[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: تماس با ما :: جستجو ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد قالب جدید پایگاه چیست؟
ضعیف
متوسط
خوب
عالی
   
..
Google Scholar Metrics

Citation Indices from GS

..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::

حسین باقری، مهدی عبدالوهاب، پروین راجی، محمود جلیلی، سقراط فقیه زاده، زهرا سلطانی،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف: سالمندی عبارت است از تحلیل تدریجی ساختمان (ارگانیسم) بدن که در اثر بیماری و حوادث نبوده بلکه در اثر دخالت عامل زمان پیش می آید و امروزه سالمندان به جهت افزایش روزافزون آنها یکی از موضوعات اصلی مطالعاتی به شمار می روند.حفظ استقلال درانجام فعالیت های روزمره زندگی (ADL) یکی از حیاتی ترین اعمال برای فرد سالمند است. با توجه به تاثیر قدرت در توانایی انجام فعالیت های روزمره زندگی در این پژوهش تاثیر تمرینات مقاومتی پیشرونده بر قدرت اندام فوقانی و تحتانی و توانایی انجام فعالیت های روزمره زندگی مردان سالمند  بررسی شد.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مداخله ای بود و نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انجام شد. ۵۰ مرد سالمند، شامل ۲۵ نفر در گروه درمان با میانگین سنی ۴۵/۶۹ سال و ۲۵ نفر در گروه شاهد با میانگین سنی ۲۴/۷۲ سال در مطالعه شرکت کردند. گروه مداخله ۳ روز در هفته، روزی ۴۰ دقیقه به مدت ۸ هفته در تمرینات مقاومتی شرکت کردند. قدرت اکستانسورهای شانه و زانو توسط دستگاه Tekdyne Incentive Dynamometers (TID) و فعالیت های روزمره زندگی با  Barthel - Index سنجیده شد.

یافته­ ها: بر اساس t تست زوجی، در ارزیابی قدرت اکستانسورهای شانه و زانو با دستگاه TID  اختلاف تغییرات میانگین قبل و بعد از مداخله معنی دار بود )۰۰۰۱/۰ ≥(P. همچنین در ارزیابی فعالیت­های مراقبت از خود، تحرک و فعالیت­های روزمره زندگی  با Barthel-Index اختلاف تغییرات میانگین قبل و بعد از مداخله معنی دار بود)۰۰۰۱/۰ ≥(P.

 نتیجه­ گیری : اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که انجام تمرینات مقاومتی پیشرونده می تواند باعث افزایش قدرت اندام فوقانی و تحتانی مردان سالمند شود و موجب بهبود توانایی سالمند در انجام فعالیت های روزمره زندگی شود.


سیما مرادی، سعید طالبیان مقدم، مهدی عبدالوهاب، شهره جلائی، محمود جلیلی، لیلا دهقان، سارا بیات،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه وهدف: در کودکان همی پلژی تفاوت در تون پوسچرال دو سمت بدن وجود دارد. بدیهی است که یک ایستادن غیر متقارن ، همراه با تحمل وزنی که عمدتأ روی سمت مبتلا است می تواند فرد همی پارتیک را در معرض ریسک افتادن قرار داده و ایجاد بی ثباتی کند. در افراد همی پلژی اساسی ترین تمرینهای درمانی به نظر می آید که یکپارچه کردن دو سمت بدن باشد. گر چه ایستادن ثابت یک وظیفه پوسچرال نسبتاً ساده است اما بصورت نیمه خودکار توسط مراکز مغزی و نخاعی کنترل می شود؛ و ثابت شده که ایستادن ثابت هم نیازمند منابع شناختی است. بنابراین، کنترل پوسچرال به تعامل سیستم اسکلتی - عضلانی با سیستم عصبی نیاز دارد .

روش بررسی: دراین کارآزمایی بالینی(قبل و بعد) ۲۰ کودک همی پلژی اسپاستیک ۵ تا ۱۲ ساله در حالتهای با استفاده از کفی گوه ای خارجی و بدون استفاده از کفی گوه ای  خارجی و در هر یک از این دو حالت با انجام وظیفه شناختی و بدون انجام آن در مرکز صفحه نیرو در وضعیت ایستاده با بیشترین ثبات قرار میگرفتند. از تست حافظه کوتاه مدت عددی  بعنوان تکلیف شناختی استفاده شد. میانگین دامنه نوسانهای قدامی-خلفی و داخلی-خارجی و میانگین سرعت نوسانات و ناحیه آن بعنوان متغیر وابسته کنترل پوسچرال و تعداد اشتباهات در بیاد آوری زنجیره اعداد تصادفی بعنوان متغیر وابسته وظیفه شناختی ثبت می‌شد.

یافته ها: اثر تجویز کفی بر دامنه جابجایی طرفی) ۰۱۵/۰ (P=و بر سرعت) ۰۰۵/۰ (P=و سطح جابجایی) ۰۰۷/۰ (P= معنی دار بود. اثر اعمال وظیفه شناختی بر روی متغییر های دامنه جابجایی  قدامی-خلفی ) ۰۱۴/۰ (P=و طرفی) ۰۱۴/۰ (P=و بر سرعت) ۰۰۲/۰ (P=و سطح جابجایی) ۰۰۲/۰ (P=معنی دار بود. اما کفی گوه ای توانسته بود از تاثیر آن بکاهد.

نتیجه گیری: تجویز کفی گوه ای ۵ درجه در پای سالم می تواند فاکتورهای کنترل پوسچرال را به خوبی تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین می تواند به منظور بهبود پوسچر در کودکان همی پلژی مورد استفاده قرار گیرد.


نرگس کرد، محمد رحیم شاهبداغی، سیده مریم خدامی، ماندانا نوربخش، شهره جلائی، مسعود متصدی زرندی،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف: درک آهنگ گفتار به طور عمده بر درک تغییرات فرکانس پایه تکیه دارد و این تغییرات برای افراد دارای افت شنوایی شدید و عمیق قابل دستیابی نیست. هدف این مطالعه بررسی درک آهنگ گفتار در کودکان کاشت حلزون شده و مقایسه آن با کودکان دارای شنوایی طبیعی می باشد.

روش بررسی: پژوهش حاضر بر روی ۲۵  کودک کاشت شده و۵۰ کودک طبیعی انجام گرفت. یک فرد بزرگسال که زبان اول وی فارسی بود، تعدادی جمله سؤالی و جمله خبری را بیان نمود. جملات برای کودک پخش می شد و از وی خواسته می شد تا تعیین کند جمله خبری یا پرسشی بود.

یافته ها: نتایج نشان داد که درک آهنگ جملات خبری و سؤالی بین دو گروه دارای تفاوت معنادار می باشد(۰۵/۰>P). درک آهنگ جملات خبری و سؤالی با سن کودک در زمان جراحی کاشت و مدت زمان استفاده از پروتز همبستگی معنادار(۰۵/۰>P) دارد.

بحث: با توجه به نتایج این مطالعه و مطالعات پیشین، پروتز کاشت حلزون در تسهیل درک آهنگ گفتار دارای نواقصی می باشد. با این وجود با جراحی در سن پایین تر، این محدودیت تا حدی جبران می گردد. بنابراین لازم است آسیب شناسان گفتار و زبان مداخله بر روی درک آهنگ گفتار را در برنامه درمانی کودکان کاشت شده بگنجانند.


کبری قاسمی، حسن جعفری، علی اشرف جمشیدی،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

مقدمه: از جمله مشکلاتی که فرد ورزشکار در هنگام انجام تمرینات ورزشی و بیمار در هنگام انجام تمرینات درمانی با آن مکرراً مواجه است، مسأله خستگی عضلانی است. بدیهی است که بروز پدیده خستگی دقت عملکرد افراد را متأثر ساخثه و دامنه فعالیت فیزیکی و ورزشی را محدود می سازد .فوائد خستگی در بسیاری از تحقیقات گذشته مورد مطالعه قرار گرفته است . لذا ارزیابی خستگی نیازمند بررسی های دقیق، پایا و قابل اعتمادی می باشد . بررسی قدرت عضلانی و ادارک فردی از خستگی دو روش معمول در بسیاری از تحقیقات بوده است . . لذا محقیقین در تحقیق حاضر به بررسی پایایی زمانی دو روش ادراک فردی از خستگی و سنجش گشتاور تولیدی توسط عضله بعد از ایجاد خستگی پرداختند .

مواد و روشها: در این تحقیق ۱۵ نفر خانم بین ۳۰- ۲۰ سال که حداقل هفته­ای یک بار به صورت غیر حرفه­ای در فعالیتهای ورزشی شرکت داشتند، به صورت داوطلبانه وارد مطالعه شدند. هر آزمودنی سه بار به آزمایشگاه مراجعه می­نمود. اولین جلسه برای آشنایی با نحوه انجام انقباض ایزوکینتیک بود. تست اصلی هم در دو جلسه بعدی با فاصله یک هفته انجام می شد. در ابتدای هر جلسه پس از گرم کردن، میزان خستگی اداراکی توسط آزمون مقیاس آنالوگ بصری ، متوسط حداکثرگشتاور و متوسط توان کانسنتریک ایزوکینتیک عضلات چهار سر ران پای غالب در سرعت ۶۰ درجه در ثانیه اندازه­گیری می­شد. سپس پروتکل خستگی یعنی تکرار انقباض­های ایزوکینتیک بیشینه تا زمانیکه قدرت فرد برای سه بار متوالی به ۵۰% حداکثر مقدار خود کاهش پیدا می کرد اجرا می­گردید. پس از اجرای پروتکل خستگی، متوسط حداکثرگشتاور، متوسط توان و خستگی ادارک شده مجددا مورد ارزیابی قرار می­گرفت.

نتایج: پایایی متوسط حداکثر گشتاور (APT ) ، متوسط توان (AP) و مقیاس آنالگ بصری (VAS) قبل ازاجرای پروتکل خستگی به ترتیب ۶/۸۱% ، ۴/۸۷% و ۹/۴۷% بوده است و میزان این پایایی بعد از خستگی به ترتیب به ۹/۵۹% ، ۴/۶۴% و ۶/۹۶% تغییر یافته است .

 نتیجه­ گیری: این مطالعه نشان داد که در ارتباط با پارامترهای ایزوکینتیکی  میزان پایایی زمانی قبل از خستگی بالا بوده به عبارتی گشتاور و توان ثبت شده هم در دفعات تکرار و هم در طول زمان، مقیاسی پایا می باشند. بعد از خستگی میزان پایایی گشتاور و توان ثبت شده توسط ایزوکینتیک تکرارپذیر بود و این تکرار پذیری در حد متوسط تا خوب بدست آمد. اما در مورد مقیاس آنالوگ بصری نتیجه کاملا بر عکس بود بدین گونه که قبل از خستگی میزان پایایی از درک خستگی موضعی پایین بوده و حتی معنی دار هم  نبود. ولی این مقیاس بعد از خستگی در حد بسیار بالایی تکرار پذیر بود.


زهرا صالح پور، هانیه اشرفی، خدیجه اوتادی، سعید طالبیان،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف: گردن درد از جمله بیماریهای شایع (۶۶,۷%) می باشد، که گروههای سنی مختلف حتی جوانان را شامل می شود.نتایج  بررسی ها حاکی از آن است که شیوع گردن درد در خانم ها بیشتر از آقایان است به همین دلیل بررسی و درمان ضایعات گردنی در خانم ها ضروری‌تر به نظر می رسد. هدف این تحقیق بررسی میزان تغییرات حفظ و کنترل پوسچر در بیماران مبتلا به گردن درد با منشاء عضلانی بود.

روش بررسی: تعداد ۲۰ بیمار و ۱۵ فرد سالم  در این تحقیق شرکت کردند. برای ارزیابی تعادل، در ابتدا از آزمون شونده خواسته می شد که با چشمان باز و پای برهنه یکبار روی دوپا و بار دیگر روی پای غالب به تنهایی روی صفحه نیرو  با و بدون اسفنج نرم (سطح نرم) و به ضخامت۱۰ سانتیمتر به مدت ۳۰ ثانیه بایستد. در مراتب بعدی کلیه شرایط فوق همراه با یک وظیفه دوگانه مورد ارزیابی قرار می‌گرفت. میانگین تغییرات جابجایی مرکز فشار در دو محور داخلی - خارجی و قدامی- خلفی از  سه تکرار مجزا با شاخص لگاریتم دو (انرژی سیگنال) محاسبه و ارزیابی شدند.

یافته­ ها: مقایسه شرایط فوق نشان داد که تفاوت معنی داری بین دو گروه بویژه در زمان دریافت تکلیف دوگانه و جود دارد. همچنین در مرحله قرارگیری در شرایط دشوار ، روی یک پا و سطح نرم و دریافت تکلیف این تفاوت بسیار مشخص‌ تر بود.

