55 نتیجه برای طالبیان
محمد رضا هادیان، محسن میر، سعید طالبیان، نسرین ناصری،
دوره 1، شماره 1 - ( 2-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : لیگامان متقاطع قدامی در زانو دو نقش مکانیکال و حسی دارد. حس عمقی توسط بازسازی وضعیت مفصل و آستانه درک حرکت پاسیو در وضعیت بدون تحمل وزن ارزیابی شده است. پیشنهاد شده است که ارزیابی حس عمقی در وضعیت فانکشنال اندام تحتانی ممکن است اثر آسیب و بازسازی لیگامان متقاطع قدامی را بر عملکرد حس عمقی زانو بهتر نشان دهد.هدف مطالعه حاضر ارزیابی حس وضعیت مفصل زانو بعد از بازسازی لیگامان متقاطع قدامی در وضعیت فانکشنال بود.
روش بررسی: 12 بیمار که تحت عمل بازسازی لیگامان متقاطع قدامی قرار گرفته بودند و 12 فرد سالم در این مطالعه شرکت کردند. حس وضعیت مفصل در زانوی غالب افراد سالم و زانوی عمل شده و زانوی سالم بیماران از طریق بازسازی زاویه تست شده مورد ارزیابی قرار گرفت. برای اندازه گیری زاویه از سیستمی متشکل از فوتوگرافی دیجیتال، مارکرهای غیر منعکس کننده و آنالیز با AutoCAD استفاده شد. ارزیابی در دو وضعیت، حرکت در جهت اکستانسیون و حرکت در جهت فلکسیون صورت گرفت. خطای مطلق به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شد.
یافته ها: تفاوت معنی داری در حس وضعیت مفصل بین دو زانوی عمل شده و زانوی سالم بیماران و هر کدام از زانوهای بیماران با زانوی غالب افراد سالم در هر وضعیت تست وجود نداشت. همچنین بین دو وضعیت تست، در هر کدام از زانوهای بیماران و گروه کنترل اختلاف معنی دار وجود نداشت.
نتیجه گیری: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد افرادی که تحت عمل بازسازی لیگامان متقاطع قدامی قرار گرفته اند در وضعیت تحمل وزن اختلالی در حس وضعیت مفصل ندارند. حس وضعیت مفصل زانو عمدتا توسط گیرنده های عضلانی- تاندونی تامین میشود. اطلاعات حسی گیرنده های مکانیکی سایر لیگامانها و کپسول مفصلی، ارسال پیامهای حس عمقی را تکمیل می کنند.
سعید طالبیان مقدم، فهیمه هاشمی راد، غلامرضا علیایی، سقراط فقیه زاده،
دوره 1، شماره 1 - ( 2-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : مطالعات کلینیکی و بیومکانیکی زیادی نشان داد که عضلات اکستنسور کمری در حین خم شدن به سمت جلو از وضعیت ایستاده دچارکاهش فعالیت میوالکتریک می شوند. هدف ازانجام این مطالعه بررسی ارتباط بین انعطاف پذیری تنه و پاسخ فلکشنـیلکسیشن عضله ارکتور اسپاین کمری بود.روش بررسی : این مطالعه بر روی 30 خانم سالم که بر اساس انعطاف پذیری تنه که از طریق تست Toe Touch انجام شد به سه گروه (انعطاف پذیری کم، نرمال و انعطاف پذیری بالا ) تقسیم شدند. EMG سطحی عضله ارکتور اسپاین کمری در حین خم و راست شدن به سمت جلو بطور همزمان با حرکت ثبت شد و زاویه تنه، هیپ و لومبار در زمان شروع و خاتمه فلکشن ـ ریلکسیشن محاسبه شد. از آزمونOne Way Anova برای بررسی تفاوت زوایای مورد نظر در گروه های مختلف استفاده شد.
یافته ها: افرادی با انعطاف پذیری بیشتر در حین خم شدن به سمت جلو در زوایای بیشتری عضله ارکتور اسپاین آنها ریلکس می شد و در هنگام بلند شدن نیز در زوایای ابتدایی تری دوباره وارد عمل می شد (P<001) . با استفاده ازهمبستگی پیرسون میزان ارتباط بین زوایا در هنگام خم شدن کامل بررسی شد که نشان داد ارتباط بسیار بالایی بین زاویه تنه و هیپ وجود دارد0/88)= r P<001) در حالیکه هیچ ارتباط خطی بین زاویه تنه و لومبار دیده نشد0/1)= .( P<0/3 r
نتیجه گیری : نتایج تحقیق نشان می دهد افرادی که انعطاف پذیری بیشتری در تنه دارند در حین فاز خم شدن در زوایای بیشتری از تنه و هیپ عضله ارکتور اسپاین آنها ریلکس می شود و در هنگام بلند شدن نیز در زوایای ابتدایی تری عضله آنها دوباره وارد عمل میشود که دلیل بیومکانیکی این رخداد در تفاوت بافتهای لیگامانی و پاسیو افراد با انعطاف پذیری مختلف است که می تواند بر روی الگوی فعالیت بافتهای اکتیو موثر باشد.
غلامرضا علیایی، محمدرضا هادیان، حسین باقری، سعید طالبیان، محسن عابدی،
دوره 1، شماره 1 - ( 2-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف بررسی ومقایسه اثرطولهای مختلف عضله ابداکتور پولیسیس برویس (Abd.Pol.Bre) برروی تغییرات طیف فرکانس سیگنال الکترومیوگرافی وخستگی موضعی عضلانی وهمچنین بررسی اثر خستگی عضلانی برروی طیف فرکانس است .روش بررسی: در 20 نفر ازافراد سالم بین سنین20 تا34 سال انجام شد. در این تحقیق هر فرد در مجموع 3 دقیقه انقباض ایزومتریک ،6 دقیقه انقباض دینامیک عادی ،6 دقیقه انقباض دینامیک سرعتی و6 دقیقه انقباض دینامیک با فنر انجام میداد که هر کدام از این انقباضها در سه طول کوتاه ،متوسط وبلند (یا به عبارتی زوایای 0و 45و90درجه) انجام می شد. بین هرکدام ازمراحل انقباضی مدت 5 دقیقه زمان استراحت در نظر گرفته می شد.قبل وبعد از هر مرحله نیز موج الکترومیوگرافی عضله توسط دستگاه ثبت شده ودرنهایت طیف فرکانس آن مورد بررسی قرار می گرفت.
