جستجو در مقالات منتشر شده


11 نتیجه برای ابراهیمی

حسین باقری، زهرا شهابی، Z حسین ابراهیمی، فاطمه علایی‌نژاد،
دوره 12، شماره 4 - ( 11-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:خواب یک فرآیند مهم فیزیولوژیک است که اثرات عمیقی بر سلامت روحی و جسمی افراد می‌گذارد. مطالعه حاضر به منظور بررسی ارتباط اختلال خواب و کیفیت زندگی پرستاران صورت گرفته است.
روش بررسی: در بررسی مقطعی و توصیفی- تحلیلی حاضر، تعداد 127 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستان امام حسین (ع) شاهرود به صورت تمام شماری انتخاب و سپس با استفاده از پرسشنامه استاندارد کیفیت خواب پیتزبرگ (Pittsburgh Sleep Quality Index=PSQI) و پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی (Short Form 12=SF-12)، کیفیت خواب و همچنین کیفیت زندگی آنان در ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات توسط نرم‌افزار SPSS 11.5 و با استفاده از آزمون‌های آماری توصیفی واستنباطی انجام یافت.
یافته‌ها: بر اساس یافته‌های مطالعه حاضر، 2/25% از واحدهای مورد بررسی صبح‌کار ثابت، 9/70% نوبت کار در گردش و 9/3% از آنان عصر و شب ثابت بودند. میانگین زمان طی شده برای شروع خواب در واحدهای مورد نظر 2/30 دقیقه برآورد شد و 1/52% اظهار نمودند که بیش از 30 دقیقه بعد از رفتن به بستر به خواب می‌روند. میانگین ساعت بیداری در نمونه‌های حاضر 6 صبح محاسبه گردید و 58% از واحدها اظهار داشتند که حداقل یک ساعت زودتر از زمان مورد نظر خود، از خواب بیدار می‌شوند. بر اساس نتایج به دست آمده، 5/35% از واحدها برای به خواب رفتن مجبور به استفاده از دارو (دستور داده شده توسط پزشک یا خارج از دستور) بودند. آزمون آماری ضریب همبستگی اسپیرمن با 05/0p< ارتباط معناداری بین کیفیت خواب و ابعاد مختلف کیفیت زندگی واحدها نشان داد.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که کیفیت خواب در اکثر پرستاران ضعیف بوده و باعث کاهش معنادار کیفیت زندگی آنان در درک سلامت عمومی، وضعیت ذهنی و درد جسمانی گردیده است.

 


مهناز خطیبان، فاطمه شیرانی، خدایار عشوندی، علیرضا سلطانیان، رامین ابراهیمیان،
دوره 20، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: در ترومای قفسه سینه، جای‌گذاری سیستم تخلیه قفسه سینه لازم است. مشارکت این بیماران در خودمراقبتی نیازمند کسب مهارت است. لذا این مطالعه با هدف تعیین تأثیر به­کارگیری سیستم آموزشی- حمایتی بر مهارت خودمراقبتی بیماران ترومایی دارای سیستم تخلیه قفسه سینه صورت گرفته است .

  روش بررسی: در مطالعه نیمه تجربی حاضر، 62 بیمار ترومایی دارای سیستم تخلیه قفسه سینه در سه بخش­ جراحی بیمارستان بعثت همدان از دی 1391 تا اردیبهشت 1392 شرکت نمودند. به صورت تصادفی، دو بخش به گروه آزمون (31 نفر) و یک بخش به گروه شاهد (31 نفر) اختصاص یافت. نمونه‌ها به صورت در دسترس انتخاب شدند. سیستم آموزشی- حمایتی براساس نیازهای خودمراقبتی بیماران طراحی و به مدت سه روز متوالی برای بیماران اجرا شد. ابزار پژوهش، فرم نیازسنجی خود مراقبتی و چک لیست مشاهده‌ای مهارت خودمراقبتی بیماران بود که در ابتدا و سه روز بعد توسط مشاهده­گر خارجی تکمیل گردید. داده­ها با استفاده از آزمون تی‌مستقل، مجذور کای، من‌ویتنی، ویلکاکسون و کوواریانس در نرم‌افزار SPSS v.16 تحلیل شد .

  یافته‌ها : دو گروه از نظر سن، جنس، سطح تحصیلات، شغل، وضعیت تأهل، و شهرنشین بودن و نیز نیازهای خودمراقبتی همسان بودند (05/0< p ). هرچند افزایش مهارت خودمراقبتی در افراد هر دو گروه شاهد (01/0> p ) و آزمون (0 0 1/0> p ) دیده شد، اما به‌کارگیری سیستم آموزشی- حمایتی سبب کسب مهارت خودمراقبتی بیش‌تر در گروه آزمون گردید (001/0> p ) .

  نتیجه‌گیری: به طور کلی، مهارت­های خودمراقبتی بیماران دارای سیستم تخلیه قفسه سینه، با گذشت زمان افزایش می­یابد، اما به­کارگیری سیستم آموزشی- حمایتی می ­ تواند کسب مهارت­ها را تسهیل کند .

  


سمیه قوی‌پنجه، حسین ابراهیمی، شیرین برزنجه عطری، وحید پاک‌پور، پویا تاروردی‌زاده،
دوره 20، شماره 2 - ( 5-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: بروز افسردگی در میان دانشجویان پرستاری و مامایی شایع است. آموزش مهارت حل مسأله نوعی مداخله روان‌شناختی کوتاه مدت است که می‌تواند در حل مشکلات روان­شناختی استفاده شود. این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت حل مسأله بر کاهش شدت افسردگی دانشجویان پرستاری و مامایی اجرا شده است .

  روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه شبه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه شاهد می‌باشد. جامعه آماری، کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در نیمسال اول 90-89 در دانشکده­های پرستاری و مامایی ارومیه و تبریز بودند. ابتدا مقیاس افسردگی بک در هر دو دانشکده اجرا شد. نمونه پژوهش شامل 92 دانشجو بود که در مقیاس افسردگی نمره 10 و بالاتر کسب کرده بودند و به طور تصادفی به دو گروه مداخله (46 نفر) و شاهد (46 نفر) تقسیم شدند. گروه مداخله در 6 جلسه آموزش مهارت حل مسأله دریافت نمود. در پایان در هر دو گروه مقیاس افسردگی بک اجرا شد. داده­ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد .

  یافته‌ها : نمرات مقیاس افسردگی بک در گروه مداخله از 60/18 به 41/13 و در گروه شاهد از 04/15 به 91/15 تغییر یافت. بر این اساس میانگین نمرات افسردگی گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد کاهش معناداری (001/0 p< ) داشته است.

  نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج مطالعه، آموزش مهارت حل مسأله به عنوان یک مداخله روان‌شناختی کوتاه مدت می‌تواند به ارتقای سلامت روان دانشجویان کمک کرده و زمینه را برای کسب مهارت‌های مراقبتی و ارتقای کیفیت مراقبت‌ پرستاری و مامایی فراهم نماید .

  


فرناز رحمانی، حسین ابراهیمی، فاطمه رنجبر، ال‌ناز اصغری،
دوره 21، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات نشان داده­اند نگرش اعضای خانواده نسبت به بیماری روانی، رفتار آن‌ها را متأثر می­کند و این امر ممکن است باعث کاهش کیفیت مراقبت از بیمار شود. این تحقیق با هدف تعیین تأثیر آموزش گروهی روان­شناختی بر نگرش مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نسبت به بیماری روانی انجام گرفته است.

روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی کنترل شده تصادفی که در 1394 انجام یافته است، تعداد 74 نفر از مراقبان خانوادگی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی که بیماران­شان سابقه بستری در بخش‌های روان­پزشکی بیمارستان روان‌پزشکی رازی تبریز را داشتند، به روش نمونه­گیری تصادفی انتخاب و سپس به طور تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. به مراقبان خانوادگی گروه مداخله طی 8 جلسه آموزش روان­شناختی داده شد. نگرش مراقبان خانوادگی نسبت به بیماری روانی با استفاده از پرسشنامه نگرش نسبت به بیماری­های روانی قبل و بعد از مداخله ارزیابی شد. داده­ها با استفاده از آمار توصیفی، آزمون کای‌دو، تی‌مستقل ، تی‌زوج و تحلیل کواوریانس در نرم‌افزار SPSS v.13مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که در پیش­آزمون اختلاف آماری معناداری از نظر میانگین نمره نگرش نسبت به بیماری روانی بین گروه مداخله و شاهد وجود نداشت (به ترتیب 51/8±54/92 و 43/9±52/90؛ 05/0<p). اما میانگین نمره پس­آزمون گروه مداخله (72/14±43/105) در مقایسه با گروه شاهد (50/7±52/90) به طور معناداری افزایش یافته بود (05/0>p).

نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه نشانگر این است که آموزش روان­شناختی موجب بهبود نگرش مراقبان خانوادگی نسبت به بیماری روانی می­شود. روش­های آموزشی مناسب مانند آموزش روان­شناختی گروهی برای ارتقای نگرش مثبت خانواده­های بیماران مبتلا به اختلال روان­پزشکی می­تواند مؤثر باشد.


طاهره بنیاد کاریزمه، طیبه رحیمی پردنجانی، علی محمدزاده ابراهیمی،
دوره 22، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: رضایتمندی شغلی از اساسی­ترین مؤلفه­های بهداشت روانی در هر شغل و حرفه و یکی از مهم‌ترین عوامل در موفقیت شغلی است. بنابراین شناسایی عوامل مؤثر بر رضایت شغلی ضروری می‌باشد. یکی از این عوامل، توانمندسازی کارکنان است. هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه بین توانمندسازی ساختاری و روان‌شناختی با رضایت شغلی پرستاران می­باشد.

روش بررسی: در این پژوهش مقطعی- همبستگی، جامعه آماری کلیه پرستاران شاغل در بیمارستان‌های دولتی شهر مشهد (4300 نفر) در سال 1394 بودند. نمونه پژوهش 340 نفر از پرستاران بودند که با استفاده از روش نمونه­گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای، انتخاب شدند. شرکت‌کنندگان با استفاده از پرسشنامه شرایط اثربخشی کار-2 (CWEQ-II)، پرسشنامه توانمندسازی روان‌شناختی (PEQ) و شاخص توصیفی شغل (JDI) مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل داده­ها، از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون با استفاده از نرم‌افزار SPSS v.19 و در بخش اعتباریابی از تحلیل عامل تأییدی با استفاده از نرم‌افزار AMOS-21 استفاده شد.

یافته‌ها: یافته­ها نشان داد، رابطه چندگانه معناداری بین مؤلفه‌های توانمندسازی ساختاری و توانمندسازی روان‌شناختی با رضایت شغلی وجود دارد (286/0=R2، 001/0>p). از بین هشت متغیری که در تحلیل رگرسیون به روش مرحله‌ای وارد شدند سه متغیر احساس معناداری (30/0=β، 001/0>p)، احساس مؤثر بودن (25/0=β، 001/0>p) و دسترسی به حمایت (13/0= β، 001/0>p) با همدیگر 6/28% واریانس رضایت شغلی را پیش‌بینی می‌کنند.

نتیجه‌گیری: نتایج، اهمیت توانمندسازی روان‌شناختی، احساس معناداری، احساس مؤثر بودن و دسترسی به حمایت را به عنوان پیش­بین­های قوی برای رضایت شغلی نشان می­دهد. بنابراین توصیه می­شود با فراهم ساختن شرایط لازم برای توانمندسازی پرستاران، رضایت شغلی و به دنبال آن کارایی و احساس رضایت از زندگی آنان افزایش یابد.


