جستجو در مقالات منتشر شده


14 نتیجه برای زارع

شهناز گلیان تهرانی، کوروش هلاکویی، مژده زارعی،
دوره 10، شماره 2 - ( 2-1383 )
چکیده

مقدمه: حاملگی گر چه یک بیماری نیست و پدیده‌ای طبیعی محسوب می‌شود ولی می‌تواند برای مادر وجنین خطراتی به همراه داشته باشد. مادر هسته اصلی خانواده و عامل سلامت و موفقیت سایر اعضاء، است و مرگ او صدمات جبران‌ناپذیری را به خانواده و جامعه وارد می‌سازد. به طور متوسط سالیانه 10100 کودک در استان کردستان متولد می‌شوند و دوازده مورد مرگ مادر در استان رخ می‌دهد؛ بدین ترتیب میزان مرگ مادران باردار استان کردستان 118 مورد به ازای هر 000/100 تولد زنده است که در مقایسه با مرگ و میر مادران باردار در کل کشور که 37 مورد به ازای هر 000/100 تولد زنده است، بیش از سه برابر است.
روش کار: این مطالعه از نوع مورد - شاهدی بوده، گروه شاهد از نظر محل سکونت و زمان حاملگی (سال) با گروه مورد هم‌سان بودند. نمونه‌های گروه مورد از طریق سرشماری و نمونه‌های گروه شاهد به روش تصادفی ساده انتخاب شدند و نسبت مورد به شاهد 1 به 4 بود. داده‌های مورد نیاز با استفاده از پرسش‌نامه که اعتبار آن به روش محتوی تأیید شده بود، جمع‌آوری گردید. داده‌ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS.Win و آمار توصیفی و آمار تحلیلی تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: از 55 مورد مرگ مادری که در زمان مطالعه اتفاق افتاده بود بیشترین درصد متعلق به گروه سنی 35-18 سال، بی‌سواد و خانه‌دار و روستایی بودند و شهرستان مریوان با 1/29 درصد بالاترین میزان مرگ مادری را دارا بود. در بین متغیرهای بررسی شده، مراقبت‌های دوران بارداری (7/22=OR)، عامل زایمان (85/9=OR)، استفاده از یکی از روش‌های تنظیم خانواده (4/5=OR)، تعداد بارداری (5/2=OR) و روش زایمان (3/2=OR) با مرگ مادری ارتباط داشتند.
نتیجه‌گیری: با توجه به عواملی که در مرگ مادری شناخته شده‌اند، می‌توان با انجام اقداماتی نظیر افزایش مراقبت‌های دوران بارداری، افزایش پوشش تنظیم خانواده، جلوگیری از انجام زایمان‌ها توسط ماماهای دوره ندیده و جلوگیری از انجام سزارین‌های غیر ضروری، میزان مرگ مادری را در استان کردستان به نحوی چشمگیر کاست.


زهرا راهنورد، میترا ذوالفقاری، انوشیروان کاظم‏نژاد، لیلا زارعی،
دوره 12، شماره 2 - ( 3-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:سبک زندگی در سنین نوجوانی نقش اصلی در پیشگیری از پوکی استخوان در سنین سالمندی را دارد. این مطالعه سبک زندگی نوجوانان دختر را در ارتباط با پیشگیری از پوکی استخوان مورد بررسی قرار داده است.
روش بررسی: در مطالعه حاضر توصیفی - تحلیلی، تعداد 760 نفر از دختران نوجوان دبیرستانی و پیش‌دانشگاهی دولتی منطقه 17 شهرداری تهران به روش نمونه‏گیری طبقه‏ای خوشه‏ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‏ها پرسشنامه‌ای مشتمل بر دو بخش بود. بخش اول مربوط به مشخصات فردی و بخش دوم مربوط به ابعاد مختلف سبک زندگی مرتبط با پیشگیری از پوکی استخوان شامل تغذیه،‌ فعالیت بدنی و ورزش، عادات (استعمال سیگار، استفاده از رژیم غذایی لاغری و داروی لاغری) بود. با استفاده از روش‌های آماری توصیفی (جداول فراونی مطلق و نسبی) و استنباطی (آزمون مجذور کای) و نرم‏افزار SPSS‌ اطلاعات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سبک زندگی در سه سطح نامطلوب، نسبتاً مطلوب و مطلوب طبقه‌بندی گردید.
یافته‏‏ها: در زمینه تغذیه و در زمینه فعالیت بدنی و ورزش، اکثریت واحدهای مورد بررسی (به ترتیب 8/51% و 7/57%) سبک زندگی نامطلوب داشتند. بر اساس یافته‌ها سبک زندگی نیمی از واحدهای مورد بررسی (50%)، نامطلوب بود. در زمینه عادات (عدم استعمال سیگار، استفاده از رژیم غذایی لاغری و داروی لاغری)، اکثریت واحدهای مورد مطالعه (9/74%)، سبک زندگی مطلوب داشتند. همچنین بین متغیرهای پایه تحصیلی (004/0p=)، وضعیت اقتصادی خانواده (043/0p=)، رتبه تولد در خانواده (001/0p=)، میزان تحصیلات مادر (005/0p=) و سبک زندگی ارتباط معناداری وجود داشت.
نتیجه‏گیری: با توجه به این که سبک زندگی نیمی از نوجوانان دختر در ارتباط با پیشگیری از پوکی‌استخوان مناسب نبود، این مسأله قابل توجه و تأمل است و نیازمند انجام بررسی‌های بیشتر و برنامه‌ریزی مسؤولان امر در سطح کلان جهت برطرف شدن مشکلات ذکر شده در سبک زندگی در جامعه می‌باشد.


لاله حسنی، تیمور آقاملایی، صدیقه سادات طوافیان، شهرام زارع،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: خودآزمایی ماهانه پستان یک رفتار غربالگری مهم جهت تشخیص زودرس سرطان پستان است. ولی علی‌رغم این مزیت، بسیاری از افراد از انجام این رفتار بهداشتی سرباز می‌زنند. هدف این مطالعه تعیین میزان پیش‌بینی‌کنندگی سازه‌های الگوی اعتقاد بهداشتی در اتخاذ رفتار خودآزمایی پستان در زنان بوده است.

روش بررسی: در این مطالعه مقطعی تعداد 240 زن مراجعه‌کننده به هشت مرکز بهداشتی درمانی شهر بندرعباس در سال 1387 وارد مطالعه شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها پرسشنامه‌ای شامل مشخصات فردی و پرسشنامه Champion's Health Belief Model Scale (CHBMS) بود. داده‌ها پس از کدگذاری وارد نرم‌افزار آماری SPSS شد و از آزمون‌های آماری t-test و آنالیز رگرسیون برای تجزیه و تحلیل آن‌ها استفاده گردید.

یافته‌ها: در مجموع 7/31% زنان مورد مطالعه دارای تجربه انجام خودآزمایی پستان بودند، اما فقط 1/7% کل افراد به طور ماهیانه و منظم خودآزمایی پستان را انجام می‌دادند. یافته‌های این مطالعه نشان داد تفاوت آماری معناداری در سازه‌های منافع درک شده (03/0=p) موانع درک شده (001/0p<) و خودکارآمدی (001/0p<) گروهی که رفتار خودآزمایی پستان را انجام می‌دهند و گروهی که این رفتار را انجام نمی‌دهند، وجود دارد. نتایج حاصل از آنالیز رگرسیون نشان داد خودکارآمدی و موانع درک شده می‌تواند پیش‌بینی‌کننده انجام خودآزمایی پستان باشد.

نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه نشان داد خودکارآمدی می‌تواند باعث اتخاذ رفتار و موانع درک شده می‌تواند موجبات عدم اتخاذ رفتار خودآزمایی پستان را فراهم آورد. لذا آن‌چه که در مداخلات آموزشی جهت ارتقای رفتار بهداشتی خودآزمایی پستان باید مورد توجه قرار گیرد، افزایش مهارت آموزی جهت ایجاد خودکارآمدی در آنان و تعدیل موانع درک شده از طریق آموزش‌های صحیح می‌باشد.

 


منیره طوسی، مرضیه اکبرزاده، نجف زارع، فرخنده شریف،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: تجربه حاملگی در زندگی زنان را می‌توان نوعی بحران موقعیتی به حساب آورد. وجود اضطراب به شکل‌های مختلف در زنان باردار مشکلاتی را برای جنین و مادر و حتی آینده کودک ایجاد می‌کند. به منظور ارتقای سلامت روان و کاهش اضطراب مادران، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش رفتارهای دلبستگی بر میزان اضطراب و دلبستگی مادر به نوزاد در در بارداری اول انجام گرفته است.

روش بررسی: پژوهش حاضر، به روش کارآزمایی بالینی در مورد 84 خانم باردار شکم اول (42 نفر گروه آزمون و 42 نفر گروه شاهد) از زنان باردار مراجعه‌کننده به دو بیمارستان حافظ و شوشتری شیراز در تابستان 1389 انجام گرفته است. ابتدا قبل از مطالعه سطح اضطراب مادران مورد مطالعه در دو گروه ارزیابی شد. سپس برای گروه آزمون علاوه بر مراقبت‌های معمول بارداری، چهار جلسه 90دقیقه‌ای کلاس‌های آموزش رفتارهای دلبستگی طی یک ماه (هفته‌ای یک جلسه) برگزار شد. گروه شاهد فقط مراقبت‌های معمول بارداری را دریافت نمودند. بلافاصله پس از پایان دوره یک ماهه مداخله، در هر دو گروه مجدداً سطح اضطراب سنجیده شد. سپس در روز اول بعد از زایمان در هنگام شیردهی رفتارهای دلبستگی مادر به نوزاد در هر دو گروه بدون اطلاع مادر و با استفاده از برگه مشاهده اوانت مشاهده و ثبت گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون‌های مجذور کای و تی‌مستقل و تی‌زوجی در نرم‌افزار SPSS v.17 استفاده شد.

یافته‌ها: دو گروه از نظر ویژگی‌های فردی نظیر سن و جنس و سطوح اضطراب قبل از مداخله همسان بودند. میانگین نمره اضطراب قبل از مداخله در دو گروه آزمون و شاهد تفاوت آماری معناداری نداشت (590/0=p) ولی بعد از مداخله تفاوت آماری معناداری نشان داد (003/0=p). همچنین میانگین نمره دلبستگی مادر با نوزاد در اولین شیردهی در دو گروه تفاوت آماری معناداری را نشان داد (001/0>p).

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این پژوهش، آموزش رفتارهای دلبستگی موجب کاهش سطح اضطراب مادر باردار و افزایش میزان دلبستگی مادر به نوزاد می‌گردد. با توجه به آسان، ارزان و غیرتهاجمی بودن این روش، استفاده از آن به خصوص در مورد زنان نخست‌زا توصیه می‌شود.


فروغ رفیعی، سیده فاطمه حق‌دوست اسکویی، فهیمه محمدی فخار، محمدرضا زارعی، حمید حقانی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: عوامل ساختاری مختلف حاکم بر محیط بخش‌های سوختگی نحوه عملکرد و کیفیت کار پرستاران را دگرگون می‌سازد. پیچیدگی و چند بعدی بودن مراقبت در این بخش‌ها چالش‌های متعددی را ایجاد می‌کند که بررسی دیدگاه افراد درگیر در مراقبت جهت پی بردن به این عوامل و روابط بین آن‌ها را ضروری می‌سازد. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف تعیین فراوانی و شدت فشار ناشی از مواجهه کارکنان پرستاری با عوامل درون سازمانی و برون سازمانی حاکم بر بخش‌های سوختگی صورت گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه یک پژوهش مقطعی از نوع همبستگی است. نمونه‌ها 98 نفر از کارکنان پرستاری شاغل در بیمارستان سوختگی شهید مطهری بودند که به روش تمام شماری در سال 1389 در مطالعه شرکت کردند. داده‌ها از طریق پرسشنامه‌های عوامل درون سازمانی و برون سازمانی جمع‌آوری و با استفاده از SPSS v.14 تحلیل شد.

یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که در بین عوامل درون سازمانی، میزان و شدت فشار ناشی از مواجهه افراد مورد پژوهش با عوامل محیطی و عوامل مربوط به بیمار بیش از سایر عوامل بوده و به طور کلی شدت فشار ناشی از مواجهه با تمامی عوامل درون سازمانی سوختگی بیش از نمره فراوانی مواجهه با آن بوده است. تمامی عوامل برون سازمانی به جز «فقدان مجوز استخدام» با فراوانی و شدت فشار ناشی از مواجهه با عوامل درون سازمانی همبستگی معنادار نشان داد (05/0p<).

نتیجه‌گیری: این مطالعه اهمیت عوامل درون سازمانی مراکز درمانی سوختگی در ایجاد فشار بر کارکنان پرستاری را روشن می‌کند و به این ترتیب بر بدنه دانش موجود در مورد عوامل سازمانی و استرس شغلی در بخش‌های سوختگی می‌افزاید. همچنین شواهدی را جهت کاربرد در مدیریت و خدمات پرستاری و رهنمودهایی را جهت کنترل استرس شغلی پرستاران سوختگی ارایه می‌نماید.


رقیه کریمی، فیدان شبانی، ناهید دهقان‌نیری، خدیجه زارعی، غلامرضا خلیلی، محمد چهرازی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: نوزادان نارس در حین مراقبت و درمان تحت رویه‌های دردناک و استرس‌زای زیادی قرار می‌گیرند و پرستاران می‌بایست با استفاده از روش‌های غیر دارویی مختلف که بدون خطر هستند، جهت کاهش عوارض کوتاه مدت و طولانی مدت درد ناشی از رویه‌های تشخیصی و درمانی کمک نمایند. لذا این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر موسیقی درمانی بر پاسخ‌های فیزیولوژیک درد ناشی از خون‌گیری در نوزاد نارس انجام یافته است.

روش بررسی: این کارآزمایی بالینی cross-over در مورد 20 نوزاد نارس بستری در بخش مراقبت ویژه بیمارستان ولی‌عصر (عج) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران به مدت 5 ماه در سال 89 انجام گرفته است. پس از نمونه‌گیری به روش در دسترس، نوزادان انتخاب شده به طور تصادفی یک بار به عنوان گروه شاهد و یک بار به عنوان گروه آزمون تحت مطالعه قرار گرفتند، به طوری که هر نوزاد به عنوان شاهد خود در نظر گرفته شد. پاسخ‌های فیزیولوژیک درد ناشی از خون‌گیری از جمله تعداد ضربان قلب و درصد اشباع اکسیژن خون شریانی در نوزادان نارس مورد سنجش قرار گرفت. برای نوزادان گروه آزمون، موسیقی Transitions پنج دقیقه قبل از خون‌گیری پخش می‌شد و تا 10 دقیقه بعد از خون‌گیری ادامه می‌یافت. در تمام موارد اعم از آزمون و شاهد مانیتور نوزاد از 10 دقیقه قبل از خون‌گیری، در طول خون‌گیری و تا 10 دقیقه بعد از خون‌گیری تحت فیلم‌برداری قرار می‌گرفت. سپس فیلم‌ها از طریق رایانه از نظر تغییرات معیارهای فیزیولوژیک مورد بازبینی و مطالعه دقیق قرار می‌گرفت. در نهایت تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس و کای‌اسکوئر در نرم‌افزار SAS و SPSS صورت گرفت.

یافته‌ها: گروه آزمون و شاهد از نظر تعداد ضربان قلب در هنگام خروج سوزن و همچنین از نظر تعداد ضربان قلب در 5 دقیقه اول بعد از خون‌گیری به ترتیب با 022/0=p و 005/0p< تفاوت آماری معنادار داشتند.

نتیجه‌گیری: با توجه به آن که یافته‌های این مطالعه نشان داد موسیقی درمانی در کاهش بعضی از پاسخ‌های فیزیولوژیک درد ناشی از خون‌گیری در نوزادان نارس مؤثر است، لذا توصیه می‌شود پرستاران آن را به عنوان مداخله‌ای مؤثر در NICU در هنگام اجرای رویه‌های دردناک مثل خون‌گیری به کار گیرند.

 


بهاره رفیعی، مرضیه اکبرزاده، نسرین اسدی، نجف زارع،
دوره 19، شماره 1 - ( 4-1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: کاهش اضطراب مادر در دوران حاملگی نقش مهمی در سلامت روانی- فیزیکی مادر و جنین دارد. این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر آموزش دلبستگی و آرام‌سازی بر اضطراب سه ماهه سوم حاملگی و افسردگی پس از زایمان در زنان نخست باردار انجام یافته است .

  روش بررسی: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی است که در آن 126 زن نخست باردار طی سال 1391 در بیمارستان‌های حافظ و شوشتری وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز شرکت کرده و به روش تصادفی در سه گروه 42 نفری آرام‌سازی، دلبستگی و شاهد قرار گرفتند. قبل و بعد از مداخله پرسشنامه اضطراب اسپیل‌برگر و افسردگی بک تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از روش‌های آماری آنالیز واریانس یک طرفه، LSD و مجذور کای صورت گرفت .

  یافته‌ها : قبل از مداخله هر سه گروه از لحاظ میانگین نمره کلی و ابعاد شخصیتی و موقعیتی اضطراب و همچنین نمره افسردگی همگن بودند. آزمون آماری آنالیز واریانس نشان داد که یک ماه پس از مداخله، میانگین نمره اضطراب زنان در هر سه گروه اختلاف آماری معنادار (03/0= p ) داشته است. آزمون آماری LSD (01/0 p< ) نشان داد که اختلاف میانگین نمره اضطراب بین گروه دلبستگی با گروه شاهد و همچنین بین گروه آرام‌سازی با گروه شاهد (001/0> p ) معنادار بوده است. ولی بین گروه‌های دلبستگی و آرام‌سازی (2/0= p ) اختلاف معناداری مشاهده نشد. آزمون آماری آنالیز واریانس، نشان داد که پس از مداخله در گروه‌های آزمون و شاهد اختلاف معناداری (04/0= p ) در میانگین نمره اضطراب موقعیتی وجود داشته است. آزمون LSD نشان داد که میانگین نمرات اضطراب موقعیتی در گروه دلبستگی (02/0= p ) و آرام‌سازی (01/0 p< ) نسبت به گروه شاهد به طور معنادار کاهش یافته است. آزمون آماری آنالیز واریانس نشان داد که پس از مداخله اختلاف معناداری (2/0= p ) از لحاظ جنبه شخصیتی اضطراب در سه گروه مطالعه دیده نشده است. همچنین سه گروه از لحاظ میانگین نمرات افسردگی پس از زایمان اختلاف معناداری داشتند (002/0= p ). آزمون تعقیبی LSD نشان داد که میانگین نمرات افسردگی پس از زایمان در گروه دلبستگی و شاهد (01/0= p ) و آرام‌سازی و شاهد (01/0= p ) اختلاف معنادار داشته است .

  نتیجه‌گیری: اجرای برنامه آموزش دلبستگی و مهارت‌های آرام‌سازی در بارداری سبب کاهش اضطراب دوران حاملگی و افسردگی پس از زایمان گردید. از این رو توصیه می‌شود که در برنامه معمول مراقبت‌های دوران بارداری فرآیندهای فوق گنجانده شود .

  


سیده معصومه زارع، آزیتا نوروزی، رحیم طهماسبی،
دوره 19، شماره 2 - ( 8-1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: بهداشت دهان از مهم ­ ترین اجزای سلامت عمومی افراد می ­ باشد. شناخت وضعیت موجود در طراحی مداخلات بهداشت دهان و دندان ضروری می­باشد. هدف از این مطالعه، بررسی عوامل موثر­ بر رفتار مسواک­زدن دانش­آموزان پایه پنجم و ششم ابتدایی می­باشد.

  روش بررسی : در این مطالعه توصیفی - تحلیلی، 370 نفر از دانش­آموزان پایه پنجم و ششم ابتدایی شهر بوشهر در زمستان 1391 به­روش نمونه­گیری خوشه­ای طبقه­بندی شده انتخاب شدند. ابزار جمع­آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخت مربوط­به سنجش سازه­های الگوی اعتقاد بهداشتی و رفتار بهداشت دهان و دندان بود. داده­های مطالعه با استفاده از آمار توصیفی و آزمون­های کای اسکوئر، تحلیل همبستگی و مدل تعمیم­یافته خطی لگ پواسون در نرم­افزار آماری SPSS ویرایش 20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

  یافته‌ها: در این مطالعه بر­اساس گزارش والدین، 7/95 % دانش­آموزان، روزانه حداقل یک­بار مسواک می­زدند. میانگین و انحراف­معیار تعداد دفعات مسواک­زدن در طی هفته 58/3 ± 63/8 بود. از بین سازه­های مدل، تنها بین موانع درک­شده (13/0- r= ، 01/0 P< ) و خودکارآمدی (10/0 r= ، 04/0 P= ) با رفتار مسواک­زدن همبستگی معنی­داری مشاهده شد ولی تنها موانع درک­شده پیش­گویی­کننده رفتار مسواک­زدن بود .

  نتیجه‌گیری : بر­­اساس نتایج مطالعه، آموزش در مدارس، برای کاهش موانع مختلف درک­شده، در ارتقای رفتار مسواک­زدن ضروری است .

  


شیما شاهمرادی، مهرنوش ذاکرکیش، سیدمحمود لطیفی، نفیسه شکری، مهدی زارعی، مجید محمدشاهی،
دوره 21، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: تبعیت از تغذیه و اصول رژیم درمانی صحیح یکی از مهم‌ترین موارد مراقبت‌ها در دیابت است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تأثیر آموزش تغذیه براساس راهنمای بشقاب من بر شاخص‌های تن‌سنجی و نشانگرهای خونی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام پذیرفته است.

روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی که در سال 1393 انجام یافته است، 44 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. داده‌های مربوط به اندازه‌های تن‌سنجی، نشانگرهای خونی، انرژی دریافتی و فعالیت فیزیکی قبل و 3 ماه پس از آموزش فردی و چهره به چهره براساس راهنمای بشقاب من در گروه آزمون و آموزش‌های معمول در گروه شاهد جمع‌آوری گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون‌های آماری تی‌زوجی، تی‌مستقل، آنالیز کواریانس، و معادل غیرپارامتریک استفاده شد.

یافته‌ها: در ابتدای مطالعه دو گروه از نظر شاخص‌های تن‌سنجی، هموگلوبین گلیکوزیله، قندخون و فعالیت فیزیکی همگن بودند، در مرحله بعد از مداخله گروه آموزش تغذیه براساس راهنمای بشقاب من از نظر فعالیت فیزیکی بیش‌تر و در بقیه موارد یاد شده بالا کمتر از گروه شاهد بود (05/0p<). اما اختلاف معناداری بین دو گروه در فشارخون (سیستولی و دیاستولی) و انرژی دریافتی دیده نشد.

نتیجه‌گیری: آموزش تغذیه براساس راهنمای بشقاب من در مدت 3 ماه باعث کاهش شاخص‌های تن‌سنجی و نشانگرهای خونی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 می‌شود.


می‌نور لمیعیان، فاطمه زارعی، علی منتظری، ابراهیم حاجی‌زاده، راضیه معصومی،
دوره 22، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: کیفیت زندگی جنسی زنان یکی از موضوعات کلیدی حوزه سلامت جنسی و باروری است. این مفهوم، ذهنی و بر درک فرد از جنبه جنسی زندگی خود استوار است. پژوهش حاضر با هدف تبیین عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی جنسی زنان انجام یافته است.

روش بررسی: این پژوهش کیفی به روش تحلیل محتوای قراردادی انجام گرفته است. داده‌ها از طریق 17 مصاحبه فردی بدون ساختار و 14 روایت زندگی جنسی با نمونه‌گیری هدفمند از میان زنان متأهل و در سنین باروری مراجعه‌کننده به 5 مرکز بهداشتی- درمانی و یک کانون سلامت در شهرهای تهران و شیراز جمع‌آوری شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها مستمر و به صورت مقایسه‌ای مداوم انجام یافت.

یافته‌ها: براساس تجارب مشارکت‌کنندگان، 3 درونمایه آمادگی قبل از رابطه جنسی، رابطه جنسی مبتنی بر تعامل و هماهنگی، برون‌دادهای رابطه جنسی قبلی، به عنوان عوامل اصلی و 2 درونمایه چارچوب زندگی مشترک و جامعه‌پذیری جنسی انفعالی به عنوان عوامل زمینه‌ای مؤثر بر کیفیت زندگی جنسی تبیین گردید.

نتیجه‌گیری: در این پژوهش، عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی جنسی زنان شناسایی شد. توجه به این عوامل در طراحی مداخلات مناسب از سوی سیستم ارایه خدمات سلامت کشور پیشنهاد می‌گردد.


علی محمدپور، سیامک زارعی قنواتی، مجتبی کیان‌مهر، ابوالفضل رحمانی‌نژاد،
دوره 22، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: کراتیت ناشی از اشعه ماورای ‌بنفش التهاب لایه اپی‌تلیوم قرنیه و کونژ ناشی از تابش اشعه ماورای ‌بنفش است و با عوارضی نظیر درد شدید چشم، کاهش حدت بینایی، اشک‌ریزش شدید و قرمزی چشم همراه می‌باشد. استفاده از پانسمان اولیه چشم در مبتلایان مورد تردید است، لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر پانسمان چشمی بر بهبود علایم بالینی بیماران با کراتیت ناشی از اشعه ماورای بنفش طراحی و اجرا گردید.

روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 120 نفر از بیماران با کراتیت ناشی از اشعه ماورای بنفش مراجعه‌کننده به اورژانس مرکز فوق تخصصی خاتم‌الانبیای دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال 1394 به‌طور تصادفی به دو گروه 60 نفره، با پانسمان و بدون پانسمان چشمی تخصیص یافتند (IRCT2015092124124N1). در یکی از گروه‌ها هر دو چشم پانسمان گردید و گروه دیگر پانسمان نشدند. بقیه مراقبت‌ها در هر دو گروه یکسان بود. علایم بالینی قبل و پس از 12 ساعت در دو گروه بررسی و مقایسه شد. داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون‌های تی‌مستقل، تی‌زوجی، مجذور کای و ویلکاکسون در نرم‌افزار SPSS v.23 تجزیه و تحلیل شد. مقادیر p کم‌تر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد میزان قرمزی (001/0p<) و اشک‌ریزش (001/0p<) در گروه بدون پانسمان بهتر بهبود پیدا کرده و میانگین حدت بینایی در دو گروه اختلاف معناداری نداشت (05/0<p).

نتیجه‌گیری: پانسمان چشم تأثیری در بهبود علایم بالینی اشک ریزش و قرمزی چشم نداشته و بدون پانسمان این علایم بیش‌تر رفع می‌شود.


راضیه معصومی، محمود طاووسی، فاطمه زارعی،
دوره 25، شماره 1 - ( 2-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: ارزیابی سطح سواد سلامت جنسی به ابزاری متناسب نیاز دارد. هدف این مطالعه طراحی و روان‌سنجی ابزار سنجش سواد سلامت جنسی در بزرگ‌سالان ایرانی است.
روش بررسی: این مطالعه در سال 97-1396 در شهر تهران طی دو مرحله طراحی گویه و بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی پرسشنامه سنجش سواد سلامت جنسی بزرگ‌سالان ایرانی انجام یافته است. در مرحله اول مروری بر ادبیات موضوع و جمع‌آوری نظرات پنل متخصصان انجام یافت. در مرحله دوم، ویژگی‌های روان‌سنجی پرسشنامه شامل روایی صوری، محتوا، سازه (تحلیل عاملی اکتشافی) و ملاک از نوع همگرایی (با استفاده از پرسشنامه سواد سلامت عمومی) و پایایی به دو روش همسانی درونی با شاخص آلفای کرونباخ و همسانی درون طبقه‌ای با محاسبه ICC ارزیابی شد. داده‌ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 21 تحلیل شد.
یافته‌ها: نسبت روایی محتوا و شاخص روایی محتوای ابزار (CVI و CVR) به ترتیب ۸۴/0 و ۸۱/0 به دست آمد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی حاکی از استقرار چهار عامل مهارت دسترسی، خواندن و درک کردن، ارزیابی و تحلیل، و کاربرد اطلاعات با پوشش ۱/۶۸% از واریانس بود. ارزیابی روایی همگرا نشان‌دهنده ضرایب همبستگی بین ابعاد پرسشنامه طراحی شده و پرسشنامه سواد سلامت عمومی در محدوده ۳۱/۰ تا ۷/۰ بود. همسانی درونی ابزار با شاخص آلفای کرونباخ برای عوامل شناسایی شده در محدوده ۸۴/۰ تا ۹۴/۰ بود. همسانی درون طبقه‌ای ابزار براساس شاخص ICC محاسبه شده در محدوده 90/0 تا 97/0 بود.
نتیجه‌گیری: روان‌سنجی پرسشنامه ۴۰ گویه‌ای (Sexual Health Literacy for Adults SHELA:) بیانگر روایی و پایایی مطلوب این ابزار است. این پرسشنامه جهت بررسی سطح سواد سلامت جنسی بزرگ‌سالان ایرانی در مطالعات آتی پیشنهاد می‌شود.
 
زهرا فارسی، مسعود چهری، آرمین زارعیان، فاطمه سلطان‌نژاد،
دوره 25، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: تلاش برای بهبود خود مراقبتی بیماران نارسایی قلبی باعث نتایج بهتر درمان و افزایش طول عمر آنان می‌شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر برنامه مراقبتی مبتنی بر مدل پندر بر رفتارهای ارتقادهنده سلامت و خود مراقبتی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی انجام یافته است.
روش بررسی: در این کارآزمایی کنترل شده تصادفی یک سوکور، 48 بیمار مبتلا به کلاس دو و سه نارسایی قلبی مراجعه‌کننده به بیمارستان گلستان تهران در سال 96-1395 به روش هدفمند انتخاب و به طور تصادفی ساده به دو گروه آزمون و کنترل تخصیص یافتند. در گروه مداخله برنامه مراقبتی مبتنی بر مدل ارتقای سلامت پندر در 6 جلسه اجرا شد. داده‌ها قبل و بعد از مداخله با استفاده از پرسش‌نامه‌های شیوه زندگی ارتقای سلامت و سنجش شاخص‌های خود مراقبتی در بیماران نارسایی قلبی جمع‌آوری و سپس، با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در نرم‌افزار SPSS نسخه 16 تحلیل شد.
یافته‌ها: میانگین نمرات ابعاد (به جز بعد خودشکوفایی)، نمره کل رفتارهای ارتقای سلامت و خود مراقبتی در گروه آزمون بعد از مداخله بیش‌تر از گروه کنترل بود (05/0p<). همچنین، بعد از مداخله میانگین نمرات ابعاد و نمره کل رفتارهای ارتقای سلامت و خود مراقبتی در گروه آزمون افزایش معناداری داشت (05/0p<).
نتیجه‌گیری: اجرای برنامه مراقبتی مبتنی بر مدل پندر باعث افزایش رفتارهای ارتقادهنده سلامت و خود مراقبتی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی می‌شود. لذا، استفاده از این مدل مراقبتی در این گروه از بیماران توصیه می‌شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20150801023446N17
 
شهناز طبیعی، سید علی معزی، غلامرضا شریف‌زاده، بهاره زارعی، فاطمه کبری شفیعی،
دوره 26، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری­های قلبی و عروقی به خصوص انسداد عروق کرونر از شایع‌ترین بیماری‌های منجر به مرگ در سطح جهان است. اخیراً برای درمان، از مداخله کرونر از طریق پوست، استفاده می‌شود که باعث کاهش قابل توجه در میزان مرگ و میر شده است. برای کاهش عوارض آنژیوپلاستی رفتارهای مراقبتی پرستاران اهمیت خاصی دارد. هدف این مطالعه تعیین تأثیر اجرای روش مراقبت پرستاری اولیه بر درک بیماران از رفتارهای مراقبتی پرستاران بعد از انجام آنژیوپلاستی عروق کرونر بوده است.
روش بررسی: در این مطالعه مداخله­ای­ تصادفی شاهددار، تعداد 60 نفر بیمار که پس از آنژیوپلاستی در بخش مراقبت­های ویژه قلبی بیمارستان رازی شهر بیرجند از اسفند 1397 لغایت اردیبهشت 1398 بستری شده بودند، به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی ساده به دو گروه 30 نفره تخصیص یافتند. برای بیماران گروه کنترل مراقبت­های معمول بخش به روش موردی و برای بیماران گروه مداخله مراقبت­های پرستاری اولیه براساس فرآیند پرستاری اجرا گردید. در زمان ترخیص، پرسشنامه استاندارد درک از رفتار مراقبتی پرستاران برای همه بیماران به روش مصاحبه تکمیل شد. داده­های جمع­آوری شده با استفاده از آزمون t مستقل در سطح معناداری 05/0p< تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که بعد از مداخله، میانگین نمره کلی درک از رفتار مراقبتی و همچنین ابعاد «احترام» و «اطمینان از حضور انسانی» در گروه مداخله به طور معناداری بالاتر از گروه کنترل بوده است (05/0p<). اما در ابعاد «گرایش و ارتباط مثبت»، «داﻧﺶ و ﻣﻬﺎرتﺣﺮﻓﻪای» و «توجه به تجارب دیگری» تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد (05/0p>).
نتیجه‌گیری: ارایه مراقبت پرستاری به روش اولیه منجر به افزایش درک بیمار از رفتار مراقبتی پرستاران و افزایش حس احترام و اطمینان از حضور انسانی پرستار می‌شود. لذا به کارگیری این روش مراقبتی در بخش مراقبت­های ویژه قلبی توصیه می­گردد.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb