مطالعه پایلوت یا مطالعه مقدماتی به مقیاس کوچکی از یک مطالعه کامل و یا پیش آزمونی برای یک ابزار خاص نظیر پرسشنامه یا راهنمای مصاحبه، اطلاق میگردد (1). مطالعه مقدماتی میتواند در پژوهشهای کیفی، کمی و حتی ترکیبی انجام گیرد (2).
کاربرد عمومی مطالعه مقدماتی در تحقیقات کیفی را میتوان در چهار حیطه - یافتن مشکلات و موانع مرتبط به انتخاب مشارکتکنندگان، - درگیر شدن پژوهشگر به عنوان یک محقق کیفی، - سنجش مقبولیت پروتکل مصاحبه یا مشاهده و - تعیین معرفتشناسی ( Epistemology ) و روششناسی مطالعه خلاصه کرد. سه کارکرد اختصاصی این مطالعات، به سه روششناسی اصلی در تحقیق کیفی، یعنی پدیدارشناسی، نظریه زمینهای و قوم نگاری اختصاص دارد، که به ترتیب در تمرین تعلیق قضاوت ( Epoche ) در اجرای تحقیق پدیدارشناسی، افزایش حساسیت نظری در نظریه زمینهای و آشنایی با کار میدانی ( Fieldwork ) در قوم نگاری بارز است (5-3).
خودمراقبتی اقدامات و فعالیتهای آگاهانه، آموخته شده و هدفداری است که فرد به منظور حفظ حیات و تأمین، حفظ و ارتقای سلامت خود و خانوادهاش انجام میدهد. خودمراقبتی در برگیرنده فعالیتهایی مشتمل بر ارتقای سلامت، پیشگیری از بیماری، درمان بیماری و مصدومیتها و درمان مبتلایان به بیماریهای مزمن و توانبخشی آنها است. هرچند تأثیر خودمراقبتی بر بهبود پیامدهای سلامت و کاهش هزینهها در مطالعات متعدد به اثبات رسیده است، شکلگیری و ارتقای کارکرد خودمراقبتی در بیماران، مستلزم مداخلات آموزشی و حمایتی نظاممند جهت مدیریت مشکلات سلامت، توسط متولیان امر سلامت از جمله پرستاران میباشد.
در حال حاضر، بسیاری از متخصصان و متولیان امر سلامت، برای اقناع مردم به منظور در پیش گرفتن اقدامات پیشگیرانه و خودداری از رفتارهای ناسالم بهداشتی، به جنبههای منفی رفتارهای ناسالم تأکید میکنند. نگاهی به مطالعات چاپ شده در این زمینه در کشور نیز نشان میدهد که برای پیشگیری از بروز رفتارهای ناسالم، تأکید زیادی بر نکات منفی بروز پیامدهای آن رفتارها است. برای مثال، ما در برنامههای پیشگیری، مجموعهای از مضرات سوء صرف مواد مخدر را به جوانان بیان میکنیم؛ شیوع روزافزون مصرف موادمخدر و رفتارهای اعتیادآور دیگر و هزینههای اقتصادی ناشی از سوء مصرف مواد و دیگر رفتارهای ناسالم را نیز به آنها منعکس میکنیم.
تأکید بر جنبههای منفی و عوارض رفتارهای ناسالم، جایگاه ارزشمند خود را دارد، به خصوص زمانی که در حال مذاکره با سازمانهای تأمین کننده بودجه و ذینفعان کلیدی برنامهها هستیم. اما آیا برای پیشنهاد تغییر رفتار به مردم، این رویکرد همیشه صحیح است؟ برای مثال، نشان دادن تصاویری از اندامهای قطع شده، و کوری چشم برای گروهی از بیماران مبتلا به دیابت که با پای خود برای درمان به کلینیکهای کنترل دیابت مراجعه میکنند و قریب به اتفاق آنها مبتلا به افسردگی هستند، راه مناسبی است؟ آیا راهی وجود دارد که ما پیامهای پیشگیرانه را به طریقی مثبتتر به مردم اعلام کنیم؟.
برای پاسخ به این پرسش، خوب است نگاهی به مقوله بازاریابی بیندازیم. آیا شرکتهای موفق، بر محتوای منفی محصولات و خدماتشان تأکید میکنند؟ اغلب این طور نیست. در بازاریابی تجاری، محصولات با روشی مثبت عرضه میشوند. در واقع، هر چیزی از اتومبیل تا پوشاک، از موادغذایی تا مبلمان در بازار به صورتی مثبت عرضه میشوند. اتومبیل نشانگر رفاه، سلامت و موفقیت است، پوشاک کمک میکند شما خوش اندامتر و جوانتر به نظر برسید، غذاها به شما احساس سلامتی، شادابی و قوت میدهند؛ حتی مبلمان برای داشتن یک زندگی مدرن و راحت است. هیچ گاه برای بازاریابی اتومبیل، از فردی که با پای تاول زده پیاده راه میرود استفاده نمیشود.
شاید لازم باشد ما متولیان سلامت نیز برای بازاریابی اجتماعی پیشگیری و سلامت، از شرکتهای موفق تجاری که با ارایه تصاویر مثبت، انگیزه قوی در مشتریان خود ایجاد میکنند، درس بگیریم. تمرکز مفرط بر پیشگیری از مشکل، ما را از داشتن دید وسیع برای ارتقای سلامت باز میدارد. به نظر میرسد در زمان اجرای اقداماتی برای پیشگیری از رفتارهای نامطلوب، نباید کلیت فرد را فراموش کنیم. اما چطور میتوان تصویری مثبت از افرادی که مصرف موادمخدر و رفتارهای غیرسالم دیگر ندارند، ارایه داد؟
یک رویکرد ثابت شده، استفاده از مدل تصویر رفتار (Behavior-Image Model=BIM) است (1). این مدل بیان میکند که ما پیامهای مهم خطر سوء مصرف مواد را با تصاویر جوانانی که رفتارهای ارتقادهنده سلامت مثل ورزش کردن، داشتن فعالیتهای تفریحی، خوردن غذای سالم، داشتن خواب کافی و تمرین مدیریت استرس دارند، ارتباط دهیم. در عمل، این بدین معنا است که شرح دهیم چطور یک رفتار ارتقادهنده سلامت مثل ورزش کردن، میتواند شما را روی فرم نگه دارد و همزمان نشان دهیم که چطور یک رفتار پرخطر مثل مصرف موادمخدر میتواند با ورزش منظم و به دست آوردن تصویر و هدف دلخواه در تضاد باشد (4-2).
موضوعات سلامت در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند. پژوهشهای اپیدمیولوژیک نشان میدهد که مردم و به خصوص جوانان در معرض خطرات چندگانه سلامتی هستند (5). امروزه، بیشتر جوانان، در معرض دو، سه یا چند عادت پرخطر و همزمان هستند؛ به خصوص خطرات شایعی نظیر مصرف دخانیات و موادمخدر، عدم تحرک، مصرف غذاهای ناسالم، خواب ناکافی و استرسهای مدیریت نشده. استفاده از رویکردهای بازاریابی در ارایه تصاویر مثبت به ما اجازه خواهد داد که در بازاریابیهای اجتماعی، به طور مؤثری همزمان پیشگیری و سلامت را در مداخلات «بفروشیم» (6). در حقیقت، تأثیر تصویر مثبت، بسیار قوی است؛ به طوری که چنین مداخلاتی میتوانند فقط به اندازه یک جلسه انگیزشی باشند؛ مثل آن چه که شواهد برنامههای موفقی نظیر SPORT©، و©InShape نشان میدهند (7و8). این برنامهها که در قالب برنامه «سلامت به اضافه پیشگیری» (Wellness plus prevention programs) ارایه میشوند، به قدری انعطافپذیر هستند که امکان اجرای آنها در مکانهای متفاوتی مثل مدرسه، خانوادهها و سازمانها فراهم میباشد. برنامههای «سلامت به اضافه پیشگیری»، طی چهار قدم عمده ارایه میشوند: ابتدا عادات رایج سلامت، غربالگری میشوند. سپس، به افراد بازخورد و تصویر مثبت ارایه میشود. برای افراد هدفگذاری و پایش اهداف صورت میگیرد و در انتها اقدامات پیگیری و حمایتی صورت میگیرد (8). ارایه پیامدهای مثبت در چنین برنامههایی انگیزه افراد را برای در پیش گرفتن مراقبت از خود بالا میبرد.