الهام امیری، حسین ابراهیمی، مریم وحیدی، محمد اصغری جعفرآبادی، حسین نامدار ارشتناب،
دوره 23، شماره 4 - ( زمستان 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: حساسیت اخلاقی دارای ابعاد مختلفی شامل وجود احساسات فردی، توانایی­های علمی، توان استدلال و تصمیم­گیری است که برای دستیابی به آن وجود برخی ویژگی­های فردی و آمادگی­های آموزشی ضروری است. این مطالعه با هدف تعیین حساسیت اخلاقی و ارتباط آن با مشخصات فردی و شغلی پرستاران شاغل در بخش­های داخلی انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی همبستگی با مشارکت ۱۹۸ پرستار در بخش­های داخلی بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تبریز در سال ۱۳۹۵ انجام یافت. ابزار جمع­آوری داده­ها فرم مشخصات فردی و شغلی و پرسشنامه حساسیت اخلاقی (MSQ) بود. دادهها در نرم­افزار SPSS نسخه ۱۳ با استفاده از آمار توصیفی و آزمون­های t-test، ضریب همبستگی پیرسون، ANOVA تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: میانگین حساسیت اخلاقی پرستاران 48/0±84/4 (از ۷) بود. بیش‌ترین نمره حساسیت اخلاقی در ابعاد «آگاهی از نحوه ارتباطات بین فردی» و «تبعیت از قوانین» و کم‌ترین نمره در ابعاد «احترام به استقلال مددجو» و «تجربه کشمکش­های اخلاقی» بود. سن پرستاران با ابعاد «احترام به­ استقلال مددجو» (008/0=p) و «تبعیت از قوانین» (034/0=p) ارتباط معنادار و معکوس داشت. همچنین بین بعد «تبعیت از قوانین» با سابقه کار، ارتباط معنادار و معکوس وجود داشت (009/0=p).
نتیجه‌گیری: با توجه به کسب نمره پایین در بعد «احترام به استقلال مددجو» در مطالعه حاضر پیشنهاد می­شود تا در آموزش ضمن خدمت و همچنین در تدوین برنامه‌های آموزشی پرستاری، مراقبت مددجو محور و تأکید بر استقلال بیماران مورد توجه قرار گیرد.
 
حسین ابراهیمی، حسین نامدار ارشتناب، محمد اصغری جعفرآبادی، مریم وحیدی،
دوره 25، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: ایجاد و حفظ محیط ایمن، یک بخش مهم از مراقبت در بخش­های روان‌پزشکی است. نتایج مطالعات قبلی نشان می­دهد که برخی ویژگی­های محیط فیزیکی، ایمنی بخش را تسهیل می­کند. تجارب افرادی که بیش‌ترین حضور در این محیط­ها را دارند، می­تواند بهترین منبع جهت شناسایی این ویژگی­ها ­باشد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تبیین درک بیماران و کارکنان از ویژگی­های محیط فیزیکی ایمن در بخش­های روان‌پزشکی انجام یافته است.
روش بررسی: در این مطالعه کیفی توصیفی اکتشافی، هفت نفر از بیماران در حال ترخیص و نوزده نفر از کارکنان شاغل در بخش­های روان‌پزشکی مورد مصاحبه قرار گرفتند و همچنین 84 ساعت مشاهده در عرصه صورت گرفت. داده­ها با استفاده از رویکرد تحلیل محتوای کیفی با روش Graneheim و Lundman تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که محیط فیزیکی ایمن در بخش­های روان‌پزشکی به معنای «داشتن محیط زندگی عاری از حوادث» است. این درون‌مایه، انتزاعی شده دو طبقه اصلی شامل «داشتن طرح پیشگیری­کننده از حوادث» و «داشتن محیط زندگی طبیعی (نرمال)» است. «حذف یا تعدیل اسباب حادثه آفرین»، «بخش­های متناسب با ویژگی­ بیماران» و «شرایط تسهیل‌کننده عملکرد کارکنان» زیرطبقات طبقه داشتن طرح پیشگیری­کننده از حوادث و «فعالیت­های هدفمند و معنادار»، «شرایط سالم و خوشایند» و «تأمین حریم بیمار» زیرطبقات طبقه «داشتن محیط زندگی طبیعی (نرمال)» است.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر، جهت پیشگیری از آسیب روانی و جسمی به بیماران و کارکنان در بخش­های روان‌پزشکی ضروری است تا یک محیط فیزیکی ایجاد شود که عاری از امکان وقوع حوادث باشد و در عین حال نیازهای روزمره بیماران تأمین شود.
 
بیتا کوشکی، حسین ابراهیمی، سیده سولماز طالبی، نسرین فدائی اقدم، محبوبه خواجه،
دوره 27، شماره 4 - ( 10-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: درد در هنگام دسترسی به عروق بخش جدایی‌ناپذیری از زندگی بیماران همودیالیزی است. هدف از مطالعه حاضر تعیین تأثیر کاربرد زنجبیل موضعی بر درد ناشی از ورود سوزن به فیستول بیماران همودیالیزی است.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 100 بیمار همودیالیزی به صورت متوالی از دو بیمارستان شاهرود در سال 1398 انتخاب و با روش تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص داده شدند. برای گروه مداخله، 20 دقیقه قبل از ورود سوزن به فیستول شریانی وریدی از پماد زنجبیل و برای گروه کنترل از مراقبت معمول استفاده شد. درد بیماران پس از ورود سوزن، با ابزار عددی نمره­دهی درد ارزیابی شد. داده­ها با استفاده از نرم­افزار SPSS نسخه 18 و آزمون­های آماری کای‌دو، فیشر و تی‌مستقل آنالیز شد.
یافته‌ها: تفاوت آماری معناداری بین میانگین و انحراف استاندارد نمره درد در گروه کنترل (26/1±46/8) و مداخله (29/1±08/5) وجود داشت (001/0>p). به علاوه، اکثر افراد گروه مداخله درد متوسط و بیشتر افراد گروه کنترل درد شدید را تجربه نمودند.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج پژوهش می­توان گفت که به نظر می­رسد استفاده از زنجبیل موضعی که ارزان و تقریباً فاقد عارضه جانبی است، بر کاهش شدت درد هنگام ورود سوزن به فیستول شریانی وریدی بیماران همودیالیزی مؤثر بوده و استفاده از آن در بخش­های همودیالیز توصیه می­شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20190825044608N1
 
مهناز ابوذری، اعظم ملکی، سعیده مظلوم‌زاده، لقمان ابراهیمی،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: میانگین شاخصهای رشد در نوزادان حاصل از بارداری ناخواسته، نسبت به سایر نوزادان کمتر است. استرس ادراک شده در این مادران می‌تواند اثر مضاعفی در کاهش ترشح شیر داشته باشد. با توجه به اهمیت شیردهی در سلامت مادر و کودک، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر مشاوره زوجی مبتنی بر حمایت همسر بر استرس ادراک شده و بهبود خودکارآمدی شیردهی زنان با بارداری ناخواسته انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی تصادفی شاهددار  60 نفر از زنان با بارداری ناخواسته مراجعهکننده به مراکز جامع سلامت شهرستان خدابنده در سال 1400 به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی بلوک 4 تایی به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. گروه کنترل مراقبت معمول و گروه مداخله 6 جلسه مشاوره زوجی مبتنی بر حمایت همسر، دو بار در هفته دریافت کردند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه خودکارآمدی شیردهی دنیس، پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن در سه مرحله، قبل، بلافاصله بعد از مداخله و شش هفته پس از زایمان جمعآوری و در نرمافزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آمار توصیفی، آزمون کایدو، آزمون دقیق فیشر ، آزمون تیمستقل و آنالیز واریانس دوطرفه با اندازهگیری مکرر در سطح اطمینان 95% تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: در گروه مشاوره میانگین خودکارآمدی شیردهی بلافاصله بعد از مداخله و شش هفته پس از زایمان نسبت به قبل از مداخله افزایش و در گروه کنترل کاهش داشت (001/0p<). در گروه مشاوره میانگین نمره استرس ادراک شده بلافاصله بعد مداخله و شش هفته پس از زایمان نسبت به قبل مداخله کاهش و در گروه کنترل افزایش معناداری داشت (001/0p<).
نتیجه‌گیری: مشاوره زوجی مبتنی بر حمایت همسر در بهبود خودکارآمدی شیردهی و کاهش استرس ادراک شده پس از زایمان در زنان با بارداری ناخواسته مؤثر بود. به نظر می­رسد حضور همسران در برنامه مشاوره شیردهی اقدام مناسبی است که می‌تواند مورد توجه برنامهریزان در این حوزه قرار گیرد.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20150731023423N18

 
فاطمه ابراهیمی، عزت جعفرجلال، طاهره نجفی قزلجه، شیما حقانی،
دوره 29، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: تلاش برای بهبود کیفیت، موضوع مهم در نظام خدمات و مراقبت پرستاری است. همه‌گیری کووید-19 چالش‌های بزرگی را برای نظام‌های مراقبت‌های بهداشتی و به‌ویژه برای بخش‌های مراقبت‌ ویژه ایجاد کرده است که می‌تواند در کیفیت مراقبت پرستاری ارایه شده به این بیماران مؤثر باشد. هدف مطالعه حاضر تعیین کیفیت مراقبت پرستاری در پرستاران بخش مراقبت ویژه کووید-19 بوده است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- مقطعی که در سال 1401-1400 انجام یافت، 142 پرستار از بیمارستانهای ولیعصر(ع)، امیرکبیر، امیرالمومنین(ع) و خوانساری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اراک به روش سرشماری مورد مطالعه قرار گرفتند. پرسشنامه کیفیت مراقبت پرستاری Martins که شامل 25 سؤال در هفت حیطه است، توسط شرکت‌کنندگان تکمیل شد. تحلیل داده‌ها در نرمافزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمون‌های تیمستقل، تحلیل واریانس یک‌طرفه و ضریب همبستگی Pearson انجام یافت.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت مراقبت پرستاری 74/7±83/83 بوده است که با توجه با بالاتر بودن نسبت به نمره میانه ابزار (5/62) مطلوب ارزیابی می‌شود. سایر نتایج حاکی از آن بود که در میان مشخصات فردی پرستاران، کیفیت مراقبت پرستاری با نوع استخدام (003/0=p)، سن، سابقه کار و سابقه کار در بخش ویژه (001/0>p) ارتباط آماری معنادار داشته است.
نتیجه‌گیری: با توجه به ارتباط معنادار بین کیفیت مراقبت پرستاری با نوع استخدام، سن و سابقه کار شرکتکنندگان در این پژوهش، توصیه می‌شود مدیران حوزه‌ سلامت با لحاظ کردن تجربه پرستاران متبحر در بخش‌های ویژه، گامی مؤثر در تدوین سیاست‌های لازم در جهت ارتقای کیفیت مراقبت پرستاری بردارند.

 
طاهره عبدیان، فاطمه ابراهیمی، ساره قربانی، نجمه عابدی‌شرق،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان پستان شایع­ترین نوع سرطان در جهان است که مشکلات جسمانی و بار روانی زیادی برای مبتلایان به وجود می­آورد. آموزش یکی از روش­های کاهش مشکلات روان­شناختی این بیماران به‌شمار می­رود. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش پذیرش و تعهد و روان­شناسی مثبت در سلامت روان و تاب­آوری زنان مبتلا به سرطان پستان انجام گرفته است.
روش بررسی: این پژوهش یک طرح شبه آزمایشی دوگروهی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون است که در مورد 60 زن مبتلا به سرطان پستان در مرکز سرطان خاتم الانبیا (ع) شهر جهرم در سال 1399-1400 انجام گرفته است. بیماران از طریق روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به‌طور تصادفی در گروه‌های آموزش پذیرش و تعهد (پذیرش آن چه خارج از کنترل است و تعهد جهت غنی ساختن زندگی) و روان­شناسی مثبت (با تأکید بر توانمندی‌های فردی و احساسات مثبت) قرار گرفتند. از آن­ها خواسته شد قبل از جلسات و یک هفته پس از پایان جلسات به پرسشنامه­های ارزیابی تاب‌آوری و سلامت روان پاسخ دهند. داده­ها با استفاده از آنالیز کوواریانس چندمتغیره در سطح معناداری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج آنالیز کوواریانس چندمتغیره نشان داد که هیچ تفاوت معناداری در تاب‌آوری و سلامت روان (318/2=F، 110/0=p) پس از تعدیل نمرات پیش­آزمون بین دو گروه مداخله وجود ندارد. تغییرات در سلامت روان و تاب‌آوری از نظر بالینی به ترتیب در 75% و 42% از اعضای گروه پذیرش و تعهد و 65% و 46% از گروه روان­شناسی مثبت معنادار بود.
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌ها، هر دو روش آموزش گروهی «پذیرش و تعهد» و «روان­شناسی مثبت» در افزایش تاب‌آوری و سلامت روان بیماران مبتلا به سرطان پستان مؤثر هستند. این یافته فرصت­های بیشتری را برای مراقبان سلامت فراهم می­کند تا رویکرد متناسب با ویژگی‌های مراقب و ویژگی­های شخصیتی مراجعان اتخاذ نمایند.

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb