19 نتیجه برای مودی
زهره پارسا یکتا، معصومه ذاکری مقدم، محمود محمودی، ناهید دهقان نیری،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1378 )
چکیده
فاطمه رمضان زاده، فاطمه واثق رحیم پرور، زهرا منجمد، محمود محمودی،
دوره 5، شماره 3 - ( 9-1378 )
چکیده
فاطمه رسولی، پریوش حاج امیری، محمود محمودی، نسرین رسول زاده،
دوره 6، شماره 2 - ( 3-1379 )
چکیده
این پژوهش، یک مطالعه نیمه تجربی است که به منظور تعیین مقایسه ای تأثیر دو روش آموزش علائم و نشانه ها و عوامل خطرزای افزایش فشار داخل جمجمه، در بیماران ضربه مغزی، بر حیطه شناختی، پرستاران شاغل در بیمارستانهای منتخب دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1375 انجام شده است. در این بررسی کل جامعه پژوهش که معادل 74 نفر از پرستاران بخش های مراقبت ویژه و یا جراحی اعصاب بودند بعنوان نمونه پژوهش تصادفی به دو گروه 35 نفری (آموزش به روش سخنرانی) و 29 نفری (آموزش به روش کامپیوتر) در نظر گرفته شدند گردآوری اطلاعات، پرسشنامه، شامل دو بخش می باشد که بخش اول(وضعیت دموگرافیک واحدها) و بخش دوم (شامل 40 سؤال در زمینه علائم و نشانه ها و عوامل خطرزای افزایش فشار داخل جمجمه) بوده است. پرسشنامه در طی دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط واحدهای مورد تحقیق، در حضور پژوهشگر تکمیل گردید و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی، صورت گرفت و اطلاعات جمع آوری شده، در قالب 24 جدول خلاصه شد. نتایج پژوهش نشان داد که بعد از آموزش به روش سخنرانی و کامپیوتری بر تعداد پاسخ دهندگان، به هر یک از سؤالات، افزوده شده است. نتایج آزمون آماری t زوج در روش سخنرانی و در روش کامپیوتری در سطح 01/0>p اختلاف معنی داری را نشان داد و نتایج آزمون t استودنت برای مقایسه تأثیر آموزش این دو روش از لحاظ آماری اختلاف معنی داری را نشان نداد. یافته های پژوهش نشان داد در روش سخنرانی، تغییرات میانگین نمرات حیزه شناختی بعد از آموزش، بر حسب کلیه متغیرها، افزایش قابل ملاحظه ای داشت و در روش کامپیوتری، این تغییرات برحسب کلیه متغیرها، به جز متغییرهای عدم کسب اطلاع حین تحصیل، و کسب اطلاع حین تحصیل و آموزش ضمن خدمت و موارد دیگر و سابقه کار در بخش مراقبت ویژه و یا جراحی اعصاب بیش از 48 ماه افزایش قابل ملاحظه ای داشته است.
مهین میرصدرایی، نسرین باروق، محمود محمودی، پوران افشارزاده،
دوره 6، شماره 2 - ( 3-1379 )
چکیده
این پژوهش، یک مطالعه توصیفی است که با هدف تعیین میزان آگاهی، نگرش و عملکرد بهورزان جنوب شهر تهران و قم در زمینه پیشگیری از بیماری مالاریا، در سال 1374 انجام گرفته است. در این بررسی کل جامعه پژوهش که معادل 50 بهورز که به روش تصادفی طبقه ای، از گروه مورد هدف، انتخاب شده اند. ابزار گرد آوری داده ها، پرسشنامه بوده که، در چهار بخش و شامل: اطلاعات و مشخصات فردی، سؤالات مربوط به آگاهی، بخش نگرش و بخش ارزیابی تنظیم گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از آمار توصیفی و استنباطی، استفاده شده است. یافته ها در 17 جدول و 11 نمودار خلاصه گردیده است. نتایج پژوهش نشان داد که اکثریت نمونه ها از آگاهی و عملکرد متوسط و نگرش منفی در زمینه پیشگیری از بیماری مالاریا، برخوردار بوده اند، همچنین، بین آگاهی و عملکرد با سابقه خدمت و داشتن بیمار ارتباط معنی داری وجود داشته است. تجزیه و تحلیل نتایج به دست آمده، بیانگر ارتباط معنی دار بین آگاهی و نگرش، آگاهی و عملکرد و همچنین نگرش و عملکرد بهورزان، بوده است. در پایان کاربرد نتایج یافته ها و پیشنهادات، برای تحقیقات بعدی ارائه شده است.
زهرا مودی،
دوره 7، شماره 1 - ( 2-1380 )
چکیده
حاملگیهای پشت سر هم و با فواصل کم ، بخصوص ، اگر منجر به موالید با فاصله کمتر از 24 ماه شوند یکی از علل ، مرگ و میر مادران و نوزادان می باشند . هدف از این مطالعه ، تعیین عوامل موثر بر زایمانهای با فاصله کمتر و بیشتر از دو سال بوده است . و طی یک مطالعه تحلیلی ، با نمونه گیری چند مرحله ای (خوشه ای ، سهمیه ای)،در مراکز بهداشتی - درمانی شهر زاهدان ، طی سالهای77 - 76 مطالعه بر روی 400 خانم با فاصله موالید کمتر از دو سال ، و 800 خانم با فاصله موالید بیشتر از دو سال ، انجام گردید . خانمهائی مورد مطالعه قرار گرفتند که زایمان آنان ، در سن حاملگی 27 یا بیشتر ، انجام شده بود و در فاصله بین دو زایمان آخر ، سقط جنین نداشته ، و زن و شوهر در این مدت ، با همدیگر زندگی کرده بودند . داده های مربوط ، خصوصیات دموگرافیک مادر ، وضعیت حاملگی قبلی ، نقش مردان و نوع وسایل کنتراسپتیو استفاده شده بر حسب فاصله بین موالید ، تحلیل گردید .
متغیرها سن هنگام زایمان ، قومیت ، تحصیلات مادر ، تعداد فرزندان پسر ، و تعداد حاملگیهای قبلی با فاصله گذاری بین موالید ارتباط داشتند (001/0›P)، حاملگیها ناخواسته 11/39 % بودند و در بررسی حاملگیهای دلخواه ، نتایج نشان داد که تمایل مرد سبب 74/35 % موالید با فاصله کمتر از دو سال ، است . در حالیکه در حاملگیهای با تمایل زن یا طرفین ، به ترتیب 55/02، 57/9 % موالید در فاصله بیشتر یا مساوی سه سال ، رخ داده اند (001/0›P). در رابطه با علل حاملگیهای ناخواسته ، یافته ها نشان داد که شیردهی با 83/15 % ، شایعترین علت موالید کمتر از دو سال بود ، همچنین مصرف قرص شیردهی در 53 % موارد سبب موالید با فاصله کمتر از دو سال بود ، در حالیکه IUD در 47/76 % موارد ، فواصل موالید بیشتر از دو سال و آمپولهای پیشگیری در 43/46 % موارد ، فواصل موالید دو تا سه سال را ، بوجود آورده بودند ، و ارتباط بین نوع وسیله کنتراسپیتو و فاصله موالید،معنی داربود (001/0› P) مشارکت زن ومرد درامرفاصله گذاری واستفاده از آ - یو - دی بعنوان وسیله مطمئن سبب فاصله گذاریهای بیشتر از سه سال بین موالید ، می گردند و همچنین ، آموزش بیشتری در رابطه با نقش شیردهی ، بعنوان یک راه پیشگیری از بارداری و مصرف همزمان از سایر وسایل پیشگیری در طول این دوران ، باید داده شود .
فاطمه رسولی، پریوش حاجامیری، محمود محمودی، سامره عبدلی،
دوره 8، شماره 2 - ( 2-1381 )
چکیده
استئوپروز، یکی از بلایای قرن اخیر است که سازمان بهداشت جهانی، در سال 1991، آن را به همراه سرطان، سکته قلبی و مغزی، جزء چهار دشمن اصلی بشر، نام برده است.
این پژوهش، یک مطالعه توصیفی تحلیلی، است که، به منظور تعیین میزان بکارگیری عوامل پیشگیری کننده از استئوپروز، در زنان یائسه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1380 صورت گرفته است.واحدهای مورد پژوهش، 336 زن یائسه، بودند که، بر اساس نمونه گیری تصادفی دو مرحلهای، انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه، استفاده شد.نتایج پژوهش، نشان داد که، میزان کلسیم دریافتی 8/4% واحدهای مورد پژوهش کافی بوده و تنها 1/5% زنان، هورمون درمانی شده و 7/7% به میزان کافی داروهای غیر هورمونی را مصرف میکردند ضمن آنکه 3/78% واحدهای مورد پژوهش، هیچگونه فعالیت ورزشی، نداشتند.
طبق نتایج حاصله، میزان بکارگیری عوامل پیشگیری کننده از استئوپروز، تحت تأثیر متغیرهای سن، نوع یائسگی، میزان تحصیلات، وضعیت تأهل، کفایت درآمد خانواده، سابقه شکستگی، سابقه خانوادگی پوکی استخوان، داشتن بستگان شاغل در گروه پزشکی و داشتن اطلاعات پیشگیری کننده قرار داشت.
