررسی شدند. آزمون‌های‌ گلموگروف- اسمیرنوف، t- استودنت زوجی، رتبه علامت‌دار ویلکاکسون برای تحلیل نتایج استفاده شد و 05/0> p به عنوان سطح معنی‌دار درنظر گرفته شد.

یافته‌ها: میانگین 821 میکرون ریزنشت در گروه آزمایش و 630 میکرون در گروه کنترل مشاهده شد. بررسی‌های آماری تفاوت معنی‌داری را میان میانگین میزان ریزنشت در دو گروه کنترل و آزمایش، نشان نداد (133/0=p).

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج این مطالعه آلوده شدن دندان‌ها به بزاق قبل از کیور شدن رزین، تأثیری بر میزان ریزنشت نداشته و نیازی به حذف سیلنت کیور نشده و تکرار مراحل سیلنت تراپی ندارد.


منصوره میرزایی، اسماعیل یاسینی، مریم قوام، ایوب پهلوان، معصومه حسنی طباطبایی، سکینه آرامی، حمید کرمانشاه، بهناز اسماعیلی،
دوره 21، شماره 2 - ( 8-1387 )
چکیده

  زمینه و هدف : مطالعات مختلف نشان داده است که دستیابی به باند قابل اعتماد در حد فاصله‌های ریشه– پست– کور برای موفقیت کلینیکی ترمیم‌هایی که گیر آنها از طریق پست تامین می‌شود، بسیار مهم است. در مجموعه پست– ریشه، تمرکز شدید استرس در حد فاصل پست– سیمان احتمال جدا شدن پست از ریشه را افزایش می‌دهد. جهت افزایش استحکام باند سیمان رزینی در این حدفاصل و ایجاد مجموعه‌ای واحد، چند روش آماده‌سازی پیشنهاد شده‌اند. هدف از این مطالعه بررسی اثر روش‌های مختلف آماده‌سازی سطحی پست‌های همرنگ در استحکام باند سیمان رزینی بود.

  روش بررسی: در این مطالعه مداخله‌ای، 144 عدد پست همرنگ فایبرکوارتز (Matchpost) ، فایبرگلاس (Glassix) و زیرکونیا سرامیک (Cosmopost) در 18 گروه بکار برده شد (8 نمونه در هر گروه). سیمان رزینی مورد استفاده پاناویا F 2.0 بود. پست‌ها تحت روش‌های آماده‌سازی سطحی زیر قرار گرفتند: گروه1– بدون آماده‌سازی سطحی (گروه کنترل)، گروه2– اچینگ با HF به همراه سایلن، گروه3– سندبلاست با پودر Cojet ، گروه4– سندبلاست با پودر Cojet به همراه سایلن، گروه5– سندبلاست با ذرات آلومینا، گروه6– سندبلاست با ذرات آلومینا به همراه سایلن. سپس پست‌ها با سیمان رزینی پاناویا F 2.0 در مولدهای آکریلیک سیمان شدند. نمونه‌ها به مدت 2 روز در آب نگهداری شدند و تحت تست pull-out قرار گرفتند. آنالیز آماری با استفاده از ANOVA و به دنبال آن مقایسه چندگانه گروه‌ها با Tamhane و Tukey HSD انجام شد. الگوی شکست نمونه‌ها در استریومیکروسکوپ ×) 10) مشاهده شد. 05/0 p< به عنوان سطح معنی‌دار درنظر گرفته شد.

  یافته‌ها: بیشتر روش‌های آماده‌سازی سطحی (سندبلاست بااستفاده از پودر Cojet و آلومینا، با و بدون سایلن) سبب بهبود استحکام باند سیمان رزینی به پست‌های فایبرگلاس (Glassix) و سرامیکی (Cosmopost) شد (05/0 P< )، اما در پست‌های فایبرکوارتز( Matchpost ) هیچ یک از روش‌های آماده‌سازی سطحی مؤثر نبود. به طور کلی، استحکام باند بالاتر سبب درصد بالاتری از شکست cohesive در داخل سیمان شد.

  نتیجه‌گیری: سندبلاست بااستفاده از ذرات Cojet و آلومینا سبب افزایش استحکام باند در پست‌های فایبرگلاس (Glassix) و سرامیک زیرکونیا (Cosmopost) می‌شود. به طور کلی استحکام باند سیمان رزینی به پست‌ها تحت تاثیر جنس پست و روش آماده‌سازی سطحی است.


محمدصادق احمدآخوندی، اعظم خورشیدیان، جواد چلیپا،
دوره 21، شماره 2 - ( 8-1387 )
چکیده

  زمینه و هدف: از میان روش‌های مختلف درمانی برای بیماران Cl III اسکلتال با نقص ماگزیلا، جلو کشیدن ارتوپدیک ماگزیلا به همراه Maxillary Expansion Rap id ، روش موثری برای کودکان زیر سنین بلوغ معرفی شده است. مطالع ه حاضر با هدف بررسی تغییرات سفالومتریک، متعاقب درمان Face mask به همراه Maxillary expansion Slow ، در بیماران Cl III در دوره Mixed dentition انجام گردید.

  روش بررسی: در این مطالعه که به صورت before-after انجام شده است، 10 بیمار Cl III که توسط آنالیز مک نامارا و استاینر دارای نقص رشدی ماگزیلا بودند انتخاب شدند و از آنها رادیوگرافی لترال سفالومتری تهیه شد. برای کلیه بیماران، درمان Face mask به همراه Maxillary expansion Slow بکار برده شد. در پایان درمان مجدداً ازکلیه افراد رادیوگرافی سفالومتری تهیه گردید. شاخص‌های سفالومتری اندازه‌گیری و آنالیز انجام گرفت. تغییرات اندازه و موقعیت ماگزیلا و مندیبل و تغییرات دندانی در طول دوره درمانی با استفاده از Paired sample T Test مورد بررسی گرفت.

  یافته‌ها: افزایش اورجت به میزان 7/1میلی‌متر، افزایش 6/5میلی‌متری فاصله Co.ANS و افزایش فاصله Ptm.ANS به میزان 3میلی‌متر و در نتیجه افزایش ابعاد قدامی خلفی ماگزیلا و همچنین افزایش 5/1میلی‌متری فاصله Gf.S از نتایج درمان بود که بصورت قابل ملاحظه‌ای معنی‌دار بود ( 05/0 p< ).

  نتیجه‌گیری: نتایج توجیه‌کننده تاثیر مثبت استفاده از فیس ماسک همراه با کاربرد Maxillary expansion Slow ، در بهبود وضعیت قدامی خلفی ماگزیلا در بیماران Cl III در دوره Mixed dentition می‌باشد.


منصوره میرزائی، مریم قوام، زهرا امامی میبدی،
دوره 21، شماره 3 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: سمان‌های رزینی در هنگام سخت شدن به علت فرآیند پلیمریزاسیون دچار انقباض می‌شوند که این انقباض سبب ایجاد استرس می‌شود. اثرات ناشی از انقباض پلیمریزاسیون بر روی ترمیم و دندان اهمیت زیادی دارد. کاهش حجم سمان رزینی می‌تواند در کاهش این اثرات مفید باشد. روش‌هایی همچون حذف اندرکات با ماده مناسبی مثل گلاس آینومر در تراش حفره برای ترمیم غیرمستقیم می‌تواند حجم سمان رزینی به کار رفته را کاهش دهد. هدف از این مطالعه ارزیابی مقاومت به شکست دندان‌های مولر فک پایین با ترمیم کلاس I اینله سرامیکی است که با دو روش مختلف حذف اندرکات تهیه شده‌اند.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی 30 دندان مولر سالم به صورت تصادفی به 3 گروه 10تایی تقسیم شدند: یک گروه به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد (دندان‌های سالم). بر روی بقیه دندان‌ها حفرات کلاس یک مشابه، با اندرکات استاندارد در دیواره باکال و لینگوال در زاویه خطی اگزیوپالپال تراش داده شد. در گروه دوم اندرکات با استفاده از گلاس آینومر Vitremer (3M USA) حذف شد. پس از تهیه قالب از گروه 2 و 3 و تهیه دای، اندرکات در گروه3 روی دای و قبل از ساخت اینله حذف شد. اینله‌های (Vitadur-Alpha) آماده و با سمان Rely X ARC (3M USA) در دو گروه سمان گردید. پس از 24 ساعت نمونه‌ها تحت ترموسایکل قرار گرفتند و سپس نیروی مقاومت به شکست توسط universal testing machine ارزیابی شد. و با استفاده از آزمون یک‌طرفه ANOVA و Tukey HSD مورد تحلیل آماری قرار گرفت. شکل شکست نمونه‌ها توسط استریومیکروسکوپ با بزرگ نمایی 40 بررسی شد. 05/0p< به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: مقاومت به شکست در 2 گروه ترمیم شده بصورت معنی‌داری از گروه کنترل کمتر بود (05/0>p). بین دو گروه ترمیم شده تفاوتی از لحاظ آماری وجود نداشت (199/0=p).

بحث و نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج حاصل از مطالعه حاضر، روش حذف اندرکات در دو گروه بر مقاومت به شکست دندان‌های ترمیم شده اثری نداشت. شکست در گروه2 نسبت به گروه3 شدت تخریب کمتری داشت.


کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb