جستجو در مقالات منتشر شده


6 نتیجه برای ربانی

زهرا منجمد، طاهره قربانی، فرناز مستوفیان، رکسانا اویسی‌پور، صغری نخست‌پندی، محمود محمودی،
دوره 10، شماره 4 - ( 11-1383 )
چکیده

مقدمه:میزان رضایت شغلی نشان‌دهنده نگرش مثبت یا منفی کارکنان نسبت به حرفه خودشان است که تحت تأثیر عوامل بسیاری قرار می‌گیرد. رضایت شغلی گروه پرستاری می‌تواند تأثیر مستقیم بر کیفیت خدمات پرستاری بگذارد. توجه به این مسأله در واقع توجه به سلامت جامعه است.
مواد و روش کار: پژوهش حاضر پیمایشی از نوع مقطعی است که به منظور تعیین میزان رضایت شغلی 4000 نفر از گروه پرستاری به صورت نمونه‌گیری تصادفی - طبقاتی در مراکز بهداشتی، درمانی و آموزشی سراسر کشور انجام شده است. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه رضایت شغلی هرزبرگ به همراه سؤالات امکانات رفاهی محل خدمت برای واحدهای مورد پژوهش ارسال گردید و 3029 پرسشنامه برگشت داده شد. رضایت شغلی در سه سطح پایین (صفر تا 33/33%)، متوسط (67/66-34/33%) و بالا (100-68/66%) طبقه‌بندی شده است.
یافته‌ها: بررسی نتایج در هشت حیطه نشان داد که رضایت شغلی اکثریت گروه پرستاری از شرایط محل کار (9/62%)، ارتباط با همکاران (6/69%)، موقعیت شغلی (3/74%)، نظارت و سرپرستی (6/57%)، سیاست‌گذاری مدیریتی (50%) و ارتباط با زندگی شخصی (6/80%) در سطح متوسط است حال آن که در حیطه امنیت شغلی (5/63%) و حقوق و مزایا (3/77%) رضایت شغلی در سطح پایین و در مجموع 2/78% گروه پرستاران رضایت کلی شغلی در سطح متوسط داشتند. آزمون آماری مجذور کای بین متغیرهای سن، سمت شغلی، سطح تحصیلات، سابقه کار، انجام اضافه‌کاری، نوع اضافه‌کاری، نوع مسکن و شرکت در دوره‌های بازآموزی با رضایت شغلی ارتباط معناداری را نشان داد.
نتیجه‌گیری: در مجموع رضایت شغلی اکثریت گروه پرستاری در سطح متوسط بود و اکثریت واحدهای مورد پژوهش از امکانات رفاهی در محل کار خود برخوردار نبوده‌اند. با توجه به یافته‌های پژوهش به مسؤولین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی توصیه می‌گردد در جهت افزایش حقوق و مزایا و هم‌چنین طرح کارانه گروه پرستاری و فراهم نمودن امکانات رفاهی جهت این قشر از جامعه هر چه بیشتر تلاش نمایند.


محمدرفیع بذرافشان، زینب قربانی،
دوره 16، شماره 1 - ( 3-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: تجربه حاملگی در زندگی زنان را می‌توان نوعی بحران موقعیتی به حساب آورد. وجود اضطراب به شکل‌های مختلف در زنان باردار مشکلاتی را برای جنین و مادر ایجاد می‌کند، بالاخص برای زنان نخست‌زا که در برابر این مشکلات آمادگی لازم را ندارند. تکنیک‌های آرام سازی مانند ماساژ یکی از مهم‌ترین مداخلات غیر دارویی است که برای کنترل اضطراب به کار می‌رود. یکی از انواع این مداخلات ماساژ به روش استروک سطحی پشت می‌باشد که یک مداخله مستقل پرستاری است و همبستگی نزدیکی با طبیعت مراقبت پرستاری دارد. این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر ماساژ به روش استروک سطحی پشت بر اضطراب زنان باردار نخست‌زا انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه مداخله‌ای می‌باشد که در دو مرکز بهداشتی درمانی شهر شیراز در سال 1386 انجام شده است. نمونه مورد مطالعه 80 زن باردار نخست‌زا بودند که با استفاده از جدول اعداد تصادفی از بین 114 زن واجد شرایط داوطلب که جهت دریافت مراقبت‌های دوران بارداری در سه ماهه سوم به مراکز یاد شده مراجعه داشتند انتخاب و با استفاده از بلوک‌های تبدیل شده تصادفی به دو گروه شاهد و آزمون تقسیم شدند. مداخله شامل 10 دقیقه ماساژ به روش استروک سطحی پشت در سه روز متوالی بین ساعات 11-9 صبح بود. میزان اضطراب قبل و بلافاصله بعد از انجام مداخله در دو گروه اندازه گیری شد. ابزار گردآوری داده‌ها فرم مشخصات جمعیت شناختی و پرسشنامه اشپیلبرگر بود. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون‌های کای‌اسکوئر، آزمون دقیق فیشر، تی‌زوجی، تی‌مستقل در نرم‌افزار SPSS v.11.5 استفاده شد.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار میزان اضطراب قبل از مداخله در گروه آزمون 65/6±51 و در گروه شاهد 60/6±90/49 بود که از نظر آماری اختلاف معناداری بین دو گروه وجود نداشت (460/0=p). پس از اجرای برنامه ماساژ میانگین و انحراف معیار میزان اضطراب در گروه آزمون 52/6±18/48 و در گروه شاهد 39/7±50/51 و تفاوت از لحاظ آماری معنادار بود (036/0=p).

نتیجه‌گیری: مطابق یافته‌ها ماساژ به روش استروک سطحی پشت یک مداخله مؤثر پرستاری برای کاهش سطح اضطراب زنان باردار نخست‌زا می‌باشد. لذا این مداخله پرستاری فرصتی برای پرستاران و مراقبان جهت کاستن اضطراب زنان باردار نخست‌زا فراهم می‌کند. نتایج این مطالعه می‌تواند در تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی برای این گروه مورد استفاده قرار گیرد.


غلامرضا فعال، فاطمه ربانی، مهدی حسینی،
دوره 24، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده

ایکتیوز دلقکی شدیدترین فرم ایکتیوز مادرزادی اتوزوم مغلوب است که میزان مرگ و میر در آن بسیار بالا است. در این نوزادان جهش در ژن ABCA12 اتفاق می­افتد. ژن ABCA12 ابزار لازم برای ساخت پروتئین‌های ضروری برای تکامل طبیعی سلول‌های پوستی است. اختلال در شاخی شدن اپیدرم پوست در این بیماری منجر به عملکرد ضعیف سد دفاعی و مستعد شدن نوزاد برای دهیدراتاسیون و عفونت می‌شود. پیشرفت‌های اخیر در مراقبت‌های نوزادان و درمان زودهنگام شانس بقای این نوزادان را افزایش داده است. در این مقاله ما به معرفی یک نوزاد ترم دختر با ظاهر دلقکی، از یک مادر 26 ساله پرداختیم که با درمان اولیه (پمادی مرکب از اوسرین 88 گرم، سدیم کلراید 6 گرم و اوره 6 گرم) بهبودی قابل ملاحظه ای پیدا کرد.
حسن بابامحمدی، زهرا صیادجو، فائزه دیهیم‌فر، هاجر چهارپاشلو، راهب قربانی،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: برخی مطالعات سبک یادگیری دانشجویان رشته­های مختلف تحصیلی را به صورت مجزا مورد ارزیابی قرار داده­اند. اما، تعداد معدودی به بررسی سبک یادگیری دانشجویان رشته­های مختلف تحصیلی در دانشگاه­های علوم پزشکی پرداخته­اند. لذا این مطالعه با هدف تعیین سبک یادگیری دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان انجام یافته است.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 228 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی سمنان در سال 1396 به روش نمونه‌گیری خوشه­ای انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار پژوهش آخرین نسخه پرسشنامه سبک یادگیری Kolb بود. در نهایت داده­ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 18 با استفاده از آزمون­های آماری توصیفی و تحلیلی (مجذور کای) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: 8/54% نمونه‌ها مؤنث و 5/89% مجرد بودند. 2/63% معدل بالاتر از 16 داشتند و 2/52% ترم 2 تحصیلی بودند. سبک یادگیری 4/40% دانشجویان جذب‌کننده، 9/21% واگرا، 3/19% انطباق یابنده و 4/18% هم­گرا بود. ارتباط معناداری بین سبک یادگیری و رشته تحصیلی (014/0=p) و نیز معدل (006/0=p) مشاهده شد، اما ارتباط معناداری بین سبک یادگیری با جنس، سن، وضعیت تأهل و ترم تحصیلی دیده نشد (05/0<p).
نتیجه‌گیری: با توجه به این که سبک یادگیری غالب دانشجویان جذب‌کننده بوده است و با توجه به این نکته که حرفه‌های پزشکی از مشاغل ارتباطی، مردم محور و عملی است، لازم است اساتید دانشگاه توجه بیش‌تری به سبک یادگیری دانشجویان داشته باشند، و از راهبردهای مختلف آموزشی برای تقویت و افزایش توانمندی­های لازم برای این گروه از فراگیران در محیط­های آموزشی و بالینی استفاده نمایند.
 
منیر نوبهار، راهب قربانی، فاطمه آل‌بویه،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: درد قفسه سینه از علایم اصلی سندرم حاد کرونری و اختلالات خواب از مشکلات شایع این بیماران است. هدف این مطالعه تعیین اثر زردچوبه بر درد قفسه سینه و کیفیت خواب بیماران سندرم حاد کرونری بود.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی سه سوکور روی 270 بیمار در بخش مراقبت‌های عروق کرونر بیمارستان کوثر سمنان سال1400-1399 با تخصیص تصادفی در 3 گروه مداخله، دارونما و کنترل انجام شد. گـروه مداخله قرص 500 میلی­گرمی زردچوبه و گروه دارونما، قرص 500 میلی­گرم نشاسته، اویسل و لاکتوز را ساعت 9 صبح بعد از صبحانه یک بار در روز به مدت 3 روز دریافت کردند. گروه کنترل مداخلات روزمره دریافت کردند. بررسی درد قفسه سینه با ابزار ارزیابی درد قبل از مداخله و نیم ساعت بعد از مداخله 3 روز متوالی انجام یافت. کیفیت خواب با پرسشنامه استاندارد کیفیت خواب بیمارستانی سنت ماری، صبح روز اول قبل از مداخله و صبح روزهای دوم و سوم بعد از مداخله ارزیابی شد.
یافته‌ها: میانگین کاهش شدت درد قفسه سینه روز اول تا سوم بین گروه­ها تفاوت معناداری نداشت (05/0p>). اما شدت درد قفسه سینه درون گروه مداخله، دارونما و کنترل تفاوت معناداری داشت (001/0p<). به نحوی که میانگین شدت درد قفسه سینه در روز دوم نسبت به روز اول بستری در سه گروه کاهش یافت (001/0p<). اما کاهش شدت درد قفسه سینه در روز سوم نسبت به روز دوم بستری در سه گروه معنادار نبود (05/0p>). میانگین نمره کیفیت خواب قبل از مداخله در گروه مداخله از دارونما بیش­تر بود (021/0=p)، اما در روز دوم و سوم در مداخله از دارونما (001/0p<) و کنترل کم­تر (001/0p<) بود.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد در بیماران سندرم حاد کرونری، زردچوبه بر درد قفسه سینه تأثیر معنادار نداشته، اما کیفیت خواب را بهبود بخشیده است. لذا می­توان از زردچوبه جهت بهبود کیفیت خواب این بیماران استفاده نمود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20110427006318N14

 
طاهره عبدیان، فاطمه ابراهیمی، ساره قربانی، نجمه عابدی‌شرق،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان پستان شایع­ترین نوع سرطان در جهان است که مشکلات جسمانی و بار روانی زیادی برای مبتلایان به وجود می­آورد. آموزش یکی از روش­های کاهش مشکلات روان­شناختی این بیماران به‌شمار می­رود. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش پذیرش و تعهد و روان­شناسی مثبت در سلامت روان و تاب­آوری زنان مبتلا به سرطان پستان انجام گرفته است.
روش بررسی: این پژوهش یک طرح شبه آزمایشی دوگروهی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون است که در مورد 60 زن مبتلا به سرطان پستان در مرکز سرطان خاتم الانبیا (ع) شهر جهرم در سال 1399-1400 انجام گرفته است. بیماران از طریق روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به‌طور تصادفی در گروه‌های آموزش پذیرش و تعهد (پذیرش آن چه خارج از کنترل است و تعهد جهت غنی ساختن زندگی) و روان­شناسی مثبت (با تأکید بر توانمندی‌های فردی و احساسات مثبت) قرار گرفتند. از آن­ها خواسته شد قبل از جلسات و یک هفته پس از پایان جلسات به پرسشنامه­های ارزیابی تاب‌آوری و سلامت روان پاسخ دهند. داده­ها با استفاده از آنالیز کوواریانس چندمتغیره در سطح معناداری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج آنالیز کوواریانس چندمتغیره نشان داد که هیچ تفاوت معناداری در تاب‌آوری و سلامت روان (318/2=F، 110/0=p) پس از تعدیل نمرات پیش­آزمون بین دو گروه مداخله وجود ندارد. تغییرات در سلامت روان و تاب‌آوری از نظر بالینی به ترتیب در 75% و 42% از اعضای گروه پذیرش و تعهد و 65% و 46% از گروه روان­شناسی مثبت معنادار بود.
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌ها، هر دو روش آموزش گروهی «پذیرش و تعهد» و «روان­شناسی مثبت» در افزایش تاب‌آوری و سلامت روان بیماران مبتلا به سرطان پستان مؤثر هستند. این یافته فرصت­های بیشتری را برای مراقبان سلامت فراهم می­کند تا رویکرد متناسب با ویژگی‌های مراقب و ویژگی­های شخصیتی مراجعان اتخاذ نمایند.

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb