[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: تماس با ما :: جستجو ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
نظر شما در مورد قالب جدید پایگاه چیست؟
ضعیف
متوسط
خوب
عالی
   
..
Google Scholar Metrics

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations891303
h-index189
i10-index318
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
10 نتیجه برای Bar

سعید طالبیان مقدم، فهیمه هاشمی راد، غلامرضا علیایی، سقراط فقیه زاده،
دوره 1، شماره 1 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف : مطالعات کلینیکی و بیومکانیکی زیادی نشان داد که عضلات اکستنسور کمری در حین خم شدن به سمت جلو از وضعیت ایستاده دچارکاهش فعالیت میوالکتریک می شوند. هدف ازانجام این مطالعه بررسی ارتباط بین انعطاف پذیری تنه و پاسخ فلکشنـیلکسیشن عضله ارکتور اسپاین کمری بود.

روش بررسی : این مطالعه بر روی 30 خانم سالم که بر اساس انعطاف پذیری تنه که از طریق تست Toe Touch  انجام شد به سه گروه (انعطاف پذیری کم، نرمال و انعطاف پذیری بالا ) تقسیم شدند. EMG سطحی عضله ارکتور اسپاین کمری در حین خم و راست شدن به سمت جلو بطور همزمان با حرکت ثبت شد و زاویه تنه، هیپ و لومبار در زمان شروع و خاتمه فلکشن ـ ریلکسیشن محاسبه شد. از آزمونOne Way Anova    برای بررسی تفاوت زوایای مورد نظر در گروه های مختلف استفاده شد.

یافته ها: افرادی با انعطاف پذیری بیشتر در حین خم شدن به سمت جلو در زوایای بیشتری عضله ارکتور اسپاین آنها ریلکس می شد و در هنگام بلند شدن نیز در زوایای ابتدایی تری دوباره وارد عمل می شد (P<001) . با استفاده ازهمبستگی پیرسون  میزان ارتباط بین زوایا در هنگام خم شدن کامل بررسی شد که نشان داد ارتباط بسیار بالایی بین زاویه تنه و هیپ وجود دارد0/88)= r P<001) در حالیکه هیچ ارتباط خطی بین زاویه تنه و لومبار دیده نشد0/1)=  .( P<0/3 r

نتیجه گیری : نتایج تحقیق نشان می دهد افرادی که انعطاف پذیری  بیشتری در تنه دارند  در حین فاز خم شدن در زوایای بیشتری از تنه و هیپ عضله ارکتور اسپاین آنها ریلکس می شود و در هنگام بلند شدن نیز در زوایای ابتدایی تری  عضله آنها دوباره وارد عمل می‏شود که دلیل بیومکانیکی این رخداد در تفاوت بافتهای لیگامانی و پاسیو افراد با انعطاف پذیری مختلف است که می تواند بر روی الگوی فعالیت بافتهای اکتیو موثر باشد.


نسرین ناصری، زهرا فخاری، مریم صنوبری، شهره جلائی، محبوبه بانژاد،
دوره 3، شماره 3 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از این مطالعه بررسی ارتباط تیلت لگن و قوس کمری با سفتی و قدرت عضلانی، BMI و سن در وضعیت ایستاده بود.

روش بررسی: 75 زن سالم  70-20 ساله با میانگین (انحراف معیار) 66/40 (69/13)، در این مطالعه شرکت کردند. تیلت لگن با تیلت سنج (Pelvic inclinometer)، قوس کمری با خط کش منعطف(flexible ruler) ،کوتاهی عضلات ارکتوراسپینه، ایلیوپسواس، رکتوس فموریس، همسترینگ، تنسورفاسیالاتا، ایلیوتیبیال باند و گاستروکنمیوس به ترتیب با تستهای Schober، Thomas، Ely،90-90  SLR، Ober با زانوی خم و باز و دورسی فلکسیون غیر فعال مچ پا ارزیابی شد.  برای تعیین قدرت عضلات رکتوس ابدومینیس، ترنسورسوس ابدومینیس، اوبلیکوس های چپ و راست، گلوتئوس ماگزیموس و مدیوس و کوادریسپس از تستهای دستی عضلانی استفاده شد.

