13 نتیجه برای اسدی
احمدعلی اسدی نوقابی، مرضیه شبان، سقراط فقیهزاده، منیره اسدی،
دوره 14، شماره 4 - ( 12-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: درمانهای جراحی یکی از اضطرابآورترین وقایعی است که ممکن است در زندگی هر فرد رخ دهد. در اعمال جراحی قلب با توجه به خطرات و عوارض، اضطراب در سطح وسیعتری خود را نشان میدهد. اهمیت اضطراب در بیماران نامزد جراحی قلب لزوم پیشگیری از وقوع و استفاده از روشهای کاهنده اضطراب را مورد تأکید قرار میدهد. این پژوهش با هدف تعیین میزان تأثیر برنامه بازتوانی قلبی فاز 1 بر اضطراب بیماران نامزد جراحی بایپس عروق کرونر صورت گرفته است.روش بررسی: این مطالعه مداخلهای از نوع کارآزمایی بالینی است که در آن 60 نفر از بیماران نامزد جراحی بایپس عروق کرونر بستری در بخشهای قلب و جراحی قلب بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران که دارای ویژگیهای شرکت در پژوهش بودند، به روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شده و به صورت تخصیص تصادفی در یک گروه تجربه و یک گروه شاهد قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی و بیماری و پرسشنامه استاندارد شده Spiellberger بود. پژوهش طی سه مرحله صورت گرفت: ابتدا در زمان بستری سطح اضطراب هر دو گروه (تجربه و شاهد) بررسی شد. در مرحله دوم برای گروه تجربه برنامه بازتوانی فاز 1 قلبی (شامل انجام تمرینات ورزشی، انجام فعالیتهای روزانه) اجرا شد. در مرحله سوم، در گروه تجربه بحث و گفتگو با بیمار در مورد شرایط قبل، حین و بعد از جراحی انجام گرفت. مراقبتها برای گروه شاهد صرفاً به صورت معمول بخش انجام گرفت. پس از اجرای مداخله (عصر روز قبل از عمل) و در زمان ترخیص، مجدداً سطح اضطراب همه بیماران (تجربه و شاهد) بررسی شد. و در نهایت، اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمون تی، مجذور کای و فریدمن و نرمافزار SPSS v.13 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: یافتههای پژوهش بیانگر آن است که دو گروه از نظر مشخصههای جمعیتشناختی و سطح اضطراب زمان بستری همگن بودند. در گروه تجربه، بعد از اجرای بازتوانی، میزان اضطراب کاهش معناداری داشت (001/0p<). همچنین بین میزان اضطراب دو گروه بعد از مداخله تفاوت آماری معناداری دیده شد (015/0=.(p در زمان ترخیص نیز بین میزان اضطراب دو گروه تفاوت معناداری وجود داشت (038/0=p).
نتیجهگیری: این پژوهش نشان داد که اجرای فاز 1 بازتوانی قلبی در بیماران نامزد جراحی بایپس عروق کرونر سبب کاهش اضطراب این بیماران شده است. بنابراین میتوان استفاده از روش یاد شده را در این گونه بیماران توصیه نمود.
معصومه ذاکریمقدم، اسماعیل شریعت، احمد علی اسدی نوقابی، عباس مهران، وحید سقراطی،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: درد بعد از عمل جراحی میتواند باعث بروز عوارض متعدد و عدم رضایت بیمار گردد. کنترل درد بعد از عمل جراحی، به طور قابل توجهی در روند بهبودی بعد از عمل جراحی، طول مدت بستری و میزان رضایت بیماران عمل شده مؤثر است. یکی از عوامل مؤثر در کنترل درد، میزان آگاهی پرستاران در مورد درد و روشهای تسکین آن میباشد. با توجه به این که درد پس از عمل جراحی CABG یک معضل برای بیماران میباشد، مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین آگاهی پرستاران از درد و میزان رضایت بیماران تحت CABG از تسکین درد، انجام یافته است.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مقطعی توصیفی - تحلیلی است که در سال 1386 انجام یافته است. نمونههای مورد مطالعه شامل 100 نفر از پرستاران شاغل در بخشهای ICU قلب بیمارستانهای منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران و 200 نفر از بیماران تحت CABG در 24 ساعت اول پس از عمل و پس از خارج شدن لوله تراشه بود که به روش نمونهگیری آسان انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون کایدو، همبستگی پیرسون) در نرمافزار SPSS v.11.5 استفاده گردید.
یافتهها: بین میزان آگاهی پرستاران از کنترل درد پس از عمل و میزان رضایت بیماران از تسکین درد ارتباط معناداری وجود داشت، اما بین میزان آگاهی پرستاران از ماهیت درد و میزان رضایت بیماران از تسکین درد ارتباط معناداری مشاهده نشد. همچنین آزمونهای آماری نشان داد که بین مشخصات پرستاران از جمله سن، جنس، بیمارستان محل خدمت و سابقه خدمت، با میزان آگاهی آنها در مورد ماهیت و تسکین درد ارتباط معناداری وجود دارد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد پرستاران توانستهاند دانش نظری خود در زمینه کنترل درد را در مراقبت از بیماران به کار گیرند. همچنین میتوان استنباط نمود که آگاهی پرستاران در مورد ماهیت درد ممکن است در تسکین درد بیماران تأثیری نداشته باشد.
احمدعلی اسدی نوقابی، محمد قلیزاده گردرودباری، میترا ذوالفقاری، عباس مهران،
دوره 18، شماره 3 - ( 5-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: درد پدیدهای شایع در بیماران با کاهش سطح هوشیاری است و از طرفی بررسی درد در این بیماران به علت ناتوانی در بیان آن کاری مشکل است. لذا از شاخصهای رفتاری قابل مشاهده برای بررسی درد در این بیماران استفاده میشود. هدف این مطالعه تعیین میزان تأثیر بهکارگیری ابزار مشاهدهای بررسی درد در بیماران با کاهش سطح هوشیاری بر عملکرد پرستاران در ثبت درد و بررسی مجدد درد پس از اقدامات تسکینی میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی با طراحی قبل و بعد، 106 پرستار شاغل در بخشهای مراقبتهای ویژه عمومی بیمارستانهای منتخب وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1390 به روش نمونهگیری آسان انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابتدا عملکرد پرستاران در زمینه ثبت وجود درد در پرونده، ثبت اقدامات تسکینی و میزان بررسی مجدد درد بیماران با کاهش سطح هوشیاری سه بار با استفاده از چک لیست پژوهشگر ساخته به دنبال رویه ساکشن و تغییر حالت، مورد بررسی قرار گرفت. سپس نحوه بهکارگیری ابزار مشاهدهای درد به صورت انفرادی در یک جلسه یک ساعته به پرستاران آموزش داده شد. یک هفته پس از مداخله، عملکرد پرستاران آموزش دیده مجدداً در همان زمینهها ارزیابی شد. در نهایت اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از آزمون ویلکاکسون در نرمافزار SPSS v.16 مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد که بهکارگیری ابزار مشاهدهای بررسی درد منجر به بهبود عملکرد پرستاران در زمینههای ثبت وجود درد در بیمار (209/0=p) و ثبت اقدامات تسکینی انجام شده مربوط به درد (117/0=p) در پرونده نشد. اما عملکرد پرستاران در مورد ارزیابی مجدد درد بیماران پس از انجام اقدامات تسکینی قبل و بعد از مداخله اختلاف آماری معناداری (001/0p<) نشان داد. به این معنی که عملکرد پرستاران بعد از مداخله در این زمینه بهتر شد.
