جستجو در مقالات منتشر شده


25 نتیجه برای عبدی

فتانه عبدی ماسوله، حسین کاویانی، مرتضی خاقانی زاده، ابوالفضل مؤمنی‌عراقی،
دوره 65، شماره 6 - ( 6-1386 )
چکیده

فرسودگی شغلی یکی از عوامل اساسی در کاهش کارآیی، از دست رفتن نیروی انسانی و ایجاد عوارض جسمی و روانی، خصوصاً در حرفه‌های خدمات انسانی، می‌باشد. با توجه به اهمیت نقش پرستاران در سیستم بهداشتی درمانی، تحقیقی به منظور بررسی رابطه‌ی فرسودگی شغلی با سلامت روان پرسنل پرستاری بیمارستان‌های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی تهران، انجام شد.

روش بررسی: این پژوهش توصیفی که از نوع همبستگی و مقطعی می‌باشد روی 200 نفر از پرسنل پرستاری که بصورت چندمرحله‌ای احتمالی انتخاب شدند، انجام پذیرفت. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل سه پرسشنامه: ویژگی‌های دموگرافیک، پرسشنامه فرسودگی شغلی ماسلاچ و پرسشنامه سلامت عمومی - 28 بود.

یافته‌ها: در مورد فرسودگی شغلی، در ابعاد خستگی هیجانی و مسخ شخصیت اکثریت واحدهای مورد پژوهش در سطح پایین و در بعد عدم کارآیی فردی اکثریت در سطح بالا قرار داشتند. در مورد سطح سلامت روان 43% از نمونه‌ها دارای علامت بودند. رابطه بین فرسودگی شغلی و سلامت روان معنی‌دار بود 001/0p<. در مورد متغیرهای جمعیت‌شناختی، ارتباط بین فرسودگی شغلی با جنس، سن، سابقه کار و همچنین ارتباط بین متغیرهای سابقه‌کار و نوبت کاری با سلامت روان معنادار بود.

نتیجه‌گیری: با توجه به ماهیت استرس‌زای حرفه پرستاری و شیوع بالای اختلال در سلامت روان نسبت به جمعیت عمومی و فرسودگی شغلی خصوصاً در پرسنل جوان‌تر و با سابقه کم‌تر و وجود ارتباط قوی بین دو متغیر سلامت روان و فرسودگی شغلی، بنابراین جهت پیشگیری یا برطرف نمودن مشکل موجود، توجه جدی مسئولین دست‌اندرکار بهداشت روان دانشگاه ضروری می‌باشد.


پیمان نوشیروان‌پور، فرخ تیرگری، سعید رضا غفاری، افشین عبدی راد،
دوره 65، شماره 9 - ( 9-1386 )
چکیده

نئوپلاسم‌ها حاصل تجمع انحراف‌های ژنی ناشی از آسیب‌های ژنی غیر کشنده می‌باشند. شناسایی انحراف کروموزومی، جایگاه ژن‌های کارسینوژن را در کروموزوم مشخص می‌کند. روش هیبریدیزاسیون ژنومی مقایسه‌ای (CGH) امکان غربالگری تمام کروموزوم‌های منفرد را از جهت شناسایی و محل قرارگیری تغییرات DNA Copy Number فراهم می‌کند.

روش بررسی: 20 نمونه کارسینوم مهاجم داکتال پستان که جهت frozen section ارسال شده بود با ‌روش هیبریداسیون ژنومی بررسی شد و انحراف کروموزومی با یافته‌های ایمونو هیستوشیمی و پاتولوژی مقایسه شد.

یافته‌ها: در چهار نمونه به‌علت فقدان کیفیت مطلوب هیبریدیزاسیون امکان ارزیابی وجود نداشت و از مطالعه حذف شدند. در چهار نمونه طرح CGH نرمال و در 12 نمونه دیگر در مجموع 21 مورد انحراف کروموزومی یافت شد که شامل q1+، q17+، q8+، q20+، q13-، q11-، q22-، p1-، q16- و p8- بود. شایع‌ترین انحراف یافت‌شده q1+، q17+، q8+ و q13- بود که با مطالعات قبلی مطابقت داشت.

نتیجه‌گیری: انحراف‌های کروموزومی q22- و p1- در مطالعات قبلی بر روی کانسر پستان گزارش نشده بود. در این مطالعه انحراف q13- در سه تومور یافت شد که هر سه با متاستاز به غدد لنفاوی زیر بغل همراه بودند. تعداد انحراف کروموزومی در تومورهای همراه با متاستاز به غدد لنفاوی 5/1 انحراف و در تومورهای بدون متاستاز یک انحراف به ازاء هر تومور بود.


مهرداد حسیبی، عبدالرضا سودبخش، زهرا عبدی، پریسا مهدی‌پور،
دوره 65، شماره 10 - ( 10-1386 )
چکیده

بیماری‌های عفونی در زمره شایع‌ترین علل مرگ و میر قرار می‌گیرند. به نظر می‌رسد در روزهای تعطیل و حتی روزهای ماقبل تعطیل به‌علت رکود کاری در بیمارستان، بیماری‌های عفونی با مرگ و میر بیشتری همراه شوند. در این مطالعه بر آن شدیم به بررسی علل، عوامل زمینه‌ای و محاسبه میزان مرگ و میر و ارتباط آن با روزهای تعطیل در بین بیماران بستری در بخش عفونی بیمارستان امام بپردازیم.

روش بررسی: طی یک مطالعه توصیفی - تحلیلی گذشته‌نگر پرونده بیماران متوفی که طی سال‌های 1381 لغایت 1383 در بخش عفونی بستری بودند مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات لازم از پرونده بیماران استخراج گردید.

یافته‌ها: طی سه سال مجموعاً تعداد 3976 نفر بستری و تعداد 216 نفر فوت کرده بودند. علل شایع مرگ و میر به ترتیب سپسیس 56 نفر (26 درصد) پنومونی باکتریال 48 نفر (22 درصد) و سل 41 نفر (19 درصد) بود. میزان مرگ و میر در سال‌های 1381، 1382، 1383 به ترتیب 08/5 درصد، 31/5 درصد و 86/5 گزارش شد. نسبت تعداد موارد مرگ و میر به تعداد موارد بستری در روزهای تعطیل 21/9 درصد، در روزهای ماقبل تعطیل 21/10 درصد و در روزهای غیر تعطیل 56/4 درصد محاسبه گردید.

نتیجه‌گیری: سپسیس، پنومونی باکتریال و سل شایع‌ترین علل مرگ و میر بودند. همچنین مرگ و میر بیماران بستری در بخش عفونی در روزهای تعطیل و قبل تعطیل به‌صورت معنی‌داری بیشتر از روزهای غیر تعطیل است.


‌زهرا عبدی لیایی، عبدالرضا سودبخش، لیدا عطارد، غلامرضا توگه،  منوچهر نخجوانی، پریسا موسوی پناه،  بهادر اشیدری، منوچهر امینی، فریده شاکری راد، سعیده هاشمی حفظ آبادی، شریفه سمیعی کیا،
دوره 65، شماره 12 - ( 12-1386 )
چکیده

میلوپراکسیداز (MPO)، آنزیمی آهن‌دار در گرانول‌های آزوروفیلیک نوتروفیل‌ها است که در عملکرد میکروب کشی نقش دارد و باعث تبدیل پراکسید هیدروژن به HOCl می‌شود. با این حال عفونت‌های شدید در کمتر از 5% مبتلایان به کمبود MPO اتفاق می‌افتد که غالبا˝ در یک بیمار دیابتی است. در این طرح، بیماران دیابتی عفونت‌دار را از لحاظ احتمال نقص آنزیمی فوق با دیابتی‌های بدون عفونت مقایسه نمودیم، تا ببینیم شیوع نقص میلوپراکسیداز در بیماران دیابتی که دچار عفونت شده بودند بیشتر است یا خیر و در صورتی که عفونت در بیماران فوق شایع‌تر باشد، این عفونت‌ها کدامند؟

روش بررسی: در یک مطالعه case-control، 100 بیمار دیابتی در بیمارستان امام در سال‌های 84 و 85 که حائز شرایط بودند، در دو گروه بررسی و اطلاعات مصاحبه، پرونده و آزمایشگاه ارزیابی گردید.

یافته‌ها: علی‌رغم اختلاف لام‌ها در شدت رنگ‌پذیری، آنزیم MPO در 100% بیماران مثبت بود و اختلافی بین دو گروه مشاهده نشد. میانگین سنی و مدت ابتلا به دیابت در گروه هدف بیشتر بود. در ارتباط با جنسیت، نوع دیابت و میزان HbA1c، اختلاف معنی‌داری بین دو گروه وجود نداشت. BMI و PMN در گروه هدف بالاتر بود. شایع‌ترین عفونت‌ها در گروه هدف به‌ترتیب: عفونت‌های بافت نرم، استخوان و مفاصل، TB، پنومونی و ادراری بود.

نتیجه‌گیری: بررسی ارتباط نقص MPO با عفونت امکان‌پذیر نبوده و انجام مطالعات به روش کمی جهت بررسی شیوع این اختلال در ایران پیشنهاد می‌گردد.


صنمبر صدیقی، محمد‌علی محققی، پیمان حداد، رامش عمرانی‌پور، علیرضا موسوی جراحی، فریدون معماری، جهانگیر رافت، افشین عبدی‌راد، رامین خطیب‌سمنانی، شهریار شهریاران، بیژن شهبازخانی، نرجس خلیلی،
دوره 66، شماره 9 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: طول عمر بیماران مبتلا به سرطان معده با رشد موضعی منطقه‌ای حتی بدون متاستاز دوردست کمتر از یک سال بر آورد می‌شود. این مطالعه به‌منظور بررسی طول عمر بیماران مبتلا به سرطان معده، با انتشار به ارگان‌های اطراف از جمله غدد لنفاوی، پریتونئوم و کبد، با استفاده از شیمی‌درمانی قبل از جراحی و کمورادیوتراپی پس از عمل جراحی طراحی گردید.

روش بررسی: 100 بیمار مبتلا به آدنوکارسینومای معده در مرحله II، III و یا IV بیماری ولی بدون متاستاز دوردست، شیمی‌درمانی شامل Docetaxel، Cisplatin و 5FU TCF و پس از جراحی شیمی‌درمانی شامل 5FU همزمان با رادیوتراپی دریافت کردند. 

یافته‌ها: 57% بیماران در مرحله IV بیماری در طرح وارد شدند. 83% بیماران شیمی‌درمانی Neoadjuvant دریافت کردند. تا به‌حال برای 75 بیمار جراحی گاسترکتومی D1 یا D0 انجام شده و سه مورد پاسخ کامل پاتولوژیک به شیمی‌درمانی قبل از عمل داشتند. مرحله بیماری به‌طور مشخص پس از جراحی کاهش نشان داد، به طوری‌که از 47 نفر بیمار مرحله IV بیماری تنها 15 نفر در گزارش آسیب‌شناسی و جراحی در مرحله IV بیماری بودند. تا به‌حال 44 بیمار کمورادیوتراپی کامل را دریافت کرده‌اند. با متوسط زمان پی‌گیری 16 ماه، 3/2 بیماران هنوز زنده هستند و میانگین طول عمر بیماران 25 ماه است. 

نتیجه‌گیری: با توجه به مرحله پیشرفته بیماری و امکان جراحی برای 75% از بیماران و به‌دست آمدن طول عمر بیش از دو سال، به‌نظر می‌رسد استفاده از TCF به‌عنوان شیمی‌درمانی قبل از جراحی و ادامه درمان با کمورادیوتراپی روشی مناسب برای افزایش امکان جراحی کامل و بهبود طول عمر بیماران مبتلا به آدنوکارسینومای پیشرفته ولی موضعی معده باشد.


زهرا عبدی، ندا علیجانی،
دوره 70، شماره 2 - ( 2-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: ترومبوسیتوپنی در بیماران ایدز دیده می‌شود. میزان بروز ترومبوسیتوپنی با افزایش نقص ایمنی افزایش می‌یابد. علت ترومبوسیتوپنی در ایدز به دو دسته اولیه و ثانویه تقسیم می‌شود. ترومبوسیتوپنی اولیه شایع‌ترین علت کاهش پلاکت در ایدز می‌باشد.

معرفی‌بیمار: بیمار آقای 35 ساله مورد ایدز از سال 1375 که با پتشی، پورپورا، اکیموز در اطراف چشم و اندام‌ها و خون‌ریزی ملتحمه چشم در شهریور ماه 1389 در بخش عفونی بیمارستان امام خمینی (ره) بستری شده است. در بررسی‌ پلاکت بیمار cu/mm5000 بود و بعد از رد علل ثانویه ترومبوسیتوپنی، ترومبوسیتوپنی اولیه مطرح شد و با توجه به ترومبوسیتوپنی شدید و علایم خون‌ریزی و توجه به این نکته که زیدوودین و سایر داروهای ضد رتروویروسی جهت تأثیر 6-4 هفته زمان نیاز دارند، جهت بیمار پردنیزون به همراه آنتی‌رترووایرال شروع شد. بعد از حدود دو هفته از شروع کورتون پلاکت به حدود cu/mm50000 رسید و بعد از هشت هفته از مصرف آنتی رترووایرال (زیدوودین) پلاکت به حدود cu/mm140000 رسید.

نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد در درمان ترومبوسیتوپنی اولیه در بیمارانHIV  در صورت ترومبوسیتوپنی شدید و علایم خون‌ریزی می‌توان از پردنیزون به همراه آنتی‌رترووایرال استفاده کرد.

 


مهشید طالبی طاهر، مریم لطیف‌نیا، سید علی جواد موسوی، مریم ادابی، عبدالعزیز رستگار لاری، مجتبی فتاحی عبدی زاده، شاهین بابازاده،
دوره 70، شماره 9 - ( 9-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: پنومونی وابسته به دستگاه تنفس مصنوعی یکی از عوارض جدی است که در بخش‌های مراقبت ویژه رخ می‌دهد. هدف از این مطالعه تعیین عوامل خطر برای کسب عفونت با آسینتوباکتر و تعیین نمای حساسیت دارویی آن‌ها می‌باشد.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در بخش‌های مراقبت ویژه انجام شد. تعداد 51 نمونه خلط تهیه شده از بیماران دارای لوله تراشه که تشخیص پنومونی وابسته به دستگاه داشته‌اند مورد بررسی باکتریولوژیکی قرار گرفتند. حساسیت دارویی با دو روش دیسک دیفیوژن و تهیه رقت‌های سریال از آنتی‌بیوتیک (Broth microdilution) انجام شد.
یافته‌ها: از 51 نمونه خلط، 35 مورد گونه‌های آسینتوباکتر یافت شد. درصد بالایی از ایزوله‌ها مقاوم به ایمی‌پنم، پیپراسیلین- تازوباکتام، سفالوسپورین‌های نسل سوم و جنتامایسین بودند.
نتیجه‌گیری: مقاومت باکتری‌های گرم منفی به‌ویژه گونه‌های آسینتوباکتر رو به افزایش است و اقدامات پیشگیری‌کننده باید به فوریت انجام شود.


فرین سلیمانی، فرزانه ظاهری، فاطمه عبدی،
دوره 71، شماره 9 - ( آذر 1392 )
چکیده

  کم‌وزنی نوزاد به‌هنگام تولد و تولد پیش‌از موعد، یکی‌از مهم‌ترین علل مرگ‌و‌میر در جهان بوده و از مشکلات بهداشتی عمده محسوب می‌گردد. آمار جهانی بیان‌گر افزایش تولد نوزاد کم‌وزن در کشورهای در حال توسعه است. کودکان کم‌وزن در معرض مشکلاتی مانند نقایص حسی- عصبی اصلی، فلج مغزی، تاخیر شناختی و تکلم، نقایص عصبی- حرکتی و بینایی، کم‌شنوایی، ناهنجاری‌های رفتاری، روانی- اجتماعی و اختلال در عملکرد مدرسه قرار دارند. از علل عمده عوارض نوزادی و شیرخواری در اختلالات تکامل بعدی می‌توان بیماری‌های مرتبط با تولد زودهنگام و وزن کم حین تولد را نام برد. تولد با وزن کم‌تر از 2500 گرم، شاخص عمده عوارض دوره نوزادی و شیرخواری است و به‌طور قابل‌توجهی به ناتوانی دوران کودکی منجر می‌گردد. مطالعات مختلف حاکی از آن است که کودکان کم‌وزن دو تا سه برابر بیش‌از سایر کودکان از ناتوانی و مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی کوتاه‌مدت و درازمدت رنج می‌برند. در سن مدرسه این شیرخواران رشد فیزیکی و عملکرد شناختی و بازدهی کم‌تر داشته و به‌نظر می‌رسد این عوارض تا دوران بلوغ ادامه یابد. علی‌رغم افزایش میزان بقا و وجود کاهش موربیدیته در نوزادان کم‌وزن، بار اقتصادی و اجتماعی همراه با مشکلات عصبی- تکاملی این نوزادان، از دیگر اثرات آسیب‌زای تولد نوزادان کم‌وزن می‌باشد. اکثر ک ودکان با وزن کم هنگام تولد از چندمعلولیتی رنج می‌برند، لذا اکثریت آن‌ها نیاز به مراقبت‌های ویژه و مستمر دارند و در راستای نیاز به کاهش مرگ‌و‌میر نوزادان، نیاز به کاهش عوارض در نوزادان کم‌وزن و نارس باید مدنظر سیاستگذاران سیستم بهداشتی درمانی قرار گیرد. در مطالعه‌ی مروری حاضر به بررسی مطالعات صورت گرفته در زمینه‌ی پیامد تکاملی نوزادان نارس و ک م‌وزن مبتنی بر شواهد موجود پرداخته شده است.


امیرنادر امامی رضوی، غلام بساطی، سهیلا عبدی،
دوره 72، شماره 1 - ( فروردین 1393 )
چکیده

زمینه و هدف: جذب روده‌ای اسیدهای چرب ممکن است از طریق انتشار ساده و همین‌طور انتقال وابسته به پروتیین حامل انجام گیرد، اگرچه اهمیت نسبی هر کدام به شرایط محیط انتروسیت‌ها بستگی دارد. یون کادمیوم بر جذب اسیدهای چرب توسط انتروسیت‌ها تاثیر می‌گذارد و تاثیر آن در شرایط pH مختلف روده کوچک مورد بررسی قرار نگرفته است، به‌ویژه آن‌که pH مجرای روده کوچک نقش مهمی در جذب اسیدهای چرب دارد. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثرات متقابل یون کادمیوم و pH مجرای روده بر جذب اسیدهای چرب در روده رت بود. روش بررسی: در این پژوهش تجربی از 45 موش صحرایی (Wistar rat) سه‌ماهه استفاده گردید. پس‌از بیرون آوردن روده کوچک، قسمت دئودنوم و ژژونوم از آن‌ها جدا شده و Everted Gut Sac (EGS) تهیه گردید. سپس EGSها با محلول بافر پر شده و دو طرف آن‌ها با نخ بسته شد. پس‌از قرار دادن EGSها در بافر حاوی اسید اولئیک، انتقال این اسید به‌داخل EGS در حضور و در غیاب کادمیوم در pHهای مختلف اندازه‌گیری گردید. یافته‌ها: تغییر pH بر جذب اسید اولئیک موثر بود و اثر مهاری کادمیوم در جذب آن تحت تاثیر pH قرار گرفت، به‌طوری‌که در pHهای قلیایی 5/7 و 2/9 میزان تاثیر کادمیوم در مهار جذب اسید اولئیک به‌ترتیب 32% و 36% بود. در حالی‌که در pHهای اسیدی 5/2 و 5/4 میزان مهار جذب به‌ترتیب به 11% و 5% کاهش یافت (05/0P<). نتیجه‌گیری: یون کادمیوم باعث کاهش جذب اسیدهای چرب در روده رت شده و pH اسیدی روده این اثر مهاری کادمیوم را کاهش می‌دهد.
یاسمن علی‌پور، آسیه عباسی‌دلویی، علیرضا براری، احمد عبدی،
دوره 73، شماره 9 - ( آذر 1394 )
چکیده

زمینه و هدف: استئوکلسین غیرکربوکسیله که از سلول‌های بتا جزایر لانگرهانس ترشح می‌شود در تحریک انسولین و تنظیم گلوکز نقش اساسی را ایفا می‌کند. هدف این مطالعه بررسی اثر هشت هفته فعالیت مقاومتی بر استئوکلسین غیرکربوکسیله، آدیپونکتین و حساسیت به انسولین در زنان چاق بود.

روش بررسی: پژوهش کنونی به‌روش نیمه‌تجربی و نمونه‌گیری تصادفی، بر روی 20 نفر از زنان چاق باشگاه‌های ورزشی شهرستان آمل در خرداد 1393 انجام شد. برنامه تمرینی گروه تجربی شامل هشت هفته فعالیت مقاومتی و سه جلسه در هفته بود. نمونه‌های خون آزمودنی‌ها پس از 12 تا 14 ساعت ناشتایی جمع‌آوری شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که فعالیت ورزشی مقاومتی بر سطوح استئوکلسین غیرکربوکسیله سرم (094/0P=) و حساسیت به انسولین (178/0P=) در زنان چاق افزایش غیرمعناداری داشت. با این وجود، گروه تجربی پس از فعالیت ورزشی مقاومتی به‌طور معناداری سطوح آدیپونکتین بالاتری (003/0P=) داشتند.

نتیجه‌گیری: فعالیت ورزشی مقاومتی می‌تواند سطوح استئوکلسین غیرکربوکسیله و ادیپونکتین سرم را در زنان چاق افزایش دهد. شاید بتوان گفت که این نوع فعالیت می‌تواند در هموستاز گلوکز موثر واقع شود.


پرویز صالح، کیان علی پسندی، محمدامین رضازاده ساعتلو، نگار عزیزی، امین عبدی راد،
دوره 75، شماره 6 - ( شهریور 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: عفونت ادراری در بیماران با فشارخون بالا بسیار شایع می‌باشد. با توجه به اینکه کنترل فشارخون برای جلوگیری از عوارض و نیز شناخت گروه‌های در معرض خطر بسیار حیاتی می‌باشد و با در نظر داشتن اینکه تاکنون مطالعه‌ای در کشور در این زمینه انجام نشده است، از این‌رو مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر فشارخون مزمن در ابتلا و عود عفونت‌های دستگاه ادراری انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه مورد-شاهدی داده‌های مورد نیاز گروه مورد از پرونده‌های سرپایی بیماران مراجعه‌کننده به درمانگاه زنان بیمارستان طالقانی و بیمارستان سینا تبریز گردآوری شد. گروه شاهد نیز از بین همراهان بیمارانی که فاقد علایم عفونت ادراری و نیز سابقه بیماری فشارخون بودند انتخاب شدند.
یافته‌ها: تعداد ۶۰ بیمار مبتلا به عفونت ادراری مورد بررسی قرار گرفتند: ۵۷ نفر (۴۷/۵
%) از افراد مورد بررسی را مردان و ۶۳ نفر (۵۲/۵%) زنان تشکیل می‌دادند. ارتباط بین میزان سرعت رسوب گلبول قرمز در ساعت اول و فشارخون سیستولیک ارتباط معناداری مشاهده شد (۰/۰۰۸P=). ارتباط بین مقدار عددی شمارش گلبول سفید با فشارخون سیستولیک و یا دیاستولیک در بیماران مورد مطالعه ارتباط معناداری مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: در نتایج حاصل از مطالعه حاضر تفاوت معناداری بین فشارخون سیستولیک بیماران ESR 1h (سرعت رسوب گلبول قرمز در ساعت اول) با افزایش فشارخون گروه مورد و شاهد مشاهده شد. همچنین بین افزایش میزان فشارخون سیستولیک ارتباط معناداری وجود داشت که شاهدی بر تاثیر فشارخون مزمن در ابتلا به عفونت‌های دستگاه ادراری باشد.
 

صابر سلطانی، ابوالفضل داودآبادی، عباس فراهانی، مهسا دسترنج، معصومه امینی، نوید مومنی‌فر، شیرین پورعبدی، حجت ویسی،
دوره 76، شماره 1 - ( فروردین 1397 )
چکیده

ایمونوتوکسین‌ها مولکول‌هایی هستند که دارای ساختار منحصر به فرد توکسین-آنتی‌بادی دو عملکردی بوده و با گذر از غشای سلولی و ورود به داخل سلول هدف، باعث از بین رفتن سلول می‌شوند. اختصاصیت ایمونوتوکسین‌ها برای انتخاب هدف سلولی خود به‌دلیل نوع آنتی‌بادی انتخاب شده است و آنتی‌بادی مورد نظر وظیفه شناسایی سلول هدف را بر عهده دارد. سرطان در حال تبدیل شدن به عامل اصلی مرگ در بیشتر کشورهای توسعه‌یافته است. جهت در اختیار داشتن یک عامل قوی در سرکوب سرطان، آن عامل باید به‌طور مستقیم و اختصاصی سلول سرطانی را هدف قرار دهد. در بیشتر موارد ولی نه همیشه ایمونوتوکسین‌ها به‌منظور کشتن سلول‌های سرطانی تولید می‌شوند که این موضوع یکی از رویکردهای جدید درمانی در عصر حاضر است. اهداف کلینیکی بر طراحی و ایجاد درمان‌های جدید سرطان با این رویکرد مورد مطالعه متمرکز شده است. داده‌های زیادی نیز در مورد عملکرد توکسین و مسیرهای داخل سلولی به‌دست آمده است. بنابراین توکسین‌ها در علوم پزشکی برای درمان بیماری‌های انسانی و برای بررسی عملکردهای تخصصی سلولی بسیار مفید هستند. از دیگر کاربردهای ایمونوتوکسین‌ها می‌توان به این نکته اشاره کرد که ایمونوتوکسین‌ها عاملی برای تنظیم سیستم ایمنی بدن و درمان بیماری‌های ویروسی و انگلی می‌باشند. در مجموع با طراحی‌های مبتکرانه، هوشمندانه و کارآزموده‌تر می‌توان بسیاری از بیماری‌های انسانی به‌ویژه بدخیمی‌هایی همچون سرطان‌ها را در دوره زمانی کوتاه‌تر و سریع‌تری نسبت به سایر روش‌های درمانی کنونی که دوره درمان طولانی دارند، درمان کرد. پژوهش کنونی بر کاربرد توکسین‌های باکتریایی و گیاهی و به‌طور اختصاصی ایمونوتوکسین سودوموناس در سلول‌های سرطانی تمرکز دارد.

عصمت عبدی، سعید لطیفی نوید، حمید لطیفی نوید، صابر زهری، عباس یزدانبد،
دوره 76، شماره 6 - ( شهریور 1397 )
چکیده

سرطان معده دومین علت مرگ‌ومیرهای ناشی از سرطان را در جهان شامل می‌شود. ژنوتیپ‌های خاصی از هلیکوباکترپیلوری در ایجاد آتروفی و سرطان معده نقش دارند. بیومارکر c1 هلیکوباکترپیلوری واقع در انتهای '3 ژن vacA، (در مقایسه با ژنوتیپ‌های نواحی m، i، d و یا cagA) قویا با آنوکارسینومای معده مرتبط است. درمان آنتی‌هلیکوباکترپیلوری می‌تواند یک روش موثر برای ممانعت از سرطان معده باشد. ارتباط بیان سایتوکین‌ها و ایجاد پاسخ‌های التهابی نشان داده شده است. وجود پلی‌مورفیسم در ژن‌های سایتوکین‌ها از جمله IL-1B،IL-8 ، IL-10 و TNF-α ممکن است به‌عنوان فاکتور خطر برای سرطان معده محسوب شود. میانکنش ژنتیک باکتریایی و میزبان، نقش مهمی در بروز سرطان معده ایفا می‌کند. Micro-RNA ها ریبونوکلییک اسیدهای غیرکدکننده‌ای به‌طول ۲۵-۱۸ نوکلئوتید می‌باشند که نقش مهمی را در تنظیم بیان ژن ایفا می‌کنند. سلول‌های سرطانی الگوی بیانی متفاوتی را در مقایسه با نوع نرمال نشان می‌دهند. میکروRNAها به دو گروه پیش برنده آپوپتوز و ضدآپوپتوز طبقه‌بندی می‌شوند و می‌توانند به‌عنوان آنکوژن و یا مهارکننده‌های توموری عمل نمایند. انواع گوناگونی از این مولکول‌ها در مراحل مختلف سرطان ازجمله تومورزایی، متاستاز و رگ‌زایی درگیر هستند. با توجه به اینکه بیش از 50% سرطان‌هایی که در مراحل اول تشخیص داده می‌شوند، قابل درمان هستند، بنابراین شناسایی نشانگرهای زیستی سرطان معده می‌تواند نقش موثری را در پیشگیری، تشخیص زودرس و ﻣﻌﺎﻟﺠـﻪ سریع بیماری داشته باشد. مقاله حاضر به بررسی و مرور جدیدترین یافته‌ها در مورد نشانگرهای زیستی باکتریایی و بافتی سرطان معده خواهد پرداخت.

نرگس خداپرست، نازیلا ملکیان، زهرا وهابی، داوود فتحی، شهرام اویس قرن، فرزاد فاتحی، سیامک عبدی،
دوره 78، شماره 5 - ( مرداد 1399 )
چکیده

زمینه و هدف: آلزایمر به‌عنوان شایعترین علت دمانس مطرح می‌باشد. دومین علت شایع دمانس پس از آلزایمر، دمانس واسکولار است. یکی از سیستم‌های درگیر در انواع دمانس، سیستم دیداری می‌باشد و پتانسیل برانگیخته بینایی (Visual Evoked Potential) می‌تواند یکی از روش‌های تشخیصی این بیماری باشد. از این‌رو مطالعه حاضر با هدف مقایسه تغییرات الگو پتانسیل برانگیخته بینایی در بیماران مبتلا به آلزایمر، دمانس واسکولار و اختلال شناختی خفیف با افراد سالم می‌باشد.
روش بررسی: مطالعه مورد-شاهدی در جمعیت افراد مراجعه‌کننده در بیمارستان شریعتی تهران از فروردین 1394 تا شهریور 1395 بوده است. بیماران با شکایت اختلال شناختی، تحت آزمون ارزیابی شناختی مونترال قرار گرفته و به سه گروه اختلال شناختی خفیف، آلزایمر و دمانس واسکولار تقسیم شدند و افراد با شناخت نرمال در گروه کنترل قرار گرفتند. تست پتانسیل برانگیخته بینایی به دو روش پترن شیفت و فلش (Pattern shift and flash) روی تمامی شرکت‌کنندگان انجام و نتایج بین گروه‌ها مقایسه شد.
یافته‌ها: 40 بیمار در چهار گروه بررسی شدند (سه گروه بیمار و گروه کنترل). در گروه آلزایمر 70% و در گروه دمانس واسکولار 60% پتانسیل برانگیخته بینایی پترن شیفت غیرطبیعی بود. تاخیر P100 پتانسیل برانگیخته بینایی تنها در گروه آلزایمر به‌طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بوده است و در گروه‌های دیگر اختلاف آماری معناداری وجود نداشت. در بررسی متغیرهای پتانسیل برانگیخته بینایی فلش اختلاف معناداری بین گروه‌ها وجود نداشت.
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد تنها آلزایمر با افزایش معنادار تاخیر P100 پتانسیل برانگیخته بینایی ارتباط داشته و از طرفی اختلاف معناداری در اجزای پتانسیل برانگیخته بینایی فلش بین گروه‌های مختلف وجود نداشت.

