22 نتیجه برای حیدری
غضنفر میرزابیگی، صدیقه سالمی، مهناز سنجری، فاطمه شیرازی، شیوا حیدری، صدیقه ملکی،
دوره 15، شماره 1 - ( 5-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: نظامهای بهداشتی در سراسر جهان با افزایش روزافزون چالشها، گسترش نیازهای بهداشتی و محدودیتهای اقتصادی روبرو هستند. تقریباً در تمام کشورها عمدهترین بخش نیروی انسانی نظام بهداشتی را پرستاران تشکیل میدهند. کمبود پرستار و خروج بالای پرستاران از این حرفه یک معضل جهانی است. عدم رضایت شغلی یکی از عوامل مؤثر در ترک حرفه پرستاری است. این پژوهش با هدف تعیین میزان رضایت شغلی پرستاران کشور انجام گرفته است. روش بررسی: این تحقیق به صورت توصیفی - مقطعی در سال 1385 انجام گرفت. روش نمونهگیری به صورت تصادفی بود و 1058 پرستار در این مطالعه شرکت داشتند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامهای شامل دو بخش بود که در قسمت اول ویژگیهای فردی و شغلی پرستاران و در قسمت دوم رضایت شغلی مورد سؤال قرار گرفت. اطلاعات طی 3 ماه جمعآوری شد. در تجزیه و تحلیل آماری از SPSS v.12 و آزمونهای آماری توصیفی استفاده گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد فقط حدود یک سوم پرستاران (30/34%) از شغل خود راضی هستند. بر اساس نتایج به دست آمده «امنیت شغلی در حرفه پرستاری» (5/44%) و «میزان رضایت پرستاران از محیط کار و امکانات رفاهی» (26/44%) بالاترین امتیاز رضایت و از سوی دیگر «شرح وظایف حرفه پرستاری» (75/74%)، «وجهه اجتماعی حرفه پرستاری در جامعه» (3/70%) و «روشها و نحوه ارتباط با مدیران پرستاری» (70%) به ترتیب بیشترین امتیاز نارضایتی پرستاران را به خود اختصاص دادند.
نتیجهگیری: بهبود حقوق و مزایا و رعایت عدالت در حقوق کارکنان بهداشتی درمانی به ویژه پرستاران در مقایسه با سایر کارکنان دولت، تعدیل ساعت کار، اضافه کاری و نوبت کاری جهت حفظ کیفیت خدمات پرستاری، رضایت پرستار و در نهایت رضایت بیمار ضروری است. همچنین هموار کردن مسیر ارتقای شغلی، فراهم نمودن امکان ادامه تحصیل و آموزش مداوم و فرهنگ سازی در زمینه حرفه پرستاری از اقدامات مهم در جهت افزایش رضایت شغلی در پرستاران است.
عفت صادقیان، علی حیدریانپور،
دوره 15، شماره 1 - ( 5-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: بهداشت روانی جامعه یکی از محورهای ارزیابی سلامتی جوامع مختلف است. سلامت روانی نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا میکند. ورود به دانشگاه مقطعی بسیار حساس در زندگی نیروهای کارآمد و فعال جوان در هر کشوری است و با تغییرات زیادی در روابط اجتماعی، انتظارات و نقشها همراه میباشد. قرار گرفتن در چنین شرایطی غالباً با استرس و نگرانی توأم بوده و عملکرد و بازدهی دانشجویان را تحت تأثیر قرار میدهد. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف تعیین عوامل استرسزا و ارتباط آن با سلامت روانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان در سال 1385 صورت گرفته است. روش بررسی: در این مطالعه مقطعی 180 نفر از دانشجویان مقاطع مختلف دانشگاه علوم پزشکی همدان به روش تصادفی طبقهای انتخاب شدند. اطلاعات لازم با استفاده از پرسشنامه عوامل استرسزا و SCL90 در قالب یک مصاحبه فردی با آزمودنی جمعآوری و در نرمافزار SPSS با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: در این پژوهش اکثر دانشجویان (1/66%) فاقد اختلال روانی بودند؛ 4/29% اختلال روانی خفیف و 4/4% اختلال روانی متوسط داشتند. میانگین نمره سلامت روان 99/72 و انحراف معیار 02/46 به دست آمد. بین نمره سلامت روان و وضعیت تأهل ارتباط معناداری وجود داشت و وضعیت روانی افراد متأهل بهتر بود. از عوامل استرسزای تجربه شده، بین نگرانی در مورد سلامت خانواده، تغییر در فعالیت مذهبی، نگرانی در مورد آینده شغلی، ورود به محیط بیمارستان، شرکت در امتحان مهم، اختلاف با دوستان، مشکلات جنسی و همچنین تعداد استرسورهای تجربه شده با سلامت روانی ارتباط معنادار مشاهده شد ( 05/0p<).
نتیجهگیری: هر چند اکثر دانشجویان فاقد اختلال روانی هستند ولی در عین حال استرسورهای متعددی سلامت روانی آنها را تهدید میکند. بر این اساس پیشنهاد میشود ضمن فراهم کردن امکان مشاوره، شرایط حاکم بر محیطهای آموزش به نحوی اصلاح گردد که باعث محافظت از دانشجویان در برابر اختلالات روانی شود.
مهتاب عطارها، کتایون وکیلیان، نعمیه اکبریترکستانی، طوبی حیدری، یلدا بیاتیان،
دوره 15، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
زمینه و هدف: طبق تحقیقات جدید مفید بودن کاربرد اپیزیاتومی در هالهای از ابهام قرار گرفته است. اپیزیاتومی در کوتاه مدت عوارضی مثل خونریزی، نیاز به سوچور زدن، عفونت و در بلند مدت کاهش اعتماد به نفس، بیاختیاری ادرار و مدفوع، اختلال در روابط جنسی و روابط عاطفی مادر و نوزاد را به دنبال دارد. محققان به دنبال راهکارهایی جهت کاهش استفاده از آن میباشند، به همین منظور این مطالعه با هدف تعیین تأثیر ماساژ پرینه در طی مرحله دوم زایمان بر تعداد موارد اپیزیاتومی و پارگی پرینه در زنان نخستزا صورت گرفته است. روش بررسی: مطالعه حاضر کارآزمایی بالینی شاهددار است که جامعه هدف آن را کلیه زنان نخستزای مراجعهکننده به مرکز آموزشی درمانی طالقانی اراک جهت زایمان طبیعی از اردیبهشت 86 تا تیر 87 تشکیل میدهند. 190 نفز از زنان نخستزا به طور تصادفی در یکی از دو گروه ماساژ و شاهد قرار گرفتند. در گروه مداخله، ماساژ آرام، آهسته با دو انگشت سبابه و میانی از یک دیواره به دیواره دیگر واژن (حرکت رفت و برگشت U شکل) حین و بین پوشهای (Push) مادر بدون توجه به حالت وی در مرحله دوم لیبر ادامه مییافت. در پایان پس از تکمیل نمونهها، فراوانی پرینه سالم، اپیزیاتومی، پارگی پرینه، طول مرحله دوم لیبر و نمره آپگار دقیقه اول و پنجم در دو گروه تعیین و با یکدیگر مقایسه شد.
یافتهها: در گروه ماساژ پرینه، فراوانی پرینه سالم 5/43% ، اپیزیاتومی 5/16% و پارگی پرینه 40% و در گروه شاهد این مقادیر به ترتیب 4/2%، 80% و 6/17% و تفاوت بین دو گروه از نظر آماری معنادار است (001/0p<). در گروه ماساژ 2/28% افراد پارگی درجه یک و 8/11% پارگی درجه دو داشتند و هیچ موردی از پارگی درجه سه و چهار مشاهده نشد. در گروه شاهد پارگی درجه یک 7/4% ، پارگی درجه دو 1/7% و پارگی درجه سه 9/5% بوده و پارگی درجه 4 رخ نداد. این اختلاف طبق آزمون 2c معنادار است (001/0p<). میانگین طول مرحله دوم لیبر بر اساس آزمون t-test بین دو گروه ماساژ و شاهد معنادار است (003/0=p). میانگین نمره آپگار دقیقه اول در گروه ماساژ و شاهد به ترتیب 6/0±73/8 ، 76/0±51/8 و میانگین نمره آپگار دقیقه 5 نیز به ترتیب 47/0±78/9 ، 62/0±58/9 بود. این تفاوتها طبق آزمون t-test از نظر آماری معنادار نیست.
نتیجهگیری: با توجه به دادههای این پژوهش به نظر میرسد ماساژ پرینه طی مرحله دوم لیبر راهکار مناسبی جهت کاهش تعداد موارد اپیزیاتومی و شدت پارگی پرینه است که احتمالاً به دلیل افزایش جریان خون، الاستیسیتی و نرمی پرینه در اثر ماساژ میباشد.
شیرین لسان، زهره میرحیدری، گیتی ستوده، فرحناز خواجه نصیری، فریبا کوهدانی،
دوره 16، شماره 3 - ( 10-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: پوکیاستخوان یک اختلال استخوانی متابولیک جدی است. این بیماری یک معضل عمده در وضعیت سلامتی زنان است و کیفیت زندگی آنان را تحتالشعاع قرار میدهد. با توجه به این که سنجش عادات غذایی و رفتارهای مرتبط با پوکی استخوان، جهت تدوین برنامههای ارتقای سلامت ضروری است و از آن جا که معلمان زن الگو و بهترین ارایهکنندگان مطالب آموزشی به دختران در سنین رشد استخوانی میباشند، بررسی حاضر با هدف «تعیین عادات غذایی و رفتارهای مرتبط با پوکیاستخوان در معلمان زن» انجام گرفته است.
روش بررسی: بررسی حاضر یک بررسی مقطعی توصیفی- تحلیلی است. نمونه مورد پژوهش 308 معلم زن شاغل در منطقه 6 آموزش و پرورش تهران بودند که در اسفند ماه 1385 به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه بود و تحلیل دادهها، با استفاده آزمونهای t، آنالیز واریانس یک طرفه و توکی در نرمافزار SPSS صورت گرفت.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار امتیازات کسب شده از سؤالات عادات غذایی و رفتارهای مرتبط با پوکیاستخوان 2/4±9/14 (از کل امتیاز قابل کسب 24) بود. امتیاز عادات غذایی و رفتارهای مرتبط با پوکیاستخوان، در معلمان زن با آگاهی خوب، سن بالاتر از 50 سال، اشتغال بیش از 25 سال، همچنین معلمانی که از کتاب و جزوات آموزشی به عنوان اولین منبع کسب اطلاعات استفاده میکردند و در معلمان یائسه به طور معناداری بالاتر بود (تمام موارد 03/0=p).
نتیجهگیری: میانگین دریافت کلسیم روزانه معلمان در حد مناسب میباشد ولی 30% آنان دریافت نامناسب کلسیم دارند. همچنین، درصد بالایی از آنان مصرف کرم ضدآفتاب، چای زیاد در روز و عدم فعالیت ورزشی دارند که میتواند آنان را در معرض خطر پوکیاستخوان قرار دهد. بر این اساس طراحی و اجرای برنامههای آموزشی برای معلمان، ارایه کتابچههای آموزشی به آنان، کاهش مصرف چای در مدارس و تخصیص مکان و تسهیلات ورزشی مناسب معلمان در هر مدرسه پیشنهاد می شود.
فاطمه حیدری، عاطفه اکرمی، مژده سرحدی، مجید محمدشاهی،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: دیسمنوره اولیه یکی از مشکلات رایج دختران و زنان جوان میباشد که بر کیفیت زندگی آنان تأثیر گذاشته و سبب ناتوانی و عدم کارایی در موارد شدید میشود. شواهد موجود نشان میدهد اضافه وزن و چاقی موجب افزایش تولید پروستاگلاندینها و دیسمنوره ناشی از آن میشود. بر این اساس، مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع و شدت دیسمنوره اولیه و ارتباط آن با متغیرهای آنتروپومتریک طراحی و اجرا گردید.
روش بررسی: در مطالعه توصیفی- تحلیلی حاضر 388 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اهواز به روش خوشهای تصادفی در سال 1389 انتخاب شدند. جمعآوری اطلاعات جمعیتشناختی از طریق پرسشنامه صورت گرفت. قد، وزن، BMI، توده و درصد چربی بدن، دور کمر، دور لگن، نسبت دور کمر به دور لگن (WHR) و نسبت دور کمر به قد (WHtR) نیز اندازهگیری شد. برای شناسایی شدت درد از معیار VAS (visual analogue scale) استفاده شد. تجزیه و تحلیل آماری دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS صورت گرفت. آمارههای توصیفی برای متغیرهای کمی به صورت میانگین و انحراف معیار ارایه شد. جهت بررسی ارتباط بین متغیرها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده و 05/0>p معنادار تلقی شد.
یافتهها: میانگین سنی افراد 8/1±7/20 سال و میانگین سن منارک 2/1±4/13 سال بود. 65/71% افراد مبتلا به دیسمنوره متوسط یا شدید بودند. شدت درد با توده و درصد چربی بدن، دور کمر به دور لگن و WHtR ارتباط معناداری داشت (05/0p<). اما بین شدت درد با وزن و BMI ارتباط معناداری یافت نشد.
نتیجهگیری: از آن جا که متغیرهای آنتروپومتریک مرتبط با چاقی مرکزی همچون دور کمر به دور لگن و WHtR ارتباط بیشتری با شدت درد دیسمنوره دارند، احتمالاً افزایش ذخایر چربی بدن در ناحیه شکمی پیشگوییکننده مؤثرتری در بروز دیسمنوره میباشد. لزوم تحقیقات بیشتر در این زمینه در مطالعات آتی به چشم میخورد.
لیلا امیری فراهانی، طوبی حیدری، فرشته نارنجی، محمد اصغری جعفرآبادی، وحیده شیرازی،
دوره 17، شماره 4 - ( 11-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: علل مختلفی در شیوع سندرم پیش از قاعدگی مؤثر است. به نظر میرسد یکی از این عوامل شاخص توده بدنی باشد. با توجه به فقدان پژوهشی در این زمینه در ایران، مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط سندرم پیش از قاعدگی با شاخص توده بدنی طراحی و اجرا شده است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مقطعی تحلیلی است که در مورد 500 دانشجوی ساکن خوابگاه دانشگاه علوم پزشکی اراک که بر اساس آزمون DASS21 (Depression Anxiety Stress Scales 21) به استرس، اضطراب و افسردگی شدید مبتلا نبودند، در سال 1388 انجام گرفته است. نمونهگیری از نوع تصادفی ساده و تا رسیدن به حجم نمونه مورد نظر انجام شد. پرسشنامه جمعیتشناختی، وضعیت قاعدگی، تولیدمثلی و عادات غذایی و فرم مشاهده سنجش شاخص توده بدنی توسط افراد تکمیل گردید. فرم خلاصه شده ارزیابی سندرم پیش از قاعدگی در فاصله 7 روز قبل از خونریزی تا حداکثر 2 روز بعد از شروع خونریزی به مدت یک دوره توسط افراد تکمیل گردید. با استفاده از تحلیل رگرسیون لجیستیک، ارتباط سندرم پیش از قاعدگی با شاخص توده بدنی با تعدیل متغیرهای مداخلهگر در نرمافزار SPSS v.18 بررسی شد. در کلیه آزمونها سطح معناداری 05/0p< در نظر گرفته شد.
یافتهها: توزیع فراوانی افراد مورد مطالعه بر اساس شاخص توده بدنی طبیعی (کمتر از 25)، بالای طبیعی (25 و بیشتر از 25) به ترتیب 8/90% و 2/9% بود. تحلیل آماری نشان داد که شاخص توده بدنی بالای طبیعی نسبت به شاخص توده بدنی طبیعی خطر ابتلا به سندرم پیش از قاعدگی را 43/2 برابر افزایش میدهد (43/2=OR و 33/8- 66/1=CI).
نتیجهگیری: اضافه وزن و چاقی باعث افزایش خطر ابتلا به سندرم پیش از قاعدگی میشود و در میان سایر عوامل خطر وقوع این سندرم، باید اصلاح توده بدنی غیر طبیعی نیز مدنظر قرار گیرد
معصومه ایمانیپور، زهرا حیدری، نعیمه سیدفاطمی، حمید حقانی،
دوره 18، شماره 3 - ( 5-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: بستری شدن بیماران در بخش آی سی یو جراحی قلب باز اغلب با بروز اضطراب در خانواده این بیماران همراه است. براساس مطالعات قبلی بیشترین علت اضطراب خانواده بیماران، کمبود اطلاعات و عدم آشنایی با محیط آی سی یو است. این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی حمایت اطلاعاتی مراقبان خانوادگی بیماران تحت جراحی قلب باز بر اضطراب آنان انجام یافته است.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی تصادفی دو گروهی، 64 عضو مراقب بیمار در خانواده بیماران تحت عمل جراحی قلب باز به روش نمونهگیری آسان انتخاب و به طور تصادفی در یکی از دو گروه آزمون یا شاهد توزیع شدند. حمایت اطلاعاتی در گروه آزمون به صورت سه روش تور آشناسازی با آی سی یو، جلسات آموزشی حضوری و ارایه کتابچه آموزشی انجام گرفت. در گروه شاهد تنها اطلاعات معمول بیمارستان ارایه گردید. اضطراب عضو مراقب بیمار در خانواده در دو گروه قبل از عمل و روز ترخیص بیمار از آی سی یو با استفاده از پرسشنامه اضطراب آشکار اشپیلبرگر بررسی شد. برای تحلیل دادهها از آزمون تیمستقل و زوج استفاده گردید.
یافتهها: براساس یافتهها دو گروه از نظر مشخصات فردی همگون بودند. میانگین نمره اضطراب گروه شاهد و آزمون قبل از عمل به ترتیب 5/12±9/47 و 5/11±2/49 بود که روز ترخیص از آی سی یو در هر دو گروه به طور معناداری کاهش پیدا کرده بود. البته میزان این کاهش بین دو گروه از نظر آماری تفاوت معنادار نداشت (18/0=p).
نتیجهگیری: هر چند که یافتههای مطالعه حاضر حاکی از اثربخشی معنادار حمایت اطلاعاتی از مراقبان خانوادگی بیماران تحت عمل جراحی قلب باز بر اضطراب آنان نبود، ولی با توجه به محدودیتهای این مطالعه بررسی بیشتر این موضوع با رفع محدودیتها توصیه میشود.
مجید محمدشاهی، مهرنوش ذاکرزاده، سمیرا هاشمی، فاطمه حیدری،
دوره 19، شماره 1 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: اطلاعات موجود در زمینه ارتباط الگوی غذایی مادر و شاخصهای تنسنجی نوزاد بسیار محدود میباشد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط الگوهای غذایی مادر در بارداری و شاخصهای تنسنجی هنگام تولد نوزاد انجام یافته است .
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی، 94 زن باردار (هفته 40-37) مراجعهکننده به بیمارستان رازی اهواز در پاییز و زمستان سال 1390 به روش آسان انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات تنسنجی با استفاده از پرسشنامه فردی و اطلاعات غذایی با استفاده از پرسشنامه بسامد خوراک جمعآوری شد. جهت شناسایی الگوهای غذایی از تحلیل عاملی استفاده شد. تحلیل آماری در نرمافزار SPSS انجام یافت .
یافتهها : در این تحقیق، 3 الگوی غذایی غالب شناسایی شد: الگوی غذایی «سالم»، «سنتی» و «غربی». ارتباط الگوهای غذایی و شاخصهای تنسنجی هنگام تولد نوزاد پس از تعدیل متغیرهای مخدوشگر (سن، فعالیت، انرژی دریافتی، میزان وزنگیری در طی بارداری و جنس نوزاد) در 3 مدل ارایه گردید. الگوی غذایی سالم ارتباط مثبت معناداری با قد، دور سر و وزن تولد نوزاد در هر 3 مدل داشت (05/0 p < ). الگوی غذایی غربی در مدل 1و2 ارتباط منفی معناداری با دور سر نوزاد و در مدل 1 با وزن تولد داشت (05/0 p < ). الگوی غذایی سنتی و شاخصهای تنسنجی هنگام تولد نوزاد در هیچ یک از مدلها ارتباط معناداری نشان نداد.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر وجود ارتباط معنادار بین الگوهای غذایی مادر و شاخصهای تنسنجی هنگام تولد نوزاد را نشان داد. برای تأیید این یافته، انجام مطالعات آیندهنگر پیشنهاد میشود .
عباس حیدری، عبدالقادر عصاررودی،
دوره 20، شماره 3 - ( 8-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: گزارش واضح و مناسب، امکان نقد، ترکیب و کاربرد یافتههای مطالعات را تسهیل میکند. بیانیه STROBE یکی از تازهترین پیشرفتها، برای بهبود گزارش مطالعات مشاهدهای است. این پژوهش به بررسی کیفیت گزارش مطالعات کوهورت پرستاری و مامایی چاپ شده در مجلات معتبر داخل کشور براساس بیانیه STROBE میپردازد .
روش بررسی: در این پژوهش مقطعی- تحلیلی، مقالات مجلاتی که در پایگاههای اطلاعاتی Iranmedex ، Irandoc ، Magiran ، SID و Google Schoolar نمایه میشوند، با استفاده از کلید واژگان کوهورت، همگروهی و همگروهی مورد جستجو قرار گرفتند. از 1951 مقاله یافت شده، پس از حذف موارد تکراری و غیرمرتبط، تعداد 241 مقاله و پس از اعمال معیارهای: چاپ مقاله پس از انتشار بیانیه، کوهورت بودن مطالعه و پرستار یا ماما بودن نویسنده اول یا نویسنده مسؤول، تعداد 33 مقاله باقی ماند که توسط ابزار توسعه یافته STROBE ، مورد بررسی قرار گرفت. دادهها با استفاده از آزمونهای کروسکالوالیس، منویتنی و ضریب همبستگی اسپیرمن در نرمافزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفت .
یافتهها : 5/48% مقالات کوهورت، آیندهنگر و بقیه تاریخی بودند. میزان انطباق کلی با بیانیه، 56% بود. آیتمهای قسمت عنوان، چکیده و مقدمه کیفیت مناسبتر و آیتمهای مرتبط با موارد ناقص جمعآوری شده، پیگیری ناقص و توصیف تحلیل حساسیت کیفیت پایینتری داشتند. سالهای مورد بررسی، تخصص نویسنده، نوع مطالعه کوهورت و طول مدت داوری تأثیری بر کیفیت گزارش مقالات نداشتند .
نتیجهگیری: کیفیت گزارش مقالات کوهورت پرستاری و مامایی در محدوده متوسط محاسبه شد. گزارش ارکان اساسی مطالعات کوهورت که در بیانیه STROBE به آن اشاره شده، توصیه میشود .
حشمتاله حیدری، عزیز کامران، ناصر نوینمهر،
دوره 20، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از وظایف اصلی پرستاران دارو دادن است. با توجه به این که خطاهای دارویی به عنوان شایعترین خطاهای پزشکی قابل پیشگیری و تهدیدکننده حیات بیمار شناخته شدهاند، جهت ریشهیابی آنها، این پژوهش با هدف تبیین درک پرستاران از علل خطاهای دارویی انجام یافته است .
روش بررسی: این مطالعه با روش تحقیق کیفی و با رویکرد تحلیل محتوا در سال 1391 در بخشهای ویژه بیمارستان شهدای عشایر خرمآباد انجام یافته است. جهت گردآوری اطلاعات به روش نمونهگیری هدفمند 17 پرستار انتخاب و با آنان مصاحبه نیمه ساختارمند به عمل آمد. مصاحبهها ضبط، دستنویس و با روش Lundman و Graneheim مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جهت اطمینان از صحت و پایایی دادهها از معیارهای Linclon و Gouba استفاده شد .
یافتهها : اطلاعات در چهار طبقه اصلی و شش زیرطبقه شامل: عوامل مدیریتی (با زیرطبقات ناکارآمدی در جذب نیرو، شرایط نامطلوب فیزیکی و حجم کاری بالا)، ناکارآمدی در حرفهای شدن (با زیرطبقات عدم تعهد پرستار، نقصان دانش و ناکارآمدی در ارتباط بین حرفهای)، نارسایی در فرایند تجویز دارو توسط پزشکان و نقص در تولید و بستهبندی داروها توسط شرکتهای دارویی قرار گرفت .
نتیجهگیری: تربیت و جذب نیروی پرستاری متعهد و حرفهای، در امر مراقبت از بیمار، الکترونیکی کردن پروندههای پزشکی، همت شرکتهای داروساز در بستهبندی مناسب داروها و مدیریت کارآمد میتواند در کاهش خطاهای دارویی مؤثر باشد .
مریم حیدری، صدیقه فیاضی، حمید برسی، خدیجه مرادبیگی، ندا اکبری نساجی،
دوره 20، شماره 4 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: در بیماران مبتلا به بیماری مزمن انسدادی ریه تشدید وضعیت، یک چهره برجسته از سیر طبیعی بیماری است و علیرغم وجود درمانها، بیماران همچنان با تجربه تنگینفس زندگی میکنند. به منظور ارتقای سطح سلامت آنان، علاوه بر درمانهای دارویی، مداخلاتی از جمله برنامه خودمدیریتی وجود دارد. لذا این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی یک برنامه خودمدیریتی بر شدت خستگی و تنگینفس بیماران مبتلا به بیماری مزمن انسدادی ریه انجام یافته است .
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی در مورد 50 بیمار مبتلا به COPD مراجعهکننده به کلینیک آپادانا در شهر اهواز در سال 1392 انجام یافت. بیماران برحسب روز مراجعه (فرد یا زوج) به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. گروه مداخله تحت اجرای برنامه خودمدیریتی براساس روش 5A قرار گرفتند و گروه کنترل برنامهای دریافت نکردند. تمامی بیماران در ابتدا و پایان 3 ماه از طریق مقیاس شدت خستگی FSS و مقیاس تنگینفس بورگ بررسی شدند. از آزمون کایاسکوئر و تیزوجی در نرمافزار SPSS جهت آنالیز دادهها استفاده شد .
یافتهها : از نظر میانگین شدت خستگی، در ابتدای مطالعه اختلاف معناداری بین گروهها دیده نشد. اما در پایان 3 ماه اختلاف معناداری بین دو گروه وجود داشت (004 / 0= p ). همچنین، کاهش آماری معناداری در میزان تنگینفس بیماران گروه مداخله نسبت به گروه شاهد در پایان 3 ماه دیده شد (۰/۰۰۱ p< ) .
نتیجهگیری: با توجه به اثربخشی برنامه خودمدیریتی مبتنی بر مدل 5A بر کاهش شدت خستگی و تنگینفس بیماران مبتلا به بیماری مزمن انسدادی ریه، میتوان از آن به عنوان روشی بهینه بهره برد و ضمن کاهش هزینه مراجعات مکرر به مراکز درمانی، مشکلات عمده ناشی از بیماری را نیز در این بیماران کاهش داد
فروزان آتش زاده شوریده، منصوره زاغری تفرشی، نسترن حیدری خیاط، آرزو شیخ میلانی، حمیدرضا گیلاسی، مهدیه صابری،
دوره 21، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: داشتن دیدگاه مراقبتی در خور، از ضروریات مراقبتهای پرستاری با کیفیت است که باید در طی برنامههای آموزش پرستاری تأمین گردد. مطالعه حاضر با هدف مقایسه دیدگاه دانشجویان کارشناسی پرستاری ترم 1، 5 و 8 در مورد اهمیت رفتارهای مراقبتی طی تحصیل دوره آموزش پرستاری انجام یافته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی است. در این پژوهش سه گروه 40 نفری به روش تصادفی (ترم یک، پنج و هشت) از دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران در سال 1393 انتخاب شدند. جهت گردآوری دادهها از «سیاهه رفتارهای مراقبتی» استفاده شد که به شکل خودگزارشی توسط دانشجویان تکمیل شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی واستنباطی (سطح معناداری ۰۵/0p<) در نرمافزار SPSS v.20 انجام یافت.
یافتهها: میانگین نمرات براساس سیاهه رفتارهای مراقبتی در گروهها به ترتیب در ترم یک: 2/148، ترم پنج: 6/123، ترم هشت: 05/122 بود و آزمون آنالیز واریانس اختلاف آماری معناداری بین سه گروه نشان داد (001/۰p<). همچنین نمرات دیدگاه دانشجویان در مورد اهمیت رفتارهای مراقبتی در همه حیطههای ابزار شامل احترام قایل شدن برای دیگری (001/۰p<)، اطمینان از حضور انسانی (001/p<)، ارتباط و گرایش مثبت (001/۰p<)، دانش و مهارت حرفهای (04/۰=p)، توجه به تجارب دیگری (001/۰p<) متفاوت بود. با توجه به همگن نبودن گروهها از نظر متغیرهای سن و جنس، برای حذف اثر آنها بر متغیر اصلی از آزمون آنالیز کوواریانس استفاده و با کنترل نقش مخدوشکنندگی سن و جنس همچنان تفاوت معنادار بود (001/۰p<).
نتیجهگیری: دیدگاه مراقبتی دانشجویان سالهای بالاتر نه تنها بهتر از سالهای پایینتر نبوده، بلکه نسبت به آنها کمتر هم بوده است. با توجه به این که داشتن دیدگاه مراقبتی از ضروریات مراقبت پرستاری با کیفیت است که باید در طی برنامههای آموزش پرستاری تأمین گردد و با توجه به کمرنگ شدن بعد عاطفی مراقبت، لزوم تأکید بیشتر مربیان و پرستاران بالینی و استفاده از منتورها در بالین توصیه میشود تا بعد عاطفی مراقبت را در عمل و عینیتر به دانشجویان پرستاری نشان دهند.
مریم حیدری، سارا سروندیان، خدیجه مرادبیگی، ندا اکبری نساجی، مونا وفاییزاده،
دوره 23، شماره 1 - ( بهار 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: در کنار درمانهای دارویی، آموزش مراقبت از خود در بیماران نارسایی قلبی ضروری است. هدف از مطالعه حاضر مقایسه تأثیر آموزش همراه با پیگیری تلفنی از مراقبان خانوادگی با آموزش بدون پیگیری بر رفتارهای خودمراقبتی و وضعیت بالینی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی است.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی (IRCT2016080829184N2)، در مورد 66 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی مراجعهکننده به درمانگاه بیمارستان طالقانی آبادان در سال 95-1394 انجام یافته است. بیماران به روش تخصیص تصادفی به 3 گروه: شاهد، مداخله 1 و مداخله 2 تقسیم شدند. گروه شاهد، مداخلهای دریافت نکردند، در گروه مداخله 1 بیماران و مراقبان، آموزش حضوری و گروه مداخله 2 علاوه بر آموزش حضوری، مراقبان پیگیری تلفنی مستمر دریافت کردند. در ابتدای مطالعه و انتهای 3 ماه رفتار خودمراقبتی، شدت خستگی و تحمل فعالیت بیماران از طریق پرسشنامه رفتار خودمراقبتی، مقیاس سنجش خستگی و آزمون 6 دقیقه پیادهروی بررسی شد. از آمار توصیفی و آزمونهای کایاسکوئر، تیزوج، تحلیل واریانس، کووایانس و آزمون تعقیبی شفه در نرمافزار SPSS نسخه 18 جهت تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: ابتدای مطالعه 3 گروه از نظر متغیرهای جمعیتشناختی و 3 متغیر پاسخ همگن بودند. در پس آزمون بین گروه مداخله 2 با گروه شاهد و گروه مداخله 1 از نظر میانگین رفتار خودمراقبتی (001/0>p) و میانگین نمره خستگی بیماران (004/0>p)، تفاوت معنادار وجود داشت. اما، در میانگین تحمل فعالیت بیماران بین سه گروه اختلاف آماری معناداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: پیگیری تلفنی پرستار از مراقبان بیماران نارسایی قلبی میتواند منجر به ارتقای رفتار خودمراقبتی و کاهش خستگی بیماران گردد.
حشمتاله حیدری،
دوره 24، شماره 2 - ( 4-1397 )
چکیده
سازمان بهداشت جهانی مراقبت تسکینی را به عنوان راهکاری برای ارتقای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماریهای صعبالعلاج و خانواده آنها معرفی کرده است. این مراقبتها با تشخیص بیماری شروع میشود، و در طول بیماری ادامه مییابد (1). مراقبت تسکینی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماریهای تهدید کننده زندگی و خانواده آنها ارتقا میبخشد. هدف آن تسکین رنج از طریق، تعیین، ارزیابی و تسکین درد و سایر مشکلات جسمی، روانی- اجتماعی و معنوی است (2).
بسیاری از بیماریها در فرایند مراقبتی خود نیازمند استفاده از مراقبت تسکینی میباشند. براساس گزارشها هر سال حدود 40 میلیون نفر در دنیا نیازمند استفاده از مراقبتهای طب تسکینی هستند ولی فقط 14% از این مددجویان مراقبتهای تسکینی را دریافت میکنند که حدود 78% از این افراد نیازمند، در کشورهایی با درآمد پایین و یا متوسط زندگی میکنند. براساس گزارش سازمان جهانی بهداشت، بیماران نیازمند استفاده از مراقبت تسکینی شامل بیماریهای قلبی عروقی (5/38%)، سرطان (34%)، بیماریهای مزمن ریوی (3/10%)، ایدز (7/5%)، و دیابت (6/4%) هستند. بیماران دیگری مثل افراد مبتلا به زوال عقل، نارسایی کلیه، مولتیپل اسکلروزیس، پارکینسون، آرتریت روماتوئید، بیماریهای نورولوژیک، ناهنجارهای مادرزادی و سلهای مقاوم به درمان، ممکن است که نیازمند استفاده از مراقبت تسکینی باشند (1). مراقبت تسکینی میتواند، براساس الگوهای مختلفی به بیماران ارایه شود که برخی از آنها عبارتند از، مراقبت تسکینی مبتنی بر بیمارستان، مراقبت تسکینی مبتنی بر مراکز هاسپیس و مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل (3). مطالعات نشان دادهاند که طب تسکینی مبتنی بر منزل تأثیرات بسیار مفیدی در ابعاد جسمی، روحی و روانی، اجتماعی و اقتصادی بیماران دارد و باعث کاهش هزینههای نظام سلامت، کوتاه شدن طول مدت بستری، کاهش عوارض بستری و پیشگیری از بستری مجدد بیماران میشود (6-4)، همچنین با این شیوه مراقبتی تداوم مراقبتهای بعد از ترخیص تسهیل میشود و بیمار میتواند به راحتی، از تسهیلات مراکز مختلف بهرهمند شود (7). از طرف دیگر اکثر مردم ترجیح میدهند که خدمات مراقبتی را در منازلشان در کنار خانواده و در محل زندگی خود دریافت کنند (8). مطالعات نشان دادهاند که مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل از نظر بالینی مؤثر و هزینه اثربخش است و همچنین موجبات رضایت خانواده و بیمار را فراهم میآورد. همچنین سازمان بهداشت جهانی مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل را به عنوان یکی از عناصر اصلی تشکیلدهنده نظامهای سلامت در دنیا در سال 2014 معرفی کرده است (1). اما گزارشها حاکی از آن است که بسیاری از کشورهای دنیا برنامههای مراقبت تسکینی را در ساختار نظام سلامت خود ندارند (7) و عدم حمایت دولت از خدمات طب تسکینی، عدم آمادگی نیروهای حرفهای برای ارایه خدمات تسکینی، محدودیت دسترسی به داروهای ضد درد مخدر، محدودیت منابع، عدم آشنایی سیاستگذاران با طب تسکینی، نگرش منفی جامعه و مسایل اجتماعی فرهنگی، به عنوان موانع ارایه مراقبتهای تسکینی در دنیا ذکر شده اند (1،9و10).
نظام سلامت ایران با آمار فزاینده بیماران مزمن، کمبود نیروی انسانی و تختهای مراقبت ویژه در مراکز سلامت خود مواجه است. اکثر افراد مبتلا به بیماریهای صعبالعلاج در کشور ایران، در روزهای آخر عمر مکرراً بستری میشوند و با وجود کمبود تختهای بیمارستانی به خصوص در بخشهای ویژه، این بیماران باعث اشغال این تختها میشوند و تا لحظات آخر عمر داروهای تخصصی دریافت میکنند و در نهایت بسیاری از این بیماران روی تختهای بیمارستان و در بخشهای ویژه فوت میشوند (11)، در حالی که در بسیاری از موارد، بستری بیماران صعبالعلاج در بخشهای ویژه تأثیری در بهبود بیمار ندارد و به عنوان یک مراقبت بیهوده در نظر گرفته میشود (12). این امر باعث افزایش هزینههای نظام سلامت و خانواده بیماران، نارضایتی و فرسودگی شغلی کارکنان حرف سلامت میشود (13). از طرفی، بسیاری از این بیماران ترجیح میدهند که روزهای آخر عمر را در میان خانواده و در تماس نزدیک با بستگان خود سپری کنند. شواهد حاکی از این است که مراقبت تسکینی در ایران به صورت جزیرهای و در مراکز محدودی ارایه میشود. اکثر بیماران از این شیوه مراقبتی محروم هستند و مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل در کشور فاقد هرگونه جایگاهی در نظام سلامت است (14). بیماران مبتلا به بیماریهای صعبالعلاج نیازمند دریافت مراقبت تسکینی، برای دریافت این خدمات و کاهش درد و رنج ناشی از بیماری خود، سرگردان هستند و در اکثر مواقع خدمات مناسب و به موقع به این بیماران داده نمیشود (15). همچنین نگاه سنتی نیروهای کادر سلامت در مدیریت درمان بیماریهای صعبالعلاج، شفاف نبودن قانون در حمایت از کادر سلامت برای قطع درمانهای غیرضروری و یا ممانعت از اجرای انتظارات غیرمنطقی بیمار و یا خانواده آنها و تفاوتهای فرهنگی اجتماعی، به عنوان موانعی هستند که در روند ارتقای مراقبت تسکینی در جامعه ایرانی وجود دارند، مشکل دیگر در ارایه مراقبتهای تسکینی مبتنی بر منزل، نقص در فرایند پرداخت و حمایت بیمه از این بیماران است (16و17). لذا با توجه به شیوع زیاد بیماریهای مزمن و صعبالعلاج، رشد فزاینده پدیده سالمندی، محدودیت تختهای ویژه، منابع انسانی، مالی و تجهیزاتی در مراکز درمانی و با عنایت به فواید بیشمار استفاده از مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل، مسؤولان نظام سلامت میبایست این شیوه مراقبتی را به عنوان یکی از اولویتهای مهم نظام سلامت در نظر بگیرند تا بیماران بتوانند در طی فرایند بیماری و همچنین روزهای آخر عمر، در کنار خانواده زندگی با کیفیت و مرگی آرام را تجربه کنند.
با توجه به محدودیت مطالعات در این زمینه، پیشنهاد میشود تحقیقات بیشتری در مورد شیوههای مدیریت ابعاد مختلف مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل، برای ارایه الگوهای مناسب ارایه مراقبت تسکینی مبتنی بر منزل در ایران انجام گیرد.
کبری لیمویی، شهرام مولوینژاد، مرضیه اسدیذاکر، اماناله حیدری، الهام مراغی،
دوره 25، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه یکی از روشهای مهم که میتواند باعث افزایش کیفیت زندگی بیماران بعد از بایپس عروق کرونر شود، برنامههای بازتوانی قلبی در منزل است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر بازتوانی قلبی در منزل بر کیفیت زندگی بیماران بعد از عمل بایپس عروق کرونر انجام گرفته است.
روش بررسی: در این پژوهش کارآزمایی بالینی 102 بیمار بستری در بیمارستانهای گلستان و امام خمینی شهر اهواز در سال 1396 براساس معیارهای ورود انتخاب و سپس به روش بلوکهای جایگشتی تصادفی شده به دو گروه مداخله و کنترل تخصیص یافتند. برای گروه مداخله چهار جلسه آموزشی به مدت 4 روز در بیمارستان انجام یافت و سپس شش جلسه بازتوانی قلبی در منزل (هر دو هفته یک بار به مدت سه ماه) انجام گرفت. پرسشنامه کیفیت زندگی MacNew توسط گروههای مداخله و کنترل قبل از عمل و سه ماه بعد از عمل تکمیل شد. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 22 تحلیل شد.
یافتهها: میانگین حیطهها و نمره کل کیفیت زندگی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل، افزایش بیشتری پیدا کرده بود (001/0p<). اندازه اثر در حیطه هیجانی 17/1، در حیطه فیزیکی 42/1، در حیطه اجتماعی 91/1 و در کل کیفیت زندگی 67/1 به دست آمد. مقدار اتا (Eta) 408/0 نشاندهنده اثر بازتوانی قلبی بر کیفیت زندگی است که در سطح کمتر از 0001/0 معنادار است.
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه نشاندهنده اثرات مثبت اجرای بازتوانی قلبی در منزل بر ابعاد مختلف کیفیت زندگی است. لذا این روش به عنوان یک مدل مراقبتی مؤثر و با صرفه برای تمامی بیماران مراجعهکننده به مراکز جراحی قلب پیشنهاد میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی:IRCT20171114037468N1
عباس حیدری، زهرا سادات منظری، هادی عباسپور،
دوره 25، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: درد بعد از عمل جراحی یکی از چالشهای بالینی برای پرستارانی است که مراقبت از بیماران را به عهده دارند. هدف از این مطالعه تعیین اثر آموزشهای قبل از عمل بر درد بعد از عملهای جراحی انتخابی بوده است.
روش بررسی: پایگاههای اطلاعاتی PubMed، CINAHL، Cochrane Library، Web of Science، Scopus و EMBASE به منظور بازیابی مقالات کارآزمایی بالینی که از تاریخ اول ژانویه 2012 تا اول جوئن 2018 به زبان انگلیسی منتشر شده بودند، جستجو شدند.
یافتهها: از مجموع 153 مطالعه بازیابی شده، 13 مطالعه (2482 نفر) وارد مرور شد. به طور کلی، بیشتر مطالعات، آموزش قبل از عمل بر کاهش درد بعد از عمل را مؤثر دانستهاند (7 مطالعه، 1678=n). در بقیه مطالعات، تفاوت معناداری بین آموزش و میزان کاهش درد بیمار مشاهده نشده است. همچنین نتایج برخی مطالعات (204=n) نشان داد آموزش همراه با همدلی در نیمی از موارد میتواند میزان اضطراب را کاهش دهد.
نتیجهگیری: آموزش قبل از عمل جراحی به عنوان یک مداخله پیچیده، میتواند میزان درد بعد از عمل را کاهش دهد. شیوه آموزش تعاملی همراه با همدلی موجب کاهش اضطراب بیمار و همچنین کاهش نیاز به داروهای ضد درد بعد از عمل میشود. بنابراین، آموزش و تربیت پرستاران ماهر و ارایهدهندگان چنین آموزشهایی برای مدیریت درد بیماران پیشنهاد میشود.
شیرین خواجه حسینی، احمدرضا صیادی، محمد مبینی لطفآباد، شهین حیدری،
دوره 25، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: شغل پرستاری در آمیخته با وضعیت نوبت کاری در ساعات مختلف شبانهروز است. بروز اختلالات خواب ناشی از بهم خوردن چرخه خواب و بیداری و سیکل سیرکادین در این گروه به وفور رخ میدهد. روش تن آرامی بنسون یک روش آسان، غیرتهاجمی و غیردارویی است که میتواند در بهبود کیفیت خواب افراد تأثیرگذار باشد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر تکنیک آرامسازی بنسون بر کیفیت خواب پرستاران نوبت کاری در گردش بیمارستانها انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 80 نفر از پرستاران نوبت کار سه بیمارستان شهر رفسنجان در سال 1397 که براساس نمره پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ دارای کیفیت خواب پایین بودند، به صورت در دسترس انتخاب و سپس با استفاده از روش تصادفی کمینهسازی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. به گروه مداخله تکنیک آرامسازی بنسون آموزش داده شد و از آنها خواسته شد که به مدت یک ماه، قبل از خواب آن را اجرا نمایند. پس از مدت یک ماه مجدداً پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ توسط هر دو گروه تکمیل شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری t مستقل، t زوجی، Chi-Square و آزمون دقیق فیشر در نرمافزار SPSS نسخه 18 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت خواب گروه مداخله و کنترل قبل از مداخله به ترتیب، 53/2±79/7 و 78/2±95/7 بود و بین گروهها تفاوت معناداری وجود نداشت. یک ماه بعد از اجرای تکنیک، میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت خواب گروه مداخله 32/2±58/5 و گروه کنترل 93/2±53/8 بود و دو گروه از لحاظ آماری اختلاف معناداری داشتند (0001/0p<).
نتیجهگیری: در این مطالعه استفاده از تکنیک آرامسازی بنسون که یک تکینیک غیرتهاجمی ساده، ارزان و فاقد عوارض جانبی است، کیفیت خواب پرستاران نوبت کار را ارتقا بخشید، لذا آموزش و اجرای این تکنیک به پرستاران جهت افزایش کیفیت خواب توصیه میشود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20180306038981N1
شهین حیدری، طیبه میرزایی، مریم حیدرینژاد چترودی، اعظم حیدرزاده،
دوره 26، شماره 4 - ( 10-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: مراقبان بیماران مبتلا به آلزایمر نسبت به همتایان خود که از بیماران مبتلا به آلزایمر مراقبت نمیکنند و یا مراقبت از بیماران جسمی را برعهده دارند، به طور مکرر بیماریهای روانشناختی، افسردگی، استرس و ناراحتی بیشتری را تجربه میکنند. این پژوهش با هدف تعیین تأثیر آموزش سبکهای مقابلهای مسأله محور بر استرس درک شده مراقبان خانوادگی سالمندان مبتلا به آلزایمر انجام یافته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع کارآزمایی میدانی تصادفی شده است. جامعه پژوهش را مراقبان خانوادگی سالمندان مبتلا به آلزایمر ساکن شهر کرمان در سال 1396 تشکیل میدادند. نمونهها 72 نفر بودند که به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و مداخله تخصیص یافتند. مراقبان گروه مداخله هشت جلسه برنامه آموزشی راهبردهای مقابله مسأله محور را به صورت هفتهای یک جلسه هر جلسه 45 دقیقه براساس محتوای تعیین شده دریافت کردند. دادهها با استفاده از نسخه ۱۴ سؤالی پرسشنامه استاندارد استرس درک شده کوهن، قبل و دو هفته بعد از مداخله جمعآوری و با استفاده از آزمونهای تیمستقل، تیزوجی و مجذور کای و در نرمافزار SPSS نسخه 18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: با توجه به تفاوت معنادار استرس درک شده دو گروه مداخله و کنترل، در مرحله قبل از مداخله (030/0=p) و معنادار نبودن تفاوت بین دو گروه بعد از مداخله (06/0=p)، به منظور تعیین اثر مداخله، میانگین تغییرات دو گروه مقایسه و تفاوت معنادار در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (02/0=p).
نتیجهگیری: با توجه به تأثیر مثبت آموزش مقابله مسأله محور بر کاهش استرس درک شده مراقبان سالمندان آلزایمری، طراحی و اجرای مداخلات با رویکرد آموزشی میتواند زمینه را برای ارتقای سلامت مراقبان و در نهایت ارتقای کیفیت مراقبت از بیماران مبتلا به آلزایمر فراهم نماید.
ثبت کارآزمایی بالینی:IRCT2016050327736N1
ویدا رحیمی، مریم حیدری، سمانه نعیمی، خدیجه مرادبیگی،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: سطح ناکافی دانش دارویی دانشجویان پرستاری، خطر بروز اشتباهات دارویی را به دنبال دارد و این امر یکی از بزرگترین نگرانیهای مربیان بالینی است. لذا مطالعه حاضر در جهت تدوین برنامه آموزشی مناسب با هدف تعیین اثربخشی آموزش داروشناسی به صورت هدفدار و مبتنی بر بازی بر نمرات داروشناسی دانشجویان پرستاری انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه مداخلهای نیمه تجربی در سال 98-1397 به صورت سرشماری، در دانشجویان پرستاری ترم 3 دانشگاه علوم پزشکی آبادان انجام گرفت. مداخله شامل آموزش داروشناسی بالینی در قالب بازی طی یک دوره کارآموزی (شامل 10جلسه) بود. جلسه اول تا سوم شامل برگزاری کلاس نظری داروشناسی، جلسه چهارم تا نهم شامل اجرای بازی، کلاس نظری و کار بالینی، جلسه دهم شامل برنامه مرور ایستگاهی و برنامه رقابتی استخر اطلاعات دارویی بود. «آزمون داروشناسی» قبل و بعد از مداخله انجام گرفت. دادهها از طریق آزمون تیزوجی در نرمافزار SPSS نسخه 18 تحلیل شد.
یافتهها: 77 دانشجو تا پایان مطالعه حضور داشتند که 42 نفر زن و 35 نفر مرد بودند. میانگین سنی آنان 2±21 سال، معدل کل دانشجویان 81/3±57/15 و میانگین نمره داروشناسی آنان 42/3±74/14 بود. براساس نتایج آزمون، میانگین نمره پیشآزمون 83/5±06/26 و پسآزمون 02/4±58/31 بود که بیانگر اختلاف معنادار بین قبل و بعد از مداخله است (001/0>p).
نتیجهگیری: این برنامه آموزشی هدفمند منجر به افزایش سطح نمرات داروشناسی دانشجویان پرستاری شد و میتواند به عنوان روشی مناسب جهت ارتقای دانش و درک داروشناسی دانشجویان استفاده گردد.
حکیمه اسکندری سبزی، اعظم شیرین آبادی فراهانی، مریم رسولی، لیلا خانعلی مجن، راضیه بیکمیرزا، مریم حیدری،
دوره 27، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: ابتلا به سرطان در دوره نوجوانی باعث ناتوانی شده و دستیابی به وظایف مهم این دوران را دچار اختلال میکند. با توجه این که مسایل معنوی پیچیدهای پیش روی نوجوانان قرار دارد، با تأکید بر آنها میتوان چارچوب منحصر به فردی را برای درک و مقابله با بیماری فراهم کرد. این مطالعه با هدف تعیین عوامل مرتبط با مقابله معنوی نوجوانان مبتلا به سرطان براساس الگوی «تعالی نفس Reed» انجام گرفته است.
روش بررسی: در این پژوهش توصیفی- همبستگی، تعداد 270 نوجوان مبتلا به سرطان مراجعهکننده به بیمارستانهای تابع دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی شهر تهران در سال 98-1397، به صورت در دسترس، انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامههای «ویژگیهای جمعیتشناختی و بالینی»، «مقابله معنوی نوجوانان»، «امیدواری نوجوانان»، «تعالینفس- نسخه نوجوانان» و «مقابله نوجوانان» جمعآوری شد. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 19 و روشهای آماری توصیفی و آزمونهای کروسکال-والیس، کولموگروف–اسمیرنوف، ضریب همبستگی اسپیرمن و تحلیل مسیر انجام یافت.
یافتهها: براساس ضریب همبستگی اسپیرمن، ارتباط امیدواری (440/0=rs و 001/0>p)، مقابله (149/0=rs و 015/0=p) و تعالی نفس (143/0=rs و 019/0=p) با مقابله معنوی نوجوانان مثبت و معنادار بود. همچنین نتایج تحلیل مسیر برازش الگوی تعالی نفس Reed نشان میدهد متغیرهای امیدواری و تعالی نفس به صورت مستقیم و متغیر مقابله به صورت غیرمستقیم و از طریق متغیر واسطه تعالی نفس، بر مقابله معنوی در نوجوانان تأثیرگذار بوده است.
نتیجهگیری: متغیرهای امیدواری، مقابله و تعالی نفس از عوامل مرتبط با مقابله معنوی در نوجوانان مبتلا به سرطان بوده است و الگوی تعالی نفس Reed در نوجوانان ایرانی مبتلا به سرطان برازش دارد. بنابراین پرستاران به عنوان اولین ارایهدهندگان مراقبت، میتوانند با تمرکز بر این الگو و با دستکاری در متغیرهای مختلف آن، مقابله معنوی را در نوجوانان افزایش دهند.