[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: تماس با ما :: جستجو ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد قالب جدید پایگاه چیست؟
ضعیف
متوسط
خوب
عالی
   
..
Google Scholar Metrics

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations890302
h-index189
i10-index318
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
7 نتیجه برای دالوند

لیلا دهقان، حمید دالوند،
دوره 1، شماره 4 - ( 12-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: انعطاف پذیری سامانه عصبی در تمام طول زندگی از نوزادی تا کهنسالی وجود دارد و ارتباطات عصبی، با تجربیات، وضعیت سلامت و بیماری فرد، در حال تشکیل و یا از بین رفتن هستند. بهبود افراد سکته مغزی و یا فلج مغزی نیز می تواند نشانه انعطاف پذیری سامانه عصبی باشد. از این رو محققین تلاشهای بسیاری برای اثبات این موضوع کرده اند و مطالعات حیوانی و انسانی متعددی در دو دهه گذشته انجام داده اند. هدف از این مقاله، بررسی پدیده  انعطاف پذیری سامانه عصبی و دوره حیاتی بهبود سامانه عصبی در بیماران سکته مغزی و افراد فلج مغزی می باشد.

روش بررسی: این مطالعه بصورت مروری و بررسی مقالات منتشر شده داخلی و خارجی بین سالهای 1987 تا 2007 در زمینه انعطاف پذیری سامانه عصبی در افراد سکته مغزی و فلج مغزی می باشد.

یافته ها: طبق مقالات بررسی شده، مکانیزمهای انعطاف پذیری سامانه عصبی بعد از سکته مغزی و فلج مغزی شامل جوانه زدن آکسونها و دندریتها، سازماندهی مجدد قشر مغز و تشکیل بافت عصبی می شود. همچنین برنامه های توانبخشی تاثیر مستقیمی بر یکپارچگی و سازماندهی مجدد نواحی سالم مجاور به  قشر ناحیه حرکتی آسیب دیده مغز دارند.

نتیجه گیری: با توجه به مدارک مستند موجود، سازماندهی مجدد نماهای قسمتهای مختلف بدن در قشر مغز، دائماً در پاسخ به فعالیتها، رفتار و یادگیری مهارت رخ می دهد.


حمید دالوند، لیلا دهقان، آوات فیضی، سیدعلی حسینی،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: این مطالعه با هدف بررسی تاثیر رویکرد درمانی لواس خانه مدار در بهبود تعاملات اجتماعی، گفتار و زبان ، بازی و مهارتهای رفتاری، و شدت بیماری کودکان درخود مانده انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه شبه تجربی و مداخله ای از نوع  قبل و بعد 30 کودک در خودمانده  8-6 سال شهر تهران از بین مراجعه کنندگان به کلینیک‌های شرق تهران مطابق معیارهای تحقیق انتخاب شدند. برای ارزیابی تاثیر بکارگیری رویکرد درمانی لواس خانه مدار در کل و در هریک از ابعاد مهارتی شامل تعاملات اجتماعی، گفتار و زبان، بازی و رفتار قبل و بعد از انجام مداخله درمانی از پرسشنامه غربالگری و مقیاس ارزیابی کودک درخود مانده استفاده شد. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از آزمون های آماری t زوج شده، ویلکاکسون و چند متغیره  T2 هتلینگ انجام شد.

یافته ها :بعد از بکارگیری مداخله، نمرات مقیاسPDDAS کاهش معنی داری یافت (001/0>p). پیشرفت معنی داری در بهبود مهارت های تعاملات اجتماعی(001/0 > p)، گفتار و زبان (001/0 = p)، بازی (001/0 > p ) و رفتاری (002/0 = p) بعد از انجام مداخله درمانی دیده شد. این رویکرد باعث کاهش معنی دار شدت بیماری در کودکان در خود مانده نشد (05/0

نتیجه گیری :رویکرد درمانی لواس بعنوان یک روش درمانی خانه مدار، باعث بهبود مهارتهای تعاملات اجتماعی، گفتار و زبان، بازی و رفتاری در کودکان درخودمانده می گردد.


مهدیه جعفری، اصغر مکارم، اصغر دالوندی، مجتبی عظیمیان، محمد حسینی،
دوره 5، شماره 2 - ( 9-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: سکته مغزی سومین علت مرگ و میر،  دومین علت ناتوانی طولانی مدت و یکی از چالش های بسیار مهم در زندگی است ؛ هدف از این پژوهش ،  توصیف و تشریح  موانع و عوامل تسهیل گر مؤثر بر زندگی بیماران سکته مغزی ، و رابطه میان آنها را با عوامل دموگرافیک و شدت بیماری بوده است.
روش بررسی: برای بررسی این مطالعه روش توصیفی تحلیلی مورد استفاده قرار گرفت . کلیه بیماران مبتلا به سکته مغزی در شهرستان کرمان انتخاب شدندکه در نهایت 83 نفر آنها مشارکت کردند. داده ها توسط پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه محقق ساخته  برای بررسی موانع و عوامل تسهیل­گر (بعد از سنجش اعتبار و روائی)، و ابزار سنجش شدت سکته مرکز ملی سلامت جمع آوری گردید. سپس، با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی(آزمون تحلیل واریانس، تی-تست و ضریب همبستگی پیرسون)، توسط نرم افزار  SPSS (ver.16) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته­ ها: یافته­های این پژوهش نشان داد که بیماران مشکلات بیشتری در حوزه­های سیاست، عوامل محیطی، جسمی، و وضعیت اقتصادی دارند. ضمناً دریافت حمایت اجتماعی از سوی دوستان و اعضای خانواده و همچنین نماز و دعا را به عنوان عوامل تسهیل کننده در زندگی معرفی کردند، بین سن و مقیاس جسمی و اقتصادی رابطه مثبت معنی­داری وجود دارد، زنها نسبت به مردها بیشتر از حمایت اجتماعی و فاکتورهای معنوی استفاده میکنند، افراد متأهل حمایت اجتماعی بیشتری دریافت کردند و مشکلات جسمی و اقتصادی کمتری داشتند.
نتیجه گیری:بیماران با شدت بیماری بیشتر، عوارض روانی بیشتری مثل افسردگی و نگرانی نسبت به آینده را به همراه خواهد داشت، بیماران با سطح اجتماعی-اقتصادی پایین تر، موانع بیشتری را متحمل میشوند.


نسرین جلیلی، مهرنوش گودرزی، مهدی رصافیانی، حجت اله حق گو، حمید دالوند، مرجان فرضی،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1392 )
چکیده

 زمینه و هدف: فلج مغزی شایع‌ترین ناتوانی حرکتی مزمن در کودکان است که می‌تواند تأثیر منفی بر کیفیت زندگی مادران داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به فلج‌ مغزی با ناتوانی شدید حرکتی انجام شده است.

روش بررسی: در مطالعه مقطعی حاضر، 70 مادر کودک فلج‌مغزی 12-4 ساله مراجعه‌کننده به مراکز توانبخشی شهر تهران در سال 1391-1390، به روش در دسترس انتخاب شدند. کیفیت زندگی مادران با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی36-SF، میزان استرس مادران با پرسشنامه منابع و استرس و شدت فلج مغزی با سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات جمع‌آوری شده با شاخص‌های مرکزی و پراکندگی و با استفاده از آزمون آماری رگرسیون لجستیک تحلیل گردید.

یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار سن مادران مورد مطالعه به ترتیب 41/34 و 72/5 بود. میانگین نمره کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی 74/53 به دست آمد. تمامی ابعاد کیفیت زندگی به جز بعد روانی، عملکرد اجتماعی و محدودیت ایفای نقش به دلایل عاطفی ارتباط معناداری (05/0>P) با سطح عملکرد حرکتی درشت داشت. هم چنین، ارتباط معناداری (000/0=P) بین ابعاد سلامت جسمانی، سلامت روانی و نمره کل کیفیت زندگی با میزان استرس مادران کودکان فلج مغزی وجود داشت.

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج فوق، کیفیت زندگی مادران کودکان فلج مغزی در سطح متوسط است. هم چنین شدت فلج مغزی و استرس بر کیفیت زندگی آنان تأثیر منفی دارد.


حمید دالوند، مهدی رصافیانی، حسین باقری،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده

 زمینه و هدف: خانواده به عنوان مرکز و هسته اصلی مراقبتهاست و تحقیقات متخصصینی که با کودکان با ناتوانی کار می کنند نشان داده است که موثرترین خدمات آنهائی هستند که بر نقش خانواده در درمان تاکید می کنند. لذا هدف اصلی این مطالعه، مروری بر رویکرد خانواده محور می باشد.

  

روش بررسی: این مطالعه یک مطالعه مروری است که از بانکهای اطلاعاتی داخلی و خارجی بین سالهای 1985 تا 2012 برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است.

 

یافته ها: طبق مقالات بررسی شده و مستندات، رویکرد خانواده محور در دامنه وسیعی از تخصصها مانند؛ مراقبین بهداشتی (پزشکی، پرستاری، مامائی و...)، مداخلات زود هنگام، تیم توانبخشی، آموزش زود هنگام کودکان و آموزشهای عام وخاص کاربرد دارد و جوهره اصلی در رویکرد خانواده محور، دخیل کردن خانواده در تصمیم گیری، همکاری و ارتباط دو جانبه (خانواده و درمانگر)، احترام متقابل، پذیرش انتخاب خانواده ها، حمایت از خانواده ها، سهیم کردن آنها در اطلاعات، اختصاصی و منعطف بودن سرویس ارائه شده و تلاش در جهت توانمند سازی خانواده ها است.

نتیجه گیری: رویکرد خانواده محور، برای کودکان، والدین و خانواده ها و ارائه دهندگان خدمات موثر است و باعث ارتقاء خدمات درمانی و افزایش رضایتمندی خانواده ها از خدمات ارائه شده می گردد. شاید بتوان گفت بخاطر فقدان آگاهی و آموزش کافی در مورد خدمات خانواده محور، فقدان مطالب آموزشی کاربردی و مبنای درمان و آموزش پزشکی و توانبخشی بر اساس مدل پزشکی، تاکنون در ایران کمتر مورد استفاده قرار گرفته است.

کلید واژه ها: رویکرد خانواده محور، توانبخشی، کاردرمانی


زهرا قربانپور، سیدعلی حسینی، روشنک وامقی، مهدی رصافیانی، حمید دالوند، پوریا رضا سلطانی،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: فلج مغزی شایع ترین علت ناتوانی حرکتی طولانی مدت در دوران کودکی می باشد. این کودکان برای بهبود حرکت نیاز به درمان طولانی مدت دارند، بنابراین نیاز به مداخلات و اموزش هایی هم در منزل وجود دارد. هدف این مطالعه تعیین تاثیر اموزش مراقبت های ویژه ی روزمره ی زندگی به مراقبین در منزل، بر عملکرد حرکتی درشت در کودکان فلج مغزی 72-۱۵ ماهه میباشد.

روش بررسی: در این مطالعه ی تجربی، 40کودک 15تا72 ماهه ی مبتلا به فلج مغزی از بین مراجعه کنندگان به کلینیک های توانبخشی تهران مطابق معیارهای تحقیق انتخاب شدند. و پس از همتاسازی از نظر نوع فلج مغزی، نوع کلینیک، سن کودک، بهره ی هوشی، تعداد جلسات کاردرمانی و سطح عملکرد حرکتی درشت ( gross motor function classification system :GMFCS) به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. ابزار جمع­آوری داده­ها شامل: فرم مشخصات دموگرافیک، GMFCS و اندازه عملکرد حرکتی درشت (gross motor function measurement :GMFM66) بود. داده ها در 3 نوبت، قبل از مداخله، 1.5 ماه و 3 ماه بعد از مداخله توسط فردی غیر از محقق جمع اوری شد. اجرای مداخله به این شکل بود که محقق در منزل کودکان گروه مداخله حضور می­یافت و آموزش­های مربوط به مراقبت­های ویژه­ی روزمره­ی زندگی را به صورت عملی طی 1 جلسه­ی 4 ساعته در منزل همراه با تطبیق منزل ارائه میداد. سپس در طول 3 ماه اجرای مداخله را توسط والدین پیگیری میکرد. برای تحلیل داده­ها از آزمون­های کولموگروف اسمیرنوف، کای اسکوئر، تی مستقل، آزمون با اندازه­های تکراری و آنالیز کوواریانس استفاده شد.

یافته­ها: نتایج نشان داد که عملکرد حرکتی درشت در هر دو گروه، 1.5 و 3 ماه بعد از مداخله نسبت به قبل از مداخله تفاوت معناداری داشت(0.001 (P< . همچنین پیشرفت نمرات عملکرد حرکتی درشت در پیش آزمون _ پس آزمون (1.5 ماه بعد از مداخله (0.006 (P< و پیش آزمون _ آزمون پیگیری (3ماه بعد از مداخله) (0.001 (P< هر دو بین گروه کنترل و مداخله تفاوت معنادار داشت و در گروه مداخله این تفاوت بیشتر بود.

نتیجه­گیری : آاموزش مراقبت­های ویژه­ی روزمره­ی زندگی، به مراقبین، در منزل، باعث بهبود عملکرد حرکتی درشت کودکان فلج مغزی 15 تا 72 ماهه میشود.

کلید واژه­ها : فلج مغزی، مراقبت­های ویژه­ی روزمره­ی زندگی، عملکرد حرکتی درشت


لیلا دهقان، حمید دالوند، عباس پورشهباز،
دوره 9، شماره 4 - ( 8-1394 )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: مادران کودکان فلج مغزی به واسطه ی مراقبت کردن از کودک فلج مغزی محدودیتهای را در عملکرد روزمره زندگی خود تجربه می کنند و نیاز به ابزارهای استاندارد برای ارزیابی عملکردهای روزمره ی این مادران بیش از پیش احساس می شود. هدف از این مطالعه، ترجمه ی مقیاس عملکرد کاری کانادایی Canadian Occupational Performance Measure: COPM به فارسی و بررسی روایی محتوایی و تکرار پذیری نسخه فارسی شده در مادران ایرانی دارای کودکان فلج مغزی بود.

روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه غیر تجربی از نوع متدلوژیک بود و بعد از کسب اجازه از سازندگان مقیاس COPM طی سه مرحله طبق روش IQOLA به زبان فارسی ترجمه شد. برای تعیین روایی محتوا در یک پانل ده نفر، از خبرگان درخواست شد هر آیتم را براساس "طیف مناسب است" و "مناسب نیست" بررسی نمایند. برای بررسی تکرار پذیری نسخه فارسی، در دو نوبت با فاصله حداقل دو روز یا حداکثر یک هفته در اختیار 30 نفر مادر دارای کودک فلج مغزی ساکن شهر تهران که به کلینک های کاردرمانی وابسته به دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی مراجعه کرده بودند قرار گرفت. روش نمونه گیری به صورت ساده و غیر احتمالی بود. سپس داده ها از لحاظ روایی محتوایی و همبستگی در آزمون – باز آزمون مجدد تحت تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.

یافته ها: روایی محتوایی نسخه فارسی مقیاس COPM 222/0 ± 95/80 و مورد تایید بود. ضریب همبستگی اسپیرمن براون هم در آزمون –باز آزمون در نمرات عملکرد 84/0 و برای رضایت مندی 87/0 بود که نشان دهنده ی همبستگی بالا بین نمرات در دو بار اجرای آن و تکرار پذیری قابل قبول نسخه فارسی این مقیاس است.

نتیجه گیری: نسخه فارسی مقیاس COPM از تکرار پذیری و روایی محتوای قابل قبولی در جامعه هدف برخوردار بود و می تواند بعنوان ابزار مناسبی در کارهای پژوهش و بالینی مورد استفاده قرار گیرد.

کلید واژه ها: مقیاس عملکرد کاری کانادایی، مادر، فلج مغزی، روایی، تکرار پذیری



صفحه 1 از 1     

فصلنامه توانبخشی نوین Journal of Modern Rehabilitation
Persian site map - English site map - Created in 0.11 seconds with 34 queries by YEKTAWEB 4657