نتیجهگیری: ابزار مشاهدهای بررسی درد میتواند حساسیت پرستاران را نسبت به وجود درد در بیماران غیر هوشیار افزایش دهد و پرستار را وادار به بررسی مجدد درد پس از انجام اقدامات تسکینی کند. اما این ابزار رغبتی را در پرستاران جهت مستندسازی فرایند تسکین درد به وجود نیاورد. پیشنهاد میشود که در مطالعات بعدی، تأثیر این ابزار روی جنبههای دیگر مدیریت درد همچون تشخیص درد و انجام اقدامات دارویی و غیردارویی مورد مطالعه قرار گیرد.
میترا ذوالفقاری، پویا فرخنژاد افشار، احمدعلی اسدی نوقابی، مهدی اجری خامسلو،
دوره 18، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش کیفیت خواب از مشکلات شایع بیماران بستری در بخشهای مراقبت ویژه است. خواب مناسب و کافی برای سلامت و بهبودی ضروری است. هدف این مطالعه بررسی تأثیر راهکارهای تعدیل عوامل محیطی بر خواب بیماران بستری در واحد مراقبت کرونری بوده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مداخلهای نیمه تجربی و یک سوکور است. نمونه مورد مطالعه تعداد 60 بیمار بستری در بخش مراقبت ویژه قلب بیمارستان شریعتی بودند که از طریق نمونهگیری در دسترس انتخاب و به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. در گروه شاهد کیفیت خواب در ابتدای بستری و سه روز بعد از آن با استفاده از شاخص کیفیت خواب پیتسبورگ اندازهگیری شد و در گروه آزمون به همین روش کیفیت خواب بیماران همراه با انجام راهکارهای تعدیل عوامل محیطی شامل: تنظیم نور محیط و کاهش صدا در طی سه روز بستری سنجیده شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی (مجذور کای و تیزوج و مستقل) در نرمافزار SPSS v.18 استفاده شد.
یافتهها: یافتههای تحقیق حاضر کاهش معناداری را در کیفیت خواب گروه شاهد پس از بستری، نسبت به گروه آزمون نشان داد (001/0p<). اما تغییرات کیفیت خواب قبل و بعد از بستری در گروه آزمون از لحاظ آماری معنادار نبود (08/0=p).
نتیجهگیری: کیفیت خواب گروه شاهد پس از بستری کاهش معناداری را نشان داد، در حالی که در کیفیت خواب گروه آزمون تغییر معناداری مشاهده نشد. بنابراین استفاده از راهکارهای تعدیل عوامل محیطی میتواند کیفیت خواب بیماران را پس از بستری در واحد مراقبت کرونری بهبود دهد.
بهاره رفیعی، مرضیه اکبرزاده، نسرین اسدی، نجف زارع،
دوره 19، شماره 1 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش اضطراب مادر در دوران حاملگی نقش مهمی در سلامت روانی- فیزیکی مادر و جنین دارد. این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر آموزش دلبستگی و آرامسازی بر اضطراب سه ماهه سوم حاملگی و افسردگی پس از زایمان در زنان نخست باردار انجام یافته است .
روش بررسی: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی است که در آن 126 زن نخست باردار طی سال 1391 در بیمارستانهای حافظ و شوشتری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز شرکت کرده و به روش تصادفی در سه گروه 42 نفری آرامسازی، دلبستگی و شاهد قرار گرفتند. قبل و بعد از مداخله پرسشنامه اضطراب اسپیلبرگر و افسردگی بک تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روشهای آماری آنالیز واریانس یک طرفه، LSD و مجذور کای صورت گرفت .
یافتهها : قبل از مداخله هر سه گروه از لحاظ میانگین نمره کلی و ابعاد شخصیتی و موقعیتی اضطراب و همچنین نمره افسردگی همگن بودند. آزمون آماری آنالیز واریانس نشان داد که یک ماه پس از مداخله، میانگین نمره اضطراب زنان در هر سه گروه اختلاف آماری معنادار (03/0= p ) داشته است. آزمون آماری LSD (01/0 p< ) نشان داد که اختلاف میانگین نمره اضطراب بین گروه دلبستگی با گروه شاهد و همچنین بین گروه آرامسازی با گروه شاهد (001/0> p ) معنادار بوده است. ولی بین گروههای دلبستگی و آرامسازی (2/0= p ) اختلاف معناداری مشاهده نشد. آزمون آماری آنالیز واریانس، نشان داد که پس از مداخله در گروههای آزمون و شاهد اختلاف معناداری (04/0= p ) در میانگین نمره اضطراب موقعیتی وجود داشته است. آزمون LSD نشان داد که میانگین نمرات اضطراب موقعیتی در گروه دلبستگی (02/0= p ) و آرامسازی (01/0 p< ) نسبت به گروه شاهد به طور معنادار کاهش یافته است. آزمون آماری آنالیز واریانس نشان داد که پس از مداخله اختلاف معناداری (2/0= p ) از لحاظ جنبه شخصیتی اضطراب در سه گروه مطالعه دیده نشده است. همچنین سه گروه از لحاظ میانگین نمرات افسردگی پس از زایمان اختلاف معناداری داشتند (002/0= p ). آزمون تعقیبی LSD نشان داد که میانگین نمرات افسردگی پس از زایمان در گروه دلبستگی و شاهد (01/0= p ) و آرامسازی و شاهد (01/0= p ) اختلاف معنادار داشته است .
نتیجهگیری: اجرای برنامه آموزش دلبستگی و مهارتهای آرامسازی در بارداری سبب کاهش اضطراب دوران حاملگی و افسردگی پس از زایمان گردید. از این رو توصیه میشود که در برنامه معمول مراقبتهای دوران بارداری فرآیندهای فوق گنجانده شود .
فاطمه بهشت آیین، میترا ذوالفقاری، احمدعلی اسدینوقابی، عباس مهران،
دوره 19، شماره 3 - ( 9-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: پنومونی مربوط به ونتیلاتور شایعترین عفونت در بخش مراقبت ویژه است که با افزایش مرگ و میر، هزینه درمان و طولانی شدن مدت اقامت فرد در بیمارستان همراه است. پرستاران نقش عمدهای در پیشگیری از این عفونتها ایفا میکنند. مطالعه حاضر با هدف بررسی عملکرد پرستاران بخشهای ویژه در زمینه پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور صورت گرفته است .
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی 110 پرستار شاغل در بیمارستان های منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران به روش در دسترس وارد مطالعه شدند. پرسشنامه شامل فرم مشخصات جمعیتشناختی و شغلی و چک لیست مشاهدهای عملکرد با (32 گویه در 6) حیطه مراقبتی براساس توصیههای مبتنی بر شواهد موجود در راهنماهای بالینی پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور بود. عملکرد هر پرستار سه مرتبه با استفاده از چک لیست مشاهده میشد. در نهایت عملکرد پرستاران در سه سطح نامطلوب (زیر 50%)، نسبتاً مطلوب (50 تا 75%) و مطلوب (بالاتر از 75%) طبقهبندی شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از جداول فراوانی- میانگین و انحراف معیار و همچنین آزمون همبستگی آزمون پیرسون استفاده شد .
یافتهها : نتیجه مطالعه نشان داد که میانگین امتیاز پرستاران در زمینه پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور 79/5 ± 80/46 میباشد و 4/66% پرستاران عملکرد نامطلوب و 6/33% عملکرد نسبتاً مطلوبی داشتند و هیچکدام از پرستاران عملکرد مطلوبی نداشتند. بالاترین میانگین امتیاز در حیطه احتیاط تماسی (67/9 ± 72) و کمترین میانگین امتیاز در حیطه بهداشت دهان (40/17 ± 78/18) بود .
نتیجهگیری: با توجه به این که عملکرد اکثر پرستاران در زمینه پیشگیری از پنومونی مربوط به ونتیلاتور در سطح نامطلوب بود، توجه بیشتر همراه با طراحی تمهیدات لازم جهت آموزش پرستاران و ارایه امکانات کافی برای بهبود کیفیت مراقبتهای بالین در این زمینه ضروری است .
امین ساکی، عباس هوشمند بهابادی، احمدعلی اسدی نوقابی، عباس مهران،
دوره 20، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: کمبود آگاهی در مورد بیماری سکته حاد قلبی و مراقبتها و درمانهای مرتبط با آن موجب بروز اضطراب و تنش در این بیماران میگردد. بهکارگیری شیوه آموزشی مناسب میتواند در تعدیل اضطراب این بیماران مؤثر باشد. بر همین اساس مطالعه حاضر با هدف بررسی و مقایسه تأثیر دو شیوه آموزش چهره به چهره و الکترونیک بر اضطراب آشکار بیماران بستری سکته حاد قلبی انجام گرفته است .
روش بررسی: مطالعه حاضر به صورت تجربی در بخشهای مراقبتهای ویژه بیمارستانهای رسول اکرم، امام خمینی و بهارلوی دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 91-1390 انجام گرفته است. تعداد نمونههای مورد پژوهش 105 بیمار بوده که به شیوه بلوکبندی در سه گروه 35 نفره (چهره به چهره، الکترونیک و شاهد) قرار داده شدند. ابزار جمعآوری دادهها شامل فرم مشخصات جمعیتشناختی و پرسشنامه اضطراب موقعیتی اشپیلبرگر بوده است. محتوای آموزشی یکسان در مورد سکته حاد قلبی، درمانها و مراقبتهای لازم مرتبط با آن به صورت چهره به چهره و الکترونیکی به گروههای مداخله ارایه شد. میزان اضطراب بیماران 1 ساعت قبل و 6 ساعت بعد از آموزش در هر سه گروه اندازهگیری و مقایسه شد. دادهها با آمار توصیفی و آزمونهای آماری تیزوجی و آنالیز واریانس یک طرفه در نرمافزار SPSS v.16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .
یافتهها : نتایج نشان داد تأثیر دو شیوه آموزش چهره به چهره و الکترونیکی بر کاهش میزان اضطراب بیماران مشابه بوده و میانگین نمره اضطراب آنان تفاوت آماری معنادار نداشته است (946/0= p ). همچنین این دو شیوه در مقایسه با گروه شاهد موجب کاهش معنادار میانگین اضطراب بیماران مبتلا به سکته حاد قلبی شده است .
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه مؤید آن است که هر دو شیوه آموزش چهره به چهره و الکترونیک به طور معناداری در کاهش اضطراب آشکار بیماران مبتلا به سکته حاد قلبی مؤثر هستند. با توجه به اثرات مثبت آموزش چهره به چهره و الکترونیک در کاهش سطح اضطراب بیماران و اهمیت این مسأله در امر مراقبت از بیماران قلبی، پیشنهاد میشود پرستاران بالینی از این دو شیوه آموزشی با توجه به شرایط و ترجیح مددجو استفاده نمایند .
فاطمه سوخک، میترا ذوالفقاری، احمدعلی اسدی نوقابی، حمید حقانی،
دوره 20، شماره 3 - ( 8-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از داروها به صورت روزانه پایه و اساس مدیریت بیماری در تمام بیماران همودیالیزی میباشد. عدم تبعیت از رژیم دارویی باعث افزایش میزان بروز عوارض و مشکلات در این بیماران میشود. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر مداخله شناختی-رفتاری بر تبعیت از رژیم دارویی در بیماران همودیالیزی انجام یافته است .
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی در بخش همودیالیز بیمارستان امام رضا (ع) لار و ولیعصر (عج) لامرد انجام یافته است (سال 1392). نمونههای پژوهش 70 بیمار بودند که به طور تصادفی در دو گروه مداخله (35 نفر) و شاهد (35 نفر) قرار گرفتند. در گروه مداخله، مداخله شناختی-رفتاری شش مرحلهای (شناسایی مشکل بیمار، ایجاد اعتماد به نفس و تعهد، افزایش آگاهی از رفتار، طراحی و اجرای یک برنامه آموزشی، ارزشیابی برنامه طراحی شده، حفظ تغییر رفتار مطلوب) انجام یافت. میزان تبعیت بیماران از رژیم دارویی با استفاده از پرسشنامه پژوهشگرساخته به روش خودگزارشدهی، قبل و بعد از مداخله بررسی شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون آماری t مستقل در نرمافزار SPSS انجام یافت .
یافتهها : میانگین و انحراف معیار نمره تبعیت از رژیم دارویی بیماران قبل از مداخله در گروه مداخله 56/4 ± 77/20 و گروه شاهد 65/3 ± 34/22 بود و دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشتند (11/0= p ). بعد از انجام مداخله، دو گروه از نظر میزان میانگین نمره تبعیت از رژیم دارویی تفاوت آماری معناداری نشان دادند (001/0 p< ) .
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه مؤید آن است که مداخله شناختی-رفتاری به طور معناداری در بهبود تبعیت از رژیم دارویی مؤثر میباشد. با توجه به اثرات مثبت مداخله شناختی-رفتاری در بهبود تبعیت از رژیم دارویی و اهمیت این مسأله در امر مراقبت از بیماران تحت همودیالیز، پیشنهاد میشود پرستاران بالینی از این شیوه استفاده نمایند .
لادن باقربیک تبریزی، الهام نواب، پویا فرخنژاد افشار، احمدعلی اسدی نوقابی، حمید حقانی،
دوره 21، شماره 1 - ( 3-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبان بیماران مبتلا به آلزایمر نقش مهمی در مراقبت از این بیماران دارند، اما بار مراقبتی، آنان را در معرض مشکلات مختلف از جمله مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی- اقتصادی قرار میدهد. هدف تحقیق حاضر تعیین تأثیر آموزش مداخلات رفتاری- شناختی بر بار مراقبتی مراقبان خانوادگی سالمندان مبتلا به آلزایمر بوده است .
روش بررسی: تحقیق حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی کنترل شده از نوع غیرتصادفی است که در مورد 70 نفر از مراقبان خانوادگی سالمندان مبتلا به آلزایمر (35 نفر گروه شاهد و 35 نفر گروه آزمون) انجام یافته است. در ابتدا بار مراقبتی مراقبان از طریق پرسشنامه بار مراقبتی ZARIT اندازهگیری شد. 6 هفته پس از مداخله بار مراقبتی دوباره در هر دو گروه اندازهگیری شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها، از آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمونهای تیزوجی، تیمستقل، مجذور کای) استفاده گردید .
یافتهها : نمره بار مراقبتی در گروه شاهد و آزمون قبل از مداخله به ترتیب 98/5 ± 57/42 و 77/6 ± 54/44 بود (20/0= p ). پس از مداخله، بار مراقبتی گروه شاهد 87/5 ± 86/44 و گروه آزمون 88/5 ± 54/39 شد که نشاندهنده کاهش معنادار بار مراقبتی در گروه آزمون بود (001/0> p ) .
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه حاضر نشاندهنده کاهش معنادار میانگین بار مراقبتی در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد، بعد از انجام آموزش مداخلات رفتاری- شناختی، بود. بنابراین آموزش مداخلات رفتاری- شناختی میتواند به عنوان راهکاری مؤثر جهت کاهش بار مراقبتی مراقبان سالمندان مبتلا به آلزایمر پیشنهاد شود .
مژگان میرغفوروند، سکینه محمدعلیزاده چرندابی، محمد اصغری جعفرآبادی، صونیا اسدی،
دوره 22، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: خشونت علیه زنان مشکل اجتماعی بزرگی است که سلامت عمومی را تحت تأثیر قرار میدهد. با شیوع نسبتاً بالای خشونت خانگی و نیاز به غربالگری، وجود ابزاری ساده جهت تشخیص صحیح و در مدت زمان کوتاه ضروری به نظر میرسد. این مطالعه با هدف مقایسه ارزش تشخیصی ابزار پرسشنامه کوتاه HITS و مقیاس بازنگری شده تدبیر تعارض (CTS2) در غربالگری خشونت خانگی انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در مورد 279 زن همسردار مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر تبریز در سال 1393 انجام گرفته است. دادهها با استفاده از پرسشنامههای فردی- اجتماعی، مقیاس تجدیدنظر شده تدبیر تعارض و پرسشنامه کوتاه HITS جمعآوری شد. از شاخص کاپا برای بررسی توافق بین ابزارها استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که ابزار HITS از حساسیت نسبتاً خوب (7/75%) و ویژگی بالایی (5/93%) برخوردار است. ارزش پیشگویی مثبت و منفی به ترتیب 8/96% و 5/59% بود. توافق متوسطی (6/0) بین دو ابزار وجود داشت.
نتیجهگیری: به واسطه سادگی ابزار HITS و امکان تکمیل آن در مدت زمان کوتاه، میتوان این پرسشنامه را برای شناسایی افراد مورد خشونت در سطح وسیع توصیه نمود. همچنین توسعه ابزار در مطالعات آتی پیشنهاد میگردد.
کبری لیمویی، شهرام مولوینژاد، مرضیه اسدیذاکر، اماناله حیدری، الهام مراغی،
دوره 25، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه یکی از روشهای مهم که میتواند باعث افزایش کیفیت زندگی بیماران بعد از بایپس عروق کرونر شود، برنامههای بازتوانی قلبی در منزل است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر بازتوانی قلبی در منزل بر کیفیت زندگی بیماران بعد از عمل بایپس عروق کرونر انجام گرفته است.
روش بررسی: در این پژوهش کارآزمایی بالینی 102 بیمار بستری در بیمارستانهای گلستان و امام خمینی شهر اهواز در سال 1396 براساس معیارهای ورود انتخاب و سپس به روش بلوکهای جایگشتی تصادفی شده به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. برای گروه مداخله چهار جلسه آموزشی به مدت 4 روز در بیمارستان انجام یافت و سپس شش جلسه بازتوانی قلبی در منزل (هر دو هفته یک بار به مدت سه ماه) انجام گرفت. پرسشنامه کیفیت زندگی MacNew توسط گروههای مداخله و کنترل قبل از عمل و سه ماه بعد از عمل تکمیل شد. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 22 تحلیل شد.
یافتهها: میانگین حیطهها و نمره کل کیفیت زندگی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل، افزایش بیشتری پیدا کرده بود (001/0p<). اندازه اثر در حیطه هیجانی 17/1، در حیطه فیزیکی 42/1، در حیطه اجتماعی 91/1 و در کل کیفیت زندگی 67/1 به دست آمد. مقدار اتا (Eta) 408/0 نشاندهنده اثر بازتوانی قلبی بر کیفیت زندگی است که در سطح کمتر از 0001/0 معنادار است.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه نشاندهنده اثرات مثبت اجرای بازتوانی قلبی در منزل بر ابعاد مختلف کیفیت زندگی است. لذا این روش به عنوان یک مدل مراقبتی مؤثر و با صرفه برای تمامی بیماران مراجعهکننده به مراکز جراحی قلب پیشنهاد میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی:IRCT20171114037468N1
رقیه بایرامی، علیرضا دیدارلو، افسانه اسدینژاد،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت فیزیکی از جمله رفتارهای بهداشتی میباشد که به سلامت ذهنی و عمومی فرد کمک کرده و با ارتقای سلامت زنان در دوره پیش بارداری باعث کاهش عوارض بارداری و زمان تولد میشود. هدف این مطالعه پیشبینی فعالیت فیزیکی در دوره پیش بارداری براساس سازههای مدل بزنف در زنان مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی ارومیه بوده است.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی تعداد 230 نفر از زنان دوره پیش از بارداری مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر ارومیه در سال 1397 با روش نمونهگیری چند مرحلهای انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامههای محقق ساخته اطلاعات فردی اجتماعی، سازههای مدل بزنف و فرم کوتاه پرسشنامه فعالیت فیزیکی بود. دادهها در نرمافزار آماری SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمونهای رگرسیون خطی، لجستیک و تیتست مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد 3/61% زنان فعالیت فیزیکی سبک داشتند. آگاهی (003/0>p، 2/0=β)، عوامل قادر ساز (004/0>p، 18/0=β) و نگرش (017/0>p، 15/0=β) به طور معناداری قصد انجام فعالیت فیزیکی را تبیین کرده بودند. همچنین از بین مؤلفههای متغیر پیشبینی، آگاهی به طور معناداری (001/0>p) انجام فعالیت فیزیکی را تبیین کرده بود.
نتیجهگیری: میزان پایین فعالیت فیزیکی زنان در دوره پیش بارداری ضرورت طراحی و اجرای مداخلات براساس مدل بزنف در جهت تأثیرگذاری بر آگاهی، نگرش و عوامل قادر ساز را مطرح میکند.
رویا مرمضی، مرضیه اسدیذاکر، سیمین جهانی، محمد حسین حقیقیزاده،
دوره 29، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: درد و التهاب ناشی از ورود سوزن به فیستول یک مشکل رایج در بیماران همودیالیز است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر استعمال موضعی اسانس رزماری بر شدت درد و التهاب ناشی از ورود سوزن به فیستول شریانی وریدی در بیماران تحت همودیالیز مزمن صورت گرفته است.
روش بررسی: در مطالعه کارآزمایی بالینی حاضر 60 بیمار تحت همودیالیز در بخش همودیالیز بیمارستانهای گلستان و امام خمینی اهواز در سال 99-1398 به صورت تصادفی، به روش بلوکی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. در گروه مداخله، اسانس رزماری و در گروه کنترل، آب مقطر 5 دقیقه قبل از همودیالیز در محل ورود سوزن استفاده شد. قبل و حین مداخله (طی شش جلسه) شدت درد توسط مقیاس VAS و همچنین وجود و شدت التهاب توسط چکلیست التهاب تعیین شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری تی، کایاسکوئر و تحلیل واریانس دوطرفه با اندازهگیریهای مکرر در نرمافزار SPSS نسخه 22 تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که میانگین نمره درد در گروه کنترل افزایش و از 74/1±13/5 به 67/1±93/5 رسید، در حالی که در گروه مداخله کاهش و از 53/1±83/5 به 43/1±77/3 رسید (003/0=p). میانگین نمره التهاب نیز در طول جلسات در گروه کنترل افزایش داشت و از 20/1±27/1 به 08/1±07/2 رسید در حالی که در گروه مداخله کاهش داشت و از 92/1±57/2 به 44/1±33/1 رسید ولی تفاوت معنادار نبود (267/0p=).
نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که استعمال موضعی اسانس رزماری اثربخشی معناداری در کاهش درد ناشی از سوزن زدن داشته، ولی اثر کاهشی آن در شدت التهاب محل فیستول شریانی وریدی در بیماران تحت همودیالیز معنادار نبود. لذا، توصیه میشود با دادن آموزش به کارکنان پرستاری و بیماران در مورد استفاده از اسانس رزماری، به کاهش تجربه درد برای بیمار کمک شود. از نظر اثر کاهشی آن بر شدت التهاب محل فیستول نیاز به مطالعات بیشتر است.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT2019102804526N1