نگین شاطریان، فاطمه عبدی،
دوره 78، شماره 5 - ( مرداد 1399 )
چکیده

سردبیر محترم
امروزه ویروس سارس-کو- 2 (کووید19) به‌صورت پاندمی شده است و تمامی افراد از جمله زنان باردار در معرض ابتلا به این ویروس می‌باشند. موضوع مهمی که وجود دارد این است که آیا نوع زایمان بر سلامت نوزاد تاثیر می گذارد؟ و آیا تنها زایمان سزارین مانع از ابتلای نوزاد به این ویروس می‌شود؟
اعتقاد بر این است که زنان باردار مستعد ابتلا به این ویروس هستند و هنگامیکه عفونت مادری کووید 19 مورد شک باشد یا تایید شود، زایمان پیچیده و چالش برانگیز می‌گردد.1 داده‌های اولیه از متاآنالیز 41 زن باردار با کووید 19 نشان داد که آن‌ها در معرض خطر بالاتر سقط، زایمان زودرس، پره‌اکلامپسی و سزارین هستند به‌ویژه افرادی که با پنومونی در بیمارستان بستری شدند.2 از آن‌جا که شواهدی به نفع فواید زایمان سزارین در زنان مبتلا به کووید 19 وجود ندارد، بنابراین نوع زایمان باید براساس اندیکاسیون‌های معمول مامایی و تمایل زنان باردار باشد.3 ایمنی زایمان واژینال، سزارین یا سایر روش‌ها در زمینه عفونت کووید 19 هنوز تایید نشده است، با این وجود، متخصصان زنان و زایمان دو توصیه را ارایه می‌دهند:
1- در دوره اضطراری فعلی، اندیکاسیون‌ها برای زنان مبتلا به عفونت کووید 19 باید قابل انعطاف باشد و آستانه سزارین کاهش یابد.
2- به‌طور خاص، آستانه سزارین براساس تاخیر در مرحله اول زایمان باید کاهش یابد.1
انتقال فرد به فرد در اثر تماس با مایعات آلوده بدن اتفاق می‌افتد، اگر نوزاد به‌صورت محافظت نشده در تماس با مادر مبتلا به کووید 19 قرار بگیرد، در معرض خطر عفونت پری‌ناتال می‌باشد.4 در یک مطالعه که علت ابتلای 9 نوزاد متولد شده به روش سزارین از مادران مبتلا به کووید 19 را بررسی کرد، با هدف بررسی احتمال انتقال داخل رحمی عفونت کووید 19 از مایع آمنیوتیک، خون بندناف و سواب حلق نوزادان در هنگام تولد نمونه‌گیری شد و تمام نمونه‌ها در زمان سزارین و در اتاق عمل گردآوری شد که تضمین می‌کند که نمونه‌ها آلوده نشده و به بهترین صورت وضعیت داخل رحمی را نشان داده‌اند، نتایج نشان داد که سارس-کو-2 در تمام نمونه‌های فوق منفی بود که این نشان‌دهنده این است که هیچ عفونت داخل رحمی در نتیجه عفونت کووید 19 در آخرین مرحله بارداری رخ نداده است. این یافته‌ها مطابق با آنچه در سارس مشاهده شد که دارای توالی مشابه سارس-کو-2  می‌باشد، انجام شده است.5 بنابراین طبق موارد ذکر شده، سزارین مانع از انتقال عفونت کووید 19 به نوزاد نمی‌شود. طبق بررسی‌هایی که تاکنون در مطالعات انجام گرفته است روش زایمان مادران مبتلا به کووید 19 در ابتلای نوزاد آن‌ها به این ویروس تاثیر ندارد، اما باتوجه به اندک بودن تعداد نمونه‌ها در مقالاتی که یافته‌های آن‌ها نشان می‌دهد عفونت داخل رحمی و روش زایمانی در ابتلای نوزاد مادر مبتلا به کووید 19 تاثیری ندارد، پیشنهاد می‌شود که مطالعات با نمونه‌های بیشتری انجام گردد تا اطمینان از تصادفی نبودن یافته‌ها حاصل شود.
 

نسیبه روزبه، اعظم امیریان، فاطمه عبدی،
دوره 78، شماره 9 - ( آذر 1399 )
چکیده

سردبیر محترم
کروناویروس یک ویروس نوپدید است که به‌تازگی بر زندگی بسیاری از مردم دنیا تاثیر منفی گذاشته و نگرانی‌های زیادی به‌وجود آورده است1. یکی از نگرانی‌هایی که در خصوص این ویروس وجود دارد تاثیر آن بر باروری است، در این مقاله به بررسی تاثیر این ویروس بر سیستم باروری مردان می‌پردازیم. در برخی مطالعات گزارش شده است که تب بیشتر/ مساویC ˚ 39 برای بیش از سه روز می‌تواند منجر به اختلال در کیفیت اسپرم و حتی آزواسپرمیشود. در بین سلول‌های اسپرماتوژنیک، اسپرماتوسیت‌ها و به‌ویژه اسپرماتیدها به دما حساس هستند. به‌دلیل ماهیت چرخه اسپرماتوژنیک، اختلال در کیفیت اسپرم ممکن است بعد از یک دوره نهفته و در عرض چند هفته آشکار شود.2 با توجه به اینکه یکی از علایم اصلی COVID-19 تب بالا است، منطقی است که فرض کنیم مردان آلوده به کرونا ویروس کاهش باروری را تجربه خواهند کرد.
در حال حاضر، اعتقاد بر این است که کرونا ویروس جدید مشابه ویروس آنفولانزای فصلی بر باروری مردان تأثیر دارد. در چندین مطالعه موردی مردان باروری که تب شدید را تجربه کردند، به مدت 45 روز اسپرم غیرطبیعی داشتند. در مورد دیگر، تعداد اسپرم، تحرک و سلامت ژنتیکی آن برای بیش از دو ماه پس از رفع تب بیمار کاهش یافت.3 از طرف دیگر ثابت شده است که بسیاری از ویروس‌ها روی باروری مردان تأثیر می‌گذارند، مانند مواردی که باعث هپاتیت B و اوریون می‌شوند. از آنجایی که SARS و کرونا ویروس از نظر ژنتیکی شبیه به هم هستند و SARS این تأثیر را داشته، در خصوص کرونا هم ممکن است نتایج مشابه وجود داشته باشد. در بیانیه اخیر، محققان نگرانی‌هایی را در مورد پتانسیل کرونا ویروس در ایجاد ارکیت و آسیب به بیضه‌ها و تأثیر بر باروری مردان بیان کرده‌ا‌ند.
نظریه سوم مطرح شده این است که کرونا ویروس می‌تواند از طریق ترکیب پروتیین S و آنزیم تبدیلکننده آنژیوتانسین- 2 (ACE2) به سلول‌ها حمله کند و باعث آسیب بافتی شود. ریه‌ها و بسیاری از اندام‌های دیگر بدن انسان مانند بیضه‌ها، روده کوچک، کلیه‌ها، قلب و تیرویید تحت تأثیر ACE2 قرار دارند. عملکرد تولید مثل مردان ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد، زیرا مقدار زیاد ACE2 در بیضه‌ها نشان می‌دهد که به‌طور عمده در بیضه متمرکز است. اگرچه هیچ تحقیقی تأیید قطعی نکرده است که کرونا ویروس به بیضه‌ها آسیب می‌رساند و بر باروری مردان تأثیر می‌گذارد، اما بسیار شبیه ویروس SARS است و این عفونت‌ها به گیرنده سلولی مشابه یعنی ACE2 حمله می‌کنند. عفونت ویروس SARS می‌تواند باعث آسیب ایمنی شدید به بیضه و ایجاد ارکیت و اختلال در عملکرد برخی سلول‌های مرتبط با تولید مثل شود.4 عفونت COVID-19 ممکن است باعث آسیب به بیضه شود و بر تولید اسپرم و آندروژن تأثیر بگذارد. مطالعات حاکی از آن است که در مردان سنین تولید مثل آلوده به عفونت SARS-CoV-2، هورمون لوتیینی کننده سرم (LH) به‌طور قابل توجهی افزایش داشت، اما نسبت تستوسترون (Testosterone) به LH و نسبت هورمون محرک فولیکولی (FSH) به LH کاهش داشت. سطح پروتیین واکنشی C (C-Reactive Protein, CRP) به‌طور قابل‌توجهی با نسبت T: LH سرم بیماران مبتلا به COVID-19 مرتبط بود.5
با توجه به همه تاثیرات عفونت COVID-19 بر باروری یا سلامت اسپرم، بهتر است اسپرم و هورمون‌های مردان آلوده به این ویروس را ارزیابی کرد و نیاز است تحقیقات بزرگی در این خصوص انجام شود. بر اساس نتایج تحقیقات آینده شاید نیاز باشد مردان نابارور از نظر عفونت COVID-19 نیز بررسی شوند تا کیفیت زندگی خود را حفظ کنند.

نگار عبدی، ایرج عابدی، مظفر ناصرپور، مسعود ربانی،
دوره 79، شماره 6 - ( شهریور 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان پروستات شایعترین بدخیمی در مردان و دومین علت مرگ‌ومیر در تمام کشورهای دنیا می‌باشد. مکانیسم دقیق سرطانی شدن پروستات مشخص نیست. از طرف دیگر تشخیص زودهنگام سرطان پروستات می‌تواند منجر به درمان کامل شود. چندین آزمایش کلینیکی شامل معاینه انگشتی رکتوم (DRE)، بیوشیمیایی مثل آنزیم ویژه پروستات (PSA) و پاتولوژیک مثل بیوپسی با هدایت اولتراسوند (TRUS) برای بررسی اندازه و گسترش سرطان پروستات استفاده می‌شود. در این مطالعه ارتباط بین مقدار میانگین سرم PSA و شاخص گلیسون به‌عنوان روش استاندارد در بیماران مبتلا به سرطان پروستات در مقایسه با پارامترهای استخراج شده از DCE-MRI ارزیابی گردید.
روش بررسی: این مطالعه بنیادی کاربردی بر روی 90 بیمار مبتلا به سرطان پروستات که براساس معیارهای Mc Donald از اسفند 1398 تا مهر 1399 به مرکز تصویربرداری شفای اصفهان ارجاع شده بودند، انجام شد. نواحی مشکوک به کانون سرطان توسط پزشک متخصص رادیولوژی مشخص و شاخص‌های تصاویر داینامیک شامل Ktrans و Kep تعیین شد. نرم‌افزارهای تجاری موجود داده‌های DCE-MRI را گرفته و نقشه‌های پارامتریک مثل نقشه‌های Ktrans و Kep را ایجاد می‌کنند که می‌توان برای اهداف تشخیص استفاده نمود.
یافته‌ها: نقشه‌های Kep و Ktrans تفاوت معناداری میان بافت سالم و سرطانی نشان دادند. Kep و Ktrans در سرطان پروستات به‌طور قابل‌توجهی بالاتر از بافت سالم بود (05/0P<). به‌منظور بررسی ارتباط پارامترهای DCE-MRI و یافته‌های هیستوپاتولوژیک از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. همچنین هیچ ارتباط معناداری بین شاخص گلیسون و پارامترهای DCE-MRI مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: پارامترهای DCE-MRI به‌طور قابل‌توجهی تشخیص دقیق سرطان پروستات را بهبود بخشیده و به‌عنوان روشی موثر برای تشخیص، مدیریت و ارزیابی مردان مبتلا به سرطان پروستات مفید است اما نباید به‌عنوان جایگزینی برای نمونه‌برداری از بافت در نظر گرفته شود.

فرزانه کیانیان، مهری کدخدایی، بهجت سیفی، فریبا آخوندزاده، کمال عبدالمحمدی، آرش عبدی، مینا رنجبران،
دوره 79، شماره 8 - ( آبان 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: فرضیه مورد بررسی در این مطالعه آن است که ترشحات سلول‌های بنیادی مزانشیمال (CM) سبب کاهش استرس اکسیداتیو در بافت مغز در موش‌های صحرایی نر مبتلا به سپسیس می‌گردد.
روش بررسی: این مطالعه در گروه فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران از شهریور 1397 تا اردیبهشت 1398 انجام شد. ترشحات از سلول‌های بنیادی مزانشیمال بافت چربی موش در پاساژ دوم جمع‌آوری شد. موش‌های صحرایی نر نژاد ویستار (g 250-220) به سه گروه آزمایشی تقسیم شدند: شم، سپسیس و CM. سپسیس در گروه‌های سپسیس و CM القا شد. دو ساعت پس از القاء سپسیس، حیوانات در گروه CM، ترشحات 105×5 سلول بنیادی مزانشیمی را به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. 24 ساعت پس از درمان، فشار سیستولی و میزان اشباع اکسیژن خون شریانی در حیوانات اندازه‌گیری شد. سپس نمونه خون حیوانات به‌منظور سنجش شاخص‌های التهابی و نمونه بافت مغز به‌منظور اندازه‌گیری شاخص‌های اکسیداتیو گردآوری گردید.
یافته‌ها: در حیوانات سپتیک، کاهش معنادار در فشارخون سیستولی، درصد اشباع اکسیژن خون شریانی و فعالیت سوپراکسید دیس‌موتاز مشاهده گردید (05/0>P). در این گروه، افزایش معنادار در سطوح شاخص‌های التهابی و محتوای مالون دی‌آلدهید مغزی نسبت به گروه شم دیده شد (05/0>P). استفاده از CM سبب بهبود معنادار فشارخون سیستولی، درصد اشباع اکسیژن خون شریانی، شاخص‌های التهابی پلاسما و پارامترهای اکسیداتیو مغزی گردید (05/0>P).
نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد که استفاده از ترشحات سلول‌های بنیادی سبب بهبود وضعیت التهابی و اکسیداتیو در موش‌های مبتلا به سپسیس می‌گردد و ممکن است بتوان آن را به‌عنوان یک درمان موثر در بیماران مبتلا به سپسیس در آینده به‌کار برد.

بهزاد حاتمی، سعید عبدی، حسین نوری، حمید مهراد،
دوره 80، شماره 1 - ( فروردین 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تغییرات آزمایشگاهی عملکرد کبد و تیرویید در بیماران درگیر مسمومیت با سرب انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه مورد-شاهدی بر روی 100 بیمار با شواهد بالینی مسمومیت با سرب انجام شد که از اردیبهشت 1397 تا دی 1397 به بیمارستان لقمان حکیم تهران ارجاع شده بودند. همچنین، 100 شرکت‌کننده دیگر با جنسیت و سن همسان، با سابقه مصرف تریاک و تماس با سرب یا فلزات غیر مرتبط با محل کار و با سطح نرمال سرب، به‌عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند.
یافته‌ها: میانگین سطح سرمی سرب در گروه‌های مورد و شاهد به‌ترتیب dl/µg 4/0±12/63 و dl/µg 1/0±2/6، با اختلاف آماری معنادار (001/0>P) بود. با این‌حال، سطح آنزیم‌های آلکالن فسفاتاز (ALKp)، آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) و آلانین آمینوترانسفراز (ALT) در گروه بیمار در مقایسه با گروه شاهد به‌طور معناداری بالاتر بود (001/0>P). سطح هورمون محرک تیرویید (TSH) در بیماران مبتلا به مسمومیت با سرب (MIU/L 04/3±0/0) در مقایسه با گروه کنترل (23/1±2/2) به‌طور قابل توجهی کمتر بود (04/0=P).
نتیجه‌گیری: مسمومیت با سرب می‌تواند عملکرد کبد را مختل کند و باعث افزایش آنزیم‌های کبدی شود. همچنین مسمومیت با سرب می‌تواند بر روی سطوح هورمون تحریک‌کننده تیرویید و هورمون لووتیروکسین تاثیر بگذارد. درک دقیق مکانیسم‌ها ممکن است به کنترل اثرات هپاتوتوکسیک در بیماران کمک کند. همچنین دانستن الگوی افزایش آنزیم‌های کبدی و تغییرات هورمون‌های تیروییدی ممکن است به تمیز مسمومیت با سرب از سایر تشخیص‌های افتراقی کمک کند.

 

پریسا عبدی، زکیه واحدیان، عاطفه دهقانی، مونا صفی‌زاده، الیاس خلیلی‌پور،
دوره 81، شماره 5 - ( مرداد 1402 )
چکیده

کاتاراکت کودکان یکی از علل اصلی نابینایی در دوران کودکی است. براساس گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال 2001، کاتاراکت مادرزادی مسئول حدود 20%-5 موارد نابینایی اطفال در جهان براساس مناطق جغرافیایی مختلف می‌باشد. کاتاراکت در کودکان می‌تواند به‌صورت یک‌طرفه یا دوطرفه، مادرزادی یا اکتسابی، با الگوهای ارثی خاص یا به‌صورت اسپورادیک ظاهر شود. علاوه‌براین، این وضعیت می‌تواند پایدار یا پیشرونده باشد. آب مروارید مادرزادی می‌تواند با بیماری‌های سیستمیک خاصی همراه باشد، یا ممکن است در چشم یک کودک سالم رخ دهد. کاتاراکت درمان‌نشده در کودکان منجر به بار اجتماعی، اقتصادی و عاطفی فوق‌العاده‌ای برای کودک، خانواده و جامعه می‌شود. نابینایی مربوط به کاتاراکت کودکان را می‌توان با شناسایی زودهنگام و مدیریت مناسب درمان کرد. مدیریت آب مروارید کودکان یک چالش است. افزایش مشکلات حین عمل نسبت به بزرگسالان، تمایل به افزایش التهاب پس از عمل، همراهی با عوارضی مانند گلوکوم آفاکی و عروق جنینی پایا، تغییر وضعیت انکساری چشم، و تمایل‌ به ایجاد آمبلیوپی، همگی باعث پیچیدگی دستیابی به بینایی خوب می‌شوند. جراحی کاتاراکت اطفال طی سال‌ها تکامل یافته است و با بهبود دانش درمورد شیفت میوپی و رشد محوری، نتایج این بیماران قابل‌پیش‌بینی‌تر شده است. نتایج مطلوب نه‌تنها به جراحی موثر، بلکه به مراقبت‌های دقیق پس از عمل و توان‌بخشی بینایی نیز بستگی دارد. ازاین‌رو، این تلاش ترکیبی والدین، جراحان، متخصصان بیهوشی، متخصصان اطفال و اپتومتریست‌ها است که می‌تواند تفاوت را ایجاد کند.
 

صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb