جستجو در مقالات منتشر شده


51 نتیجه برای Af

قاسمعلی خراسانی، سیامک راکعی، امیر حسین توکلی،
دوره 74، شماره 2 - ( 2-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: استفاده از گرافت‌های غضروفی نقش مهمی در جراحی پلاستیک و ترمیمی دارد و در بدن انسان منابع محدودی جهت برداشت غضروف موجود است. بنابراین از غضروف آلوگرافت نیز در این جراحی‌ها استفاده می‌شود. مطالعه حاضر با هدف بررسی و مقایسه مزایا و معایب استفاده از غضروف‌های اتوگرافت و آلوگرافت انجام گردید.

روش بررسی: در این مطالعه کوهورت تاریخی تعداد 124 بیمار تحت عمل جراحی زیبایی بینی در بیمارستان امام خمینی (ره) تهران از آذر 1389 تا اردیبهشت 1394 قرار گرفتند. بیماران به دو گروه که در آن‌ها غضروف اتوگرافت و آلوگرافت استفاده شده است، تقسیم شدند. بیماران پس از عمل با معاینه بالینی و فتوگرافی تحت بررسی قرار گرفتند و عوارض مربوط به گرافت غضروفی شامل شکستن (Fracture)، عفونت (Infection)، جابه‌جایی (Displacement)، جذب (Resorption) و پیچش (Warping) در آن‌ها در طول مدت مطالعه مورد بررسی قرار گرفت.

یافته‌ها: اختلاف مشاهده شده بین سن و جنس در دو گروه مورد بررسی از نظر آماری معنادار نبود. بروز عارضه با حدود اطمینان 95% در دو گروه اتوگرافت و آلوگرافت به ترتیب برابر با (88/3-4/0)25/1 و (55/5-78/0)08/2 بیمار به ازای هر 1000 ماه پیگیری محاسبه گردید. میانگین با حدود اطمینان 95% زمان عارضه در گروه اتوگرافت و آلوگرافت به ترتیب (19/53-27/49)23/51 و (91/62-51/54)7/58 ماه بود که اختلاف مشاهده شده بین دو گروه از نظر آماری معنادار نبود (81/0P=).

نتیجه‌گیری: استفاده از غضروف آلوگرافت نیز در عمل جراحی قابل اعتماد می‌باشد.


مجید عابد خجسته، فرشته‌ آل‌ صاحب ‌فصول، مهدی محمودی، محمد باقر محمودی، شایان مصطفایی، مزدک گنجعلی خانی حاکمی، فرهاد غریب‌دوست،
دوره 74، شماره 4 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: در اسکلروز سیستمیک، فیبروبلاست‌ها در برابر آپوپتوز مقاوم شده و با ترشح مداوم کلاژن و ماتریکس خارج سلولی، موجب تشکیل فیبروز در بافت‌ها می‌شوند. لازم است علل ثانویه بروز بیماری، از جمله عدم پاسخ فیبروبلاست‌های فعال شده به آپوپتوز به عنوان عامل اصلی در ایجاد و استقرار بیماری، مورد توجه قرار گیرد. مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان بیان نسبی دو ژن کلیدی مسیر آپوپتوز، Fas و Apaf-1 که به ترتیب در مسیرهای خارجی و داخلی آپوپتوز نقش دارند، انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه مورد- شاهدی، نمونه‌های بیوپسی پوست از 19 بیمار مبتلا به اسکلروز سیستمیک منتشر و 16 فرد سالم در بازه زمانی سال 1393 تا 1394جمع‌آوری شد. گروه بیمار از درمانگاه روماتولوژی بیمارستان شریعتی و مرکز روماتیسم ایران و گروه کنترل از پرسنل بیمارستان شریعتی انتخاب شدند. پس از جداسازی و کشت فیبروبلاست‌های پوستی، RNA سلول‌ها استخراج گردید و سنتز cDNA از روی این رونوشت‌های ژنومی انجام گرفت. سپس میزان بیان ژن‌های Fas و Apaf-1 توسط واکنش Real-time PCR اندازه‌گیری شد.

یافته‌ها: تجزیه و تحلیل داده‌های به‌دست آمده از Real-time PCR نشان داد که در فیبروبلاست پوست بیماران مبتلا به اسکلروز سیستمیک و افراد سالم تفاوت معنا‌داری از نظر میزان بیان ژن‌های (8/0P=)Fas  و (17/0P=)Apaf-1  وجود نداشت.

نتیجه‌گیری: در این مطالعه تغییرات معنادار در میزان بیان ژن‌های Apaf-1 و Fas وجود نداشت و این موضوع نشان‌ می‌دهد که حداقل در سطح mRNA این ژن‌ها در فیبروبلاست‌های بیماران اسکلروز سیستمیک فعال نشده‌اند.


بهناز تهرانی، سهیل سبحان اردکانی،
دوره 74، شماره 6 - ( 6-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: باقی‌مانده آفت‌کش‌ها در محیط و مواد غذایی بر سلامتی موجودات زنده از جمله انسان تأثیر منفی می‌گذارد. این پژوهش با هدف ارزیابی غلظت باقی‌مانده قارچ‌کش پروپینب (Propineb) در انواع چای مصرفی کشت داخل و وارداتی انجام یافت.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 18 نمونه چای شامل 12 نمونه از چهار برند وارداتی و شش نمونه از دو برند کشت داخل از مراکز عرضه چای در شهر همدان در سال 1394 تهیه شد. پس از آماده‌سازی و فرآوری نمونه‌ها در آزمایشگاه، غلظت باقی‌مانده قارچ‌کش پروپینب در آن‌ها توسط دستگاه اسپکتروفتومتر در طول موج 400 نانومتر و در 5 تکرار خوانده شد.

یافته‌ها: میانگین غلظت باقی‌مانده پروپینب در نمونه‌های چای تولید داخل و وارداتی بر حسب µg/kg به‌ترتیب برابر با 27/0±60/1 و 63/0±78/0 و در هر دو مورد کمتر از رهنمود کمیسیون اروپا (µg/kg 100) بود. همچنین نتایج نشان داد که بین میانگین غلظت باقی‌مانده قارچ‌کش پروپینب در نمونه‌های چای کشت داخل و وارداتی اختلاف معنادار آماری وجود نداشت (17/0P=).

نتیجه‌گیری:  نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در همه نمونه‌های چای مورد بررسی، باقی‌مانده قارچ‌کش پروپینب تشخیص داده شد. اما از آنجا که میانگین غلظت باقیمانده پروپینب در نمونه‌های چای مصرفی در شهر همدان کمتر از رهنمود کمیسیون اروپا بود، مصرف کنترل شده این محصول اثر سوء بهداشتی برای مصرف‌کنندگان ندارد. از طرفی، با توجه به افزایش میزان استفاده از آفت‌کش‌ها و استفاده وسیع از روش‌های شیمیایی دفع آفات و بیماری‌های گیاهی در اقصی نقاط دنیا از جمله ایران، به‌منظور حفظ سلامت مصرف‌کنندگان، نسبت به پایش مستمر انواع چای تولید داخل و به‌ویژه وارداتی از نظر غلظت انواع آلاینده‌های شیمیایی توصیه می‌شود.


المیرا محمدی، شاهین گوانجی، فائزه خزیمه، زهرا گلستان‌نژاد، محمدرضا گلستان‌نژاد، مهین بخشی، هژیر یوسف شاهی، محسن دوست محمدی،
دوره 74، شماره 10 - ( 10-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: آنتی‌ژن حفاظت‌کننده از بخش‌های ساختاری در یکی در سم سیاه زخم می‌باشد و پس از تاثیر سم برگیرنده سلولی، نقش مهمی در بیماری‌زایی سم ایفا می‌کند. هدف از این مطالعه بررسی برهمکنش بیوانفورماتیکی آنتی‌ژن حفاظت‌کننده سیاه زخم و چهار ترکیب مهم موجود در بره‌موم زنبور عسل شامل کافئیک اسید، ﺑﻨﺰیﻞ کافئات، سینامیک اسید و کامپفرول با استفاده از نرم‌افزارها و وبگاه‌های بیوانفورماتیکی بود.

روش بررسی: این پژوهش با استفاده از الگوریتم‌های مختلف موجود در پایگاه‌های بیوانفورماتیکی در سال 1393 در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان انجام گرفت. برهمکنش گیرنده با هر کدام از لیگاندها، با استفاده از وب سرورهای SwissDock (http://www.swissdock.ch/) و BSP-SLIM (http://zhanglab.ccmb.med.umich.edu/BSP-SLIM/) به‌دست آمد. نتایج داکینگ (Docking) به‌صورت عدد بر حسب کیلوکالری بر مول (kcal/mol) مشخص شد.

یافته‌ها: بررسی برهمکنش ترکیبات موجود در بره‌موم و آنتی‌ژن خفاظت‌کننده با استفاده از سرور BSP-SLIM  نشان داد که بیشترین برهمکنش به‌ترتیب مربوط به ترکیبات کافئیک اسید، ﺑﻨﺰیﻞ کافئات، سینامیک اسید و کامپفرول بود. نتایج مربوط به برهمکنش لیگاندهای مورد نظر و آنتی‌ژن حفاظت‌کننده با استفاده از سرور SwissDock  نشان داد که ترکیب کافئیک اسید، ΔG برابر با kcal/mol 10/9 و FullFitness برابر با kcal/mol 16/993 داشت. بررسی و تحلیل برهمکنش لیگاندها با آمینواسیدهای وآنتی‌ژن حفاظت‌کننده نشان داد که بیشترین برهمکنش در ترکیب کافئیک اسید مربوط به اسید آمینه گلوتامیک اسید 117 با انرژی برابر با kcal/mol 5429/15 بود.

نتیجه‌گیری: گلوتامیک اسید 117 در اتصال آنتی‌ژن حفاظت‌کننده و گیرنده سلولی آن و در پی آن بیماری‌زایی سم تاثیر چشمگیری دارد.


محمدجواد فاطمی، شیرین چهرودی، توران باقری، سحر صالح، امیر آتشی، محسن صابری، سید ابوذر حسینی، شیرین عراقی،
دوره 74، شماره 12 - ( 12-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: سلول‌های بنیادی با یا بدون داربست حمل‌کننده این سلول‌ها به‌عنوان روش‌های جدید در درمان زخم‌های حاد و مزمن مطرح شده‌اند. مطالعه حاضر با هدف بررسی امکان استفاده از نانوفیبرهای پلی‌اترسولفون به‌عنوان اسکافولد نگهدارنده سلول‌های بنیادی با منشا چربی با یا بدون فاکتور رشد در ترمیم زخم تمام ضخامت در رت انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه تجربی در تیرماه 1392 در آزمایشگاه حیوانات بیمارستان حضرت فاطمه (س) تهران انجام شد. 48 رت به‌صورت تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند. پس از ایجاد زخم در سطح خلفی رت‌ها، پوشش زخم در گروه اول با پلی‌اترسولفون (PES) همراه سلول‌های بنیادی چربی (ASC) و فاکتور رشد (GF)، در گروه دوم با پلی‌اترسولفون همراه سلول‌های بنیادی چربی (ASC)، در گروه سوم با پلی‌اترسولفون به تنهایی، در گروه چهارم (کنترل) با گاز وازلین انجام شد. سپس در روزهای 20 و 35 با فتوگرافی وسعت زخم و سرعت ترمیم و همچنین در روزهای 20 و 45 با نمونه‌برداری مشخصات هیستوپاتولوژی نمونه‌ها بررسی شد.

یافته‌ها: نتایج سرعت ترمیم زخم در گروه کنترل به‌طور معناداری بهتر بود (001/0P=، 013/0P=، 008/0P=). در بررسی خصوصیات هیستوپاتولوژیک نیز گروه کنترل در روز 20 به‌طور معناداری نتایج بهتری داشت (001/0P<) و اما در روز 45 نتایج در پارامترهای متفاوت یکسان نبود.

نتیجه‌گیری: داربست پلی‌اتر سولفون به تنهایی یا همراه سلول‌های بنیادی برگرفته از چربی نتوانست ترمیم زخم را بهبود بخشد. همچنین اضافه شدن فاکتور رشد VEGF نتوانست تغییر واضحی در ترمیم زخم ایجاد کند.


ثریا شاهرخ، سیدابوالحسن امامی، محمدجواد فاطمی، میر سپهر پدرام، سعید فرزاد فرزاد مهاجری، سیدجابر موسوی، سیدابوذر حسینی، توران باقری، شیرین عراقی،
دوره 75، شماره 1 - ( 1-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: گرافت‌های غضروفی به‌عنوان یک جزء تفکیک‌ناپذیر در زمینه‌های مختلف جراحی پلاستیک به‌ویژه رینوپلاستی می‌باشد. عوارضی مانند ایجاد دفرمیتی و باز جذب آن در استفاده از غضروف وجود دارد که محل برداشتن غضروف می‌تواند از بروز این عوارض پیشگیری کند. پژوهش کنونی با هدف مقایسه میزان جذب غضروف در گرافت غضروفی حاصل از دنده با گرافت حاصل از کونکای گوش در خرگوش انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی که در آزمایشگاه حیوانات مرکز آموزشی درمانی حضرت فاطمه (س) تهران در آبان ۱۳۹۳ انجام شد، در ۱۵ سر خرگوش نر سفید نیوزلندی (با وزن تقریبی ۲۰۰۰ تا g ۲۵۰۰) پس از بیهوشی، بخشی از گوش و غضروف دنده‌ای آن برداشته و سپس در قسمت خلفی تنه خرگوش در یک سمت ستون فقرات، کونکای گوش و در سمت دیگر غضروف دنده‌ای پیوند شد. پس از هشت هفته نمونه‌ها پس از تعیین وزن، از نظر میزان کندروسیت‌های زنده و فیبروز توسط پاتولوژیست مورد بررسی قرار گرفت.

یافته‌ها: میانگین وزن گرافت حاصل از گوش طی دو ماه افزایش داشت ولی این افزایش از نظر آماری معنادار نبود. در گرافت حاصل از دنده میانگین وزن طی دو ماه کاهش معناداری داشته است (۰/۰۰۹P=). از نظر میزان فیبروز و کندروسیت زنده در دو گروه تفاوت معنادار وجود نداشت ولی میزان فیبروز در گروه غضروف گوش بیشتر بوده است.

نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های پژوهش کنونی می‌توان نتیجه گرفت که میزان جذب غضروف دنده تا حدودی نسبت به غضروف گوش نتایج بهتری داشته است.


راضیه ظریفیان یگانه، عباس شکوری گرکانی، سامان مهرابی، نادر عبادی، مازیار مطیعی لنگرودی، محمدرضا نوری دلویی،
دوره 75، شماره 7 - ( 7-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: کارسینومای بافت سنگ‌فرشی (Squamous cell carcinoma) سر و گردن، سرطان بافت اپیدرمی ناحیه‌ی سر و گردن است. این عارضه شایعترین نوع سرطان‌های سر و گردن (حدود ۹۰% موارد) است و همانند سایر بدخیمی‌ها، جهش در ژن‌های مسیر پیام‌رسانی RAS/MAPK یا همان مسیر گیرنده فاکتور رشد اپیدرمی (EGFR)، بسیار رایج است. از علل اصلی ابتلا به این سرطان‌ها، جهش در ژن‌های KRAS و BRAF در بیش از (به‌ترتیب) %۳۰ و ۱۰% موارد است. مطالعه‌ی حاضر با هدف بررسی جهش‌های شایع این دو ژن در ناحیه‌ی سر و گردن انجام گردید.
روش بررسی: این پژوهش مقطعی-توصیفی از آبان ۱۳۹۲ تا شهریور ۱۳۹۵ بر کدون‌های جهش‌پذیر ۱۲ و ۱۳ اگزون ۲ ژن KRAS و کدون V600E ژن BRAF در کارسینومای بافت سنگ‌فرشی سر و گردن ۴۰ نمونه‌ی تایید شده‌ی مبتلا به این سرطان در بیمارستان امام خمینی (ره) تهران انجام شد و سه تکنیک استخراج DNA بر پایه فنل-کلروفرم، Multiplex-PCR و آزمون استریپ در این پژوهش به‌کار رفت.
یافته‌ها: در ۱۱ تن از بیماران جهش دو ژن KRAS و BRAF به‌میزان حدود ۱۷/۵% در ژن KRAS (۱۰% جهش تبدیل گلایسین به آسپارتات و ۲/۵% جهش گلایسین به سرین در کدون ۱۲ و ۵% جهش تبدیل‌کننده‌ی گلایسین به آسپارتات در کدون ۱۳) و ۱۰% در ژن BRAF مشاهده شد. در یک بیمار نیز، همزمان، دو جهش در کدون ۱۲ مشاهده شد که نشان از ناهمگن بودن توده‌ی سرطانی داشت.
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های به‌دست آمده می‌توان دو ژن KRAS و BRAF را در زمره‌ی علل تاثیرگذار در ابتلا به سرطان سنگ‌فرشی سر و گردن به حساب آورد.

محسن شیخ‌حسن، سادات قیاثی قیاثی،
دوره 76، شماره 5 - ( 5-1397 )
چکیده

فرآیند بازسازی آسیب‌های عضلانی-اسکلتی (ارتوپدی)، به‌دلیل توانایی خودنوزایی ذاتی بسیار ضعیف بافت بالغ غضروفی، باعث ایجاد مشکلاتی در زمینه پزشکی شده است. بنابراین، پژوهش‌هایی بر روی گسترش استراتژی‌های نوین بازساختی با استفاده از ترکیب نمودن کندروسیت‌ها یا سلول‌های بنیادی با داربست‌ها و فاکتورهای رشد با هدف حل این مشکلات تمرکز یافته است. به‌دلیل قابلیت تکثیری به‌نسبت پایین کندروسیت‌های پیوند شده، مدل‌های جدید ساخت غضروف، استفاده از سلول‌های بنیادی مشتق از چربی را تحت بررسی قرار داده‌اند. سلول‌های بنیادی مشتق از چربی به‌راحتی بدون هیچ‌گونه عوارض جدی قابل دسترس بوده و قدرت تمایزی به چندین رده سلولی شامل تمایز خود‌به‌خودی به غضروف را زمانی که در داربست‌های ژلی همچون کلاژن به دام انداخته می‌شود دارا می‌باشد. همچنین، مطالعات اخیر برخی از مکانیسم‌های دخیل در فرآیند ساخت غضروف سلول‌های بنیادی مشتق از چربی را در شرایط آزمایشگاهی و همچنین قابلیت ترمیمی آن‌ها را در داربست‌های مهندسی‌شده زیستی و در حضور فاکتورهای رشد نشان داده است. افزون‌براین، نقش مهم مولکول‌های mRNA کوچک غیر کد‌کننده (miRNAs)، در فرآیند تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی به رده غضروفی مشخص شده است. به‌طوری‌که طی مطالعات مختلف، تاثیر چندین miRNAs بر روی تنظیم فرآیند تمایز به غضروف سلول‌های بنیادی مشتق از چربی تایید شده است. در این مقاله مروری، به بررسی پیشرفت‌های صورت‌پذیرفته در زمینه استفاده از سلول‌های بنیادی مشتق از چربی در بازسازی غضروف پرداخته خواهد شد.

سوگند تورانی، سلمان باش‌زر، شکوفه نیکفر، حمید رواقی، مهران صادقی،
دوره 76، شماره 6 - ( 6-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: ترومبولیتیک درمانی گزینه مناسب درمانی در ساعات اولیه پس از شروع نشانه‌های بیماری در شرایط عدم دسترسی به آنژیوپلاستی اولیه برای درمان انفارکتوس حاد میوکارد با صعود قطعه ST (STEMI) می‌باشند. هدف این مطالعه ارزیابی ایمنی و اثربخشی استرپتوکیناز در مقایسه با داروی جدیدتر تنکتپلاز در درمان انفارکتوس حاد میوکارد بود.
روش بررسی: یک مطالعه مرور سیستماتیک و متاآنالیز می‌باشد که در شهریور ۱۳۹۶ در دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام پذیرفت. پایگاه‌های داده‌ای MEDLINE, Cochrane library,Web of Science, EMBASE در فاصله سال‌های ۱۹۸۰ تا مارس ۲۰۱۷ به منظور پیدا کردن مطالعات ایمنی و اثربخشی بالینی به‌صورت الکترونیکی و ژورنال‌های قلب و عروق آمریکا، اروپا و ایران و کارآزمایی‌های در حال انجام به‌صورت دستی جستجو شدند. کارآزمایی‌های بالینی و مطالعات مشاهده‌ای مرتبط که به یکی از زبان‌های فارسی- انگلیسی و کره‌ای بودند وارد مطالعه شدند. ارزیابی کیفیت مطالعات توسط دو نفر به‌صورت جداگانه انجام گرفت و داده‌ها با استفاده از فرم استخراج داده‌های کاکرین صورت پذیرفت، سپس داده‌ها با نرم‌افزار Review Manager, Version 5.3 (The Nordic Cochrane Centre, Cochrane Collaboration, 2014, Copenhagen, Denmark) تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: چهار مطالعه مورد-شاهدی وارد این پژوهش شدند. مطالعات دارای کیفیت بالا بودند. تفاوتی میان تنکتپلاز و استرپتوکیناز در خطر مرگ‌ومیر (۰/۴۰P=، ۱/۰۳-۰/۲۰ =%۹۵ CI، ۰/۴۵RR=)، افت فشارخون (۰/۳۳P=)، خونریزی (۰/۵۳P=، ۳/۹۹- ۰/۴۹ =۹۵% CI، ۱/۴۰=RR) و همچنین در پیامد ST-segment resolution >۵۰% (۰/۸۱P=) وجود نداشت.
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که اثربخشی و ایمنی استرپتوکیناز با داروی تنکتپلاز یکسان می‌باشد.

زهرا اسفندیاری، محمد رضا مراثی، فاطمه استکی، وحید صنعتی، الناز پناهی، نادر اکبری، رویاالسادات مدنی، ژیلا مصبریان تنها،
دوره 77، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: آموزش جامعه در راستای تغذیه صحیح می‌تواند نقش مهمی در کاهش شیوع بیماری‌های غیرواگیر داشته باشد. نشانگر رنگی تغذیه‌ای (چراغ راهنما) مندرج بر بسته‌بندی محصولات غذایی مقادیر عوامل خطر در بروز بیماری‌های غیرواگیر (انرژی، قند، چربی، نمک و اسیدچرب ترانس) را به مصرف‌کنندگان انتقال می‌دهد. شدت خطر عوامل گفته‌شده از طریق سه رنگ قرمز، زرد و سبز به‌ترتیب نشان‌دهنده خطر، هشدار در مصرف مکرر و ایمن جهت استفاده از محصولات غذایی براساس شرایط بدنی و جسمانی مصرف‌کنندگان ارایه می‌شود. پژوهش کنونی با هدف تاثیر آموزش بر میزان آگاهی، نگرش و عملکرد دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان نسبت به انتخاب غذای مناسب براساس نشانگرهای رنگی تغذیه‌ای مندرج بر بسته‌بندی محصولات غذایی صورت پذیرفت.
روش بررسی: در مطالعه تجربی کنونی، انتخاب تصادفی ۳۷۹ نفر از دانشجویان ۹ دانشکده فعال در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان صورت پذیرفت. آگاهی، نگرش و عملکرد دانشجویان در مورد نشانگر رنگی تغذیه‌ای براساس تکمیل پرسشنامه محقق-ساخته از دی ۱۳۹۵ تا اسفند ۱۳۹۶ اندازه‌گیری شد. آموزش به‌صورت چهره‌به‌چهره با استفاده از پمفلت صورت گرفت و در فاصله زمانی سه تا شش ماه پس از آموزش، دوباره آگاهی، نگرش و عملکرد دانشجویان با تکمیل پرسشنامه تعیین شد.
یافته‌ها: میانگین امتیاز آگاهی، نگرش و عملکرد پیش ازآموزش به‌ترتیب۰/۸۴±۱/۱۲، ۲±۱۴/۴۴ و ۲/۲±۲/۵۲ بود. امتیازات پس از آموزش به ۰/۷۵±۱۱/۷۲، ۳/۱۸±۱۸/۶۷ و ۴/۷±۱۷/۶۹ ارتقا یافت. تفاوت معناداری در امتیازات آگاهی، نگرش و عملکرد دانشجویان پیش و پس از آموزش مشاهده شد (۰/۰۵P<).
نتیجه‌گیری: آموزش نشانگر رنگی تغذیه‌ای نقش موثری در بهبود آگاهی، نگرش و تا حدودی عملکرد دانشجویان در انتخاب محصول غذایی مناسب داشت.

آرش عبدالملکی، محمد باقر غیور، صابر زهری، اسداله اسدی، مرتضی بهنام رسولی،
دوره 77، شماره 2 - ( 2-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: مهندسی بافت یک موضوع چندرشته‌ای و بین‌رشته‌ای است که شامل توسعه ایمپلنت‌های زیستی برای بازسازی بافت با هدف بهبود یا افزایش عملکرد بافت یا اندام می‌باشد. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی ویژگی‌های مکانیکی و هیستولوژیکی داربست‌های سلول‌زدایی شده عصبی تهیه شده در مقایسه با عصب تازه جهت کاربرد در ترمیم اعصاب محیطی بود.
روش بررسی: این مطالعه از نوع تجربی می‌باشد که در آزمایشگاه تحقیقاتی ترمیم اعصاب دانشگاه فردوسی مشهد از اردیبهشت ۱۳۹۶ تا مهر ۱۳۹۷ انجام شد. به‌منظور تهیه داربست، موش‌های صحرایی با تزریق داخل صفاقی کلرال هیدرات ۱۰% بیهوش شدند. قطعات عصب سیاتیک موش‌های صحرایی در بالاتر از محل سه شاخه شدن عصب برداشته شد و پس از پاکسازی بافت‌های زائد به روش ساندل سلول‌زدایی شدند. سپس داربست‌های سلول‌زدایی شده از نظر بافتی و مکانیکی مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته‌ها: بررسی نتایج حاصل از ارزیابی‌های بافتی نشان داد که سلول‌زدایی داربست‌ها به‌طور کامل انجام شده است. این نتایج توسط رنگ‌آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین و دپی اثبات شد. ارزیابی‌های تخصصی بافتی با رنگ‌آمیزی پیکروفوشین و بررسی میکروسکوپ الکترونی نشان داد که رشته‌های کلاژن و الاستین در ماتریکس خارج سلولی به‌طور نسبی حفظ شده‌اند. همچنین بررسی مکانیکی داربست‌ها در تست کششی نشان‌دهنده حفظ نسبی ماتریکس خارج سلولی داربست‌ها در مقایسه با گروه کنترل بود.
نتیجه‌گیری: در مجموع نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که داربست‌های حاصل از سلول‌زدایی با حفظ ترکیبات اصلی بافت مورد نظر می‌توانند بستر مناسبی برای بررسی رفتارهای سلولی باشند.

محدثه مظفری، سید ابوالقاسم مهری ‌نژاد، جمشید باقری، مهرانگیز پیوسته‌گر، مسعود ثقفی‌نیا،
دوره 78، شماره 3 - ( 3-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش‌های پیشین نتایج متناقضی را در خصوص عملکرد حافظه‌کاری پس از جراحی بای‌پس عروق کرونر قلب ارایه داده‌اند. این پژوهش به‌منظور مقایسه حافظه کاری بیماران جوان بای‌پس عروق کرونر با دامنه سنی ۳۰ تا ۵۵ سال که یک سال از عمل جراحی آنان گذشته است با افراد سالم انجام شده است.
روش بررسی: در این مطالعه مورد-شاهدی که در فاصله زمانی بهمن ۱۳۹۶ تا مهر ۱۳۹۷ انجام گرفت، ۴۰ بیمار مرد بای‌پس عروق کرونر قلب با دامنه سنی ۳۰ تا ۵۵ سال که طی یک‌سال گذشته در مرکز قلب تهران بستری بودند، به‌عنوان گروه آزمایشی و ۶۴ مرد سالم با دامنه سنی همتا به‌عنوان گروه کنترل به‌صورت تصادفی انتخاب شدند. هر دو گروه با آزمون حافظه کاری وکسلر مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد تفاوت میان دو گروه در آزمون حافظه کاری در زیر مقیاس‌های حافظه شنیداری رو به جلو و معکوس، نمره کل حافظه شنیداری، حافظه دیداری معکوس و فراخنای حافظه شنیداری در سطح خطای ۱% از نظر آماری معنادار است (۰/۰۱>P). همچنین، تفاوت دو گروه در زیر مقیاس نمره کل حافظه دیداری در سطح خطای ۵% از نظر آماری معنادار است (۰/۰۵>P). نتایج گویای عملکرد ضعیف‌تر گروه بیماران در تمامی زیر مقیاس‌های آزمون حافظه کاری نسبت به افراد سالم می‌باشد.
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه شیوع کاهش شناختی به‌نسبت بالا به‌ویژه در حافظه کاری پس از CABG را تأیید می‌کند و الگویی از تداوم کاهش شناختی پس از گذشت یکسال از عمل بای‌پس عروق کرونر در بیماران جوان با دامنه سنی ۳۰ تا ۵۵ سال ارایه می‌دهد.

ابوالقاسم پوررضا، علی‌ محمد مصدق‌راد، معصومه پرویزی شاد،
دوره 78، شماره 5 - ( 5-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: خطای پزشکی عدم موفقیت یک اقدام برنامه‌ریزی شده بهداشتی و درمانی در رسیدن به اهداف تعیین شده یا استفاده از یک برنامه اشتباه بهداشتی و درمانی برای رسیدن به هدفی است. خطاهای پزشکی افزون‌بر تحمیل رنج به بیماران، هزینه زیادی به نظام سلامت تحمیل می‌کند. هدف این پژوهش شناسایی عوارض ناخواسته و تحلیل علل بروز آن‌ها در بیمارستان بود.
روش بررسی: این پژوهش توصیفی-مقطعی به‌صورت گذشته‌نگر در بیمارستانی در شهر تهران از دی تا اسفند 1395 انجام شد که تعداد 377 پرونده بیماران ترخیص یا فوت شده از تاریخ اول فروردین 1394 تا پایان اسفند 1394 به‌صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. پرونده‌های بیماران توسط کارشناس بالینی با استفاده از ابزار نشانه‌های کلی (The Global Trigger Tool) بررسی و عوارض ناخواسته شناسایی شد. نوع و شدت عوارض توسط پزشک ارزیابی و صحه‌گذاری شد.
یافته‌ها: حدود 9/15% بیماران دچار عوارض ناخواسته شده بودند. میزان عوارض ناخواسته 1/19 در هر 100 پذیرش و 7/5 در هر 100 روز بستری بود. حدود 50% موارد عوارض ناخواسته منجر به آسیب موقت یا افزایش مدت زمان بستری بیماران شد. بیشترین عارضه ناخواسته مربوط به خونریزی، عفونت‌های بیمارستانی و سقوط بیمار و مهمترین علل بروز عوارض ناخواسته مربوط به کارکنان و فرایندهای بیمارستانی بود. تعداد عوارض ناخواسته شناسایی شده با استفاده از ابزار نشانه‌های کلی 100 برابر تعداد عوارض ناخواسته شناسایی شده با استفاده از فرم گزارش داوطلبانه خطاها بود.
نتیجه‌گیری: میزان عوارض ناخواسته در بیمارستان مورد مطالعه زیاد بود. ابزار نشانه‌های کلی حساسیت و ویژگی بیشتری نسبت به روش گزارش داوطلبانه عوارض ناخواسته، در شناسایی عوارض ناخواسته دارد.

زهرا اسفندیاری، فاطمه امانی، معراج پورحسین، هدایت حسینی،
دوره 78، شماره 12 - ( 12-1399 )
چکیده

توسعه صنعت و فناوری، تغییرات در کشاورزی، تجارت و مسافرت‌ جهانی و سازگار شدن میکروب‌ها از عوامل مهم در وقوع بیماری‌های نوظهور به‌شمار می‌روند. در حال حاضر، جهان در سال 2020 با پاندمی حاصل از ویروسی نوظهور با عنوان کروناویروس جدید (کووید 19) مواجه شده که پس از گذشت حدود شش ماه باعث شد بیش از یک میلیون نفر در دنیا مبتلا و بیش از 500 هزار نفر فوت شوند. کروناویروس جدید در مبتلایان، باعث مشکلات تنفسی با شدت‌های مختلف و در موارد شدید منجر به مرگ می‌شود. اولین بار، میزبان انتقال‌دهنده کروناویروس جدید، خفاش و غذای تهیه شده از این حیوان در کشور چین گزارش گردید. شناسایی مسیر انتقال اولیه‌ی کروناویروس جدید جهت جلوگیری از وقوع و گسترش شیوع همه‌گیری ناشی از آن ضرورت دارد. اگرچه تاکنون گزارشی مبنی بر انتقال کروناویروس جدید از طریق مصرف مواد غذایی منتشر نشده است اما با فرض بروز و شیوع این ویروس به دلیل آلودگی مواد غذایی، رعایت اصول بهداشتی و ایمنی اهمیت می‌یابد. باتوجه به حضور و تکثیر کروناویروس جدید در دستگاه گوارش و تشکیل آئروسل این میکروارگانیسم در مدفوع و امکان انتقال مجدد آن به افراد از منابع مختلف محیطی، در حال حاضر مهمترین اولویت خارج‌کردن ویروس از محیط‌های غذایی است. همچنین بروزرسانی روش‌های ضدعفونی کردن سطوح بویژه نقاط با تماس بالا با دست و توجه به بهداشت شخصی از اهمیت زیادی برخوردار است. از این‌رو آموزش به کارکنان در خصوص نحوه برخورد با کروناویروس جدید و ارتقای دستورالعمل‌های بهداشتی، رعایت فاصله و شست‌وشوی دست‌ها در محیط‌های مختلف مرتبط با غذا توصیه می‌شود.

محمدحسین میرزایی دیزگاه، محمدرضا میرزایی دیزگاه، ایرج میرزایی دیزگاه،
دوره 79، شماره 3 - ( 3-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: رتینوئیک اسید در تنظیم ریتم شبانه روزی نقش دارد و کمبود آن باعث اختلال در عملکرد ساعت بیولوژیکی و در نتیجه اختلال در ریتم شبانه روزی فعالیت حرکتی میشود. هدف این مطالعه بررسی اثرات شرایط شبیهسازی شده سفینه فضایی بر مقدار سرمی و هیپوکامپی رتینوئیک اسید در موشهای آزمایشگاهی بود.
روش بررسی: از مدل آویزان کردن از دم در موش، برای شبیهسازی شرایط بیوزنی از خرداد 1398 تا شهریور 1398 در حیوان خانه دانشگاه علوم پزشکی ارتش استفاده شد. در یک مطالعه تجربی، 32 موش نر نژاد ویستار بهطور تصادفی به چهار گروه مساوی تقسیم شدند: گروه کنترل با 12/12 ساعت چرخه شبانه روز، گروه آویزان با 12/12 ساعت چرخه شبانه روز، گروه کنترل با 45/45 دقیقه چرخه شبانه روز، گروه آویزان با 45/45 دقیقه چرخه شبانه روز. در پایان دوره شبیهسازی، حیوانات بیهوش شدند و نمونه خون جمعآوری شد و کل مغز برداشته شد و هیپوکامپ جدا شد. Elisa برای سنجش اسید رتینوئیک در سرم و هیپوکامپ همگن شده استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمون (Analysis of variance) two way ANOVA و Bonferroni بهعنوان آزمون تعقیبی (Post hoc test) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: چرخه شبانه روزی 45/45 دقیقه در مقایسه با چرخه 12/12 ساعت روشنایی-تاریکی باعث افزایش رتینوئیک اسید در سرم و هیپوکامپ رت‌ها شد ولی بیوزنی شبیهسازی شده اثری بر مقدار آن در سرم نداشت.
نتیجه‌گیری: به نظر میرسد که میزان رتینوئیک اسید در سرم و هیپوکامپ متأثر از تغییر سیکل شبانه روزی است و بیوزنی تاثیری بر آن ندارد.

فریبا بهنام‌فر، مریم ناظمی،
دوره 79، شماره 8 - ( 8-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: گایدلاین ERAS در حال حاضر به‌عنوان یک طرح جامع بهبود کیفیت جراحی می‌باشد که نتیجه آن بهبود شرایط بالینی و کاهش هزینه‌ها در سیستم مراقبت سلامت است. گایدلاین ERAS مبتنی بر بالاترین کیفیت شواهد و مدارک موجود است و نیاز دارد به‌طور مرتب به روز گردد. گایدلاین ژنیکولوژی انکولوژی بهبودی پس ازجراحی برای اولین بار در فوریه 2016 منتشر شد. این گایدلاین اولین بروزرسانی ارایه شده توسط انجمن ERAS برای مراقبت مطلوب پیش از جراحی در جراحی‌های ژنیکولوژی انکولوژی است.1و2
روش بررسی: در ابتدای نگارش گایدلاین ژنیکولوژی انکولوژی ERAS، نویسندگان موضوعات اصلی مورد بحث را مشخص کردند. نویسندگان بین‌المللی در زمینه مراقبت‌های پس از عمل در ژنیکولوژی انکولوژی جهت شرکت در به روزرسانی این گایدلاین دعوت شدند. جستجوی داده‌ها از مقالات EMBASE و PUBMED انجام شد. در مورد هرموضوع در پروتکل ژنیکولوژی انکولوژی ERAS از مطالعات مختلف مانند مطالعات متاآنالیز، کنترل ترایال و مطالعات بزرگ کوهورت استفاده شد، پس از آن مطالعات بررسی و درجه‌بندی شدند و در سال 2019 تهیه شد.3
یافته‌ها: توصیه‌های قوی: اثرات مطلوب پایبندی به یک توصیه بیشتر از اثرات نامطلوب آن است. توصیه‌های ضعیف: اثرات مطلوب پایبندی به یک توصیه احتمالاً بیشتر از اثرات نامطلوب آن است.
نتیجه‌گیری: شواهد، توصیه‌ها و درجه‌بندی توصیه‌ها برای هر قسمت ERAS به‌طور جداگانه در زیر بیان شده است، جدول 1 تمامی قسمت‌های گایدلاین را براساس تغییرات ۲۰۱۹ بیان کرده است. در جدول 2 موارد بهینه‌سازی شرایط پیش از عمل، داروهای پیش از بیهوشی، پروفیلاکسی جهت تهوع و استفراغ پس از عمل، درناژ سیستم ادراری و تحرک زودرس پس از عمل بیان شده است که نسبت به گایدلاین پیشین تفاوتی نداشته است. همه توصیه‌ها در پروتکل ERAS براساس شواهد در دسترس می‌باشد و سطح شواهد موجود برای هر قسمت عنوان شده است.

وحید حاتمی، حامد توان، سجاد حاتمی، علی دلپیشه، مینا مامی‌زاده،
دوره 79، شماره 10 - ( 10-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: فرآیند ترمیم زخم شامل سه مرحله می‌باشد و در همه این مراحل برای ترمیم زخم نرمال نیاز به فعال شدن پلاکت‌ها، آزادسازی سایتوکین‌ها و هورمون‌های رشد، کموتاکسی و تمایز سلولی می‌باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه نتیجه درمان زخم دونور پیوند پوست با ضخامت متوسط و روش استعمال موضعی پلاسمای غنی از پلاکت می‌باشد.
روش بررسی: در مرکز درمانی شهر ایلام در بیمارستان امام خمینی (ره) تعداد 20 بیمارکه دارای دو محل دونور گرافت مشابه بودند، برای شرکت در یک کارآزمایی بالینی از دی تا اسفند 1395 به تدریج انتخاب شدند. از دو ناحیه دارای محل دونور گرافت پوستی مشابه بیماران یک ناحیه به روش مرسوم (گازوازلین) گرفته شد و ناحیه دیگر با استعمال موضعی پلاسمای غنی از پلاکت که دقیقا پس از جراحی و بعد در روزهای پنجم، هشتم و یازدهم به‌صورت موضعی و پس از شستشوی زخم با سرم فیزولوژی بر روی زخم مالیده شد و بدین ترتیب تحت درمان و مقایسه قرار گرفتند و سپس سرعت بهبود زخم به‌صورت بالینی و با استفاده از فتوگرافی بررسی و مقایسه می‌شوند.
یافته‌ها: پس از جمع‌آوری زمان‌های بهبود زخم در دو گروه، برای ارزیابی اثر PRP بر روی سرعت بهبود زخم و تحلیل نتایج از روش مقایسه کردن میانگین‌ها استفاده نمودیم Independent samples t-test. چون داده‌ها از توزیع نرمال پیروی می‌کردند از روش Independent samples t-test استفاده کردیم که نتیجه آن 416/0 شد که از میزان آلفای مساوی با 05/0 بیشتر بود.
نتیجه‌گیری: ما در این مطالعه به این نتیجه رسیدیم کهPRP اثر مثبتی بر روی زمان بهبود زخم داشته و سرعت بهبود زخم را افزایش می‌دهد.

فیروزه رئیسی، سید طه یحیوی، زهرا شاهواری، احسان کاظمی خالدی، مهدی سلیمانی، آگاه اشرفی،
دوره 79، شماره 10 - ( 10-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: این مطالعه به‌منظور ساخت و توسعه «پرسشنامه ارزیابی سطح آگاهی و رفتار جنسی ایمن در بیماران با بیماری‌های شدید روانپزشکی» طراحی شده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر در پنج مرحله انجام گرفته است. ابتدا با استفاده از مطالعات مشابه و نظرات متخصصان، آیتم‌های پرسشنامه انتخاب و استخر گویه‌ها تشکیل شد. سپس ویژگی‌های روانسنجی پرسشنامه با بهره‌گیری از روایی محتوا، روایی صوری، پایایی و روایی سازه مورد بررسی قرار گرفت. روایی محتوا با استفاده از شاخص روایی محتوا و نسبت روایی محتوا و پایایی با استفاده از روش بازآزمایی با فاصله دو هفته در 70 بیمار و روایی سازه با تحلیل عاملی اکتشافی در 265 بیمار مورد آزمایش قرار گرفت. ثبات درونی نیز با استفاده از شاخص آلفای کرونباخ محاسبه شد.
یافته‌ها: پس از تأیید روایی، ابزاری با 16 گویه در بخش آگاهی به شکل صحیح/غلط و 16 گویه با مقیاس لیکرت پنج درجه‌ای جهت سنجش رفتار حاصل شد. ضریب همبستگی نمرات در دو بار اجرای ابزار در بخش‌های آگاهی و رفتار به‌ترتیب 880/0 (001/0P<) و 951/0 (001/0P<) بود. ضریب آلفای کرونباخ برای بخش‌های آگاهی و رفتار به‌ترتیب 809/0 و 756/0 و برای کل پرسشنامه 782/0 بود. تحلیل عاملی اکتشافی مؤید وجود چهار عامل در بخش آگاهی و سه عامل در بخش رفتار بود.
نتیجه‌گیری: پرسشنامه 32 گویه‌ای حاضر به واسطه طراحی براساس نظرات متخصصان و اظهارات مهم بیماران در مورد بهداشت جنسی، نمره‌گذاری ساده، پایایی و روایی مطلوب، ابزاری مناسب جهت ارزیابی سطح آگاهی و نحوه رفتار جنسی ایمن در بیماران دارای بیماری‌های شدید روانپزشکی است.

محسن بارونی، زهره شاکر، زینب شاکر، اسما صابرماهانی،
دوره 80، شماره 10 - ( 10-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: فلج مغزی نوعی سندرم اختلال حرکتی و وضعیتی در اوایل کودکی است. این بیماری به‌دلیل آسیب وارده به مغز یا ناهنجاری‌های مادرزادی ایجاد می‌شود. در سال‌های اخیر، پیوند سلول‌های بنیادی مزانشیمی انسان (hMSC) به یک استراتژی درمانی امیدوارکننده برای CP تبدیل شده است. در این مورد سالانه هزینه‌های زیادی برای درمان و مدیریت این بیماری می‌شود که هدف از این مطالعه ارزیابی ایمنی، اثربخشی این روش بر CP می‌باشد.  
روش بررسی: این مطالعه از نوع متاآنالیز می‌باشد. تحقیق از 24 اسفند 1399 تا هشت فروردین 1400 محیط پژوهش ایران، کرمان بوده است. ابتدا در پایگاه‌های داده‌ای PubMed، Scopus و Scholar، تحقیق سیستماتیک انجام گرفت که معیار ورود و خروج برای آن تعیین شد.
یافته‌ها: پس از انجام مرور نظام‌مند در نهایت به 18 مقاله رسیدیم که نشان داد استفاده از فناوری سلول‌های بنیادی به‌عنوان یک روش علمی می‌تواند باعث بهبود کیفیت زندگی افراد بیمار و بهبود نقص حرکتی گردد.
نتیجه‌گیری: با توجه به شواهد محدود و مطالعات انجام شده فناوری سلول‌های بنیادی در بهبود افراد CP می‌تواند ایمن، کارا باشد ولی درمورد اثربخشی آن شواهد کافی وجود ندارد و مطالعات بیشتری در اینباره لازم است. در مجموع سلول‌های بنیادی ممکن است آینده بسیار امیدوارکننده‌ای در درمان این بیماران داشته باشند. در نهایت اینکه فناوری سلول‌های بنیادی همراه با بیوتکنولوژی‌های نوآورانه ممکن است به‌زودی نتایج نویدبخشی به بیماران دهد.

 

مریم عامری، عطیه انصاری، عباس آقابیکلویی، فرخ تافتچی، لیلا عبدالکریمی،
دوره 82، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: خطاهای پزشکی از بزرگترین معضلات نظام سلامت در کشورها است. شناسایی عوامل مسئول در بروز این خطاها برای طراحی استراتژی‌های بهینه برای کاهش چنین رخدادهایی بسیار مهم است. مطالعه حاضر با هدف بررسی نوع و ماهیت خطاهای پزشکی انجام شده است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی مقطعی، خطاهای پزشکی رخ داده در فروردین 1398تا اسفند 1399 در مرکز آموزشی ‌درمانی فیروزگر از پرونده‌های بیماران استخراج شد و با استفاده از SPSS software, version 22 (SPSS Inc., Chicago, IL, USA) آنالیز شد.
یافته‌ها: تعداد 214 پرونده مورد‌بررسی قرار گرفتند. 3/45% از خطاهای پزشکی ثبت شده، در شیفت صبح، 6/20% در شیفت عصر و 1/34% نیز در شیفت شب رخ داده بودند. بیشترین خطای پزشکی از سوی پرستاران (7/40%) و در مرتبه بعدی پزشکان (8/16%) و کمک بهیاران (7/11%) بوده است. اتیولوژی بیشتر خطاهای پزشکی انجام شده، خطاهای سیستمیک (6/63%) و در مرتبه بعدی خطاهای دارویی (4/15%) و تکنیکی (1/13%) بوده و بیشترین خطای سیستمیک گزارش شده از نوع عدم‌نظارت کافی بوده است. بیشتر بیمارانی که دچار خطای پزشکی شده بودند در بخش‌ها داخلی (7/40%) و در مرتبه بعد در بخش‌های جراحی (3/17%) و ICU (6/12%) بستری بوده‌اند. 1/62% از خطاهای پزشکی عارضه خاصی را موجب نشدند و در 2/33% از موارد عارضه خفیف، 7/10% عارضه متوسط و 3/3% عارضه شدید برای بیماران اتفاق افتاد. 1/62% از خطاهای پزشکی پیامدی برای کسی نداشتند و در 9/36% از موارد پیامد خطا متوجه بیمار و 1% از موارد پیامد خطا متوجه سازمان و کارکنان بود.
نتیجه‌گیری: بیشتر خطاهای پزشکی گزارش شده، از سوی پرستاران انجام شده بود و از خطاهای بدون‌عارضه بوده است. ایجاد سیستم‌های خودگزارشی شفاف و دقیق برای شناسایی خطاهای پزشکی همه کارکنان ضروریست.

 

صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb