جستجو در مقالات منتشر شده


158 نتیجه برای SS

مژگان پاک‌نژاد، مریم کشفی، ندا مسلمی،
دوره 21، شماره 3 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: شرایط بافت نرم اطراف ایمپلنت برای رسیدن به نتایج دراز مدت موفق از لحاظ سلامت و زیبایی لازم است. هدف از این مطالعه، ارزیابی مقایسه‌ای مشخصات بافت نرم اطراف ایمپلنت‌های جایگزین تک دندان با دندان طبیعی Contra lateral بوده است.

روش بررسی: این مطالعه گذشته‌نگر در 28 بیمار با دندان و دارای ایمپلنت قدامی تک واحدی انجام شد. در 14 بیمار ایمپلنت به روش دو مرحله‌ای و در 14 بیمار ایمپلنت به روش یک مرحله‌ای قرار داده شده بود و حداقل یک سال از قرار گرفتن ایمپلنت‌ها در فانکشن گذشته بود. در این بیماران، شاخص‌های عرض بیولوژیک (BW)، پاپیلای بین دندانی و بین ایمپلنت - دندان (PI) و همچنین ضخامت مخاط (MT) در اطراف ایمپلنت‌های یک مرحله‌ای و دو مرحله‌ای و دندان contra-lateral ارزیابی شد و با استفاده از آزمون‌های آماری t-test، Mann-Whitney و Wilcoxon با یکدیگر مقایسه شدند.

یافته‌ها: میانگین BW در ایمپلنت‌های یک مرحله‌ای 48/0±42/1 میلی‌متر، در ایمپلنت‌های دو مرحله‌ای 48/0±67/1 میلی‌متر و در دندان کنترل 60/0±47/1 میلی‌متر بود. میانگین PI در ایمپلنت های یک مرحله‌ای 52/0±50/2، در دو مرحله‌ای 55/0±53/2 و در دندان شاهد 47/0±72/2 بود. میانگین MT در اطراف ایمپلنت یک مرحله‌ای 48/0±10/3 میلی‌متر، در دو مرحله‌ای 75/0±09/3 میلی‌متر و در دندان کنترل 88/0±57/2 میلی‌متر بود. از لحاظ شاخص های مورد بررسی در این مطالعه اختلاف معنی‌داری بین ایمپلنت‌های دو مرحله‌ای و یک مرحله‌ای با یکدیگر و نیز ایمپلنت‌ها با دندان‌ها مشاهده نشد.

نتیجه‌گیری: باتوجه به نتایج این مطالعه به نظر می‌رسد در شرایط استاندارد، شاخص‌های؛ عرض بیولوژیک، پاپیلای بین دندانی (پاپیلای بین دندان و ایمپلنت) و ضخامت لثه در اطراف ایمپلنت‌های یک مرحله‌ای، دو مرحله‌ای و دندان contra-lateral مشابه باشد.


محمد سعید شیخ‌رضایی، محمد حسین نکوفر، کاوه علومی،
دوره 21، شماره 4 - ( 11-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از خصوصیات منحصر بفرد MTA سازگاری آن با محیط‌های مرطوب می‌باشد. گفته شده است که به علت قابلیت سخت شدن MTA در حضور خون نیازی به خشک کردن محل پرفوریشن قبل از قراردادن ماده نیست. در مقابل بیان شده است که آلودگی MTA با خون می‌تواند قابلیت سخت شدن ماده و به دنبال آن ایجاد مهر و موم کافی را تحت تأثیر قرار دهد. ضمن اینکه آلودگی توسط خون ممکن است بر روی نحوه شکل‌گیری کریستال‌های ماده نیز تأثیرگذار باشد. ریزسختی یک ماده نشان‌گر فرایند سخت شدن (setting) آن، شاخصی از استحکام و مقاومت کلی ماده در برابر تغییر شکل و نیز نشان‌دهنده پایداری ساختار کریستالین آن می‌باشد. با توجه به این نکات هدف از این مطالعه بررسی و مقایسه میزان ریزسختی MTA سفید و خاکستری به دنبال آلودگی با خون می‌باشد.

روش بررسی: دو نوع ماده MTA سفید (W) و خاکستری (G) در سه گروه بدون آلودگی (NC)، آلودگی سطح ماده با خون (BC) و اختلاط ماده با خون (MB) قرار گرفتند. در گروه بدون آلودگی مواد طبق دستور کارخانه سازنده آماده شدند. در گروه آلودگی سطحی بعد از آماده‌سازی مواد طبق دستور کارخانه، سطح آنها به مدت 4 روز در تماس با خون قرار گرفت. در گروه سوم مواد به جای اینکه با آب مقطر آماده شوند با خون مخلوط شدند.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که بیشترین میزان ریزسختی مربوط به گروه WNC (4/11±9/59) و کمترین ریزسختی مربوط به گروه GMB (8/7±45/18) بود. در نهایت نتایج حاصل توسط آزمون آماری post hoc Tamhane، one-way ANOVA و آزمون t-test آنالیز شد. در بررسی تأثیر آلودگی با خون بر روی ماده تفاوت بین سه گروه NC، BC و MB در مورد هر دو نوع MTA سفید و خاکستری از نظر آماری معنی‌دار بود (001/0>p). اختلاف دو نوع MTA سفید و خاکستری در گروه‌های بدون آلودگی (001/0>p) و گروه‌های آلودگی سطحی با خون (WBC و GBC) از نظر آماری معنی‌دار بود (043/0=p).

نتیجه‌گیری: در نهایت با توجه به نتایج این مطالعه توصیه می‌شود هنگام استفاده از هر دو نوع MTA سفید و خاکستری بهتر است از آلودگی ماده با خون جلوگیری شود.


جلیل مومن بیت‌‌الهی، مهناز صاحب جمعی، آرش معنوی، ترانه فرخ‌نیا، علیرضا ظهیرالدین، بنفشه گلستان،
دوره 21، شماره 4 - ( 11-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم اختلال عمل دردناک عضلات جونده (MPDS) یکی از شایع‌ترین اختلالات ناحیه صورتی است که بسیاری از بیماران از درد، حساسیت به لمس یک یا چند عضله جونده و محدودیت حرکت رنج می‌برند. فاکتورهای روانی- اجتماعی نقش مهمی در روند بیماری ایفا می‌کنند. اضطراب و افسردگی با افزایش کشش عضله می‌توانند اختلال عمل دردناک عضلانی ایجاد کنند. همچنین می‌توانند به همراه بیماری و یا در نتیجه درد مزمن و ناتوانی بارز شوند. با وجود درمان‌های متعدد برای این سندرم اولویت با درمانی است که با حداقل تهاجم و آسیب و با در نظر گرفتن مشکلات زیر بنایی باشد. آرامش‌سازی پیش‌رونده عضلانی PMR)) بطور عمده در درمان اضطراب و افسردگی بکار می‌رود. در این روش فرد می‌تواند با انقباض و رها کردن عضلات و بر مبنای ایجاد تمایز بین این دو احساس ضمن از بین بردن انقباض‌های عضلانی آرامش عمیقی را تجربه کند. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر Progressive Muscle Relaxation در بهبود علائم بالینی مبتلایان به MPDS بود.

روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی - بالینی، قبل و بعد، 33 بیمار مبتلا به MPDS)) که اضطراب و یا افسردگی خفیف (بر اساس آزمون بک) داشتند با PMR به مدت 1 ماه درمان شدند. پیگیری دو ماهه پس از درمان انجام شد. در تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون‌های paired t-test/wilcoxon-sign-rank test/Shapiro-wilks استفاده شد.

یافته‌ها: شدت درد، حساسیت به لمس عضلات جونده، حداکثر باز شدگی دهان با درد و بدون درد، اضطراب و افسردگی پس از درمان نسبت به قبل بهبودی معنی‌داری نشان داد (001/0>p).

نتیجه‌گیری: آرامش‌سازی پیش‌رونده عضلانی در بهبود علائم و نشانه‌های مبتلایان به MPDS مؤثر است. بنابراین وضعیت روانشناختی باید در طرح درمان این بیماران در نظر گرفته شود.


حسام نوذری، Sandra. K Rich، ندا مسلمی،
دوره 21، شماره 4 - ( 11-1387 )
چکیده

افزایش حجم لثه از عوارض جانبی برخی داروهایی است که در کودکان مبتلا به بیماری‌های سیستمیک تجویز می‌شوند. از مهم‌ترین داروهایی که می‌توانند منجر به این عارضه شوند، phenytoin، cyclosporine، داروهای مسدود کننده کانال کلسیم و amphetamine می‌باشند. احتمال بروز افزایش حجم لثه ناشی از دارو در کودکان بیش از بزرگسالان است. این عارضه در کودکان و نوجوانان نه تنها عوارضی از لحاظ تکلم، تغذیه و عفونت پریودنتال را به همراه خواهد داشت، بلکه شاید مهم‌تر از آن عواقب روحی- روانی و نیز مشکلاتی در برقراری ارتباط را در پی دارد که متأسفانه اغلب به آن توجهی نمی‌شود. مطالعات صورت گرفته در این زمینه نیز بسیار ناچیز می‌باشند. بخش اول این مقاله، به بررسی مطالعات اپیدمیولوژیک انجام شده در مورد افزایش حجم لثه به عنوان یک عارضه جانبی دارویی در کودکان و نیز تأثیرآن بر سلامت روحی این گروه از بیماران می‌پردازد. در این مقاله عوارض و خطرات وارده به کودکان در رابطه با افزایش حجم لثه عنوان شده و نیز چارچوبی برای درمان پیشنهاد می‌شود.


مریم کرمی نوگورانی، پروین خادم آب بخشانی، زهرا جدیدی، گلناز امیرپور،
دوره 22، شماره 1 - ( 5-1388 )
چکیده

زمنیه و هدف: ازآنجایی که مطالعات بالینی محدودی جهت بررسی تاثیر عوامل باندینگ برمیزان موفقیت فیشور سیلانت انجام شده است، این بررسی باهدف مقایسه بالینی دو عامل باندینگ در موفقیت فیشور سیلانت دندان آلوده انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه بالینی 63 دندان از 35 دانش‌آموز 6-8 سال دارای دندان‌های مولر اول دایمی تازه رویش یافته و سالم فک بالا انتخاب و به دو گروه تقسیم شدند. دریک گروه، عامل باندینگ Single Bond و در گروه دیگر SE Bond مورد استفاده قرار گرفت. با توجه به تازه رویش یافته بودن دندان و تماس ناحیه دیستوپالاتال با شیار لثه و عدم امکان ایزولاسیون این ناحیه، شیاردیستالی دندان‌ها آلوده و ناحیه مزیالی که به خوبی قابلیت ایزولاسیون داشت، ایزوله محسوب گردید. درهر گروه پس از اچینگ، دندان یک سمت فیشورسیلانت و دندان سمت دیگر بعدازاستفاده ازعامل باندینگ فیشورسیلانت شد. لذا چهار گروه آلوده/ باند، ایزوله/ باند، آلوده/ کنترل و ایزوله/ کنترل برای هر نوع عامل باندینگ بوجودآمد. در معاینات 3، 6 و 12 ماهه نتایج درمان به صورت موفقیت و شکست بررسی و توسط آزمون‌های Mc Nemar، Chi-square وCochran  آنالیزشد.

یافته‌ها: نتایج تحقیق نشان داد که: 1- آلودگی به طور معنی‌داری باعث افزایش میزان شکست فیشورسیلانت می‌شود 2-(05/0>p) استفاده ازاین دو عامل باندینگ میزان موفقیت فیشور سیلانت را به طور معنی‌داری افزایش می‌دهد 3-(05/0>p ) استفاده ازاین دوعامل باندینگ میزان موفقیت فیشور سیلانت دندان آلوده را حتی از مواردی که دندان به طور ایزوله فقط فیشور سیلانت شده است، بیشتر افزایش می‌دهد4- (05/0>p) درمینای آلوده نتایج استفاده ازSE Bond نسبت به Single Bond درتمام طول تحقیق بهتربود (05/0>p)، درحالیکه در شرایط ایزوله نتایج استفاده از Single Bond بهتر بود (05/0>p).

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه استفاده ازاین دو عامل باندینگ در درمان فیشور سیلانت را چه در موارد ایزوله و چه آلوده توصیه می‌نماید. بعلاوه به نظر می‌رسد SE Bond حساسیت کمتری نسبت به آلودگی نشان می‌دهد.


سکینه نیکزاد، عباس آذری، حوریه باشی زاده فخار،
دوره 22، شماره 1 - ( 5-1388 )
چکیده

مواجهه با تکنیک های تصویربرداری نا آشنایی که در ایمپلنتولوژی مدرن کاربرد دارند، یکی از مشکلات دندانپزشکانی است که مایل به استفاده از درمان‌های ایمپلنت در کار روزمره خود هستند. این تصاویر که قادرند فک و دندان‌ها را از جهات مختلف به نمایش بگذارند، در درمان‌های روزمره دندانپزشکی کاربرد چندانی ندارند. اصولا در فرآیندهای درمانی دقیقی مانند ایمپلنتولوژی، مشکل اصلی قرار دادن استوانه‌ای فلزی در استخوان پر آندرکات و ناهموار است. در این مقاله مروری که بر اساس جستجو در قوی‌ترین منابع علمی یعنی کوکران و پاب مد تنظیم شده، لزوم کاربرد تکنیک‌های کراس سکشنال پیش از شروع درمان ایمپلنت با جزییات مورد بحث قرار می‌گیرد.


مهرداد پنج‌نوش، حکیمه سیادت، مرضیه علی خاصی، مسعود علی حسینی،
دوره 22، شماره 2 - ( 8-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: اگرچه امروزه درمان ایمپلنت به عنوان یک درمان معمول دندانپزشکی در سراسر جهان شناخته شده است اما به علت تحلیل استخوانی که در اطرف ایمپلنت‌ها رخ می‌دهد دستیابی به موفقیت همواره تضمین شده نیست. همچنین فاکتورهای متعددی بر میزان تحلیل استخوان اطراف ایمپلنت‌ها مؤثر می‌باشند که از جمله آنها روش جراحی برای گذاشتن ایمپلنت می‌باشد. هدف از این مطالعه، مقایسه میزان تحلیل استخوان مارژینال اطراف ایمپلنت‌های Replace می‌باشد که با دو روش مختلف Submerge و Non-submerge به کار رفته‌اند.

روش بررسی: در این مطالعه 11 بیمار با 34 ایمپلنت Replace مورد بررسی قرار گرفتند که در هر بیمار (یک طرفه یا دو طرفه مندیبل) یکی از پایه‌ها به صورت Submerge و پایه دیگر Non-submerge به کار رفت. سپس در طی دوره 3 ماهه از یک پروتز پارسیل موقت استفاده شد که روی ایمپلنت‌ها قرار می‌گرفت. بعد از 3 ماه پایه Submerge اکسپوز شد و قالب‌گیری انجام و پروتز ثابت ساخته شد. میزان تحلیل استخوان کرستال اطراف ایمپلنت‌ها توسط رادیوگرافی‌های دیجیتالی گرفته شده در زمان جراحی، 3 ماه بعد و 6 ماه بعد از گذاشتن پروتز ثابت با روش Digital subtraction با هم مقایسه شدند. نتایج توسط آنالیز Wilcoxon Signed Ranks مقایسه شد.

یافته‌ها: میانگین تحلیل استخوان کرستال بعد از 3 ماه در گروه Submerge، 71/0±65/0 میلی‌متر می‌باشد و این مقدار در گروه Non-submerge، 53/0±41/0 میلی‌متر می باشد که این اختلاف از نظر آماری معنی‌دار می‌باشد (p=0.02). همچنین میانگین تحلیل استخوان کرستال بعد از 6 ماه در گروه Submerge، 40/0±21/0 میلی‌متر می‌باشد و این مقدار در گروه Non-submerge، 49/0±29/0 میلی‌متر می‌باشد که این اختلاف از نظر آماری معنی‌دار نمی‌باشد
(p> 0.05
).

نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان می‌دهد که از لحاظ آماری تفاوت معنی‌داری بین میزان تحلیل استخوان کرستال بعد از 6 ماه در دو روش جراحی وجود ندارد.

 


حکیمه سیادت، رحاب قویزی، علی میر فضائلیان، قاسم امتی شبستری، مرضیه علی خاصی،
دوره 22، شماره 2 - ( 8-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از این مطالعه کلینیکی، بررسی تاثیر بارگذاری تدریجی بر ارتفاع استخوان کرستال و تراکم استخوان اطراف ایمپلنت‌های ماگزیلا، توسط تکنیک رادیوگرافی می‌باشد.

روش بررسی: 11 ایمپلنت Micro Thread - Osseo Speed در 11 بیمارقرار داده شد و بعد از دوره ترمیم شش هفته‌ای، مرحله دوم جراحی، انجام شد. بعد از هشت هفته ایمپلنت‌ها تحت پروتکل بارگذاری تدریجی قرار گرفتند. بارگذاری تدریجی با افزایش ارتفاع سطح اکلوزال توسط کراون‌های اکریلی اعمال شد. در 2 ماه اول، اولین کراون اکریلی 2 میلی‌متر کوتاه‌تر از اکلوژن، دومین کراون اکریلی در 2 ماه دوم با تماس اکلوزالی مختصر و سومین کراون اکریلی در 2 ماه سوم با تماس اکلوزالی کامل قرار گرفت. در 2 ماه چهارم، کراون متال سرامیک جایگزین سومین کراون اکریلی با همان تماس اکلوزالی گردید. رادیوگرافی‌های دیجیتالی در زمان‌های تعویض کراون و 12 ماه بعد از جراحی گرفته شد. آنالیزهای تصاویر دیجیتالی به منظور ارزیابی ارتفاع تحلیل استخوان کرستال و تراکم استخوان اطراف ایمپلنت‌ها انجام گرفت.

یافته‌ها: میانگین میزان تحلیل استخوان کرستال بعد از 12 ماه بارگذاری تدریجی، 19/0±11/0 میلی‌متر بود. هنگامی‌که از آزمون Friedman در زمان‌های مختلف استفاده گردید، این میزان اختلاف از نظر آماری معنی‌دار )05/0(p> نبود. میانگین میزان تراکم استخوان کرستال، میانی و اپیکال در زمان‌های مختلف هنگامیکه از آزمون Repeated Measure ANOVA استفاده گردید، اختلاف آماری معنی‌داری نشان داد به گونه‌ای که این افزایش میانگین تراکم استخوان کرستال، میانی و اپیکال در ماه‌های چهارم، ششم، هشتم و دوازدهم در مقایسه با ماه دوم از نظر آماری معنی‌دار (05/0p<) بود.

نتیجه‌گیری: بارگذاری تدریجی سبب تحلیل استخوان کرستال در اطراف ایمپلنت‌های تک واحدی خلف ماگزیلا در زمان‌های پس از بارگذاری نشد. اندازه‌گیری تراکم استخوان در اطراف این ایمپلنت‌ها نیز یک افزایش مداوم تراکم در نواحی کرستال، میانی و اپیکال اطراف ایمپلنت‌ها را در فواصل زمانی ارزیابی شده بدنبال داشت.


مهوش موسوی جزی، فریده حقیقتی، گلاره صعوه،
دوره 22، شماره 2 - ( 8-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: تا به امروز از روش‌های جراحی متعددی جهت پوشش سطح ریشه‌های عریان استفاده گردیده است. در این خصوص روش Subepithelial Connective Tissue Graft (SCTG) به عنوان روشی مؤثر شناخته شده است. از میان جراحی‌های موکوژنژیوال Semilunar Coronally Positioned Flap (SCPF) تکنیکی ساده جهت پوشش سطح ریشه بوده که در آن نیازی به جراحی دوم جهت برداشتن بافت از کام بیمار نمی‌باشد. هدف این مطالعه، مقایسه نتایج این دو روش در پوشش سطح ریشه است.

روش بررسی: مطالعه بر روی 40 تحلیل لثه باکالی کلاس Miller I (mm2 ) انجام گرفت. نمونه‌ها به طور تصادفی در دو گروه SCTG، SCPF قرار گرفتند. ارتفاع تحلیل (RH)، عرض تحلیل (RW)، عرض بافت کراتینیزه (WKT)، عمق پروبینگ (PD)، حد چسبندگی کلینیکی (CAL)، در ابتدای مطالعه و 1، 3 و 6 ماه پس از جراحی اندازه‌گیری شدند. اطلاعات حاصله از مطالعه با استفاده از آنالیز آماری "Independent t-test" و "Repeated measure ANOVA" بررسی و مقایسه شدند.

یافته‌ها: متوسط پوشش ریشه در SCPF و SCTG به ترتیب 88% و 71% بود، پوشش ریشه به ترتیب 55% و 45% موارد به صورت کامل بود. هیچگونه تفاوت آماری آشکاری بین دو گروه از نظر میزان WKT, CAL, PD, RW وجود نداشت (به استثناء WKT که در ماه سوم پس از جراحی در گروه SCPF اندکی بیشتر بود). کاهش RH به طور آشکاری از ماه دوم تا انتهای مطالعه در گروه SCPF مشاهده گردید که در ارتباط با میزان پوشش بیشتر در این گروه می‌باشد.

نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های این مطالعه در صورتی که لثه از ضخامت کافی برخوردار بوده و عرض لثه کراتینیزه در آن کافی باشد، روش SCPF می‌تواند به عنوان جایگزین روش SCTG در درمان ضایعات Miller class I به کار رود.


مریم قوام، سکینه آرامی، معصومه حسنی طباطبایی، منصوره میرزایی، حمید کرمانشاه، ایوب پهلوان، اسماعیل یاسینی، مرضیه دهقان،
دوره 22، شماره 3 - ( 9-1388 )
چکیده

زمینه وهدف: کاهش سختی ترمیم‌های رزین کامپوزیت در دهان پس از سخت شدن به وسیله نور مرئی می‌تواند دوام کلینیکی این مواد را تحت تأثیر قرار دهد. هدف از این تحقیق بررسی اثر مایعات مشابه غذا مانند اتانول 25%، 50% و 75 % و هپتان 50 % بر روی سختی سطحی دو نوع کامپوزیت P60) و (Gradia پس از سخت شدن بوسیله نور مرئی و غوطه‌ور شدن به مدت 24 ساعت و 7 روز بود.
روش بررسی: 45 نمونه از هر کامپوزیت در یک مولد استنلس استیل با ابعاد 2 در 6 میلی‌متر قرار داده و سخت شدند. از هرنوع کامپوزیت تعداد 5 نمونه بلافاصله پس از سخت شدن با نور مرئی تحت آزمون ریزسختی قرار گرفتند تا ریزسختی اولیه کامپوزیت‌ها به دست آید (گروه کنترل). نمونه‌ها از هر کامپوزیت در لوله‌هایی محتوی محلول اتانول با غلظت‌های 25%، 50% و 75% و هپتان 50% به مدت 24 ساعت و 7 روز قرار گرفتند. سپس نمونه‌ها از محلول خارج، شسته و خشک شدند و تا زمان آزمایش به یخچال منتقل گشتند. در شرایط استاندارد میزان ریزسختی سطح نمونه‌ها با دستگاه Microhardness سنجیده شد. نتایج با مقیاس ویکرز اندازه‌گیری شد و داده‌ها با استفاده ا ز تست‌های one-way ANOVA و 3-way ANOVA و Tukey Post-hoc آنالیز قرار گردید. 05/0>P سطح معنی‌دار بودن نتایج قرار داده شد.
یافته‌ها: سختی سطحی کامپوزیت P60 از کامپوزیت گرادیا بیشتر بود. آنالیز واریانس در گرادیا و P60 نشان داد که به غیر از اتانول 25% (514/0=P) بین گروه کنترل و همه گروه‌های دیگر تفاوت آماری معنی‌داری (05/0>P) وجود داشت. پس از 24 ساعت همه مایعات به غیر از اتانول 50% و 75% (793/0=P) تأثیر معنی‌داری روی کامپوزیت گرادیا داشتند. پس از 7 روز همه مایعات به غیر از اتانول 25% و 50% (385/0=P) و اتانول 50% و 75% (150/0=P) تأثیر معنی‌داری روی کامپوزیت گرادیا داشتند. کامپوزیت P60 بعد از زمان 24 ساعت و 7 روز تأثیر همه مایعات را روی سختی معنی‌دار نشان داد. هپتان 50% سختی را افزود (000/0P=) و اتانول 75% (000/0=P) و اتانول 50% (001/0=P) و اتانول 25% (007/0=P) سختی کامپوزیت را بطور معنی‌داری کاهش داد.
نتیجه‌گیری: بر اساس این مطالعه زمان بر روی نتایج اثری نداشت. P60 استحکام بیشتری نشان داد. اتانول 75%، 50% و 25% به ترتیب تأثیرگذار بودند. هپتان سختی سطحی را افزایش داد.


فرزین سرکارات، بهنام بهلولی، شیرین انصاری، هاله شهابی،
دوره 22، شماره 3 - ( 9-1388 )
چکیده

  زمینه و هدف: امروزه به دلیل عوارض ناشی از ثابت نمودن (Fixation) بوسیله پیچ و پلاک‌های تیتانیومی در جراحی BSSRO (Bilateral Sagittal Split Ramus Osteotomy) استفاده از پلیمرهای قابل جذب به عنوان جایگزینی مناسب مطرح شده است. از آنجایی که تحقیقاتی که تا کنون انجام شده در این زمینه کافی نیست، انجام این مطالعه به روش (Finite Element Analysis) FEA مفید بنظر می‌رسد.

  روش بررسی: این مطالعه به روش تجربی برروی مدل‌ بازسازی شده از فک پایین انسان در محیط نرم‌افزار Catia و Ansys انجام شد. خط استئوتومی در جراحی BSSRO بر روی مدل ساخته شده اعمال گردید. سپس بارگذاری هم جهت با نیروی اکلوژن و تحت نیرو‌های 75 نیوتن، 135 نیوتن و 600 نیوتن صورت گرفت. الگوی توزیع تنش در ثابت نمودن توسط یک پیچ قابل جذب، دو پیچ قابل جذب به صورت عمودی، دو پیچ قابل جذب به صورت افقی، سه پیچ قابل جذب به روش L و سه پیچ قابل جذب به روش Backward L معکوس توسط نرم‌افزار Ansys مورد مقایسه و آنالیز غیر خطی مکانیکی قرارگرفت.

  یافته‌ها: در بین روش‌های مدل‌سازی شده، روش سه پیچ قابل جذب به فرم L ،‌ حداکثر استحکام اولیه را دارا می‌باشد. اما از آنجاییکه وارد کردن حداقل تروما و هزینه به بیمار از اهداف جراحی BSSRO است روش دو پیچ عمودی می‌تواند ضمن تأمین استحکام کافی، ‌تروما و هزینه کمتری را هم به بیمار وارد سازد. روش یک پیچ قابل جذب در N 600 یعنی حداکثر اکلوژن فرد سالم نمی‌تواند استحکام مورد نیاز را فراهم سازد.

  نتیجه‌گیری: پیچ‌های قابل جذب با ترکیب پلیمری پلی‌گلایکولیک اسید و L/D پلی‌لاکتید می‌توانند استحکام و ثبات اولیه قابل قبولی را در جراحی BSSRO تأمین نمایند.


کاوه سیدان، رضا ناهیدی،
دوره 22، شماره 4 - ( 11-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: کنترل نسج نرم جهت تأمین زیبایی در رستوریشن یک ایمپلنت تک دندان در قدام ماگزیلا اهمیت ویژه‌ای دارد. آماده‌سازی و شکل‌دهی بافت به ایجاد یک Emergence profile صحیح و ظاهر طبیعی دندان کمک می‌کند. هدف از این مطالعه‌ ارایه یک مورد کنترل غیر جراحی کانتور نامناسب بافت نرم اطراف ایمپلنت‌های واقع در قدام ماگزیلا برای رسیدن به زیبایی مطلوب می‌باشد.

روش بررسی: یک دختر 23 ساله دچار فقدان مادرزادی دندان‌های لترال ماگزیلا، پس از درمان ارتدنسی ثابت و تأمین فضای لازم، تحت جراحی قرار گرفت و دو عدد ایمپلنت در محل‌های مورد نظر جایگذاری شد. پس از انجام جراحی دوم و سپری شدن دوره التیام، به دلیل کلاپس شدید نسج نرم، امکان ساخت رستوریشن‌ها به روش متداول مقدور نشد. در این مورد با ساختن رستوریشن‌های موقتی، کانتور نسج‌ نرم به روش غیر جراحی اصلاح شد و در ادامه رستوریشن‌های نهایی تهیه و نصب گردید.

نتیجه‌گیری: شکل‌دهی بافت نرم به وسیله رستوریشن موقتی به برقراری مجدد کانتورهای طبیعی لثه و پاپیلای بین دندانی اطراف یک رستوریشن متکی بر ایمپلنت در قدام ماگزیلا، کمک شایانی می‌نماید.


حسین درگاهی، جبرائیل نسل سراجی، جلیل صدر، گلسا صدری،
دوره 22، شماره 4 - ( 11-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: درحرفه دندانپزشکی همانند سایر مشاغل یک سری عوامل زیان‌آور در محیط کار وجود دارد. عدم توجه به موازین بهداشت شغلی، سلامتی شاغلین این حرفه را به خطر می‌اندازد. ارگونومی در دندانپزشکی با دیدگاه علمی آخرین اصول ارگونومیک در حرفه دندانپزشکی را معرفی می‌کند. ارگونومی در دندانپزشکی بر روی دو موضوع عمده تأکید دارد، فشار فیزیکی و فشار روحی روانی. برنامه‌های ارگونومیک چالش‌های فیزیکی و روحی روانی رو در روی دندانپزشکان را مرتفع کرده و راه حل‌های علمی را در راه ایجاد شرایط محیطی کارآمد و تسلی بخش فراهم می‌کند.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مروری است که به منظور بررسی تاثیر و نقش ارگونومی در حرفه دندانپزشکی انجام شده است. در این مطالعه از متون مرتبط در مقالات و کتاب‌ها و جستجو در اینترنت بهره برداری به عمل آمده است.

نتیجه‌گیری: اکثر صاحب نظران منشاء عوارض ناشی از دندانپزشکی را مربوط به وضعیت غلط قرار گرفتن بدن در هنگام کار و عدم تحرک کافی در دندانپزشکان می‌دانند. از آنجا که این افراد در معرض بیماری‌های اسکلتی و عضلانی قرار دارند، بنابراین شناخت عوامل خطر ارگونومیکی موجود در طراحی محیط کار بسیار حایز اهمیت است. اصولی که در طراحی محل کار از نظر ارگونومیکی باید رعایت شوند شامل ارزیابی وضعیت بدن، وضعیت نشستن دندانپزشک و سرانجام ارزیابی وسایل و تجهیزات دندانپزشکی می‌باشند. منطقی‌ترین دیدگاه برای طراحی وسایل و تجهیزات دندانپزشکی با استفاده از اصول ارگونومیکی، بررسی شرایط و وضعیت بدن دندانپزشک است و سپس باید نوع فعالیت‌های انجام شده بر روی بیمار را نیز در نظر گرفت. در نهایت اینکه، قبل از هر چیز ارگونومی در دندانپزشکی را باید شناخت و درباره دستورالعمل‌ها و جوانب مختلف آن بیشتر دانست و از توسعه آکادمیک و انجام طرح‌های پژوهشی در این زمینه بهره جست.


احمد روحانیان، قاسم امتی شبستری،
دوره 23، شماره 1 - ( 4-1389 )
چکیده

میکروستومیا به عنوان کوچکی غیرطبیعی مدخل دهان شناخته می‌شود. این حالت می‌تواند از عواملی همچون ترومای ناشی از سوختگی شیمیایی، الکتریکی و ترومای ناشی از جراحی ایجاد شود. درمان پروتزی بیماران مبتلا به میکروستومیا در تمام مراحل درمان از قالب‌گیری اولیه تا طراحی نهایی پروتز به علت محدودیت بار نمودن دهان با مشکلاتی همراه است. با مرور مقالات گذشته می‌توان دریافت که روش‌های گوناگونی جهت ایجاد اجزا چند قطعه‌ای در مراحل قالب‌گیری و رکورد گیری ارائه شده است. همچنین طرح‌هایی مانند پروتزهای Swing hinge و یاCollapsible  در ساخت پروتز نهایی برای مقابله با این مشکلات ارائه شده که با مشکلاتی از جمله هزینه بالا، مراحل ساخت پیچیده‌تر و شرایط استفاده و نگهداری مخصوص به خود مواجه‌اند. مقالاتی در ارتباط با ساخت پروتز‌های چند قطعه‌ای با طرح‌های گوناگون ارائه شده‌اند. هدف این مطالعه ارائه روشی جدید و در دسترس جهت ساخت پروتز دو قطعه‌ای در بیماران مبتلا به محدودیت باز نمودن دهان است. در این مطالعه با استفاده از ترکیب طراحی پروتز پارسیل فلزی کروم کبالت همراه با طرح پروتز کامل، تکنیکی جهت ساخت پروتز دو قطعه‌ای (Sectional) در درمان یک بیمار مبتلا به محدودیت باز نمودن دهان ناشی از ترومای جراحی ارائه شده است. استفاده از طرح ترکیبی پروتز کامل و پارسیل، روشی مؤثر و در دسترس برای درمان بیماران بی‌دندان مبتلا به میکروستومیا می‌باشد.


جواد چلیپا، محمدهاشم حسینی، محمد کاظم حسینیان سراجه لو، اعظم خورشیدیان،
دوره 23، شماره 1 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف:Missing  یک یا چند دندان یکی از شایع‌ترین آنومالی‌های تکاملی است. روند تکامل سیستم دندانی انسان به سمت کاهش تعداد دندان‌ها می‌رود و در این بین Missing دندان مولر سوم به دلیل تنوع آن در نژادهای مختلف موضوع جالبی برای دندانپزشکان و محققان ژنتیک می‌باشد. از طرفی بررسی ارتباط و تأثیر دو جانبه Missing مولر سوم با روابط فکی حائز اهمیت می‌باشد. هدف این مطالعه بررسی و مقایسه میزان Missing مولر سوم در بیماران cl I و
cl II اسکلتال بود.

روش بررسی: پرونده بیماران مراجعه کننده به بخش ارتودنسی دانشکده دندانپزشکی تهران بررسی شد. از این تعداد 121 نفر دارای رابطه فکی Cl I و 60 بیمار دارای رابطه فکی Cl II بودند. رابطه فکی بر اساس زاویه ANB از رادیوگرافی لترال سفالومتری تعیین شد. بیماران دارای چرخش فکین بر اساس زاویه
SN- Go Gn از مطالعه حذف شدند. سپس توسط رادیوگرافی پانورامیک وجود یا فقدان مولر سوم در هر کوادرانت، فک بالا یا پایین و چپ یا راست بررسی شد. نتایج به دست آمده با تست Chi-square مورد بررسی آماری قرار گرفت.

یافته‌ها: میزان Missing یک یا چند مولر سوم در Cl I اسکلتال 43% و در Cl II اسکلتال 3/33% بود. بدین ترتیب Missing مولر سوم در Cl II کمتر از Cl I بوده ولی این تفاوت از لحاظ آماری معنی‌دار نبود (05/0P<).

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که ارتباط مستقیمی بین روابط فکی Cl I و Cl II با میزان Missing مولر سوم وجود نداشت.


ایوب پهلوان، یحیی نخجوانی، سارا توسلی حجتی،
دوره 23، شماره 2 - ( 8-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: آلودگی رطوبتی و یا بزاقی مینای اچ شده حین کاربرد سیلنت، بیشترین علت شکست درمان ذکر شده است. تعدادی از مطالعات نشان داده‌اند که عوامل باندینگ هیدروفیل قادرند بعد از آلودگی بزاق به مینا اچ شده باند شوند. در این مطالعه اثر پرایمر بر نفوذ سیلنت در سطح مینا اچ شده با آلودگی و یا بزاق مورد بررسی قرار گرفت.

روش بررسی: 40 دندان انسیزور دائمی کشیده شده و سالم انتخاب شدند و سطح مینایی دندان‌ها با یک ژل اسید فسفریک به مدت 20 ثانیه اچ شده و به مدت 30 ثانیه با جریان آب شسته و تا رسیدن به سطح گچی خشک شدند. در این مرحله دندان‌ها به صورت تصادفی به 4 گروه درمانی 10تایی تقسیم شدند:

1- سیلنت نوری Deguseal از کارخانه Degussa برروی سطح مینا اچ شده به عنوان گروه کنترل قرار گرفت.

2- سطح اچ شده با یک لایه بزاق و سپس پرایمر و سیلنت نوری پوشانده شد و پس از 10 ثانیه پرایمر، Scotchbond Multe-Purpose از کارخانه 3M برروی سطح قرار گرفت و با پوار هوا پخش شد، سپس سیلنت نوری بکار رفت.

3- سطح اچ شده با برس مویی آغشته به آب مرطوب گشته و سپس پرایمر پوشانده شد و سیلنت نوری بکار رفت.

