64 نتیجه برای سماعی
یحیی عدل، اسماعیل مکی، علی اکبر توحیدی،
دوره 12، شماره 6 - ( 2-1333 )
چکیده
اسماعیل تشید،
دوره 17، شماره 4 - ( 2-1338 )
چکیده
وازو کنستریکسیون یک اثر نا مطلوب هموراژی وتروماتیسم می باشد گر چه وازو کنستریکسیون دفاع طبیعت است لیکن در صورتی که ما وسائل کافی مانند خون و پلاسما .. و غیره در دسترس داریم نمی توان فهمید وجود این وازو کنستریکسیون دیگر چه لزومی دارد؟
نباید فراموش کرد که حس درد نیز از وسائل دفاع طبیعت است لیکن هیچکس پیشنهاد نمی کند که آنرا حذف نکنیم یا یک تب زیاد خود ممکن است کشنده باشد و قبل از درمان اتیولوژیک انفکسیون بایستی به حذف آن اقدام کرد.
پس ما با تمام احترامی که برای دفاع طبیعی بدن قائل هستیم به ناچار با حذف این فنومن دفاعی بدن (وازو کنستریکسیون) برای مبارزه با شوک موافقت نمائیم.
بابا خان اسماعیل شیرازی،
دوره 35، شماره 8 - ( 1-1357 )
چکیده
اسماعیل علمی آخونی، محمود دوستی، ایرج زنگنه،
دوره 41، شماره 9 - ( 1-1367 )
چکیده
اسماعیل علمی اخونی، محمود دوستی، ناصر خواجوی،
دوره 43، شماره 1 - ( 1-1369 )
چکیده
از آنجائی که انسولین های مورد استفاده در کنترل قند خون (دیابت قندی) وابسته به انسولین اکثراً از نوع خوکی یا گاوی می باشند بدن بیماران در مقابل آنها به تولید آنتی بادی پرداخته که این آنتی بادیها به انسولین متصل شده و با ممانعت از عمل آن باعث کاهش مقدار انسولین فعال در بدن بیماران می شوند (5 و 6) ، بنابراین اندازه گیری میزان انسولین آزاد و فعال ضروری بوده و چون به علت وجود آنتی بادیها اندازه گیری انسولین تام در سرم این بیماران به روش رادیوایمونواسی (RIA) میزان دقیق انسولین فعال را مشخص نمی کند. بنابراین ابتدا انسولین فعال از آنتی بادیها به روش اولترافیلتراسیون جدا شده و حاصل فیلتراسیون به روش (RIA) اندازه گیری گردید. جهت کنترل C-Peptide نیز اندازه گیری شده و نتایج نشان داد که ملکولهای کوچک مثل C-Peptide براحتی از غشاء عبور کرده و دچار هیچ مشکلی نشدند، ولی انسولین در عبور از غشاء دچار تغییراتی شده که آنهم به علت اشکال فضائی گوناگونی است که بخود می گیرد و یا عواملی مانند حرارت و کیسه دیالیز، زمان سانتریفوژ و ترکیبات یونی محیط، PH محیط و غیره، در ایجاد این مشکل مؤثر می باشند. تصور می شود با رفع اشکالات مزبور این روش با ارزش بوده و کمکی در حل مشکلات باشد.
محمود دوستی، اسماعیل علمی آخونی،
دوره 44، شماره 2 - ( 1-1369 )
چکیده
محمد اسماعیل اکبری،
دوره 55، شماره 3 - ( 2-1376 )
چکیده
جمعیت 3/4 میلیون نفری استان اصفهان به صورت خوشه ای با رعایت نسبت درست جمعیت شهری، جمعیت حاشیه شهر و روستایی آن در سال 1368 مورد مطالعه قرار گرفتند. از این جمعیت 11230 نفر در طی ماه گذشته ابراز یک یا چند نوع ناراحتی نمودند که 9818 نفر آنها به یک مرجع جهت معالجه مراجعه کردند، و از آن میان 146 نفر در بیمارستان بستری شدند، که سهم بیمارستانهای آموزشی وابسته به دانشگاه، 74 بیمار بود. همچنین در طول یک ماه گذشته 945 نفر از این جمعیت بدلایل مختلف در منزل بستری بوده اند که نسبت به بیماران بستری همزمان در بیمارستانها نسبت 6 به 1 را شامل می شود. با بهره وری از این تحقیق که تعداد بیماران سرپایی را نسبت به بستری بسیار متنوع تر و متعددتر نشان داده، جامعه را نیز محل بزرگ برای حضور بیماران آشکار و نهان نشان می دهد، بیمارستان های آموزشی را محل کافی و مناسب آموزش دانشجویان پزشکی ندانسته، حضور در مراکز آموزشی سرپایی بخصوص مراکز بهداشتی درمانی و جامعه را از ضروریات یک آموزش با کیفیت مطلوب عنوان خواهیم کرد.
اسماعیل یزدی، سهیل پردیس، محمد اسلامی، امیرحسین فخرائی،
دوره 56، شماره 5 - ( 4-1377 )
چکیده
تغییرات کاذب هیستولوژیک" می توانند موجب بروز خطا و تشخیص های گمراه کننده گردند و در مواردی تغییرات حاصل به قدری شدید باشند که برشی بافتی میکروسکوپی عملا غیرقابل استفاده تشخیصی گردد. معمولا نمونه های بافتی حفره دهان به خاطر اندازه کوچکتر و ظرافت بیشتر عملا بیش از سایر نواحی بدن دستخوش تغییرات "کاذب بافتی" قرار می گیرند. معذالک گزارشات در این ارتباط بسیار معدود و محدود می باشند. بررسی حاضر شامل طیف نسبتا وسیعی از عوامل احتمالی ایجاد کننده تغییرات بافتی و تغییرات کاذب هیستومورفولوژیک ناشی از آنها بر روی 100 نمونه متاثر از 22 عامل می باشد که احتمالا می توانند در ایجاد تغییرات کاذب دخیل باشند. نتایج حاصل، در بررسی اثر عوامل مشترک، با گزارشات Mehregan و Margarone، تا اندازه مشابه و در مواردی که برای اولین بار مورد توجه و کار قرار گرفته اند کاملا جالب و در حالاتی تداعی کننده ضایعات مخاطی همچون Pemphigoid ها و یا ضایعات بدخیم و پیش بدخیمی می باشند.
فاطمه نیری، هادی سماعی،
دوره 57، شماره 3 - ( 3-1378 )
چکیده
مصرف روتین سورفاکتانت به عنوان جزئی از درمان بیماری غشا هیالن یا سندرم دیسترس نوزادان از 1990، تاثیر چشمگیری روی سرنوشت نوزادان نارس داشته است. اما از آنجا که در کشور ما این دارو به صورت گسترده و روتین استفاده نمی شود و نتایج مصرف آن انتشار نیافته است، ما بر آن شدیم که در طی یک مطالعه گذشته نگر، اینکار را انجام دهیم. در طی یکسال، 54 مورد بیماری غشا هیالن در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستان حضرت علی اصغر (ع) بستری شدند که 30 نفر از آنها سن حاملگی کمتر از 34 هفته داشتند و برای 15 نفر از آنها سورفاکتانت تهیه و استفاده گردید. نتایج درمانی این گروه، با گروه دیگر که دارو را دریافت نکرده بودند، مقایسه شد. از نظر آماری، مرگ و میر، طول مدت استفاده از رسپیراتور، شیوع پنوموتوراکس و خونریزی ریه، و استفاده از فشارهای بالا در رسپیراتور به طور معنی داری در نوزادان تحت درمان با سورفاکتانت کمتر بوده است.
کیوان پاک شیر، فریده زینی، اسماعیل علی آخونی،
دوره 57، شماره 4 - ( 4-1378 )
چکیده
در این مطالعه الگوی پروتئینهای داخل سلولی ده ایزوله از واریته پیگمانته اپیدرموفیتون فلوکوزوم به روش SDS-PAGE (سدیم دودسیل سولفات-پلی اکریل آمید ژل الکتروفورز) بر روی ژل 10% آکریلامید مورد بررسی قرار گرفت. در آنالیز باندهای پروتئینی بوسیله دانسیتومتر، بیش از 31 بان پروتئینی با وزنهای مولکولی بین 98-12 کیلودالتون شناسایی گردید. پروتئینهای 12/5، 13/5، 14/4، 16، 18/4، 19/7، 20/1، 23/5، 26، 27، 29، 30، 32/5، 34، 35/5، 37، 39/5، 40/5، 43، 47/5، 50، 63، 68، 75، 79، 82/5، 84/5، 90، 94، 96 و 97/5 کیلودالتون جدا گردیده ولی فراوانی آنها در بین ایزوله، متفاوت بوده است. از این میان باندهای پروتئینی با وزنهای 18/4، 19/7، 20/1، 23/5، 27، 29، 30، 34، 37، 43، 47/5، 50، 63، 79 و 94 اختصاصی در تشخیص جنس اپیدرموفیتون استفاده گردد. آنالیز پروتئینها به روش SDS-PAGE بعنوان یک تکنیک مناسب می تواند جهت تشخیص اختلاف بین گونه های درماتوفیتها مورد استفاده قرار گیرد.
اسماعیل شاهسوند، مریم نوروزیان، مجید فیاضی بروجنی،
دوره 60، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده
مقدمه: اسکیزوفرنیا، یکی از مهمترین و در عین حال ناتوان کننده ترین اختلالات ذهنی بشر در تمامی دنیا می باشد. میزان ابتلای مردان و زنان یکسان است. "تشخیص"، یکی از مشکلترین مفاهیم در این اختلال به شمار می رود. گر چه نظام های تشخیصی مانند DSM-IV و ICD-10 برای اهداف بالینی و درمانی مورد استفاده قرار می گیرند، ولی از آنجا که این نظام ها مبتنی بر ارائه ذهنی علائم بیمار از جانب وی می باشند، دارای اعتبار(validity) و اتکاء پذیری (reliability) قابل قبولی نیستند. اصولا به نظر می رسد که در آینده ای نه چندان دور نیاز خواهد بود تا به مشخصه های عینی تری در روانپزشکی و بطور خاص در "تشخیص" دست پیدا کنیم. در این زمینه، اسکیزوفرنیا از جایگاه خاصی برخوردار می باشد. نرم نشانه های عصبی از جمله این مشخصه ها به شمار می روند. در مطالعه حاضر شیوع نرم نشانه های عصبی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا مورد بررسی قرار گرفته و با شیوع اینگونه علائم در سایر بیماران روانپریش (به استثنا بیماران خلقی با علائم روانپریشی) و نیز افراد بهنجار مقایسه شده اند.
مواد و روشها: ما در این پژوهش، نرم نشانه های عصبی (یکپارچگی حسی حرکتی، هماهنگی حرکتی، اعمال حرکتی پیچیده متوالی، بازتاب های اولیه و حرکات چشمی) را در 30 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا، 30 بیمار مبتلا به سایر روانپریشی ها (به استثنای بیماران خلقی با علائم روانپریشی) و نیز 30 نفر از افراد بهنجار مورد بررسی و ارزیابی قرار دادیم. تشخیص اسکیزوفرنیا و همچنین سایر روانپریشی ها بر اساس مشخصه های DSM-IV بود. افراد بهنجار از میان کارکنان بیمارستان روزبه بطور تصادفی انتخاب شدند.
یافته ها: تفاوت موجود در میانگین های زیر مجموعه "هماهنگی حرکتی" نرم نشانه های عصبی در اسکیزوفرنیا و سایر اختلالات روانپریشی (به استثنای بیماران خلقی با علائم روانپریشی) معنی دار بود (P value=0.047) تفاوت های معنی داری بین میانگین های سایر زیر مجموعه های نرم نشانه های عصبی (یکپارچگی حسی- حرکتی، اعمال حرکتی پیچیده متوالی، بازتاب های اولیه و حرکات چشمی) در دو گروه بیماران مشاهده نشد.
نتیجه گیری و توصیه ها: به نظر می رسد آشفتگی هایی در زیر مجموعه "همانگی حرکتی" نرم نشانه های عصبی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا وجود دارد. شاید بتوان گفت که این آشفتگی ها ناشی از درگیری هسته های قاعده ای، قشر حرکتی مخ و مخچه می باشند.بنابراین، ممکنست آشفتگی های زیر مجموعه "هماهنگی حرکتی" نرم نشانه های عصبی را بتوان به عنوان شاخصی (a marker) برای تمایز بین اسکیزوفرنیا و سایر اختلالات روانپریشی به شمار آورد.
احمد اسماعیل زاده، پروین میرمیران، یدالله محرابی، فریدون عزیزی،
دوره 62، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: شناسایی بهترین شاخص ساده تن سنجی جهت انجام غربالگری مناسب برای عوامل خطر بیماری های مزمن در هر جامعه ای ضروری بنظر می رسد. این مطالعه با هدف ارزیابی مقایسه ای شاخص های تن سنجی جهت پیشگویی عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی در مردان تهرانی صورت گرفت.
مواد و روش ها: مطالعه مقطعی حاضر بر روی 4449 مرد 74-18 ساله شرکت کننده در مطالعه قند و لیپید تهران که بطور تصادفی از ساکنین منطقه 13 تهران انتخاب شده بودند صورت گرفت. اطلاعات دموگرافیک جمع آوری شد و شاخص های تن سنجی طبق دستورالعمل های استاندارد اندازه گیری و محاسبه شدند. ارزیابی فشار خون به روش استاندارد صورت گرفت و پرفشاری خون برطبق معیارهای JNC VI تعریف شد. فراسنج های بیوشیمیایی در نمونه خون ناشتا اندازه گیری شدند. دیابت بصورت FBS?126mg/dl و دیس لیپیدمی براساس ATP II تعریف شد. وجود "حداقل یک عامل خطرساز" و "حداقل دو عامل خطرساز" از چهار عامل عمده خطرساز بیماری های قلبی عروقی (پرفشاری خون، دیس لیپیدمی، دیابت و استعمال دخانیات) نیز ارزیابی شد.
یافته ها: میانگین سنی مردان مورد مطالعه 15.4± 41.8 سال و میانگین نمایه توده بدن (BMI)، نسبت دور کمر به دور باسن (WHR) و دور کمر (WC) آنها بترتیب kg/m² 4.2±25.6 و 0.07±0.91 و cm 11.7±87.7 بود. در مورد تمام عوامل خطرساز، WHR دارای بیشترین حساسیت بود. همچنین هیچ نوع ترکیبی از شاخص های تن سنجی میانگین "حساسیت+ویژگی" بیشتر از WHR بتنهایی نداشت. در مورد تمام عوامل خطرساز دقت پیشگویی توسط WHR بیشتر از BMI و WC بود. دقت پیشگویی عوامل خطرساز توسط هیچ موردی از ترکیب شاخص های تن سنجی بیشتر از WHR نبود مگر در مواردی که یک شاخص دیگر با حرف رابط "یا" به WHR اضافه شده بود.
نتیجه گیری و توصیه ها: یافته ها نشان می دهند که در جامعه مردان تهرانی ساکن منطقه سیزده، WHR شاخص بهتری نسبت به دور کمر و BMI برای پیشگویی عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی می باشد.
شاهین گوهرپی، محمد جبل عاملی، حسین کریمی، همایون هادیزاده خرازی، اسماعیل ابراهیمی تکامجانی،
دوره 62، شماره 3 - ( 3-1383 )
چکیده
مقدمه: اختلالات مفصل پاتلوفمورال یکی از شایعترین علل مراجعه بیماران به درمانگاه های ارتوپدی و فیزیوتراپی بوده که عمدتا با درد قدامی زانو مطرح می باشند. یکی از علل ایجاد کننده درد قدامی زانو، جابجایی خارجی کشکک ناشی از ضعف عضله پهن مایل داخلی و یا کوتاهی ساختارهای خارجی مانند رتیناکولوم خارجی و یا ایلیوتیبیال باند می باشد. برای ارزیابی و تشخیص دقیق این ضایعه نیاز به بررسی های پاراکلینیک مانند رادیوگرافی ساده، سی تی اسکن و یا MRI می باشد. اشکال رادیوگرافی ساده در این بوده که فقط قادر به نمایش دادن وضعیت استخوان کشکک نسبت به ناودان بین کندیلی استخوان ران در یک زاویه و در یک تصویر است. امروزه با پیشرفت سیستم های MRI تصویربرداری در زوایای مختلف دامنه حرکتی تحت عنوان MRI کینماتیک توسعه یافته که می تواند موقعیت استخوان کشکک را نسبت به استخوان ران در زوایای متوالی نشان دهد. هدف از این تحقیق بررسی وضعیت استخوان کشکک توسط MRI کینماتیک در 5 زاویه متوالی (40، 30، 20، 10 و 0 درجه) از دامنه حرکتی مفصل زانو در بیماران مبتلا به جابجایی خارجی استخوان کشکک می باشد. مواد و روش ها: این بررسی بر روی 10 فرد سالم و 30 بیمار مبتلا به جابجایی خارجی کشکک انجام شده است.
یافته ها و نتیجه گیری: نتایج نشان داد در گروه بیماران، استخوان کشکک بیشترین ثبات را در زاویه 40 درجه فلکسیون داشته و با کاهش دامنه حرکتی به سوی اکستانسیون کامل، کشکک به سوی خارج جابجا شده و بیشترین بی ثباتی را در زوایای صفر تا 20 درجه دارد.
گیتا کلباسی، سعید طالبیانمقدم، اسماعیل ابراهیمی تکامجانی، غلامرضا علیانی، نادر معروفی ، شهره جلایی،
دوره 63، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده
مقدمه: با توجه به بیثباتی ذاتی ستون فقرات و نقش برجسته عضلات در تأمین ثبات آن و جلوگیری از صدمات و عوارض حاصله و نظر به اهمیت مطالعه الگوی فعالیت عضلات ستون فقرات کمری و کمربندلگنی در افراد سالم ( بدون علامت )، جهت مقابله با انواع اغتشاشات اعمال شده بر بدن در شرایط مختلف محیطی به عنوان مبنای مطالعات بالینی این تحقیق در این تحقیق، 20 فرد سالم مؤنث از دانشجویان دانشکدههای علوم توانبخشی دانشگاههای علوم پزشکی تهران و ایران صورت گرفت. هدف از انجام این تحقیق، بررسی نحوه فعالیت عضلات مختلف در هر یک از آزمونهای بارگذاری و نیز بررسی نحوه فعالیت هر یک از عضلات در آزمونهای مختلف بارگذاری در وضعیت ایستاده بر روی سطوح اتکاء مختلف بود.
مواد و روشها: در این بررسی گروه سنی (30ـ18) سال مورد مطالعه قرار گرفتند. در این مطالعه در حالت تعادلی استاتیک در وضعیت ایستاده بر روی سطوح اتکاء مختلف ( سطح خنثی، شیب مثبت، شیب منفی )، باری معادل 7% وزن کل بدن از طریق اندامهای فوقانی بر افراد نمونه اعمال میگردید و با ثبت سطحی فعالیت الکتریکی عضلات دلتویید، گلوتئوس ماگزیموس، مایل داخلی شکم و پارااسپاینال کمری، زمان شروع فعالیت (Onset Time)، سطح فعالیت ( شاخصRMS) و مدت زمان فعالیت (Duration) محاسبه گردید.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که در آزمونهای بارگذاری در وضعیت ایستاده بر روی سطوح اتکاء مختلف، جهت جبران گشتاور فلکسوری حاصل از اعمال اغتشاش از سمت قدام، ابتدا عضلات خلف تنه ( آگونیستها ) فعال میشوند (Switch-on) و پس از آن عضلات قدام تنه (آنتاگونیستها) جهت جبران نیروهای واکنشی حاصل از فعالیت عضلات آگونیست، فعال میگردند. در کلیه آزمونهای بارگذاری عضله مایل داخلی شکم با وجود ایفای نقش آنتاگونیستی، بیشترین سطح فعالیت را داشت و در آن هرگز، کاهش فعالیت (Shut-off ) مشاهده نگردید. این امر میتواند دال بر نقش عضله مایل داخلی شکم به عنوان یکی از ثبات دهندههای اصلی تنه باشد.
نتیجهگیری و توصیهها: از آنجایی که نوع سطح اتکاء بر روی زمان شروع فعالیت هر یک از عضلات و سطح و مدّت زمان فعالیت آنها در آزمونهای مختلف تأثیری نداشت میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً فعال شدن گیرندههای حس عمقی نواحی تنه و ستون فقرات در اثر اغتشاشات خارجی، تنها مسئول راه اندازی ( Triggering ) پاسخهای پاسچرال هستند و در تعیین نحوه فعالیت عضلات یعنی زمانبندی ( Timing ) و میزان بزرگی پاسخ ( Scaling ) نقشی ندارند.
رامین مهرداد، غلامرضا اسماعیلیجاوید، هرمز حسنزاده، اکبر ستودهمنش، محمد قاسمی،
دوره 63، شماره 4 - ( 4-1384 )
چکیده
مقدمه: بیماریهای عضلانی- اسکلتی شایعترین بیماریهای ناشی از کار هستند و کمردرد در میان این بیماریها از اهمیت ویژهای برخوردار است. صرف هزینههای سنگین (مستقیم و غیرمستقیم) در مورد بیماران مبتلا به کمردرد خصوصاً کمردرد مزمن (که حدود 5% بیماران کمردرد را تشکیل میدهند) اهمیت روشهای درمانی جدید را پیش از پیش مطرح مینماید. لیزردرمانی روش نسبتاً جدیدی است که به تازگی وارد کشورمان شده است و نشان داده، میتواند در درمان کمردردهای مزمن نقشی ایفا نماید. در این مطالعه اثربخشی لیزر کم توان گالیوم آلومینیوم آرسناید (GaAlAs) با طول موج 810 نانومتر در مقایسه با روش متداول ورزش درمانی و اثر توامان این دو روش، از لحاظ کاهش درد و افزایش توانایی بیماران مورد ارزیابی قرار گرفت.
مواد وروشها: ابتدا بیماران بر اساس معیارهای ورود و خروج با تشخیص کمردرد مزمن وارد مطالعه شدند. سپس بصورت تصادفی در سه گروه الف) لیزر، ب) ورزش و ج) لیزر و ورزش درمانی تقسیم شدند. جهت ارزیابی میزان اثربخشی درمان در هر یک از گروهها، افراد در سه مقطع شروع درمان، هفته ششم و دوازدهم مورد بررسی قرار گرفتند. شدت درد با استفاده از شاخص VAS، میزان ناتوانی با استفاده از پرسشنامه Oswestry و میزان حرکات کمر با استفاده از تست شوبر سنجیده شد. همچنین در شروع درمان و هفته ششم و دوازدهم پیگیری، میزان رضایتمندی بیماران از درمان در سه گروه مورد سنجش قرار گرفت.
یافتهها: این مطالعه نشان داد که لیزر درمانی در مقایسه با ورزش درمانی اثرات بهتری در کاهش درد و بهبود عملکرد بیماران دارد. لیزر درمانی به همراه ورزش درمانی نتایج برتری نسبت به هر دو گروه (به خصوص به گروهی که تحت درمان ورزش قرار گرفته بودند) دارد (p<0.05). دامنه حرکت کمر و تست شوبر نیز در گروه لیزر بهمراه ورزش نتایج بهتر نسبت به دو گروه دیگر داشت (p<0.05).
نتیجه گیری و توصیه ها: این مطالعه نشان داد که ترکیب لیزر درمانی و ورزش درمانی نتایج بهتری در کاهش درد و بهبود ناتوانی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن نسبت به هریک از این دو روش به تنهایی به خصوص در مقایسه با ورزش تنها خواهد داشت.
احمد اسماعیل زاده، پروین میرمیران، لیلا آزادبخت، فریدون عزیزی،
دوره 63، شماره 4 - ( 4-1384 )
چکیده
مقدمه: هنوز هیچ مطالعهای شیوع فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک را در نوجوانان گزارش نکرده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک در یک جمعیت شهری از نوجوانان تهرانی انجام شد.
مواد وروشها: در این مطالعه مقطعی شاخصهای تن سنجی و بیوشیمیایی در یک جمعیت 3036 نفری (1413 پسر و 1623 دختر) از نوجوانان 19-10 ساله شرکت کننده در مطالعه قند و لیپید تهران اندازهگیری شد. فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک بصورت داشتن همزمان دور کمر مساوی یا بزرگتر از صدک نودم برای سن و جنس و سطح تری گلیسرید سرمی مساوی یا بزرگتر از 110 میلی گرم در دسی لیتر تعریف شد. اضافه وزن بر اساس صدکهای پیشنهاد شده نمایه توده بدن برای نوجوانان و کودکان ایرانی بصورت مساوی یا بزرگتر از صدک نود و پنجم برای سن و جنس، در معرض خطر بودن برای اضافه وزن بصورت نمایه توده بدنی مساوی یا بزرگتر از صدک هشتاد و پنجم ولی کمتر از صدک نود و پنجم برای سن و جنس و وزن طبیعی بصورت نمایه توده بدنی کمتر از صدک هشاد و پنجم برای سن و جنس تعریف شد.
یافتهها: شیوع کلی فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک 4/6% (95% فاصله اطمینان: 5/5 تا 2/7) بود. این فنوتیپ در بین پسران (3/7%، 9/5 تا 7/8) شایعتر از دختران(6/5%، 4/4 تا7/6) بود. هم در دختران و هم در پسران افراد دارای اضافه وزن از بیشترین میزان شیوع فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک در مقایسه با افراد در معرض خطر اضافه وزن و افراد با وزن طبیعی برخوردار بودند (پسران: 9/42% در مقابل 9/2% و 0/0%، 01/0P<، دختران: 5/32% در مقابل 3/11% و 3/1%، 01/0P<).
نتیجه گیری و توصیه ها: یافتههای این مطالعه حاکی از شیوع بالای فنوتیپ دور کمر هیپرتری گلیسریدمیک در نوجوانان تهرانی، بخصوص در نوجوانان دارای اضافه وزن، میباشد. این یافتهها نیاز به تدوین استراتژیهای پیشگیری کننده و درمانی مبتنی بر تغییر در شیوه زندگی را بیش از پیش آشکار میسازند.
لیلا آزادبخت، پروین میرمیران، مهدی هدایتی، احمد اسماعیل زاده، نیلوفر شیوا، فریدون عزیزی،
دوره 64، شماره 10 - ( 7-1385 )
چکیده
تعیین اثرات رژیم غذایی گامِ 2 کاهش کلسترول بر اندازه قطر ذرات LDL و HDL در نوجوانان مبتلا به اختلالات چربی خون.
روش بررسی: 42 نوجوان 18 تا 20 ساله مبتلا به اختلالات چربی خون در این مطالعه مورد ـ شاهدی شرکت کردند. رژیم غذایی کنترل رژیمی مشابه اغلب نوجوانان تهرانی بود. رژیم غذایی گامِ 2 کاهش کلسترول یک رژیم غذایی است که 30% کل انرژی روزانه آن را چربیها تشکیل میدهند که کمتر از 7% آن را چربیهای اشباع، کمتر از 15% آن را چربیهای با یک باند مضاعف و کمتر از 15% آن را چربیهای با چند باند مضاعف تشکیل میدهد و حاوی کمتر از 200 میلیگرم کلسترول در روز میباشد. اندازه قطر ذرات لیپوپروتئینها متغیرهای اصلی بود که بعد از سه ماه مداخله اندازهگیری شد.
یافتهها: میانگین نمایه توده بدن 2/4±3/26 کیلوگرم بر مترمربع بود. رژیم غذایی گامِ 2 کاهش کلسترول باعث کاهـش بیشتـر کلستـرول تـام در ایـن رژیـم در مقایسـه با رژیـم کنتـرل (4±13- در مقابل3/0±2- میلیگرم در دسیلیتر، 001/0p<) و همچنین کاهش بیشـتر LDL در مقایسه با کنـترل (2±9- در مقابل6/0±3 میلیگرم در دسیلیتر، 01/0p<) و افزایش اندازه ذرات LDL در مقایسه با رژیم کنترل (4/0±7/1در مقابل 4/0±1/0میلیگرم در دسیلیتر، 001/0p<) گردید. اندازه قطر ذرات HDL تغییر معنیداری نکرد.
نتیجهگیری: رژیم غذایی گامِ 2 کاهش کلسترول اثر مطلوبی روی اندازه ذرات LDL داشت. مکانیسم مربوطه باید در مطالعات تجربی آیندهنگر بررسی شود.
جواد صراف زاده، اسماعیل ابراهیمی تکامجانی، ابوالفضل خسروی، فاطمه حائری، سیده لیلا سید حسینی،
دوره 64، شماره 12 - ( 8-1385 )
چکیده
در مورد وجود بهترین روش برای باربرداری همچنان تردید وجود دارد. هدف مطالعه حاضر مقایسه توان تولید حداکثر نیروی انقباضی ایزومتریک در سه وضعیت استاتیکی باربرداری با خم شدن کمر(stoop)، نیمه چمباتمه(semi -squat) و ایستاده از آرنج (arm lifting) به عنوان یکی از جنبههای موثر در توصیه روش باربرداری مناسب به افراد می باشد.
روش بررسی: این بررسی به صورت شبه تجربی بر روی 30 نفر از زنان سالم با میانگین سنی 37/22 سال انجام گردید. آزمون شوندگان پس ازایستادن برروی دستگاه Lift Track TM داینامومتر دستگاه را با حداکثر توان به طرف خود میکشیدند. مرتبه اول به عنوان گرم شدن و میانگین اعداد بدست آمده در دو مرتبه بعدی به عنوان مقادیر حداکثر نیروی انقباضی ایزومتریک برای آن وضعیت در نظر گرفته شدند. برای بررسی آماری از نرم افزار SPSS ویراست 10 استفاده به عمل آمد.
یافتهها: مقدار نیروی ایزومتریک بدست آمده در وضعیت نیمه چمباتمه بطور معنی داری از دو وضعیت دیگر بیشتر بود (001/0p<) همچنین مقدار این نیرو در وضعیت stoop نیز بیشتر از وضعیت arm lifting بود. (001/0p<)
نتیجهگیری: توان تولید بیشتر حداکثر نیروی ایزومتریک در وضعیت semi-squat میتواند به عنوان یکی از موارد مثبت برای توصیه این روش نسبت به دو روش دیگر در نظر گرفته شود. تفاوتهای ایجاد شده در وضعیت بیومکانیکی و تغییر الگوی فعالیت عضلات در وضعیتهای متفاوت باربرداری میتوانند توجیهکننده نتایج بدست آمده باشند. به نظر میرسد که فعالیت عضله چهار سر رانی در طی بار برداری semi-squat نسبت به دو وضعیت دیگر علت اصلی برای تولید نیروی ایزومتریک بیشتر در این وضعیت باشد. بنابراین، توجه به قدرت مناسب عضلات چهار سر رانی هنگام توصیه این روش بسیار ضروری است.
قاسم ذوالفقاری، عباس اسماعیلی ساری، سید محمود قاسمپوری، سقراط فقیه زاده،
دوره 65، شماره 5 - ( 5-1386 )
چکیده
آمالگام دندانی ترکیبی از 50 درصد جیوه همراه با نقره، قلع، مس و روی میباشد. منبع اصلی جیوه در افرادی که به لحاظ شغلی در معرض جیوه نیستند، آمالگام است. سمیت جیوه بهدلیل جذب سریع آن افزایش مییابد، بهطوریکه 90 تا 100% جیوه از طریق حفره دهانی جذب میشود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر آمالگام بر مقادیر جیوه مو و ناخن دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس است.
روش بررسی: 40 دانشجو با مصرف غیر مداوم ماهی که فقط از طریق آمالگام در معرض جیوه بودند، مطالعه شدند. مقادیر جیوه با دستگاه LECO AMA 254 Advanced Mercury Analyzer طبق ASTM استاندارد D-6722 اندازهگیری شد.
یافتهها: غلظت جیوه مو بین 09/0 تا mg/kg 11/3 (مقدار تعیین شده توسط WHO برای ماکزیمم مقدار پذیرفتنی جیوه در موی انسان زیر mg/kg 6 بود) و در ناخن بین صفر تا mg/kg 35/1 قرار داشت. غلظت جیوه در مو، بهطور معنیداری نسبت به ناخن بالاتر بود. (05/0 P=) همچنین، افرادی که پنج دندان پر شده و یا بالاتر دارند، نسبت به افراد با کمتر از پنج دندان پر شده با آمالگام، بهطور معنیداری جیوه بالاتری در مو دارند. (003/0 P=) بین غلظت جیوه ناخن این دو تفاوت معنیداری وجود نداشت. (16/0 P=) همچنین مقادیر جیوه مردان و زنان تفاوت معنیداری نداشتند. (26/0P= برای ناخن و 15/0 P= برای مو).
نتیجهگیری: اختلاف جیوه مو و ناخن (5/1 برابر) میتواند بهدلیل تفاوت ترکیب شیمیایی بهویژه سولفور در مو و ناخن، یا مربوط به جریان خون در زمان تشکیل آنها باشد. آمالگام منبع اصلی مواجهه با جیوه در افراد عادی است. استفاده از سایر مواد دندانی مثل کمپوزیتها مواجهه با جیوه را کاهش میدهد.
محمد اسماعیل دارابی، سیدمحمد میراسکندری، مصطفی صادقی،
دوره 65، شماره 6 - ( 6-1386 )
چکیده
اقدامات تهاجمی نظیر آسپیراسیون مکرر مغز استخوان در کودکان مبتلا به بدخیمیهای خونی دردناک بوده و به همین دلیل این اقدامات میتوانند باعث اضطراب فراوان در این گروه از کودکان و والدین آنها شوند. هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی و بیخطر بودن دو ترکیب دارویی میدازولام-کتامین و پروپوفول- آلفنتانیل برای ایجاد آرامبخشی و بیدردی در ضمن انجام آسپیراسیون مغز استخوان در کودکان میباشد.
روش بررسی: 50 کودک 2 تا 12 ساله با ASA III کاندید آسپیراسیون مغز استخوان در این مطالعه وارد شدند. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفته و برای آنها با استفاده از ترکیب میدازولام- کتامین و یا پروپوفول - آلفنتانیل آرامبخشی و بیدردی در اطاق عمل ایجاد شد. زمان شروع آرامبخشی، سطح آرامبخشی و مدت زمان ریکاوری بیماران در دو گروه ثبت شد.
یافتهها: دو گروه از نظر سن، جنس، وزن و مدت زمان انجام آسپیراسیون مغز استخوان اختلاف آماری نداشتند. با توجه به نمره اصلاح شده رامسی، همه بیماران در دو گروه درمانی در طی انجام آسپیراسیون مغز استخوان آرامبخشی قابل قبولی داشتند. زمان شروع آرامبخشی و مدت زمان ریکاوری بیماران در گروه پروپوفول- آلفنتانیل نسبت به گروه میدازولام- کتامین به طور معنیداری کمتر بود. (001/0p<) در گروه کتامین- میدازولام بدنبال القاء آرامبخشی، افزایش فشارخون سیستولیک و تعداد ضربان قلب و در گروه پروپوفول- آلفنتاتیل کاهش این دو متغیر نسبت به مقادیر پایه مشاهده شد.
نتیجهگیری: هر دو ترکیب پروپوفول- آلفنتانیل و میدازولام- کتامین به صورت موثر و بیخطری برای ایجاد آرامبخشی و بیدردی در کودکان در ضمن انجام آسپیراسیون مغز استخوان قابل استفاده هستند.