جستجو در مقالات منتشر شده


10 نتیجه برای خاکبازان

فرشته جمشیدی اوانکی، زهره خاکبازان، غلامرضا بابایی، طاهره سید نوری،
دوره 10، شماره 3 - ( 4-1383 )
چکیده

مقدمه: عمل سزارین خطر بیشتری از زایمان طبیعی برای مادر و نوزاد در بردارد. میزان سزارین در کشور ما و به خصوص در استان گیلان (6/57% در مناطق شهری) بسیار بالاست؛ در حالی که بایستی بر طبق پیشنهاد WHO دامنه‌ای بین 15%-5% داشته باشد. درخواست مادر یکی از دلایل عمده افزایش میزان سزارین است حال آن که در بسیاری از مواقع در پشت تشخیص‌های رایج مخفی می‌گردد. این پژوهش به منظور مشخص ساختن دلایل انتخاب سزارین صورت گرفته است.
مواد و روش کار: این تحقیق یک پژوهش توصیفی - تحلیلی است که بر210 مادر باردار بین هفته‌های 40ـ36 بارداری انجام شد. این مادران سابقه سزارین نداشته و بدون دلیل طبی سزارین را به عنوان روش زایمان برگزیده بودند. نمونه‌گیری خوشه‌ای از مراکز بهداشتی درمانی شهر رشت انجام شد. روش گردآوری اطلاعات مصاحبه از طریق پرسشنامه بود. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش‌های آمار توصیفی و استنباطی (آزمون مجذور کای و تست دقیق فیشر) استفاده شد.
یافته‌ها: اکثر واحدهای پژوهش (6/68%) در مورد مزایا و مضرات سزارین آگاهی متوسطی داشته و بیشترین آنان (5/60%) اطلاعات خود را از اقوام و دوستان کسب نموده‌اند و نگرش اکثر آنان (4/71%) نسبت به سزارین خنثی بوده است. به ترتیب فراوانی، حداقل 50% از مادران دلایل زیر را برای انتخاب سزارین داشتند: سلامت جنین، ترس از درد، فشار روانی و اضطراب، پیشگیری از پارگی‌های دستگاه تناسلی، ترس از معاینات واژینال، پیشگیری از تغییر شکل و شل‌شدگی در دستگاه تناسلی و کوتاه شدن زمان زایمان. هم‌چنین از دیدگاه بیشترین درصد (3/38%) واحدهای پژوهش اولویت در انتخاب سزارین به دلیل ترس از درد بوده است. بین تعدادی از مشخصات فردی واحدها و تعدادی از سوابق مامایی، میزان آگاهی و نوع نگرش با برخی دلایل انتخاب سزارین به عنوان مثال بین سن، میزان آگاهی و نوع نگرش با ترس از درد ارتباط معنادار وجود داشت (05/0>p).
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این پژوهش و با مدنظر داشتن عوامل مرتبط با دلایل انتخاب سزارین در مادران کم خطر می‌توان با استفاده از مشاوره‌های سودمند مامایی و حمایت‌های اطلاعاتی، عاطفی و اجتماعی در طی بارداری و زایمان از سوی ماماها وسایر پرسنل بهداشتی درمانی از میزان سزارین کاست.


زهره خاکبازان، اعظم علی‌شیرزاد، امیر میرناطقی، غلامرضا بابایی، مهدیه خاکبازان،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

مقدمه :در بیمارانی که بیماری مزمن مثل نارسایی مزمن پیشرفته کلیه دارند، افرایش عملکرد و سلامتی باید هدف اصلی مراقبت و درمان باشد. با این حال وضعیت‌های عملکردی بیماران تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده اغلب پایین‌تر از حد طبیعی می‌باشد.
مواد و روش کار: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است که به صورت پیش آزمون - پس آزمون در بیمارستان‌های آموزشی منتخب دانشگاه‌های علوم پزشکی تهران و ایران انجام گرفته است. بدین منظور 32 بیمار تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده با توجه به ویژگی‌های واحدهای مورد مطالعه انتخاب و در دو گروه به صورت تصادفی قرار گرفتند. واحدهای مورد پژوهش در دو نوبت به فاصله دو هفته قبل از شروع دیالیز با استفاده از پرسشنامه‌‌های تعیین نیازهای آموزشی، پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی و چک لیست مورد بررسی قرار گرفتند. به منظور اطمینان بخشی به داده‌های حاصله، شاخص‌های آزمایشگاهی به صورت میانگین دو ماهه قبل از آموزش مورد بررسی قرار گرفتند. سپس یک برنامه آموزشی بر اساس مشکلات تعیین شده و ویژگی‌های افراد تحت مطالعه تدوین گردید و در طی دو جلسه آموزش‌های لازم توسط پژوهشگران به آنها ارایه گردید. بعد از پایان آموزش شاخص‌های آزمایشگاهی به صورت میانگین دو ماهه بعد از آموزش، کیفیت زندگی دو ماه بعد از آموزش و چک لیست‌ها در دو نوبت به فاصله دو هفته (هفته‌های سوم و پنجم) مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان‌دهنده کاهش معناداری (05/0p<) در مشکلاتی همانند: بالا بودن اوره، اسیداوریک، کراتی‌نین، فسفر، پتاسیم، اضافه وزن بین دو جلسه دیالیز، فشار خون سیستولی و دیاستولی، ادم، خارش پوست، مشکلات موضعی مسیر عروقی و افزایش کیفیت زندگی بود.
نتیجه‌گیری: اجرای برنامه آموزش مراقبت از خود به بیماران تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده می‌تواند در کاهش مشکلات و افزایش کیفیت زندگی مؤثر باشد.

 


زهره خاکبازان، شیرین نیرومنش، عباس مهران، آرزو   مجیدی‌آهی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده

 زمینه و هدف: سن شروع قاعدگی به عنوان یک شاخص مهم بلوغ در دختران، متأثر از عوامل مختلف نژادی، اقتصادی - اجتماعی و ... می‌باشد. ارتباط وزن و شاخص توده بدنی با سن شروع قاعدگی از فرضیه‌های مورد اختلاف پژوهشگران است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مقطعی که شامل 580 دانش‌آموز مقاطع دبستان، راهنمایی، دبیرستان واقع در منطقه هفت تهران می‌باشد. نمونه‌گیری به روش خوشه‌ای صورت پذیرفت. داده‌ها با تکمیل پرسشنامه و اندازه‌گیری تن سنجی (قد و وزن) جمع‌آوری و توسط آزمون‌های ضریب هبستگی پیرسون و آنالیز واریانس یک طرفه و نرم‌افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: در این مطالعه 580 دانش آموز با انحراف معیار و میانگین سن شروع قاعدگی (2/1) 1/12،‏ وزن (2/8) 6/45 کیلوگرم و شاخص توده بدنی (4/2) 4/18 شرکت کردند. یافته‌های این پژوهش بیانگر عدم تفاوت معنادار میانگین وزن در سنین مختلف شروع قاعدگی و تفاوت معنادار میانگین قد (0001/0p<) و شاخص توده بدنی (006/0p<) در سنین مختلف شروع قاعدگی بود. آزمون هبستگی پیرسون ارتباط سن شروع قاعدگی با قد را رابطه خطی مستقیم (0001/0p<) و رابطه سن شروع قاعدگی با شاخص توده بدنی را رابطه خطی معکوس نشان داد (0001/0p<).
نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این مطالعه شاخص توده بدنی و قد ارتباط آماری معناداری با سن شروع قاعدگی دارد به عبارتی با افزایش شاخص توده بدنی، سن شروع قاعدگی کاهش می‌یابد.

 

 

 

 


ماندانا میرمحمدعلی‌ئی، زهره خاکبازان، انوشیروان کاظم‌نژاد، فاطمه عباس‌زاده،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده

زمینه و هدف:زنان با حاملگی پرخطر با تغییراتی در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی روبرو می‌شوند که این تغییرات می‌تواند بر کیفیت زندگی و افسردگی آنان تأثیر داشته باشد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر نوع حاملگی (پرخطر و طبیعی) بر کیفیت زندگی و افسردگی در زنان باردار انجام گرفته است.
روش بررسی: این بررسی، یک مطالعه تحلیلی از نوع مورد شاهدی است که بر روی100 نفر (50 نفر گروه مورد، 50 نفر گروه شاهد) از زنان بارداری که جهت انجام مراقبت‌های دوران بارداری به مراکز بهداشتی - درمانی دانشگاه علوم پزشکی کاشان مراجعه کرده بودند، انجام گرفته است. نمونه‌ها به صورت تصادفی انتخاب شدند، سپس با توجه به تعریف حاملگی پرخطر و حاملگی طبیعی، در یکی از دو گروه حاملگی طبیعی (گروه شاهد) و حاملگی پرخطر (گروه مورد) قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه سه قسمتی شامل مشخصات فردی، پرسشنامه فرم کوتاه (sf-36) و پرسشنامه سنجش افسردگی بک بود.
یافته‌ها: نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که میانگین امتیاز کسب شده کیفیت زندگی در مادران باردار با حاملگی پرخطر (83/1620/53) پایین‌تر از مادران باردار با حاملگی طبیعی (48/1282/62) بوده است و بین میانگین نمرات افسردگی در حاملگی طبیعی (44/58/9) با حاملگی پرخطر (15/934/15) اختلاف معناداری وجود دارد. همچنین آزمون ضریب همبستگی پیرسون بین کیفیت زندگی و افسردگی در هر دو گروه مادران با حاملگی پرخطر و حاملگی طبیعی (7/0-=r) ارتباط معناداری را نشان داده است (001/0p<).
نتیجه‌گیری: کیفیت زندگی در زنان باردار با حاملگی پرخطر در مقایسه با زنان باردار با حاملگی طبیعی پایین‌تر است. همچنین میزان افسردگی در این زنان بیشتر از زنان باردار با حاملگی طبیعی است.


سیده طاهره میرمولایی، زهره خاکبازان، انوشیروان کاظم‌نژاد، مهناز آذری،
دوره 13، شماره 2 - ( 2-1386 )
چکیده

زمینه و هدف:مطالعات نشان داده است که رضایت دریافت‌کنندگان مراقبت، از شاخص‌های مهم ارزیابی کیفیت خدمات است و یافتن جنبه‌هایی از خدمات که موجب نارضایتی می‌شود و سعی در رفع آن‌ها مؤثرترین راه افزایش کیفیت است. همچنین رضایت از کیفیت خدمات و رضایت از ویژگی‌های محل دریافت مراقبت‌ها، موجب افزایش استفاده از مراقبت‌ها شده و در نهایت، سرانجامِ بارداری را بهبود می‌دهد. هدف از این مطالعه تعیین میزان دریافت و رضایت از مراقبت‌های دوران بارداری در بین زنان حامله مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی و درمانی و بیمارستان‌های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1384 است.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی تعداد 380 نفر از زنان باردار مراجعه‌کننده به 8 مرکز بهداشتی- درمانی و 2 بیمارستان دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1384 با توجه به آمار سه ماهه سوم به روش تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه‌ای شامل سؤالاتی در خصوص مشخصات فردی، میزان دریافت و رضایت از مراقبت‌های عاطفی، اطلاعاتی، جسمانی و دسترسی به خدمات و خصوصیات محیط بود. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی آزمون 2 در نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
یافته‌ها: در کل میزان دریافت مطلوب مراقبت‌ها 4/53% و میزان رضایت از مراقبت‌ها 7/54% بود. در مراکز بهداشتی میزان مطلوب مراقبت‌ها و همچنین میزان رضایت از مراقبت‌ها به ترتیب 1/56% و 5/57% و در بیمارستان‌ها به ترتیب 46% و 47% بوده که تفاوت آماری معنادار بین مراکز بهداشتی و بیمارستان‌ها مشاهده شد (به ترتیب 003/0=p و 005/0=p). این تفاوت مربوط به دریافت مراقبت‌های عاطفی و جسمانی و رضایتمندی از مراقبت‌های عاطفی و دسترسی به خدمات و خصوصیات فیزیکی محیط می‌باشد.
نتیجه‌گیری: با توجه به این که میزان مطلوب دریافت مراقبت و رضایت از مراقبت‌های دوران بارداری در کل کمتر از 60% و چیزی در حدود نیمی از افراد را شامل می‌شود و در زمینه دریافت مراقبت‌های اطلاعاتی و میزان دسترسی به خدمات و رضایت از مراقبت‌های اطلاعاتی و جسمانی هم در مراکز بهداشتی درمانی و هم بیمارستان‌ها بیشترین مشکل وجود داشته است، پیشنهاد می‌شود که مسؤولین با جذاب کردن و مجهز کردن این محیط‌ها به ویژه در بیمارستان‌ها و تأمین تعداد مناسب کارکنان و برگزاری بازآموزی برای آن‌ها در مراکز بهداشتی و استقرار فرد مراقبت ثابت (استاد، رزیدنت، مربی مامایی) در کلیه روزها در بیمارستان‌ها و لذا مراجعه مادران به همان فرد قبلی در هر مراجعه برای برقراری ارتباط و حمایت عاطفی و جسمانی کافی، موجب استفاده بهتر و بیشتر از مراقبت‌های دوران بارداری گردند.


زهره خاکبازان، مهرناز گرانمایه، جمیله تقی‌زاده، حمید حقانی،
دوره 13، شماره 4 - ( 11-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: تغییرات اجتماعی اقتصادی موقعیت‌های شغلی بیشتری را در اختیار زنان قرار داده است. افزایش نسبت زنان در محیط‌های کاری، علاقمندی برای انجام مطالعاتی که اثرات نامطلوب کار را بر پیامد بارداری بررسی می‌کند افزایش داده است. این مطالعه به منظور بررسی ارتباط عوامل شغلی با وقوع زایمان زودرس در کادر پرستاری مامایی انجام گرفته است.

روش بررسی: مطالعه حاضر، توصیفی تحلیلی و از نوع مقطعی است. تعداد 518 نفر از کادر پرستاری و مامایی شاغل در بیمارستان‌های دانشگاه‌های علوم پزشکی شهر تهران که آخرین بارداری خود را در طی سال‌های 84-1379 تجربه نموده بودند و بارداریشان به تولد نوزاد با سن حاملگی بیش از 20 هفته (زایمان زودرس یا رسیده) انجامیده بود، بر اساس نمونه‌گیری چند مرحله‌ای انتخاب شدند. ابزار گرد آوری اطلاعات پرسشنامه بود. عوامل شغلی از طریق تعیین نمره خستگی کار و ساعات کاری ارزیابی شد. ارتباط عوامل شغلی با زایمان زودرس توسط نرم‌افزارآماری SPSS و با استفاده از آمارهای توصیفی و استنباطی t-test، 2c و من‌ویتنی‌یو مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: براساس نتایج این پژوهش، شیوع زایمان پره ترم در جامعه مورد مطالعه2/17% (با95% حدود اطمینان: 20%-14%) بود. واحدهای پژوهش با زایمان پره ترم در مقایسه با گروه ترم موقعیت‌های نامطلوب کاری مانند: کار در بخش بالینی حاد، ایستادن بیش از 3 ساعت، اعمال نیروی فیزیکی، هوای بیش از حد سرد یا گرم، محیط ناآرام با سروصدای نسبتاً دایمی، کنترل سمعی بصری سیگنال‌ها، ساعت کار 40 ساعت در هفته و نمره خستگی کار 3 را با فراوانی بیشتری تجربه کرده بودند، اما هیچ یک از عوامل شغلی مورد بررسی ارتباط آماری معناداری با زایمان زودرس نشان نداد.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این مطالعه، به نظر می‌رسد عوامل شغلی تأثیر معناداری بر وقوع زایمان زودرس ندارد. با این حال انجام مطالعات بیشتر در این زمینه توصیه می‌شود.


افسر رضایی پور، فریبا آیدنلو، زهره خاکبازان، دکتر انوشیروان کاظم نژاد،
دوره 13، شماره 4 - ( 11-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: درد زایمان از جمله دردهای طاقت فرسایی است که زنان در طول عمر خود تجربه میکنند. متغیرهای زیادی می‌توانند بر پاسخ افراد به درد و همچنین درک درد زایمان تأثیر بگذارند. این درد خصوصاً در نخست زایان شدیدتر و طولانی‌تر است. سالیانه هزاران عمل سزارین انتخابی انجام می‌گیرد که ترس از درد زایمان اصلی‌ترین علت این گونه سزارین‌ها است. درد زایمان میتواند عوارض نامطلوب متعددی بر روند زایمان، وضعیت مادر و جنین بر جای گذارد. پیدا کردن راهی برای تسکین درد زایمان از مسایل مورد توجه نظام بهداشتی و درمانی دولتها می‌باشد. هدف این مطالعه تعیین تأثیر انتونوکس در القای زایمان بی‌درد و میزان رضایت از زایمان در زنان بستری در بیمارستان تأمین اجتماعی ارومیه است.

روش بررسی: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی (Rct) یک سوکور است. تعداد 160 نمونه با انجام نمونه‌گیری تصادفی به مطالعه وارد شدند. سپس با تخصیص تصادفی، 80 نفر در گروه مداخله (استنشاق انتونوکس) و 80 نفر در گروه کنترل (استنشاق اکسیژن) قرار گرفتند. روش صحیح استنشاق گازها و نحوه استفاده از خط کش دیداری درد برای آن‌ها آموزش داده شد. در طول مطالعه 2 نفر از گروه مداخله و 3 نفر از گروه کنترل به دلیل نیاز به سزارین از مطالعه خارج شدند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه، فرم ثبت اطلاعات، مقیاس دیداری درد، دستگاه‌های ثبت علایم حیاتی مادر و ضربان قلب جنین بود. تجزیه و تحلیل داده‌ها به کمک نرم افزار SPSS و به‌کارگیری آمار توصیفی (فراوانی مطق و نسبی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی نظیر آزمون t، منویتنی یو، 2c و کلموگروف اسمرنوف انجام گرفت.

یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد میزان شدت درد زایمان در گروه مداخله در ساعات مختلف مرحله زایمانی به طور معنادار (001/0p<) کمتر از گروه کنترل است. استفاده از انتونوکس تأثیری بر علایم حیاتی مادر، سیر لیبر، تعداد ضربان قلب جنین، آپگار دقیقه اول و پنجم نوزادان و میزان خون‌ریزی بعد از زایمان نداشت. همچنین برخی از عوارض احتمالی ناشی از استنشاق انتونوکس مانند خواب آلودگی و خشکی دهان در گروه مداخله بیشتر از گروه کنترل بود (001/0p<) اما اختلاف آماری معناداری درسایر عوارض، مشاهده نگردید. همچنین نتایج نشان داد که میزان رضایت مندی از زایمان در گروه مداخله بیشتر از گروه کنترل است.

نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد می‌توان انتونوکس را به عنوان یک روش مؤثر و ایمن برای تسکین درد زایمان با خطرات احتمالی کمتر برای جنین و مادر، در زایشگاه‌ها توسط ماماها به کار برد.

 

واژه‌های کلیدی: انتونوکس، درد زایمان، تسکین درد، رضایت‌مندی


زهره خاکبازان، فرشته جمشیدی، عباس مهران، مریم دامغانیان،
دوره 14، شماره 1 - ( 9-1387 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به نقش مهم نوجوانان در آینده کشور و مشاهده نقایص موجود در اطلاعات دانش‌آموزان در مورد بهداشت بلوغ، بررسی حاضر با هدف مقایسه تأثیر دو روش آموزشی (سخنرانی- بسته آموزشی) بر آگاهی دختران در مورد بهداشت بلوغ در مدارس راهنمایی تحت پوشش پایگاه تحقیقات جمعیت دانشگاه علوم پزشکی تهران طراحی و اجرا شد.

روش بررسی: طی یک مطالعه نیمه تجربی، 200 دانش‌آموز دختر از طریق نمونه‌گیری چندمرحله‌ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه بود. به یک گروه از طریق ارایه بسته آموزشی و به گروه دیگر از طریق سخنرانی، طی دو جلسه دو ساعته، آموزش داده شد. مرحله دوم پژوهش، 6 هفته بعد انجام شد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و استنباطی استفاده گردید.

یافته‌ها: بر اساس نتایج مطالعه، میانگین نمره آگاهی بعد از آموزش نسبت به میانگین نمره قبل از آموزش، در هر دو گروه افزایش نشان داد (0001/0=p). همچنین میانگین نمره آگاهی بعد از آموزش، در گروه بسته آموزشی در مقایسه با گروه سخنرانی، بر اساس آزمون من‌ویتنی‌یو، افزایش معناداری را نشان داد (001/0>p). تفاوت میانگین نمرات آگاهی قبل و بعد از آموزش در دو گروه، مقایسه شد که در گروه بسته آموزشی به طور معناداری بیشتر از سخنرانی بود. مقایسه تفاوت نمرات هر دو گروه، قبل و بعد از آموزش نیز اختلاف معناداری را نشان داد (0001/0>p).

نتیجه‌گیری: هر دو روش آموزشی، در ارتقای سطح آگاهی دانش‌آموزان، مؤثر بوده‌اند، اما مقایسه میانگین تفاضل نمرات در دو گروه، حاکی از مؤثرتر بودن روش بسته آموزشی نسبت به سخنرانی بوده است.


زهره خاکبازان، شهناز گلیان تهرانی، راضیه پیغمبردوست، انوشیروان کاظم‌نژاد،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: حاملگی و نفاس با تغییرات مهمی در کیفیت زندگی زنان همراه می‌باشد. از جمله ابزارهای ارتقای کیفیت زندگی مشاوره است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر مشاوره تلفنی بر کیفیت زندگی زنان در دوره نفاس طبیعی انجام گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی است که در بیمارستان رازی شهرستان مرند در سال 1386 انجام گرفته است. تعداد 260 زن پس از زایمان طبیعی که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند، به طور تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمون (130 نفر) علاوه بر مراقبت‌های معمول دوره نفاس، هفته اول دو بار، هفته دوم تا ششم یک بار در هفته مشاوره تلفنی به مدت 20 دقیقه دریافت نمودند. همچنین جهت پاسخگویی به نیازهای پیش‌بینی نشده مادران، آنان به صورت 24 ساعته امکان برقراری تماس تلفنی با مشاور را داشتند. گروه شاهد (130 نفر) فقط مراقبت‌های معمول دوره نفاس را دریافت می‌کردند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل برگه ثبت اطلاعات جمعیت‌شناختی، فرم ثبت مشکلات دوره نفاس و پرسشنامه فرم کوتاه کیفیت زندگی ((SF-36 بود که در روز اول و چهل و دو روز پس از زایمان توسط پرسشگر آموزش دیده و از طریق مصاحبه حضوری تکمیل گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون کای دو و تی تست) و نرم‌افزار SPSS v.13 استفاده شد.

یافته‌ها: بر اساس یافته‌ها، روز اول پس از زایمان کیفیت زندگی زنان در ابعاد جسمی و روانی در دو گروه آزمون و شاهد اختلاف آماری معناداری نداشت که نشان دهنده همگن بودن دو گروه می‌باشد. اما شش هفته پس از زایمان زنان گروه آزمون، کیفیت زندگی بالاتری نسبت به گروه شاهد داشتند و در ابعاد جسمی (001/0p<) و روانی (001/0p<) بین دو گروه اختلاف آماری معناداری مشاهده گردید.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این پژوهش به نظر می‌رسد ارایه مشاوره تلفنی توسط ماما بتواند بر بهبود کیفیت زندگی زنان در دوره نفاس مؤثر باشد. انجام مطالعات بیشتر در این زمینه توصیه می‌شود.


زهره خاکبازان، رباب لطیف‌نژاد رودسری، علی تقی‌پور، عیسی محمدی،
دوره 20، شماره 3 - ( 8-1393 )
چکیده

  زمینه و هدف: سرطان پستان شایع‌ترین سرطان زنان در کشورهای توسعه یافته و کم‌تر توسعه یافته است. پیش آگهی سرطان پستان، قویاً بستگی به مرحله بیماری در زمان تشخیص دارد. در حدود 45-25% از زنان ایرانی پس از شناسایی علامت سه ماه یا بیش‌تر در مراجعه به پزشک تأخیر می‌کنند . درک افراد از علایم تهدیدکننده حیات و پاسخ متعاقب آن، متأثر از شبکه تعاملات اجتماعی و ساختار اجتماعی فرهنگی به شیوه‌ای متفاوت شکل می‌گیرد. این مطالعه با هدف تبیین نقش تعاملات اجتماعی بر رفتارهای سلامت جویی زنان ایرانی با نشانه‌های سرطان پستان صورت گرفته است .

  روش بررسی: مطالعه به روش تحلیل محتوای کیفی با استفاده از نمونه‌گیری هدفمند صورت گرفت. مشارکت‌کنندگان شامل 20 زن با نشانه‌های سرطان پستان بودند که از خرداد 1391 تا مرداد ماه 1392 به مؤسسه سرطان بیمارستان امام خمینی دانشگاه علوم پزشکی تهران مراجعه نمودند. داده‌ها با انجام مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته جمع‌آوری و با استفاده از تحلیل محتوای قراردادی ( Graneheim و Lundman ) و نرم‌افزار MAXqda مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

  یافته‌ها : براساس نتایج این مطالعه سه درون مایه اصلی شامل 1- اثربخشی آموزه‌های اجتماعی 2- تعامل با رویکرد حمایت جویانه 3- بازخورد با رویکرد حمایت گرایانه و هفت طبقه شامل: 1- آگاهی بخشی آموزه‌های اجتماعی 2- اعتمادبخشی آموزه‌های اجتماعی 3- بازگویی انتخابی علامت 4- جستجوی اطلاعات 5- جلب حمایت روانی 6- اطمینان بخشی و 7- حمایت در تصمیم‌گیری آشکار شد .

  نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه بیانگر آن است که آموزه‌های اثربخش، در کنار تعاملات اجتماعی حمایت‌کننده نقش تأثیرگذاری بر رفتارهای جستجوی سلامت دارند. از این‌رو لازم است ارتقای آگاهی عمومی و اصلاح باورهای بهداشتی مرتبط با سرطان پستان به ویژه در طراحی برنامه‌های آموزشی رسانه‌ای به منظور کاهش تأخیر بیماران مدنظر قرار گیرد .

  



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb