[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: تماس با ما :: جستجو ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد قالب جدید پایگاه چیست؟
ضعیف
متوسط
خوب
عالی
   
..
Google Scholar Metrics

Citation Indices from GS

AllSince 2020
Citations943233
h-index198
i10-index317
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
6 نتیجه برای نوری

مریم فیاضی، شهره نوری زاده دهکردی، مهدی دادگو، مسعود صالحی،
دوره 6، شماره 1 - ( 7-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: اسپاستیسیته یکی از علایم سکته مغزی است که با افزایش وابسته به سرعت رفلکس­های کششی تونیک و تشدید رفلکس­های تاندونی (به علت افزایش تحریک پذیری رفلکس کششی) مشخص می شود. ارزیابی این اختلال حرکتی در تعیین میزان کارایی مداخلات درمانی از اهمیت خاصی برخوردار است. مقیاس اصلاح شده تاردیو یک معیار بالینی برای ارزیابی اسپاستیسیته در افراد مبتلا به سکته مغزی می­باشد. هدف این تحقیق، ارزیابی پایایی آزمون­-­ بازآزمون مقیاس اصلاح شده تاردیو در عضلات راست کننده زانو و پلانتار فلکسور مچ پا در مبتلایان به ضعف نیمه بدن ناشی از سکته مغزی مزمن می باشد.

روش بررسی: در تحقیقی از نوع تحلیلی- مقطعی، 17 فرد (10مرد، 7زن) مبتلا به سکته مغزی مزمن با میانگین سنی45/13±58/55 سال که حداقل سه ماه و حداکثر چهار سال از بیماری آنها گذشته بود، با روش نمونه گیری ساده و از افراد در دسترس مراجعه کننده به مراکز توان بخشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران، وارد مطالعه شدند. شدت اسپاستیسیته عضلات راست­کننده زانو و پلانتار فلکسورهای مچ پا توسط یک آزمونگر در دو نوبت زمانی به فاصله یک هفته در دو ماه­ اردیبهشت و خرداد سال 1390، ارزیابی شدند.

یافته­ ها: توافق بین دو نوبت ارزیابی کیفیت واکنش عضلات راست کننده زانو و پلانتار فلکسور مچ پا بر­اساس آزمون آماری  ICCبه ترتیب 8/0 و 92/0 به دست آمد. مقادیر ICC برای اختلاف دو زاویه واکنش عضلانی و دامنه حرکتی کامل (R2-R1) به عنوان معیار شدت اسپاستیسیته، در عضلات راست­کننده زانو و پلانتارفلکسورهای مچ پا به ترتیب 66/0 و 87/0 محاسبه گردید.

 نتیجه ­گیری: مقیاس اصلاح شده تاردیو در عضلات اندام تحتانی مبتلایان به سکته مغزی مزمن دارای پایایی خوبی است. احتمالاً از این مقیاس می­توان برای ارزیابی اسپاستیسیته عضلات اندام تحتانی در مبتلایان به سکته مغزی مزمن استفاده کرد.


نسرین صالحی دهنو، شهره نوری زاده دهکردی، مهدی دادگو، مسعود صالحی، نرگس مفتاحی،
دوره 6، شماره 2 - ( 8-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: اسپاستیسیته یکی از علائمی است که منجر به محدودیت عملکردی در بزرگسالان مبتلا به فلج مغزی می شود و با افزایش وابسته به سرعت رفلکس های کششی تونیک و تشدید رفلکس های تاندونی(به علت افزایش تحریک پذیری رفلکس کششی) مشخص می شود. مقیاس اصلاح شده تاردیو یک معیار بالینی معتبر برای ارزیابی اسپاستیسیته در افراد مبتلا به فلج مغزی می باشد. هدف این تحقیق ارزیابی پایایی بین دو آزمونگر در ارزیابی اسپاستیسیته با استفاده از مقیاس اصلاح شده تاردیو، در عضلات اندام تحتانی بزرگسالان مبتلا به فلج مغزی می­باشد.

روش بررسی: در تحقیقی از نوع تحلیلی- مقطعی، 30 فرد بزرگسال(19زن، 11مرد) مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک با میانگین سنی 8/4±57/26 سال، با روش نمونه گیری ساده، از افراد در دسترس مراجعه کننده به مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد مستقر در شهر تهران وارد مطالعه شدند. شدت اسپاستیسیته عضلات اداکتور ران، خم کننده های زانو و پلانتار فلکسور مچ پا با استفاده از مقیاس اصلاح شده تاردیو توسط دو آزمونگر به فاصله زمانی 10 دقیقه، ارزیابی شدند.

یافته ها: مقادیر ICC برای اختلاف دو زاویه واکنش عضلانی و دامنه حرکتی کامل(1R-2R)، برای عضلات اداکتور ران و خم کننده های زانو به ترتیب 97/. و 88/. و برای پلانتارفلکسورهای مچ پا82/. محاسبه گردید. همچنین توافق یبن دو آزمونگر درارزیابی کیفیت واکنش عضلات اداکتور ران، خم کننده های زانو و پلانتارفلکسور مچ پا به ترتیب 89/.، 96/.، و 92/. به دست آمد.

نتیجه گیری: مقیاس اصلاح شده تاردیو در عضلات اداکتورهای هیپ، خم کننده­های زانو و پلانتارفلکسور مچ پا بزرگسالان مبتلا به فلج مغزی داری پایایی بالا است. احتمالاً از این مقیاس می توان برای ارزیابی اسپاستیسیته عضلات اندام تحتانی در بزرگسالان مبتلا به فلج مغزی استفاده کرد.


لیلا نوری، آزاده شادمهر، بهروز عطارباشی مقدم، نسترن قطبی،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1391 )
چکیده

زمینه و هدف:  توانایی­های ادراکی (زمان عکس العمل و مهارت پیش بینی) در عملکرد موفق اکثر فعالیت های روزانه ضروری هستند. قرار گرفتن در محیط­های کاملا داینامیک و غیرقابل پیش بینی ورزشی مانند والیبال شاید بتواند تغییراتی را در میزان این توانایی های ادراکی ورزشکاران در مقایسه با افراد غیرورزشکار ایجاد کند. لذا هدف ازاین مطالعه، مقایسه ی  زمان عکس العمل و مهارت پیش بینی والیبالیست ها با افراد غیر ورزشکار بود. 

روش بررسی: 11 نفر خانم والیبالیست و 11 نفر خانم غیرورزشکار در این مطالعه شرکت کردند. زمان عکس العمل انتخابی شنوایی، زمان عکس العمل انتخابی پیچیده ی شنوایی، زمان عکس العمل انتخابی بینایی، زمان عکس العمل انتخابی پیچیده ی بینایی، مهارت پیش بینی توپ با سرعت بالا، و مهارت پیش بینی توپ با سرعت پایین افراد با تست های کامپیوتری SART (Speed Anticipation Reaction Test) بررسی شد. 

یافته­ ها: تفاوت آماری معناداری در تست های انتخابی شنوایی و انتخابی پیچیده ی شنوایی بین دو گروه وجود نداشت (05/0< P). والیبالیست ها در تست های انتخابی بینایی، انتخابی بینایی پیچیده، مهارت پیش بینی توپ با سرعت بالا، و مهارت پیش بینی توپ با سرعت پایین بهتر از زنان سالم غیرورزشکار عمل کردند (05/0P<).

نتیجه گیری: والیبالیست ها در طی تمرینات ورزشی دانش گسترده ای را در زمینه الگوهای مخصوص عصبی شناختی والیبال به دست می آورند و در شرایط مشابه ورزشی ( مانند تست های عصبی شناختی کامپیوتری) به خاطر استخراج کارآمد این دانش، توانایی های ادراکی بالاتری در مقایسه با افراد غیرورزشکار دارند.


ثریا قره باغی، مهدی رصافیانی، فاطمه بهنیا، اشرف کربلائی نوری، هوشنگ میرزایی،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: اگرچه مشکلات حرکتی به عنوان ملاک‌های تشخیصی اختلال نقص توجه همراه با بیش فعالی در ویرایش چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی مطرح نشده است، عموماً این اختلال همراه با این کودکان مشاهده می‌گردد. رویکرد "شناخت‌گرا به عملکردکاری روزمره" (Cognitive Orientation to daily Occupational Performance) یا به اختصار CO-OP رویکردی است که اهداف عملکردی کودک را مخاطب قرار می‌دهد. در این رویکرد درمانگر کودک را حمایت می‌کند تا از راهبرد‌های شناختی استفاده کند و طی فرآیند کشف راهنمایی شده و استفاده از راهبردهای خاص حوزه مشکلات عملکرد کاری را بهبود دهد. از اهداف CO-OP بهبود کارکرد حرکتی برای از بین بردن موانع، و در نتیجه تسهیل فعالیت‌های کودک و ارتقاء مشارکت وی در فعالیتهای روزمره می‌باشد.

روش بررسی: در این تحقیق از "مطالعه تک موردی تجربی" استفاده شد تا اثربخشی مداخلهCO-OP  را در کودکان با نقص توجه همراه با بیش فعالی بررسی کند. بر این اساس شش کودک برای شرکت در مداخله انتخاب شدند. مقیاس‌های ارزیابی شامل مقیاس کانادایی عملکرد کاری(Canadian Occupational Performance Measure: COPM) و مقیاس کفایت حرکتی برونینکز اوزرتسکی بود. در ابتدا و قبل از آغاز مداخله، COPM برای تعیین اهداف عملکردی و رتبه‌دهی عملکرد و رضایت برای اهداف انتخابی، توسط کودک و والدین به صورت مجزا اجرا شد. مداخله درمانی بر اساس برنامه درمانی CO-OP که پلاتاجکو و همکاران در سال 2001 طراحی کردند، انجام گردید. در طول مداخله، کودک راهبرد کلی حل مسئله را یاد می‌گیرد و برای کشف راهبرد‌های خاص حوزه راهنمایی می‌شود. برنامه درمانی شامل 12 جلسه مداخله به قرار هفته‌ای دو جلسه، هر جلسه 60-45 دقیقه در مرکز توانبخشی شهداء جلائی پور بود. ارزیابی‌های حرکتی به صورت دوره‌ای طی جلسات درمانی اجرا شد و نتایج ثبت گردید، همچنین مقیاس COPM بعد از مداخله مجددا اجرا شد.

یافته ها: رتبه‌دهی والدین و کودک به عملکرد و رضایت اهداف عملکردی بر اساس COPM و آنالیز دیداری نتایج برونینکز اوزرتسکی در دو مرحله پایه‌ای و مداخله اثربخشی درمان را نشان داد، و کاربرد CO-OP را در کودکان با نقص توجه همراه با بیش فعالی تأیید کرد.

نتیجه گیری: ارائه پروتکل درمانی که ممکن است موجب بهبود مشکلات حرکتی کودکان با نقص توجه همراه با بیش فعالی و همچنین هدایت کننده مطالعات آینده در جهت به کاربردن CO-OP بر پایه نتایج درمان CO-OP در درمان مشکلات حرکتی کودکان با نقص توجه همراه با بیش فعالی باشد.


فرزاد قهرمانی ، مهدی دادگو، شهره نوری زاده دهکردی، مهردخت مزده، محمدرضا پوراحمدی،
دوره 8، شماره 4 - ( 7-1393 )
چکیده

زمینه وهدف: شانه دردناک اختلالی شایع پس از سکته مغزی است که شیوع آن در مطالعات گوناگون از 48% تا 84% می‌باشد. ا ین اختلال توانایی بیمار را برای دستیابی به عملکرد مناسب محدود می‌سازد. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط شانه دردناک با اختلالات عصبی‌ عضلانی ‌اسکلتی شانه در مبتلایان به سکته مغزی می‌باشد.

