|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
10 نتیجه برای سلیمانی
زهرا سلیمانی، اعظم برخوردار، علیرضا مرادی، شهره جلائی، دوره 1، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده
روش بررسی: جهت تهیه ابزار، بر مبنای نمونه خارجی آزمون و بر اساس معیارهای مطابق با زبان فارسی هریک از مواد آزمون انتخاب شدند و سپس برای بررسی روایی از شیوه جمع آوری آراء صاحب نظران امر خواندن استفاده شد. به منظور بررسی پایایی ابزار و همچنین بررسی قدرت تمایزگذاری آزمون، پژوهش به فاصله دو هفته بر روی 50 دانش آموز دو دبستان دولتی و غیرانتفاعی دخترانه و دو دبستان دولتی و غیرانتفاعی پسرانه منطقه 12 آموزش و پرورش تهران و همچنین 12 کودک نارساخوان مراجعه کننده به مراکز اختلالات یادگیری اجرا شد و نتایج حاصل از آن ثبت گردید. یافته ها : یافته ها نشان داد که همبستگی بالایی بین زمان مرحله اول و دوم اجرای آزمون در کل آزمودنی ها وجود دارد و همچنین اختلاف معنیداری بین میانگین زمان دانش آموزان طبیعی و نارساخوان در دومرحله اجرای آزمون وجود دارد. نتیجه گیری: آزمون نامیدن خودکار سریع دارای روایی و پایایی است و قادر به تمایز گذاری بین دو گروه دانش آموزان طبیعی و نارساخوان می باشد.
زهرا سلیمانی، سوده خرمیان، محمد رحیم شاهبداغی، سقراط فقیه زاده، دوره 2، شماره 2 - ( 6-1387 )
چکیده
هدف و زمینه: تحقیق حاضر با هدف تهیه آزمون تداعی کلمه و تعیین روایی و پایایی آن در پایه اول ابتدایی به منظور بررسی یکی از ویژگیهای معنا شناسی کودکان انجام شده است. روش بررسی: این مطالعه به روش توصیفی - تحلیلی و از نوع ابزار سازی و اعتبار سنجی بود. جمعیت مورد مطالعه شامل 20 دختر و 21 پسر بودند. کلمات محرک بر اساس آزمون تداعی کلمه پرفسور گلدفارب تنظیم شد. بر اساس آزمون مذکور کلمات با توجه به 3 ویژگی، از حیث بسامد(پر بسامد، کم بسامد) ، طول کلمه(کوتاه، بلند) ، سطح انتزاع (پایین، متوسط، بالا) و طبقه دستوری (اسم، کلمه، صفت) انتخاب شدند. ابتدا حدود 180 کلمه از بین کلمات کودکان سال اول ابتدایی از پژوهش واژگان پایه کودکان فارسی زبان انتخاب شده و برای انتخاب و نمره دهی در اختیار صاحبنظران قرار گرفتند. بر اساس نظر صاحبنظران 72 کلمه انتخاب شد که به صورت شفاهی طی 2 مرحله ارزیابی گردید و نوع پاسخ ها از نظر جانشینی و هم نشینی تعیین و با استفاده از آزمون های آماری مک نمار و ضریب کاپا مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که در مرحله اول و دوم آزمون در 3 طبقه دستوری اسم، صفت، فعل ، همبستگی بالایی در هر 3 طبقه در2 مرحله وجود داشت . نتیجه گیری : این یافته ها نشان داد آزمون مورد نظر از روایی و پایایی بالایی برخوردار است و می توان از آن در بررسی رشد واژگانی ، رشد معنا شناسی و به طور کلی رشد زبانی استفاده کرد.
تکتم مالکی شاه محمود، زهرا سلیمانی، شهره جلائی، دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: آسیب ویژهی زبانی یکی از اختلالات زبانی دوران رشد در کودکان است. در زبان فارسی مطالعات بسیار اندکی بر روی ویژگیها ی زبانی کودکان مبتلا به این اختلال انجام شده است. هدف از مطالعهی حاضر پاسخ به این سؤال است که آیا بین توانمندیهای زبانی کودکان مبتلا به آسیب ویژهی زبانی با کودکان خردسالتری که بر اساس میانگین طول گفته (Mean Length of Utterance) با آنها تطبیق یافتهاند همسانی وجود دارد یا خیر. روش بررسی: در این مطالعهی مورد- شاهدی، نتایج به دست آمده از 6 خرده آزمون اصلی آزمون رشد زبان و آنالیز نمونهی گفتاری 12 کودک مبتلا به آسیب ویژهی زبانی با 12 کودک طبیعی که بر اساس میانگین طول گفته با آن ها تطبیق یافته بودند، مورد مقایسه قرار گرفتند. یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد در میانگین درصد استفاده از انواع مختلف واژهها و تک واژها در گفتار، بین گروه مبتلا به آسیب ویژه ی زبانی و گروه کنترل تفاوت معنیداری دیده نمیشود. علیرغم همسان سازی بر اساس میانگین طول گفته، میانگین امتیاز بهرههای زبان گفتاری، سازماندهی و معناشناسی و نیز میانگین نمرات استاندارد خرده آزمونهای تقلید، واژگان ربطی و واژگان شفاهی در گروه مبتلا به SLI به طور معناداری پایینتر از گروه کنترل همتای زبانی آ نهاست. نتیجه گیری: کودکان مبتلا به آسیب ویژهی زبانی در برخی مهارتهای زبانی از کودکان همتای MLU خود هم عقبترند. دادههای این پژوهش از این فرضیه که کودکان دارای MLU-m یکسان عملکردهای زبانی مشایه دارند حمایت نمیکنند. لازم است درمانگران در برنامهریزیهای درمانی به نقاط ضعف این کودکان نسبت به کودکان طبیعی دارای سطح زبانی مشابه توجه کنند.
پروین نعمتی، زهرا سلیمانی، علی مرادی، شهره جلائی، دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر برخی ویژگیهای زبانی شامل: معناشناسی، نحو و واج شناسی را به عنوان مهارتهای پایه ای مورد نیاز و تأثیرگذار بر روی مهارت خواندن در کودکان مبتلا به نارساخوانی مورد بررسی قرار میدهد. روش بررسی: در این پژوهش توصیفی- تحلیلی مقطعی، 40 کودک 7 تا 8 سال در دو گروه 20 نفره شامل کودکان مبتلا به نارساخوانی رشدی با میانگین سنی 100 ماه و گروه کودکان طبیعی با میانگین سنی107 ماه بر اساس نمونهگیری غیر تصادفی انتخاب و مقایسه شدند. برای به دست آوردن دادهها از پرسشنامهی والدین، پرسشنامهی معلم و متون انتخابی جهت ارزیابیهای غیررسمی و از آزمون هوش ریون رنگی و آزمون خواندن و نارساخوانی نما جهت تشخیص قطعی و دقیقتر نارساخوانی استفاده شد سپس آزمون رشد زبان به منظور بررسی ویژگیهای زبانی در دو گروه کودکان طبیعی و نارساخوان انجام شد. دادهها نیز با آزمون t مستقل و من ویتنی تحلیل شدند. یافته ها: مقایسهی میانگین نمرات استاندارد کودکان مبتلا به نارساخوانی با کودکان طبیعی در خرده آزمونهای مهارت معناشناسی شامل: واژگان تصویری، واژگان ربطی و واژگان شفاهی نشان داد تفاوت معناداری بین دو گروه وجود دارد (05/0 > p). همچنین مقایسهی میانگین نمرات استاندارد خرده آزمونهای نحوی نیز شامل: درک دستوری، تقلید جمله و تکمیل دستوری نشان دهندهی تفاوت معنادار در بین دو گروه بود (05/0 > p). در رابطه با مهارت واج شناختی مقایسهی میانگین نمرات استاندارد خرده آزمونهای تمایزگذاری کلمه و تحلیل واجی نشان دهندهی تفاوت معنادار بین دو گروه بود (05/0>p)، ولی در خرده آزمون تولید کلمه تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نگردید (05/0 < p). نتیجه گیری: با توجه به یافتههای فوق به نظر میرسد که کودکان مبتلا به نارساخوانی در تواناییهای زبانی شامل معناشناسی، نحو و واج شناسی در مقایسه با کودکان طبیعی هم سن خود ضعیفتر هستند. در نتیجه جای آن دارد که در کار بالینی و در کنار درمانهای رایج کودکان مبتلا به نارساخوانی، ارزیابی دقیق و عمیق ویژگیهای زبانی گنجانده شود و در صورت نیاز، گفتاردرمانی با تمرکز بر روی مهارتهای زبانی در درمان این کودکان به کار گرفته شود.
حمیده قائمی، زهرا سلیمانی، هوشنگ دادگر، دوره 4، شماره 3 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: نارساخوانی نوعی اختلال یادگیری زبانی است که منجر به نقایصی در زبان نوشتاری از جمله خواندن و هجی کردن می گردد. این گروه از کودکان در زمینه های نحوی، صرفی ،واجی ،معنایی و کاربرد شناختی آسیب دیده اند.در همین راستا به بررسی حوزه ی دانش صرفی به عنوان یکی از جنبه های موثر بر مولفه های خواندن( سرعت ، صحت و درک ) که در این کودکان دچار نقص شده است، پرداخته ایم. روش بررسی: در این مطالعه 27 دانش آموز نارسا خوان و 57 دانش آموز عادی در پایه دوم دبستان شرکت داشتند. وجود یا عدم وجود نارساخوانی با انجام آزمون خواندن و نارسا خوانی نما تعیین شده و همچنین وجود یا عدم وجود اختلالات زبانی در هر دو گروه از آزمون رشد زبان TOLD استفاده گردید . آزمون آگاهی صرفی به منظور بررسی دانش صرفی و نیز از متن های خرده آزمون درک متن ( شامل متن مشترک و متن اختصاصی 1 و2) در آزمون نما جهت تعیین سرعت ، صحت و درک خواندن مورد استفاده قرار گرفت.داده های حاصل با کمک روشهای آمار استنباطی مانند آزمون ضریب همبستگی خطی پیرسن و اسپیرمن، آزمون نرمال بودن کلموگروف- اسمیرنف و آزمون T-test مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت. یافته ها: در کل نمونه ضریب همبستگی آگاهی صرفی و سرعت خواندن مورد نظر91/0 -،بین آگاهی صرفی و صحت خواندن 95/0و بین آگاهی صرفی و درک خواندن92/0 بدست آمد. این مقادیر نشان می دهد که بین آگاهی صرفی با هر یک از مولفه های خواندن همبستگی بالا می باشد. ضریب همبستگی در گروه کودکان نارساخوان به ترتیب فوق 68/0-و 14/0و 10/0 بوده که نشان دهنده ی معنادار نبودن این ارتباط در گروه کودکان نارساخوان است. همچنین آزمون T-test نشان داد که بین مهارت آگاهی صرفی ، مهارت درک خواندن ،مهارت سرعت خواندن و نیز مهارت صحت خواندن در دو گروه عادی و نارساخوان تفاوت معنا داری دیده می شود. نتیجه گیری:آگاهی صرفی،سرعت، صحت و درک خواندن در کودکان نارسا خوان در مقایسه با کودکان عادی در سطح ضعیف تری قرار دارد و به عنوان یکی از جنبه های زبانی است که می تواند بر سرعت ، صحت و درک خواندن تاثیر گذار باشد با وجود این در گروه کودکان نارساخوانی که مشکلات خواندن آنها در سطح کلمه است(مانند گروه نارساخوان نمونه مورد مطالعه)،آگاهی صرفی نقش تاثیر گذاری در مهارت های خواندن آنها از جمله سرعت، صحت و درک نخواهد داشت.
بهنوش طحان زاده، زهرا سلیمانی، آذر مهری، سیده مریم خدامی، شهره جلائی، دوره 6، شماره 4 - ( 12-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: آسیب بازیابی اسامی در میان انواع سندرمهای زبان پریشی متداول است، اما برخی از مطالعات پیشین بین توانمندی بازیابی اسامی سندرمهای مختلف زبان پریشی تفاوت قائل شدهاند. مطالعه حاضر به بررسی و مقایسه توانمندی نامیدن 4 بیمار زبانپریش روان و ناروان در تکلیف نامیدن تصویر میپردازد. روش بررسی: در مطالعه حاضر توانمندی نامیدن 2 بیمار زبان پریش روان و 2 ناروان توسط آزمون تصویری نامیدن شفاهی بررسی گردید. این آزمون شامل تصویرخطی 109 اسم می باشد. ازبیماران خواسته شد تا هر تصویر را با یک کلمه نام ببرند. پاسخ های بیماران براساس سیستم نمره دهی آزمون نامیدن فیلادلفیا به انواع صحیح وخطای معنایی، صوری، آمیخته، ناکلمه، خطای نامرتبط و سایر موارد (حذف، حاشیهپردازی/توصیف و بینایی) طبقه بندی شدند. سپس، دادهها به صورت توصیفی بررسی شده و با آزمون من ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نمره افراد زبانپریش ناروان بیش از موارد روان بود. درصد خطای معنایی در گروه روان و موارد عدم پاسخدهی در بیماران ناروان بیش از سایر نوعها بود. علیرغم وجود تفاوتهای فردی تمامی انواع خطاها در پاسخهای بیماران یافت میشد. اختلاف میانگین نمره وانواع خطاها بین بیماران روان وناروان معنادار نبود (05/0p>). نتیجه گیری: این سیستم نمرهدهی میتواند تنوعی از خطاهای بازیابی واژه را توصیف نماید.افراد زبانپریش روان مشکل بیشتری در بازیابی اسامی نسبت به بیماران ناروان دارند. اگرچه میان دو گروه اختلافاتی وجود دارد، اما نوع خطا در نامیدن تصویر عامل دقیقی جهت تمایزگذاری بین سندرم های مختلف زبان پریشی نمی باشد و میان مکانیسمهای زیربنایی آسیب دیده و رفتار نامیدن آن ها شباهت وجود دارد.
یاسمن جلیلیان، محمدرحیم شاهبداغی، زهرا سلیمانی، شهره جلائی، دوره 7، شماره 3 - ( 6-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: ارزیابی شدت لکنت و همچنین پیش بینی مزمن و غیر مزمن بودن لکنت در کودکان لکنتی که برای ارزیابی و برنامهی درمانی به مراکز مختلف مراجعه میکنند بسیار حائز اهمیت میباشد و نیاز به ابزاری معتبر با کاربرد آسان بسیار به چشم میخورد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف اعتبارسنجی نسخه فارسی آزمون پیش بینی لکنت در کودکان 3 تا 8 ساله لکنتی و تعیین روایی آن صورت گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی – تحلیلی در ابتدا با استفاده از پروتکل ترجمه و معادل سازی International Quality of Life Assessment Project (IQOLA) درجه دشواری و کیفیت ترجمه اولیه آزمون پیش بینی لکنت (Stuttering Prediction Instrument :SPI) مورد بررسی قرار گرفت. سپس به منظور معادل سازی فرهنگی سوالهای پرسشنامه نظر 8 متخصص با استفاده از روش کمی تعیین روایی محتوایی لاواشه گرفته شد. همزمان 13 آسیب شناس گفتار و10 نفر از والدین کودکان لکنتی درباره روان و قابل فهم بودن سوالهای پرسشنامه بر طبق چک لیست ارزیابی روایی صوری قضاوت کردند. در ادامه با اجرای یک مطالعه آزمایشی بر روی 10 کودک 3 تا 8 ساله ی لکنتی روایی صوری، ثبات درونی و پایایی آزمون SPI بررسی شد. بعد از این مرحله از 52 کودک لکنتی آزمون SPI و همچنین آزمون سنجش شدت لکنت۳ (Stuttering Severity Instrument3:SSI3) و چک لیست کوپر(Cooper Chronicity Checklist) ، به منظور بررسی روایی همزمان ، گرفته شد. در پایان نسخه فارسی آزمون SPI بر روی 15 کودک لکنتی در دو بار به فاصله 7 تا 10 روز به منظور بررسی ثبات آزمون – باز آزمون تکمیل گردید.
یافتهها: از مجموع 15 آیتم مربوط به ترجمه اولیه آزمون" پیش بینی لکنت" جمعاً 10مورد( 84درصد) ترجمه آسان و کیفیت ترجمه مطلوب داشتند. تحلیل داده-های موجود نشان میدهد که آزمون دارای روایی میباشد. میان نمرات آزمون SPI و SSI3 همبستگی 93/0 و همچنین میان چک لیست کوپر و آزمون SPI همبستگی معنیداری (001/0) وجود دارد. به منظور کسب اطمینان از آنکه سؤالات هر بخش، ساختهای مرتبط را بررسی میکنند، آلفای کرونباخ برای هر 4 بخش آزمون در دو مرحله انجام آزمون گرفته شد که از 77/0 تا 98/0 بود و ضریب آلفای کرونباخ برای کل آزمون 97/0 بود که نشان از سطح بالای ثبات درونی دارد. میان نمرات آزمون SPI و SSI3 و همچنین میان نمرات آزمون SPI و چک لیست کوپر در 15 کودک لکنتی مورد مطالعه در مرحله دوم انجام آزمون همبستگی قوی 94/0 در سطح معنی داری وجود داشت.
نتیجهگیری: از مجموع نتایج بدستآمده از تحقیق حاضر میتوان به طورکلی بهآسانی و کیفیت مطلوب ترجمه و حفظ همگنی در آیتمهای نسخه اصلی پی برد و از این جنبه میتوان امیدوار بود که ابزار به دست آمده با ابزار اصلی مطابقت دارد. به منظور بررسی بخشهای آزمون SPI از دیدگاه متخصصین ایرانی با هدف قابلیت کاربرد آزمون در سطح جامعه ایران، مراحل مختلفی انجام گرفت که در نهایت با انجام تغییرات لازم آزمون مطلوبی تهیه گردید. همچنین وجود همبستگی قوی و معنیدار بین مقیاس SSI3 و بخشهای مختلف آزمون SPI و همچنین همبستگی معنی دار بین چک لیست پیش بینی مزمن بودن کوپر و آزمون SPI نمایانگر روایی همگرای خوب هر بخش در SPI میباشد. بهطور کلی نتایج این مطالعه گویای این مهم است که آزمون SPI از همخوانی درونی و تکرارپذیری و درکل از پایایی مطلوبی نیز برخوردار است. در پایان، این تحلیلها ثابت کرد که تمام بخشهای آزمون از پایایی و روایی مناسبی برخوردار هستند و بعد از هنجاریابی آن درکل کشور میتوان از این ابزار در کاربردهای بالینی و پژوهشی استفاده کرد.
یاسر آفاقی ، آذر مهری، زهرا سلیمانی، شهره جلائی، حمزه عزیزی زلانی، دوره 7، شماره 4 - ( 8-1392 )
چکیده
چکیده زمینه و هدف: انسان برای برقراری ارتباط نیاز به گفتار دارد. وی با استفاده از ساختارهای زبان شناسی از جمله صدا، کلمه و از همه مهمتر، از جمله به گفتار دست پیدا می کند. در دستور زبان فارسی، جملات انواع مختلفی دارد از جمله: امری، پرسشی، معلوم، مجهول، تعجبی. کودک در مراحل رشدی خود ابتدا از تک کلمه،گفتار تلگرافی و سپس با ترکیب اسامی و افعال و حروف اضافه جمله سازی میکند و در نهایت جملات مجهول، شرطی و مرکب را بیان میکند. با توجه به اینکه هیچ مطالعهای در رابطه با سن درک جملات مجهول در زبان فارسی انجام نشده بود بر آن شدیم تا آزمون درک جملات مجهول را بر روی کودکان طبیعی اجرا نموده و سن رشد آن را در کودکان طبیعی بدست آوریم سپس آن را با کودکان کم شنوا مقایسه کنیم. هدف از این مطالعه بررسی درک جملات مجهول در کودکان طبیعی 3 تا 8 سال و مقایسه آن با کودکان 8 ساله کم شنوا می باشد. روش بررسی: تعداد 691 کودک طبیعی 3 تا 8 سال در مناطق مرکزی تهران و 18کودک کم شنوا در مدارس استثنایی تهران در این آزمون شرکت کردند.این آزمون ابتدا روی 30 کودک اجرا شد و پایایی آن به اثبات رسید. این آزمون داری 15تصویر سهتایی بود وکودک باید یکی ازسه تصویر را نشان می-داد. در ابتدا دو مجموعه تصویر 3 تایی به عنوان مثال و تمرین، به کودک ارائه شد سپس جمله مجهول مربوط به آن بصورت محاوره بیان شد وکودک باید آنرا نشان میداد و اگر نمیتوانست خود آزمونگر تصویر صحیح را نشان میداد و تصویر بعدی به همین صورت ارائه میشد تا کودک با نحوه انجام آزمون آشنا شود. به کودک توضیح داده شد که تصاویر آزمون را به دقت نگاه کند و پس از بررسی تمام تصاویر، تصویر صحیح را نشان دهد.در ادامه 15 تصویر آزمون اجرا شدو نتایج ثبت گردید. یافته ها: بیشترین تعداد پاسخ صحیح مربوط به کودکان 8 ساله طبیعی بود(میانگین93/13)و سپس کودکان هفت ساله51/12، شش ساله37/9، پنج ساله09/8، چهار ساله31/5، سه ساله61/3، و کمترین تعداد پاسخ صحیح مربوط به کودکان کمشنوا (56/3) بود. نتایج این پژوهش نشان داد که بین توانایی درک جملات مجهول و سن، رتبه تولد، تحصیلات پدر و تحصیلات مادر رابطه معناداری وجود دارد (05/0(p< ولی بین توانایی درک جملات مجهول و جنسیت ارتباط معناداری وجود ندارد (05/0(p>و بین میانگین درصد پاسخهای صحیح به درک جملات مجهول درکودکان کمشنوا در همه سنین بجز 3 سالهها تفاوت معنادار وجود دارد، یعنی به لحاظ درک مفهوم کم شنواها مثل 3 ساله ها هستند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که بین توانایی درک جملات مجهول و سن، رتبه تولد، تحصیلات پدر و تحصیلات مادر رابطه معناداری وجود دارد ولی بین توانایی درک جملات مجهول و جنسیت ارتباط معناداری وجود ندارد. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که توانایی درک جملات مجهول در کودکان 8 ساله کم شنوا در حد کودکان 3 ساله طبیعی میباشد. کلید واژه ها:جملات مجهول، درک ، کودکان طبیعی، کم شنوای شدید، زبان فارسی
مریم کاویانی، هوشنگ دادگر، زهرا سلیمانی، مسعود صالحی، دوره 8، شماره 3 - ( 4-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: مشکلات تغذیهای در کودکان فلج مغزی شایع میباشد. مداخلات زود هنگام دهانی حرکتی میتواند عملکرد تغذیهای را در این کودکان بهبود بخشد. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر مدت زمان تحریکات دهانی حرکتی بر عملکرد تغذیهای در کودکان فلج مغزی اسپاستیک میباشد.
روش بررسی: دوازده کودک فلج مغزی اسپاستیک در محدوده سنی 2تا 7 سال در دو گروه A , B قرار گرفتند. کودکان گروه A به مدت 12 جلسه(سه روز درهفته) و کودکان گروه B به مدت 24 جلسه(سه روز در هفته) تحریکات دهانی حرکتی را دریافت کردند.مهارت های تغذیه ای با استفاده از مقیاس حرکتی دهان ارزیابی شدند.داده های بدست آمده با استفاده از روش های آماری فریدمن و من ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج نشان داد که تحریکات دهانی حرکتی بر عملکرد تغذیهای در هر دو گروه موثر بود. بهبود عملکرد های بستن دهان،بستن لب در هنگام تغذیه با قاشق و مکیدن نی درکودکان گروه B در مقایسه با گروه A تفاوت معنیداری داشتند(05/0 P< ). در عملکردهای جویدن،کنترل مایعات در حین بلع و کنترل مادهی غذایی بین دو گروه تفاوت معنیداری مشاهده نشد(05/0 P> ) .همچنین در نمره کل عملکرد تغذیهای بین دو گروه تفاوت معنیداری مشاهده نشد (05/0 P> )).
نتیجهگیری: تحریکات حرکتی دهان بر عملکرد تغذیهای کودکان فلج مغزی اسپاستک موثر میباشد ولی با افزایش تعداد جلسات درمانی (افزیش مدت زمان تحریک) فقط رفتارهای خاصی از تغذیه بهبود مییابند.
کلید واژهها: فلج مغزی اسپاستیک، مهارتهای تغذیه ، تحریکات حرکتی دهان.
زیبا دلخواه، زهرا سلیمانی، هوشنگ دادگر، نجوا موسوی، دوره 9، شماره 7 - ( ویژه نامه شماره سه فصل زمستان 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: نظریه ذهن به عنوان یکی ازمولفه های شناختی، شالوده توانایی ما برای توضیح دادن یا پیش بینی کردن رفتار خودمان و دیگران است که از طریق نسبت دادن حالات ذهنی انجام می شود. این توانایی در کودکان ناشنوا آسیب دیده است و در دختران رشد سریعتر و بهتری دارد. هدف این پژوهش بررسی نظریه ذهن در کودکان کاشت حلزون 5 تا 6 سال است تا تاثیر تجربه افت شنوایی بر نظریه ذهن و نیز رابطه نظریه ذهن با جنسیت و سن کاشت مورد مطالعه قرار گیرد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی و مقطعی، 18 کودک کاشت حلزون 5 تا 6 سال از بیمارستان امیراعلم شهر تهران و 18 کودک طبیعی فارسی زبان به شیوه نمونه گیری در دسترس و آسان انتخاب شدند. کودکان طبیعی از نظر سن و منطقه زندگی با کودکان کاشت حلزون تطبیق داده شدند و مشکلات حسی و گفتاری نداشتند. عملکرد نظریه ذهن پایه با آزمون قمرانی (1385) در این کودکان بررسی شد.
یافتهها: عملکرد دو گروه در نظریه ذهن پایه، به طور معنیداری متفاوت بود (001/0>P). همچنین مقایسه بین دختران و پسران طبیعی (3/0P=) و کاشت حلزون (2/0P=) نشان داد در هر دو گروه تفاوت معناداری بین دختران و پسران وجود ندارد. بین سن کاشت حلزون و امتیاز نظریه ذهن رابطه معنادار وجود ندارد (1/0P=).
نتیجهگیری: آسیب شنوایی بر رشد نظریه ذهن پایه در کودکان کاشت حلزون مؤثر بوده است. سن کاشت و جنسیت تاثیری بر رشد نظریه ذهن ندارد.
کلیدواژهها: نظریه ذهن، کاشت حلزون، زبان فارسی
|
|
|
|
|
|