جستجو در مقالات منتشر شده


8 نتیجه برای آذر

لیلا ولی‌زاده، وحید زمان‌زاده، اسکندر فتحی‌آذر، عبدالرسول صفائیان،
دوره 8، شماره 2 - ( 2-1381 )
چکیده

این پژوهش، یک مطالعه توصیفی است که به منظور بررسی موانع و تسهیل کننده‌های استفاده از تحقیقات در بین پرستاران شاغل در مراکز آموزشی - درمانی تبریز در سال 1380 انجام شده است. هدف از این پژوهش، تعیین علل پایین بودن میزان استفاده مفهومی و ابزاری از تحقیقات و همچنین بررسی موانع و تسهیل کننده‌های استفاده از تحقیقات، می‌باشد.
این بررسی بر روی 304 نفر از پرستاران شاغل در دوازده مرکز آموزشی- درمانی تبریز صورت گرفت که به شکل تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه بود و داده‌ها نیز از طریق نرم افزار(SPSS (10 تجزیه و تحلیل گشت. نتایج پژوهش نشان داد که موانع زیادی در سر راه استفاده از تحقیقات وجود دارد و موانع عمده اذعان شده توسط پرستاران مورد پژوهش عبارت بودند از: کافی نبودن تسهیلات به منظور عملی ساختن یافته‌های تحقیقی، عدم همکاری و مشارکت پزشکان با به کار بستن نتایج تحقیقات پرستاری و فقدان وقت کافی برای پرستاران جهت مطالعه تحقیقات انجام شده. عوامل تسهیل کننده استفاده از تحقیقات که توسط پرستاران پیشنهاد شده بود، بیانگر اثر آموزش در افزایش دانش ومهارتهای ارزیابی یافته‌های تحقیقی و کاربرد آن بود.


فرشته سیستانه‌ای، زهرا گودرزی، رفعت رضاپور، عباس مهران، آذر محمودی، منصوره زاغری تفرشی، حاتم احمدوند، یویکو شیمودایرا، ماریکو   اوهارا، کایوکو ایمورا،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

مقدمه: لازم است پرستاران بدانند که عکس‌العمل‌های روانی افراد در پاسخ به بلایای طبیعی همانند خود فاجعه دارای پیچیدگی‌های بسیار است. از آنجا که پرستاران شهر بم در عین آسیب دیدن از زلزله، کار امدادرسانی را نیز به عهده داشتند، لذا از افرادی محسوب می‌شوند که بررسی وضعیت سلامت آنان پس از گذشت یک سال بسیار مهم می‌بود.
مواد و روش کار: پژوهش حاضر بررسی مقطعی از نوع توصیفی است که به منظور تعیین وضعیت روحی و روانی گروه پرستاران شاغل در بم با همکاری انجمن پرستاران کشور ژاپن انجام شده است. جامعه پژوهش شامل کلیه رده‌های پرستاری (پرستار، بهیار، کمک بهیار) به تعداد 92 نفر بودند که در مراکز بهداشتی درمانی شهر بم اشتغال داشتند. ابزار گردآوری داده‌ها شامل 2 پرسشنامه: وضعیت فردی با سؤالاتی در مورد وضعیت روانی آنها در روزهای اولیه پس از وقوع زلزله و پرسشنامه دیگر درباره وضعیت سلامت خلقی و عمومی (پرسشنامه استاندارد گلدبرگ و ویلیامز، 1988) در 4 حیطه علایم (روان‌تنی، اضطراب و بی‌خوابی، اختلال در عملکرد اجتماعی، افسردگی) بود. هر یک از حیطه‌ها دارای 7 سؤال بود که با مقیاس لیکرت (از صفر تا سه) مورد سنجش قرار گرفت.
یافته‌ها: یافته‌های پژوهش حاکی از آن بود که پس از گذشت یک سال از وقوع زلزله 3/30% از واحدها دارای علایم روان‌تنی در حد مطلوب و 8/34% آنان اضطراب و بی‌خوابی در حد متوسط داشتند. از نظر عملکرد اجتماعی 2/40% آنها عملکرد تاحدی مطلوب و اکثریت (2/44%) بدون افسردگی بودند. در کل از لحاظ وضعیت سلامت عمومی 4/38% از گروه پرستاران در وضعیت تاحدودی مطلوب به سر می‌بردند.
نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که زلزله منجر به بروز عوارض روحی و روانی بسیاری می‌شود. ضروریست علاوه بر امدادرسانی به موقع، برای تسکین و تسلی وضعیت روحی و روانی افراد مصیبت‌زده از عوامل فرهنگی و به خصوص اعتقادات دینی بهره جست.

 

 


سیده طاهره میرمولایی، زهره خاکبازان، انوشیروان کاظم‌نژاد، مهناز آذری،
دوره 13، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف:مطالعات نشان داده است که رضایت دریافت‌کنندگان مراقبت، از شاخص‌های مهم ارزیابی کیفیت خدمات است و یافتن جنبه‌هایی از خدمات که موجب نارضایتی می‌شود و سعی در رفع آن‌ها مؤثرترین راه افزایش کیفیت است. همچنین رضایت از کیفیت خدمات و رضایت از ویژگی‌های محل دریافت مراقبت‌ها، موجب افزایش استفاده از مراقبت‌ها شده و در نهایت، سرانجامِ بارداری را بهبود می‌دهد. هدف از این مطالعه تعیین میزان دریافت و رضایت از مراقبت‌های دوران بارداری در بین زنان حامله مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی و درمانی و بیمارستان‌های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1384 است.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی تعداد 380 نفر از زنان باردار مراجعه‌کننده به 8 مرکز بهداشتی- درمانی و 2 بیمارستان دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1384 با توجه به آمار سه ماهه سوم به روش تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه‌ای شامل سؤالاتی در خصوص مشخصات فردی، میزان دریافت و رضایت از مراقبت‌های عاطفی، اطلاعاتی، جسمانی و دسترسی به خدمات و خصوصیات محیط بود. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی آزمون 2 در نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
یافته‌ها: در کل میزان دریافت مطلوب مراقبت‌ها 4/53% و میزان رضایت از مراقبت‌ها 7/54% بود. در مراکز بهداشتی میزان مطلوب مراقبت‌ها و همچنین میزان رضایت از مراقبت‌ها به ترتیب 1/56% و 5/57% و در بیمارستان‌ها به ترتیب 46% و 47% بوده که تفاوت آماری معنادار بین مراکز بهداشتی و بیمارستان‌ها مشاهده شد (به ترتیب 003/0=p و 005/0=p). این تفاوت مربوط به دریافت مراقبت‌های عاطفی و جسمانی و رضایتمندی از مراقبت‌های عاطفی و دسترسی به خدمات و خصوصیات فیزیکی محیط می‌باشد.
نتیجه‌گیری: با توجه به این که میزان مطلوب دریافت مراقبت و رضایت از مراقبت‌های دوران بارداری در کل کمتر از 60% و چیزی در حدود نیمی از افراد را شامل می‌شود و در زمینه دریافت مراقبت‌های اطلاعاتی و میزان دسترسی به خدمات و رضایت از مراقبت‌های اطلاعاتی و جسمانی هم در مراکز بهداشتی درمانی و هم بیمارستان‌ها بیشترین مشکل وجود داشته است، پیشنهاد می‌شود که مسؤولین با جذاب کردن و مجهز کردن این محیط‌ها به ویژه در بیمارستان‌ها و تأمین تعداد مناسب کارکنان و برگزاری بازآموزی برای آن‌ها در مراکز بهداشتی و استقرار فرد مراقبت ثابت (استاد، رزیدنت، مربی مامایی) در کلیه روزها در بیمارستان‌ها و لذا مراجعه مادران به همان فرد قبلی در هر مراجعه برای برقراری ارتباط و حمایت عاطفی و جسمانی کافی، موجب استفاده بهتر و بیشتر از مراقبت‌های دوران بارداری گردند.


آذر حاتمی‎، زهرا طالبی‌توتی،
دوره 13، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

‏زمینه و هدف:تغذیه با شیر مادر و موفقیت آن تحت تأثیر الگوی صحیح شیردهی قرار دارد. به همین دلیل این مطالعه ‏به بررسی الگوی شیردهی در کودکان زیر یک سال تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی شبکه بهداشت ‏ودرمان شهرستان ری پرداخته است.‏
روش بررسی: این مطالعه توصیفی است. انتخاب نمونه‌ها با روش تصادفی خوشه‌ای انجام گرفته که ‏شامل 400 مادر دارای کودک زیر یک سال می‌باشد. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه بوده که اعتبار آن ‏به روش اعتبار محتوا و اعتماد علمی، توسط روش آزمون مجدد تعیین و تأیید گردیده است. از ‏آزمون‌های آماری ‏t‏ ، 2‏‏ و رگرسیون لجستیک استفاده شده، محاسبه حدود اطمینان با در نظر گرفتن اثر ‏طرح (‏design effect‎‏)= 5/1 صورت گرفته واز آمار توصیفی و تحلیلی آزمون 2‏‏ و نرم‌افزار ‏SPSS‏ برای ‏تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده گردیده است.‏
یافته‌ها: نتایج نشان داد در مجموع 23% مادران، شیر خوار خود را بیش از چهار ماه منحصراً با شیر ‏خود تغذیه کرده‌اند. در 7/58% نمونه‌ها در کمتر از دو ساعت، تماس بین مادر و کودک برقرار شده است. ‏‏2/95% از نوزادان، اولین تغذیه خود را با شیر مادر (آغوز) شروع کرده‌اند، 65% مادران به نوزادان خود ‏‏(قبل از شش ماهگی) برای درمان زردی ترنجبین و آب قند خورانده‌اند. 5/81% از کودکان بر حسب میل ‏خود، بدون محدودیت زمانی و 5/18% از کودکان بین دو تا چهار بار در شبانه روز با شیر مادر تغذیه ‏شده‌اند. بین تحصیلات پدر و مادر، جنس کودک، سن مادر و پدر، رتبه فرزند در خانواده، ملیت کودک و ‏سن کودک با تغذیه انحصاری شیر مادر رابطه معناداری وجود نداشت (05/0‏p>‎‏).‏
نتیجه‌گیری: یافته‌ها نشان داد که مادران مورد مطالعه درباره روش صحیح و الگوی مناسب شیردهی ‏دارای باورهای نادرست و آگاهی ضعیف هستند.‏‏


سیما نوحی، ماهیار آذر، علیرضا شفیعی کندجانی، علی تاجیک،
دوره 13، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: روابط زناشویی به عنوان بخشی از یک رابطه جسمی - عاطفی نقش به سزایی در تحکیم پیوندهای خانوادگی ایفا می‌کند و در این میان آگاهی زوج‌ها از نقش خود در مقابل همسرشان و نحوه صحیح رابطه جنسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این آگاهی می‌تواند به فهم متقابل همسران از یکدیگر کمک نموده و سبب اعتلای سطح فرهنگی خانواده و انتقال اعتقادات صحیح در این زمینه به نسل‌های بعدی گردد. لذا در این مطالعه به بررسی میزان آگاهی و نگرش زوج‌های مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره ازدواج در این زمینه پرداخته‌ایم.

روش بررسی: این مطالعه توصیفی مقطعی در مورد 300 زن و مرد (150 زوج) مراجعه کننده به مراکز مشاوره ازدواج در شمال و شرق تهران انجام شده است. برای جمع‌آوری داده‌ها از یک پرسشنامه 31 سؤالی شامل دو بخش آگاهی سنجی و بررسی نگرش استفاده شده و نمونه‌ها به شیوه تصادفی انتخاب گردیده‌اند.

یافته‌ها: میانگین نمره سطح آگاهی مردان 5/2±39/12 و زنان 8/1±18/10 بود (234/0=p). سطح آگاهی افراد با تحصیلات بالای دیپلم و افراد با سنین 25 تا 29 سال بیش از سایر افراد شرکت کننده بود، که این اختلاف در مورد تحصیلات معنادار بود (002/0=p)، ولی در مورد سن معنا دار نبود (657/0=p)). 36/11% از زنان و 16/13% از مردان دارای نگرش مناسبی در مورد نحوه یک رابطه جنسی صحیح نبودند (357/0=p).

نتیجه‌گیری: سطح آگاهی افراد پاسخ دهنده در این مطالعه تنها اندکی بالاتر از نصف امتیازات قابل اکتساب بود. ولی میزان نحوه نگرش مناسب نسبت به روابط جنسی صحیح نسبتاً بالا بود


فروغ رفیعی، فرنگیس شاهپوریان، زهرا ناشر، محسن آذرباد، فاطمه حسینی،
دوره 14، شماره 4 - ( 12-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: آموزش در اغلب موارد تبعیت بیماران از توصیه‌های درمانی و توانایی مراقبت از خود را افزایش می‌دهد؛ اما کوتاه شدن طول مدت اقامت بیماران در بیمارستان، اضطراب، ناخوشی یا کمبود خواب می‌تواند قابلیت یادگیری بیمار را کاهش دهد. علاوه بر این مشخص نیست که پرستاران و بیماران یادگیری چه مواردی را در طول مدت کوتاه بستری واقع‌گرایانه می‌دانند. پژوهش حاضر با هدف شناخت و مقایسه دیدگاه بیماران مبتلا به نارسایی احتقانی قلب و پرستاران از واقع‌گرایانه بودن یادگیری محتوای آموزشی در طول دوران بستری بودن بیمار در بیمارستان انجام گرفته است.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی مقایسه ای 251 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی به روش نمونه‌گیری آسان به صورت هدفمند و 181 پرستار به روش سرشماری (در سال 85-1384) از بیمارستان قلب شهید رجایی تهران انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از ابزار نیازهای یادگیری بیماران مبتلا به نارسایی احتقانی قلب (CHFPLNI) جمع‌آوری شد و با استفاده از نرم‌افزار SPSS v.11 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: اکثر بیماران مرد (4/82%) و اکثر پرستاران زن (6/85%) بودند. میانگین سن بیماران 18/55 و پرستاران 15/35 سال بود. میانگین دفعات بستری بیماران 26/4 و میانگین مدت ابتلای آن‌ها به نارسایی قلبی 70/10 سال بود. اکثر پرستاران (59%) دوره آموزش به بیماران قلبی را نگذرانده بودند. بیماران و پرستاران زیر مقیاس سایر اطلاعات را به عنوان واقع‌گرایانه‌ترین عنوان جهت یادگیری در طول مدت بستری رتبه‌بندی کردند و در واقع‌گرایانه بودن یادگیری اطلاعات دارویی توافق داشتند. یادگیری اطلاعات دارویی (001/0p<)، اطلاعات رژیم‌غذایی (001/0p<)، سایر اطلاعات (001/0p<) و کل محتوای آموزشی (001/0p<) از دیدگاه بیماران واقع‌گرایانه‌تر از پرستاران بود. پرستاران زن (012/0=p) و پرستارانی که دوره آموزش به بیماران قلبی را گذرانده بودند (001/0p<) یادگیری محتوا را در طول مدت بستری بودن واقع‌گرایانه‌تر درک کرده بودند.

نتیجه‏گیری: با توجه به عدم توافق بیماران و پرستاران در مورد واقع‌گرایانه‌بودن یادگیری اطلاعات رژیم‌غذایی و عوامل خطر آفرین و همچنین کل محتوای آموزشی ممکن است پرستاران با تعویق در آموزش محتوا با فرض واقع‌گرایانه نبودن یادگیری آن توسط بیماران، به آن‌ها صدمه وارد کنند. بنابراین ضرورت دارد که پرستاران در هنگام تعیین اولویت‌های آموزشی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی، دیدگاه بیماران خود را کاملاً در نظر گیرند


آذر آران، فرخ اباذری، جمیله فرخ‌زادیان، منصوره عزیززاده فروزی،
دوره 24، شماره 1 - ( 2-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: مراقبت خانواده محور مفهومی برای توصیف رویکرد مراقبت از کودکان و خانواده‌های آن‌ها در حوزه خدمات بهداشتی است و عنصر اصلی آن دخالت والدین در مراقبت از کودک می­باشد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه درک اهمیت مراقبت خانواده محور از دیدگاه کارکنان پرستاری و مادران کودکان بستری در بخش­های کودکان انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در مورد 82 مادر و 60 نفر از کارکنان پرستاری شاغل در بخش­های کودکان بیمارستان افضلی‌پور کرمان در سال 1395 انجام گرفته است. در این مطالعه از پرسشنامه درک مراقبت خانواده محور از دیدگاه پرستاران و مادران استفاده شده است. تجزیه تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌های تی، آنووا و ضریب همبستگی پیرسون در نرم‌افزار SPSS نسخه 20 صورت گرفته است.
یافته‌ها: میانگین نمره درک اهمیت مراقبت خانواده محور از دیدگاه مادران 85/0±47/2 و کارکنان پرستاری 79/0±17/3 (حداکثر نمره قابل کسب 4) و تفاوت دو گروه معنادار بود (001/0p<). در هر دو گروه بیش‌ترین میانگین مربوط به حیطه همکاری و کم‌ترین مربوط به حیطه حمایت بود.
نتیجه‌گیری: یافته‌ها نشان داد درک پرستاران و مادران از مراقبت خانواده محور مثبت است، ولی پرستاران به طور معناداری درک مثبت‌تری نسبت به مادارن دارند. این می­تواند امیدوار کننده باشد و نیاز است که کارکنان پرستاری نسبت به مشارکت مادران در مراقبت کوشا باشند، تا کودک از مراقبت بهتری برخوردار شود.
 
شیما مرادنژاد، علی منتظری، رویا صادقی، آذر طل، میر سعید یکانی‌نژاد، بهرام محبی،
دوره 26، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: پوکی استخوان (Osteoporosis) یک بیماری خاموش و پیش‌رونده است که با افزایش سن موجب ناتوانی و معلولیت در افراد، به خصوص در زنان می‌شود و تبعات جبران‌ناپذیری در زندگی آنان ایجاد می‌کند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر مدل بزنف بر رفتارهای ارتقا دهنده سلامت جهت پیش‌گیری از استئوپروز در زنان تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی شبکه بهداشت جنوب تهران انجام یافته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک پژوهش نیمه تجربی با دو گروه مداخله و کنترل از نوع قبل و بعد است که در مورد 162 نفر (81 نفر گروه مداخله و 81 نفر گروه کنترل) از زنان سنین 30 تا 49 سال مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی درمانی جنوب تهران در سال 1397 انجام یافت. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه اطلاعات زمینه‌ای و فردی، پرسشنامه محقق ساخته براساس سازه‌های مدل بزنف و پرسشنامه استاندارد رفتارهای ارتقا دهنده سلامت HPLP II بود. قبل از اجرای مداخله آموزشی و شش ماه پس از اجرای آن، پرسشنامه‌ها برای هر دو گروه مداخله و کنترل تکمیل شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 21 با استفاده از آزمون‌های آماری کای‌دو، تی‌تست، و تی‌زوجی در سطح معناداری از 05/0p< انجام گرفت.
یافته‌ها: میانگین سنی زنان در این مطالعه 47/5±79/37 سال بود. قبل از مداخله آموزشی دو گروه از نظر متغیرهای زمینه‌ای و فردی و سازه‌های مدل بزنف تفاوت معناداری نداشتند (05/0<p). پس از مداخله آموزشی میانگین نمره سازه‌های مدل بزنف و ابعاد رفتارهای ارتقا دهنده سلامت در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنادار نشان داد (001/0>p).
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه نشان‌دهنده تأثیر مثبت مداخله آموزشی مبتنی بر مدل بزنف بر رفتارهای ارتقا دهنده سلامت به منظور پیش‌گیری از استئوپروز در زنان بود. به‌کارگیری این مدل به عنوان یک الگوی موفق در مداخلات آموزشی در پیش‌گیری از استئوپروز در زنان توصیه می‌شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20130213012460N15
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb