51 نتیجه برای Af
بهادر اعلمی هرندی، عیسی نواب، مسعود نوروزی،
دوره 58، شماره 3 - ( 3-1379 )
چکیده
هاشم حقدوست یزدی، پریچهر پاسبخش، ژیلا بهزادی،
دوره 59، شماره 5 - ( 6-1380 )
چکیده
ناحیه سپتوم میانی (Medial Septal Area) منبع اصلی ورودیهای کولینرژیک به هیپوکامپ بوده و نقش مهمی در فرآیندهای حافظه دارا می باشد. نواحی مختلف مغز از طریق این ناحیه اعمال سیستم سپتوهیپوکامپ را تعدیل می نمایند. هدف از این مطالعه تعیین منشا آورانها به ناحیه سپتوم میانی می باشد. بدین منظور، مقدار یک میکرولیتر HRP=Horse Radish Peroxidase (بیست و پنج درصد، سیگما) بوسیله جراحی استرئوتاکسیک و با کمک سرنگ هامیلتون به ناحیه سپتوم میانی در هشت موش صحرایی تزریق گردید. بافت مغز پس از فیکس شدن مقطع گیری شده و واکنش هیستوشیمیایی برای مشاهده سلولهای نشاندار شده انجام یافت. با مطالعه میکروسکوپی اجسام سلولی که به طریقه رتروگراد نشاندار شده بودند بصورت یکطرفه در باند دیاگونال بروکا، سپتوم جانبی، هیپوکامپ، ناحیه ساب فورنیکال و پالیدوم شکمی در تلانسفال، ناحیه پره اپتیک جانبی، ناحیه هیپوتالاموس جانبی توبرسینورم، هیپوتالاموس خلفی، هسته های ساب مامیلوتالامیک سوپرامامیلاری و پستانی جانبی در دیانسفال، ناحیه تگمنتال شکمی، هسته اینترپدانکولار، ناحیه خاکستری مرکزی و لوکوس سرلئوس و بصورت دو طرفه در هسته های رافه در ساقه مغز مشاهده شدند. براساس نتایج بدست آمده، ناحیه سپتوم میانی علاوه بر فرآیندهای یادگیری از طریق ارتباط با نواحی ساب فورنیکال و هیپوتالاموس جانبی می تواند در مکانیسم های فیزیولوژیک مربوط به پاسخ تشنگی، الکترولیتیک و فشار درون عروقی نیز در جانوران دخالت داشته باشد.
،
دوره 59، شماره 6 - ( 8-1380 )
چکیده
سیدحمید میرخانی، سیدمرتضی دلاورخان، حسن رادمهر،
دوره 60، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده
مقدمه: در سالهای اخیر استفاده از روش جراحی بای پس عروق کرونر بدون استفاده از ماشین قلب و ریه (OPCAB) به عنوان روش درمان برتر در گروهی از مبتلایان به بیماری عروق کرونر درآمده است. با در نظر گرفتن این که ریواسکولاریزیشن ناقص عروق کرونر در این بیماران با افزایش قابل ملاحظه نیاز به کاتتریزیشن عروق کرونر و اقدامات تهاجمی (مثل آنژیوپلاستی عروق کرونری یا جراحی بای پس عروق کرونر) بعد از عمل اول می شود ما این مطالعه را با هدف شناسائی امکانات و بی خطر بودن تکنیک OPCAB برای ریواسکولاریزیشن کامل عروق کرونر در تقریبا تمام بیماران نیازمند به جراحی بای پس عروق کرونری انجام دادیم.
مواد و روشها: تعداد 150 بیمار توسط یک نفر جراح قلب با کمک ثابت یک نفر دستیار جراحی قلب تحت عمل OPCAB قرار گرفتند. برای بی حرکت نگهداشتن دیواره قلب از وسیله موسوم به اختاپوس استفاده شد. کنترل روی عروق کرونر توسط لوپهای Ethibond ، مسدود کننده (Occluder) و شنت داخل عروقی تامین گردید. شرایطی مثل کاردیومگالی، اختلال عمل بطن چپ، سن بالای بیمار، ناپایداری همودینامیک و کوچکی عروق کرونر، هیچکدام به عنوان ممنوعیت عمل OPCAB در نظر گرفته نشدند.
یافته ها: از 150 مورد بیمار انتخاب شده در 146 مورد (97.3 درصد) عمل به روش OPCAB تکمیل شد. تعداد متوسط گرافتهای شریانی برای هر بیمار 4.1 (2 تا 6) بود. در مجموع 595 آناستوموز دیستال کرونری روی شریانهای نزولی قدامی چپ،(LAD)، (140) دیاگونالها (140)، کرونر راست (145)، سیر کومفلکس چپ (164) صورت گرفت. مرگ و میر زودرس (30 روزه) و انفارکتوس میوکارد در ماه اول به ترتیب در 0.6 درصد و 3.3 درصد از بیماران اتفاق افتاد. میزان خونریزی بعد از عمل در بیماران OPCAB کمتر بود. اقامت این بیماران در بخش مراقبتهای ویژه جراحی قلب و بخش عادی کمتر بود و مدت حمایت با تهویه مکانیکی در بیماران OPCAB کمتر بود. برای بای پس عروق کرونر از ورید صافن بزرگ، شریانی پستانی داخلی و شریان رادیال استفاده شد.