یافته­ ها: بین تیلت لگن و قوس کمری و همچنین بین هر یک از این متغیر ها با قدرت عضلات تست شده، BMI و سن ارتباط ضعیف یا کم وجود داشت. سفتی و قدرت عضلانی تاثیر معنی دار بر تیلت لگن و قوس کمری نداشت.

نتیجه گیری:  نتایج این مطالعه نشان داد که متغیرهای بررسی شده شامل: تیلت لگن، قوس کمری، سفتی و قدرت عضلانی، BMI و سن ارتباط ضعیف یا کمی با یکدیگر دارند. جهت بررسی این ارتباط، مطالعات بیشتری باید صورت گیرد.    


رویا خان محمدی، سعید طالبیان، آزاده شادمهر، ابراهیم انتظاری،
دوره 5، شماره 2 - ( 9-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: اعتقاد معمول بر آن است که تغییر در فعالیت الکتریکی عضلات اسکاپولوتوراسیک و گلنوهومرال یک عامل مرتبط با سندروم گیرافتادگی شانه است لذا هدف مطالعه حاضر آن بود که فعالیت الکتریکی عضلات شانه را در افرادی با و بدون سندروم گیرافتادگی شانه تعیین و با یکدیگر مقایسه کند.
روش بررسی: در این مطالعه مورد شاهدی، 9 زن مبتلا به سندروم گیرافتادگی شانه و 13 زن سالم که از نظر سن، قد و وزن مطابقت داشتند بصورت تصادفی ساده و داوطلبانه شرکت کردند.  ثبت الکترومیوگرافی سطحی عضلات سراتوس انتریور، پکتورالیس ماژور، تراپزیوس فوقانی، تراپزیوس تحتانی، دلتوئید خلفی و دلتوئید قدامی سمت غالب در حین الگوی حرکتی D1ext  و D1flex انجام شد. میزان فعالیت عضلات مورد پردازش قرار گرفته و دو گروه با یکدیگر مقایسه شدند. ار روش غیرپارامتریک ((Mann-Whitney U ) 2 independent sample) برای تحلیل دادهها استفاده شد.
یافته ها: در هر دو الگوی حرکتی تمام عضلات گروه بیمار در مقایسه با گروه سالم افزایش فعالیت را نشان دادند. اما این افزایش در D1ext برای عضلات دلتوئید قدامی ( p=0/04وp=0/003)، پکتورالیس ماژور  p=0/02)وp=0/01)، عضله سراتوس انتریور(p=0/01) و دلتوئید خلفی(p=0/01) و در D1flex برای عضلات تراپزیوس تحتانی ( p=0/005وp=0/006) و پکتورالیس ماژور (p=0/01) از نظر آماری معنادار بود.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه حاکی از آن است که  بیمارانی با علائم گیرافتادگی میزان فعالیت غیر طبیعی را در عضلات نشان می دهند. یافته ها این تئوری را که گیرافتادگی شانه ممکن است با تغییر در الگوی فعالیت عضلات اسکاپولوتوراسیک و گلنوهومرال مرتبط باشد را تصدیق می کند.


مهدیه جعفری، اصغر مکارم، اصغر دالوندی، مجتبی عظیمیان، محمد حسینی،
دوره 5، شماره 2 - ( 9-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: سکته مغزی سومین علت مرگ و میر،  دومین علت ناتوانی طولانی مدت و یکی از چالش های بسیار مهم در زندگی است ؛ هدف از این پژوهش ،  توصیف و تشریح  موانع و عوامل تسهیل گر مؤثر بر زندگی بیماران سکته مغزی ، و رابطه میان آنها را با عوامل دموگرافیک و شدت بیماری بوده است.
روش بررسی: برای بررسی این مطالعه روش توصیفی تحلیلی مورد استفاده قرار گرفت . کلیه بیماران مبتلا به سکته مغزی در شهرستان کرمان انتخاب شدندکه در نهایت 83 نفر آنها مشارکت کردند. داده ها توسط پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه محقق ساخته  برای بررسی موانع و عوامل تسهیل­گر (بعد از سنجش اعتبار و روائی)، و ابزار سنجش شدت سکته مرکز ملی سلامت جمع آوری گردید. سپس، با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی(آزمون تحلیل واریانس، تی-تست و ضریب همبستگی پیرسون)، توسط نرم افزار  SPSS (ver.16) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته­ ها: یافته­های این پژوهش نشان داد که بیماران مشکلات بیشتری در حوزه­های سیاست، عوامل محیطی، جسمی، و وضعیت اقتصادی دارند. ضمناً دریافت حمایت اجتماعی از سوی دوستان و اعضای خانواده و همچنین نماز و دعا را به عنوان عوامل تسهیل کننده در زندگی معرفی کردند، بین سن و مقیاس جسمی و اقتصادی رابطه مثبت معنی­داری وجود دارد، زنها نسبت به مردها بیشتر از حمایت اجتماعی و فاکتورهای معنوی استفاده میکنند، افراد متأهل حمایت اجتماعی بیشتری دریافت کردند و مشکلات جسمی و اقتصادی کمتری داشتند.
نتیجه گیری:بیماران با شدت بیماری بیشتر، عوارض روانی بیشتری مثل افسردگی و نگرانی نسبت به آینده را به همراه خواهد داشت، بیماران با سطح اجتماعی-اقتصادی پایین تر، موانع بیشتری را متحمل میشوند.


مسعود غفرانی، غلامرضا علیایی، سعید طالبیان، حسین باقری،
دوره 6، شماره 1 - ( 7-1391 )
چکیده

زمینه و هدف : علی رغم افزایش سطح آگاهی و اصلاح ارگونومی، شیوع اختلالات کمری در محیط های کاری رو به افزایش است. تلاش هایی در جهت کاهش شیوع آسیب­های عضلانی - اسکلتی ناشی از فعالیت­هایی مثل بلند کردن، پایین گذاشتن و حمل کردن اشیاء در محیط­های کاری انجام شده که از آن جمله می­توان به استفاده از وسایل کمکی مانند کمربندها اشاره کرد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر حمایت کننده­ی کمری - خاجی بر روی یکی از شاخص های کنترل حرکتی در حین بار برداری های قرینه است.

روش بررسی: در این مطالعه از20 مرد خواسته شد که وزنه­های 5/5، 5/7، 5/9 و 5/12 کیلوگرمی را در وضعیت فلکشن کامل تنه و ران با صاف بودن زانوها با کمربند وبدون کمربند از سطح زمین بلند کرده و بر روی سطح میز هدف قراردهند. ثبت الکترومیوگرافی سطحی از دو جفت عضلات پشتی و سه عضله شکمی بعمل آمد.

یافته­ ها : استفاده از کمربند باعث افزایش معنی داری (05/0P<) در میزان ضریب قرینگی هنگام بلند کردن وزنه­های مختلف شد.

نتیجه گیری: استفاده از کمر بند باعث ایجاد هماهنگی بیشتر در فعالیت عضلات آگونیست و آنتاگونیست تنه حین بلند کردن وزنه­ها شد.


ابوالقاسم فلاح زاده ابرقوئی، مهدی عبدالوهاب، افسون حسنی مهربان، فرانک علی آبادی، محمود جلیلی، احمدرضا باغستانی،
دوره 6، شماره 4 - ( 12-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: کودکان فلج مغزی از مراجعین اصلی به مراکز کاردرمانی هستند.دست به عنوان ابزاری مهم در عملکرد روزمره زندگی به حساب می آید. در اکثر کودکان فلج مغزی عملکرد دست دچار اختلال می شود. ارتزها و اسپلینت­ها به منظور بهبود پوزیشن، دامنه حرکتی، کیفیت حرکت و عملکرد دست مورد استفاده قرار می گیرند. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر اسپلینت استاتیک cock up c-bar بر  قدرت، اسپاستی سیته، دامنه حرکتی و عملکرد دست غالب کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 8-12 ساله می باشد.

روش بررسی: روش مطالعه در این پژوهش از نوع مداخله ای و به صورت قبل - بعد می باشد. 13 بیمار فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 8 تا 12 ساله از میان افرادی که در مدارس جسمی حرکتی شهر تهران تحصیل می کردند و معیار های ورود را داشتند انتخاب شدند. بیماران از یک اسپلینت استاتیک cock up c-bar ( با زوایای 10 درجه اکستانسیون مچ دست، پالمار ابداکشن و آپوزیشن شست) به مدت 2 ماه، 2 ساعت در روز  و 4 تا 6 ساعت در شب استفاده کردند. در این مطالعه از تست جبسون تیلور برای ارزیابی عملکرد دست، مقیاس اشورث اصلاح شده برای ارزیابی اسپاستی سیته شست، مچ دست و آرنج، گونیامتر برای ارزیابی دامنه ی حرکتی شست، مچ دست و آرنج و داینامومتر برای ارزیابی قدرت دست استفاده شد.

یافته­ ها: نتایج ارزیابی­ها نشاندهنده ی بهبود معنادار در عملکرد دست (P <0/001)، اسپاستی سیته مفصل آرنج   (P<0/008)، مفصل مچ دست (P<0/001)، پالمار ابداکشن شست (P<0/002) و دامنه حرکتی مفصل مچ دست (P<0/001)، دامنه حرکتی پالمار ابداکشن دست (P<0/001) و قدرت گریپ (P<0/001) بود اما تأثیر معناداری بر روی دامنه حرکتی آرنج (P<0/160 ) نداشت.

نتیجه گیری: اطلاعات حاصل از تحقیق حاضر نشان می­دهد که استفاده از اسپلینت استاتیک cock up c-bar به مدت 2 ماه، 2 ساعت در روز و 4 تا 6 ساعت در شب، می­تواند روش مؤثری جهت بهبود قدرت و عملکرد دست، اسپاستی­سیته آرنج، مچ دست و شست و دامنه­ی حرکتی شست و مچ دست کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک باشد.


نفیسه سادات شریفی، مهدی عبدالوهاب، افسون حسنی مهربان، اکرم آزاد، محمود جلیلی، احمدرضا باغستانی،
دوره 7، شماره 2 - ( 3-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: فلج مغزی یک اختلال رشدی ـ عصبی غیر پیشرونده است که باعث ایجاد مشکلات حرکتی در کودکان می شود. عملکرد دست در همه ی افراد به خصوص کودکان فلج مغزی از ضرورت های زندگی روزانه است. فضای کافی در فضای وب اول دست برای ابداکشن و دیگر حرکات شست و هم چنین عملکرد دست ضروری است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر اسپلینت c-bar بر عملکرد و قدرت دست، دامنه حرکتی شست و مچ دست غالب کودکان فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک 12-8 ساله بود.
روش بررسی:
مطالعه از نوع شبه تجربی و بصورت قبل ـ بعد بود. مطابق با شرایط ورود، کودکان دایپلژی 12- 8 ساله مدارس استثنایی جسمی ـ حرکتی شهر تهران ( 8 پسر و 5 دختر )، مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران از اسپلینت c-bar ( با زاویه 40 درجه ابداکشن کف دستی شست) به مدت 8 هفته، 8- 6 ساعت در روز و 6- 4 ساعت در شب استفاده کردند. در این مطالعه از آزمون جبسون تیلور برای ارزیابی عملکرد دست، دینامومتر دیجیتال MIE برای قدرت دست و گونیامتر برای دامنه حرکتی مچ و شست دست غالب استفاده شد. طی مدت مداخله، بیماران برنامه های رایج کاردرمانی مشابهی دریافت می کردند.
یافته ها : نتایج نشان دهنده بهبود معنادار عملکرد دست (۰۰1/۰ P=)، دامنه حرکتی شست (۰2/۰P=) بدنبال استفاده از اسپلینت بوده است، اما بهبود معناداری در دامنه حرکتی مچ دست و قدرت دست دیده نشد.
نتیجه گیری:
با توجه به نتایج این مطالعه به نظر می رسد که استفاده از اسپیلنت c-bar می تواند روش موثری جهت بهبود عملکرد دست و دامنه ی حرکتی شست دست غالب کودکان دایپلژی اسپاستیک 12-8 ساله باشد. کلید واژه ها: اسپلینت c-bar، عملکرد دست، دایپلژی اسپاستیک
علی میرزاجانی، سمیه بوش، ابراهیم جعفرزاده پور، سارا سروش،
دوره 7، شماره 4 - ( 8-1392 )
چکیده

چکیده

زمینه وهدف: باتوجه به اینکه بیماری نوریت اپتیک براساس وجود و یاعدم وجود تورم در دیسک بینایی به دوحالت نوریت اپتیک قدامی ونوریت رتروبولبار طبقه بندی میشود هدف از این مطالعه بررسی مقایسه ای عملکرد های بینایی بین بیماران مبتلا به نوریت اپتیک قدامی و رترو بولبار می باشد.

روش بررسی: این مطالعه به صورت مقطعی بر روی 48 بیمار در دسترس مبتلا به نوریت اپتیک، شامل 35 بیمار (26 زن) دچار نوریت رترو بولبار و13بیمار (10 زن) دچارنوریت اپتیک قدامی در محدوده ی سنی 45 – 18 سال انجام پذیرفت. این بیماران تحت آزمایشات بررسی کلینیکی عملکردهای بینایی شامل حدت بینایی، حساسیت کانتراست، دید رنگ قرار گرفتند. سپس داده های جمع آوری شده درفرم اطلاعاتی ثبت شده وتوسط نرم افزار SPSS مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت و از آزمون تی مستقل برای مقایسه معناداری اختلاف بین دوگروه مورد مطالعه استفاده شد.

یافته‌ها: جامعه مبتلا به نوریت اپتیک قدامی کمی مسن‌تر بودند (بطور میانگین 6/30سال در برابر 6/26 سال). میانگین آسیب عملکردهای بینایی در بیماران مبتلا به نوریت اپتیک قدامی شدیدتر ازمیانگین آسیب عملکردهای بینایی در بیماران مبتلا به نوریت رترو بولبار بود که در مورد نقص دید رنگ (005/ 0=,P00/3-t=) و حدت بینایی(048/0= , P74/1=t) این اختلاف معنادار و در مورد آستانه حساسیت کانتراست از لحاظ آماری اختلاف معناداری بین دو نوع بیماری نوریت قدامی و رتروبولبار نشان داده نشد (104/0=P).

نتیجه‌گیری: در نوریت اپتیک رتروبولبار که دارای نمای فاندوسکوپیک مشخصی نیست، شاخص کانتراست می‌تواند در تشخیص اولیه کمک کننده باشد.

کلید واژه ها: نوریت اپتیک قدامی ، نوریت اپتیک رتروبولبار، حدت بینایی، حساسیت کانتراست، دید رنگ


نسرین ناصری، زهرا فخاری، میترا حاجی مقصودی، فاطمه حسینی قهی، مریم صنوبری،
دوره 8، شماره 3 - ( 4-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به نوع چسبندگی های عضلات ناحیه کمر و لگن، به نظر می آید که تیلت لگن و قوس کمر بتوانند تاثیر متقابل روی یکدیگر داشته باشند. مطالعات انجام شده در زمینه ارتباط تیلت لگن و قوس کمر نتایج متفاوتی را نشان میدهند و وجود نتایج متناقض می تواند درمانگران را در تعیین یک برنامه درمانی صحیح با مشکل مواجه کند. در این مطالعه سعی بر آن است تا با استفاده از ابزارهای دقیق تر و بررسی جامعه آماری نسبتا بزرگ به نتایج قابل اطمینانی در مورد رابطه این دو متغیر دست یابیم. 41 ، در مطالعه شرکت کردند. تیلت قدامی لگن به وسیله تیلت سنج و قوس /45 12/ روش بررسی: تعداد 180 زن سالم 20 تا 65 سال با میانگین سنی 27 کمر بوسیله خط کش منعطف اندازه گیری شد. که این ارتباط به میزان (r =0/16، p<0/ یافته ها: نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد ارتباط معنا دار ضعیفی بین تیلت لگن و قوس کمر وجود دارد ( 05 کمی متاثر از سن بود. نتیجه گیری: این مطالعه به بررسی ارتباط میان تیلت لگن و قوس کمر در زنان سالم در حالت استاتیک پرداخت. نتایج مطالعه حاضر نشان داد ارتباط ضعیفی میان تیلت لگن و قوس کمر در زنان سالم وجود دارد. مهم ترین ویژگی این مطالعه به کارگیری ابزارهای دقیق و مطالعه جامعه آماری بزرگ است.
نرجس سلطانی، عباس رحیمی، صدیقه السادات نعیمی ، خسرو خادمی کلانتری، حسن سعیدی،
دوره 8، شماره 4 - ( 7-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: مروری بر مقالات حاکی از تغییر میزان مولفه عمودی نیروی عکس العمل زمین در زانوهای دچار پارگی رباط صلیبی قدامی می باشد ولی نحوه دقیق آن در زانوهای این افراد مشخص نمی باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی مقایسه ای میزان این نیرو در زانوی دچار پارگی کامل رباط صلیبی قدامی و زانوی بظاهر سالم این افراد از هر دو نوع کوپر و غیر کوپر و مقایسه آنها با افراد نرمال می باشد.

روش بررسی : در این مطالعه نیمه تجربی، 16 بیمار دچار پارگی کامل و یکطرفه رباط صلیبی قدامی (8 نفر کوپر و 8 نفر غیر کوپر) و نیز 16 فرد سالم (8 نفر همگن با کوپر ها و 8 نفر همگن با غیر کوپر ها) بعنوان گروه کنترل تحت مطالعه قرار گرفتند. کلیه نمونه ها با پای برهنه و با سرعت دلخواه و در یک مسیر 6 متری از روی صفحه دستگاه پدوباروگراف مدل زیریس عبور کردند. نمونه ها طوری عبور کردند که یکبار پای سالم و دفعه دیگر پای صدمه دیده روی صفحه پدوباروگراف قرار گیرد. افراد سالم نیز طوری عبور کردند که پای همگن شده با پای نمونه ها بر روی صفحه دستگاه قرار گیرد. تستها آنقدر تکرار شد تا از هر نمونه 5 تست صحیح بدست آید. معیارهای مورد بررسی در این مطالعه شامل حداکثر نیروی F1Z, F2Z, F3Z در مولفه عمودی نیروی عکس العمل زمین و نیز زمان طی شده تا این اجزاء و نیز کل زمان استانس پای مورد تست بود.

یافته ها : نتایج تحقیق حاکی از کاهش معنی دار جزء F1 مولفه عمودی نیروی عکس العمل زمین فقط در افراد غیرکوپر بود. (008/0= P ) در مورد زمان رسیدن به حداکثر اجزاء مولفه عمودی زمین، هیچ تفاوتی بین افراد سالم و بیمار و نیز بین پاهای دچار پارگی رباط و پاهای بظاهر سالم دیده نشد (05/0 < P ) ولی زمان استانس در افراد غیر کوپر بطور معنی داری نسبت به افراد کوپر افزایش داشت (005/0= P ).

نتیجه گیری: کاهش جزء نیروی F1Z در مولفه عمودی عکس العمل زمین که در اولین مرحله از تماس پا با زمین رخ می دهد بهمراه افزایش زمان استانس

آنهم فقط در افراد غیرکوپر حاکی از عدم اتخاذ استراتژی مناسب این بیماران برای تحمل فشار زیاد در مرحله ابتدای راه رفتن و تحمل وزن می باشد. در حالیکه افراد کوپر با اتخاذ استراتژیهای دیگری توانستند خود را با نیروی مرحله ابتدای راه رفتن تطبیق داده و تقزیباٌ شبیه افراد نرمال تحمل وزن نمایند.

کلید واژه ها : مولفه عمودی نیروی عکس العمل زمین، زمان رسیدن به مولفه های نیروی عمودی عکس العمل زمین، ، افراد کوپر و غیر کوپر دچار پارگی رباط صلیبی قدامی، سیستم پدوباروگراف



صفحه 1 از 1     

فصلنامه توانبخشی نوین Journal of Modern Rehabilitation
Persian site map - English site map - Created in 0.06 seconds with 37 queries by YEKTAWEB 4657