روش بررسی: این پژوهش به روش مشاهده ای – تحلیلی بر روی 50 بیمار سکته مغزی صورت گرفت. زمان سپری شده از سکته مغزی این بیماران 28 روز بود. نیمه دررفتگی شانه با گرافی قدامی- خلفی ( A-P ) شانه ، اسپاستیسیت ه عضلات شانه با مقیاس دو بار اصلاح شده اشورث (Modified Modified ( Ashworth Sacle :MMAS و اختلالات بافت نرم با تستهای ارتوپدی مورد ارزیابی قرار گرفت.

یافته‌ها : شانه دردناک در56% بیماران یافت شد. نیمه دررفتگی شانه در 85 % ( 001/0= P )، تاندونیت سوپرااسپیناتوس در 72% (000/0= P )، تاندونیت بایسپس در 65% (000/0= P ) و درگیری مفصل آکرومیوکلاویکولار در 2/14% (008/0= P )، اسپاستیسیته (عضلات فلکسورآرنج در 7/10% (102/0= P )، اداکتور شانه در 1/7% (055/0= P ) و چرخاننده‌های داخلی شانه در 1/7% (055/0= P )) و سندروم شانه- دست در 2/14% (055/0= P ) بیماران با شانه دردناک مثبت بود. بنابراین رابطه معنی‌داری میان شانه دردناک با نیمه دررفتگی شانه و آسیبهای بافت نرم یافت شد.

نتیجه‌گیری : نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان داد شانه دردناک اختلالی چند عاملی و شایع پس از سکته مغزی می‌باشد و تنها یک علّت در پیدایش آن نقش ندارد. پیشگیری از بروز شانه دردناک و انجام فیزیوتراپی مناسب در صورت بروز این اختلال می‌توانند در کاهش ناتوانی پس از سکته مغزی نقش داشته باشند.

کلید واژه‌ها : سکته مغزی، شانه دردناک، نیمه دررفتگی، تون عضلانی، سندروم شانه- دست


بهزاد امینی، منصور نوری، میترا جانقربان، امیر طیبی ثانی،
دوره 9، شماره 7 - ( ویژه نامه شماره سه فصل زمستان 1394 )
چکیده

: با توجه به نتایج مطالعات محدود گذشته و حجم کم اطلاعات بدست آمده در ارتباط با کنترل پوسچرال در کودکان مبتلا به اختلال ناهماهنگی رشدی و اهمیت ارتباط کنترل پوسچرال با توانایی یکپارچه سازی درون دادهای سیستم های وستیبولار، بینایی و سوماتوسنسوری(Somatosensory) ) و همتایان سالم آن ها در شرایط کاهش یا تضاد داده های حسی مقایسه شد.

22 کودک مبتلا به اختلال ناهماهنگی رشدی ( 16 پسر؛ 6 دختر، میانگین سنی 7 سال و 6 ماه ؛ انحراف معیار یک سال و 5 ماه) و 19 کودک با رشد حرکتی طبیعی ( 13 پسر ؛ 6 دختر، میانگین سنی 6 سال و 11 ماه، انحراف معیار یک سال و 1 ماه) ارزیابی شدند. تعادل ایستاده، سازماندهی حسی و کنترل حرکتی با استفاده از آزمون سازماندهی حسی (Sensory Organization Test: SOT)یافته­ها:)، نسبت­های بینایی (005/0P=) امتیاز پایین تری نسبت به کودکان طبیعی دریافت کردند. هیچ تفاوت معناداری در میانگین نسبت سوماتوسنسوری آن ها مشاهده نشد. به علاوه کودکان مبتلا به اختلال ناهماهنگی رشدی هنگامی که تنها به کمک حس وستیبولار تعادل را حفظ می کردند، امتیاز استراتژی حرکتی کمتری به نسبت کودکان طبیعی داشتند (p < 0/05نتیجه گیری:کلید واژه­ها:<span lang="FA" style="font-family:;" new="" b="" fa;="" mitra";="" roman";="" "times="" roman";"=""> کنترل پوسچرال، ثبات پوسچرال، اختلال ناهماهنگی رشدی



صفحه 1 از 1     

فصلنامه توانبخشی نوین Journal of Modern Rehabilitation
Persian site map - English site map - Created in 0.13 seconds with 33 queries by YEKTAWEB 4657