جستجو در مقالات منتشر شده


46 نتیجه برای محمدی

سیده فاطمه واثق رحطم پرور، پروین شهری، معصومه علی محمدیان، عباس مهران،
دوره 5، شماره 2 - ( 7-1378 )
چکیده

این پژوهش به منظور بررسی مقادیر قند خون ناشتای سه ماهه اول، 28-24 هفته حاملگی و آزمون غربالگری 50 گرمی یکساعته در زنان باردار غیر دیابتی و تاثیر آن بر وزن نوزادان آنها در سال 1376 در یکی از بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است. نمونه ها 150 نفر از بین زنان باردار 28-24 هفته که در سه ماهه اول بارداری آزمایش قند خون ناشتا انجام داده بودند و مقدار آن کمتر از 105 میلی گرم در دسی لیتر بود، انتخاب می شدند. برای نمونه ها آزمون تحمل گلوکز 50 گرمی در حالت ناشتا انجام می شد. قبل و بعد از خوردن 50 گرم گلوکز ، نمونه خون وریدی گرفته می شد. اگر مقادیر ناشتا بیش از 104 و آزمون 50 گرمی بیش از 140 میلی گرم در دسی لیتر بود، نمونه ها از مطالعه خارج می شدند. پس از زایمان در ترم (41-37 هفته) نوزاد توزین شده و جنس و وزن وی ثبت می شد. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که میانگین مقادیر قند خون ناشتای سه ماهه اول، 28-24 هفته و آزمون غربالگری 50 گرمی به ترتیب، 15/81،8/80 و 75/111 میلی گرم در دسی لیتر و میانگین وزن نوزادان 5/3203 گرم می باشد. بین سن، تعداد زایمان، وزن قبل از حاملگی، قد، افزایش وزن حین حاملگی و معیار توده بدنی واحدها قبل از حاملگی، جنس، وزن و سن حاملگی نوزادان موقع تولد ارتباط مثبت و معنی دار وجود دارد (05/0 >P ) بین شغل و تحصیلات واحدهای پژوهش و همسران آنها، فاصله آخرین زایمان تا حاملگی فعلی و وزن نوزاد ارتباط وجود ندارد.بین مقادیر قند خون ناشتای سه ماهه اول و 28-24 هفته مادر با وزن نوزاد ارتباط مستقطم وجود دارد و بین مقادیر قند خون و آزمون تحمل گلوکز 50 گرمی مادر و وزن نوزاد ارتباط وجود نداشت.بدین ترتیب از مقادیر قند خون ناشتای سه ماهه اول و 28-24 هفته می توان در پیشگویی وزن تولد بهره برد در حالیکه از آزمون تحمل گلوکز 50 گرمی نمی توان این استفاده را نمود.
مینو پاک‌گوهر، فاطمه رحیمی‌کیان، عباس مهران، طاهره محمدی،
دوره 8، شماره 2 - ( 2-1381 )
چکیده

این پژوهش، به منظور بررسی کیفیت مشاوره تنظیم خانواده در مراکز بهداشتی و درمانی وابسته به دانشگاههای علوم پزشکی شهر تهران در سال 1379 انجام شده است. در این پژوهش، 410 نفر از مددجویان تنظیم خانواده که جهت انتخاب روش پیشگیری از بارداری به 25 مرکز بهداشتی و درمانی وابسته به دانشگاههای علوم پزشکی شهر تهران مراجعه کرده بودند، شرکت داده شدند. ابزار گردآوری داده‌ها، برگه مشاهده بود که از طریق نظارت بر جلسات مشاهده با مددجویان تکمیل گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آمار توصیفی استفاده شد.نتایج پژوهش نشان داد که کیفیت مشاوره تنظیم خانواده در قسمت برخورد اولیه کارکنان برای اکثریت واحدهای مورد پژوهش در حد مطلوب می‌باشد. در قسمتهای گرفتن شرح حال از مددجویان، کمک به مددجو در انتخاب روش مناسب و تعیین تاریخ مراجعه بعدی برای اکثریت مددجویان، در حد متوسط، انجام شده است و در قسمتهای درک نیاز داوطلبین، معرفی روشها، ارائه اطلاعات در مورد روشها، توضیح طرز استفاده از روش انتخاب شده، استفاده از وسایل کمک آموزشی در حین مشاوره و محیط انجام مشاوره برای اکثریت مددجویان در حد نامطلوب بوده است.از یافته‌های این پژوهش می‌توان در برنامه‌ریزی‌های بهداشتی به منظور ارتقاء کیفیت خدمات تنظیم خانواده استفاده نمود.
نسرین حنیفی، عیسی محمدی،
دوره 10، شماره 2 - ( 2-1383 )
چکیده

مقدمه: ثبت مراقبت‌های پرستاری، نشانه‌ی ارایه‌ی مراقبت و کیفیت آن است بنابراین هر گونه نارسایی در آن مبین ارایه‌ی مراقبت ناکافی به بیمار می‌باشد.
روش کار: این پژوهش با هدف بررسی علل عدم گزارش‌نویسی صحیح در بیمارستان شهید بهشتی شهر زنجان انجام شد. تحقیق حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع مقطعی است. در این پژوهش، با توجه به اصول استاندارد و شاخص‌های گزارش پرستاری برگه‌ی مشاهده تهیه و تدوین گردید و سپس اعتبار آن توسط 10 نفر از کارشناسان مجرب تأیید گردید. بر اساس این برگه‌ی مشاهده 30 پرونده مورد بررسی قرار گرفت. پس از بررسی پرونده‌ها جهت بررسی علل عدم گزارش نویسی صحیح با 20 نفر از پرستاران مصاحبه (به صورت غیر ساختاری و با سوال باز) انجام شد.
یافته‌ها: نتایج بررسی پرونده‌ها بر اساس برگه‌ی مشاهده نشان داد که در مجموع 09/17% ثبت مطلوب داشتند،81/35% ثبت ناقص داشتند و 48% موارد ضروری را ثبت نکرده بودند. نتایج مصاحبه نشان داد که پرستاران، مهم‌ترین علل را بی‌توجهی به گزارشات پرستاری و عدم کنترل و نظارت، مشکلات ناشی از خستگی و حجم بالای کار، مشکلات آموزشی، مشکلات عدم آگاهی از نظر مسایل قانونی و مسایل شغلی عنوان کردند.
نتیجه‌گیری: به طور کلی مهم‌ترین علت عدم کنترل و نظارت و بی‌توجهی به روند ثبت و گزارش‌نویسی در بیمارستان مشخص گردید. با توجه به اهمیت ثبت گزارشات پرستاری در بهبود کمیت و کیفیت ارایه خدمات پرستاری و نقش آن در دفاع از حقوق بیماران و پرستاران، تشکیل کمیته ثبت و گزارش‌نویسی در کلیه مراکز خدمات بهداشتی - درمانی ضروری است.


شهرام براز، عیسی محمدی، بهروز برومند،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده

مقدمه:در بیمارانی که بیماری مزمن مثل نارسایی مزمن پیشرفته کلیه دارند، افرایش عملکرد و سلامتی باید هدف اصلی مراقبت و درمان باشد. با این حال وضعیت‌های عملکردی بیماران تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده اغلب پایین‌تر از حد طبیعی می‌باشد.

مواد و روش کار: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است که به صورت پیش آزمون - پس آزمون در بیمارستان‌های آموزشی منتخب دانشگاه‌های علوم پزشکی تهران و ایران انجام گرفته است. بدین منظور 32 بیمار تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده با توجه به ویژگی‌های واحدهای مورد مطالعه انتخاب و در دو گروه به صورت تصادفی قرار گرفتند. واحدهای مورد پژوهش در دو نوبت به فاصله دو هفته قبل از شروع دیالیز با استفاده از پرسشنامه‌‌های تعیین نیازهای آموزشی، پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی و چک لیست مورد بررسی قرار گرفتند. به منظور اطمینان بخشی به داده‌های حاصله، شاخص‌های آزمایشگاهی به صورت میانگین دو ماهه قبل از آموزش مورد بررسی قرار گرفتند. سپس یک برنامه آموزشی بر اساس مشکلات تعیین شده و ویژگی‌های افراد تحت مطالعه تدوین گردید و در طی دو جلسه آموزش‌های لازم توسط پژوهشگران به آنها ارایه گردید. بعد از پایان آموزش شاخص‌های آزمایشگاهی به صورت میانگین دو ماهه بعد از آموزش، کیفیت زندگی دو ماه بعد از آموزش و چک لیست‌ها در دو نوبت به فاصله دو هفته (هفته‌های سوم و پنجم) مورد بررسی قرار گرفتند.

یافته‌ها: یافته‌ها نشان‌دهنده کاهش معناداری  05/0<  در مشکلاتی همانند: بالا بودن اوره، اسیداوریک، کراتی‌نین، فسفر، پتاسیم، اضافه وزن بین دو جلسه دیالیز، فشار خون سیستولی و دیاستولی، ادم، خارش پوست، مشکلات موضعی مسیر عروقی و افزایش کیفیت زندگی بود.

نتیجه‌گیری: اجرای برنامه آموزش مراقبت از خود به بیماران تحت درمان با همودیالیز نگهدارنده می‌تواند در کاهش مشکلات و افزایش کیفیت زندگی مؤثر باشد


معصومه ذاکری‌مقدم، منصوره علی‌اصغرپور، عباس مهران، سکینه محمدی،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: جراحی به عنوان یک روش درمانی، تجربه‌ای استرس‌آور است. ترس از درد بعد از عمل جراحی یکی از عواملی است که باعث اضطراب بیماران می‌شود. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر آموزش به بیمار پیرامون کنترل درد، بر میزان اضطراب قبل از عمل در بیماران تحت اعمال جراحی شکم می‌باشد.

روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی در بیمارستان آیت الله موسوی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی زنجان در سال 87-1386 انجام گرفته است. از تعداد 89 بیمار تحت عمل جراحی شکم به طور تصادفی 45 نفر در گروه شاهد و 44 نفر در گروه آزمون قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه شامل مشخصات فردی، مشخصات بیماری و مقیاس اضطراب موقعیتی اشپیل‌برگر و نوع مداخله آموزش چهره به چهره درباره کنترل درد بود. سطح اضطراب در هر دو گروه روز قبل از عمل جراحی (قبل از مداخله) و در روز عمل جراحی (بعد از مداخله) اندازه‌گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی شامل آزمون‌های کای‌دو، تست دقیق فیشر، من‌ویتنی و ویلکاکسون و نرم‌افزار SPSS استفاده گردید.

یافته‌ها: نتایج نشان داد قبل از مداخله سطح اضطراب بیماران در گروه آزمون و شاهد تفاوت آماری معنادار نداشته، اما پس از مداخله سطح اضطراب گروه آزمون نسبت به گروه شاهد (001/0p<) و همچنین در مقایسه با قبل از مداخله (001/0p<) کاهش یافته است.

نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های این پژوهش، آموزش به بیمار پیرامون کنترل درد، منجر به کاهش اضطراب قبل از عمل در بیماران تحت اعمال جراحی شکم می‌گردد که به عنوان یک مداخله غیر دارویی به پرستاران بخش‌های جراحی توصیه می‌شود.

 


زیبا تقی‌زاده، مریم شیرمحمدی، ماندانا میرمحمدعلی‌ئی، محمد اربابی، حمید حقانی،
دوره 15، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم قبل از قاعدگی (PMS) اختلال شایع جسمانی - روانی می‌باشد که در حدود 40% از زنان را به درجات متفاوتی تحت تأثیر قرار می‌دهد. هدف از این مطالعه تعیین میزان تأثیر مشاوره بر علایم مرتبط با PMS در نوجوانان بوده است.

روش بررسی: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی است. جامعه مورد مطالعه را دختران دانش‌آموز پایه دوم دبیرستان‌های منطقه 17 آموزش و پرورش تهران در سال تحصیلی 88-87 با تشخیص قطعی PMS تشکیل می‌دهند. نمونه مورد مطالعه 123 نفر (62 نفر گروه آزمون و 61 نفر گروه شاهد) بوده است. مداخله به صورت 3 جلسه مشاوره گروهی با محتوای: مفاهیم مربوط به قاعدگی و PMS ، ابعاد مختلف شیوه زندگی (رژیم غذایی و فعالیت‌های بدنی) و مهارت‌های کنترل استرس انجام یافت. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، فرم تشخیص موقت و ثبت روزانه علایم PMS و پرسشنامه SCL-90-R بوده است. اطلاعات جمع‌آوری شده با استفاده از روش‌های آماری توصیفی و استنباطی در نرم‌افزار SPSS v.11.5 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: گروه آزمون و شاهد در ابتدای مطالعه از نظر متغیرهای مورد بررسی اختلاف معناداری نداشته و همگن بودند. در انتهای مطالعه میانگین شدت کلی PMS و علایم جسمانی (001/0p<)، اضطراب، حساسیت در روابط بین فردی و پرخاشگری (05/0p<)، در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد کاهش معناداری داشته است. در مورد افسردگی تفاوت معناداری بین میانگین شدت در گروه آزمون و شاهد در انتهای مطالعه دیده نشد (11/0=p).

نتیجه‌گیری: به دنبال انجام مشاوره گروهی شدت کلی PMS ، علایم جسمانی، اضطراب، حساسیت در روابط بین فردی و پرخاشگری مرتبط با سندرم قبل از قاعدگی به طور معناداری کاهش یافت و تنها در بعد افسردگی کاهش معناداری دیده نشد. بنابراین می‌توان مشاوره گروهی انجام یافته در این پژوهش را به عنوان روش درمانی مؤثر توصیه نمود.

 


محمدرضا دین‌محمدی، فروغ رفیعی، حمید پیروی، ندا مهرداد،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: اجتماعی شدن فرایندی است که در سراسر زندگی انسان‌ها جریان دارد. این پدیده در حرفه پرستاری با برنامه‌های آموزش رسمی آغاز می‌شود و با ورود فرد به محیط‌های کاری تداوم می‌یابد. اجتماعی شدن حرفه‌ای به عنوان فرایند یادگیری دانش، مهارت‌ها، درونی سازی ارزش‌ها، باورها و هنجارهای حرفه و شکل گیری هویت حرفه‌ای تعریف می‌شود. هدف این مطالعه روشن سازی مفهوم اجتماعی شدن حرفه‌ای، و درک و شناخت بیشتر ویژگی‌ها، پیشایندها و پیامدهای آن در پرستاری می‌باشد.

روش بررسی: در این مطالعه از رویکرد تحلیل مفهوم تکاملی Rodgers استفاده شده است. متون منتشر شده بین سال های 1995 تا  2009 میلادی در مورد اجتماعی شدن حرفه‌ای در علوم سلامت، به ویژه پرستاری، از پایگاه‌های اطلاعاتی علمی جستجو شد. پس از اعمال معیارهای ورود و نمونه گیری نهایی، 4 کتاب و 47 مقاله در حیطه پرستاری و علوم سلامتی انتخاب شدند و مورد بررسی و تحلیل عمیق قرار گرفتند. فرایند تحلیل تحت نظارت و بازبینی دو نفر از اساتید صاحب نظر در زمینه تحلیل مفهوم انجام شد.

یافته‌ها: تحلیل مفهوم مورد مطالعه نشان داد که اجتماعی شدن حرفه‌ای فرایندی پیچیده است که با 4 ویژگی یادگیری، تعامل، تکامل و سازگاری مشخص می‌شود. همچنین، از مهم‌ترین پیشایندهای مفهوم می‌توان به اهمیت برنامه‌های آموزشی جامع، الگوهای نقشی شایسته، فراهم بودن فرصت کسب تجربه در عرصه و ارایه بازخوردهای سازنده در دوران آموزشی و محیط‌های کاری اشاره کرد. پیامدهای اجتماعی شدن حرفه‌ای بسیار گسترده، متغیر و متاثر از عوامل شخصی، سازمانی و موقعیتی است. اجتماعی شدن حرفه‌ای با نتایج مطلوب و گاهی نیز با تبعات ناخوشایند همراه است.

نتیجه‌گیری: اجتماعی شدن حرفه‌ای فرایندی اجتناب ناپذیر، پیچیده، متغیر، پویا، دایمی و در عین حال غیر قابل پیش بینی است. ادبیات موجود نشان می‌دهد که اجتماعی شدن حرفه‌ای همیشه نتایج مطلوب به همراه ندارد، به ویژه این که در برخی متون، پیامدهای منفی آن بسیار برجسته و نگران‌کننده ذکر شده است. از این رو، اجتماعی شدن مؤثر در حرفه پرستاری مستلزم فراهم بودن شرایط و تمهیدات در عرصه آموزش و خدمات است. این مطالعه، ضمن تشریح و روشن سازی اهمیت، قلمرو و کاربرد مفهوم اجتماعی شدن در حرفه پرستاری، آغازی برای تحقیق و توسعه بیشتر مفهوم، و گسترش دانش پرستاری خواهد بود.


بیتا محمدی، لیدا مقدم‌بنائم، محمد اصغری،
دوره 16، شماره 3 - ( 10-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: زایمان زودرس یک عامل مهم مرگ و میر و عوارض طبی نوزاد و جنین است. همچنین کم وزنی زمان تولد از عوامل خطر مرگ و میر و ابتلا نوزادان به بیماری­های مختلف در دوره نوزادی و مراحل بعدی زندگی آن‌ها می­باشد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط CRP نیمه اول بارداری با وقوع زایمان زودرس و کم وزنی زمان تولد انجام یافته است.

روش بررسی: در این مطالعه کوهورت آینده­نگر 400 نفر خانم باردار که طی سال‌های 87 و 88 به مطب پزشکان متخصص زنان در شهر نور مراجعه می‌کردند، مورد مطالعه قرار گرفتند. سطح سرمی CRP آنان در زمان زیر 20 هفتگی بارداری اندازه‌گیری شد و این افراد تا زمان زایمان پی‌گیری شدند. ابزار لازم جهت گرد آوری اطلاعات عبارت بودند از: متر، ترازوی استاندارد، پرسشنامه. داده‌ها توسط نرم‌افزار آماری SPSS v.15 ، با روش‌های آزمون کای دو، آنالیز رگرسیون لجستیک و منحنی ROC، تجزیه و تحلیل شدند. p-value کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: در آنالیز رگرسیون لجستیک با در نظر گرفتن سن بالای 35 سال، اشتغال مادر، سابقه زایمان زودرس، سابقه سقط، حاملگی اول، وضعیت اقتصادی نامطلوب و وجود فرد سیگاری در نزدیکان، ارتباط معناداری بین سطح CRP و زایمان زودرس یافت شد (001/0p< ، 24/1= ORو 38/1-11/1=CI 95%). سطح مؤثر CRP (نقطه برش=cut off point) در زایمان زودرس با استفاده از آنالیز Roc curve با حساسیت 81% و ویژگی 64%، mg/l45/3 بود. در آنالیز رگرسیون لجستیک با در نظر گرفتن وضعیت اقتصادی نامطلوب، سابقه زایمان با وزن کم نوزاد، سابقه سقط، تعداد حاملگی، حاملگی اول و وجود فرد سیگاری در نزدیکان، ارتباط معناداری بین سطح CRP و کم وزنی زمان تولد یافت شد (005/0p<، 31/1=OR و 59/1-08/1=CI 95%). سطح مؤثرCRP برای کم وزنی زمان تولد با استفاده از آنالیز Roc curve با حساسیت 5/87% و ویژگی 74%، mg/l 75/4 بود.

نتیجه‌گیری: به نظر می­رسد نشانگر التهابی CRP، می‌تواند در شناسایی مادران در معرض خطر زایمان زودرس و کم وزنی زمان تولد کمک‌کننده باشد؛ البته برای اثبات این رابطه به مطالعات وسیع­تری نیاز است.


مینا محمدی، اشرف الملوک معماری، مرضیه شبان، عباس مهران، پروانه یاوری، مجتبی سالاری‌فر،
دوره 16، شماره 3 - ( 10-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: تبعیت از رژیم غذایی در کنترل بسیاری از بیماری‌ها از جمله بیماری‌های قلبی و عروقی تأثیر دارد. آموزش به بیمار یک روش ارزشمند در ارتقای تبعیت از رژیم غذایی بیماران محسوب می‌شود. هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر دو روش آموزش رایانه‌ای و چهره به چهره بر تبعیت از رژیم غذایی بیماران پس از سکته قلبی می‌باشد.

روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 117 بیمار پس از بروز اولین حمله سکته قلبی که در بخش‌های مراقبت ویژه قلبی بیمارستان‌های امام خمینی، شریعتی، امیراعلم و مرکز قلب تهران بستری بودند، به روش نمونه‌گیری در دسترس طی خرداد 1388 تا خرداد 1389 انتخاب و به سه گروه تخصیص تصادفی یافتند. در گروه چهره به چهره، بیماران در دو جلسه در مورد رژیم غذایی آموزش دیدند. در گروه آموزش رایانه‌ای بیماران با کمک یک نرم افزار حاوی صوت، متن، تصویر و انیمیشن در منزل همان محتوای آموزشی را دریافت کردند، در حالی که گروه شاهد آموزشی علاوه بر آموزش معمول در بیمارستان دریافت نکردند. سه ماه بعد بیماران از نظر تبعیت از رژیم غذایی بررسی شدند.

یافته‌ها: داده‌ها حاکی از همگن بودن سه گروه از لحاظ مشخصات فردی و بیماری (به جز سابقه بیماری عروق کرونر) بود. در استفاده از گروه‌های غذایی ناسالم بین سه گروه تفاوت آماری مشاهده نشد. همچنین در استفاده از گروه‌های غذایی سالم بین دو گروه آموزش رایانه‌ای و چهره و چهره تفاوت آماری وجود نداشت. اما با مقایسه دو به دو گروه‌ها، در استفاده از گروه‌های غذایی سالم، گروه آموزش رایانه‌ای تبعیت بهتری در مصرف چربی‌های مفید (01/0p<) و جانشین‌های مفید در گروه گوشت (01/0p<) نسبت به گروه شاهد داشتند. همچنین گروه چهره به چهره تبعیت بهتری در مصرف گروه‌های غذایی سالم همچون جانشین‌های مفید در گروه گوشت (04/0=p) و چربیهای مفید (04/0=p) نسبت به شاهد داشتند.

نتیجه‌گیری: آموزش رایانه‌ای و چهره به چهره هر دو به یک میزان بر ارتقای تبعیت از رژیم غذایی افراد پس از سکته قلبی موثر هستند. بنابراین با توجه به محدودیت زمانی کارکنان پرستاری برای آموزش چهره به چهره بیماران، استفاده از رایانه مقرون به صرفه‌تر است.


زهرا راهنورد، معصومه محمدی، فاطمه رجبی، میترا ذوالفقاری،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: استعمال سیگار یک مشکل خطرساز و شایع در میان نوجوانان است. با توجه به این که حدود یک سوم از جمعیت کشور را جوانان و نوجوانان 29-15 ساله تشکیل می‌دهند، تلاش جهت حفظ سلامت آنان، به ویژه دختران نوجوان به جهت نقش تربیتی سازنده‌ای که دارند، به منزله حفظ هر چه بیشتر سلامت جامعه می‌باشد. در آموزش بهداشت استفاده از مدل‌ها به منظور کمک عملی به طراحی برنامه‌های تأثیرگذار آموزشی صورت می‌گیرد. هدف این مطالعه تعیین میزان تأثیر آموزش مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر رفتارهای پیشگیری از مصرف سیگار در نوجوانان دختر بوده است.

روش بررسی: این مطالعه مداخله‌ای از نوع نیمه تجربی است که در کانون‌های فرهنگی تربیتی منطقه 17 شهرداری تهران در مورد 176 نفر از نوجوانان دختر (88 نفر در هر یک از دو گروه آزمون و شاهد) در سال 1388 انجام یافته است. مداخله این پژوهش، آموزش مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی به روش سخنرانی همراه با پرسش و پاسخ، طی سه جلسه آموزشی (هر جلسه 45 دقیقه) و ارایه محتوای آموزش به صورت کتابچه صورت گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بود که در دو مرحله قبل و بعد از آموزش با فاصله زمانی 8 هفته تکمیل گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آمار توصیفی و تحلیلی در نرم افزار SPSS v.16 استفاده شد (05/0a<).

یافته‌ها: قبل از آموزش دو گروه از نظر متغیرهای جمعیت‌شناختی و همچنین از نظر متغیرهای مربوط به اجزای مدل همگن بودند. مقایسه دو گروه نشان داد که میانگین اجزای مدل اعتقاد بهداشتی مشتمل بر حساسیت، شدت، منافع و موانع درک شده، راهنمای عمل و رفتارهای پیشگیری بعد از آموزش در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد افزایش معناداری داشته است (001/0>p).

نتیجه‌گیری: آموزش بهداشت مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی در انجام رفتارهای پیشگیری از مصرف سیگار در نوجوانان مؤثر بوده است.


ناهید دهقان‌نیری، سپیده محمدی، شادان پدرام رازی، انوشیروان کاظم‌نژاد،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: سکته مغزی با گستره تأثیرگذاری و عوارض جسمی و روحی فراوان منجر به ناتوانی بیمار در مراقبت از خود می‌شود و اجرای برنامه‌های بازتوانی توسط وی را با مشکل مواجه می‌سازد. لذا خانواده‌ها مراقبان اصلی بیماران و مسؤول تبعیت از رژیم بازتوانی در آن‌ها هستند. این در حالی است که خانواده‌ها در زمینه بازتوانی بیمار با مشکلات فراوانی رو به رو هستند، از این رو مطالعه حاضر با هدف «تعیین میزان تبعیت از رژیم بازتوانی بیماران مبتلا به سکته مغزی توسط خانواده‌های آنان» انجام یافته است.

روش بررسی: این مطالعه توصیفی- تحلیلی در مورد 180 نفر از مراقبان اصلی بیماران مبتلا به سکته مغزی در خانواده انجام گرفته است. مدت مطالعه برای هر نمونه 2 ماه پس از ابتلا به سکته مغزی بود. نمونه‌گیری به روش در دسترس و در بیمارستان امام خمینی (ره) در سال‌های 90-1389 انجام یافت. جهت جمع‌آوری اطلاعات از دو پرسشنامه مشخصات فردی و تبعیت از رژیم بازتوانی استفاده گردید. داده‌های حاصل از پژوهش به کمک نرم‌افزار کامپیوتری SPSS v.16 در دو قسمت توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد تنها 10% مراقبان اصلی بیمار تبعیت از رژیم بازتوانی در سطح خوب دارند و حدود 7/28% آن‌ها در این زمینه ضعیف هستند. این ضعف به ویژه در زمینه‌های بازتوانی نقایص حرکتی، شناختی و احساسی، پیشگیری از اختلالات پوستی و تنفسی بیشتر مشهود است.

نتیجه‌گیری: از آن جا که عده اندکی از مراقبان اصلی در خانواده‌ها، در سطح خوب از رژیم بازتوانی تبعیت می‌کنند و با توجه به اهمیت اساسی نقش خانواده‌ها در مراقبت و تبعیت از رژیم بازتوانی بیماران، از پرستاران انتظار می‌رود با توانمند کردن خانواده‌ها در مراقبت، نقش مهمی را در کاهش عوارض جسمی و روحی این بیماران ایفا کنند.


شیوا سادات بصام‌پور، فاطمه ‌ بهرام‌نژاد، عیسی محمدی، محمدحسن لاری‌زاده، شادان پدرام‌رازی، حمید حقانی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: استوماتیت دهانی در بیماران با پرتودرمانی سر و گردن شایع است. مراقبت دهان و استفاده از دهان‌شویه در پیشگیری و درمان این عارضه مؤثر است. لذا این مطالعه با هدف تعیین تأثیر دهان‌شویه قطره بابونه در پیشگیری و کاهش شدت استوماتیت ناشی از پرتودرمانی سر و گردن انجام شده است.

روش بررسی: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی یک سوکور است. نمونه مورد مطالعه 80 نفر از بیماران با پرتودرمانی سر و گردن مراجعه‌کننده به بخش پرتودرمانی بیمارستان شفای کرمان در سال 1389 بود. بیماران با روش نمونه‌گیری آسان و مستمر انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه شاهد و آزمون تقسیم شدند. گروه آزمون 3 سی‌سی قطره بابونه را پس از مسواک زدن غرغره می‌کردند گروه شاهد از آب به عنوان دهان‌شویه استفاده می‌کردند. در روزهای اول، هفتم و چهاردهم (مدت مداخله 14 روز بود) با کمک چک لیست استاندارد کنترل استوماتیت سازمان جهانی بهداشت، دهان بیماران از نظر استوماتیت بررسی می‌شد. با کمک آزمون‌های آماری تست دقیق فیشر، آزمون من‌ویتنی‌یو، تجزیه و تحلیل داده‌ها انجام گرفت.

یافته‌ها: بروز و شدت استوماتیت در روز اول مطالعه در گروه آزمون و شاهد اختلاف معناداری نداشت (371/0=p). اما در روز هفتم و چهاردهم اختلاف معناداری بین دو گروه از این لحاظ مشاهده شد (001/0p<). به این معنی که بروز و شدت استوماتیت در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد کم‌تر بود.

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های پژوهش حاضر توصیه می‌شود از دهان‌شویه بابونه در بخش‌های پرتودرمانی جهت پیشگیری از استوماتیت و همچنین کاهش شدت آن استفاده شود


فروغ رفیعی، سیده فاطمه حق‌دوست اسکویی، فهیمه محمدی فخار، محمدرضا زارعی، حمید حقانی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: عوامل ساختاری مختلف حاکم بر محیط بخش‌های سوختگی نحوه عملکرد و کیفیت کار پرستاران را دگرگون می‌سازد. پیچیدگی و چند بعدی بودن مراقبت در این بخش‌ها چالش‌های متعددی را ایجاد می‌کند که بررسی دیدگاه افراد درگیر در مراقبت جهت پی بردن به این عوامل و روابط بین آن‌ها را ضروری می‌سازد. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف تعیین فراوانی و شدت فشار ناشی از مواجهه کارکنان پرستاری با عوامل درون سازمانی و برون سازمانی حاکم بر بخش‌های سوختگی صورت گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه یک پژوهش مقطعی از نوع همبستگی است. نمونه‌ها 98 نفر از کارکنان پرستاری شاغل در بیمارستان سوختگی شهید مطهری بودند که به روش تمام شماری در سال 1389 در مطالعه شرکت کردند. داده‌ها از طریق پرسشنامه‌های عوامل درون سازمانی و برون سازمانی جمع‌آوری و با استفاده از SPSS v.14 تحلیل شد.

یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که در بین عوامل درون سازمانی، میزان و شدت فشار ناشی از مواجهه افراد مورد پژوهش با عوامل محیطی و عوامل مربوط به بیمار بیش از سایر عوامل بوده و به طور کلی شدت فشار ناشی از مواجهه با تمامی عوامل درون سازمانی سوختگی بیش از نمره فراوانی مواجهه با آن بوده است. تمامی عوامل برون سازمانی به جز «فقدان مجوز استخدام» با فراوانی و شدت فشار ناشی از مواجهه با عوامل درون سازمانی همبستگی معنادار نشان داد (05/0p<).

نتیجه‌گیری: این مطالعه اهمیت عوامل درون سازمانی مراکز درمانی سوختگی در ایجاد فشار بر کارکنان پرستاری را روشن می‌کند و به این ترتیب بر بدنه دانش موجود در مورد عوامل سازمانی و استرس شغلی در بخش‌های سوختگی می‌افزاید. همچنین شواهدی را جهت کاربرد در مدیریت و خدمات پرستاری و رهنمودهایی را جهت کنترل استرس شغلی پرستاران سوختگی ارایه می‌نماید.


نورالدین محمدی، شهره پرویز، حمید پیروی، آغافاطمه حسینی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: تغییرات همودینامیک در حین و بعد از ساکشن لوله داخل تراشه حتی به میزان ناچیز، می‌تواند در بیماران بدحال از نظر بالینی بسیار مهم باشد. هدف از این مطالعه تعیین میزان تأثیر بازآموزی ساکشن لوله داخل تراشه بر تغییرات فشارخون بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه می‌باشد.

روش بررسی: این پژوهش نیمه تجربی با گروه شاهد نابرابر، بخشی از یک پژوهش پیآمد می‌باشد که در بخش مراقبت ویژه داخلی بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) در سال 1389 انجام یافته است. در این مطالعه کلیه اطلاعات مربوط به تمامی موارد انجام گرفته ساکشن لوله تراشه در دو دوره زمانی 2 هفته­ای قبل و بعد از بازآموزی ساکشن لوله داخل تراشه به عنوان نمونه پژوهش جمع­آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تغییرات فشارخون به صورت غیر تهاجمی و از طریق دستگاه­های مانیتور با مدل و شیوه یکسان جمع­آوری و تحلیل گردید.

یافته‌ها: در مرحله قبل از بازآموزی، مقایسه تغییرات فشارخون سیستول، دیاستول و فشارخون متوسط شریانی در دقیقه اول و سوم بعد از انجام ساکشن لوله داخل تراشه نسبت به قبل از انجام ساکشن افزایش معناداری نشان داد (02/0p=). در مرحله بعد از بازآموزی، مقایسه تغییرات در دقیقه اول بعد از انجام ساکشن لوله داخل تراشه نسبت به قبل از انجام این رویه نشان‌دهنده افزایش معنادار (001/0p<) بود. در حالی که تغییرات فشارخون سیستول و فشارخون متوسط شریانی در دقیقه سوم بعد از انجام ساکشن نسبت به قبل از انجام این رویه کاهش معنادار (002/0=p) داشت، اما تغییرات فشارخون دیاستول در یک و سه دقیقه بعد از ساکشن لوله داخل تراشه نسبت به یک دقیقه قبل از ساکشن کاهش معناداری را نشان نداد.

نتیجه‌گیری: یافته­ها بیانگر ناپایداری وضعیت فشارخون بیماران بعد از انجام ساکشن لوله داخل تراشه بود. بازآموزی ساکشن لوله داخل تراشه موجب گردید که ناپایداری وضعیت فشارخون بعد از ساکشن لوله داخل تراشه در زمان کم‌تری اصلاح شود. لذا پیشنهاد می‌گردد با ارایه برنامه­های بازآموزی زمان ناپایداری وضعیت فشارخون بیماران کوتاه‌تر گردد.

 


وجیهه آتشی، فرحناز محمدی، اصغر دالوندی، ایرج عبدالهی، روزبه کاظمی،
دوره 18، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: درد شانه ناشی از همی­پلژی یک پدیده شایع پس از سکته مغزی می­باشد که استقلال بیمار را در انجام فعالیت‌های روزمره به شدت محدود می­کند. پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان تأثیر ماساژ SSBM بر درد ­شانه و عملکرد دست بیماران مبتلا به سکته مغزی انجام یافته است.

روش بررسی: مطالعه حاضر یک کارآزمایی بالینی است. شرکت‌کنندگان این مطالعه شامل 34 بیمار واجد معیارهای ورود بودند که از میان 70 بیمار مراجعه‌کننده به مرکز توانبخشی تبسم در فاصله زمانی 1/8/1389 تا 1/10/1389 انتخاب شدند و به روش تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. برای هر یک از نمونه­های گروه مداخله 7 جلسه متوالی روزانه ماساژ پشت به روش ضربه‌ای سطحی (SSBM) به مدت 10 دقیقه انجام گرفت. ابزار گرد­آوری داده­ها شامل پرسشنامه مشخصات جمعیت‌شناختی، مقیاس دیداری درد و پرسشنامه عملکرد دست مبتلا در فعالیت‌های روزانه بود. میزان درد شانه و عملکرد دست قبل و 24 ساعت پس از آخرین جلسه ماساژ در هر دو گروه ارزیابی و مورد مقایسه قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از آمارهای توصیفی و تحلیلی (تی‌مستقل، تی‌زوجی، آنالیز کوواریانس) صورت گرفت.

یافته‌ها: میانگین درد شانه قبل از مداخله در هر دو گروه آزمون و شاهد 40/ 8 بود (تفاوتی را نشان نمی‌داد). پس از مداخله میانگین درد شانه در گروه آزمون 13/1 و در گروه شاهد 40/8 محاسبه شد که مؤید تفاوت معنادار (001/0p<) بود. همچنین میانگین عملکرد دست مبتلا قبل از ماساژ در گروه آزمون 46/7 و در گروه شاهد 93/8 بود که تفاوتی را نشان نمی‌دهد (752/0=p). پس از مداخله میانگین عملکرد دست مبتلا در گروه آزمون 13/9 و گروه شاهد 66/8 بود که تفاوت معناداری را به دنبال ماساژ نشان نمی‌دهد (918/0=p) اما در گروه آزمون قبل و بعد از ماساژ تفاوت معنادار می‌باشد (001/0p<).

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج حاصل از پژوهش حاضر، به‌کارگیری ماساژ SSBM به عنوان مداخله‌ای غیر تهاجمی و مکمل، توسط کارکنان درمانی و مراقبتی، می­تواند گام مؤثری در پیشگیری یا کاهش درد شانه و به تبع آن بهبود عملکرد حرکتی بیماران مبتلا به همی­پلژی در اثر سکته مغزی محسوب گردد.


رضا نگارنده، سپیده محمدی، سهیلا زابلی‌پور، تاج محمد آرازی قجق،
دوره 18، شماره 3 - ( 5-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: کیفیت مراقبت‌های پرستاری از دغدغه‌های اصلی مدیران پرستاری است. دانشجویان پرستاری در دوره کارآموزی در عرصه آماده می‌شوند تا مسؤولیت‌های پرستار دانش‌آموخته را به طور مستقل انجام دهند. یکی از شاخص‌های ارزیابی کیفیت، تعیین میزان رضایت بیماران از کیفیت مراقبت‌های پرستاری است. مطالعه حاضر با هدف تعیین همبستگی بین کیفیت رفتارهای مراقبتی دانشجویان در کارآموزی در عرصه از دیدگاه بیماران با رضایت آنان از مراقبت‌های ارایه شده توسط دانشجویان، صورت گرفته است.

روش بررسی: این مطالعه از نوع مقطعی توصیفی-تحلیلی است. 200 بیمار بستری در بیمارستان‌های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1390 به روش در دسترس انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از ابزار کیفیت رفتار مراقبتی و رضایت بیمار از کیفیت مراقبت پرستاری جمع‌آوری و با نرم‌افزار SPSS v.13 در دو قسمت توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: در مورد کیفیت رفتارهای مراقبتی، زیرمقیاس آگاهی و مهارت در سطح خوب و آموزش به بیمار در سطح ضعیف بوده و زیرمقیاس‌های ارتباط با بیمار و اخلاق پرستاری در سطح متوسط بودند. درباره رضایت بیمار نیز بیشترین سطح رضایت مربوط به زیرمقیاس آگاهی و مهارت پرستاری و کم‌ترین سطح رضایت مربوط به آموزش به بیمار بوده است. همبستگی مثبت و معناداری بین کیفیت رفتارهای مراقبتی کل و رضایت کل بیمار و همچنین هر یک از زیرمقیاس‌های این دو زمینه مشاهده شد (001/0>p).

نتیجه‌گیری: براساس یافته‌ها دانشجویانی که حین مراقبت، علاوه بر توجه به مهارت‌های تکنیکی، به جنبه‌های ارتباط با بیمار، اخلاق پرستاری و خصوصاً آموزش به بیمار اهمیت می‌دهند، موجب رضایت بیشتر بیماران می‌شوند. لذا توجه نظام آموزش پرستاری کشور به جنبه‌های یاد شده توصیه می‌شود.


نورالدین محمدی، منا تیزهوش، مهناز سیدالشهدایی، حمید حقانی،
دوره 18، شماره 3 - ( 5-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: کمبود آگاهی از روش انجام آنژیوگرافی عروق کرونر موجب بروز اضطراب و تنش در بیماران می‌گردد. به‌کارگیری شیوه آموزشی مناسب می‌تواند در تعدیل اضطراب این بیماران مؤثر باشد. بر همین اساس مطالعه حاضر با هدف بررسی و مقایسه تأثیر دو شیوه آموزش گروهی و آموزش انفرادی بر آگاهی و اضطراب بیماران بستری برای آنژیوگرافی عروق کرونر انجام گرفته است.

روش بررسی: مطالعه حاضر به صورت نیمه تجربی در مرکز قلب و عروق شهید رجایی تهران، در سال 91-1390 انجام گرفته است. تعداد نمونه‌های مورد پژوهش 84 بیمار بوده است. در این پژوهش آموزش انفرادی به عنوان اولین روش مداخله آموزشی به صورت تصادفی تعیین شد. سپس در هر یک از گروه‌های آموزش انفرادی و گروهی، 42 بیمار بستری برای آنژیوگرافی عروق کرونر، با استفاده از روش نمونه‌گیری مستمر انتخاب شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها شامل فرم مشخصات جمعیت شناختی، پرسشنامه اندازه‌گیری اضطراب موقعیتی- خصلتی اشپیل‌برگر و پرسشنامه سنجش آگاهی بوده است. محتوای آموزشی یکسان در مورد روش انجام آنژیوگرافی عروق کرونر و مراقبت‌های لازم مرتبط با آن به صورت انفرادی و یا گروهی ارایه گردید. میزان آگاهی و اضطراب بیماران قبل و بعد از آموزش در دو گروه اندازه‌گیری و مقایسه شد. داده‌ها با آمار توصیفی و آزمون‌های آماری تی‌مستقل و تی‌زوج مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: نتایج نشان داد تأثیر دو شیوه آموزش انفرادی و گروهی، بر میزان آگاهی بیماران مشابه بوده و میانگین نمره آگاهی آنان تفاوت آماری معنادار نداشته است. اما آموزش گروهی در کاهش اضطراب موقعیتی بیماران در مقایسه با شیوه آموزش انفرادی مؤثرتر بوده است (049/0=p).

نتیجه‌گیری: در شیوه آموزش گروهی بیماران احساس امنیت بیشتری می‌نمایند و می‌توانند از تجارب یکدیگر استفاده کرده و همچنین یکدیگر را حمایت نمایند، لذا سطح اضطراب در بیمارانی که آموزش گروهی داشته‌اند، نسبت به بیماران گروه آموزش انفرادی کم‌تر بوده است. با توجه به اثرات مثبت آموزش گروهی در کاهش سطح اضطراب بیماران و اهمیت این مسأله در امر مراقبت از بیماران قلبی، پیشنهاد می‌شود پرستاران بالینی آموزش گروهی را به عنوان یک شیوه مطلوب در آموزش این دسته از بیماران به کار گیرند.

 


طاهره صادقی، محمود شمشیری، نورالدین محمدی، مهناز شوقی،
دوره 18، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: طبق تعریف انجمن بین‌المللی درد، درد یک تجربه حسی و روانی ناخوشایند است که با آسیب احتمالی یا واقعی بافت در ارتباط است. هرگونه فعالیت­ که کودک را از تمرکز به درد باز دارد، می‌تواند برای کاهش درد مورد استفاده قرار گیرد. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر انحراف فکر بر واکنش­­های رفتاری درد حین بازکردن راه وریدی در کودکان 6-4 ساله انجام یافته است.

روش بررسی: این کارآزمایی بالینی در مورد کودکان مراجعه‌کننده به بیمارستان قدس شهر قزوین از ابتدای تیرماه تا پایان آذرماه سال 1388 انجام گرفته است. تعداد 60 کودک با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل دو بخش ویژگی­های فردی و مقیاس واکنش‌های رفتاری ناشی از درد FLACC بود. در گروه آزمون قبل از بازکردن راه وریدی به کودک درباره نحوه فشار دادن توپ کوچک و نرم (به عنوان تکنیک انحراف فکر) در طول بازکردن راه وریدی آموزش داده شد و واکنش­های رفتاری ناشی از درد با استفاده از ابزار FLACC تعیین شد. در گروه شاهد هیچ مداخله­ای انجام نگرفت. برای بررسی همسانی گروه‌ها از نظر مشخصات فردی و مقایسه واکنش­های رفتاری در دو گروه از آزمون‌های کای‌دو، تی­مستقل و کولموگروف اسمیرنوف در سطح معناداری 05/0>p استفاده گردید.

یافته‌ها: دو گروه آزمون و شاهد از نظر ویژگی­های فردی همسان بودند (05/0p>). از نظر شدت درد، در گروه آزمون 3/63% کودکان دارای درد خفیف و هیچ کودکی درد شدیدی را گزارش نکرد و در گروه شاهد 0/50% کودکان دارای درد خفیف و 3/33% کودکان درد شدید حین بازکردن راه وریدی گزارش کردند. میانگین نمرات واکنش رفتاری ناشی از درد در دو گروه آزمون و شاهد با هم تفاوت معناداری داشتند (001/0>p).

نتیجه‌گیری: انحراف فکر با استفاده از فشار دادن یک توپ کوچک نرم به عنوان تکنیک غیردارویی مؤثر، ارزان قیمت و در دسترس جهت کاهش واکنش‌های رفتاری درد حین بازکردن راه وریدی در کودکان مؤثر می­باشد.

 


افسانه محمدی، زهره ونکی، اشرف محمدی،
دوره 18، شماره 4 - ( 11-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: جهت ارتقای رفتار و عملکرد حرفه‌ای پرستاران ضرورت دارد که برنامه‌های انگیزش‌دهی توسط مدیران پرستاری به کار گرفته شود، تا از این طریق پرستاران بتوانند مراقبت‌های بهتری ارایه دهند و در نهایت، رضایت بیماران افزایش یابد. این مطالعه با هدف تعیین میزان تأثیر به‌کارگیری برنامه انگیزشی طراحی شده مبتنی بر «نظریه انتظار» توسط سرپرستاران بر رضایت بیماران انجام یافته است.

روش بررسی: پژوهش حاضر یک تحقیق نیمه تجربی است که در بخش‌های داخلی و جراحی در دو گروه، در دو بیمارستان آموزشی استان زنجان و در دو مرحله قبل و بعد از مداخله در سال 1390 انجام یافته است. داده‌ها از طریق پرسشنامه رضایت بیماران گردآوری شد. روش نمونه‌گیری بیماران غیرتصادفی (40=n) بوده و بیماران دارای ویژگی‌های مشابه در هر دو گروه و در دو مرحله زمانی بودند. مداخله، برنامه طراحی شده مبتنی بر نظریه انگیزشی انتظار بود که به مدت 5 ماه در گروه آزمون طی مراحل ذیل اجرا شد: 1- تعیین انتظارات مدیران پرستاری از پرستاران، تعیین پاداش‌های با ارزش از دیدگاه پرستاران، تشکیل کمیته مدیریت پاداش و کمیته بهسازی مدیران پرستاری، تهیه چک لیست‌های ارزشیابی عملکرد پرستاران، بهسازی پرستاران طبق انتظارات مدیران. 2- اجرای برنامه: اجرای استانداردهای مراقبت پرستاری و آموزش به بیمار توسط پرستاران، ارزشیابی عملکرد ماهانه پرستاران توسط سرپرستاران و با مشارکت سایر اعضای کمیته مدیریت پاداش، تعیین میزان پاداش‌ها براساس نتایج حاصل از ارزشیابی عملکرد، پاداش‌دهی به پرستاران دارای عملکرد مطلوب در پایان هر ماه در طی برگزاری مراسم اعطای پاداش. داده‌ها با استفاده از برنامه SPSS v.16 و آزمون‌های توان دوم کای، تی‌مستقل و من‌ویتنی تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: بیماران در دو گروه و در قبل و بعد از مداخله از نظر ویژگی‌های فردی با یگدیگر همسان بودند (05/0p>). آزمون تی‌مستقل تفاوت معناداری را بین رضایت بیماران دو گروه در مرحله بعد از مداخله نشان داد (05/0p<). در حالی که این تفاوت در قبل از مداخله در دو گروه، دیده نشد (05/0p>).

نتیجه‌گیری: برنامه طراحی شده مبتنی بر نظریه انگیزشی انتظار دارای گام‌های اجرایی بسیار روشن برای به‌کارگیری این نظریه است که می‌تواند راهنمای عملی برای مدیران پرستاری باشد. استفاده از آن برای بهبود رضایت بیماران پیشنهاد می‌شود.

 


سهیلا محمدی‌ریزی، معصومه کردی، محمدتقی شاکری، جواد صالحی فدردی، لیلی حفیظی،
دوره 18، شماره 5 - ( 11-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: استرس‌های محیطی از جمله استرس‌های زندگی و فشارهای شغلی به برهم زدن عملکرد سیستم هورمونی و اختلالات مربوط به الگوی خون‌ریزی قاعدگی منجر می‌شود. هدف از این مطالعه تعیین میزان استرس شغلی ماماها و ارتباط آن با الگوی خون‌ریزی قاعدگی بوده است.

روش بررسی: این مطالعه از نوع مقطعی و در مورد 150 مامای شاغل در بیمارستان‌ها و مراکز بهداشتی درمانی شهر مشهد که شرایط ورود به مطالعه را داشتند به روش نمونه‌گیری دو مرحله‌ای انجام یافت. ماماهای مورد پژوهش علاوه بر تکمیل پرسشنامه‌های مربوط به مشخصات فردی و محتوای شغلی کارازک، در بدو ورود به مطالعه فرم ثبت روزانه­ قاعدگی را به منظور ثبت طول دوره، مدت خون‌ریزی و چارت هیگام را به منظور ثبت مقدار خون‌ریزی طی سه دوره قاعدگی تکمیل نمودند. تجزیه و تحلیل آماری با نرم‌افزار آماری SPSS v.14 و آزمون‌های آماری تی دانشجویی، ­آنالیز ­واریانس یک طرفه، من­ویتنی، کای‌اسکوئر­، ضریب همبستگی و مدل رگرسیون خطی انجام گرفت.

یافته‌ها: 3/21% ماماها استرس شغلی خفیف، 3/19% متوسط و 3/59% شدید داشتند. متوسط مدت خون‌ریزی قاعدگی 06/7 روز، طول دوره 99/27 روز و مقدار خون‌ریزی 72/79 سی‌سی بود و بین میزان استرس شغلی با مدت خون‌ریزی، طول دوره قاعدگی و نظم قاعدگی رابطه معنادار وجود داشت (به ترتیب 001/0>p، 03/0= p، 001/0>p) اما با مقدار خون‌ریزی رابطه معناداری دیده نشد (116/0=p).

نتیجه‌گیری: در این مطالعه استرس شغلی با الگوی خون‌ریزی قاعدگی ماماها ارتباط داشت. لذا اتخاذ راه‌کارهای مناسب جهت بهبود شرایط کار و مقابله با استرس از جمله حمایت‌های اجتماعی و حرفه‌ای ضروری است.



صفحه 1 از 3    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به حیات می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 , Tehran University of Medical Sciences, CC BY-NC 4.0

Designed & Developed by : Yektaweb