34 نتیجه برای عبدالوهاب
مهدی عبدالوهاب،
دوره 1، شماره 1 - ( 2-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: رابطه ضایعات اعصاب محیطی با شرایط کار در منابع مختلف مکرراً توضیح داده شده است که معمولاً به علت عدم ایمنی وسایل کار یا آرایش محیط کار نامناسب می باشد. هدف از مطالعه حاضر شناسائی مشاغل صدمه رسان، نواقص طراحی و ایمن سازی وسایل کار، آرایش محیط کار صدمه رسان میباشد.روش بررسی : این مطالعه بصورت توصیفی تحلیلی گذشته نگر انجام شده است . تعداد 253 بیمار از میان 3817 بیمار طی دو سال که به بیمارستان تخصصی ترمیمی مراجعه کرده اند انتخاب و با استفاده از پرسشنامه تنظیمی اطلاعات ضروری استخراج و مورد بررسی آماری قرار گرفته است.
یافته ها: مطالعه حاضر نشان داد که عدم ایمنی وسایل کار، آرایش محیط کار نامناسب، اعمال نیروی زیاد، عدم استراحت کافی، تکرار در حرکات از عوامل اصلی ضایعه بودند که مطالب فوق با سایر منابع مطابقت دارد. از این رو توصیه میشود که آموزش صحیح نحوه کار و استفاده از وسایل کار به هر یک از افراد شاغل ارائه شود.
نتیجه گیری : نتایج بدست آمده نشان داد که مشاغل خانه دار ، کارگر ساختمانی و کارمند دفتری بطور معنی داری با سندرم فشاری عصب مدین در ناحیه مچ دست ارتباط دارند.
محمدرضا هادیان، مهدی عبدالوهاب، سعیده مرتضوی، حسین باقری، محمود جلیلی ، سقراط فقیه زاده،
دوره 1، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده
روش بررسی: 27 دانش آموز استثنایی از نوع عقب مانده ذهنی با دامنه سنی 7 تا 10 سال (میانگین 11/8 و انحراف معیار 09/1) به روش مقطعی در این مطالعه شرکت نمودند. پس از کسب رضایت از والدین و آشنایی دانش آموز با نحوه انجام آزمون مراحل ارزیابی با تست پرد و پگ بورد انجام شد. دانش آموزان در 15 جلسه 40 دقیقه ای برنامه درمانی هماهنگی چشم و دست شرکت کردند و پایان درمان مجددا ارزیابی شدند. یافته ها : میانگین سرعت حرکت (تعداد در 30 ثانیه) دست غالب و مغلوب، میانگین هماهنگی دو دست و میانگین مهارت دست قبل از مداخله و بعد از مداخله در سطح 05/0p≤ اختلاف میانگین معنیدار بود. میانگین افزایش سرعت حرکت دست غالب و مغلوب، میانگین افزایش هماهنگی حرکت دودست و میانگین افزایش مهارت دست در سطح 05/0p≤ در دختران و پسران معنیدار نبود. افزایش مهارت دست به افزایش خرده آزمون سرعت حرکت دست غالب ارتباط بیشتری داشت (05/0p≤ ).
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که فعالیتهای هماهنگی چشم و دست بر مهارت دست دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر تاثیر مثبت داشته است. مهارتهای ساده نظیر سرعت حرکت دست در مقایسه با مهارتهای پیچیده (شامل مهارتهای دو دست) در زمان کوتاهتری بهبود یافته است. بر اساس شواهد موجود، برنامه های جامع توان بخشی شامل فعالیت هماهنگ چشم و دست برای افرادعقب مانده ذهنی آموزش پذیرپیشنهاد می شود.
محمدرضا هادیان، نورالدین نخستین انصاری، تیمور عسگری، مهدی عبدالوهاب، محمود جلیلی، سقراط فقیه زاده،
دوره 1، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: تعادل جزء ضروری و اساسی در تمام مراحل رشد حرکتی است. ارزیابی تعادل در بیماران نورولوژیک بایستی قبل از هر گونه برنامه ریزی درمانی صورت گیرد . با بررسی های انجام شده بر تست های تعادلی مشاهده می شود که اکثر تست های تعادلی برای بیماران نورولوژیک بزرگسال هنجاریابی شده اند و کمتر قابل استفاده در جمعیت کودکان می باشند. بنابراین در دسترس بودن یک مقیاس معتبر و قابل اطمینان و پایا به منظور ارزیابی تعادل عملکردی در کودکان فلج مغزی کاملاً ضروری می باشد . لذا هدف این تحقیق بررسی پایایی اینترریتر و اینتراریتر مقیاس تعادلی Berg در کودکان فلج مغزی همی پلژی اسپاستیک می باشد. روش بررسی: 20 کودک فلج مغزی اسپاستیک از نوع همی پلژی که دامنه سنی آنها بین 6 تا 12 سال بود و با میانگین سنی 1/7 و انحراف معیار 58/1، به روش مقطعی در این مطالعه شرکت نمودند. پس از کسب رضایت از والدین و آشنایی کودک با نحوه انجام آزمون، مراحل ارزیابی اینترریتر در یک جلسه توسط دو تراپیست انجام شد. ترتیب تست توسط آزمونگران تصادفی بود. جهت ارزیابی اینتراریتر، کودکان یک هفته بعد مجددا توسط مجری اصلی طرح تست شدند.
یافته ها : از آزمون ضریب همبستگی جهت بررسی همبستگی بین نمرات داده شده توسط دو آزمونگر استفاده شد . توافق دو آزمونگر (001/0 , p < 966 /. = ICC) و همچنین توافق در یک آزمونگر (001/0 , p < 988/. = ICC) عالی بود.
نتیجه گیری: مقیاس تعادلی برگ دارای پایایی اینترریتر و اینتراریتر بالابرای اندازه گیری تعادل در کودکان همی پلژی اسپاستیک می باشد. بنابر این میتوان این آزمون را به عنوان یک معیار کلینیکی پایا در ارزیابی کودکان فلج مغزی نوع همی پلژی پیشنهاد نمود. توصیه می شود که جهت ارزیابی توانائیهای عملکردی در زندگی روزمره این کودکان از مقیاس برگ استفاده شود.
غلامرضا علیایی، مهدی عبدالوهاب، حسین ذبیحیان، حسین باقری، محمود جلیلی،
دوره 1، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده
روش بررسی: 100 نفر در دو گروه سنی 45-25 و 85-65 سال با میانگین سنی (انحراف معیار) 61/53 (60/20) سال به روش مقطعی در این مطالعه شرکت نمودند. پس از کسب رضایت و آشنایی فرد با نحوه انجام آزمون، آزمونگر قدرت عضلانی و زبردستی را سه بار در هر فرد ارزیابی کرده میانگین اعداد بدست آمده را در جدول داده ها ثبت کرد. در پایان اطلاعات کسب شده توسط نرم افزار SPSS ویراست 5/11 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: میانگین قدرت گرفتن در گروه سنی 45-25 سال بیشتر از گروه سنی 85-65 سال بود. در هر دو گروه آقایان به میزان قابل توجهی قدرت گرفتن بیشتری نسبت به خانم ها داشتند. براساس تحقیق مشخص شد که زبردستی با افزایش سن کاهش می یابد و بین دو گروه سنی نتایج زبردستی دارای اختلاف معنی داری بود. اختلاف میانگین در دو گروه آقایان و خانم ها از لحاظ زبردستی معنی دار نبود. بررسی ارتباط بین قدرت گرفتن و زبردستی براساس ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین قدرت گرفتن و زبردستی ارتباط معنی داری وجود ندارد.
نتیجه گیری: زبردستی با عواملی از قبیل سن، استفاده عملکردی از دست ارتباط دارد. قدرت گرفتن نیز با جنسیت و سن ارتباط دارد. با افزایش سن در هر دو جنس این ویژگی ها دچار نقصان می گردند. قدرت گرفتن و جنسیت بر روی زبردستی تأثیری ندارد.
آزاده شادمهر، محمد رضا هادیان، مهدی عبدالوهاب، شهره جلایی، یحیی جعفری،
دوره 1، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: مهارتهای حرکتی یکی از جنبه های بسیارمهم زندگی و تکامل بشر است . کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی ، درفرآیند یادگیری به اندازه سایر کودکان یا به اندازه ای که توانایی بالقوه آنهاست موفق نبوده و در نتیجه اختلالات جدی در روند زندگی آتی خود خواهند داشت. یکی ازسوالات مطرح در این زمینه این است که آیا تفاوت در فرهنگ و روش زندگی کودکان ، در مهارت های حرکتی آنان موثر است یا خیر ؟روش بررسی: 70 دانش آموز پسرمقطع ابتدایی در دو منطقه1و 16 شهر تهران که از نظر تقسیم بندی شهری در دو منطقه مرفه و غیر مرفه قرار دارند با استفاده از تست مختصر BOTMP مورد ارزیابی مهارت حرکتی قرار گرفتند.
نتایج: نتایج به دست آمده نشان داد میانگین نمرات استاندارد کودکان با استفاده از تست مهارت حرکتی، در منطقه یک بیشتر از منطقه شانزده میباشد(026/0P =) .
نتیجه گیری: کودکان مقطع ابتدایی ساکن در منطقه یک تهران از مهارت حرکتی بالاتری برخوردار بودند و بنابر این روش زندگی متفاوت می تواند بر مهارت های حرکتی کودکان موثر باشد.
غلامرضا علیائی، مجتبی سلطانلو، مهدی تهرانی دوست، مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، سقراط فقیه زاده،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر حافظهکاری فضایی و استفاده از راهکارها را که از جمله مهمترین کارکردهای اجرایی در انجام تکالیف یادگیری و کنشهای هوشی هستند، در کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک بررسی میکند.
روش بررسی: در این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی مقطعی، 40 کودک 7 تا 12 سال در دو گروه 20 نفره شامل کودکان مبتلا به فلجمغزی دایپلژی اسپاستیک با میانگین سنی 94/8 سال و گروه کودکان طبیعی با میانگین سنی 86/8 بر اساس نمونهگیری غیرتصادفی انتخاب و مقایسه شدند. برای به دست آوردن دادهها از آزمون تواناییها و مشکلات، آزمون عصبی روانشناختی CANTAB و آزمون هوش ریون استفاده شد. دادهها نیز با آزمون t مستقل تحلیل شدند.
یافته ها: کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک در حافظه کاری فضایی با گروه کودکان طبیعی تفاوت داشتند. مقایسهی میانگین تعداد خطاها، در 3 حالت مجزا بررسی شد، و نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه وجود دارد ( 05/0 > p )، به جز زمانی که هر دو حالت خطا با هم رخ دهد (05/0 < p). ولی در زمینهی استفاده از راهکارها تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0 < p).
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای فوق پیشنهاد میشود تا دورههای توانبخشی شناختی با تمرکز روی مهارتهای اجرایی در درمان بالینی کودکان مبتلا فلجمغزی دایپلژی اسپاستیک گنجانده شود تا حافظهکاری را در اعمال و مهارتهای حرکتی پیچیده در آنها بهبود بیشتری یابد.
حسین باقری، مهدی عبدالوهاب، حمیدرضا صادقی، محمود جلیلی، سقراط فقیه زاده،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: فلج مغزی یک اختلال شایع در جوامع انسانی است که منجر به اختلالات جسمی- حسی زیاد و کاهش توانایی عملکردی فرد می شود. با توجه به تاثیر زبردستی بر عملکرد روزانه، هدف این تحقیق، بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی پیشرونده بر قدرت و زبردستی افراد فلج مغزی بود.
روش بررسی: این مطالعه بر روی 12 فرد فلج مغزی 8 تا 16 سال (10 پسر و 2 دختر) با میانگین سنی 9/11 سال انجام شد.
آزمودنیها هفتهای 3 مرتبه به مدت 6 هفته در تمرینات مقاومتی پیشروندهی اندام فوقانی شرکت کردند. قدرت ابداکتورهای شانه و اکستانسور های شانه توسط دستگاه MMT Nicholas ، قدرت گریپ توسط Jammar Daynamometer و زبردستی با purdue peg board سنجیده شد.
یافته ها: قدرت ابداکتور های شانه 4/29% (0001/0p= )، قدرت اکستانسورهای شانه 1/30% (014/0p= ) قدرت گریپ 8/9% ،( 048/0p= ) افزایش داشت و زبردستی ( 016/0 p=) 20% بهبود یافت.
نتیجه گیری: انجام تمرینات مقاومتی پیشرونده می تواند باعث افزایش قدرت اندام فوقانی افراد فلج مغزی و احتمالا بهبود زبردستی شود.
مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، اکرم دلیری، غلامرضا علیائی، محمود جلیلی، سقراط فقیه زاده،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: اسپاستیسیته موجب الگوی ناهنجار، در اندام فوقانی کودکان فلج مغزی می شود که این الگوی ناهنجار، عملکرد دست را در فعالیتهای مختلف و هماهنگی جهت انجام حرکت Grasp & Release محدود می کند و اگر به آن توجه نشود در نهایت سبب کوتاه شدن و کانترکچر انگشتان میشود. در کاردرمانی، نگرش نوروفیزیولوژیک شامل تکنیک های حرکتی و آموزش و درمان کودک جهت کاهش هیپرتونیسیتی است و نگرش بیومکانیک شامل استفاده از اسپلینت میباشد. هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر دو نوع اسپلینت ولار و دورسال در کاهش اسپاستیسیته و افزایش دامنه حرکتی اندام فوقانی کودکان فلج مغزی اسپاستیک 6-4 ساله بود.
روش بررسی: 20 کودک فلج مغزی اسپاستیک کوادروپلژی 4 تا 6 ساله مراجعه کننده به درمانگاه کاردرمانی دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی تهران، به دو گروه اسپلینت ولار و گروه اسپلینت دورسال تقسیم شدند. پس از کسب رضایت از والدین و آشنایی آنها با نحوه انجام آزمون و مراحل ارزیابی، هر دو گروه اسپلینت ها را 2 ساعت در روز و 4 ساعت در شب به مدت 12 هفته به کار بردند. در طی این مدت، بیماران هر هفته 3 جلسه درمان Neurodevelopmental Rehabilitation را نیز دریافت کردند. اسپاستیسیته مچ دست غالب بر اساس Modified Ashworth Scale و دامنه حرکتی مچ دست و آرنج سمت غالب با استفاده از گونیامتر مورد ارزیابی قرار گرفتند .
یافته ها: در گروه اسپلینت ولار، میانگین شدت اسپاستیسیته قبل از مداخله 5/2 و بعد از مداخله 9/1 بود که با انجام آزمون t زوجی در سطح 05/0 = p این اختلاف میانگین معنادار میباشد. میانگین کل دامنه حرکتی مچ دست قبل از مداخله 50/93 درجه و بعد از مداخله 50/123 درجه بود که با انجام آزمون t زوجی در سطح 001 /0 ≥ p این اختلاف میانگین معنادار میباشد. میانگین دامنه حرکتی اکستانسیون آرنج قبل از مداخله 113 و بعد از مداخله 50/135 بود که با انجام آزمون t زوجی در سطح 001/0 ≥ p این اختلاف میانگین معنادار میباشد.
در گروه اسپلینت دورسال، میانگین شدت اسپاستیسیته مچ دست قبل از مداخله 6/2 و بعد از مداخله00/2 بود که با انجام آزمون t زوجی در سطح05/0= p این اختلاف میانگین معنادار می باشد . میانگین دامنه حرکتی مچ دست قبل از مداخله 5/89 درجه و بعد از مداخله 5/118 درجه میباشد که با انجام آزمون t زوجی در سطح 001/0 ≥ p این اختلاف میانگین معنادار میباشد. میانگین دامنه حرکتی آرنج قبل از مداخله 50/110 و بعد از مداخله 50/135 بود که با انجام آزمون t زوجی در سطح 001/0 ≥ p این اختلاف میانگین معنادار میباشد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که هر دو اسپلینت ولار و دورسال درکاهش شدت اسپاستیسیته مچ دست و افزایش دامنه حرکتی مچ دست و آرنج کودکان فلج مغزی اسپاستیک کوادروپلژی تاثیر یکسانی داشته اند. بر اساس شواهد موجود، هر دو اسپلینت جهت درمان اسپاستیسیته و دامنه حرکتی دست پیشنهاد می شود، اما به دلیل ساخت بسیار مشکل اسپلینت دورسال ، جهت درمان اسپلینت ولار پیشنهاد می شود .
مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، هومن قربانی، غلام علیائی، محمود جلیلی، احمد باغستانی،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: سکته مغزی، یکی از علل عمده ای است که موجب ناتوانی در جمعیت بزرگسالان می شود. فرد ترجیح می دهد از اندام غیر مبتلا برای انجام فعالیتهای مراقبت از خود استفاده کند و به این پدیده «یادگیری عدم استفاده» اندام فوقانی مبتلا گفته میشود. محدودیت درمانی یکی از انواع مداخلات توانبخشی است که بنظر می رسد توانایی حرکتی و استفاده عملکردی از اندام فوقانی درگیر را در بعضی از بیماران همی پارزی بعد از سکته مغزی بهبود می بخشد. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر زمانی روش محدودیت درمانی بر روی عملکرد، هماهنگی و حرکات اندام فوقانی بیماران همی پلژی بزرگسال
بود.
روش بررسی: در این تحقیق، 15 بیمار سکته مغزی در درمان ساختار بندی شده (CIT) که موجب استفاده از اندام مبتلا در فعالیتهای مختلف می شد به میزان 5 روز در هفته، تا 12 هفته و روزی 2 ساعت شرکت کردند و اندام سالم آنها 5 روز در هفته و روزی 5 ساعت در طی 12 هفته محدود شد. جهت ارزیابی حرکتی و زبردستی از تست فوگل مایر و مینوسوتا استفاده شد.
یافته ها: بر اساس t تست زوجی، در ارزیابی حرکات شانه و آرنج، حرکات مچ، حرکات دست و هماهنگی و سرعت اندام فوقانی سمت مبتلا با تست فوگل مایر اختلاف تغییرات میانگین قبل و بعد از مداخله و در بازه های مختلف زمانی معنی دار بوده است(05/0>p ) و بیشترین افزایش در نمرات تا هفته هشتم بود و از هفته هشتم به بعد افزایش نمرات پیشرفت چشمگیری نداشت.
همچنین در ارزیابی زبردستی با Minnesota Manual Dexterity Test اختلاف تغییرات میانگین قبل و بعد از مداخله و در بازه های زمانی مختلف معنی دار بوده است (05/0>p ) و بیشترین افزایش در نمرات تا هفته دهم بود.
نتیجه گیری: اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که روش محدودیت درمانی حرکتی ممکن است روش موثری جهت بهبود عملکرد باشد و موجب استفاده بیشتر از اندام مبتلا شده و بر یادگیری عدم استفاده غلبه میکند. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که نمرات تست فوگل مایر و تست مینوسوتا میتواند بهبودی مهارتهای عملکردی را نشان دهد.
مهدی عبدالوهاب، محمود جلیلی، لیلا دهقان، پروین راجی، فرشته فرزیان پور،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده
زمینه وهدف: ارزشیابی یک برآورد یا تخمینی از تواناییهای بالقوه و بالفعل میباشد. فرایند ارزیابی درونی به ویژه در سطح گروه آموزشی میتواند به عنوان یکی از ساز وکارهای موثر در کیفیت آموزش باشد.
هدف از این پژوهش تعیین سطح عوامل تشکیل دهنده گروه کاردرمانی و تعیین نقاط قوت ، ضعف ، فرصتها وتهدیدها بود که جهت ارتقائ برنامه ها وفعالیتهای گروه کاردرمانی استفاده می شود.
روش بررسی: پژوهش از نوع توصیفی - تحلیلی بود. دراین ارزیابی نه عامل مورد بررسی قرارگرفت که عبارت بودند از : 1- رسالتها واهداف 2- ساختار سازمانی ومدیریت 3- هیات علمی 4- دانشجویان 5- فرآیند تدریس ویادگیری 6- دوره های آموزشی و برنامه درسی 7- دانش آموختگان 8- امکانات و تجهیزات آموزشی وپژوهشی 9- پژوهش. بررسی از طریق پرسشنامه بوده و جمع آوری اطلاعات هر پرسشنامه بر حسب حوزه مورد ارزیابی انجام شد. نتایج بر حسب درصد بیان گردید که مقادیر کمتر از 9/49 درصد نامطلوب و بین 50 تا 9/74 درصد مطلوب و بیشتر از 75 درصد بسیار مطلوب تفسیر شد.
یافته ها: یافته های نه عامل مورد بررسی در تحقیق حاضر به قرار ذیل بود: عامل رسالتها و اهداف در سطح بسیار مطلوب (امتیاز 06/4، 2/81 درصد)، ساختار سازمانی و مدیریت در سطح بسیار مطلوب (امتیاز 95/3، 79 درصد)، هیات علمی در سطح مطلوب (امتیاز 63/3، 6/72 درصد) ، دانشجویان در سطح مطلوب (امتیاز 1/3، 62 درصد)، دوره های آموزشی و برنامه های درسی در سطح مطلوب (امتیاز 56/3، 2/71 درصد)، دانش آموختگان در سطح نامطلوب (امتیاز 25/2، 45 درصد)،امکانات و تجهیزات آموزشی وپژوهشی در سطح مطلوب (امتیاز 18/3، 6/63 درصد)، پژوهش در سطح مطلوب (امتیاز 11/3، 2/62 درصد) و کیفیت درمان در سطح بسیار مطلوب (امتیاز 22/4، 4/84 درصد) قرار گرفت. همچنین از کل عوامل مورد ارزشیابی گروه کاردرمانی، در مجموع( امتیاز 44/3 ،1/68 درصد) را بدست آورد.
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای ارزیابی درونی، گروه کاردرمانی در وضعیت مطلوب قرار دارد.
مجتبی سلطانلو، غلامرضا علیایی، مهدی تهرانی دوست، مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، سقراط فقیه زاده،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده
زمینه و هدف : پژوهش حاضر انتقال پذیری توجه (Attentional Set Shifting) را که از جمله مهمترین کارکردهای اجرایی در انجام تکالیف یادگیری و کنش های هوشی هستند، در کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک بررسی می کند.
روش بررسی: در این پژوهش توصیفی- تحلیلی مقطعی، 40 کودک 7 تا 12 سال در دو گروه 20 نفره شامل کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک با میانگین سنی 94/8 سال و گروه کودکان طبیعی با میانگین سنی 86/8 سال بر اساس نمونه گیری غیرتصادفی انتخاب و مقایسه شدند. برای به دست آوردن داده ها از آزمون توانایی ها و مشکلات (SDQ)، آزمون عصبی روان شناختی CANTAB و آزمون هوش ریون استفاده شد. دادهها نیز با آزمون t مستقل تحلیل شدند.
یافته ها: کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک در انتقال پذیری توجه، با گروه کودکان طبیعی تفاوت نداشتند. مقایسه ی میانگین 3 حوزه: تعداد دفعات تلاش، تعداد مراحل تکمیل شده و تعداد خطاها که مجموعاَ شامل 18 خروجی است، نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه وجود ندارد (05/0
نتیجه گیری: با توجه به یافته های فوق به نظر می رسد که کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک در توانایی فراشناختی انتقال پذیری توجه در مقایسه با کودکان طبیعی هم سن خود در غالب حوزه ها ضعیف ترند اما این ضعف قابل توجه نیست، که البته می تواند به دلیل حجم نمونه کم باشد. این نتیجهگیری علیرغم ضعیفتر بودن قابل ملاحظه این کودکان در بسیاری از تواناییهای فراشناختی دیگر همچون برنامه ریزی فضایی، حافظه کاری فضایی و ظرفیت حافظه کاری در مقایسه با کودکان هم سن خود میباشد.
مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، مریم موحدیان، غلامرضا علیایی، محمود جلیلی، احمدرضا باغستانی،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: درمانهای توانبخشی بیماران همیپلژی برای بهبود استقلال فرد در انجام فعالیتهای روز مرهی زندگی براستراتژیهای جبرانی تمرکز دارند و عموما بیماران استفاده از سمت سالم و ابزار کمکی برای انجام ADL یاد میگیرند. در مقابل، محدودیت درمانی حرکتی استفاده از سمت سالم را محدود و استفاده از سمت مبتلا را تشویق میکند و درنهایت این درمان به بازگردانی عملکرد حرکتی فرد در انجام فعالتهای روزمره زندگی کمک میکند. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر روش محدودیت درمانی بر فعالیت های روزمرهی زندگی بوده است.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعهی مداخلهای است که نمونهگیری در آن به صورت در دسترس بوده است. 15 بیمار سکتهی مغزی در برنامهی درمانی که موجب استفاده از اندام فوقانی مبتلا در فعالیتهای روز مرهی زندگی میشد، مورد مطالعه قرار گرفتند. اندام فوقانی سمت سالم بیماران برای مدت 8 هفته ودر هر هفته 5 روز، روزانه 5 ساعت محدود شد و بیماران روزانه 2 ساعت برنامهی تمرینی مشخصی را با سمت مبتلا انجام میدادند. در پایان به منظور ارزیابی فعالیتهای روز مرهی زندگی از تست بارتل و جهت ارزیابی عملکرد اندام فوقانی در فعالیتهای روز مرهی زندگی از تست عملکردی بازو استفاده شده است.
یافته ها: در ارزیابی نمرات مراقبت از خود و تحرک و نمرهی کلی در تست بارتل، اختلاف تغییرات میانگین دادهها در قبل از مداخله و بعد از8 هفته مداخله معنی دار بوده است( 001/0p<.). همچنین در ارزیابی عملکرد اندام فوقانی در فعالیتهای روز مرهی زندگی اختلاف تغییرات میانگین قبل از مداخله و بعد از 8 هفته مداخله معنی دار بوده است( 0001/0p<.).
نتیجه گیری:یافتههای حاصل از پژوهش حاضر نشان میدهد که روش محدودیت درمانی حرکتی ممکن است روش موثری جهت بهبود توانایی انجام فعالیتهای روز مرهی زندگی باشد و موجب استفاده بیشتر از اندام مبتلا در جریان این فعالیتها شده و بر یادگیری عدم استفاده غلبه کند.
حسین باقری، مهدی عبدالوهاب، لیلا دهقان، راضیه فلاح، سقراط فقیه زاده، مسلم دهقانی زاده،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: ضعف عضله می تواند یک مشکل عمده برای بیشتر بیماران فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک باشد. با توجه به تاثیر قدرت روی عملکرد حرکتی درشت، هدف از این تحقیق بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی از جلو و از کنار قدم برداشتن بر روی پله با وزنه بر عملکرد حرکتی درشت در کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک بود.
روش بررسی: این مطالعه بر روی 20 کودک فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 5 تا 12 ساله شامل 11 پسر و 9 دختر با میانگین سنی 15/8 سال (انحراف معیار 25/2 ) انجام شد. آزمودنی ها طی 6 هفته و هر هفته 3 جلسه تمرینات مقاومتی از جلو و از کنار قدم برداشتن بر روی پله با وزنه را انجام دادند. قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور ران، اکستانسور ران، اکستانسور زانو و پلانتار فلکسور مچ پا توسط دستگاه Nicholas MMT ارزیابی شد. در ضمن عملکرد حرکتی درشت توسط ابزار GMFM ارزیابی شد.
یافته ها: قدرت گروه های عضلانی ابداکتور و اکستانسور هیپ ، اکستانسور زانو و پلانتار فلکسور مچ به صورت معناداری (05/0 > P) بعد از مداخله بهبود یافت. همچنین در بخش D آزمون GMFM ، افزایش معناداری برابر با میانگین 59/6 نمره ، در بخش E برابر با 1/4 نمره و در نمره مجموع بخش های D و E ، برابر با میانگین 98/5 نمره مشاهده شد.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد انجام تمرینات مقاومتی از جلو و از کنار قدم برداشتن بر روی پله با وزنه باعث افزایش نمره عملکرد حرکتی درشت در آزمون GMFM بخش های ) D وضعیت ایستادن) و ) E وضعیت راه رفتن دویدن و پریدن) و مجموع بخش های D و E می شود. در ضمن انجام این تمرینات باعث افزایش قدرت ایزومتریک عضلات مربوطه می شود.
حسین راسته، غلامرضا علیایی، مهدی عبدالوهاب، محمود جلیلی، شهره جلائی،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: سالمندان یکی از اقشار آسیب پذیر هر جامعه ای را تشکیل می دهند. افتادن در سالمندان با کاهش توانایی در انجام فعالیتهای روزانه همراه می شود. با توجه به اهمیت تعادل در جلوگیری از افتادن، در این تحقیق تلاش شد تا اثر تمرینات کاوتورن و کوکسی بر بهبود تعادل را بررسی شود.
روش بررسی: این مطالعه بر روی 36 سالمند مرد بالای 60 سال مراکز نگهداری شهر مشهد انجام شد، که در دو گروه درمان و کنترل قرار گرفتند.( 17سالمند در گروه درمان و 19 سالمند در گروه کنترل).
آزمودنی ها هفته ای 3 بار و به مدت 3 ماه در تمرینات کاوتورن و کوکسی شرکت کردند. وضعیت تعادل سالمندان با استفاده از تست تعادلی برگ (BBS) در 4 مرحله ( قبل از مداخله، یک ماه پس از شروع مداخلات، دو ماه پس از شروع مداخلات و در پایان مداخلات) مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از بررسی های به عمل آمده نشان داد که سیر بهبودی در مراحل مختلف ارزیابی با تست تعادلی برگ صعودی است و میزان پیشرفت در دو ماه ابتدایی درمان قابل محسوس تر است(05/0p<) و همچنین تاثیرات تمرینات در گروه درمان نسبت به گروه کنترل دارای تفاوت معنی داری می باشد(000/0= p).
نتیجه گیری: تمرینات کاوتورن و کوکسی در بهبود تعادل سالمندان مرد مراکز سالمندان شهر مشهد موثر بوده و دو ماه مداخلات می تواند جهت بهبودی کفایت داشته باشد.
حسین باقری، مهدی عبدالوهاب، لیلا دهقان، محمود جلیلی، سیده زینب بهشتی،
دوره 3، شماره 3 - ( 12-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: فلج مغزی شایعترین آسیب حرکتی دوران کودکی است که منجر به مشکلاتی در زمینه اجرای حرکتی شده و نهایتا فعالیت های عملکردی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. آسیب عملکرد دست مشکل ثانویه کودکان دایپلژی اسپاستیک می باشد. افراد دچار نقص عملکرد دست مشکلاتی را در زمینه مراقبت از خود ، فعالیت های آموزشی و تفریحی دارند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تمرینات تکلیف محور بر عملکرد اندام فوقانی سمت غالب کودکان دایپلژی اسپاستیک 12-8 ساله می باشد.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مداخله ای است و نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انجام شد. 15 کودک 12-8 ساله مبتلا به دایپلژی اسپاستیک به صورت تصادفی ساده انتخاب شده و 3 روز در هفته به مدت 8 هفته در جلسات تمرینات تکلیف محور شرکت نمودند. ابزارهای ارزیابی استفاده شده شامل تست جبسون-تیلور برای عملکرد اندام فوقانی ، تست پردوپگ بورد برای زبردستی، گونیامتر برای دامنه حرکتی مچ و آرنج و مقیاس آشورث برای اسپاستی سیتی مچ و آرنج بود.
یافته ها: نتایج ارزیابی ها نشان دهنده بهبود معنادار عملکرد اندام فوقانی (0001/0 ≥P)، زبردستی (001/0≥P) ، دامنه حرکتی مچ و آرنج (0001/0 ≥P) و اسپاستی سیتی مچ و آرنج ( 05/0≥P) بعد از تمرینات تکلیف محور بود.
نتیجه گیری: اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که تمرینات تکلیف محور می تواند روش موثری جهت بهبود عملکرد اندام فوقانی کودکان دایپلژی اسپاستیک باشد.
مهدی عبدالوهاب، سمیه عباسی، محمدرضا هادیان، محمود جلالی، شهره جلائی،
دوره 3، شماره 3 - ( 12-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: درمانهای توانبخشی در کاهش ناتواناییهای ناشی از سکته مغزی از اهمیت بالایی برخوردار میباشند. به دلیل اهمیت حوزه عملکردی اندام فوقانی در ایجاد استقلال فردی و انجام فعالیتهای روزمره و نقش ثبات کمربند شانهای در عملکرد دست، تحقیق حاضر به بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی پیشرونده بر قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور و قدرت ایزومتریک عضلات اکستانسور در افراد همیپلژی بزرگسال پرداخته است.
روش بررسی: 17 بیمار همیپلژی بزرگسال با دامنه سنی70- 50 سال (میانگین سنی 58/60) که 6 ماه از زمان سکته آنها گذشته، با تایید روشها توسط کمیته اخلاقی دانشگاه علوم پزشکی تهران به صورت تصادفی در مطالعه شرکت نمودند. در همه شرکت کننده ها سمت راست غالب بود. قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور و اکستانسور توسط دینامومتر ارزیابی و میانگین اعداد بدست آمده در جدول دادهها ثبت گردید.
یافته ها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که پس از اتمام دوره مداخله با روش تمرینات مقاومتی پیشرونده، قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور27% (000/0=P) و اکستانسور 34% (000/0=P) بیشتر شد.
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که روش درمانی تمرینات مقاومتی پیشرونده موجب افزایش قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور و قدرت ایزومتریک عضلات اکستانسور میگردد که بنوبه خود میتواند بر روی عملکرد دست تاثیر بگذارد.
حسین باقری، مهدی عبدالوهاب، پروین راجی، محمود جلیلی، سقراط فقیه زاده، زهرا سلطانی،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: سالمندی عبارت است از تحلیل تدریجی ساختمان (ارگانیسم) بدن که در اثر بیماری و حوادث نبوده بلکه در اثر دخالت عامل زمان پیش می آید و امروزه سالمندان به جهت افزایش روزافزون آنها یکی از موضوعات اصلی مطالعاتی به شمار می روند.حفظ استقلال درانجام فعالیت های روزمره زندگی (ADL) یکی از حیاتی ترین اعمال برای فرد سالمند است. با توجه به تاثیر قدرت در توانایی انجام فعالیت های روزمره زندگی در این پژوهش تاثیر تمرینات مقاومتی پیشرونده بر قدرت اندام فوقانی و تحتانی و توانایی انجام فعالیت های روزمره زندگی مردان سالمند بررسی شد.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مداخله ای بود و نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انجام شد. 50 مرد سالمند، شامل 25 نفر در گروه درمان با میانگین سنی 45/69 سال و 25 نفر در گروه شاهد با میانگین سنی 24/72 سال در مطالعه شرکت کردند. گروه مداخله 3 روز در هفته، روزی 40 دقیقه به مدت 8 هفته در تمرینات مقاومتی شرکت کردند. قدرت اکستانسورهای شانه و زانو توسط دستگاه Tekdyne Incentive Dynamometers (TID) و فعالیت های روزمره زندگی با Barthel - Index سنجیده شد.
یافته ها: بر اساس t تست زوجی، در ارزیابی قدرت اکستانسورهای شانه و زانو با دستگاه TID اختلاف تغییرات میانگین قبل و بعد از مداخله معنی دار بود )0001/0 ≥(P. همچنین در ارزیابی فعالیتهای مراقبت از خود، تحرک و فعالیتهای روزمره زندگی با Barthel-Index اختلاف تغییرات میانگین قبل و بعد از مداخله معنی دار بود)0001/0 ≥(P.
نتیجه گیری : اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که انجام تمرینات مقاومتی پیشرونده می تواند باعث افزایش قدرت اندام فوقانی و تحتانی مردان سالمند شود و موجب بهبود توانایی سالمند در انجام فعالیت های روزمره زندگی شود.
سیما مرادی، سعید طالبیان مقدم، مهدی عبدالوهاب، شهره جلائی، محمود جلیلی، لیلا دهقان، سارا بیات،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1389 )
چکیده
زمینه وهدف: در کودکان همی پلژی تفاوت در تون پوسچرال دو سمت بدن وجود دارد. بدیهی است که یک ایستادن غیر متقارن ، همراه با تحمل وزنی که عمدتأ روی سمت مبتلا است می تواند فرد همی پارتیک را در معرض ریسک افتادن قرار داده و ایجاد بی ثباتی کند. در افراد همی پلژی اساسی ترین تمرینهای درمانی به نظر می آید که یکپارچه کردن دو سمت بدن باشد. گر چه ایستادن ثابت یک وظیفه پوسچرال نسبتاً ساده است اما بصورت نیمه خودکار توسط مراکز مغزی و نخاعی کنترل می شود؛ و ثابت شده که ایستادن ثابت هم نیازمند منابع شناختی است. بنابراین، کنترل پوسچرال به تعامل سیستم اسکلتی - عضلانی با سیستم عصبی نیاز دارد .
روش بررسی: دراین کارآزمایی بالینی(قبل و بعد) 20 کودک همی پلژی اسپاستیک 5 تا 12 ساله در حالتهای با استفاده از کفی گوه ای خارجی و بدون استفاده از کفی گوه ای خارجی و در هر یک از این دو حالت با انجام وظیفه شناختی و بدون انجام آن در مرکز صفحه نیرو در وضعیت ایستاده با بیشترین ثبات قرار میگرفتند. از تست حافظه کوتاه مدت عددی بعنوان تکلیف شناختی استفاده شد. میانگین دامنه نوسانهای قدامی-خلفی و داخلی-خارجی و میانگین سرعت نوسانات و ناحیه آن بعنوان متغیر وابسته کنترل پوسچرال و تعداد اشتباهات در بیاد آوری زنجیره اعداد تصادفی بعنوان متغیر وابسته وظیفه شناختی ثبت میشد.
یافته ها: اثر تجویز کفی بر دامنه جابجایی طرفی) 015/0 (P=و بر سرعت) 005/0 (P=و سطح جابجایی) 007/0 (P= معنی دار بود. اثر اعمال وظیفه شناختی بر روی متغییر های دامنه جابجایی قدامی-خلفی ) 014/0 (P=و طرفی) 014/0 (P=و بر سرعت) 002/0 (P=و سطح جابجایی) 002/0 (P=معنی دار بود. اما کفی گوه ای توانسته بود از تاثیر آن بکاهد.
نتیجه گیری: تجویز کفی گوه ای 5 درجه در پای سالم می تواند فاکتورهای کنترل پوسچرال را به خوبی تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین می تواند به منظور بهبود پوسچر در کودکان همی پلژی مورد استفاده قرار گیرد.
محمدجواد نیک اردکانی، غلامرضا علیایی، مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، محمود جلیلی، سقراط فقیه زاده،
دوره 4، شماره 3 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: فلج مغزی یک اختلال غیر پیشرونده و از شایعترین مشکلات حرکتی در نوزادان می باشد. بسیاری از کودکان مبتلا به فلج مغزی از نوع همی پلژی هستند. یکی از مشکلات مهم این کودکان اختلال عملکرد اندام فوقانی یکطرفه می باشد که عدم استفاده از سمت مبتلا، باعث فراموشی و مشکلات بیشتر در این سمت می شود. در این مطالعه به بررسی تاثیر پذیری روش استفاده اجباری از سمت مبتلا ( Constraint-Induced Therapy) و میزان ماندگاری این روش بر اسپاستی سیتی و عملکرد اندام فوقانی کودکان فلج مغزی همی پلژی 6 تا 12 ساله پرداخته شده است.
روش بررسی: در این پژوهش شبه تجربی پیش آزمون - پس آزمون ، 20 کودک فلج مغزی همی پلژی 6 تا 12 ساله (15 پسر و 5 دختر) با میانگین سنی 7/8 سال بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مداخله بمدت 8 هفته انجام شد و بیماران 4 هفته مورد پیگیری قرار گرفتند. اسپاستی سیتی مچ دست و آرنج سمت مبتلا توسط آزمون Modified Ashworth Scale و عملکرد اندام فوقانی سمت مبتلا توسط آزمون Box & Block مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با آزمونهای t زوج و ویلکاکسون تحلیل شدند.
یافته ها: استفاده اجباری از اندام مبتلا باعث کاهش معناداری در میزان اسپاستی سیتی مچ (00/0p = ) و آرنج (005/0p = ) و افزایش معناداری در نمره عملکرد (00/0p = ) دست مبتلا گردید که این میزان بهبودی به طور معناداری تا یک ماه پس از پایان مداخله نیز باقی ماند.
نتیحه گیری: استفاده اجباری از اندام فوقانی مبتلا با دو مکانیسم کاهش عدم استفاده از اندام مبتلا و همچنین پلاستی سیتی عصبی احتمالا می تواند باعث کاهش اسپاستی سیتی اندام مبتلا و به همراه آن افزایش عملکرد اندام گردد که این بهبودی ممکن است در اندام مبتلا ماندگار بماند.
صغری قره باغی، محمدرضا هادیان، مهدی عبدالوهاب، لیلا دهقان، پروین راجی، سقراط فقیه زاده،
دوره 4، شماره 3 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: اهمیت عملکرد اندام فوقانی برای انجام فعالیتهای روزمره زندگی حیاتی است و هرگونه اختلال عملکرد می تواند مشکلات عمده ای را برای بیماران فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک ایجاد نماید. از این رو اعمال پروتکلهای بازتوانی که بتواند به بازگشت عملکرد دست کمک نماید، از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی بر عملکرد حرکتی اندام فوقانی کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک (7-3 سال) بود
. روش بررسی: 13 کودک فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 3 تا 7 ساله شامل 4 پسر و 9 دختر با میانگین سنی 92/4 در این مطالعه شرکت نمودند. تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی طی 8 هفته و هر هفته 3 جلسه برای ایشان انجام شد. عملکرد حرکتی اندام فوقانی توسط آزمون Quest و شدت اسپاستی سیتی مچ توسط Modified Ashworth Scale(MAS) ارزیابی شد.
یافته ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که بعد از اعمال تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی، عملکرد حرکتی اندام فوقانی به صورت معناداری (001/0P< ) بهبود یافت. همچنین، درجه اسپاستی سیتی عضلات مچ کاهش معنی داری را نشان داد 022/0 P< .
نتیجه گیری: بر اساس نتایج تحقیق حاضر می توان پیشنهاد نمود که تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی می تواند موجب افزایش عملکرد حرکتی اندام فوقانی و کاهش اسپاستی سیتی اندام گردد. این امر به نو به خود، موجب کاهش ناتواناییهای بیمار می گردد. از این رو، بکارگیری پروتکلهای جاری برای بیماران پیشنهاد می شود.