یافته ها: بااستفاده از آزمون آماری t مشخص گردید که با کاهش طول عضله فرکانس میانه و میانگین افزایش مییابد (000/0.(P= همچنین تست خستگی سبب کاهش شاخصهای فرکانسی میشد که این کاهش در انقباض ایزومتریک کمتر از انقباض دینامیک بود وبیشترین کاهش مربوط به انقباض دینامیک با فنر بود.بیشترین میزان انحراف فرکانس به لحاظ عددی مربوط به طول کوتاه عضله بود که البته ازنظر آماری اختلاف معناداری را نسبت به طولهای دیگر نشان نمی داد
نتیجه گیری: بطور کلی این تحقیق بیانگر رابطه بین طول عضله و خستگی موضعی عضلانی با تغییرات طیف فرکانس است .
محمدرضا هادیان، نسرین ناصری، حسین باقری، سعید طالبیان، غلامرضا علیایی، شهره جلایی،
دوره 1، شماره 1 - ( 2-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: اندازه گیری زاویه مفصل در ارزیابی یکی از اجزای مهم حس پروپریوسپشن یعنی حس وضعیت مفصل کاربرد دارد. هدف این مطالعه مقطعی، بررسی پایایی ودقت اندازه گیری زاویه با استفاده از دو روش آنالیز دستی و آنالیز با AutoCAD بود. روش بررسی : برای بررسی پایایی و دقت آنالیز دستی در محیط کلینیک ، از72 زاویه مفصل زانوی راست 24 فرد سالم ، در حالیکه 4 عدد مارکر مربعی بر روی اندام تحتانی آنها چسبانده شده بود با دوربین دیجیتال ، عکس گرفته شد. زوایای تصاویر موجود با آنالیز دستی از طریق صفحات شفاف وگونیامتری اندازه گیری شد. این اندازه گیری توسط آزمونگر اصلی با دو تکرار با فاصله زمانی 10 روز و دو فیزیوتراپیست به صورت مستقل انجام شد.
یافته ها: ضریب همبستگی (r)، در آنالیز دستی تمام زوایا، بین تست کنندهها، تقریباً 1 بود. ICC [2.1] در پایایی از نوع inter & intra-rater، 999/0 بود. همچنین اختلاف معنی دار میان اندازهگیریهای دو فیزیوتراپیست، دو بار اندازهگیری آزمونگر اصلی و هر بار اندازهگیری آزمونگر اصلی و هر فیزیو تراپیست وجود نداشت . در بررسی ارتباط آنالیز دستی با آنالیز با AutoCAD، ضریب همبستگی برای هر سه زاویه 1 بود. اختلاف میانگین دو روش بیشتر از 8/0 درجه نبود.
نتیجه گیری : روش های معرفی شده در این مطالعه، شامل روش آنالیز دستی و آنالیز با AutoCAD، برای اندازه گیری زاویه مفصل زانو دارای پایایی و دقت کافی هستند. این روش ها از طریق مارکرگذاری و فوتوگرافی دیجیتال در ارزیابی حس وضعیت مفصل زانو میتوانند به کار گرفته شوند.
محمد رضا هادیان، اندیشه باستانی، سعید طالبیان، غلامرضا علیایی، حسین باقری،
دوره 1، شماره 1 - ( 2-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: ورودی های سوماتوسنسوری ناشی از فعالیت مکانورسپتورها در نقاط تماسی به بدن وارد می گردند. لذا فیدبک حسی منشا گرفته از گیرنده های پوستی در پا که از طریق تحریک پوستی عصب ایجاد می شود میتواند نقش مهمی در کنترل حسی و تنظیم الگوهای تون نرمال ایفا کند در این مطالعه به بررسی تحریک پذیری موتورنورون با تحریک گیرنده ها در سطوح داخلی کف پا مرتبط با انشعابات داخلی شاخه پلانتار عصب تیبیال ، پرداخته شده است.روش بررسی: 16 فرد سالم بطور داوطلبانه در این مطالعه شرکت نموده اند. افراد در وضعیت دمر قرار گرفته و تحریکات مکانیکی جلدی ( برابر با 50% وزن ساق و پای فرد) به سطوح داخلی کف پای سمت غالب، توسط دستگاه طراحی شده، به واسطه یک صفحه به ابعاد 3×3 سانتیمتر در زمان های مختلف اعمال گردید. رفلکس هافمن (H) بعنوان معیار اندازه گیری تحریک پذیری موتورنورون ها، به شکل دوطرفه، قبل و بعد از بکار بردن تحریکات مکانیکی جلدی ثبت شد .
یافته ها : بر اساس این مطالعه، دامنه رفلکس هافمن و نسبت H/M هر دو سمت کاهش معناداری را بعد از اعمال تحریک به سمت داخل کف پای همان سمت (P<0.05) نشان داد. بعلاوه زمان تاخیری رفلکس H افزایش معناداری را نشان داد. (P<0.05). میزان کاهش در دامنه رفلکس H و تاثیر تحریکات بر روی پای همان سمت بیشتر بوده است.
نتیجه گیری : نتایج نشان دهنده تاثیرات تعدیلی تحریکات آورانهای پوستی بر تحریک پذیری موتورنورونهای همان سمت و سمت مقابل در محل توزیع عصب داخلی پلانتار، دارد. این نتایج می تواند کاربرد عملی در درمان اختلالات تون عضلانی در موارد ضایعات نخاعی و ضربه مغزی داشته باشد.
سعید طالبیان، مریم عباس زاده، سمیه سلطانی،
دوره 1، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده
روش بررسی: سی مرد والیبالیست حرفهای (20 سالم و 10 بیمار) در محدوده سنی 20 تا 30 سال بطور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. گروه بیمار در معاینه بر اساس اطلاعات کلینیکی و الکترومیوگرافی مبتلا به ضایعه عصب سوپرااسکاپولار سمت راست با آتروفی عضله بودند. افراد در حالت به شکم خوابیده بر روی تخت قرار میگرفتند به نحوی که شانه مورد نظر در 90 درجه ابداکشن و مدیال روتیشن و مفصل آرنج از لبه تخت با فلکشن 90 درجه بطور عمودی قرار میگرفت. ابتدا همزمان با سه بار ثبت حداکثر فعالیت عضلات اینفرااسپیناتوس، تراپز میانی و ترس مینور بصورت ایزومتریک نیروی تولید شده توسط نیروسنج به رایانه منتقل و جهت نرمال کردن حرکت داینامیک پردازش میشد. سپس در حین حرکت داینامیک شبیه به Spirk به تعداد سه تکرار، با همزمان ساز خارجی زمان شروع و خاتمه فعالیت سه عضله ثبت و توسط نرم افزار شناسایی میشد. یافته ها: در گروه بیماران تفاوت معنیداری بینRMS نرمال شده حرکت داینامیک عضله اینفرااسپیناتوس و عضله تراپزمیانی مشاهده شد (05/0p≤). در حالیکه در گروه سالم این اختلاف بین عضله اینفرااسپیناتوس و دو عضله دیگر معنیدار بود (05/0p≤). همچنین تفاوت معنیداری بین RMS نرمال شده دو گروه در سه عضله وجود داشت (05/0p≤). تفاوت معنیداری بین زمان شروع و خاتمه فعالیت سه عضله در هر دو دیده شد (05/0p≤). ترتیب شروع فعالیت سه عضله بین دو گروه همراه با تفاوت بود (05/0p≤) به نحوی که در گروه بیماران تراپزـ ترس مینورـ اینفرااسپیناتوس و در گروه سالم تراپز ـ اینفرااسپیناتوس ـ ترس مینور بود. مدت زمان فعالیت سه عضله بین دو گروه تفاوت داشت (05/0p≤ )بطوریکه در گروه بیماران غیر از اینفرااسپیناتوس که مدت کمتری فعال بود دو عضله دیگر زمان بیشتری را فعال بودند.
نتیجه گیری: والیبالیستهای حرفهایی در معرض صدمه عضله اینفرااسکاپولار هستند و با حداکثر فعالیت و جایگزینی عضلات ثبات دهنده و سینرژی، نقص بوجود آمده را جبران میکنند که میتواند سبب کاهش دقت در حرکت و خستگی زود هنگام شود. لذا توجه به علل به وجود آمدن عارضه مهم است .
سعید طالبیان، زهرا فخاری، سیما مهرداد،
دوره 1، شماره 4 - ( 12-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : مفصل زانو یکی از مهمترین مفاصل بدن است که در هنگام راه رفتن و برخاستن نیروی زیادی را تحمل می کند. مفصل زانو در حین حرکات زنجیره بسته نظیر نشستن و چمباتمه زدن و نیز انتقال وزن بدن حین حرکت متحمل نیروهای زیادی است. خستگی عضلات ران میتواند تغییراتی را در اعمال نیروهای وارده ایجاد کرده و سبب تغییر در استراتژی حرکت شود. لذا با توجه به نقش عضلات ران در انجام حرکات مداوم، مهم است که تغییرات بوجود آمده متعاقب خستگی بررسی شود.
روش بررسی: تعداد 15 زن سالم در محدوده سنی 30-20 سال در این تحقیق شرکت کردند. ایجاد خستگی عضلانی در دو زنجیره باز و بسته بر اساس حداکثر فعالیت ارادی افراد در دو جلسه انجام شد. قبل و بعد از خستگی در هر دو زنجیره، پنج حرکت داینامیک فلکشن اکستنشن زانو انجام شد. مقادیر نرمال شده فعالیت الکترومیوگرافی بصورت اکسنتریک و کانسنتریک، همچنین میانه طیف فرکانس بعنوان شاخص خستگی و زمان شروع فعالیت عضلات جهت تعیین زمانبندی شناسایی و ارزیابی شدند.
یافته ها: تفاوت معنی داری بین شاخصهای خستگی در قبل و بعد از انجام آزمون در دو زنجیره باز و بسته وجود دارد(05/0 p<). زمانبندی در زنجیره باز بعد از خستگی با تاخیر همراه بود (05/0 p<) والگوی حرکتی از واستوس لترالیس، واستوس مدیالیس و رکتوس فموریس ، در بعد از خستگی به صورت واستوس لترالیس ، رکتوس فموریس و واستوس مدیالیس تغییر کرد (05/0 p<). در زنجیره بسته بعد از خستگی تغییرات معنی دار در زمانبندی به صورت تاخیر آن بود (05/0 p<) ولی الگوی زمانبندی بصورت واستوس لترالیس، واستوس مدیالیس و رکتوس فموریس حفظ گردید.
نتیجه گیری: میزان تغییرات میانه فرکانس نسبت به مقادیر نرمال شده فعالیت عضلات بعد از خستگی کمتر است. تغییرات مهمی در زمانبندی عضلات بوجود میآید. این تغییرات به صورت تاخیر در شروع فعالیت است. همچنین تغییراتی در الگوی به کارگیری عضلات در زنجیره باز دیده شد. در زنجیره بسته تفاوت مشخصی در الگوی به کارگیری دیده نمیشود. این امر نشان میدهد مکانیسم کنترل حرکت در شرایط تحمل نیرو با شرایط آزاد متفاوت است.
مریم راستگوی دماوندی، نورالدین نخستین انصاری، غلامرضا علیایی، سعید طالبیان مقدم، شهره جلائی،
دوره 1، شماره 4 - ( 12-1386 )
چکیده
زمینه وهدف: عضلات پلانتار فلکسور اندام تحتانی سریعا" در بیماران مبتلا به ضایعه اکتسابی مغزی دچار اسپاستیسیته و به دنبال آن کانترکچر میشوند. استفاده از مدالیتههای گرمایی پیش از کشش یا تمرینات اکتیو عضلات هایپرتون جهت ایجاد ریلکسیشن در آن عضلات توصیه میگردند. هدف از این تحقیق بررسی میزان تاثیر مادون قرمز و اولتراسوند، طول مدت دوام آنها و مقایسه میزان تاثیر این دو روش در مهار اسپاستیسیته میباشد.
روش بررسی: 21 بیمار اسپاستیک به طور تصادفی در دو گروه اولتراسوند (11 نفر) یا مادون قرمز (10 نفر) گنجانده شدند. پارامترهای مورد بررسی شامل نسبت ، دامنه حرکتی پسیو و اکتیو دورسی فلکشن و تست اشورث(OAS) از سمت مبتلاء بیماران بود، که پیش از مداخله، بلافاصله و 15 دقیقه بعد از مداخله برای بیماران در دو گروه ثبت می شدند. در پایان اطلاعات ثبت شده توسط نرم افزار ، SPSS (Version 11.5) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته ها: در هیچ کدام از دو گروه شدت اسپاستیسیته بر اساس مقیاس اشورث و نسبت در زمان های بعد از مداخله نسبت به پیش از آن تفاوت معناداری نداشت. در گروه اولتراسوند نسبت در 15 دقیقه بعد از مداخله و در گروه مادون قرمز تغییرات مقیاس اشورث در همین زمان معنادار شدند. دامنه حرکتی اکتیو و پسیو دورسی فلکشن در گروه اولتراسوند در زمانهای بعد از مداخله نسبت به قبل از آن در تمامی موارد اختلاف معناداری را نشان داد. این تغییرات در گروه مادون قرمز تنها در مورد دامنه حرکتی پسیو قبل نسبت به 15 دقیقه بعد از مداخله معنادار شد. در مقایسه بین دو گروه، در مورد هیچ کدام از پارامترهای ذکر شده اختلاف معناداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: اولتراسوند و مادون قرمز در کاهش اسپاستیسیته با توجه به نسبت و تست اشورث، در یک جلسه اثر ندارند. البته اولتراسوند سبب بهبود معنیدار دامنه حرکتی پسیو و اکتیو دورسی فلکشن مچ پای سمت مبتلا بیماران همیپلژی اسپاستیک در کوتاه مدت میگردد. نتایج این تحقیق ضرورت انجام پژوهشهای بیشتر با نمونههای بزرگتر را نشان میدهد.
غلامرضا علیائی، نورالدین نخستین انصاری، سعید مشایخ میبدی، سعید طالبیان، حسین باقری،
دوره 1، شماره 4 - ( 12-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: از سال 1998 تحقیقاتی توسطHiraoka و افراد دیگر در مورد اثر کشش بر روی رفلکس H انجام گرفت که بعضی از این تحقیقات بر روی رفلکس H در اندام تحتانی و بعضی دیگر بر روی رفلکس H در اندام فوقانی بود. ابزار مورد استفاده برای تعیین اثر کشش، دامنه رفلکس بود و در این تحقیقات به نتا یج مختلفی دست پیدا کردند که با هم متنا قض بود. در روشهای جدیدی که از سال 2000 ارائه شد، اثر کشش گردن به وسیله شیب رفلکس بررسی شده است. در این تحقیقات اثر کشش دستی بر روی شیب رفلکس H در اندام فوقانی بررسی شده است ولی اثر کشش گردن بر روی رفلکس H در اندام تحتانی هنوز با استفاده از روش جدید بررسی نشده است و در این تحقیق میخواهیم به این سئوال پاسخ دهیم که اثر کشش 3 کیلو گرم بر روی رفلکس H در اندام تحتانی با استفاده ازاین روش جدید (شیب H) چگونه است.
روش بررسی: 16 نفر مرد سالم با میانگین سنی 12/23 و انحراف معیار 55/2 به روش مقطعی در این مطالعه شرکت نمودند. پس از کسب رضایت و آشنا یی فرد با نحوه انجام آزمایش در ابتدا بعد از استراحت رفلکس H با شدتهای مختلف از آنها ثبت می شد و سپس کشش گردن با وزنه 3 کیلو گرم با اسلینگ و طناب در حالتی که سر در موقعیت خنثی قرار داشت به مدت یک دقیقه داده می شد و بلافاصله بعد از کشش دو باره با شدتهای مختلف رفلکس H از بیمار ثبت می شد.
یافته ها : قبل و بعد از کشش، نسبت Hmax/Mmax، زمان تا خیر رفلکس، شیب M هیچ نوع اختلاف معنی داری نداشت ولی در شیب H (002/0 p =) و نیز Hslope/Mslope (01/0=p) افزایش معنی داری بعد از کشش مشاهده شد.
نتیجه گیری: کشش 3 کیلوگرم با عث افزایش تحریک پذیری نورونهای حرکتی عضله سولئوس در اندام تحتانی می شود و این نتایج بر خلاف نتایج مطا لعات پیشین است که می توا ند احتمالا به دلیل دقیقتر بودن این روش با شد .
محمد رضا هادیان، سعید طالبیان، مهدی حدیدی، غلامرضا علیائی، محمود فرزان، شهره جلائی،
دوره 1، شماره 4 - ( 12-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: سندروم مجرای مچ دستی یک بیماری شایع است که روشهای غیر جراحی متنوعی جهت درمان و کاهش علایم ناشی از آن پیشنهاد شده است. هدف از این مطالعۀ مداخلهای بالینی مقایسۀ تأثیر یونتوفورز داروی غیر استروئیدی دیکلوفناک با داروی استروئیدی دگزامتازون در بهبود علائم بیماران سندروم مجرای مچ دستی بود.
روش بررسی: در این تحقیق تلفیق درمانهای یونتوفورزیس و اسپلینت بر روی هفت بیمار (12 عصب) با میانگین سنی و انحراف معیار 3/8 ± 9/45 در 10 جلسه و طی دو هفته مورد بررسی قرار گرفت. درمان یونتوفورز دگزامتازون سدیم فسفات بر روی چهار عصب و یونتوفورز دیکلوفناک سدیم بر روی هشت عصب دیگر انجام گرفت. در هر دو گروه در طول درمان و دو هفته پی گیری از اسپلینت استفاده شد. به بیماران توصیه شد تا در طی درمان از داروهای ضدالتهابی به صورت خوراکی یا تزریقی استفاده نکنند. علائم بالینی از طریق مقیاس کمی درد و دو پرسشنامه مقیاس شدت علائم و مقیاس وضعیت عملکرد ارزیابی شدند. معیارهای الکتروفیزیولوژیک شامل زمان نهفته ابتدایی حسی و حرکتی اعصاب مدیان و اولنار, سرعت هدایت و دامنه پتانسیل اعصاب در جلسات ارزیابی ثبت شدند. ارزیابیها در سه نوبت قبل از درمان، خاتمۀ درمان و دو هفته بعد از اتمام درمان انجام گرفتند.
یافته ها : در گروه درمانی دیکلوفناک، طی ارزیابیهای مختلف کاهش معنیداری (05/0>P) در امتیاز پرسشنامه وجود داشت. در این گروه سرعت هدایت عصبی حسی و تأخیر انتهایی حسی عصب مدیان، بهبود معنیداری (05/0>P) نشان دادند. در گروه درمان با دگزامتازون در هیچ کدام از جلسات ارزیابی تغییر معنیداری در علائم بالینی و الکتروفیزیولوژیک ملاحظه نشد. همچنین در مقایسۀ دو گروه تنها در جلسۀ پیگیری، تأخیر انتهایی حرکتی در گروه دگزامتازون بهبود بیشتری را نسبت به گروه دیکلوفناک نشان داد (05/0>P)
نتیجه گیری: یافته های فوق نشان میدهند که استفاده از اسپلینت و یونتوفورز دیکلوفناک در درمان بیماران مبتلا به سندروم مجرای مچ دستی مؤثر میباشد. بررسی اثربخشی درمان در گروه دگزامتازون نیاز به ادامۀ تحقیق با تعداد نمونۀ بیشتر دارد. در مقایسۀ دو گروه، با توجه به جمیع شواهد نمیتوان تفاوت بارزی بین اثربخشی این دو دارو در طول درمان قائل شد. اظهار نظر در مورد تفاوت موجود در تأخیر انتهایی حرکتی در زمان پیگیری نیاز به ادامۀ تحقیقات در این زمینه دارد.
سعید طالبیان، حسین باقری، غلامرضا علیائی، ناهید براتی، مریم عباس زاده،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: نقش عضلات پشتی- کمری در ثبات ستون فقرات مهم است. به دنبال خستگی ناشی از فعالیت مداوم، این عضلات رفتار کنترلی متفاوتی را نشان میدهند. میانه و میانگین طیف فرکانس فعالیت عضلانی، نسبت به گشتاور یا نیروی عضلانی، درصد کمتری تغییر میکنند. اگرچه این پارامترها در بسیاری از تحقیقات معتبر به عنوان بهترین شاخص شناخته میشوند، ولی پیچیدگی رفتار عصبی عضلانی و تغییرات کنترل حرکت و نیز نحوه پردازش سیگنال میتواند دامنه وسیعی از تغییرات اندازه و معیار را به محقق بدهند. با گسترش تواناییهای پردازش اطلاعات و سیگنالهای مختلف، مباحث کاربرد روشهای ارزیابی غیر خطی سیگنالهای بیولوژیک نیز مطرح شده است و امروزه مقالات متعددی در این زمینه وجود دارد. متغیرهای متعددی در این راستا وجود دارد که شامل درصد تکرار پذیری، درصد شناسایی، تحلیل انرژی و غیره است. این تحقیق به دنبال تعیین تغییرات تحلیل انرژی سیگنال به عنوان یک پارامتر غیر خطی در مقایسه با پارامترهای خطی در تعیین میزان بروز خستگی در عضلات اکستانسور کمر است.
روش بررسی: تعداد 10 زن سالم و 6 زن مبتلا به کمر درد مزمن غیر اختصاصی در محدوده سنی 30-20 سال در این تحقیق شرکت کردند. ثبت الکترومیوگرافی سطحی از عضلات ناحیه پشت (T12 )، کمر (L3) و ران (دو سر رانی) در حین فعالیت ایزومتریک عضلات فوق از طریق قرار گرفتن فرد در روشSorenson بدست آمد. شاخصهای خستگی شامل میانه و متوسط طیف فرکانس، و پارامترهای غیرخطی شامل انتروپی و ترند در محدوه زمانی یک ثانیه از فعالیت در قبل و محدوده بروز خستگی محاسبه شدند.
یافته ها: محاسبه متغیرهای مورد تحقیق برای سه عضله مختلف در گروه سالم نشان داد که میانه و متوسط طیف فرکانس، به دنبال خستگی کاهش معنی داری حدود12 تا 20 درصد دارند (05/0p<). در حالی که این کاهش در افراد مبتلا به کمردرد کمتر و بین 4 تا 20 درصد بود (05/0p<). مقایسه انتروپی و ترند بعد از بروز خستگی نشان داد که افزایش انتروپی (120 تا 200 درصد) و کاهش ترند (800 تا2000 درصد) در گروه سالم اتفاق افتادهاست (05/0p<). در افراد کمر دردی نیز افزایش انتروپی (65 تا 220 درصد) و کاهش ترند ( 240 تا 500 درصد) معنی داری بعد از خستگی به وجود آمد (05/0p<). علیرغم عدم معنیداری میانه و متوسط طیف فرکانس در بین دوگروه، اختلاف انتروپی و معنی دارشدن آن در بین دوگروه در قبل و بعد از خستگی در سه عضله مورد آزمایش به دست آمد(05/0p<).
نتیجهگیری:خستگی در سه سطح از عضلات فوق، به دنبال قرار گرفتن در وضعیت استاتیک اتفاق میافتد که میزان آن برای ناحیه کمری بیشتر است. شاخصهای متداول تعیین خستگی تفاوت خوبی را در هر دو گروه نشان دادند ولی در صد تغییرات آن در مقایسه با پارامترهای غیر خطی بسیار کمتر است. به نظر میرسد متغیرهای غیرخطی بویژه انتروپی با حساسیت بیشتری این رفتار آشوبگونه را نشان میدهند.
آزاده شادمهر، حیدر گودرزی، غلامرضا علیائی، سعید طالبیان، سقراط فقیه زاده،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: انعطاف پذیری عضلات، نقش مهمی در کارایی حرکات و جلوگیری از آسیبهای مفصلی دارد.کشش پاسیو یکی از روشهای رایج جهت افزایش انعطاف پذیری عضله همسترینگ می باشد. ساده ترین متد بررسی اثر بخشی روشهای مختلف کشش عضلات ، اندازه گیری زاویه پوپلیته آل با گونیامتر می باشد . اما از آنجا که این معیار اندازه گیری تنها قادر است طول عضله را بدون در نظر گرفتن تنشن درونی عضله تعیین نماید، قضاوت کاملا صحیحی از انعطاف پذیری را به ما نمی دهد. هدف از این مطالعه بررسی طول و سفتی عضله قبل و بعد از اعمال کشش پاسیو در عضلات همسترینگ کوتاه شده با استفاده از روش Movement Quick Release می باشد.
روش بررسی: 14 مرد در محدوده سنی 20 تا 30 سال که دارای کوتاهی عضله همسترینگ بودند ( 20 درجه یا بیشتر کمبود اکستنشن در تست اکستنشن پاسیو زانو با متد اندازه گیری زاویه پوپلیته آل) به روش نمونه گیری آسان انتخاب شدند. اندازه زاویه پوپلیتئال توسط گونیامتر دیجیتال و میزان سفتی عضلات همسترینگ در دو حالت فلکشن و اکستنشن با استفاده ازروش Quick Release Movement، قبل و بعد از تمرین مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته ها: اعمال کشش پاسیو به طور معناداری باعث افزایش طول عضله همسترینگ گردید.)05/0P< ) کشش پاسیو باعث کاهش سفتی در دو حالت اکستنشن و فلکشن شد که این کاهش در حالت اکستنشن معنادار بود. )05/0P< )
نتیجه گیری: یافته های حاصل از این مطالعه نشان داد بلا فاصله پس از اعمال کشش پاسیو تغییرات معناداری در شاخص های طول و سفتی عضلات همسترینگ کوتاه شده پدید می آید.همچنین ، Movement Quick Release می تواند روش مناسبی جهت تعیین سفتی عضله باشد.
زهره جعفریان، آزاده شادمهر، سعید طالبیان، زهرا فخاری،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: انجام تست SLR فعال در بیماران با دیسفانکشن مفصل ساکروایلیاک با لرزش و سنگینی و حس درد در مفصل همراه است . در تشخیص دیسفانکشن ساکروایلیاک این تست به عنوان یک تست معتبر تشخیصی، کیفیت انتقال نیرو بین تنه و پا را بررسی میکند. با توجه به نقش عضلات در ثبات این مفصل و با توجه به اینکه این بیماران به راحتی قادر به انجام تست SLR فعال نیستند، هنوز مطالعهای مبنی بر مقایسه تغییرات زمانبندی عضلات در حین انجام این تست و مقایسه مدت زمان بالا آوردن پا بین افراد مبتلا به درد مفصل ساکروایلیاک و افراد سالم نشده است.
روش بررسی: در این مطالعه 11 زن مبتلا به درد ساکروایلیاک و 15 زن سالم که از نظر سن، قد و وزن مطابقت داشتند، در وضعیت طاق باز طی تست SLR فعال بررسی شدند. ثبت الکترومیوگرافی سطحی از عضلات رکتوس ابدومینوس، ابلیک اکسترنوس، ابلیک اینترنوس، اداکتور لونگوس ، بایسپس فموریس، گلوتئوس ماگزیموس و ارکتور اسپاین در حین تست SLR فعال انجام شد. زمانبندی فعالیت عضلات و طول مدت زمان بالا آوردن پا در نرم افزار Data Log بررسی گردید.
یافته ها: از نظر آماری تفاوت قابل ملاحظه ای در مدت زمان بالا اوردن پا بین دو گروه مشاهده نشد و زمان شروع فعالیت اداکتور لونگوس در بیماران با تاخیر همراه بود) 006/0(P=.
نتیجه گیری: تاخیر در شروع فعالیت اداکتور لونگوس نشان دهنده تغییر در استراتژی ثبات ناحیه لومبوپلویک است که ممکن است باعث اختلال انتقال نیرو از لگن شود.
رویا خانمحمدی، سعید طالبیان مقدم، آزاده شادمهر، ابراهیم انتظاری،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: شانه از پیچیده ترین مناطق بدن محسوب شده و ذاتاً مفصلی بی ثبات است که حرکات در آن بوسیله فعالیت متوالی زوج نیروها تولید و کنترل
می شود. با توجه به بی ثباتی ذاتی شانه و نقش برجسته عضلات در تامین ثبات آن، به منظور ارزیابی تغییرات کنترل حرکتی در حرکات مختلف و کمک به
طراحی برنامه های درمانی مناسب برای شانه درد و ارزیابی تاثیر درمانهای فیزیوتراپی و جلوگیری از ایجاد عوارض حاصله، مطالعه الگوی فعالیت عضلات
D1ext و D1flex کمربند شانه ای در حرکات مختلف در افراد سالم ضروری به نظر میرسد. اما تاکنون هیچ مطالعه ای به بررسی این الگوها در الگوهای
نپرداخته است.
روش بررسی: 13 داوطلب خانم سالم در آزمون شرکت کردند. متغییرهای وابسته شروع و پایان فعالیت عضله و همچنین توالی فعالیت عضلات (سراتوس
و D1flex انتریور، پکتورالیس ماژور، تراپزیوس (فیبرهای فوقانی)، تراپزیوس (فیبرهای تحتانی)، دلتوئید خلفی و دلتوئید قدامی) سمت غالب در طی الگوهای
در وضعیت ایستاده و با سرعت حرکت 25 درجه در ثانیه محاسبه شد. Data log بوسیله الکترومیوگرافی سطحی و نرم افزار D1ext
مشاهده شد. توالی فعالیت عضلات در دو الگوی حرکتی با یکدیگر متفاوت بوده و D1ext و D1flex
یافته ها: الگوی خاصی از فعالیت عضلات در الگوهای
نسبت به گونیامتر فلکسشن/ اکستنشن بین ( p=0/ بجز فیبرهای فوقانی تراپزیوس ( 33 (p<0/ همچنین تفاوت معناداری در زمان تاخیری تمامی عضلات( 05
دو الگوی حرکتی مشاهده شد.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد در افراد سالم الگوی خاصی از فعالیت عضلات حول مفصل اسکاپولو هومرال وجود دارد. برنامه های توانبخشی باید طوری
طراحی شوند که توالی فعالیت و عملکرد وابسته به تکلیف این عضلات را بهبود بخشیده و یا اصلاح کند.
حسین باقری، سعید طالبیان مقدم، غلامرضا علیایی، ناهید براتی،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1387 )
چکیده
زمینه و هدف : وجود پدیده فلکشن - ریلکسیشن (FRP ) عضلات ارکتور اسپاین تنه در حرکت فلکشن ، نشان دهنده سکوت میوالکتریکی بوده که بدنبال انتقال مکانیکال لود به بافت های پسیو دیسکی - لیگامانی خلف ستون فقرات اتفاق می افتد. مطالعات متعددی اختلافاتی را در FRP بین افراد سالم و بیماران کمر درد مزمن (CLBP) گزارش کرده اند. تداوم فعالیت عضلات ارکتور اسپینه در گروه بیماران ممکن است نشان دهنده تلاش بدن جهت ایجاد ثبات بیشتر در ساختار آسیب دیده باشد به این صورت که بدن از طریق یک فعالیت رفلکسی لیگامانی - عضلانی ساختار مورد نظر را از آسیب و در نتیجه درد بیشتر محافظت می کند. هدف از این مطالعه بررسی اثر خستگی بر روی پاسخ فلکشن - ریلکسیشن عضلات ارکتور اسپاین در دو گروه افراد سالم و بیماران دارای کمر درد مزمن بود.
روش بررسی : 10 خانم دارای کمر درد مزمن و 10 خانم سالم در سنین 20 تا 40 سال دراین مطالعه شرکت کردند. هر دو گروه 5 سیکل کامل فلکشن - اکستنشن را با سرعت کنترل شده توسط مترونوم انجام دادند . سیگنال های الکترومیوگرافی حاصل از عضلات پاراورتبرال T12 و L3 و عضله بایسپس فموریس و همچنین دامنه حرکتی فلکشن لومبار توسط گونیامتر دیجیتال ثبت شد. بعد از آن فرد تست خستگی Sorenson Back Endurance را انجام می داد . سپس بلافاصله مجددا 5 تکرار حرکت فلکشن - اکستنشن را انجام می داد .
یافته ها : در گروه بیماران بعد از خستگی زاویه فلکشن ستون فقرات در زمان EMG Off نسبت به افراد سالم تفاوت معنا داری در جهت افزایش نشان داد. بعد از خستگی در هر دو گروه میزان دوره سکوت فعالیت میوالکتریکی نسبت به قبل از خستگی تفاوت معنا داری داشت. در گروه بیماران و افراد سالم فرکانس میانه بعد از خستگی در تست سورنسن به سمت فرکانس های پائینتر شیفت پیدا کرد.
نتیجه گیری : تغییرات ایجاد شده به دنبال یک دوره خستگی در عضلات منجر به تغییر در پاسخ FRP عضلات شد به طوریکه بعد از یک دوره خستگی فعالیت عضلات افزایش یافت. این یافته در گروه بیماران بیشتر بود و نشان دهنده اختلال سیستم نوروماسکولار در این افراد بود. همچنین نقش عضلات در ایجاد ثبات بیشتر در سگمان آسیبب دیده می تواند علت دیگر این افزایش فعالیت عضلانی بعد از خستگی باشد .
زینب شیروی، محمد رضا هادیان، سعید طالبیان مقدم، غلام رضا علیائی،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1387 )
چکیده
رمینه و هدف: پیچ خوردگی مزمن مچ پا یک ناتوانی شایع است که می تواند روی فعالیت روزانه زندگی افراد مبتلا اثر بگذارد. مقالات متعدد اختلال کنترل تعادل در این افراد را نشان می دهد؛ ولی تا کنون هیچ مطالعه ای به بررسی اثر فعالیت شناختی بر روی کنترل پوسچر افراد مبتلا به پیچ خوردگی مچ پا نپرداخته است.
روش بررسی : ثبات پوسچر در دو گروه سالم و بیمار در 8 وضعیت بر روی دستگاه صفحه نیرو بررسی شد. وضعیتها شامل ایستادن (روی دوپا و روی یک پا) با چشمان باز و بسته بود. همه وضعیتها همزمان با انجام فعالیت شناختی نیز بررسی شدند. میانگین جابجایی مرکز فشار در محور قدامی-خلفی(Rfa) وداخلی-خارجی(Rsw) اندازه گیری شد.
یافته ها : دامنه جابجایی در محور XوY در وضعیت ایستاده روی یک پا و در محور Y در وضعیت ایستاده روی دو پا در گروه بیمارافزایش(P<0.05) یافت. در گروه بیمار و در شرایط تکلیف دوگانه، میزان جابجایی در محور Y در اندام مبتلا کاهش معناداری(P<0.05) را نشان داد. در گروه سالم هیچ اختلاف معناداری در بین شرایط مختلف مشاهده نشد.
نتیجه گیری : بیمارانی که دارای سابقه اسپرین مچ پا هستند، دچار آسیب ثبات پوسچر و افزایش نوسانات COPمیباشند. نظر به اینکه تکلیف دوگانه سبب کاهش نسبی جابجایی مرکز فشار در گروه بیماران شد؛ این روش می تواند تا حدودی به عنوان یک روش ارزیابی و برنامه درمانی جهت به کارگیری عوامل ثبات دهنده مچ پا مطرح گردد.
سعید طالبیان، آزاده شادمهر، محمد اکبری، سحر موسوی قمی، مرضیه نجفی،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: عضلات شرکت کننده در تولید صدا در ناحیه حنجره از مهم ترین بخش در گفتار دقیق و تکلم هستند. شناخت فعالیت طبیعی این عضلات در اختلالات گفتاری و آسیب شناسی گفتار از اهمیت ویژهای برخوردار است. ارزیابیهای کلینیکی در این زمینه به غیر از آزمایشات گفتاری و ارزیابیهای رفتار گفتاری و سنجش تولید شاخصهای صوت در واکههای مختلف، شامل ثبت الکترومیوگرافی فعالیتهای عضلات با استفاده از الکترودهای سوزنی است که بسیار مشکل و نیاز به آرامش بیمار و مهارت بالای فرد معاینهکننده دارد. ثبت فعالیت الکتریکی عضلات با استفاده از الکترودهای سطحی راحت و مقدور میباشد. اگرچه این روشهای ارزیابی تا سطح تشخیصی راه زیادی دارند ولی برای سنجش رفتارهای نوروفیزیولوژیک و تعیین اثر بخشی مداخلههای درمانی استاندارد و مورد قبول جوامع علمی هستند. هدف این تحقیق رسیدن به راهی جدید در این زمینه بود.
روش بررسی: تعداد 68 فرد سالم ( 34 زن و 34 مرد ) در محدوده سنی 30-20 سال پس از تکمیل پرسشنامه، توجیه و آموزش اولیه دراین پژوهش شرکت کردند. افراد بصورت نشسته روی صندلی با تکیهگاه مناسب در پشت و ساعد قرار می گرفتند. الکترودهای ثبات سطحی بر روی عضلات ناحیه قدام گلو شامل تیروآریتنوئید و کرایکوتیروئید در دو سمت چپ و راست و در محدودههای میانی و پایینی گردن با فاصله 1 سانتیمتری از خط میانی واقع می شدند. ثبت سکوت گفتاری و تولید همخوانهای سایشی واکدار (ز- ژ) و بیواک (س- ش) به مدت 10 ثانیه به طور تصادفی و استراحت بینابینی به مدت 10 ثانیه به تعداد 5 تکرار انجام میگرفت. اطلاعات بدست آمده در حوزه زمان و فرکانس و همچنین معیارهای غیر خطی مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفتند.
یافته ها : در ثبت الکترومیوگرافی سطحی از عضلات مسئول تولید همخوان های سایشی واکدار میزان انتروپی و درصد تکرار پذیری این عضلات کمتر از همخوان های بی واک بود (05/0(P>.
نتیجه گیری: ثبت سطحی از عضلات تیروآریتنوئید و کرایکوتیروئید مقدور میباشد و حساسترین پارامتر مؤلفههای غیرخطی هستند. در نهایت ثبت الکترومیوگرافی سطحی روش جدیدی است در ارزیابی عضلات فوق در کنار ارزیابی های کلینیکی آسیب شناسی گفتار.
مهدی صادقی، آزاده شادمهر، حسین باقری، سعید طالبیان، غلامرضا علیایی، شهره جلائی، وحید صمدی،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: حرکات نامتقارن تنه، نیروهای خارجی و سایر عوامل وابسته به مشاغل، مانند خم شدن و چرخش مداوم، حمل اجسام و حرکات قدرتی منجر به کمر درد می شوند. با این وجود، انجام حرکات دینامیک و سه بعدی تنه در سطوح مختلف فعالیت، مورد بررسی قرار نگرفته است. لذا هدف این مطالعه بررسی الگو (دامنه) و بازده حرکتی (گشتاور حداکثر) در حین انجام حرکت سه بعدی تنه علیه مقاومت بود .
روش بررسی: از 30 مرد جوان سالم خواسته شد که حرکت دینامیک نامتقارن تنه را به صورت تصادفی در برابر چهار سطح مقاومت (حداقل، 25%، 50%، و 75% حداکثر گشتاور انقباض ایزومتریک) در وضعیت ایستاده در دستگاه ایزواستیشن B200 انجام دهند. تحت هر یک از شرایط اعمال مقاومت، الگوی حرکتی (دامنه حرکتی) و بازده حرکتی (گشتاور حداکثر) تنه اندازه گیری شد.
یافته ها: به طور کلی با افزایش مقاومت از سطح حداقل به 75 درصد حداکثر گشتاور ایزومتریک، گشتاور حداکثر تنه در جهات حرکتی مختلف (شامل فلکسیون، اکستانسیون، خم شدن طرفی راست و چپ، و چرخش به راست و چپ) به طور معناداری افزایش یافت (000/0 .(P= با افزایش مقاومت از سطح حداقل به 50 درصد حداکثر گشتاور ایزومتریک، دامنه حرکتی به طور معناداری کاهش یافت (0083/0 (P<، اما بین شرایط مقاومتی 50% و 75% حداکثر گشتاور انقباض ایزومتریک تغییر معناداری در این متغیر یافت نشد (0083/0P >) .
نتیجه گیری: هنگامی که میزان مقاومت افزایش می یابد، نیروهای خارجی ایجاد شده باید به وسیله نیروهای داخلی تولید شده توسط عضلات در حالت تعادل قرار بگیرند. از آنجایی که عضلات در مقایسه با نیروهای خارجی، بازوی اهرمی کوچکتری دارند، باید نیروهای بزرگتری تولید کنند که این نیروها ساختارهای ستون فقرات را تحت تاثیر بارهای فشاری و برشی قرار می دهند. تحت این شرایط، احتمال آسیب ستون فقرات افزایش می یابد.
وحید صمدی، سعید طالبیان، غلامرضا علیایی، آزاده شادمهر، شهره جلائی، ابراهیم انتظاری، مهدی صادقی،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: از کمربندها و حمایت کنندهها به طور رایجی به منظور پیشگیری از کمردرد و آسیبهای ستون فقرات استفاده میشود. علی رغم انجام مطالعات متعدد، هنوز شواهد کافی و توافق قطعی در مورد اثرات این حمایت کنندهها وجود ندارد. هدف از مطالعه حاضر تعیین تأثیر حمایت کنندههای کمری- خاجی بر الگوی کنترل حرکت در حین انجام حرکت ترکیبی تنه بود.
روش بررسی: برای انجام این پژوهش تعداد 30 مرد جوان سالم انتخاب شدند. پارامترهای زمانی کنترل حرکت (زمان پاسخ حرکتی، زمان عکس العمل، زمان پیش حرکت و زمان حرکت) و میزان فعالیت سه جفت از عضلات تنه در حین انجام حرکت ترکیبی تنه در برابر مقاومتهای حداقل و 50 درصد حداکثر قدرت ایزومتریک و در دو وضعیت با و بدون حمایت کننده محاسبه گردید.
یافته ها: هنگام بستن حمایت کننده، زمان پاسخ حرکتی در شرایط اعمال مقاومت حداقل به طور معنیداری کاهش یافت (004/0=P). استفاده از حمایت کننده باعث کاهش معنی دار زمان های عکس العمل و حرکت در دو شرایط اعمال مقاومت گردید (05/0>P). در میزان فعالیت عضلات تنه به دنبال بستن حمایت کننده، تغییر معنی داری حاصل نشد (05/0
نتیجه گیری: استفاده از حمایت کننده کمری- خاجی باعث سریعتر شدن واکنش فرد و کاهش تأخیر وی در شروع حرکت شد. اگرچه حمایت کننده تغییری در میزان فعالیت عضلات تنه ایجاد نکرد، اما کارآیی و آمادگی عضله ارکتور اسپاین را برای شروع حرکت مطلوب افزایش می داد.
عاطفه طاهری اصغری، جواد صراف زاده، سهیل سوهانی، سعید طالبیان، محمد کیهانی،
دوره 3، شماره 3 - ( 12-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: کنترل ثبات پاسچر، لازمه راه رفتن و شروع حرکات ارادی در زندگی روزمره و فعالیت های ورزشی می باشد. امروزه بسیاری از ضایعات ورزشی از جمله پیچ خوردگیهای رباط خارجی مچ پا در فعالیت های ورزشی همراه با پرش ،مانند بسکتبال ، والیبال و فوتبال رخ می دهند . گر چه بیشتر آسیب های مفصلی در نتیجه ضربه و تماس مستقیم اتفاق می افتد ، ،مکانیسم های غیر تماسی مانند فرود از پرش که نیاز به ثبات و تعادل مناسبی دارند نیز سبب بروز این آسیب ها می گردند . خستگی عصبی عضلانی می تواند سبب اختلال در کنترل عصبی عضلانی و ثبات مفصلی گردد.
با توجه به اینکه بیشتر ضایعات مفصل مچ پا ضمن فعالیت هایی مانند فرود از پرش و در زمان های انتهایی یک فعالیت ورزشی رخ می دهند، بنابراین در مطالعه حاضر در صدد بودیم تا وضعیت ثبات پاسچر پویای افراد را تحت شرایط خستگی عضلات ناحیه مچ پا ، هنگام فرود از پرش مورد بررسی قرار دهیم.
روش بررسی: مطالعه حاضر بر روی 22زن ورزشکار سالم با میانگین سن 7/1 ± 8/22 سال ، قد 9/4 ± 3/160 سانتی متر و وزن8/5 ±2/56 کیلوگرم ، طی 2 جلسه آزمون مجزا، با فاصله 1هفته اجرا گردید.در هر جلسه آزمون ، تاثیر خستگی یکی از گروه های عضلانی صفحه ساژیتال (پلانتار فلکسور، دورسی فلکسور) و فرونتال(اینورتور ، اورتور) ناحیه مچ پا بر کنترل ثبات پاسچر پویا ، از طریق آزمون فرود از پرش بر روی صفحه نیرو مورد بررسی قرار گرفت . به این ترتیب وضعیت ثبات پاسچر افراد از لحظه فرود تا 5 ثانیه بعد از آن ، بر اساس تغییرات نیروی عکس العمل زمین با استفاده از شاخص های ثبات پاسچر پویای کل(DPSI) ، داخلی _ خارجی(MLSI) ، قدامی _ خلفی (APSI) و عمودی(VSI) ارزیابی و قبل و بعد از اجرای پروتکل خستگی عضلانی با استفاده از دستگاه ایزوکینتیک ، مقایسه گردید.
یافته ها : نتایج حاصل از این مطالعه افزایش معناداری را در شاخص های ثبات پاسچر پویای کل ، داخلی - خارجی ، قدامی - خلفی و عمودی بعد از خستگی عضلات مچ پا در صفحات ساژیتال وفرونتال نشان داد (05/0>p).
نتیجه گیری: خستگی عضلات ناحیه مچ پا در صفحات ساژیتال و فرونتال به طور قابل توجهی سبب کاهش توانایی کنترل ثبات پاسچر در زنان ورزشکار جوان گردید .