13 نتیجه برای امیری
فاطمه رسولی، پریوش حاج امیری، محمود محمودی، نسرین رسول زاده،
دوره 6، شماره 2 - ( 3-1379 )
چکیده
این پژوهش، یک مطالعه نیمه تجربی است که به منظور تعیین مقایسه ای تأثیر دو روش آموزش علائم و نشانه ها و عوامل خطرزای افزایش فشار داخل جمجمه، در بیماران ضربه مغزی، بر حیطه شناختی، پرستاران شاغل در بیمارستانهای منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1375 انجام شده است. در این بررسی کل جامعه پژوهش که معادل 74 نفر از پرستاران بخش های مراقبت ویژه و یا جراحی اعصاب بودند بعنوان نمونه پژوهش تصادفی به دو گروه 35 نفری (آموزش به روش سخنرانی) و 29 نفری (آموزش به روش کامپیوتر) در نظر گرفته شدند گردآوری اطلاعات، پرسشنامه، شامل دو بخش می باشد که بخش اول(وضعیت دموگرافیک واحدها) و بخش دوم (شامل 40 سؤال در زمینه علائم و نشانه ها و عوامل خطرزای افزایش فشار داخل جمجمه) بوده است. پرسشنامه در طی دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط واحدهای مورد تحقیق، در حضور پژوهشگر تکمیل گردید و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی، صورت گرفت و اطلاعات جمع آوری شده، در قالب 24 جدول خلاصه شد. نتایج پژوهش نشان داد که بعد از آموزش به روش سخنرانی و کامپیوتری بر تعداد پاسخ دهندگان، به هر یک از سؤالات، افزوده شده است. نتایج آزمون آماری t زوج در روش سخنرانی و در روش کامپیوتری در سطح 01/0>p اختلاف معنی داری را نشان داد و نتایج آزمون t استودنت برای مقایسه تأثیر آموزش این دو روش از لحاظ آماری اختلاف معنی داری را نشان نداد. یافته های پژوهش نشان داد در روش سخنرانی، تغییرات میانگین نمرات حیزه شناختی بعد از آموزش، بر حسب کلیه متغیرها، افزایش قابل ملاحظه ای داشت و در روش کامپیوتری، این تغییرات برحسب کلیه متغیرها، به جز متغییرهای عدم کسب اطلاع حین تحصیل، و کسب اطلاع حین تحصیل و آموزش ضمن خدمت و موارد دیگر و سابقه کار در بخش مراقبت ویژه و یا جراحی اعصاب بیش از 48 ماه افزایش قابل ملاحظه ای داشته است.
پریوش حاج امیری، زهرا منجمد، فریبا تباری، ناصر بحرانی،
دوره 6، شماره 2 - ( 3-1379 )
چکیده
این پژوهش یک مطالعه توصیفی-تحلیلی است که با هدف تعیین میزان آگاهی بیماران مبتلا به سل ریوی از بیماری سل ریه، و رابطه آن با بکارگیری رژیم درمانی در مراکز مسلولین شهر تهران در سال 1377 انجام شده است. 120 بیمار مبتلا به سل ریوی مراجعه کننده به مراکز مسلولین شهر تهران که به مدت 2 الی 9 ماه تحت درمان داروئی بودند به روش نمونه گیری تصادفی آسان مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری پرسشنامه ای سه قسمتی می باشد که بخش اول وضعیت دموگرافیک واحدها، بخش دوم سؤالات مربوط به میزان آگاهی بیماران مبتلا به سل ریوی از بیماری سل ریه و بخش سوم شامل سؤالاتی در زمینه میزان بکارگیری رژیم درمانی بوده است. نتایج پژوهش نشان داد که بیشترین درصد واحدهای مورد پژوهش(43%) آگاهی ضعیفی نسبت به بیماری سل ریه در حالیکه کمترین درصد آنها(18%) آگاهی خوبی در مورد بیماری سل ریه داشتند. بیشترین درصد واحدهایی مورد پژوهش(62%) بکارگیری خوبی از رژیم دارویی داشتند در حالیکه کمترین درصد آنها (1%) در بکارگیری رژیم دارویی ضعیف بودند. بیشترین درصد (72%) رژیم غذایی را رعایت نمی کردند و کمترین درصد آنها (2%) رژیم غذایی را رعایت می کردند بیشترین درصد (58%) اصول بهداشت فردی را بطور متوسط بکار می گرفتند، در حالیکه کمترین درصد آنها (15%) اصول بهداشت فردی را خوب رعایت می کردند، بطور کلی بیشترین درصد آنها (47%) رژیم درمانی را بطور متوسط بکار می گرفتند در حالیکه کمترین درصد آنها (11%) در بکارگیری رژیم درمانی ضعیف بودند. و در مورد ارتباط بین میزان آگاهی و بکارگیری رژیم درمانی که هدف کلی پژوهش می باشد، نتیجه آزمون ضریب همبستگی پیرسون(62%=r و 88/7=Z) همبستگی مستقیمی را نشان داد، بطوریکه با افزایش میزان آگاهی بر بکارگیری رژیم درمانی افزوده می شود.
