جستجو در مقالات منتشر شده


14 نتیجه برای سروی

زهرا منجمد، خدیجه خسروی، غلامرضا بابائی، سیده فاطمه جلالی نیا،
دوره 6، شماره 2 - ( 3-1379 )
چکیده

این پژوهش، یک مطالعه توصیفی بوده که با هدف تغییر میزان آگاهی، نوع نگرش و نحوه عملکرد بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر و یکی از اعضای خانواده آنان نسبت به رژیم های درمانی توصیه شده، در درمانگاههای قلب و عروق وابسته به علوم پزشکی تهران و خدمات بهداشتی درمانی تهران انجام گرفته است. در این پژوهش، 50 نفر بیمار مبتلا و 50 نفر از اعضای خانواده آنان، بطور تصادفی ساده انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری در این بررسی، دو پرسشنامه بوده است. یک پرسشنامه جهت پاسخگویی بیمار و دیگری مربوط به یکی از اعضای خانواده بیمار که هر دو مشتمل بر چهار بخش و شامل: اطلاعات و مشخصات فردی، سؤالات مربوط به آگاهی، نگرش و سؤالات عملکرد، تنظیم گردید. پس از جمع آوری داده ها، میزان آگاهی، نوع نگرش و چگونگی عملکرد بیماران و یکی از اعضای خانواده آنان، بطور جداگانه تعیین و ارتباط بین متغیرهای آگاهی، نگرش و عملکرد با هم و سپس ارتباط متغیرهای پژوهش در بیماران با خانواده آنان مورد سنجش قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که اکثریت بیماران و خانواده آنان، دارای آگاهی بالا و نگرش مثبت نسبت به رژیم های درمانی توصیه شده هستند و اکثریت بیماران، دارای عملکرد مطلوب ولی اکثریت خانواده آنان، دارای عملکرد نامطلوب بوده اند. همچنین یافته ها، گویای آن است که وضعیت تأهل با میزان آگاهی و نوع نگرش، وضعیت تأهل و داشتن آموزش قبلی و کسب آموزش از مجموعه منابع با نحوه عملکرد و میزان آگاهی، نوع نگرش در بیماران، دارای ارتباط معنی داری می باشند. همچنین نتایج نشان داد که وضعیت تحصیلی با نوع نگرش نحوه عملکرد با نوع نگرش در اعضای خانواده بیماران نیز، دارای ارتباط معنی دار هستند.


زهرا گودرزی، خدیجه خسروی، ناصر بحرانی، خورشید وسکویی، پروین ولی‌پور گاوگانی، سیما غوغایی، منیر السادات   موسوی‌نیا سیگاری، ملیحه خیاط‌‌عالی، حسین زاهدی، عاطفه بصیری،
دوره 10، شماره 4 - ( 11-1383 )
چکیده

 مقدمه:آموزش به مددجویان و یاری رساندن به آنان در دستیابی به استقلال (در وضعیت سلامت و بیماری) یکی از مسؤولیت‌های اساسی پرستاران شناخته شده است. در اجرای فرآیند آموزش به مددجو عوامل بسیاری تأثیرگذار می‌باشد.
مواد و روش کار: این پژوهش توصیفی - مقطعی به منظور مطالعه دیدگاه 317 پرستار شاغل از عوامل مؤثر بر فرآیند آموزش به مددجو در بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است. ابزار جمع‌آوری اطلاعات، پرسشنامه‌ای در مورد عوامل مؤثر بر فرآیند آموزش به مددجو (30سؤال عوامل تسهیل‌کننده و 17 سؤال عوامل بازدارنده) بود و از مقیاس لایکرت (موافقم، نظری ندارم، مخالفم) برای سنجش سؤالات استفاده گردید. تجزیه و تحلیل آماری، توسط نرم‌افزار رایانه‌ای SPSS انجام شد.
یافته‌ها: اکثریت پرستاران (1/52%) عوامل مؤثر (تسهیل‌کننده‌ها) از قبیل نگرش مثبت نسبت به آموزش مددجو به عنوان یکی از اولویت‌های پرستاری، احساس وظیفه کردن در مورد آموزش به مددجو، مسؤولیت تنظیم مطالب آموزشی، مثبت بودن نگرش مدیران نسبت به آموزش مددجو، وجود معیار آموزش به مددجو در ارزشیابی سالیانه، شرکت در دوره‌های آموزش ضمن خدمت در یادگیری روش‌های نوین آموزش مددجو را در حد پایین و 4/57 پرستاران عوامل بازدارنده را کم بود نیروی انسانی و وقت، مکان نامناسب، نبود جزوات آموزشی و عدم علاقه مددجویان به دریافت آموزش از پرستاران، عدم توجه پرستاران و مدیران پرستاری در مورد آموزش به مددجو را ابراز کرده بودند. متغیرهای فردی نظیر جنس، سابقه کار بالینی، نوبت کاری، سمت شغلی با عوامل تسهیل‌کننده رابطه معنادار آماری داشت. شاغل بودن بیشتر از یک نوبت کاری، سابقه تجربه بالینی آموزش به مددجو و ارزشیابی آموزش به مددجو در دوران تحصیل نیز با عوامل بازدارنده رابطه‌ی معنادار آماری داشت.
نتیجه‌گیری: در این پژوهش از دیدگاه پرستاران، عوامل تسهیل‌کننده در فرآیند آموزش به مددجو از اهمیت کمی برخوردار بود. لذا جهت آموزش به مددجو در بیمارستان‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران ضمن در نظر گرفتن تسهیلات کافی ضروری است با تمهیداتی نظیر بازآموزی پرستاران آنان را تشویق نمود تا به نقش خود در مورد آموزش به مددجویان بهای بیشتری بدهند.

 



فرشته امیر مرادی، اشرف الملوک معماری، طیّب رمیم، عباس مهران، خدیجه خسروی،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

مقدمه:اقدام به خودکشی به روش خودسوزی، روشی خشن و بی‌رحمانه در جهت پایان دادن به زندگی است که فرد با آتش زدن جسم خود سعی در از بین بردن خویشتن دارد. مؤثرترین راه کاهش عوارض و مرگ و میر خودسوزی، پیشگیری است.
مواد و روش کار: این مطالعه یک پژوهش توصیفی است که بر روی مراجعین مرکز سوانح سوختگی شهید مطهری، تنها مرکز بستری مخصوص زنان صدمه دیده از سوختگی در شهر تهران، در مدت یک سال (از آذر ماه 1380 تا آذر ماه 1381) انجام شده است. نمونه‌ها شامل زنان متأهل بستری در این مرکز در مدت زمان مذکور بودند. معیارهای لازم برای ورود به مطالعه شامل: مؤنث بودن، تأهل، عدم سابقه ابتلا به بیماری جسمی، روانی و اعتراف فرد به خود سوزی بود. جهت گردآوری اطلاعات، پرسشنامه و مصاحبه به کار گرفته شد. برای توصیف یافته‌ها از آمار توصیفی و نرم‌افزار آماری SPSS استفاده گردید.
یافته‌ها: 35 زن دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند. بیشترین گروه سنی گروه 25-21 سال، (میانگین سنی 94/357/24سال) 80 درصد دارای تحصیلات زیر دیپلم، 1/97درصد خانه‌دار و 8/68درصد خانواده‌ها دارای درآمد ماهیانه کمتر از صد هزار تومان بودند که اختلاف آماری معناداری در تمام این موارد وجود داشت. در 42% موارد، خودسوزی بین ساعت 18-12 و در7/45%، مکان خودسوزی حیاط منزل و در 4/91% موارد از نفت به عنوان ماده سوختی استفاده شده بود. 3/94% از واحدها، خشونت فیزیکی و کلامی شوهر خویش را تجربه کرده بودند، 60% زنان تحت مطالعه از شوهر خود به عنوان مقصر اصلی یاد نموده و 4/91% از زنان از منابع حمایتی در جامعه اطلاع نداشتند. تمامی واحدهای مورد پژوهش به علت عوارض ناشی از سوختگی فوت کردند.
نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش نشان داد که بیشترین علل اقدام به خودسوزی در زنان متأهل، خشونت خانوادگی و مشکلات زناشویی می‌باشند. پرستاران بهداشت جامعه به دلیل ارتباط نزدیک با خانواده نقش مؤثری در پیشگیری از رفتار خودسوزی از طریق شناسایی عوامل خطر و برطرف کردن آنها دارند.

 


اشرف الملوک معماری، طیّب رمیم، فرشته امیر مرادی، خدیجه خسروی، زهرا گودرزی،
دوره 12، شماره 1 - ( 2-1385 )
چکیده

زمینه و هدف:مرگ ناشی از خودکشی عمداً و توسط خود شخص رخ می‌دهد. به دلیل این که خودکشی در زنان بیشتر است، این بررسی به منظور تعیین علل خودکشی در زنان متأهل انجام شده است.
روش بررسی: این بررسی یک مطالعه توصیفی است و در بخش اورژانس و مسمومیت بیمارستان لقمان الدوله ادهم تنها مرکز مسمومیت در شهر تهران به مدت یک سال (از آذر ماه 1380 تا آذر ماه 1381) انجام شده است. نمونه‌ها شامل زنان متأهل بستری در این مرکز در مدت زمان مطالعه بودند. معیارهای لازم برای ورود به مطالعه شامل زن، تأهل، عدم سابقه ابتلا به بیماری جسمی- روانی و اعتراف فرد به خودکشی می‌باشد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه و مصاحبه است. برای توصیف یافته‌ها از آمار توصیفی و برای مقایسه نتایج از آزمون کای دو و نرم افزار SPSS استفاده گردید.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که اختلاف آماری معناداری بین سن، محل سکونت، میزان تحصیلات، شغل و درآمد ماهیانه وجود دارد. در 4/37% موارد ازدواج اجباری (به اجبار خانواده) صورت گرفته بود. 5/50% واحدهای مورد مطالعه از شوهران خود می‌ترسیدند‏ و 7/67% مورد خشونت شوهر قرار گرفته بودند. 7/74% از نمونه‌ها از وجود منابع و مراکز حمایتی در جامعه آگاهی نداشتند. 8/82% از زنان از دارو به شکل قرص جهت خودکشی استفاده کرده بودند که دارای اختلاف آماری معناداری با روش‌های دیگر اقدام به خودکشی بود.
نتیجه‌گیری: یافته‌ها نشان داد که خشونت شوهر و اختلافات زناشویی از علل مهم اقدام به خودکشی در میان زنان مورد مطالعه بود.


زهرا علیزاده، فریبا کوهدانی، باقر لاریجانی، زینت نادیا حتمی، شهلا خسروی، گیتی ستوده،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: استئوپروز از بیماری‌‌های شایع دوران میان‌سالی و سالمندی است که عوامل خطر متعددی با آن مرتبطند. این مطالعه با هدف مقایسه شیوه زندگی در زنان یائسه با تراکم استخوانی طبیعی و غیر‌طبیعی انجام یافته است.

روش بررسی: این مطالعه موردی-شاهدی در مورد 81 خانم یائسه انجام گرفت. 33 نفر برای گروه مورد (تراکم استخوانی غیر‌طبیعی) 48 نفر برای گروه کنترل (تراکم استخوانی طبیعی) از واجدین شرایط دارای پرونده در بیمارستان شریعتی دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1385، با روش نمونه‌گیری تصادفی انتخاب شدند. اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه جمع‌آوری شد و شاخص‌های بدنی تعیین گردید. سنجش تراکم معدنی استخوان (مندرج در پرونده بیماران) به روش DXA بر روی ستون فقرات کمری و استخوان ران انجام یافته بود. آنالیزداده‌ها در نرم‌افزار SPSS v.13 و با تست‌های 2c ، t-test و نسبت‌های شانس خام و تعدیل شده با حدود اطمینان 95% انجام یافت.

یافته‌ها: میانگین متغیرهای وزن (001/0p<BMI (22/0=p)، تعداد حاملگی (002/0=p)، تعداد فرزندان (004/0=pمدت شیردهی (002/0=p)، دریافت کلسیم غذایی (001/0p£دوره دریافت مکمل کلسیم (002/0=p) و دوره دریافت مکمل ویتامین D (006/0=p)، در گروه‌های مورد و شاهد تفاوت معنادار داشتند. سن شروع قاعدگی، سن منوپوز، سابقه فعالیت ورزشی، مصرف چای، مصرف نوشابه، و سیگار در دو گروه تفاوت معنادار نداشتند. در مجموع میانگین نمره شیوه زندگی گروه شاهد نسبت به گروه مورد به طور معناداری بیشتر بود (037/0=p).

نتیجه‌گیری: مقایسه میانگین امتیازات کسب شده از متغیر شیوه زندگی در گروه مورد و شاهد حاکی از شیوه زندگی نامناسب‌تر در گروه مورد است. در تحلیل چند متغیره تنها عامل خطر ابتلا به استئوپروز دریافت ناکافی کلسیم بود (002/0=p). لذا توجه به دریافت کافی کلسیم به منظور پیشگیری از استئوپروز حایز اهمیت است.


گیتی ستوده، الهام نیازی، شهلا خسروی، فرحناز خواجه‌نصیری، فریبا کوهدانی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: انجام تحقیقات جهت مشخص نمودن عوامل مرتبط با چاقی به طور جداگانه در سنین باروری و یائسگی به نظر ضروری می‌رسد. هدف این مطالعه تعیین شیوع اضافه وزن، چاقی عمومی و آندروئیدی و عوامل مرتبط با آن در زنان یائسه و غیر یائسه بوده است.

روش بررسی: نوع مطالعه مقطعی توصیفی-تحلیلی است که در مورد 610 نفر از زنان 65-20 سال شهری و روستایی اسلام شهر در سال 1383 انجام گرفته است. داده‌ها از طریق مصاحبه حضوری جمع‌آوری گردید. اندازه‌گیری وزن، قد، دور کمر و دور باسن نیز انجام یافت. نمایه توده بدن از تقسیم وزن به قد(kg/m2) و نسبت دور کمر به دور باسن از تقسیم دور کمر به دور باسن محاسبه گردید. نمایه توده بدن بیشتر از 9/24 و کمتر از 30 به عنوان اضافه وزن و بیشتراز 9/29 به عنوان چاقی عمومی و نسبت دور کمر به دور باسن بیشتر از 846/0 به عنوان چاقی مرکزی در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: در زنان یائسه و غیر یائسه شیوع اضافه وزن و چاقی عمومی به ترتیب 6/90 و 6/72% و شیوع چاقی مرکزی به ترتیب 75 و 9/41% بود که این اختلافات معنادار است. زنان یائسه با سطح سواد کمتر به طور معناداری ابتلا بالاتر به هر دو نوع چاقی را نشان دادند. همچنین، زنان یائسه با تعداد بارداری بیشتر چاقی آندروئیدی بیشتری داشتند. در زنان غیر یائسه نیز افراد با سطح سواد کمتر یا خانه‌دار ابتلا بالاتربه هر دو نوع چاقی را داشتند. همچنین، در این زنان افراد با تعداد بارداری بالاتر شیوع کمتر چاقی عمومی و ابتلا بالاتر به چاقی آندروئیدی را نشان دادند. علاوه بر آن، در این زنان با افزایش سن شیوع چاقی آندروئیدی افزایش و با انجام فعالیت بدنی ابتلا به این نوع چاقی کاهش نشان داد.

نتیجه‌گیری: یافته‌های بررسی حاضر نشان داد که درصد بالایی از زنان مورد مطالعه مبتلا به چاقی عمومی و آندروئیدی هستند که آنان را در معرض خطر ابتلا به بیماری‌های مختلف قرار می‌دهد.


رضا نگارنده، شادان پدرام رازی، محمد خسروی‌نژاد،
دوره 19، شماره 1 - ( 4-1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: مسأله مهمی که همواره در ارایه مراقبت‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد، دستیابی به کیفیت مطلوب ارایه مراقبت‌ها می‌باشد. بررسی ایمنی و رضایتمندی بیماران یکی از روش‌های سنجش و ارزشیابی کیفیت مراقبتی محسوب می‌شود. از طرفی، شایستگی پرستاران عاملی مؤثر در تضمین کیفیت مراقبت‌ها معرفی شده است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر استفاده از خدمات پرستاران دارای شایستگی بالینی بر ایمنی و رضایتمندی بیماران بستری در اورژانس از خدمات پرستاری انجام گرفته است .

  روش بررسی: این مطالعه از نوع مداخله‌ای با گروه شاهد غیر هم ارز می‌باشد. 120 بیمار بستری در بخش اورژانس بیمارستان امام خمینی (ره) شهر خمین در سال 1391 به روش در دسترس انتخاب شدند. گروه آزمون (40 نفر) مراقبت مورد نیاز خود را از پرستاران دارای شایستگی بالا دریافت کردند و گروه شاهد (80 نفر) توسط ترکیب معمول پرستاران بخش اورژانس مراقبت شدند. داده‌ها با استفاده از ابزار محقق ساخته سنجش ایمنی بیماران اورژانس و پرسشنامه رضایت بیماران از کیفیت مراقبت‌های پرستاری ( PSNCQ ) جمع‌آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی در نرم‌افزار SPSS v.16 انجام یافت. سطح معناداری در کلیه آزمون‌های آماری 05/0 p< در نظر گرفته شد .

  یافته‌ها : میانگین و انحراف معیار سن گروه آزمون 5/12 ± 1/48 و گروه شاهد 7/16 ± 5/40 بود (018/0= p ). همچنین دو گروه از نظر نوع اشتغال نیز اختلاف معنادار داشتند (009/0= p ). اما دو گروه از نظر بقیه متغیرها نظیر جنس، وضعیت تأهل، تحصیلات، برخورداری از بیمه، سابقه بستری و علت مراجعه همگن بودند. نتایج پژوهش نشان داد سطح ایمنی و رضایتمندی از خدمات پرستاری در دو گروه آزمون و شاهد تفاوت معناداری داشته است (001/0 p< ). آزمون رگرسیون نیز برای حذف اثر متغیرهای سن و شغل به کار رفت که نتایج حاکی از تأثیر مداخله بر رضایت و ایمنی بود.

  نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه نشان می‌دهد که استفاده از خدمات پرستاران شایسته، ایمنی و رضایتمندی بیماران از خدمات پرستاری را ارتقا می‌دهد، بنابراین تربیت پرستاران شایسته و توجه به سطح شایستگی پرستاران در طراحی تیم‌های مراقبت پرستاری و چینش آنان در بخش‌ها و نوبت‌های کاری مختلف برای افزایش ایمنی و رضایتمندی بیماران و به تبع آن کیفیت مراقبت‌ها ضروری است .


الهه دشتی، مریم رسولی، لیلا خانعلی مجن، اسماء پورحسین قلی، اعظم شیرین‌آبادی فراهانی، فاطمه سروی،
دوره 21، شماره 3 - ( 9-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: نوزادان نارس پس از ترخیص از بخش مراقبت ویژه نوزادان در خطر زیادی برای بستری مجدد هستند. برخی عوامل و ویژگی‌های نوزادان نارس در بستری مجدد آن‌ها اثر دارند. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط عوامل نوزادی با بستری مجدد نوزادان نارس در واحد مراقبت ویژه نوزادان انجام یافته است.

روش بررسی: این مطالعه همبستگی با نمونه‌گیری از نوزادان نارس بستری در بخش‌های مراقبت ویژه نوزادان سه بیمارستان آموزشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در سال 1392 انجام یافته است. نمونه‌ها به وسیله پرسشنامه ثبت مشخصات از نظر ویژگی‌ها و عوامل احتمالی مرتبط با بستری مجدد شامل جنس، چند قلویی، سن حاملگی و وزن هنگام تولد و طول مدت بستری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بررسی شدند. پیگیری وضعیت بستری مجدد نوزادان نیز سی روز پس از ترخیص انجام یافت. تحلیل داده‌ها ابتدا به صورت تک متغیره و سپس توسط مدل رگرسیون لجستیک انجام گرفت.

یافته‌ها: نتایج تجزیه و تحلیل تک متغیره نشان داد نوزادانی که در مدت زمان پیگیری مجدداً بستری شده بودند، به طور معناداری در زمان تولد نارس‌تر و کم وزن‌تر بوده و در اولین بستری خود مدت بیش‌تری در بخش مراقبت ویژه نوزادان بستری بوده‌اند (001/0p<). در مدل رگرسیون لجستیک تنها بین سن حاملگی و وزن نوزاد در زمان تولد با بستری مجدد نوزادان، ارتباط آماری معناداری مشاهده شد (به ترتیب نسبت شانس: 805/0، 01/0p< و نسبت شانس: 998/0، 001/0p<).

نتیجه‌گیری: سن حاملگی و وزن هنگام تولد نوزاد با بستری مجدد نوزاد طی 30 روز پس از ترخیص ارتباط دارند، به طوری که نوزادانی که سن حاملگی کم‌تر و وزن زمان تولد کم‌تری داشتند با احتمال بیش‌تری پس از ترخیص مجدداً بستری می‌شدند.


الهه افشارنیا، مینو پاک‌گوهر، شهلا خسروی، حمید حقانی،
دوره 22، شماره 1 - ( 2-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: یائسگی مردان با تغییرات هورمونی، فیزیولوژیکی و شیمیایی آغاز می‌شود و به طور معمول تقریباً بین سنین چهل تا پنجاه و پنج سالگی اتفاق می‌افتد. این تغییرات بر کیفیت زندگی مردان تأثیر می‌گذارد. بر این اساس مطالعه حاضر به بررسی وضعیت کیفیت زندگی و عوامل مرتبط با آن در مردان آندروپوز می‌پردازد.

روش بررسی: این مطالعه مقطعی به روش تمام شماری در مورد 80 نفر از مردان آندروپوز 60-40 ساله شاغل در دانشکده‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گرفت. گردآوری داده‌ها در سال 1393 با استفاده از پرسشنامه‌های جمعیت‌شناختی، فرم کوتاه 36 سؤالی کیفیت زندگی و نسخه فارسی پرسشنامه علایم مردان مسن (AMS) صورت گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آمارهای توصیفی و استنباطی (تی‌مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به روش گام به گام) در نرم‌افزار SPSS v.22 استفاده شد. سطح معناداری 05/0 در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: میانگین سنی مردان آندروپوز 79/4±6/47 سال و اکثر آن‌ها (8/38%) در گروه سنی 49-45 سال قرار داشتند. میانگین نمره کیفیت زندگی 52/13±75/61 به دست آمد. رگرسیون گام به گام نشان داد که بین متغیرهای نمره کیفیت زندگی، ابعاد سلامت جسمانی و روانی با سن ارتباط معناداری وجود دارد. همچنین ارتباط معناداری بین نمره کیفیت زندگی با شدت آندروپوز و بعد سلامت جسمانی با تعداد ساعات خواب در شبانه‌روز یافت شد.

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان می‌دهد که آندروپوز باعث کاهش کیفیت زندگی می‌شود و سن، شدت آندروپوز و ساعات خواب بر کیفیت زندگی مردان آندروپوز تأثیر می‌گذارد.


وحید خسروی، مجید براتی، بابک معینی، یونس محمدی،
دوره 24، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان پروستات یکی از شایع‌ترین علل مرگ ناشی از سرطان‌ها در مردان به‌حساب می‌آید. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر نظریه انگیزش محافظت در انجام رفتارهای پیشگری‌کننده از سرطان پروستات در مردان 50 تا 75 سال انجام گرفته است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک کارآزمایی تصادفی شده با گروه کنترل است که در سال 1396 در مورد 100 نفر از مردان عضو کانون‌های بازنشستگی شهر همدان انجام یافته است. شرکت‌کنندگان به صورت نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی ساده به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. پرسشنامه محقق ساخته اطلاعات جمعیت‌شناختی و سازه‌های نظریه انگیزش محافظت توسط آنان تکمیل شد. مداخله آموزشی طی 4 جلسه در بین شرکت‌کنندگان گروه مداخله اجرا شد. دو ماه بعد از مداخله آموزشی پرسشنامه‌ها در هر دو گروه تکمیل گردید. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه 16 و آزمون‌های تی‌مستقل، آزمون کای‌دو و کوواریانس تحلیل شد.
یافته‌ها: دو گروه قبل از مداخله از نظر مشخصات فردی، سازه‌های پاداش درک شده، هزینه‌های پاسخ درک شده، ترس، خودکارآمدی درک شده و انگیزش محافظت و رفتار غربالگری سرطان همگن بودند. مداخله توانست همه سازه‌های نظریه انگیزش محافظت را در گروه مداخله نسبت به گروه آزمون بهبود بخشد. همچنین انجام رفتار غربالگری PSA در گروه مداخله (76)38 و در گروه کنترل (32)16 بوده است (001/0p<).
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه نشان داد که می‌توان از نظریه انگیزش محافظت به عنوان چارچوبی در طراحی برنامه‌های آموزشی به منظور انجام رفتارهای غربالگری سرطان پروستات استفاده کرد.
 
مهدیه آجرلو، شراره خسروی، اکرم بیاتی،
دوره 28، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: لوزه‌برداری یکی از شایع‌ترین اعمال جراحی کودکان است. اضطراب قبل از عمل در کودکان یکی از نگرانی‌های مراقبان و مدیریت آن بخش مهمی از مراقبت‌های پرستاری است. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر تصویر ذهنی هدایت شده بر اضطراب کودکان کاندید لوزه‌برداری انجام یافته است.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی تعداد 70 کودک 7 تا 12 ساله کاندید لوزه‌برداری در بخش گوش و حلق و بینی بیمارستان امیرکبیر شهر اراک در سال 1400 در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. از پرسشنامه اطلاعات جمعیت‌شناختی و ابزار چهره‌ای بررسی اضطراب، جهت گردآوری داده‌ها استفاده شد. در گروه کنترل، اضطراب یک ساعت قبل و 15 دقیقه قبل از عمل بررسی شد. در گروه آزمون یک ساعت قبل از عمل و پس از تکمیل پرسشنامه، کودک به مدت 15 دقیقه با هندزفری به یک فایل صوتی گوش داد و آن را در ذهن خود تجسم نمود. سپس مجدداً ابزار بررسی اضطراب تکمیل شد.
یافته‌ها: میانگین اضطراب قبل از مداخله در گروه آزمون 79/0±31/4 و در گروه کنترل 87/0±06/4 بود که با یکدیگر اختلاف معنادار آماری نداشتند. میانگین اضطراب بعد از مداخله در گروه آزمون 89/0±83/3 و در گروه کنترل 90/0±89/4 بود که نشان می‌دهد میانگین اضطراب کودکان دو گروه بعد از مداخله با یکدیگر اختلاف معنادار آماری داشته است (001/0p<).
نتیجه‌گیری: مداخله صورت گرفته موجب کاهش اضطراب کودکان قبل از عمل کاندید لوزه‌برداری شد. این مداخله فرآیندی آسان و بی‌خطر است و می‌تواند به عنوان روشی مؤثر به کار گرفته شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20211008052701N1

 
حامد خسروی، لیلا صیادی، محمدنژاد اسماعیل،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: بهبودیافتگان از کووید-19 به دلیل تجربه بیماری و شرایط سخت ناشی از آن در معرض تنگنای روانی هستند. ابتلا به بیماری­ها همچنین می­تواند بر کیفیت زندگی بیماران تأثیرگذار باشد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط سلامت روان و کیفیت زندگی بقایافتگان از کووید-19 یک سال پس از ابتلا انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی، همبستگی، مقطعی، در فاصله اسفند ماه سال 1398 تا پایان تیر ماه سال 1399 انجام گرفته است. نمونه پژوهش 276 بیمار بقایافته از کووید-19 بودند که به صورت در دسترس وارد مطالعه شدند. داده­ها با استفاده از فرم اطلاعات جمعیتشناختی و بالینی، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-12) و نیز پرسشنامه کیفیت زندگی 36 گویهای (SF-36) جمع‌آوری شد. تحلیل داده‌ها در نرم­افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمون تی­مستقل، پیرسون، آنوا (ANOVA) و رگرسیون خطی انجام گرفت.
یافته‌ها: میانگین نمره سلامت روان و نمره کل کیفیت زندگی مشارکت­کنندگان به ترتیب 75/2±26/6 و 30/18±2/59 بود. ارتباط معناداری بین نمره سلامت روان و نمره کیفیت زندگی وجود داشت (001/0p<) به طوری که با افزایش نمره سلامت روان که بیانگر بدتر شدن وضعیت سلامت روان مشارکت­کنندگان بود، نمره کیفیت زندگی آنها نیز کاهش می­یافت.
نتیجه‌گیری: توجه به سلامت روان و کیفیت زندگی بقایافتگان کووید-19 و نیز اتخاد راهکارهای حمایتی برای آنان توصیه میشود. ارایه خدمات و مراقبت­های روانشناسی و روانپرستاری می­تواند منجر به ارتقای سلامت روان و کیفیت زندگی بقایافتگان شود.

 
مریم خداوردی، شراره خسروی، سمیه کریمی، فاطمه رفیعی،
دوره 29، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: والدین کودکان مبتلا به اوتیسم با چالش­های فراوانی روبه­رو هستند که موجب کاهش سازگاری اجتماعی آنان می­شود. سلامت معنوی می­تواند یکی از مؤلفه­های مناسب جهت سازگاری اجتماعی آن­ها باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط سلامت معنوی و سازگاری اجتماعی والدین کودک مبتلا به اوتیسم انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی است که در آن 194 والد کودکان مبتلا به اوتیسم در مرکز اوتیسم حکمت شهر بروجرد و مرکز اوتیسم یکتا در شهر خرمآباد از آغاز اسفند 1400 تا پایان اردیبهشت 1401 مورد پژوهش قرار گرفتند. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه اطلاعات فردی و بیماری، پرسشنامه سلامت معنوی Paloutzian و Ellison، و پرسشنامه منابع فردی استفاده شد. تحلیل داده­ها در SPSS نسخه 26 با استفاده از آزمون‌های کایدو، آنالیز واریانس یک­طرفه و ضریب همبستگی Pearson صورت گرفت.
یافته‌ها: بین نمره سلامت معنوی (68/17±03/82) و سازگاری اجتماعی (59/15±52/78) والدین ارتباط معنادار آماری دیده شد (572/0=r، 001/0>p). از طرفی میانگین نمره سازگاری اجتماعی در والدین دارای سلامت معنوی پایین برابر با 0±65، سلامت معنوی متوسط 76/15±63/76 و سلامت معنوی بالا 45/9±19/89 بود که حاکی از وجود تفاوت معنادار بین میانگین نمره سازگاری اجتماعی در سطوح مختلف سلامت معنوی است (001/0>p).
نتیجه‌گیری: سلامت معنوی با سازگاری اجتماعی والدین کودکان مبتلا به اوتیسم ارتباط داشت و در سلامت معنوی بالاتر سازگاری اجتماعی بیشتری دیده شد. توصیه می­شود که با برنامه­ریزی مناسب به ارتقای سلامت معنوی و سازگاری اجتماعی والدین کمک شود.

 
محمدرضا شمشیری، محبوبه سجادی، شراره خسروی، فاطمه رفیعی،
دوره 30، شماره 4 - ( 11-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: کودکان از گروه‌های آسیب‌پذیر هستند و دانش و آگاهی مادر نقش مهمی در تحریک تکاملی کودک دارد. کمبود دانش مادران در حوزه‌های شناختی، عاطفی و اجتماعی تکامل کودک موجب کاهش خودکارآمدی والدین می‌شود. بنابراین، هدف این مطالعه تعیین تأثیر الگوی توانمندسازی خانواده محور بر خودکارآمدی والدگری مادران در مورد فرآیند رشد و تکامل کودکان نوپا است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی در سال 1401 به روش نمونه‌گیری در دسترس 72 نفر از مادران کودکان نوپای بستری در بیمارستان امیرکبیر شهر اراک انتخاب و به روش تصادفیسازی بلوکی به گروه کنترل (36 نفر) و مداخله (36 نفر) تقسیم شدند. گروه کنترل تحت مراقبت معمول بستری بود و در گروه مداخله توانمندسازی خانواده محور در پنج جلسه 60 دقیقه­ای اجرا شد. جمع­آوری دادهها با پرسشنامه­های جمعیتشناختی و خودکارآمدی والدگری قبل، بعد و یک ماه بعد از مداخله انجام یافت. تجزیه و تحلیل داده­ها در نرم­افزار SPSS نسخه 26 با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی انجام یافت.
یافته‌ها: نتایج نشان داد میانگین نمره خودکارآمدی قبل از مداخله در دو گروه اختلاف معنادار آماری نداشته است (416/0=p). میانگین نمره خودکارآمدی والدگری بعد از مداخله (001/0p<) و همچنین در پیگیری یک ماه بعد از مداخله در دو گروه اختلاف معنادار آماری داشت (001/0p<).
نتیجه‌گیری: الگوی توانمندسازی خانواده محور سبب بهبود خودکارآمدی مادران شد. این الگو برای مدیریت بهتر رشد و تکامل کودکان توصیه می­شود.


 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb