[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: تماس با ما :: جستجو ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد قالب جدید پایگاه چیست؟
ضعیف
متوسط
خوب
عالی
   
..
Google Scholar Metrics

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations890302
h-index189
i10-index318
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
3 نتیجه برای زبردستی

غلامرضا علیایی، مهدی عبدالوهاب، حسین ذبیحیان، حسین باقری، محمود جلیلی،
دوره 1، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده

روش بررسی: 100 نفر در دو گروه سنی 45-25 و 85-65 سال با میانگین سنی (انحراف معیار) 61/53 (60/20) سال به روش مقطعی در این مطالعه شرکت نمودند. پس از کسب رضایت و آشنایی فرد با نحوه انجام آزمون، آزمونگر قدرت عضلانی و زبردستی را سه بار در هر فرد ارزیابی کرده میانگین اعداد بدست آمده را در جدول داده ها ثبت کرد. در پایان اطلاعات کسب شده توسط نرم افزار SPSS ویراست 5/11 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته ها:  میانگین قدرت گرفتن در گروه سنی 45-25 سال بیشتر از گروه سنی 85-65 سال بود. در هر دو گروه آقایان به میزان قابل توجهی قدرت گرفتن بیشتری نسبت به خانم ها داشتند. براساس تحقیق مشخص شد که زبردستی با افزایش سن کاهش می یابد و بین دو گروه سنی نتایج زبردستی دارای اختلاف معنی داری بود. اختلاف میانگین در دو گروه آقایان و خانم ها از لحاظ زبردستی معنی دار نبود. بررسی ارتباط بین قدرت گرفتن و زبردستی براساس ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین قدرت گرفتن و زبردستی ارتباط معنی داری وجود ندارد.

نتیجه گیری: زبردستی با عواملی از قبیل سن، استفاده عملکردی از دست ارتباط دارد. قدرت گرفتن نیز با جنسیت و سن ارتباط دارد. با افزایش سن در هر دو جنس این ویژگی ها دچار نقصان می گردند. قدرت گرفتن و جنسیت بر روی زبردستی تأثیری ندارد.


حسین باقری، مهدی عبدالوهاب، حمیدرضا صادقی، محمود جلیلی، سقراط فقیه زاده،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: فلج مغزی یک اختلال شایع در جوامع انسانی است که منجر به اختلالات جسمی- حسی زیاد و کاهش توانایی عملکردی فرد می شود. با توجه به تاثیر زبردستی بر عملکرد روزانه، هدف این تحقیق، بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی پیشرونده بر قدرت و زبردستی افراد فلج مغزی بود.

روش بررسی: این مطالعه بر روی 12 فرد فلج مغزی 8 تا 16 سال (10 پسر و 2 دختر) با میانگین سنی 9/11 سال انجام شد.

آزمودنی­ها هفته­ای 3 مرتبه به مدت 6 هفته در تمرینات مقاومتی پیشرونده­ی اندام فوقانی شرکت کردند. قدرت ابداکتورهای شانه و اکستانسور های شانه توسط دستگاه MMT Nicholas  ، قدرت گریپ توسط Jammar Daynamometer و زبردستی با purdue peg board سنجیده شد.

یافته ها: قدرت ابداکتور های شانه 4/29%  (0001/0p= )، قدرت اکستانسورهای شانه 1/30%  (014/0p= ) قدرت گریپ 8/9% ،( 048/0p=  ) افزایش داشت و زبردستی ( 016/0 p=) 20% بهبود یافت.

نتیجه گیری: انجام تمرینات مقاومتی پیشرونده می تواند باعث افزایش قدرت اندام فوقانی افراد فلج مغزی و احتمالا بهبود زبردستی شود.


میثم محمدی، محمد رضا هادیان، غلام علیائی، محمود جلیلی، حسین کریمی،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم داون رایج ترین اختلال کروموزمی است که در آن به دلیل نقص در تجربه حسی مناسب، بسیاری از مهارت های حرکتی درشت و ظریف دچار نقصان می باشد. با توجه به اهمیت زبردستی بر تعامل کودک سندرم داون با محیط و استقلال در فعالیتهای روزمره زندگی، توسعه آن اهمیت بالایی دارد. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر تحریکات همزمان حسهای سطحی و عمقی بر زبردستی کودکان سندرم داون آموزش پذیر 7-6 ساله بود.

روش بررسی: در این تحقیق، 33 کودک سندرم داون آموزش پذیر 7-6 ساله، شرکت و در سه گروه 11 نفره قرار گرفتند. در گروه اول، کودکان به مدت 30 دقیقه، سه بار در هفته، تحریکات حس سطحی دریافت کردند. کودکان گروه دوم در همین مدت تحریکات حس عمقی و کودکان گروه سوم بصورت همزمان، تحریکات حس سطحی و عمقی دریافت کردند. نتایج حاصل از سه گروه پس از 30 جلسه مداخله، که با ارزیابی نهایی توسط آزمون زبر دستی ( purdue peg board ) به دست آمد، با هم مقایسه گردید.

یافته­ ها: بر اساس آزمون آنالیز واریانس فاکتوریال دوحالتی و آزمون Repeated measurement، اختلاف تغییرات زبردستی بین 3 گروه، معنی دار بود (005 /0 ≥ p ). جهت بررسی روند پیشرفت زبردستی، هر یک از گروهها به صورت جداگانه تحت آزمونRepeated measurement  قرار گرفتند. گروه سوم، روند صعودی معناداری در زبردستی نشان داد (005 /0 ≥ p). گروههای اول و دوم، روند معناداری در بهبود زبردستی نشان ندادند (005 /0 ≥ p ).

نتیجه گیری: با توجه به نتایج این تحقیق، می توان پیشنهاد نمود که جهت بهبود زبردستی کودکان سندرم داون و احتمالا در سایر کودکانی که با مشکلات کنترل حرکتی روبرو هستند، می توان از تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی بهره برد .



صفحه 1 از 1     

فصلنامه توانبخشی نوین Journal of Modern Rehabilitation
Persian site map - English site map - Created in 0.06 seconds with 30 queries by YEKTAWEB 4657