نتیجه گیری: بیماران با درد در ناحیه گردن دچار اختلال در حفظ وضعیت می‌گردند که نیاز توجه به این مورد در درمان و پیشگیری از صدمات متعاقب آن توصیه می‌شود.


ناهید پیرایه، سعید طالبیان، محمدرضا هادیان، غلامرضا علیایی، شهره جلائی، حسن مظاهری،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف: استئوآرتریت زانو یکی از شایع ترین مشکلات عضلانی- اسکلتی می باشد که می تواند روی فعالیت روزانه زندگی افراد مبتلا اثر بگذارد و منجر به بروز وابستگی در حین انجام فعالیت های روزمره و اختلال عملکرد از جمله تعادل این بیماران شود. لذا هدف از این مطالعه بررسی ثبات استاتیک افراد مبتلا به استئوآرتریت زانو با استفاده از دستگاه صفحه نیرو و مقایسه آن با گروه سالم می باشد.

روش بررسی: ثبات پاسچر در دو گروه بیمار و سالم (هر گروه ۲۰ نفر) در ۲ وضعیت بر روی دستگاه صفحه نیرو بررسی شد. وضعیت ها شامل ایستادن روی دو پا با چشمان باز و بسته بود. میانگین جابه جایی مرکز فشار در محور قدامی- خلفی و داخلی- خارجی اندازه گیری شد.

یافته ها: دامنه جابه جایی مرکز فشار در جهت داخلی- خارجی در وضعیت ایستاده روی دوپا در گروه بیمار افزایش(۰۵/۰>P) یافت. همچنین میزان جابه جایی مرکز فشار در جهت قدامی- خلفی و داخلی- خارجی در هر دو گروه بیمار و سالم در وضعیت ایستاده روی دوپا با چشم بسته بیشتر از وضعیت چشم باز بود(۰۵/۰>P).

نتیجه گیری: بیمارانی که مبتلا به استئوآرتریت زانو هستند، دچار آسیب پاسچر و افزایش نوسانات مرکز فشار می باشند. بنابراین یکی از مهمترین اهداف توانبخشی برگرداندن کنترل تعادل مطلوب در این بیماران می باشد.


حمیده قائمی، زهرا سلیمانی، هوشنگ دادگر،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف: نارساخوانی نوعی اختلال یادگیری زبانی است که منجر به نقایصی در زبان نوشتاری از جمله خواندن و هجی کردن می گردد. این گروه از کودکان در زمینه های نحوی، صرفی ،واجی ،معنایی و کاربرد شناختی آسیب دیده اند.در همین راستا به بررسی حوزه ی دانش صرفی به عنوان یکی از جنبه های موثر بر مولفه های  خواندن( سرعت ، صحت و درک ) که در این کودکان دچار نقص شده است، پرداخته ایم.

روش بررسی: در این  مطالعه ۲۷ دانش آموز نارسا خوان و ۵۷ دانش آموز عادی در پایه دوم دبستان شرکت داشتند. وجود یا عدم وجود  نارساخوانی با انجام آزمون خواندن و نارسا خوانی نما تعیین شده و همچنین وجود یا عدم وجود اختلالات زبانی در هر دو گروه از آزمون رشد زبان TOLD  استفاده گردید . آزمون آگاهی صرفی   به منظور بررسی دانش صرفی و نیز از متن های خرده آزمون درک متن ( شامل متن مشترک و متن اختصاصی ۱ و۲) در آزمون نما جهت تعیین سرعت ، صحت و درک خواندن مورد استفاده قرار گرفت.داده های حاصل با کمک روش‌های آمار استنباطی مانند آزمون ضریب همبستگی خطی پیرسن و اسپیرمن، آزمون نرمال بودن کلموگروف- اسمیرنف و آزمون T-test   مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت.

یافته ها: در کل نمونه ضریب همبستگی آگاهی صرفی و سرعت خواندن مورد نظر۹۱/۰ -،بین آگاهی صرفی و صحت خواندن ۹۵/۰و بین آگاهی صرفی و درک خواندن۹۲/۰ بدست آمد. این مقادیر نشان می دهد که بین  آگاهی صرفی با هر یک از مولفه های خواندن همبستگی بالا می باشد.  ضریب همبستگی در گروه کودکان نارساخوان به ترتیب فوق ۶۸/۰-و ۱۴/۰و ۱۰/۰ بوده که نشان دهنده ی معنادار نبودن این ارتباط در گروه کودکان نارساخوان است. همچنین آزمون T-test نشان داد که بین مهارت آگاهی صرفی ، مهارت درک خواندن ،مهارت سرعت خواندن و نیز مهارت صحت خواندن در دو گروه عادی و نارساخوان تفاوت معنا داری دیده می شود.

نتیجه گیری:آگاهی صرفی،سرعت، صحت و درک خواندن در کودکان نارسا خوان در مقایسه با کودکان عادی در سطح ضعیف تری قرار دارد و به عنوان یکی از جنبه های زبانی است که می تواند بر سرعت ، صحت و درک خواندن تاثیر گذار باشد با وجود این در گروه کودکان نارساخوانی که مشکلات خواندن آنها در سطح کلمه است(مانند گروه نارساخوان نمونه مورد مطالعه)،آگاهی صرفی نقش تاثیر گذاری در مهارت های  خواندن آنها از جمله سرعت، صحت و درک  نخواهد داشت.  


فرانک علی آبادی، ریحانه عسکری کچوسنگی، قربان تقی زاده،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف: کم وزنی نوزاد به هنگام تولد (دارا بودن وزن ۲۴۹۹-۱۵۰۰ گرم (یکی از جدی‌ترین مشکلات بهداشتی کودکان جهان امروز است . شیوع کم وزنی در کشور ما بر طبق آخرین آمار ۱۰% گزارش شده است . همچنین تحقیقات زیادی مشخص کرده اند که کودکان کم وزنی که زنده می مانند دو تا سه برابر بیش از سایر کودکان از ناتوانایی ها و مشکلات  جسمانی ، روانی و اجتماعی کوتاه مدت و طولانی مدت رنج می برند. این مطالعه به منظور بررسی تأثیر تحریکات لمسی-حرکتی بر وزن گیری نوزادان کم وزن انجام شد. 

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه ی مداخله ای بود که نمونه گیری آن به صورت تصادفی ساده انجام شد,۴۰ نوزاد کم وزن واجد شرایط ورود به مطالعه به صورت تصادفی در دو گروه درمان ( ۲۰ نوزاد) و کنترل ( ۲۰نوزاد) قرار گرفتند . تحریکات لمسی حرکتی با اعمال فشار متوسط بر نواحی پس سر، گردن، کمر و ۴ اندام اصلی همراه با انجام حرکات فلکسیون و اکستانسیون اندام ها در دو وضعیت طاقباز و دمر از روز اول تولد به مدت ۱۰ روز و روزانه ۳ مرتبه ۱۵ دقیقه ای برای گروه درمان اجرا گردید. وزن تمامی نوزادان در روز اول و دهم با یک ترازو و توسط یک نفر ارزیابی شد.  

نتایج: نتایج ارزیابی ها نشان دهنده وجود تفاوت آماری معناداری بعد از ۱۰ روز دریافت تحریکات لمسی- حرکتی در گروه لمس درمانی نبود. ( ۰۵/۰≤P )

نتیجه گیری: بنظر می رسد تحریک لمسی- حرکتی تاثیری در وزن گیری نوزادان کم وزن ندارد. با توجه به تفاوت نتایج حاصل از این مطالعه با برخی مطالعات دیگر، بنظر میرسد نیاز به مطالعات بیشتر در مورد تاثیر انجام این تکنیک در نوزادان کم وزن وجود دارد.


سحر بوذری، حسن جعفری، محمدعلی سنجری، علی جمشیدی،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از مطالعۀ حاضر بررسی تکرار پذیری ابزار ساخته شده جهت تعیین شاخص "نسبت ارتفاع قوس" بود.

روش بررسی: پای راست و چپ ۲۰ آزمودنی سالم توسط ابزار ساخته شده در این مطالعه، بررسی شد. طول پا از خلفی ترین قسمت استخوان کالکانئوس تا انتهای بلندترین انگشت و ارتفاع قسمت پشتی پا اندازه گیری شد. اندازه گیری ها در سه وضعیت ۱۰، ۵۰ و ۹۰ درصد تحمل وزن، در سه فاصلۀ زمانی (۱۰ دقیقه و ۵ روز بعد از اولین اندازه گیری) و توسط یک نفر انجام شد. در انتها شاخص نسبت ارتفاع قوس محاسبه شد.

یافته ها: مقادیر ICC برای شاخص نسبت ارتفاع قوس در ۱۰، ۵۰ و ۹۰ درصد تحمل وزن با اختلاف زمانی ۱۰ دقیقه بعد از اولین اندازه گیری به ترتیب ۹۶/۰، ۹۷/۰ و ۹۱/۰ و با اختلاف زمانی ۵ روز بعد از اولین اندازه گیری ۹۷/۰، ۹۷/۰ و۹۲/۰ بود. مقادیر کمترین تغییر قابل تشخیص برای این شاخص در همۀ وضعیت های اندازه گیری ۰۱/۰ بود.

نتیجه گیری: با توجه به سادگی کار، هزینۀ پایین ساخت، عدم نیاز به حضور افراد متخصص و همچنین تکرار پذیری بالای بدست آمده در این مطالعه استفاده از آن در مراکز درمانی و تحقیقاتی توصیه می شود.


محمدجواد نیک اردکانی، غلامرضا علیایی، مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، محمود جلیلی، سقراط فقیه زاده،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف: فلج مغزی یک اختلال غیر پیشرونده و از شایعترین مشکلات حرکتی در نوزادان می باشد. بسیاری از کودکان مبتلا به فلج مغزی از نوع همی پلژی هستند. یکی از مشکلات مهم این کودکان اختلال عملکرد اندام فوقانی یکطرفه می باشد که عدم استفاده از سمت مبتلا، باعث فراموشی و مشکلات بیشتر در این سمت می شود. در این مطالعه به بررسی تاثیر پذیری روش استفاده اجباری از سمت مبتلا ( Constraint-Induced Therapy) و میزان ماندگاری این روش بر اسپاستی سیتی و عملکرد اندام فوقانی کودکان فلج مغزی همی پلژی ۶ تا ۱۲ ساله پرداخته شده است.

روش بررسی: در این پژوهش شبه تجربی پیش آزمون - پس آزمون ، ۲۰ کودک فلج مغزی همی پلژی ۶ تا ۱۲ ساله (۱۵ پسر و ۵ دختر) با میانگین سنی ۷/۸ سال بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مداخله بمدت ۸ هفته انجام شد و بیماران ۴ هفته مورد پیگیری قرار گرفتند. اسپاستی سیتی مچ دست و آرنج سمت مبتلا توسط آزمون Modified Ashworth Scale و عملکرد اندام فوقانی سمت مبتلا توسط آزمون Box & Block  مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با آزمونهای t زوج و ویلکاکسون تحلیل شدند.

یافته­ ها: استفاده اجباری از اندام مبتلا باعث کاهش معناداری در میزان اسپاستی سیتی مچ (۰۰/۰p = ) و آرنج (۰۰۵/۰p = ) و افزایش معناداری در نمره عملکرد (۰۰/۰p = ) دست مبتلا گردید که این میزان بهبودی به طور معناداری تا یک ماه پس از پایان مداخله نیز باقی ماند.

نتیحه­ گیری: استفاده اجباری از اندام فوقانی مبتلا با دو مکانیسم کاهش عدم استفاده از اندام مبتلا و همچنین پلاستی سیتی عصبی احتمالا می تواند باعث کاهش اسپاستی سیتی اندام مبتلا و به همراه آن افزایش عملکرد اندام گردد که این بهبودی ممکن است در اندام مبتلا ماندگار بماند.


مرضیه نجفی، سبحان نجفی، سعید طالبیان،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف:  شرایط بیومکانیک اندام میتواند تاثیر بارزی بر بکارگیری واحدهای حرکتی داشته باشد. الکترو میوگرافی سطحی روشی است برای ارزیابی فعالیت عضلانی و زمان شروع آن در هنگام فعالیتهای مختلف.  هدف از این تحقیق استفاده از این روش برای تعیین کارکرد مراکز کنترل حرکت به ازای نوع کار در عضلات اکستانسور مفصل زانو ‌است.

روش بررسی: تعداد ده فرد سالم در این تحقیق شرکت کردند و در دو زنجیره باز و بسته پنج بار حرکت خم و باز شدن زانو را همزمان با ثبت الکترومیوگرافی عضلات انجام دادند. پس از محاسبه انتگرال هر یک از تکرارها بر اساس زنجیره (باز - بسته) و نوع انقباض (کانسنتریک - اکسنتزیک) متوسط سه تکرار میانی از پنج تکرار محاسبه و مقایسه شدند.

یافته ها: مقایسه بکارگیری واحدهای حرکتی در سه عضله اکستانسور زانو در دو نوع انقباض کانسنتریک و اکسنتریک در زنجیره باز تفاوت معنی‌داری را نشان نداد ولی در زنجیره بسته برای دو عضله واستوس مدیالیس و واستوس لترالیس این تفاوت معنی‌دار بود (P<۰,۰۵). نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری در بکارگیری واحدهای حرکتی سه عضله  بین دو زنجیره باز و بسته در دو نوع انقباض وجود دارد (P<۰.۰۰) .

نتیجه گیری: : در زنجیره باز بین دو انقباض کانسنتریک و اکسنتریک نحوه بکارگیری واحدهای حرکتی تفاوتی ندارند. این فرایند حاکی از آن است که صرف نظر از نوع انقباض در زنجیره باز وارد ساختن نرونهای حرکتی در یک الگوی کنترلی قرار دارند. در زنجیره بسته انقباض کانستریک از بکارگیری واحدهای بیشتری نسبت به اکسنتریک بر خوردار است که با مکانیزم میزان دخالت جزء انقباضی نسبت به عوامل غیر انقباضی همسو است و این امر ناشی از طبیعت دو نوع فعالیت است که در زنجیره بسته بیشتر عینیت پیدا کرده‌است. مقایسه بین دو زنجیره نشان داد که در زنجیره بسته هر دو نوع انقباض (اکسنتریک و کانسنتریک) دارای حجم بیشتری از واحدهای حرکتی هستند. بدین معنی که در زنجیره بسته به لحاظ اثر نیروهای وارده این افزایش اتفاق افتاده‌است.


صغری قره باغی، محمدرضا هادیان، مهدی عبدالوهاب، لیلا دهقان، پروین راجی، سقراط فقیه زاده،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف: اهمیت عملکرد اندام فوقانی برای انجام فعالیتهای روزمره زندگی حیاتی است و هرگونه اختلال عملکرد می تواند مشکلات عمده ای را برای بیماران فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک ایجاد نماید. از این رو اعمال پروتکل­های بازتوانی که بتواند به بازگشت عملکرد دست کمک نماید، از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی بر عملکرد حرکتی اندام فوقانی کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک (۷-۳ سال) بود.

روش بررسی: ۱۳ کودک فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک ۳ تا ۷ ساله شامل ۴ پسر و ۹ دختر با میانگین سنی ۹۲/۴ در این مطالعه شرکت نمودند. تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی طی ۸ هفته و هر هفته ۳ جلسه برای ایشان انجام شد. عملکرد حرکتی اندام فوقانی توسط آزمون Quest و شدت اسپاستی سیتی مچ توسط Modified Ashworth Scale(MAS) ارزیابی شد.

یافته ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که بعد از اعمال تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی، عملکرد حرکتی اندام فوقانی به صورت معناداری (۰۰۱/۰P< ) بهبود یافت. همچنین، درجه اسپاستی سیتی عضلات مچ کاهش معنی داری را نشان داد ۰۲۲/۰ P< . 

نتیجه ­گیری: بر اساس نتایج تحقیق حاضر می توان پیشنهاد نمود که تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی می تواند موجب افزایش عملکرد حرکتی اندام فوقانی و کاهش اسپاستی سیتی اندام گردد. این امر به نو به خود، موجب کاهش ناتواناییهای بیمار می گردد. از این رو، بکارگیری پروتکل­های جاری برای بیماران پیشنهاد می شود.


سعید طالبیان، غلام علیائی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف : شناخت اثرات خستگی بر روی پاسخ حرکتی متعاقب آن می تواند به درک روشهای درمانی کمک کند. تعیین مکانیسمی (انقباض ارادی حداکثر و یا تکرار حرکت) که در طی آن سبب تغییر در پیامهای مرکزی و انتقال عصبی عضلانی شود می‌تواند از اهمیت ویژه‌ایی در ارزیابی و یا درمان بیماران برخوردار باشد. اینکه متعاقب خستگی، پاسخ اجزائ نورال یا استئولیگامنتال کدامیک مهم هستند امروزه جای بحث دارد. در عضلات پارااسپینال به دلیل اهمیت آن در حفظ پوسچر و راستای ستون فقرات رفتار عضلات به دنبال بروز خستگی بسیار مهم است . رفتار و الگوی حرکتی ستون فقرات کمری و یا گردنی بدنبال خستگی می تواند ناشی از بروز اختلال در پیوندگاه عصبی‌عضلانی و یا بوجود آمدن محدودیت در پاسخ رفلکسی این سیستم باشد. تأثیر رفلکس تنها مختص عضله خسته شده نیست بلکه در عضلات سینرژیست هم مشاهده می گردد  همچنین مشخص شده که هم پروسه های تحریک و هم مهاری نقش مهمی در این فرایند دارند.

روش بررسی:  تعداد ۲۰  فرد سالم ( ۱۰ زن و ۱۰ مرد ) پس از تکمیل پرسشنامه،  توجیه و آموزش اولیه در این پژوهش شرکت کردند. آزمایشات شامل ۱- تمرین گرم کردن ۲- قرار دادن الکترودهای ثبات الکترومیوگرافی بر روی عضلات اکستانسور گردن در سمت غالب در محدوده مهره های دوم و چهارم. ۳- انجام پنج حرکت اصلی فلکشن گردن در حالت نشسته راحت روی صندلی در دامنه کامل بدون اعمال مقاومت خارجی ۴- آزمون خستگی شامل الف -  حداکثر قدرت ایزومتریک در دامنه میانی حرکت به مدت حداکثر سه دقیقه با کنترل توسط داینامومتر تا رسیدن به مرز خستگی فرد (شروع کاهش فعالیت الکترومیوگرافی و نیروی انقباضی ). ب- انجام ۵۰ تکرار فلکشن ریلکسیشن مکرر و مداوم در دامنه کامل,۵- بلافاصله بعد از بروز خستگی مانند مرحله سوم شامل انجام پنج حرکت فلکشن اکستنشن گردن در دامنه کامل بدون اعمال مقاومت خارجی. از پنج تکرار،  سه تکرار وسط جهت بررسی انتخاب می شدند. درجه بروز کاهش و عدم فعالیت عضلانی در حرکت فلکشن در قبل و بعد از دو نوع خستگی، در جه شروع فعالیت مجدد عضلانی در حرکت اکستنشن در قبل و بعد از دو نوع خستگی، مدت زمان بی فعالیتی در قبل و بعد از دو نوع خستگی و تغییرات میانگین فعالیت الکترومیوگرافی برحسب RMS در قبل و بعد از خستگی مورد ارزیابی قرار گرفتند.

یافته‌ها:  مقایسه دو نوع خستگی نشان داد که تفاوت عمده‌ای بین دو نوع خستگی وجود دارد و تنها در دامنه حرکتی و همچنین فعالیت اکسنتریک این تفاوت‌ها معنی دار نیست و در مجموع اختلافات در نوع ایزومتریک با کاهش بیشتری نسبت به سیکلیک یا حرکات تکراری همراه بوده‌است.

نتیجه گیری:  در حرکات گردن پاسخ فلکشن ریلکسیشن اتفاق می‌افتد. تکرار حرکت و فعالیت ایزومتریک سبب بروز خستگی و اثر بر درجه عدم فعالیت شد. زمان سکوت دچار کاهش شد که به نظر می‌رسد زمان شروع مجدد فعالیت عضلات اکستانسور گردن زودتر اتفاق می‌افتد و به سمت زوایای میانی و خارجی حرکت می‌کند این امر نشان دهنده عدم مزیت مکانیکی عوامل غیر انقباضی در ناحیه گردن می‌باشد که سبب کاهش این زمان گردیده و به عبارتی عضلات اکستانسور بیشترین مسئولیت را در حفظ وضعیت و کنترل حرکت دارند. مقایسه دو نوع بروز خستگی نشان داد که فعالیت ایزومتریک خستگی بیشتری را سبب شده‌است و شاخص های طیف فرکانس نظیر میانه و متوسط کاهش بیشتری را نشان داده‌اند.


مریم ارسطو، شهلا زاهد نژاد، علی اصغر ارسطو، حسین نگهبان، شاهین گوهرپی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف: صافی انعطاف‌پذیر پا یک تغییر شکل شایع در اندام تحتانی است، که به دلیل عدم وجود یا کاهش قوس‌های کف پایی نیروهای عکس‌العمل زمین که در حین راه رفتن به پا وارد می‌شوند تعدیل و تقلیل نمی‌یابند. راه رفتن به سمت عقب تکنیک توانبخشی متداولی است که با هدف بهبود قدرت عضلات و تعادل انجام می‌شود. به همین منظور هدف از این تحقیق بررسی نقاط شاخص نیروهای عکس‌العمل زمین در نمای عمودی در حین راه رفتن به سمت جلو و عقب در افراد کف پای صاف با استفاده از دستگاه صفحه نیرو و مقایسه آن با گروه شاهد بود.
روش بررسی: در این تحقیق ۱۰ فرد مبتلا به صافی کف پای انعطاف‌پذیر از جنس مؤنث و ۱۰ فرد نرمال با جنسیت مشابه به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. افراد شرکت کننده ۵ مرتبه به سمت جلو و ۵ مرتبه به سمت عقب راه رفتند و با استفاده از صفحه نیرو، نیروی عکس‌العمل زمین در نمای عمودی اندازه‌گیری شد.
یافته‌ها: نتایج حاصله حاکی از وجود تفاوت معنی‌دار در الگوی کینتیکی راه رفتن به سمت جلو نسبت به راه رفتن به سمت عقب در دو گروه شاهد و مورد بود. میانگین قله اول نیروی عکس‌العمل زمین در راه رفتن به سمت جلو نسبت به راه رفتن به سمت عقب کاهش چشمگیری داشت (۰۰۰/۰>P). در حالی که میانگین نیروی عمق فرورفتگی و نیروی قله دوم نیروی عکس‌العمل زمین در راه رفتن به سمت جلو نسبت به راه رفتن به سمت عقب افزایش چشمگیری نشان داد (۰۵/۰>P). نکته قابل ذکر آنکه بین یافته های مربوط به گروه شاهد و مورد در کلیهء پارامترها تفاوت معنی داری مشاهده نشد (۵./.
نتیجه گیری:
نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد راه رفتن به سمت عقب سبب تغییر نیروی عکس‌العمل زمین در مقایسه با راه رفتن به سمت جلو می‌شود و شاخص ترین تفاوت کاهش نیروهای وارده به پاشنه پا در حین راه رفتن به سمت عقب می‌باشد، که در افراد کف پای صاف حائز اهمیت است.


پریسا کاظمی، سعید طالبیان، غلامرضا علیایی، سید جواد موسوی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف: آسیبهای ستون فقرات خصوصا در حین باربرداری در محیط های شغلی , یکی از شایع ترین بیماریهای عصبی-عضلانی در عموم جمعیت جهان است. حرکات نامتقارن , خم شدن و چرخش مداوم , حمل اجسام و انجام فعالیتهای قدرتی موجب آسیب به ستون فقرات می شوند. ورزش به عنوان یک فعالیت همه جانبه , شاید بتواند باعث اعمال نیروی کمتر به ستون فقرات و کاهش آسیب گردد. لذا هدف از این مطالعه بررسی تغییرات کنترل حرکتی به ازای حمل بار در طی حرکت دینامیک و سه بعدی تنه و تحت اثر قرینگی یا غیرقرینگی رفتار در ستون فقرات بین افراد ورزشکار و غیرورزشکار است.
روش بررسی: برای انجام این پژوهش , ۱۷ خانم جوان غیرورزشکار و۱۷ خانم جوان ورزشکار انتخاب شدند. پارامترهای زمانی کنترل حرکت (زمان پیش حرکت و زمان حرکت) در فاز برداشتن بارهای ۵ , ۷ , ۹ و ۱۲ کیلوگرم در دو حالت قرینه و غیرقرینه از عضلات اکستانسوری و فلکسوری تنه محاسبه گردید.
یافته­ ها: در هر دو گروه  ورزشکار و غیرورزشکار , با افزایش لود عضلات زودتر وارد عمل شدند (P<۰/۰۵). علیرغم اینکه غیرقرینگی, یک روند کاهشی را در زمان شروع حرکت عضلات در لود ۷ کیلوگرم و یک روند افزایشی را در زمان شروع حرکت عضلات در لود ۱۲ کیلوگرم نشان داد , اما این تغییرات معنادار نبود. زمان پیش حرکت عضلات مورد بررسی در مرحله بلند کردن بار در گروه ورزشکاران کمتر از افراد غیرورزشکار بود (P<۰/۰۱).
نتیجه­ گیری: با افزایش لود , براساس مکانیسم کنترل حلقه باز (Feed forward control) و آگاهی افراد از میزان وزنه ها عضلات آمادگی بیشتری برای شروع حرکت دارند لذا سریعتر وارد عمل می شوند. به نظر می رسد در سیستم نوروموتور ورزشکاران به دلیل تجربه ورزشی , پاسخ حرکتی از قبل برنامه ریزی شده (Preprogrammed) و اتوماتیک است , لذا آمادگی بیشتری برای شروع حرکت دارند.


خاطره برهانی، فرانک علی آبادی، مهدی علیزاده، نسرین امیری، مرضیه کاظم طرقی، قربان تقی زاده حاجلوئی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف : توجه بینایی-فضایی توانایی انتخاب قسمتی از فضای بینایی-فضایی برای پردازش کارآمد اطلاعاتی است که از آن فضا منشعب می شوند. افراد به طور طبیعی در توجه بینایی-فضایی مقداری سوگیری نشان می دهند. جهت این سوگیری در افراد مبتلا به اختلال بیش فعالی/نقص توجه با افراد سالم متفاوت است. این تفاوت گاهی به شکلی است که افراد مبتلا به این اختلال، نسبت به اطلاعات بینایی یک سمت از فضا تا اندازه ای بی توجهی نشان می دهند که منجر به غفلت یکطرفه در آن نیمه از فضا می شود. هدف مطالعه ی حاضر بررسی چگونگی سوگیری توجه بینایی-فضایی  در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/نقص توجه زیرگروه ترکیبی و کودکان سالم بود.

روش بررسی: در این مطالعه که از نوع بررسی مقطعی می باشد، ۱۵ کودک ۱۰-۷ ساله ی مبتلا به اختلال بیش فعالی/نقص توجه زیرگروه ترکیبی با ۱۵ کودک عادی همسان شده از لحاظ سن و جنس و پایه ی تحصیلی، شرکت کردند.این افراد از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و جهت احراز معیارهای ورود توسط آزمون هوش وکسلر و مقیاس برتری دستی ادینبورگ و به منظور ارزیابی توجه بینایی-فضایی  توسط آزمون star cancellation مورد بررسی قرار گرفتند.

یافته ها: نتایج آزمون Star Cancellation در دو گروه سالم و زیرگروه ترکیبی اختلال بیش فعالی/نقص توجه تفاوت معناداری داشت( P<۰/۰۵). غفلت یکطرفه  در زیرگروه ترکیبی اختلال بیش فعالی/نقص توجه، مشاهده شد و این غفلت یکطرفه بیشتر در سمت چپ بود.

نتیجه گیری: توجه بینایی- فضایی در دو گروه کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/نقص توجه و کودکان سالم تفاوت معناداری دارد. غفلت یکطرفه به عنوان یک مشکل مهم در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/نقص توجه باید مورد بررسی های بیشتر و دقیق تر قرار گیرد.


نرگس مفتاحی، جواد صراف زاده، نادر معروفی، محمد سنجری، حسن جعفری،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف: بررسی قدرت عضلات مفصل ران، نیازمند یک روش اندازه گیری قابل اطمینان است. دینامومتر دستی جایگزین مناسبی برای ارزیابی دستی قدرت عضلات و ایزوکینتیک است. ثابت نگهداشتن دینامومتر با دست، باعث افزایش خطا در اندازه گیری می شود. هدف این مطالعه، مقایسه تکرار پذیری آزمون- پس آزمون قدرت عضلات باز کننده، دور کننده و چرخاننده خارجی ران به وسیله دینامومتر ثابت شده با دست و چهارچوب فلزی در زنان ورزشکار سالم بود.

روش بررسی: مقادیر نرمالیز شده متوسط و حداکثر گشتاور از سه تلاش ثبت شده از قدرت ایزومتریک این سه گروه عضلانی در دو جلسه به فاصله یک هفته، از ۱۰ زن ورزشکار سالم ثبت و محاسبه گردید. در هر جلسه، قدرت هم از طریق ثابت کردن دینامومتر با دست و هم با چهارچوب فلزی ثبت شد. تکرار پذیری  نسبی (ICC)، ضریب تغییرات (CV) و تکرار پذیری مطلق (SEM) داده ها برای هر دو نوع اندازه گیری محاسبه شد.

یافته ها: برای قدرت ثبت شده از سه گروه عضلانی مفصل ران به وسیله دینامومتر ثابت شده با دست، دامنه ICC، ۲۲/۱-  تا ۶/۰، CV %۸ تا %۳۳ و SEM ۰۰۷/۰ تا ۰۴/۰ بود. برای چهارچوب فلزی دامنه ICC، ۹۳/۰ تا ۹۶/۰، CV  %۲۶/۵ تا %۹۴/۷ و SEM ۰۰۴/۰ تا ۰۸/۰ بود.

نتیجه گیری: اندازه گیری های به دست آمده از طریق چهارچوب فلزی تکرار پذیری بسیار بالاتری نسبت به دست نشان داد. در نگهداشتن دینامومتر با دست، خطا وجود دارد و فراهم کردن ثبات بهتر برای آن حین تست لازم است.


مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، قدسیه جوینی، غلام علیائی، محمود جلیلی، احمد باغستانی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف: مشکلات عملکردی اندام فوقانی از رایج ترین و ناتوان کننده ترین اختلالاتی است که به دنبال فلج مغزی بوجود می آیند. هر نوع اختلال عملکردی در دست می تواند باعث بهم خوردن استقلال فرد شده و در نتیجه استقلال اجتماعی وی نیز تهدید می شود. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر اسپلینت کف دستی استاتیک بر عملکرد دست، اسپاستی سیته  و دامنه ی حرکتی آرنج و مچ دست غالب کودکان دای پلژی اسپاستیک ۸ تا ۱۲ ساله  می باشد.

روش بررسی: روش مطالعه در این پژوهش از نوع مداخله ای و به صورت قبل - بعد می باشد. ۱۴ کودک فلج مغزی اسپاستیک ۸ تا ۱۲ ساله از میان افراد مراجعه کننده به مراکز توانبخشی شهر تهران که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، انتخاب شدند. بیماران از یک اسپلینت استاتیک کف دستی ( با زوایای ۱۰ درجه اکستانسیون مچ دست، اکستانسیون کامل انگشتان و ابداکسیون و آپوزیشن شست) به مدت ۲ ماه، ۲ ساعت در روز و ۴ تا ۶ ساعت در شب استفاده کردند. در این مطالعه از تست جبسون تیلور برای ارزیابی عملکرد دست، مقیاس اشورث اصلاح شده برای ارزیابی اسپاستی سیته مچ دست و آرنج و گونیامتر  برای ارزیابی دامنه ی حرکتی مچ دست و آرنج استفاده شد. 

یافته ها: نتایج ارزیابی ها نشاندهنده ی بهبود معنادار عملکرد دست (p≤۰/۰۰۱) کمینه معنادار اسپاستی سیته مچ دست (p≤۰/۰۰۱)  و آرنج  (p≤۰/۰۰۹)  و افزایش معنادار  دامنه ی حرکتی مچ دست(p≤۰/۰۰۱)   بود اما تاثیر معناداری روی دامنه ی حرکتی آرنج(p≤۰/۳۳۶)    نداشت .

نتیجه گیری: اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که استفاده از اسپیلنت کف دستی استاتیک به مدت ۲ ماه، ۲ ساعت در روز و ۴ تا ۶ ساعت در شب، می تواند روش موثری جهت بهبود عملکرد دست، اسپاستی سیته مچ دست و آرنج و دامنه ی حرکتی مچ دست کودکان فلج مغزی اسپاستیک باشد.


نیلوفر روستایی، زهرا قدیری نیا، گلناز صدریا، حسن تمرتاش،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف: نیروهای وارده بر اندامها در شرایط کاری سبک می تواند بتدریج سبب بروز  صدمات ناشی از کار شود. افراد شاغل در مراکز عرضه کالا از جمله صندوق داران این مراکز به علت بالا بودن دفعات حرکات مچ دست، آرنج و شانه در طول مدت کار دچار خستگی و ضایعات عصبی عضلانی در اندام فوقانی می‌شوند. هدف این تحقیق بررسی میزان ارتباط بین عوامل کاری و خصوصیات فردی در احتمال بروز علائم فوق در یک مجموعه محدود از شاغلین در مرکز عرضه کالا است.

روش بررسی:  از مجموع پرسشنامه های مطرح شده که در دانشگاه استنفورد مورد استفاده قرار گرفته بودند، بر اساس جامعه مورد هدف سئوالاتی طرح و کد گذاری شدند و پس از باز خوانی و نظر سنجی پرسشنامه تدوین شده در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفت. این پرسشنامه شامل بخشهایی از قبیل ثبت خصوصیات فردی، سوابق بیماری، ارزیابی‌های کلینیکی، ارزیابی‌های طراحی محیط کار و ابزار بود. جامعه هدف، شامل ۶۰ صندوقدار شاغل در مراکز عرضه کالا بود که از پنج منطقه جغرافیایی شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز تهران به صورت تصادفی بر اساس تمایل افراد و اجازه مسئولین مراکز انتخاب شدند و تکمیل پرسشنامه به همراه ارزیابی کلینیکی توسط مجریان بطور حضوری انجام شد.

یافته­ ها:  مهمترین شکایت افراد درد و اختلال در اندامهای فوقانی و دردهای گردن و شانه است. بروز علائم سندروم کانال کارپ در حدود نیمی از افراد دیده شد. افزایش مدت زمان اشتغال افراد در مراکز  احتمال بروز  درد در مچ دست و شانه را به همراه دارد.

نتیجه گیری: حرفه صندوق داری در مراکز فروش یکی از مشاغل استرس زا بر مفاصل محیطی اندام‌ها است به نحوی که سابقه کاری و میزان فعالیت بر افزایش اختلالات عصبی عضلانی اثر مثبت دارد. رعایت الگوی بکارگیری صحیح  ابزار و تجهیزات در این محیط کاری تا مقدار زیادی می تواند سبب کنترل عوارض ناشی از کار گردد.  بیشترین شکایت افراد در این تحقیق علائم و نشانه های درگیری عصب مدیان در مچ دست و دردهای منتشره در گردن، شانه و دست بوده ‌است.  


سارا بیات، سعید طالبیان، مهدی عبدالوهاب، شهره جلایی، محمود جلیلی، پروین راجی، سیما مرادی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف: در فلج مغزی که شایع ترین آسیب حرکتی دوران کودکی با  شیوع ۲ در ۱۰۰۰ تولد زنده می باشد، کنترل پوسچر و حرکت تحت تاثیر قرار می گیرد. در نوع همی پلژی آن تفاوت در تون پوسچرال دو سمت بدن وجود دارد که باعث جا به جایی وزن به سمت سالم می شود. در این کودکان اختلالات پوسچرال در قالب اختلالات ثبات پوسچر شامل حفظ پوسچر ]جابجایی مرکز فشار (Center of Pressure) و سطح جابجایی (Area)[ و کنترل پوسچر (متغیرهای سرعت) دیده می شود. روشی که به تازگی برای استفاده اجباری از اندام مبتلا بر اساس CIMT (Constraint-Induced Movement Therapy) بیان شده قرار دادن وج زیر اندام سالم است. در این مطالعه با استفاده از وج روی صفحه نیرو به بررسی ثبات پوسچر پرداخته شد.

روش بررسی: مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی و روش نمونه گیری آن به شکل در دسترس بود,۱۶ کودک همی پلژی در این برنامه شرکت کرده و در دو وضعیت روی صفحه نیرو قرار گرفتند. کودک روی سطح سخت در مرحله اول، بدون وج و در مرحله دوم با وج ˚۵ زیر پای سالم می ایستاد تا اطلاعات مربوط به مرکز فشار توسط صفحه نیرو ثبت شود. زمان هر آزمایش نیز ۲۰ ثانیه بوده و هر یک از این مراحل ۳ بار تکرار می‌شد.

یافته ها: کاهش معنی داری در جابجایی طرفی و سطح جابجایی بدنبال استفاده از وج ایجاد شد  ولی در مورد جابجایی قدامی خلفی و سرعت جابجایی تفاوت معنی داری ایجاد نشد. همچنین در مورد بررسی وضعیت تقارن، به کمک وج میانگین نیروهای مرکز فشار بر روی پای مبتلا به طور معنی داری افزایش یافت و تقارن در تحمل وزن بر روی دو پا ایجاد شد.

نتیجه گیری: نتایج حاکی از این بود که بدنبال استفاده از وج ˚۵  می توان فاکتورهای کنترل پوسچر را بهبود بخشید و به تقارن در وزن انداختن بیماران همی پلژی رسید.



صفحه 5 از 9     

فصلنامه توانبخشی نوین Journal of Modern Rehabilitation
Persian site map - English site map - Created in 0.08 seconds with 44 queries by YEKTAWEB 4657