|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
4 نتیجه برای دایپلژی اسپاستیک
غلامرضا علیائی، مجتبی سلطانلو، مهدی تهرانی دوست، مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، سقراط فقیه زاده، دوره 2، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر حافظهکاری فضایی و استفاده از راهکارها را که از جمله مهمترین کارکردهای اجرایی در انجام تکالیف یادگیری و کنشهای هوشی هستند، در کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک بررسی میکند. روش بررسی: در این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی مقطعی، 40 کودک 7 تا 12 سال در دو گروه 20 نفره شامل کودکان مبتلا به فلجمغزی دایپلژی اسپاستیک با میانگین سنی 94/8 سال و گروه کودکان طبیعی با میانگین سنی 86/8 بر اساس نمونهگیری غیرتصادفی انتخاب و مقایسه شدند. برای به دست آوردن دادهها از آزمون تواناییها و مشکلات، آزمون عصبی روانشناختی CANTAB و آزمون هوش ریون استفاده شد. دادهها نیز با آزمون t مستقل تحلیل شدند. یافته ها: کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک در حافظه کاری فضایی با گروه کودکان طبیعی تفاوت داشتند. مقایسهی میانگین تعداد خطاها، در 3 حالت مجزا بررسی شد، و نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه وجود دارد ( 05/0 > p )، به جز زمانی که هر دو حالت خطا با هم رخ دهد (05/0 < p). ولی در زمینهی استفاده از راهکارها تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0 < p). نتیجه گیری: با توجه به یافتههای فوق پیشنهاد میشود تا دورههای توانبخشی شناختی با تمرکز روی مهارتهای اجرایی در درمان بالینی کودکان مبتلا فلجمغزی دایپلژی اسپاستیک گنجانده شود تا حافظهکاری را در اعمال و مهارتهای حرکتی پیچیده در آنها بهبود بیشتری یابد.
مجتبی سلطانلو، غلامرضا علیایی، مهدی تهرانی دوست، مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، سقراط فقیه زاده، دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده
زمینه و هدف : پژوهش حاضر انتقال پذیری توجه (Attentional Set Shifting) را که از جمله مهمترین کارکردهای اجرایی در انجام تکالیف یادگیری و کنش های هوشی هستند، در کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک بررسی می کند. روش بررسی: در این پژوهش توصیفی- تحلیلی مقطعی، 40 کودک 7 تا 12 سال در دو گروه 20 نفره شامل کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک با میانگین سنی 94/8 سال و گروه کودکان طبیعی با میانگین سنی 86/8 سال بر اساس نمونه گیری غیرتصادفی انتخاب و مقایسه شدند. برای به دست آوردن داده ها از آزمون توانایی ها و مشکلات (SDQ)، آزمون عصبی روان شناختی CANTAB و آزمون هوش ریون استفاده شد. دادهها نیز با آزمون t مستقل تحلیل شدند. یافته ها: کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک در انتقال پذیری توجه، با گروه کودکان طبیعی تفاوت نداشتند. مقایسه ی میانگین 3 حوزه: تعداد دفعات تلاش، تعداد مراحل تکمیل شده و تعداد خطاها که مجموعاَ شامل 18 خروجی است، نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه وجود ندارد (05/0 نتیجه گیری: با توجه به یافته های فوق به نظر می رسد که کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک در توانایی فراشناختی انتقال پذیری توجه در مقایسه با کودکان طبیعی هم سن خود در غالب حوزه ها ضعیف ترند اما این ضعف قابل توجه نیست، که البته می تواند به دلیل حجم نمونه کم باشد. این نتیجهگیری علیرغم ضعیفتر بودن قابل ملاحظه این کودکان در بسیاری از تواناییهای فراشناختی دیگر همچون برنامه ریزی فضایی، حافظه کاری فضایی و ظرفیت حافظه کاری در مقایسه با کودکان هم سن خود میباشد.
حسین باقری، مهدی عبدالوهاب، لیلا دهقان، محمود جلیلی، سیده زینب بهشتی، دوره 3، شماره 3 - ( 12-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: فلج مغزی شایعترین آسیب حرکتی دوران کودکی است که منجر به مشکلاتی در زمینه اجرای حرکتی شده و نهایتا فعالیت های عملکردی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. آسیب عملکرد دست مشکل ثانویه کودکان دایپلژی اسپاستیک می باشد. افراد دچار نقص عملکرد دست مشکلاتی را در زمینه مراقبت از خود ، فعالیت های آموزشی و تفریحی دارند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تمرینات تکلیف محور بر عملکرد اندام فوقانی سمت غالب کودکان دایپلژی اسپاستیک 12-8 ساله می باشد. روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مداخله ای است و نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انجام شد. 15 کودک 12-8 ساله مبتلا به دایپلژی اسپاستیک به صورت تصادفی ساده انتخاب شده و 3 روز در هفته به مدت 8 هفته در جلسات تمرینات تکلیف محور شرکت نمودند. ابزارهای ارزیابی استفاده شده شامل تست جبسون-تیلور برای عملکرد اندام فوقانی ، تست پردوپگ بورد برای زبردستی، گونیامتر برای دامنه حرکتی مچ و آرنج و مقیاس آشورث برای اسپاستی سیتی مچ و آرنج بود. یافته ها: نتایج ارزیابی ها نشان دهنده بهبود معنادار عملکرد اندام فوقانی (0001/0 ≥P)، زبردستی (001/0≥P) ، دامنه حرکتی مچ و آرنج (0001/0 ≥P) و اسپاستی سیتی مچ و آرنج ( 05/0≥P) بعد از تمرینات تکلیف محور بود. نتیجه گیری: اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که تمرینات تکلیف محور می تواند روش موثری جهت بهبود عملکرد اندام فوقانی کودکان دایپلژی اسپاستیک باشد.
نفیسه سادات شریفی، مهدی عبدالوهاب، افسون حسنی مهربان، اکرم آزاد، محمود جلیلی، احمدرضا باغستانی، دوره 7، شماره 2 - ( 3-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: فلج مغزی یک اختلال رشدی ـ عصبی غیر پیشرونده است که باعث ایجاد مشکلات حرکتی در کودکان می شود. عملکرد دست در همه ی افراد به خصوص کودکان فلج مغزی از ضرورت های زندگی روزانه است. فضای کافی در فضای وب اول دست برای ابداکشن و دیگر حرکات شست و هم چنین عملکرد دست ضروری است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر اسپلینت c-bar بر عملکرد و قدرت دست، دامنه حرکتی شست و مچ دست غالب کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 12-8 ساله بود.
روش بررسی: مطالعه از نوع شبه تجربی و بصورت قبل ـ بعد بود. مطابق با شرایط ورود، کودکان دایپلژی 12- 8 ساله مدارس استثنایی جسمی ـ حرکتی شهر تهران ( 8 پسر و 5 دختر )، مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران از اسپلینت c-bar ( با زاویه 40 درجه ابداکشن کف دستی شست) به مدت 8 هفته، 8- 6 ساعت در روز و 6- 4 ساعت در شب استفاده کردند. در این مطالعه از آزمون جبسون تیلور برای ارزیابی عملکرد دست، دینامومتر دیجیتال MIE برای قدرت دست و گونیامتر برای دامنه حرکتی مچ و شست دست غالب استفاده شد. طی مدت مداخله، بیماران برنامه های رایج کاردرمانی مشابهی دریافت می کردند.
یافته ها : نتایج نشان دهنده بهبود معنادار عملکرد دست (۰۰1/۰ P=)، دامنه حرکتی شست (۰2/۰P=) بدنبال استفاده از اسپلینت بوده است، اما بهبود معناداری در دامنه حرکتی مچ دست و قدرت دست دیده نشد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه به نظر می رسد که استفاده از اسپیلنت c-bar می تواند روش موثری جهت بهبود عملکرد دست و دامنه ی حرکتی شست دست غالب کودکان دایپلژی اسپاستیک 12-8 ساله باشد.
کلید واژه ها: اسپلینت c-bar، عملکرد دست، دایپلژی اسپاستیک
|
|
|
|
|
|