فاطمه رسولی، پریوش حاجامیری، محمود محمودی، سامره عبدلی،
دوره 8، شماره 2 - ( 2-1381 )
چکیده
استئوپروز، یکی از بلایای قرن اخیر است که سازمان بهداشت جهانی، در سال 1991، آن را به همراه سرطان، سکته قلبی و مغزی، جزء چهار دشمن اصلی بشر، نام برده است.
این پژوهش، یک مطالعه توصیفی تحلیلی، است که، به منظور تعیین میزان بکارگیری عوامل پیشگیری کننده از استئوپروز، در زنان یائسه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1380 صورت گرفته است.واحدهای مورد پژوهش، 336 زن یائسه، بودند که، بر اساس نمونه گیری تصادفی دو مرحلهای، انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه، استفاده شد.نتایج پژوهش، نشان داد که، میزان کلسیم دریافتی 8/4% واحدهای مورد پژوهش کافی بوده و تنها 1/5% زنان، هورمون درمانی شده و 7/7% به میزان کافی داروهای غیر هورمونی را مصرف میکردند ضمن آنکه 3/78% واحدهای مورد پژوهش، هیچگونه فعالیت ورزشی، نداشتند.
طبق نتایج حاصله، میزان بکارگیری عوامل پیشگیری کننده از استئوپروز، تحت تأثیر متغیرهای سن، نوع یائسگی، میزان تحصیلات، وضعیت تأهل، کفایت درآمد خانواده، سابقه شکستگی، سابقه خانوادگی پوکی استخوان، داشتن بستگان شاغل در گروه پزشکی و داشتن اطلاعات پیشگیری کننده قرار داشت.
فاطمه رسولی، پریوش حاجی امیری، محمود محمودی، معصومه شوهانی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: یائسگی یا قطع قاعدگی، رویداد مهم دوران کلیماکتریک بوده و نشانه گذر از دوران باروری و رسیدن به ناباروری است. در این دوران زنان دچار مشکلات جسمی و روانی متعددی میشوند. پژوهش حاضر، مطالعهای توصیفی ـ تحلیلی است که با هدف تعیین مشکلات روانی زنان یائسه مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهر ایلام انجام شده است.
روش کار: ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه، برگه ثبت اطلاعات، پرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه اضطراب کتل و سانتی متر و وزنه و روش گردآوری دادهها به طریق مصاحبه بوده است. پژوهش بر روی 150 نفر زن یائسه دارای مشخصات واحدهای مورد پژوهش و به روش نمونهگیری تصادفی انجام گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات توسط نرم افزار کامپیوتری SPSS انجام شد.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که 32% نمونهها از افسردگی خفیف رنج میبردند، 3/39% اختلال حافظه نزدیک داشته و 40% دارای اضطراب بودهاند. متغیرهای وضعیت تأهل (0/029=p) و داشتن اطلاعات در مورد یائسگی (04/0=p) بر شدت افسردگی تأثیرگذار بودهاند، در حالی که متغیرهای مورد بررسی بر شدت اضطراب تأثیری نداشتهاند (05/0
نتیجهگیری: این پژوهش نشان داد که افسردگی، اضطراب و اختلالات حافظه از مشکلات و عوارض دوران یائسگی است. لذا بررسی زنان یائسه از نظر عوارض فوق در بهبود کیفیت زندگی آنها و سلامت جامعه از اهمیت بسزایی برخودار است.
مرضیه شبان، پریوش حاجی امیری، عباس مهران، سهراب کهراری،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: ماساژ دادن هر یک از اندامهای بدن، یک اقدام سالم مراقبتی و با ارزش است که به کارگیری آن به ویژه در بخش مراقبتهای ویژه میتواند اثرات درمانی و آرامش بدنی و روانی برای بیماران در برداشته باشد.
روش کار: پژوهش حاضر، یک مطالعه نیمه تجربی است که به منظور بررسی تأثیر فوری ماساژ پا بر علائم حیاتی بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه عمومی بیمارستان منتخب سازمان تامین اجتماعی تهران انجام شده است. واحدهای مورد پژوهش پس از انجام مطالعه مقدماتی به تعداد 50 نفر به روش نمونه گیری آسان انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش فرم جمعآوری اطلاعات شامل پرسشنامه و چک لیست و روش گردآوری دادهها مصاحبه و اندازهگیری فیزیولوژیک بود . علائم حیاتی بیمار (تعداد ضربان قلب، فشار متوسط شریانی و درصد اشباع اکسیژن خون) به مدت 5 دقیقه (هر دقیقه یکبار) از روی مانیتور کنار تخت بیمار خوانده و ثبت میشد. سپس پاها به مدت 5 دقیقه توسط محقق ماساژ داده شده و علائم حیاتی ثبت میگردید. بلافاصله پس از ماساژ نیز به مدت 5دقیقه (هر دقیقه یکبار) علائم حیاتی ثبت گردید. جهت بررسی آماری دادهها از جدول توزیع فراوانی و مطلق و جهت تجزیه و تحلیل از آزمون t زوج استفاده شده است. اطلاعات کسب شده توسط نرمافزار کامپیوتری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد مقایسه میانگین تعداد ضربان قلب، درصد اشباع اکسیژن خون شریانی و فشار متوسط شریانی قبل و حین ماساژ پا با آزمون t زوج اختلاف معنیدار دارد
(0/00001>p). مقایسه میانگین تعداد ضربان قلب، درصد اشباع اکسیژن خونشریانی و فشار متوسط شریانی در حالت حین و بعد از ماساژ پا معنیدار نبود. مقایسه میانگین تعداد ضربان قلب، قبل و بعد از ماساژ پا با آزمون t زوج اختلاف معنیداری نشان داد (0001/0 >p) و میانگین تعداد ضربان قلب قبل از ماساژ پا بیش از میانگین آن بعد از ماساژ پا بوده است. مقایسه میانگین درصد اشباع اکسیژن قبل و بعد از ماساژ پا و مقایسه میانگین متوسط فشار شریانی قبل و بعد از ماساژ پا با آزمون t زوج اختلاف معنی داری نشان داد
(به ترتیب 0001/0 >p و 003/0 >p).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای تحقیق حاضر ماساژ پا بر علائم فیزیولوژیک بیماران در بخش مراقبت ویژه عمومی تاثیر داشته و اثر این عمل تا 5 دقیقه بعد از ماساژ پا هم باقی بود و باعث تعدیل علائم حیاتی شد. به نظر میرسد در این بیماران با وجود یکسان بودن سایر شرایط، تعدیل علائم حیاتی در نتیجه تعدیل استرس به کمک ماساژ پا اتفاق افتاده است.
زهرا بیگم آقامیری، محسن ویژه، رباب لطیف نژاد، صدر نبوی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده
زمینه و هدف: تعداد قابل توجهی از زنان از مشکل قاعدگی دردناک رنج میبرند. با توجه به مسؤولیتهای خطیر خانوادگی و اجتماعی آنان لازم است در زمینهی ارتقاء سلامت جسمی و روانی زنان سرمایهگذاری بیشتری شده و به سلامت آنان بها داده شود.
روش بررسی: در این مطالعه 100 دانشجوی دختر مبتلا به قاعدگی دردناک اولیه ساکن در خوابگاه از طریق روش نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه 50 نفری تجربی و پلاسبو قرار گرفتند. در شروع مطالعه علاوه بر مشخصات فردی، تاریخچهی قاعدگی، فعالیت فیزیکی، علایم حیاتی، شدت درد قاعدگی ثبت گردید. سپس درمان در طی دو دورهی متناوب قاعدگی با شروع همزمان درد و خونریزی با استفاده از روش طب فشاری در گروه تجربه و روش فشار در گروه پلاسبودر طی دو دوره 15 دقیقهای و به فاصله 30 دقیقه از هم به اجرا در آمد. در گروه تجربه روش درمانی روی نقاط کمری، شکمی، ساق پا و گوش و در گروه پلاسبو روی نقاط پلاسبو به صورت یک سوکور توسط یکی از پژوهشگران انجام شد. سپس شدت درد بلافاصله، نیم ساعت، یک ساعت، دوساعت و سه ساعت بعد از مداخله با استفاده از مقیاس دیداری، شدت درد اندازهگیری و ثبت گردید. اطلاعات با استفاده از آزمونهای تی و مجذور کای و از طریق نرمافزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین میانگین شدت درد قبل از مداخله (5/1±2/8) و بعد از مداخله (1/2±6/2) در گروه تجربه (70 درصد کاهش) تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین نتایج حاصل نشان داد که بین تفاوت میانگین شدت درد قبل و بعد از مداخله در دو گروه تجربه و پلاسبو تفاوت معناداری ملاحظه شد (001/0p<).
نتیجهگیری: مطالعه حاضر حاکی از آن است که بهرهگیری از روش طب فشاری در نقاط خاص کمری، شکمی، ساق پا و گوش باعث کاهش شدت درد و تخفیف عوارض روحی و روانی ناشی از قاعدگی دردناک اولیه میشود. از این رو میتوان از طب فشاری به عنوان یک روش غیر دارویی- ارزان و بدون عوارض جانبی در تسکین درد قاعدگی در دختران و زنان جوان استفاده نمود.
لیدا نیک فرید، ماهرخ امیری، مریم شکوری، آرش قنبریان،
دوره 13، شماره 4 - ( 11-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از فنآوری پالساکسیمتری برای سنجش اشباع اکسیژن خون در دهههای اخیر چنان گسترش یافته است که از اکسیژن خون به عنوان «علامت حیاتی پنجم» یاد می کنند. با وجود این به نظر میرسد کارکنان گروههای پزشکی آموزش خاصی درباره این فنآوری دریافت نکردهاند. این تحقیق با هدف تعیین میزان آگاهی دستیاران، پرستاران و تکنسینهای بیهوشی بخشهای مراقبت ویژه کودکان و نوزادان درباره پالساکسیمتری صورت گرفت. روش بررسی: مطالعه حاضر یک پژوهش توصیفی مقطعی است. جامعه مورد مطالعه کلیه پرستاران، دستیاران سال اول تا سوم و تکنسینهای بیهوشی شاغل در بخشهای مراقبت ویژه نوزادان و کودکان بیمارستان مرکز طبی کودکان را شامل میشود. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامهای مشتمل بر سه بخش است، بخش اول مشخصات فردی و حرفهای (وضعیت شغلی، سابقه کار با کودکان، سابقه کار با پالساکسیمتری، وجود آموزش کافی مرتبط با پالساکسیمتری و نوع آموزش)، بخش دوم شامل 18 سؤال کوتاه پاسخ برای سنجش آگاهی درباره پالساکسیمتری و بخش سوم شامل چهار سناریوی فرضی برای سنجش تفسیر پاسخدهندگان از مقادیر پالساکسیمتری و تغییرات آن در بیماران. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون دقیق فیشر) بررسی گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS 15 و EPI6 صورت گرفت.
یافتهها: تجزیه و تحلیل دادهها نشان میدهد که 4/77% از شرکتکنندگان، آموزشی درباره پالساکسیمتری ندیدهاند. 9/67% به درستی میدانستند که پالساکسیمتری چه چیزی را میسنجد، 2/47% نحوه عملکرد پالساکسیمتری را درست تشریح کرده ولی تنها 2/13% میزان مقادیر طبیعی آن را درست مشخص کردند و 4/26% منحنی ارتباط اشباع اکسیژن شریانی و فشار سهمی اکسیژن خون را به طور کاملاً صحیح شرح دادند. یافتهها نشان میدهد که اکثریت شرکتکنندهها پاسخهای نادرستی به سؤالات مرتبط با آگاهی درباره پالساکسیمتری دادهاند. آنها همچنین اشتباهاتی در تفسیر نتایج پالساکسیمتری برای سناریوهای فرض شده در پرسشنامه داشتند.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج اکثریت کارکنان درمانی بخشهای مراقبت ویژه کودکان و نوزادان دانش اندکی درباره پالساکسیمتری دارند که با توجه به کاربرد وسیع این فنآوری لزوم آموزش رسمی در دانشگاه و دورههای ضمن خدمت برای آشنایی بیشتر حرفههای درمانی با این وسیله مشخص میشود.
علی عزیزی، فرهاد امیریان، مرضیه امیریان،
دوره 14، شماره 1 - ( 9-1387 )
چکیده
زمینه و هدف: جوانان عمدهترین گروه در معرض خطر ایدز در سراسر دنیا میباشند و آموزش روشهای پیشگیری، مهمترین راه کاهش احتمال خطر آلودگی به ویروس ایدز (HIV) در بین آنان است. با توجه به افزایش روز افزون موارد HIV و اهمیت آموزش در پیشگیری از آن، در این مطالعه اثر سه روش آموزش (توسط پزشک، همسالان و پمفلت) پیشگیری از ایدز بر آگاهی دانشآموزان دختر دبیرستانی ناحیه 3 آموزش و پرورش شهر کرمانشاه مورد مقایسه قرار گرفته است. روش بررسی: در این مطالعه مقایسهای تعداد 1500 دانشآموز دختر دبیرستانی (پایه سوم) به صورت طبقهای تصادفی از 21 دبیرستان منطقه 3 آموزش و پرورش وارد مطالعه شدند. در هر مدرسه تقریباً 73 دانشآموز انتخاب و با استفاده از پرسشنامه، پیش آزمون برای آنان برگزار شد. از مجموع 1500 نفر، 498 نفر توسط پزشک عمومی، 502 نفر توسط همسالان و 500 نفر با استفاده از پمفلت ایدز (از انتشارات مشترک وزارت بهداشت و آموزش و پرورش) آموزش دیدند. 20 روز پس از اتمام آموزش، پس آزمون با استفاده از همان پرسشنامه به عمل آمد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی و نرمافزار SPSS v. 11.5 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین سنی دانشآموزان 7/0±78/16سال بود. آزمون تی زوج برای مقایسه میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون در هر سه گروه مورد مداخله تفاوت معنادار داشت (001/0p<). میانگین تغییر نمرات قبل و بعد در گروه آموزش توسط پزشک (6/3±7/10) بیشتر از میانگین تغییر نمرات قبل و بعد آموزش توسط همسالان (4/3±8/8) و آن نیز بیشتر از پمفلت (9/3±3/7) بود و آزمون بونفرونی این تفاوتها را از نظر آماری معنادار نشان داد (001/0p<).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این مطالعه، آموزش پیشگیری از ایدز توسط پزشکان در افزایش آگاهی دانشآموزان مؤثرتر میباشد.
علی عزیزی، فرهاد امیریان، مرضیه امیریان،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت و شیوع بالای ابتلا به هپاتیت C در معتادان و خصوصاً معتادان تزریقی، این مطالعه جهت تعیین شیوع و عوامل مرتبط با ابتلا به این عفونت در معتادان مواد مخدر خود معرف انجام یافته است.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی تمامی معتادان متقاضی ترک اعتیاد مراجعهکننده به بخش ترک اعتیاد بیمارستان فارابی شهر کرمانشاه (263نفر) در طی سال 1387 از طریق اطلاعات درج شده در پرونده فردی آنان (خصوصیات فردی و نتایج آزمایشهای سرولوژیک) مورد بررسی قرار گرفتند. به منظور توصیف دادهها برای متغیرهای کمی از میانگین و انحراف معیار و برای متغیرهای کیفی از درصد فراوانی استفاده شدو برای بررسی ارتباط متغیرها با ابتلا به هپاتیت C آزمون کایدو، تیتست و رگرسیون لوجستیک در نرمافزار SPSS v.18 به کار برده شد.
یافتهها: از 263 نفر مورد مطالعه 1/22% مبتلا به عفونت HCV بودند. شایعترین نحوه مصرف (در کل موارد) در 1/33% موارد «تزریق» و در 3/32% به صورت «تدخین» بود. 9/74% سابقه زندان و 9/52% سابقه تزریق در طول عمر نداشتند. 5/25% موارد سابقه بیماری جسمی یا روانی ذکر کردند. آزمون «کایدو» برای رابطه بین ابتلا به عفونت HCV و ماده اصلی مصرفی و نحوه مصرف و آزمون تیتست برای متوسط دفعات مصرف روزانه مواد معنادار بود. داشتن سابقه بیماری جسمی یا روانی (33/8=OR) و سابقه زندان (94/5=OR) بیشترین نسبت شانس (OR) را به خود اختصاص دادند. داشتن شرکای جنسی متعدد خطر ابتلا به عفونت HCV را 29/2 برابر افزایش میدهد.
نتیجهگیری: داشتن سابقه زندان، شرکای جنسی متعدد، بیماری جسمی یا روانی و روش مصرف (تزریقی) در معتادان مواد مخدر، خطر ابتلا به عفونت HCV را افزایش میدهد.
لیلا امیری فراهانی، طوبی حیدری، فرشته نارنجی، محمد اصغری جعفرآبادی، وحیده شیرازی،
دوره 17، شماره 4 - ( 11-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: علل مختلفی در شیوع سندرم پیش از قاعدگی مؤثر است. به نظر میرسد یکی از این عوامل شاخص توده بدنی باشد. با توجه به فقدان پژوهشی در این زمینه در ایران، مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط سندرم پیش از قاعدگی با شاخص توده بدنی طراحی و اجرا شده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مقطعی تحلیلی است که در مورد 500 دانشجوی ساکن خوابگاه دانشگاه علوم پزشکی اراک که بر اساس آزمون DASS21 (Depression Anxiety Stress Scales 21) به استرس، اضطراب و افسردگی شدید مبتلا نبودند، در سال 1388 انجام گرفته است. نمونهگیری از نوع تصادفی ساده و تا رسیدن به حجم نمونه مورد نظر انجام شد. پرسشنامه جمعیتشناختی، وضعیت قاعدگی، تولیدمثلی و عادات غذایی و فرم مشاهده سنجش شاخص توده بدنی توسط افراد تکمیل گردید. فرم خلاصه شده ارزیابی سندرم پیش از قاعدگی در فاصله 7 روز قبل از خونریزی تا حداکثر 2 روز بعد از شروع خونریزی به مدت یک دوره توسط افراد تکمیل گردید. با استفاده از تحلیل رگرسیون لجیستیک، ارتباط سندرم پیش از قاعدگی با شاخص توده بدنی با تعدیل متغیرهای مداخلهگر در نرمافزار SPSS v.18 بررسی شد. در کلیه آزمونها سطح معناداری 05/0p< در نظر گرفته شد.
یافتهها: توزیع فراوانی افراد مورد مطالعه بر اساس شاخص توده بدنی طبیعی (کمتر از 25)، بالای طبیعی (25 و بیشتر از 25) به ترتیب 8/90% و 2/9% بود. تحلیل آماری نشان داد که شاخص توده بدنی بالای طبیعی نسبت به شاخص توده بدنی طبیعی خطر ابتلا به سندرم پیش از قاعدگی را 43/2 برابر افزایش میدهد (43/2=OR و 33/8- 66/1=CI).
نتیجهگیری: اضافه وزن و چاقی باعث افزایش خطر ابتلا به سندرم پیش از قاعدگی میشود و در میان سایر عوامل خطر وقوع این سندرم، باید اصلاح توده بدنی غیر طبیعی نیز مدنظر قرار گیرد
الهام امیری، حسین ابراهیمی، مریم وحیدی، محمد اصغری جعفرآبادی، حسین نامدار ارشتناب،
دوره 23، شماره 4 - ( زمستان 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: حساسیت اخلاقی دارای ابعاد مختلفی شامل وجود احساسات فردی، تواناییهای علمی، توان استدلال و تصمیمگیری است که برای دستیابی به آن وجود برخی ویژگیهای فردی و آمادگیهای آموزشی ضروری است. این مطالعه با هدف تعیین حساسیت اخلاقی و ارتباط آن با مشخصات فردی و شغلی پرستاران شاغل در بخشهای داخلی انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی همبستگی با مشارکت ۱۹۸ پرستار در بخشهای داخلی بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تبریز در سال ۱۳۹۵ انجام یافت. ابزار جمعآوری دادهها فرم مشخصات فردی و شغلی و پرسشنامه حساسیت اخلاقی (MSQ) بود. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه ۱۳ با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای t-test، ضریب همبستگی پیرسون، ANOVA تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین حساسیت اخلاقی پرستاران 48/0±84/4 (از ۷) بود. بیشترین نمره حساسیت اخلاقی در ابعاد «آگاهی از نحوه ارتباطات بین فردی» و «تبعیت از قوانین» و کمترین نمره در ابعاد «احترام به استقلال مددجو» و «تجربه کشمکشهای اخلاقی» بود. سن پرستاران با ابعاد «احترام به استقلال مددجو» (008/0=p) و «تبعیت از قوانین» (034/0=p) ارتباط معنادار و معکوس داشت. همچنین بین بعد «تبعیت از قوانین» با سابقه کار، ارتباط معنادار و معکوس وجود داشت (009/0=p).
نتیجهگیری: با توجه به کسب نمره پایین در بعد «احترام به استقلال مددجو» در مطالعه حاضر پیشنهاد میشود تا در آموزش ضمن خدمت و همچنین در تدوین برنامههای آموزشی پرستاری، مراقبت مددجو محور و تأکید بر استقلال بیماران مورد توجه قرار گیرد.
زهرا فرقدانی، زهرا طاهری خرامه، علیرضا امیری مهرا، حدیث قجری، مجید براتی،
دوره 24، شماره 2 - ( 4-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: سواد سلامت ناکافی یک مانع جدی برای مدیریت خود مراقبتی نارسایی قلبی به شمار میآید. هدف از مطالعه حاضر، تعیین ارتباط بین سواد سلامت و رفتارهای خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی است.
روش بررسی: در این مطالعه همبستگی 100 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی مراجعهکننده به بیمارستانهای آموزشی شهر قم در سال 1396 به روش آسان انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها مقیاس سواد سلامت نارسایی قلبی، مقیاس خود مراقبتی نارسایی قلبی و مقیاس اضطراب و افسردگی بیمارستانی بود. دادهها با استفاده از آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه در نرمافزار آماری SPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: بیش از نیمی از بیماران وضعیت خود مراقبتی متوسط داشتند. بیشترین و کمترین نمره سواد سلامت به ترتیب مربوط به بعد انتقادی با میانگین و انحراف معیار 56/2±47/10 و بعد عملکردی با میانگین و انحراف معیار 74/3±14/9 بود. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد از بین متغیرهای مورد بررسی، سواد سلامت عملکردی پیشگویی کننده بهتری برای انجام رفتارهای خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی است (014/0=p ،30/0=β).
نتیجهگیری: یافتههای پژوهش نشان میدهد سواد سلامت عملکردی یک عامل پیشبینی کننده مهم رفتار خود مراقبتی در بیماران نارسایی قلبی است. طراحی مداخلات مؤثر برای بهبود مهارتهای بیمار برای تحلیل عملکردی اطلاعات و تصمیمگیری در خود مراقبتی بیماران ضروری به نظر میرسد.
نرگس نرگسی خرمآباد، اکبر جوادی، رسول محمدی، عاطفه خزایی، اکبر امیری، نسرین مرادی، روناک گراوند،
دوره 28، شماره 3 - ( 7-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه بیماری کووید-19 تهدیدی جدی برای سلامت جهان شده است. با توجه به شرایط ویژه، بیماران تحت همودیالیز بیش از سایرین در معرض خطر ابتلا قرار دارند. لذا خودمراقبتی در آنها بسیار ضروری است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان خودمراقبتی این بیماران در برابر کووید-19 و عوامل مؤثر بر خودمراقبتی، انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی تعداد 219 نفر از بیماران مراجعهکننده به بخش دیالیز بیمارستانهای دولتی منتخب استان لرستان در سال 1399 به روش سرشماری انتخاب و بررسی شدند. اطلاعات بیماران توسط پرسشنامه مشخصات فردی و پرسشنامه محقق ساخته خودمراقبتی در برابر کووید-19 گردآوری شد. یافتهها در نرمافزار SPSS نسخه 22 و سطح معناداری 05/0 p< تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین نمره خودمراقبتی در برابر کووید-19 در بیماران 33/186، و اغلب بیماران دارای خودمراقبتی در سطح خوب بودند. بین متغیرهای محل سکونت (001/0>p) و وجود بیماری همزمان (044/0=p) با نمره خودمراقبتی بیماران ارتباط معناداری دیده شد. در میان منابع متعدد کسب اطلاعات، بین شبکههای اجتماعی (047/0=p) و خانواده و اقوام (001/0>p) با نمره خودمراقبتی تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین داشتن بیماری همزمان، محل سکونت شهری و سطح تحصیلات دانشگاهی به صورت معناداری خودمراقبتی را پیشبینی میکردند.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این مطالعه توصیه میشود، برنامههای آموزشی مناسبی با در نظر گرفتن عوامل مؤثر بر ارتقای خودمراقبتی برای این بیماران تدوین شود. همچنین جهت اثربخشی بیشتر از ظرفیتهایی مانند شبکههای اجتماعی و خانواده بیماران نیز استفاده گردد.