[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: تماس با ما :: جستجو ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد قالب جدید پایگاه چیست؟
ضعیف
متوسط
خوب
عالی
   
..
Google Scholar Metrics

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations891303
h-index189
i10-index318
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::

حسین باقری، سعید طالبیان مقدم، غلامرضا علیایی، ناهید براتی،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1387 )
چکیده

زمینه و هدف : وجود پدیده فلکشن - ریلکسیشن (FRP ) عضلات ارکتور اسپاین تنه در حرکت فلکشن ،  نشان دهنده سکوت میوالکتریکی بوده که بدنبال انتقال مکانیکال لود به بافت های پسیو دیسکی - لیگامانی خلف ستون فقرات اتفاق می افتد. مطالعات متعددی اختلافاتی را در FRP بین افراد سالم و بیماران کمر درد مزمن (CLBP) گزارش کرده اند. تداوم فعالیت عضلات ارکتور اسپینه در گروه بیماران ممکن است نشان دهنده تلاش بدن جهت ایجاد ثبات بیشتر در ساختار آسیب دیده باشد به این صورت که بدن از طریق یک فعالیت رفلکسی لیگامانی - عضلانی ساختار مورد نظر را از آسیب  و در نتیجه درد بیشتر محافظت می کند. هدف از این مطالعه بررسی اثر خستگی بر روی پاسخ  فلکشن - ریلکسیشن  عضلات ارکتور اسپاین در دو گروه افراد سالم و بیماران دارای کمر درد مزمن بود.

 روش بررسی : 10 خانم دارای کمر درد مزمن و 10 خانم سالم در سنین 20 تا 40 سال دراین مطالعه شرکت کردند. هر دو گروه 5 سیکل کامل فلکشن - اکستنشن را با سرعت کنترل شده توسط مترونوم انجام دادند . سیگنال های الکترومیوگرافی حاصل از عضلات پاراورتبرال T12 و L3 و عضله بایسپس فموریس و همچنین دامنه حرکتی فلکشن لومبار توسط گونیامتر دیجیتال ثبت شد. بعد از آن فرد تست خستگی Sorenson Back Endurance  را انجام می داد . سپس بلافاصله مجددا 5 تکرار حرکت فلکشن - اکستنشن را انجام می داد . 

یافته­ ها : در گروه بیماران بعد از خستگی زاویه فلکشن ستون فقرات در زمان EMG Off نسبت به افراد سالم تفاوت معنا داری  در جهت افزایش نشان داد. بعد از خستگی در هر دو گروه میزان دوره سکوت فعالیت میوالکتریکی نسبت به قبل از خستگی تفاوت معنا داری داشت. در گروه بیماران و افراد سالم فرکانس میانه بعد از خستگی در تست سورنسن به سمت فرکانس های پائینتر شیفت پیدا کرد. 

نتیجه گیری : تغییرات ایجاد شده به دنبال یک دوره خستگی در عضلات منجر به تغییر در پاسخ FRP عضلات شد به طوریکه بعد از یک دوره خستگی فعالیت عضلات افزایش یافت. این یافته در گروه بیماران بیشتر بود و نشان دهنده اختلال سیستم نوروماسکولار در این افراد بود. همچنین نقش عضلات در ایجاد ثبات بیشتر در سگمان آسیبب دیده می تواند علت دیگر این افزایش فعالیت عضلانی بعد از خستگی باشد .


زینب شیروی، محمد رضا هادیان، سعید طالبیان مقدم، غلام رضا علیائی،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1387 )
چکیده

رمینه و هدف:  پیچ خوردگی مزمن مچ پا یک ناتوانی شایع است که می تواند روی فعالیت روزانه زندگی افراد مبتلا اثر بگذارد. مقالات متعدد اختلال کنترل تعادل در این افراد را نشان می دهد؛ ولی تا کنون هیچ مطالعه ای به بررسی اثر فعالیت شناختی بر روی کنترل پوسچر افراد مبتلا به پیچ خوردگی مچ پا نپرداخته است.

روش بررسی : ثبات پوسچر در دو گروه سالم و بیمار در 8 وضعیت بر روی دستگاه صفحه نیرو بررسی شد. وضعیتها شامل ایستادن (روی دوپا و روی یک پا) با چشمان باز و بسته بود. همه وضعیتها همزمان با انجام فعالیت شناختی نیز بررسی شدند. میانگین جابجایی مرکز فشار در محور قدامی-خلفی(Rfa) وداخلی-خارجی(Rsw) اندازه گیری شد.

یافته­ ها : دامنه جابجایی در محور  XوY در وضعیت ایستاده روی یک پا و در محور Y در وضعیت ایستاده روی دو پا در گروه بیمارافزایش(P<0.05) یافت. در گروه بیمار و در شرایط تکلیف دوگانه، میزان جابجایی در محور Y در اندام مبتلا کاهش معناداری(P<0.05) را نشان داد. در گروه سالم هیچ اختلاف معناداری در بین شرایط مختلف مشاهده نشد.

 نتیجه گیری : بیمارانی که دارای سابقه اسپرین مچ پا هستند، دچار آسیب ثبات پوسچر و افزایش نوسانات  COPمی‌باشند. نظر به اینکه تکلیف دوگانه سبب کاهش نسبی جابجایی مرکز فشار در گروه بیماران شد؛ این روش می تواند تا حدودی به عنوان یک روش ارزیابی و برنامه درمانی جهت به کارگیری عوامل ثبات دهنده مچ پا مطرح گردد.


فرهاد سخایی، محمد شاهبداغی، سقراط فقیه زاده، شهین نعمت زاده،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: بر طبق مطالعات مختلف، کودکان لکنتی نسبت به کودکان غیر لکنتی عملکرد واژگانی (درکی و بیانی) کاهش یافته ای دارند. یادگیری فعل نقش محوری در مفهوم سازی ساختار نحوی بازی می­کند. کودکان لکنتی به طور معنادار افعال کمتر و تنوع فعلی کمتری دارند، اما تفاوتی در استفاده از افعال چند منظوره کلی ندارند. در حقیقت کودکان لکنتی نسبت به کودکان غیر لکنتی از افعال کمتری استفاده می کنند و کاربرد کم فعل عامل اساسی است که منجر به اختلاف مشاهده شده در تنوع کلی واژگان می­شود. اگر کودکان لکنتی از افعال کمتری استفاده کنند، متوسط طول گفته نیز ممکن است تحت تاثیر قرار گیرد. با توجه به چالش یادگیری افعال در کودکان لکنتی ارزیابی تنوع واژگانی درکودکان گام مهمی است.

روش بررسی : مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی بود ونمونه­های این پژوهش از مراجعان به کلینیک­های گفتار درمانی انتخاب شدند که شامل 57 فرد غیر لکنتی و 13 فرد لکنتی مقطع ابتدایی بودند. از آنجا که برخی عوامل مثل اختلالات عصب شناختی، اختلالات زبان، مردودی بودن و کوررنگ بودن می‏تواند بر بسامد واژگان پایه اثر داشته باشد، لذا در معیار ورود به این عوامل دقت زیادی شده است و از افراد حایز شرایط آزمون گرفته شد. سپس برای به دست آوردن بسامد واژگان پایه در کودکان لکنتی و غیر لکنتی از آزمون تولیدی و آزمون ادراکی واژه استفاده شد. و بسامد واژگان درکی و بیانی در مقوله اسم، فعل و صفت ثبت گردید.

یافته­ ها: یافته های حاصل از تحقیق حاکی از آن بود که میانگین بسامد واژگان درکی و بیانی در مقوله اسم در کودکان لکنتی کمتر از کودکان غیر لکنتی بود و میانگین دو گروه در بسامد واژگان درکی و بیانی در مقوله اسم اختلاف معنادار آماری داشت. هر چند که میانگین بسامد واژگان درکی و بیانی در مقوله صفت در کودکان لکنتی کمتر از کودکان لکنتی بود، اما میانگین دو گروه در بسامد واژگان درکی وبیانی در مقوله صفت اختلاف معنادار آماری نداشت. میانگین بسامد واژگان درکی و بیانی در مقوله فعل در کودکان لکنتی کمتر از کودکان غیر لکنتی بود، اما میانگین بسامد واژگان بیانی در مقوله فعل بین دو گروه اختلاف معنادارآماری نداشت و اختلاف معنادار آماری درمیانگین بسامد واژگان درکی در مقوله فعل بین دو گروه مشاهده شد.

نتیجه­ گیری: نتایج حاصل از تحقیق حاضر بیانگر این بود که بسامد واژگان درکی و بیانی در مقوله اسم در کودکان لکنتی به طور معنادار کمتر از کودکان غیر لکنتی است و لکنت بر بسامد واژگان درکی و بیانی در مقوله اسم موثر است. بسامد واژگان  بیانی در مقوله فعل در کودکان لکنتی اختلاف معناداری با کودکان غیرلکنتی ندارد و لکنت بر بسامد واژگان بیانی در مقوله فعل موثر نیست ولی بسامد واژگان درکی در مقوله فعل در کودکان لکنتی به طور معنادار کمتر از کودکان غیر لکنتی است و لکنت بر بسامد واژگان درکی در مقوله فعل موثر است.  بسامد واژگان درکی و بیانی در مقوله صفت در کودکان لکنتی اختلاف معناداری با کودکان غیر لکنتی ندارد و لکنت بر بسامد واژگان درکی و بیانی در مقوله صفت موثر نیست.


خسرو خادمی کلانتری، عبدالرضا زاهدی، سمانه رحمنی، سحر بوذری، مهدی رضایی،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: مفصل زانو بدلیل تحمل فشارهای زیادی که در حین انجام فعالیتهای روزمره و ورزشی به آن وارد می شود مستعدترین مفصل در ابتلا به استئوآرتریت است.جهت درمان انواع مختلفی از اورتزها به بیماران پیشنهاد می شود که در این میان اورتزهای نئوپرن و سه نقطه فشارازهمه طرفداران بیشتری دارند.  با وجود استفاده شایع از این اورتزها اطلاعات دقیقی در مورد اثرات آنها در بهبود علائم بیماران مبتلا به آرتروز زانو وجود ندارد. در این تحقیق اثر فوری دو ارتز زانوی " نئوپرن چهار فنره" و "سه نقطه فشار اصلاحی" بر کاهش درد و بهبود عملکرد بیماران مبتلا به آرتروز کمپارتمان داخلی زانو مقایسه شده است.

روش بررسی: بیست بیمار (متوسط سن١٢ ± ۵۳ سال) با تشخیص استئوآرتریت کمپارتمان داخلی زانو و با درجه کمتر از ٤( طبق درجه بندی Kellgren& Lawrence و بر اساس تشخیص متخصص ارتوپد) و زاویه واروس بالاتر از º١٨٠درجه در این مطالعه شرکت کردند. عملکرد از طریق آزمون Six minute walking   در روز اول بدون استفاده از ارتز و در روزهای دوم و سوم بلافاصله پس از استفاده یکی از ارتزها با ترتیبی تصادفی مورد ارزیابی قرار گرفت.  میزان درد بیمار با روش آزمون ١٠٠ میلیمتری VAS( visual analogue scale) قبل و بلافاصله بعد از راه رفتن شش دقیقه ای در روز اول مراجعه و در روز دوم و سوم تنها بعد از آزمون راه رفتن بررسی گردید.

یافته ­ها: استفاده از هر دو نوع ارتز باعث کاهش قابل توجه درد (٠١/٠>p) و بهبود عملکرد بیماران (٠١/٠>p)  گردید. مقایسه بین دو نوع ارتز نیز از نظر درد بعد از آزمون min walking test 6 نشاندهنده تاثیر بیشتر ارتز سه نقطه فشار در کاهش درد بود (٠٠٧/٠ 

نتیجه گیری:  ارتز اصلاحی سه نقطه فشار و نئوپرن باعث کاهش قابل توجه درد و اصلاح ظرفیت عملکردی بیماران مبتلا به آرتروز کمپارتمان داخلی زانو می­گردند. به نظر می­رسد ارتز سه نقطه فشار از جنبه کاهش درد و بهبود عملکردی بیماران  بر ارتز نئوپرن ارجحیت دارد. 


شهلا رفیعی، قربان تقی زاده، حسین کریمی، ثریا رحیم زاده رهبر، مائده اشرافی،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: رشد و تصور از بدن به موازات رشد حسی حرکتی است. ارزیابی مناسب رشدی در کشورهای غربی انجام شده ولی اغلب آنها برای نژادهای مختلف طراحی نشده و یا اگر هم شده، اطلاعات کافی در دسترس نیست لذا بر آن شدیم که به یکی از مقوله‌های مهم رشدی بدن یعنی شناخت اعضای بدن بپردازیم.

روش بررسی: این مطالعه به روش توصیفی تحلیلی از نوع مقطعی برروی 90 کودک(46 دختر،44پسر)  درمنطقه شرق تهران انجام شد.کودکان مورد ارزیابی4- 1ساله بودند. پس از پر کردن پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک توسط مربیان مهد کودک، بخش دوم که شامل نام اجزا بدن خود و عروسک به منظور تعیین تعداد اجزا اشاره شده برای کسب نمره نهایی بود تکمیل گردید.

یافته ها: نتایج نشان داد که اختلاف معناداری(P<0.0001) بین سه گروه سنی وجود دارد. همچنین هیچ اختلاف معناداری(P>0.05) ما بین دو گروه جنسی (پسرها و دخترها) در میانگین نمرات شناسایی بدن خود و عروسک در تمامی گروههای سنی وجود نداشت. و در نهایت هیچ اختلاف معناداری(P=0.12) ما بین شناسایی بدن خود و بدن عروسک وجود ندارد. 

نتیجه گیری: کودکانی که در شناسایی قسمتهای بدن خود ناتوان هستند ممکن است شانس بیشتری برای تاخیر در زبان، شناخت و رشد شمای بدن داشته باشند و بایستی ارزیابی و غربالگری بشوند.


فرشته پورکاظمی، نسرین ناصری، حسین باقری، زهرا فخاری،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: در ارزیابی های فیزیوتراپی و ارتوپدی ، یکی از ابزارهای مهم برای تعیین میزان پیشرفت بیمار ،  بررسی میزان تأثیر تکنیک های درمانی مختلف و همچنین تصمیم گیری در مورد انجام درمانهای بعدی ، اندازه گیری زاویه مفصل می باشد. هدف این مطالعه بررسی پایایی  اندازه گیری زاویه مفصل زانو با استفاده از سیستم متشکل از عکس برداری دیجیتال، مارکر های پوستی و آنالیز با نرم افزارAutoCAD  بود.

روش بررسی: در مرحله اول پایایی مارکرگزاری با سه فاصله زمانی کوتاه (5 دقیقه)، متوسط(2 روز) و بلند مدت (20 روز) مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله دوم پایایی عکس برداری با دوربین دیجیتال از وضعیت مفصلی جهت اندازه گیری با AutoCAD ، ابتدا طبق روش گفته شده بررسی شد. در مرحله سوم بررسی پایایی آنالیز زاویه با نرم افزار AutoCAD صورت گرفت.

یافته ­ها: در مرحله اولICC  در پایایی تکرار اندازه گیری های آزمونگر جهت انجام مارکرگذاری با فاصله زمانی کوتاه (5 دقیقه)، متوسط(2 روز) و بلند مدت (20 روز) به ترتیب معادل 97/0، 94/0 و 73/0 شد. در مرحله دوم ICC  در پایایی تکرار اندازه گیری های آزمونگر جهت انجام عکس برداری معادل 99/0 و در مرحله سوم ICC در پایایی تکرار اندازه گیری های آزمونگر جهت اندازه گیری زاویه با نرم افزار AutoCAD نیز معادل 99/0 به دست آمد.

نتیجه گیری: در این مطالعه مشاهده شد که سیتم معرفی شده دارای پایایی بالا بوده و جهت استفاده برای اندازه گیری زاویه مفصلی مناسب می باشد.


تکتم مالکی شاه محمود، زهرا سلیمانی، شهره جلائی،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: آسیب ویژه­ی زبانی یکی از اختلالات زبانی دوران رشد در کودکان است. در زبان فارسی مطالعات بسیار اندکی بر روی ویژگی­ها ی زبانی کودکان مبتلا به این اختلال انجام شده است. هدف از مطالعه­ی حاضر پاسخ به این سؤال است که آیا بین توانمندی­های زبانی کودکان مبتلا به آسیب ویژه­ی زبانی با کودکان خردسال­تری که بر اساس میانگین طول گفته (Mean Length of Utterance) با آن­ها تطبیق یافته­اند همسانی وجود دارد یا خیر.

روش بررسی: در این مطالعه­ی  مورد- شاهدی، نتایج به دست آمده از 6 خرده آزمون اصلی آزمون رشد زبان و آنالیز نمونه­ی گفتاری 12 کودک مبتلا به آسیب ویژه­ی زبانی با 12 کودک طبیعی که بر اساس میانگین طول گفته با آن ها تطبیق یافته بودند، مورد مقایسه قرار گرفتند.

یافته ­ها: نتایج این مطالعه نشان داد در میانگین درصد استفاده از انواع مختلف واژه­ها و تک واژها در گفتار، بین گروه مبتلا به آسیب ویژه ی زبانی و گروه کنترل تفاوت معنی­داری دیده نمی­شود. علیرغم همسان سازی بر اساس میانگین طول گفته، میانگین امتیاز بهره­های زبان گفتاری، سازماندهی و معناشناسی و نیز میانگین نمرات استاندارد خرده آزمون­های تقلید، واژگان ربطی و واژگان شفاهی در گروه مبتلا به SLI به طور معناداری پایین­تر از گروه کنترل همتای زبانی

 آ نهاست.

نتیجه ­گیری: کودکان مبتلا به آسیب ویژه­ی زبانی در برخی مهارت­های زبانی از کودکان همتای MLU خود هم عقب­ترند. داده­های این پژوهش از این فرضیه که کودکان دارای MLU-m یکسان عملکردهای زبانی مشایه دارند حمایت نمی­کنند. لازم است درمانگران در برنامه­ریزی­های درمانی به نقاط ضعف این کودکان نسبت به کودکان طبیعی دارای سطح زبانی مشابه توجه کنند.    


مهدی عبدالوهاب، محمود جلیلی، لیلا دهقان، پروین راجی، فرشته فرزیان پور،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه وهدف: ارزشیابی یک برآورد یا تخمینی از توانایی­های بالقوه و بالفعل می­باشد. فرایند ارزیابی درونی به ویژه در سطح گروه آموزشی می­تواند به عنوان یکی از ساز وکارهای موثر در کیفیت آموزش باشد.

هدف از این پژوهش تعیین  سطح عوامل تشکیل دهنده گروه کاردرمانی و تعیین نقاط قوت ، ضعف ، فرصتها وتهدیدها بود که  جهت ارتقائ برنامه  ها وفعالیتهای گروه کاردرمانی استفاده می شود.

روش بررسی: پژوهش از نوع توصیفی - تحلیلی بود. دراین ارزیابی نه عامل مورد بررسی قرارگرفت که عبارت بودند از : 1- رسالتها واهداف 2- ساختار سازمانی ومدیریت 3- هیات علمی 4- دانشجویان 5- فرآیند تدریس ویادگیری 6- دوره های آموزشی و برنامه درسی 7- دانش آموختگان 8- امکانات و تجهیزات آموزشی وپژوهشی 9- پژوهش. بررسی از طریق پرسشنامه بوده و جمع آوری اطلاعات هر پرسشنامه بر حسب حوزه  مورد ارزیابی انجام شد. نتایج  بر حسب درصد  بیان  گردید که مقادیر کمتر از 9/49 درصد نامطلوب و بین 50 تا 9/74 درصد مطلوب و بیشتر از 75 درصد بسیار مطلوب تفسیر شد.

یافته­ ها: یافته های نه عامل مورد بررسی در تحقیق حاضر به قرار ذیل بود: عامل رسالتها و اهداف در سطح بسیار مطلوب (امتیاز 06/4، 2/81 درصد)، ساختار سازمانی و مدیریت در سطح بسیار مطلوب (امتیاز 95/3، 79 درصد)، هیات علمی در سطح مطلوب (امتیاز 63/3، 6/72 درصد) ، دانشجویان در سطح مطلوب (امتیاز 1/3، 62 درصد)، دوره های آموزشی و برنامه های درسی در سطح مطلوب (امتیاز 56/3، 2/71 درصد)، دانش آموختگان در سطح نامطلوب (امتیاز 25/2، 45 درصد)،امکانات و تجهیزات آموزشی وپژوهشی در سطح مطلوب (امتیاز 18/3، 6/63 درصد)، پژوهش در سطح مطلوب (امتیاز 11/3، 2/62 درصد) و کیفیت درمان در سطح بسیار مطلوب (امتیاز 22/4، 4/84 درصد) قرار گرفت. همچنین از کل عوامل مورد ارزشیابی گروه کاردرمانی، در مجموع( امتیاز 44/3 ،1/68 درصد) را بدست آورد.

نتیجه گیری: با توجه به یافته­های ارزیابی درونی، گروه کاردرمانی در وضعیت  مطلوب قرار دارد.


پروین نعمتی، زهرا سلیمانی، علی مرادی، شهره جلائی،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر برخی ویژگی­های زبانی شامل: معناشناسی، نحو و واج شناسی را به عنوان مهارت­های پایه ای مورد نیاز و تأثیرگذار بر روی مهارت خواندن در کودکان مبتلا به نارساخوانی مورد بررسی قرار می­دهد.

روش بررسی: در این پژوهش توصیفی- تحلیلی مقطعی، 40 کودک 7 تا 8 سال در دو گروه 20 نفره شامل کودکان مبتلا به نارساخوانی رشدی با میانگین سنی 100 ماه و گروه کودکان طبیعی با میانگین سنی107 ماه بر اساس نمونه­گیری غیر تصادفی انتخاب و مقایسه شدند. برای به دست آوردن داده­ها از پرسشنامه­ی والدین، پرسشنامه­ی معلم و متون انتخابی جهت ارزیابی­های غیررسمی و از آزمون هوش ریون رنگی و آزمون خواندن و نارساخوانی نما  جهت تشخیص قطعی و دقیق­تر نارساخوانی استفاده شد سپس آزمون رشد زبان به منظور بررسی ویژگی­های زبانی در دو گروه کودکان طبیعی و نارساخوان انجام شد. داده­ها نیز با آزمون t مستقل و من ویتنی تحلیل شدند.

یافته­ ها: مقایسه­ی میانگین نمرات استاندارد کودکان مبتلا به نارساخوانی با کودکان طبیعی در خرده آزمون­های مهارت معناشناسی شامل: واژگان تصویری، واژگان ربطی و واژگان شفاهی نشان داد تفاوت معناداری بین دو گروه وجود دارد (05/0 > p). همچنین مقایسه­ی میانگین نمرات استاندارد خرده آزمون‏های نحوی نیز شامل: درک دستوری، تقلید جمله و تکمیل دستوری نشان دهنده­ی تفاوت معنادار در بین دو گروه بود (05/0 > p). در رابطه با مهارت واج شناختی مقایسه­ی میانگین نمرات استاندارد خرده آزمون­های تمایزگذاری کلمه و تحلیل واجی نشان دهنده­ی تفاوت معنادار بین دو گروه بود (05/0>p)، ولی در خرده آزمون تولید کلمه تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نگردید (05/0 < p).

نتیجه­ گیری: با توجه به یافته­های فوق به نظر می­رسد که کودکان مبتلا به نارساخوانی در توانایی­های زبانی شامل معناشناسی، نحو و واج شناسی در مقایسه با کودکان طبیعی هم سن خود ضعیف­تر هستند. در نتیجه جای آن دارد که در کار بالینی و در کنار درمان­های رایج کودکان مبتلا به نارساخوانی، ارزیابی دقیق و عمیق ویژگی­های زبانی گنجانده شود و در صورت نیاز، گفتاردرمانی با تمرکز بر روی مهارت­های زبانی در درمان این کودکان به کار گرفته شود.


فریده منشادی، افسانه آذری، جلیل کوهپایه زاده، مهری قاسمی،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: پوکی استخوان یک بیماری چندین عاملی مزمن است که مشخصه اصلی آن کم شدن دانسیته استخوان است.این بیماری یکی از عوامل عمده شکستگیها به خصوص شکستگی های استخوان ران است که  منجر به افزایش نرخ مرگ و میر و کاهش کیفیت زندگی  افرادمی شود. هرچند  در حال حاضر درمان قطعی برای این بیماری  وجود ندارد،  پوکی استخوان و عوارض آن تا حدود زیادی قابل پیشگیری  هستند.  شناخت  سطح آگاهی ،نگرش و عملکرد افراد و ارتقای آن  اجزای اصلی  یک  برنامه  پیشگیری موثر می باشند. هدف پژوهش حاضر بررسی سطح آگاهی، نگرش و عملکرد دختران نوجوان شرکت کننده در اردوگاهی در شمال تهران در مورد پوکی استخوان بود.

روش بررسی: 626 دختر نوجوان با دامنه سنی (4/1 ± 9/13) 19-10 سال از که از مناطق روستایی استان تهران و مناطق شهری و روستایی  9 استان دیگرکشور به یک اردوگاه در شمال تهران آمده بودند، با نمونه­گیری به روش  تصادفی سیستماتیک در این مطالعه توصیفی شرکت کردند. پس از ثبت مشخصات فردی شرکت کنندگان، پرسشنامه بررسی آگاهی، نگرش و عملکرد[Knowledge, Attitude and Practice (KAP)] در اختیار آنان قرار می گرفت که خود شامل سه بخش مجزا بود:

         1- چهارده سوال با گزینه های صحیح، غلط و نمی دانم برای سنجش سطح آگاهی

            2- یازده سوال با گزینه های صحیح، غلط و نمی دانم برای سنجش سطح نگرش و باورها

              3- نه سوال با گزینه های صحیح و غلط برای بررسی وضعیت  عملکرد

امتیاز (2+) برای هر پاسخ صحیح، (0) برای پاسخ غلط و (1+) برای پاسخ نمی دانم در نظر گرفته شد. برا ی تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری (5/11) SPSS  و آزمونهای t و پیرسون استفاده شد. موازین اخلاقی با نظر کمیته اخلاق در پژوهش  دانشگاه علوم پزشکی ایران لحاظ شد.

یافته ها: نمره کلی KAP دانش آموزان شرکت کننده در طرح (8/13± 3/43) 65-2 بود که به تفکیک عبارت بودند از:

نمره آگاهی(9/2± 23) 30-14 ، نمره نگرش (4/2 ± 2/19)22-10 ، نمره عملکرد (8/2 ± 1/10)18-2

با افزایش سطح تحصیلات والدین نمره KAP آنها افزایش می یافت. محل سکونت دانش آموز(شهر یا روستا)، شغل والدین و تعداد افراد خانواده با نمره کلی KAP ارتباطی را نشان نداد.

نتیجه گیری:  سطح آگاهی جامعه دختران نوجوان  شرکت کننده در پژوهش حاضر  در مورد پوکی استخوان  ،  از نمره  قابل قبولی برخوردار بود،  اما نمره سطح نگرش و عملکرد کمتر از سطح آگاهی بود . بر لزوم بر گزاری  بر نامه های آموزشی  مدون به خصوص با هدف ارتقای سطح عملکرد زنان جوان ایرانی در مورد بیماری پوکی استخوان  تاکید می شود.


سعید طالبیان، آزاده شادمهر، محمد اکبری، سحر موسوی قمی، مرضیه نجفی،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: عضلات شرکت کننده در تولید صدا در ناحیه حنجره از مهم ترین بخش در گفتار دقیق و تکلم هستند. شناخت فعالیت طبیعی این عضلات در اختلالات گفتاری و آسیب شناسی گفتار از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. ارزیابی‌های کلینیکی در این زمینه به غیر از آزمایشات گفتاری و ارزیابی‌های رفتار گفتاری و سنجش تولید شاخص‌های صوت در واکه‌های مختلف، شامل ثبت الکترومیوگرافی فعالیت‌های عضلات با استفاده از الکترودهای سوزنی است که بسیار مشکل و نیاز به آرامش بیمار و مهارت بالای فرد معاینه‌کننده دارد. ثبت فعالیت الکتریکی عضلات با استفاده از الکترودهای سطحی راحت و مقدور می‌باشد. اگرچه این روش‌های ارزیابی تا سطح تشخیصی راه زیادی دارند ولی برای سنجش رفتارهای نوروفیزیولوژیک و تعیین اثر بخشی مداخله‌های درمانی استاندارد و مورد قبول جوامع علمی هستند. هدف این تحقیق رسیدن به راهی جدید در این زمینه بود.

روش بررسی: تعداد 68  فرد سالم ( 34 زن و 34 مرد ) در محدوده سنی 30-20 سال پس از تکمیل پرسشنامه،  توجیه و آموزش اولیه دراین پژوهش شرکت کردند. افراد بصورت نشسته روی صندلی با تکیه‌گاه مناسب در پشت و  ساعد قرار می گرفتند. الکترودهای ثبات سطحی بر روی عضلات ناحیه قدام گلو شامل تیروآریتنوئید و کرایکوتیروئید در دو سمت چپ و راست و در محدوده‌های میانی و پایینی گردن با فاصله 1 سانتیمتری از خط میانی واقع می شدند. ثبت سکوت گفتاری و تولید همخوان­های‌ سایشی واکدار (ز- ژ) و بی­واک (س- ش) به مدت 10 ثانیه به طور تصادفی و استراحت بینابینی به مدت 10 ثانیه  به تعداد 5 تکرار انجام می‌گرفت. اطلاعات بدست آمده در حوزه زمان و فرکانس و همچنین معیارهای غیر خطی مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفتند.

یافته­ ها : در ثبت الکترومیوگرافی سطحی از عضلات مسئول تولید همخوان های سایشی واکدار میزان انتروپی و  درصد تکرار پذیری این عضلات کمتر از همخوان های بی واک بود (05/0(P>.

نتیجه گیری:  ثبت سطحی از عضلات تیروآریتنوئید و کرایکوتیروئید مقدور میباشد و حساس­ترین پارامتر مؤلفه­های غیرخطی هستند. در نهایت ثبت الکترومیوگرافی سطحی روش جدیدی است در ارزیابی عضلات فوق در کنار ارزیابی های کلینیکی آسیب شناسی گفتار.


مجتبی سلطانلو، غلامرضا علیایی، مهدی تهرانی دوست، مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، سقراط فقیه زاده،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف : پژوهش حاضر انتقال پذیری توجه (Attentional Set Shifting) را که از جمله مهمترین کارکردهای اجرایی در انجام تکالیف یادگیری و کنش های هوشی هستند، در کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک بررسی می کند.

روش بررسی: در این پژوهش توصیفی- تحلیلی مقطعی، 40 کودک 7 تا 12 سال در دو گروه 20 نفره شامل کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک با میانگین سنی 94/8 سال و گروه کودکان طبیعی با میانگین سنی 86/8 سال بر اساس نمونه گیری غیرتصادفی انتخاب و مقایسه شدند. برای به دست آوردن داده ها از آزمون توانایی ها و مشکلات (SDQ)، آزمون عصبی روان شناختی CANTAB و آزمون هوش ریون استفاده شد. داده­ها نیز با آزمون t مستقل تحلیل شدند.   

یافته ها: کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک در انتقال پذیری توجه، با گروه کودکان طبیعی تفاوت نداشتند. مقایسه ی میانگین 3 حوزه: تعداد دفعات تلاش، تعداد مراحل تکمیل شده و تعداد خطاها که مجموعاَ شامل 18 خروجی است، نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه وجود ندارد (05/0 

نتیجه گیری: با توجه به یافته های فوق به نظر می رسد که کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک در توانایی فراشناختی انتقال پذیری توجه در مقایسه با کودکان طبیعی هم سن خود در غالب حوزه ها ضعیف ترند اما این ضعف قابل توجه نیست، که البته می تواند به دلیل حجم نمونه کم باشد. این نتیجه­گیری علیرغم ضعیف­تر بودن قابل ملاحظه این کودکان در بسیاری از توانایی­های فراشناختی دیگر همچون برنامه ریزی فضایی، حافظه کاری فضایی و ظرفیت حافظه کاری در مقایسه با کودکان هم سن خود می­باشد. 


محمد عموزاده خلیلی، محسن معماریان، مهدی محمد رحیمی ها،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف:  متد ارزیابی گونیا متری از جمله متد های آسان و رایج برای ارزیابی های حرکات و محدودیت های مفصلی در کلینیکهای توانبخشی است که بررسی میزان حساسیت و پایایی آن در نزد درمانگران  از اهمیت ویژه ای برخوردار است.   هدف از انجام این مطالعه بررسی میزان پایایی گونیا متری در تکرار اندازه گیری دو آزمون گر در حرکات سوپیناسیون و پروناسیون بود.

روش بررسی: این مطالعه یک مطالعه مقطعی، تحلیلی است. جامعه مورد مطالعه 12 نفر دانشجوی سالم پسر بوده اند. در این مطالعه اندازه گیری گونیامتری برای ارزیابی سوپیناسیون و پروناسیون ساعد در دست غالب و توسط دو نفر فیزیوتراپیست اندازه گیری شد. برای اندازه گیری، آزمون شوندگان در وضعیت طاق باز قرار می­گرفتند. داده ها پس از جمع آوری در نرم افزار SPSS وارد شده و میانگین و انحراف معیار متغیر محاسبه گردید. میزان همبستگی آزمونگران و تفاوت نتایج تعیین گردید.

یافته­ ها: ضریب همبستگی بین نتایج حاصله از تست های دو آزمونگر در حرکت سوپیناسیون برابر 931/0 و در حرکت پروناسیون برابر 875/0 بوده است. این نتایج نشان دادند که در دو حالت مذکور میزان همبستگی بین دو آزمونگر بالاست همچنین این همبستگی درحرکت سوپیناسیون بالاتر از حرکت پروناسیون بوده است. 

نتیجه گیری:  نتایج نشان داد که اندازه گیری گونیامتری در حرکات پروناسیون و سوپیناسیون بین دو آزمونگراز پایایی بالایی برخوردار است. و میزان پایایی Supination اندکی بالاتر از Pronation است.


آذر مهری، حمیده قائمی، نرگس کرد،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: آزمون نامیدن وسیله مناسبی جهت ارزیابی، تشخیص و درمان مشکلات واژه­یابی در بیماران زبان پریش می­باشد. با توجه به اهمیت این آزمون و عدم وجود آزمون معتبر نامیدن در زمینه افعال در زبان فارسی، هدف این پژوهش تهیه آزمون نامیدن افعال بود.

روش بررسی:جهت تهیه این آزمون بر مبنای نمونه­های خارجی، معیارهای مشترک جهت انتخاب افعال استخراج شد. سپس با بررسی مطالعات داخلی و بر طبق معیارهای بسامد، سن فراگیری، طول کلمه، 132 فعل فارسی انتخاب گردید. سپس تصاویر افعال انتخابی ترسیم شده و در اختیار15 صاحب نظر قرار گرفت تا با توجه به سه معیار دیگر پژوهش یعنی میزان آشنا بودن، قابلیت تصور و زیبایی بینایی تصویر ابتدا به افعال وسپس به تصاویر آنها امتیاز دهند. میانگین امتیازات به دست آمده محاسبه شده و از بین 132 فعل پیشنهادی، 50 فعل که دارای بیشترین امتیاز برحسب معیارهای اخیر بودند، انتخاب شدند.

یافته­ ها: یافته­ها نشان داد افعال انتخابی نهایی از جمله افعال پربسامد هستند. همچنین در زمره افعالی هستند که سن فراگیری پایین­تری دارند. تعداد بیشتری از افعال شامل افعال مرکب هستند و این موضوع کاربرد بیشتر افعال مرکب را در زبان فارسی نشان می­دهد. همچنین با بررسی یافته­ها، مشاهده شد که هرچه میزان عینی بودن فعل زیاد بود امتیاز قابلیت تصور آن توسط متخصصان بالا در نظر گرفته شده بود بدین ترتیب اکثر افعال انتخابی نهایی افعال عینی بودند .

نتیجه گیری: در نهایت 50 فعل به همراه تصاویر مربوط ابزار آزمون نامیدن افعال پر بسامد فارسی را تشکیل می دهند. لازم به ذکر است که افعال باقی مانده به ترتیب امتیاز، رتبه­بندی شدند.


حمید دالوند، لیلا دهقان، آوات فیضی، سیدعلی حسینی،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: این مطالعه با هدف بررسی تاثیر رویکرد درمانی لواس خانه مدار در بهبود تعاملات اجتماعی، گفتار و زبان ، بازی و مهارتهای رفتاری، و شدت بیماری کودکان درخود مانده انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه شبه تجربی و مداخله ای از نوع  قبل و بعد 30 کودک در خودمانده  8-6 سال شهر تهران از بین مراجعه کنندگان به کلینیک‌های شرق تهران مطابق معیارهای تحقیق انتخاب شدند. برای ارزیابی تاثیر بکارگیری رویکرد درمانی لواس خانه مدار در کل و در هریک از ابعاد مهارتی شامل تعاملات اجتماعی، گفتار و زبان، بازی و رفتار قبل و بعد از انجام مداخله درمانی از پرسشنامه غربالگری و مقیاس ارزیابی کودک درخود مانده استفاده شد. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از آزمون های آماری t زوج شده، ویلکاکسون و چند متغیره  T2 هتلینگ انجام شد.

یافته ها :بعد از بکارگیری مداخله، نمرات مقیاسPDDAS کاهش معنی داری یافت (001/0>p). پیشرفت معنی داری در بهبود مهارت های تعاملات اجتماعی(001/0 > p)، گفتار و زبان (001/0 = p)، بازی (001/0 > p ) و رفتاری (002/0 = p) بعد از انجام مداخله درمانی دیده شد. این رویکرد باعث کاهش معنی دار شدت بیماری در کودکان در خود مانده نشد (05/0

نتیجه گیری :رویکرد درمانی لواس بعنوان یک روش درمانی خانه مدار، باعث بهبود مهارتهای تعاملات اجتماعی، گفتار و زبان، بازی و رفتاری در کودکان درخودمانده می گردد.


بهروز عطار باشی مقدم، مرضیه بدخش، زهرا تیموری، علیرضا عبدالهی، منصور زربخش،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری عروق کرونر از شایعترین علل مرگ و میر بالغین بوده که آترو اسکلروز شایع ترین علت آن می باشد. براساس مطالعاتی که اخیرا انجام گرفته کاهش ترانسفرین در ایجاد بیماری عروق کرونری بسیار با اهمیت است. هدف از این مطالعه بررسی اثر یک جلسه تمرینات تحملی، مقاومتی و ترکیبی بر این پروتئین است.

روش بررسی: 43 مرد و زن 25-18 ساله به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت داشتند. افراد بصورت تصادفی در یکی از 4 گروه کنترل، تحملی، مقاومتی و ترکیبی قرار گرفتند. متغیرهای ترانسفرین ، ضربان قلب و فشار خون قبل و پس از یک جلسه تمرین اندازه گیری شدند.

یافته ­ها: نتایج این مطالعه نشان داد که میزان ترانسفرین در گروه تحملی و ترکیبی نسبت به قبل از ورزش و نسبت به گروه کنترل تفاوت معناداری نداشت ولی میزان آن در گروه مقاومتی کاهش معناداری نسبت به گروه کنترل داشت (04/0P = ).

نتیجه­ گیری: نتیجه این مطالعه مقدماتی نشان داد که یک جلسه تمرینات مقاومتی باعث کاهش سطح ترانسفرین می شود، درحالیکه تمرینات تحملی و ترکیبی تاثیری بر این متغیر ندارند.


مهدی صادقی، آزاده شادمهر، حسین باقری، سعید طالبیان، غلامرضا علیایی، شهره جلائی، وحید صمدی،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف:  حرکات نامتقارن تنه، نیروهای خارجی و سایر عوامل وابسته به مشاغل، مانند خم شدن و چرخش مداوم، حمل اجسام و حرکات قدرتی منجر به کمر درد می شوند. با این وجود، انجام حرکات دینامیک و سه بعدی تنه در سطوح مختلف فعالیت، مورد بررسی قرار نگرفته است. لذا هدف این مطالعه بررسی الگو (دامنه) و بازده حرکتی (گشتاور حداکثر) در حین انجام حرکت سه بعدی تنه علیه مقاومت بود .

روش بررسی:  از 30 مرد جوان سالم خواسته شد که حرکت دینامیک نامتقارن تنه را به صورت تصادفی در برابر چهار سطح مقاومت (حداقل، 25%، 50%، و 75% حداکثر گشتاور انقباض ایزومتریک) در وضعیت ایستاده در دستگاه ایزواستیشن B200 انجام دهند. تحت هر یک از شرایط اعمال مقاومت، الگوی حرکتی (دامنه حرکتی) و بازده حرکتی (گشتاور حداکثر) تنه اندازه گیری شد.

یافته ها: به طور کلی با افزایش مقاومت از سطح حداقل به 75 درصد حداکثر گشتاور ایزومتریک، گشتاور حداکثر تنه در جهات حرکتی مختلف (شامل فلکسیون، اکستانسیون، خم شدن طرفی راست و چپ، و چرخش به راست و چپ) به طور معناداری افزایش یافت (000/0 .(P= با افزایش مقاومت  از سطح حداقل به 50 درصد حداکثر گشتاور ایزومتریک، دامنه حرکتی به طور معناداری  کاهش یافت (0083/0 (P<، اما بین شرایط مقاومتی 50%  و 75% حداکثر گشتاور انقباض ایزومتریک تغییر معناداری در این متغیر یافت نشد (0083/0P >)  .

نتیجه گیری: هنگامی که میزان مقاومت افزایش می یابد، نیروهای خارجی ایجاد شده باید به وسیله نیروهای داخلی تولید شده توسط عضلات در حالت تعادل قرار بگیرند. از آنجایی که عضلات در مقایسه با نیروهای خارجی، بازوی اهرمی کوچکتری دارند، باید نیروهای بزرگتری تولید کنند که این نیروها ساختارهای ستون فقرات را تحت تاثیر بارهای فشاری و برشی قرار می دهند. تحت این شرایط، احتمال آسیب ستون فقرات افزایش می یابد.


مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، مریم موحدیان، غلامرضا علیایی، محمود جلیلی، احمدرضا باغستانی،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: درمان­های توانبخشی بیماران همی­پلژی برای بهبود استقلال فرد در انجام فعالیت­های روز مره­ی زندگی براستراتژی­های جبرانی تمرکز دارند و عموما بیماران استفاده از سمت سالم و ابزار کمکی برای انجام ADL یاد می­گیرند. در مقابل، محدودیت درمانی حرکتی استفاده از سمت سالم را محدود و استفاده از سمت مبتلا را تشویق می­کند و درنهایت این درمان به بازگردانی عملکرد حرکتی فرد در انجام فعالت­های روزمره زندگی کمک می­کند. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر روش محدودیت درمانی بر فعالیت های روزمره­ی زندگی بوده است.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه­ی مداخله­ای است که نمونه­گیری در آن به صورت در دسترس بوده است. 15 بیمار سکته­ی مغزی در برنامه­ی درمانی که موجب استفاده از اندام فوقانی مبتلا در فعالیت­های روز مره­ی زندگی می­شد، مورد مطالعه قرار گرفتند. اندام فوقانی سمت سالم بیماران برای مدت 8 هفته ودر هر هفته 5 روز، روزانه 5 ساعت محدود شد و بیماران روزانه 2 ساعت برنامه­ی تمرینی مشخصی را با سمت مبتلا انجام می­دادند. در پایان به منظور ارزیابی فعالیت­های روز مره­ی زندگی از تست بارتل و جهت ارزیابی عملکرد اندام فوقانی در فعالیت­های روز مره­ی زندگی از تست عملکردی بازو استفاده شده است.

یافته ­ها: در ارزیابی نمرات مراقبت از خود و تحرک و نمره­ی کلی در تست بارتل، اختلاف تغییرات میانگین داده­ها در قبل از مداخله و بعد از8 هفته مداخله معنی دار بوده است( 001/0p<.). همچنین در ارزیابی عملکرد اندام فوقانی در فعالیت­های روز مره­ی زندگی اختلاف تغییرات میانگین قبل از مداخله و بعد از 8 هفته مداخله معنی دار بوده است( 0001/0p<.).

 نتیجه­ گیری:یافته­های حاصل از پژوهش حاضر نشان می­دهد که روش محدودیت درمانی حرکتی ممکن است روش موثری جهت بهبود توانایی انجام فعالیت­های روز مره­ی زندگی باشد و موجب استفاده بیشتر از اندام مبتلا در جریان این فعالیت­ها شده و بر یادگیری عدم استفاده غلبه کند.


فرشته پورکاظمی، نسرین ناصری، حسین باقری، زهرا فخاری،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف:  پیشرفت رو به رشد فعالیتهای ورزشی به صورت حرفه ای منجر به گسترش تحقیقات پایه و بالینی در این زمینه شده است. پیچ خوردگی مچ پا (lateral ankle sprain: LAS) شایعترین آسیب ورزشی می باشد. علیرغم تحقیقات وسیع پایه و بالینی در این زمینه، تعداد زیادی از این افراد به ناپایداری مزمن مفصل مچ پا (chronic ankle instability: CAI) مبتلا می شوند. این عقیده وجود دارد که نقص کنترل نوروماسکولار که بدنبال پیچ خوردگی مفصل مچ پا رخ می دهد میتواند عاملی برای ناپایداری مزمن این مفصل باشد وافراد درگیر را مستعد ضایعه مجدد نماید. از آنجا که هیچ گونه مطالعه ای در مورد حس وضعیت مفصل زانو در ناپایداری مچ پا  وجود نداشت، در این تحقیق  ما به بررسی ان پرداختیم .

روش بررسی:20 زن داوطلب (10 نفر سالم و 10 نفر مبتلا به CAI)  دراین مطالعه شرکت کردند. حس وضعیت مفصل در زانوی اندام مبتلا و سالم افراد بیمار و نیز زانوی اندام غالب افراد سالم از طریق بازسازی زاویه در همان مفصل مورد ارزیابی قرار گرفت. ارزیابی در دو وضعیت نشسته و ایستاده و در هر وضعیت در دو دامنه میانی و خارجی صورت گرفت. اندازه­گیری زوایای مفصل زانو با استفاده از سیستمی متشکل از مارکرگذاری پوستی، عکس برداری دیجیتال و آنالیز زاویه با نرم افزار AutoCAD اندازه گیری شد. خطای مطلق به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شد.

یافته ­ها: در مقایسه بین حس وضعیت مفصل زانوی اندام درگیر و سالم افراد مبتلا به ناپایداری مزمن مچ پا، و نیزحس وضعیت مفصل زانوی اندام درگیر افراد مبتلا و اندام غالب افراد سالم اختلاف معناداری مشاهده نشد. در مقایسه بین حس وضعیت مفصل زانو در دو دامنه میانی و خارجی در هر سه گروه اختلاف معناداری نیز مشاهده نشد. همچنین بین حس وضعیت مفصل زانودر دو وضعیت ایستاده و نشسته در سه گروه اختلاف معناداری مشاهده نشد (05/0p> ).

نتیجه گیری:  نتایج این مطالعه نشان داد که در افراد با ناپایداری مزمن مفصل مچ پا در دو وضعیت نشسته و ایستاده اختلال حس وضعیت مفصل زانووجود ندارد.



حسین باقری، مهدی عبدالوهاب، لیلا دهقان، راضیه فلاح، سقراط فقیه زاده، مسلم دهقانی زاده،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: ضعف عضله می تواند یک مشکل عمده برای بیشتر بیماران فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک باشد. با توجه به تاثیر قدرت روی عملکرد حرکتی درشت، هدف از این تحقیق بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی از جلو و از کنار قدم برداشتن بر روی پله با وزنه بر عملکرد حرکتی درشت در کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک بود.

روش بررسی: این مطالعه بر روی 20 کودک فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 5 تا 12 ساله شامل 11 پسر و 9 دختر با میانگین سنی 15/8 سال (انحراف معیار 25/2 ) انجام شد. آزمودنی ها طی 6 هفته و هر هفته 3 جلسه تمرینات مقاومتی از جلو و از کنار قدم برداشتن بر روی پله با وزنه را انجام دادند. قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور ران، اکستانسور ران، اکستانسور زانو و پلانتار فلکسور مچ پا توسط دستگاه Nicholas MMT ارزیابی شد. در ضمن عملکرد حرکتی درشت توسط ابزار GMFM ارزیابی شد.

یافته ها: قدرت گروه های عضلانی ابداکتور و اکستانسور هیپ ، اکستانسور زانو و پلانتار فلکسور مچ به صورت معناداری (05/0 > P) بعد از مداخله بهبود یافت. همچنین در بخش D آزمون GMFM ، افزایش معناداری برابر با میانگین 59/6 نمره ، در بخش E برابر با 1/4 نمره و در نمره مجموع بخش های D و E ، برابر با میانگین 98/5 نمره مشاهده شد.

نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد انجام تمرینات مقاومتی از جلو و از کنار قدم برداشتن بر روی پله با وزنه باعث افزایش نمره عملکرد حرکتی درشت در آزمون GMFM بخش های ) D وضعیت ایستادن) و  ) E وضعیت راه رفتن دویدن و پریدن) و مجموع بخش های D و E می شود.  در ضمن انجام این تمرینات باعث افزایش قدرت ایزومتریک عضلات مربوطه می شود.



صفحه 3 از 9     

فصلنامه توانبخشی نوین Journal of Modern Rehabilitation
Persian site map - English site map - Created in 0.08 seconds with 46 queries by YEKTAWEB 4657