جستجو در مقالات منتشر شده


11 نتیجه برای صالحی

مینو پاک گوهر، عباس مهران، محمد حسین صالحی سورمقی، شاهین آخوندزاده، مژگان احمدی،
دوره 10، شماره 3 - ( 4-1383 )
چکیده

مقدمه: سندرم قبل از قاعدگی مجموعه‌ای از علایم جسمانی و روانی است که در مرحله لوتئال هر سیکل به صورت ماهانه و عودکننده تکرار می‌شود و گاهی آنقدر شدید است که در فعالیت‌های روزمره و ارتباطات اجتماعی اختلال ایجاد می‌کند.
مواد و روش کار: این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی می‌باشد که به صورت تصادفی و دوسوکور صورت گرفته است. نمونه‌ها شامل 70 تن از دختران دانشجوی دانشگاه‌های تهران و علوم پزشکی تهران ساکن در خوابگاه می‌باشند که به صورت تصادفی به دو گروه دارو و دارونما تقسیم شده و به مدت دو ماه متوالی با30 قطره هایپیران یا دارونما تحت درمان قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه و برگ ثبت وضعیت روزانه بود. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آمار توصیفی و استنباطی شامل آزمون‌های مجذور کای، تست دقیق فیشر، آزمون ویل کاکسون و تی مستقل استفاده شد. برای کلیه آزمون‌ها 05/0>p معنادار تلقی شده است.
یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که میزان کاهش شدت علایم سندرم قبل از قاعدگی بعد از درمان در گروه دارو بیشتر از دارونما بوده است به طوری که میزان کاهش شدت علایم جسمانی بعد از مصرف هایپیران 49% و بعد از مصرف دارونما 8/21% بود (000=p). نتایج آزمون t اختلاف معناداری بین شدت علایم بعد از درمان در بین دو گروه را نشان داد و فقط در مورد درد و علامت افزایش اشتها و تپش قلب این اختلاف معنادار نبود. مصرف کنندگان این داروی گیاهی هیچ‌گونه عارضه‌ی جانبی را گزارش نکردند.
نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش نشان می‌دهند که با مقایسه میانگین شدت علایم در بین دو گروه بعد از درمان، شدت علایم سندرم قبل از قاعدگی بعد از مصرف دارو در گروه هایپیران کمتر از گروه دارونما است بنابراین از هایپیران می‌توان جهت کاهش شایع‌ترین علایم سندرم جسمانی قبل از قاعدگی استفاده نمود. یافته‌های پژوهش هم‌چنین بیانگر آن است که دارونما، مانند هر بیماری دیگر در درمان سندرم قبل از قاعدگی، بی‌تأثیر نیست.


سیده فاطمه واثق رحیم‌پرور، اعظم بحیرایی، محمود محمودی، لیلی صالحی،
دوره 10، شماره 4 - ( 11-1383 )
چکیده

مقدمه:زایمان جفت و پرده‌ها (مرحله سوم زایمان) یکی از مهم‌ترین مراحل زایمان است که می‌تواند باعث خونریزی پس از زایمان و به دنبال آن افزایش میزان مرگ و میر مادران گردد. وجود اختلاف نظر در مورد استفاده معمول از داروهای اوکسی توسیک در مرحله سوم زایمان برای خانم‌های کم خطر از نظر خونریزی پس از زایمان و نیز عوارض این داروها و با توجه به هدف هدایت زایمانی مبنی بر انجام زایمان به روش فیزیولوژیک که مادر و نوزاد کمترین صدمه را ببینند لزوم انجام این پژوهش را ایجاب می‌نماید.
مواد و روش کار: این مطالعه از نوع کارآزمایی کنترل شده و با تعیین و مقایسه طول مدت و عوارض مرحله سوم زایمان در دو گروه اداره فعال و فیزیولوژیک مرحله سوم زایمان انجام شده است. نمونه‌های پژوهش دو گروه 47 نفری بود. در گروه اداره فعال 10 واحد آمپول سنتوسینون در 500 میلی‌لیتر محلول قندی 5% پس از زایمان جنین تزریق و بند ناف پس از قطع کامل نبض آن کلامپ و قطع شد. جفت با استفاده از مانور براندت اندروز خارج گردید. در گروه اداره فیزیولوژیک پس از خروج نوزاد، یک میلی‌لیتر دارونما در محلول ریخته شد، پس از کلامپ بند ناف و قطع آن جفت با اعمال کشش ملایم روی بند ناف همراه با تلاش و زور مادر خارج گردید.
یافته‌ها: دو گروه از نظر تمام مشخصات فردی و عوامل مؤثر بر میزان خونریزی پس از زایمان و احتباس جفت همگن بودند. میزان ابتلا به خونریزی پس از زایمان در گروه اداره فیزیولوژیک (58/14درصد) بیشتر از اداره فعال (64/10 درصد) بود که این اختلاف از نظر آماری معنادار نبود (2945/0=p). میانگین طول مرحله سوم زایمان در گروه اداره فیزیولوژیک (13 دقیقه) طولانی‌تر از اداره فعال (9 دقیقه) بود که این اختلاف نیز معنادار نبود. هم‌چنین بین احتباس جفت (5/0=p) و باقیماندن تکه‌هایی از جفت و پرده‌ها (428/0=p) نیز در دو گروه اختلاف معناداری وجود نداشت.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج این پژوهش لزومی به استفاده معمول از داروی سنتوسینون در اداره مرحله سوم زایمان در زنان کم خطر از نظر خونریزی پس از زایمان نمی‌باشد.

 

 


فاطمه داوری تنها، مهبد کاوه، بنفشه صالحی،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

مقدمه:کم‌خونی از شیوع بالایی در بین زنان باردار برخوردار است و می‌تواند عوارض زیادی برای مادر و جنین به همراه داشته باشد.
مواد و روش کار: تعداد 302 نفر از زنان باردار مراجعه‌کننده به درمانگاه پری‌ناتال بیمارستان میرزا کوچک خان به صورت شاهد و مورد با توجه به میزان هموگلوبین (Hb) در دو گروه کم‌خون و سالم تحت مطالعه قرار گرفتند. Hb<11g/dl در سه ماهه اول و سوم و Hb<10/5g/dl در سه ماهه دوم تحت عنوان کم‌خونی طبقه‌بندی شد. افراد مبتلا به کم‌خونی درمان شدند و پیامد حاملگی از قبیل وزن تولد، زایمان زودرس، اختلال رشد جنین و مرده‌زایی و سقط در این دو گروه با هم مقایسه گردید.
یافته‌ها: شیوع کم‌خونی به طور کلی 6/8% بوده است. شیوع کم‌خونی در سه ماهه اول، دوم و سوم به ترتیب 3/10% و5/3% و7/12% بوده است. فراوانی کم‌خونی با افزایش سن مادر، افزایش تعداد حاملگی و زایمان قبلی افزایش داشت و در زنانی که آهن تکمیلی دریافت کرده بودند، کاهش یافت. پیامد حاملگی در افراد کم‌خون درمان شده و افراد سالم (غیر کم‌خون) با هم تفاوتی نداشت. اختلال رشد در گروه مبتلا به کم‌خونی درمان شده بیشتر از گروه شاهد بود (01/0=p) ولی این عارضه محدود به افرادی بود که در بررسی سه ماهه سوم کم‌خونی داشتند.
نتیجه‌گیری: کم‌خونی در بین زنان باردار از شیوع قابل توجهی برخوردار است. با توجه به این که کم‌خونی فقر آهن شایع‌ترین علت آن می‌باشد با تجویز آهن تکمیلی می‌توان از شیوع آن کاست و از عواقب آن که متوجه مادر و جنین می‌باشد، جلوگیری کرد. در نهایت افرادی که درمان کم‌خونی آنها در مراحل اولیه حاملگی شروع شود با خانم‌های سالم از نظر عوارض حاملگی تفاوتی نشان نمی‌دهند که این یافته تأکیدی بر اهمیت درمان این گروه از بیماران است.

 

 


حرمت سادات امامزاده قاسمی، زهره ونکی، ناهید دهقان‌نیری، تهمینه صالحی، مهوش صلصالی، سقراط فقیه‌زاده،
دوره 13، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده

زمینه و هدف: ارزشیابی عملکرد کارکنان پرستاری یکی از عناصر مهم فرآیند مدیریت است که اجرای اثربخش آن نیازمند بهره‌گیری از راهبردهای اجرایی مؤثر می‌باشد. در این مطالعه تأثیر ارزشیابی عملکرد به شیوه مدیریت بر مبنای هدف بر کیفیت مراقبت‌های پرستاری به عنوان یک روش مدیریت مشارکتی مورد بررسی قرار گرفته است.

روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی و از نوع کاربردی است که در آن جمعاً 80 بیمار در دو گروه تجربه و شاهد و در دو مرحله قبل و پس از مداخله (در هر گروه و هر مرحله 20 بیمار) جهت ارزیابی عملکرد مراقبتی پرستاران مورد بررسی قرار گرفتند. مداخله پژوهش بر اساس اصول ارزشیابی عملکرد در شیوه مدیریت بر مبنای هدف بوده است. در ابتدا، کیفیت مراقبت‌های پرستاری در دو گروه تجربه و شاهد سنجش و ارزیابی شد و سپس مداخله با همکاری و مشارکت سوپروایزرهای بیمارستان، سرپرستار و کارکنان پرستاری بخش تجربه به مدت شش ماه به انجام رسید. در این مدت سه نوبت ارزشیابی از عملکرد پرستاران انجام شد که در هر نوبت بازخوردهای هدایتی، طراحی و اجرای برنامه‌های اصلاحی همگی به صورت مشارکتی و بر اساس اصول مدیریت بر مبنای هدف به اجرا در آمد. در مرحله پایانی مداخله نیز سنجش کیفیت مراقبت‌های پرستاری در هر دو گروه توسط فردی که از تخصیص گروه‌ها (تجربه یا شاهد بودن) اطلاع نداشت اجرا شد و سپس نتایج با هم مقایسه (توسط آزمون t - زوج و t - مستقل) و مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.

یافته‌ها: کیفیت مراقبت‌های پرستاری در گروه تجربه در مرحله بعد از مداخله تفاوت معنادار نسبت به مرحله قبل نشان داد (009/0). در بین دو گروه نیز در مرحله بعد از مداخله تفاوت معنادار به وجود آمد (001/0p<).

نتیجه‌گیری: یافته‌ها حاکی از موثر بودن راهبرد ارزشیابی عملکرد به شیوه مدیریت بر مبنای هدف، بر کیفیت مراقبت‌های پرستاری است. پیشنهاد می‌شود با طراحی و اجرای تحقیقات کاربردی مشابه در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی، زمینه مناسب برای اجرای این روش اثربخش به‌صورت رسمی در سطح کشور فراهم و از این طریق گامی مؤثر در جهت ارتقای سطح عملکرد پرستاران برداشته شود.


نرگس محمدصالحی، سید حمیدرضا طباطبایی، مریم رئوفی، ابوالفضل محمدبیگی،
دوره 15، شماره 3 - ( 9-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: زایمان فرایند فیزیولوژیکی است که طی آن جنین از رحم به فضای بیرون رانده می‌شود. فریدمن (Friedman) نوعی الگوی سیگموئیدی را برای روند زایمان توصیف نمود. مطالعه حاضر با هدف بررسی الگوی پیشرفت زایمان در زنان اول‌زای شهر فسا و مقایسه آن با منحنی فریدمن انجام گرفته است.

روش بررسی: مطالعه حاضر در مورد 619 زن دارای معیارهای ورود به مطالعه (شامل اول‌زا، با سن حاملگی 42-37 هفته و تک قل با زایمان واژینال در محدوده سنی 18 تا 35 سال و بدون بیماری‌های زمینه‌ای) در طی یک سال (1382) به صورت توصیفی تحلیلی انجام گرفت. در تحلیل آماری این مطالعه از آمار توصیفی و آزمون‌های تحلیل واریانس یک طرفه جهت مقایسه میانگین‌ها و از مدل رگرسیونی چند سطحی جهت رسم نمودار استفاده شد.

یافته‌ها: در تمام زیر گروه‌های زنان اول‌زا با افزایش دیلاتاسیون سرویکس و جایگاه نزول، سرعت باز شدگی دهانه رحم و سرعت نزول نیز افزایش می‌یابد. میانگین سرعت دیلاتاسیون در بین زیر گروه القا شده به شکل معناداری بالاتر از سایر زیر گروه‌ها به دست آمد. میانگین مدت مرحله فعال زایمان نیز در زیر گروه بی‌دردی گرفته به شکل معناداری بیشتر از زنان زیر گروه‌های اول‌زای بدون هیچ‌گونه مداخله (005/0>p) و القاء شده (002/0=p) بود. میانگین مرحله فعال و مرحله دوم در زنان اول‌زای مورد مطالعه ما به شکل معناداری کمتر از زنان اول‌زای مورد مطالعه فریدمن بود (به ترتیب 87/3 در برابر 9/4 ساعت و 52 در برابر 57 دقیقه) اما مرحله رکود مشاهده نشد.

نتیجه‌گیری: الگوی پیشرفت زایمان در زنان اول‌زای فسا به شکل بارزی از منحنی فریدمن در دهه 1950 متفاوت است و به شکل سیگموئیدی نمی‌باشد و مهم‌ترین عامل مؤثر بر مدت زمان مرحله نهفته، زمان پذیرش بیماران می‌باشد.

 


شهریار صالحی‌تالی، علی حسن‌پور دهکردی، سید مسیح حسینی هفشجانی، امیرقلی جعفری،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: پذیرش مجدد و برگشت بیماران نارسایی قلبی به بیمارستان علی‌رغم پیشرفت علم پزشکی، یکی از مشکلات عمده بهداشتی در جامعه امروزی است. تحقیقات نشان می‌دهد که مراقبت و آموزش مستمر به صورت بازدید از منزل در پذیرش مجدد و کاهش مرگ و میر این بیماران تأثیر قابل توجهی داشته است. هدف از این پژوهش تعیین میزان تأثیر مداخلات آموزشی و مراقبتی مستمر در منزل بر پذیرش مجدد، مراجعه به پزشک و هزینه درمانی در یک دوره 6 ماهه در بیماران نارسایی قلبی ترخیص شده از بیمارستان بوده است.

روش بررسی: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی است. نمونه مورد مطالعه 99 نفر (49 نفر گروه آزمون و 50 نفر گروه شاهد) از بیماران مبتلا به نارسایی احتقانی قلبی بستری در بیمارستان هاجر دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد در سال 1386 بوده است. نمونه‌ها به روش در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. مداخله انجام گرفته آموزش و مراقبت از بیماران در منزل در یک دوره 6 ماهه بوده است. ابزار جمع‌آوری اطلاعات پرسشنامه و فرم ثبت اطلاعات بوده و داده‌ها با استفاده نرم‌افزار SPSS و آزمون آماری تی‌مستقل، آزمون دقیق فیشر، آزمون خی‌دو و آمار توصیفی تجزیه و تحلیل شده است.

یافته‌ها: نتایج بیانگر آن بوده که میانگین پذیرش مجدد در گروه آزمون 01/1±65/1 و در گروه شاهد 07/1±74/2 ، میانگین مراجعه به پزشک در گروه آزمون 24/1±73/2 و در گروه شاهد 94/±32/3 و میانگین هزینه درمانی در گروه شاهد 16736±273680 (تومان) و در گروه مورد آزمون 17215±249400 (تومان) بوده که بر اساس آزمون تی‌مستقل میانگین پذیرش مجدد با 01/0=p و میانگین مراجعه به پزشک با 009/0=p در دو گروه تفاوت معنادار داشته اما میانگین هزینه درمانی با 06/0=p معنادار نبوده است.

نتیجه‌گیری: مداخلات آموزشی و مراقبتی پرستاران به صورت مستمر در منزل با کاهش سطح پذیرش مجدد بیمارستانی و مراجعه به پزشک معالج همراه بوده لذا با توجه به افزایش روزافزون بیماران نارسایی قلبی و از طرفی محدودیت امکانات بیمارستانی استفاده از روش یاد شده توصیه می‌شود.

 


سهیلا محمدی‌ریزی، معصومه کردی، محمدتقی شاکری، جواد صالحی فدردی، لیلی حفیظی،
دوره 18، شماره 5 - ( 11-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: استرس‌های محیطی از جمله استرس‌های زندگی و فشارهای شغلی به برهم زدن عملکرد سیستم هورمونی و اختلالات مربوط به الگوی خون‌ریزی قاعدگی منجر می‌شود. هدف از این مطالعه تعیین میزان استرس شغلی ماماها و ارتباط آن با الگوی خون‌ریزی قاعدگی بوده است.

روش بررسی: این مطالعه از نوع مقطعی و در مورد 150 مامای شاغل در بیمارستان‌ها و مراکز بهداشتی درمانی شهر مشهد که شرایط ورود به مطالعه را داشتند به روش نمونه‌گیری دو مرحله‌ای انجام یافت. ماماهای مورد پژوهش علاوه بر تکمیل پرسشنامه‌های مربوط به مشخصات فردی و محتوای شغلی کارازک، در بدو ورود به مطالعه فرم ثبت روزانه­ قاعدگی را به منظور ثبت طول دوره، مدت خون‌ریزی و چارت هیگام را به منظور ثبت مقدار خون‌ریزی طی سه دوره قاعدگی تکمیل نمودند. تجزیه و تحلیل آماری با نرم‌افزار آماری SPSS v.14 و آزمون‌های آماری تی دانشجویی، ­آنالیز ­واریانس یک طرفه، من­ویتنی، کای‌اسکوئر­، ضریب همبستگی و مدل رگرسیون خطی انجام گرفت.

یافته‌ها: 3/21% ماماها استرس شغلی خفیف، 3/19% متوسط و 3/59% شدید داشتند. متوسط مدت خون‌ریزی قاعدگی 06/7 روز، طول دوره 99/27 روز و مقدار خون‌ریزی 72/79 سی‌سی بود و بین میزان استرس شغلی با مدت خون‌ریزی، طول دوره قاعدگی و نظم قاعدگی رابطه معنادار وجود داشت (به ترتیب 001/0>p، 03/0= p، 001/0>p) اما با مقدار خون‌ریزی رابطه معناداری دیده نشد (116/0=p).

نتیجه‌گیری: در این مطالعه استرس شغلی با الگوی خون‌ریزی قاعدگی ماماها ارتباط داشت. لذا اتخاذ راه‌کارهای مناسب جهت بهبود شرایط کار و مقابله با استرس از جمله حمایت‌های اجتماعی و حرفه‌ای ضروری است.


شهربانو صالحین، احمد عزیزی‌مقدم، محمد بابایی‌پور دیوشلی،
دوره 18، شماره 5 - ( 11-1391 )
چکیده

جنین دلقکی شدیدترین شکل ایکتیوز مادرزادی است که بیمار دارای پوست ضخیم و ترک خورده در تمام بدن است. میزان بروز بیماری 1 در 000/300 تولد است.

مادر خانمی 31 ساله با شکایت پارگی کیسه آب و سن حاملگی 30 هفته می‌باشد. در سونوگرافی‌های انجام یافته هیچ مورد غیر طبیعی گزارش نشده و بیمار به طور طبیعی زایمان کرده و نوزاد با چهره کاملاً دلقکی متولد شده است.

در نهایت، نوزاد بعد از دو روز با رضایت والدین از بیمارستان مرخص شد و پس از 24 ساعت درگذشت.


وحید پاک‌پور، محمدرضا حجت، حمید صالحی، آزاد رحمانی، احمد شهیم، رامین محمدی،
دوره 20، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: همکاری حرفه­ای مناسب بین پرستاران و پزشکان می­تواند در ارایه خدمات بهداشتی کارآمد مؤثر باشد. نتایج مطالعات پیشین اغلب بیانگر فقدان همکاری حرفه­ای مناسب و تأثیر منفی آن بر کیفیت مراقبت­های ارایه شده است. هدف از این مطالعه تعیین نگرش پرستاران در مورد همکاری حرفه‌ای پزشکان با پرستاران بوده است.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مقطعی توصیفی تحلیلی است که در آن 228 نفر از پرستاران بخش­های د­اخلی، جراحی و مراقبت­های ویژه بیمارستان­های آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی زنجان در سال 1391 شرکت داشتند. جهت جمع­آوری داده­ها از پرسشنامه نگرش نسبت به همکاری حرفه­ای پزشک- پرستار Jefferson استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی شامل آزمون t با نمونه­های مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون همبستگی پیرسون در SPSS v.16 انجام گرفت.
یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که نگرش پرستاران به همکاری حرفه­ای پزشک- پرستار در سطح مثبتی بوده است. بیش‌ترین نمره مربوط به بعد «آموزش مشترک و تشریک مساعی» و کم­ترین نمره مربوط به بعد «اقتدار پزشکان» بوده است. همچنین نتایج نشان داد که تنها بین میانگین نمرات نگرش به همکاری حرفه­ای پزشک- پرستار با وضعیت استخدامی ارتباط آماری معناداری وجود دارد (01/0p<).
نتیجه‌گیری: نگرش پرستاران نسبت به همکاری بین حرفه­ای پزشک- پرستار در مجموع مثبت بوده است، ولی جهت دستیابی به وضعیت ایده­آل اعمال تغییراتی ضروری است. این تغییرات می­تواند شامل توجه بیش‌تر به نقش­های حرفه­ای و استقلال پرستاران، گنجاندن دروس بین حرفه­ای در برنامه­ درسی پزشکی و پرستاری و ایجاد روحیه کار تیمی در پزشکان و پرستاران باشد.

 
زهره سادات، نسرین صالحی، محمد رضا افاضل، محمد صادق ابوطالبی، منصور دیانتی،
دوره 23، شماره 2 - ( تابستان 1396 )
چکیده

زمینه و هدف: نقش کافئین به عنوان محرک مغزی در بهبود شاخص‌های تنفسی بیماران تحت تهویه مکانیکی نامشخص است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر مصرف کافئین بر شاخص‌های تنفسی بیماران متصل به دستگاه تهویه مکانیکی در بخش مراقبت‌های ویژه انجام یافته است.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور (IRCT2013122915972N1) 80 بیمار به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. برای گروه آزمون 5/3 گرم پودر قهوه اسپرسو حل شده در 80 سی‌سی و سپس 20 سی‌سی آب ساده برای شستشوی مسیر لوله و برای گروه شاهد 100 سی‌سی آب ساده حدود یک ساعت پس از صبحانه گاواژ شد. شاخص‌های تنفسی 2 دقیقه قبل از مداخله، 30 و 60 دقیقه بعد از مداخله در دو گروه ثبت و مورد مقایسه قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون‌های کای‌دو، تی و تحلیل واریانس اندازه‌های تکراری استفاده گردید.
یافته‌ها: در پیش‌آزمون دو گروه آزمون و شاهد همگن بودند. بعد از مداخله تعداد تنفس خودبه‌خودی، حجم جاری دمی خودبه‌خودی، تهویه دقیقه‌ای و میزان اشباع اکسیژن خون شریانی در گروه آزمون در مقایسه با گروه شاهد افزایش داشت، اما این افزایش فقط در تعداد تنفس خودبه‌خودی و حجم جاری از نظر آماری معنادار بود.
نتیجه‌گیری: مصرف قهوه اسپرسو از طریق لوله معده در بیماران متصل به دستگاه تهویه مکانیکی تنفس خودبه‌خودی و حجم جاری را افزایش می‌دهد، اما بر سایر شاخص‌های تنفسی تأثیر معنادار ندارد.
 
جمیله ملکوتی، مژگان میرغفوروند، هانیه صالحی پور مهر، فرشید شمسایی، معصومه صفری کمیل،
دوره 24، شماره 1 - ( 2-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت سلامت جسمی- روانی زنان باردار و تأثیرات منفی نگرانی بر سلامت مادر و جنین، شناسایی عوامل مؤثر بر کاهش نگرانی ضروری است. لذا، مطالعه حاضر با هدف تعیین نگرانی­­های مادران باردار و ارتباط آن با راهبردهای مقابله­ای انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی- تحلیلی در مورد 465 زن باردار 40-14 هفته مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی همدان در سال 95-1394 انجام گرفت. داده­ها با استفاده از پرسشنامه­های فردی- اجتماعی و مامایی، راهبرد مقابله­ای Billings و Moos و ابزار نگرانی کمبریج (Cambridge Worry Scale: CWS) جمع­آوری شد. از آمار توصیفی و تحلیلی شامل آزمون همبستگی اسپیرمن و آنالیز واریانس یک طرفه برای تعیین ارتباط بین نگرانی و راهبرد­های مقابله­ای استفاده شد. 05/0p< معنادار تلقی شد.
یافته‌ها: میانگین (انحراف معیار) نمره نگرانی زنان باردار 8/25 (1/15) از محدوده نمره قابل دستیابی صفر تا 80 بود. به طوری 3/67% نگرانی نداشتند، 1/30% نگرانی کمی ابراز نموده بودند و 6/2% نگرانی زیادی داشتند. مقایسه نمره کلی راهبردهای مقابله‌ای و دو زیرمقیاس راهبرد مقابله‌ای مسأله‌مدار و هیجان‌مدار در سه گروه یاد شده نشان داد تنها نمره راهبرد هیجان‌مدار در این گروه‌ها متفاوت است (005/0p<).
نتیجه‌گیری: ­یافته­های مطالعه نشان می­دهد که بین سطح نگرانی­های زنان باردار و استفاده از راهبردهای هیجان­مدار ارتباط مستقیم وجود دارد. لذا پیشنهاد می­شود ماماها با آموزش راهبرد­های مقابله­ای در راستای افزایش استفاده از راهبرد مقابله­ای مسأله­مدار به کاهش نگرانی زنان باردار در دوران بارداری کمک کنند.
 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb