[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: تماس با ما :: جستجو ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد قالب جدید پایگاه چیست؟
ضعیف
متوسط
خوب
عالی
   
..
Google Scholar Metrics

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations891303
h-index189
i10-index318
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
55 نتیجه برای طالبیان

مجتبی عبائی، غلامرضا علیایی، سعید طالبیان مقدم، نسترن قطبی،
دوره 3، شماره 3 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف :عضلات گردن در فعالیت های بسیاری با انقباض پویا فعالیت می کنند. افرادی مانند کشاورزان، کارگران صنعتی و نیز ورزشکاران حرفه ای در معرض بروز خستگی عضلات گردن  قرار دارند.هدف از این مطالعه مقایسه اثر خستگی پویا بر شاخص های حوزه توان و فرکانس الکترومیوگرافی  بود.

روش بررسی: در این مطالعه 20 مرد جوان سالم عضلات گردن را به صورت پویا تا رسیدن به خستگی منقبض کردند. با ثبت EMG سطحی از لواتور اسکاپولا، پارااسپینال ها و تراپزیوس فوقانی به عنوان اکستانسورهای گردن، تاثیر خستگی پویا بر حوزه ی فرکانس (MedF)، و توان(RMS)  قبل و بعد از خستگی مقایسه گردید.

یافته­ ها : نتایج مطالعه حاضر بیان می کند که فرکانس میانه بعد از خستگی پویا ( دینامیک) کاهش می یابد (P<0.05) . RMS عضلات لواتور اسکاپولا و تراپز فوقانی بدنبال خستگی پویا افزایش معنی داری نشان داد (P<0.05) . نیروی عضلات پارااسپینال با توجه به کاهش معنی دارRMS  و افزایش فرکانس میانه کاهش یافت .

نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که MedF به دنبال خستگی پویا کاهش می یابد. در حوزه توان RMS تراپزیوس فوقانی و لواتور اسکاپولا در خستگی پویا افزایش معنادار یافت. پارااسپینال ها با توجه به کاهش معنادار RMS و افزایش MedF  پس از خستگی، دچار کاهش نیرو شد.


سعید طالبیان مقدم، آزاده شادمهر،
دوره 3، شماره 3 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: بکارگیری عضلات در حرکات پیچیده در سه محور از رفتارهای عملی و متداول افراد می باشد. زمانبندی و پاسخ فرد بدنبال دستور حرکت نیاز به پردازش اطلاعات در سطوح بالای کنترل حرکت دارد. شناخت این الگوی رفتاری از جایگاه ویژه‌ایی بر خوردار است.  هدف از این پژوهش تعیین میزان زمان عکس العمل، زمان برنامه ریزی حرکتی و زمان شروع حرکت در افراد سالم با و بدون نیروی خارجی بود.

روش بررسی: تعداد 20  فرد سالم در این پژوهش شرکت کردند. در این تحقیق از دستگاه داینامومتر ایزواینرشیال استفاده شد . سه حرکت ترکیبی در سه صفحات ساژیتال، فرونتال و ترنسورس از وضعیت فلکشن، روتیشن و لترال فلکشن کامل به راست  به وضعیت اکستنشن، روتیشن و لترال فلکشن به سمت مقابل بدون مقاومت و با مقاومت (25 و 50 درصد حداکثر فعالیت ارادی) بدنبال دستور حرکت انجام شد. زمان عکس العمل حرکتی ، زمان برنامه ریزی  حرکتی، زمان شروع حرکت، زمان وقوع و دامنه حرکتی بروز حداکثر گشتاور مورد مطالعه قرار گرفتند.

یافته­ ها: به دنبال حرکات ترکیبی زمان عکس العمل و برنامه ریزی حرکتی با افزایش بار بیشتر شده و در این راستا حرکت لترال فلکشن نسبت به اکستنشن بیشترین تغییرات را دارد.(p<0.001) همچنین با افزایش نیرو زمان و درجه وقوع حداکثر گشتاور بویژه در حرکت اکستنشن تغییر کرده و افزایش می‌یابد.(p<0.001)

نتیجه ­گیری: زمان عکس‌العمل و برنامه ریزی حرکتی در این سه محور تحت تاثیر حرکت اکستنشن است و حرکت لترال فلکشن بعد از آن بیشترین سهم را دارد. جزء روتیشن کمتر تاثیر گرفته و انجام حرکت بیشتر در صفحات ساژیتال و فرونتال اتفاق می‌افتد. همچنین افزایش نیرو سبب افزایش حداکثر گشتاور و جابجایی این گشتاور به سمت دامنه‌های میانی حرکتی و تاخیر آن می‌گردد.


سعید طالبیان مقدم، رویا ابوالفضلی، آزاده شادمهر، محمدرضا هادیان، غلامرضا علیایی، یاسمن جلیلیان،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال در بلع یکی از مهمترین شکایات در افراد با ضایعات اعصاب مرکزی است. با توجه به مسن شدن جامعه به نظر می‌رسد درصد ضایعات مغزی نیز افزایش پیدا کند و افراد مبتلا به دیسفاژی نیز درصد بیشتری در این محدوده سنی را بخود اختصاص دهند. اغلب این بیماران دچار یک آسپیراسیون نهفته و مخفی هستند ارزیابی  الکترومیوگرافی بلع میتواند به سمت شاخصهای بهبود و اثر بخشی درمان منجر شود.  این تحقیق سعی دارد با ثبت الکترومیوگرافی سطحی در عمل بلع به الگوی فعالیت عضلانی و نحوی بکارگیری آن بپردازد.

روش بررسی: تعداد 20 فرد سالم در محدوده سنی 20 تا  50 سال و 10 فرد مبتلا به اختلال در بلع در این تحقیق شرکت کردند. ثبت سطحی فعالیت عضلات اوربیکولاریس اوریس، بوکسیناتور ، استرنوکلئیدوماستوئیددو طرف و عضلات میانی ناحیه حلق درحین سه حالت بلع مایع شامل آب، شربت و عسل به ترتیب انجام شد. میزان فعالیت، مدت زمان آن ، میانه طیف فرکانس و پهنای باند در عضلات فوق محاسبه شدند.

یافته­ ها: با افزایش غلظت شیرینی و چسبندگی محلول میزان فعالیت، مدت زمان، میانه و پهنای باند فرکانس و جزءغیر وابسته در افراد سالم برای همه عضلات افزایش یافت (05/0>p). این فرایند در بیماران همراه با افزایش بیشتر فعالیت عضلات در ناحیه دهان بود ولی مدت زمان بیشتری درناحیه حلق نشان دادند (05/0>p). مقایسه دو گروه نشان داد که بیماران دارای مدت زمان بیشتر بویژه در عضلات ناحیه حلق (05/0>p) و بر عکس کاهش فعالیت و شاخصهای فرکانس در مقایسه با افراد سالم هستند (05/0>p) .

نتیجه ­گیری: بیماران تمایل دارند بیشتر مایع را در محدوده دهانی نگهدارند و در حین بلع حلقی با محدودیت بیشتری همراه هستند. همچنین بیماران ممکن است دچار خستگی زودرس و عدم توانایی در حفظ موقعیت نگهداری مایع  بخصوص در ناحیه حلق شوند و  منجر به تغییر مسیر مایع به مجرای تنفسی گردد. لذا در بخش درمان و توصیه‌های توانبخشی تاکید بیشتری بر هماهنگی فعالیت عضلانی دهانی حلقی باید بشود و با الگوهای حرکتی درمانی این فرایند را ترمیم نمود.


سیما مرادی، سعید طالبیان مقدم، مهدی عبدالوهاب، شهره جلائی، محمود جلیلی، لیلا دهقان، سارا بیات،
دوره 4، شماره 1 - ( 3-1389 )
چکیده

زمینه وهدف: در کودکان همی پلژی تفاوت در تون پوسچرال دو سمت بدن وجود دارد. بدیهی است که یک ایستادن غیر متقارن ، همراه با تحمل وزنی که عمدتأ روی سمت مبتلا است می تواند فرد همی پارتیک را در معرض ریسک افتادن قرار داده و ایجاد بی ثباتی کند. در افراد همی پلژی اساسی ترین تمرینهای درمانی به نظر می آید که یکپارچه کردن دو سمت بدن باشد. گر چه ایستادن ثابت یک وظیفه پوسچرال نسبتاً ساده است اما بصورت نیمه خودکار توسط مراکز مغزی و نخاعی کنترل می شود؛ و ثابت شده که ایستادن ثابت هم نیازمند منابع شناختی است. بنابراین، کنترل پوسچرال به تعامل سیستم اسکلتی - عضلانی با سیستم عصبی نیاز دارد .

روش بررسی: دراین کارآزمایی بالینی(قبل و بعد) 20 کودک همی پلژی اسپاستیک 5 تا 12 ساله در حالتهای با استفاده از کفی گوه ای خارجی و بدون استفاده از کفی گوه ای  خارجی و در هر یک از این دو حالت با انجام وظیفه شناختی و بدون انجام آن در مرکز صفحه نیرو در وضعیت ایستاده با بیشترین ثبات قرار میگرفتند. از تست حافظه کوتاه مدت عددی  بعنوان تکلیف شناختی استفاده شد. میانگین دامنه نوسانهای قدامی-خلفی و داخلی-خارجی و میانگین سرعت نوسانات و ناحیه آن بعنوان متغیر وابسته کنترل پوسچرال و تعداد اشتباهات در بیاد آوری زنجیره اعداد تصادفی بعنوان متغیر وابسته وظیفه شناختی ثبت می‌شد.

یافته ها: اثر تجویز کفی بر دامنه جابجایی طرفی) 015/0 (P=و بر سرعت) 005/0 (P=و سطح جابجایی) 007/0 (P= معنی دار بود. اثر اعمال وظیفه شناختی بر روی متغییر های دامنه جابجایی  قدامی-خلفی ) 014/0 (P=و طرفی) 014/0 (P=و بر سرعت) 002/0 (P=و سطح جابجایی) 002/0 (P=معنی دار بود. اما کفی گوه ای توانسته بود از تاثیر آن بکاهد.

نتیجه گیری: تجویز کفی گوه ای 5 درجه در پای سالم می تواند فاکتورهای کنترل پوسچرال را به خوبی تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین می تواند به منظور بهبود پوسچر در کودکان همی پلژی مورد استفاده قرار گیرد.


زهرا صالح پور، هانیه اشرفی، خدیجه اوتادی، سعید طالبیان،
دوره 4، شماره 3 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: گردن درد از جمله بیماریهای شایع (66.7%) می باشد، که گروههای سنی مختلف حتی جوانان را شامل می شود.نتایج  بررسی ها حاکی از آن است که شیوع گردن درد در خانم ها بیشتر از آقایان است به همین دلیل بررسی و درمان ضایعات گردنی در خانم ها ضروری‌تر به نظر می رسد. هدف این تحقیق بررسی میزان تغییرات حفظ و کنترل پوسچر در بیماران مبتلا به گردن درد با منشاء عضلانی بود.

روش بررسی: تعداد 20 بیمار و 15 فرد سالم  در این تحقیق شرکت کردند. برای ارزیابی تعادل، در ابتدا از آزمون شونده خواسته می شد که با چشمان باز و پای برهنه یکبار روی دوپا و بار دیگر روی پای غالب به تنهایی روی صفحه نیرو  با و بدون اسفنج نرم (سطح نرم) و به ضخامت10 سانتیمتر به مدت 30 ثانیه بایستد. در مراتب بعدی کلیه شرایط فوق همراه با یک وظیفه دوگانه مورد ارزیابی قرار می‌گرفت. میانگین تغییرات جابجایی مرکز فشار در دو محور داخلی - خارجی و قدامی- خلفی از  سه تکرار مجزا با شاخص لگاریتم دو (انرژی سیگنال) محاسبه و ارزیابی شدند.

یافته­ ها: مقایسه شرایط فوق نشان داد که تفاوت معنی داری بین دو گروه بویژه در زمان دریافت تکلیف دوگانه و جود دارد. همچنین در مرحله قرارگیری در شرایط دشوار ، روی یک پا و سطح نرم و دریافت تکلیف این تفاوت بسیار مشخص‌ تر بود.

نتیجه گیری: بیماران با درد در ناحیه گردن دچار اختلال در حفظ وضعیت می‌گردند که نیاز توجه به این مورد در درمان و پیشگیری از صدمات متعاقب آن توصیه می‌شود.


ناهید پیرایه، سعید طالبیان، محمدرضا هادیان، غلامرضا علیایی، شهره جلائی، حسن مظاهری،
دوره 4، شماره 3 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: استئوآرتریت زانو یکی از شایع ترین مشکلات عضلانی- اسکلتی می باشد که می تواند روی فعالیت روزانه زندگی افراد مبتلا اثر بگذارد و منجر به بروز وابستگی در حین انجام فعالیت های روزمره و اختلال عملکرد از جمله تعادل این بیماران شود. لذا هدف از این مطالعه بررسی ثبات استاتیک افراد مبتلا به استئوآرتریت زانو با استفاده از دستگاه صفحه نیرو و مقایسه آن با گروه سالم می باشد.

روش بررسی: ثبات پاسچر در دو گروه بیمار و سالم (هر گروه 20 نفر) در 2 وضعیت بر روی دستگاه صفحه نیرو بررسی شد. وضعیت ها شامل ایستادن روی دو پا با چشمان باز و بسته بود. میانگین جابه جایی مرکز فشار در محور قدامی- خلفی و داخلی- خارجی اندازه گیری شد.

یافته ها: دامنه جابه جایی مرکز فشار در جهت داخلی- خارجی در وضعیت ایستاده روی دوپا در گروه بیمار افزایش(05/0>P) یافت. همچنین میزان جابه جایی مرکز فشار در جهت قدامی- خلفی و داخلی- خارجی در هر دو گروه بیمار و سالم در وضعیت ایستاده روی دوپا با چشم بسته بیشتر از وضعیت چشم باز بود(05/0>P).

نتیجه گیری: بیمارانی که مبتلا به استئوآرتریت زانو هستند، دچار آسیب پاسچر و افزایش نوسانات مرکز فشار می باشند. بنابراین یکی از مهمترین اهداف توانبخشی برگرداندن کنترل تعادل مطلوب در این بیماران می باشد.


مرضیه نجفی، سبحان نجفی، سعید طالبیان،
دوره 4، شماره 3 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف:  شرایط بیومکانیک اندام میتواند تاثیر بارزی بر بکارگیری واحدهای حرکتی داشته باشد. الکترو میوگرافی سطحی روشی است برای ارزیابی فعالیت عضلانی و زمان شروع آن در هنگام فعالیتهای مختلف.  هدف از این تحقیق استفاده از این روش برای تعیین کارکرد مراکز کنترل حرکت به ازای نوع کار در عضلات اکستانسور مفصل زانو ‌است.

روش بررسی: تعداد ده فرد سالم در این تحقیق شرکت کردند و در دو زنجیره باز و بسته پنج بار حرکت خم و باز شدن زانو را همزمان با ثبت الکترومیوگرافی عضلات انجام دادند. پس از محاسبه انتگرال هر یک از تکرارها بر اساس زنجیره (باز - بسته) و نوع انقباض (کانسنتریک - اکسنتزیک) متوسط سه تکرار میانی از پنج تکرار محاسبه و مقایسه شدند.

یافته ها: مقایسه بکارگیری واحدهای حرکتی در سه عضله اکستانسور زانو در دو نوع انقباض کانسنتریک و اکسنتریک در زنجیره باز تفاوت معنی‌داری را نشان نداد ولی در زنجیره بسته برای دو عضله واستوس مدیالیس و واستوس لترالیس این تفاوت معنی‌دار بود (P<0.05). نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری در بکارگیری واحدهای حرکتی سه عضله  بین دو زنجیره باز و بسته در دو نوع انقباض وجود دارد (P<0.00) .

نتیجه گیری: : در زنجیره باز بین دو انقباض کانسنتریک و اکسنتریک نحوه بکارگیری واحدهای حرکتی تفاوتی ندارند. این فرایند حاکی از آن است که صرف نظر از نوع انقباض در زنجیره باز وارد ساختن نرونهای حرکتی در یک الگوی کنترلی قرار دارند. در زنجیره بسته انقباض کانستریک از بکارگیری واحدهای بیشتری نسبت به اکسنتریک بر خوردار است که با مکانیزم میزان دخالت جزء انقباضی نسبت به عوامل غیر انقباضی همسو است و این امر ناشی از طبیعت دو نوع فعالیت است که در زنجیره بسته بیشتر عینیت پیدا کرده‌است. مقایسه بین دو زنجیره نشان داد که در زنجیره بسته هر دو نوع انقباض (اکسنتریک و کانسنتریک) دارای حجم بیشتری از واحدهای حرکتی هستند. بدین معنی که در زنجیره بسته به لحاظ اثر نیروهای وارده این افزایش اتفاق افتاده‌است.


پریسا کاظمی، سعید طالبیان، غلامرضا علیایی، سید جواد موسوی،
دوره 5، شماره 1 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: آسیبهای ستون فقرات خصوصا در حین باربرداری در محیط های شغلی , یکی از شایع ترین بیماریهای عصبی-عضلانی در عموم جمعیت جهان است. حرکات نامتقارن , خم شدن و چرخش مداوم , حمل اجسام و انجام فعالیتهای قدرتی موجب آسیب به ستون فقرات می شوند. ورزش به عنوان یک فعالیت همه جانبه , شاید بتواند باعث اعمال نیروی کمتر به ستون فقرات و کاهش آسیب گردد. لذا هدف از این مطالعه بررسی تغییرات کنترل حرکتی به ازای حمل بار در طی حرکت دینامیک و سه بعدی تنه و تحت اثر قرینگی یا غیرقرینگی رفتار در ستون فقرات بین افراد ورزشکار و غیرورزشکار است.
روش بررسی: برای انجام این پژوهش , 17 خانم جوان غیرورزشکار و17 خانم جوان ورزشکار انتخاب شدند. پارامترهای زمانی کنترل حرکت (زمان پیش حرکت و زمان حرکت) در فاز برداشتن بارهای 5 , 7 , 9 و 12 کیلوگرم در دو حالت قرینه و غیرقرینه از عضلات اکستانسوری و فلکسوری تنه محاسبه گردید.
یافته­ ها: در هر دو گروه  ورزشکار و غیرورزشکار , با افزایش لود عضلات زودتر وارد عمل شدند (P<0/05). علیرغم اینکه غیرقرینگی, یک روند کاهشی را در زمان شروع حرکت عضلات در لود 7 کیلوگرم و یک روند افزایشی را در زمان شروع حرکت عضلات در لود 12 کیلوگرم نشان داد , اما این تغییرات معنادار نبود. زمان پیش حرکت عضلات مورد بررسی در مرحله بلند کردن بار در گروه ورزشکاران کمتر از افراد غیرورزشکار بود (P<0/01).
نتیجه­ گیری: با افزایش لود , براساس مکانیسم کنترل حلقه باز (Feed forward control) و آگاهی افراد از میزان وزنه ها عضلات آمادگی بیشتری برای شروع حرکت دارند لذا سریعتر وارد عمل می شوند. به نظر می رسد در سیستم نوروموتور ورزشکاران به دلیل تجربه ورزشی , پاسخ حرکتی از قبل برنامه ریزی شده (Preprogrammed) و اتوماتیک است , لذا آمادگی بیشتری برای شروع حرکت دارند.


سعید طالبیان، غلام علیائی،
دوره 5، شماره 1 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف : شناخت اثرات خستگی بر روی پاسخ حرکتی متعاقب آن می تواند به درک روشهای درمانی کمک کند. تعیین مکانیسمی (انقباض ارادی حداکثر و یا تکرار حرکت) که در طی آن سبب تغییر در پیامهای مرکزی و انتقال عصبی عضلانی شود می‌تواند از اهمیت ویژه‌ایی در ارزیابی و یا درمان بیماران برخوردار باشد. اینکه متعاقب خستگی، پاسخ اجزائ نورال یا استئولیگامنتال کدامیک مهم هستند امروزه جای بحث دارد. در عضلات پارااسپینال به دلیل اهمیت آن در حفظ پوسچر و راستای ستون فقرات رفتار عضلات به دنبال بروز خستگی بسیار مهم است . رفتار و الگوی حرکتی ستون فقرات کمری و یا گردنی بدنبال خستگی می تواند ناشی از بروز اختلال در پیوندگاه عصبی‌عضلانی و یا بوجود آمدن محدودیت در پاسخ رفلکسی این سیستم باشد. تأثیر رفلکس تنها مختص عضله خسته شده نیست بلکه در عضلات سینرژیست هم مشاهده می گردد  همچنین مشخص شده که هم پروسه های تحریک و هم مهاری نقش مهمی در این فرایند دارند.

روش بررسی:  تعداد 20  فرد سالم ( 10 زن و 10 مرد ) پس از تکمیل پرسشنامه،  توجیه و آموزش اولیه در این پژوهش شرکت کردند. آزمایشات شامل 1- تمرین گرم کردن 2- قرار دادن الکترودهای ثبات الکترومیوگرافی بر روی عضلات اکستانسور گردن در سمت غالب در محدوده مهره های دوم و چهارم. 3- انجام پنج حرکت اصلی فلکشن گردن در حالت نشسته راحت روی صندلی در دامنه کامل بدون اعمال مقاومت خارجی 4- آزمون خستگی شامل الف -  حداکثر قدرت ایزومتریک در دامنه میانی حرکت به مدت حداکثر سه دقیقه با کنترل توسط داینامومتر تا رسیدن به مرز خستگی فرد (شروع کاهش فعالیت الکترومیوگرافی و نیروی انقباضی ). ب- انجام 50 تکرار فلکشن ریلکسیشن مکرر و مداوم در دامنه کامل.5- بلافاصله بعد از بروز خستگی مانند مرحله سوم شامل انجام پنج حرکت فلکشن اکستنشن گردن در دامنه کامل بدون اعمال مقاومت خارجی. از پنج تکرار،  سه تکرار وسط جهت بررسی انتخاب می شدند. درجه بروز کاهش و عدم فعالیت عضلانی در حرکت فلکشن در قبل و بعد از دو نوع خستگی، در جه شروع فعالیت مجدد عضلانی در حرکت اکستنشن در قبل و بعد از دو نوع خستگی، مدت زمان بی فعالیتی در قبل و بعد از دو نوع خستگی و تغییرات میانگین فعالیت الکترومیوگرافی برحسب RMS در قبل و بعد از خستگی مورد ارزیابی قرار گرفتند.

یافته‌ها:  مقایسه دو نوع خستگی نشان داد که تفاوت عمده‌ای بین دو نوع خستگی وجود دارد و تنها در دامنه حرکتی و همچنین فعالیت اکسنتریک این تفاوت‌ها معنی دار نیست و در مجموع اختلافات در نوع ایزومتریک با کاهش بیشتری نسبت به سیکلیک یا حرکات تکراری همراه بوده‌است.

نتیجه گیری:  در حرکات گردن پاسخ فلکشن ریلکسیشن اتفاق می‌افتد. تکرار حرکت و فعالیت ایزومتریک سبب بروز خستگی و اثر بر درجه عدم فعالیت شد. زمان سکوت دچار کاهش شد که به نظر می‌رسد زمان شروع مجدد فعالیت عضلات اکستانسور گردن زودتر اتفاق می‌افتد و به سمت زوایای میانی و خارجی حرکت می‌کند این امر نشان دهنده عدم مزیت مکانیکی عوامل غیر انقباضی در ناحیه گردن می‌باشد که سبب کاهش این زمان گردیده و به عبارتی عضلات اکستانسور بیشترین مسئولیت را در حفظ وضعیت و کنترل حرکت دارند. مقایسه دو نوع بروز خستگی نشان داد که فعالیت ایزومتریک خستگی بیشتری را سبب شده‌است و شاخص های طیف فرکانس نظیر میانه و متوسط کاهش بیشتری را نشان داده‌اند.


سارا بیات، سعید طالبیان، مهدی عبدالوهاب، شهره جلایی، محمود جلیلی، پروین راجی، سیما مرادی،
دوره 5، شماره 1 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: در فلج مغزی که شایع ترین آسیب حرکتی دوران کودکی با  شیوع 2 در 1000 تولد زنده می باشد، کنترل پوسچر و حرکت تحت تاثیر قرار می گیرد. در نوع همی پلژی آن تفاوت در تون پوسچرال دو سمت بدن وجود دارد که باعث جا به جایی وزن به سمت سالم می شود. در این کودکان اختلالات پوسچرال در قالب اختلالات ثبات پوسچر شامل حفظ پوسچر ]جابجایی مرکز فشار (Center of Pressure) و سطح جابجایی (Area)[ و کنترل پوسچر (متغیرهای سرعت) دیده می شود. روشی که به تازگی برای استفاده اجباری از اندام مبتلا بر اساس CIMT (Constraint-Induced Movement Therapy) بیان شده قرار دادن وج زیر اندام سالم است. در این مطالعه با استفاده از وج روی صفحه نیرو به بررسی ثبات پوسچر پرداخته شد.

روش بررسی: مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی و روش نمونه گیری آن به شکل در دسترس بود.16 کودک همی پلژی در این برنامه شرکت کرده و در دو وضعیت روی صفحه نیرو قرار گرفتند. کودک روی سطح سخت در مرحله اول، بدون وج و در مرحله دوم با وج ˚5 زیر پای سالم می ایستاد تا اطلاعات مربوط به مرکز فشار توسط صفحه نیرو ثبت شود. زمان هر آزمایش نیز 20 ثانیه بوده و هر یک از این مراحل 3 بار تکرار می‌شد.

یافته ها: کاهش معنی داری در جابجایی طرفی و سطح جابجایی بدنبال استفاده از وج ایجاد شد  ولی در مورد جابجایی قدامی خلفی و سرعت جابجایی تفاوت معنی داری ایجاد نشد. همچنین در مورد بررسی وضعیت تقارن، به کمک وج میانگین نیروهای مرکز فشار بر روی پای مبتلا به طور معنی داری افزایش یافت و تقارن در تحمل وزن بر روی دو پا ایجاد شد.

نتیجه گیری: نتایج حاکی از این بود که بدنبال استفاده از وج ˚5  می توان فاکتورهای کنترل پوسچر را بهبود بخشید و به تقارن در وزن انداختن بیماران همی پلژی رسید.


رویا خان محمدی، سعید طالبیان، آزاده شادمهر، ابراهیم انتظاری،
دوره 5، شماره 2 - ( 9-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: اعتقاد معمول بر آن است که تغییر در فعالیت الکتریکی عضلات اسکاپولوتوراسیک و گلنوهومرال یک عامل مرتبط با سندروم گیرافتادگی شانه است لذا هدف مطالعه حاضر آن بود که فعالیت الکتریکی عضلات شانه را در افرادی با و بدون سندروم گیرافتادگی شانه تعیین و با یکدیگر مقایسه کند.
روش بررسی: در این مطالعه مورد شاهدی، 9 زن مبتلا به سندروم گیرافتادگی شانه و 13 زن سالم که از نظر سن، قد و وزن مطابقت داشتند بصورت تصادفی ساده و داوطلبانه شرکت کردند.  ثبت الکترومیوگرافی سطحی عضلات سراتوس انتریور، پکتورالیس ماژور، تراپزیوس فوقانی، تراپزیوس تحتانی، دلتوئید خلفی و دلتوئید قدامی سمت غالب در حین الگوی حرکتی D1ext  و D1flex انجام شد. میزان فعالیت عضلات مورد پردازش قرار گرفته و دو گروه با یکدیگر مقایسه شدند. ار روش غیرپارامتریک ((Mann-Whitney U ) 2 independent sample) برای تحلیل دادهها استفاده شد.
یافته ها: در هر دو الگوی حرکتی تمام عضلات گروه بیمار در مقایسه با گروه سالم افزایش فعالیت را نشان دادند. اما این افزایش در D1ext برای عضلات دلتوئید قدامی ( p=0/04وp=0/003)، پکتورالیس ماژور  p=0/02)وp=0/01)، عضله سراتوس انتریور(p=0/01) و دلتوئید خلفی(p=0/01) و در D1flex برای عضلات تراپزیوس تحتانی ( p=0/005وp=0/006) و پکتورالیس ماژور (p=0/01) از نظر آماری معنادار بود.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه حاکی از آن است که  بیمارانی با علائم گیرافتادگی میزان فعالیت غیر طبیعی را در عضلات نشان می دهند. یافته ها این تئوری را که گیرافتادگی شانه ممکن است با تغییر در الگوی فعالیت عضلات اسکاپولوتوراسیک و گلنوهومرال مرتبط باشد را تصدیق می کند.


مجید اشرف گنجویی، غلامرضا علیائی، سعید طالبیان، کاظم مالمیر، علی اشرف جمشیدی،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: مفصل زانو در انجام اعمال مختلف اندام تحتانی اهمیت و نقش بسیار مهمی را برعهده دارد. در میان عناصر مختلف سازنده مفصل زانو، لیگامان متقاطع قدامی به دلیل  نحوه قرارگیری در مفصل، پیچیدگیهای ساختمانی خاص خود، داشتن گیرندهای عصبی متعدد و متنوع و همچنین آسیب پذیری بالای آن مورد توجه خاص قرار گرفته است. بعد از آسیب این لیگامان گشتاور اکستانسوری زانو کاهش می یابد ولی عقیده بر این است که این کاهش توسط عضلات مچ پا و ران جبران میگردد. این ادعا توسط بررسی های ایزوکاینتیک مورد تحقیق قرار نگرفته است. هدف از انجام مطالعه آن است که با توجه به روند توانبخشی در افراد با ضایعه مزمن لیگامان متقاطع قدامی در ایران آیا کاهش توانایی عضله کوادری سپس در تولید گشتاور اکستانسوری زانو ایجاد می شود؟ و آیا این کاهش توسط عضلات هیپ یا مچ پا جبران میگردد؟
روش بررسی: در این تحقیق 10 نفر مرد سالم در محدوده سنی 35-22 سال و 10 نفر بیمار مبتلا به پارگی لیگامان متقاطع قدامی در محدوده سنی 42-23 سال شرکت نمودند. گشتاور پلانتار فلکسورهای مچ پا، اکستانسورهای زانو و اکستانسورهای هیپ در دو سرعت زاویه ای 60 و180 درجه بر ثانیه با داینامومتر ایزوکاینتیک و همچنین تست عملکردی پرش عمودی روی یک پا اندازه گیری شد.
یافته ها: با استفاده از آزمونهای آماری ویلکاکسون و ضریب همبستگی اسپیرمن، نتایج نشان داد که در بیماران، تفاوتهای میانگین قدرت عضلات گاسترو سولئوس، اکستانسورهای هیپ و مجموع میانگین قدرت این عضلات بین دو اندام آسیب دیده وسالم معنا دار نبوده است (05/0P). تفاوت نمره پرش عمودی بین اندام آسیب دیده و سالم افراد بیمار نیز معنی دار بود (01/0>P).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج، پلانتار فلکسورها و اکستانسورهای هیپ اندام آسیب دیده بیماران، کاهش قدرت کوادری سپس را جبران کرده بودند. بنابراین با وجود کاهش قابل توجه قدرت کوادری سپس اندام آسیب دیده، مجموع میانگین های قدرت عضلات اکستانسور هیپ، کوادری سپس و پلانتار فلکسورهای این اندام تفاوت آماری نداشتند. همچنین تفاوتی بین پارامترهای ایزوکاینتیک و آزمون عملکردی پرش عمودی وجود نداشت، بنابراین، این آزمون نمی تواند جایگزین تست ایزوکاینتیک باشد.


مریم نصیرپور، سعید طالبیان مقدم، غلامرضا علیایی، نسترن قطبی، سقراط فقیه زاده،
دوره 5، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: گردن درد یکی از سه شکایت رایج در سیستم عصبی عضلانی است. طبق مطالعات سیستم ثباتی گردن شامل بخش های غیرفعال، عضلات و کنترل عصبی است. برای بررسی کنترل تعادل در سیستم های ثباتی، پاسخ عضلات ستون فقرات را بدنبال  اعمال اغتشاشات مثل حرکات سریع بازو بررسی می کنند. کلارهای گردنی یکی از شیوه های جلوگیری و یا درمان گردن درد می باشد. هدف از انجام این مطالعه بررسی نقش کلار نرم گردنی بر پاسخ حرکتی  و مدت زمان فعالیت عضلات و الگوی بکارگیری آنها بود.

روش بررسی: در مطالعه 20 خانم جوان سالم، عمل فلکشن شانه را با وزنه در دو وضعیت بدون کلار و با کلار نرم گردنی پس از شنیدن محرک صوتی انجام دادند. با ثبت الکترومیوگرافی سطحی از عضلات دلتویید ، تراپزیوس ، ارکتوراسپاین گردنی و استرنوکلایدوماستویید، تأثیر کلار بر زمان عکس العمل، مدت زمان فعالیت عضلات و زمان وارد عمل شدن عضلات بررسی شد.

یافته ها:استفاده از کلار نرم گردنی موجب افزایش زمان عکس العمل حرکت فلکشن شانه شد(05/0P<). همچنین کلار نرم گردنی مدت زمان فعالیت عضلات تراپزیوس و ارکتوراسپاین گردنی را کاهش داد(05/0P<). حین عمل فلکشن شانه با بار اضافی، عضله تراپزیوس با اختلاف معناداری نسبت به سایر عضلات زودتر وارد عمل شد ولی عضلات ارکتوراسپاین گردنی و استرنوکلایدوماستویید هم انقباضی نشان دادند.

نتیجه گیری: بدنبال اعمال اغتشاش پوسچرال، کلار نرم گردنی موجب کاهش فعالیت عضلات و کند شدن پاسخ ها می شود. مراکز کنترل حرکت در پاسخ به اغتشاشات در گردن با انتخاب هم انقباضی عضلات سعی در ثبات می نمایند.  


مسعود غفرانی، غلامرضا علیایی، سعید طالبیان، حسین باقری،
دوره 6، شماره 1 - ( 7-1391 )
چکیده

زمینه و هدف : علی رغم افزایش سطح آگاهی و اصلاح ارگونومی، شیوع اختلالات کمری در محیط های کاری رو به افزایش است. تلاش هایی در جهت کاهش شیوع آسیب­های عضلانی - اسکلتی ناشی از فعالیت­هایی مثل بلند کردن، پایین گذاشتن و حمل کردن اشیاء در محیط­های کاری انجام شده که از آن جمله می­توان به استفاده از وسایل کمکی مانند کمربندها اشاره کرد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر حمایت کننده­ی کمری - خاجی بر روی یکی از شاخص های کنترل حرکتی در حین بار برداری های قرینه است.

روش بررسی: در این مطالعه از20 مرد خواسته شد که وزنه­های 5/5، 5/7، 5/9 و 5/12 کیلوگرمی را در وضعیت فلکشن کامل تنه و ران با صاف بودن زانوها با کمربند وبدون کمربند از سطح زمین بلند کرده و بر روی سطح میز هدف قراردهند. ثبت الکترومیوگرافی سطحی از دو جفت عضلات پشتی و سه عضله شکمی بعمل آمد.

یافته­ ها : استفاده از کمربند باعث افزایش معنی داری (05/0P<) در میزان ضریب قرینگی هنگام بلند کردن وزنه­های مختلف شد.

نتیجه گیری: استفاده از کمر بند باعث ایجاد هماهنگی بیشتر در فعالیت عضلات آگونیست و آنتاگونیست تنه حین بلند کردن وزنه­ها شد.


سعید خاتم ساز، ملیحه موسوی قمی، سعید طالبیان،
دوره 6، شماره 1 - ( 7-1391 )
چکیده

زمینه و هدف:  خستگی عضلانی عاملی برای آسیب‌دیدگی‌است. توانایی انجام حرکت بدون خطا و کنترل پذیری آن در کاهش ضایعات اثر مهمی دارد. به ‌دنبال خستگی تکرارپذیری حرکت کاهش می یابد. ارزیابی کنترل حرکت به‌دنبال خستگی می‌تواند بستری مناسب برای بررسی تغییرات بوجود آمده باشد و در توصیه های درمانی جهت جلوگیری از صدمات کمک نماید. هدف این تحقیق بررسی تغییرات بوجود آمده در کنترل حرکت بر اساس بروز خستگی از دیدگاه فیزیولوژیک در افراد سالم و بیماران با درد جلوی زانو است.
روش بررسی:
 تعداد 15 خانم (10 فرد سالم و 5 بیمار با علائم دو طرفه) داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. ثبت الکترومیوگرافی سطحی از عضلات واستوس مدیالیس، واستوس لترالیس و رکتوس فموریس هر دو  سمت (20 عضله سالم و 10 عضله بیمار) در حین آزمون خستگی در دو زنجیره باز و بسته  بدست آمد. قبل و بلا فاصله بعد از خستگی پنج تکرار داینامیک تعیین و سه تکرار میانی آن جهت مقایسه ضریب قرینگی به‌عنوان شاخص ارزیابی کنترل و کاهش میانه طیف فرکانس به‌ عنوان شاخص خستگی در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: به‌دنبال خستگی در هر دو گروه میانه طیف فرکانس کاهش معنی­داری نشان داد که در گروه بیماران این کاهش بیشتر بود. همچنین کاهش معنی‏داری در شاخص قرینگی در بعد از خستگی مشاهده شد. این معیار در بین دو گروه در قبل از خستگی معنی دار بود ولی بعد از خستگی تفاوتی نداشت. 

 نتیجه‌گیری: خستگی سبب کاهش میانه فرکانس در حرکات داینامیک می‌گردد. بدنبال درد و اختلال عملکرد مراکز بالای سیستم کنترل حرکت از سینرژی های متفاوتی استفاده می کنند. بعد از خستگی الگوی سینرژی تغییر کرده و در انقباضات داینامیک ضریب قرینگی کاهش می یابد این تغییر وابسته به اختلال عملکردی و درد بوده و الگوی ثابتی ندارد.


زینت آشناگر، آزاده شادمهر، محمدرضا هادیان، سعید طالبیان، شهره جلائی،
دوره 6، شماره 1 - ( 7-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: ویبراسیون کل بدن، بعنوان یک مدالیته جدید ورزشی باعث بهبود عملکرد عصبی عضلانی می گردد ولی تاکنون مطالعه ای که به بررسی اثرات آن بر زمان عکس العمل بعنوان شاخصی جهت بررسی عملکرد عضلات بویژه در اندام فوقانی بپردازد، وجود ندارد.  لذا هدف این مطالعه بررسی اثرات آنی ویبراسیون کل بدن بر پارامترهای زمانی در عضلات اندام فوقانی است.

روش بررسی: 40 نفر خانم جوان سالم بطور تصادفی در دو گروه آزمون (ویبراسیون روشن) و کنترل (ویبراسیون خاموش) قرار گرفتند. در گروه آزمون، پارامترهای زمانی (زمان عکس العمل، پیش حرکت و حرکت) بوسیله الکترومیوگرافی، قبل و بعد از ویبراسیون( 5 ست 30 ثانیه ای با فرکانس 30 هرتز و دامنه 5 میلی متر) اندازه گیری شد. در گروه کنترل همین روند با ویبراسیون خاموش انجام گرفت.

یافته ها: ویبراسیون کل بدن تغییر معناداری در زمان عکس العمل ایجاد نکرد (253/0=P). زمان پیش حرکت تنها در عضله ترایسپس بعد از ویبراسیون نسبت به قبل از آن افزایش معناداری یافت (006/0= P). زمان حرکت عضله سراتوس قدامی نیز بین دوگروه ویبراسیون روشن و خاموش، تفاوت معناداری داشت (003/0= P).

نتیجه­ گیری: بنظر می رسد که اعمال یک جلسه ویبراسیون کل بدن باعث اثرات متفاوتی در عضلات اندام فوقانی می گردد و در نهایت تاثیر شاخصی بر زمان عکس العمل کلی ندارد.


سعید طالبیان، زینب شیروی، سیما مرادی، نیلوفر روستایی، حسن تمرتاش،
دوره 6، شماره 2 - ( 8-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: نیروی وارده در مچ پا جهت حفظ ثبات از عواملی است که در صورت عدم وجود کنترل مناسب می‌تواند سبب بروز ضایعات در مچ پا گردد. بی ثباتی مزمن مچ پا یک ناتوانی شایع است که می تواند روی عملکرد و فعالیت روزانه زندگی افراد مبتلا اثر بگذارد. هدف این تحقیق ارزیابی تغییرات کنترل شده نیروی اعمال شده بر مچ پا در شرایط دشوار کنترل پوسچر است.

روش بررسی: کنترل پوسچر در دو گروه سالم و بیمار در 8 وضعیت بر روی دستگاه صفحه نیرو مورد بررسی قرار گرفت. وضعیتها شامل ایستادن روی دو پا با چشم باز و بسته، وایستادن روی یک پا (راست و چپ) با چشم باز با و بدون فعالیت شناختی همزمان بود. میزان تغییرات نیرو در حوزه زمان با ارزیابی فرکتال در دو محور X وY اندازه گیری شدند.

یافته­ ها: بعد فرکتال نیرو در هر دو گروه کاهش معنی داری متعاقب دریافت تکلیف دوگانه در همه حالت ها نشان داد (05/0P< ). تفاوت معنی داری بین دو گروه در شرایط ایستادن دو پا در شرایط با و بدون تکلیف دو گانه مشاهده نشد. در شرایط ایستادن روی یک پا بعد فرکتال نیرو بدنبال دریافت تکلیف دوگانه  افزایش معنی داری در اندام مبتلا نشان داد (05/0P< ) ولی مقایسه دو اندام در افراد سالم تفاوتی را در بر نداشت. همچنین مقایسه اندام مبتلا در بیماران با اندام مشابه در افراد سالم با افزایش معنی دار بعد فرکتال نیرو همراه بود (05/0P< ) .

نتیجه گیری: بیماران با سابقه بی ثباتی مزمن مچ پا دچار اختلال در حفظ و کنترل مناسب نیرو در تکمیل شرایط حفظ پوسچر می باشند. این اختلال در روند کنترل با تکلیف دو گانه مشخص تر گشته و شرایط مستعدی را جهت آسیب مجدد فراهم می سازد. ارزیابی با بعد فرکتال یک روش مناسب جهت ارزیابی کنترل پوسچر در شرایط مشکل می باشد.


سیده مریم حجازی، آزاده شادمهر، غلامرضا علیایی، سعید طالبیان،
دوره 6، شماره 2 - ( 8-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: افراد معمولا از مدلهای مختلفی برای پرش ارتفاع استفاده می نمایند. به نظر می رسد هریک از انواع پرش می تواند اثرات متفاوتی بر پارامتر های بیومکانیکی بدن داشته باشد. این تحقیق اثر دو  نوع پرش بر شاخص های عملکرد و نیز سفتی عمودی اندام تحتانی به عنوان پاسخ مکانیکی بدن به اغتشاشات حین پرش را مورد بررسی قرار داده است.

روش بررسی: سفتی عمودی اندام تحتانی و نیز شاخص های عملکرد شامل ارتفاع پرش، زمان پرش، زمان تماس و توان در 25 خانم جوان سالم حین انجام دو نوع پرش squat  (Squat Jump: SJ)و countermovement (Counter Movement Jump: CMJ) بررسی گردید.

یافته­ ها: شاخص های سفتی عمودی اندام تحتانی (028/0=P) و ارتفاع پرش (039/0=P) به شکل معناداری در پرش CMJ بیشتر از SJ  بود. نوع پرش بر متغیرهای زمان پرش (1/0=P). ، زمان تماس (7/0=P). و توان (3/0=P) تاثیر معناداری نگذاشت.

نتیجه­ گیری: پرش CMJ با افزایش تولید نیروی عضلانی، کار انجام شده و نیروی واکنشی زمین سبب بهبود در عملکرد پرش می گردد. افزایش میزان سفتی عمودی نیز از سویی با بهبود عملکرد و از سوی دیگر با افزایش احتمال آسیب همراه می باشد.


محمدرضا پوراحمدی، اسماعیل ابراهیمی تکامجانی، سعید طالبیان، علی اشرف جمشیدی، هلاکو محسنی فر،
دوره 6، شماره 3 - ( 9-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: درد قدامی زانو یکی از شایع‌ترین مشکلات زانوست. تاکنون مطالعات زیادی در مورد درد قدامی زانو و تأثیر درمان‌های مختلف بر این عارضه صورت گرفته است. امروزه این واژه کلی را به طور دقیق‌تر تقسیم‌بندی کرده و مورد مطالعه قرار می‌دهند. سندروم اکستانسیون زانو یکی از مشکلات شایع در زمینه ارتوپدی و فیزیوتراپی است که با افزایش سفتی عضله چهارسررانی شناخته می‌شود و می‌تواند باعث درد قدامی زانو شود. هدف از این مقاله مروری بررسی نقطه نظرات جدید و تناقضات پیرامون این عارضه می‌باشد.

روش بررسی: جستجوی نظام‌مند بانک‌های اطّلاعاتی مدلاین Pubmed و سایت ScienceDirect و مجله JOSPT، برای شناسایی مقالات چاپ شده و مطالعات صورت گرفته بر روی درد قدامی زانو، بخصوص مطالعات انجام شده بر روی سندروم اکستانسیون زانو انجام شد. بعلاوه، مطالعات مربوط به دیدگاه‌های گوناگون پیرامون درد قدامی زانو و همچنین  اثر بخشی مداخلات و درمانهای مختلف بر روی درد قدامی زانو و سندروم اکستانسیون زانو شناسایی شد.

یافته‌ها: تعداد 50 مقاله در این زمینه مورد بررسی قرار گرفت که از بین این تعداد، 42 مقاله تأثیر درمانهای گوناگون را بر درد قدامی زانو مورد بررسی قرار دادند. تعداد 5 مقاله به بررسی دقیق جنبه‌های گوناگون درد قدامی زانو پرداخت و 3 مقاله دیگر در مورد سندروم اکستانسیون زانو بود.

نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این مطالعات، نشان داد که علل ایجاد کننده درد قدامی زانو را می‌توان به دو دسته 1: درد قدامی زانو مرتبط با مشکلات پاتلوفمورال و 2: درد قدامی زانو غیر مرتبط با مشکلات پاتلوفمورال طبقه‌بندی کرد. سندروم اکستانسیون زانو جز علل درد قدامی زانو غیرمرتبط با مشکلات پاتلوفمورال است. در این عارضه در دراز مدّت استخوان پاتلا دچار افزایش زاویه تیلت شده و همین عامل می‌تواند به افزایش درد بیماران بیافزاید. در درمان نیز بر خلاف باور عمومی که بر روی کشش مجموعه تنسورفاسیالاتا و ایلیوتیبیال باند تأکید می‌کنند باید بیشتر به کشش عضله مستقیم رانی توجه نمود تا کشش مجموعه تنسورفاسیالاتا و ایلیوتیبیال باند، زیرا باند ایلیوتیبیال اثر کمتری بر روی تیلت استخوان پاتلا دارد.


فایزه سادات محمودی هاشمی، سیدجواد موسوی، بهروز عطارباشی مقدم، سعید طالبیان مقدم، شیوا موسوی،
دوره 7، شماره 1 - ( 2-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: این مطالعه با هدف دستیابی به یک پرسشنامه فارسی مناسب برای ارزیابی ضایعات شانه در ورزشکاران، به ترجمه، بومی سازی و تعیین اعتبار و تکرارپذیری پرسشنامه جراحان شانه و آرنج آمریکا پرداخته است.

روش بررسی: افراد مورد مطالعه 100 نفر از ورزشکاران رشته های پرتابی و بالای سر مبتلا به آسیب و اختلال در عملکرد شانه (81/5 ± 96/25‌سال) بودند. روند ترجمه پرسشنامه و تطابق فرهنگی طبق روش استاندارد انجام گرفت. پس از تکمیل مراحل ترجمه و تهیه نسخه  فارسی پرسشنامه ASES ، این پرسشنامه به همراه نسخه های فارسی پرسشنامه ناتوانی بازو و شانه و دست (The Disabilities of the Arm Shoulder and Hand: DASH)  و سنجش سلامت خلاصه شده 36 سوالی (Short Form 36 Health Survey:SF36) جهت تعیین اعتبار توسط بیماران تکمیل شدند. 30 نفر از این افراد به صورت تصادفی جهت بررسی تکرارپذیری آزمون- بازآزمون پرسشنامه، مجدا پرسشنامه را تکمیل کردند. پس از تکمیل پرسشنامه، داده های بدست آمده مورد ارزیابی آماری قرار گرفت.

یافته­ ها: جهت سنجش همخوانی درونی سوال های موجود در نسخه فارسی پرسشنامه‌ ASES از ضریب همبستگی آلفاکرونباخ استفاده شد. آلفای کرونباخ برای این پرسشنامه عدد 91/.  بدست آمد. برای تکرارپذیری آزمون- بازآزمون از آزمون ICC استفاده شد که مقدار، 91/.  بدست آمد. ارتباط بین نسخه فارسی پرسشنامه‌ ASES با نسخه‌های فارسی پرسشنامه‌های SF36 و DASH با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون بررسی شد. همبستگی بین نسخه فارسی پرسشنامهASES  و پرسشنامه DASH برابر با 78/0 بود که نشان دهنده ارتباط قوی بین نسخه فارسی پرسشنامه ASES و DASH است. همبستگی بین نسخه فارسی پرسشنامه ASES با بخش های مختلف  پرسشنامه SF36، بین 48/0 تا 62/0 بود که همبستگی متوسط را نشان داد.

نتیجه ­گیری: نسخه فارسی پرسشنامه ASES ابزاری معتبر و تکرارپذیر برای ارزیابی عملکرد شانه در ورزشکاران مبتلا به اختلالات شانه می‌‌باشند.



صفحه 2 از 3     

فصلنامه توانبخشی نوین Journal of Modern Rehabilitation
Persian site map - English site map - Created in 0.1 seconds with 46 queries by YEKTAWEB 4657