[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: تماس با ما :: جستجو ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد قالب جدید پایگاه چیست؟
ضعیف
متوسط
خوب
عالی
   
..
Google Scholar Metrics

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations890302
h-index189
i10-index318
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
53 نتیجه برای عملکرد

حسین باقری، هادی سرافراز اردکانی، نورالدین نخستین انصاری، محمدسعید رستاک، غلامرضا علیایی، محمدرضا گیتی،
دوره 1، شماره 1 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف : تغییر در وضعیت کتف و حرکت آن، پتانسیل اختلال عملکرد شانه را بالا می برد. بسیاری از محققین معتقدند که ارزیابی وضعیت کتف باید یک قسمت از برنامه جامع ارزیابی مبتلا به اختلال عملکردی شانه باشد. عدم تعادل در نیروهای عضلانی اعمال شده به کتف می تواند منجر به حرکت و وضعیت غیرطبیعی کتف شود. Kibler از آزمون لغزش خارجی کتف برای حرکت و وضعیت غیرطبیعی کتف استفاده کرده است. این آزمون به صورت کمی قرینگی کتف و قدرت عضلات ثبات دهنده و آستانه اختلال عملکردی کمربند شانه ای را اندازه گیری می کند. نتایج مختلفی در خصوص تکرار پذیر بودن این آزمون با استفاده از مترنواری انعطاف پذیر وجود دارد و لزوم تحقیقات بیشتری در این زمینه محسوس می‏باشد، هدف این  تحقیق بررسی پایایی اینترریتر آزمون لغزش خارجی کتف در ارزیابی غیر قرینگی و اختلال عملکردی کتف در بیماران مبتلا به پاتولوژی مفصل شانه  با  استفاده از ابزار دقیقتر نظیر کالیپر در مقایسه تصادفی با متر نواری می باشد.

روش بررسی: 21 بیمار مبتلا به پاتولوژی مفصل شانه به ترتیب با میانگین سنی و انحراف معیار 19/37 (42/12) سال به روش مقطعی در این مطالعه شرکت نمود ند. پس از کسب رضایت و آشنایی فرد با نحوه انجام آزمون، هرآزمونگر با استفاده از روش لمس سطحی فاصله بین زاویه تحتانی کتف تا زائده خاری مهره هفتم سینه ای را در سه وضعیت دستها در کنار بدن آویزان، دست ها روی کرست ایلیاک، دست ها درابد اکسیون نود درجه و چرخش داخلی شانه در دو سمت سالم ودرگیر و با استفاده از کالیپرورنیر (01/0میلیمتردقت) و متر نواری  اندازه گیری کرد و اعداد درجدول داده ها ثبت شد. در پایان اطلاعات کسب شده توسط نرم افزار SPSS ، (Version11.5) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته ها: از آزمون آماری ICC برای تعیین پایایی و آزمون معنادار بودن تفاوت دو ضریب همبستگی در نمونه های مستقل برای مقایسه ضریب همبستگی دو آزمونگر در دو وسیله استفاده شد. دامنه ICC برای پایایی اینتر ریتر با متر نواری 76/0-53/0(poor-fair) و برای کالیپر 88/0-73/0(fair-good) بود. پایایی برای وضعیت سوم در سمت سالم با متر و کالیپرمتوسط و در همین وضعیت در سمت درگیر ضعیف بود.خطای استاندارد اندازه گیری (SEM) با کالیپر در تمام وضعیت ها از متر نواری کمتر بود. بیشترین خطا مربوط به وضعیت سوم آزمون در سمت سالم بود(mm29/9).  در هیچکدام از وضعیت هااختلاف معناداری بین ضریب همبستگی دو آزمونگر وجود نداشت.

نتیجه گیری: اگر چه برتری ظاهری ICC با کالیپر در مقایسه با متر نواری در دو وضعیت اول ودوم مشهود است ولی کالیپر علیرغم دقت بیشتر به بهبود پایایی کمکی نکرد. پایایی آزمون در وضعیت سوم با متر وکالیپر پایین بود.شاید وضعیت سوم آزمون نیاز به اصلاح داشته باشد که باید بررسی بیشتری صورت گیرد.


حسین باقری، آزاده شادمهر، نورالدین نخستین انصاری، هادی سرافراز، فریبا پورآهنگریان، لیلا برین، نجمه ذاکر، شهره جلائی،
دوره 1، شماره 4 - ( 12-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: آزمون لغزش خارجی اسکاپولا برای بررسی حرکت و وضعیت غیرطبیعی کتف در ابداکسیون 0 و 45 و 90 درجه بازو در صفحه فرونتال مورد استفاده قرار می گیرد. این آزمون توسط کیبلر معرفی گردید. در ارزیابی پوزیشن اسکاپولا باید به تفاوت اندازه گیریهای فواصل اسکاپولا در دو طرف یا به عبارتی فاصله زاویه تحتانی کتف تا زائده خاری مهره هفتم سینه ای در دو طرف دقت مبذول داشت. هدف از انجام این تحقیق بررسی پایایی اینتراریتر، اینترریتر، حساسیت و ویژگی آزمون لغزش خارجی کتف در ارزیابی غیرقرینگی و اختلال عملکردی کتف می باشد.

روش‌ بررسی: 57 نفر شامل30فرد سالم و 27 بیمار مبتلا به پاتولوژی مفصل شانه  به ترتیب با میانگین سنی و انحراف معیار 53/33 (72/11)،66/47 (64/11) سال به روش مقطعی در این مطالعه شرکت نمود ند. سه آزمونگر به طور جداگانه با استفاده از روش لمس سطحی فاصله بین زاویه تحتانی کتف تا زائده خاری مهره هفتم سینه ای را در سه وضعیت دست ها در کنار بدن آویزان، دست ها روی کرست ایلیاک، دست ها درابد اکسیون نود درجه و چرخش داخلی شانه در دو سمت سالم و درگیر و شانه غالب و مغلوب با استفاده از کالیپر ورنیر(01/0میلیمتردقت) اندازه گیری کردند در پایان اطلاعات کسب شده توسط نرم افزار SPSS  مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از آزمون آماریICC  برای تعیین پایایی استفاده شد و خطای استاندارد اندازه گیری   SEM محاسبه گردید.

یافته ها: دامنه ICC برای پایایی اینترا ریتر 94/0-87/0 (good-high) و برای  پایایی اینترریتر79/0-63/0 (poor-fair) و خطای استاندارد اندازه گیری (SEM) برای پایایی اینترا ریتر 89/3-81/2 سانتیمتر  و برای  پایایی اینترریتر 69/6-66/4 میلیمتر در سمت درگیر در نمونه های پاتولوژیک بود. حساسیت آزمون بالا بود(1-80/0) اما ویژگی تست پایین بود (26/0-04/0)0

نتیجه گیری:آزمون لغزش خارجی کتف دارای پایایی اینتراریتر در هر سه وضعیت و دارای حساسیت در هر سه وضعیت بود اما ویژگی و پایایی اینترریتر آن به ترتیب در هر سه وضعیت و وضعیت سوم پایین بود.


مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، هومن قربانی، غلام علیائی، محمود جلیلی، احمد باغستانی،
دوره 2، شماره 2 - ( 6-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: سکته مغزی، یکی از علل عمده ای است که موجب ناتوانی در جمعیت بزرگسالان می شود. فرد  ترجیح می دهد از اندام غیر مبتلا برای انجام  فعالیتهای مراقبت از خود استفاده کند و به این پدیده «یادگیری عدم استفاده» اندام فوقانی مبتلا گفته می­شود. محدودیت درمانی یکی از انواع مداخلات توانبخشی است که بنظر می رسد توانایی حرکتی و استفاده عملکردی از اندام فوقانی درگیر را در بعضی از بیماران  همی پارزی بعد از سکته مغزی بهبود می بخشد. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر زمانی روش محدودیت درمانی  بر روی عملکرد، هماهنگی و  حرکات اندام فوقانی بیماران همی پلژی بزرگسال بود.

روش بررسی: در این تحقیق، 15 بیمار سکته مغزی در درمان ساختار بندی شده (CIT) که موجب استفاده از اندام مبتلا در فعالیتهای مختلف می شد به میزان 5 روز در هفته، تا 12 هفته و روزی 2 ساعت شرکت کردند و اندام سالم آنها 5 روز در هفته و روزی 5 ساعت در طی 12 هفته محدود شد. جهت ارزیابی حرکتی و زبردستی از تست فوگل مایر و مینوسوتا استفاده شد.

یافته ­ها: بر اساس t تست زوجی، در ارزیابی حرکات شانه و آرنج، حرکات مچ، حرکات دست و هماهنگی و سرعت اندام فوقانی سمت مبتلا با تست فوگل مایر اختلاف تغییرات میانگین قبل و بعد از مداخله و در بازه های مختلف زمانی معنی دار بوده است(05/0>p ) و بیشترین افزایش در نمرات تا هفته هشتم بود و از هفته هشتم به بعد افزایش نمرات پیشرفت چشمگیری نداشت.

همچنین در ارزیابی زبردستی با Minnesota Manual Dexterity Test اختلاف تغییرات میانگین قبل و بعد از مداخله و در بازه های زمانی مختلف معنی دار بوده است (05/0>p ) و بیشترین افزایش در نمرات تا هفته دهم بود.

نتیجه گیری: اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که روش محدودیت درمانی حرکتی ممکن است روش موثری جهت بهبود عملکرد باشد و موجب استفاده بیشتر از اندام مبتلا شده و بر یادگیری عدم استفاده غلبه می­کند. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که نمرات تست فوگل مایر و تست مینوسوتا می­تواند بهبودی مهارتهای عملکردی را نشان دهد.


فریده منشادی، افسانه آذری، جلیل کوهپایه زاده، مهری قاسمی،
دوره 2، شماره 3 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: پوکی استخوان یک بیماری چندین عاملی مزمن است که مشخصه اصلی آن کم شدن دانسیته استخوان است.این بیماری یکی از عوامل عمده شکستگیها به خصوص شکستگی های استخوان ران است که  منجر به افزایش نرخ مرگ و میر و کاهش کیفیت زندگی  افرادمی شود. هرچند  در حال حاضر درمان قطعی برای این بیماری  وجود ندارد،  پوکی استخوان و عوارض آن تا حدود زیادی قابل پیشگیری  هستند.  شناخت  سطح آگاهی ،نگرش و عملکرد افراد و ارتقای آن  اجزای اصلی  یک  برنامه  پیشگیری موثر می باشند. هدف پژوهش حاضر بررسی سطح آگاهی، نگرش و عملکرد دختران نوجوان شرکت کننده در اردوگاهی در شمال تهران در مورد پوکی استخوان بود.

روش بررسی: 626 دختر نوجوان با دامنه سنی (4/1 ± 9/13) 19-10 سال از که از مناطق روستایی استان تهران و مناطق شهری و روستایی  9 استان دیگرکشور به یک اردوگاه در شمال تهران آمده بودند، با نمونه­گیری به روش  تصادفی سیستماتیک در این مطالعه توصیفی شرکت کردند. پس از ثبت مشخصات فردی شرکت کنندگان، پرسشنامه بررسی آگاهی، نگرش و عملکرد[Knowledge, Attitude and Practice (KAP)] در اختیار آنان قرار می گرفت که خود شامل سه بخش مجزا بود:

         1- چهارده سوال با گزینه های صحیح، غلط و نمی دانم برای سنجش سطح آگاهی

            2- یازده سوال با گزینه های صحیح، غلط و نمی دانم برای سنجش سطح نگرش و باورها

              3- نه سوال با گزینه های صحیح و غلط برای بررسی وضعیت  عملکرد

امتیاز (2+) برای هر پاسخ صحیح، (0) برای پاسخ غلط و (1+) برای پاسخ نمی دانم در نظر گرفته شد. برا ی تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری (5/11) SPSS  و آزمونهای t و پیرسون استفاده شد. موازین اخلاقی با نظر کمیته اخلاق در پژوهش  دانشگاه علوم پزشکی ایران لحاظ شد.

یافته ها: نمره کلی KAP دانش آموزان شرکت کننده در طرح (8/13± 3/43) 65-2 بود که به تفکیک عبارت بودند از:

نمره آگاهی(9/2± 23) 30-14 ، نمره نگرش (4/2 ± 2/19)22-10 ، نمره عملکرد (8/2 ± 1/10)18-2

با افزایش سطح تحصیلات والدین نمره KAP آنها افزایش می یافت. محل سکونت دانش آموز(شهر یا روستا)، شغل والدین و تعداد افراد خانواده با نمره کلی KAP ارتباطی را نشان نداد.

نتیجه گیری:  سطح آگاهی جامعه دختران نوجوان  شرکت کننده در پژوهش حاضر  در مورد پوکی استخوان  ،  از نمره  قابل قبولی برخوردار بود،  اما نمره سطح نگرش و عملکرد کمتر از سطح آگاهی بود . بر لزوم بر گزاری  بر نامه های آموزشی  مدون به خصوص با هدف ارتقای سطح عملکرد زنان جوان ایرانی در مورد بیماری پوکی استخوان  تاکید می شود.


حسین باقری، مهدی عبدالوهاب، لیلا دهقان، راضیه فلاح، سقراط فقیه زاده، مسلم دهقانی زاده،
دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: ضعف عضله می تواند یک مشکل عمده برای بیشتر بیماران فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک باشد. با توجه به تاثیر قدرت روی عملکرد حرکتی درشت، هدف از این تحقیق بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی از جلو و از کنار قدم برداشتن بر روی پله با وزنه بر عملکرد حرکتی درشت در کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک بود.

روش بررسی: این مطالعه بر روی 20 کودک فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 5 تا 12 ساله شامل 11 پسر و 9 دختر با میانگین سنی 15/8 سال (انحراف معیار 25/2 ) انجام شد. آزمودنی ها طی 6 هفته و هر هفته 3 جلسه تمرینات مقاومتی از جلو و از کنار قدم برداشتن بر روی پله با وزنه را انجام دادند. قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور ران، اکستانسور ران، اکستانسور زانو و پلانتار فلکسور مچ پا توسط دستگاه Nicholas MMT ارزیابی شد. در ضمن عملکرد حرکتی درشت توسط ابزار GMFM ارزیابی شد.

یافته ها: قدرت گروه های عضلانی ابداکتور و اکستانسور هیپ ، اکستانسور زانو و پلانتار فلکسور مچ به صورت معناداری (05/0 > P) بعد از مداخله بهبود یافت. همچنین در بخش D آزمون GMFM ، افزایش معناداری برابر با میانگین 59/6 نمره ، در بخش E برابر با 1/4 نمره و در نمره مجموع بخش های D و E ، برابر با میانگین 98/5 نمره مشاهده شد.

نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد انجام تمرینات مقاومتی از جلو و از کنار قدم برداشتن بر روی پله با وزنه باعث افزایش نمره عملکرد حرکتی درشت در آزمون GMFM بخش های ) D وضعیت ایستادن) و  ) E وضعیت راه رفتن دویدن و پریدن) و مجموع بخش های D و E می شود.  در ضمن انجام این تمرینات باعث افزایش قدرت ایزومتریک عضلات مربوطه می شود.


حسین باقری، مهدی عبدالوهاب، لیلا دهقان، محمود جلیلی، سیده زینب بهشتی،
دوره 3، شماره 3 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف:  فلج مغزی شایعترین آسیب حرکتی دوران کودکی است که منجر به مشکلاتی در زمینه اجرای حرکتی شده و نهایتا فعالیت های عملکردی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. آسیب عملکرد دست مشکل ثانویه کودکان دایپلژی اسپاستیک می باشد. افراد دچار نقص عملکرد دست مشکلاتی را در زمینه مراقبت از خود ، فعالیت های آموزشی و تفریحی دارند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تمرینات تکلیف محور بر عملکرد اندام فوقانی سمت غالب کودکان دایپلژی اسپاستیک 12-8 ساله می باشد.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مداخله ای است و نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انجام شد. 15 کودک 12-8 ساله مبتلا به دایپلژی اسپاستیک به صورت تصادفی ساده انتخاب شده و 3 روز در هفته به مدت 8 هفته در جلسات تمرینات تکلیف محور شرکت نمودند. ابزارهای ارزیابی استفاده شده شامل تست جبسون-تیلور برای عملکرد اندام فوقانی ، تست پردوپگ بورد برای زبردستی، گونیامتر برای دامنه حرکتی مچ و آرنج و مقیاس آشورث برای اسپاستی سیتی مچ و آرنج بود.

یافته­ ها: نتایج ارزیابی ها نشان دهنده بهبود معنادار عملکرد اندام فوقانی (0001/0 ≥P)، زبردستی (001/0≥P) ، دامنه حرکتی مچ و آرنج (0001/0 ≥P) و اسپاستی سیتی مچ و آرنج ( 05/0≥P) بعد از تمرینات تکلیف محور بود.

نتیجه گیری: اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که تمرینات تکلیف محور می تواند روش موثری جهت بهبود عملکرد اندام فوقانی کودکان دایپلژی اسپاستیک باشد.


محمدجواد نیک اردکانی، غلامرضا علیایی، مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، محمود جلیلی، سقراط فقیه زاده،
دوره 4، شماره 3 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: فلج مغزی یک اختلال غیر پیشرونده و از شایعترین مشکلات حرکتی در نوزادان می باشد. بسیاری از کودکان مبتلا به فلج مغزی از نوع همی پلژی هستند. یکی از مشکلات مهم این کودکان اختلال عملکرد اندام فوقانی یکطرفه می باشد که عدم استفاده از سمت مبتلا، باعث فراموشی و مشکلات بیشتر در این سمت می شود. در این مطالعه به بررسی تاثیر پذیری روش استفاده اجباری از سمت مبتلا ( Constraint-Induced Therapy) و میزان ماندگاری این روش بر اسپاستی سیتی و عملکرد اندام فوقانی کودکان فلج مغزی همی پلژی 6 تا 12 ساله پرداخته شده است.

روش بررسی: در این پژوهش شبه تجربی پیش آزمون - پس آزمون ، 20 کودک فلج مغزی همی پلژی 6 تا 12 ساله (15 پسر و 5 دختر) با میانگین سنی 7/8 سال بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مداخله بمدت 8 هفته انجام شد و بیماران 4 هفته مورد پیگیری قرار گرفتند. اسپاستی سیتی مچ دست و آرنج سمت مبتلا توسط آزمون Modified Ashworth Scale و عملکرد اندام فوقانی سمت مبتلا توسط آزمون Box & Block  مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با آزمونهای t زوج و ویلکاکسون تحلیل شدند.

یافته­ ها: استفاده اجباری از اندام مبتلا باعث کاهش معناداری در میزان اسپاستی سیتی مچ (00/0p = ) و آرنج (005/0p = ) و افزایش معناداری در نمره عملکرد (00/0p = ) دست مبتلا گردید که این میزان بهبودی به طور معناداری تا یک ماه پس از پایان مداخله نیز باقی ماند.

نتیحه­ گیری: استفاده اجباری از اندام فوقانی مبتلا با دو مکانیسم کاهش عدم استفاده از اندام مبتلا و همچنین پلاستی سیتی عصبی احتمالا می تواند باعث کاهش اسپاستی سیتی اندام مبتلا و به همراه آن افزایش عملکرد اندام گردد که این بهبودی ممکن است در اندام مبتلا ماندگار بماند.


صغری قره باغی، محمدرضا هادیان، مهدی عبدالوهاب، لیلا دهقان، پروین راجی، سقراط فقیه زاده،
دوره 4، شماره 3 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: اهمیت عملکرد اندام فوقانی برای انجام فعالیتهای روزمره زندگی حیاتی است و هرگونه اختلال عملکرد می تواند مشکلات عمده ای را برای بیماران فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک ایجاد نماید. از این رو اعمال پروتکل­های بازتوانی که بتواند به بازگشت عملکرد دست کمک نماید، از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی بر عملکرد حرکتی اندام فوقانی کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک (7-3 سال) بود.

روش بررسی: 13 کودک فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 3 تا 7 ساله شامل 4 پسر و 9 دختر با میانگین سنی 92/4 در این مطالعه شرکت نمودند. تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی طی 8 هفته و هر هفته 3 جلسه برای ایشان انجام شد. عملکرد حرکتی اندام فوقانی توسط آزمون Quest و شدت اسپاستی سیتی مچ توسط Modified Ashworth Scale(MAS) ارزیابی شد.

یافته ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که بعد از اعمال تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی، عملکرد حرکتی اندام فوقانی به صورت معناداری (001/0P< ) بهبود یافت. همچنین، درجه اسپاستی سیتی عضلات مچ کاهش معنی داری را نشان داد 022/0 P< . 

نتیجه ­گیری: بر اساس نتایج تحقیق حاضر می توان پیشنهاد نمود که تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی می تواند موجب افزایش عملکرد حرکتی اندام فوقانی و کاهش اسپاستی سیتی اندام گردد. این امر به نو به خود، موجب کاهش ناتواناییهای بیمار می گردد. از این رو، بکارگیری پروتکل­های جاری برای بیماران پیشنهاد می شود.


مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، قدسیه جوینی، غلام علیائی، محمود جلیلی، احمد باغستانی،
دوره 5، شماره 1 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: مشکلات عملکردی اندام فوقانی از رایج ترین و ناتوان کننده ترین اختلالاتی است که به دنبال فلج مغزی بوجود می آیند. هر نوع اختلال عملکردی در دست می تواند باعث بهم خوردن استقلال فرد شده و در نتیجه استقلال اجتماعی وی نیز تهدید می شود. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر اسپلینت کف دستی استاتیک بر عملکرد دست، اسپاستی سیته  و دامنه ی حرکتی آرنج و مچ دست غالب کودکان دای پلژی اسپاستیک 8 تا 12 ساله  می باشد.

روش بررسی: روش مطالعه در این پژوهش از نوع مداخله ای و به صورت قبل - بعد می باشد. 14 کودک فلج مغزی اسپاستیک 8 تا 12 ساله از میان افراد مراجعه کننده به مراکز توانبخشی شهر تهران که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، انتخاب شدند. بیماران از یک اسپلینت استاتیک کف دستی ( با زوایای 10 درجه اکستانسیون مچ دست، اکستانسیون کامل انگشتان و ابداکسیون و آپوزیشن شست) به مدت 2 ماه، 2 ساعت در روز و 4 تا 6 ساعت در شب استفاده کردند. در این مطالعه از تست جبسون تیلور برای ارزیابی عملکرد دست، مقیاس اشورث اصلاح شده برای ارزیابی اسپاستی سیته مچ دست و آرنج و گونیامتر  برای ارزیابی دامنه ی حرکتی مچ دست و آرنج استفاده شد. 

یافته ها: نتایج ارزیابی ها نشاندهنده ی بهبود معنادار عملکرد دست (p≤0/001) کمینه معنادار اسپاستی سیته مچ دست (p≤0/001)  و آرنج  (p≤0/009)  و افزایش معنادار  دامنه ی حرکتی مچ دست(p≤0/001)   بود اما تاثیر معناداری روی دامنه ی حرکتی آرنج(p≤0/336)    نداشت .

نتیجه گیری: اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که استفاده از اسپیلنت کف دستی استاتیک به مدت 2 ماه، 2 ساعت در روز و 4 تا 6 ساعت در شب، می تواند روش موثری جهت بهبود عملکرد دست، اسپاستی سیته مچ دست و آرنج و دامنه ی حرکتی مچ دست کودکان فلج مغزی اسپاستیک باشد.


ساناز شنبه زاده، علی اشرف جمشیدی، علی امیری، غلام حسین نساج، علی عقیلی، میلاد پیرعلی،
دوره 5، شماره 2 - ( 9-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: جهت برنامه ریزی توانبخشی در افراد با جراحی بازسازی رباط متقاطع قدامی ، بررسی  قدرت  و عملکرد اندام تحتانی آنها و مقایسه آن با سمت سالم از اهمیت ویژه ای  برخوردار می باشد. با توجه به نقش قدرت در اجرای آزمون پرش عمودی و زنجیره بسته بودن آن،  تا کنون شواهد علمی کافی  برای بررسی ارتباط آن با قدرت در زنجیره بسته در افراد با جراحی بازسازی رباط متقاطع قدامی وجود نداشته است. اهدا ف  این تحقیق شامل: 1-بررسی ارتباط بین اسکوات تک پا ایزوکینتیکی  و پرش عمودی تک پا در افراد سالم و بیماران با جراحی بازسازی رباط متقاطع قدامی. 2- مقایسه  قدرت اسکوات و پرش عمودی بین  پای مبتلا و سالم  بیماران با جراحی بازسازی رباط متقاطع قدامی.
روش بررسی: 22  بیمار با جراحی بازسازی رباط متقاطع قدامی که 6 ماه از جراحی آنها گذشته بود و 16 مرد سالم در این مطالعه شرکت کردند . قدرت اسکوات ایزوکینتیک خطی با سرعت cm/sec 25.4 و عملکرد آزمون پرش عمودی آنها مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها : تفاوت دو طرفه معنی داری در آزمون پرش عمودی و قدرت ایزوکینتیک اسکوات در افراد با جراحی دیده شد  0.05 P≤ . در پای مبتلا بین آزمون پرش عمودی و قدرت اسکوات رابطه ضعیفی (0.425r=)  وجود داشته است و هیچگونه رابطه ای در پای سالم و افراد سالم دیده نشد.
نتیجه گیری: نتایج این آزمون نشان  داد که رابطه ای بین  آزمون اسکوات ایزوکینتیکی و پرش عمودی وجود نداشته. بنابرین برای ارزیابی این بیماران باید هر دو آزمون پرش عمودی و قدرت اسکوات به طور جداگانه مورد ارزیابی قرار گیرد به علت اینکه قدرت با  عملکرد فیزیکی فرد رابطه قوی نداشته است. ایزوکینتیک زنجیره بسته باید برای بررسی قدرت و پرش عمودی برای تعیین سطح عملکرد افراد باید استفاده شود.


مهناز شیرمرد، اکرم آزاد، قربان تقی زاده،
دوره 5، شماره 2 - ( 9-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: نقایص حسی از جمله عوارض شایع سکته های مغزی هستند و مطالعات مختلف میزان شیوع این نقایص را در بیماران سکته مغزی بین 11 تا 85% گزارش نموده اند. علیرغم اینکه نقایص حسی سبب کاهش کیفیت حرکات اندام فوقانی، ضعف در انجام حرکات مهارتی و ضعف در مهارت های گرفتن شده و میتوانند منجر به کاهش سطح فعالیت در سمت مبتلا ، تطابق فرد به زندگی با یک دست و نهایتا کاهش کیفیت زندگی فرد شوند اما بندرت در برنامه های توانبخشی بیماران سکته مغزی مورد توجه قرار میگیرند. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر بازآموزی حسی بر بهبود عملکرد اندام فوقانی همی پلژیک در بیماران سکته مغزی می باشد.
روش بررسی: این مطالعه بصورت Single-System design(AB) بر روی 5 بیمار سکته مغزی مزمن انجام شد. در طی فاز پایه عملکرد اندام فوقانی بیماران(با استفاده از آزمون Fugl-Meyer) نقایص حرکتی اندام فوقانی(با استفاده از آزمون Motoricity Index) و مهارت دستی آنان(با استفاده از آزمون Box and Block) در فواصل سه روز یکبار مورد ارزیابی قرار گرفت و پس از رسیدن به الگوی ثابت در تغییرات، فاز درمان آغاز گردید. بیماران در این فاز به مدت 6 هفته تحت درمان بازآموزی حسی قرار گرفتند. درمان بر پایه اصول بازآموزی حسی و برحسب توانایی ها و ناتوانی های بیماران با تعیین محل و تعداد لمس ثابت و متحرک آغاز گردیده و با تکالیف تمایزی پیشرفته تر مانند گرافستزیا ادامه یافت. سپس نتایج ارزیابی های فازهای پایه و درمان مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته­ ها:
4 نفر از بیماران مورد مطالعه بهبودی معنی داری را در عملکرد اندام فوقانی نشان دادند و تمامی آنان به بهبودی معنی داری در نقایص حرکتی و نیز مهارت دستی دست یافتند.
نتیجه گیری: باتوجه به بهبودی قابل توجه در عملکرد و نقایص حرکتی اندام فوقانی و نیز مهارت دستی بیماران مورد مطالعه بدنبال بازآموزی حسی، به نظر می رسد این مداخله می تواند مداخله درمانی موثری در توانبخشی بیماران سکته مغزی باشد، اگرچه مطالعات بیشتر با حجم نمونه بزرگتر نیاز است.
حمیدرضا رستمی، سیف اله جهانتاب نژاد، علی ارسطو،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: واقعیت مجازی، تکنولوژی رایانه ای همراه با محیط و اشیاء مجازی است که افراد در آن قادر به دستکاری و تغییر محیط هستند. هدف این مطالعه تعیین تأثیر تمرینات حسی-حرکتی در محیط مجازی بر عملکرد اندام فوقانی کودکان مبتلا به فلج مغزی همی پارزی بود.
روش بررسی: تعداد 16کودک مبتلا به فلج مغزی همی پارزی از جامعه دردسترس شهراهواز در یک کارآزمایی بالینی تصادفی یک سویه کور در 2 گروه 8 نفره بررسی شدند (واقعیت مجازی و کنترل). برنامه درمانی شامل جلسات 5/1 ساعته تمرین در محیط مجازی و به مدت 4 هفته به صورت یک روز درمیان بود. ارزیابی توسط ابزار کفایت حرکتی برواینینکس- اوزرتسکی و فعالیت حرکتی کودکان، قبل، بعد و3 ماه پس از اتمام مداخلات صورت گرفت. از نرم افزارSPSS-16 جهت انتخاب تصادفی نمونه ها و همچنین تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس در تکرار مشاهدات در سطح معناداری 05/0 استفاده گردید.
یافته­ ها: آنالیز اطلاعات ابزارهای ارزیابی حاکی از اختلاف معنادار آماری گروه واقعیت مجازی نسبت به گروه کنترل بود (ابزار کفایت حرکتی برواینینکس- اوزرتسکی: تغییر میانگین سرعت و مهارت از 06/0±25/0 به 23/0±22/1 در جلسه پس از درمان). آنالیز اطلاعات جلسه پیگیری ارزیابی نیز حاکی از عدم وجود تفاوت معنادار آماری بین جلسات پس از درمان و پیگیری در هر 2گروه مطالعه بود.
نتیجه گیری: تکنولوژی واقعیت مجازی از طریق تمرینات شدید مکرر در یک محیط تعاملی و انگیزاننده میتواند به عنوان یک روش درمانی مناسب در بهبود عملکرد اندام فوقانی کودکان مبتلا به فلج مغزی همی پارزی تلقی گردد.


نسترن درود، ملاحت اکبرفهیمی، حسن عشایری، میترا خلف بیگی،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: اسکیزوفرنی یک اختلال ناتوان­ کننده است که محدودیت در عملکرد مستقل در فعالیتهای کارساز روزمره زندگی را به­ همراه دارد. باتوجه به اهمیت بالای عملکرد روزمره در توانبخشی، این مطالعه با هدف مقایسه ظرفیت عملکردی فعالیتهای کارساز روزمره و اجرای این فعالیتها در زندگی روزمره، بنابر اظهار بیمار، در اسکیزوفرنی با افراد عادی همسان طراحی شده­است. ارتباط بین ظرفیت عملکردی و اجرای فعالیتها در زندگی روزمر ه نیز مورد بررسی قرار ­گرفت.

روش بررسی: 30 بیمار عضو انجمن حمایت از بیماران اسکیزوفرنی، و 30 نفر از کارکنان دانشکده توانبخشی به­صورت نمونه­ گیری غیرتصادفی توسط آزمون ارزیابی اجرایی فعالیت­های خودمراقبتی(PASS) و مقیاس کارساز روزمره زندگی لاتون مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده­ها توسط SPSS  نسخه 14 تجزیه و تحلیل شد.

یافته­ ها: نتایج مطالعه نشان داد که بیماران اسکیزوفرنی در استقلال ، فرایند، و کیفیت اجرا در آزمون PASS، و نیز نمره­ی کل مقیاس لاتون نمره­ی کمتری کسب کردند. (001/0> P(v) برای همه متغیرها)، هیچ همبستگی معناداری بین نتایح دو آزمون وجود نداشت.

نتیجه­ گیری: به نظر می­رسد ظرفیت عملکردی و توانایی اجرایی فعالیتهای کارساز روزمره در بیماران اسکیزوفرنی با محدودیت مواجه است. ولی، ظرفیت عملکردی با اجرای فعالیتها در زندگی روزمره ارتباط ندارد. با این وجود بررسی گسترده­ تر در جهت یافتن عوامل محدودکننده ضروری به نظر می‏رسد.

 


فرانک علی آبادی، مالک امینی، مهدی علیزاده، مجید کلانی، مصطفی قربانی،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه ارزیابی همه جانبه­ی تکاملی نوزادان بسیار مطرح می­باشد. اما عملا برخی از این ارزیابیها به خصوص آنها که دستکاری بیشتری روی نوزاد پر خطر اعمال می­کنند می­توانند باعث بروز استرس بیشتر به وی شوند. بنابراین گاه لازم می­شود از نتایج یک دسته از ارزیابی­های تکاملی در پیش­بینی ابعاد دیگر تکامل استفاده شود. هدف از مطالعه­ی حاضر بررسی میزان ارتباط بین نمرات آزمون رفتاری با آزمون عملکرد حرکتی بود .
روش بررسی:  این پژوهش از نوع بررسی مقطعی بود و در مرکز مراقبتهای ویژه نوزادان و درمانگاه نوزادان بیمارستان شهید اکبر آبادی تهران انجام شد. یک گروه متشکل از 50 نوزاد با وزن حین تولد پایین با روش غیر احتمالی آسان و با توجه به معیارهای ورود وارد مطالعه شدند. برای ارزیابی عملکرد حرکتی از آزمون عملکرد حرکتی t‏est of infant motor performance:TIMP)) و برای ارزیابی عملکرد رفتاری از آزمون مقیاس ارزیابی رفتاری نوزاد (NBAS  :neonatal behavioral assessment scale ) استفاده شد. TIMP دارای دو بخش مشاهده­ای و تحریکی می­باشد. NBAS شامل آیتم­های خوگیری، تعامل اجتماعی، سیستم حرکتی، سازماندهی حالات، تنظیم حالات، سیستم خود مختار، خنده، ایتم­های مکمل و رفلکس می­باشد.
یافته­ ها: ارتباط معنی­داری بین ایتم خوگیری از آزمون رفتاری و بخش مشاهده­ای آزمون حرکتی وبین ایتم خوگیری و بخش تحریکی و همچنین بین ایتم سیستم خود مختار از آزمون رفتاری و بخش مشاهده­ای از آزمون حرکتی دیده نشد (05/0 P>). ارتباط بین سایر متغییر ها معنی ­دار بود (05/0 P<).
نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان می­دهد که نمرات بعضی ایتم­های عملکرد رفتاری می­تواند پیش­بینی کننده­ی نمرات ایتم­های عملکرد حرکتی نوزادان با وزن حین تولد پایین در زمان نوزادی باشد.


مجید اشرف گنجویی، غلامرضا علیائی، سعید طالبیان، کاظم مالمیر، علی اشرف جمشیدی،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: مفصل زانو در انجام اعمال مختلف اندام تحتانی اهمیت و نقش بسیار مهمی را برعهده دارد. در میان عناصر مختلف سازنده مفصل زانو، لیگامان متقاطع قدامی به دلیل  نحوه قرارگیری در مفصل، پیچیدگیهای ساختمانی خاص خود، داشتن گیرندهای عصبی متعدد و متنوع و همچنین آسیب پذیری بالای آن مورد توجه خاص قرار گرفته است. بعد از آسیب این لیگامان گشتاور اکستانسوری زانو کاهش می یابد ولی عقیده بر این است که این کاهش توسط عضلات مچ پا و ران جبران میگردد. این ادعا توسط بررسی های ایزوکاینتیک مورد تحقیق قرار نگرفته است. هدف از انجام مطالعه آن است که با توجه به روند توانبخشی در افراد با ضایعه مزمن لیگامان متقاطع قدامی در ایران آیا کاهش توانایی عضله کوادری سپس در تولید گشتاور اکستانسوری زانو ایجاد می شود؟ و آیا این کاهش توسط عضلات هیپ یا مچ پا جبران میگردد؟
روش بررسی: در این تحقیق 10 نفر مرد سالم در محدوده سنی 35-22 سال و 10 نفر بیمار مبتلا به پارگی لیگامان متقاطع قدامی در محدوده سنی 42-23 سال شرکت نمودند. گشتاور پلانتار فلکسورهای مچ پا، اکستانسورهای زانو و اکستانسورهای هیپ در دو سرعت زاویه ای 60 و180 درجه بر ثانیه با داینامومتر ایزوکاینتیک و همچنین تست عملکردی پرش عمودی روی یک پا اندازه گیری شد.
یافته ها: با استفاده از آزمونهای آماری ویلکاکسون و ضریب همبستگی اسپیرمن، نتایج نشان داد که در بیماران، تفاوتهای میانگین قدرت عضلات گاسترو سولئوس، اکستانسورهای هیپ و مجموع میانگین قدرت این عضلات بین دو اندام آسیب دیده وسالم معنا دار نبوده است (05/0P). تفاوت نمره پرش عمودی بین اندام آسیب دیده و سالم افراد بیمار نیز معنی دار بود (01/0>P).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج، پلانتار فلکسورها و اکستانسورهای هیپ اندام آسیب دیده بیماران، کاهش قدرت کوادری سپس را جبران کرده بودند. بنابراین با وجود کاهش قابل توجه قدرت کوادری سپس اندام آسیب دیده، مجموع میانگین های قدرت عضلات اکستانسور هیپ، کوادری سپس و پلانتار فلکسورهای این اندام تفاوت آماری نداشتند. همچنین تفاوتی بین پارامترهای ایزوکاینتیک و آزمون عملکردی پرش عمودی وجود نداشت، بنابراین، این آزمون نمی تواند جایگزین تست ایزوکاینتیک باشد.


فرناز فرشچی، ملاحت اکبرفهیمی، محمدعلی نظری،
دوره 5، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده

زمینه و هدف : نواقص حرکتی شامل همی پارزی، عدم هماهنگی و اسپاستیسیته از رایج ترین آسیب های بعد از سکته مغزی هستند. بیشتر بیماران در طی زمان در بعضی از این نواقص بهبود می بابند که البته میزان آن در بیماران مختلف متفاوت می باشد. شواهدی هست که نشان می دهد افزایش شدت و کمیت درمان پس از سکته مغزی می تواند بهبود را افزایش بخشد. توانبخشی حرکتی این بیماران شامل ترکیبی از تکنیک های حرکت درمانی است که در بسیاری از کلینیک های کاردرمانی انجام می گیرد. اما در این روند توانبخشی به امواج مغزی بیماران سکته مغزی و تاثیری که این امواج می تواند بر حرکت داشته باشد توجهی نمی شود. یکی از این امواج تتا می باشد، لذا هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر همراه کردن کاردرمانی و نوروفیدبک بر درمان حرکتی بیماران سکته مغزی می باشد.

روش بررسی : این مطالعه بصورت طرح تک آزمودنی Single-System design(AB) بر روی 2 بیمار سکته مغزی انجام شد. در طی فاز پایه عملکرد اندام فوقانی و تحتانی بیماران (با استفاده از آزمون های فوگل-مایر و برگ ) ، سه روز در هفته و به مدت 4 هفته مورد ارزیابی قرار گرفته و مداخلات کاردرمانی هم انجام شد. پس از اتمام این دوره  فاز درمان آغاز گردید که ترکیبی از کاردرمانی و نوروفیدبک است و مدت آن نیز 4 هفته بود. سپس نتایج ارزیابی های فازهای پایه و درمان مورد تجزیه و تحلیل آماری قرارگرفت.   

یافته­ ها: هر دو بیمار بهبودی معنی داری را در عملکرد اندام فوقانی ( بیمار 1 ، 1/81% و بیمار 2 ، 1/68% ) و تحتانی (بیمار 1، 1/73% و بیمار 2 ، 4/75%) در آزمون فوگل-مایر و برگ (بیمار 1 ،6/51 % و بیمار 2 ، 1/68% ) نشان دادند.

نتیجه گیری: باتوجه به بهبودی قابل توجه در عملکرد اندام فوقانی و تحتانی بیماران به نظر می رسد همراه کردن نوروفیدبک با درمانهای رایج کاردرمانی، می تواند نتایج بالینی بهتری در بر داشته باشد. اگرچه به مطالعات بیشتر در آینده نیاز است.


فاطمه پرویزی، لاله لاجوردی، مهدی علیزاده زارعی، حسن عشایری،
دوره 5، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده

زمینه و هدف : پژوهش حاضر آمایه انتقال (Set Shifting) را که از جمله مهمترین کارکردهای اجرایی در انجام تکالیف یادگیری و کنش های هوشی هستند، در کودکان مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا بررسی می کند. با توجه به اینکه این قابلیت ذهنی در تکالیف یادگیری و همچنین امور روزمره نقش کلیدی را ایفا می کند، ارزیابی این عنصر در جلسات توانبخشی و مدنظر قرار دادن آن در اهداف درمانی می تواند کمک شایانی در امر توانبخشی به خصوص کاردرمانی کودکان اتیسم باشد.

روش بررسی: در این پژوهش توصیفی- تحلیلی مقطعی، 30 کودک 6 تا 12 سال در دو گروه 15 نفره شامل کودکان مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا با میانگین سنی 86/7 (انحراف استاندارد38/1) سال و گروه کودکان طبیعی با میانگین سنی 8  (انحراف استاندارد 68/1) سال بر اساس نمونه گیری غیرتصادفی انتخاب و مقایسه شدند. برای به دست آوردن داده ها از آزمون عصبی روان شناختی  CANTAB (Cambridge neuropsychological test automated battery) و آزمون هوش وکسلر کودکان استفاده شد. داده­ها نیز با آزمون t مستقل تحلیل شدند.   

یافته­ ها: کودکان مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا در آمایه انتقال، با گروه کودکان طبیعی تفاوت معناداری در مراحل انتهایی داشتند. مقایسه ی میانگین 2 حوزه: تعداد دفعات تلاش و تعداد خطاها نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه در مرحله 8 و 9 که انتقال به بعد خارجی است وجود دارد(05/0>p).  

نتیجه گیری: با توجه به یافته های فوق به نظر می رسد که کودکان مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا در توانایی فراشناختی آمایه انتقال در مقایسه با کودکان طبیعی هم سن خود در غالب حوزه­ها  به صورت معناداری ضعیف ترند. این نتیجه­گیری علیرغم ضعیف­تر بودن قابل ملاحظه این کودکان در بسیاری از توانایی­های فراشناختی دیگر همچون طرحریزی و مهارغالب در مقایسه با کودکان هم سن خود می­باشد.  


علی میرزاجانی، محسن توان، ابراهیم جعفرزاده پور،
دوره 5، شماره 4 - ( 12-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: تاری اپتیکی ناشی از عیوب انکساری سبب کاهش کیفیت تصویر شبکیه ائی می گردد و تغییراتی را در نحوه پاسخ سیستم بینائی ایجاد می نماید. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تاری اپتیکی در اثر نزدیک بینی بر پاسخ کورتکس بینائی توسط تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی می باشد.

روش بررسی: در این مطالعه 5 داوطلب سالم در محدوده سنی 25-18  سال  (2 زن و 3 مرد) شرکت نمودند. نتایج تصویر برداری تشدید مغناطیسی عملکردی 18 فرد امتروپ (بدون عیب انکساری) که در یک مطالعه عملکردی اخیر با شرایط تصویربرداری یکسان شرکت کرده بودند، به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شد. تصاویر فانکشنال با استفاده از یک دستگاه فیلیپس 5/1 تسلا و با ارائه الگوی بینائی سینوسی با فرکانس فضائی 2 سیکل بر درجه  و فرکانس زمانی 8 هرتز  اخذ گردید. پس از پردازش تصاویر، درصد تغییر سیگنال BOLD  ( (Blood-Oxygen-Level-Dependent و تعداد وکسل های فعال شده در سری اسکن های مختلف با هم مقایسه گردید.

یافته ها: نتایج این مطالعه کاهش غیر خطی پاسخ کورتکس بینائی در اثر تاری اپتیکی را نشان می دهد. تعداد وکسل های فعال شده و میانگین شدت سیگنال BOLD در گروه  های مختلف عیب انکساری نزدیک بینی کاهش می یابد.

نتیجه گیری: با توجه به تاثیرپذیری پاسخ کورتکس بینائی در اثر تاری اپتیکی ناشی از مقادیر مختلف عیب انکساری نزدیک بینی، بهتر است تا در طی مطالعات شناختی علوم اعصاب و همچنین بررسی بیماری های نورولوژیک به کمک تصویر برداری تشدید مغناطیسی عملکردی با بکارگیری محرک های بینایی الگویی برای افراد تحت  بررسی از اصلاح اپتیکی بهینه استفاده گردد.


نثار یوسفی، علی امیری، علی اشرف جمشیدی، مجتبی کامیاب،
دوره 6، شماره 1 - ( 7-1391 )
چکیده

زمینه و هدف:مکانیسم شایع برای پیچ­خوردگی خارجی مچ پا اینورشن شدید، پلانتار فلکشن شدید و یا ترکیب هر دو است، که می­تواند منجر به بی­ثباتی مزمن مچ پا شود. به نظر می­رسد وضعیت پا در هنگام تماس با زمین نقش موثری در ایجاد پیچ­خوردگی مچ پا دارد. بنابراین ممکن است با محدود کردن وضعیت پا بتوان احتمال پیچ­خوردگی را کاهش داد. بنابراین هدف این تحقیق، بررسی تاثیر وضعیت پلانتار فلکشن و ایورژن بر نیروی عکس العمل زمین در جهت داخلی-خارجی حین فرود آمدن در افراد مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا بود.

روش بررسی:در این تحقیق که از نوع مورد-شاهدی بود،32 نفر(18 تا 35سال) شامل دو گروه 17 فرد مبتلا به بی­ثباتی عملکردی یک طرفه مچ پا و 15 فرد سالم شرکت داشتند. ابتدا افراد گروه مبتلا به بی­ثباتی عملکردی یک طرفه مچ پا توسط پزشک ارتوپد ارجاع داده می­شدند. سپس تست های کشویی قدامی و تالار تیلت برای تشخیص بی­ثباتی عملکردی مچ پا و سایر معاینات انجام می­گردید. آنگاه افراد گروه سالم از لحاظ جنس، سن، قد، وزن و شاخص توده بدنی با افراد گروه بیمار جور می­شدند. آزمودنی­ها از یک ارتفاع 40 سانتی متری که در فاصله 25 سانتی متری صفحه نیرو قرار داشت در حالی که پای مورد نظر ریلکس و در وضعیت عدم تحمل وزن بود بر روی پای مقابل ایستاده و با پا­ی مورد نظر در مرکز صفحه نیرو فرود می­آمدند. حرکت فرود آمدن در چهار وضعیت مختلف انجام می­شد:

1- وضعیت خنثی مچ پا و گوه خارجی پا ، 2-وضعیت خنثی مچ پا، 3-وضعیت پاشنه مثبت و گوه خارجی، 4-وضعیت پاشنه مثبت.

یافته­ ها: در گروه سالم نیروی عکس العمل زمین در جهت داخلی در وضعیت 3 نسبت به وضعیت 2(007/0p=) و هم چنین وضعیت 3 نسبت به وضعیت4 (018/0p=) افزایش یافته بود. در گروه بیمار نیروهای خارجی در وضعیت 3 نسبت به وضعیت2 (001/0p=) و هم چنین وضعیت3 نسبت به وضعیت 1(002/0p=) افزایش یافته بود. در گروه بیمار نیروهای داخلی در وضعیت 4 نسبت به وضعیت 1کاهش معناداری را نشان داد(014/0p=).

نتیجه گیری: اعمال گوه خارجی هنگامی که پا در پلانتار فلکشن قرار دارد باعث افزایش نیروهای عکس العمل زمین در جهت داخلی-خارجی گردید. با توجه به نتایج تحقیق می­توان احتمال داد که وضعیت پلانتار فلکشن در ایجاد پیچ­خوردگی مچ پا موثرتر از اینورژن است. هم چنین از بررسی اطلاعات حاصل از این مطالعه می­توان نتیجه گرفت که احتمالا گوه خارجی پا در هنگامی که مچ پا در پلانتار فلکشن قرار دارد در تغییر نیروهای عکس العمل داخلی-خارجی زمین موثرتر از حالتی است که مچ پا در وضعیت خنثی قرار دارد. 


رویا صادقی مقدم، لاله لاجوردی، علی امیری، قربان تقی زاده، سروش لهراسبی،
دوره 6، شماره 1 - ( 7-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: فلج مغزی شامل ناهنجاری­های غیرپیشرونده در مغز درحال رشد است که منجر به بروز مشکلاتی درزمینه اجرای حرکتی شده و نهایتا فعالیتهای عملکردی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد.عملکرد محدود دست، یک خصوصیت اختلالات حرکتی درکودکان مبتلا به فلج مغزی می باشد که منجر به ناتوانی درانجام فعالیت های روزمره زندگی،کار و بازی میشود. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر Kinesio Taping مچ برعملکرد دست کودکان مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک بود.

روش بررسی: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی تصادفی و یک سویه کور(single-blind) بود که درآن 26 کودک 6-3 ساله مبتلا به فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک به روش غیراحتمالی دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دوگروه کنترل و مداخله اختصاص داده شدند. درطول پژوهش به مدت 12روز، گروه کنترل تنها تحت درمان رایج کاردرمانی(Neuro-Developmental Treatment) قرارگرفت و گروه مداخله علاوه بر آن Kinesio Taping مچ دریافت کرد، به این ترتیب که چسب به صورت 24 ساعته درشبانه روز، بر روی هردو دست، مورد استفاده قرارگرفت. در هردوگروه ازآزمونQUEST (Quality of Upper Extremity Skills Test) جهت بررسی کیفیت مهارتهای اندام فوقانی و از مقیاسModified Ashworth جهت ارزیابی اسپاستی سیته مچ دست،  قبل و بعد ازمداخله،  استفاده شد و داده ها از طریق آزمون­های T مستقل و ویلکاکسون تحلیل شدند.

یافته ها: نتایج ارزیابی­ها نشان دهنده افزایش معنادار نمره کلی آزمونQUEST (029/0P=) و بهبود عملکرد در دو زمینه از زمینه های این آزمون یعنی حرکات مجزا (003/0 P=) و گرفتن (008/0P=) می­باشند اما در دو زمینه تحمل وزن (46/0P=) و بازکردن حفاظتی(89/0P=) بهبودی معناداری مشاهده نشد.همچنین نتایج بدست آمده درمورد شدت اسپاستی سیته نشان دهنده کاهش معنادار تون دست راست (004/0P=) می باشند درحالیکه کاهش تون دست چپ معنادار نبوده است (06/0P=).

نتیجه گیری : اطلاعات حاصل از تحقیق حاضرنشان میدهند که Kinesio Taping مچ می­تواند روش موثری جهت بهبود کیفیت مهارتهای اندام فوقانی کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک در زمینه های حرکات مجزا و گرفتن باشد و احتمالا بدلیل همراهی با استفاده عملکردی بیشتر از دست غالب باعث کاهش معنادار تون در مچ دست راست می­شود.



صفحه 1 از 3    
اولین
قبلی
1
 

فصلنامه توانبخشی نوین Journal of Modern Rehabilitation
Persian site map - English site map - Created in 0.08 seconds with 47 queries by YEKTAWEB 4657