4- سیلنت روی مینای اچ شده و آلوده به بزاق و رطوبت بکار رفت. سپس کلیه دندان‌ها طی مراحلی جهت مشاهده توسط SEM آماده شدند. در بزرگنمایی
1400 ´در 4 ناحیه به صورت تصادفی تگ‌ها شمارش گشتند. تجزیه و تحلیل داده‌ها توسط آنالیز واریانس  یک طرفه انجام شد.

یافته‌ها: نتایج این مطالعه نشان داد که پرایمر سبب نفوذ سیلنت در دندان‌های آلوده به بزاق شد، ولی تگ‌ها از نظر تعداد و شکل قابل قیاس با گروه شاهد نبودند (001/0P<). در گروهی که پرایمر در سطح مرطوب بکار رفت، تگ‌ها شکل منظم داشته و از نظر تعداد نیز با گروه شاهد برابری می‌کردند (05/0P>). درصورت کاربرد سیلنت روی سطح مینای آلوده تگ رزینی تشکیل نشد.

نتیجه‌گیری: کاربرد پرایمر تا حدودی حساسیت سیلنت را به آلودگی بزاق کاهش می‌دهد ولی تعداد و شکل تگ‌ها تغییر می‌یابد و تعداد تگ‌ها کم می‌شود. بنابراین هنگامی که ایزولاسیون دقیق امکان پذیر نیست، کاربرد پرایمر تاحدی سودمند است اما ایزولاسیون در مورد سیلنت تراپی تأکید می‌شود.


روشنک بقایی نایینی، سعید نوکار، سیده هستی برقعی،
دوره 23، شماره 2 - ( 8-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: طرح All-on-4 با ویژگی‌های منحصر بفرد خود برای بازسازی فک پایین بی‌دندان مناسب به نظر می‌رسد. مسلماً بررسی چگونگی توزیع تنش و کرنش این طرح، می‌تواند در کنار مطالعات کلینیکی قدمی در جهت انتخاب طرح درمان مناسب باشد. هدف از این مطالعه تحلیل اجزای محدود، تعیین توزیع تنش و کرنش استخوان اطراف ایمپلنت در طرح All-on-4 در مندبیل بی‌دندان بود.

روش بررسی: مدل سه بعدی فک پایین با استفاده از داده‌های حاصل از CT-Scan تهیه شد. ایمپلنت 5/13×4 میلی‌متر Nobel Biocare نیز مدل‌ سازی شد. ایمپلنت‌های خلفی با زاویه 45 درجه و قدامی‌ها به صورت عمودی و موازی در فک پایین بی‌دندان جایگذاری شدند. ایمپلنت‌ها با بارتیتانیومی و آکریل اسپلینت شدند. نیرو در دو حالت N 178 در قدام و N 300 در اولین مولر سمت چپ اعمال گردید. پس از مش‌بندی، تعریف خصوصیات مواد و شرایط مرزی، تحلیل توسط نرم‌افزار ABAQUS انجام گرفت.

یافته‌ها: میزان تنش Von-Mises و کرنش در استخوان اطراف ایمپلنت‌ها تعیین شد. به هنگام بارگذاری قدامی، حداکثر تنش (MPa 9/38) در اطراف ایمپلنت‌های قدامی و به هنگام بارگذاری خلفی، حداکثر تنش (MPa 3/77) در اطراف ایمپلنت‌های خلفی نزدیک به محل اعمال نیرو متمرکز بود. حداکثر کرنش در بارگذاری خلفی، اطراف ایمپلنت نزدیک محل اعمال نیرو و هنگام بارگذاری قدامی اطراف ایمپلنت‌های خلفی دیده شد.

نتیجه‌گیری: در هنگام بارگذاری خلفی، مقدار قابل توجه کرنش در استخوان اطراف ایمپلنت‌های خلفی زاویه‌دار مشاهده شد. در نتیجه در این ناحیه احتمال تحلیل استخوان وجود دارد. این در حالی است که به هنگام بارگذاری قدامی، مقادیر تنش و کرنش بدست آمده مطلوب بود.


حمیدرضا رجعتی حقی، سکینه نیکزاد، عباس آذری، جمال کاشانی،
دوره 23، شماره 2 - ( 8-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: در بی‌دندانی‌ها بریج با ساپورت ایمپلنت انتخاب اول است. اما محدودیت‌های آناتومیک و سایر موارد احتمالا شرایطی را ایجاب می‌کند که ترکیب ایمپلنت و دندان استفاده شود. عدم تشابه جابه جایی (mobility) دندان و ایمپلنت باعث ایجاد اهرم یک طرفه می‌شود که احتمال شکست یا شل شدن قطعات ایمپلنت را دارد. هدف از این مطالعه ارزیابی تنش اطراف ایمپلنت و دندان در یک بریج سه واحدی فک پایین با دو نوع اتصال دهنده سخت و غیر سخت  در پروتز سمان شونده با استفاده از مدل‌سازی سه بعدی به روش اجزاء محدود بود.

روش بررسی: دراین مطالعه با استفاده از روش اجزاء محدود و نرم افزار Solid works چهار مدل سه بعدی در رایانه شبیه‌سازی شد. مدل‌ها به شرح زیر می‌باشد: 1- اتصال سخت بین دندان و ایمپلنت (RCCP) 2- اتصال غیر سخت در مزیال ایمپلنت (NRCCP1) 3- اتصال غیر سخت دیستال دندان پرمولر دوم (NRCCP2) 4- اتصال غیر سخت وسط پونتیک (NRCCP3). پس از اتمام شبیه سازی نمونه‌ها تحت نیروی N150 عمودی در مرکز سطح اکلوزال روکش‌ها قرار گرفت.

یافته‌ها: در تمامی مدل‌ها تنش در ناحیه کرستال ایمپلنت متمرکز بود و الگوی توزیع تنش اطراف دندان متعادل‌تر از ایمپلنت بود به جز مدل NRCCP2. توزیع تنش در اتصال غیرسخت نامتعادل بود بخصوص مدل NRCCP1. وجود اتصال غیرسخت در طراحی بریج تنش در سوپراستراکچر را افزایش می‌دهد و به ساختارهای مجاور منتقل می‌کند.

نتیجه‌گیری: بریج ایمپلنت/دندان بعنوان یک انتخاب ارزشمند مطرح است. در این بریج‌ها اتصال سخت ارجح است چون پروتز و ایمپلنت دارای انعطاف‌پذیری ذاتی هستند که اختلاف جابجایی دندان و ایمپلنت را جبران می‌کند.


پریسا صالحی، سید محمد مهدی رویین‌پیکر، مریم داوری، زهرا امامی، هومن ظریف نجفی،
دوره 23، شماره 2 - ( 8-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: از آنجایی که اندازه دندان‌ها در ارتباط با نژاد می‌باشد، به نظر می‌رسد اطلاعات آماری اندازه دندان‌های جامعه‌ای که در آن درمان‌های ارتودنسی صورت می‌گیرد اهمیت بسیاری دارد. هدف از این مطالعه دستیابی به ارتباط بین عرض مزیودیستال 4 دندان اینسایزور و مولار اول دائمی و دندان‌های کانین و پرمولارهای نروییده در دو فک و ارائه معادلاتی جهت پیشگویی عرض کانین و پرمولارهای نروییده بود.

روش بررسی: مطالعه مقطعی حاضر بر روی 715 کست مطالعه قبل از درمان (526 زن و 189 مرد) بیماران مراجعه کننده به بخش ارتودنسی دانشکده دندانپزشکی شیراز و مطب خصوصی ارتودنتیست‌ها صورت گرفت. بزرگترین عرض مزیودیستال تمامی دندان‌ها با کولیس دیجیتال با دقت mm 01/0 اندازه‌گیری گردید و سپس تمامی داده‌ها توسط نرم افزار SPSS و تست‌های آماری Pearson Correlation، Independent T-test، Paired samples T- test و Multiple linear regression مورد بررسی قرار گرفت.

یافته‌ها: تخمین‌های به دست آمده از معادلات پیشنهادی تاناکا-جانسون (0001/0P=) و جدول مایرز (05/0P=) با مجموع عرض مزیودیستال دندانی در جمعیت جنوب ایران تفاوت معنی‌داری نشان داد. در نتیجه معادلات رگرسیون جدیدی به تفکیک جنس و فک بر اساس عرض دندان‌های اینسایزور و مولارهای اول هر دو فک ارائه گردید. از میان معادلات رگرسیون پیشنهادی بیشترین ضریب تعیین (r2) متعلق به معادله 12 متغیره است که عرض مزیودیستال کانین و پرمولارهای نروییده فک بالا و پایین را بر اساس عرض مزیودیستال تمامی دندان‌های اینسایزور و مولارهای اول هر 2 فک پیشگویی می‌کند. معادله رگرسیون پیشنهادی بر اساس مجموع عرض مزیودیستال تمامی دندان‌های اینسایزور و مولار اول هر دو فک جهت تخمین کانین و پرمولارهای نروییده فک بالا 227/4x+177/0 Y= و جهت تخمین کانین و پرمولارهای نروییده فک پایین 730/2x+ 188/0Y= بود که نسبت به معادلات به دست آمده بر اساس دندان‌های ثنایا و مولر اول یک فک و دندان‌های ثنایا به تنهایی، از ضریب بالاتری برای پیشگویی دندان‌های رویش نیافته برخوردار بود.

نتیجه‌گیری: تخمین تاناکا- جانسون و جدول پیشنهادی مایرز در جمعیت جنوب ایران Overestimate است. به این علت معادلات رگرسیون جدیدی براساس سایز دندان‌های ثنایا به تنهایی و دندان‌های مولر اول و ثنایا با هم به منظور افزایش دقت در آنالیز فضا در هر 2 فک پیشنهاد می‌گردد.


فریده حقیقتی، مهوش موسوی جزی، بنفشه گلستان، هما کاشانی،
دوره 23، شماره 3 - ( 9-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: دانش در مورد ارتباط بین سیگار کشیدن و تحلیل عمودی استخوان آلوئل مختصر است. شواهد مهمی‌اثرات زیان‌آور سیگار را بر روی نسوج پریودنتال و استخوان آلوئول نشان می‌دهد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین مصرف سیگار و شیوع و شدت ضایعات عمودی استخوان آلوئل انجام گرفت.
روش بررسی: روش مطالعه به صورت مورد- شاهدی بود. 71 نفر با ضایعات زاویه‌دار استخوان (مورد) و 69 نفر بدون ضایعات زاویه‌دار استخوان (شاهد) در محدوده سنی 18 تا 70 سال، با مشاهده رادیوگرافی، معاینه و تکمیل پرسشنامه انتخاب شدند. ضایعه عمودی استخوان به عنوان تحلیل استخوان بین دندانی به میزان 2 میلی‌متر یا بیشتر تعریف شد که زاویه مشخصی به طرف مزیال یا دیستال ریشه داشته باشد. داده‌ها با نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
یافته‌ها: میانگین سنی افراد مورد بررسی 14/37 و انحراف معیار آن 72/12 بود. در افراد با ضایعات زاویه‌دار استخوانی، 1/21 درصد سیگاری سبک و
4/25 درصد سیگاری متوسط - سنگین بودند. بین شرایط استعمال سیگار و شانس انتلا به ضایعات زاویه‌دار استخوان در بین افراد سیگاری و غیرسیگاری اختلاف آماری معنی‌داری وجود دارد (001/0P=). در مطالعه هم زمان متغیرها رابطه معنی‌داری میان مسواک زدن، سن و وضعیت سیگار کشیدن با شانس ابتلا به ضایعات زاویه‌دار استخوانی نتیجه شد اما جنس مرتبط نبود. به طوری که با کنترل سایر متغیرها شانس ابتلا به ضایعات پریودنتال و تحلیل عمودی استخوان آلوئول در بین سیگاری‌های سبک و متوسط- سنگین بیشتر از غیر سیگاری‌ها بود (به ترتیب OR تعدیل شده = 17/4 و OR تعدیل شده = 87/3).
نتیجه‌گیری: این مشاهدات پیشنهاد می‌کند که سیگار با افزایش شیوع و شدت ضایعات عمودی استخوان ارتباط دارد. سیگار یک عامل خطر بالقوه برای از دست رفتن نسج استخوانی پریودنتال در نظر گرفته می‌شود.


کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دندانپزشکی می‌باشد.

طراحی و برنامه نویسی: یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by: Yektaweb