[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: تماس با ما :: جستجو ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد قالب جدید پایگاه چیست؟
ضعیف
متوسط
خوب
عالی
   
..
Google Scholar Metrics

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations890302
h-index189
i10-index318
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
26 نتیجه برای جلیلی

میثم محمدی، محمد رضا هادیان، غلام علیائی، محمود جلیلی، حسین کریمی،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم داون رایج ترین اختلال کروموزمی است که در آن به دلیل نقص در تجربه حسی مناسب، بسیاری از مهارت های حرکتی درشت و ظریف دچار نقصان می باشد. با توجه به اهمیت زبردستی بر تعامل کودک سندرم داون با محیط و استقلال در فعالیتهای روزمره زندگی، توسعه آن اهمیت بالایی دارد. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر تحریکات همزمان حسهای سطحی و عمقی بر زبردستی کودکان سندرم داون آموزش پذیر 7-6 ساله بود.

روش بررسی: در این تحقیق، 33 کودک سندرم داون آموزش پذیر 7-6 ساله، شرکت و در سه گروه 11 نفره قرار گرفتند. در گروه اول، کودکان به مدت 30 دقیقه، سه بار در هفته، تحریکات حس سطحی دریافت کردند. کودکان گروه دوم در همین مدت تحریکات حس عمقی و کودکان گروه سوم بصورت همزمان، تحریکات حس سطحی و عمقی دریافت کردند. نتایج حاصل از سه گروه پس از 30 جلسه مداخله، که با ارزیابی نهایی توسط آزمون زبر دستی ( purdue peg board ) به دست آمد، با هم مقایسه گردید.

یافته­ ها: بر اساس آزمون آنالیز واریانس فاکتوریال دوحالتی و آزمون Repeated measurement، اختلاف تغییرات زبردستی بین 3 گروه، معنی دار بود (005 /0 ≥ p ). جهت بررسی روند پیشرفت زبردستی، هر یک از گروهها به صورت جداگانه تحت آزمونRepeated measurement  قرار گرفتند. گروه سوم، روند صعودی معناداری در زبردستی نشان داد (005 /0 ≥ p). گروههای اول و دوم، روند معناداری در بهبود زبردستی نشان ندادند (005 /0 ≥ p ).

نتیجه گیری: با توجه به نتایج این تحقیق، می توان پیشنهاد نمود که جهت بهبود زبردستی کودکان سندرم داون و احتمالا در سایر کودکانی که با مشکلات کنترل حرکتی روبرو هستند، می توان از تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی بهره برد .


مهدی عبدالوهاب، محمود جلیلی، لیلا دهقان، پروین راجی، فرشته فرزیان پور،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه وهدف: ارزشیابی یک برآورد یا تخمینی از توانایی­های بالقوه و بالفعل می­باشد. فرایند ارزیابی درونی به ویژه در سطح گروه آموزشی می­تواند به عنوان یکی از ساز وکارهای موثر در کیفیت آموزش باشد.

هدف از این پژوهش تعیین  سطح عوامل تشکیل دهنده گروه کاردرمانی و تعیین نقاط قوت ، ضعف ، فرصتها وتهدیدها بود که  جهت ارتقائ برنامه  ها وفعالیتهای گروه کاردرمانی استفاده می شود.

روش بررسی: پژوهش از نوع توصیفی - تحلیلی بود. دراین ارزیابی نه عامل مورد بررسی قرارگرفت که عبارت بودند از : 1- رسالتها واهداف 2- ساختار سازمانی ومدیریت 3- هیات علمی 4- دانشجویان 5- فرآیند تدریس ویادگیری 6- دوره های آموزشی و برنامه درسی 7- دانش آموختگان 8- امکانات و تجهیزات آموزشی وپژوهشی 9- پژوهش. بررسی از طریق پرسشنامه بوده و جمع آوری اطلاعات هر پرسشنامه بر حسب حوزه  مورد ارزیابی انجام شد. نتایج  بر حسب درصد  بیان  گردید که مقادیر کمتر از 9/49 درصد نامطلوب و بین 50 تا 9/74 درصد مطلوب و بیشتر از 75 درصد بسیار مطلوب تفسیر شد.

یافته­ ها: یافته های نه عامل مورد بررسی در تحقیق حاضر به قرار ذیل بود: عامل رسالتها و اهداف در سطح بسیار مطلوب (امتیاز 06/4، 2/81 درصد)، ساختار سازمانی و مدیریت در سطح بسیار مطلوب (امتیاز 95/3، 79 درصد)، هیات علمی در سطح مطلوب (امتیاز 63/3، 6/72 درصد) ، دانشجویان در سطح مطلوب (امتیاز 1/3، 62 درصد)، دوره های آموزشی و برنامه های درسی در سطح مطلوب (امتیاز 56/3، 2/71 درصد)، دانش آموختگان در سطح نامطلوب (امتیاز 25/2، 45 درصد)،امکانات و تجهیزات آموزشی وپژوهشی در سطح مطلوب (امتیاز 18/3، 6/63 درصد)، پژوهش در سطح مطلوب (امتیاز 11/3، 2/62 درصد) و کیفیت درمان در سطح بسیار مطلوب (امتیاز 22/4، 4/84 درصد) قرار گرفت. همچنین از کل عوامل مورد ارزشیابی گروه کاردرمانی، در مجموع( امتیاز 44/3 ،1/68 درصد) را بدست آورد.

نتیجه گیری: با توجه به یافته­های ارزیابی درونی، گروه کاردرمانی در وضعیت  مطلوب قرار دارد.


مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، مریم موحدیان، غلامرضا علیایی، محمود جلیلی، احمدرضا باغستانی،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: درمان­های توانبخشی بیماران همی­پلژی برای بهبود استقلال فرد در انجام فعالیت­های روز مره­ی زندگی براستراتژی­های جبرانی تمرکز دارند و عموما بیماران استفاده از سمت سالم و ابزار کمکی برای انجام ADL یاد می­گیرند. در مقابل، محدودیت درمانی حرکتی استفاده از سمت سالم را محدود و استفاده از سمت مبتلا را تشویق می­کند و درنهایت این درمان به بازگردانی عملکرد حرکتی فرد در انجام فعالت­های روزمره زندگی کمک می­کند. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر روش محدودیت درمانی بر فعالیت های روزمره­ی زندگی بوده است.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه­ی مداخله­ای است که نمونه­گیری در آن به صورت در دسترس بوده است. 15 بیمار سکته­ی مغزی در برنامه­ی درمانی که موجب استفاده از اندام فوقانی مبتلا در فعالیت­های روز مره­ی زندگی می­شد، مورد مطالعه قرار گرفتند. اندام فوقانی سمت سالم بیماران برای مدت 8 هفته ودر هر هفته 5 روز، روزانه 5 ساعت محدود شد و بیماران روزانه 2 ساعت برنامه­ی تمرینی مشخصی را با سمت مبتلا انجام می­دادند. در پایان به منظور ارزیابی فعالیت­های روز مره­ی زندگی از تست بارتل و جهت ارزیابی عملکرد اندام فوقانی در فعالیت­های روز مره­ی زندگی از تست عملکردی بازو استفاده شده است.

یافته ­ها: در ارزیابی نمرات مراقبت از خود و تحرک و نمره­ی کلی در تست بارتل، اختلاف تغییرات میانگین داده­ها در قبل از مداخله و بعد از8 هفته مداخله معنی دار بوده است( 001/0p<.). همچنین در ارزیابی عملکرد اندام فوقانی در فعالیت­های روز مره­ی زندگی اختلاف تغییرات میانگین قبل از مداخله و بعد از 8 هفته مداخله معنی دار بوده است( 0001/0p<.).

 نتیجه­ گیری:یافته­های حاصل از پژوهش حاضر نشان می­دهد که روش محدودیت درمانی حرکتی ممکن است روش موثری جهت بهبود توانایی انجام فعالیت­های روز مره­ی زندگی باشد و موجب استفاده بیشتر از اندام مبتلا در جریان این فعالیت­ها شده و بر یادگیری عدم استفاده غلبه کند.


حسین راسته، غلامرضا علیایی، مهدی عبدالوهاب، محمود جلیلی، شهره جلائی،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: سالمندان یکی از اقشار آسیب پذیر هر جامعه ای را تشکیل می دهند. افتادن در سالمندان با کاهش توانایی در انجام فعالیتهای روزانه همراه می شود. با توجه به اهمیت تعادل در جلوگیری از افتادن، در این تحقیق تلاش شد تا اثر تمرینات کاوتورن و کوکسی بر بهبود تعادل را بررسی شود.

روش بررسی: این مطالعه بر روی 36 سالمند مرد بالای 60 سال مراکز نگهداری شهر مشهد انجام شد، که در دو گروه درمان و کنترل قرار گرفتند.( 17سالمند در گروه درمان و 19 سالمند در گروه کنترل).

 آزمودنی ها هفته ای 3 بار و به مدت 3 ماه در تمرینات کاوتورن و کوکسی شرکت کردند. وضعیت تعادل سالمندان با استفاده از تست تعادلی برگ (BBS) در 4 مرحله ( قبل از مداخله، یک ماه پس از شروع مداخلات، دو ماه پس از شروع مداخلات و در پایان مداخلات) مورد بررسی قرار گرفت.

یافته ها: نتایج حاصل از بررسی های به عمل آمده نشان داد که سیر بهبودی در مراحل مختلف ارزیابی با تست تعادلی برگ صعودی است و میزان پیشرفت در دو ماه ابتدایی درمان قابل محسوس تر است(05/0p<) و همچنین تاثیرات تمرینات در گروه درمان نسبت به گروه کنترل دارای تفاوت معنی داری می باشد(000/0= p).

نتیجه گیری: تمرینات کاوتورن و کوکسی در بهبود تعادل سالمندان مرد مراکز سالمندان شهر مشهد موثر بوده و دو ماه مداخلات می تواند جهت بهبودی کفایت داشته باشد.


حسین باقری، مهدی عبدالوهاب، لیلا دهقان، محمود جلیلی، سیده زینب بهشتی،
دوره 3، شماره 3 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف:  فلج مغزی شایعترین آسیب حرکتی دوران کودکی است که منجر به مشکلاتی در زمینه اجرای حرکتی شده و نهایتا فعالیت های عملکردی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. آسیب عملکرد دست مشکل ثانویه کودکان دایپلژی اسپاستیک می باشد. افراد دچار نقص عملکرد دست مشکلاتی را در زمینه مراقبت از خود ، فعالیت های آموزشی و تفریحی دارند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تمرینات تکلیف محور بر عملکرد اندام فوقانی سمت غالب کودکان دایپلژی اسپاستیک 12-8 ساله می باشد.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مداخله ای است و نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انجام شد. 15 کودک 12-8 ساله مبتلا به دایپلژی اسپاستیک به صورت تصادفی ساده انتخاب شده و 3 روز در هفته به مدت 8 هفته در جلسات تمرینات تکلیف محور شرکت نمودند. ابزارهای ارزیابی استفاده شده شامل تست جبسون-تیلور برای عملکرد اندام فوقانی ، تست پردوپگ بورد برای زبردستی، گونیامتر برای دامنه حرکتی مچ و آرنج و مقیاس آشورث برای اسپاستی سیتی مچ و آرنج بود.

یافته­ ها: نتایج ارزیابی ها نشان دهنده بهبود معنادار عملکرد اندام فوقانی (0001/0 ≥P)، زبردستی (001/0≥P) ، دامنه حرکتی مچ و آرنج (0001/0 ≥P) و اسپاستی سیتی مچ و آرنج ( 05/0≥P) بعد از تمرینات تکلیف محور بود.

نتیجه گیری: اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که تمرینات تکلیف محور می تواند روش موثری جهت بهبود عملکرد اندام فوقانی کودکان دایپلژی اسپاستیک باشد.


سعید طالبیان مقدم، رویا ابوالفضلی، آزاده شادمهر، محمدرضا هادیان، غلامرضا علیایی، یاسمن جلیلیان،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال در بلع یکی از مهمترین شکایات در افراد با ضایعات اعصاب مرکزی است. با توجه به مسن شدن جامعه به نظر می‌رسد درصد ضایعات مغزی نیز افزایش پیدا کند و افراد مبتلا به دیسفاژی نیز درصد بیشتری در این محدوده سنی را بخود اختصاص دهند. اغلب این بیماران دچار یک آسپیراسیون نهفته و مخفی هستند ارزیابی  الکترومیوگرافی بلع میتواند به سمت شاخصهای بهبود و اثر بخشی درمان منجر شود.  این تحقیق سعی دارد با ثبت الکترومیوگرافی سطحی در عمل بلع به الگوی فعالیت عضلانی و نحوی بکارگیری آن بپردازد.

روش بررسی: تعداد 20 فرد سالم در محدوده سنی 20 تا  50 سال و 10 فرد مبتلا به اختلال در بلع در این تحقیق شرکت کردند. ثبت سطحی فعالیت عضلات اوربیکولاریس اوریس، بوکسیناتور ، استرنوکلئیدوماستوئیددو طرف و عضلات میانی ناحیه حلق درحین سه حالت بلع مایع شامل آب، شربت و عسل به ترتیب انجام شد. میزان فعالیت، مدت زمان آن ، میانه طیف فرکانس و پهنای باند در عضلات فوق محاسبه شدند.

یافته­ ها: با افزایش غلظت شیرینی و چسبندگی محلول میزان فعالیت، مدت زمان، میانه و پهنای باند فرکانس و جزءغیر وابسته در افراد سالم برای همه عضلات افزایش یافت (05/0>p). این فرایند در بیماران همراه با افزایش بیشتر فعالیت عضلات در ناحیه دهان بود ولی مدت زمان بیشتری درناحیه حلق نشان دادند (05/0>p). مقایسه دو گروه نشان داد که بیماران دارای مدت زمان بیشتر بویژه در عضلات ناحیه حلق (05/0>p) و بر عکس کاهش فعالیت و شاخصهای فرکانس در مقایسه با افراد سالم هستند (05/0>p) .

نتیجه ­گیری: بیماران تمایل دارند بیشتر مایع را در محدوده دهانی نگهدارند و در حین بلع حلقی با محدودیت بیشتری همراه هستند. همچنین بیماران ممکن است دچار خستگی زودرس و عدم توانایی در حفظ موقعیت نگهداری مایع  بخصوص در ناحیه حلق شوند و  منجر به تغییر مسیر مایع به مجرای تنفسی گردد. لذا در بخش درمان و توصیه‌های توانبخشی تاکید بیشتری بر هماهنگی فعالیت عضلانی دهانی حلقی باید بشود و با الگوهای حرکتی درمانی این فرایند را ترمیم نمود.


حسین باقری، مهدی عبدالوهاب، پروین راجی، محمود جلیلی، سقراط فقیه زاده، زهرا سلطانی،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: سالمندی عبارت است از تحلیل تدریجی ساختمان (ارگانیسم) بدن که در اثر بیماری و حوادث نبوده بلکه در اثر دخالت عامل زمان پیش می آید و امروزه سالمندان به جهت افزایش روزافزون آنها یکی از موضوعات اصلی مطالعاتی به شمار می روند.حفظ استقلال درانجام فعالیت های روزمره زندگی (ADL) یکی از حیاتی ترین اعمال برای فرد سالمند است. با توجه به تاثیر قدرت در توانایی انجام فعالیت های روزمره زندگی در این پژوهش تاثیر تمرینات مقاومتی پیشرونده بر قدرت اندام فوقانی و تحتانی و توانایی انجام فعالیت های روزمره زندگی مردان سالمند  بررسی شد.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مداخله ای بود و نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انجام شد. 50 مرد سالمند، شامل 25 نفر در گروه درمان با میانگین سنی 45/69 سال و 25 نفر در گروه شاهد با میانگین سنی 24/72 سال در مطالعه شرکت کردند. گروه مداخله 3 روز در هفته، روزی 40 دقیقه به مدت 8 هفته در تمرینات مقاومتی شرکت کردند. قدرت اکستانسورهای شانه و زانو توسط دستگاه Tekdyne Incentive Dynamometers (TID) و فعالیت های روزمره زندگی با  Barthel - Index سنجیده شد.

یافته­ ها: بر اساس t تست زوجی، در ارزیابی قدرت اکستانسورهای شانه و زانو با دستگاه TID  اختلاف تغییرات میانگین قبل و بعد از مداخله معنی دار بود )0001/0 ≥(P. همچنین در ارزیابی فعالیت­های مراقبت از خود، تحرک و فعالیت­های روزمره زندگی  با Barthel-Index اختلاف تغییرات میانگین قبل و بعد از مداخله معنی دار بود)0001/0 ≥(P.

 نتیجه­ گیری : اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که انجام تمرینات مقاومتی پیشرونده می تواند باعث افزایش قدرت اندام فوقانی و تحتانی مردان سالمند شود و موجب بهبود توانایی سالمند در انجام فعالیت های روزمره زندگی شود.


سیما مرادی، سعید طالبیان مقدم، مهدی عبدالوهاب، شهره جلائی، محمود جلیلی، لیلا دهقان، سارا بیات،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1389 )
چکیده

زمینه وهدف: در کودکان همی پلژی تفاوت در تون پوسچرال دو سمت بدن وجود دارد. بدیهی است که یک ایستادن غیر متقارن ، همراه با تحمل وزنی که عمدتأ روی سمت مبتلا است می تواند فرد همی پارتیک را در معرض ریسک افتادن قرار داده و ایجاد بی ثباتی کند. در افراد همی پلژی اساسی ترین تمرینهای درمانی به نظر می آید که یکپارچه کردن دو سمت بدن باشد. گر چه ایستادن ثابت یک وظیفه پوسچرال نسبتاً ساده است اما بصورت نیمه خودکار توسط مراکز مغزی و نخاعی کنترل می شود؛ و ثابت شده که ایستادن ثابت هم نیازمند منابع شناختی است. بنابراین، کنترل پوسچرال به تعامل سیستم اسکلتی - عضلانی با سیستم عصبی نیاز دارد .

روش بررسی: دراین کارآزمایی بالینی(قبل و بعد) 20 کودک همی پلژی اسپاستیک 5 تا 12 ساله در حالتهای با استفاده از کفی گوه ای خارجی و بدون استفاده از کفی گوه ای  خارجی و در هر یک از این دو حالت با انجام وظیفه شناختی و بدون انجام آن در مرکز صفحه نیرو در وضعیت ایستاده با بیشترین ثبات قرار میگرفتند. از تست حافظه کوتاه مدت عددی  بعنوان تکلیف شناختی استفاده شد. میانگین دامنه نوسانهای قدامی-خلفی و داخلی-خارجی و میانگین سرعت نوسانات و ناحیه آن بعنوان متغیر وابسته کنترل پوسچرال و تعداد اشتباهات در بیاد آوری زنجیره اعداد تصادفی بعنوان متغیر وابسته وظیفه شناختی ثبت می‌شد.

یافته ها: اثر تجویز کفی بر دامنه جابجایی طرفی) 015/0 (P=و بر سرعت) 005/0 (P=و سطح جابجایی) 007/0 (P= معنی دار بود. اثر اعمال وظیفه شناختی بر روی متغییر های دامنه جابجایی  قدامی-خلفی ) 014/0 (P=و طرفی) 014/0 (P=و بر سرعت) 002/0 (P=و سطح جابجایی) 002/0 (P=معنی دار بود. اما کفی گوه ای توانسته بود از تاثیر آن بکاهد.

نتیجه گیری: تجویز کفی گوه ای 5 درجه در پای سالم می تواند فاکتورهای کنترل پوسچرال را به خوبی تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین می تواند به منظور بهبود پوسچر در کودکان همی پلژی مورد استفاده قرار گیرد.


محمدجواد نیک اردکانی، غلامرضا علیایی، مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، محمود جلیلی، سقراط فقیه زاده،
دوره 4، شماره 3 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: فلج مغزی یک اختلال غیر پیشرونده و از شایعترین مشکلات حرکتی در نوزادان می باشد. بسیاری از کودکان مبتلا به فلج مغزی از نوع همی پلژی هستند. یکی از مشکلات مهم این کودکان اختلال عملکرد اندام فوقانی یکطرفه می باشد که عدم استفاده از سمت مبتلا، باعث فراموشی و مشکلات بیشتر در این سمت می شود. در این مطالعه به بررسی تاثیر پذیری روش استفاده اجباری از سمت مبتلا ( Constraint-Induced Therapy) و میزان ماندگاری این روش بر اسپاستی سیتی و عملکرد اندام فوقانی کودکان فلج مغزی همی پلژی 6 تا 12 ساله پرداخته شده است.

روش بررسی: در این پژوهش شبه تجربی پیش آزمون - پس آزمون ، 20 کودک فلج مغزی همی پلژی 6 تا 12 ساله (15 پسر و 5 دختر) با میانگین سنی 7/8 سال بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مداخله بمدت 8 هفته انجام شد و بیماران 4 هفته مورد پیگیری قرار گرفتند. اسپاستی سیتی مچ دست و آرنج سمت مبتلا توسط آزمون Modified Ashworth Scale و عملکرد اندام فوقانی سمت مبتلا توسط آزمون Box & Block  مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با آزمونهای t زوج و ویلکاکسون تحلیل شدند.

یافته­ ها: استفاده اجباری از اندام مبتلا باعث کاهش معناداری در میزان اسپاستی سیتی مچ (00/0p = ) و آرنج (005/0p = ) و افزایش معناداری در نمره عملکرد (00/0p = ) دست مبتلا گردید که این میزان بهبودی به طور معناداری تا یک ماه پس از پایان مداخله نیز باقی ماند.

نتیحه­ گیری: استفاده اجباری از اندام فوقانی مبتلا با دو مکانیسم کاهش عدم استفاده از اندام مبتلا و همچنین پلاستی سیتی عصبی احتمالا می تواند باعث کاهش اسپاستی سیتی اندام مبتلا و به همراه آن افزایش عملکرد اندام گردد که این بهبودی ممکن است در اندام مبتلا ماندگار بماند.


مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، قدسیه جوینی، غلام علیائی، محمود جلیلی، احمد باغستانی،
دوره 5، شماره 1 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: مشکلات عملکردی اندام فوقانی از رایج ترین و ناتوان کننده ترین اختلالاتی است که به دنبال فلج مغزی بوجود می آیند. هر نوع اختلال عملکردی در دست می تواند باعث بهم خوردن استقلال فرد شده و در نتیجه استقلال اجتماعی وی نیز تهدید می شود. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر اسپلینت کف دستی استاتیک بر عملکرد دست، اسپاستی سیته  و دامنه ی حرکتی آرنج و مچ دست غالب کودکان دای پلژی اسپاستیک 8 تا 12 ساله  می باشد.

روش بررسی: روش مطالعه در این پژوهش از نوع مداخله ای و به صورت قبل - بعد می باشد. 14 کودک فلج مغزی اسپاستیک 8 تا 12 ساله از میان افراد مراجعه کننده به مراکز توانبخشی شهر تهران که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، انتخاب شدند. بیماران از یک اسپلینت استاتیک کف دستی ( با زوایای 10 درجه اکستانسیون مچ دست، اکستانسیون کامل انگشتان و ابداکسیون و آپوزیشن شست) به مدت 2 ماه، 2 ساعت در روز و 4 تا 6 ساعت در شب استفاده کردند. در این مطالعه از تست جبسون تیلور برای ارزیابی عملکرد دست، مقیاس اشورث اصلاح شده برای ارزیابی اسپاستی سیته مچ دست و آرنج و گونیامتر  برای ارزیابی دامنه ی حرکتی مچ دست و آرنج استفاده شد. 

یافته ها: نتایج ارزیابی ها نشاندهنده ی بهبود معنادار عملکرد دست (p≤0/001) کمینه معنادار اسپاستی سیته مچ دست (p≤0/001)  و آرنج  (p≤0/009)  و افزایش معنادار  دامنه ی حرکتی مچ دست(p≤0/001)   بود اما تاثیر معناداری روی دامنه ی حرکتی آرنج(p≤0/336)    نداشت .

نتیجه گیری: اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که استفاده از اسپیلنت کف دستی استاتیک به مدت 2 ماه، 2 ساعت در روز و 4 تا 6 ساعت در شب، می تواند روش موثری جهت بهبود عملکرد دست، اسپاستی سیته مچ دست و آرنج و دامنه ی حرکتی مچ دست کودکان فلج مغزی اسپاستیک باشد.


سارا بیات، سعید طالبیان، مهدی عبدالوهاب، شهره جلایی، محمود جلیلی، پروین راجی، سیما مرادی،
دوره 5، شماره 1 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: در فلج مغزی که شایع ترین آسیب حرکتی دوران کودکی با  شیوع 2 در 1000 تولد زنده می باشد، کنترل پوسچر و حرکت تحت تاثیر قرار می گیرد. در نوع همی پلژی آن تفاوت در تون پوسچرال دو سمت بدن وجود دارد که باعث جا به جایی وزن به سمت سالم می شود. در این کودکان اختلالات پوسچرال در قالب اختلالات ثبات پوسچر شامل حفظ پوسچر ]جابجایی مرکز فشار (Center of Pressure) و سطح جابجایی (Area)[ و کنترل پوسچر (متغیرهای سرعت) دیده می شود. روشی که به تازگی برای استفاده اجباری از اندام مبتلا بر اساس CIMT (Constraint-Induced Movement Therapy) بیان شده قرار دادن وج زیر اندام سالم است. در این مطالعه با استفاده از وج روی صفحه نیرو به بررسی ثبات پوسچر پرداخته شد.

روش بررسی: مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی و روش نمونه گیری آن به شکل در دسترس بود.16 کودک همی پلژی در این برنامه شرکت کرده و در دو وضعیت روی صفحه نیرو قرار گرفتند. کودک روی سطح سخت در مرحله اول، بدون وج و در مرحله دوم با وج ˚5 زیر پای سالم می ایستاد تا اطلاعات مربوط به مرکز فشار توسط صفحه نیرو ثبت شود. زمان هر آزمایش نیز 20 ثانیه بوده و هر یک از این مراحل 3 بار تکرار می‌شد.

یافته ها: کاهش معنی داری در جابجایی طرفی و سطح جابجایی بدنبال استفاده از وج ایجاد شد  ولی در مورد جابجایی قدامی خلفی و سرعت جابجایی تفاوت معنی داری ایجاد نشد. همچنین در مورد بررسی وضعیت تقارن، به کمک وج میانگین نیروهای مرکز فشار بر روی پای مبتلا به طور معنی داری افزایش یافت و تقارن در تحمل وزن بر روی دو پا ایجاد شد.

نتیجه گیری: نتایج حاکی از این بود که بدنبال استفاده از وج ˚5  می توان فاکتورهای کنترل پوسچر را بهبود بخشید و به تقارن در وزن انداختن بیماران همی پلژی رسید.


ناصر امینی، حسین باقری، مهدی عبدالوهاب، احمدرضا باغستانی، پروین راجی، محمود جلیلی، علی منتظری،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: سکته مغزی نوعی اختلال عصبی با شروع ناگهانی است که در اثر آسیب به عروق مغزی اتفاق می‌افتد و در بین این افراد 50% همی‌پلژی هستندکه 53%-23% وابستگی کامل یا ناقص در فعالیت‌های روزمره زندگی دارند. محدودیت درمانی حرکتی یکی از روش‌های درمانی برای بیماران سکته مغزی است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر روش محدودیت درمانی حرکتی بر روی کیفیت زندگی، عملکرد و دامنه حرکتی اندام فوقانی بیماران سکته مغزی بزرگسال می‌باشد.
روش بررسی: این تحقیق به روش مداخله‌ای و تصادفی روی 15 بیمار صورت گرفته است. حرکات اندام فوقانی سمت سالم بیماران 3 روز در هفته و برای 8 ساعت با اسلینگ ارتوپدی محدود شد.دو ساعت از 8 ساعت را به انجام تمرینات آموزش داده شده توسط درمانگر در اندام فوقانی درگیر می‌پرداختند. مدت زمان مداخله 6 هفته بود.
یافته‌ها: نتایج آزمون T زوجی نمره‌ی کل کیفیت زندگی با استفاده از تست 36Short Form قبل و بعد از استفاده از روش محدودیت درمانی بهبودی معناداری را نشان می‌دهد ( 008/0=p). همچنین نتایج آزمون T زوجی نمره‌ی عملکرد اندام فوقانی با استفاده از تست Box&Block قبل و بعد از استفاده از روش محدودیت درمانی معنا دار بوده است( 009/0=p). نتایج آزمون T زوجی نمره‌ی دامنه حرکتی اکستنشن اکتیو مچ دست و اکستنشن آرنج سمت مبتلای اندام فوقانی بهبودی معناداری را نشان نمی‌دهند) 227.(P=/
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان می‌دهد که روش محدودیت درمانی حرکتی با سه مکانیسم کاهش عدم استفاده از اندام مبتلا و همچنین پلاستی سیته عصبی و بهبودی سلامت روانی و جسمانی بیماران احتمالا می‌تواند باعث بهبودی کیفیت زندگی و عملکرد دست شود و این روش می‌تواند در کار بالینی باعث بهبودی و پیشرفت کیفیت زندگی این بیماران در کلینیک‌های توانبخشی شود.


ابوالقاسم فلاح زاده ابرقوئی، مهدی عبدالوهاب، افسون حسنی مهربان، فرانک علی آبادی، محمود جلیلی، احمدرضا باغستانی،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: کودکان فلج مغزی از مراجعین اصلی به مراکز کاردرمانی هستند.دست به عنوان ابزاری مهم در عملکرد روزمره زندگی به حساب می آید. در اکثر کودکان فلج مغزی عملکرد دست دچار اختلال می شود. ارتزها و اسپلینت­ها به منظور بهبود پوزیشن، دامنه حرکتی، کیفیت حرکت و عملکرد دست مورد استفاده قرار می گیرند. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر اسپلینت استاتیک cock up c-bar بر  قدرت، اسپاستی سیته، دامنه حرکتی و عملکرد دست غالب کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 8-12 ساله می باشد.

روش بررسی: روش مطالعه در این پژوهش از نوع مداخله ای و به صورت قبل - بعد می باشد. 13 بیمار فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 8 تا 12 ساله از میان افرادی که در مدارس جسمی حرکتی شهر تهران تحصیل می کردند و معیار های ورود را داشتند انتخاب شدند. بیماران از یک اسپلینت استاتیک cock up c-bar ( با زوایای 10 درجه اکستانسیون مچ دست، پالمار ابداکشن و آپوزیشن شست) به مدت 2 ماه، 2 ساعت در روز  و 4 تا 6 ساعت در شب استفاده کردند. در این مطالعه از تست جبسون تیلور برای ارزیابی عملکرد دست، مقیاس اشورث اصلاح شده برای ارزیابی اسپاستی سیته شست، مچ دست و آرنج، گونیامتر برای ارزیابی دامنه ی حرکتی شست، مچ دست و آرنج و داینامومتر برای ارزیابی قدرت دست استفاده شد.

یافته­ ها: نتایج ارزیابی­ها نشاندهنده ی بهبود معنادار در عملکرد دست (P <0/001)، اسپاستی سیته مفصل آرنج   (P<0/008)، مفصل مچ دست (P<0/001)، پالمار ابداکشن شست (P<0/002) و دامنه حرکتی مفصل مچ دست (P<0/001)، دامنه حرکتی پالمار ابداکشن دست (P<0/001) و قدرت گریپ (P<0/001) بود اما تأثیر معناداری بر روی دامنه حرکتی آرنج (P<0/160 ) نداشت.

نتیجه گیری: اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می­دهد که استفاده از اسپلینت استاتیک cock up c-bar به مدت 2 ماه، 2 ساعت در روز و 4 تا 6 ساعت در شب، می­تواند روش مؤثری جهت بهبود قدرت و عملکرد دست، اسپاستی­سیته آرنج، مچ دست و شست و دامنه­ی حرکتی شست و مچ دست کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک باشد.


طیبه صیادی نژاد، مهدی عبدالوهاب، ملاحت اکبرفهیمی، محمود جلیلی، شهلا رفیعی، احمدرضا باغستانی،
دوره 7، شماره 1 - ( 2-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: درمان های توانبخشی در کاهش ناتوانی های ناشی از سندرم داون از اهمیت بالایی برخوردار می باشند. به دلیل اهمیت تعادل در ایجاد استقلال فردی، و نقش قدرت در تعادل، تحقیق حاضر به بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی پیشرونده بر تعادل کودکان سندرم داون پرداخته است.

روش بررسی: 15 کودک سندرم داون دختر با دامنه سنی 12-8 سال، به روش نمونه گیری در دسترس در این مطالعه شرکت نمودند. آزمودنی ها به مدت 6 هفته، هفته ای 3 جلسه، تمرینات مقاومتی پیشرونده را دریافت کردند. طی مداخله 3 نفر از آنها از مطالعه خارج شدند. تعادل توسط آزمون برگ و قدرت ایزومتریک گروه عضلانی ابداکتور و فلکسور هیپ، اکستانسور و فلکسور زانوی هر دو اندام تحتانی با استفاده از دینامومتر دستی نیکلاس ارزیابی شد. جهت تحلیل داده ها و بررسی فرضیات از آزمون t زوجی استفاده شد.

یافته­ ها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که پس از اتمام دوره مداخله، میانگین تعادل عملکردی (001/0 > p) و قدرت ایزومتریک عضلات مورد نظر(001/0 > p) افزایش معنی داری داشته است.

نتیجه­ گیری: به نظر می رسد نتایج این مطالعه تاثیر تمرینات مقاومتی پیشرونده را بر بهبود تعادل تایید نموده است و کودکان سندرم داون در سطح سنی 12-8 سال از این روش می توانند بهره مند شوند.


نفیسه سادات شریفی، مهدی عبدالوهاب، افسون حسنی مهربان، اکرم آزاد، محمود جلیلی، احمدرضا باغستانی،
دوره 7، شماره 2 - ( 3-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: فلج مغزی یک اختلال رشدی ـ عصبی غیر پیشرونده است که باعث ایجاد مشکلات حرکتی در کودکان می شود. عملکرد دست در همه ی افراد به خصوص کودکان فلج مغزی از ضرورت های زندگی روزانه است. فضای کافی در فضای وب اول دست برای ابداکشن و دیگر حرکات شست و هم چنین عملکرد دست ضروری است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر اسپلینت c-bar بر عملکرد و قدرت دست، دامنه حرکتی شست و مچ دست غالب کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 12-8 ساله بود.
روش بررسی:
مطالعه از نوع شبه تجربی و بصورت قبل ـ بعد بود. مطابق با شرایط ورود، کودکان دایپلژی 12- 8 ساله مدارس استثنایی جسمی ـ حرکتی شهر تهران ( 8 پسر و 5 دختر )، مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران از اسپلینت c-bar ( با زاویه 40 درجه ابداکشن کف دستی شست) به مدت 8 هفته، 8- 6 ساعت در روز و 6- 4 ساعت در شب استفاده کردند. در این مطالعه از آزمون جبسون تیلور برای ارزیابی عملکرد دست، دینامومتر دیجیتال MIE برای قدرت دست و گونیامتر برای دامنه حرکتی مچ و شست دست غالب استفاده شد. طی مدت مداخله، بیماران برنامه های رایج کاردرمانی مشابهی دریافت می کردند.
یافته ها : نتایج نشان دهنده بهبود معنادار عملکرد دست (۰۰1/۰ P=)، دامنه حرکتی شست (۰2/۰P=) بدنبال استفاده از اسپلینت بوده است، اما بهبود معناداری در دامنه حرکتی مچ دست و قدرت دست دیده نشد.
نتیجه گیری:
با توجه به نتایج این مطالعه به نظر می رسد که استفاده از اسپیلنت c-bar می تواند روش موثری جهت بهبود عملکرد دست و دامنه ی حرکتی شست دست غالب کودکان دایپلژی اسپاستیک 12-8 ساله باشد. کلید واژه ها: اسپلینت c-bar، عملکرد دست، دایپلژی اسپاستیک
یاسمن جلیلیان، محمدرحیم شاهبداغی، زهرا سلیمانی، شهره جلائی،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: ارزیابی شدت لکنت و همچنین پیش بینی مزمن و غیر مزمن بودن لکنت در کودکان لکنتی که برای ارزیابی و برنامه‌ی درمانی به مراکز مختلف مراجعه می‌کنند بسیار حائز اهمیت می‌باشد و نیاز به ابزاری معتبر با کاربرد آسان بسیار به چشم می‌خورد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف اعتبارسنجی نسخه فارسی آزمون پیش بینی لکنت در کودکان 3 تا 8 ساله لکنتی و تعیین روایی آن صورت گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی – تحلیلی در ابتدا با استفاده از پروتکل ترجمه و معادل سازی International Quality of Life Assessment Project (IQOLA) درجه دشواری و کیفیت ترجمه اولیه آزمون پیش بینی لکنت (Stuttering Prediction Instrument :SPI) مورد بررسی قرار گرفت. سپس به منظور معادل سازی فرهنگی سوال‌های پرسشنامه نظر 8 متخصص با استفاده از روش کمی تعیین روایی محتوایی لاواشه گرفته شد. همزمان 13 آسیب شناس گفتار و10 نفر از والدین کودکان لکنتی درباره روان و قابل فهم بودن سوال‌های پرسشنامه بر طبق چک لیست ارزیابی روایی صوری قضاوت کردند. در ادامه با اجرای یک مطالعه آزمایشی بر روی 10 کودک 3 تا 8 ساله ی لکنتی روایی صوری، ثبات درونی و پایایی آزمون SPI بررسی شد. بعد از این مرحله از 52 کودک لکنتی آزمون SPI و همچنین آزمون سنجش شدت لکنت۳ (Stuttering Severity Instrument3:SSI3) و چک لیست کوپر(Cooper Chronicity Checklist) ، به منظور بررسی روایی همزمان ، گرفته شد. در پایان نسخه فارسی آزمون SPI بر روی 15 کودک لکنتی در دو بار به فاصله 7 تا 10 روز به منظور بررسی ثبات آزمون – باز آزمون تکمیل گردید.
یافته‌ها: از مجموع 15 آیتم مربوط به ترجمه اولیه آزمون" پیش بینی لکنت" جمعاً 10مورد( 84درصد) ترجمه آسان و کیفیت ترجمه مطلوب داشتند. تحلیل داده-های موجود نشان می‌دهد که آزمون دارای روایی می‌باشد. میان نمرات آزمون SPI و SSI3 همبستگی 93/0 و همچنین میان چک لیست کوپر و آزمون SPI همبستگی معنی‌داری (001/0) وجود دارد. به منظور کسب اطمینان از آنکه سؤالات هر بخش، ساختهای مرتبط را بررسی می‌کنند، آلفای کرونباخ برای هر 4 بخش آزمون در دو مرحله انجام آزمون گرفته شد که از 77/0 تا 98/0 بود و ضریب آلفای کرونباخ برای کل آزمون 97/0 بود که نشان از سطح بالای ثبات درونی دارد. میان نمرات آزمون SPI و SSI3 و همچنین میان نمرات آزمون SPI و چک لیست کوپر در 15 کودک لکنتی مورد مطالعه در مرحله دوم انجام آزمون همبستگی قوی 94/0 در سطح معنی داری وجود داشت.
نتیجه‌گیری: از مجموع نتایج بدست‌آمده از تحقیق حاضر می‌توان به‌ طورکلی به‌آسانی و کیفیت مطلوب ترجمه و حفظ همگنی در آیتم‌های نسخه اصلی پی برد و از این جنبه می‌توان امیدوار بود که ابزار به ‌دست آمده با ابزار اصلی مطابقت دارد. به منظور بررسی بخش‌های آزمون SPI از دیدگاه متخصصین ایرانی با هدف قابلیت کاربرد آزمون در سطح جامعه ایران، مراحل مختلفی انجام گرفت که در نهایت با انجام تغییرات لازم آزمون مطلوبی تهیه گردید. همچنین وجود همبستگی قوی و معنی‌دار بین مقیاس SSI3 و بخش‌های مختلف آزمون SPI و همچنین همبستگی معنی دار بین چک لیست پیش بینی مزمن بودن کوپر و آزمون SPI نمایانگر روایی همگرای خوب هر بخش در SPI می‌باشد. به‌طور کلی نتایج این مطالعه گویای این مهم است که آزمون SPI از همخوانی درونی و تکرارپذیری و درکل از پایایی مطلوبی نیز برخوردار است. در پایان، این تحلیل‌ها ثابت کرد که تمام بخش‌های آزمون از پایایی و روایی مناسبی برخوردار هستند و بعد از هنجاریابی آن درکل کشور می‌توان از این ابزار در کاربردهای بالینی و پژوهشی استفاده کرد. 
نسرین جلیلی، مهرنوش گودرزی، مهدی رصافیانی، حجت اله حق گو، حمید دالوند، مرجان فرضی،
دوره 7، شماره 3 - ( 6-1392 )
چکیده

 زمینه و هدف: فلج مغزی شایع‌ترین ناتوانی حرکتی مزمن در کودکان است که می‌تواند تأثیر منفی بر کیفیت زندگی مادران داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به فلج‌ مغزی با ناتوانی شدید حرکتی انجام شده است.

روش بررسی: در مطالعه مقطعی حاضر، 70 مادر کودک فلج‌مغزی 12-4 ساله مراجعه‌کننده به مراکز توانبخشی شهر تهران در سال 1391-1390، به روش در دسترس انتخاب شدند. کیفیت زندگی مادران با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی36-SF، میزان استرس مادران با پرسشنامه منابع و استرس و شدت فلج مغزی با سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات جمع‌آوری شده با شاخص‌های مرکزی و پراکندگی و با استفاده از آزمون آماری رگرسیون لجستیک تحلیل گردید.

یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار سن مادران مورد مطالعه به ترتیب 41/34 و 72/5 بود. میانگین نمره کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی 74/53 به دست آمد. تمامی ابعاد کیفیت زندگی به جز بعد روانی، عملکرد اجتماعی و محدودیت ایفای نقش به دلایل عاطفی ارتباط معناداری (05/0>P) با سطح عملکرد حرکتی درشت داشت. هم چنین، ارتباط معناداری (000/0=P) بین ابعاد سلامت جسمانی، سلامت روانی و نمره کل کیفیت زندگی با میزان استرس مادران کودکان فلج مغزی وجود داشت.

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج فوق، کیفیت زندگی مادران کودکان فلج مغزی در سطح متوسط است. هم چنین شدت فلج مغزی و استرس بر کیفیت زندگی آنان تأثیر منفی دارد.


آریان شمیلی، نورالدین نخستین انصاری، مهدی عبدالوهاب، پروین راجی، محمود جلیلی، شهره جلائی،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: در سالهای اخیر تحریکات مغزی، مشاهده فعالیت و تمرینات تصور ذهنی بعنوان گزینه هایی غیر تهاجمی و جالب توجه در کنار درمان های رایج توانبخشی بیماران نورولوژیک ظهور یافته اند. آینه درمانی با استفاده از فیدبک های بینایی یکی دیگر از این روش های نوظهور است که اثرات درمانی آن برروی اندام فوقانی مبتلای بیماران سکته مغزی همچنان مورد تحقیق می باشد. در این گزارش موردی تاثیر آینه درمانی در درمان اندام فوقانی فلج دو بیمار سکته مغزی شرح داده میشود. روش بررسی: 2 بیمار بزرگسال مبتلا به همی پلژی ناشی از سکته مغزی با سابقه ابتلای 1 و 5 سال، برای 12 جلسه تحت آینه درمانی قرار گرفتند. هر جلسه آینه درمانی 45 تا 60 دقیقه بطول می انجامید که در آن بیماران تحت نظارت مستقیم درمانگر تمرینات تعیین شده ای را اجرا می کردند. بیماران از لحاظ عملکرد و بهبود سطح حرکتی، اسپاستیسیته، دامنه حرکتی و قدرت گرفتن قبل و بعد از یک ماه درمان مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: در هر دو فرد عملکرد و سطح بهبود حرکتی، دامنه حرکتی فعال و قدرت گرفتن اندام فوقانی سمت درگیر بهبود یافتند و اسپاستیسیته تنها در بیمار دوم کاهش نشان داد. نتیجه گیری: آینه درمانی برای 12 جلسه احتمالاً در درمان اندام فوقانی سمت مبتلای این دو بیمار مبتلا به سکته مغزی مزمن موثر بوده است.
محمدرضا اکرمی ابرقویی، مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، محمود جلیلی، احمدرضا باغستانی،
دوره 9، شماره 2 - ( 2-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: کودکان فلج مغزی از مراجعین اصلی به مراکز کاردرمانی هستند و دست به عنوان ابزاری مهم در عملکرد روزمره زندگی به حساب می­آید. در اکثر کودکان فلج مغزی عملکرد دست دچار اختلال می­شود. ارتزها و اسپلینت­ها به منظور بهبود پوزیشن، دامنه حرکتی، کیفیت حرکت و عملکرد دست مورد استفاده قرار می­گیرند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر اسپلینت ضد پرونیشن استاتیک برعملکرد اندام فوقانی، دامنه حرکتی، شدت اسپاستی­سیتی مفاصل آرنج، ساعد و مچ دست و قدرت پینچ (Pinch) و گریپ ( (Grip سمت غالب کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 12- 8 ساله می­باشد.

روش بررسی: روش مطالعه در این پژوهش از نوع مداخله­ای در دو گروه مورد و شاهد می­باشد. 30 بیمار فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 8 تا 12 ساله که معیار ورود را داشتند، به طور تصادفی در یکی از دو گروه مورد یا شاهد قرار گرفتند. بیماران گروه مورد از یک اسپلینت ضد پرونیشن استاتیک به مدت 2 ماه، 8 ساعت در روز استفاده کردند. دراین مطالعه از آزمون جبسون - تیلور برای ارزیابی عملکرد اندام فوقانی، گونیامتر برای ارزیابی دامنه­ی حرکتی آرنج، ساعد و مچ دست، مقیاس آشورث اصلاح شده برای ارزیابی شدت اسپاستی­سیتی آرنج، ساعد و مچ دست و دستگاه دینامومتر دیجیتالی :MIE Medical research Lth برای ارزیابی قدرت گریپ و پینچ استفاده شد.

یافته­ها: در گروه مورد نتایج ارزیابی­ها نشان داد که عملکرد اندام فوقانی (026/0 P≤ )، دامنه حرکتی سوپینیشن ساعد (007/0 P≤ )، اکستنشن مچ دست ) 005/0 P≤ )، شدت اسپاستی­سیتی عضلات پروناتور ساعد (001/0 P≤ ) و عضلات فلکسور مچ دست (009/0 P≤ )، قدرت گریپ (001/0 P≤ ) و پینچ (001/0 P≤ ) بهبود معناداری یافتند اما تاثیر معناداری بر دامنه حرکتی اکستنشن آرنج (075/0 P≤ )، شدت اسپاستی سیتی عضلات فلکسور آرنج (164/0 P≤ ) دیده نشد. در گروه مورد نسبت به شاهد اختلاف­های عملکرد اندام فوقانی (001/0 P≤ )، دامنه حرکتی سوپینیشن ساعد (034/0 P≤ )، اکستنشن مچ دست ) 042/0 P≤ )، شدت اسپاستی­سیتی عضلات پروناتور ساعد (009/0 P≤ ) و قدرت گریپ (001/0 P≤ ) و پینچ (001/0 P≤ ) بهبود معناداری را نشان دادند اما تاثیر معناداری بر دامنه حرکتی اکستنشن آرنج (140/0 P≤ )، شدت اسپاستی­سیتی عضلات فلکسور آرنج (638/0 P≤ ) و مچ دست ( 105/0 P≤ ) دیده نشد.

نتیجه­گیری: تحقیق حاضر نشان می­دهد که استفاده از اسپلینت ضد پرونیشن استاتیک به مدت 2 ماه، 8 ساعت در روز می­تواند روش موثری جهت بهبود عملکرد اندام فوقانی، دامنه­ی حرکتی سوپینیشن ساعد، اکستنشن مچ دست و شدت اسپاستی­سیتی عضلات پروناتور ساعد و فلکسور مچ و قدرت گریپ و پینچ کودکان فلج­مغزی دایپلژی اسپاستیک باشد.

کلید واژه­ها: فلج­مغزی، اسپلینت ضد پرونیشن استاتیک، عملکرد اندام فوقانی، اسپاستی­سیتی، قدرت


زهرا جهانگیری، مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، محمود جلیلی، احمدرضا باغستانی،
دوره 9، شماره 5 - ( ویژه نامه شماره یک فصل زمستان 1394 )
چکیده

فلج مغزی یکی از دلایل رایج ناتوانی در دوران کودکی است که رشد حرکتی و پوسچر را تحت تاثیر قرار می دهد و منجر به محدودیت در انجام فعالیت می شود. مورد استفاده قرار می گیرند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر اسپلینت ضد پرونیشن استاتیک بر اسپاستی پلژیک اسپاستیک 12-روش بررسی: روش مطالعه در این پژوهش، از نوع مداخله ای می باشد. 20 بیمار فلج مغزی همی پلژیک اسپاستیک 8 تا 12 ساله از بین کودکانی که در مدارس جسمی حرکتی شهر تهران تحصیل می کردند و معیار های ورود به مطالعه را داشتند، انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند که در هر گروه 10 کودک قرار گرفت. بیماران گروه مورد از یک اسپلینت ضد پرونیشن استاتیک به مدت 2 ماه و روزانه 6 ساعت استفاده کردند. در این مطالعه از تست جبسون تیلور برای ارزیابی عملکرد دست، مقیاس آشورث اصلاح شده برای ارزیابی اسپاستی سیته مچ دست، ساعد و آرنج، گونیامتر برای ارزیابی دامنه حرکتی مچ دست، ساعد و آرنج و از دستگاه digital pinch/grip analyser برای ارزیابی قدرت دست استفاده شد.

نتایج ارزیابی ها در گروه مورد، نشان دهنده بهبود معنادار عملکرد اندام فوقانی (003/0P</0P<) سیته ساعد (003/0P<)، دامنه حرکتی ساعد (003/0P<) و قدرت پینچ (003/0P<) و دامنه حرکتی آرنج (343/0P<نتیجه گیری:کلید واژه ها: فلج مغزی، عملکرد اندام فوقانی ،اسپلینت ضد پرونیشن استاتیک ، همی پلژیک اسپاستیک



صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

فصلنامه توانبخشی نوین Journal of Modern Rehabilitation
Persian site map - English site map - Created in 0.09 seconds with 46 queries by YEKTAWEB 4657