نتیجه گیری و توصیه ها: جراحی بای پس عروق کرونر به صورت OPCAB، روشی مطمئن برای ریواسکولاریزیشن کامل عروق کرونر در تقریبا تمام بیماران مبتلا است. این بیماران عوارض کمتری پیدا می کنند، اقامت کوتاه تری در بیمارستان دارند، و از همه مهمتر امکان استفاده از ریواسکولاریزیشن کامل برای آنها وجود دارد. به نظر ما هیچ مورد ممنوعیت مطلق برای جراحی به روش OPCAB وجود ندارد مگر در مورد افرادی که دچار بیماری منتشر عروق کرونر با ران آف ضعیف می باشند. گروه اخیر بهتر است با استفاده از ماشین قلب- ریه تحت عمل جراحی قرار بگیرند.
هوشنگ معین، مجید ظهرابی، مرتضی ظهرابی،
دوره 60، شماره 5 - ( 5-1381 )
چکیده
مقدمه: سال هاست که یافتن ماده ای مناسب برای جایگزینی و ترمیم سخت شامه فکر جراحان اعصاب را بخود مشغول نموده است. در این راستا مواد و نسوج مختلفی مورد استفاده قرار گرفته اند که هریک مزایا و معایب خاص خود را داشته اند. این مطالعه بمنظور مقایسه بین میزان اثربخشی و بقای پیوند پرده آمنیوتیک جفت بجای سخت شامه انجام شده است.
مواد و روش ها: این مطالعه، یک کارآزمایی بالینی می باشد که بر روی ده سگ شش تا نه ماهه با وزن های بین 15 تا 20 کیلو انجام گرفته است. سگ ها به روش تصادفی به دو گروه تقسیم شدند و طی یک عمل که از نظر زمان، مدت و نحوه عمل استاندارد بود مورد جراحی قرار گرفتند. در یک گروه فاشیای خود حیوان به ابعاد دو در دو و در گروه دیگر پرده آمنیوتیک یک جفت مربوط به یک جنین 38 هفته ای سالم که به روش سزارین غیر اورژانس بدنیا آمده بود پیوند زده شد. پس از جراحی، شرایط نگهداری، تغذیه و درمان در تمامی سگ ها یکسان حفظ گردید. پس از 45 روز، فرد جراح دیگری که از نوع بافت پیوندی مطلع نبود جهت ارزیابی عملیات انجام شده، عمل جراحی دیگر را بر روی همین سگ ها انجام داد.
یافته ها: هیچیک از ده حیوان علایم عفونت حالات توکسیک را نشان ندادند. نشت مایع مغزی بوجود نیامد. زخم ها بخوبی التیام یافتند و فیستول بوجود نیاوردند. تجمع چرکی دیده نشد و گرافت ها به حدی خوب به سخت شامه جوش خورده بودند که فقط نخ بخیه امکان شناسایی آنها را فراهم می کرد.
نتیجه گیری و توصیه ها: یک بافت مناسب و ایده آل برای پیوند، بافتی است که براحتی قابل تهیه بوده و دارای عوارض کمی (مانند پس زدن، واکنش بافتی، انتقال بیماری، ریسک عفونت و ...) باشد. در مجموع به نظر می رسد که اگر مادر باردار از نظر بیماری های مختلف و سابقه سلامتی مورد بررسی کامل قرار گیرد و مراحل مهیاسازی پرده آمنیوتیک بدرستی انجام پذیرد، پرده آمنیوتیک یکی از بهترین مواد برای پیوند سخت شامه می باشد.
محمد حضوری، سید علی کشاورز، سید مصطفی حسینی، شهرام فرج زاده، علی اکبر صبور یراقی، هاله صدرزاده یگانه،
دوره 64، شماره 4 - ( 4-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: تغذیه در دوران پس از تمرینات ورزشی از جایگاه ویژهای برخوردار است زیرا تحقیقات نشانگر آن است که نحوه تغذیه در این دوره، علاوه بر تسهیل ترمیم بافتها، تأثیر قابل توجهی بر تجدید و بازسازی ذخایر انرژی بدن ورزشکاران دارد. هدف از این مطالعه بررسی اثر دریافت دو وعده غذایی با نسبت متفاوت کربوهیدرات و پروتیین بر غلظت انسولین و گلوکز سرم و عملکرد ورزشی ورزشکاران رشته فوتبال شهر تهران میباشد.
روش بررسی: 19 مرد جوان (میانگین سنی 83/0 2/17) ورزشکار رشته فوتبال، در یک طرح مطالعاتی کارآزمایی بالینی متقاطع به سه گروه تقسیم شده و طی دو مرحله مورد آزمون قرار گرفتند. در هر مرحله آزمون، افراد به انجام فعالیت بدنی تا سر حد واماندگی پرداخته و سپس به مصرف یکی از سه وعده غذایی: واجد پروتیین بیشتر (شامل: کربوهیدرات 56%، پروتیین 19% و چربی 25% کل انرژی)؛ با کربوهیدرات بیشتر (شامل: کربوهیدرات 64%، پروتیین 11% و چربی 25% کل انرژی) و وعده غذایی کنترل (شامل: کربوهیدرات 60%، پروتیین 15% و چربی 25% کل انرژی) که نسبت کربوهیدرات به پروتیین در آنها به ترتیب 3 به 1؛ 6 به 1 و 5/4 به 1 میباشد، مبادرت نمودند. سپس قبل از شروع صرف غذا و نیز طی زمانهای 30، 60 و 120 دقیقه از زمان شروع صرف غذا، نمونهگیری جهت سنجش انسولین و گلوکز سرم صورت گرفت. 3 ساعت پس از صرف غذا، آزمون عملکرد سنجی، براساس آزمون Conconi، برای تمامی ورزشکاران صورت گرفت.
یافتهها: نتایج حاصله نشانگر آن است که در طی دو مرحله آزمون تفاوت معنیداری بین تغییرات گلوکز و انسولین سرم در بین سه گروه ورزشکاران در مدت زمانی 2 ساعت پس از صرف وعدههای غذایی وجود ندارد
نتیجهگیری: براساس نتایج حاصله، دریافت هیچ یک از سه وعده غذایی هم انرژی با نسبتهای متفاوت کربوهیدرات به پروتیین، بر غلظت گلوکز و انسولین سرم و نیز عملکرد ورزشی تأثیری ندارد. بنابراین چنین به نظر میرسد که محتوای انرژی کل وعدههای غذایی، از ترکیب وعدههای غذایی اهمیت بیشتری را دارا میباشد.
سید خلیل فروزان نیا، محمد حسن عبدالهی، مصطفی متفکر، حمید رضا دهقان، حسن رجبیون،
دوره 64، شماره 7 - ( 5-1385 )
چکیده
فیبریلاسیون دهلیزی (AF) شایعترین آریتمی بعد از عمل جراحی پیوند عروق کرونر (CABG) میباشد که میتواند سبب طپش قلب، ناپایداری همودینامیک و حوادث ترومبوآمبولیک شود. به منظور بررسی اثرات آمیودارون با دوزهای مختلف در پیشگیری از AF بعد از CABG، این مطالعه به صورت کار آزمایی بالینی بر روی 300 بیمار کاندید CABG انجام شد.
روش کار: بیماران به صورت تصادفی به سه گروه مساوی تقسیم شدند. قبل از آغاز عمل جراحــــی در گروه
اول فقط پروپرانولول mg 10 خوراکی هر 8 ساعت و در گروه دوم و سوم، علاوه بر پروپرانولول به ترتیب از
آمیودارون Low Dose و High Dose به میـزان mg 350 وmg 1000 به صـورت انفوزیـون داخـل وریـدی از 24 ساعت قبل از عمل جراحی استفاده شد.
یافتهها: میزان آریتمی AF بعد از عمل CABG در گروه اول 12 نفر و در گروه دوم چهــــار نفر در و گـــروه
سوم 10نفر بود که از این تعداد 23 مورد در گروه مردان (36/10%) و سه مورد در گروه زنان (84/3%) بود. 267 بیمار (89%) به روش On Pump (با استفاده از دستگاه پمپ قلبی-ریوی) و 33 بیمار (11%) به روش Off Pump (بدون استفاده از دستگاه پمپ قلبی- ریوی) عمل شدند. در بیمارانی که به روش On Pump عمل شدند AF در 26 مورد (73/9%) AF به وقوع پیوست در حالی که در گروه Off Pump هیچ آریتمی رخ نداد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده رژیم داروئی آمیودارون Low Dose همـــراه با پروپـــرانــولول به
عنوان پروفیلاکسی از AF در بیماران کاندید CABG توصیه میشود.
جواد سلیمی، مجید رستم نژاد، علی پاشا میثمی،
دوره 65، شماره 5 - ( 5-1386 )
چکیده
این مطالعه بهمنظور بررسی میزان بازماندن، کارایی (Patency Rate) و عوارض گرافت صناعی عروقی پلیتترا فلورو اتیلن در بیماران همودیالیزی انجام شده است.
روش بررسی: در یک مطالعه آیندهنگر روی 84 بیمار همودیالیزی که از فروردین ماه 1380 تا فروردین ماه 1383 به بخش جراحی عروق بیمارستان سینا تهران معرفی گردیده بودند، کارگذاری گرافت صناعی عروقی جهت انجام همودیالیز انجام گرفت. میانگین سنی بیماران 12± 55 سال و (50%) 42 بیمار مذکر بودند. برای (50%) 42 بیمار گرافت اندام فوقانی و (50%) 42 بیمار گرافت اندام تحتانی کارگذاری شد.
یافتهها: در دوره پیگیری 24 ماهه، (7/35%) 30 مورد دچار ترومبوز، (6%) پنج مورد دچار عفونت گرافت، (4/2%) دو مورد دچار خونریزی و همچنین (4/2%) دو مورد دچار آنوریسم کاذب محل گرافت شدند. میزان کارایی اولیه 24 ماهه، 43% بود که در بیماران بدون فشار خون بالا 2/62% و در بیماران با فشار خون بالا، 7/29% (03/0P<) و همچنین میزان کارایی در موارد گرافت اندام فوقانی نسبت به گرافت اندام تحتانی بهترتیب 60% و 26% که در اندام فوقانی در حد معنیدار بیشتر میباشد.
نتیجهگیری: در موارد عدم امکان فیستول شریانی وریدی میتوان از گرافتهای صناعی عروقی پلیتترا فلورو اتیلن استفاده نمود. آموزش بیماران و مراقبت از این گرافتها با کم کردن شیوع عفونت، ترومبوز و سایر عوارض میتواند بر میزان بازماندن و میزان کارایی این گرافتها افزوده و نهایتاً از موربیدیتی بیماران همودیالیزی بکاهد.
فرخ لقا احمدی، اشرف علی مددی، محبوب لسان پزشکی،
دوره 65، شماره 10 - ( 10-1386 )
چکیده
در حالی که کیفیت عالی ارگان و وضعیت ایدهآل پیوند بسیاری از عواملی که کارکرد زودرس کلیه را دچار اختلال میکند، کاهش داده است، اما کلیه پیوندی با عملکرد کند Slow Graft Function (SGF) هنوز بعد از پیوند کلیه از اهداکنندگان زنده بوجود میآید. هدف از این مطالعه بررسی شیوعSGF و تعیین عوامل خطر آن در پیوند کلیه از دهنده زنده است.
روش بررسی: این مطالعه آیندهنگر در340 پیوند کلیه از دهنده زنده به مدت دو سال (1384 و 1383)در بیمارستان بقیهاله تهران انجام پذیرفت. گیرندگان پیوند به دو گروه کلیه پیوندی با عملکرد فوری Immediate Graft Function (IGF) با کراتینین کمتر ازmg/dl 3 در روز پنجم پس از پیوند و کلیه پیوندی با عملکرد کند (SGF) با کراتینین بیشتر یا مساوی mg/dl 3 در روز پنجم پس از پیوند، بدون نیاز به دیالیز تقسیم شدند. آنالیز متغیرها در هر یک از گروههایSGF وIGF انجام شد و توسط تستهای ضریب- دوکا، من ویتنی و T با هم مقایسه شدند.
یافتهها: انسیدانسSGF 2/6% (22 نفر) وIGF 8/89% (318 نفر) بود. میانگین BMI گیرندگان در IGF، kg/m2 9/3±1/22 و درSGF، kg/m28/3±3/25 بود. (24/1=OR 401/1-097/1 95%=CI 001/0=(p فراوانی نسبی SGF در دریافتکنندگان پیوند از مؤنث بیشتر از دریافتکنندگان از مذکر بود (862/2=OR 971/7-028/1 95%CI 044/0=(p. فراوانی نسبی کلیه پیوندی با عملکرد کند در گیرندگان Panel Reactive Antibody (PRA) مثبت بیشتر از منفیها بود (849/7=OR 280/35-755/1 95%CI 007/0=p).
نتیجهگیری: مطالعه ما نشان داد PRA منفی و BMI پائینتر گیرنده اثر حفاظتی در برابر تأخیر عملکرد کلیه پیوندی دارند. گیرندگان با دهنده مؤنث شانس بالاتری برای ابتلاء به SGF دارند. ما توصیه میکنیم گیرندگانBMI خود را قبل از پیوند کاهش دهند، دهنده مذکر بر دهنده مؤنث ارجح است.
عیسی غلامپور عزیزی، سید حسن خوشنویس، سید جمال هاشمی،
دوره 65، شماره 13 - ( 12-1386 )
چکیده
مایکوتوکسینها سموم قارچی هستند که مهمترین آنها آفلاتوکسینها میباشند. در پی مصرف آفلاتوکسین B1 توسط دامهای شیری، آفلاتوکسین M1 (AFM 1) از راه شیر و لبنیات به انسان منتقل میشوند و بهدلیل اثرات سرطانزایی، فعالیت سرکوب ایمنی و کاهش رشد، بهطور بالقوه برای سلامتی انسان مخاطرهانگیز میباشند.
روش بررسی: در این مطالعه در طی سهماه زمستان 1384 از سوپر مارکتهای شهر بابل، پاکتهای شیر پاستوریزه و استریلیزه (Ultra High Temperature) (UHT) جمعآوری و از نظر آفلاتوکسین M1 (AFM 1) مورد ارزیابی قرار گرفتند. 78 نمونه شیر پاستوریزه و 33 نمونه شیر استریلیزه بهطور کلی 111 نمونه شیر پس از سانتریفوژ چربی روئی آن برداشته و مایع زیرین (skimmed milk) بهروش ELISA رقابتی از نظر AFM1 مورد سنجش قرار گرفتند.
یافتهها: میزان آلودگی AFM1 شیر پاستوریزه در ماههای دی، بهمن و اسفند همگی صد درصد بود و میانگین آن بهترتیب 12/234، 71/222 و 67/234 نانوگرم در لیتر (متوسط 5/230) مشخص گردید و میانگین آن برای شیر استریلیزه 66/221 مشخص شد. بهطور کلی میزان آلودگی آفلاتوکسین M1 شیر پاستوریزه و استریلیزه بین ng/l 259 تا ng/l 193 و میانگین آن ng/l 81/228 بود. صد درصد نمونهها بیش از حد مجاز کمیته اروپایی و غذایی کودکس (ng/l 50) بود. بهعبارتی میزان آلودگی AFM 1 شیر پاستوریزه و استریلیزه شهر بابل در فصل زمستان بیش از چهار برابر حد استاندارد فوق بود. با استفاده از آزمون آماری بین میزان آلودگی آفلاتوکسین M1 شیر و ماههای مختلف ارتباط معنیداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: آلودگی آفلاتوکسین M1 در شیر در این منطقه بالاتر از حد مجاز میباشد.
رویا ستارزاده، حسن رادمهر، علیاکبر سلیمانی، مهرداد صالحی،
دوره 66، شماره 4 - ( 4-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: روش Ross به عنوان یکی از روشهای بسیار مناسب جهت جایگزینی دریچه آئورت معرفی شده است. با این حال، برخی مطالعات از تنگی هموگرافت پولمونر پس از جراحی Ross به عنوان یکی از مشکلات این روش جراحی یاد کرده اند. هدف مطالعه حاضر بررسی عوامل خطرساز ایجاد تنگی پولمونری هموگرافت پس از جراحی Ross میباشد.
روش بررسی: این مطالعه کوهورت گذشتهنگر روی 42 بیمار که تحت جراحی Ross قرار گرفته و جهت پیگیری اکوکاردیوگرافیک مراجعه کرده بودند، انجام شد. کلیه بیماران شش ماه و یکسال بعد از جراحی تحت اکوکاردیوگرافی کنترل و معاینات بالینی قرار گرفتند. اطلاعات مربوط به اکوکاردیوگرافی همراه با اطلاعات هموگرافت از پرونده بیماران و دهندههای پیوند که در بخش پیوند اعضا موجود بود، استخراج گردید.
یافتهها: در مجموع 13 بیمار (31%) دچار تنگی هموگرافت پولمونر شده بودند. بروز تنگی پولمونر با سن گیرنده ارتباط معنیداری داشت (04/0p=). شانس نسبی وجود تنگی در افراد مبتلا به بیماری مادرزادی قلب نسبت به غیر مبتلایان 7/4 با بازه اطمینان 95% 06/1 تا 8/20 بود که از لحاظ آماری معنیدار میباشد (04/0p=). متغیرهای پیشگوییکننده تنگی هموگرافت پولمونر پس از جراحی Ross شامل سن پایینتر فرد دهنده (03/0p=) و فرد گیرنده (05/0p=) بودند.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد که روش جراحی Ross با توجه به بروز کم تنگی، روش مناسبی جهت جایگزینی دریچه آئورت میباشد با اینحال باید به این مطلب توجه کرد که بیماریهای مادرزادی قلب و سن پایین فرد دهنده میتوانند به عنوان فاکتور خطری جهت تنگی هموگرافت پولمونر مطرح باشد که علت آن viability بیشتر در سلولهای دریچهای آنان است.
ابراهیم رزم پا، سیروس عظیمی، مصطفی سلطان سنجری، حسین نظری، عادل قاسمپور، مریم یوسفی،
دوره 66، شماره 7 - ( 7-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: یکیاز معضلات درمانی کشور وجود اختلالات و ناهنجاریهای مادرزادی در زمینه ازدواج فامیلی میباشد که هزینه مالی زیادی در کشور و بار روانی و اقتصادی زیادی در خانواده ایجاد میکند. هدف این مطالعه آگاهی از شیوع این ناهنجاریها در جامعه است تا بدین وسیله با یافتن راهکارهای مناسب، از بروز موارد جدید جلوگیری کرده و جهت رفع مشکلات افراد مبتلا راه حل مناسب ارائه گردد.
روش بررسی: 3502 شجرهنامه بیماران مراجعهکننده به بخش ژنتیک بیمارستان امام خمینی در سالهای 79-1378 انتخاب شد و سپس 206 شجرهنامه که ناهنجاریهای سر و گردن داشتند، استخراج گردید. در بین این 206 شجرهنامه 157 شجرهنامه که مربوط به ازدواج فامیلی میشد، بررسی گردید. در بین 157 شجره نامه فامیلی 496 مورد سالم یا دچار ناهنجاریهای مادرزادی بودند که 219 مورد ناهنجاریهای سر و گردن داشتند که این 219 مورد بر حسب بیماری، الگوی توارثی، نسبت والدین، جنسیت فرد مبتلا بررسی شده است.
یافتهها: در 496 مورد چهار بیماری شایعترین بیماریها بودند که عبارتند از: ناشنوایی 115 مورد (23%)، کمشنوایی 53 مورد (7/10%)، شکاف لب بهتنهایی 12 مورد (4/2%)، شکاف کام پنج مورد (1%).
نتیجهگیری: سه بیماری اختلال شنوایی، شکاف لب و شکاف کام بهترتیب شایعترین بیماریهای سر و گردن در ازدواجهای فامیلی میباشند. بنابراین پزشکان در برخورد با بیماران فوق، باید والدین را تحت مشاوره ژنتیک قرار داده و نوزادان حاصل ازدواجهای فامیلی جهت بررسی وضعیت شنوایی، شکاف لب و شکاف کام به متخصصین گوش، حلق و بینی ارجاع دهند زیرا تشخیص زودتر این بیماران در درمان مطلوبتر تاثیر بسزایی دارد.
علیرضا کریمییزدی، امیر آروین سازگار، حمید رضا آقایان، سید موسی صدر حسینی، بابک ارجمند، علی توسلی، سید حسن امامی رضوی،
دوره 66، شماره 9 - ( 9-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: روشهای مختلفی برای بازسازی گوش در بیماران مبتلا به میکروتیا بهکار میرود. یکی از موارد، غضروف دندهای است که از خود بیمار یا از جسد تهیه میشود. هدف این مطالعه بررسی نتایج حاصل از بازسازی لاله گوش با استفاده از غضروف دندهای هموگرافت فرآوری شده در بانک فرآوردههای پیوندی ایران میباشد.
روش بررسی: این مطالعه بر روی 10 بیمار مبتلا به میکروتیای مادرزادی که در فاصله مهر 1385 تا تیر 1386 جهت عمل جراحی ترمیم لاله گوش به بیمارستان امام خمینی تهران مراجعه کرده بودند، انجام شده است. ترمیم گوش با استفاده از غضروف دندهای هموگرافت و براساس الگوی تهیه شده از گوش بیمار در بخش گوش و حلق و بینی انجام گرفت. شکل ظاهری لاله گوش، ضخامت غضروف و واکنش نسجی در فواصل پیگیری بیماران بررسی شد.
یافتهها: میانگین سن بیماران 085/11 سال (حدود اطمینان 57/5) و میانگین مدت پیگیری 29/6 ماه (حدود اطمینان 12/3) بود. از نظر سمت درگیری، در شش مورد گوش راست، دو مورد گوش چپ و دو مورد دیگر درگیری دو طرفه مشاهده شد. از نظر حفظ وضعیت ظاهری قسمتهای مختلف گوش پیوند شده، در 11 گوش ظاهر هلیکس 100% حفظ شده بود و در 10 گوش هماهنگی کامل لبول با هلیکس وجود داشت. ارتفاع و عرض گوش بازسازی شده در مقایسه با سمت سالم یک تا دو میلیمتر اختلاف داشت. شایعترین واکنشزودرس قرمزی محل بود. عوارض دیررس شامل بیرونزدگی بخشی از غضروف و عفونت زخم بود که در یک بیمار دیده شد.
نتیجهگیری: استفاده از غضروف هموگرافت فرآوری شده جهت بازسازی لاله گوش در میکروتیای مادرزادی با نتایج کوتاهمدت قابل قبول همراه است. میزان جذب در این روش بسیار پائین و عوارض زودرس و تاخیری نسبتا اندک است.
حسن رادمهر، حسن تاتاری، مهرداد صالحی، علیرضا بخشنده،
دوره 66، شماره 12 - ( 12-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از پریکارد خود بیمار جهت تقویت خطوط آناستوموز در بیمارانی که نیازمند تعویض دریچه آئورت با اتوگرافت پولمونر هستند میتواند اثرات سودمندی داشته باشد. هدف از انجام این مطالعه مقایسه عوارض کوتاهمدت تعویض ریشه آئورت توسط اتوگرافت پولمونر به روش متداول با روش پیشنهادی موئلفین میباشد.
روش بررسی: در یک کارآزمایی بالینی غیرتصادفی شده، 64 بیمار از مراجعین بخش جراحی قلب بیمارستان امام خمینی از ابتدای دی سال1381 تا اول دی سال 1385 که نیازمند تعویض دریچه آئورت با اتوگرافت پولمونر (Ross Operation) بودند به دو روش تحت عمل جراحی قرار گرفتند. در دو سال اول این مطالعه تمامی بیماران به روش متداول و معمول تحت عمل جراحی قرار گرفتند (گروه الف شامل 28 بیمار) در دو سال دوم کلیه بیماران به روش پیشنهادی مولفین یعنی استفاده از پریکارد خود بیمار جهت تقویت خطوط آناستوموز تحت عمل جراحی قرار گرفتند (گروه ب شامل 36 بیمار) سپس برخی متغیرهای بالینی و پیامدهای کوتاهمدت این عمل جراحی در دو گروه مورد مقایسه قرارگرفتند.
یافتهها:میانگین سن، فراوانی دو جنس، پاتولوژی منجر به عمل، میزان کسر جهشی (EF) پیش از عمل و میزان آن پیش از ترخیص،در دو گروه اختلاف معنیداری نداشتند. در گروه ب، میانگینهای زمان پمپ (26±09/144 دقیقه در برابر 25±64/179 دقیقه در گروه الف) زمان کلامپ عرضی (22±5/118 دقیقه در برابر 19±93/136 دقیقه در گروه الف) به میزان معنیداری کمتر از گرو تعداد بیمارانی که در ICU نیاز به تزریق خون نداشتند، در گروه ب به میزان معنیداری از گروه الف بیشتر بود (71/35% در برابر 57/68%). میانگین اقامت در ICU و نیز در بیمارستان در گروه ب به میزان معنیداری از گروه الف کوتاهتر بود (بهترتیب 3/0±3/1 در برابر 7/0±9/1 روز و 9/0±2/5 در برابر 5/1±9/5 روز). مورتالیتی کلی چهار مورد بوده (25/6%) که بین دو گروه اختلاف معنیداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: استفاده از پریکارد خود بیمار جهت تقویت خطوط آناستوموز برای عمل تعویض دریچه آئورت با اتوگرافت پولمونر نسبت به روش متداول برتریهایی دارد. موئلفین استفاده از این روش را در مراکز دیگر توصیه مینمایند.
محمدرضا فرهوش، روحاله یگانه، بنیامین فرهوش، محسن شیدائیان، مازیار معصومی،
دوره 67، شماره 3 - ( 3-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: در ایران تروما دومین علت مرگ و میر بعد از حوادث قلبی و عروقی است. شکستگیهای اوربیت در مقایسه با سایر شکستگیهای صورت با عوارض شدیدتری همراه است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از گروه مطالعات توصیفی است که بهصورت مقطعی (Cross sectional) بر روی 92 بیمار با شکستگی اوربیت در یکی از مراکز آموزشی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است. نمونهگیری در مراجعهکنندگان با شکستگی اوربیت که طی ده سال به این مرکز مراجعه کرده بودند انتخاب گردیدند. با جمعآوری اطلاعات بیماران از پرونده بیمارستانی در SPSS ویراست 5/11 پردازش و با استفاده از آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: از بین 92 بیمار با شکستگی اوربیت 74 نفر مرد و 18 نفر زن بودند. میانگین سنی بیماران 30 سال بود. شایعترین مکانیسم ترومای اوربیت تصادف با اتومبیل و موتور سیکلت در 38 بیمار بود. 46 نفر در سمت چپ و 44 نفر در سمت راست شکستگی داشتند. شکستگی Blow out از بقیه شایعتر بروز کرده بود (1/52% موارد). از شکستگیهای Blow out نوع ناخالص از نوع خالص شایعتر بود. تکنیک جراحی که جهت فیکساسیون بعد از جایاندازی استفاده شد استئوسنتز با مینی پلیت (Mini Plate) بود که در 53 بیمار استفاده شد.
نتیجهگیری: شکستگیهای صورت را نباید بهعنوان یک آسیب محدود نگریست بلکه بهعنوان سطح بیرون زده یک کوه یخی است که قسمت عمده آن مخفی است و آن قسمت مخفی وجود صدمات همراه با این شکستگیهاست. تشخیص بهموقع و درمان صحیح و زودرس رل اساسی در جلوگیری از بروز عوارض چشمی و بدشکلیهای بعد از شکستگیهای اوربیت ایفا میکند.
مهدی اشرفی، محمد تقی حمیدی بهشتی، شهرزاد شهیدی، فرزانه اشرفی،
دوره 67، شماره 5 - ( 5-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: در زمینه بررسی بقا کلیه پیوندی در ایران مطالعاتی با رویکرد صرفاً بالینی انجام شده است. این مقاله به بررسی و تعیین عوامل تاثیرگذار بر بقا پیوند کلیه بعد از عمل پیوند میپردازد و با استفاده از توانایی شبکههای عصبی در زمینه مدلسازی روابط پیچیده، در این مقاله مدلی برای پیشبینی بقای پنج ساله کلیههای پیوندی ارائه شده است.
روش بررسی: این مطالعه بهصورت گذشتهنگر بر روی 316 بیمار گیرنده پیوند کلیه از سال 1363 تا سال 1385 انجام شده است. از روشهای کاپلان مایر، آزمون رگرسیون کاکس، نیکویی برازش و شبکههای عصبی مصنوعی برای تحلیل استفاده شده است.
یافتهها: عوامل شاخص توده بدنی و نوع پیوند (جسد یا زنده) از عوامل تاثیرگذار بر بقای کلیه پیوندی میباشند. بقای یکساله، سه ساله و پنج سال کلیه پیوندی بهترتیب 96 و 93 و 90 درصد برآورد شده است. نتایج تست مدل شبکه عصبی ایجاد شده برای پیشبینی بقای پنج ساله بیماران حاکی از آن است که علاوه بر دقت مناسب شبکه (72 درصد)، نتایج بهدست آمده از شبکه، نیکویی برازش مناسبی نیز دارند و حساسیت مدل در شناسایی صحیح کلیههای بقا یافته بیشتر از شناسایی صحیح کلیههای از دست رفته میباشد (72 درصد در مقابل 61 درصد).
نتیجهگیری: میزان بقای کلیه پیوندی در پیوندهای زنده بیشتر از پیوندهای جسدی میباشد. با افزایش شاخص توده بدنی بیماران در زمان پیوند، میزان بقای کلیه پیوندی کاهش مییابد. از شبکههای عصبی در ایجاد مدلهایی برای پیشبینی بقای کلیه پیوندی میتوان استفاده نمود.
بهناز تن آرای، مسعود اسلامی، مهرداد صالحی، عیسی جهانزاد، مهدیه امامی،
دوره 68، شماره 7 - ( 7-1389 )
چکیده
زمینه و
هدف: مطالعاتی
که به بررسی ارتباط بین سطح سرمی NT-ProBNP
و بروز فیبریلاسیون دهلیزی (AF) بعد از جراحی بای پس کرونر پرداختهاند نتایج متناقضی داشتهاند.
هدف از انجام این مطالعه بررسی ارتباط سطح سرمی NT-ProBNP بهعنوان یک عامل خطرساز مستقل در بروز AF
در بیماران تحت جراحی قلب میباشد.
روش بررسی: در
یک مطالعه کوهورت، 79 بیمار کاندید جراحی بایپس کرونر با ریتم سینوسی بستری در
بخش جراحی قلب بیمارستان امام خمینی تهران در سال 88-1387 وارد شدند و از نظر بروز
ریتم AF پیگیری شدند. از رگرسیون لجستیک برای بررسی اثر
مستقل عوامل خطرساز در بروز AF استفاده
شد.
یافتهها: در پیگیری بعد از
جراحی 7/17% بیماران دچار آریتمی AF شدند. بروز
AF در اکثر بیماران در روز دوم بعد از جراحی بود (در 10
بیمار (4/71%)).
سطح سرمی
NT-ProBNP در بیماران با AF
بهمیزان معنیداری از گروه سینوسی بالاتر بود (647±1624 در برابر pg/ml238±221 با 0001/0p<). عوامل خطرساز در بروز آریتمی AF
سطح سرمی بالای ProBNP، بزرگی سایز دهلیز چپ و سن بالا
بودند و بعد از تعدیل فاکتورهای مرتبط با بروز AF
فاکتور ProBNP به عنوان مهمترین عامل خطرساز با خطر نسبی 15 با CI 95% از 95/132-77/1 و بعد از آن LA diameter با خطر نسبی 11/6 با CI 95%
از 42/37-99/0 بهطور مستقل با بروز AF مرتبط
بودند. همچنین ارتباط مستقیمی بین سطح سرمی ProBNP
با سن و سایز دهلیز چپ وجود دارد. بهترین Cut off point
پیشبینیکننده بروز AF بعد از جراحی معادل Pg/ml854 تعیین شد.
نتیجهگیری: سطح
سرمی بالای NT-ProBNP قبل از جراحی بهعنوان
یک عامل خطرساز مستقل در بروز AF در بیماران
تحت جراحی قلب بایپس کرونر میباشد.
منصوره تقاء، عبدالرضا ناصر مقدسی، بهارک مهدیپور آقاباقر،
دوره 68، شماره 8 - ( 8-1389 )
چکیده
مقدمه: انسفالیت بیکراستاف Bickerstaff (BBE) یک بیماری نادر در سیستم عصبی مرکزی با علت ناشناخته میباشد. اگرچه تشخیص این بیماری دشوار است و تاکنون موردی در ایران گزارش نشده است اما با تشخیص به موقع قابل درمان میباشد. معرفی بیمار: خانم 83 سالهای با اختلال تعادل همراه با تکلم دیس آرتریک و شروع سرگیجه از هفته گذشته مراجعه کرد. در MRI انجام شده افزایش سیگنال در ناحیه پونز مشاهده شد. بیمار با تشخیص استروک ایسکمیک تحت درمان قرار گرفت. چند روز بعد ضعف عضلانی به صورت قرینه در اندامهای تحتانی به وجود آمد. در معاینه کاهش رفلکسهای وتری و بروز اختلال حس عمقی دو طرفه مشاهده گشت. در بررسی مایع مغزی- نخاعی افزایش پروتیین و در EMG-NCV انجام شده پلینوروپاتی حاد گزارش شد. بیمار با تشخیص انسفالیت بیکراستاف تحت درمان با IVIG و سپس کورتیکواستروئید قرار گرفت و بهبود نسبی پیدا کرد. نتیجهگیری: علیرغم علایم شدید اولیه انسفالیت بیکراستاف پیشآگهی مناسبی داشته اگر به درستی تشخیص و درمان گردد و اگر چه تظاهرات بالینی بسیار مهم میباشد ولی اقدامات پاراکلنیک نیز برای تشخیص این سندرم ضروری است.
علی اصغر بلوریان، محمود بهشتی منفرد، لطیف گچکار، محمد قمیسی، مهران شاهزمانی، مهنوش فروغی، محمد کاظم عربنیا، کامران قدس، علی دباغ،
دوره 69، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: فیبریلاسیون دهلیزی شایعترین آریتمی پس از عمل جراحی قلب باز است. گرچه این ریتم پس از عمل جراحی قلب خوشخیم بوده و در اکثر موارد بهخودی خود پس از 24 ساعت برطرف میشود. اما میتواند در همین مدت نیز عوارض خطرناک بهدنبال داشته باشد. جهت کاهش این عارضه تمهیداتی اندیشه شده است یکی از این اقدامات انجام پریکاردیوتومی خلفی است که تاثیر آن در کاهش فیبریلاسیون دهلیزی پس از عمل مورد اختلاف نظر است.
روش بررسی: در یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده یک سو کور، پس از تایید مطالعه در کمیته اخلاق دانشگاه و اخذ رضایت کتبی آگاهانه، 174 نفر از بیماران کاندیدای بایپس کرونر الکتیو (87 نفر در هر گروه) پس از اعمال معیارهای ورود و خروج و پس از همسانسازی متغیرهای مداخلهگر عمده در سالهای 89-1388 وارد مطالعه شدند. همزمان با انجام جراحی بایپس کرونر، در یک گروه پریکاردیوتومی خلفی و در گروه دیگر، بدون پریکاردیوتومی خلفی عمل جراحی انجام شد. بیماران از لحاظ پیامدهای مهم مطالعه، بهخصوص بروز آریتمی در طی یک هفته اول پس از عمل، مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: شیوع فیبریلاسیون دهلیزی پس از عمل در گروهی که تحت بایپس کرونر با پریکاردیوتومی خلفی قرار گرفتند کمتر از گروه دیگر بود (004/0P<).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد انجام پریکاردیوتومی خلفی همراه با بایپس کرونر الکتیو میتواند باعث کاهش شیوع میزان فیبریلاسیون دهلیزی پس از عمل الکتیو در این بیماران شود.
محمد نقی طهماسبی، محمد آیتی فیروزآبادی، بهنام پنجوی، محمد حسن کاسب،
دوره 69، شماره 2 - ( 2-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: در حال حاضر یکی از شایعترین مراجعات درمانگاهی ارتوپدی، تروماهای مستقیم و غیرمستقیم به زانو بوده که به پارگی لیگامان صلیبی قدامی منجر میشوند. بازسازی لیگامان صلیبی قدامی پاره شده زانو در یک بیمار فعال به شدت توصیه میگردد. تا به حال جهت بازسازی آرتروسکوپیک لیگامان صلیبی قدامی روشهای متعددی پیشنهاد گردیده است که در آنها گرافت لیگامانی با روشهای مختلفی فیکس گردیدهاند. در این مطالعه پایداری زانو به دنبال فیکساسیون گرافت هامسترینگ در بخش فمورال بهوسیله دو روش پینگذاری ترانس فمورال و اندوباتون در بازسازی آرتروسکوپیک لیگامان صلیبی قدامی با هم مقایسه میگردد.
روش بررسی: بیمارانی که در طی سالهای 1388 -1387 در بیمارستان شریعتی تهران تحت جراحی بازسازی لیگامان صلیبی قدامی قرار گرفتهاند پس از حداقل 15 ماه با آرترومتر ساخت دانشکده مکانیک دانشگاه صنعتی شریف و معاینه بالینی مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافتهها: بر اساس نتایج آرترومتر از بین هفت بیمار فیکس شده با اندوباتون، دو بیمار و از بین هفت بیمار فیکس شده با پین ترانس فمورال نیز یک بیمار، میزان تفاوت جابهجایی تیبیا نسبت به فمور در بین دو اندام سالم و مبتلا در تست لاچمن 25 درجه بیش از mm5 گزارش شده است و هیچکدام از بیماران از خالی کردن زیر زانو پس از جراحی شاکی نبودند.
نتیجهگیری: از نظر کلینیکی نتیجه تست عملکردی و پایداری زانو در فیکساسیون گرافت هامسترینگ در بخش فمورال به روش ترانس فمورال بهتر از اندوباتون است.