افسر رضاییپور، سیده طاهره میرمولایی، محمود محمودی، زهرا جباری خان به بین،
دوره 8، شماره 3 - ( 4-1381 )
چکیده
بی اختیاری ادراری مشکل رایجی در زنان میباشد و به نظر میرسد اثرات منفی بر جنبههای مختلف زندگی آنان داشته باشد.پژوهش حاضر یک بررسی از نوع همبستگی است که به منظور تعیین کیفیت زندگی زنان مبتلا به بیاختیاری ادراری، مراجعهکننده به درمانگاههای زنان بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. واحدهای مورد پژوهش 263 نفر بودند و همگی سن بالای 18 سال داشتند. حامله نبوده و طی سه ماه گذشته زایمان نکرده بودند، بیماری مزمن شناخته شده نداشتند و قادر به پاسخگویی به سؤالات بودند و به صورت تصادفی انتخاب شدند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه کیفیت زندگی I-QOL استفاده شد و متغیرهایی چون نوع بیاختیاری ادراری، شدت بیاختیاری، مدت ابتلا، شغل و تحصیلات در نظر گرفته شده است. تجزیه و تحلیل دادهها توسط نرمافزار SPSS انجام شد و از آزمونهای آماری X2، ضریب همبستگی پیرسون و آزمون مانتل - هانزل استفاده شد.نتایج نشان داد که کیفیت زندگی هیچ یک از واحدهای پژوهش خوب نبود، کیفیت زندگی 2/45% از واحدهای مورد پژوهش پایین بود، 3/51% از واحدهای پژوهش تا زمان انجام پژوهش جهت درمان مراجعه نکرده بودند و 8/54% از این افراد علت عدم مراجعه را اعتقاد به عادی بودن مسئله ذکر کرده بودند. همچنین نتایج نشان داد که تأثیر بیاختیاری ادراری بر کیفیت زندگی با نوع بیاختیاری (0001/0>p) مدت ابتلا (02/0>p) میزان تحصیلات (006/0>p) ارتباط معنیدار دارد.بیاختیاری ادراری اثرات منفی بر کیفیت زندگی زنان دارد با این حال اکثر بیماران به علت کمبود آگاهی در این زمینه در جست و جوی کمک پزشکی بر نمیآیند. لذا پیشنهاد میشود ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی توجه بیشتری به این موضوع نمایند و از طریق مراکز بهداشتی به آموزش زنان برای پیشگیری از بیاختیاری ادراری بپردازند
شهناز گلیان تهرانی، ماندانا میرمحمدعلی، محمود محمودی، زینب خالدیان،
دوره 8، شماره 3 - ( 4-1381 )
چکیده
یائسگی واقعه فیزیولوژیک زندگی زنان است که در فواصل سنین 59-40 سالگی روی میدهد و کیفیت زندگی آنان را تحت تأثیر قرار میدهد.این پژوهش یک مطالعه مقطعی از نوع توصیفی تحلیلی میباشد که با هدف تعیین و مقایسه کیفیت زندگی، بر حسب مراحل مختلف یائسگی و مقایسه آن با پارهای عوامل دموگرافیک و طبی در زنان ساکن شهر تهران، صورت گرفته است. واحدهای مورد پژوهش شامل 210 زن 60-40 ساله بودند که به روش نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای انتخاب شدند و در چهار گروه قبل از یائسگی، حوالی یائسگی، یائسه با طول مدت کمتر از 5 سال و یائسه با طول مدت 5 سال و بیشتر، مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه بود که با مراجعه به منازل واحدهای پژوهش به روش مصاحبه تکمیل گردید. از آنالیز دادهها با نرمافزار SPSS و از آزمونهای آماری X2، بونفرونی و LSD استفاده شد.نتایج نشان داد که بین کیفیت زندگی ومراحل یائسگی ارتباط وجود دارد بدین ترتیب که بالاترین کیفیت زندگی متعلق به زنان در مرحله قبل از یائسگی و پایینترین کیفیت زندگی مربوط به زنان دوران حوالی یائسگی و یائسه با طول مدت کمتر از 5 سال بوده است (0001/0>p). این ارتباط تحت تأثیر علائم یائسگی، وضعیت تأهل و سن واحدهای پژوهش بوده است و با سایر عوامل شامل: طول مدت یائسگی، شغل، تحصیلات، وضعیت اقتصادی، سن اولین قاعدگی، تعداد فرزندان همراه خانواده، ارتباط معنیداری را نشان نداد.لذا با توجه به نتایج حاصله از تحقیق پیشنهاد میشود که برنامهریزان بهداشتی اقداماتی در جهت ارتقاء کیفیت زندگی زنان به خصوص کسانی که در مرحله حوالی یائسگی (5سال اول) هستند به عمل آورند.
فاطمه رسولی، پریوش حاجی امیری، محمود محمودی، معصومه شوهانی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: یائسگی یا قطع قاعدگی، رویداد مهم دوران کلیماکتریک بوده و نشانه گذر از دوران باروری و رسیدن به ناباروری است. در این دوران زنان دچار مشکلات جسمی و روانی متعددی میشوند. پژوهش حاضر، مطالعهای توصیفی ـ تحلیلی است که با هدف تعیین مشکلات روانی زنان یائسه مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهر ایلام انجام شده است.
روش کار: ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه، برگه ثبت اطلاعات، پرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه اضطراب کتل و سانتی متر و وزنه و روش گردآوری دادهها به طریق مصاحبه بوده است. پژوهش بر روی 150 نفر زن یائسه دارای مشخصات واحدهای مورد پژوهش و به روش نمونهگیری تصادفی انجام گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات توسط نرم افزار کامپیوتری SPSS انجام شد.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که 32% نمونهها از افسردگی خفیف رنج میبردند، 3/39% اختلال حافظه نزدیک داشته و 40% دارای اضطراب بودهاند. متغیرهای وضعیت تأهل (0/029=p) و داشتن اطلاعات در مورد یائسگی (04/0=p) بر شدت افسردگی تأثیرگذار بودهاند، در حالی که متغیرهای مورد بررسی بر شدت اضطراب تأثیری نداشتهاند (05/0
نتیجهگیری: این پژوهش نشان داد که افسردگی، اضطراب و اختلالات حافظه از مشکلات و عوارض دوران یائسگی است. لذا بررسی زنان یائسه از نظر عوارض فوق در بهبود کیفیت زندگی آنها و سلامت جامعه از اهمیت بسزایی برخودار است.
علیرضا نیکبخت نصرآبادی، ترانه تقوی لاریجانی، محمود محمودی، فاطمه تقلیلی،
دوره 10، شماره 4 - ( 11-1383 )
چکیده
مقدمه:عمل جراحی یک تجربهی استرسزا برای بیماران است. به طور معمول بیمارانی که در انتظار جراحی هستند دچار اضطراب میشوند. اضطراب میتواند باعث افزایش ضربان قلب و بالا رفتن فشارخون و در نتیجه خونریزی و عوارض بعد از عمل جراحی گردد. اهمیت اضطراب در بیماران کاندید عمل جراحی، لزوم پیشگیری از وقوع و توجه به شیوههای کاهشدهنده اضطراب را مورد تأکید قرار میدهد.
مواد و روش کار: این پژوهش نیمه تجربی در یکی از بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گرفته است. تعداد واحدهای مورد پژوهش 70 نفر از بیماران کاندید اعمال جراحی شکم بودند که به طور تصادفی 35 نفر در گروه ذکر و 35 نفر در گروه آرامسازی بنسون قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه اطلاعات فردی، پرسشنامه اضطراب آشکار اشپیلبرگر و برگه مشاهده ثبت علایم حیاتی شامل میزان فشارخون سیستولیکی، دیاستولیکی و تعداد نبض بود. روز قبل از عمل در گروه آرامسازی، روش آرامسازی بنسون به واحدهای مورد پژوهش آموزش داده شد و بیماران به مدت پانزده دقیقه و به فاصله دو ساعت این روش را اجرا میکردند. در گروه ذکر، تکرار صد بار ذکر لاحول و لاقوه الاباا... و هفت بار سوره حمد آموزش داده شد که روز قبل از عمل توسط بیماران تکرار میشد. همچنین علایم حیاتی در هر دو گروه اندازهگیری و ثبت میشد. روز عمل مجدداً سطح اضطراب بیماران و علایم حیاتی اندازهگیری و دو گروه باهم مقایسه شدند.
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که آرامسازی به روش بنسون (02/0p<) و تکرار ذکر (006/0p<) هر دو موجب کاهش اضطراب در بیماران شدند، و بین دو گروه اختلاف معناداری در کاهش اضطراب وجود نداشته است (05/0p>). همچنین فشارخون دیاستولیکی و تعداد نبض در هر دو گروه به طور معناداری کاهش پیدا کرده بود (05/0p<). اما فشارخون سیستولیکی در گروه ذکر نسبت به گروه آرامسازی به میزان بیشتری تعدیل شده بود (05/0p>).
نتیجهگیری: هر دو روش آرامسازی و تکرار اذکار مستحبی بر کاهش میزان اضطراب مؤثرند و میتوان از هر دو روش جهت کاهش اضطراب روز قبل از هر نوع عمل جراحی شکم استفاده کرد.
زهرا منجمد، طاهره قربانی، فرناز مستوفیان، رکسانا اویسیپور، صغری نخستپندی، محمود محمودی،
دوره 10، شماره 4 - ( 11-1383 )
چکیده
مقدمه:میزان رضایت شغلی نشاندهنده نگرش مثبت یا منفی کارکنان نسبت به حرفه خودشان است که تحت تأثیر عوامل بسیاری قرار میگیرد. رضایت شغلی گروه پرستاری میتواند تأثیر مستقیم بر کیفیت خدمات پرستاری بگذارد. توجه به این مسأله در واقع توجه به سلامت جامعه است.
مواد و روش کار: پژوهش حاضر پیمایشی از نوع مقطعی است که به منظور تعیین میزان رضایت شغلی 4000 نفر از گروه پرستاری به صورت نمونهگیری تصادفی - طبقاتی در مراکز بهداشتی، درمانی و آموزشی سراسر کشور انجام شده است. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه رضایت شغلی هرزبرگ به همراه سؤالات امکانات رفاهی محل خدمت برای واحدهای مورد پژوهش ارسال گردید و 3029 پرسشنامه برگشت داده شد. رضایت شغلی در سه سطح پایین (صفر تا 33/33%)، متوسط (67/66-34/33%) و بالا (100-68/66%) طبقهبندی شده است.
یافتهها: بررسی نتایج در هشت حیطه نشان داد که رضایت شغلی اکثریت گروه پرستاری از شرایط محل کار (9/62%)، ارتباط با همکاران (6/69%)، موقعیت شغلی (3/74%)، نظارت و سرپرستی (6/57%)، سیاستگذاری مدیریتی (50%) و ارتباط با زندگی شخصی (6/80%) در سطح متوسط است حال آن که در حیطه امنیت شغلی (5/63%) و حقوق و مزایا (3/77%) رضایت شغلی در سطح پایین و در مجموع 2/78% گروه پرستاران رضایت کلی شغلی در سطح متوسط داشتند. آزمون آماری مجذور کای بین متغیرهای سن، سمت شغلی، سطح تحصیلات، سابقه کار، انجام اضافهکاری، نوع اضافهکاری، نوع مسکن و شرکت در دورههای بازآموزی با رضایت شغلی ارتباط معناداری را نشان داد.
نتیجهگیری: در مجموع رضایت شغلی اکثریت گروه پرستاری در سطح متوسط بود و اکثریت واحدهای مورد پژوهش از امکانات رفاهی در محل کار خود برخوردار نبودهاند. با توجه به یافتههای پژوهش به مسؤولین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی توصیه میگردد در جهت افزایش حقوق و مزایا و همچنین طرح کارانه گروه پرستاری و فراهم نمودن امکانات رفاهی جهت این قشر از جامعه هر چه بیشتر تلاش نمایند.
سیده فاطمه واثق رحیمپرور، اعظم بحیرایی، محمود محمودی، لیلی صالحی،
دوره 10، شماره 4 - ( 11-1383 )
چکیده
مقدمه:زایمان جفت و پردهها (مرحله سوم زایمان) یکی از مهمترین مراحل زایمان است که میتواند باعث خونریزی پس از زایمان و به دنبال آن افزایش میزان مرگ و میر مادران گردد. وجود اختلاف نظر در مورد استفاده معمول از داروهای اوکسی توسیک در مرحله سوم زایمان برای خانمهای کم خطر از نظر خونریزی پس از زایمان و نیز عوارض این داروها و با توجه به هدف هدایت زایمانی مبنی بر انجام زایمان به روش فیزیولوژیک که مادر و نوزاد کمترین صدمه را ببینند لزوم انجام این پژوهش را ایجاب مینماید.
مواد و روش کار: این مطالعه از نوع کارآزمایی کنترل شده و با تعیین و مقایسه طول مدت و عوارض مرحله سوم زایمان در دو گروه اداره فعال و فیزیولوژیک مرحله سوم زایمان انجام شده است. نمونههای پژوهش دو گروه 47 نفری بود. در گروه اداره فعال 10 واحد آمپول سنتوسینون در 500 میلیلیتر محلول قندی 5% پس از زایمان جنین تزریق و بند ناف پس از قطع کامل نبض آن کلامپ و قطع شد. جفت با استفاده از مانور براندت اندروز خارج گردید. در گروه اداره فیزیولوژیک پس از خروج نوزاد، یک میلیلیتر دارونما در محلول ریخته شد، پس از کلامپ بند ناف و قطع آن جفت با اعمال کشش ملایم روی بند ناف همراه با تلاش و زور مادر خارج گردید.
یافتهها: دو گروه از نظر تمام مشخصات فردی و عوامل مؤثر بر میزان خونریزی پس از زایمان و احتباس جفت همگن بودند. میزان ابتلا به خونریزی پس از زایمان در گروه اداره فیزیولوژیک (58/14درصد) بیشتر از اداره فعال (64/10 درصد) بود که این اختلاف از نظر آماری معنادار نبود (2945/0=p). میانگین طول مرحله سوم زایمان در گروه اداره فیزیولوژیک (13 دقیقه) طولانیتر از اداره فعال (9 دقیقه) بود که این اختلاف نیز معنادار نبود. همچنین بین احتباس جفت (5/0=p) و باقیماندن تکههایی از جفت و پردهها (428/0=p) نیز در دو گروه اختلاف معناداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این پژوهش لزومی به استفاده معمول از داروی سنتوسینون در اداره مرحله سوم زایمان در زنان کم خطر از نظر خونریزی پس از زایمان نمیباشد.
فرشته سیستانهای، زهرا گودرزی، رفعت رضاپور، عباس مهران، آذر محمودی، منصوره زاغری تفرشی، حاتم احمدوند، یویکو شیمودایرا، ماریکو اوهارا، کایوکو ایمورا،
دوره 11، شماره 2 - ( 2-1384 )
چکیده
مقدمه: لازم است پرستاران بدانند که عکسالعملهای روانی افراد در پاسخ به بلایای طبیعی همانند خود فاجعه دارای پیچیدگیهای بسیار است. از آنجا که پرستاران شهر بم در عین آسیب دیدن از زلزله، کار امدادرسانی را نیز به عهده داشتند، لذا از افرادی محسوب میشوند که بررسی وضعیت سلامت آنان پس از گذشت یک سال بسیار مهم میبود.
مواد و روش کار: پژوهش حاضر بررسی مقطعی از نوع توصیفی است که به منظور تعیین وضعیت روحی و روانی گروه پرستاران شاغل در بم با همکاری انجمن پرستاران کشور ژاپن انجام شده است. جامعه پژوهش شامل کلیه ردههای پرستاری (پرستار، بهیار، کمک بهیار) به تعداد 92 نفر بودند که در مراکز بهداشتی درمانی شهر بم اشتغال داشتند. ابزار گردآوری دادهها شامل 2 پرسشنامه: وضعیت فردی با سؤالاتی در مورد وضعیت روانی آنها در روزهای اولیه پس از وقوع زلزله و پرسشنامه دیگر درباره وضعیت سلامت خلقی و عمومی (پرسشنامه استاندارد گلدبرگ و ویلیامز، 1988) در 4 حیطه علایم (روانتنی، اضطراب و بیخوابی، اختلال در عملکرد اجتماعی، افسردگی) بود. هر یک از حیطهها دارای 7 سؤال بود که با مقیاس لیکرت (از صفر تا سه) مورد سنجش قرار گرفت.
یافتهها: یافتههای پژوهش حاکی از آن بود که پس از گذشت یک سال از وقوع زلزله 3/30% از واحدها دارای علایم روانتنی در حد مطلوب و 8/34% آنان اضطراب و بیخوابی در حد متوسط داشتند. از نظر عملکرد اجتماعی 2/40% آنها عملکرد تاحدی مطلوب و اکثریت (2/44%) بدون افسردگی بودند. در کل از لحاظ وضعیت سلامت عمومی 4/38% از گروه پرستاران در وضعیت تاحدودی مطلوب به سر میبردند.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان داد که زلزله منجر به بروز عوارض روحی و روانی بسیاری میشود. ضروریست علاوه بر امدادرسانی به موقع، برای تسکین و تسلی وضعیت روحی و روانی افراد مصیبتزده از عوامل فرهنگی و به خصوص اعتقادات دینی بهره جست.
مینو پاکگوهر، ماندانا میرمحمدعلیئی، محمود محمودی، فرناز فرنام،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به شیوع بیماریهای مقاربتی و افزایش رفتارهای پر خطر جنسی از یک سو و اعتقادات و باورهای نادرست و عدم آگاهی از جنبههای مختلف مسایل جنسی از سوی دیگر، آموزش بهداشت جنسی یکی از اصول اساسی در ارتقای بهداشت فرد و جامعه به شمار میآید. مشاوره قبل از ازدواج یکی از بهترین فرصتها در جهت نیل به این مقصود میباشد. هدف این مطالعه بررسی تأثیر مشاوره قبل از ازدواج با محتوی آموزشی ویژه بر رعایت بهداشت جنسی میباشد.
روش بررسی: این مطالعه یک بررسی نیمه تجربی است. بدین منظور از بین زوجینی که برای دریافت گواهی ازدواج به مراکز بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی تهران مراجعه نموده بودند، 32 زوج در گروه شاهد و 32 زوج در گروه مداخله به طور تصادفی مورد بررسی قرار گرفتند. برای گروه مداخله سه جلسه یک ساعته با تأکید بر بهداشت جنسی شامل تنظیم خانواده، بهداشت دستگاه تناسلی، بهداشت مقاربت، جنبههای مختلف مسایل جنسی، و تفاوتهای احساسی - روانی زن و مرد در نظر گرفته شد. گروه شاهد، در کلاسهای عادی این مراکز با محوریت مسایل تنظیم خانواده و آزمایشات قبل از ازدواج شرکت کردند. به هر دو گروه پرسشنامههایی ارایه شد که میبایست 6 ماه بعد از مشاوره تکمیل گردد. ابزار گردآوری اطلاعات 10 سؤال مربوط به مشخصات فردی و 10 سؤال نیز برای بهداشت جنسی بود. با استفاده از نرمافزار آماری SPSS و برای تأیید همسانی دو گروه از آزمونهای مجذور کای و فیشر و برای مقایسه بهداشت جنسی در دو گروه از آزمون منویتنی استفاده شده است.
یافتهها: در گروه مداخله اکثریت زوجین (9/96%) رعایت بهداشت جنسی در حد خوب را نشان دادند. حال آن که در گروه شاهد بیشترین درصد زوجین (4/59%)، رعایت بهداشت جنسی را در حد متوسط گزارش دادند. آزمون منویتنی با 000/0=p اختلاف معناداری را در رعایت بهداشت جنسی در دو گروه مداخله و شاهد نشان داد.
نتیجهگیری: برای بالا بردن کیفیت مشاوره قبل از ازدواج علاوه بر تجدید نظر در محتوی آموزشی باید زمان بیشتری را به این کلاسها اختصاص داد. نتایج این مطالعه نشان داد با فراگیر کردن محتوی آموزشی میتوان رعایت بهداشت جنسی را در افراد به نحو چشمگیری افزایش داد.
افسر رضاییپور، فرزانه یوسفی، محمود محمودی، معصومه شاکری،
دوره 13، شماره 3 - ( 3-1386 )
چکیده
زمینه و هدف: شیوع چاقی در سطح جهان در حال افزایش است نه تنها بزرگسالان بلکه کودکان و نوجوانان نیز از آسیب آن در امان نیستند. رفتارهای تغذیهای و فعالیت فیزیکی افراد با ایجاد چاقی در آنها ارتباط نزدیک دارد. شناخت الگوی رفتارهای بهداشتی نوجوانان جهت پیشگیری و اصلاح بسیاری از رفتارهای غلط، از اهمیت ویژهای بر خوردار است. بر این اساس در این مطالعه ارتباط رفتارهای تغذیهای و فعالیت فیزیکی دختران نوجوان با درک آنان از شیوه زندگی والدین، در مدارس راهنمایی مناطق تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران مورد بررسی قرار گرفته است.روش بررسی: این بررسی یک مطالعه پیمایشی از نوع مقطعی میباشد. نمونهها شامل 270 نوجوان دخترمشغول تحصیل در مدارس راهنمایی تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند که به روش تصادفی چند مرحلهای انتخاب شدند. جمعآوری اطلاعات از طریق پرسشنامه انجام گرفت و جهت تجزیه و تحلیل آن از نرمافزارSPSS و روشهای آمار توصیفی و استنباطی از جمله آزمون 2c و آزمون دقیق فیشراستفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد متوسط سن نمونههای پژوهش 3/13 سال (16-7/10) و بیشتر آنها دارای شاخص توده بدنی (Body Mass Index) طبیعی میباشند. 6/9% از دختران نوجوان رفتار تغذیهای مطلوب و 3/3% از آنها فعالیت فیزیکی مطلوب داشتند. در این مطالعه ارتباط بین رفتار تغذیهای دختران نوجوان با درک آنان از شیوه زندگی والدینشان معنادار نبود ولی بین میزان فعالیت فیزیکی و درک از شیوه زندگی والدین ارتباط معنادار مشاهده شد. همچنین ارتباط معناداری بین برخی ویژگیهای فردی مثل شاخص توده بدنی و درآمد خانواده با رفتار تغذیهای و نیز شاخص توده بدنی و میزان تحصیلات مادران با فعالیت فیزیکی دختران نوجوان دیده شد.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشان داد بیشتر دختران نوجوان رفتار تغذیهای و فعالیت فیزیکی مطلوبی ندارند و نیز به نظر میرسد عوامل دیگری علاوه بر رفتار والدین رفتارهای بهداشتی ایشان را تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین نیاز به آموزش و نیز ارایه الگوهای مناسب رفتاری توسط والدین و مسؤولین مدارس جهت اصلاح این رفتارها در نوجوانان ضروری میباشد.
سیده طاهره میرمولایی، مهرنوش عامل ولیزاده، محمود محمودی، زینب توکل،
دوره 17، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: معاینه در منزل میتواند در مورد بسیاری از مشکلات بهداشتی مانند عوارض روحی-روانی و پیامدهای نامساعد زایمانی، مزایای منحصر به فردی داشته باشد. هدف از انجام این مطالعه تعیین میزان تأثیر ارایه مراقبتهای پس از زایمان در منزل، بر کیفیت زندگی مادران کم خطر میباشد.
روش بررسی: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی است که در مرکز بهداشت اکبرآباد تهران در سال 1389 انجام یافته است. 200 مادر زایمان کرده که واجد شرایط ورود به مطالعه بودند، به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. گروه شاهد (100نفر) مراقبتهای پس از زایمان نوبت دوم و سوم را از مرکز بهداشت و گروه آزمون (100نفر) این مراقبتها را در منزل خود دریافت کردند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه حاوی دادههای مرتبط با مشخصات جمعیتشناختی و کیفیت زندگی مادران و چک لیست و نمودارهای پایش رشد بود که با مراجعه به منازل آنها، تکمیل شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS v.18 و آزمونهای Mann-Withney U، wilcoxon و X2 استفاده و 05/0p< معنادار در نظر گرفته شد.
یافتهها: بر اساس یافتهها، دو گروه از نظر کیفیت زندگی در ابتدای مطالعه با یکدیگر همگن بودند. میزان دریافت مراقبتهای مادری و نوزادی پس از زایمان در نوبت دوم و سوم بین دو گروه تفاوت آماری معناداری داشت (01/0p< و 001/0p<). بعد از مداخله کیفیت زندگی در هیچ کدام از ابعاد جسمی (052/0p=)، روحی و روانی (775/0p=)، سلامت عمومی (068/0=p)، عملکرد اجتماعی (780/0=p) و کلی (213/0p=) تفاوت آماری معناداری نشان نداد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش به نظر میرسد ارایه مراقبتهای پس از زایمان در منزل، تأثیر چشمگیری بر کیفیت زندگی مادران کم خطر نداشته باشد، بنابراین انجام مطالعات بیشتر در این زمینه با محتوای مراقبتی متفاوت توصیه میگردد.
احمد مهدیزاده، حسین محمودی، عباس عبادی، ابوالفضل رحیمی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: وجود اساتید با انگیزه موجب ارتقای سطح آموزش دانشجویان و در نهایت سطح بهداشت و درمان جامعه خواهد شد. از این رو، باید تلاش شود تا مبانی انگیزشی و عوامل محرک متنوع و متغیرهایی که رفتار آنها را شکل میدهد، شناخته شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. یکی از این عوامل انتظارات آنان در سازمان میباشد. با توجه به جایگاه اعضای هیأت علمی و نقش انتظارات، مطالعهای کیفی با هدف تبیین انتظارات اعضای هیأت علمی پرستاری شهر تهران از مدیریت دانشکدههای پرستاری طراحی و اجرا گردید.
روش بررسی: این مطالعه یک پژوهش کیفی میباشد و شرکتکنندگان آن 14 عضو هیأت علمی دانشکدههای پرستاری تهران، شهید بهشتی، ارتش، شاهد و بقیهالله بودند که به روش نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از مصاحبه انفرادی نیمه ساختار یافته و برای تحلیل آنها از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد.
یافتهها: انتظارات اعضای هیأت علمی پرستاری در قالب 8 طبقه: زمینهسازی برای توانمندی هیأت علمی، حمایت سازمانی، رعایت عدالت، ارزشیابی مناسب عملکرد، فراهم نمودن شرایط کاری مناسب، بهکارگیری شیوههای مناسب مدیریتی، توجه به مسایل رفاهی و تأمین مالی و ارتقای کیفیت آموزش و پژوهش تبیین گردید.
نتیجهگیری: مدیران با آگاهی از این انتظارات و برآورده کردن آنها میتوانند عملکرد اعضای هیأت علمی و در نهایت عملکرد سازمان را بهبود بخشند. ضمن این که برآورده شدن این انتظارات میتواند عامل مهمی در انگیزش و رضایت شغلی باشد.
بهجت طالبی، زهرا مودی،
دوره 25، شماره 1 - ( 2-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: بارداری در دوران نوجوانی با ساختار هویتی نوجوان در تضاد است که میتواند آثار منفی در بعد روانی مادر، مخصوصاً ایجاد استرس داشته باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش مراقبت از نوزاد بر استرس درک شده مادران نوجوان انجام یافته است.
روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی در مورد 116 زن باردار نوجوان مراجعهکننده به مراکز سلامت شهر زاهدان در سال 1395 انجام یافته است. نمونهها به شیوه در دسترس انتخاب شده و به دو گروه 58 نفری اختصاص یافتند. پیشآزمون با استفاده از پرسشنامههای جمعیتشناختی و استرس درک شده قبل از برگزاری اولین جلسه آموزشی اجرا شد. گروه مداخله 3 جلسه آموزشی در خصوص مراقبت از نوزاد و روشهای کاهش استرس دریافت کردند و در گروه کنترل آموزشهای معمول دوران بارداری ارایه شد. در هفته 38 بارداری و 30 روز پس از زایمان، پسآزمون اجرا گردید. دادهها در نرمافزار SPSS نسخه 21 با استفاده از آزمون منویتنی، مونت کارلو و فیشر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: قبل از مداخله نمره استرس گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بالاتر بود (007/0=p) اما میانگین نمرات استرس درک شده گروه مداخله در هفته 38 بارداری و 30 روز پس از زایمان نسبت به گروه کنترل کاهش بیشتری داشته و طبق آزمون منویتنی این کاهش معنادار بوده است (001/0p<).
نتیجهگیری: با توجه به تأثیر برنامه آموزشی مراقبت از نوزاد بر کاهش استرس مادران نوجوان، توصیه میشود این نوع مداخله آموزشی در برنامه مراقبتی مادران نوجوان باردار ادغام شود.
شکوه ورعی، فاطمه طلوعی، لیلا نظامآبادی فراهانی، پروین محمودی،
دوره 30، شماره 2 - ( 4-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: نیروی انسانی در نظام سلامت به عنوان مهمترین عامل توسعه، نقش مهمی در سلامت جامعه دارد. کیفیت خدمات، مستلزم حفظ و ارتقای رضایت شغلی ارایهدهندگان خدمات است. یکی از عوامل تأثیرگذار در رضایت شغلی، شادی فرد است. لذا، این مطالعه با هدف تعیین همبستگی بین رضایت شغلی و شادکامی در پرستاران شاغل در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام گرفته است.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی- همبستگی است که در مورد 362 پرستار شاغل در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1400 انجام گرفته است. نمونهگیری به روش سهمیهای انجام یافت. ابزارهای گردآوری داده شامل پرسشنامههای مشخصات فردی و حرفهای، رضایت شغلی و شادکامی بود. دادهها با استفاده از ضریب همبستگی کندال تاو بی و همبستگی پیرسون در نرمافزار SPSS نسخه 26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین نمره رضایت شغلی پرستاران 40/217 و شادکامی آنها 27/69 بوده که هر دو در سطح متوسط است. نتایج پژوهش رابطه مثبت و معناداری بین رضایت شغلی و شادکامی نشان داد (614/0r= و 05/0>p). به این معنی که پرستاران شادتر، رضایت شغلی بیشتری نسبت به سایرین دارند و افرادی که رضایت شغلی کمتری دارند، شادی آنها نیز کمتر است.
نتیجهگیری: رضایت شغلی و شادکامی پرستاران مطالعه حاضر در حد مطلوبی نیست و بین شادکامی پرستاران و رضایت شغلی آنها همبستگی مثبتی وجود دارد. بنابراین، مسؤولان و مدیران نظام سلامت با اتخاذ تدابیری در راستای ارتقای رضایت شغلی پرستاران میتوانند زمینه لازم را جهت شادکامی هرچه بیشتر آنان فراهم نمایند.