با توجه به رویکرد کنونی برنامهریزان سلامت کشور در ارتقای خودمراقبتی، نگاهی به چنین برنامههای موفق و آزمون شدهای و استفاده از نتایج آنها در مداخلات و بسیجهای ارتباطی توسط ارایهکنندگان خدمات سلامت از جمله پرستاران و ارایه تصاویری مثبت از برخورداری از سلامت برای مردم میتواند به توسعه مشارکت مردم در برنامههای خودمراقبتی کمک کند.
نتایج تحقیقات متعدد حاکی از وجود ارتباط بین نسبت پرستار به بیمار با کیفیت مراقبت و پیامدهای بیماران است (3-1) . این بدان معنا است که با افزایش تعداد بیماران یک پرستار، پیامدهای ناگوارتری برای بیمار مورد انتظار است. همین یافتهها باعث شده است که در برخی مؤسسات ضوابطی برای تعیین حداقل نسبت پرستار به بیمار وضع شود (4). این امر نه تنها سبب بهبود پیامدهای بیمار مانند ایمنی بیمار، (5و6) کاهش طول مدت بستری (3) و میزان بستری مجدد (7) میشود، بلکه جذب و ابقای پرستاران را نیز در سیستم بهبود بخشیده و از فرسودگی آنان میکاهد (8).
این در حالی است که به گفته محمد آقاجانی معاون درمان وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی، در حال حاضر کشور با کمبود جدی کارکنان پرستاری مواجه است، به طوری که در بیمارستانهای دولتی حدود 80 هزار پرستار برای 80 هزار تخت ارایه خدمت میکنند و این یعنی به ازای هر تخت بیمارستانی یک پرستار داریم. اما استاندارد نسبت پرستار به تخت بیمارستانی دست کم 2 پرستار به ازای هر تخت است و برای تحقق آن باید به همین تعداد پرستار تربیت و جذب شود. با توجه به این که در حال حاضر سالانه نه هزار دانشآموخته از برنامه کارشناسی پرستاری داریم. بنابراین حتی در صورت خارج نشدن پرستاران موجود از سیستم و فراهم شدن امکان جذب همه دانشآموختگان به کار پرستاری، تأمین نیروی پرستاری مورد نیاز دست کم نه سال زمان لازم دارد. ولی این فرض ناممکن است و واقعیتها حاکی از آن است که تعداد قابل توجهی از پرستاران به دلایل بازنشستگی، بازنشستگی پیش از موعد، ترک خدمت و مهاجرت از سیستم خارج میشوند و این امر تحقق استاندارد نیروی پرستاری را در بازه زمانی ده ساله غیرممکن میسازد. ...
مراقبت، مفهوم مرکزی در پرستاری است که آن را از سایر حرفههای سلامت متمایز میکند با این حال به اعتقاد برخی دیگر از صاحبنظران، مفهوم مراقبت در انحصار رشته پرستاری نبوده و بهعنوان قلب تمام حرفههای سلامت تعریف شده و در فلسفه، دیدگاه و رسالت بسیاری از سازمانها و مؤسسات سلامت ارایه شده است (1) . مراقبت، بهعنوان جوهره پرستاری و تکمیلکننده چهار مفهوم متاپارادایمی پرستاری تعریف شده است (2) . همین مرکزی بودن مراقبت در پرستاری منجر به توسعه نظریههای مراقبتی گوناگون شده است. مشهورترین آن ها نظریه مراقبت فرهنگی Leninger ، نظریه مراقبت انسانی Watson است که هر دو در دهه 1970 ارایه شدهاند. همچنین نظریه Roach در دهه 1980 توسعه یافته است. نظریه دیگر نیز توسط Boykin و Schoenhofer در دهه 1990 ارایه شده است. این نظریهها از نظر منشأ، دامنه، تعریف مراقبت، توصیف پرستاری و عناصر کلیدی مورد مقایسه قرار گرفتهاند (3) .
اتنوگرافی یکی از انواع روشهای تحقیق کیفی است که در آن محقق جنبههای ارزشی، اعتقادی و فرهنگی را در گروهی از افراد یا جوامع مورد مطالعه قرار میدهد. اتنوگرافی انتقادی در واقع انجام همینکار با تمرکز بر قدرت، پرستیژ، جایگاه و اقتدار افراد و گروههای اجتماعی است (1). در مطالعات اتنوگرافی پژوهشگر با منطقی استقرایی بر تعاملات بین افراد تمرکز میکند تا معانی نهفته در فرهنگ را کشف کند و رویکرد انتقادی توجه پژوهشگر را به سمت افرادی که نقش کمتری در این تعاملات دارند، جلب میکند (2). Madison به نقل از Thomas اتنوگرافی انتقادی را یک اتنوگرافی کلاسیک با هدف سیاسی میداند که در آن قومنگار تنها بهدنبال توضیح معانی کنشها در درون یک بافت خاص نیست، بلکه میخواهد بداند که این معانی در تقابل با ساختار گستردهتر قدرت چگونه توصیف میشوند (3). بدین ترتیب در تمامی عرصههایی که تعاملات تحت تأثیر مناسبات قدرت قرار میگیرد، دیدگاه انتقادی مطرح میشود. اتنوگرافی انتقادی نقش مهمی در مطالعات سلامت به ویژه در پرستاری دارد، اکثر افراد این حرفه زنها هستند و روابط قدرت یکی از عواملی است که تعاملات پیچیده پزشک- پرستار و پرستار- بیمار را تحت تأثیر قرار میدهد (4).
دشواری در انتقال دانش به حوزه عمل بالینی یا ترجمان دانش، به عنوان یکی از موانع اصلی بهرهمندی از تحقیقات در علوم پزشکی بیان شده است. برآورد شده است که تا 40% از بیماران، از دریافت مراقبتهای سازگار با بهترین شواهد علمی، محروم میباشند و 20% از مراقبتهای ارایه شده نیز غیرضروری و یا حتی مضر نیز میباشند. بهترین رویکرد برای مراقبت مبتنی بر شواهد، تدوین و اجرای راهنماهای بالینی است (1).
تنوع در شواهد بالینی ممکن است در بروندادهای مراقبتی از بیمار اثر بگذارد؛ وجود راهنماهای بالینی میتواند به متخصصان سلامت در امر مراقبتِ مناسب و مؤثر کمک کند. البته این تأکید بدین معنا نیست که راهنماها میتوانند جایگزینِ قضاوتهای حرفهای شوند. راهنمای بالینی، چارچوبی برای قضاوتهای بالینی، ترجیحات بیمار و موارد استثنایی فراهم میکند (2و3). در واقع، این راهنماها، موجبات تدارک درک روشنی از مدلهای تصمیمگیری در خصوص معماها و مسایل غامض سلامتی به همه ذینفعان میشوند (4). راهنماهای بالینی، میتوانند منجر به بهبود کیفیت سلامتی، زمینهسازی برای کاهش مداخلات غیرضروری، مضر و یا بیهوده از طریق فراهم کردن توصیههایی اثربخش برای اداره مسایل بیماران توسط مراقبان سلامت از مجرای توسعه و بسط روندهای استاندارد از منظر بررسی عملکرد بالینی متخصصان امر سلامت بشوند. همچنین، راهنمای بالینی میتواند محتوایی اثربخش و کاربردی برای آموزش مراقبان سلامت و مستندی در جهت کمک به تصمیمگیری آگاهانه توسط بیمار و خانواده وی قلمداد شود (5).
آمارها نشان میدهد که مرگ مغزی 4-1% مرگهای بیمارستانی و 10% مرگهای رخ داده در بخش ویژه را تشکیل میدهد (1). در ایالات متحده آمریکا کمتر از 1% (در حدود 15 تا 20 هزار) از همه مرگها، مرگ مغزی میباشد (2). طبق آمارهای موجود در ایران، یکی از عمدهترین علل مرگ مغزی، حوادث رانندگی است (5-3) و بیش از 15000 مرگ مغزی در هر سال رخ میدهد (6)، این در حالی است که این بیماران در بخشهای مراقبت ویژه مورد مراقبت و حمایت پرستاران قرار میگیرند (7).
با توجه به آمار بالای مرگ مغزی سالانه در ایران و آمار بالای افراد نیازمند به پیوند عضو در کشور و مرگ و میر سالیانه تعداد زیادی به علت نرسیدن عضو مناسب پیوندی، دستورالعمل شماره 54/100 مورخ 23/01/1394 از طرف وزیر بهداشت به دانشگاههای علوم پزشکی کشور ابلاغ شده است که در بند 4 آن بر مراقبت دقیق و مطابق با دستورات تخصصی دارویی، حفظ ارگانهای حیاتی فرد مرگ مغزی (حفظ الکترولیتها، فعالیت کلیهها، کبد، قلب، ریهها و پایدار نگه داشتن علایم حیاتی) تأکید شده است که همه این موارد ضرورت و اهمیت آموزش صحیح از بیمار مرگ مغزی به کارکنان درگیر در این فرایند، به خصوص پرستاران مراقبتکننده از این بیماران را مورد توجه قرار میدهد.
با توجه به آمارهای بالای مرگ مغزی، پرستاران بخش ویژه بیشترین مواجهه را با بیماران مرگ مغزی دارند (8). فرایند مراقبت از بیمار مرگ مغزی به علت ماهیت پیچیده و دشوار آن دارای ابعاد مختلف پرچالش و بعضاً کشف نشدهای است که باعث شده، این فرایند از ابعاد و زوایای مختلف مورد بررسی و توجه محققان مختلف در سرتاسر دنیا قرار گیرد. برخی از مهمترین چالشهای فعلی مطرح شده توسط پرستاران بخشهای ویژه در فرایند مراقبت از بیماران مرگ مغزی که در مطالعات به آنها اشاره شده به شرح زیر است: یکی از ابعاد پرچالش این فرایند، درک مفهوم مرگ مغزی در نزد پرستاران بخش ویژه است (9). گرچه مفهوم مرگ مغزی و مراقبت از این بیماران به عنوان یک جزء حیاتی عملکرد پرستاری در بخش مراقبت ویژه محسوب میشود (10)، ولی درک مفهوم مرگ مغزی برای بیشتر پرستاران بسیار مشکل است و تمام باورهای قبلی آنها در مورد مرگ و مردن را به چالش میکشد (11). چرا که مفاهیم و استنباطهای مربوط به درک مرگ مغزی فراتر از فهم مرگ عادی یک فرد است، زیرا این عبارت به عنوان مرگ واقعی ترجمه شده و به این معنی که دیگر هیچ امیدی برای بهبودی وجود ندارد، در نظر گرفته میشود، در حالی که ظاهر فیزیکی بیمار مرگ مغزی، حضور اعضای خانواده و عملکرد مراقبتی پرستاران در کنار تخت بیمار، به نحوی که گویی آنها زنده هستند و همه این موارد به این ابهام میافزایند. اما این تعارض برای پرستاران ماهیتاً احساسی و تجربی است (12). Ronayne در مطالعهاش دریافت که علیرغم دانش فیزیولوژی در مورد مرگ مغزی، تجربه به جامانده حتی مدتها بعد از مواجهه با این بیماران، برای پرستاران درگیر استرسزا است (8).
از دیگر چالشها، اعلام خبر مرگ مغزی به خانواده بیمار است که هرچند از وظایف پزشک میباشد، ولی برای پرستاران به علت حضور مداوم در بخش و دسترسی خانواده بیمار به آنها نیز به عنوان یکی دیگر از ابعاد پرچالش این فرایند مراقبتی مطرح بوده که بسیار مشکل و استرسزا است (13)؛ چرا که مراقبت پرستاری فقط محدود به بیمار نبوده، بلکه مواجهه با نیازهای اختصاصی خانواده بیمار که در بحران بوده و این موقعیت کلینیکی حاد، پیچیده و پراسترس را سپری میکنند، نیز بر عهده دارد (14). از چالشهای دیگر پرستاران در فرایند مراقبت از بیمار مرگ مغزی، جنبههای اخلاقی و قانونی به خصوص در زمینه مرگ مغزی و اهدای عضو میباشد (4). بررسیها در ایران نشان داده که تنها نیمی از پزشکان و کادر درمان درباره اهدای اعضا و قوانین آن آگاهی کافی داشتهاند که علاوه بر مسایل قانونی آن، آنها از ترس افزایش فشار روانی نزدیکان بیمار، اقدامی برای تشویق پیوند اعضا نمیکنند (4). در حالی که سطح آموزش به عنوان عوامل مؤثر بر تسهیل اهدای عضو، در نظر گرفته میشود (15).
مسأله مراقبت از بیمار مرگ مغزی و در واقع مراقبت از اعضای بالقوه احتمالی برای اهدا، از دیگر چالشهای پرستاران در فرایند مراقبت از بیمار مرگ مغزی است. پرستاران بخش ویژه از تجربه مراقبت بیماران مرگ مغزی، به عنوان یک چالش بزرگ یاد میکنند (14). مطالعات مختلف نشان داده که اکثر پرستاران اعتقاد دارند که آنها آمادگی کافی برای ارایه مراقبت از بیماران کاندید اهدای عضو ندارند (16). به طوری که پس از رضایت خانواده به اهدای اعضای بیمار، مراقبت از بیمار مرگ مغزی کاندید اهدای عضو یکی از سنگینترین وظایف پرستار بخش ویژه میباشد (12). در مطالعات مختلف پرستاران به دنبال مراقبت از بیمار مرگ مغزی؛ احساس ناامیدی، ناکارآمدی و افسردگی دارند. این احساسات ممکن است در کیفیت مراقبت از بیمار اختلال ایجاد کرده و منجر به تحلیل پرستار شود (17). Ronayne دریافت که به علت استرسزا بودن مراقبت از بیمار مرگ مغزی، عدهای از پرستاران دچار ناسازگاری شناختی میشوند (8). در این میان یکی از مهمترین جنبههای بحث برانگیز فرایند مراقبت، مواجهه با خانواده بیمار مرگ مغزی و ارایه درخواست اهدای عضو است. تمرکز مراقبت در بخشهای ویژه علاوه بر بیمار، کل خانواده بیمار را نیز در بر میگیرد (18). یکی از مهمترین این عوامل نگرش کارکنان بخش ویژه به خصوص پرستاران به اهدای عضو است، چرا که نگرش مثبتتر پرستاران باعث تلاش بیشتر آنها برای آماده کردن خانواده برای اجازه به اهدای عضو میشود (13). نتایج برخی تحقیقات نشان داد که آموزش پرستاران و ایجاد موقعیت آموزشی در این زمینه، باعث پیشرفت آمار اهدای اعضا و پیوند، با تشخیص و معرفی به موقعدهندگان بالقوه به بانک اعضا، میسر میشود (19). پرستاران دریافتند که در مورد همه جنبههای مراقبت از بیمار مرگ مغزی، اهدای عضو و حمایت از خانواده بیمار نیاز به آموزش و حمایت دارند (15). لذا شناخت دقیق و همه جانبه فرایند مراقبت از بیماران مرگ مغزی به خصوص از دیدگاه پرستاران اهمیت به سزایی در ارایه مراقبتهای جامع و با کیفیت خواهد داشت. با توجه به کمبود اهدای عضو و اهمیت سالم ماندن اعضا برای پیوند، لازم است مراقبت با دقت و کیفیت بالایی از بیمار در جهت سالم ماندن اعضای پیوندی انجام یابد. لذا ضروری است که فرایند مراقبت از بیمار مرگ مغزی مورد توجه عمیق قرار گیرد، تا با بررسی و در نظر گرفتن این فرایند، یک برنامهریزی مناسب در مراقبت از این بیماران انجام گیرد.
با توجه به این که پرستاران یکی از پراسترسترین فرایندهای مراقبتی را که شامل: مراقبت از بیماران مرگ مغزی، برخورد با خانواده بیماران (که ممکن است هنوز تشخیص مرگ مغزی بیمارشان را نپذیرفته باشند) بر عهده دارند و با توجه به ضرورت افزایش آمار اهدای عضو و نیز فقدان آموزش هدفمند در زمینه فرایند مراقبت از بیماران مرگ مغزی و نقصان دانش پرستاران در این زمینه، نیاز به آموزش صحیح این فرایند مراقبتی بیش از پیش احساس میشود.
معیار | تعداد | موضوع مورد بررسی |
زبان ساده | 8 | روش نگارش (کوتاهی جملات و سهولت خواندن) اصطلاحات (عدم استفاده از اصطلاحات تخصصی) آمار و اطلاعات (سهولت در درک مطالب) |
هدف روشن | 8 | صراحت، خلاصه و تکرار تعداد نکات کلیدی هدف محتوا (هدفمند بودن) استفاده از عناصر بصری در مفاد آموزشی |
گرافیک | 6 | برچسبهای توضیحی گرافیک و تصاویر مفاد آموزشی از نظر ارتباط با متن و کمک به درک و فهم مفاهیم خلاصه |
مشارکت مخاطبان | 7 | راهبردهای تعاملی (میزان جلب توجه شنوندگان و میزان مشارکت فعالانه آنها از طریق ستون مشاوره، پرسش و پاسخ، مسابقه یا بازی و روایت داستانوار) پاسخ مخاطبان |
یادگیری مبتنی بر مهارت | 3 | تمرکز بر مهارتهای رفتاری (اصلاح یک رفتار بهداشتی و مثالهای مرتبط با این اصلاح) |
تناسب مخاطبان | 6 | تطابق میان مخاطبان و مواد آموزشی (تناسب فرهنگی و اجتماعی با مخاطبان از نظر تجارب، ارزشها و عقاید) شناسایی و تشخیص بیماران |
دستورالعمل | 6 | دستورالعملهای مخاطبان دستورالعمل استفاده از محتوای آموزشی را از نظر فنی، کاربردی بودن آن و جامعیت |
جزئیات توسعه پیشرفت | 3 | اطلاعات تماس با نویسندگان بازنگری اخیر مطالعات |
روشهای ارزیابی | 13 | formative, process و outcome |
قدرت شواهد | 3 | یافتههای حاصل از ارزیابیها |
صفحه 1 از 1 |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0
Designed & Developed by : Yektaweb