|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
10 نتیجه برای همی پلژی
محمدرضا هادیان، نورالدین نخستین انصاری، تیمور عسگری، مهدی عبدالوهاب، محمود جلیلی، سقراط فقیه زاده، دوره 1، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: تعادل جزء ضروری و اساسی در تمام مراحل رشد حرکتی است. ارزیابی تعادل در بیماران نورولوژیک بایستی قبل از هر گونه برنامه ریزی درمانی صورت گیرد . با بررسی های انجام شده بر تست های تعادلی مشاهده می شود که اکثر تست های تعادلی برای بیماران نورولوژیک بزرگسال هنجاریابی شده اند و کمتر قابل استفاده در جمعیت کودکان می باشند. بنابراین در دسترس بودن یک مقیاس معتبر و قابل اطمینان و پایا به منظور ارزیابی تعادل عملکردی در کودکان فلج مغزی کاملاً ضروری می باشد . لذا هدف این تحقیق بررسی پایایی اینترریتر و اینتراریتر مقیاس تعادلی Berg در کودکان فلج مغزی همی پلژی اسپاستیک می باشد. روش بررسی: 20 کودک فلج مغزی اسپاستیک از نوع همی پلژی که دامنه سنی آنها بین 6 تا 12 سال بود و با میانگین سنی 1/7 و انحراف معیار 58/1، به روش مقطعی در این مطالعه شرکت نمودند. پس از کسب رضایت از والدین و آشنایی کودک با نحوه انجام آزمون، مراحل ارزیابی اینترریتر در یک جلسه توسط دو تراپیست انجام شد. ترتیب تست توسط آزمونگران تصادفی بود. جهت ارزیابی اینتراریتر، کودکان یک هفته بعد مجددا توسط مجری اصلی طرح تست شدند. یافته ها : از آزمون ضریب همبستگی جهت بررسی همبستگی بین نمرات داده شده توسط دو آزمونگر استفاده شد . توافق دو آزمونگر (001/0 , p < 966 /. = ICC) و همچنین توافق در یک آزمونگر (001/0 , p < 988/. = ICC) عالی بود. نتیجه گیری: مقیاس تعادلی برگ دارای پایایی اینترریتر و اینتراریتر بالابرای اندازه گیری تعادل در کودکان همی پلژی اسپاستیک می باشد. بنابر این میتوان این آزمون را به عنوان یک معیار کلینیکی پایا در ارزیابی کودکان فلج مغزی نوع همی پلژی پیشنهاد نمود. توصیه می شود که جهت ارزیابی توانائیهای عملکردی در زندگی روزمره این کودکان از مقیاس برگ استفاده شود.
مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، هومن قربانی، غلام علیائی، محمود جلیلی، احمد باغستانی، دوره 2، شماره 2 - ( 6-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: سکته مغزی، یکی از علل عمده ای است که موجب ناتوانی در جمعیت بزرگسالان می شود. فرد ترجیح می دهد از اندام غیر مبتلا برای انجام فعالیتهای مراقبت از خود استفاده کند و به این پدیده «یادگیری عدم استفاده» اندام فوقانی مبتلا گفته میشود. محدودیت درمانی یکی از انواع مداخلات توانبخشی است که بنظر می رسد توانایی حرکتی و استفاده عملکردی از اندام فوقانی درگیر را در بعضی از بیماران همی پارزی بعد از سکته مغزی بهبود می بخشد. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر زمانی روش محدودیت درمانی بر روی عملکرد، هماهنگی و حرکات اندام فوقانی بیماران همی پلژی بزرگسال بود. روش بررسی: در این تحقیق، 15 بیمار سکته مغزی در درمان ساختار بندی شده (CIT) که موجب استفاده از اندام مبتلا در فعالیتهای مختلف می شد به میزان 5 روز در هفته، تا 12 هفته و روزی 2 ساعت شرکت کردند و اندام سالم آنها 5 روز در هفته و روزی 5 ساعت در طی 12 هفته محدود شد. جهت ارزیابی حرکتی و زبردستی از تست فوگل مایر و مینوسوتا استفاده شد. یافته ها: بر اساس t تست زوجی، در ارزیابی حرکات شانه و آرنج، حرکات مچ، حرکات دست و هماهنگی و سرعت اندام فوقانی سمت مبتلا با تست فوگل مایر اختلاف تغییرات میانگین قبل و بعد از مداخله و در بازه های مختلف زمانی معنی دار بوده است(05/0>p ) و بیشترین افزایش در نمرات تا هفته هشتم بود و از هفته هشتم به بعد افزایش نمرات پیشرفت چشمگیری نداشت. همچنین در ارزیابی زبردستی با Minnesota Manual Dexterity Test اختلاف تغییرات میانگین قبل و بعد از مداخله و در بازه های زمانی مختلف معنی دار بوده است (05/0>p ) و بیشترین افزایش در نمرات تا هفته دهم بود. نتیجه گیری: اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می دهد که روش محدودیت درمانی حرکتی ممکن است روش موثری جهت بهبود عملکرد باشد و موجب استفاده بیشتر از اندام مبتلا شده و بر یادگیری عدم استفاده غلبه میکند. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که نمرات تست فوگل مایر و تست مینوسوتا میتواند بهبودی مهارتهای عملکردی را نشان دهد.
مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، مریم موحدیان، غلامرضا علیایی، محمود جلیلی، احمدرضا باغستانی، دوره 3، شماره 1 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: درمانهای توانبخشی بیماران همیپلژی برای بهبود استقلال فرد در انجام فعالیتهای روز مرهی زندگی براستراتژیهای جبرانی تمرکز دارند و عموما بیماران استفاده از سمت سالم و ابزار کمکی برای انجام ADL یاد میگیرند. در مقابل، محدودیت درمانی حرکتی استفاده از سمت سالم را محدود و استفاده از سمت مبتلا را تشویق میکند و درنهایت این درمان به بازگردانی عملکرد حرکتی فرد در انجام فعالتهای روزمره زندگی کمک میکند. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر روش محدودیت درمانی بر فعالیت های روزمرهی زندگی بوده است. روش بررسی: این پژوهش یک مطالعهی مداخلهای است که نمونهگیری در آن به صورت در دسترس بوده است. 15 بیمار سکتهی مغزی در برنامهی درمانی که موجب استفاده از اندام فوقانی مبتلا در فعالیتهای روز مرهی زندگی میشد، مورد مطالعه قرار گرفتند. اندام فوقانی سمت سالم بیماران برای مدت 8 هفته ودر هر هفته 5 روز، روزانه 5 ساعت محدود شد و بیماران روزانه 2 ساعت برنامهی تمرینی مشخصی را با سمت مبتلا انجام میدادند. در پایان به منظور ارزیابی فعالیتهای روز مرهی زندگی از تست بارتل و جهت ارزیابی عملکرد اندام فوقانی در فعالیتهای روز مرهی زندگی از تست عملکردی بازو استفاده شده است. یافته ها: در ارزیابی نمرات مراقبت از خود و تحرک و نمرهی کلی در تست بارتل، اختلاف تغییرات میانگین دادهها در قبل از مداخله و بعد از8 هفته مداخله معنی دار بوده است( 001/0p<.). همچنین در ارزیابی عملکرد اندام فوقانی در فعالیتهای روز مرهی زندگی اختلاف تغییرات میانگین قبل از مداخله و بعد از 8 هفته مداخله معنی دار بوده است( 0001/0p<.). نتیجه گیری:یافتههای حاصل از پژوهش حاضر نشان میدهد که روش محدودیت درمانی حرکتی ممکن است روش موثری جهت بهبود توانایی انجام فعالیتهای روز مرهی زندگی باشد و موجب استفاده بیشتر از اندام مبتلا در جریان این فعالیتها شده و بر یادگیری عدم استفاده غلبه کند.
مهدی عبدالوهاب، سمیه عباسی، محمدرضا هادیان، محمود جلالی، شهره جلائی، دوره 3، شماره 3 - ( 12-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: درمانهای توانبخشی در کاهش ناتواناییهای ناشی از سکته مغزی از اهمیت بالایی برخوردار میباشند. به دلیل اهمیت حوزه عملکردی اندام فوقانی در ایجاد استقلال فردی و انجام فعالیتهای روزمره و نقش ثبات کمربند شانهای در عملکرد دست، تحقیق حاضر به بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی پیشرونده بر قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور و قدرت ایزومتریک عضلات اکستانسور در افراد همیپلژی بزرگسال پرداخته است. روش بررسی: 17 بیمار همیپلژی بزرگسال با دامنه سنی70- 50 سال (میانگین سنی 58/60) که 6 ماه از زمان سکته آنها گذشته، با تایید روشها توسط کمیته اخلاقی دانشگاه علوم پزشکی تهران به صورت تصادفی در مطالعه شرکت نمودند. در همه شرکت کننده ها سمت راست غالب بود. قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور و اکستانسور توسط دینامومتر ارزیابی و میانگین اعداد بدست آمده در جدول دادهها ثبت گردید. یافته ها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که پس از اتمام دوره مداخله با روش تمرینات مقاومتی پیشرونده، قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور27% (000/0=P) و اکستانسور 34% (000/0=P) بیشتر شد. نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که روش درمانی تمرینات مقاومتی پیشرونده موجب افزایش قدرت ایزومتریک عضلات ابداکتور و قدرت ایزومتریک عضلات اکستانسور میگردد که بنوبه خود میتواند بر روی عملکرد دست تاثیر بگذارد.
سیما مرادی، سعید طالبیان مقدم، مهدی عبدالوهاب، شهره جلائی، محمود جلیلی، لیلا دهقان، سارا بیات، دوره 4، شماره 1 - ( 3-1389 )
چکیده
زمینه وهدف: در کودکان همی پلژی تفاوت در تون پوسچرال دو سمت بدن وجود دارد. بدیهی است که یک ایستادن غیر متقارن ، همراه با تحمل وزنی که عمدتأ روی سمت مبتلا است می تواند فرد همی پارتیک را در معرض ریسک افتادن قرار داده و ایجاد بی ثباتی کند. در افراد همی پلژی اساسی ترین تمرینهای درمانی به نظر می آید که یکپارچه کردن دو سمت بدن باشد. گر چه ایستادن ثابت یک وظیفه پوسچرال نسبتاً ساده است اما بصورت نیمه خودکار توسط مراکز مغزی و نخاعی کنترل می شود؛ و ثابت شده که ایستادن ثابت هم نیازمند منابع شناختی است. بنابراین، کنترل پوسچرال به تعامل سیستم اسکلتی - عضلانی با سیستم عصبی نیاز دارد . روش بررسی: دراین کارآزمایی بالینی(قبل و بعد) 20 کودک همی پلژی اسپاستیک 5 تا 12 ساله در حالتهای با استفاده از کفی گوه ای خارجی و بدون استفاده از کفی گوه ای خارجی و در هر یک از این دو حالت با انجام وظیفه شناختی و بدون انجام آن در مرکز صفحه نیرو در وضعیت ایستاده با بیشترین ثبات قرار میگرفتند. از تست حافظه کوتاه مدت عددی بعنوان تکلیف شناختی استفاده شد. میانگین دامنه نوسانهای قدامی-خلفی و داخلی-خارجی و میانگین سرعت نوسانات و ناحیه آن بعنوان متغیر وابسته کنترل پوسچرال و تعداد اشتباهات در بیاد آوری زنجیره اعداد تصادفی بعنوان متغیر وابسته وظیفه شناختی ثبت میشد. یافته ها: اثر تجویز کفی بر دامنه جابجایی طرفی) 015/0 (P=و بر سرعت) 005/0 (P=و سطح جابجایی) 007/0 (P= معنی دار بود. اثر اعمال وظیفه شناختی بر روی متغییر های دامنه جابجایی قدامی-خلفی ) 014/0 (P=و طرفی) 014/0 (P=و بر سرعت) 002/0 (P=و سطح جابجایی) 002/0 (P=معنی دار بود. اما کفی گوه ای توانسته بود از تاثیر آن بکاهد. نتیجه گیری: تجویز کفی گوه ای 5 درجه در پای سالم می تواند فاکتورهای کنترل پوسچرال را به خوبی تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین می تواند به منظور بهبود پوسچر در کودکان همی پلژی مورد استفاده قرار گیرد.
محمدجواد نیک اردکانی، غلامرضا علیایی، مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، محمود جلیلی، سقراط فقیه زاده، دوره 4، شماره 3 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: فلج مغزی یک اختلال غیر پیشرونده و از شایعترین مشکلات حرکتی در نوزادان می باشد. بسیاری از کودکان مبتلا به فلج مغزی از نوع همی پلژی هستند. یکی از مشکلات مهم این کودکان اختلال عملکرد اندام فوقانی یکطرفه می باشد که عدم استفاده از سمت مبتلا، باعث فراموشی و مشکلات بیشتر در این سمت می شود. در این مطالعه به بررسی تاثیر پذیری روش استفاده اجباری از سمت مبتلا ( Constraint-Induced Therapy) و میزان ماندگاری این روش بر اسپاستی سیتی و عملکرد اندام فوقانی کودکان فلج مغزی همی پلژی 6 تا 12 ساله پرداخته شده است. روش بررسی: در این پژوهش شبه تجربی پیش آزمون - پس آزمون ، 20 کودک فلج مغزی همی پلژی 6 تا 12 ساله (15 پسر و 5 دختر) با میانگین سنی 7/8 سال بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مداخله بمدت 8 هفته انجام شد و بیماران 4 هفته مورد پیگیری قرار گرفتند. اسپاستی سیتی مچ دست و آرنج سمت مبتلا توسط آزمون Modified Ashworth Scale و عملکرد اندام فوقانی سمت مبتلا توسط آزمون Box & Block مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با آزمونهای t زوج و ویلکاکسون تحلیل شدند. یافته ها: استفاده اجباری از اندام مبتلا باعث کاهش معناداری در میزان اسپاستی سیتی مچ (00/0p = ) و آرنج (005/0p = ) و افزایش معناداری در نمره عملکرد (00/0p = ) دست مبتلا گردید که این میزان بهبودی به طور معناداری تا یک ماه پس از پایان مداخله نیز باقی ماند. نتیحه گیری: استفاده اجباری از اندام فوقانی مبتلا با دو مکانیسم کاهش عدم استفاده از اندام مبتلا و همچنین پلاستی سیتی عصبی احتمالا می تواند باعث کاهش اسپاستی سیتی اندام مبتلا و به همراه آن افزایش عملکرد اندام گردد که این بهبودی ممکن است در اندام مبتلا ماندگار بماند.
سارا بیات، سعید طالبیان، مهدی عبدالوهاب، شهره جلایی، محمود جلیلی، پروین راجی، سیما مرادی، دوره 5، شماره 1 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: در فلج مغزی که شایع ترین آسیب حرکتی دوران کودکی با شیوع 2 در 1000 تولد زنده می باشد، کنترل پوسچر و حرکت تحت تاثیر قرار می گیرد. در نوع همی پلژی آن تفاوت در تون پوسچرال دو سمت بدن وجود دارد که باعث جا به جایی وزن به سمت سالم می شود. در این کودکان اختلالات پوسچرال در قالب اختلالات ثبات پوسچر شامل حفظ پوسچر ]جابجایی مرکز فشار (Center of Pressure) و سطح جابجایی (Area)[ و کنترل پوسچر (متغیرهای سرعت) دیده می شود. روشی که به تازگی برای استفاده اجباری از اندام مبتلا بر اساس CIMT (Constraint-Induced Movement Therapy) بیان شده قرار دادن وج زیر اندام سالم است. در این مطالعه با استفاده از وج روی صفحه نیرو به بررسی ثبات پوسچر پرداخته شد. روش بررسی: مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی و روش نمونه گیری آن به شکل در دسترس بود.16 کودک همی پلژی در این برنامه شرکت کرده و در دو وضعیت روی صفحه نیرو قرار گرفتند. کودک روی سطح سخت در مرحله اول، بدون وج و در مرحله دوم با وج ˚5 زیر پای سالم می ایستاد تا اطلاعات مربوط به مرکز فشار توسط صفحه نیرو ثبت شود. زمان هر آزمایش نیز 20 ثانیه بوده و هر یک از این مراحل 3 بار تکرار میشد. یافته ها: کاهش معنی داری در جابجایی طرفی و سطح جابجایی بدنبال استفاده از وج ایجاد شد ولی در مورد جابجایی قدامی خلفی و سرعت جابجایی تفاوت معنی داری ایجاد نشد. همچنین در مورد بررسی وضعیت تقارن، به کمک وج میانگین نیروهای مرکز فشار بر روی پای مبتلا به طور معنی داری افزایش یافت و تقارن در تحمل وزن بر روی دو پا ایجاد شد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از این بود که بدنبال استفاده از وج ˚5 می توان فاکتورهای کنترل پوسچر را بهبود بخشید و به تقارن در وزن انداختن بیماران همی پلژی رسید.
مهناز شیرمرد، اکرم آزاد، قربان تقی زاده، دوره 5، شماره 2 - ( 9-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: نقایص حسی از جمله عوارض شایع سکته های مغزی هستند و مطالعات مختلف میزان شیوع این نقایص را در بیماران سکته مغزی بین 11 تا 85% گزارش نموده اند. علیرغم اینکه نقایص حسی سبب کاهش کیفیت حرکات اندام فوقانی، ضعف در انجام حرکات مهارتی و ضعف در مهارت های گرفتن شده و میتوانند منجر به کاهش سطح فعالیت در سمت مبتلا ، تطابق فرد به زندگی با یک دست و نهایتا کاهش کیفیت زندگی فرد شوند اما بندرت در برنامه های توانبخشی بیماران سکته مغزی مورد توجه قرار میگیرند. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر بازآموزی حسی بر بهبود عملکرد اندام فوقانی همی پلژیک در بیماران سکته مغزی می باشد. روش بررسی: این مطالعه بصورت Single-System design(AB) بر روی 5 بیمار سکته مغزی مزمن انجام شد. در طی فاز پایه عملکرد اندام فوقانی بیماران(با استفاده از آزمون Fugl-Meyer) نقایص حرکتی اندام فوقانی(با استفاده از آزمون Motoricity Index) و مهارت دستی آنان(با استفاده از آزمون Box and Block) در فواصل سه روز یکبار مورد ارزیابی قرار گرفت و پس از رسیدن به الگوی ثابت در تغییرات، فاز درمان آغاز گردید. بیماران در این فاز به مدت 6 هفته تحت درمان بازآموزی حسی قرار گرفتند. درمان بر پایه اصول بازآموزی حسی و برحسب توانایی ها و ناتوانی های بیماران با تعیین محل و تعداد لمس ثابت و متحرک آغاز گردیده و با تکالیف تمایزی پیشرفته تر مانند گرافستزیا ادامه یافت. سپس نتایج ارزیابی های فازهای پایه و درمان مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها: 4 نفر از بیماران مورد مطالعه بهبودی معنی داری را در عملکرد اندام فوقانی نشان دادند و تمامی آنان به بهبودی معنی داری در نقایص حرکتی و نیز مهارت دستی دست یافتند. نتیجه گیری: باتوجه به بهبودی قابل توجه در عملکرد و نقایص حرکتی اندام فوقانی و نیز مهارت دستی بیماران مورد مطالعه بدنبال بازآموزی حسی، به نظر می رسد این مداخله می تواند مداخله درمانی موثری در توانبخشی بیماران سکته مغزی باشد، اگرچه مطالعات بیشتر با حجم نمونه بزرگتر نیاز است.
خدیجه اوتادی، محمدرضا هادیان، غلامرضا علیایی، بهرام رسولیان، سعید امام دوست، الهه باریکانی، عصمت تربتیان، اصغر قاسمی، دوره 6، شماره 1 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: درمان اعمال محدودیت حرکتی روش جدیدی در درمان بیماران همیپلژی مزمن میباشد. هدف از مطالعه حاضر تعیین تغییر کیفیت و مقدار حرکت (توسط آزمون شاخص عملکرد حرکتی) در بیماران همی پلژیک مزمن بعد از اعمال محدودیت درمانی تغییر یافته در مقایسه با درمانهای رایج فیزیوتراپی میباشد. روش بررسی: 10 بیمار به طور تصادفی ساده در دوگروه درمانی (اعمال محدودیت حرکتی تغییر یافته و یا گروه درمان فیزیوتراپی رایج) قرار گرفتند. 5 بیمار در اندام مبتلا برای 2 ساعت در روز؛ 3 بار در هفته به مدت 2 ماه، تمرین درمانی دریافت کردند. این بیماران 5 ساعت در روز هم به منظور استفاده حداکثری از اندام مبتلا در اندام سالم اسپلینت دست - بازو میپوشیدند (گروه اعمال محدودیت حرکتی). 5 بیمار هم در گروه درمانهای رایج فیزیوتراپی, تمریناتی مشابه با گروه دیگر از نظر شدت و 2 ساعت در روز , یک روز در میان به مدت 2 ماه دریافت کردند. قبل وپس از 2 ماه درمان، کیفیت و مقدار حرکت بر اساس شاخص فعالیت حرکتی تعیین شد. یافته ها: آزمون ویلکاکسون نشان داد که بیماران در هر دو گروه درمانی بهبودی در کیفیت و مقدار حرکات پس از درمان نشان میدهند. مقایسه بین دو گروه توسط آزمون من- ویتنی مشخص کرد که گروه درمانی اعمال محدویت نسبت به گروه درمان رایج فیزیوتراپی بهبودی بیشتری (02/0P=) نشان میدهد. نتیجه گیری: اگرچه درمان اعمال محدودیت حرکتی تغییر یافته نسبت به درمان های رایج در بهبود کمیت و کیفیت حرکات موثرتر است. اما درمان رایج فیزیوتراپی هم در صورتی که به شکل فعال انجام گیرد در بهبودی این پارامترها موثر میباشد.
زهرا جهانگیری، مهدی عبدالوهاب، حسین باقری، محمود جلیلی، احمدرضا باغستانی، دوره 9، شماره 5 - ( 10-1394 )
چکیده
فلج مغزی یکی از دلایل رایج ناتوانی در دوران کودکی است که رشد حرکتی و پوسچر را تحت تاثیر قرار می دهد و منجر به محدودیت در انجام فعالیت می شود. مورد استفاده قرار می گیرند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر اسپلینت ضد پرونیشن استاتیک بر اسپاستی پلژیک اسپاستیک 12-روش بررسی: روش مطالعه در این پژوهش، از نوع مداخله ای می باشد. 20 بیمار فلج مغزی همی پلژیک اسپاستیک 8 تا 12 ساله از بین کودکانی که در مدارس جسمی حرکتی شهر تهران تحصیل می کردند و معیار های ورود به مطالعه را داشتند، انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند که در هر گروه 10 کودک قرار گرفت. بیماران گروه مورد از یک اسپلینت ضد پرونیشن استاتیک به مدت 2 ماه و روزانه 6 ساعت استفاده کردند. در این مطالعه از تست جبسون تیلور برای ارزیابی عملکرد دست، مقیاس آشورث اصلاح شده برای ارزیابی اسپاستی سیته مچ دست، ساعد و آرنج، گونیامتر برای ارزیابی دامنه حرکتی مچ دست، ساعد و آرنج و از دستگاه digital pinch/grip analyser برای ارزیابی قدرت دست استفاده شد.
نتایج ارزیابی ها در گروه مورد، نشان دهنده بهبود معنادار عملکرد اندام فوقانی (003/0P</0P<) سیته ساعد (003/0P<)، دامنه حرکتی ساعد (003/0P<) و قدرت پینچ (003/0P<) و دامنه حرکتی آرنج (343/0P<نتیجه گیری:کلید واژه ها: فلج مغزی، عملکرد اندام فوقانی ،اسپلینت ضد پرونیشن استاتیک ، همی پلژیک اسپاستیک
|
|
|
|
|
|