جستجو در مقالات منتشر شده


5 نتیجه برای بهرام‌نژاد

شیوا سادات بصام‌پور، فاطمه ‌ بهرام‌نژاد، عیسی محمدی، محمدحسن لاری‌زاده، شادان پدرام‌رازی، حمید حقانی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: استوماتیت دهانی در بیماران با پرتودرمانی سر و گردن شایع است. مراقبت دهان و استفاده از دهان‌شویه در پیشگیری و درمان این عارضه مؤثر است. لذا این مطالعه با هدف تعیین تأثیر دهان‌شویه قطره بابونه در پیشگیری و کاهش شدت استوماتیت ناشی از پرتودرمانی سر و گردن انجام شده است.

روش بررسی: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی یک سوکور است. نمونه مورد مطالعه 80 نفر از بیماران با پرتودرمانی سر و گردن مراجعه‌کننده به بخش پرتودرمانی بیمارستان شفای کرمان در سال 1389 بود. بیماران با روش نمونه‌گیری آسان و مستمر انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه شاهد و آزمون تقسیم شدند. گروه آزمون 3 سی‌سی قطره بابونه را پس از مسواک زدن غرغره می‌کردند گروه شاهد از آب به عنوان دهان‌شویه استفاده می‌کردند. در روزهای اول، هفتم و چهاردهم (مدت مداخله 14 روز بود) با کمک چک لیست استاندارد کنترل استوماتیت سازمان جهانی بهداشت، دهان بیماران از نظر استوماتیت بررسی می‌شد. با کمک آزمون‌های آماری تست دقیق فیشر، آزمون من‌ویتنی‌یو، تجزیه و تحلیل داده‌ها انجام گرفت.

یافته‌ها: بروز و شدت استوماتیت در روز اول مطالعه در گروه آزمون و شاهد اختلاف معناداری نداشت (371/0=p). اما در روز هفتم و چهاردهم اختلاف معناداری بین دو گروه از این لحاظ مشاهده شد (001/0p<). به این معنی که بروز و شدت استوماتیت در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد کم‌تر بود.

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های پژوهش حاضر توصیه می‌شود از دهان‌شویه بابونه در بخش‌های پرتودرمانی جهت پیشگیری از استوماتیت و همچنین کاهش شدت آن استفاده شود


فاطمه بهرام‌نژاد، محمدعلی چراغی،
دوره 21، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده

دشواری در انتقال دانش به حوزه ­عمل بالینی یا ترجمان دانش، به عنوان یکی از موانع اصلی بهره‌مندی از تحقیقات در علوم پزشکی بیان شده است. برآورد شده است که تا 40% از بیماران، از دریافت مراقبت‌های سازگار با بهترین شواهد علمی، محروم می­باشند و 20% از مراقبت­های ارایه شده نیز غیرضروری و یا حتی مضر نیز می­باشند. بهترین رویکرد برای مراقبت مبتنی بر شواهد، تدوین و اجرای راهنما­های بالینی است (1).

تنوع در شواهد بالینی ممکن است در برون‌دادهای مراقبتی از بیمار اثر بگذارد؛ وجود راهنما­های بالینی می­تواند به متخصصان سلامت در امر مراقبتِ مناسب و مؤثر کمک کند. البته این تأکید بدین معنا نیست که راهنما­ها می­توانند جایگزینِ قضاوت­های حرفه­ای شوند. راهنمای بالینی، چارچوبی برای قضاوت­های بالینی، ترجیحات بیمار و موارد استثنایی فراهم می­کند (2و3). در واقع، این راهنما­ها، موجبات تدارک درک روشنی از مدل­های تصمیم­گیری در خصوص معماها و مسایل غامض سلامتی به همه ذی‌نفعان می­شوند (4). راهنما­های بالینی، می­توانند منجر به بهبود کیفیت سلامتی، زمینه‌سازی برای کاهش مداخلات غیرضروری، مضر و یا بیهوده از طریق فراهم کردن توصیه­هایی اثربخش برای اداره مسایل بیماران توسط مراقبان سلامت از مجرای توسعه و بسط روندهای استاندارد از منظر بررسی عملکرد بالینی متخصصان امر سلامت بشوند. همچنین، راهنمای بالینی می­تواند محتوایی اثربخش و کاربردی برای آموزش مراقبان سلامت و مستندی در جهت کمک به تصمیم‌گیری آگاهانه­ توسط بیمار و خانواده وی قلمداد شود (5).


پروانه عسگری، اسماعیل شریعت، مصطفی غلامی، فاطمه بهرام‌نژاد،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: خودمراقبتی نقش مهمی در مدیریت مراقبت از بیماران نارسایی مزمن کلیه دارد. جهت ارایه آموزش مؤثر، شناخت هر چه بیش‌تر مشکلات، نگرانی­ها و چالش­های خودمراقبتی در این گروه از بیماران ضروری می‌باشد. هدف مطالعه حاضر «تبیین چالش­های خودمراقبتی بیماران تحت همودیالیز» است.
روش بررسی: این مطالعه بخشی از طرح تحقیقاتی تبعیت از رژیم درمانی بیماران تحت همودیالیز مراجعه‌کننده به بیمارستان­های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1398 می­باشد. بیمارانی که بالاترین و پایین‌ترین میانگین نمره خودمراقبتی را داشتند، با نمونه‌گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند و در نهایت 22 مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته با 18 مصاحبه شونده انجام یافت. همه داده‌ها ضبط، دستنویس و با استفاده از روش تحلیل محتوای قراردادی با رویکرد Graneheim و Lundman تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: یافته‌های حاصل از تجزیه تحلیل داده‌ها، شامل چهار طبقه «تعارض دیدگاه بیمار و پرستار» «آموزش حلقه گمشده»، «فرهنگ: شمشیر دو لبه» و «نقش دو گانه باورهای مذهبی» بود.
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که بیماران تحت همودیالیز با چالش­های متعددی در خودمراقبتی مواجه هستند. از جمله در درک معنای خودمراقبتی و مصداق­های آن، دچار مشکل می‌شوند. باید در خصوص اهمیت آموزش به این بیماران و همچنین تغییر باورهای مذهبی و فرهنگی این افراد برنامه‌ریزی شود.
 
مهدی شفیعی ثابت، فاطمه بهرام‌نژاد، ناهید دهقان نیری،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

طبق گزارش جهانی، 47 میلیون نفر با زوال عقل زندگی میکنند و با توجه به پیری جمعیت، پیشبینی میشود شیوع آن تا سال 2050 سه برابر شود. در آینده، انتظار میرود که ایران با رشد انفجاری در تعداد افراد مسن مواجه شود. شیوع کنونی زوال عقل در ایران در بین افراد بالای 60 سال 9/7% است. لذا این گروه جمعیت قابل توجهی را به خود اختصاص می­ دهند که تحقیق درباره آنها را می ­طلبد (1).
بهترین درک و تبیین تجربیات انسان­ها از منابع دست اول، یعنی افرادی که آن پدیده را تجربه میکنند، حاصل می­ شود. از این رو، منابع معتبر تحقیقاتی تأکید زیادی بر ورود افرادی دارند که باید صدای آنها شنیده شود (2). از آن جا که تحقیقات کیفی ماهیتی مشارکتی، فراگیر و ساختاری انعطافپذیر داشته و ظرفیت کشف مسایل پیچیده، مانند نگرشهای مختلط یا مبهم را دارند (2)، می‌توانند تجربیات معنادار و ارزش‌های زندگی افراد دچار اختلال شناختی را که در مطالعات کمی گزارش نمیشود، به تصویر بکشند (3).
در طی تاریخ، افراد مبتلا به اختلال شناختی از مشارکت در تحقیقات سلامت و اجتماعی کنار گذاشته شده ­اند و تاکنون صدای این افراد به اندازه کافی در این نوع تحقیقات ارایه نشده است (2و4) و صرفاً از طریق نمایندگان حقوقی و یا مراقبان­شان شنیده شده است که با محدودیت­هایی همراه بوده است؛ از جمله نارسایی در پیش‌بینی دقیق تصمیم بیمار برای ارایه اطلاعات و نحوه و میزان آن و سنگینی مسؤولیت تصمیم ­گیری برای آنها (5). ضمن آن که حذف این افراد از فرآیند تحقیق می­ تواند به پایین آوردن فرد در حد شیء (Objectification) و کلیشه­ سازی منفی در مورد افراد مبتلا به اختلال شناختی بیانجامد و به نابرابری­های قدرت دامن زند (2). لذا توسعه راهبردهایی برای اطمینان از مشارکت ایمن این افراد در تحقیقات برای ارتقای دانش در زمینه‌های سیاست­گذاری و اقدامات ارتقای سلامت و بهزیستی، حیاتی است (6).
 
فاطمه بهرام‌نژاد، مهدی شفیعی ثابت، ناهید دهقان نیری،
دوره 30، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده

همانطور که در قسمت اول توضیح داده شد گرچه در تحقیقات کیفی به دست آوردن تجربیات دست اول از ضروریات کشف و غنی­سازی یافته­های مطالعه است، اما گاهی به دلیل چالش­های مختلف، افراد مبتلا به اختلالات شناختی کنار گذاشته می­شوند و سعی می­شود احساسات و دیدگاه آن‌ها از طریق مراقبان و یا افراد نزدیک آن‌ها کشف شود که نه تنها این افراد را در حد شیء پایین می­آورد، بلکه از نظر اخلاقی نیز پژوهش­های کیفی را با ناهمواری­هایی مواجه می­کند و غنی بودن یافته­ها را به چالش می­کشد (1). از آن جا که روش­ جمع­آوری داده­ها اساساً بر نتایج مطالعات تأثیر می‌گذارد (2)، محققان در تحقیقات کیفی باید سعی کنند این اطلاعات را تا حد امکان از خود این افراد کسب کنند؛ زیرا درک تجربیات افراد مبتلا به اختلال شناختی برای ارایه خدمات مبتنی بر شواهد مهم است. به هر حال از آن جا که این بیماران با مواردی چون گفتار مبهم (3)، خاطره­سازی کاذب (6-4)، مشکلات خلقی و رفتاری (7) و سایر مسایل روبهرو هستند، باید نکاتی برای مصاحبه با این افراد مدنظر محققان قرار گیرد؛ زیرا مصاحبه‌‌‌های عمیق با هدف درک تجربه زندگی شرکت‌کنندگان انجام می‌گیرد (8و9). این مصاحبه­ها مهارت­های خاصی را در مراحل مختلف از جمله «تهیه راهنمای مصاحبه، جذب افراد؛ کسب رضایت/موافقت؛ انجام مصاحبه‌های مؤثر؛ تحلیل و تفسیر داده‌ها؛ ابلاغ و انتشار مؤثر یافته‌های پژوهش» می­طلبد که در این قسمت به نکات مورد توجه برای این مراحل می­پردازیم. ضمن آن که حفظ سلامت محقق و شرکت‌کننده؛ همچنین بازاندیشی و توجه به عمیق و غنی بودن مصاحبه ضرورت دارد (6).
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb