جستجو در مقالات منتشر شده


4 نتیجه برای صیادی

لیلا صیادی، خاطره سیلانی، معصومه اکبری ساروئی ، الهام فقیه‌زاده،
دوره 25، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: مانیتورینگ بیماران در بخش­های مراقبت ویژه قلبی به نظر اقدامی غیرتهاجمی و بی‌خطر است؛ اما می­تواند پیامدهای غیرعمدی فاجعه باری را به دلیل ایجاد خستگی از آلارم در پی داشته باشد. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت آلارم­های سیستم­های مانیتورینگ و خستگی از آلارم پرستاران انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی توصیفی، در فاصله دی تا اسفند 1397 در بخش­های مراقبت ویژه قلبی یکی از بیمارستان­های استان فارس انجام گرفته است. وضعیت آلارم­های 24 دستگاه مانتیورینگ طی 100 ساعت و برای 100 بیمار تحت مانیتورینگ فیزیولوژیک مورد مشاهده قرار گرفت. بیماران تحت مانیتورینگ به صورت دردسترس و مستمر وارد مطالعه شدند. همچنین 62 پرستار شاغل در 5 بخش مراقبت ویژه قلبی به صورت سرشماری، پرسشنامه خستگی از آلارم را تکمیل نمودند. داده­های حاصل از مشاهده و نیز پرسشنامه­ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آمار توصیفی مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: آلارم­های صوتی دستگاه­های مانیتورینگ خاموش و تنها آلارم­های بصری قابل ثبت بود. در آلارم‌های بصری ثبت شده طی 100 ساعت، تعداد 131 آلارم (47/53%) تکنیکی، 40 آلارم (33/16%) کاذب و 38 آلارم (51/15%) از نوع مزاحم بود. آلارم واقعی یا حقیقی 36 آلارم (69/14%) بود. میانگین و انحراف معیار نمره خستگی از آلارم پرستاران (52/7) 04/21 بود و 50% پرستارها نمره خستگی بالاتر از حد متوسط داشتند.
نتیجه‌گیری: خاموش شدن آلارم­های صوتی می­تواند منجر به ایجاد خطرات جدی برای بیماران شود. همچنین نسبت بالای تعداد آلارم­های تکنیکی، مزاحم و کاذب می­تواند منجر به خستگی از آلارم پرستاران شود. اتخاذ راهکارهایی با توجه به دستورالعمل­های استاندارد به منظور کاهش این آلارم­ها و نیز نظارت بر سیستم­های مانیتورینگ­های فیزیولوژیک در بیمارستان­ها ضروری است. عدم توجه به این مسایل منجر به خستگی از آلارم پرستاران می­شود که خود تبعات متعدد همچون به خطر افتادن ایمنی بیماران را در پی دارد.
 
شیرین خواجه حسینی، احمدرضا صیادی، محمد مبینی لطف‌آباد، شهین حیدری،
دوره 25، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: شغل پرستاری در آمیخته با وضعیت نوبت کاری در ساعات مختلف شبانه‌روز است. بروز اختلالات خواب ناشی از بهم خوردن چرخه خواب و بیداری و سیکل سیرکادین در این گروه به وفور رخ می‌دهد. روش تن آرامی بنسون یک روش آسان، غیرتهاجمی و غیردارویی است که می‌تواند در بهبود کیفیت خواب افراد تأثیرگذار باشد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر تکنیک آرام‌سازی بنسون بر کیفیت خواب پرستاران نوبت کاری در گردش بیمارستان‌ها انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 80 نفر از پرستاران نوبت کار سه بیمارستان شهر رفسنجان در سال 1397 که براساس نمره پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ دارای کیفیت خواب پایین بودند، به صورت در دسترس انتخاب و سپس با استفاده از روش تصادفی کمینه‌سازی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. به گروه مداخله تکنیک آرام‌سازی بنسون آموزش داده شد و از آن‌ها خواسته شد که به مدت یک ماه، قبل از خواب آن را اجرا نمایند. پس از مدت یک ماه مجدداً پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ توسط هر دو گروه تکمیل شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری t مستقل، t زوجی، Chi-Square و آزمون دقیق فیشر در نرم‌افزار SPSS نسخه 18 تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت خواب گروه مداخله و کنترل قبل از مداخله به ترتیب، 53/2±79/7 و 78/2±95/7 بود و بین گروه‌ها تفاوت معناداری وجود نداشت. یک ماه بعد از اجرای تکنیک، میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت خواب گروه مداخله 32/2±58/5 و گروه کنترل 93/2±53/8 بود و دو گروه از لحاظ آماری اختلاف معناداری داشتند (0001/0p<).
نتیجه‌گیری: در این مطالعه استفاده از تکنیک آرام‌سازی بنسون که یک تکینیک غیرتهاجمی ساده، ارزان و فاقد عوارض جانبی است، کیفیت خواب پرستاران نوبت کار را ارتقا بخشید، لذا آموزش و اجرای این تکنیک به پرستاران جهت افزایش کیفیت خواب توصیه می‌شود.
ثبت کارآزمایی بالینی: IRCT20180306038981N1
 
یاسر شهسواری، سید حبیب‌الله حسینی، احمد رضا صیادی، تابنده صادقی،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: کیفیت زندگی و خودکارآمدی پایین از جمله مشکلات مادران کودکان مبتلا به بیماری‌های مزمن است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر توانمندسازی براساس مدل گیبسون بر خودکارآمدی و کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به تالاسمی انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، جامعه پژوهش مادران کودکان مبتلا به تالاسمی مراجعه‌کننده به کلینیک بیماری‌های خاص شهرهای رفسنجان و کرمان در سال 1399 بودند. حجم نمونه 25 نفر بود. نمونه‌ها به صورت در دسترس انتخاب و در دو گروه قرار گرفتند. در گروه مداخله، مادران در 5 جلسه آموزشی که براساس مدل گیبسون طراحی گردید، شرکت نمودند و در گروه کنترل مادران مراقبت‌های معمول را دریافت نمودند. ابزار جمع‌آوری اطلاعات پرسشنامه‌های خودکارآمدی Zhang و کیفیت زندگی SF-36 بود که قبل از مداخله و 6 هفته بعد از اتمام جلسات تکمیل شد. داده­ها با استفاده از آزمون‌های تی‌مستقل، تی‌زوجی و کای‌اسکوئر در نرم‌افزار SPSS نسخه 18 تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: قبل از مداخله، میانگین نمره خودکارآمدی و کیفیت زندگی بین دو گروه تفاوت آماری معناداری نداشت (به ترتیب 31/0=p و 47/0=p). بعد از مداخله، میانگین نمره خودکارآمدی در گروه مداخله (36/9±81/68) به طور معناداری بیش‌تر از گروه کنترل (87/6±69/44) بود (00۱/0p<)، اما میانگین نمره کیفیت زندگی بین گروه مداخله (08/10±64/60) و گروه کنترل (41/11±19/56) بعد از مداخله تفاوت معناداری نداشت (19/0=p).
نتیجه‌گیری: براساس نتایج، توانمندسازی براساس مدل گیبسون روش مناسبی جهت افزایش خودکارآمدی مادران کودکان مبتلا به تالاسمی است، اما در زمینه تأثیر بر کیفیت زندگی مطالعات بیش‌تری پیشنهاد می‌شود.

 
حامد خسروی، لیلا صیادی، محمدنژاد اسماعیل،
دوره 28، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده

زمینه و هدف: بهبودیافتگان از کووید-19 به دلیل تجربه بیماری و شرایط سخت ناشی از آن در معرض تنگنای روانی هستند. ابتلا به بیماری­ها همچنین می­تواند بر کیفیت زندگی بیماران تأثیرگذار باشد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط سلامت روان و کیفیت زندگی بقایافتگان از کووید-19 یک سال پس از ابتلا انجام گرفته است.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی، همبستگی، مقطعی، در فاصله اسفند ماه سال 1398 تا پایان تیر ماه سال 1399 انجام گرفته است. نمونه پژوهش 276 بیمار بقایافته از کووید-19 بودند که به صورت در دسترس وارد مطالعه شدند. داده­ها با استفاده از فرم اطلاعات جمعیتشناختی و بالینی، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-12) و نیز پرسشنامه کیفیت زندگی 36 گویهای (SF-36) جمع‌آوری شد. تحلیل داده‌ها در نرم­افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمون تی­مستقل، پیرسون، آنوا (ANOVA) و رگرسیون خطی انجام گرفت.
یافته‌ها: میانگین نمره سلامت روان و نمره کل کیفیت زندگی مشارکت­کنندگان به ترتیب 75/2±26/6 و 30/18±2/59 بود. ارتباط معناداری بین نمره سلامت روان و نمره کیفیت زندگی وجود داشت (001/0p<) به طوری که با افزایش نمره سلامت روان که بیانگر بدتر شدن وضعیت سلامت روان مشارکت­کنندگان بود، نمره کیفیت زندگی آنها نیز کاهش می­یافت.
نتیجه‌گیری: توجه به سلامت روان و کیفیت زندگی بقایافتگان کووید-19 و نیز اتخاد راهکارهای حمایتی برای آنان توصیه میشود. ارایه خدمات و مراقبت­های روانشناسی و روانپرستاری می­تواند منجر به ارتقای سلامت روان و کیفیت زندگی بقایافتگان شود.

 

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb